زیارت و معرفت
آرشیو
چکیده
متن
آگاهى و شناخت نسبت به امام، عصمت امام، سیرة رفتارى و گفتارى امام، یکى از اساسىترین و زیر بنایىترین مسائل اعتقادى است؛ به گونهاى که هر انسانى در قبال آن، مسئولیت دارد تا در حدّ امکان، خود را از آن بهرهمند سازد.
هر مسلمانى معالم دینى، معارف حقه اعتقادى، اخلاقى و عبادى خویش را از امام و پیشوایان دینى مىگیرد و امام، چراغ1 فروزندهاى است که همواره فرا راه انسانها مىدرخشد. انسانى اهل نجات است که از انوار هدایت این مشعلهاى فروزان و تابنده در تمامى ابعاد زندگى بهره ببرد و خود را از ظلمتهاى جهل، برهاند و به سوى قلههاى علم، آگاهى و عرفان سوق دهد. در آیات و روایات به شناخت و درک واقعیتها بسیار تأکید شده است و دانشمندى مورد ستایش پیشوایان ما قرار دارد که نسبت به چند چیز شناخت کافى داشته باشد:
1. معرفت خویشتن؛
2. معرفت خداوند متعال؛
3. معرفت هستى و آفرینش؛
4. معرفت حجّت (انبیا و اولیا)؛
5. معرفت حوادث و زمان؛
6. معرفت اجتماع؛
7. معرفت سنّتهاى تاریخى؛
معرفت امام علیه السلام
آنچه که فعلاً مورد بحث ما قرار دارد، آگاهى و شناخت امامعلیه السلام است. در روایتهاى متعدّد2 به زیارت آگاهانه تأکید شده است و این مطلب دقیقاً در راستاى شناخت کلّى از امامعلیه السلام است که از منظر دین اهمیت فراوان دارد.
براى روشنتر شدن مطلب، به چند حدیث اشاره مىکنیم:
1. امام صادقعلیه السلام از طریق پدر و اجدادش نقل میکند که پیامبر6فرمود:
انّ أئمّتکم قادتکم الى اللّه فانظروا بمن تقتدون فىدینکم و صلاتکم؛3 امامان شما، پیشوایان شما به سوى خدا هستند، پس نگاه کنید به چه کسى در دینتان و نمازتان اقتدا مىکنید!
اینکه سلسلة حدیث به پیامبر اکرم6 مىرسد، به خاطر نشان دادن اهمیّت مطلب است.
2. امام باقرعلیه السلام در ذیل آیة )او من کان میّتاً...(4، واژة «میّتاً» را به اینکه «چیزى را نمىشناخت» تفسیر مىکند.
نیز حضرت، )نوراً یمشى به فىالنّاس(5 را به امامى که به او اقتدا مىشود و )کمن مثله فىالظلمات(6 را به کسى که امام خویش را نمىشناسد، تفسیر مىنماید.7
3. امام صادقعلیه السلام نیز در جواب کسى که از حضرت دربارة آیة )و لقد آتینا لقمان الحکمة...( سؤال مىکند، جواب مىدهد: «اوتى معرفة امام زمانه.»8
4. امام باقرعلیه السلام میفرماید:
من مات و لیس له امام فموته میتة جاهلیة، و لایعذر النّاس حتّى یعرفوا امامهم، و من مات و هو عارف لإمامه لا یضرّه تقدّم هذا الامر و تأخّره، و من مات عارفاً لإمامه کان کمن هو مع القائم فىفسطاطه9؛ کسى که بمیرد ولى معلوم نباشد پیرو کدام امام است (امام بر حق را انتخاب نکرده)، مردن چنین شخصى از نوع مردن جاهلیت است. مردم، معذور نیستند مگر اینکه امامشان را بشناسند. اما آنکه بمیرد در حالىکه امامش را شناخته است، این تقدّم و تأخّر (شناخت) مهم نیست (مهم، اصل شناخت است که باید حاصل شود). و کسى که بمیرد در حالى که امام خویش را مىشناسد، همانند کسى است که با حضرت قائم – عجّل الله تعالی فرجه الشّریف - در خیمة حضرتش باشد!
با توجه به آنچه گذشت، اهمیت شناخت (به خصوص شناخت امامعلیه السلام ) به خوبى مشخص شد. آنچه زیارت نیز اهمیت فوق العاده دارد، همین شناخت و معرفت است. زیارتى ارزشمند است که از روى شناخت و آگاهى صورت گرفته باشد. چنین زیارتى مىتواند به زائر، شکوه و جلال ببخشد و پیوند عارفانهاى باشد میان امامعلیه السلام و مأموم.
ویژگىهاى زیارت عارفانه
زیارتِ همراه با شناخت، دارای ویژگیهایی است؛ از قبیل:
الف) مقام والاى معنوى و الهى امام (مزور) در نزد زائر آشکار است.
ب) سیرة عملى امامعلیه السلام تعیین کنندة خطّ مشى زندگى زائر خواهد بود.
ج) مرز دوستىها و دشمنىها، مشخص است.
د) زائر، خود را درعصر حیات مزور احساس مىکند (لایضرّه تقدّم هذا الامر او تأخّره).10
هـ) زائر، پردههاى زمان را در نوردیده، رابطة خویش را عمیق و وثیق مىنماید.
و) اهداف و رفتار (رشادت ها و ایثارگرىهاى مزور) در نزد زائر ارجمندند.
ز) زائر، خود را از هم اکنون حقیقتاً تحت لوای مزور احساس میکند.
غفران دائمى
اینکه در روایت آمده است: اگر کسى از روى معرفت، امام را زیارت کند، «غفرالله له ما تقدّم من ذنبه و ما تأخّر»، نسبت به «ماتقدّم» ممکن است گفته شود، توبه، جبران نموده است و لذا خداوند همه آنچه را که انسان در گذشته انجام داده، بخشیده است. ولى در مورد قید «ما تأخرّ»، پذیرش آن در ابتدا براى انسان مشکل به نظر مىرسد.
با توضیحى که داده شد، به خوبى مشخص مىشود که این امر، کاملاً امکان دارد و بلکه باید همین طور باشد؛ زیرا با توجه به قید «عارفاً» که دلالت بر زیارت عارفانه دارد، باید گفت: زائرى که حقیقتاً امام را عارفانه زیارت نموده، در واقع نوعى عصمت پیدا کرده است که به سبب آن بسیارى از کارهاى زشت را انجام نخواهد داد. لغزشهاى جزیى هم که همواره در پیشگاه خداوند، قابل بخشش است. باید قبول کنیم که عاشق نمىتواند گناه کند و الاّ عاشق نیست و هرکه عاشق حسینعلیه السلام شد، مهارش در دست آن حضرت است و نمىتواند جایى دگر برود!
شوق دیدار
شوق، پدیدهاى است که از عشق برمىخیزد. زائر راستین، بیش از هر چیز دیگر عاشق است و چون عاشق است، بىقرار است و مشتاق.
کربلا، شهر عشق است و در شهر عشق کسى سود مىبرد که با کوچه پس کوچههاى آن آشنایى داشته باشد. حسینعلیه السلام مظهر عشق است و همگونگى با او، شرط پاداش است. از این رو، پاداشهای محیّرالعقولى که براى زیارت حضرت ذکر شده، معمولاً در ضمن روایاتى آمده است که در آنها کلمة«شوقاً» و یا «تشوّقاً» (نهایت شوق) به کار رفته است. براى مثال، برخی از این روایات را ذکر مىکنیم:
1. ... قال: سمعت اباعبداللّهعلیه السلام یقول: من أتى قبرالحسینعلیه السلام تشوّقاً الیه کتبه اللّه من الآمنین یوم القیامة و اعطى کتابه بیمینه و کان تحت لواء الحسینعلیه السلام حتّى یدخل الجنّة فیسکنه فىدرجته! انّ الله عزیز الحکیم.11
2. محمد بن مسلم، عن ابىجعفرعلیه السلام قال: لو یعلم النّاس ما فىزیارة قبرالحسینعلیه السلام من الفضل لماتوا شوقاً و تقطّعت انفسهم علیه حسرات. قلت: و ما فیه؟ قال: من اتاه تشوّقاً کتب اللّه له الف حجّة متقبّلة و ألف عمره مبرورة و أجر ألف شهید من شهداء بدر و اجر الف صائم و ثواب ألف صدقة مقبوله و ثواب ألف نسمة أرید بها وجه اللّه و لم یزل محفوظاً سنة من کلّ آفته أهونها الشّیطان و وکّل به ملک کریم یحفظه من بین یدیه و من خلفه و عن یمینه و عن شماله و من فوق رأسه و من تحت قدمه فإنْ مات سنته حضرته ملائکة الرّحمة یحضرون غسله و اکفانه و الاستغفار له و یشیّعونه الى قبره بالاستغفار له و یفسخ له فىقبره مدّ بصره و یؤمنه اللّه من ظغطة القبر12 و من منکر و نکیر أن یروّعانه و یفتح له باب الى الجنّة و یعطى کتابه بیمینه یعطى له یوم القیامة نوراً یضیىء لنوره ما بین المشرق و المغرب و ینادى مناد هذا من زار الحسین شوقاً الیه فلا یبقى احد یوم القیامة الاّ تمنّى یومئذ انّه کان من زوّارالحسینعلیه السلام 13؛ محمد بن مسلم مىگوید:
امام صادقعلیه السلام فرمود: اگر مردم مىدانستند که در زیارت قبر حسینعلیه السلام چه ثوابى است، از شوق، قالب تهى مىکردند و به خاطر حسرتها، نفسهاىشان به شماره افتاده، قطع مىشد.
عرض کردم: چه اجر و ثوابى دارد؟ حضرت فرمود:
کسى که از روى شوق به زیارت آن حضرت رود، خداوند متعال هزار حج و هزار عمرة مقبوله برایش مىنویسد. و اجر و ثواب هزار شهید از شهداى بدر، اجر هزار روزه دار، ثواب هزار صدقة قبول شده و ثواب آزاد نمودن هزار بنده، که در راه خدا آزاد شده باشند، برایش مىنویسد. و پیوسته در طول ایّام سال از هر آفتى که کمترین آن شیطان باشد، محفوظ مانده و خداوند متعال، فرشتة کریمى را بر او موکّل کرده که وى را از جلو و پشت سر و راست و چپ و بالا و زیر قدم نگهدارش باشد. اگر در میان سال فوت کرد، فرشتگان رحمت الهى بر سرش حاضر شده، او را غسل داده، کفن نموده، برایش استغفار و طلب آمرزش کرده و تا قبرش مشایعت مىکنند و آنگاه به مقدار طول شعاع چشم در قبرش گشایش ایجاد میشود و خداوند، او را از فشار قبر در امان قرار مىدهد و از خوف و ترس دو فرشتة نکیر و منکر بر حذرش مىدارد. براى او درى رو به بهشت گشوده میشود و کتابش به دست راستش داده میشود. در روز قیامت، نورى به وى عطا شده که مشرق و مغرب را روشن مىکند و منادى ندا مىدهد: این، کسى است که از روى شوق، حسینعلیه السلام را زیارت کرده. و احدى باقى نمىماند مگر اینکه آرزوى زائر شدن حضرت را داشته باشد!
3. عن ذریح المحاربى قال: قلت لأبى عبداللّهعلیه السلام : ما ألقى من قومى و من بنى اذا انا اخبرتهم بما فى اتیان قبرالحسینعلیه السلام من الخیر انّهم یُکذبونى و یقولون: انّک تکذب على جعفر بن محمد! قال: یا ذریح، النّاس یذهبون حیث شاؤوا، واللّه انّ اللّه لیباهى بزائر الحسین بن على، والوافد یفده الملائکة المقرّبون و حملة عرشه حتّى انّه لیقول لهم: اما ترون زوّار قبرالحسین أتوه شوقاً الیه و الى فاطمة بنت رسول اللّه (محمّد)؟ أما و عزّتى و جلالى و عظمتى لأوجبنّ لهم کرامتى، و لأدخلنّهم جنّتى الّتى اعددتها لأولیائى و لأنبیائى و رسلى. یا ملائکتى! هؤلاء زوّار قبرالحسین، حبیب محمّد رسولى و محمّد حبیبى و من أحبّنى، احبّ حبیبى و من احبّ حبیبى، احبّ من یحبّه و من أبغض حبیبى، أبغضنى و من ابغضنى کان حقّاً علىَّ أن اعذّبه بأشدّ عذابى و أحرقه بحرّ نارى و أجعل جهنّم مسکنه و مأواه و أعذّبه به عذاباً لا أعذّبه أحداً من العالمین14؛ از ذریح محاربى نقل شده که مىگوید: محضر مبارک امام صادقعلیه السلام عرض کردم: از خویشاوندان و فرزندانم کسى را ملاقات نکردم که وقتى به آنها خبر دادم به اجر و ثوابى که دربارة «زیارت حسینعلیه السلام » نقل شده است، مگر اینکه مرا تکذیب نموده و گفتند: تو به حضرت جعفر بن محمدعلیه السلام دروغ بستهاى و این کلام را از پیش خودت مىگویى! حضرت فرمود:
اى ذریح! مردم را رها کن هر کجا که مىخواهند بروند. به خدا قسم! حق تعالى به زائر حسین بن علی8 مباهات کرده و افتخار مىنماید و مسافر و زائر را فرشتگان مقرّب خدا و حاملان عرش همراهی مىکنند. حتّى حق تعالى به فرشتگان مىفرماید: آیا زوّار قبر حسینعلیه السلام را مىبینید که از روى شوق و محبّت براى آن حضرت و على و فاطمه3 دختر رسول خدا6 به زیارت آمدند؟ به عزّت و جلال و عظمت خودم قسم! کرامت خویش را بر ایشان واجب کردهام و ایشان را حتماً به بهشتى که براى دوستانم و براى انبیا و فرستادگانم آماده کردم، داخل مىکنم. اى فرشتگان من! ایشان زوار قبر حسین، حبیب محمّد رسول من هستند و محمّد، حبیب من است و کسى که مرا دوست داشته باشد، حبیب مرا نیز دوست مىدارد و کسى که حبیب مرا دوست داشته باشد، دوست دار حبیبم را نیز دوست دارد، و کسى که نسبت به حبیب من بغض دارد، به من نیز بغض مىورزد و کسى که به من بغض بورزد، بر من واجب است که با اشدّ عذاب، او را عذابش داده و با آتش دوزخم او را بسوزانم و جهنّم را مسکن و جایگاهش قرار دهم و او را عذابى دهم که احدى از اهل عالم ندیده باشد!
زیارت و نقش تربیتى آن
زیارت، دیدار و اعلام وفادارى نسبت به اهداف، فداکارىها، ویژگیهاى روحى و معنوى مزور است.
زیارت؛ یعنى فانى شدن، جان را به پاى جانان تقدیم داشتن، و رنگ و بوى کدورت و منیّت را زدودن. زائر قبل از هر چیزى، عاشق است و عشق، برترین دلیل بر این فانى شدن است.
عشق اگر محرم است چیست نشان حرم
آنکه بجز روى دوست در نظر او فناست15
زیارت؛ یعنى حرکت و رسیدن به شهر عشق، و این غزل مولوى را خواندن:
کار من این است که کاریم نیست
عاشقم از عشق تو عاریم نیست
تا که مرا شیر غمت صید کرد
جز که همین شیر شکاریم نیست
بادهات از کوه، سکونت بَرَد
عیب مکن زانکه وقاریم نیست
خویش من آن است که از عشق زاد
خوشتر ازین خویش و تباریم نیست
چیست فزون از دو جهان شهر عشق
بهتر ازین شهر و دیاریم نیست16
نى؛ نوا دارد همى در شهر عشق
دلدادگى و بىقرارى، اشک و آه، فریاد و ناله، سوز و گداز، همه و همه، نشانههاى عشق راستین است که قرار را از زائر ربوده است و این بىقرارى، او را به پیشگاه محبوب کشانده و سبب اصلاح و فلاح او مىگردد.
عشق، معرفت مىطلبد و این، چیزى است که زائر آن را در کودکى، با شیرِ مادر مکیده است. عاشقِ حسین، او را به نیکى مىشناسد و چون مىشناسد، مشتاق اوست و چون مشتاق است، اینک پروانهوار، دور ضریحش مىچرخد. شکوه زیارتش نیز در همین نکته نهفته است؛ چه اینکه حلقههاى طوافش تثبیت پیمان و اعلام وفادارى است؛ وفادارى نسبت به اهداف، ایثارگرىها و رشادتهاى امامعلیه السلام و نیز ابراز انزجار است نسبت به دشمنانش، از آن جهت که آنان دشمنِ ارزشهاى انسانى و الهىاند و زیارت؛ یعنى فریاد: «انّى سِلمٌ لِمَنْ سالمکم و حربٌ لمن حاربکم»17. همین عشق آتشین است که زائر حسینعلیه السلام را دیوانة او نموده، به گونهاى که عشق حسینعلیه السلام همه چیزش مىگردد.
ویژگى دیگر عشق، ماندگارى و جاودانگى آن است؛ چه اینکه سرزمین عشق هیچگاه به دست لشکریان دشمن فتح شدنى نیست. آری طوفان حوادث، قساوت ظالمان، هجوم اغواگران، توبیخ نابخردان، تمسخر نااهلان و طعنة جاهلان، هرگز بر دامن کبریایىعشق حسینی، گردى ننشاند و ذرّهاى از شعلة شرارهگر آن فرو نکاهد که:
بزن شمشیر و مُلک عشق بستان
که مُلک عشق، مُلک پایدار است
حسین کربلایى! آب بگذار
که آب امروز تیغ آبدار است18
سرزمینِ قلب زائر، تشنة معرفت امام است، معرفت، حضور، مىخواهد و حضور فنا مىطلبد. زائر آنگاه که در پیشگاه امام عرض ادب مىکند، خود را به هیچ مىانگارد و تنها محو تماشاى شکوه و عظمت محبوب میشود. او دیگر خود را نمىشناسد؛ زیرا سراسر وجودش عشق است و عشق هم مهارش در دست محبوب است که:
اى مهار عاشقان در دست تو
در میان این قطارم روز و شب
جانِ روز و جانِ شب اى جان تو
انتظارم، انتظارم روز و شب
بس که کِشت مِهر جانم تشنه است
ز ابر دیده، اشک بارم روز و شب19
عقل و عشق
تضادّ عقل و عشق را به روشنى در «کربلا» مشاهده مىکنیم. عشق همیشه کار فراتر از درک عقل را، انجام مىدهد. زائر حسینعلیه السلام تسلیم عشق است، نه پیرو عقل؛ عشقى برخاسته از شعور والا و این عشق است که تمام معادلات عقلى را درهم ریخته و رهى صد ساله را یک شبه مىپیماید.
عقل مىگوید: جان را حفظ کن! عشق مىگوید: روح را تجلّى بخش! عقل مىگوید: فرزند و عیال و خانمان را، دریاب! عشق مىگوید: همه چیزم قربانى است! عقل مىگوید: بدنت تاب ندارد! عشق مىگوید: روحم هواى پرواز کرده است!
و این است که زائران کربلا هیچ وقت با حسابگرى عقل راه نرفتهاند. کدام عقل مىپذیرد که انسان براى زیارت، دست خویش را به عنوان پیش شرط تقدیم کند؟ ولى زائران کربلا، این کار را کردند و نامردمان اموى هم در نهایت قساوت، دست راست و چپ زائران حسینى را بهاى زیارت قرار دادند. این هم، گونهاى دیگر از خیل زائران حسینعلیه السلام که با چشمان اشکبار و بازوان خون آلود، خود را به کربلاى حسینى مىرساندند!
در حسرتِ کوى بلا مىرفتند
مشتاق به سوى کربلا مىرفتند
گلگون تن و خونین کفن و بى پر و بال
این گونه به سوى کربلا مىرفتند20
در طول تاریخ کربلا، چه در زمان امویان، چه دورة عباسیان و چه در دوران قتل عامهاى ننگین وهابیّت، این وضع تکرار شده است و این است که مىگوییم: عقل هرگز به پاى عشق نمىرسد؛ زیرا کار عاشق، پرواز است و در نوردیدن مرزها!
عقل گوید:
«شش جهت، حدّ است و بیرون راه نیست.»
عشق گوید: «راه هست و رفتهام من بارها»21
درک این معناى ژرف، شعور والا مىطلبد، درست همان چیزى که بسیارى، آن را ندارند:
هر که در او نیست ازین عشق رنگ
نزد خدا نیست به جز چوب و سنگ
عشق برآورد ز هر سنگ آب
عشق تراشید ز آیینه زنگ
کفر به جنگ آمد و ایمان به صلح
عشق بزد آتش در صلح و جنگ
عشق ز آغاز همه حیرت است
عقلدر اوخیره و جان گشته دنگ22-23
و این بحث راستین است که زمینه تربیت و خودسازى زائر کربلا را فراهم مىکند؛ چه اینکه زائرِ با این ویژگىها، یک نوع همگونى و همرنگی با حسین شهیدعلیه السلام را در وجود خود احساس مىکند؛ همان حسینى که فداى دین و معارف دین و اقامة دستورات دین گشت. بىدلیل نیست که کربلایى بودن، معیار پاکى و درستى به حساب آمده و کربلایىها، پاکترین انسانهاى عصر خویش بودهاند.
زیارت در ایّام عید، عرفه و عاشورا
زیارت اباعبداللّهعلیه السلام در هر عصر و زمانى، مطلب مهمّى بوده و دربارة آن تأکید فراوان شده است؛ چنان که گذشت. اما در بعضى ایّام و لیالى، «ثواب» چند برابر است؛ از جمله: اوّل رجب24، نیمة شعبان25، شب عید فطر26، روز عرفه27 و روز عاشورا28. روایات ذیل، بیانگر این مطلب است:
عن بشیر الدهّان قال: قلت لابى عبداللّهعلیه السلام ربّما فاتَنى الحجّ فأعرّف عند قبرالحسینعلیه السلام ؟ فقال: احسنت یا بشیر! ایّما مؤمن أتى قبرالحسینعلیه السلام عارفاً بحقّه فى غیر یوم عید کتب اللّه له عشرین حجّة و عشرین عمرة مبرورات، متقبّلات و عشرین غزوة مع نبىّ مرسل او امامٍ عدل، و من اتاهُ فى یوم عید کتب اللّه له مأةَ حجّة و مأة عمرة و مأة غزوة مع نبىّ مرسل او امام عدل، و من اتاه یوم عرفة عارفاً بحقّه کتب اللّه له الف حجّة و الف عمرة متقبّلات و الف غزوةٍ مع نبىٍّ مرسلٍ او امامٍ عدل...؛29 بشیر دهّان مىگوید: محضر امام صادقعلیه السلام عرض کردم: چه بسا حج از من فوت مىشود، پس در روز عرفه، به زیارت قبر حضرت امام حسینعلیه السلام مىروم، از نظر شما چطور است؟ حضرت فرمود:
اى بشیر! عمل نیک و پسندیدهاى انجام دادهاى! هر مؤمن که در غیر روز عید به زیارت قبر حسین بن على8برود، در حالى که به حقّ آن حضرت عارف و آگاه باشد، خداوند متعال ثواب بیست حج و بیست عمرة قبول شده و بیست جهاد با دشمن خدا در معیّت نبىّ مرسل یا امام عادل، برایش مىنویسد. و کسى که در روز عید به زیارت قبر مطهرش برود، حق تعالى ثواب صد حج و صد عمره و صد بار جهاد در رکاب نبىّ مرسل یا امام عادل، براى او منظور مىفرماید. و کسى که در روز عرفه با شناخت به حقّ آن حضرت به زیارت قبر مطهرش برود، خداوند منّان ثواب هزار حج و هزار عمرة مقبول و هزار جهاد در رکاب نبىّ مرسل یا امام عادل، به او مىدهد...
در حدیثى دیگر که مالک جُهنى از امام باقرعلیه السلام نقل مىکند، مىفرماید:
من زار قبرالحسینعلیه السلام یوم عاشوراء من المحرّم حتّى یظلّ عندهُ باکیاً لقى اللّه تعالى یوم القیامة بثواب الف (ألف حجّة و ألف(ى) ألف عمرة و ألفى ألف غزوة و ثواب کلّ حجّة و عمرة و غزوة کثواب من حجّ و اعتمر و غزا مع رسول اللّه6 و مع الائمة الرّاشدین ـ صلوات اللّه علیهم اجمعین ـ ... فقلت لأبى جعفرعلیه السلام : علّمنى دعاءً ادعوا به فى ذلک الیوم اذا انا زرته من قریب و دعاء ادعوا به اذا لم أزر من قریب... فقال: یا علقمة اذا صَلّیت رکعتین بعد أن تومى الیه بالسّلام و قلت عند الایماء الیه و بعد الرّکعتین هذا القول فانّک اذا قلت ذلک فقد دعوت بما یدعو به من زاره من الملائکة و کتب اللّه لک ألف الف حسنة و محى عنک ألف ألف سیّئة و رفع لک مأئة ألف الف درجة و کنت ممّن استشهد مع الحسین بن على8..؛30 کسى که در روز عاشورا حضرت امام حسینعلیه السلام را زیارت کند، و روز را تا شب با حالت گریان نزد آن حضرت بماند، روز قیامت خدا را ملاقات کند، در حالى که خداوند متعال ثواب هزار هزار حج و صدهزار، هزار عمره و هزار هزار مرتبه جهاد را به وى بدهد (که در رکاب رسول خدا و یا امام عادل باشد).
راوى میگوید: دعایى به من یاد بدهید که در آن روز، وقتى از نزدیک به زیارت حضرت رفتم، بخوانم و دعایى یادم بدهید، براى زمانى که نتوانم از نزدیک به زیارت مشرف شوم (از دور بخوانم)!
حضرت فرمود: بعد از آنکه با اشاره به آن حضرت سلام دادى و پس از آن، دو رکعت نماز خواندى (وقتى آنچه گفته شد و دعایى که تعلیم مىدهم، انجام دادى) پس به آنچه فرشتگانِ زائر آن حضرت دعا کردهاند، تو نیز دعا نمودهاى و خداوند براى تو هزار هزار حسنه نوشته و هزار هزار گناه محو مىکند و صد هزار درجه، مقام و مرتبة تو را بالا مىبرد و تو در زمرة شهداى رکاب حضرت محسوب خواهى شد.
شعور شیعى
اندک آشنایى با تاریخ کربلا، ناخودآگاه این سؤال را در ذهن هر خوانندهاى ایجاد مىکند که: راستى، این همه ابراز محبّت و به پاى زیارت حضرتش جان دادن، چه دلیلى دارد؟
حقیقت این است که پاسخ این سؤال، بررسى و کنکاش فراوان تاریخى مىطلبد و به نوبة خود، بحث زیبا و سازندهاى است؛ چه اینکه شخصیتهاى بزرگ شیعى، عالمان و خیل عظیم شیعیان، در طول تاریخ، به رغم فشارها، قساوتها و سختگیرىهاى فراوان از سوى حاکمان ستم پیشه، بر تداوم زیارت اباعبداللّهعلیه السلام سخت پاى فشردند و هیچگاه از آن دست بر نداشتند.
مىتوان گفت: سه چیز باعث شده است که شیعیان تا این حد، نسبت به تداوم زیارت کربلا، اصرار ورزند:
الف) روایات معصومان علیهم السلام
این روایات و سیرة قولى و عملى چهارده معصوم علیهم السلام و یاران آنان - چنان که نمونههایى از آن گذشت - دلالت بر تأکید فراوان بر زیارت دارد. علاوه بر اینکه در برخى از این روایات، کلمة «وجوب» به کار رفته است.
ب) ویژگىهاى شخصى امامعلیه السلام
کربلا، زیباترین نماد شیعى و تداوم زیارت کربلا، به معناى اعلام جان نثارى در راه حفظ شعایر شیعى است. کربلا به تنهایى، خود یک مکتب است و زیارت؛ یعنى فدایى شدن در راه مکتب.
آرى! «کربلا»، آیینهاى است که در آن، عشق، محبت، ایثار، شجاعت و تسلیم محض خدا بودن، تجلّى دارد و زیارت؛ یعنى ابراز علاقهمندى نسبت به این ارزشها.
3. مظلومیت امامعلیه السلام
ویژگى مظلومیت امام حسینعلیه السلام ، اسارت زنان و فرزندان امام، تاراج خیمهها، نصب سرهاى شهدا بر سر نیزهها و شهر به شهر گرداندن آنها، ماندن بدن عریان امامعلیه السلام در سرزمین کربلا، بدون غسل و کفن، و... چیزى است که تا قیامِ قیامت، قلب هر شیعة عاشق را آتش زده است:
بادها بس که خس وخاک بهم ریختهاند
بهر آن پیکر عریان، کفنى ساختهاند
خواهران و حرمش ذلف به هم بافتهاند!
به تن یوسف خود، پیرهنى ساختهاند
رفتن به زیارت و از نزدیک عرض ادب نمودن، کمترین چیزى است که مىتواند این قلبهاى سوخته را التیام بخشد. گرد رخسار، چهرة غمبار و چشمان اشکبار هر زائر خستهاى، گواه این حقیقت است:
بىهمگان به سر شود، بىتو به سر نمىشود
داغ تو دارد این دلم، جاى دگر نمىشود
دیدة عقل مست تو، چرخة چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو، بىتو به سر نمىشود
جان ز تو جوش مىکند، دل ز تو نوش مىکند
عقل خروش مىکند، بىتو به سر نمىشود
گر تو سرى، قدم شوم، گر تو کفى، عَلَم شوم
ور بروى، عدم شوم، بىتو به سر نمىشود31
سخن آخر
«زیارت»، یک امر طبیعى است و انسان به طور فطرى، رفتن به دیدار بزرگان و اولیاء الهى را دوست دارد. در فرهنگ دینى، تأکید زیادى بر زیارت پیامبراکرم و ائمّة اطهار: گردیده است. اما زیارت امام حسینعلیه السلام از جایگاه ویژهاى برخوردار است؛ زیرا براى هیچ زیارتى - حتى زیارت حجّ و رفتن به مکه مکرّمه - به این اندازه تأکید نشده است!
زیارت امام حسینعلیه السلام به پس از شهادت آن حضرت اختصاص ندارد؛ بلکه تمامى انبیاى الهى و فرشتگان آسمان به زیارت کربلا مشرف شدهاند.32 براى زیارت، فضائل و برکات فراوانى ذکر شده است؛ به گونهاى که گاهى برابر دهها و صدها و هزار حجّ مقبول33 دانسته شده است.
آنچه در زیارت؛ بویژه زیارت امام حسینعلیه السلام مورد تأکید قرار دارد، این است:
الف) زیارت عارفانه و همراه با شناخت و آگاهى امامعلیه السلام .
ب) زیارت از روى «شوق» و علاقة قلبى.
زیارتى که این ویژگىها را داشته باشد، داراى نقش تربیتى فراوانى است و «ایثار» نخستین نشانة آن است. عشقى آمیخته با معرفت، تنها عاملى است که شیعیان را در طول تاریخ، سرگشته و شوریدة امام و سرگردان کوى او نموده است تا جایى که حاضر شدند در این راه از همه چیز خود، دست بردارند.
پی نوشت ها:
1. بحارالانوار، ج 25، ص 122 (الامام کالشمس الطالعة للعالم و هى فىالافق بحیث لا تناله الایدى والابصار، الامام البدر المنیر والسراج الزاهد و النور الساطع والنجم الهادى فىغباهب الدجى والبلد القفار و ینجح البحار...).
2. ر.ک: کاملالزیارات، ب 54، روایتهاى ذیل 1 - 17، (عبید الجعفى قال: سمعت ابا الحسن الرضا(ع) یقول لأبى: من زارالحسین بن على(ع) عارفاً بحقّه کان محدّثى الله فوق عرشه. ثمّ قرء: انّ اعتقبن فىجنات و نهر فى مقعد صدق عند ملیک مقتدر. همان، ب 54، ح 17).
3. بحارالانوار، ج 88، ص 99.
4- 6 . انعام / 122.
7. اصول کافى، ج 1، ص 185.
8. الحیاة، ج 1، ص 126.
9 و10. بحارالانوار، ج 23، ص 77؛ الحیاة، ج 1،ص126.
11. ترجمة کاملالزیارات، ب 55، ح؟.
12. ضغطة القبر = فشار قبر.
13. کاملالزیارات،ب55،ح3؛وبحار،ج101،ص18.
14. کامل الزیارات، ب 55، ح 6.
15. گزیدة غزلیات مولوى، ص 72.
16. همان، ص 67.
17. زیارت عاشورا.
18. گزیدة غزلیات مولوى، ص 44.
19. همان، ص 60.
20. فرهنگ عاشورا، ص 368، شعر از: على مرادى.
21. گزیدة غزلیات مولوى، ص 31.
22. دنگ: حیران، مدهوش.
23. گزیدة غزلیات مولوی، ص 140.
24. کامل الزیارات، ب 70، ح 11.
25و26. همان، ح 6.
27. همان، ح 10 و 11.
28. همان، ب 71، ح 1 - 7.
29. همان، ب 70، ح 11.
30. ر.ک: همان، ب 71، ح ؟.
31. گزیده غزلیات مولوى، ص 92.
32. ر.ک: خصایص الجنّة،
33. ر.ک: کامل الزیارات.
هر مسلمانى معالم دینى، معارف حقه اعتقادى، اخلاقى و عبادى خویش را از امام و پیشوایان دینى مىگیرد و امام، چراغ1 فروزندهاى است که همواره فرا راه انسانها مىدرخشد. انسانى اهل نجات است که از انوار هدایت این مشعلهاى فروزان و تابنده در تمامى ابعاد زندگى بهره ببرد و خود را از ظلمتهاى جهل، برهاند و به سوى قلههاى علم، آگاهى و عرفان سوق دهد. در آیات و روایات به شناخت و درک واقعیتها بسیار تأکید شده است و دانشمندى مورد ستایش پیشوایان ما قرار دارد که نسبت به چند چیز شناخت کافى داشته باشد:
1. معرفت خویشتن؛
2. معرفت خداوند متعال؛
3. معرفت هستى و آفرینش؛
4. معرفت حجّت (انبیا و اولیا)؛
5. معرفت حوادث و زمان؛
6. معرفت اجتماع؛
7. معرفت سنّتهاى تاریخى؛
معرفت امام علیه السلام
آنچه که فعلاً مورد بحث ما قرار دارد، آگاهى و شناخت امامعلیه السلام است. در روایتهاى متعدّد2 به زیارت آگاهانه تأکید شده است و این مطلب دقیقاً در راستاى شناخت کلّى از امامعلیه السلام است که از منظر دین اهمیت فراوان دارد.
براى روشنتر شدن مطلب، به چند حدیث اشاره مىکنیم:
1. امام صادقعلیه السلام از طریق پدر و اجدادش نقل میکند که پیامبر6فرمود:
انّ أئمّتکم قادتکم الى اللّه فانظروا بمن تقتدون فىدینکم و صلاتکم؛3 امامان شما، پیشوایان شما به سوى خدا هستند، پس نگاه کنید به چه کسى در دینتان و نمازتان اقتدا مىکنید!
اینکه سلسلة حدیث به پیامبر اکرم6 مىرسد، به خاطر نشان دادن اهمیّت مطلب است.
2. امام باقرعلیه السلام در ذیل آیة )او من کان میّتاً...(4، واژة «میّتاً» را به اینکه «چیزى را نمىشناخت» تفسیر مىکند.
نیز حضرت، )نوراً یمشى به فىالنّاس(5 را به امامى که به او اقتدا مىشود و )کمن مثله فىالظلمات(6 را به کسى که امام خویش را نمىشناسد، تفسیر مىنماید.7
3. امام صادقعلیه السلام نیز در جواب کسى که از حضرت دربارة آیة )و لقد آتینا لقمان الحکمة...( سؤال مىکند، جواب مىدهد: «اوتى معرفة امام زمانه.»8
4. امام باقرعلیه السلام میفرماید:
من مات و لیس له امام فموته میتة جاهلیة، و لایعذر النّاس حتّى یعرفوا امامهم، و من مات و هو عارف لإمامه لا یضرّه تقدّم هذا الامر و تأخّره، و من مات عارفاً لإمامه کان کمن هو مع القائم فىفسطاطه9؛ کسى که بمیرد ولى معلوم نباشد پیرو کدام امام است (امام بر حق را انتخاب نکرده)، مردن چنین شخصى از نوع مردن جاهلیت است. مردم، معذور نیستند مگر اینکه امامشان را بشناسند. اما آنکه بمیرد در حالىکه امامش را شناخته است، این تقدّم و تأخّر (شناخت) مهم نیست (مهم، اصل شناخت است که باید حاصل شود). و کسى که بمیرد در حالى که امام خویش را مىشناسد، همانند کسى است که با حضرت قائم – عجّل الله تعالی فرجه الشّریف - در خیمة حضرتش باشد!
با توجه به آنچه گذشت، اهمیت شناخت (به خصوص شناخت امامعلیه السلام ) به خوبى مشخص شد. آنچه زیارت نیز اهمیت فوق العاده دارد، همین شناخت و معرفت است. زیارتى ارزشمند است که از روى شناخت و آگاهى صورت گرفته باشد. چنین زیارتى مىتواند به زائر، شکوه و جلال ببخشد و پیوند عارفانهاى باشد میان امامعلیه السلام و مأموم.
ویژگىهاى زیارت عارفانه
زیارتِ همراه با شناخت، دارای ویژگیهایی است؛ از قبیل:
الف) مقام والاى معنوى و الهى امام (مزور) در نزد زائر آشکار است.
ب) سیرة عملى امامعلیه السلام تعیین کنندة خطّ مشى زندگى زائر خواهد بود.
ج) مرز دوستىها و دشمنىها، مشخص است.
د) زائر، خود را درعصر حیات مزور احساس مىکند (لایضرّه تقدّم هذا الامر او تأخّره).10
هـ) زائر، پردههاى زمان را در نوردیده، رابطة خویش را عمیق و وثیق مىنماید.
و) اهداف و رفتار (رشادت ها و ایثارگرىهاى مزور) در نزد زائر ارجمندند.
ز) زائر، خود را از هم اکنون حقیقتاً تحت لوای مزور احساس میکند.
غفران دائمى
اینکه در روایت آمده است: اگر کسى از روى معرفت، امام را زیارت کند، «غفرالله له ما تقدّم من ذنبه و ما تأخّر»، نسبت به «ماتقدّم» ممکن است گفته شود، توبه، جبران نموده است و لذا خداوند همه آنچه را که انسان در گذشته انجام داده، بخشیده است. ولى در مورد قید «ما تأخرّ»، پذیرش آن در ابتدا براى انسان مشکل به نظر مىرسد.
با توضیحى که داده شد، به خوبى مشخص مىشود که این امر، کاملاً امکان دارد و بلکه باید همین طور باشد؛ زیرا با توجه به قید «عارفاً» که دلالت بر زیارت عارفانه دارد، باید گفت: زائرى که حقیقتاً امام را عارفانه زیارت نموده، در واقع نوعى عصمت پیدا کرده است که به سبب آن بسیارى از کارهاى زشت را انجام نخواهد داد. لغزشهاى جزیى هم که همواره در پیشگاه خداوند، قابل بخشش است. باید قبول کنیم که عاشق نمىتواند گناه کند و الاّ عاشق نیست و هرکه عاشق حسینعلیه السلام شد، مهارش در دست آن حضرت است و نمىتواند جایى دگر برود!
شوق دیدار
شوق، پدیدهاى است که از عشق برمىخیزد. زائر راستین، بیش از هر چیز دیگر عاشق است و چون عاشق است، بىقرار است و مشتاق.
کربلا، شهر عشق است و در شهر عشق کسى سود مىبرد که با کوچه پس کوچههاى آن آشنایى داشته باشد. حسینعلیه السلام مظهر عشق است و همگونگى با او، شرط پاداش است. از این رو، پاداشهای محیّرالعقولى که براى زیارت حضرت ذکر شده، معمولاً در ضمن روایاتى آمده است که در آنها کلمة«شوقاً» و یا «تشوّقاً» (نهایت شوق) به کار رفته است. براى مثال، برخی از این روایات را ذکر مىکنیم:
1. ... قال: سمعت اباعبداللّهعلیه السلام یقول: من أتى قبرالحسینعلیه السلام تشوّقاً الیه کتبه اللّه من الآمنین یوم القیامة و اعطى کتابه بیمینه و کان تحت لواء الحسینعلیه السلام حتّى یدخل الجنّة فیسکنه فىدرجته! انّ الله عزیز الحکیم.11
2. محمد بن مسلم، عن ابىجعفرعلیه السلام قال: لو یعلم النّاس ما فىزیارة قبرالحسینعلیه السلام من الفضل لماتوا شوقاً و تقطّعت انفسهم علیه حسرات. قلت: و ما فیه؟ قال: من اتاه تشوّقاً کتب اللّه له الف حجّة متقبّلة و ألف عمره مبرورة و أجر ألف شهید من شهداء بدر و اجر الف صائم و ثواب ألف صدقة مقبوله و ثواب ألف نسمة أرید بها وجه اللّه و لم یزل محفوظاً سنة من کلّ آفته أهونها الشّیطان و وکّل به ملک کریم یحفظه من بین یدیه و من خلفه و عن یمینه و عن شماله و من فوق رأسه و من تحت قدمه فإنْ مات سنته حضرته ملائکة الرّحمة یحضرون غسله و اکفانه و الاستغفار له و یشیّعونه الى قبره بالاستغفار له و یفسخ له فىقبره مدّ بصره و یؤمنه اللّه من ظغطة القبر12 و من منکر و نکیر أن یروّعانه و یفتح له باب الى الجنّة و یعطى کتابه بیمینه یعطى له یوم القیامة نوراً یضیىء لنوره ما بین المشرق و المغرب و ینادى مناد هذا من زار الحسین شوقاً الیه فلا یبقى احد یوم القیامة الاّ تمنّى یومئذ انّه کان من زوّارالحسینعلیه السلام 13؛ محمد بن مسلم مىگوید:
امام صادقعلیه السلام فرمود: اگر مردم مىدانستند که در زیارت قبر حسینعلیه السلام چه ثوابى است، از شوق، قالب تهى مىکردند و به خاطر حسرتها، نفسهاىشان به شماره افتاده، قطع مىشد.
عرض کردم: چه اجر و ثوابى دارد؟ حضرت فرمود:
کسى که از روى شوق به زیارت آن حضرت رود، خداوند متعال هزار حج و هزار عمرة مقبوله برایش مىنویسد. و اجر و ثواب هزار شهید از شهداى بدر، اجر هزار روزه دار، ثواب هزار صدقة قبول شده و ثواب آزاد نمودن هزار بنده، که در راه خدا آزاد شده باشند، برایش مىنویسد. و پیوسته در طول ایّام سال از هر آفتى که کمترین آن شیطان باشد، محفوظ مانده و خداوند متعال، فرشتة کریمى را بر او موکّل کرده که وى را از جلو و پشت سر و راست و چپ و بالا و زیر قدم نگهدارش باشد. اگر در میان سال فوت کرد، فرشتگان رحمت الهى بر سرش حاضر شده، او را غسل داده، کفن نموده، برایش استغفار و طلب آمرزش کرده و تا قبرش مشایعت مىکنند و آنگاه به مقدار طول شعاع چشم در قبرش گشایش ایجاد میشود و خداوند، او را از فشار قبر در امان قرار مىدهد و از خوف و ترس دو فرشتة نکیر و منکر بر حذرش مىدارد. براى او درى رو به بهشت گشوده میشود و کتابش به دست راستش داده میشود. در روز قیامت، نورى به وى عطا شده که مشرق و مغرب را روشن مىکند و منادى ندا مىدهد: این، کسى است که از روى شوق، حسینعلیه السلام را زیارت کرده. و احدى باقى نمىماند مگر اینکه آرزوى زائر شدن حضرت را داشته باشد!
3. عن ذریح المحاربى قال: قلت لأبى عبداللّهعلیه السلام : ما ألقى من قومى و من بنى اذا انا اخبرتهم بما فى اتیان قبرالحسینعلیه السلام من الخیر انّهم یُکذبونى و یقولون: انّک تکذب على جعفر بن محمد! قال: یا ذریح، النّاس یذهبون حیث شاؤوا، واللّه انّ اللّه لیباهى بزائر الحسین بن على، والوافد یفده الملائکة المقرّبون و حملة عرشه حتّى انّه لیقول لهم: اما ترون زوّار قبرالحسین أتوه شوقاً الیه و الى فاطمة بنت رسول اللّه (محمّد)؟ أما و عزّتى و جلالى و عظمتى لأوجبنّ لهم کرامتى، و لأدخلنّهم جنّتى الّتى اعددتها لأولیائى و لأنبیائى و رسلى. یا ملائکتى! هؤلاء زوّار قبرالحسین، حبیب محمّد رسولى و محمّد حبیبى و من أحبّنى، احبّ حبیبى و من احبّ حبیبى، احبّ من یحبّه و من أبغض حبیبى، أبغضنى و من ابغضنى کان حقّاً علىَّ أن اعذّبه بأشدّ عذابى و أحرقه بحرّ نارى و أجعل جهنّم مسکنه و مأواه و أعذّبه به عذاباً لا أعذّبه أحداً من العالمین14؛ از ذریح محاربى نقل شده که مىگوید: محضر مبارک امام صادقعلیه السلام عرض کردم: از خویشاوندان و فرزندانم کسى را ملاقات نکردم که وقتى به آنها خبر دادم به اجر و ثوابى که دربارة «زیارت حسینعلیه السلام » نقل شده است، مگر اینکه مرا تکذیب نموده و گفتند: تو به حضرت جعفر بن محمدعلیه السلام دروغ بستهاى و این کلام را از پیش خودت مىگویى! حضرت فرمود:
اى ذریح! مردم را رها کن هر کجا که مىخواهند بروند. به خدا قسم! حق تعالى به زائر حسین بن علی8 مباهات کرده و افتخار مىنماید و مسافر و زائر را فرشتگان مقرّب خدا و حاملان عرش همراهی مىکنند. حتّى حق تعالى به فرشتگان مىفرماید: آیا زوّار قبر حسینعلیه السلام را مىبینید که از روى شوق و محبّت براى آن حضرت و على و فاطمه3 دختر رسول خدا6 به زیارت آمدند؟ به عزّت و جلال و عظمت خودم قسم! کرامت خویش را بر ایشان واجب کردهام و ایشان را حتماً به بهشتى که براى دوستانم و براى انبیا و فرستادگانم آماده کردم، داخل مىکنم. اى فرشتگان من! ایشان زوار قبر حسین، حبیب محمّد رسول من هستند و محمّد، حبیب من است و کسى که مرا دوست داشته باشد، حبیب مرا نیز دوست مىدارد و کسى که حبیب مرا دوست داشته باشد، دوست دار حبیبم را نیز دوست دارد، و کسى که نسبت به حبیب من بغض دارد، به من نیز بغض مىورزد و کسى که به من بغض بورزد، بر من واجب است که با اشدّ عذاب، او را عذابش داده و با آتش دوزخم او را بسوزانم و جهنّم را مسکن و جایگاهش قرار دهم و او را عذابى دهم که احدى از اهل عالم ندیده باشد!
زیارت و نقش تربیتى آن
زیارت، دیدار و اعلام وفادارى نسبت به اهداف، فداکارىها، ویژگیهاى روحى و معنوى مزور است.
زیارت؛ یعنى فانى شدن، جان را به پاى جانان تقدیم داشتن، و رنگ و بوى کدورت و منیّت را زدودن. زائر قبل از هر چیزى، عاشق است و عشق، برترین دلیل بر این فانى شدن است.
عشق اگر محرم است چیست نشان حرم
آنکه بجز روى دوست در نظر او فناست15
زیارت؛ یعنى حرکت و رسیدن به شهر عشق، و این غزل مولوى را خواندن:
کار من این است که کاریم نیست
عاشقم از عشق تو عاریم نیست
تا که مرا شیر غمت صید کرد
جز که همین شیر شکاریم نیست
بادهات از کوه، سکونت بَرَد
عیب مکن زانکه وقاریم نیست
خویش من آن است که از عشق زاد
خوشتر ازین خویش و تباریم نیست
چیست فزون از دو جهان شهر عشق
بهتر ازین شهر و دیاریم نیست16
نى؛ نوا دارد همى در شهر عشق
دلدادگى و بىقرارى، اشک و آه، فریاد و ناله، سوز و گداز، همه و همه، نشانههاى عشق راستین است که قرار را از زائر ربوده است و این بىقرارى، او را به پیشگاه محبوب کشانده و سبب اصلاح و فلاح او مىگردد.
عشق، معرفت مىطلبد و این، چیزى است که زائر آن را در کودکى، با شیرِ مادر مکیده است. عاشقِ حسین، او را به نیکى مىشناسد و چون مىشناسد، مشتاق اوست و چون مشتاق است، اینک پروانهوار، دور ضریحش مىچرخد. شکوه زیارتش نیز در همین نکته نهفته است؛ چه اینکه حلقههاى طوافش تثبیت پیمان و اعلام وفادارى است؛ وفادارى نسبت به اهداف، ایثارگرىها و رشادتهاى امامعلیه السلام و نیز ابراز انزجار است نسبت به دشمنانش، از آن جهت که آنان دشمنِ ارزشهاى انسانى و الهىاند و زیارت؛ یعنى فریاد: «انّى سِلمٌ لِمَنْ سالمکم و حربٌ لمن حاربکم»17. همین عشق آتشین است که زائر حسینعلیه السلام را دیوانة او نموده، به گونهاى که عشق حسینعلیه السلام همه چیزش مىگردد.
ویژگى دیگر عشق، ماندگارى و جاودانگى آن است؛ چه اینکه سرزمین عشق هیچگاه به دست لشکریان دشمن فتح شدنى نیست. آری طوفان حوادث، قساوت ظالمان، هجوم اغواگران، توبیخ نابخردان، تمسخر نااهلان و طعنة جاهلان، هرگز بر دامن کبریایىعشق حسینی، گردى ننشاند و ذرّهاى از شعلة شرارهگر آن فرو نکاهد که:
بزن شمشیر و مُلک عشق بستان
که مُلک عشق، مُلک پایدار است
حسین کربلایى! آب بگذار
که آب امروز تیغ آبدار است18
سرزمینِ قلب زائر، تشنة معرفت امام است، معرفت، حضور، مىخواهد و حضور فنا مىطلبد. زائر آنگاه که در پیشگاه امام عرض ادب مىکند، خود را به هیچ مىانگارد و تنها محو تماشاى شکوه و عظمت محبوب میشود. او دیگر خود را نمىشناسد؛ زیرا سراسر وجودش عشق است و عشق هم مهارش در دست محبوب است که:
اى مهار عاشقان در دست تو
در میان این قطارم روز و شب
جانِ روز و جانِ شب اى جان تو
انتظارم، انتظارم روز و شب
بس که کِشت مِهر جانم تشنه است
ز ابر دیده، اشک بارم روز و شب19
عقل و عشق
تضادّ عقل و عشق را به روشنى در «کربلا» مشاهده مىکنیم. عشق همیشه کار فراتر از درک عقل را، انجام مىدهد. زائر حسینعلیه السلام تسلیم عشق است، نه پیرو عقل؛ عشقى برخاسته از شعور والا و این عشق است که تمام معادلات عقلى را درهم ریخته و رهى صد ساله را یک شبه مىپیماید.
عقل مىگوید: جان را حفظ کن! عشق مىگوید: روح را تجلّى بخش! عقل مىگوید: فرزند و عیال و خانمان را، دریاب! عشق مىگوید: همه چیزم قربانى است! عقل مىگوید: بدنت تاب ندارد! عشق مىگوید: روحم هواى پرواز کرده است!
و این است که زائران کربلا هیچ وقت با حسابگرى عقل راه نرفتهاند. کدام عقل مىپذیرد که انسان براى زیارت، دست خویش را به عنوان پیش شرط تقدیم کند؟ ولى زائران کربلا، این کار را کردند و نامردمان اموى هم در نهایت قساوت، دست راست و چپ زائران حسینى را بهاى زیارت قرار دادند. این هم، گونهاى دیگر از خیل زائران حسینعلیه السلام که با چشمان اشکبار و بازوان خون آلود، خود را به کربلاى حسینى مىرساندند!
در حسرتِ کوى بلا مىرفتند
مشتاق به سوى کربلا مىرفتند
گلگون تن و خونین کفن و بى پر و بال
این گونه به سوى کربلا مىرفتند20
در طول تاریخ کربلا، چه در زمان امویان، چه دورة عباسیان و چه در دوران قتل عامهاى ننگین وهابیّت، این وضع تکرار شده است و این است که مىگوییم: عقل هرگز به پاى عشق نمىرسد؛ زیرا کار عاشق، پرواز است و در نوردیدن مرزها!
عقل گوید:
«شش جهت، حدّ است و بیرون راه نیست.»
عشق گوید: «راه هست و رفتهام من بارها»21
درک این معناى ژرف، شعور والا مىطلبد، درست همان چیزى که بسیارى، آن را ندارند:
هر که در او نیست ازین عشق رنگ
نزد خدا نیست به جز چوب و سنگ
عشق برآورد ز هر سنگ آب
عشق تراشید ز آیینه زنگ
کفر به جنگ آمد و ایمان به صلح
عشق بزد آتش در صلح و جنگ
عشق ز آغاز همه حیرت است
عقلدر اوخیره و جان گشته دنگ22-23
و این بحث راستین است که زمینه تربیت و خودسازى زائر کربلا را فراهم مىکند؛ چه اینکه زائرِ با این ویژگىها، یک نوع همگونى و همرنگی با حسین شهیدعلیه السلام را در وجود خود احساس مىکند؛ همان حسینى که فداى دین و معارف دین و اقامة دستورات دین گشت. بىدلیل نیست که کربلایى بودن، معیار پاکى و درستى به حساب آمده و کربلایىها، پاکترین انسانهاى عصر خویش بودهاند.
زیارت در ایّام عید، عرفه و عاشورا
زیارت اباعبداللّهعلیه السلام در هر عصر و زمانى، مطلب مهمّى بوده و دربارة آن تأکید فراوان شده است؛ چنان که گذشت. اما در بعضى ایّام و لیالى، «ثواب» چند برابر است؛ از جمله: اوّل رجب24، نیمة شعبان25، شب عید فطر26، روز عرفه27 و روز عاشورا28. روایات ذیل، بیانگر این مطلب است:
عن بشیر الدهّان قال: قلت لابى عبداللّهعلیه السلام ربّما فاتَنى الحجّ فأعرّف عند قبرالحسینعلیه السلام ؟ فقال: احسنت یا بشیر! ایّما مؤمن أتى قبرالحسینعلیه السلام عارفاً بحقّه فى غیر یوم عید کتب اللّه له عشرین حجّة و عشرین عمرة مبرورات، متقبّلات و عشرین غزوة مع نبىّ مرسل او امامٍ عدل، و من اتاهُ فى یوم عید کتب اللّه له مأةَ حجّة و مأة عمرة و مأة غزوة مع نبىّ مرسل او امام عدل، و من اتاه یوم عرفة عارفاً بحقّه کتب اللّه له الف حجّة و الف عمرة متقبّلات و الف غزوةٍ مع نبىٍّ مرسلٍ او امامٍ عدل...؛29 بشیر دهّان مىگوید: محضر امام صادقعلیه السلام عرض کردم: چه بسا حج از من فوت مىشود، پس در روز عرفه، به زیارت قبر حضرت امام حسینعلیه السلام مىروم، از نظر شما چطور است؟ حضرت فرمود:
اى بشیر! عمل نیک و پسندیدهاى انجام دادهاى! هر مؤمن که در غیر روز عید به زیارت قبر حسین بن على8برود، در حالى که به حقّ آن حضرت عارف و آگاه باشد، خداوند متعال ثواب بیست حج و بیست عمرة قبول شده و بیست جهاد با دشمن خدا در معیّت نبىّ مرسل یا امام عادل، برایش مىنویسد. و کسى که در روز عید به زیارت قبر مطهرش برود، حق تعالى ثواب صد حج و صد عمره و صد بار جهاد در رکاب نبىّ مرسل یا امام عادل، براى او منظور مىفرماید. و کسى که در روز عرفه با شناخت به حقّ آن حضرت به زیارت قبر مطهرش برود، خداوند منّان ثواب هزار حج و هزار عمرة مقبول و هزار جهاد در رکاب نبىّ مرسل یا امام عادل، به او مىدهد...
در حدیثى دیگر که مالک جُهنى از امام باقرعلیه السلام نقل مىکند، مىفرماید:
من زار قبرالحسینعلیه السلام یوم عاشوراء من المحرّم حتّى یظلّ عندهُ باکیاً لقى اللّه تعالى یوم القیامة بثواب الف (ألف حجّة و ألف(ى) ألف عمرة و ألفى ألف غزوة و ثواب کلّ حجّة و عمرة و غزوة کثواب من حجّ و اعتمر و غزا مع رسول اللّه6 و مع الائمة الرّاشدین ـ صلوات اللّه علیهم اجمعین ـ ... فقلت لأبى جعفرعلیه السلام : علّمنى دعاءً ادعوا به فى ذلک الیوم اذا انا زرته من قریب و دعاء ادعوا به اذا لم أزر من قریب... فقال: یا علقمة اذا صَلّیت رکعتین بعد أن تومى الیه بالسّلام و قلت عند الایماء الیه و بعد الرّکعتین هذا القول فانّک اذا قلت ذلک فقد دعوت بما یدعو به من زاره من الملائکة و کتب اللّه لک ألف الف حسنة و محى عنک ألف ألف سیّئة و رفع لک مأئة ألف الف درجة و کنت ممّن استشهد مع الحسین بن على8..؛30 کسى که در روز عاشورا حضرت امام حسینعلیه السلام را زیارت کند، و روز را تا شب با حالت گریان نزد آن حضرت بماند، روز قیامت خدا را ملاقات کند، در حالى که خداوند متعال ثواب هزار هزار حج و صدهزار، هزار عمره و هزار هزار مرتبه جهاد را به وى بدهد (که در رکاب رسول خدا و یا امام عادل باشد).
راوى میگوید: دعایى به من یاد بدهید که در آن روز، وقتى از نزدیک به زیارت حضرت رفتم، بخوانم و دعایى یادم بدهید، براى زمانى که نتوانم از نزدیک به زیارت مشرف شوم (از دور بخوانم)!
حضرت فرمود: بعد از آنکه با اشاره به آن حضرت سلام دادى و پس از آن، دو رکعت نماز خواندى (وقتى آنچه گفته شد و دعایى که تعلیم مىدهم، انجام دادى) پس به آنچه فرشتگانِ زائر آن حضرت دعا کردهاند، تو نیز دعا نمودهاى و خداوند براى تو هزار هزار حسنه نوشته و هزار هزار گناه محو مىکند و صد هزار درجه، مقام و مرتبة تو را بالا مىبرد و تو در زمرة شهداى رکاب حضرت محسوب خواهى شد.
شعور شیعى
اندک آشنایى با تاریخ کربلا، ناخودآگاه این سؤال را در ذهن هر خوانندهاى ایجاد مىکند که: راستى، این همه ابراز محبّت و به پاى زیارت حضرتش جان دادن، چه دلیلى دارد؟
حقیقت این است که پاسخ این سؤال، بررسى و کنکاش فراوان تاریخى مىطلبد و به نوبة خود، بحث زیبا و سازندهاى است؛ چه اینکه شخصیتهاى بزرگ شیعى، عالمان و خیل عظیم شیعیان، در طول تاریخ، به رغم فشارها، قساوتها و سختگیرىهاى فراوان از سوى حاکمان ستم پیشه، بر تداوم زیارت اباعبداللّهعلیه السلام سخت پاى فشردند و هیچگاه از آن دست بر نداشتند.
مىتوان گفت: سه چیز باعث شده است که شیعیان تا این حد، نسبت به تداوم زیارت کربلا، اصرار ورزند:
الف) روایات معصومان علیهم السلام
این روایات و سیرة قولى و عملى چهارده معصوم علیهم السلام و یاران آنان - چنان که نمونههایى از آن گذشت - دلالت بر تأکید فراوان بر زیارت دارد. علاوه بر اینکه در برخى از این روایات، کلمة «وجوب» به کار رفته است.
ب) ویژگىهاى شخصى امامعلیه السلام
کربلا، زیباترین نماد شیعى و تداوم زیارت کربلا، به معناى اعلام جان نثارى در راه حفظ شعایر شیعى است. کربلا به تنهایى، خود یک مکتب است و زیارت؛ یعنى فدایى شدن در راه مکتب.
آرى! «کربلا»، آیینهاى است که در آن، عشق، محبت، ایثار، شجاعت و تسلیم محض خدا بودن، تجلّى دارد و زیارت؛ یعنى ابراز علاقهمندى نسبت به این ارزشها.
3. مظلومیت امامعلیه السلام
ویژگى مظلومیت امام حسینعلیه السلام ، اسارت زنان و فرزندان امام، تاراج خیمهها، نصب سرهاى شهدا بر سر نیزهها و شهر به شهر گرداندن آنها، ماندن بدن عریان امامعلیه السلام در سرزمین کربلا، بدون غسل و کفن، و... چیزى است که تا قیامِ قیامت، قلب هر شیعة عاشق را آتش زده است:
بادها بس که خس وخاک بهم ریختهاند
بهر آن پیکر عریان، کفنى ساختهاند
خواهران و حرمش ذلف به هم بافتهاند!
به تن یوسف خود، پیرهنى ساختهاند
رفتن به زیارت و از نزدیک عرض ادب نمودن، کمترین چیزى است که مىتواند این قلبهاى سوخته را التیام بخشد. گرد رخسار، چهرة غمبار و چشمان اشکبار هر زائر خستهاى، گواه این حقیقت است:
بىهمگان به سر شود، بىتو به سر نمىشود
داغ تو دارد این دلم، جاى دگر نمىشود
دیدة عقل مست تو، چرخة چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو، بىتو به سر نمىشود
جان ز تو جوش مىکند، دل ز تو نوش مىکند
عقل خروش مىکند، بىتو به سر نمىشود
گر تو سرى، قدم شوم، گر تو کفى، عَلَم شوم
ور بروى، عدم شوم، بىتو به سر نمىشود31
سخن آخر
«زیارت»، یک امر طبیعى است و انسان به طور فطرى، رفتن به دیدار بزرگان و اولیاء الهى را دوست دارد. در فرهنگ دینى، تأکید زیادى بر زیارت پیامبراکرم و ائمّة اطهار: گردیده است. اما زیارت امام حسینعلیه السلام از جایگاه ویژهاى برخوردار است؛ زیرا براى هیچ زیارتى - حتى زیارت حجّ و رفتن به مکه مکرّمه - به این اندازه تأکید نشده است!
زیارت امام حسینعلیه السلام به پس از شهادت آن حضرت اختصاص ندارد؛ بلکه تمامى انبیاى الهى و فرشتگان آسمان به زیارت کربلا مشرف شدهاند.32 براى زیارت، فضائل و برکات فراوانى ذکر شده است؛ به گونهاى که گاهى برابر دهها و صدها و هزار حجّ مقبول33 دانسته شده است.
آنچه در زیارت؛ بویژه زیارت امام حسینعلیه السلام مورد تأکید قرار دارد، این است:
الف) زیارت عارفانه و همراه با شناخت و آگاهى امامعلیه السلام .
ب) زیارت از روى «شوق» و علاقة قلبى.
زیارتى که این ویژگىها را داشته باشد، داراى نقش تربیتى فراوانى است و «ایثار» نخستین نشانة آن است. عشقى آمیخته با معرفت، تنها عاملى است که شیعیان را در طول تاریخ، سرگشته و شوریدة امام و سرگردان کوى او نموده است تا جایى که حاضر شدند در این راه از همه چیز خود، دست بردارند.
پی نوشت ها:
1. بحارالانوار، ج 25، ص 122 (الامام کالشمس الطالعة للعالم و هى فىالافق بحیث لا تناله الایدى والابصار، الامام البدر المنیر والسراج الزاهد و النور الساطع والنجم الهادى فىغباهب الدجى والبلد القفار و ینجح البحار...).
2. ر.ک: کاملالزیارات، ب 54، روایتهاى ذیل 1 - 17، (عبید الجعفى قال: سمعت ابا الحسن الرضا(ع) یقول لأبى: من زارالحسین بن على(ع) عارفاً بحقّه کان محدّثى الله فوق عرشه. ثمّ قرء: انّ اعتقبن فىجنات و نهر فى مقعد صدق عند ملیک مقتدر. همان، ب 54، ح 17).
3. بحارالانوار، ج 88، ص 99.
4- 6 . انعام / 122.
7. اصول کافى، ج 1، ص 185.
8. الحیاة، ج 1، ص 126.
9 و10. بحارالانوار، ج 23، ص 77؛ الحیاة، ج 1،ص126.
11. ترجمة کاملالزیارات، ب 55، ح؟.
12. ضغطة القبر = فشار قبر.
13. کاملالزیارات،ب55،ح3؛وبحار،ج101،ص18.
14. کامل الزیارات، ب 55، ح 6.
15. گزیدة غزلیات مولوى، ص 72.
16. همان، ص 67.
17. زیارت عاشورا.
18. گزیدة غزلیات مولوى، ص 44.
19. همان، ص 60.
20. فرهنگ عاشورا، ص 368، شعر از: على مرادى.
21. گزیدة غزلیات مولوى، ص 31.
22. دنگ: حیران، مدهوش.
23. گزیدة غزلیات مولوی، ص 140.
24. کامل الزیارات، ب 70، ح 11.
25و26. همان، ح 6.
27. همان، ح 10 و 11.
28. همان، ب 71، ح 1 - 7.
29. همان، ب 70، ح 11.
30. ر.ک: همان، ب 71، ح ؟.
31. گزیده غزلیات مولوى، ص 92.
32. ر.ک: خصایص الجنّة،
33. ر.ک: کامل الزیارات.