خدمت و مهرورزى در اندیشه تقوى(ع)
آرشیو
چکیده
متن
در قاموس زندگى، واژگانى وجود دارد که گستره آن، چشمگیر بوده و در مقابل دیدگان و دلهاى حقیقت جو، از قداست و لطافت فراوان برخوردار است. آیا به راستى مصادیق کلماتى چون: "خدمت" و "مهرورزى" را مىتوان یک به یک شمارش کرد و سپس در فرصتى اندک به واگویه آن پرداخت، به ویژه اگر پیدایى و شکوفایى آن، ریشه در زندگى عرشیان داشته باشد؟!
در این نوشتار، گلچینى از سیره امام جوادعلیه السلام به پیشگاه شما خوانندگان گرامى تقدیم مىشود.
خدمت چیست؟
"خدمت" همان کمک کردن و سود رسانى است که هر فردى بر اساس شرایط زمانى، مکانى و فکرى، و نیز توانایىها و امکاناتش، مىتواند در حقّ دیگران انجام دهد؛ رهانیدن دیگرى از سختى و اندوه، و رسانیدن وى به جایگاه مطلوب.
مفهوم مهرورزى
"مهرورزى" نیز اعلام و اعلان دوستى و محبّت است که در قالبهاى گوناگون مىتواند جلوهگر شود؛ اما بر اساس عواملى کیفیّت و کمیّت آن، مسیر افزایش یا کاهش را مىپیماید.
سفره پربرکت
مسئله "اقتصاد سالم" یکى از آموزههاى دینى پیامبران و امامانعلیهم السلام مىباشد؛ لذا بایسته است براى رسیدن به نقطه مطلوب، سیره مدیریتى و ارشادى آن بزرگواران مورد پژوهش و سپس کاربردى کردن، قرار بگیرد. در این بخش، فرازى از گفتار و رفتار امام جوادعلیه السلام تقدیم مىگردد.
حقّ النّاس
شخصى به نام مُطَرِّفى نقل مىکند:
من چهار هزار درهم به حضرت رضاعلیه السلام قرض داده بودم و جز ما دو نفر، کسى از این قضیّه خبر نداشت؛ یک موقع خبر رسید که امام به شهادت رسیده است؛ لذا پیش خود مىگفتم: مالم تلف شد...! تا این که پسرش امام جوادعلیه السلام برایم پیغام فرستاد فردا به نزدش بروم. وقتى نزد حضرت رفتم، فرمود: "پدرم رحلت کرد و تو چهارهزار درهم از وى طلب داشتى؟" عرض کردم: آرى. آن حضرت از زیر سجّادهاش دینارهایى بیرون آورد و به من داد؛ بعد از محاسبه، متوجّه شدم دقیقاً چهار هزار درهم است.1
ابوثمامه نقل مىکند:
روزى به حضرت عرض کردم: مىخواهم به مکّه بروم، در حالى که بدهى دارم [، شما چه مىفرمایید]؟ امام فرمود: "ارجع الى مؤدّى دینک، وانظر أن تلقى اللّه عزّوجلّ و لیس علیک دین، فانّ المؤمن لایخون؛ براى پرداخت بدهىات برگرد، و دقّت و توجّه کن که خداى عزّوجلّ را هنگامى ملاقات کنى (زیارت خانه خدا) که در ذمّهات بدهى نباشد؛ چرا که مؤمن [به حقّ النّاس] خیانت نمىورزد."2
کارآفرینى
ابوهاشم جعفرى مىگوید:
قبل از اینکه نزد امام جوادعلیه السلام شرفیاب شوم، شترچرانى با من درد دل کرد و گفت: به امام بگو فلانى، جویاى کار است... وقتى پیش حضرت رفتم، دیدم با عدّهاى مشغول غذا خوردن است؛ لذا فرصت را مناسب ندیدم تا تقاضاى ساربان را بیان کنم. امام جوادعلیه السلام مرا به خوردن غدا فراخواند و سپس به خدمتکارش فرمود: "شتربانى هست که با ابوهاشم نزد ما مىآید، او را پیش خود نگهدار و برایش کارى معیّن کن تا مشغول شود."3
گنجینه بخشش
اسماعیل بن عبّاس هاشمى مىگوید:
در یکى از اعیاد به محضر امام جوادعلیه السلام رفته و بعد از سلام، فرا رسیدن عید را تبریک گفتم؛ سپس از تنگدستى خود شکایت کردم. حضرت گوشه سجّادهاش را بلند کرد و از درون خاکْ قطعهاى طلا بیرون آورد و به من بخشید. بعد از خداحافظى، با خوشحالى وارد بازار شدم و مایحتاج زندگىام را خریدم.4
ابوهاشم داود بن قاسم جعفرى نقل مىکند:
امام جوادعلیه السلام کیسه پولى، شامل سیصد دینار، به من داد تا به یکى از پسر عموهایش بدهم. سپس فرمود: "آگاه باش که او به تو خواهد گفت: "مرا به پیشهورى راهنمایى کن تا با این پول کالایى از او خریدارى کنم." اى ابوهاشم! او را راهنمایى کن."
وقتى نزد وى رفتم و پول را دادم، همان تقاضا را مطرح نمود و من نیز تاجرى را معرّفى کردم تا با هم داد و ستد داشته باشند.5
سایهسار محبّت
در طول زندگى، حوادثى را مىتوان مشاهده کرد که مسیر زندگى فرد و جامعه را دستخوش تغییر و تحوّل قرار مىدهد؛ چهبسا آدمى در برخورد با ناملایمات، اراده و مقاومت مطلوبى از خود نشان ندهد و مغلوب رخدادها گردد. از این رو، بر اساس فرموده الهى "و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر"6 نیازمند حمایت معنوى و مادّى اطرافیان است تا به برکت همیارى و مساعدت دیگران، از شدّت و سنگینى "مصائب" کاسته شود. امام جوادعلیه السلام به عنوان مربّى و طبیب دلسوز امّت اسلامى، براى پیشگیرى و درمان برخى از حوادث ناگوار (زلزله، بیمارى، مرگ، سرقت و...) نسخههاى ماندگار و کارآمدى نگاشته است که به بیان نمونههایى از آنها بسنده مىشود.
در پناه قرآن و عترت
على بن مهزیار نقل مىکند:
به امامعلیه السلام نامه نوشتم و از زلزلههاى متعدّدى که در "اهواز" واقع مىشد، گلایه کردم و پرسیدم: به نظر شما از اهواز به جاى دیگرى کوچ کنم؟ امام در پاسخ نوشت:
"از آن جا کوچ نکنید؛ بلکه روزهاى چهار شنبه، پنج شنبه و جمعه را روزه بگیرید و در روز جمعه، بعد از غسل کردن و پوشیدن لباس پاکیزه، در مکانى (مسجد و یا بیابان) جمع بشوید و به درگاه الهى دعا کنید؛ زیرا خداوند است که زلزله را از شما بر طرف مىگرداند."
زمانى که به دستورات حضرت عمل کردیم، زلزلهها پایان پذیرفت.7
داروى شفا بخش
محمد بن عمیر واقد رازى مىگوید:
دردى در قسمت کمر و پهلویم ایجاد شده بود که برخى از روزها شدّت مىیافت؛ لذا از امام جوادعلیه السلام خواستم براى برطرف شدن آن دعا کند. حضرت برایم چنین دعا فرمود: "وأنت فعافاک اللّه؛ خداوند به تو سلامتى عطا فرماید." از آن لحظه تاکنونْ دیگر به آن بیمارى دچار نشدهام.8
وى همچنین نقل مىکند:
با برادرم خدمت حضرت رسیدیم؛ وى از تنگى نفس شکایت کرد، امام در حقّش فرمود: "عافاک اللّه ممّا تشکو؛ از آنچه شکایت کردى، خداوند عافیت و سلامتى نصیبت بگرداند."
وقتى از خانه حضرت بیرون آمدیم، بیمارى برادرم خوب شد و تا هنگام رحلتش هم عود نکرد.9
ابوهاشم جعفرى نقل مىکند:
همراه حضرت به باغى رفتیم، در آن جا عرض کردم: من به خوردن گِل خیلى علاقه دارم، برایم دعا بفرمایید تا این عادت ناپسند را ترک کنم. امام در آن لحظه سکوت نمود؛ اما بعد از چند روز به من فرمود: "اى ابوهاشم! خداوند آن عادت را از تو برداشت؟" گفتم: آرى، اکنون منفورترین و بدترین چیز پیش من، خوردن گِل است.10
حضرت براى تسلاّى دل یکى از شیعیانش نامهاى فرستاد که در آن آمده است: "به نام خداوند بخشایشگر مهربان! حادثه رحلت فرزندت را یادآور شدهاى و برایم گفتى که او عزیزترین فرزندانت بود؛ در واقع خداوند متعال نیز پاکترین چیزها، از جمله فرزند هر خانوادهاى را بر مىگزیند تا بدین وسیله، پاداش سرشارى به داغداران عطا کند."
امام جوادعلیه السلام در ادامه چنین دعا مىکند:
"فأعظم اللّه اجرک و أحسن عزاک...؛ پس، خداوند ثوابت را افزون گرداند و سوگوارىات را نیکو سازد و قلبت را پایدار کند، که به درستى خداوند تواناست. و نیز خداوند به زودى برایت جایگزینى (فرزندى) ارزانى دارد، و من امیدوارم که خداوند این کار (پاداش و صبر نیکو و تولّد فرزندى صالح) را انجام دهد. به خواست خدا."11
پیام آور شادى
احمد بن حدید و همراهان وى در سفر حجّ، مورد یورش دزدان قرار گرفته و تمام دارایى، حتّى پیراهنهاى آنها به سرقت رفت؛ زمانى که به مدینه برگشتند، احمد نزد امامعلیه السلام رفته و ماجرا را بازگو کرد. در این موقع بود که آن حضرت پیراهنها و دینارهایى به وى عطا کرد تا بین دوستان و همسفرانش تقسیم کند، او نیز شتابان پیش آنان رفته و سهم هریک را داد؛ به گونهاى که همگى به اندازه اموال غارت شده خود بهرهمند شدند و با کمال خوشحالى و سپاسگزارى به سوى خانههاى خود رهسپار گردیدند.12
زدودن نگرانى
یکى از خدمتکاران امام جوادعلیه السلام در سفرى پارچههایى براى حضرت خریده بود، در هنگام بازگشت، اموالش مورد سرقت دزدان قرار گرفت و از این حادثه بسیار اندوهگین شد؛ براى کسب تکلیف، نامهاى به امام نوشته و ماجرا را گزارش داد. آن حضرت نیز در پاسخ چنین نوشت:
"انّ أنفسنا و أموالنا من مواهب اللّه...؛ همانا جانها و ثروتهاى ما از بخششهاى گواراى خداوند و عاریه سپرده اوست. تا آن جا که از آن بهرهمند شویم، مایه خوشى و شادى است و آنچه هم [به غارت] ببرند، اجر و ثواب است. بنابراین، هر که جزعش بر صبرش غالب شود، اجرش ضایع شده است. پناه بر خدا از آن."13
مسئولیت؛ خدمت، مهرورزى
یکى از اهالى سیستان مىگوید:
در اوایل حکومت معتصم عباسى همراه امام جوادعلیه السلام و عدهاى دیگر، عازم مراسم حج شدم؛ در مسیر مکّه، به هنگام استراحت و خوردن غذا، خدمت امام عرض کردم: فدایت شوم! فرماندار شهر ما از محبّان و دوستان شما مىباشد، در دفتر مالیاتىاش بدهکار هستم. خداوند، مرا فدایت سازد! اگر مصلحت مىدانى، در خصوص نیکى کردن به من، نامهاى برایش بنویس. حضرت فرمود: او را نمىشناسم. گفتم: فدایت شوم! او از دوستداران شما اهلبیت مىباشد؛ نامه حضرتعالى مؤثّر خواهد بود. امام جوادعلیه السلام درخواستم را قبول کرد و این گونه نوشت:
"بسماللّه الرّحمن الرّحیم! امّا بعد، فانّ موصل کتابى هذا ذکر عنک مذهباً جمیلاً، و انّ ما لک من عملک الاّ ما أحسنت فیه، فأحسن الى اخوانک، واعلم أنّ اللّه عزّوجلّ سائلک عن مثاقیل الذّرّة والخردل؛ به نام خداوند بخشایشگر مهربان! اما بعد، همانا حامل نامه از عقیدهات به نیکى یاد کرده است، بدان که جز رفتار نیکو چیزى برایت سودمند نخواهد بود. بنابراین، به برادران ایمانى خود نیکى کن. آگاه باش که خداوند متعال حتّى از کوچکترین چیزها، تو را مورد بازخواست قرار مىدهد."
نامه را از امام گرفتم و به سوى وطنم رهسپار شدم، والى سیستان (حسین بن عبدالله نیشابورى) وقتى خبردار شد که امام برایش نامهاى فرستاده، به استقبالم آمد و بعد از بوسیدن نامه و خواندن آن، با کمال احترام از من پرسید: چه نیازى دارى؟ من هم مشکل مالى و عدم توانایىام در پرداخت مالیات را یادآور شدم. وى دستور داد: تا مادامى که من فرماندار هستم، فلانى از پرداخت مالیاتْ معاف است.
آرى، به برکت نامه امام جوادعلیه السلام حاکم سیستان از آن روز تا هنگامه رحلتش نسبت به من و خانوادهام "نیکى" نموده و هر از چند گاهى، هدایایى برایم مىفرستاد.14
رهایى از اسارت
یکى از سیاستهاى دشمنان، بازداشت و حبس اصحاب امامانعلیهم السلام بود؛ به شکلى که پیامدهاى ناگوارى براى اصحاب و خانواده آنان در پى داشت. امام جوادعلیه السلام براى آزادى برخى از شیعیان، اقداماتى داشته که به نقل یک نمونه، بسنده مىشود.
در تاریخ پرفراز و نشیب "تشیّع" مردان و زنانى را مىتوان معرّفى نمود که نقش ممتاز و ماندگارى داشتهاند؛ یکى از آنها "اباصلت"، خادم متعهّد امام رضاعلیه السلام مىباشد. مأمون پس از شهادت امام و در روز خاکسپارى بدن مطهّر حضرت، اباصلت را تحت فشار قرار داد تا حوادث روزهاى پایانى و اسرار و گفتار امام رضاعلیه السلام را بازگو کند... ادامه داستان را از زبان خود وى مىشنویم:
مأمون گفت: هرآنچه از على بن موسىالرّضاعلیه السلام شنیدهاى، برایم تعریف کن. به او گفتم: در این لحظه چیزى یادم نمىآید، در واقع فراموشم شده بود. اما خلیفه عباسى حرفم را نپذیرفت و دستور داد مرا به زندان بفرستند... یک سال در زندان بودم و زندان برایم تنگ شده بود تا این که یک شب بیدار ماندم و از سویداى دل به راز و نیاز پرداختم و خداوند را به پیامبر و خاندانش سوگند دادم که مرا نجات دهد. هنوز دعایم به پایان نرسیده بود که ناگاه امام جوادعلیه السلام را در کنار خود مشاهده کردم... حضرت بعد از گشودن زنجیرها، مرا از میان نگهبانان عبور داد؛ آنان در حالى که ما را مىدیدند، قدرت سخن گفتن و ممانعت نداشتند. وقتى از محیط زندان خارج شدیم، امام جوادعلیه السلام به من فرمود:
"إمض فى ودائع اللّه فانّک لن تصل الیه و لایصل الیک ابداً؛ رهسپار شو در پناه و حمایت خدا. چرا که هرگز به نزد مأمون نخواهى رفت و او نیز دیگر به تو دست نخواهد یافت."
اباصلت در پایان، مىگوید:
از آن هنگام تا الآن، من و مأمون هیچ گاه یکدیگر را ندیدهایم.15
جویبار مهر
امام جوادعلیه السلام در راستاى نکوداشت صالحان و ترویج "مهرورزى" اقدامات شایان توجّهاى داشته که به برخى از آنها اشاره مىشود.
تشویقهاى پیاپى
یکى از شاگردان نمونه امام جوادعلیه السلام که بارها مورد تجلیل و تحسین آن حضرت قرار گرفته، "على بن مهزیار اهوازى" مىباشد. با مرور به حوادث تاریخى عصر مأمون و معتصم عبّاسى، در مىیابیم که شخصیتى چون على بن مهزیار در گفتار و رفتار خود، ویژگىهاى ممتازى داشته که کمتر کسى به آن پایه و رتبه رسیده است! در این جا به فرازهایى از نامههاى حضرت در ستایش "على بن مهزیار" مىپردازیم.
... قد ملأتنى سروراً فسرّک اللّه، و أنا ارجو من الکافى الدّافع، أن یکفیک کید کلّ کائد ان شاءاللّه؛... به تحقیق [باگزارش این اخبار] مرا خوشحال گردانیدى، خدا نیز تو را شادمان سازد و از درگاه خداوندى که کفایت کننده و دفع کننده است، آرزومندم تو را از خطر هر نیرنگبازى تحت کفایت و عنایت خود قرار دهد. به خواست خدا.
سرّرتنى بما ذکرت من ذلک، و لم تزل تفعل، سرّک اللّه بالجنّة و رضى عنک برضائى عنک، و أنا أرجو من اللّه العفو و الرّأفة...؛ مرا به سبب اخبارى که گزارش دادهاى، شادمان ساختهاى، همچنان این کار را انجام بده. خداوند تو را [به ورود] به بهشت مسرور گرداند و از تو خشنود باشد به جهت خشنودى من از تو، و من براى تو از پیشگاه الهى بخشش و عنایت آرزومندم...
یا علىّ! أحسن اللّه جزاک، و أسکنک جنّته، و منعک من الخزى فىالدّنیا و الآخرة، و حشرک اللّه معنا؛ اى على! خداوند پاداشت را نیکو گرداند، و تو را در بهشت خود سُکنا دهد، و از خوارى در دنیا و آخرت نگاه دارد، و نیز تو را با ما محشور سازد.
یا علىّ! قد بلوتُک و خبرتُک فىالنّصیحة والطّاعة و الخدمة و التّوقیر و القیام بما یجب علیک، فلو قلتُ: انّى لم أر مثلک، لرجوتُ أن اکون صادقاً؛ اى على! بارها تو را در خصوص خیرخواهى، اطاعت، خدمت، احترام کردن و انجام دادن وظایفات آزمودهام؛ لذا اگر بگویم: "شخصى همانند تو را [در بین یارانم] ندیدهام" هرآینه امید و باور دارم که به صداقت چنین سخنى گفتهام.
فجزاک اللّه جنّات الفردوس نزلاً و ما خفى علىّ مقامک و لا خدمتک فى الحرّ والبرد و اللّیل والنّهار، فأسأل اللّه اذا جمع الخلائق للقیامة أن یحبوک برحمة تغتبط، انّه سمیع الدّعاء؛ بنابراین، خداوند پاداش تو را سکونت در باغهاى بهشتى قرار دهد، و [آگاه باش که] جایگاهت و نیز خدماتى که در گرما و سرما و شب و روز انجام دادهاى، بر من پوشیده نیست؛ لذا از خداوند مسئلت دارم به هنگام گردآمدن مردم در رستاخیز، تو را مورد رحمت ویژه قرار دهد تا شادمان شوى؛ چرا که خداوند، شنونده دعاست."16
پاداش نیکى
قاسم بن حسن تعریف مىکند:
در مسیر مکّه و مدینه بودم که چادر نشین مستضعفى نزدم آمد و درخواست کمک کرد، دلم به حالش سوخت؛ لذا قرص نانى به وى دادم. هنگامى که از پیشم رفت، طوفان و گرد و غبارى به پاخاست، به طورى که عمّامهام را از سرم برداشت و برد و من نفهمیدم باد، چگونه آمد و عمّامهام را کجا برد تا این که وارد مدینه شدم و خدمت امام جوادعلیه السلام رسیدم؛ حضرت پرسید: "عمّامهات در جادّه ناپدید شد؟" عرض کردم: بله. در این موقع، به غلامش فرمود: "عمّامهاش را نزدش بیاور." با دیدن آن، شگفتزده پرسیدم: اى پسر پیامبر! چگونه پیش شما آمده است؟! حضرت، لبخندى زد و فرمود:
"تو بر آن اعرابى صدقهدادى؛ لذا خداوند پاداش تو را داده و عمّامهات را برگرداند. زیرا "انّ اللّه لایضیع أجر المحسنین"17؛ خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمىسازد."18
تو نیکى مىکن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز
چشمهسار عطوفت
محمّد بن ولید کرمانى مىگوید:
در مسیر سفر، همراه امام جوادعلیه السلام بودم تا اینکه وقت غذا خوردن فرا رسید؛ وقتى غذا خوردیم و سفره برچیده شد، غلام به جمعآورى ریزههاى غذا پرداخت. در این هنگام، امام فرمود:
"هرگاه در صحرا غذایى باقى ماند - حتّى ران گوسفند - آن را برندارید[تا جانوران و حیوانات از آن بهرهمند شوند]. امّا در محیط خانه، دورریزها را جست و جو و جمع کنید[تا مبادا پایمال شود]."19
تکریم پدر
بکر بن صالح مىگوید:
دامادم به امام جوادعلیه السلام نامه نوشت که: پدرم از دشمنان شما (ناصبى) و فاسد العقیده است و گاهى از ناحیه او، سختى و دشمنى مىبینم. فدایت شوم! برایم دعا بفرمایید.
فدایت شوم! شما چه دستورى مىدهید، آیا با وى ستیز داشته باشم یا مدارا کنم؟ امام در پاسخ نوشت:
"... المداراة خیر لک من المکاشفة، و مع العسر، یسر. فاصبر فانّ العاقبة للمتّقین، ثبّتک اللّه على ولایة من تولّیت، نحن و أنتم فى ودیعة اللّه الّذى لاتضیع ودائعه؛... مدارا کردن براى تو از ستیزهجویى بهتر است، و [آگاه باش که] همراه سختى و دشوارى، آسانى و گشایش هم وجود دارد. بنابراین، بردبار باش؛ چرا که سرانجام نیکْ از آنِ پرهیزکاران است. خداوند تو را بر ولایت آن که دوستدارش هستى (امامان)، استوار گرداند. ما و شما در حمایت و سپرده خدایى هستیم که اماناتش تباه نخواهد شد."20
توشه آخرت
از آن جا که مدّت زمان زندگى دنیوى و نیز مسئولیتهاى اجرایى و علمى، بسیار محدود و گذرا است؛ مىطلبد که با به جا نهادن خدمات شایسته (باقیات صالحات) دعاى خیر مردم را دیباچه مرحله بازنشستگى و نیز بدرقه سفر اخروى خود گردانیم. در مکتب تربیتى امام محمدتقىعلیه السلام آموزههایى وجود دارد که بهرهگیرى از آنها "ارزش افزوده" زندگى و توانایى ما را بیشتر و بهتر تضمین مىکند.
توفیقِ خدمت
اربع خصال تعین المرء على العمل: الصّحّة و الغنى و العلم و التّوفیق؛ چهار چیز موجب یارى انسان بر انجام کار مىشود: سلامتى، ثروت، دانش و توفیق الهى.21
المؤمن یحتاج الى توفیق من اللّه؛ مؤمن به توفیق از طرف خدا، نیاز دارد.22
برکات خدمت
موت الانسان بالذّنوب أکثر من موته بالأجل و حیاته بالبرّ أکثر من حیاته بالعمر؛ مرگ انسان به واسطه انجام گناه، بیشتر است تا مرگ طبیعى و عادّى، و نیز زندگى او به سبب نیکى و احسان، بیشتر است از زندگى معمولى.23*
أهل المعروف الى اصطناعه أحوج من أهل الحاجة، لانّ لهم أجره و فخره و ذکره...؛ نیکوکاران به انجام کار نیک، محتاجتر هستند از ارباب رجوع و گروه نیازمند. زیرا پاداش، مباهات و خوش نامى آنها به سبب انجام احسان و نیکى است...24
حقّ تقدّم
من سخاء المرء برّه بمن یجب حقّه علیه؛ نیکى کردن نسبت به کسى که بر او حقّى دارد، از سخاوت آدمى است.25
إرحموا ضعفاءکم؛ به قشر ضعیف و ناتوان خود، مهربانى کنید.26
حُسن اخلاق
عنوان صحیفة المؤمن حسن خلقه؛ خوش اخلاقى، در رأس نامه اعمال مؤمن است.27
سفره احسان
خداوند متعال به هریک از ما - کم و بیش - نعمتهایى داده که دوام و برکت آن منوط به رعایت امورى چند است. گفتار آسمانى امام جوادعلیه السلام بیانگر این نکات مىباشد.
هذا من فضل ربّى
ما أنعم اللّه عزّوجلّ على عبده نعمة فعلم أنّها من اللّه الاّ کتب اللّه جلّ اسمه له شکرها قبل أن یحمده علیها؛ هر نعمتى که خداوندِ صاحب عزّت و جلال، به بندهاش عطا مىکند، اگر او بداند که از جانب خداست، پیش از آن که وى زبان به ستایش باز کند، خداوند - که نامش با شکوه است - شکر نعمت را براى بندهاش مىنویسد.28
گناه نابخشودنى
نعمة لاتشکر کسیّئة لاتغفر؛ نعمتى که از آن شکرگزارى نشود، همچون گناهى است که بخشیده نشود.29
آراستگى
الشّکر زینة الغنى؛ شکر و سپاس، زینت ثروت است.30
بقا و فنا
انّ للّه عباداً یخصّهم بدوام النّعم، فلا تزال فیهم ما بذلوها، فإنْ منعوها نزعها اللّه عنهم و حوّلها الى غیرهم؛ همانا خداوند را بندگانى است که ایشان را به دوام و بقاى نعمت تخصیص مىدهد. پس، تا مادامى که بذل و بخشش مىکنند، نعمت در میانشان ماندگار است و هرگاه از بهرهمند ساختن دیگران خوددارى کنند، خداوند نیز آن نعمت را از آنها گرفته و به افراد دیگرى منتقل مىگرداند.31
ما عظمت نعمة أحد الاّ عظمت حوائج النّاس الیه، فمن لم یتحمّل تلک المؤنة عرض النّعمة للزّوال؛ نعمت هیچ کسى فزونى نمىیابد مگر آن که نیاز و مراجعه مردم به او فراوان مىشود. پس، هرگاه کسى متحمّل این بارگران (مراجعه نیازمندان و ارباب رجوع) نشود، آن نعمت نیز در معرض فنا و زوال قرار خواهد گرفت [و به دیگرى عطا خواهد شد].32
آیین دوستى
یکى از محیطهاى "تبادل محبّت" محافل دوستى و رفاقت است؛ به گونهاى که بسیارى از طبقات گوناگون مردمى "عواطف" خود را در نشستهاى دوستانه آشکار و منتقل مىکنند. به عبارت دیگر، مجالسى که توسط دوستان تشکیل مىیابد، محفل انس، محبّت و مهرورزى است چنان که پس از پایان مجلس و هنگامه خداحافظى، "آرامش و خرسندى" در چهرهها و رفتارها نمایان و محسوس مىشود. امام جوادعلیه السلام براى استحکام بخشیدن به این پیوندها، مطالبى را بیان فرموده که به برخى از آنها اشاره مىکنیم.
انگیزه رفاقت
من استفاد اخاً فى اللّه فقد استفاد اخاً فى الجنّة؛ کسى که در راه خدا برادرى به دست آورد، گویا برادرى در بهشت نصیب خود ساخته است.33
و در نقل دیگر: ... فقد استفاد بیتاً فى الجنّة؛ کسى که براى رضاى خدا شخصى را به عنوان برادر دینى انتخاب کند، خانهاى در بهشت براى خود به دست آورده است.34
النّاس اخوان فإنْ کانت الاخوة فىغیر ذات اللّه فانّها تعود عداوة و ذلک قوله تعالى: "الأخلاّء یومئذ بعضهم لبعض عدوّ الاّ المتّقین"35؛ مردمْ برادران یکدیگرند، پس اگر "برادرى" براى غیر خدا باشد، منجر به دشمنى مىشود و این، فرمایش خداوند بلند مرتبه است که: "در روز قیامت به جز تقواپیشگان، برخى از دوستان با یکدیگر دشمنى مىکنند."36
آیینه باش!
مِنْ نُصح الانسان لأخیه نهیه عمّا لایرضاه لنفسه؛ از جمله نشانههاى خیرخواهى آدمى نسبت به برادرش، بازداشتن اوست از آنچه خود نمىپسندد.37
مِنْ رفق الرّجل بأخیه ترک توبیخه بحضرة مَنْ یکره؛ از نشانههاى مدارا کردن آدمى با برادرش، ترک سرزنش اوست در حضور کسى که ناپسند مىدارد.38
آفت دوستى
لا تفسد الظّنّ على صدیق قد أصلحک الیقین له؛ مبادا به سبب گمان [بد] در حقّ دوست، یقین خود را درباره خوب بودن وى، فاسد و تباه گردانى!39
مساعدت و همیارى
مِنْ صدق صُحبة الرّجل إسقاط المؤنة عن أخیه؛ یکى از نشانههاى صداقت آدمى در دوستى، بر طرف کردن مشکل برادرش مىباشد.40 **
پی نوشت ها:
________________________________________
1. اعلام الهدایة الامام محمد بن على الجواد(ع)، (المجمع العالمى لأهلالبیت(ع)، قم، اوّل، 1422 ق.)، ج 11، ص 43؛ داستانهاى اصول کافى، محمد محمدى اشتهاردى (دفتر نشر معارف اسلامى، قم، اوّل، 1413 ق.) ج 2، ص 97 و 98.
2. الامام محمد بن علىّ الجواد تاسع ائمّة اهلالبیت(ع)، عبدالزّهراء عثمان محمد (آستان قدس رضوى، مشهد، اوّل، 1408 ق.)، ص 128.
3. اعلام الهدایة، ج 11، ص 42؛ داستانهاى اصول کافى، ج 2، ص 92.
4. الامام محمد بن علىّ الجواد(ع)، ص 129.
5. ر.ک: همان، ص 54 و 129؛ اعلام الهدایة، ج 11، ص 42 و 190؛ داستانهاى اصول کافى، ج 2، ص 91 و 92.
6. والعصر / 3.
7. موسوعة کلمات الامام الجواد(ع)، گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم(ع)، (نورالسّجاد، قم، اوّل، 1422 ق.)، ص 269؛ چهل داستان و چهل حدیث از امام محمد جواد(ع)، عبدالله صالحى (مهدىیار، قم، اوّل، 1381 ش.)، ص 70 و 71.
8. اعلام الهدایة، ج 11، ص 165؛ الامام محمد بن على الجواد(ع)، ص 129 و 130.
9. اعلام الهدایة، ج 11، ص 165.
10. الامام محمد بن على الجواد(ع)، ص 43؛ داستانهاى اصول کافى، ج 2، ص 93.
11. اعلامالهدایة، ج 11، ص 47؛ موسوعة کلمات...، ص 145.
12. ر.ک: اعلام الهدایة، ج 11، ص 45؛ موسوعة کلمات الامام الجواد(ع)، ص 118.
13. تحف العقول، ابن شعبه حرّانى، ترجمه علىاکبر غفارى، (اسلامیه، تهران، 1352 ش.)، ص 479؛ اعلام الهدایة، ج 11، ص 236.
14. ر.ک: اعلام الهدایة، ج 11، ص 46 و 47؛ موسوعة کلمات...، ص 117 و 118؛ چهل داستان...، ص 103 و 104.
15. ر.ک: اعلام الهدایة، ج 11، ص 87 - 83.
16. ر.ک: همان، ص 204 - 201.
17. توبه / 120؛ هود / 115؛ یوسف / 90.
18. اعلام الهدایة، ج 11، ص 166؛ موسوعة کلمات...، ص 84.
19. اعلام الهدایة، ج 11، ص 45؛ موسوعة کلمات...، ص 216.
20. اعلام الهدایة، ج 11، ص 238؛ موسوعة کلمات...، ص 139.
21. چهل مجلس، هزار حدیث، احمد دهقان (ناصر، قم، چهارم، 1383 ش.)، ص 344، ش 7.
22. همان، ش 6؛ موسوعة کلمات...، ص 237.
23. چهل داستان...، ص 129، ش 19.
* به روایت دیگر: "... اکبر... و حیاته بالبرکة اکبر..." ر.ک: نگاهى گذرا بر زندگانى امام جواد(ع)، سید عبدالرزّاق مقرّم، ترجمه دکتر پرویز لولاور (آستان قدس رضوى، مشهد، سوم، 1379 ش.)، ص 89.
24. همان، ص 80؛ موسوعة کلمات...، ص 248.
25. نگاهى گذرا...، ص 84.
26. همان، ص 88؛ موسوعة کلمات...، ص 251.
27. نگاهى گذرا...، ص 80.
28. چهل مجلس، هزار حدیث، ص 343 و 344، ش 4؛ موسوعة کلمات...، ص 242.
29. چهل مجلس...، ص 345، ش 17؛ موسوعة کلمات...، ص 241.
30. چهل مجلس...، ص 346، ش 22.
31. نگاهى گذرا...، ص 83؛ سرور الفؤاد یا زندگانى حضرت امام جواد(ع)، ابوالقاسم سحاب (اسلامیّه، تهران، 1374 ق.)، ص 182 و 183.
32. نگاهى گذرا...، ص 84؛ سرورالفؤاد...، ص 183 و 184.
33. نگاهى گذرا...، ص 88.
34. چهل مجلس، هزار حدیث، ص 346، ش 21؛ موسوعة کلمات...، ص 245.
35. زخرف / 67.
36. نگاهى گذرا...، ص 86.
37. همان، ص 85.
38. همان، ص 81.
39. همان، ص 86؛ سرورالفؤاد...، ص 187. به نقل دیگر: "لایفسدک"، (موسوعة کلمات...، ص 242)
40. نگاهى گذرا...، ص 81.
**. شایان توجّه این که: بسیارى از سیره عملى و احادیث امام جواد(ع)، در کتابهایى چون "بحارالانوار" (ج 50، ص 109 - 1) موجود است؛ امّا به علّت بهرهمندى از ترجمههاى منابع فوق، مطالب به بحارالانوار ارجاع داده نشد.
در این نوشتار، گلچینى از سیره امام جوادعلیه السلام به پیشگاه شما خوانندگان گرامى تقدیم مىشود.
خدمت چیست؟
"خدمت" همان کمک کردن و سود رسانى است که هر فردى بر اساس شرایط زمانى، مکانى و فکرى، و نیز توانایىها و امکاناتش، مىتواند در حقّ دیگران انجام دهد؛ رهانیدن دیگرى از سختى و اندوه، و رسانیدن وى به جایگاه مطلوب.
مفهوم مهرورزى
"مهرورزى" نیز اعلام و اعلان دوستى و محبّت است که در قالبهاى گوناگون مىتواند جلوهگر شود؛ اما بر اساس عواملى کیفیّت و کمیّت آن، مسیر افزایش یا کاهش را مىپیماید.
سفره پربرکت
مسئله "اقتصاد سالم" یکى از آموزههاى دینى پیامبران و امامانعلیهم السلام مىباشد؛ لذا بایسته است براى رسیدن به نقطه مطلوب، سیره مدیریتى و ارشادى آن بزرگواران مورد پژوهش و سپس کاربردى کردن، قرار بگیرد. در این بخش، فرازى از گفتار و رفتار امام جوادعلیه السلام تقدیم مىگردد.
حقّ النّاس
شخصى به نام مُطَرِّفى نقل مىکند:
من چهار هزار درهم به حضرت رضاعلیه السلام قرض داده بودم و جز ما دو نفر، کسى از این قضیّه خبر نداشت؛ یک موقع خبر رسید که امام به شهادت رسیده است؛ لذا پیش خود مىگفتم: مالم تلف شد...! تا این که پسرش امام جوادعلیه السلام برایم پیغام فرستاد فردا به نزدش بروم. وقتى نزد حضرت رفتم، فرمود: "پدرم رحلت کرد و تو چهارهزار درهم از وى طلب داشتى؟" عرض کردم: آرى. آن حضرت از زیر سجّادهاش دینارهایى بیرون آورد و به من داد؛ بعد از محاسبه، متوجّه شدم دقیقاً چهار هزار درهم است.1
ابوثمامه نقل مىکند:
روزى به حضرت عرض کردم: مىخواهم به مکّه بروم، در حالى که بدهى دارم [، شما چه مىفرمایید]؟ امام فرمود: "ارجع الى مؤدّى دینک، وانظر أن تلقى اللّه عزّوجلّ و لیس علیک دین، فانّ المؤمن لایخون؛ براى پرداخت بدهىات برگرد، و دقّت و توجّه کن که خداى عزّوجلّ را هنگامى ملاقات کنى (زیارت خانه خدا) که در ذمّهات بدهى نباشد؛ چرا که مؤمن [به حقّ النّاس] خیانت نمىورزد."2
کارآفرینى
ابوهاشم جعفرى مىگوید:
قبل از اینکه نزد امام جوادعلیه السلام شرفیاب شوم، شترچرانى با من درد دل کرد و گفت: به امام بگو فلانى، جویاى کار است... وقتى پیش حضرت رفتم، دیدم با عدّهاى مشغول غذا خوردن است؛ لذا فرصت را مناسب ندیدم تا تقاضاى ساربان را بیان کنم. امام جوادعلیه السلام مرا به خوردن غدا فراخواند و سپس به خدمتکارش فرمود: "شتربانى هست که با ابوهاشم نزد ما مىآید، او را پیش خود نگهدار و برایش کارى معیّن کن تا مشغول شود."3
گنجینه بخشش
اسماعیل بن عبّاس هاشمى مىگوید:
در یکى از اعیاد به محضر امام جوادعلیه السلام رفته و بعد از سلام، فرا رسیدن عید را تبریک گفتم؛ سپس از تنگدستى خود شکایت کردم. حضرت گوشه سجّادهاش را بلند کرد و از درون خاکْ قطعهاى طلا بیرون آورد و به من بخشید. بعد از خداحافظى، با خوشحالى وارد بازار شدم و مایحتاج زندگىام را خریدم.4
ابوهاشم داود بن قاسم جعفرى نقل مىکند:
امام جوادعلیه السلام کیسه پولى، شامل سیصد دینار، به من داد تا به یکى از پسر عموهایش بدهم. سپس فرمود: "آگاه باش که او به تو خواهد گفت: "مرا به پیشهورى راهنمایى کن تا با این پول کالایى از او خریدارى کنم." اى ابوهاشم! او را راهنمایى کن."
وقتى نزد وى رفتم و پول را دادم، همان تقاضا را مطرح نمود و من نیز تاجرى را معرّفى کردم تا با هم داد و ستد داشته باشند.5
سایهسار محبّت
در طول زندگى، حوادثى را مىتوان مشاهده کرد که مسیر زندگى فرد و جامعه را دستخوش تغییر و تحوّل قرار مىدهد؛ چهبسا آدمى در برخورد با ناملایمات، اراده و مقاومت مطلوبى از خود نشان ندهد و مغلوب رخدادها گردد. از این رو، بر اساس فرموده الهى "و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر"6 نیازمند حمایت معنوى و مادّى اطرافیان است تا به برکت همیارى و مساعدت دیگران، از شدّت و سنگینى "مصائب" کاسته شود. امام جوادعلیه السلام به عنوان مربّى و طبیب دلسوز امّت اسلامى، براى پیشگیرى و درمان برخى از حوادث ناگوار (زلزله، بیمارى، مرگ، سرقت و...) نسخههاى ماندگار و کارآمدى نگاشته است که به بیان نمونههایى از آنها بسنده مىشود.
در پناه قرآن و عترت
على بن مهزیار نقل مىکند:
به امامعلیه السلام نامه نوشتم و از زلزلههاى متعدّدى که در "اهواز" واقع مىشد، گلایه کردم و پرسیدم: به نظر شما از اهواز به جاى دیگرى کوچ کنم؟ امام در پاسخ نوشت:
"از آن جا کوچ نکنید؛ بلکه روزهاى چهار شنبه، پنج شنبه و جمعه را روزه بگیرید و در روز جمعه، بعد از غسل کردن و پوشیدن لباس پاکیزه، در مکانى (مسجد و یا بیابان) جمع بشوید و به درگاه الهى دعا کنید؛ زیرا خداوند است که زلزله را از شما بر طرف مىگرداند."
زمانى که به دستورات حضرت عمل کردیم، زلزلهها پایان پذیرفت.7
داروى شفا بخش
محمد بن عمیر واقد رازى مىگوید:
دردى در قسمت کمر و پهلویم ایجاد شده بود که برخى از روزها شدّت مىیافت؛ لذا از امام جوادعلیه السلام خواستم براى برطرف شدن آن دعا کند. حضرت برایم چنین دعا فرمود: "وأنت فعافاک اللّه؛ خداوند به تو سلامتى عطا فرماید." از آن لحظه تاکنونْ دیگر به آن بیمارى دچار نشدهام.8
وى همچنین نقل مىکند:
با برادرم خدمت حضرت رسیدیم؛ وى از تنگى نفس شکایت کرد، امام در حقّش فرمود: "عافاک اللّه ممّا تشکو؛ از آنچه شکایت کردى، خداوند عافیت و سلامتى نصیبت بگرداند."
وقتى از خانه حضرت بیرون آمدیم، بیمارى برادرم خوب شد و تا هنگام رحلتش هم عود نکرد.9
ابوهاشم جعفرى نقل مىکند:
همراه حضرت به باغى رفتیم، در آن جا عرض کردم: من به خوردن گِل خیلى علاقه دارم، برایم دعا بفرمایید تا این عادت ناپسند را ترک کنم. امام در آن لحظه سکوت نمود؛ اما بعد از چند روز به من فرمود: "اى ابوهاشم! خداوند آن عادت را از تو برداشت؟" گفتم: آرى، اکنون منفورترین و بدترین چیز پیش من، خوردن گِل است.10
حضرت براى تسلاّى دل یکى از شیعیانش نامهاى فرستاد که در آن آمده است: "به نام خداوند بخشایشگر مهربان! حادثه رحلت فرزندت را یادآور شدهاى و برایم گفتى که او عزیزترین فرزندانت بود؛ در واقع خداوند متعال نیز پاکترین چیزها، از جمله فرزند هر خانوادهاى را بر مىگزیند تا بدین وسیله، پاداش سرشارى به داغداران عطا کند."
امام جوادعلیه السلام در ادامه چنین دعا مىکند:
"فأعظم اللّه اجرک و أحسن عزاک...؛ پس، خداوند ثوابت را افزون گرداند و سوگوارىات را نیکو سازد و قلبت را پایدار کند، که به درستى خداوند تواناست. و نیز خداوند به زودى برایت جایگزینى (فرزندى) ارزانى دارد، و من امیدوارم که خداوند این کار (پاداش و صبر نیکو و تولّد فرزندى صالح) را انجام دهد. به خواست خدا."11
پیام آور شادى
احمد بن حدید و همراهان وى در سفر حجّ، مورد یورش دزدان قرار گرفته و تمام دارایى، حتّى پیراهنهاى آنها به سرقت رفت؛ زمانى که به مدینه برگشتند، احمد نزد امامعلیه السلام رفته و ماجرا را بازگو کرد. در این موقع بود که آن حضرت پیراهنها و دینارهایى به وى عطا کرد تا بین دوستان و همسفرانش تقسیم کند، او نیز شتابان پیش آنان رفته و سهم هریک را داد؛ به گونهاى که همگى به اندازه اموال غارت شده خود بهرهمند شدند و با کمال خوشحالى و سپاسگزارى به سوى خانههاى خود رهسپار گردیدند.12
زدودن نگرانى
یکى از خدمتکاران امام جوادعلیه السلام در سفرى پارچههایى براى حضرت خریده بود، در هنگام بازگشت، اموالش مورد سرقت دزدان قرار گرفت و از این حادثه بسیار اندوهگین شد؛ براى کسب تکلیف، نامهاى به امام نوشته و ماجرا را گزارش داد. آن حضرت نیز در پاسخ چنین نوشت:
"انّ أنفسنا و أموالنا من مواهب اللّه...؛ همانا جانها و ثروتهاى ما از بخششهاى گواراى خداوند و عاریه سپرده اوست. تا آن جا که از آن بهرهمند شویم، مایه خوشى و شادى است و آنچه هم [به غارت] ببرند، اجر و ثواب است. بنابراین، هر که جزعش بر صبرش غالب شود، اجرش ضایع شده است. پناه بر خدا از آن."13
مسئولیت؛ خدمت، مهرورزى
یکى از اهالى سیستان مىگوید:
در اوایل حکومت معتصم عباسى همراه امام جوادعلیه السلام و عدهاى دیگر، عازم مراسم حج شدم؛ در مسیر مکّه، به هنگام استراحت و خوردن غذا، خدمت امام عرض کردم: فدایت شوم! فرماندار شهر ما از محبّان و دوستان شما مىباشد، در دفتر مالیاتىاش بدهکار هستم. خداوند، مرا فدایت سازد! اگر مصلحت مىدانى، در خصوص نیکى کردن به من، نامهاى برایش بنویس. حضرت فرمود: او را نمىشناسم. گفتم: فدایت شوم! او از دوستداران شما اهلبیت مىباشد؛ نامه حضرتعالى مؤثّر خواهد بود. امام جوادعلیه السلام درخواستم را قبول کرد و این گونه نوشت:
"بسماللّه الرّحمن الرّحیم! امّا بعد، فانّ موصل کتابى هذا ذکر عنک مذهباً جمیلاً، و انّ ما لک من عملک الاّ ما أحسنت فیه، فأحسن الى اخوانک، واعلم أنّ اللّه عزّوجلّ سائلک عن مثاقیل الذّرّة والخردل؛ به نام خداوند بخشایشگر مهربان! اما بعد، همانا حامل نامه از عقیدهات به نیکى یاد کرده است، بدان که جز رفتار نیکو چیزى برایت سودمند نخواهد بود. بنابراین، به برادران ایمانى خود نیکى کن. آگاه باش که خداوند متعال حتّى از کوچکترین چیزها، تو را مورد بازخواست قرار مىدهد."
نامه را از امام گرفتم و به سوى وطنم رهسپار شدم، والى سیستان (حسین بن عبدالله نیشابورى) وقتى خبردار شد که امام برایش نامهاى فرستاده، به استقبالم آمد و بعد از بوسیدن نامه و خواندن آن، با کمال احترام از من پرسید: چه نیازى دارى؟ من هم مشکل مالى و عدم توانایىام در پرداخت مالیات را یادآور شدم. وى دستور داد: تا مادامى که من فرماندار هستم، فلانى از پرداخت مالیاتْ معاف است.
آرى، به برکت نامه امام جوادعلیه السلام حاکم سیستان از آن روز تا هنگامه رحلتش نسبت به من و خانوادهام "نیکى" نموده و هر از چند گاهى، هدایایى برایم مىفرستاد.14
رهایى از اسارت
یکى از سیاستهاى دشمنان، بازداشت و حبس اصحاب امامانعلیهم السلام بود؛ به شکلى که پیامدهاى ناگوارى براى اصحاب و خانواده آنان در پى داشت. امام جوادعلیه السلام براى آزادى برخى از شیعیان، اقداماتى داشته که به نقل یک نمونه، بسنده مىشود.
در تاریخ پرفراز و نشیب "تشیّع" مردان و زنانى را مىتوان معرّفى نمود که نقش ممتاز و ماندگارى داشتهاند؛ یکى از آنها "اباصلت"، خادم متعهّد امام رضاعلیه السلام مىباشد. مأمون پس از شهادت امام و در روز خاکسپارى بدن مطهّر حضرت، اباصلت را تحت فشار قرار داد تا حوادث روزهاى پایانى و اسرار و گفتار امام رضاعلیه السلام را بازگو کند... ادامه داستان را از زبان خود وى مىشنویم:
مأمون گفت: هرآنچه از على بن موسىالرّضاعلیه السلام شنیدهاى، برایم تعریف کن. به او گفتم: در این لحظه چیزى یادم نمىآید، در واقع فراموشم شده بود. اما خلیفه عباسى حرفم را نپذیرفت و دستور داد مرا به زندان بفرستند... یک سال در زندان بودم و زندان برایم تنگ شده بود تا این که یک شب بیدار ماندم و از سویداى دل به راز و نیاز پرداختم و خداوند را به پیامبر و خاندانش سوگند دادم که مرا نجات دهد. هنوز دعایم به پایان نرسیده بود که ناگاه امام جوادعلیه السلام را در کنار خود مشاهده کردم... حضرت بعد از گشودن زنجیرها، مرا از میان نگهبانان عبور داد؛ آنان در حالى که ما را مىدیدند، قدرت سخن گفتن و ممانعت نداشتند. وقتى از محیط زندان خارج شدیم، امام جوادعلیه السلام به من فرمود:
"إمض فى ودائع اللّه فانّک لن تصل الیه و لایصل الیک ابداً؛ رهسپار شو در پناه و حمایت خدا. چرا که هرگز به نزد مأمون نخواهى رفت و او نیز دیگر به تو دست نخواهد یافت."
اباصلت در پایان، مىگوید:
از آن هنگام تا الآن، من و مأمون هیچ گاه یکدیگر را ندیدهایم.15
جویبار مهر
امام جوادعلیه السلام در راستاى نکوداشت صالحان و ترویج "مهرورزى" اقدامات شایان توجّهاى داشته که به برخى از آنها اشاره مىشود.
تشویقهاى پیاپى
یکى از شاگردان نمونه امام جوادعلیه السلام که بارها مورد تجلیل و تحسین آن حضرت قرار گرفته، "على بن مهزیار اهوازى" مىباشد. با مرور به حوادث تاریخى عصر مأمون و معتصم عبّاسى، در مىیابیم که شخصیتى چون على بن مهزیار در گفتار و رفتار خود، ویژگىهاى ممتازى داشته که کمتر کسى به آن پایه و رتبه رسیده است! در این جا به فرازهایى از نامههاى حضرت در ستایش "على بن مهزیار" مىپردازیم.
... قد ملأتنى سروراً فسرّک اللّه، و أنا ارجو من الکافى الدّافع، أن یکفیک کید کلّ کائد ان شاءاللّه؛... به تحقیق [باگزارش این اخبار] مرا خوشحال گردانیدى، خدا نیز تو را شادمان سازد و از درگاه خداوندى که کفایت کننده و دفع کننده است، آرزومندم تو را از خطر هر نیرنگبازى تحت کفایت و عنایت خود قرار دهد. به خواست خدا.
سرّرتنى بما ذکرت من ذلک، و لم تزل تفعل، سرّک اللّه بالجنّة و رضى عنک برضائى عنک، و أنا أرجو من اللّه العفو و الرّأفة...؛ مرا به سبب اخبارى که گزارش دادهاى، شادمان ساختهاى، همچنان این کار را انجام بده. خداوند تو را [به ورود] به بهشت مسرور گرداند و از تو خشنود باشد به جهت خشنودى من از تو، و من براى تو از پیشگاه الهى بخشش و عنایت آرزومندم...
یا علىّ! أحسن اللّه جزاک، و أسکنک جنّته، و منعک من الخزى فىالدّنیا و الآخرة، و حشرک اللّه معنا؛ اى على! خداوند پاداشت را نیکو گرداند، و تو را در بهشت خود سُکنا دهد، و از خوارى در دنیا و آخرت نگاه دارد، و نیز تو را با ما محشور سازد.
یا علىّ! قد بلوتُک و خبرتُک فىالنّصیحة والطّاعة و الخدمة و التّوقیر و القیام بما یجب علیک، فلو قلتُ: انّى لم أر مثلک، لرجوتُ أن اکون صادقاً؛ اى على! بارها تو را در خصوص خیرخواهى، اطاعت، خدمت، احترام کردن و انجام دادن وظایفات آزمودهام؛ لذا اگر بگویم: "شخصى همانند تو را [در بین یارانم] ندیدهام" هرآینه امید و باور دارم که به صداقت چنین سخنى گفتهام.
فجزاک اللّه جنّات الفردوس نزلاً و ما خفى علىّ مقامک و لا خدمتک فى الحرّ والبرد و اللّیل والنّهار، فأسأل اللّه اذا جمع الخلائق للقیامة أن یحبوک برحمة تغتبط، انّه سمیع الدّعاء؛ بنابراین، خداوند پاداش تو را سکونت در باغهاى بهشتى قرار دهد، و [آگاه باش که] جایگاهت و نیز خدماتى که در گرما و سرما و شب و روز انجام دادهاى، بر من پوشیده نیست؛ لذا از خداوند مسئلت دارم به هنگام گردآمدن مردم در رستاخیز، تو را مورد رحمت ویژه قرار دهد تا شادمان شوى؛ چرا که خداوند، شنونده دعاست."16
پاداش نیکى
قاسم بن حسن تعریف مىکند:
در مسیر مکّه و مدینه بودم که چادر نشین مستضعفى نزدم آمد و درخواست کمک کرد، دلم به حالش سوخت؛ لذا قرص نانى به وى دادم. هنگامى که از پیشم رفت، طوفان و گرد و غبارى به پاخاست، به طورى که عمّامهام را از سرم برداشت و برد و من نفهمیدم باد، چگونه آمد و عمّامهام را کجا برد تا این که وارد مدینه شدم و خدمت امام جوادعلیه السلام رسیدم؛ حضرت پرسید: "عمّامهات در جادّه ناپدید شد؟" عرض کردم: بله. در این موقع، به غلامش فرمود: "عمّامهاش را نزدش بیاور." با دیدن آن، شگفتزده پرسیدم: اى پسر پیامبر! چگونه پیش شما آمده است؟! حضرت، لبخندى زد و فرمود:
"تو بر آن اعرابى صدقهدادى؛ لذا خداوند پاداش تو را داده و عمّامهات را برگرداند. زیرا "انّ اللّه لایضیع أجر المحسنین"17؛ خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمىسازد."18
تو نیکى مىکن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز
چشمهسار عطوفت
محمّد بن ولید کرمانى مىگوید:
در مسیر سفر، همراه امام جوادعلیه السلام بودم تا اینکه وقت غذا خوردن فرا رسید؛ وقتى غذا خوردیم و سفره برچیده شد، غلام به جمعآورى ریزههاى غذا پرداخت. در این هنگام، امام فرمود:
"هرگاه در صحرا غذایى باقى ماند - حتّى ران گوسفند - آن را برندارید[تا جانوران و حیوانات از آن بهرهمند شوند]. امّا در محیط خانه، دورریزها را جست و جو و جمع کنید[تا مبادا پایمال شود]."19
تکریم پدر
بکر بن صالح مىگوید:
دامادم به امام جوادعلیه السلام نامه نوشت که: پدرم از دشمنان شما (ناصبى) و فاسد العقیده است و گاهى از ناحیه او، سختى و دشمنى مىبینم. فدایت شوم! برایم دعا بفرمایید.
فدایت شوم! شما چه دستورى مىدهید، آیا با وى ستیز داشته باشم یا مدارا کنم؟ امام در پاسخ نوشت:
"... المداراة خیر لک من المکاشفة، و مع العسر، یسر. فاصبر فانّ العاقبة للمتّقین، ثبّتک اللّه على ولایة من تولّیت، نحن و أنتم فى ودیعة اللّه الّذى لاتضیع ودائعه؛... مدارا کردن براى تو از ستیزهجویى بهتر است، و [آگاه باش که] همراه سختى و دشوارى، آسانى و گشایش هم وجود دارد. بنابراین، بردبار باش؛ چرا که سرانجام نیکْ از آنِ پرهیزکاران است. خداوند تو را بر ولایت آن که دوستدارش هستى (امامان)، استوار گرداند. ما و شما در حمایت و سپرده خدایى هستیم که اماناتش تباه نخواهد شد."20
توشه آخرت
از آن جا که مدّت زمان زندگى دنیوى و نیز مسئولیتهاى اجرایى و علمى، بسیار محدود و گذرا است؛ مىطلبد که با به جا نهادن خدمات شایسته (باقیات صالحات) دعاى خیر مردم را دیباچه مرحله بازنشستگى و نیز بدرقه سفر اخروى خود گردانیم. در مکتب تربیتى امام محمدتقىعلیه السلام آموزههایى وجود دارد که بهرهگیرى از آنها "ارزش افزوده" زندگى و توانایى ما را بیشتر و بهتر تضمین مىکند.
توفیقِ خدمت
اربع خصال تعین المرء على العمل: الصّحّة و الغنى و العلم و التّوفیق؛ چهار چیز موجب یارى انسان بر انجام کار مىشود: سلامتى، ثروت، دانش و توفیق الهى.21
المؤمن یحتاج الى توفیق من اللّه؛ مؤمن به توفیق از طرف خدا، نیاز دارد.22
برکات خدمت
موت الانسان بالذّنوب أکثر من موته بالأجل و حیاته بالبرّ أکثر من حیاته بالعمر؛ مرگ انسان به واسطه انجام گناه، بیشتر است تا مرگ طبیعى و عادّى، و نیز زندگى او به سبب نیکى و احسان، بیشتر است از زندگى معمولى.23*
أهل المعروف الى اصطناعه أحوج من أهل الحاجة، لانّ لهم أجره و فخره و ذکره...؛ نیکوکاران به انجام کار نیک، محتاجتر هستند از ارباب رجوع و گروه نیازمند. زیرا پاداش، مباهات و خوش نامى آنها به سبب انجام احسان و نیکى است...24
حقّ تقدّم
من سخاء المرء برّه بمن یجب حقّه علیه؛ نیکى کردن نسبت به کسى که بر او حقّى دارد، از سخاوت آدمى است.25
إرحموا ضعفاءکم؛ به قشر ضعیف و ناتوان خود، مهربانى کنید.26
حُسن اخلاق
عنوان صحیفة المؤمن حسن خلقه؛ خوش اخلاقى، در رأس نامه اعمال مؤمن است.27
سفره احسان
خداوند متعال به هریک از ما - کم و بیش - نعمتهایى داده که دوام و برکت آن منوط به رعایت امورى چند است. گفتار آسمانى امام جوادعلیه السلام بیانگر این نکات مىباشد.
هذا من فضل ربّى
ما أنعم اللّه عزّوجلّ على عبده نعمة فعلم أنّها من اللّه الاّ کتب اللّه جلّ اسمه له شکرها قبل أن یحمده علیها؛ هر نعمتى که خداوندِ صاحب عزّت و جلال، به بندهاش عطا مىکند، اگر او بداند که از جانب خداست، پیش از آن که وى زبان به ستایش باز کند، خداوند - که نامش با شکوه است - شکر نعمت را براى بندهاش مىنویسد.28
گناه نابخشودنى
نعمة لاتشکر کسیّئة لاتغفر؛ نعمتى که از آن شکرگزارى نشود، همچون گناهى است که بخشیده نشود.29
آراستگى
الشّکر زینة الغنى؛ شکر و سپاس، زینت ثروت است.30
بقا و فنا
انّ للّه عباداً یخصّهم بدوام النّعم، فلا تزال فیهم ما بذلوها، فإنْ منعوها نزعها اللّه عنهم و حوّلها الى غیرهم؛ همانا خداوند را بندگانى است که ایشان را به دوام و بقاى نعمت تخصیص مىدهد. پس، تا مادامى که بذل و بخشش مىکنند، نعمت در میانشان ماندگار است و هرگاه از بهرهمند ساختن دیگران خوددارى کنند، خداوند نیز آن نعمت را از آنها گرفته و به افراد دیگرى منتقل مىگرداند.31
ما عظمت نعمة أحد الاّ عظمت حوائج النّاس الیه، فمن لم یتحمّل تلک المؤنة عرض النّعمة للزّوال؛ نعمت هیچ کسى فزونى نمىیابد مگر آن که نیاز و مراجعه مردم به او فراوان مىشود. پس، هرگاه کسى متحمّل این بارگران (مراجعه نیازمندان و ارباب رجوع) نشود، آن نعمت نیز در معرض فنا و زوال قرار خواهد گرفت [و به دیگرى عطا خواهد شد].32
آیین دوستى
یکى از محیطهاى "تبادل محبّت" محافل دوستى و رفاقت است؛ به گونهاى که بسیارى از طبقات گوناگون مردمى "عواطف" خود را در نشستهاى دوستانه آشکار و منتقل مىکنند. به عبارت دیگر، مجالسى که توسط دوستان تشکیل مىیابد، محفل انس، محبّت و مهرورزى است چنان که پس از پایان مجلس و هنگامه خداحافظى، "آرامش و خرسندى" در چهرهها و رفتارها نمایان و محسوس مىشود. امام جوادعلیه السلام براى استحکام بخشیدن به این پیوندها، مطالبى را بیان فرموده که به برخى از آنها اشاره مىکنیم.
انگیزه رفاقت
من استفاد اخاً فى اللّه فقد استفاد اخاً فى الجنّة؛ کسى که در راه خدا برادرى به دست آورد، گویا برادرى در بهشت نصیب خود ساخته است.33
و در نقل دیگر: ... فقد استفاد بیتاً فى الجنّة؛ کسى که براى رضاى خدا شخصى را به عنوان برادر دینى انتخاب کند، خانهاى در بهشت براى خود به دست آورده است.34
النّاس اخوان فإنْ کانت الاخوة فىغیر ذات اللّه فانّها تعود عداوة و ذلک قوله تعالى: "الأخلاّء یومئذ بعضهم لبعض عدوّ الاّ المتّقین"35؛ مردمْ برادران یکدیگرند، پس اگر "برادرى" براى غیر خدا باشد، منجر به دشمنى مىشود و این، فرمایش خداوند بلند مرتبه است که: "در روز قیامت به جز تقواپیشگان، برخى از دوستان با یکدیگر دشمنى مىکنند."36
آیینه باش!
مِنْ نُصح الانسان لأخیه نهیه عمّا لایرضاه لنفسه؛ از جمله نشانههاى خیرخواهى آدمى نسبت به برادرش، بازداشتن اوست از آنچه خود نمىپسندد.37
مِنْ رفق الرّجل بأخیه ترک توبیخه بحضرة مَنْ یکره؛ از نشانههاى مدارا کردن آدمى با برادرش، ترک سرزنش اوست در حضور کسى که ناپسند مىدارد.38
آفت دوستى
لا تفسد الظّنّ على صدیق قد أصلحک الیقین له؛ مبادا به سبب گمان [بد] در حقّ دوست، یقین خود را درباره خوب بودن وى، فاسد و تباه گردانى!39
مساعدت و همیارى
مِنْ صدق صُحبة الرّجل إسقاط المؤنة عن أخیه؛ یکى از نشانههاى صداقت آدمى در دوستى، بر طرف کردن مشکل برادرش مىباشد.40 **
پی نوشت ها:
________________________________________
1. اعلام الهدایة الامام محمد بن على الجواد(ع)، (المجمع العالمى لأهلالبیت(ع)، قم، اوّل، 1422 ق.)، ج 11، ص 43؛ داستانهاى اصول کافى، محمد محمدى اشتهاردى (دفتر نشر معارف اسلامى، قم، اوّل، 1413 ق.) ج 2، ص 97 و 98.
2. الامام محمد بن علىّ الجواد تاسع ائمّة اهلالبیت(ع)، عبدالزّهراء عثمان محمد (آستان قدس رضوى، مشهد، اوّل، 1408 ق.)، ص 128.
3. اعلام الهدایة، ج 11، ص 42؛ داستانهاى اصول کافى، ج 2، ص 92.
4. الامام محمد بن علىّ الجواد(ع)، ص 129.
5. ر.ک: همان، ص 54 و 129؛ اعلام الهدایة، ج 11، ص 42 و 190؛ داستانهاى اصول کافى، ج 2، ص 91 و 92.
6. والعصر / 3.
7. موسوعة کلمات الامام الجواد(ع)، گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم(ع)، (نورالسّجاد، قم، اوّل، 1422 ق.)، ص 269؛ چهل داستان و چهل حدیث از امام محمد جواد(ع)، عبدالله صالحى (مهدىیار، قم، اوّل، 1381 ش.)، ص 70 و 71.
8. اعلام الهدایة، ج 11، ص 165؛ الامام محمد بن على الجواد(ع)، ص 129 و 130.
9. اعلام الهدایة، ج 11، ص 165.
10. الامام محمد بن على الجواد(ع)، ص 43؛ داستانهاى اصول کافى، ج 2، ص 93.
11. اعلامالهدایة، ج 11، ص 47؛ موسوعة کلمات...، ص 145.
12. ر.ک: اعلام الهدایة، ج 11، ص 45؛ موسوعة کلمات الامام الجواد(ع)، ص 118.
13. تحف العقول، ابن شعبه حرّانى، ترجمه علىاکبر غفارى، (اسلامیه، تهران، 1352 ش.)، ص 479؛ اعلام الهدایة، ج 11، ص 236.
14. ر.ک: اعلام الهدایة، ج 11، ص 46 و 47؛ موسوعة کلمات...، ص 117 و 118؛ چهل داستان...، ص 103 و 104.
15. ر.ک: اعلام الهدایة، ج 11، ص 87 - 83.
16. ر.ک: همان، ص 204 - 201.
17. توبه / 120؛ هود / 115؛ یوسف / 90.
18. اعلام الهدایة، ج 11، ص 166؛ موسوعة کلمات...، ص 84.
19. اعلام الهدایة، ج 11، ص 45؛ موسوعة کلمات...، ص 216.
20. اعلام الهدایة، ج 11، ص 238؛ موسوعة کلمات...، ص 139.
21. چهل مجلس، هزار حدیث، احمد دهقان (ناصر، قم، چهارم، 1383 ش.)، ص 344، ش 7.
22. همان، ش 6؛ موسوعة کلمات...، ص 237.
23. چهل داستان...، ص 129، ش 19.
* به روایت دیگر: "... اکبر... و حیاته بالبرکة اکبر..." ر.ک: نگاهى گذرا بر زندگانى امام جواد(ع)، سید عبدالرزّاق مقرّم، ترجمه دکتر پرویز لولاور (آستان قدس رضوى، مشهد، سوم، 1379 ش.)، ص 89.
24. همان، ص 80؛ موسوعة کلمات...، ص 248.
25. نگاهى گذرا...، ص 84.
26. همان، ص 88؛ موسوعة کلمات...، ص 251.
27. نگاهى گذرا...، ص 80.
28. چهل مجلس، هزار حدیث، ص 343 و 344، ش 4؛ موسوعة کلمات...، ص 242.
29. چهل مجلس...، ص 345، ش 17؛ موسوعة کلمات...، ص 241.
30. چهل مجلس...، ص 346، ش 22.
31. نگاهى گذرا...، ص 83؛ سرور الفؤاد یا زندگانى حضرت امام جواد(ع)، ابوالقاسم سحاب (اسلامیّه، تهران، 1374 ق.)، ص 182 و 183.
32. نگاهى گذرا...، ص 84؛ سرورالفؤاد...، ص 183 و 184.
33. نگاهى گذرا...، ص 88.
34. چهل مجلس، هزار حدیث، ص 346، ش 21؛ موسوعة کلمات...، ص 245.
35. زخرف / 67.
36. نگاهى گذرا...، ص 86.
37. همان، ص 85.
38. همان، ص 81.
39. همان، ص 86؛ سرورالفؤاد...، ص 187. به نقل دیگر: "لایفسدک"، (موسوعة کلمات...، ص 242)
40. نگاهى گذرا...، ص 81.
**. شایان توجّه این که: بسیارى از سیره عملى و احادیث امام جواد(ع)، در کتابهایى چون "بحارالانوار" (ج 50، ص 109 - 1) موجود است؛ امّا به علّت بهرهمندى از ترجمههاى منابع فوق، مطالب به بحارالانوار ارجاع داده نشد.