آغاز تشیع در قم
آرشیو
چکیده
متن
قم اولین شهر ایران است که مذهب تشیع را پذیرفت و در نیمههای قرن دوم هجری به عنوان اولین پایگاه شیعه در سراسر ایران ظهور یافت. شناختن قم و اهل آن از همین رو برای مسلمانان و به ویژه دوستداران اهل بیت از اهمیت خاصی برخوردار شده و تحقیقات بسیاری هم در جهات مختلف آن صورت گرفته است. در این مقاله، به برخی از وقایع و مسائلی هم که به نحوی با موضوع بحث مرتبط است، نگاهی میافکنیم.
سابقه تاریخی قم
اینکه قم به دست چه کسی و در چه زمانی به صورت شهر درامده به طور دقیق معلوم نیست، اما مسلم این است که قم در زمان فتوحات اسلامی وجود داشته و از توابع اصفهان و جزء بلاد فتح شده به دست مسلمانان بوده است.
قم به نقل بلادزی[1]، یعقوبی[2] و برخی دیگر از تاریخ نگاران، از شهرهای قدیم و باستانی ایران است و این نقل هم در بین محققان و مورخان شهرت بیشتری دارد.
شواهدی نشان میدهد که اسکندر مقدونی شهر قم را ویران کرده و پس از او قباد به هنگامی که از ویرانه این شهر میگذشته، آن را آباد ساخته و بنا به همین نقل او اسم آن را قم گذاشته است.[3]
نیز نقل کردهاند: هنگامی که بهرام گور عازم بلاد ارمنیّه بود، مسیرش به دهی افتاد که در آن زمان طغرود نامیده میشد. او در این ده، آتشکدهای بنا کرد، بازاری ساخت و آن را ممجان نامید و برای مزدجان (مزدیجان) نیز بارو (حصار) ساخت.[4] همچنین نقل شده است که این دو ده در زمان ورود اعراب به قم از مهمترین بلوکهای تشکیل دهنده این شهر بودهاند.
در کتاب فیروز پسر قباد که در زمان عبدالملک بن مروان از این منطقه به دست آمده، قم یکی از شهرهای بزرگ و زیبای زمان فیروز توصیف شده است. این شهر در شاهنامه فردوسی جزء شهرهای پیشدادیان و کیانیان به حساب آمده و اسم آن در منظومه ویس و رامین بارها تکرار شده است.[5]
طبق همین نقلها احتمال داده شده است که بنای اولیه این شهر به زمان هخامنشینان باز گردد و در همین گزارش از حکومت بعضی حاکمان در زمان شاهان باستانی در این شهر نیز یاد شده است.[6]
از این شواهد ثابث میشود که شهر قم قبل از تسخیر این منطقه به دست مسلمانان موجود بوده است، اما، اینکه یاقوت حموی و به تبع او برخی از مورخان، قم را شهر مستحدثه و از آثار تمدن اسلامی برشمردهاند،[7] قابل تأمل است، مگر اینکه گفته شود منظور او همان شهر جدیدی است که پس از استقرار اعراب در این منطقه با ویژگیها و معماریهای خاص اسلامی به وجود آمده است؛ چون طبق شواهدی که در منابع تاریخی وجود دارد، قم در آن زمان همانند بسیاری دیگر از شهرهای ساسانیان، از چندین حصار (بلوک) نزدیک به هم تشکیل شده بود. خود حموی هم که قائل به مستحدثه بودن این شهر است، تصریح میکند که قم در زمان ورود اعراب به این منطقه از هفت ده متفرق تشکیل مییافت که مهمترین آنها کمیدان بوده است.[8]
وی میگوید که این دهها پس از استقرار اعراب در این شهر به همدیگر اتصال یافته و همه آنها شهر واحدی را تشکیل دادهاند. واضح است که این سخن با قدیمی بودن شهر قم منافاتی ندارد. علاوه بر این، طبق نقلهای تاریخی، شهری که به دست مسلمانان با ویژگیهای اسلامی بنا شد، در شمال شرقی شهر قدیم قم بوده و پس از بنای آن شهر قدیم متروک شده است.[9]
همه این شواهد نشان میدهد که سخن حموی قابل توجیه است و میتوان آن را به همان مرحله از بازسازی شهر قم مربوط دانست که به دست مسلمانان بنا شده است.
وجه تسمیه قم
اینکه شهر قم در گذشته چه نامی داشته و چگونه به این اسم معروف شده است، به خوبی معلوم نیست . آنچه از منابع تاریخی و تحقیقات برخی از محققان استفاده میشود، این است که این شهر در کلمات قدما به تعابیر مختلفی مانند: کُم، کومه، کمندان، کونایا، کوآما، و غیر اینها نام برده شده[10] و پس از فتوحات اسلامی یکی از کلمات (کومه) یا کمیندان با عروض تخفیف و تعریب به آن، به صورت قم در آمده است.[11]
صاحب تاریخ قم به نقل از احمد بن محمد برقی (م274) مینویسد: زمین قم محل گردآمدن آب رودخانهها و علفزار بود. چون در اصطلاح عرب به چنین محلّی قم گفته میشد، این محل به اسم قم معروف شده. او همچنین نقل کرده است که صحرانشینان برای آب و علف این محل، در این سرزمین فرود میآمدند و خانههایی که برای سکونت خود درست میکردند، کومه نامیده میشدند. این کلمه به تدریج تخفیف یافت و به صورت کُم در آمد، سپس به کلمه قم معرّب گردید و به این اسم معروف شد.[12]
باز صاحب تاریخ قم، به نقل دیگری از حمزه بن حسن، صاحب تاریخ اصفهان، مینویسد که قم از کلمه کمیدان که یکی از بلوکهای قدیم آن بوده، تخفیف یافته و به صورت کلمه قم درآمده و این همان قولی است که یاقوت حموی در این باره نقل کرده است.[13]
در روایات اسلامی آمده: پیامبر اسلام به هنگام عروج به آسمانها ابلیس را مشاهده کرد که در این سرزمین نشسته و دستانش را تا مرفق بر زانوها انداخته است. وقتی جبرئیل او را معرفی کرد، پیامبر اسلام خطاب به او فرمود: «قم؛ (یعنی برخیز)، ای ملعون!...»[14] از مضمون روایت مزبور بر میآید که ابلیس از این سرزمین رانده شده و این شهر جزء بلاد امن الهی قرار گرفته است.
این گونه روایات هم سبب اشتهار کلمه قم برای این شهر در بین مسلمانان شده است.
به هر حال، سبب تسمیه این شهر هر چه که باشد، در زبان روایات به ویژه روایات منقول از امام صادق(ع)، این شهر با همین نام ذکر شده است و ساکنان آن مورد توجه قرار گرفتهاند.
فتح قم
قم در سال 23ق به تصرف مسلمانان در آمد.[15] اینکه منطقه قم به مصالحه فتح شده، یا به جنگ و غلبه،[16] تا حدودی در میان مورخان اختلاف است.[17] آنچه شهرت تاریخی دارد و شواهدی آن را تأیید میکند، این است که فتح این منطقه از راه جنگ و غلبه تحقق یافته است؛ زیرا منطقه قم در آن زمان از توابع اصفهان بوده و فتح این شهر و نواحی آن به دست سپاهیان ابوموسی اشعری در سال 23ق از مسلّمات تاریخ است.[18] بنابراین فتح منطقه قم و نواحی آن به وسیله همین سپاه و در همین سال تحقق یافته است. علاوه بر این، عدهای از فقهای اسلامی مانند: محمد بن ادریس شافعی(204ق) و مالک بن انس (17ق) تصریح کردهاند که همه بلاد جبال با جنگ فتح شدهاند و هیچ شهر آن از این جهت مستثنا نیست.[19]
آیین مردم قم
مردم قم در دوره قبل از فتوحات اسلامی، زرتشتی بودند و آتشکدههای متعددی در این شهر و نواحی آن وجود داشت. علاوه بر مجوسیان، از زندگی یهودیان و مسیحیان ساکن در این شهر گزارش هم شده است. صاحب کتاب تاریخ قم باب نوزدهم کتاب خود را به اخبار یهودیان و مجوسیان این منطقه اختصاص داده و از زندگی مسیحیان و همچنین از مبلغ جزیه اهل ذمه این شهر سخن گفته است.[20] وقتی قم به دست مسلمانان فتح شد، جمعی از مردم آن مسلمان شدند و عدهای دیگر در آیین زرتشتی باقی ماندند و جزیه را پذیرفتند که تا چند قرن بعد آتشکدههای آنان در این منطقه باقی بود.[21]
همدانی در وصف قم مینویسد: در مزدیجان قم، آتشکده دیرینهای از آتش آذر گشسب وجود داشت که درهای طلایی آن به هنگام تسخیر این نواحی در زمان عبدالملک مروان به کعبه انتقال داده شد، اما آتشکده آذر مهرین در زمان بهرام گور به وسیله سورین قمی به جوزان انتقال یافت و در آنجا آتشکده ساخته شد.[22]
آتشکده مرکزی شهر قم در نیمههای دهه دوم قرن دوم هجری، به هنگامی که بین اعراب اشعری و مجوسیان قمی اختلاف افتاد و اعراب بر مجوسیان پیروز شدند، برای همیشه خاموش گردید،[23] امّا آثار آنان در اطراف قم تا مدتها بعد همچنان باقی بود. اصطخری در گزارش خود از منطقه قم مینویسد: در نزدیکی شهر قم دهی معروف به قلعه کبری وجود دارد که مردم آن ده عموماً زرتشتی مذهباند و آثار مخصوص زرتشتیان از قبیل معبد، دخمه و آتشکده (هم اکنون) در اطراف این شهر دیده میشود.[24]
در هر صورت، تا اواخر قرن چهارم هجری از زندگی مردم غیر مسلمان در این منطقه خبر داده شده، ولی پس از قرن چهارم مردم منطقه به طور عموم مسلمان معرفی شدهاند.[25]
مردم قم پس از فتح این منطقه به دست مسلمانان، با دین اسلام آشنا شدند و از ابتدا مذهب تشیع را برگزیدند.
ظهور و سیر تشیع در قم تا پایان غیبت صغری
گر چه مردم شهر قم همانند دیگر بلاد فتح شده در آن زمان، ابتدا با مذهب تسنّن آشنایی یافتند، اما در میان همه شهرهای همجوار خود مانند: اصفهان، کاشان، ری، ساوه و دیگر بلاد جبال که بیشتر آنها به دست ابوموسی اشعری فتح شدهاند، تفکر شیعی را برگزیدند.
ولی کی و از چه راهی مذهب تشیع از مراکز شیعه در عراق و مدینه به این سرزمین انتقال یافت و چگونه در این منطقه فراگیر شد، اینها سؤالاتی هستند که پاسخ آنها در ادامه خواهد آمد.
عوامل تشیع اهل قم
یکی از مهمترین طرق و اسباب تشیع این شهر، ورود مسلمانان شیعی مذهب به قم و استقرار آنان در این منطقه ذکر شده است. مسلمانان که پس از فتح قم تا نیمههای قرن دوم وارد قم شدند، چند طایفهاند که برخی از آنها را اسم میبریم.
1. امرای شیعه
قبیله اشعری به سپه سالاری ابوموسی اشعری در فتوحات ایران حضور داشتند و بخشی از بلاد ایران از جمله نواحی اصفهان، قم، کاشان، ساوه و بسیاری از مناطق جبل به دست آنان فتح شد. مالک بن عامر و پسرش سائب که از فرماندهان معروف این سپاه و فاتحان ساوه و مناطق شمالی آن سرزمین بودند، آنان پس از فتح این منطقه تا زمانی که اسلام در عراق استقرار یابد، در آنجا باقی ماندند، گفتهاند اول کسی که پس از فتح قم وارد این شهر شد، سائب بن مالک رئیس شیعیان کوفه است.[26] گر چه تا زمان ورود اعراب اشعری به این منطقه در اواخر قرن اول، نشانی از رواج تشیع و یا اثر در خور اعتنایی از زندگی شیعه در این شهر ثبت نشده، ولی حضور کسانی چون سائب هر چند در حد آشنا کردن مردم با تفکرات شیعه و ایجاد زمینه و همچنین انتقال اطلاعات برای فرزندان خود بیتأثیر نبوده.
2. برخی شیعیان عرب در قم
قم از نیمههای قرن اول هجری به بعد، شاهد ورود طوایفی از مسلمانان عرب بود که عمدتاً به دلایل سیاسی از سرزمین عراق و برخی دیگر از نقاط به سوی ایران هجرت کردند؛ مانند جماعتی از بنی اسد که بعد از قیام مختار در سالهای 66 و 67ق وارد قم شدند و در محل جمکران استقرار یافتند. سپس در طایفههایی از بنی غنزه، بنی مذجح، و بنی قیس به قم آمدند و طایفه اول در روستای چابلق و برقع و طایفههای دوم و سوم در کنار رودخانه که بعدها به قسِیه معروف شد، سکنا گزیدند.[27]
از ورود مطرف بن مغیرة بن شعبه در سال 77ق به این منطقه و استقرار او در قم نیز گزارش شده است.
نقل شده است: بیشتر کسانی که در این دوره مخالف امویان و تحت تعقیب آنان بودند، به قم، کاشان و دیگر بلاد این مناطق روی آوردند.[28]
به نقل مؤلف تاریخ قم، جماعتی از قبیلههای تیم، قیس، عنزه و اشعری،[29] و به نقل یاقوت حموی هفده نفر از علما، تابعان و بزرگان عرب از آن جمله فرزندان سعد بن مالک اشعری در سپاه ضد اموی عبدالرحمن بن اشعث شرکت داشتند که پس از شکست این سپاه در سال 84ق همه این طوایف رو به سوی قم نهادند و به ترتیب در روستای طیران و روستاهایی که به آنها اشاره شد، استقرار یافتند.[30] طبق این گزارش، خروج همه این طوایف از عراق همزمان رخ داده که به تبع آن، باید ورود آنها به قم نیز همزمان بوده باشد.
پس از استقرار اشعریان در قم، علاوه بر سادات و علویان که بیشترین تعداد مهاجران قم را تشکیل میدادند، این شهر همچنان شاهد ورود گروهها و شخصیتهای مختلفی بود و در سال 131ق مقاتل بن حکیم نمکی با جمعی از فرماندهان سپاه ضد اموی، از طرف قحطبه بن شبیب (یکی از سرداران ابومسلم خراسانی) وارد این شهر شد که خود قحطبه هم بعدها به او پیوست.[31]
اشعریان مهمترین طایفه مهاجر به قم
جماعتی از اشعریان تیره مالک بن عامر اشعری به دلایل سیاسی شبانه کوفه را به قصد مناطق دوردست ایران ترک کرده، از کوره راههای فرعی مناطق شرق عراق خود را به کوههای سر به فلک کشیده عرب فارس رساندند. این جماعت که بنا به نقلهای مختلف[32] خواه همه فرزندان سعد و سائب را شامل شود، یا فقط فرزندان سعد (یعنی عبدالله، احوص، فرزندان و خادمان آنان)، با طی راههای پرمشقّت و با دادن تلفات جانی بسیاری،[33] در مناطق کوهستانی ایران، از میانه دشتهای نهاوند، ملایر، اراک، محلات، به منطقه قهستان قم رسیدند و به سال 95 و در نزدیکیهای روستای ابرشبحان یا روستای کمیدان و یا در بین حصارهای براوستان، میجان و شهرستان، بنا به نقلهای مختلفی که رسیده است.[34] فرود آمدند و چادر زدند.
اشعریان که به همراه خانوادهها، خادمان و احشام خود کاروان بزرگی را به راه انداخته بودند، با استقبال یزدان فازار، رئیس منطقه قم، مواجه شدند.[35]
هنوز مدت زیادی از ورود اشعریان به منطقه قم نگذشته بود که تهاجمات موسمی دیلمیان به این منطقه آغاز شد و ساکنان قم مورد هجوم آنان قرار گرفتند، ولی مهاجمان با واکنش نظامی سخت اشعریان به فرماندهی احوص، مواجه و با تحمل تلفات سنگینی متواری شدند.[36] این پیروزی اشعریان که دستاورد مهّم بومیان تلّقی میشد، بزرگان قم را بر آن داشت که خواستار اقامت اشعریان در این منطقه باشند و با آنان عهدنامه همزیستی و همیاری امضا کنند.[37] امضای این پیمان، ماندگاری اشعریان را در این منطقه تثبیت کرد.
با استقرار اشعریان در قم دیگر عموزادگان آنان از عراق و دیگر مناطق اسلامی نیز رو به این سو آوردند؛ به طوری که ابوبکر در روستای فراهان، پسرش حماد در روستای ساوه، عمران در روستای تفرش، آدم در روستای کاشان، عمر و همچنین فرزندان احوص در دیگر آبادیهای این منطقه استقرار یافتند.[38]
در این هنگام سلمة بن سلمه همدانی که برخی از این مناطق مانند: ساوه، تفرش، زواره، جهرود، کوزدر را در اختیار داشت، در معرض فروش گذاشت و آنها را به اشعریان فروخت.
از سوی دیگر احوص با به فروش رساندن اموال و املاک باقی مانده در کوفه، مبلغ کلانی را که بالغ بر پنجاه هزار دینار طلا بود، پشتوانه مالی قدرتمندی برای اشعریان قرار داد و از این راه املاک و اجناس بسیاری برای آنان تهیه کرد که به نفوذ بیشتر آنان در منطقه قم و دیگر مناطق جبال انجامید. البته تحقق برخی از این امور به قرن دوم هجری مربوط میشود.[39]
یزدانفادار در سال 97ق ده ممجان را برای سکونت اشعریان و در سال 99 و یا102ق ده جمر را برای کشت و زراعت آنان و سپس ده فرابه (گزنه) را برای چراگاه دام این جماعت معین کرد.[40] که بدین ترتیب محل سکونت، زراعت و چراگاه احشام انان مشخص و فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی، مذهبی و ... آنان در این منطقه به طور گسترده آغاز شد.
پى نوشتها:
[1] . فتوح البلدان، همدانی، ج4، ص199؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص144.
[2] . همان.
[3] . تاریخ قم، فصل7، ب1؛ فتوح البلدان، ج4، ص199؛ جغرافیای تاریخی قم، ص89؛ تاریخ قم، ناصر الشریعه، ص12.
[4] . همان.
[5] . مختصر البلدان، ابن فقیه، ص125؛ تاریخ مذهبی قم، علی اصغر فقیهی ، ص32 و83.
[6]. تاریخ قم، حسن بن محمد، فصل7، ب1؛ معجم البلدان، یاقوت حموی، ج4، ص159؛ جغرافیای تاریخی قم، ص89.
[7] . معجم البلدان، ج4، ص159.
[8] . این هفت ده عبارتاند از: کمیدان، ممجان، قرزان، مالون، جمر، سکن، جلنبانان، همان؛ تاریخ مذهبی قم.
[9] . همان.
[10] . لسان العجم، ص256؛ معجم البلدان، ج4، ص274؛ جغرافیای تاریخی قم، ص89.
[11] . تاریخ قدیم قم، حسن بن محمد، فصل اول، ص40، 25 و 42.
[12] . همان؛ تاریخ قم، ناصر الشریعة، ص25.
[13] . معجم البلدان، ج4، ص274و 397.
[14] . تاریخ قدیم قم، ص27؛ تاریخ قم، ناصر الشریعه، ص17.
[15] . فتوح البلدان، ج1، ص308.
[16] . تاریخ قم، حسن بن محمد، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی، ص508.
[17] . همان؛ معجم البلدان، ج4، ص159؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص144.
[18] . همان.
[19] . تاریخ قم، حسن بن محمد، ص504 و مقدمه، ص54.
[20] . تاریخ قم، ص18و126.
[21] . تاریخ مذهبی قم، ص318.
[22] . فتوح البلدان، ج4، ص301؛ تاریخ قم، فصل7، باب1.
[23] . همان.
[24] . جغرافیای تاریخی قم، ص35.
[25] . تاریخ مذهبی قم، ص318.
[26] . تاریخ تشیع، زیر نظر دکتر خضری، ج2، ص166.
[27] . تاریخ قدیم قم، ص251 و260؛ معجم البلدان، ج4، ص397؛ آثار مذهبی، ص357؛ تاریخ تشیع، رسول جعفریان.
[28] . همان.
[29] . تاریخ قم، حسن بن محمد، ص240.
[30] . معجم البلدان، یاقوت حموی، ج4، ص397.
[31] . قم اجتماعی و اقتصادی، ص37.
[32] . تاریخ قم ، حسن بن محمد، ص240،244 و260؛ معجم البلدان، ج4،ص397؛ تقویم البلدان.
[33] . همان؛ ناصر الشریعه، ص74؛ گنجینه آثار، عباس فیض، ص145.
[34] . همان، مقدمه کتاب تاریخ قم، چاپ کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، ص37.
[35] . تاریخ قدیم قم؛ ص74 و264، چاپ جدید، ص740؛ معجم البلدان، ج4، ص378؛ تقویم البلدان، ابوالفداء، ص409؛ الانساب، ص461؛ مقدمه تاریخ قم.
[36] . همان؛ گنجینه آثار قم، ص145.
[37] . همان.
[38] . تاریخ قدیم قم، ص262.
[39] . مقدمه کتاب تاریخ قم، به قلم محمد علی انصاری، ص15.
[40] . تاریخ قدیم قم، ص260.
سابقه تاریخی قم
اینکه قم به دست چه کسی و در چه زمانی به صورت شهر درامده به طور دقیق معلوم نیست، اما مسلم این است که قم در زمان فتوحات اسلامی وجود داشته و از توابع اصفهان و جزء بلاد فتح شده به دست مسلمانان بوده است.
قم به نقل بلادزی[1]، یعقوبی[2] و برخی دیگر از تاریخ نگاران، از شهرهای قدیم و باستانی ایران است و این نقل هم در بین محققان و مورخان شهرت بیشتری دارد.
شواهدی نشان میدهد که اسکندر مقدونی شهر قم را ویران کرده و پس از او قباد به هنگامی که از ویرانه این شهر میگذشته، آن را آباد ساخته و بنا به همین نقل او اسم آن را قم گذاشته است.[3]
نیز نقل کردهاند: هنگامی که بهرام گور عازم بلاد ارمنیّه بود، مسیرش به دهی افتاد که در آن زمان طغرود نامیده میشد. او در این ده، آتشکدهای بنا کرد، بازاری ساخت و آن را ممجان نامید و برای مزدجان (مزدیجان) نیز بارو (حصار) ساخت.[4] همچنین نقل شده است که این دو ده در زمان ورود اعراب به قم از مهمترین بلوکهای تشکیل دهنده این شهر بودهاند.
در کتاب فیروز پسر قباد که در زمان عبدالملک بن مروان از این منطقه به دست آمده، قم یکی از شهرهای بزرگ و زیبای زمان فیروز توصیف شده است. این شهر در شاهنامه فردوسی جزء شهرهای پیشدادیان و کیانیان به حساب آمده و اسم آن در منظومه ویس و رامین بارها تکرار شده است.[5]
طبق همین نقلها احتمال داده شده است که بنای اولیه این شهر به زمان هخامنشینان باز گردد و در همین گزارش از حکومت بعضی حاکمان در زمان شاهان باستانی در این شهر نیز یاد شده است.[6]
از این شواهد ثابث میشود که شهر قم قبل از تسخیر این منطقه به دست مسلمانان موجود بوده است، اما، اینکه یاقوت حموی و به تبع او برخی از مورخان، قم را شهر مستحدثه و از آثار تمدن اسلامی برشمردهاند،[7] قابل تأمل است، مگر اینکه گفته شود منظور او همان شهر جدیدی است که پس از استقرار اعراب در این منطقه با ویژگیها و معماریهای خاص اسلامی به وجود آمده است؛ چون طبق شواهدی که در منابع تاریخی وجود دارد، قم در آن زمان همانند بسیاری دیگر از شهرهای ساسانیان، از چندین حصار (بلوک) نزدیک به هم تشکیل شده بود. خود حموی هم که قائل به مستحدثه بودن این شهر است، تصریح میکند که قم در زمان ورود اعراب به این منطقه از هفت ده متفرق تشکیل مییافت که مهمترین آنها کمیدان بوده است.[8]
وی میگوید که این دهها پس از استقرار اعراب در این شهر به همدیگر اتصال یافته و همه آنها شهر واحدی را تشکیل دادهاند. واضح است که این سخن با قدیمی بودن شهر قم منافاتی ندارد. علاوه بر این، طبق نقلهای تاریخی، شهری که به دست مسلمانان با ویژگیهای اسلامی بنا شد، در شمال شرقی شهر قدیم قم بوده و پس از بنای آن شهر قدیم متروک شده است.[9]
همه این شواهد نشان میدهد که سخن حموی قابل توجیه است و میتوان آن را به همان مرحله از بازسازی شهر قم مربوط دانست که به دست مسلمانان بنا شده است.
وجه تسمیه قم
اینکه شهر قم در گذشته چه نامی داشته و چگونه به این اسم معروف شده است، به خوبی معلوم نیست . آنچه از منابع تاریخی و تحقیقات برخی از محققان استفاده میشود، این است که این شهر در کلمات قدما به تعابیر مختلفی مانند: کُم، کومه، کمندان، کونایا، کوآما، و غیر اینها نام برده شده[10] و پس از فتوحات اسلامی یکی از کلمات (کومه) یا کمیندان با عروض تخفیف و تعریب به آن، به صورت قم در آمده است.[11]
صاحب تاریخ قم به نقل از احمد بن محمد برقی (م274) مینویسد: زمین قم محل گردآمدن آب رودخانهها و علفزار بود. چون در اصطلاح عرب به چنین محلّی قم گفته میشد، این محل به اسم قم معروف شده. او همچنین نقل کرده است که صحرانشینان برای آب و علف این محل، در این سرزمین فرود میآمدند و خانههایی که برای سکونت خود درست میکردند، کومه نامیده میشدند. این کلمه به تدریج تخفیف یافت و به صورت کُم در آمد، سپس به کلمه قم معرّب گردید و به این اسم معروف شد.[12]
باز صاحب تاریخ قم، به نقل دیگری از حمزه بن حسن، صاحب تاریخ اصفهان، مینویسد که قم از کلمه کمیدان که یکی از بلوکهای قدیم آن بوده، تخفیف یافته و به صورت کلمه قم درآمده و این همان قولی است که یاقوت حموی در این باره نقل کرده است.[13]
در روایات اسلامی آمده: پیامبر اسلام به هنگام عروج به آسمانها ابلیس را مشاهده کرد که در این سرزمین نشسته و دستانش را تا مرفق بر زانوها انداخته است. وقتی جبرئیل او را معرفی کرد، پیامبر اسلام خطاب به او فرمود: «قم؛ (یعنی برخیز)، ای ملعون!...»[14] از مضمون روایت مزبور بر میآید که ابلیس از این سرزمین رانده شده و این شهر جزء بلاد امن الهی قرار گرفته است.
این گونه روایات هم سبب اشتهار کلمه قم برای این شهر در بین مسلمانان شده است.
به هر حال، سبب تسمیه این شهر هر چه که باشد، در زبان روایات به ویژه روایات منقول از امام صادق(ع)، این شهر با همین نام ذکر شده است و ساکنان آن مورد توجه قرار گرفتهاند.
فتح قم
قم در سال 23ق به تصرف مسلمانان در آمد.[15] اینکه منطقه قم به مصالحه فتح شده، یا به جنگ و غلبه،[16] تا حدودی در میان مورخان اختلاف است.[17] آنچه شهرت تاریخی دارد و شواهدی آن را تأیید میکند، این است که فتح این منطقه از راه جنگ و غلبه تحقق یافته است؛ زیرا منطقه قم در آن زمان از توابع اصفهان بوده و فتح این شهر و نواحی آن به دست سپاهیان ابوموسی اشعری در سال 23ق از مسلّمات تاریخ است.[18] بنابراین فتح منطقه قم و نواحی آن به وسیله همین سپاه و در همین سال تحقق یافته است. علاوه بر این، عدهای از فقهای اسلامی مانند: محمد بن ادریس شافعی(204ق) و مالک بن انس (17ق) تصریح کردهاند که همه بلاد جبال با جنگ فتح شدهاند و هیچ شهر آن از این جهت مستثنا نیست.[19]
آیین مردم قم
مردم قم در دوره قبل از فتوحات اسلامی، زرتشتی بودند و آتشکدههای متعددی در این شهر و نواحی آن وجود داشت. علاوه بر مجوسیان، از زندگی یهودیان و مسیحیان ساکن در این شهر گزارش هم شده است. صاحب کتاب تاریخ قم باب نوزدهم کتاب خود را به اخبار یهودیان و مجوسیان این منطقه اختصاص داده و از زندگی مسیحیان و همچنین از مبلغ جزیه اهل ذمه این شهر سخن گفته است.[20] وقتی قم به دست مسلمانان فتح شد، جمعی از مردم آن مسلمان شدند و عدهای دیگر در آیین زرتشتی باقی ماندند و جزیه را پذیرفتند که تا چند قرن بعد آتشکدههای آنان در این منطقه باقی بود.[21]
همدانی در وصف قم مینویسد: در مزدیجان قم، آتشکده دیرینهای از آتش آذر گشسب وجود داشت که درهای طلایی آن به هنگام تسخیر این نواحی در زمان عبدالملک مروان به کعبه انتقال داده شد، اما آتشکده آذر مهرین در زمان بهرام گور به وسیله سورین قمی به جوزان انتقال یافت و در آنجا آتشکده ساخته شد.[22]
آتشکده مرکزی شهر قم در نیمههای دهه دوم قرن دوم هجری، به هنگامی که بین اعراب اشعری و مجوسیان قمی اختلاف افتاد و اعراب بر مجوسیان پیروز شدند، برای همیشه خاموش گردید،[23] امّا آثار آنان در اطراف قم تا مدتها بعد همچنان باقی بود. اصطخری در گزارش خود از منطقه قم مینویسد: در نزدیکی شهر قم دهی معروف به قلعه کبری وجود دارد که مردم آن ده عموماً زرتشتی مذهباند و آثار مخصوص زرتشتیان از قبیل معبد، دخمه و آتشکده (هم اکنون) در اطراف این شهر دیده میشود.[24]
در هر صورت، تا اواخر قرن چهارم هجری از زندگی مردم غیر مسلمان در این منطقه خبر داده شده، ولی پس از قرن چهارم مردم منطقه به طور عموم مسلمان معرفی شدهاند.[25]
مردم قم پس از فتح این منطقه به دست مسلمانان، با دین اسلام آشنا شدند و از ابتدا مذهب تشیع را برگزیدند.
ظهور و سیر تشیع در قم تا پایان غیبت صغری
گر چه مردم شهر قم همانند دیگر بلاد فتح شده در آن زمان، ابتدا با مذهب تسنّن آشنایی یافتند، اما در میان همه شهرهای همجوار خود مانند: اصفهان، کاشان، ری، ساوه و دیگر بلاد جبال که بیشتر آنها به دست ابوموسی اشعری فتح شدهاند، تفکر شیعی را برگزیدند.
ولی کی و از چه راهی مذهب تشیع از مراکز شیعه در عراق و مدینه به این سرزمین انتقال یافت و چگونه در این منطقه فراگیر شد، اینها سؤالاتی هستند که پاسخ آنها در ادامه خواهد آمد.
عوامل تشیع اهل قم
یکی از مهمترین طرق و اسباب تشیع این شهر، ورود مسلمانان شیعی مذهب به قم و استقرار آنان در این منطقه ذکر شده است. مسلمانان که پس از فتح قم تا نیمههای قرن دوم وارد قم شدند، چند طایفهاند که برخی از آنها را اسم میبریم.
1. امرای شیعه
قبیله اشعری به سپه سالاری ابوموسی اشعری در فتوحات ایران حضور داشتند و بخشی از بلاد ایران از جمله نواحی اصفهان، قم، کاشان، ساوه و بسیاری از مناطق جبل به دست آنان فتح شد. مالک بن عامر و پسرش سائب که از فرماندهان معروف این سپاه و فاتحان ساوه و مناطق شمالی آن سرزمین بودند، آنان پس از فتح این منطقه تا زمانی که اسلام در عراق استقرار یابد، در آنجا باقی ماندند، گفتهاند اول کسی که پس از فتح قم وارد این شهر شد، سائب بن مالک رئیس شیعیان کوفه است.[26] گر چه تا زمان ورود اعراب اشعری به این منطقه در اواخر قرن اول، نشانی از رواج تشیع و یا اثر در خور اعتنایی از زندگی شیعه در این شهر ثبت نشده، ولی حضور کسانی چون سائب هر چند در حد آشنا کردن مردم با تفکرات شیعه و ایجاد زمینه و همچنین انتقال اطلاعات برای فرزندان خود بیتأثیر نبوده.
2. برخی شیعیان عرب در قم
قم از نیمههای قرن اول هجری به بعد، شاهد ورود طوایفی از مسلمانان عرب بود که عمدتاً به دلایل سیاسی از سرزمین عراق و برخی دیگر از نقاط به سوی ایران هجرت کردند؛ مانند جماعتی از بنی اسد که بعد از قیام مختار در سالهای 66 و 67ق وارد قم شدند و در محل جمکران استقرار یافتند. سپس در طایفههایی از بنی غنزه، بنی مذجح، و بنی قیس به قم آمدند و طایفه اول در روستای چابلق و برقع و طایفههای دوم و سوم در کنار رودخانه که بعدها به قسِیه معروف شد، سکنا گزیدند.[27]
از ورود مطرف بن مغیرة بن شعبه در سال 77ق به این منطقه و استقرار او در قم نیز گزارش شده است.
نقل شده است: بیشتر کسانی که در این دوره مخالف امویان و تحت تعقیب آنان بودند، به قم، کاشان و دیگر بلاد این مناطق روی آوردند.[28]
به نقل مؤلف تاریخ قم، جماعتی از قبیلههای تیم، قیس، عنزه و اشعری،[29] و به نقل یاقوت حموی هفده نفر از علما، تابعان و بزرگان عرب از آن جمله فرزندان سعد بن مالک اشعری در سپاه ضد اموی عبدالرحمن بن اشعث شرکت داشتند که پس از شکست این سپاه در سال 84ق همه این طوایف رو به سوی قم نهادند و به ترتیب در روستای طیران و روستاهایی که به آنها اشاره شد، استقرار یافتند.[30] طبق این گزارش، خروج همه این طوایف از عراق همزمان رخ داده که به تبع آن، باید ورود آنها به قم نیز همزمان بوده باشد.
پس از استقرار اشعریان در قم، علاوه بر سادات و علویان که بیشترین تعداد مهاجران قم را تشکیل میدادند، این شهر همچنان شاهد ورود گروهها و شخصیتهای مختلفی بود و در سال 131ق مقاتل بن حکیم نمکی با جمعی از فرماندهان سپاه ضد اموی، از طرف قحطبه بن شبیب (یکی از سرداران ابومسلم خراسانی) وارد این شهر شد که خود قحطبه هم بعدها به او پیوست.[31]
اشعریان مهمترین طایفه مهاجر به قم
جماعتی از اشعریان تیره مالک بن عامر اشعری به دلایل سیاسی شبانه کوفه را به قصد مناطق دوردست ایران ترک کرده، از کوره راههای فرعی مناطق شرق عراق خود را به کوههای سر به فلک کشیده عرب فارس رساندند. این جماعت که بنا به نقلهای مختلف[32] خواه همه فرزندان سعد و سائب را شامل شود، یا فقط فرزندان سعد (یعنی عبدالله، احوص، فرزندان و خادمان آنان)، با طی راههای پرمشقّت و با دادن تلفات جانی بسیاری،[33] در مناطق کوهستانی ایران، از میانه دشتهای نهاوند، ملایر، اراک، محلات، به منطقه قهستان قم رسیدند و به سال 95 و در نزدیکیهای روستای ابرشبحان یا روستای کمیدان و یا در بین حصارهای براوستان، میجان و شهرستان، بنا به نقلهای مختلفی که رسیده است.[34] فرود آمدند و چادر زدند.
اشعریان که به همراه خانوادهها، خادمان و احشام خود کاروان بزرگی را به راه انداخته بودند، با استقبال یزدان فازار، رئیس منطقه قم، مواجه شدند.[35]
هنوز مدت زیادی از ورود اشعریان به منطقه قم نگذشته بود که تهاجمات موسمی دیلمیان به این منطقه آغاز شد و ساکنان قم مورد هجوم آنان قرار گرفتند، ولی مهاجمان با واکنش نظامی سخت اشعریان به فرماندهی احوص، مواجه و با تحمل تلفات سنگینی متواری شدند.[36] این پیروزی اشعریان که دستاورد مهّم بومیان تلّقی میشد، بزرگان قم را بر آن داشت که خواستار اقامت اشعریان در این منطقه باشند و با آنان عهدنامه همزیستی و همیاری امضا کنند.[37] امضای این پیمان، ماندگاری اشعریان را در این منطقه تثبیت کرد.
با استقرار اشعریان در قم دیگر عموزادگان آنان از عراق و دیگر مناطق اسلامی نیز رو به این سو آوردند؛ به طوری که ابوبکر در روستای فراهان، پسرش حماد در روستای ساوه، عمران در روستای تفرش، آدم در روستای کاشان، عمر و همچنین فرزندان احوص در دیگر آبادیهای این منطقه استقرار یافتند.[38]
در این هنگام سلمة بن سلمه همدانی که برخی از این مناطق مانند: ساوه، تفرش، زواره، جهرود، کوزدر را در اختیار داشت، در معرض فروش گذاشت و آنها را به اشعریان فروخت.
از سوی دیگر احوص با به فروش رساندن اموال و املاک باقی مانده در کوفه، مبلغ کلانی را که بالغ بر پنجاه هزار دینار طلا بود، پشتوانه مالی قدرتمندی برای اشعریان قرار داد و از این راه املاک و اجناس بسیاری برای آنان تهیه کرد که به نفوذ بیشتر آنان در منطقه قم و دیگر مناطق جبال انجامید. البته تحقق برخی از این امور به قرن دوم هجری مربوط میشود.[39]
یزدانفادار در سال 97ق ده ممجان را برای سکونت اشعریان و در سال 99 و یا102ق ده جمر را برای کشت و زراعت آنان و سپس ده فرابه (گزنه) را برای چراگاه دام این جماعت معین کرد.[40] که بدین ترتیب محل سکونت، زراعت و چراگاه احشام انان مشخص و فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی، مذهبی و ... آنان در این منطقه به طور گسترده آغاز شد.
پى نوشتها:
[1] . فتوح البلدان، همدانی، ج4، ص199؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص144.
[2] . همان.
[3] . تاریخ قم، فصل7، ب1؛ فتوح البلدان، ج4، ص199؛ جغرافیای تاریخی قم، ص89؛ تاریخ قم، ناصر الشریعه، ص12.
[4] . همان.
[5] . مختصر البلدان، ابن فقیه، ص125؛ تاریخ مذهبی قم، علی اصغر فقیهی ، ص32 و83.
[6]. تاریخ قم، حسن بن محمد، فصل7، ب1؛ معجم البلدان، یاقوت حموی، ج4، ص159؛ جغرافیای تاریخی قم، ص89.
[7] . معجم البلدان، ج4، ص159.
[8] . این هفت ده عبارتاند از: کمیدان، ممجان، قرزان، مالون، جمر، سکن، جلنبانان، همان؛ تاریخ مذهبی قم.
[9] . همان.
[10] . لسان العجم، ص256؛ معجم البلدان، ج4، ص274؛ جغرافیای تاریخی قم، ص89.
[11] . تاریخ قدیم قم، حسن بن محمد، فصل اول، ص40، 25 و 42.
[12] . همان؛ تاریخ قم، ناصر الشریعة، ص25.
[13] . معجم البلدان، ج4، ص274و 397.
[14] . تاریخ قدیم قم، ص27؛ تاریخ قم، ناصر الشریعه، ص17.
[15] . فتوح البلدان، ج1، ص308.
[16] . تاریخ قم، حسن بن محمد، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی، ص508.
[17] . همان؛ معجم البلدان، ج4، ص159؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص144.
[18] . همان.
[19] . تاریخ قم، حسن بن محمد، ص504 و مقدمه، ص54.
[20] . تاریخ قم، ص18و126.
[21] . تاریخ مذهبی قم، ص318.
[22] . فتوح البلدان، ج4، ص301؛ تاریخ قم، فصل7، باب1.
[23] . همان.
[24] . جغرافیای تاریخی قم، ص35.
[25] . تاریخ مذهبی قم، ص318.
[26] . تاریخ تشیع، زیر نظر دکتر خضری، ج2، ص166.
[27] . تاریخ قدیم قم، ص251 و260؛ معجم البلدان، ج4، ص397؛ آثار مذهبی، ص357؛ تاریخ تشیع، رسول جعفریان.
[28] . همان.
[29] . تاریخ قم، حسن بن محمد، ص240.
[30] . معجم البلدان، یاقوت حموی، ج4، ص397.
[31] . قم اجتماعی و اقتصادی، ص37.
[32] . تاریخ قم ، حسن بن محمد، ص240،244 و260؛ معجم البلدان، ج4،ص397؛ تقویم البلدان.
[33] . همان؛ ناصر الشریعه، ص74؛ گنجینه آثار، عباس فیض، ص145.
[34] . همان، مقدمه کتاب تاریخ قم، چاپ کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، ص37.
[35] . تاریخ قدیم قم؛ ص74 و264، چاپ جدید، ص740؛ معجم البلدان، ج4، ص378؛ تقویم البلدان، ابوالفداء، ص409؛ الانساب، ص461؛ مقدمه تاریخ قم.
[36] . همان؛ گنجینه آثار قم، ص145.
[37] . همان.
[38] . تاریخ قدیم قم، ص262.
[39] . مقدمه کتاب تاریخ قم، به قلم محمد علی انصاری، ص15.
[40] . تاریخ قدیم قم، ص260.