آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

در قرآن کریم آمده: "الْخَبِیثَتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَتِ وَ الطَّیِّبَتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَتِ أُوْلَئِکَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ "1.
زنان خبیث و ناپاک از آنِ مردان خبیث و ناپاک‏اند و مردان ناپاک نیز متعلّق به زنان ناپاک‏اند؛ و زنان پاکیزه لایق مردانى پاکیزه‏اند و مردان پاکیزه و نیکو نیز لایق زنانى همین گونه مى‏باشند.
در تفسیر نمونه آمده: این آیه بیان یک سنّت طبیعى در جهان آفرینش مى‏باشد که تشریع و قوانین اسلامى نیز با آن هماهنگ است.
در حدیثى از امام باقر و امام صادق‏علیهما السلام نقل شده: این آیه همانند آن آیه مى‏باشد که خداوند مى‏فرماید: "الزّانى‏ لاینکح الاّ زانیة او مشرکة"2؛ مرد زناکار جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج نمى‏کند.
زیرا گروهى بودند که تصمیم گرفتند با زنان آلوده ازدواج کنند، خداوند آنها را از این کار نهى کرد و این عمل را ناپسند شمرد.
در واقع، آیه در مقام بیان گرایش سنخیّت است؛ هرچند با توجه به موضوع بحث، سنخیّت در پاکى و آلودگى جنسى را مى‏گوید. به قول شاعر:
کبوتر با کبوتر، باز با باز
کند هم جنس با هم جنس پرواز
در اینجا سؤالى مطرح است و آن، اینکه: در طول تاریخ یا در محیط زندگى خود، گاه مواردى را مى‏بینیم که با این قانون هماهنگ نیست؛ به عنوان مثال: در قرآن آمده است که همسران حضرت نوح و حضرت لوطعلیهما السلام زنان بدى بودند و به آنها خیانت کردند. در مقابل، همسر فرعون از زنان با ایمان و پاکدامنى بود که گرفتار چنگال آن طاغوت بى‏ایمان گشته بود.3
در مورد پیشوایان بزرگ اسلام نیز کم و بیش نمونه‏هایى از این قبیل دیده شده است؛ مانند: بعضى از همسران پیامبرخاتم‏صلى الله علیه وآله وسلم، امام حسن مجتبى، امام رضا و امام جوادعلیهم السلام که تاریخ اسلام، گواه آن مى‏باشد.
در پاسخ باید گفت: علاوه بر اینکه هر قانون کلّى استثنائى دارد، به دو نکته باید توجه داشت:
1. در تفسیر آیه گفتیم که منظور از "خباثت"، همان آلودگى به اعمال منافى عفّت است و "طیّب بودن" نقطه مقابل آن مى‏باشد. به این ترتیب، پاسخ سؤال روشن مى‏شود. زیرا هیچ یک از همسران پیامبران و امامان‏علیهم السلام به طور قطع، انحراف و آلودگى جنسى نداشتند و منظور از خیانت در داستان همسران حضرت نوح و لوطعلیهما السلام، جاسوسى کردن به نفع کفّار است نه خیانت ناموسى.
2. از این گذشته، همسران پیامبران و امامان‏علیهم السلام اکثراً در آغاز کار، کافر و بى‏ایمان نبودند؛ گاه بعد از نبوّت به گمراهى کشیده مى‏شدند و آن بزرگان از روى انسانیّت و بزرگ منشى خود، مانند سابق، روابط خود را با آنها ادامه مى‏دادند.
همان گونه که همسر فرعون در آغاز که با فرعون ازدواج کرد، به موسى ایمان نیاورده بود. اصلاً موسى هنوز متولد نشده بود، بعد که موسى مبعوث شد، ایمان آورد و چاره‏اى جز ادامه زندگى توأم با مبارزه نداشت؛ مبارزه‏اى که سرانجامش شهادت این زن با ایمان بود.4
علاوه بر این، در بعضى موارد موقعیّت ویژه‏اى حاکم بود که بعضى از اولیاء خدا به این نوع ازدواج‏ها تن مى‏دادند.
ازدواج امام جوادعلیه السلام با امّ‏الفضل‏
ازدواج حضرت جوادعلیه السلام با امّ‏الفضل، یکى از آن موارد ویژه است. بنابر تصریح منابع تاریخى، زمانى که مأمون براى امام رضاعلیه السلام پیمان "ولایت‏عهدى" را منعقد ساخت، دخترش امّ‏الفضل را به همسرى امام جوادعلیه السلام درآورد، یا حدّاقل او را براى امام جوادعلیه السلام نامزد کرد.
در اینجا دو سؤال مطرح است:
اوّل): با این که امام جوادعلیه السلام کمتر از 9 سال داشت و در جهت کاملاً مخالف خطّ فکرى مأمون بود؛ چرا مأمون دخترش را به همسرى امام جوادعلیه السلام در آورد؟
دوم) چرا آن حضرت با این که هیچ سنخیّت دینى و اخلاقى با او نداشت، این ازدواج را پذیرفت؟
جواب تفصیلى این سؤالات و بررسى تمام جوانب آن، در حوصله این مقاله نیست. به طور اختصار در پاسخ سؤال اوّل مى‏توان گفت: مأمون به این وسیله مى‏خواست پایه‏هاى حکومت خود را نسبت به حرکت‏ها و شورش‏هاى علویان، تحکیم بخشد.
علاوه بر این که: او با خبث طینتى که داشت، براى خاموش کردن نور حقّ و نابود ساختن آثار و نشانه‏هاى آن، از هر وسیله‏اى که مى‏توانست استفاده مى‏کرد.
تزویج دخترش امّ‏الفضل به امام جوادعلیه السلام و تظاهر به دوستى و احترام آن حضرت، نیرنگ دیگرى بود در ادامه رفتار تزویرى که با پدر بزرگوارش حضرت امام رضاعلیه السلام داشت و ولایت‏عهدى را به او واگذار نمود و یکى از دخترانش را که امّ‏حبیبه نام داشت، به همسرى آن حضرت درآورد.5
سوابق رفتارى مأمون و نیّات سوء وى نسبت به امام رضاعلیه السلام، نشانگر آن بود که به وسیله این تزویج نیز مى‏خواست امام جوادعلیه السلام را تحت نظر داشته باشد، در عین حال که با اظهار دوستى با آن حضرت از شورش علویان جلوگیرى مى‏کند.
حال ظاهرى مأمون، بسیارى از علما و راویان اخبار را فریب داده، گمان کرده‏اند او حقیقتاً به علم و فضل امام جوادعلیه السلام معتقد بوده و به این جهت احترام مى‏گذارد. ولى حقیقت این است که او جز زیرکى و تزویر و سوء نیّت نداشت و این مطلب حتّى براى برخى از غیر شیعیان نیز آشکار بود. در روایتى آمده است:
محمد بن على هاشمى - که از اهل تسنّن بود - مى‏گوید:
صبح همان شبى که امام جوادعلیه السلام با دختر مأمون عروسى کرد، به حضور امام جوادعلیه السلام رفتم، شب گذشته دوا خورده بودم؛ از این رو، عطش بر من عارض شده بود، ولى نمى‏خواستم آب بخواهم. امام جوادعلیه السلام به من نگاه کرد و فرمود: "به گمانم تشنه هستى؟" گفتم: آرى. به خدمتکار خود فرمود: آب بیاور. او رفت و آب آورد. من با خود گفتم: اکنون آب زهرآلودى برایش مى‏آورند. از این رو، خاطرم غمگین بود، خدمتکار آب آورد. حضرت لبخندى به چهره من زد و به خدمتکار فرمود: آب را به من بده. آن حضرت آب را گرفت و آشامید و بعد به من داد و من با اطمینان آشامیدم.
طولى نکشید، باز تشنه شدم؛ ولى نمى‏خواستم درخواست آب کنم. باز امام جوادعلیه السلام به چهره من نگریست و فرمود: "گویا تشنه هستى؟" گفتم: آرى. به خدمتکار فرمود: آب بیاور. او آب آورد، باز با خود گفتم: اکنون آب زهرآلود مى‏آورد. امام جوادعلیه السلام به خدمتکار فرمود: آب را به من بده. امام، آب را گرفت و آشامید و بعد در حالى که خنده بر لب داشت، به من داد و با اطمینان آشامیدم.
راوى مى‏گوید: در این هنگام، محمد بن على هاشمى به من گفت: "سوگند به خدا! من همان طور که رافضى‏ها (شیعیان) مى‏گویند، گمان دارم حضرت جوادعلیه السلام از آنچه که در دل‏ها مى‏گذرد، آگاه است."6
نتیجه این‏که: مأمون با تمام مخفى‏کارى‏هایش نتوانست نقشه شوم خودش براى از بین بردن امام جوادعلیه السلام را بر همه پوشیده بدارد. و بر افراد زیادى آشکار بود که این تزویج نیز توطئه‏اى براى نابودى آن حضرت است.
و اما در جواب سؤال دوم که: چرا امام جوادعلیه السلام این ازدواج را پذیرفت، با این‏که هیچ سنخیّت دینى و اخلاقى بین آن دو نبود و امام، مقاصد و اهداف واقعى مأمون را مى‏دانست و نیز توجه داشت که این مرد، همان کسى است که مرتکب جنایت قتل پدرش امام رضاعلیه السلام شده بود.
آیا تن دادن امام جوادعلیه السلام به این ازدواج بر اثر فشار و وحشتى بود که از پیش، مأمون بر امام وارده کرده بود؟
یا این‏که خود حضرت، مصلحت در انجام چنین وصلتى مى‏دانسته است؛ مانند ازدواج پیامبر گرامى‏صلى الله علیه وآله وسلم با عایشه و غیر از او؟
بین مورّخان و تحلیل‏گران تاریخ، اختلاف نظر است. بعضى اوّلى را به حقیقت نزدیک‏تر دانسته‏اند و معتقدند: چنین ازدواجى به طور آشکار به مصلحت مأمون بوده نه به مصلحت امام. پس، آن حضرت بر اثر فشار مأمون، مضطر به پذیرفتن آن شده است.7
با دقّت در رخدادهاى متعدّدى که با سانسور شدید مأمون در تاریخ ثبت شده، شاید بتوان گفت: هردو جهت، باعث تن دادن امام جوادعلیه السلام به این ازدواج بوده است. زیراً اوّلاً: جوّ اختناق و وحشتى که مأمون ایجاد کرده بود، به حدّى بود که امام جوادعلیه السلام مجبور بود على‏رغم میل باطنى خود به این ازدواج تن بدهد. وقتى لقب "امیرالمؤمنین" که جز بر على بن ابى‏طالب‏علیه السلام حتّى به ائمّه معصومین دیگر نمى‏دادند، به مأمون بدهد، و در ابتداء خطبه عقد، در جواب مأمون که پرسید: آیا خود خواستگارى مى‏کنى؟ امام جوادعلیه السلام بفرماید: "آرى یا امیرالمؤمنین..."8
این تعبیر در جواب شخصى مثل مأمون، حاکى از جوّ اختناق و وحشت است که امام جوادعلیه السلام را به "تقیّه" وادار مى‏کند و مجبور به پذیرش پیشنهادهاى مأمون مى‏نماید.
و ثانیاً: مأمون قصد داشت با اعلام این تزویج، با این‏که با مخالفت عباسیان رو به رو مى‏شود (و مصلحت در برگزارى جلسات علمى و رو به رو کردن حضرت با یحیى بن اکثم - عالم برجسته سنّى - نقطه ضعفى از امام جوادعلیه السلام به دست آورد و باعث رسوائى آن حضرت شود) یا با سرباز زدن از پذیرش آن ازدواج، بهانه دیگرى بر علیه آن حضرت کسب کند.
امّا حضرت جوادعلیه السلام با آگاهى کامل از توطئه‏هاى مأمون، ازدواج را رد نکرد و با حضور در جلسات علمى که حکومت در برپایى آن نقش داشت، باعث اشتهار بیشتر آن حضرت گردید، به گونه‏اى که با خردسالى‏اش در دانشْ زبانزد خاصّ و عام گردید و موافق و مخالف، دوست و دشمن به علم و فضل او معترف شدند و شیعیان آن حضرت موقعیّت والایى یافتند.
همان‏گونه که پدرش امام رضاعلیه السلام درباره وى فرموده بود: "این، مولودى است که در اسلام پرخیر و برکت‏تر از او زاده نشده است."9
و چه بسا پذیرش این ازدواج تحمیلى از سوى حضرت، موجب به وجود آمدن زمینه‏اى براى این اشتهار و نقش بر آب شدن تمام نقشه‏هاى شوم مأمون باشد.10
در روایت آمده: "مأمون درباره ابوجعفر (امام جوادعلیه السلام) به هر حیله‏اى دست زد، اما به هیچ نتیجه‏اى نرسید"11؛ بلکه تمام حوادث موجب عظمت و شهرت بیشتر آن حضرت گردید. یکى از عللى که معتصم - خلیفه عباسى - بعد از مأمون نتوانست وجود پربرکت امام جوادعلیه السلام را تحمّل کند، همین اشتهار وى و پیروان آن حضرت بود. از این رو، نقشه مسموم ساختن آن حضرت را به کمک امّ‏الفضل پیاده کرد.
پی نوشت ها:
1. نور / 26.
2. همان / 3.
3. ر.ک: تحریم / 1 - 20.
4. ر.ک: تفسیر نمونه، ج 14، ص 421.
5. بحارالانوار، ج 49، ص 132 و 221؛ عیون اخبارالرضا(ع)، ج 2، ص 147؛ اعیان الشیعه، ج 2، ص 33.
6. ارشاد، شیخ مفید، ترجمه محلاتى، ج 2، ص 281 و اصول کافى، ج 1، ص 496.
7. ر.ک: زندگانى سیاسى امام جواد(ع)، جعفر مرتضى عاملى، ترجمه سید محمد حسینى، ص 93.
8. ارشاد، ج 2، ص 273.
9. بحارالانوار، ج 50، ص 20.
10. ر.ک: زندگانى سیاسى امام جواد(ع)، ص 105.
11. بحارالانوار، ج 50، ص 61.

تبلیغات