آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

شهادت
فداکارى و از جان گذشتگى در راه خدا و دین، نهایت رستگارى انسان مؤمن است و آنان که جان خویش را بر سر دین الهی مى‏نهند، هم به کامیابى ابدى مى‏رسند و هم شهادتشان سرچشمة الهام و الگوى فداکارى براى دیگران است. رسول خدا( َص ) مى‏فرماید:

فَوقَ کُلِّّ بِرٍّ بِرٌّ حَتَّى یُقْتَلَ الرَّجُلُ فى سَبیلِ الله، فإذا قُتِلَ فى سَبیلِ اللّه، فَلَیْسَ فَوْقَهَ بِرٌّ1؛ بالاتر از هر نیکى، نیکى است، تا آن که انسان در راه خدا کشته شود. پس چون در راه خدا کشته شد، بالاتر از آن، نیکى نیست.
و در سخن دیگر مى‏فرماید:
أَشْرَفُ الْمَوتِ قَتْلُ الشَّهادَةِ2؛ برترین مرگ، شهادت است.
شهید مطهرى با استفاده از روایات اهل‏بیت‏: درباره شهید چنین مى‏نویسد:
«مَثَل شهید، مَثَل شمع است که خدمتش از نوع سوخته شدن و فانى شدن و پرتو افکندن است، تا دیگران در این پرتو که به بهاى نیستى او تمام شده، بنشینند و آسایش بیابند و کار خویش را انجام دهند، آرى، شهدا شمع محفل بشریتند؛ سوختند و محفل بشریت را روشن کردند.»3
امیرمؤمنان‏علیه السلام مى‏فرماید:
إنّ أَفْضَلَ الْمَوتِ، القَتْلُ وَالّذى‏ نَفْسُ عَلىٍّ بِیَدِهِ لَأَلْفُ ضَربَةٍ بِالسَّیفِ أَهْوَنُ مِنْ مَوتَةٍ واحِدَةٍ عَلَى الْفِراشِ‏4؛ برترین مرگ، کشته شدن (در راه خدا) است. سوگند به به آن (خدائى) که جان على به دست اوست! فرود آمدن هزار ضربة شمشیر (بر من در راه خدا) آسان‏تر است تا یک بار در بستر مردن!»
در احادیث آمده است که: قطرة خون شهید نزد خداوند از بهترین قطرات است. شهادت، موجب آمرزش گناهان مى‏شود. شهید از سؤال قبر مصون است، فشار قبر ندارد و در بهشت با حوریان هم‌آغوش است. شهید، حقّ شفاعت دارد و شهدا، اوّلین کسانى هستند که وارد بهشت مى‏شوند و همه بهشتیان به مقام شهید غبطه مى‏خورند.5
این، شمّه‏اى از عظمت شهید و کشته شدن در راه خداست؛ امّا «فرهنگ شهادت» چیز دیگرى است که شهادت نیز در سایه این فرهنگ، حاصل مى‏شود.
فرهنگ شهادت‏
فرهنگ شهادت، که امام حسین‏علیه السلام الگوى تمام نماى آن است، تنها کشته شدن در معرکة جنگ با دشمنان دین و قرآن نیست؛ بلکه فرهنگ شهادت؛ یعنى خودسازى، خداترسى، گناه‏گریزى، تقوا، اطاعت امر خدا، امر به معروف و نهى از منکر، اقامة نماز، جود و کرامت، عزّت نفس و گریز از ذلّت و زبونى.
فرهنگ شهادت؛ یعنى سازش نکردن با طاغوت‏ها و حکومت‏هاى ستم، مبارزه با باطل، ایثار، قاطعیّت و صلابت در راه عقیده، جهاد و از خود بیرون‏آمدن و دیگران را بر خود مقدم داشتن. شهادت؛ یعنى از دنیاگرایى و رفاه‏طلبى فاصله گرفتن و آخرت را مدّ نظر داشتن، در راه اصلاح جامعه و حاکمیت دین و عدالت جان‏فشانى کردن و در راه رضاى حق و پیاده کردن احکام الهى سر از پا نشناختن.
این فرهنگ، حقیقتى است که در هر زمان، ظهور و تجلّی خاصّى دارد؛ در ایام جنگ و رو در رویى با دشمن، به صورت حضور در جبهه‏هاى نبرد، و پایدارى و استقامت تا کشته شدن و شهید گردیدن و در ایّام صلح، در راه خودسازى و مبارزه با مفاسد و رذائل و اجراى احکام الهى تا مرز شهادت پیش رفتن است.
پیامبر خدا( َص )مى‏فرماید:
«وَ مَنْ خَرَجَ فى سَبیلِ اللهِ مُجاهِداً فَلَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ سَبْعَمِأَةَ أَلْف حَسَنَةٍ وَ یُمْحى‏ عَنْهُ سَبْعَمِأة أَلْفَ سَیِّئةٍ وَ یُرْفَعُ لَهُ سَبْعَمِأة أَلْف دَرجةٍ، وَ کانَ فى ضِمانِ اللهِ بِأىِّ حَتْفٍ ماتَ کانَ شَهیداً، وَ إنْ رَجَعَ رَجَعَ مَغْفُوراً لَهُ مُسْتَجاباً دُعاؤهُ‏6؛ کسى که با انگیزة جهاد در راه خدا (از خانه) خارج شود، هر قدمى که بر مى‏دارد، هفتصد هزار حسنه براى او ثبت مى‏شود و هفتصد هزار گناه از او محو مى‏گردد و هفتصد هزار درجه بالا مى‏رود و در ضمان خداوند متعال است و به هر نوع که از دنیا برود، شهید محسوب مى‏گردد. و اگر زنده بر گردد، از گناه پاک گردیده و دعاى او مستجاب است.»
این، همان فرهنگ شهادت و از جان گذشتگى در راه خداست که وى را در زمرة شهدا قرار مى‏دهد، اگرچه در معرکة جنگ قرار نگیرد. در قرآن آمده است:
وَ مِنَ النّاس مَنْ یَشْرى نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَؤُفُ الرّحیم(؛ بعضى از مردم‏اند که در راه خدا و براى خشنودى او، جان خود را مى‏فروشند و خدا به بندگانش رؤف و مهربان است.»
در تفسیر این آیه در منهج الصادقین و مجمع البیان آمده است:
مقصود، مردمانى هستند که جان خود را در راه جهاد و امر به معروف و نهى از منکر براى خشنودى پروردگار، بذل مى‏نمایند.
از غزّالى نقل شده که این آیه در شأن حضرت على‏علیه السلام نازل شده؛ زمانى که در آن شب در بستر پیامبر( َص )خوابید تا آن حضرت جان به سلامت بَرد، و این جان فشانى حضرت على‏علیه السلام براى سلامت رسول اکرم( َص )، مورد ستایش خداوند قرار گرفت.
نیز از ثعلبى، که از رؤساى اهل سنّت است، نقل شده است که پیامبر گرامى اسلام( َص ) فرمود:
ای على! قریش اتّفاق نموده‏اند که امشب مرا هلاک کنند. حکم خداست که تو در بستر من بخوابى و گلیم مرا برخود بپیچى تا آنها خیال کنند من در بستر خود خوابیده‏ام و من بیرون روم و خود را به جایى برسانم که از شرّ ایشان در امان باشم. علىعلیه السلام چون این سخن را از سیّد انبیا شنید، گفت: اگر چنین کنم، صدمه‌اى به شما نمى‏رسد؟ پیغمبر( َص ) فرمود: آرى، یا على! من از شرّ ایشان در امان حقّ ـ سبحانه ـ خواهم بود. حضرت على‏علیه السلام وقتى این بشارت را شنید، گفت: أَلآن طابَ الْمَوتُ؛ الآن مردن براى من خوشحال کننده است؛ چون شما به سلامت مى‏روید.
جان شیرین گر قبول چون تو سلطانى بود
کى به جانى باز ماند هرکه را جانى بودعلیه السلام
این است جان بر کف بودن در تمام اوقات و پیاده کردن فرهنگ شهادت.
پیامبر گرامى‏( َص )مى‏فرماید:
مَنْ سَأَلَ اللهَ الشَّهادَةَ بِصِدْقٍ بَلَّغَهُ اللهُ مَنازِلَ الشُّهَداءِ وَ اِنْ ماتَ عَلى‏ فِراشِهِ‏8؛ هرکسى صادقانه از خداوند متعال درخواست شهادت نماید، خداوند او را به مقام و منزلت شهدا مى‏رساند، گرچه در بستر بمیرد.
در مقابل «فرهنگ شهادت»، دنیاگرایى، رفاه‏طلبى، خود محورى و بى‏توجّهى به احکام الهى قرار دارد که اگر این فرهنگ غالب باشد، نتیجه‏اى جز شکست و نابودى در عرصه‏هاى مختلف ندارد. مقابلة این دو فرهنگ در آیات زیادى از قرآن، مورد بحث قرار گرفته که یک نمونه آن در اینجا بیان مى‏شود:
«اى کسانى که ایمان آورده‏اید! چرا هنگامى که به شما گفته مى‏شود به سوى جهاد در راه خدا حرکت کنید، به زمین می‌چسبید (و سستى به خرج مى‏دهید)؟ آیا به زندگى دنیا به جاى آخرت راضى شده‏اید، با اینکه متاع زندگى دنیا در برابر آخرت چیز کمى بیش نیست؟!»9
این آیه و آیات بعد از آن، ناظر به جنگ «تبوک» است. این حادثه در سال نهم هجرى؛ یعنى یک سال پس از «فتح مکّه» رخ داد. از آنجا که درگیرى و مقابله در این میدان با یکى از ابرقدرت‏هاى جهان آن روز (روم) بود، جمعى از مسلمانان از حضور در این میدان، وحشت داشتند. فصل چیدن میوه‏ها و برداشت محصول نیز فرا رسیده بود و براى مردمى که یک زندگى محدود کشاورزى و دامدارى داشتند، این روزها، ایّام سرنوشت ساز محسوب مى‏شد؛ چرا که رفاه یک سال آنها بدان وابسته بود. هوا نیز بسیار گرم بود که این، خود عامل بازدارنده‏اى بود. در این فضا، این آیات نازل شد که: اینها، سدّ راه مبارزه و جان فشانى شما در راه خدا نشود! هرگز متاع فوق العاده گرانبها (بهشت و خشنودی خدا) را به خاطر دستیابى به یک متاع ناچیز و کم ارزش دنیا از دست ندهید!10
از صدر اسلام تاکنون، نمونه‏هاى تاریخى زیادى وجود دارد که نشان مى‏دهد هرگاه «فرهنگ شهادت» بر مسلمانان حاکم بود، به پیروزى رسیدند و دشمنان را به زانو درآوردند و الاّ متحمّل شکست‏هاى جبران‏ناپذیرى شدند.
در غزوة «بدر»، تعداد لشکریان دشمن سه برابر مسلمانان بود؛ اما مسلمانان پیروز شدند. یکى از مهم‏ترین علت‏هاى این پیروزى، از جان گذشتن و شهادت‏طلبى مسلمانان بود که موجب نصرت الهى گردید و دشمنان شکست خوردند.
وقتى پیامبر( َص )براى رویارویى مشرکان مکه با اصحاب خود مشورت نمود، آنها در جواب پیامبر سخنانى اظهار کردند که حاکى از روحیه همکارى و فداکارى و جانبازى آنها بود. مقداد بن عمر مى‏گوید: یا رسول اللّه! براى انجام فرمان الهى حرکت کن! ما همراه تو هستیم. ما همانند بنى‏اسرائیل به تو نمى‏گوییم تو و خدایت بروید بجنگید، ما همین جا نشسته‏ایم‏11؛ بلکه مى‏گوییم تو و خدایت بروید جنگ کنید، ما نیز همراه شما هستیم... پیامبر( َص )براى او دعاى خیر کرد.12
پیامبر(ص) رو به انصار کرد و نظر آنها را خواستار گردید.
سعد بن معاذ گفت: من از سوى انصار پاسخ مى‏دهم: ما به تو ایمان آورده و تصدیقت کرده‏ایم و به درستى آیات قرآنى، گواهی داده‏ایم. با تو پیمان بسته‏ایم که از تو اطاعت و فرمانبرى کنیم. اى رسول خدا! حرکت کن! اگر از این دریا (احمر) بگذرى و در آن فرو روى، ما همراه تو خواهیم بود...
سعد در سخنان خود، حمایت جانى و مالى کامل انصار را یادآور شده، گفت: دیگرانى که در مدینه مانده‏اند، تصوّر نمى‏کردند جنگى پیش آید؛ و الاّ حتماً در آن شرکت مى‏کردند.13
روحیّة شهادت‏طلبى و از جان گذشتگى چنان در چهرة سپاهیان اسلام مشهود بود که دشمن با اوّلین برخورد، آن را به وضوح مشاهده کرد. عمیر بن وهب، که مردى دلاور و در برآورد جمعیت ماهر بود، از طرف قریش مأموریت یافت تا تعداد سربازان اسلام را تخمین زند. او در اطراف اردوگاه سربازان اسلام گردش کرد و بازگشت و چنین گزارش داد: شمارة مسلمانان در حدود سیصد نفر است؛ ولى لازم است یک گشت دیگر بزنم تا ببینم آیا در پشت سر، کمینگاه یا نیروى امدادى دارند یا نه؟
او سرتاسر بیابان را گردش کرد. بالا و پایین را زیر پا نهاد و برگشت و گفت: مسلمانان کمین و پناهگاهى ندارند؛ ولى شترانى را دیدم که براى شما از مدینه مرگ سوغات آورده‏اند. وى سپس افزود:
قَومُ لَیْسَ مَعَهُمْ مَنْعَةٌ وَ لا مَلْجَأٌ الاَّ سُیُوفَهُم وَاللّهِ ما أَرىَ‏ أَنْ یُقْتَلَ رَجُلٌ مِنْهُمْ حَتَّى یَقْتُلَ رَجُلاً مِنْکُمْ فَاِذا أَصَابُوا مِنْکُمْ أَعْدادَهُمْ فَمَا خَیْرَ الْعَیْشِ بَعْدَ ذلِکَ فََرَأَوا رَأْیَکُم‏14؛ گروهى را دیدم که جز شمشیرهاى خود پناهگاهى ندارند تا هریک از آنها یک نفر از شما را نکشد، کشته نخواهد شد! هرگاه به تعداد خودشان از شما کشتند، دیگر زندگى چه سودى خواهد داشت، تصمیم نهایى با خود شماست!
این روحیّة شهادت‏طلبى است که نصرت الهى را نازل مى‏کند و پیروزى بر دشمن را فراهم مى‏سازد، با اینکه سپاه دشمن سه برابر مسلمانان است.
پیامبر خدا( َص )هنگام حملة عمومى در غزوه بدر، براى تشویق سپاهیانش چنین مى‏فرماید:
وَالّذى‏ نَفْسُ مُحمّدٍ بِیَدِهِ لا یُقاتِلُهُمُ الْیَومَ رَجُلٌ فَیُقْتَلُ صابِراً مُحْتَسِباً مُقْبِلاً غَیْرَ مُدْبِرٍ الاَّ أَدْخَلَهُ اللهُ الْجَنَّةَ15؛ سوگند به آن (خدایى) که جان محمد در دست اوست! هرکس امروز با بردبارى نبرد کند و نبرد او براى خدا باشد و در این راه کشته شود، خداوند او را وارد بهشت مى‏کند!
با این سخنان، روحیّة جانفشانى چنان در اصحاب آن حضرت هویدا گردید که عمیر حمام چند خرمایى که در دست داشت، به دور ریخت و براى نبرد با دشمن و جان‌فشانى در راه خدا به میدان تاخت. سپس دستور حملة عمومى صادر شد و چیزى نگذشت که سپاه اسلام با 14 شهید بر دشمن پیروز شد در حالى که از دشمن 70 کشته و 70 اسیر گرفته و بقیه فرار نمودند.
همین روحیّه در غزوة «اُحد» نیز حاکم بود و سبب پیروزى مسلمانان گردید؛ امّا پس از پیروزىِ اوّلیه، جمعى از اصحاب که به دستور پیامبر بالاى «کوه عینین» مراقب راه نفوذ دشمن بودند، دنیاطلبى و غنیمت خواهى‏شان باعث شد موقعیت حساس خود را رها نموده و از دستور فرماندة کلّ قوا، رسول خدا، سرپیچى کنند و مشغول جمع کردن غنیمت شوند که از همین نقطه، دشمن نفوذ کرد و بر سپاه اسلام تاخت. در نتیجه، مسلمانان در این غزوه با تحمّل صدمات زیاد و تقدیم شهداى فراوان، چون: حمزه سیّدالشّهدا، مصعب بن عمیر و... طعم تلخ شکست را چشیدند.
مى‏باش چو خار حربه بر دوش‏
تا خرمن گل کشى در آغوش‏
در تاریخ اسلام از این گونه شواهد بسیار است. در نهضت امام حسینعلیه السلام و عاشوراى حسینى، «فرهنگ شهادت» به طور کامل ظهور یافت و اباعبداللّه الحسین‏علیه السلام لقب «سیّدالشّهدا» و اصحابش لقب «بهترین اصحاب» را گرفتند.
در روز عاشورا، اصحاب براى مبارزه و کشتن و کشته شدن از یکدیگر سبقت مى‏گرفتند؛ زیرا شهادت و جان‏فشانى در این راه را، سعادت همیشگى خود مى‏دانستند و سخنان رهبرشان امام حسین‏علیه السلام را به جان و دل باور کرده بودند:
فَمَا الْمَوتُ الاّ قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِکُمْ عَنِ الْبُؤسِ وَالضَّرَّاءِ اِلَى‏ الْجِنانِ الْواسِعَةِ وَالنِّعَمِ الدَّائِمَةِ16؛ مرگ، چیزى جز یک پل نیست که شما را از سختى و رنج عبور داده، به بهشت پهناور و نعمت‏هاى همیشگى آن مى‏رساند!
نیز حضرت در اشعارى فرمود:
وَ اِنْ یَکُنِ الأَبدانُ لِلْمَوتِ اُنْشِأَتْ‏
فَقَتْلُ امْرِءٍ بِالسَّیْفِ فِى‏اللّهِ أَفْضَلُ‏17
اگر بدن‏ها براى مردن خلق شده است، پس کشته شدن در راه خدا برترین مردن است!
امام حسین‏علیه السلام و اصحابش با نهضت خونین خود، «فرهنگ شهادت» را جاودانه ساختند و برترى مرگ سرخ بر پذیرش عار و ذلّت را به منصّة ظهور رساندند. چه اینکه امام حسین‏علیه السلام این گونه رجز مى‏خواند: الموت اولى من رکوب العار...18
در طول تاریخ هرگاه در جامعة اسلامى این فرهنگ رنگ بیشترى داشت، پیروزى‏هاى بزرگ نصیب مسلمانان شد. و امروز انقلاب شکوهمند اسلامى ایران به رهبرى امام خمینى‏ (ره) یکى از بارزترین نمونه‏هاى این فرهنگ است. بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران با جارى ساختن فرهنگ شهادت‏طلبى و مبارزه با ظلم و ستم، و دین‏خواهى تا مرز شهادت در ملّت ایران، توانست نهضتى را پایه ریزى کند که در سال 1357ش. به اوج خود رسید. مردم با این باور که «مرگ سرخ» به مراتب از «زندگى ذلّت بار» برتر است، یک پارچه به صحنه آمدند و از کشته شدن، به زندان رفتن، و ... در این راه نه تنها هراسی به خود راه ندادند که به استقبال گلوله‏هاى آتشین طاغوت شتافتند. آنان با توکّل به خدا و اهداى خون خود، دشمن را به زانو درآوردند و بر وى پیروز گشتند.
همین فرهنگ در هشت سال دفاع مقدّس، با همه کمبودها و تحریم اقتصادى و نظامى از سوى ابرقدرت‏ها، موجب پیروزى ایران در مقابل دشمن متجاوز و تا دندان مسلّح (صدّام) گردید.
قابل توجه و دقّت این است که: امروز نیز دشمنانِ سیلى خوردة اسلام، دست از توطئه و دشمنى برنداشته و با روشى دیگر به نام «جنگ سرد و تهاجم فرهنگى»؛ بلکه به فرمودة رهبر معظّم انقلاب «شبیخون فرهنگى» با تمام امکانات رسانه‏اى و ماهواره‏اى، فریفتن بعضى از عوامل داخلى و خارجى و صرف بودجه‏هاى کلان براى از بین بردن اسلام و مسلمانان؛ به ویژه انقلاب اسلامى ایران، به پا خاسته‌اند. و در پى براندازى نظام اسلامى ما و نابود ساختن مسلمانان جهان هستند. تنها راه پیروزى بر این دشمنان، فداکارى و جان فشانى و پایدارى و استقامت و تقویت «فرهنگ شهادت» در جامعه است.
با روشن شدن این مطلب که فرهنگ شهادت غیر از شهید شدن است، به خوبى معلوم مى‏شود که ترغیب و تشویق معصومان: به شهادت، نوعى زمینه‏سازى براى به وجود آوردن این فرهنگ است، نه صرف شهید شدن. لذا نوع سخنان آنان به صراحت یا کنایه، این مطلب را مى‏رساند. پیامبر گرامى( َص ) مى‏فرماید:
کَمْ مِمَّنْ أَصابَهُ السِّلاح لَیْسَ بِشَهیدٍ وَ لا حَمیدٍ، وَ کَمْ مِمَّنْ قَدْ ماتَ عَلى‏ فِراشِهِ حَتْفَ أَنْفِهِ عِنْدَ اللهِ صدّیقٌ شَهیدٌ19؛ چه بسا افرادى که در جبهة نبرد، با اسلحه کشته مى‏شوند؛ اما شهید محسوب نمى‏گردند و مورد ستایش نیستند و چه بسا افرادى که به مرگ طبیعى در بستر بمیرند؛ امّا نزد خداوند، صدّیق و شهید محسوب گردند!
و نیز حضرت مى‏فرماید:
«کسى که بمیرد و محبّ آل پیغمبر باشد، شهید محسوب مى‏شود.»20
عن ابى‏بصیر قال: قال لى الصّادقعلیه السلام : یا أبا محمّد اِنّ الْمَیِّتَ عَلى‏ هذَا الأمْر شَهیدٌ. قُلْتُ: جُعِلْتُ فِداکَ وَ اِنْ ماتَ عَلى‏ فِراشِهِ؟ قال: وَ اِنْ ماتَ عَلى فِراشِهِ، فإنَّهُ حَىٌّ یُرْزَقُ‏21؛ ابا بصیر مى‏گوید: امام صادق‏علیه السلام به من فرمود: اى ابا محمد! کسى که بر این امر (محبّت اهل‏بیت پیامبر( َص )) بمیرد، شهید است. عرض کردم: فدایت شوم! اگرچه به طور طبیعى و در بستر بمیرد؟ حضرت فرمود: (آرى) اگرچه در بستر بمیرد، پس او زنده است و (نزد خدا) روزى مى‏خورد.
امام زین العابدین‏علیه السلام فرمود:
مَنْ ماتَ على موالاتنا فى غیبة قائمنا أعطاهُ اللهُ أجْرَ ألْفَ شَهیدٍ مِثلَ شُهَداءِ بَدْرٍ وَ اُحُد22؛ کسى که در زمان غیبت حضرت بقیةاللّهعلیه السلام بر دوستى و پذیرش ولایت ما باقى باشد تا بمیرد، خداوند اجر هزار شهید مانند شهداى بدر و اُحد به او عطا مى‏کند.
در روایت دیگر آمده است: امام صادق‏علیه السلام فرمود:
هرکس بر ولایت و دوستى اهل‏بیت‏: بمیرد، به منزلة کسى است که در راه خدا با اسلحه جنگیده تا شهید شده است.23
و عَنْ امیرالمؤمنین‏علیه السلام : مَنْ ماتَ مِنْکُمْ عَلى‏ فِراشِهِ وَ هُوَ عَلى مَعْرِفَةِ حَقِّ رَبِّهِ وَ حَقِّ رَسُولِهِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ ماتَ شَهیداً وَ وَقَعَ أجْرُهُ عَلَى اللّهِ وَاسْتَوْجِبَ ثَوابَ ما نَوى‏ مِنْ صالِحِ عَمَلِهِ...24؛ کسى که در بستر، به طور طبیعى بمیرد؛ ولى عارف به حقّ پروردگار و رسول خدا و اهل‏بیت‏: باشد، شهید از دنیا رفته و اجر وى بر خداوند متعال است و به تمام آنچه از اعمال صالح در نیّت داشته تا به جاى آورد، ثواب تعلّق مى‏گیرد.
ز امام باقر، امام زین العابدین و امام حسین‏: نقل شده که فرمودند:
هیچ کدام از شیعیان و پیروان ما نیستند؛ مگر اینکه شهید و صدّیق محسوب مى‏شوند! راوى مى‏گوید: عرض کردم: چگونه همه شهید هستند و حال آنکه خیلى از آنها در بستر به طور طبیعى مى‏میرند؟ فرمودند: آیا کتاب خداوند، قرآن را تلاوت نکرده‏اى؟ آنجا که مى‏فرماید: )الّذین آمنُوا باللّهِ وَ رُسُلِهِ اوُلئِکَ هُمُ الصّدّیقُونَ والشُّهداء عِنْد رَبِّهِم(25؛ «کسانى که به خدا و پیامبرش ایمان آوردند، آنها همان صدّیقین و شهدا نزد پروردگارشان هستند.» سپس افزود:
«اگر غیر از کسانى که با اسلحه در معرکة نبرد کشته مى‏شوند، شهید نباشد، آمار شهدا کم خواهد بود.»26
پس، شناخت حقّ خدا و پیامبر و ائمّه معصوم: و پذیرش ولایت و محبّت آنها و حرکت در این مسیر و پایدارى بر این عقیده - که به معنى پیاده کردن کلّ اسلام و قرآن در زندگى است - انسان را به سر منزل «شهادت» مى‏رساند؛ گرچه در معرکة جنگ کشته نشود. و این؛ یعنى پیاده کردن «فرهنگ شهادت» در زندگى!
«فرهنگ شهادت»، حقیقتى است که به اشکال مختلف در تمام عرصه‏هاى زندگى ظهور و بروز مى‏یابد؛ لذا در ارزش‏گذارىِ بسیارى از فعالیّت‏هاى مؤمن، مقام و منزلت شهید میزان قرار مى‏گیرد و بعضى اعمال، اجر صد شهید و بالاتر را مى‏یابد.
مبارزه با نفس‏
یکى از مجاهدت‏هاى مؤمن که با شهید سنجیده شده و اجر آن کمتر از شهید معرّفى نشده، مبارزه با نفس است. امیرمؤمنان‏علیه السلام مى‏فرماید:
مَاالْمُجاهِدُ الشَّهیدُ فى سَبِیلِ اللّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ لَکادَ الْعَفیفُ أنْ یَکُونَ مَلَکاً مِنَ الملائِکَة27؛ پاداش مجاهد شهید در راه خدا، بزرگتر از پاداش عفیف و پاکدامنى نیست که قدرت بر گناه دارد و آلوده نمى‏گردد. همانا عفیف و پاکدامن، نزدیک است فرشته‏اى از فرشت‌گان باشد.
مبارزه با ظلم‏
روایات متعددى وجود دارد که اگر کسى براى دفع ظلمى که به خودش یا خانواده‏اش وارد شده، مبارزه کند تا کشته شود، شهید محسوب مى‏شود. یا کسى که براى کسب مال حلال و حفظ مالش یا گرفتن حقّش ایستادگى کند و جان‌فشانى نماید، شهید شمرده مى‏شود. پیامبر( َص ) مى‏فرماید:
مَنْ اُریدَ مالُهُ بغیر حَقٍّ فَقاتَلَ فَقُتِلَ فَهُوَ شَهیدٌ28؛ کسى که بخواهند مالش را به ناحق بگیرند و او مبارزه کند تا کشته شود، شهید محسوب مى‏گردد!
نیز فرمود:
مَنْ قُتِلَ دُونَ أَهْلِهِ ظُلْماً فَهُوَ شَهیدٌ، مَنْ قُتِلَ دُونَ مالِهِ ظُلْماً فَهُوَ شَهیدٌ، و مَنْ قُتِلَ دُونَ جارِهِ ظُلْماً فَهُوَ شَهیدٌ، وَ مَنْ قُتِلَ فى ذاتِ اللّهِ عزّوجلّ فَهُوَ شَهیدٌ29؛ کسى که براى دفاع از خانواده‏اش از روى ظلم کشته شود، شهید است. کسى که در راه کسب و نگهدارى اموالش از روى ظلم کشته شود، و کسى که براى دفاع از همسایه و در راه پروردگار کشته شود، شهید است.
ارزش تحصیل علم‏
رسول اللّه‏( َص ) می‌فرماید:
... وَ مَنْ خَرَجَ مِنْ بَیْتِهِ یَلْتَمِسُ باباً مِنَ الْعِلْمِ کَتَبَ اللّهُ لَهُ بِکُلِّ قَدَمٍ ثَوابَ شهیدٍ مِنْ شُهَداءِ بَدْرٍ...30؛ ... و کسى که براى کسب بابى از ابواب علم از خانه حرکت کند، خداوند متعال براى هر قدمى که او بر مى‏دارد، ثواب شهیدى از شهداى بدر عطا مى‏کند!...
رفع اختلاف امّت‏
رسول خدا( َص ) می‌فرماید:
مَنْ تَمَسَّکَ بِسُنَّتى فى اخْتِلافِ أُمَّتى کانَ لَهُ أَجْرَ مِأَ?ِ شَهید31؛ کسى که در رفع اختلاف امّت من به سنّت من تمسّک نماید، اجر صد شهید دارد.
خدمت به خانواده‏
پیامبر خدا ( َص ) می‌فرماید:
... یا عَلِىّ مَنْ کانَ فى خِدْمَةِ الْعِیالِ فى‏الْبَیْتِ وَ لَمْ یَأنَفْ کَتَبَ اللَّهُ اسْمَهَ فى دیوانِ الشُّهَداءِ وَ کَتَبَ لَهُ بِکُلِّ یَومٍ وَ لَیْلَةٍ ثَوابَ أَلْفَ شَهیدٍ وَ کَتَبَ لَهُ بِکُلِّ قَدَمٍ ثَوابَ حَجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ وَ أعْطاهُ اللّهُ بِکُلِّ عَرَقٍ فى‏جَسَدِهِ مَدینَةً فى‏الجَنَّةِ... یا عَلِىّ لا یَخْدِمُ الْعِیالَ إلاّ صِدّیقٌ شَهیدٌ اَوْ رَجُلٌ یُریدُ اللّهُ بِهِ خَیرَ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ32؛ یا على! کسى که در خانه به خانواده‏اش کمک کند و اکراهى نداشته باشد، خداوند متعال نام او را در دیوان شهدا ثبت مى‏کند، و براى هر روز و شبى که در خدمت خانواده است، ثواب هزار شهید مى‏نویسد، و براى هر قدمى که در این راه بر‌مى‏دارد، اجر یک حج و عمره منظور مى‏دارد، و به هر مقدار عرقى که در جسم او پیدا مى‏شود، خداوند شهری در بهشت به او عطا مى‏کند... یا على! کسى به خانواده کمک نمى‏کند جز صدّیق شهید و یا شخصى که خداوند متعال مى‏خواهد خیر دنیا و آخرت به او عطا کند!
این همه توجه به مقام شهید، بیانگر آن است که حیات طیّبة جامعة اسلامى در گرو این است که «فرهنگ شهادت» در تمام عرصه‏هاى زندگى جارى باشد، تا جامعه اسلامی به کمال شایستة خود برسد. انشاءالله
عاشق شهادت‏
جریان فرهنگ شهادت در تمام عرصه‏هاى: فردى، اجتماعى، سیاسى، اقتصادى و فرهنگی به آن معنایى که بیان شد، چنان ارزشمند است که تمام سعادت دنیا و آخرت در تقویت آن نهفته است. بدین جهت اولیاى دین، همواره براى خود و دوستان خاص خود، آرزوى «شهادت در راه خدا» داشتند و در این راه تلاش مى‏کردند.
پیامبرگرامى( َص ) مى‏فرماید:
وَالَّذى‏ نَفْسى‏ بِیَدِهِ لَوَدَدْتُ أَنّى‏ أُقْتَلُ فى سَبیلِ اللّهِ، ثُمَّ اُحْیا، ثُمَّ اُقْتَلُ: ثُمَّ اُحْیا، ثُمَّ اُقْتَلُ‏33؛ سوگند به آن (خدایى) که جانم به دست اوست! دوست داشتم که در راه خدا کشته شوم و دوباره زنده شوم، سپس کشته شوم و باز زنده گردم، سپس کشته شوم!
امیرمؤمنانعلیه السلام در پایان نامه‏اش به مالک اشتر، براى او و خودش آرزوى شهادت مى‏کند:
وَ أَنَا أَسْأَلُ اللّهَ بِسَعَةِ رَحْمَتِهِ وَ عَظیمِ قُدْرَتِهِ عَلى إعْطاءِ کُلِّ رَغْبَةٍ... أنْ یَخْتِمَ لى وَ لَکَ بِالسَّعادَةِ وَ الشَّهادَةِ34؛ از خداوند بزرگ، با رحمت گسترده و قدرت برترش در انجام تمام خواسته‏ها، درخواست مى‏کنم که به آنچه خشنودى اوست، ما و تو را موفق فرماید... و اینکه پایان عمر من و تو را به شهادت و رستگارى ختم فرماید!
آن حضرت براى هاشم بن عتبه35 این گونه دعا کرد:
أللّهُمَّ ارْزُقْهُ الشَّهادَةَ فى سَبیلِکَ وَ الْمُرافَقَةَِ لِنَبِیِّکَ‏36؛ خدایا! شهادت در راهت و همراهى با پیغمبرت را نصیب او بگردان!
امام علیعلیه السلام زمانى که براى مبارزه به سوى صفّین عازم گردید، چنین دعا کرد:
اللّهمَّ رَبّ السّقْفِ المَرفُوع ... اِن أظْهَرْتَنا عَلى‏ عَدُوِّنا فَجَنِّبْنا الْبَغْىَ وَ سَدَّدْنا لِلْحَقِّ، و اِنْ أَظْهَرْتَهُمْ عَلَینا فَارْزُقْنا الشَّهادَةَ وَاعْصِمْنا مِنَ الْفِتْنَةِ37؛ اى خداى آسمان برافراشته... اگر بر دشمن پیروزمان ساختى، ما را از تجاوز بر کنار دار، و بر راه حق استوار فرما، و چنانچه آنها را بر ما پیروز گرداندى، شهادت را نصیب ما فرموده و از فتنه‏ها، ما را نگهدار!

1. بحارالانوار، علامه مجلسى، (آخوندى، تهران) ج 100، ص 10.
2. همان، ص 8.
3. قیام و انقلاب مهدى به ضمیمة شهید، استاد شهید مطهرى، ص 76.
4. شرح نهج البلاغه، ابن ابى‏الحدید، ج 1، ص306، بیروت.
5. ر.ک: بحارالانوار، ج 100، ص 8 - 12 و میزان الحکمه، رى شهرى، ج 5، ص190 - 192.
6. وسایل الشیعه، ج 11، ص 12، ب 1، من ابواب جهاد العدوّ، ح 27.
7. ر.ک: تفسیر منهج الصادقین، ج 1، ص 474 و ترجمه مجمع البیان، ج 2، ص 268.
8. کنزالعمّال، هندى، ج 4، ص 401.
9. توبه / 40 و 41.
10. ر.ک: تفسیر نمونه، ج 7، ص 413.
11. مائده / 24.
12. سیرة ابن هشام، ج 2، ص 266.
13. همان، ص 267.
14و 15. همان، ص 274.
16. سخنان حسین بن على(ع)، از مدینه تا کربلا، محمدصادق نجمى، ص 214؛ کامل الزّیارات، ص 37.
17. فرهنگ عاشورا، جواد محدّثى، ص 262.
18. کشف الغمه، ج 2، ص 33.
19. کنز العمّال، ح 11200.
20. بحارالانوار، ج 68، ص 137.
21. همان، ص 142.
22. همان، ج 82، ص 173.
23. همان، ج 68، ص 68.
24. شرح نهج البلاغه، ابن ابى‏الحدید، ج 13، ص 111، خ 236 و شرح محمد عبده، ج 2، ص 133.
25. حدید / 19.
26. بحارالانوار، ج 82، ص 173.
27. نهج البلاغه، حکمت 474.
28. کنزالعمّال، حدیث 11203.
29. همان، ح 11205؛ وسائل الشیعه، ج 11، ص 92 .
30. بحارالانوار، ج 1، ص 178.
31. همان، ج 2، ص 262.
32. جامع السعادات، نراقى، ج 2، ص 109.
33. کنزالعمّال، ج 4، ح 10564.
34. نهج البلاغه، ن35، محمد دشتى، ص 420.
35. هاشم بن عتبه، از اصحاب برجستة امیرمؤمنان(ع) است که در جنگ جمل و صفّین شرکت کرد و در سال 37 در جنگ صفّین شهید شد. (مجمع الرجال، قهپایى، ج 6، ص 211).
36. شرح نهج البلاغه، ابن ابى‏الحدید، ج 3، ص 184؛ وقعةالصفین، ابن مزاحم، ص 112.
37. نهج البلاغه، ص 230، خ 171.

تبلیغات