امام جواد(ع) به روایت اهل سنّت
آرشیو
چکیده
متن
عمر کوتاه، اما پربرکت و البته پرحادثه امام جوادعلیه السلام و وقایعى که در مدت کوتاه امامت ایشان رخ داده - که تمامى آنها دلالت بر عظمت بىنهایت امام جوادعلیه السلام دارد - از دیدگاه اهلسنّت، جالب و شنیدنى است. آنچه پیش روى دارید، گوشهاى از فضائل حضرت و اعترافات بزرگان اهلسنّت نسبت به امام جوادعلیه السلام مىباشد.
دودمان
خطیب بغدادى در تاریخ خود، دودمان امام را چنین مىنگارد: "محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسین بن على بن ابىطالب".1
کنیه و القاب
کنیه ایشان ابوجعفر2 و طبق نقلى ابومحمد مىباشد.3 ایشان به ابوجعفر ثانى معروف مىباشد؛ چرا که همنام و هم کنیه جدّ خویش امام محمد باقرعلیه السلام مىباشد.4
القاب ایشان تقى5، مرتضى، قانع6، جواد7، منتجب8، هاشمى و حسینى9 مىباشد که معروفترین آنها "جواد" است.10 ذهبى درباره لقب امام چنین مىگوید: و کان احد الموصوفین بالسّخاء و لذلک لقب بالجواد.11
والدین امام
پدر بزرگوار ایشان، امام على بن موسىالرضاعلیه السلام؛ ولى در نام مادرشان اختلاف است. برخى، ایشان را سکینه مریسیه12 یا خیزران یا سبیکه یا سکینه یا ریحانه13 نامیدهاند.
ولادت و شهادت
در تاریخ ولادت و شهادت امام، سخنان گوناگونى گفته شده که به آنها اشاره مىشود:
ایشان در سال 195 ق. به دنیا آمده14. برخى شب جمعه 19 ماه مبارک رمضان15، گروهى دیگر روز سه شنبه پنجم ماه مبارک رمضان16 و برخى دیگر دهم ماه رجب17 را تاریخ ولادت امام ثبت کردهاند.
در مورد وفات ایشان، خطیب بغدادى در تاریخ خود مىنویسد: ایشان در روز سه شنبه، اواخر ماه ذىحجّه سال 220 ق. در سنّ 25 سالگى و سه ماه و دوازده روز، در بغداد رحلت کرده و در کنار جدّش موسى بن جعفر به خاک سپرده شد.18 اکثر اهلسنّت نیز سال وفات امام را 220 ق. و در سنّ 25 سالگى دانستهاند.19 اما برخى دیگر، 5 ذىحجه20، و برخى دیگر، سه شنبه آخر ذیقعده21 را تاریخ وفات امام شمردهاند. در مقابل، برخى دیگر سال رحلت امام را آخر ذىحجّه22 یا آخر ذىقعده23 سال 219 ق. در سنّ 25 سالگى ثبت کردهاند.
لازم به ذکر است که کسانى همچون: شمس الدین ذهبى، ابن عماد حنبلى، ابن بطوطه و سبط بن جوزى ضمن تجلیل از امام در مورد مزار ایشان و امام موسى بن جعفر چنین گفتهاند: و مشهدهما ینتابه العامة بالزّیارة.24
شهادت یا رحلت؟
در مورد شهادت امام، سخنان گوناگونى گفته شده؛ برخى از اهل سنّت در این رابطه سکوت کرده و برخى دیگر با اشاره به شهادت امام قضیه را با تردید25 ثبت و گزارش کردهاند. با این حال، "مسعودى" رحلت امام را اینگونه بیان مىکند:
ایشان بعد از این که به دعوت معتصم خلیفه عباسى، با همسر خود امفضل (دختر مأمون) به بغداد آمد؛ چندى بعد، به وسیله امفضل مسموم شد.26
ظاهر کلام مسعودى این است که امفضل به تحریک معتصم این کار را انجام داده27 اما برخى دیگر معتقدند: امفضل وصیت پدرش مأمون را انجام داده است.28
اولاد امام
ایشان، دو پسر و دو دختر به نامهاى: على (امام هادىعلیه السلام)، موسى، فاطمه و امامه به یادگار گذاشتند.29 که مشهورترین آنها، به تعبیر سبط بن جوزى على، امام ابوالحسن عسکرى مىباشد30 که جانشین بعد از ایشان مىباشد.31
جایگاه حدیثى امام
پیرامون جایگاه حدیثى امام در میان اهل سنّت صریحاً اشاره نشده و تنها مطلبى که در این باره بیان شده، این است که ایشان به صورت مسند از پدرانش از پیامبر حدیث نقل مىکند.32 و بعضاً سعى در کنار زدن و تحقیر امام دارند. و علت این کار را، خردسالى امام عنوان مىکنند!33 در حالى که با مراجعه به کتب اهل سنّت در مىیابیم بزرگان و دانشمندان بنام اهل سنّت با وجود خردسالى امام، از ایشان به بزرگى یاد کرده و حدّاقل به خاطر اینکه از سلاله رسول الله مىباشند، احترام فراوانى نسبت به امام ابراز مىکنند.
امام به روایت اهلسنّت
1. مأمون، خلیفه عباسى (متوفّاى 218 ق.)؛ وى امام جواد را با اینکه کودکى نه ساله بود، صاحب فضل و علم و کمالِ عقل مىدانست. و بدین خاطر، قصد ازدواج دخترش امفضل را براى امام داشت (البته این، قصد ظاهرى مأمون بوده و گرنه قصد اصلى وى کنترل امام بوده است) که با وجود مخالفت بنىعباس و اثبات فضیلت امام، جلسه مناظره امام با یحیى بن اکثم را ترتیب داده و در آنجا ثابت نمود که امام با وجود کودکى از نظر فضل و معرفت و حلم، سرآمد دیگران است. و ترتیب ازدواج امام با امفضل را مهیا نمود و چنین گفت: "الحمدللّه على ما منّ به علىّ من السداد فىالامر والتوفیق فى الرأى". و أقبل على أبى جعفر و قال: "إنّى مزوّجک ابنتى أمالفضل و ان رغم أنوف قوم..."34
2. قاضى یحیى بن اکثم (متوفّاى 242 ق.)؛ وى که یکى از دشمنان خاندان نبوت و امامت است - که در مقاطع مختلف و در حضور خلیفه عباسى و سایر بزرگان بنى عباس، مغلوب امام جواد نه ساله شده است35- اعتراف مىکند:
روزى نزدیک تربت پیامبر، امام جوادعلیه السلام را دیدم، با او در مسائل مختلفى به مناظره پرداختم و همه را پاسخ داد. گفتم: به خدا سوگند! مىخواهم چیزى از شما بپرسم ولى شرم دارم. امام فرمود: من پاسخ را بدون آنکه پرسشت را به زبان بیاورى، به تو مىگویم؛ تو مىخواهى بپرسى "امام" کیست؟ گفتم: آرى، به خدا سوگند! پرسشم همین است. فرمود: امام، منم. گفتم: نشانهاى بر این ادّعا دارید. در این هنگام، عصایى که در دست امام بود، به سخن آمد و گفت: او، مولاى من و حجّت خداست.36
3. احمد بن على خطیب بغدادى (متوفّاى 463 ق.)؛ وى نام امام را به مناسبت ورود ایشان به بغداد، در تاریخ خود ثبت و ضبط کرده و درباره ایشان مىگوید: محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسین بن على بن ابىطالب، ابوجعفر بن الرضا، قدم من مدینة رسول الله الى بغداد... فتوفّى فى بغداد و دفن فى مقابر قریش عند جدّه موسى بن جعفر.... و قد أسند محمد بن على عن أبیه.37
و در ادامه، احادیثى در فضیلت امام على و فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسینعلیهم السلام به نقل از امام جوادعلیه السلام ذکر مىکند.
4. عزالدین ابن اثیر جزرى شیبانى (متوفّاى 630 ق.):
محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسین بن على علیه السلام... و هو احدالائمّة عند الامامیة.38
5. شیخ محیى الدین ابوبکر محمد بن على طائى حاتمى اندلسى (متوفّاى 638 ق.):
على باب الله المفتوح و کتاب الله المشروح، ماهیة الماهیات، مطلق المقیدات و سرّ السّریات الوجود، ظلّ الله المدود، المنبع فى مرآة العرفان و المنقطع من نیله حبل الوجدان، غواص بحر القدم، محیط الفضل والکرم، حامل سرّ الرسول، مهندس الارواح والعقول، ادیب معلمة الاسماء والشؤون، فهرس الکاف والنون، غایةالظهور والایجاد محمد بن علىّ الجوادعلیه السلام.39
6. محمد بن طلحه شافعى (متوفّاى652 ق.): ... و ان کان صغیرالسّنّ فهو کبیرالقدر، رفیع الذکر، و مناقبه رضى الله عنه کثیرة... اما مناقبه فما اتسعت حلبات مجالها و لا امتدت اوقات آجالها بل قضت علیه الاقدار الاهیة بقلّة بقائه فىالدنیا بحکمها و استجالها فقلّ فىالدنیا مقامه و عجّل القدوم علیه لزیارة حمامه فلم تطل بها مدّته و لا امتدت فیها ایامه غیر انّ اللّه عزّوجّل خصّه بمنقبة متالقة فىمطالع العظیم بارقة انوارها مرتفعة فىمعارج التفضیل قیمة اقدارها بادیة لعقول اهلالمعرفة آیة اثرها و هى و ان کانت صغیرة فدلالتها کبیرة.40
7. سبط بن جوزى (654 ق): محمد الجواد... و کان على منهاج ابیه فىالعلم والتقى والزهد والجود...41
8. محمد بن یوسف گنجى شافعى (658 ق.)؛ وى نهمین پیشوا بعد از امام رضاعلیه السلام را امام جوادعلیه السلام دانسته و مىگوید: (الامام بعد الرضا، الجواد محمد المرتضى...)42
9. عمر بن شجاع الدین موصلى شافعى (660 ق.): و هو الامام التاسع الناطق بالسداد والمتّصف بالرشاد و العلم المستفاد، والفضل المنتشر بین العباد، المکین الامین، وارث النبیّین، و خلاصة ربّ العالمین، الکبیر العلم والحلم، ذوالمنطق البلیغ والتبیان، و الفصاحة والبیان، والجواد العامر، والعقل الباهر، الذى له من الروایات اعلاها، و من المناقب اجلّها و اسماها...43
10. شمس الدین احمد بن خلّکان (681 ق.): ابوجعفر محمد بن علىّ الرضا بن موسى الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر... المعروف بالجواد، احد الائمّة الاثنى عشر... و کان یروى مسندا عن آبائه الى على بن ابىطالب رضىالله عنه... و له حکایات و أخبار کثیره... و دفن عند جدّه موسى بن جعفر رضىاللّه عنهم اجمعین فى مقابر قریش.44
11. عماد الدین اسماعیل ابوالفداء دمشقى (732 ق.): محمد الجواد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسین بن على بن ابىطالب و هو احد الائمّة الاثنى عشر عند الامامیة... و هو تاسع الائمة الاثنى عشر.45
12. شمس الدین ذهبى (748 ق.): ابوجعفر الهاشمى الحسینى... کان من سروات آل بیت النبى... و کان احد الموصوفین بالسخاء و لذلک لقب الجواد... و هو احد الائمّة الاثنى عشر الذین تدعى الشیعه فیهم العصمه...46
و نیز مىگوید:
الشریف ابوجعفر محمد الجواد بن على الرضا بن موسى الکاظم الحسینى، احد الاثنى عشر اماما الذین یدعى الرافضة فیهم العصمة... و دفن عند جدّه موسى و مشهدهما ینتابه العامة بالزیارة.47
اما در جاى دیگر مىگوید:
محمد الجواد من سادة قومه لم یبلغ رتبة آبائه فىالعلم والفقه.48
13. زینالدین بن الوردى (749 ق.): محمد الجواد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسین بن على رضىالله عنه، احد الائمّة الاثنى عشر على مذهب الامامیة... و محمد تاسع الاثنى عشر...49
14. ابن تیمیه حرّانى دمشقى (758 ق.): محمد بن على الجواد کان من اعیان بنىهاشم و هو معروف بالسخاء و السؤدد و لهذا سمّىالجواد...50
15. عبدالله بن اسعد یافعى یمنى (768 ق.): الشریف ابوجعفر محمد الجواد بن على الرضى بن موسى الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر، احد الاثنى عشر اماما الذین یدعى الرافضه فیهم العصمة... و کان الجواد یروى مسندا عن آبائه الى على بن ابىطالب رضوان الله تعالى علیهم اجمعین... و لمّا توفّى دفن عند جدّه موسى بن جعفر فى مقابر قریش.51
16. محمد بن عبدالله، معروف به ابن بطوطه (779 ق.)؛ وى در سفرنامه خود از ضلع غربى بغداد چنین مىگوید: وفىهذا الجانب الغربى من المشاهد و هو فىمحلّة باب البصرة... و فىهذا الجانب قبر موسى الکاظم بن جعفر الصادق، والد على بن موسى الرضا... و الى جانبه قبر الجواد، و القبران داخل الروضة علیهما و کانّه ملبسة بالخشب علیه الواح الفضّة.52
17. جمال الدین یوسف بن تغرى اتابکى (874 ق.): محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسین بن على بن ابىطالب، ابوجعفر و قیل ابومحمد، و کان یلّقب بالجواد و بالمرتضى و بالقانع... و کان خصیصاً عند المأمون...53
18. فضل الله بن روزبهان خنجى اصفهانى (927 ق.): اللهم وصلّ و سلّم على الامام التاسع، الاوّاب السجّاد، الفائق فىالجود على الاجواد، مانح العطایا و الاوفاد، لعامّة العباد، ماحىالفوایة و العناد، قامع ارباب البغى والفساد، صاحب معالم الهدایة و الارشاد، الى سبل الرشاد، المقتبس من نور علومه الافراد، من الابدال و الاوتاد، ابىجعفر محمد التقى الجواد بن على الرضا ساکن روضة الجنّة بأنعم العیش، المقبور عند جدّه بمقابر قریش. اللهم صلّ على سیّدنا محمد و آل سیّدنا سیّما الامام السّجّاد محمد التقى الجواد.54
19. غیاث الدین بن همام الدین شافعى، معروف به خواندمیر (942 ق.)؛ وى در احوالات امام چنین مىگوید: در اوایل ایام صبى و مبادى آوان نشو و نما، شمایم امامت و سرورى از صادرات افعال آن غنچه گلبن نبوّت در دمیدن بود، و نسایم کرامت و دین پرورى از واردات احوال آن نهال گلشن فتوّت در وزیدن. رخسار فایز الانوارش سپهر علم و دانش را آفتابى بود از افق دودمان مصطفوى طالع گردیده، و قامت موفور الاستقامتش گلزار مجد و معالى را شجره بود بر جویبار خاندان مرتضوى بالا کشیده، دلایل امامتش به موجب نصّ آباء نامدارش در غایت ظهور، و امارات جلالتش در کتب متقدمین و متأخرین بأقلام اهتمام مستور.
امام تقى، نقى جواد
فطانت نهاد، کرامت نزاد
ز صلب شریف على الرضا
ز اولاد دین پرور مرتضى
گل سورى بوستان رسول
نهال ثمر بخش باغ بتول
بفضل کرم آنچنان شهره گشت
که صیتش ز اوج فلک در گذشت
ز حد بود بیرون کرامات او
ز حصر است افزون مقامات او55
20. شمس الدین محمد بن طولون دمشقى (953 ق.): و تاسعهم ابنه محمد و هو ابوجعفر محمد الجواد بن علىالرضا بن موسى الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن على زین العبادین بن الحسین بن على بن ابىطالب رضىالله عنهم، المعروف بالجواد... و له حکایات و اخبار کثیرة و کان یروى مسندا عن آبائه الى على بنابىطالب.56
21. حسین بن محمد دیار بکرى (966 ق.)؛ وى درباره امام مىگوید: الشریف محمد الجواد ولد على بن موسى الرضا...57
22. ابن حجر هیثمى مالکى (973 ق.)؛ وى درباره اولاد امام رضا چنین مىگوید: اجلّهم محمد الجواد، لکنّه لم تطل حیاته...58
23. ابن عماد حنبلى دمشقى (1089 ق.): الشریف، ابوجعفر محمد بن علىالرضا بن موسى الحسینى، احد الاثنى عشر اماما الذین تدعى فیهم الرافضة العصمة... و دفن عند جدّه موسى و مشهدهما یتنابه العامة بالزیارة.59
24. مولوى عبدالفتاح بن محمد بن نعمان حنفى هندى (1096 ق.): کان الامام محمد بن على الرضا... و کان علیه السلام صاحب الخوارق والکرامة من طفولیته و یقال انّه أخبر انّ موته یکون ثلاثین شهراً بعد موت المأمون، فکان کما أخبر.60
25. عبدالله بن محمد بن عامر شبراوى شافعى (1172 ق)؛ وى درباره فرزندان امام رضاعلیه السلام مىگوید: وله من الاولاد خمسه ذکور و بنت، اجلّهم و اشرفهم التاسع من الائمة محمد الجواد و هو ابوجعفر محمد الجواد بن علىالرضا بن موسى الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن على زین العابدین بن الحسین السبط بن على بن ابىطالب، و کراماته رضىالله عنه کثیرة و مناقبه شهیرة...61
26. مؤمن بن حسن شبلنجى شافعى (1298 ق.)؛ وى با تکرار کلام محمد بن طلحه شافعى، از امام تجلیل و به بزرگى یاد کرده و مىگوید: وان کان صغیر السّنّ فهو کبیر القدر، رفیع الذکر، و مناقبه رضىالله عنها کثیرة...62
27. یوسف بن اسماعیل نبهانى شافعى (1350 ق.): محمد الجواد بن على الرضا احد اکابر الائمة و مصابیح الامّة من ص = ساداتنا اهلالبیت... رضىالله عنه و عن آبائه الطیبین و اعقابهم اجمعین و نفعنا ببرکاتهم، آمین.63
28. على حسینى فکرى قاهرى: لقد احسن المأمون الیه و قربه و بالغ فىاکرامه و لم یزل مشغوفا به لمّا ظهر له من فضله علمه و کمال عقله و ظهور برهانه مع صغر سنّه، و عزم على تزویجه بابنته امالفضل و صمّم على ذلک فمنعه العبّاسیّون من ذلک خوفاً من أن یعهد الیه کما عهد ابیه من قبل...64
29. هادى حمو: هو ابوجعفر محمد الجواد بن علىالرضا مات فخلفه فىالامامة و هو ابن سبع او تسع سنین و قد شغف به المأمون لمّا رأى من فضله مع صغر سنّه و نبوغه فىالعلم والحکمة و الادب و کمال العقل ما لم یساوه احد فىذلک من اهل زمانه، فزوّجه ابنته امالفضل کما زوّج ابه من قبل من اخته امحبیب...65
30. دکتر عبدالسّلام ترمانینى: هو محمد بن علىالرضا بن موسى الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن على زین العابدین بن الحسین السبط بن على بنابىطالب، ابوجعفر الملّقب بالجواد، ثامن الائمة الاثنى عشر عند الامامیة، کان ذکیّاً، طلق اللسان، حاضر البدیهة...66
31. خیرالدین زرکلى: محمد بن علىالرضا بن موسى الکاظم الطالبى الهاشمى القرشى ابوجعفر الملّقب بالجواد تاسع الائمه الاثنى عشر عند الامامیة کان رفیع القدر کأسلافه، ذکیّاً، طلق اللسان، قوى البدیهة...67
نصوص وارده بر امامت امامعلیه السلام
در بعضى از متون اهلسنّت روایاتى که بر امامت امام جوادعلیه السلام از جانب امام رضاعلیه السلام دلالت دارد، نقل شده که به بعضى از آنها اشاره مىشود:
1. صفوان بن یحیى مىگوید: روزى به امام رضاعلیه السلام گفتم: قد کنّا نسئلک قبل أن یهب الله لک أباجعفر من القائم بعدک؟ فتقول: یهب الله لى غلاماً و قد وهبک الله و أقرّ عیوننا به، فإن کان کون و لا أردنا الله لک یوما فالى من؟ فأشار بیده الى أبى جعفر و هو قائم بین یدیه و عمره اذ ذاک ثلاث سنین. فقلت: و هو ابن ثلاث؟! قال: و ما یضرّ ذلک فقد قام عیسى بالحجّة و هو ابن أقلّ من ثلاث سنین.68
2. معمّر بن خلاّد مىگوید: سمعت الرضا یقول و ذکر شیئا فقال: ما حاجتکم الى ذلک هذا أبوجعفر قد أجلسته مجلسى و صیّرته مکانى. و قال: إنّا اهلبیت یتوارث اصاغرنا عن أکابرنا القذة بالقذة.69
3. جیرانى به نقل از پدرش مىگوید: کنتُ واقفاً بین یدى أبىالحسن الرضا بخراسان فقال قائل: یا سیّدى ان کان کون الى من؟ فقال: الى ابنى أبىجعفر. فکأنّ السائل استصغر من أبى جعفر فقال الرضا: إنّ اللّه بعث عیسى بن مریم نبیّاً صاحب شریعة مبتدئة فىاصغر من السّنّ الذى فیه أبوجعفر.70
4. روایت شده: روزى امام جوادعلیه السلام بر عموى پدر خود، على بن جعفر، وارد شد. على بن جعفر به احترام امام جوادعلیه السلام از جا برخاسته و امام را مورد احترام و بزرگداشت قرار داد. اطرافیان به على بن جعفر گفتند: تو در حالى که عموى پدرش هستى، این گونه وى را احترام مىکنى؟ على بن جعفر در حالى که دست بر ریش خود گذاشته بود، گفت: اذا لم یراللّه هذه الشیبة للامامة أراها أهلا للنّار اذا لم أقرّ بإمامته.71
پی نوشت ها:
________________________________________
1. تاریخ بغداد، خطیب بغدادى، ج 3، ص 54.
2. همان؛ نورالابصار فى مناقب آل بیت النبىّ المختار، مؤمن بن حسن شبلنجى، ص 160.
3. النجوم الزاهره، ابن تغرى اتابکرى، ج 2، ص 231.
4. مطالب السؤول فىمناقب آل الرسول، محمد بن طلحه شافعى، ص 303؛ احسن القصص، على فکرى، ج 4، ص 284؛ مفتاح المعارف، عبدالفتاح بن نعمان حنفى، ص 82.
5. تاریخ احمدى، احمد حسین بهادرخان حنفى بریانوى هندى، ص 349؛ النعیم المقیم لعترة النبأ العظیم، عمر بن شجاع الدین شافعى، ص 411.
6. تذکرة الخواص، سبط بن جوزى، ص 321؛ مطالب السؤول، ص 303.
7. نورالابصار، ص 160؛ احسن القصص، ج 4، ص 284؛ تاریخ حبیب السیر، خواند میر، ج 2، ص 91؛ تاریخ احمدى، ص 349؛ تاریخ الاسلام، شمس الدین ذهبى، ص 385؛ النعیم المقیم، ص 411.
8. تاریخ حبیب السیر، ج 2، ص 91.
9. تاریخ الاسلام، ص 385؛ العبر، شمس الدین ذهبى، ج 1، ص 300.
10. تاریخ احمدى، ص 349؛ نورالابصار، ص 160؛ احسن القصص، ج 4، ص 284.
11. تاریخ الاسلام، ص 385.
12. تذکرة الخواص، ص 321؛ نورالابصار، ص 160؛ احسن القصص، ج 4، ص 294.
13. النعیم المقیم، ص 414.
14. تاریخ بغداد، ج 3، ص 55؛ النجوم الزاهره، ج 2، ص 231؛ الفصول المهمّه، ابن صباغ مالکى، ص 248؛ کفایة الطالب، محمد بن یوسف گنجى شافعى، ص 458؛ تذکرةالخواص، ص 321.
15. مطالب السؤول، ص 305؛ الفصول المهمّه، ص 248؛ احسن القصص، ج 4، ص 284.
16. نزهة الجلیس، عباس بن على مکّى، ج 2، ص69.
17. مطالب السؤول، ص 305.
18. تاریخ بغداد، ج 3، ص 55.
19. المختصر فىاخبار البشر، زین الدین ابوالفداء دمشقى، ج 2، ص 33؛ تتمة المختصر فىاخبار البشر، ابن وردى، ج 1، ص 332؛ تاریخ الاسلام، ص 385؛ شذرات الذهب، ابن عماد حنبلى، ج 3، ص 97؛ المنتظم، ابن جوزى، ج 6، ص 304.
20. تذکرة الخواص، ص 321.
21. کفایةالطالب، ص 310؛ الفصول المهمّه، ص 257؛ نورالابصار، ص 245؛ نزهةالجلیس، ج 2، ص 69؛ الصواعق المحرقه، ابن حجر هیثمى، ص 123؛ احسن القصص، ج 4، ص 294؛ جامع کرامات الاولیاء، یوسف بن اسماعیل نبهانى، ج 1، ص 169.
22.مروجالذهب،علىبنحسینمسعودى،ج3،ص464.
23. النجوم الزاهره، ج 4، ص 294.
24.العبر،ج1،ص300؛ شذرات الذهب، ج 3، ص 97؛ رحله، ابن بطوطه، ص 237؛ تذکرةالخواص،ص321.
25.الفصولالمهمّه،ص257؛نزهةالجلیس،ج2،ص69.
26و27. مروج الذهب، ج 3، ص 464.
28. نورالابصار،ص160؛احسنالقصص،ج4،ص296.
29. الفصول المهمّه، ص 248؛ نورالابصار، ص 160.
30 تذکرة الخواص، ص 321.
31. کفایةالطالب، ص 458.
32. مرآةالجنان، ج 2، ص 61؛ الائمة الاثنى عشر، ابن طولون دمشقى، ص 103.
33. سیر اعلام النبلاء، ذهبى، ج 13، ص 121.
34. نورالابصار، ص 245.
35. همان؛ الفصول المهمّه، ص 269.
36.اصولکافى،ج1،ص353؛بحارالانوار،ج50،ص68.
37. تاریخ بغداد، ج 3، ص 54.
38. الکامل فىالتاریخ، ج 4، ص 242.
39. المناقب المطبوع فىآخر وسیلة الخادم الى المخدوم، فضل الله بن روز بهان اصفهانى، ص 296.
40. مطالب السؤول، ص 303.
41. تذکرة الخواص، ص 321.
42. کفایة الطالب، ص 458.
43. النعیم المقیم لعترة النبأ العظیم، ص 411 و 412.
44. وفیات الاعیان، ابن خلّکان، ج 4، ص 175.
45. المختصر فىاخبار البشر، ج 2، ص 33.
46.تاریخالاسلام،ذهبى،حوادثسال220-211)،ص385.
47. العبر، ج 1، ص 300.
48. سیر اعلام النبلاء، ج 13، ص 121.
49. تتمة المختصر فىاخبار البشر، ج 1، ص 332.
50. منهاج السنه، ابن تیمیه، ص 127.
51. مرآةالجنان، ج 2، ص 60 و 61.
52. رحله، ص 237.
53. النجوم الزاهره، ج 2، ص 282.
54. وسیلة الخادم الى المخدوم، ص 235.
55. تاریخ حبیب السیر، ج 2، ص 92.
56. الائمة الاثنا عشر، ص 103.
57. تاریخ الخمیس، دیار بکرى، ج 2، ص 336.
58. الصواعق المحرقه، ج 2، ص 596.
59. شذرات الذهب، ج 3، ص 97.
60. مفتاح المعارف، ص 82.
61. الاتحاف بحبّ الاشراف، عبدالله بن محمد شبراوى، ص 347 و 348.
62. نورالابصار، ص 245.
63. جامع کرامات الاولیاء، ج 1، ص 168 و 169.
64. احسن القصص، ج 4، ص 295.
65. اضواء على الشیعه، هادى حمو، ص 136.
66. احداث التاریخ الاسلامى، عبدالسّلام ترمانینى، ج 2، ص 1259.
67. الاعلام، خیرالدین زرکلى، ج 6، ص 271.
68 - 70. الفصول المهمّه، ص 265.
71. فصل الخطاب، خواجه پارساى بخارى، ص 58.
دودمان
خطیب بغدادى در تاریخ خود، دودمان امام را چنین مىنگارد: "محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسین بن على بن ابىطالب".1
کنیه و القاب
کنیه ایشان ابوجعفر2 و طبق نقلى ابومحمد مىباشد.3 ایشان به ابوجعفر ثانى معروف مىباشد؛ چرا که همنام و هم کنیه جدّ خویش امام محمد باقرعلیه السلام مىباشد.4
القاب ایشان تقى5، مرتضى، قانع6، جواد7، منتجب8، هاشمى و حسینى9 مىباشد که معروفترین آنها "جواد" است.10 ذهبى درباره لقب امام چنین مىگوید: و کان احد الموصوفین بالسّخاء و لذلک لقب بالجواد.11
والدین امام
پدر بزرگوار ایشان، امام على بن موسىالرضاعلیه السلام؛ ولى در نام مادرشان اختلاف است. برخى، ایشان را سکینه مریسیه12 یا خیزران یا سبیکه یا سکینه یا ریحانه13 نامیدهاند.
ولادت و شهادت
در تاریخ ولادت و شهادت امام، سخنان گوناگونى گفته شده که به آنها اشاره مىشود:
ایشان در سال 195 ق. به دنیا آمده14. برخى شب جمعه 19 ماه مبارک رمضان15، گروهى دیگر روز سه شنبه پنجم ماه مبارک رمضان16 و برخى دیگر دهم ماه رجب17 را تاریخ ولادت امام ثبت کردهاند.
در مورد وفات ایشان، خطیب بغدادى در تاریخ خود مىنویسد: ایشان در روز سه شنبه، اواخر ماه ذىحجّه سال 220 ق. در سنّ 25 سالگى و سه ماه و دوازده روز، در بغداد رحلت کرده و در کنار جدّش موسى بن جعفر به خاک سپرده شد.18 اکثر اهلسنّت نیز سال وفات امام را 220 ق. و در سنّ 25 سالگى دانستهاند.19 اما برخى دیگر، 5 ذىحجه20، و برخى دیگر، سه شنبه آخر ذیقعده21 را تاریخ وفات امام شمردهاند. در مقابل، برخى دیگر سال رحلت امام را آخر ذىحجّه22 یا آخر ذىقعده23 سال 219 ق. در سنّ 25 سالگى ثبت کردهاند.
لازم به ذکر است که کسانى همچون: شمس الدین ذهبى، ابن عماد حنبلى، ابن بطوطه و سبط بن جوزى ضمن تجلیل از امام در مورد مزار ایشان و امام موسى بن جعفر چنین گفتهاند: و مشهدهما ینتابه العامة بالزّیارة.24
شهادت یا رحلت؟
در مورد شهادت امام، سخنان گوناگونى گفته شده؛ برخى از اهل سنّت در این رابطه سکوت کرده و برخى دیگر با اشاره به شهادت امام قضیه را با تردید25 ثبت و گزارش کردهاند. با این حال، "مسعودى" رحلت امام را اینگونه بیان مىکند:
ایشان بعد از این که به دعوت معتصم خلیفه عباسى، با همسر خود امفضل (دختر مأمون) به بغداد آمد؛ چندى بعد، به وسیله امفضل مسموم شد.26
ظاهر کلام مسعودى این است که امفضل به تحریک معتصم این کار را انجام داده27 اما برخى دیگر معتقدند: امفضل وصیت پدرش مأمون را انجام داده است.28
اولاد امام
ایشان، دو پسر و دو دختر به نامهاى: على (امام هادىعلیه السلام)، موسى، فاطمه و امامه به یادگار گذاشتند.29 که مشهورترین آنها، به تعبیر سبط بن جوزى على، امام ابوالحسن عسکرى مىباشد30 که جانشین بعد از ایشان مىباشد.31
جایگاه حدیثى امام
پیرامون جایگاه حدیثى امام در میان اهل سنّت صریحاً اشاره نشده و تنها مطلبى که در این باره بیان شده، این است که ایشان به صورت مسند از پدرانش از پیامبر حدیث نقل مىکند.32 و بعضاً سعى در کنار زدن و تحقیر امام دارند. و علت این کار را، خردسالى امام عنوان مىکنند!33 در حالى که با مراجعه به کتب اهل سنّت در مىیابیم بزرگان و دانشمندان بنام اهل سنّت با وجود خردسالى امام، از ایشان به بزرگى یاد کرده و حدّاقل به خاطر اینکه از سلاله رسول الله مىباشند، احترام فراوانى نسبت به امام ابراز مىکنند.
امام به روایت اهلسنّت
1. مأمون، خلیفه عباسى (متوفّاى 218 ق.)؛ وى امام جواد را با اینکه کودکى نه ساله بود، صاحب فضل و علم و کمالِ عقل مىدانست. و بدین خاطر، قصد ازدواج دخترش امفضل را براى امام داشت (البته این، قصد ظاهرى مأمون بوده و گرنه قصد اصلى وى کنترل امام بوده است) که با وجود مخالفت بنىعباس و اثبات فضیلت امام، جلسه مناظره امام با یحیى بن اکثم را ترتیب داده و در آنجا ثابت نمود که امام با وجود کودکى از نظر فضل و معرفت و حلم، سرآمد دیگران است. و ترتیب ازدواج امام با امفضل را مهیا نمود و چنین گفت: "الحمدللّه على ما منّ به علىّ من السداد فىالامر والتوفیق فى الرأى". و أقبل على أبى جعفر و قال: "إنّى مزوّجک ابنتى أمالفضل و ان رغم أنوف قوم..."34
2. قاضى یحیى بن اکثم (متوفّاى 242 ق.)؛ وى که یکى از دشمنان خاندان نبوت و امامت است - که در مقاطع مختلف و در حضور خلیفه عباسى و سایر بزرگان بنى عباس، مغلوب امام جواد نه ساله شده است35- اعتراف مىکند:
روزى نزدیک تربت پیامبر، امام جوادعلیه السلام را دیدم، با او در مسائل مختلفى به مناظره پرداختم و همه را پاسخ داد. گفتم: به خدا سوگند! مىخواهم چیزى از شما بپرسم ولى شرم دارم. امام فرمود: من پاسخ را بدون آنکه پرسشت را به زبان بیاورى، به تو مىگویم؛ تو مىخواهى بپرسى "امام" کیست؟ گفتم: آرى، به خدا سوگند! پرسشم همین است. فرمود: امام، منم. گفتم: نشانهاى بر این ادّعا دارید. در این هنگام، عصایى که در دست امام بود، به سخن آمد و گفت: او، مولاى من و حجّت خداست.36
3. احمد بن على خطیب بغدادى (متوفّاى 463 ق.)؛ وى نام امام را به مناسبت ورود ایشان به بغداد، در تاریخ خود ثبت و ضبط کرده و درباره ایشان مىگوید: محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسین بن على بن ابىطالب، ابوجعفر بن الرضا، قدم من مدینة رسول الله الى بغداد... فتوفّى فى بغداد و دفن فى مقابر قریش عند جدّه موسى بن جعفر.... و قد أسند محمد بن على عن أبیه.37
و در ادامه، احادیثى در فضیلت امام على و فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسینعلیهم السلام به نقل از امام جوادعلیه السلام ذکر مىکند.
4. عزالدین ابن اثیر جزرى شیبانى (متوفّاى 630 ق.):
محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسین بن على علیه السلام... و هو احدالائمّة عند الامامیة.38
5. شیخ محیى الدین ابوبکر محمد بن على طائى حاتمى اندلسى (متوفّاى 638 ق.):
على باب الله المفتوح و کتاب الله المشروح، ماهیة الماهیات، مطلق المقیدات و سرّ السّریات الوجود، ظلّ الله المدود، المنبع فى مرآة العرفان و المنقطع من نیله حبل الوجدان، غواص بحر القدم، محیط الفضل والکرم، حامل سرّ الرسول، مهندس الارواح والعقول، ادیب معلمة الاسماء والشؤون، فهرس الکاف والنون، غایةالظهور والایجاد محمد بن علىّ الجوادعلیه السلام.39
6. محمد بن طلحه شافعى (متوفّاى652 ق.): ... و ان کان صغیرالسّنّ فهو کبیرالقدر، رفیع الذکر، و مناقبه رضى الله عنه کثیرة... اما مناقبه فما اتسعت حلبات مجالها و لا امتدت اوقات آجالها بل قضت علیه الاقدار الاهیة بقلّة بقائه فىالدنیا بحکمها و استجالها فقلّ فىالدنیا مقامه و عجّل القدوم علیه لزیارة حمامه فلم تطل بها مدّته و لا امتدت فیها ایامه غیر انّ اللّه عزّوجّل خصّه بمنقبة متالقة فىمطالع العظیم بارقة انوارها مرتفعة فىمعارج التفضیل قیمة اقدارها بادیة لعقول اهلالمعرفة آیة اثرها و هى و ان کانت صغیرة فدلالتها کبیرة.40
7. سبط بن جوزى (654 ق): محمد الجواد... و کان على منهاج ابیه فىالعلم والتقى والزهد والجود...41
8. محمد بن یوسف گنجى شافعى (658 ق.)؛ وى نهمین پیشوا بعد از امام رضاعلیه السلام را امام جوادعلیه السلام دانسته و مىگوید: (الامام بعد الرضا، الجواد محمد المرتضى...)42
9. عمر بن شجاع الدین موصلى شافعى (660 ق.): و هو الامام التاسع الناطق بالسداد والمتّصف بالرشاد و العلم المستفاد، والفضل المنتشر بین العباد، المکین الامین، وارث النبیّین، و خلاصة ربّ العالمین، الکبیر العلم والحلم، ذوالمنطق البلیغ والتبیان، و الفصاحة والبیان، والجواد العامر، والعقل الباهر، الذى له من الروایات اعلاها، و من المناقب اجلّها و اسماها...43
10. شمس الدین احمد بن خلّکان (681 ق.): ابوجعفر محمد بن علىّ الرضا بن موسى الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر... المعروف بالجواد، احد الائمّة الاثنى عشر... و کان یروى مسندا عن آبائه الى على بن ابىطالب رضىالله عنه... و له حکایات و أخبار کثیره... و دفن عند جدّه موسى بن جعفر رضىاللّه عنهم اجمعین فى مقابر قریش.44
11. عماد الدین اسماعیل ابوالفداء دمشقى (732 ق.): محمد الجواد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسین بن على بن ابىطالب و هو احد الائمّة الاثنى عشر عند الامامیة... و هو تاسع الائمة الاثنى عشر.45
12. شمس الدین ذهبى (748 ق.): ابوجعفر الهاشمى الحسینى... کان من سروات آل بیت النبى... و کان احد الموصوفین بالسخاء و لذلک لقب الجواد... و هو احد الائمّة الاثنى عشر الذین تدعى الشیعه فیهم العصمه...46
و نیز مىگوید:
الشریف ابوجعفر محمد الجواد بن على الرضا بن موسى الکاظم الحسینى، احد الاثنى عشر اماما الذین یدعى الرافضة فیهم العصمة... و دفن عند جدّه موسى و مشهدهما ینتابه العامة بالزیارة.47
اما در جاى دیگر مىگوید:
محمد الجواد من سادة قومه لم یبلغ رتبة آبائه فىالعلم والفقه.48
13. زینالدین بن الوردى (749 ق.): محمد الجواد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسین بن على رضىالله عنه، احد الائمّة الاثنى عشر على مذهب الامامیة... و محمد تاسع الاثنى عشر...49
14. ابن تیمیه حرّانى دمشقى (758 ق.): محمد بن على الجواد کان من اعیان بنىهاشم و هو معروف بالسخاء و السؤدد و لهذا سمّىالجواد...50
15. عبدالله بن اسعد یافعى یمنى (768 ق.): الشریف ابوجعفر محمد الجواد بن على الرضى بن موسى الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر، احد الاثنى عشر اماما الذین یدعى الرافضه فیهم العصمة... و کان الجواد یروى مسندا عن آبائه الى على بن ابىطالب رضوان الله تعالى علیهم اجمعین... و لمّا توفّى دفن عند جدّه موسى بن جعفر فى مقابر قریش.51
16. محمد بن عبدالله، معروف به ابن بطوطه (779 ق.)؛ وى در سفرنامه خود از ضلع غربى بغداد چنین مىگوید: وفىهذا الجانب الغربى من المشاهد و هو فىمحلّة باب البصرة... و فىهذا الجانب قبر موسى الکاظم بن جعفر الصادق، والد على بن موسى الرضا... و الى جانبه قبر الجواد، و القبران داخل الروضة علیهما و کانّه ملبسة بالخشب علیه الواح الفضّة.52
17. جمال الدین یوسف بن تغرى اتابکى (874 ق.): محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسین بن على بن ابىطالب، ابوجعفر و قیل ابومحمد، و کان یلّقب بالجواد و بالمرتضى و بالقانع... و کان خصیصاً عند المأمون...53
18. فضل الله بن روزبهان خنجى اصفهانى (927 ق.): اللهم وصلّ و سلّم على الامام التاسع، الاوّاب السجّاد، الفائق فىالجود على الاجواد، مانح العطایا و الاوفاد، لعامّة العباد، ماحىالفوایة و العناد، قامع ارباب البغى والفساد، صاحب معالم الهدایة و الارشاد، الى سبل الرشاد، المقتبس من نور علومه الافراد، من الابدال و الاوتاد، ابىجعفر محمد التقى الجواد بن على الرضا ساکن روضة الجنّة بأنعم العیش، المقبور عند جدّه بمقابر قریش. اللهم صلّ على سیّدنا محمد و آل سیّدنا سیّما الامام السّجّاد محمد التقى الجواد.54
19. غیاث الدین بن همام الدین شافعى، معروف به خواندمیر (942 ق.)؛ وى در احوالات امام چنین مىگوید: در اوایل ایام صبى و مبادى آوان نشو و نما، شمایم امامت و سرورى از صادرات افعال آن غنچه گلبن نبوّت در دمیدن بود، و نسایم کرامت و دین پرورى از واردات احوال آن نهال گلشن فتوّت در وزیدن. رخسار فایز الانوارش سپهر علم و دانش را آفتابى بود از افق دودمان مصطفوى طالع گردیده، و قامت موفور الاستقامتش گلزار مجد و معالى را شجره بود بر جویبار خاندان مرتضوى بالا کشیده، دلایل امامتش به موجب نصّ آباء نامدارش در غایت ظهور، و امارات جلالتش در کتب متقدمین و متأخرین بأقلام اهتمام مستور.
امام تقى، نقى جواد
فطانت نهاد، کرامت نزاد
ز صلب شریف على الرضا
ز اولاد دین پرور مرتضى
گل سورى بوستان رسول
نهال ثمر بخش باغ بتول
بفضل کرم آنچنان شهره گشت
که صیتش ز اوج فلک در گذشت
ز حد بود بیرون کرامات او
ز حصر است افزون مقامات او55
20. شمس الدین محمد بن طولون دمشقى (953 ق.): و تاسعهم ابنه محمد و هو ابوجعفر محمد الجواد بن علىالرضا بن موسى الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن على زین العبادین بن الحسین بن على بن ابىطالب رضىالله عنهم، المعروف بالجواد... و له حکایات و اخبار کثیرة و کان یروى مسندا عن آبائه الى على بنابىطالب.56
21. حسین بن محمد دیار بکرى (966 ق.)؛ وى درباره امام مىگوید: الشریف محمد الجواد ولد على بن موسى الرضا...57
22. ابن حجر هیثمى مالکى (973 ق.)؛ وى درباره اولاد امام رضا چنین مىگوید: اجلّهم محمد الجواد، لکنّه لم تطل حیاته...58
23. ابن عماد حنبلى دمشقى (1089 ق.): الشریف، ابوجعفر محمد بن علىالرضا بن موسى الحسینى، احد الاثنى عشر اماما الذین تدعى فیهم الرافضة العصمة... و دفن عند جدّه موسى و مشهدهما یتنابه العامة بالزیارة.59
24. مولوى عبدالفتاح بن محمد بن نعمان حنفى هندى (1096 ق.): کان الامام محمد بن على الرضا... و کان علیه السلام صاحب الخوارق والکرامة من طفولیته و یقال انّه أخبر انّ موته یکون ثلاثین شهراً بعد موت المأمون، فکان کما أخبر.60
25. عبدالله بن محمد بن عامر شبراوى شافعى (1172 ق)؛ وى درباره فرزندان امام رضاعلیه السلام مىگوید: وله من الاولاد خمسه ذکور و بنت، اجلّهم و اشرفهم التاسع من الائمة محمد الجواد و هو ابوجعفر محمد الجواد بن علىالرضا بن موسى الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن على زین العابدین بن الحسین السبط بن على بن ابىطالب، و کراماته رضىالله عنه کثیرة و مناقبه شهیرة...61
26. مؤمن بن حسن شبلنجى شافعى (1298 ق.)؛ وى با تکرار کلام محمد بن طلحه شافعى، از امام تجلیل و به بزرگى یاد کرده و مىگوید: وان کان صغیر السّنّ فهو کبیر القدر، رفیع الذکر، و مناقبه رضىالله عنها کثیرة...62
27. یوسف بن اسماعیل نبهانى شافعى (1350 ق.): محمد الجواد بن على الرضا احد اکابر الائمة و مصابیح الامّة من ص = ساداتنا اهلالبیت... رضىالله عنه و عن آبائه الطیبین و اعقابهم اجمعین و نفعنا ببرکاتهم، آمین.63
28. على حسینى فکرى قاهرى: لقد احسن المأمون الیه و قربه و بالغ فىاکرامه و لم یزل مشغوفا به لمّا ظهر له من فضله علمه و کمال عقله و ظهور برهانه مع صغر سنّه، و عزم على تزویجه بابنته امالفضل و صمّم على ذلک فمنعه العبّاسیّون من ذلک خوفاً من أن یعهد الیه کما عهد ابیه من قبل...64
29. هادى حمو: هو ابوجعفر محمد الجواد بن علىالرضا مات فخلفه فىالامامة و هو ابن سبع او تسع سنین و قد شغف به المأمون لمّا رأى من فضله مع صغر سنّه و نبوغه فىالعلم والحکمة و الادب و کمال العقل ما لم یساوه احد فىذلک من اهل زمانه، فزوّجه ابنته امالفضل کما زوّج ابه من قبل من اخته امحبیب...65
30. دکتر عبدالسّلام ترمانینى: هو محمد بن علىالرضا بن موسى الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن على زین العابدین بن الحسین السبط بن على بنابىطالب، ابوجعفر الملّقب بالجواد، ثامن الائمة الاثنى عشر عند الامامیة، کان ذکیّاً، طلق اللسان، حاضر البدیهة...66
31. خیرالدین زرکلى: محمد بن علىالرضا بن موسى الکاظم الطالبى الهاشمى القرشى ابوجعفر الملّقب بالجواد تاسع الائمه الاثنى عشر عند الامامیة کان رفیع القدر کأسلافه، ذکیّاً، طلق اللسان، قوى البدیهة...67
نصوص وارده بر امامت امامعلیه السلام
در بعضى از متون اهلسنّت روایاتى که بر امامت امام جوادعلیه السلام از جانب امام رضاعلیه السلام دلالت دارد، نقل شده که به بعضى از آنها اشاره مىشود:
1. صفوان بن یحیى مىگوید: روزى به امام رضاعلیه السلام گفتم: قد کنّا نسئلک قبل أن یهب الله لک أباجعفر من القائم بعدک؟ فتقول: یهب الله لى غلاماً و قد وهبک الله و أقرّ عیوننا به، فإن کان کون و لا أردنا الله لک یوما فالى من؟ فأشار بیده الى أبى جعفر و هو قائم بین یدیه و عمره اذ ذاک ثلاث سنین. فقلت: و هو ابن ثلاث؟! قال: و ما یضرّ ذلک فقد قام عیسى بالحجّة و هو ابن أقلّ من ثلاث سنین.68
2. معمّر بن خلاّد مىگوید: سمعت الرضا یقول و ذکر شیئا فقال: ما حاجتکم الى ذلک هذا أبوجعفر قد أجلسته مجلسى و صیّرته مکانى. و قال: إنّا اهلبیت یتوارث اصاغرنا عن أکابرنا القذة بالقذة.69
3. جیرانى به نقل از پدرش مىگوید: کنتُ واقفاً بین یدى أبىالحسن الرضا بخراسان فقال قائل: یا سیّدى ان کان کون الى من؟ فقال: الى ابنى أبىجعفر. فکأنّ السائل استصغر من أبى جعفر فقال الرضا: إنّ اللّه بعث عیسى بن مریم نبیّاً صاحب شریعة مبتدئة فىاصغر من السّنّ الذى فیه أبوجعفر.70
4. روایت شده: روزى امام جوادعلیه السلام بر عموى پدر خود، على بن جعفر، وارد شد. على بن جعفر به احترام امام جوادعلیه السلام از جا برخاسته و امام را مورد احترام و بزرگداشت قرار داد. اطرافیان به على بن جعفر گفتند: تو در حالى که عموى پدرش هستى، این گونه وى را احترام مىکنى؟ على بن جعفر در حالى که دست بر ریش خود گذاشته بود، گفت: اذا لم یراللّه هذه الشیبة للامامة أراها أهلا للنّار اذا لم أقرّ بإمامته.71
پی نوشت ها:
________________________________________
1. تاریخ بغداد، خطیب بغدادى، ج 3، ص 54.
2. همان؛ نورالابصار فى مناقب آل بیت النبىّ المختار، مؤمن بن حسن شبلنجى، ص 160.
3. النجوم الزاهره، ابن تغرى اتابکرى، ج 2، ص 231.
4. مطالب السؤول فىمناقب آل الرسول، محمد بن طلحه شافعى، ص 303؛ احسن القصص، على فکرى، ج 4، ص 284؛ مفتاح المعارف، عبدالفتاح بن نعمان حنفى، ص 82.
5. تاریخ احمدى، احمد حسین بهادرخان حنفى بریانوى هندى، ص 349؛ النعیم المقیم لعترة النبأ العظیم، عمر بن شجاع الدین شافعى، ص 411.
6. تذکرة الخواص، سبط بن جوزى، ص 321؛ مطالب السؤول، ص 303.
7. نورالابصار، ص 160؛ احسن القصص، ج 4، ص 284؛ تاریخ حبیب السیر، خواند میر، ج 2، ص 91؛ تاریخ احمدى، ص 349؛ تاریخ الاسلام، شمس الدین ذهبى، ص 385؛ النعیم المقیم، ص 411.
8. تاریخ حبیب السیر، ج 2، ص 91.
9. تاریخ الاسلام، ص 385؛ العبر، شمس الدین ذهبى، ج 1، ص 300.
10. تاریخ احمدى، ص 349؛ نورالابصار، ص 160؛ احسن القصص، ج 4، ص 284.
11. تاریخ الاسلام، ص 385.
12. تذکرة الخواص، ص 321؛ نورالابصار، ص 160؛ احسن القصص، ج 4، ص 294.
13. النعیم المقیم، ص 414.
14. تاریخ بغداد، ج 3، ص 55؛ النجوم الزاهره، ج 2، ص 231؛ الفصول المهمّه، ابن صباغ مالکى، ص 248؛ کفایة الطالب، محمد بن یوسف گنجى شافعى، ص 458؛ تذکرةالخواص، ص 321.
15. مطالب السؤول، ص 305؛ الفصول المهمّه، ص 248؛ احسن القصص، ج 4، ص 284.
16. نزهة الجلیس، عباس بن على مکّى، ج 2، ص69.
17. مطالب السؤول، ص 305.
18. تاریخ بغداد، ج 3، ص 55.
19. المختصر فىاخبار البشر، زین الدین ابوالفداء دمشقى، ج 2، ص 33؛ تتمة المختصر فىاخبار البشر، ابن وردى، ج 1، ص 332؛ تاریخ الاسلام، ص 385؛ شذرات الذهب، ابن عماد حنبلى، ج 3، ص 97؛ المنتظم، ابن جوزى، ج 6، ص 304.
20. تذکرة الخواص، ص 321.
21. کفایةالطالب، ص 310؛ الفصول المهمّه، ص 257؛ نورالابصار، ص 245؛ نزهةالجلیس، ج 2، ص 69؛ الصواعق المحرقه، ابن حجر هیثمى، ص 123؛ احسن القصص، ج 4، ص 294؛ جامع کرامات الاولیاء، یوسف بن اسماعیل نبهانى، ج 1، ص 169.
22.مروجالذهب،علىبنحسینمسعودى،ج3،ص464.
23. النجوم الزاهره، ج 4، ص 294.
24.العبر،ج1،ص300؛ شذرات الذهب، ج 3، ص 97؛ رحله، ابن بطوطه، ص 237؛ تذکرةالخواص،ص321.
25.الفصولالمهمّه،ص257؛نزهةالجلیس،ج2،ص69.
26و27. مروج الذهب، ج 3، ص 464.
28. نورالابصار،ص160؛احسنالقصص،ج4،ص296.
29. الفصول المهمّه، ص 248؛ نورالابصار، ص 160.
30 تذکرة الخواص، ص 321.
31. کفایةالطالب، ص 458.
32. مرآةالجنان، ج 2، ص 61؛ الائمة الاثنى عشر، ابن طولون دمشقى، ص 103.
33. سیر اعلام النبلاء، ذهبى، ج 13، ص 121.
34. نورالابصار، ص 245.
35. همان؛ الفصول المهمّه، ص 269.
36.اصولکافى،ج1،ص353؛بحارالانوار،ج50،ص68.
37. تاریخ بغداد، ج 3، ص 54.
38. الکامل فىالتاریخ، ج 4، ص 242.
39. المناقب المطبوع فىآخر وسیلة الخادم الى المخدوم، فضل الله بن روز بهان اصفهانى، ص 296.
40. مطالب السؤول، ص 303.
41. تذکرة الخواص، ص 321.
42. کفایة الطالب، ص 458.
43. النعیم المقیم لعترة النبأ العظیم، ص 411 و 412.
44. وفیات الاعیان، ابن خلّکان، ج 4، ص 175.
45. المختصر فىاخبار البشر، ج 2، ص 33.
46.تاریخالاسلام،ذهبى،حوادثسال220-211)،ص385.
47. العبر، ج 1، ص 300.
48. سیر اعلام النبلاء، ج 13، ص 121.
49. تتمة المختصر فىاخبار البشر، ج 1، ص 332.
50. منهاج السنه، ابن تیمیه، ص 127.
51. مرآةالجنان، ج 2، ص 60 و 61.
52. رحله، ص 237.
53. النجوم الزاهره، ج 2، ص 282.
54. وسیلة الخادم الى المخدوم، ص 235.
55. تاریخ حبیب السیر، ج 2، ص 92.
56. الائمة الاثنا عشر، ص 103.
57. تاریخ الخمیس، دیار بکرى، ج 2، ص 336.
58. الصواعق المحرقه، ج 2، ص 596.
59. شذرات الذهب، ج 3، ص 97.
60. مفتاح المعارف، ص 82.
61. الاتحاف بحبّ الاشراف، عبدالله بن محمد شبراوى، ص 347 و 348.
62. نورالابصار، ص 245.
63. جامع کرامات الاولیاء، ج 1، ص 168 و 169.
64. احسن القصص، ج 4، ص 295.
65. اضواء على الشیعه، هادى حمو، ص 136.
66. احداث التاریخ الاسلامى، عبدالسّلام ترمانینى، ج 2، ص 1259.
67. الاعلام، خیرالدین زرکلى، ج 6، ص 271.
68 - 70. الفصول المهمّه، ص 265.
71. فصل الخطاب، خواجه پارساى بخارى، ص 58.