معصومین علیهم السلام و فرهنگ شهادت
آرشیو
چکیده
متن
شهادت
فداکارى و از جان گذشتگى در راه خدا و دین، نهایت رستگارى انسان مؤمن است و آنان که جان خویش را بر سر دین الهی مىنهند، هم به کامیابى ابدى مىرسند و هم شهادتشان سرچشمة الهام و الگوى فداکارى براى دیگران است. رسول خدا( َص ) مىفرماید:
فَوقَ کُلِّّ بِرٍّ بِرٌّ حَتَّى یُقْتَلَ الرَّجُلُ فى سَبیلِ الله، فإذا قُتِلَ فى سَبیلِ اللّه، فَلَیْسَ فَوْقَهَ بِرٌّ1؛ بالاتر از هر نیکى، نیکى است، تا آن که انسان در راه خدا کشته شود. پس چون در راه خدا کشته شد، بالاتر از آن، نیکى نیست.
و در سخن دیگر مىفرماید:
أَشْرَفُ الْمَوتِ قَتْلُ الشَّهادَةِ2؛ برترین مرگ، شهادت است.
شهید مطهرى با استفاده از روایات اهلبیت: درباره شهید چنین مىنویسد:
«مَثَل شهید، مَثَل شمع است که خدمتش از نوع سوخته شدن و فانى شدن و پرتو افکندن است، تا دیگران در این پرتو که به بهاى نیستى او تمام شده، بنشینند و آسایش بیابند و کار خویش را انجام دهند، آرى، شهدا شمع محفل بشریتند؛ سوختند و محفل بشریت را روشن کردند.»3
امیرمؤمنانعلیه السلام مىفرماید:
إنّ أَفْضَلَ الْمَوتِ، القَتْلُ وَالّذى نَفْسُ عَلىٍّ بِیَدِهِ لَأَلْفُ ضَربَةٍ بِالسَّیفِ أَهْوَنُ مِنْ مَوتَةٍ واحِدَةٍ عَلَى الْفِراشِ4؛ برترین مرگ، کشته شدن (در راه خدا) است. سوگند به به آن (خدائى) که جان على به دست اوست! فرود آمدن هزار ضربة شمشیر (بر من در راه خدا) آسانتر است تا یک بار در بستر مردن!»
در احادیث آمده است که: قطرة خون شهید نزد خداوند از بهترین قطرات است. شهادت، موجب آمرزش گناهان مىشود. شهید از سؤال قبر مصون است، فشار قبر ندارد و در بهشت با حوریان همآغوش است. شهید، حقّ شفاعت دارد و شهدا، اوّلین کسانى هستند که وارد بهشت مىشوند و همه بهشتیان به مقام شهید غبطه مىخورند.5
این، شمّهاى از عظمت شهید و کشته شدن در راه خداست؛ امّا «فرهنگ شهادت» چیز دیگرى است که شهادت نیز در سایه این فرهنگ، حاصل مىشود.
فرهنگ شهادت
فرهنگ شهادت، که امام حسینعلیه السلام الگوى تمام نماى آن است، تنها کشته شدن در معرکة جنگ با دشمنان دین و قرآن نیست؛ بلکه فرهنگ شهادت؛ یعنى خودسازى، خداترسى، گناهگریزى، تقوا، اطاعت امر خدا، امر به معروف و نهى از منکر، اقامة نماز، جود و کرامت، عزّت نفس و گریز از ذلّت و زبونى.
فرهنگ شهادت؛ یعنى سازش نکردن با طاغوتها و حکومتهاى ستم، مبارزه با باطل، ایثار، قاطعیّت و صلابت در راه عقیده، جهاد و از خود بیرونآمدن و دیگران را بر خود مقدم داشتن. شهادت؛ یعنى از دنیاگرایى و رفاهطلبى فاصله گرفتن و آخرت را مدّ نظر داشتن، در راه اصلاح جامعه و حاکمیت دین و عدالت جانفشانى کردن و در راه رضاى حق و پیاده کردن احکام الهى سر از پا نشناختن.
این فرهنگ، حقیقتى است که در هر زمان، ظهور و تجلّی خاصّى دارد؛ در ایام جنگ و رو در رویى با دشمن، به صورت حضور در جبهههاى نبرد، و پایدارى و استقامت تا کشته شدن و شهید گردیدن و در ایّام صلح، در راه خودسازى و مبارزه با مفاسد و رذائل و اجراى احکام الهى تا مرز شهادت پیش رفتن است.
پیامبر خدا( َص )مىفرماید:
«وَ مَنْ خَرَجَ فى سَبیلِ اللهِ مُجاهِداً فَلَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ سَبْعَمِأَةَ أَلْف حَسَنَةٍ وَ یُمْحى عَنْهُ سَبْعَمِأة أَلْفَ سَیِّئةٍ وَ یُرْفَعُ لَهُ سَبْعَمِأة أَلْف دَرجةٍ، وَ کانَ فى ضِمانِ اللهِ بِأىِّ حَتْفٍ ماتَ کانَ شَهیداً، وَ إنْ رَجَعَ رَجَعَ مَغْفُوراً لَهُ مُسْتَجاباً دُعاؤهُ6؛ کسى که با انگیزة جهاد در راه خدا (از خانه) خارج شود، هر قدمى که بر مىدارد، هفتصد هزار حسنه براى او ثبت مىشود و هفتصد هزار گناه از او محو مىگردد و هفتصد هزار درجه بالا مىرود و در ضمان خداوند متعال است و به هر نوع که از دنیا برود، شهید محسوب مىگردد. و اگر زنده بر گردد، از گناه پاک گردیده و دعاى او مستجاب است.»
این، همان فرهنگ شهادت و از جان گذشتگى در راه خداست که وى را در زمرة شهدا قرار مىدهد، اگرچه در معرکة جنگ قرار نگیرد. در قرآن آمده است:
وَ مِنَ النّاس مَنْ یَشْرى نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَؤُفُ الرّحیم(؛ بعضى از مردماند که در راه خدا و براى خشنودى او، جان خود را مىفروشند و خدا به بندگانش رؤف و مهربان است.»
در تفسیر این آیه در منهج الصادقین و مجمع البیان آمده است:
مقصود، مردمانى هستند که جان خود را در راه جهاد و امر به معروف و نهى از منکر براى خشنودى پروردگار، بذل مىنمایند.
از غزّالى نقل شده که این آیه در شأن حضرت علىعلیه السلام نازل شده؛ زمانى که در آن شب در بستر پیامبر( َص )خوابید تا آن حضرت جان به سلامت بَرد، و این جان فشانى حضرت علىعلیه السلام براى سلامت رسول اکرم( َص )، مورد ستایش خداوند قرار گرفت.
نیز از ثعلبى، که از رؤساى اهل سنّت است، نقل شده است که پیامبر گرامى اسلام( َص ) فرمود:
ای على! قریش اتّفاق نمودهاند که امشب مرا هلاک کنند. حکم خداست که تو در بستر من بخوابى و گلیم مرا برخود بپیچى تا آنها خیال کنند من در بستر خود خوابیدهام و من بیرون روم و خود را به جایى برسانم که از شرّ ایشان در امان باشم. علىعلیه السلام چون این سخن را از سیّد انبیا شنید، گفت: اگر چنین کنم، صدمهاى به شما نمىرسد؟ پیغمبر( َص ) فرمود: آرى، یا على! من از شرّ ایشان در امان حقّ ـ سبحانه ـ خواهم بود. حضرت علىعلیه السلام وقتى این بشارت را شنید، گفت: أَلآن طابَ الْمَوتُ؛ الآن مردن براى من خوشحال کننده است؛ چون شما به سلامت مىروید.
جان شیرین گر قبول چون تو سلطانى بود
کى به جانى باز ماند هرکه را جانى بودعلیه السلام
این است جان بر کف بودن در تمام اوقات و پیاده کردن فرهنگ شهادت.
پیامبر گرامى( َص )مىفرماید:
مَنْ سَأَلَ اللهَ الشَّهادَةَ بِصِدْقٍ بَلَّغَهُ اللهُ مَنازِلَ الشُّهَداءِ وَ اِنْ ماتَ عَلى فِراشِهِ8؛ هرکسى صادقانه از خداوند متعال درخواست شهادت نماید، خداوند او را به مقام و منزلت شهدا مىرساند، گرچه در بستر بمیرد.
در مقابل «فرهنگ شهادت»، دنیاگرایى، رفاهطلبى، خود محورى و بىتوجّهى به احکام الهى قرار دارد که اگر این فرهنگ غالب باشد، نتیجهاى جز شکست و نابودى در عرصههاى مختلف ندارد. مقابلة این دو فرهنگ در آیات زیادى از قرآن، مورد بحث قرار گرفته که یک نمونه آن در اینجا بیان مىشود:
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! چرا هنگامى که به شما گفته مىشود به سوى جهاد در راه خدا حرکت کنید، به زمین میچسبید (و سستى به خرج مىدهید)؟ آیا به زندگى دنیا به جاى آخرت راضى شدهاید، با اینکه متاع زندگى دنیا در برابر آخرت چیز کمى بیش نیست؟!»9
این آیه و آیات بعد از آن، ناظر به جنگ «تبوک» است. این حادثه در سال نهم هجرى؛ یعنى یک سال پس از «فتح مکّه» رخ داد. از آنجا که درگیرى و مقابله در این میدان با یکى از ابرقدرتهاى جهان آن روز (روم) بود، جمعى از مسلمانان از حضور در این میدان، وحشت داشتند. فصل چیدن میوهها و برداشت محصول نیز فرا رسیده بود و براى مردمى که یک زندگى محدود کشاورزى و دامدارى داشتند، این روزها، ایّام سرنوشت ساز محسوب مىشد؛ چرا که رفاه یک سال آنها بدان وابسته بود. هوا نیز بسیار گرم بود که این، خود عامل بازدارندهاى بود. در این فضا، این آیات نازل شد که: اینها، سدّ راه مبارزه و جان فشانى شما در راه خدا نشود! هرگز متاع فوق العاده گرانبها (بهشت و خشنودی خدا) را به خاطر دستیابى به یک متاع ناچیز و کم ارزش دنیا از دست ندهید!10
از صدر اسلام تاکنون، نمونههاى تاریخى زیادى وجود دارد که نشان مىدهد هرگاه «فرهنگ شهادت» بر مسلمانان حاکم بود، به پیروزى رسیدند و دشمنان را به زانو درآوردند و الاّ متحمّل شکستهاى جبرانناپذیرى شدند.
در غزوة «بدر»، تعداد لشکریان دشمن سه برابر مسلمانان بود؛ اما مسلمانان پیروز شدند. یکى از مهمترین علتهاى این پیروزى، از جان گذشتن و شهادتطلبى مسلمانان بود که موجب نصرت الهى گردید و دشمنان شکست خوردند.
وقتى پیامبر( َص )براى رویارویى مشرکان مکه با اصحاب خود مشورت نمود، آنها در جواب پیامبر سخنانى اظهار کردند که حاکى از روحیه همکارى و فداکارى و جانبازى آنها بود. مقداد بن عمر مىگوید: یا رسول اللّه! براى انجام فرمان الهى حرکت کن! ما همراه تو هستیم. ما همانند بنىاسرائیل به تو نمىگوییم تو و خدایت بروید بجنگید، ما همین جا نشستهایم11؛ بلکه مىگوییم تو و خدایت بروید جنگ کنید، ما نیز همراه شما هستیم... پیامبر( َص )براى او دعاى خیر کرد.12
پیامبر(ص) رو به انصار کرد و نظر آنها را خواستار گردید.
سعد بن معاذ گفت: من از سوى انصار پاسخ مىدهم: ما به تو ایمان آورده و تصدیقت کردهایم و به درستى آیات قرآنى، گواهی دادهایم. با تو پیمان بستهایم که از تو اطاعت و فرمانبرى کنیم. اى رسول خدا! حرکت کن! اگر از این دریا (احمر) بگذرى و در آن فرو روى، ما همراه تو خواهیم بود...
سعد در سخنان خود، حمایت جانى و مالى کامل انصار را یادآور شده، گفت: دیگرانى که در مدینه ماندهاند، تصوّر نمىکردند جنگى پیش آید؛ و الاّ حتماً در آن شرکت مىکردند.13
روحیّة شهادتطلبى و از جان گذشتگى چنان در چهرة سپاهیان اسلام مشهود بود که دشمن با اوّلین برخورد، آن را به وضوح مشاهده کرد. عمیر بن وهب، که مردى دلاور و در برآورد جمعیت ماهر بود، از طرف قریش مأموریت یافت تا تعداد سربازان اسلام را تخمین زند. او در اطراف اردوگاه سربازان اسلام گردش کرد و بازگشت و چنین گزارش داد: شمارة مسلمانان در حدود سیصد نفر است؛ ولى لازم است یک گشت دیگر بزنم تا ببینم آیا در پشت سر، کمینگاه یا نیروى امدادى دارند یا نه؟
او سرتاسر بیابان را گردش کرد. بالا و پایین را زیر پا نهاد و برگشت و گفت: مسلمانان کمین و پناهگاهى ندارند؛ ولى شترانى را دیدم که براى شما از مدینه مرگ سوغات آوردهاند. وى سپس افزود:
قَومُ لَیْسَ مَعَهُمْ مَنْعَةٌ وَ لا مَلْجَأٌ الاَّ سُیُوفَهُم وَاللّهِ ما أَرىَ أَنْ یُقْتَلَ رَجُلٌ مِنْهُمْ حَتَّى یَقْتُلَ رَجُلاً مِنْکُمْ فَاِذا أَصَابُوا مِنْکُمْ أَعْدادَهُمْ فَمَا خَیْرَ الْعَیْشِ بَعْدَ ذلِکَ فََرَأَوا رَأْیَکُم14؛ گروهى را دیدم که جز شمشیرهاى خود پناهگاهى ندارند تا هریک از آنها یک نفر از شما را نکشد، کشته نخواهد شد! هرگاه به تعداد خودشان از شما کشتند، دیگر زندگى چه سودى خواهد داشت، تصمیم نهایى با خود شماست!
این روحیّة شهادتطلبى است که نصرت الهى را نازل مىکند و پیروزى بر دشمن را فراهم مىسازد، با اینکه سپاه دشمن سه برابر مسلمانان است.
پیامبر خدا( َص )هنگام حملة عمومى در غزوه بدر، براى تشویق سپاهیانش چنین مىفرماید:
وَالّذى نَفْسُ مُحمّدٍ بِیَدِهِ لا یُقاتِلُهُمُ الْیَومَ رَجُلٌ فَیُقْتَلُ صابِراً مُحْتَسِباً مُقْبِلاً غَیْرَ مُدْبِرٍ الاَّ أَدْخَلَهُ اللهُ الْجَنَّةَ15؛ سوگند به آن (خدایى) که جان محمد در دست اوست! هرکس امروز با بردبارى نبرد کند و نبرد او براى خدا باشد و در این راه کشته شود، خداوند او را وارد بهشت مىکند!
با این سخنان، روحیّة جانفشانى چنان در اصحاب آن حضرت هویدا گردید که عمیر حمام چند خرمایى که در دست داشت، به دور ریخت و براى نبرد با دشمن و جانفشانى در راه خدا به میدان تاخت. سپس دستور حملة عمومى صادر شد و چیزى نگذشت که سپاه اسلام با 14 شهید بر دشمن پیروز شد در حالى که از دشمن 70 کشته و 70 اسیر گرفته و بقیه فرار نمودند.
همین روحیّه در غزوة «اُحد» نیز حاکم بود و سبب پیروزى مسلمانان گردید؛ امّا پس از پیروزىِ اوّلیه، جمعى از اصحاب که به دستور پیامبر بالاى «کوه عینین» مراقب راه نفوذ دشمن بودند، دنیاطلبى و غنیمت خواهىشان باعث شد موقعیت حساس خود را رها نموده و از دستور فرماندة کلّ قوا، رسول خدا، سرپیچى کنند و مشغول جمع کردن غنیمت شوند که از همین نقطه، دشمن نفوذ کرد و بر سپاه اسلام تاخت. در نتیجه، مسلمانان در این غزوه با تحمّل صدمات زیاد و تقدیم شهداى فراوان، چون: حمزه سیّدالشّهدا، مصعب بن عمیر و... طعم تلخ شکست را چشیدند.
مىباش چو خار حربه بر دوش
تا خرمن گل کشى در آغوش
در تاریخ اسلام از این گونه شواهد بسیار است. در نهضت امام حسینعلیه السلام و عاشوراى حسینى، «فرهنگ شهادت» به طور کامل ظهور یافت و اباعبداللّه الحسینعلیه السلام لقب «سیّدالشّهدا» و اصحابش لقب «بهترین اصحاب» را گرفتند.
در روز عاشورا، اصحاب براى مبارزه و کشتن و کشته شدن از یکدیگر سبقت مىگرفتند؛ زیرا شهادت و جانفشانى در این راه را، سعادت همیشگى خود مىدانستند و سخنان رهبرشان امام حسینعلیه السلام را به جان و دل باور کرده بودند:
فَمَا الْمَوتُ الاّ قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِکُمْ عَنِ الْبُؤسِ وَالضَّرَّاءِ اِلَى الْجِنانِ الْواسِعَةِ وَالنِّعَمِ الدَّائِمَةِ16؛ مرگ، چیزى جز یک پل نیست که شما را از سختى و رنج عبور داده، به بهشت پهناور و نعمتهاى همیشگى آن مىرساند!
نیز حضرت در اشعارى فرمود:
وَ اِنْ یَکُنِ الأَبدانُ لِلْمَوتِ اُنْشِأَتْ
فَقَتْلُ امْرِءٍ بِالسَّیْفِ فِىاللّهِ أَفْضَلُ17
اگر بدنها براى مردن خلق شده است، پس کشته شدن در راه خدا برترین مردن است!
امام حسینعلیه السلام و اصحابش با نهضت خونین خود، «فرهنگ شهادت» را جاودانه ساختند و برترى مرگ سرخ بر پذیرش عار و ذلّت را به منصّة ظهور رساندند. چه اینکه امام حسینعلیه السلام این گونه رجز مىخواند: الموت اولى من رکوب العار...18
در طول تاریخ هرگاه در جامعة اسلامى این فرهنگ رنگ بیشترى داشت، پیروزىهاى بزرگ نصیب مسلمانان شد. و امروز انقلاب شکوهمند اسلامى ایران به رهبرى امام خمینى (ره) یکى از بارزترین نمونههاى این فرهنگ است. بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران با جارى ساختن فرهنگ شهادتطلبى و مبارزه با ظلم و ستم، و دینخواهى تا مرز شهادت در ملّت ایران، توانست نهضتى را پایه ریزى کند که در سال 1357ش. به اوج خود رسید. مردم با این باور که «مرگ سرخ» به مراتب از «زندگى ذلّت بار» برتر است، یک پارچه به صحنه آمدند و از کشته شدن، به زندان رفتن، و ... در این راه نه تنها هراسی به خود راه ندادند که به استقبال گلولههاى آتشین طاغوت شتافتند. آنان با توکّل به خدا و اهداى خون خود، دشمن را به زانو درآوردند و بر وى پیروز گشتند.
همین فرهنگ در هشت سال دفاع مقدّس، با همه کمبودها و تحریم اقتصادى و نظامى از سوى ابرقدرتها، موجب پیروزى ایران در مقابل دشمن متجاوز و تا دندان مسلّح (صدّام) گردید.
قابل توجه و دقّت این است که: امروز نیز دشمنانِ سیلى خوردة اسلام، دست از توطئه و دشمنى برنداشته و با روشى دیگر به نام «جنگ سرد و تهاجم فرهنگى»؛ بلکه به فرمودة رهبر معظّم انقلاب «شبیخون فرهنگى» با تمام امکانات رسانهاى و ماهوارهاى، فریفتن بعضى از عوامل داخلى و خارجى و صرف بودجههاى کلان براى از بین بردن اسلام و مسلمانان؛ به ویژه انقلاب اسلامى ایران، به پا خاستهاند. و در پى براندازى نظام اسلامى ما و نابود ساختن مسلمانان جهان هستند. تنها راه پیروزى بر این دشمنان، فداکارى و جان فشانى و پایدارى و استقامت و تقویت «فرهنگ شهادت» در جامعه است.
با روشن شدن این مطلب که فرهنگ شهادت غیر از شهید شدن است، به خوبى معلوم مىشود که ترغیب و تشویق معصومان: به شهادت، نوعى زمینهسازى براى به وجود آوردن این فرهنگ است، نه صرف شهید شدن. لذا نوع سخنان آنان به صراحت یا کنایه، این مطلب را مىرساند. پیامبر گرامى( َص ) مىفرماید:
کَمْ مِمَّنْ أَصابَهُ السِّلاح لَیْسَ بِشَهیدٍ وَ لا حَمیدٍ، وَ کَمْ مِمَّنْ قَدْ ماتَ عَلى فِراشِهِ حَتْفَ أَنْفِهِ عِنْدَ اللهِ صدّیقٌ شَهیدٌ19؛ چه بسا افرادى که در جبهة نبرد، با اسلحه کشته مىشوند؛ اما شهید محسوب نمىگردند و مورد ستایش نیستند و چه بسا افرادى که به مرگ طبیعى در بستر بمیرند؛ امّا نزد خداوند، صدّیق و شهید محسوب گردند!
و نیز حضرت مىفرماید:
«کسى که بمیرد و محبّ آل پیغمبر باشد، شهید محسوب مىشود.»20
عن ابىبصیر قال: قال لى الصّادقعلیه السلام : یا أبا محمّد اِنّ الْمَیِّتَ عَلى هذَا الأمْر شَهیدٌ. قُلْتُ: جُعِلْتُ فِداکَ وَ اِنْ ماتَ عَلى فِراشِهِ؟ قال: وَ اِنْ ماتَ عَلى فِراشِهِ، فإنَّهُ حَىٌّ یُرْزَقُ21؛ ابا بصیر مىگوید: امام صادقعلیه السلام به من فرمود: اى ابا محمد! کسى که بر این امر (محبّت اهلبیت پیامبر( َص )) بمیرد، شهید است. عرض کردم: فدایت شوم! اگرچه به طور طبیعى و در بستر بمیرد؟ حضرت فرمود: (آرى) اگرچه در بستر بمیرد، پس او زنده است و (نزد خدا) روزى مىخورد.
امام زین العابدینعلیه السلام فرمود:
مَنْ ماتَ على موالاتنا فى غیبة قائمنا أعطاهُ اللهُ أجْرَ ألْفَ شَهیدٍ مِثلَ شُهَداءِ بَدْرٍ وَ اُحُد22؛ کسى که در زمان غیبت حضرت بقیةاللّهعلیه السلام بر دوستى و پذیرش ولایت ما باقى باشد تا بمیرد، خداوند اجر هزار شهید مانند شهداى بدر و اُحد به او عطا مىکند.
در روایت دیگر آمده است: امام صادقعلیه السلام فرمود:
هرکس بر ولایت و دوستى اهلبیت: بمیرد، به منزلة کسى است که در راه خدا با اسلحه جنگیده تا شهید شده است.23
و عَنْ امیرالمؤمنینعلیه السلام : مَنْ ماتَ مِنْکُمْ عَلى فِراشِهِ وَ هُوَ عَلى مَعْرِفَةِ حَقِّ رَبِّهِ وَ حَقِّ رَسُولِهِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ ماتَ شَهیداً وَ وَقَعَ أجْرُهُ عَلَى اللّهِ وَاسْتَوْجِبَ ثَوابَ ما نَوى مِنْ صالِحِ عَمَلِهِ...24؛ کسى که در بستر، به طور طبیعى بمیرد؛ ولى عارف به حقّ پروردگار و رسول خدا و اهلبیت: باشد، شهید از دنیا رفته و اجر وى بر خداوند متعال است و به تمام آنچه از اعمال صالح در نیّت داشته تا به جاى آورد، ثواب تعلّق مىگیرد.
ز امام باقر، امام زین العابدین و امام حسین: نقل شده که فرمودند:
هیچ کدام از شیعیان و پیروان ما نیستند؛ مگر اینکه شهید و صدّیق محسوب مىشوند! راوى مىگوید: عرض کردم: چگونه همه شهید هستند و حال آنکه خیلى از آنها در بستر به طور طبیعى مىمیرند؟ فرمودند: آیا کتاب خداوند، قرآن را تلاوت نکردهاى؟ آنجا که مىفرماید: )الّذین آمنُوا باللّهِ وَ رُسُلِهِ اوُلئِکَ هُمُ الصّدّیقُونَ والشُّهداء عِنْد رَبِّهِم(25؛ «کسانى که به خدا و پیامبرش ایمان آوردند، آنها همان صدّیقین و شهدا نزد پروردگارشان هستند.» سپس افزود:
«اگر غیر از کسانى که با اسلحه در معرکة نبرد کشته مىشوند، شهید نباشد، آمار شهدا کم خواهد بود.»26
پس، شناخت حقّ خدا و پیامبر و ائمّه معصوم: و پذیرش ولایت و محبّت آنها و حرکت در این مسیر و پایدارى بر این عقیده - که به معنى پیاده کردن کلّ اسلام و قرآن در زندگى است - انسان را به سر منزل «شهادت» مىرساند؛ گرچه در معرکة جنگ کشته نشود. و این؛ یعنى پیاده کردن «فرهنگ شهادت» در زندگى!
«فرهنگ شهادت»، حقیقتى است که به اشکال مختلف در تمام عرصههاى زندگى ظهور و بروز مىیابد؛ لذا در ارزشگذارىِ بسیارى از فعالیّتهاى مؤمن، مقام و منزلت شهید میزان قرار مىگیرد و بعضى اعمال، اجر صد شهید و بالاتر را مىیابد.
مبارزه با نفس
یکى از مجاهدتهاى مؤمن که با شهید سنجیده شده و اجر آن کمتر از شهید معرّفى نشده، مبارزه با نفس است. امیرمؤمنانعلیه السلام مىفرماید:
مَاالْمُجاهِدُ الشَّهیدُ فى سَبِیلِ اللّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ لَکادَ الْعَفیفُ أنْ یَکُونَ مَلَکاً مِنَ الملائِکَة27؛ پاداش مجاهد شهید در راه خدا، بزرگتر از پاداش عفیف و پاکدامنى نیست که قدرت بر گناه دارد و آلوده نمىگردد. همانا عفیف و پاکدامن، نزدیک است فرشتهاى از فرشتگان باشد.
مبارزه با ظلم
روایات متعددى وجود دارد که اگر کسى براى دفع ظلمى که به خودش یا خانوادهاش وارد شده، مبارزه کند تا کشته شود، شهید محسوب مىشود. یا کسى که براى کسب مال حلال و حفظ مالش یا گرفتن حقّش ایستادگى کند و جانفشانى نماید، شهید شمرده مىشود. پیامبر( َص ) مىفرماید:
مَنْ اُریدَ مالُهُ بغیر حَقٍّ فَقاتَلَ فَقُتِلَ فَهُوَ شَهیدٌ28؛ کسى که بخواهند مالش را به ناحق بگیرند و او مبارزه کند تا کشته شود، شهید محسوب مىگردد!
نیز فرمود:
مَنْ قُتِلَ دُونَ أَهْلِهِ ظُلْماً فَهُوَ شَهیدٌ، مَنْ قُتِلَ دُونَ مالِهِ ظُلْماً فَهُوَ شَهیدٌ، و مَنْ قُتِلَ دُونَ جارِهِ ظُلْماً فَهُوَ شَهیدٌ، وَ مَنْ قُتِلَ فى ذاتِ اللّهِ عزّوجلّ فَهُوَ شَهیدٌ29؛ کسى که براى دفاع از خانوادهاش از روى ظلم کشته شود، شهید است. کسى که در راه کسب و نگهدارى اموالش از روى ظلم کشته شود، و کسى که براى دفاع از همسایه و در راه پروردگار کشته شود، شهید است.
ارزش تحصیل علم
رسول اللّه( َص ) میفرماید:
... وَ مَنْ خَرَجَ مِنْ بَیْتِهِ یَلْتَمِسُ باباً مِنَ الْعِلْمِ کَتَبَ اللّهُ لَهُ بِکُلِّ قَدَمٍ ثَوابَ شهیدٍ مِنْ شُهَداءِ بَدْرٍ...30؛ ... و کسى که براى کسب بابى از ابواب علم از خانه حرکت کند، خداوند متعال براى هر قدمى که او بر مىدارد، ثواب شهیدى از شهداى بدر عطا مىکند!...
رفع اختلاف امّت
رسول خدا( َص ) میفرماید:
مَنْ تَمَسَّکَ بِسُنَّتى فى اخْتِلافِ أُمَّتى کانَ لَهُ أَجْرَ مِأَ?ِ شَهید31؛ کسى که در رفع اختلاف امّت من به سنّت من تمسّک نماید، اجر صد شهید دارد.
خدمت به خانواده
پیامبر خدا ( َص ) میفرماید:
... یا عَلِىّ مَنْ کانَ فى خِدْمَةِ الْعِیالِ فىالْبَیْتِ وَ لَمْ یَأنَفْ کَتَبَ اللَّهُ اسْمَهَ فى دیوانِ الشُّهَداءِ وَ کَتَبَ لَهُ بِکُلِّ یَومٍ وَ لَیْلَةٍ ثَوابَ أَلْفَ شَهیدٍ وَ کَتَبَ لَهُ بِکُلِّ قَدَمٍ ثَوابَ حَجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ وَ أعْطاهُ اللّهُ بِکُلِّ عَرَقٍ فىجَسَدِهِ مَدینَةً فىالجَنَّةِ... یا عَلِىّ لا یَخْدِمُ الْعِیالَ إلاّ صِدّیقٌ شَهیدٌ اَوْ رَجُلٌ یُریدُ اللّهُ بِهِ خَیرَ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ32؛ یا على! کسى که در خانه به خانوادهاش کمک کند و اکراهى نداشته باشد، خداوند متعال نام او را در دیوان شهدا ثبت مىکند، و براى هر روز و شبى که در خدمت خانواده است، ثواب هزار شهید مىنویسد، و براى هر قدمى که در این راه برمىدارد، اجر یک حج و عمره منظور مىدارد، و به هر مقدار عرقى که در جسم او پیدا مىشود، خداوند شهری در بهشت به او عطا مىکند... یا على! کسى به خانواده کمک نمىکند جز صدّیق شهید و یا شخصى که خداوند متعال مىخواهد خیر دنیا و آخرت به او عطا کند!
این همه توجه به مقام شهید، بیانگر آن است که حیات طیّبة جامعة اسلامى در گرو این است که «فرهنگ شهادت» در تمام عرصههاى زندگى جارى باشد، تا جامعه اسلامی به کمال شایستة خود برسد. انشاءالله
عاشق شهادت
جریان فرهنگ شهادت در تمام عرصههاى: فردى، اجتماعى، سیاسى، اقتصادى و فرهنگی به آن معنایى که بیان شد، چنان ارزشمند است که تمام سعادت دنیا و آخرت در تقویت آن نهفته است. بدین جهت اولیاى دین، همواره براى خود و دوستان خاص خود، آرزوى «شهادت در راه خدا» داشتند و در این راه تلاش مىکردند.
پیامبرگرامى( َص ) مىفرماید:
وَالَّذى نَفْسى بِیَدِهِ لَوَدَدْتُ أَنّى أُقْتَلُ فى سَبیلِ اللّهِ، ثُمَّ اُحْیا، ثُمَّ اُقْتَلُ: ثُمَّ اُحْیا، ثُمَّ اُقْتَلُ33؛ سوگند به آن (خدایى) که جانم به دست اوست! دوست داشتم که در راه خدا کشته شوم و دوباره زنده شوم، سپس کشته شوم و باز زنده گردم، سپس کشته شوم!
امیرمؤمنانعلیه السلام در پایان نامهاش به مالک اشتر، براى او و خودش آرزوى شهادت مىکند:
وَ أَنَا أَسْأَلُ اللّهَ بِسَعَةِ رَحْمَتِهِ وَ عَظیمِ قُدْرَتِهِ عَلى إعْطاءِ کُلِّ رَغْبَةٍ... أنْ یَخْتِمَ لى وَ لَکَ بِالسَّعادَةِ وَ الشَّهادَةِ34؛ از خداوند بزرگ، با رحمت گسترده و قدرت برترش در انجام تمام خواستهها، درخواست مىکنم که به آنچه خشنودى اوست، ما و تو را موفق فرماید... و اینکه پایان عمر من و تو را به شهادت و رستگارى ختم فرماید!
آن حضرت براى هاشم بن عتبه35 این گونه دعا کرد:
أللّهُمَّ ارْزُقْهُ الشَّهادَةَ فى سَبیلِکَ وَ الْمُرافَقَةَِ لِنَبِیِّکَ36؛ خدایا! شهادت در راهت و همراهى با پیغمبرت را نصیب او بگردان!
امام علیعلیه السلام زمانى که براى مبارزه به سوى صفّین عازم گردید، چنین دعا کرد:
اللّهمَّ رَبّ السّقْفِ المَرفُوع ... اِن أظْهَرْتَنا عَلى عَدُوِّنا فَجَنِّبْنا الْبَغْىَ وَ سَدَّدْنا لِلْحَقِّ، و اِنْ أَظْهَرْتَهُمْ عَلَینا فَارْزُقْنا الشَّهادَةَ وَاعْصِمْنا مِنَ الْفِتْنَةِ37؛ اى خداى آسمان برافراشته... اگر بر دشمن پیروزمان ساختى، ما را از تجاوز بر کنار دار، و بر راه حق استوار فرما، و چنانچه آنها را بر ما پیروز گرداندى، شهادت را نصیب ما فرموده و از فتنهها، ما را نگهدار!
1. بحارالانوار، علامه مجلسى، (آخوندى، تهران) ج 100، ص 10.
2. همان، ص 8.
3. قیام و انقلاب مهدى به ضمیمة شهید، استاد شهید مطهرى، ص 76.
4. شرح نهج البلاغه، ابن ابىالحدید، ج 1، ص306، بیروت.
5. ر.ک: بحارالانوار، ج 100، ص 8 - 12 و میزان الحکمه، رى شهرى، ج 5، ص190 - 192.
6. وسایل الشیعه، ج 11، ص 12، ب 1، من ابواب جهاد العدوّ، ح 27.
7. ر.ک: تفسیر منهج الصادقین، ج 1، ص 474 و ترجمه مجمع البیان، ج 2، ص 268.
8. کنزالعمّال، هندى، ج 4، ص 401.
9. توبه / 40 و 41.
10. ر.ک: تفسیر نمونه، ج 7، ص 413.
11. مائده / 24.
12. سیرة ابن هشام، ج 2، ص 266.
13. همان، ص 267.
14و 15. همان، ص 274.
16. سخنان حسین بن على(ع)، از مدینه تا کربلا، محمدصادق نجمى، ص 214؛ کامل الزّیارات، ص 37.
17. فرهنگ عاشورا، جواد محدّثى، ص 262.
18. کشف الغمه، ج 2، ص 33.
19. کنز العمّال، ح 11200.
20. بحارالانوار، ج 68، ص 137.
21. همان، ص 142.
22. همان، ج 82، ص 173.
23. همان، ج 68، ص 68.
24. شرح نهج البلاغه، ابن ابىالحدید، ج 13، ص 111، خ 236 و شرح محمد عبده، ج 2، ص 133.
25. حدید / 19.
26. بحارالانوار، ج 82، ص 173.
27. نهج البلاغه، حکمت 474.
28. کنزالعمّال، حدیث 11203.
29. همان، ح 11205؛ وسائل الشیعه، ج 11، ص 92 .
30. بحارالانوار، ج 1، ص 178.
31. همان، ج 2، ص 262.
32. جامع السعادات، نراقى، ج 2، ص 109.
33. کنزالعمّال، ج 4، ح 10564.
34. نهج البلاغه، ن35، محمد دشتى، ص 420.
35. هاشم بن عتبه، از اصحاب برجستة امیرمؤمنان(ع) است که در جنگ جمل و صفّین شرکت کرد و در سال 37 در جنگ صفّین شهید شد. (مجمع الرجال، قهپایى، ج 6، ص 211).
36. شرح نهج البلاغه، ابن ابىالحدید، ج 3، ص 184؛ وقعةالصفین، ابن مزاحم، ص 112.
37. نهج البلاغه، ص 230، خ 171.