آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

حضرت علی(ع) به کمیل فرمود: «یا کمیل لاتأخذ إلاّ عنّا تکن منا؛[1] ای کمیل! جز از ما نگیر تا از ما باشی».
هر علمی جز علوم اهل بیت، اگرچه معرفتی در درون داشته باشد، به منزله آب شور است و بر تشنگی می افزاید و هیچ فایده ای جز هلاکت ندارد. اگر امروزه علم ومسیر آن، صحیح بوده است، چرا جامعه روز به روز به قهقرا حرکت می‌کند؟! چرا اختلاف فراوان رفاهی و درآمدی طبقاتی با چنین فقر موحش، نه تنها در قاره‌های مختلف بلکه در داخل کشورها و شهرها با وجود ارائه آخرین روش و الگوی رشد و برنامه‌های توسعه، همچنان گسترده است و نابرابری‌های فزاینده ثروت رفع نشده است؟!
با اینکه که دانشمندان و مکتب‌های اقتصادی جهان به فکر چاره و حل مشکل بزرگ اجتماعی، فاصله طبقاتی بوده‌ و هر کدام راهی را انتخاب کرده‌اند، کمونیسم از راه الغای مالکیت فردی و سرمایه داری از راه گرفتن مالیات‌های سنگین و تشکیل مؤسسات عام المنفعه (که به تشریفات بیشتر شبیه است تا به حل فاصله طبقاتی) به گمان خود به مبارزه با آن برخاسته‌اند، ولی هیچ کدام نتوانسته‌اند گام مؤثری در این راه بردارند؛ زیرا حل این مشکل با روح مادیگری که بر جهان حکومت می‌کند، ممکن نیست.
اسلام برای از بین بردن اختلاف طبقاتی غیر عادلانه‌ای که در اثر بی‌عدالتی‌های اجتماعی در میان طبقه غنی و ضعیف پیدا شده، برنامه وسیعی در نظر گرفته است  که تحریم رباخواری به طور مطلق، وجوب پرداخت مالیات‌های اسلامی از قبیل زکات و خمس و صدقات و مانند آنها و تشویق به انفاق، وقف و قرض‌الحسنه قسمتی از این برنامه را تشکیل می‌دهد و از همه مهم تر زنده کردن روح ایمان و برادری در میان مسلمانان است.
در مقاله حاضر، به بررسی انفاق که مهم‌ترین راه حل برای مشکل فاصله طبقاتی است، می‌پردازیم.
قرآن کریم می فرماید :
)وَأَنفِقُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ وَأَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ(؛[2] «و در راه خدا، انفاق کنید و (با ترک انفاق) خود را به دست خود، به هلاکت نیفکنید و نیکی کنید که خداوند، نیکوکاران را دوست می دارد».
این آیه بیانگر این حقیقت اجتماعی است که انفاق به طور کلی سبب نجات جامعه ها از مفاسد کشنده است؛ زیرا هر گاه مسئله انفاق به فراموشی سپرده و ثروت‌ها در دست گروهی معدود جمع شود و در برابر آنها اکثریتی محروم و بینوا وجود داشته باشد، هرگز آن جامعه به سعادت واقعی نخواهد رسید و دیری نخواهد گذشت که انفجار عظیمی در جامعه به وجود می‌آید که نفوس و اموال ثروتمندان هم در آتش آن خواهد سوخت و از اینجا رابطه مسئله انفاق و پیشگیری از هلاکت روشن می‌شود. بنابراین انفاق، قبل از آنکه به حال محرومان مفید باشد، به نفع ثروتمندان است؛ زیرا تعدیل ثروت حافظ ثروت است. امیرمؤمنان علی(ع) فرموده:
«حصّنوا أموالکم بالزّکاة؛[3] اموال خویش را با دادن زکات حفظ کنید».
انفاق
آیا چیزی هست که تو مالک آن باشی؟ اگر گمان می کنی آنچه داری، تو مالک واقعی‌اش هستی، اشتباه بزرگی کرده‌ای، و اگر می‌دانی آنچه داری، مالک واقعی آن نیستی، چرا از آن نمی‌بخشی؟ و حق خدا و مردم را نمی پردازی تا از وبال و گرفتاری آن روزی که مال و فرزندان به حال کسی نفعی ندارند ـ  و جز برای کسی که با قلب سلیم به پیشگاه خدا رفته ـ [4] در امان باشی؟
پیامبر عالیقدر اسلام در مقام مقایسه میان فقر و غنا و اینکه کدام یک برای سعادت انسان بهتر است، می فرماید:
«تهیدستی از ثروت بهتر است، مگر ثروت ثروتمندی که از مال خود، قرض اشخاص پریشان حال و مقروض را ادا کند و آنان را از زیر بار قرض و فشار زندگی نجات دهد و به مسلمانان بی‌بضاعت و گرفتار کمک کند».[5]
قطعاً آنچه بر پایه محکمی استوار نباشد، دوام نخواهد آورد، فرو خواهد ریخت و درهم خواهد شکست. از این رو، انفاق و بخشش و بالاتر از آن ایثار، به زیر بناهای محکمی نیازمند هستند. مادام که این پایه ها استوار نباشند، انفاق شکل نخواهد گرفت و رشد نخواهد کرد. بنابراین درمورد انفاق باید از ارزش، انگیزه، اندازه، شکل و روش، مصرف ها، مانع‌ها، وسعت و گستردگی آن گفتگو و بحث شود.
ارزش انفاق
ارزش هر چیز، وابسته به سودها و نتیجه‌هایی است که به دنبال می‌آورد. انفاقی که با سازندگی و همبستگی و یگانگی همراه باشد، انفاق ارزشمندی است و اگر، فقط صرف پر کردن شکم‌ها شود و یا نمایش دارائی‌ها باشد، نه تنها ارزشی ندارد، که ضد ارزش است.
ارزش انفاق بر اساس هدف‌ها و دیدهایی است که انفاق کننده به آن رسیده و با آن کار می‌کند. کسی که با انفاقش، بدن‌ها و مغزها و دل‌ها و روحیه‌ها را سرشار و بارور می‌کند و روشنفکری‌ها، روشندلی‌‌ها، سازندگی‌ها، همبستگی‌ها و یگانگی‌ها را به ارمغان می‌آورد، با دیگران برابر نیست. «آیا آنها که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند، برابرند؟»[6]
ارزش و اهمیت انفاق به اندازه‌ای است که در قرآن مجید ، در بیش از هشتاد آیه بدان پرداخته شده است . قرآن وقتی سیمای پرهیزکاران را بیان می‌کند، یکی از اوصاف نیک آنان را انفاق کردن ذکر کرده؛ تا آنجا که در اولین آیات قرآن ، خدواند انفاق را از صفات بارز متقین بیان می‌کند : )وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ.([7] در روایات اسلامی ، بر این مسئله تأکید بسیار شده و در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) وارد شده که :
«الصدقة تکسر ظهر الشیطان [8]؛ صدقه کمر شیطان را می‌شکند».
خداوند می‌فرماید چیزی را که شما انفاق می‌کنید، من عوض آن را می‌دهم:
)وَمَا أَنفَقْتُم مِّن شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ(؛ [9]« و هر چیزی را که در راه او انفاق کنید، عوض آن را می‌دهد و او بهترین روزی دهندگان است».
پرهیزکاران، انفاق کردن را کم شدن مال نمی‌دانند ، بلکه غنیمت می‌شمارند، ولی کسانی که از معارف قرآن بهره‌ای ندارند و از سویی به دنیا علاقه‌مند هستند، انفاق کردن را غرامت می‌دانند.
برای اینکه اهمیت مسئله انفاق روشن شود ، خدای سبحان برای تشویق انسان‌ها فرمود که من شخصاً صدقه را می‌گیرم؛ همچنان که در بخش زکات ، به رسولش امر کرد که از اموالشان صدقه بگیر تا مالشان پاک گردد و شخص نیز پاک شود[10]  چون تا زمانی که اشخاص پاک نشوند ، نمی‌توانند از قرآن بهره‌ بگیرند: «آیا نمی دانند که تنها خداوند ، توبه را از بندگانش می‌پذیرد و صدقات را می‌گیرد و خداوند ، توبه پذیر و مهربان است».[11] وقتی که مؤمن صدقه می‌دهد، درمرحله اول به دست خدا می‌رسد و روایات در این زمینه بسیار است.
انفاق مایه رشد آدمی است؛ همچنان که قرآن می فرماید: «مثل کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می‌کنند، همانند بذری است که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه ای یکصد دانه باشد» که مجموعاً از یک دانه هفتصد دانه بر می‌خیزد. تازه پاداش آنها منحصر به این نیست، بلکه: «خداوند آن را برای هر کس بخواهد (و شایستگی در آنها و انفاق آنها را از نظر نیت و اخلاص و کیفیت و کمیت ببیند)، دو یا چند برابر می کند» و این همه پاداش از سوی خدا عجیب نیست؛ «چرا که او (از نظر رحمت و قدرت) وسیع و از همه چیز آگاه است».[12]
در روایتی از امام باقر(ع) می‌خوانیم که به حسین بن ایمنی فرمود: «ای حسین! بخشش کن و به عوض آن از جانب خدا یقین داشته باش. پس همانا زن و مردی به بخشش در راه رضای خدا بخل نورزند، جز آنکه چند برابر آن را در راه غضب خدا صرف خواهد کرد»[13] و حضرت صادق(ع) به فرزند خود محمّد فرمود: «نمی دانی هر چیزی کلیدی دارد، کلید روزی صدقه است».[14]
درباره اینکه انفاق سبب آمرزش می‌شود، در روایتی آمده است: «هفت کس هستند که خداوند آنها را در سایه لطف خود قرار می‌دهد، در روزی که سایه‌ای جز سایه او نیست: پیشوای دادگر، و جوانی که در بندگی پروردگار پرورش می‌یابد، و کسی که قلب او با سجده پیوسته است، و کسانی که یکدیگر را برای خدا دوست دارند و با محبت گردهم آیند و  متفرق شوند، و کسی که زن زیبای صاحب مقامی او را به گناه دعوت کند و او  بگوید من از خدا می‌ترسم، و کسی که انفاق نهانی می‌کند به طوری که دست راست او از انفاقی که دست چپ او کرده، آگاه نمی‌گردد، و کسی که در تنهایی به یاد خدا می‌افتد و قطره اشکی از گوشه های چشم او سرازیر می‌شود».[15]
با این دیدها و هدف‌ها و دانش‌ها و بینش‌هاست که انفاق ضریب می‌گیرد، بهره‌هایی زیاد، از کارهای کم، سر می‌کشد، که عمل با این دیدها و این نیت‌ها رقم می‌خورد.[16]
این انفاق در این شکل و وسعت، نیازمند زیربنا و اساس و انگیزه نیرومندی است که بتواند این همه بار را تحمل کند و بر سر بگیرد.
فواید انفاق
انفاق، مانع هلاکت اجتماع است. (بقره/195)
سبب زیادی مال می‌شود. (بقره/261)
سبب جایگزینی مال می‌شود.(سباء/39)
روح فداکاری در انسان ایجاد می‌کند. (بقره/272)
باعث آمرزش گناهان و فزونی مال است. (بقره/268)
خداوند به انفاق انسان‌ها آگاه است. (آل‌عمران/92)
آنچه در راه خداوند انفاق ‌شده، پس داده می‌شود. (انفال/60)
باعث تقرّب به خداوند است. (توبه/99)
انفاق نزد پروردگار ثبت می‌شود. (توبه/121)
نفس را تزکیه می‌کند. (توبه/103)
انگیزه‌های انفاق
انفاق زیربناها و انگیزه‌هایی می‌تواند داشته باشد. بعضی‌ها حاتم صفت آفریده شده‌اند و بخشنده سرشت‌اند این طبیعت و فطرت آنهاست. انسان‌هایی هستند که از این سرشت و طینت و فطرت برخوردار نیستند، اما روحیه مهربان و قابل انعطافی دارند. عده دیگر در خلوت، سخاوتی و بخششی ندارند، اما آنجا که سخاوتمندانی بخشنده، نمایش می‌دهند، آنها هم بازیگر خوبی خواهند بود.
انفاق و بخششی که برای این انگیزه ها و بر اثر این عوامل به وجود می‌آید، ارزشی ندارد و قربی نمی‌آورد و حتی تمام سخاوت‌های حاتم به چیزی خریده نمی‌شود. سخاوتی ارزش دارد که برای وظیفه و با اختیار و آگاهی و عشق به حق تحقق یافته باشد. سخاوتی که از روی غریزه ها و هوس‌ها و یا حرف‌های مردم و یا جلوه‌گری باشد، ارزشی ندارد و خریداری ندارد. آنها که از سطح غریزه‌ها بالاتر آمده و از ظلمات خلق و دنیا رهیده و به ولایت حق رسیده‌اند، آنچه به جای آورند و نیاورند، خریدار دارد. بخل و بخشش آنان از روی وظیفه و به خاطر امر حق و دستور او است و این است که هر دو ارزش دارد.
انسان عجیب آفریده‌ای است. در درون او غوغاست، چه بسا خودنمایی‌ها و یا منفعت‌جویی‌ها او را از سودهای زیاد جدا کند، و چه بسا عشق شهرت و برای تعریف این و آن، از همه هستی‌اش بگذرد.
آنها که مراقب نفس خویش بوده و  آن را کنترل کرده‌اند، بازی‌های آن را خوب می‌شناسند و نمایش‌های آن را خوب می فهمند و این است که فریب اعمال خود را نمی‌خورند و در محاسبه، به اعمال خود توجهی ندارند، بلکه در انگیزه اعمال دقت می کنند که گفته‌اند: «حاسبوا أنفسکم» و نگفته‌اند: حاسبوا أعمالکم. این مهم نیست که در امروز چه کارهایی کرده‌ام، مهم آن است که این کارها را برای چه انجام داده‌ام و از چه عاملی کمک گرفته‌ام.
کسی می تواند از غریزه حب به مال و دنیا و نفس آزاد شود که به عشق عظیم‌تری رسیده و به نیروی وسیع‌تر و عمیق‌تری دست یافته باشد که: )الذین امنوا اشد حبا‌الله(. آنان علاقه به خودشان را وظیفه خود می‌دانند و رسیدگی به خودشان را به خاطر دستور حق می‌دانند. اینها به آسانی می‌توانند هنگامی که محتاج‌تر و یا کم ظرفیت‌تر از خود را مشاهده کردند، مال خود را که مال خداست، به او ببخشند و حتی چند شب گرسنه بمانند.[17] زیربنای ایثار امیرالمؤمنین علی(ع) و یا آنها که قرآن به ستایش و مدحشان اشاره دارد: )وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ(،[18] همین آزادی و عشق به خداست.
آنها خود را مالک مالی نمی‌بینند که مال خداست و انسان‌هایی را می‌بینند که نسبت اینها با او یکی است. با این دید، هر که محتاج‌تر و یا کم ظرفیت‌تر است، مقدم‌تر است و با آن شناخت‌ها و با این دید و با این عشق، انفاق و ایثار اسلامی مفهوم و مشخص می‌شود و با این زیر بناست که انفاق ارزش حقیقی خود را می‌یابد.
قرآن می فرماید: «چه شده شما را که در راه خدا انفاق نمی‌کنید؛ در حالی که میراث آسمان‌ها و زمین از آن خداست؛ آنها که پیش از پیروزی (فتح مکه) انفاق کردند و جنگیدند، با آنان که بعد از پیروزی انفاق  و جنگ کردند، برابر نیستند. آنها که قبل از پیروزی انفاق کردند و جنگیدند، درجه بزرگی دارند و همه را خدا وعده نیک می دهد و خدا به کارهای شما داناست».[19]
راستی بسیار فاصله است بین انفاقی که عارفی و آگاهی به آن رو می‌کند و انفاقی که من از روی عادت و تحریک‌ها به آن رو می‌آورم و چقدر فاصله است بین نوری که از آن انفاق بر می‌خیزد و تمام راه من را و هستی را روشن می‌کند، و سوسویی که از این یکی بلند می‌شود و روشنایی‌اش به خودش هم نمی‌رسد.
انفاق کنندگان واقعی کسانی هستند که فقط برای خشنودی خدا و پرورش فضایل انسانی و تثبیت این صفات در درون جان خود: )ابتغاء مرضات الله و تثبیتا من أنفسهم([20] و همچنین برای پایان دادن به اضطراب و ناراحتی‌هایی که بر اثر احساس مسئولیت در برابر محرومان در وجدان آنها پیدا می‌شود، اقدام به انفاق می‌کنند.
مقدار و نوع انفاق
مقدار و اندازه انفاق وابسته به مقدار شناخت و دید و عشقی است که زیربنای آن است. هرچه شناخت‌ها و عشق‌ها گسترده‌تر باشد، انفاق وسیع‌تر خواهد شد؛ تا حدی که اگر در نجد یا یمامه گرسنه‌ای باشد، مولی‌الموحدین امیرمؤمنان علی(ع) نتواند آرام بگیرد و نتواند سیر بخوابد و نتواند بی‌تفاوت بماند.
گاهی انفاق‌ها به همان اندازه واجب هستند و گاهی انفاق بیش از احتیاج است: )یسئلونک  ماذا ینفقون ؟ قل العفو(.
 گاهی انفاق، انفاق رزق است: )انفقوا مما رزقناکم( و )مما رزقناهم ینفقون( که این مرحله مربوط به متقین است.
و گاهی انفاق، در تنگدستی و نداری‌ها و سختی‌هاست. بعضی خیال می‌کنند که انفاق در هنگام دارایی مطرح می‌شود؛ در حالی که انفاق در نداری‌ها و سختی‌ها هم بیان شده است (آل‌عمران/127 ؛ طلاق/7).
گاهی انفاق، ایثارگرانه است. حضرت امیرمؤمنان(ع) می‌بیند گرچه خودش سه شب غذا نخورده، اما هنوز طاقت دارد و این فقیر شاید از ضعف بمیرد و یا در برابر فقر از پا درآید و به فسادها و خود فروشی‌ها گرفتار شود و یا بر اثر این ظرفیت کم، به بی دینی‌ها و جاسوس‌گری‌ها روی بیاورد و یا اینکه خودکشی کند. در اینجاست که ایثار می‌کند.
هر کدام از این مراحل، وابسته به مقدار شناخت و ظرفیت و قدرت روحی و وسعت وجودی افراد است. نمی‌توان به زور بر خود تحمیل کرد. چه بسا کسی که قدرت روحی بالاتر را ندارد، اسراف کرده باشد، در حالی که باید در انفاق حد وسط را مراعات کرد،  نه  دست را باز گذاشت و نه به گردن بست.[21] همان طور که از آیات به دست می‌آید، انفاق تا حدی است که زمین‌گیری و بیچارگی پیش نیاید. به همین خاطر، هنگامی که می‌خواهیم کسی را به انفاق دعوت کنیم، باید ابتدا زمینه و زیربنای انفاق را در او فراهم سازیم. باید به او دیدی داد که اگر تمام هستی را با یکدست انفاق کند، نه او را  غرور بگیرد و نه منّت و پشیمانی و بازگو کردنی پیش آید.
چگونه انفاق کنیم
انفاق باید برای دهنده و گیرنده، رشد و حرکت بیاورد. این است که دهنده انفاق باید در زمینه‌ای انفاق کند که به رشد و رضوان و نور برسد، نه اینکه گرفتار منت و عجب و ریا شود و باید به گونه‌ای انفاق کند که خلق را متملق و ذلیل بار نیاورد.
از آیه 262 سوره بقره به خوبی استفاده می‌شود که انفاق در راه خدا در صورتی در پیشگاه پروردگار پذیرفته است که به دنبال آن منت و چیزی که موجب آزار و رنجش نیازمندان است، نباشد.
کسی که چیزی به دیگری می دهد و منتی بر او می گذارد و یا با آزار خود او را شکسته دل می سازد، در حقیقت چیزی به او نداده است؛ زیرا اگر سرمایه‌ ای به او داده، سرمایه‌ای هم از او گرفته است و چه بسا آن تحقیرها و شکست های روحی به مراتب بیش از مالی باشد که به او بخشیده است. منظور قرآن تنها این نیست که پرداخت انفاق مؤدبانه و محترمانه و خالی از منت باشد، بلکه در زمان‌های بعد نیز نباید با یادآوری آن منتی بر گیرنده انفاق گذارده شود و این نهایت دقت اسلام را در خدمات خالص انسانی می رساند.
پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: «کسی که به فرد با ایمانی نیکی عطا کند، سپس او را با سخنی آزار دهد یا منتی بر او بگذارد، به یقین انفاق خود را باطل کرده است».[22]
و در حدیث دیگری می‌فرمایند: «هنگامی که حاجت‌مندی از شما چیزی بخواهد، گفتار او را قطع نکنید تا تمام مقصود خویش را شرح دهد، سپس با وقار و ادب و ملایمت به او پاسخ بگویید، یا در حد توان خود آنچه دارید، در اختیارش بگذارید و یا به طرز شایسته ای او را بازگردانید؛ زیرا ممکن است سؤال کننده فرشته‌ای باشد که مأمور آزمایش شماست تا ببیند در برابر نعمت‌هایی که خداوند به شما ارزانی داشته، چگونه عمل می کنید».[23]
قرآن در آیه 266 سوره بقره، مثال جالبی برای انفاق‌های آلوده به ریا و منت بیان داشته و ‌فرموده: «آیا هیچ یک از شما دوست دارد که باغی از درختان خرما و انواع انگور داشته باشد که از زیر درختانش نهرها جاری و برای او در آن باغ از تمام انواع میوه ها موجود باشد و در حالی که به سن پیری رسیده و فرزندانی (خردسال و) ضعیف دارد، ناگهان در این هنگام گردبادی شدید که در آن آتش سوزانی است، به آن برسد و باغ شعله‌ور شود و بسوزد».
این آیه، ترسیمی است بسیار زیبا از حال این گونه اشخاص که با ریا و منت و آزار، خط بطلان بر انفاق خویش می کشند. پیرمرد سالخورده‌ای را در نظر مجسم می‌کند که فرزندان خردسال و کوچکی اطراف او را گرفته‌اند و تنها راه تأمین زندگی حال و آینده آنان، باغ سرسبز و خرمی است با درختان خرما و انگور و میوه‌های دیگر؛ درختانی که پیوسته آب جاری از کنارشان می‌گذرد و زحمتی برای آبیار ندارد. ناگهان گردباد آتشباری می‌وزد و آن را مبدل به خاکستر می‌کند چنین انسانی چه حسرت و اندوه مرگباری دارد؟ حال کسانی که اعمال نیکی انجام می‌دهند و سپس با ریا و منت و آزار آن را از بین می برند، چنین است آنان زحمت فراوانی کشیده‌اند و در آن روز که نیاز به نتیجه آن دارند، همه را خاکستر می‌بینند؛ چرا که گردباد آتشین ریا و منت و آزار، آن را سوزانده است.
در پایان آیه، به دنبال این مثال بلیغ و گویا می‌فرماید: «این گونه خداوند آیات خود را برای شما بیان می کند، شاید بیندیشید» و راه حق را از باطل تشخیص دهید.
نقل شده است: مردی با زن خود بر سر سفره نشسته و میان سفره مرغی بریان نهاده شده بود. نیازمندی به در خانه آنها آمد و کمک خواست. صاحب خانه از جای برخاست و او را با عصبانیت دور کرد. مدتی گذشت. آن مرد فقیر شد و بر اثر تنگدستی همسر خود را طلاق داد. زن شوهر دیگری اختیار کرد. اتفاقاً باز روزی با  شوهرش بر سر سفره‌ای نشسته بودند. مرغ بریانی هم وجود داشت. فقیری بر در خانه آمد. شوهرش گفت: خوب است همین مرغ را به فقیر بدهی. زن مرغ را برداشت و آن را به فقیر داد. وقتی که بازگشت، شوهر متوجه شد که زن گریه می‌کند. سبب گریه را پرسید.
گفت: آن فقیر شوهر سابقم بود. آن گاه حکایت آزردن و کمک نکردن به فقیر را برایش شرح داد. شوهرش گفت: به خدا سوگند، من همان نیازمندی بودم که به در خانه شما آمدم و آن مرد، مرا رنجانید.[24]
قرآن در آیه 267 سوره بقره در جواب این سؤال که از چه اموالی باید انفاق کرد، می‌فرماید: « ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از اموال پاکیزه‌ای که (از طریق تجارت) به دست آورده‌اید و از آنچه از زمین برای شما خارج کرده‌ایم (از منابع و معادن زیر زمینی و از کشاورزی و زراعت و باغ)، انفاق کنید».
بعضی از مردم عادت دارند که از اموال بی‌ارزش و آنچه تقریباً بی‌مصرف است و برای خودشان قابل استفاده نیست، انفاق کنند. این گونه انفاق‌ها علاوه بر اینکه سود چندانی به حال نیازمندان ندارد، نوعی اهانت و تحقیر است و موجب تربیت معنوی و پرورش روح انسانی نیز نمی‌شود. از این رو، در ادامه خداوند می‌فرماید: «به سراغ قسمت‌های ناپاک نروید تا از آن انفاق کنید؛ در حالی که خود شما حاضر نیستید آن را بپذیرید، مگر از روی اغماض و کراهت».
این جمله صریحاً مردم را از این کار نهی می‌کند و آن را با دلیل لطیفی همراه می‌سازد و آن اینکه، شما خودتان حاضر نیستید این گونه اموال را جز از روی کراهت و ناچاری بپذیرید، چرا درباره برادران مسلمان، و از آن بالاتر برای خدایی که در راه او انفاق می کنید و همه چیز شما از او است، به این کار راضی می شوید.
 مردم هنگامی که می خواهند به سلاطین و شخصیت‌های بزرگ تقرب جویند، بهترین اموال خود را به عنوان هدیه برای آنها می‌برند، چگونه ممکن است انسان به خداوند بزرگی که تمام عالم هستی از او است، به وسیله اموال بی ارزش و از مصرف افتاده، تقرب جوید!
این فرهنگ قرآنی باید در میان همه مسلمانان زنده شود که برای انفاق، بهترین را انتخاب کنند. سرّ اینکه پیشوایان در شب انفاق می‌کردند، همین بود که افراد، متملق و ذلیل بار نیایند و خوار نگردند و سرّ اینکه خداوند به آنها که بر او توکل کرده‌اند، من حیث لا یحتسب روزی می‌دهد، همین توکل و توحید عمیق‌ آنهاست.
در آیه 270 سوره بقره قرآن از چگونگی انفاق آشکار یا پنهان سخن می‌گوید و می‌فرماید: «اگر انفاق‌ها را آشکار کنید، چیز خوبی است و اگر آنها را مخفی سازید و به نیازمندان بدهید، برای شما بهتر است و قسمتی از گناهان شما را می‌پوشاند (و در پرتو بخشش در راه خدا، بخشوده خواهید شد) و خداوند به آنچه انجام می دهید، آگاه است».
از امام صادق (ع) نقل شده که فرمود: «زکات واجب را به طور آشکار از مال جدا سازید و به طور آشکار انفاق کنید، اما انفاق‌های مستحب اگر مخفی باشد، بهتر است».[25]
پی‌نوشت‌ها
1. تحف العقول، ص171؛ وسائل الشیعه، ج 18، ص95.
2. بقره/ 195.
3.   نهج البلاغه، حکمت 146.
4.  دخان/ 25 – 27.
5. بحارالانوار، ج72، ص56.
6. زمر/ 9 .
7. بقره/ 2.
8. سفینة البحار، حاج شیخ عباس قمی، ج2، ص24.
9. سباء / 39.
10. توبه/103.
11. توبه/104.
12. بقره/261.
13. کافی، ج4، ص43.
14. همان، ص10.
15. مجمع البیان، ج1و2، ص385.
16. «انما الاعمال بالنیات».
17.  دهر/8.
18.  حشر/ 9.
19. حدید/10.
20. بقره/265.
21. اسراء/29.
22. تفسیر برهان، ج1، ص253، ح1.
23. مجمع البیان، ج1 ـ2، ص375.
24. ثمرات الاوراق ابن حجه حموی که در حاشیه مستطرب، ج 2، ص 148 آمده است.
25. مجمع البیان، ج1 ،ص384.

تبلیغات