کارآمد ساختن ارتباطات
آرشیو
چکیده
متن
بهترین اطلاعاتی که ما درباره روابط داریم برگرفته از مستحکمترین رابطه همه ما یعنی پیوند ازدواج است.
توجه و بهرهبرداری از روابط ارزشمند انسانی، به امری رایج در محیطهای کاری تبدیل شده است. همه ما موافق هستیم که مدیران باید ارتباط عمیقی با پیروان خود ایجاد کنند تا درک عملکرد آنها را تضمین نمایند. ما به رهبرانی ارج مینهیم که دارای هوش هیجانی (عاطفی) برای ایجاد ارتباطاتی مطمئن و ثمربخش با پیروان خود هستند. تلاشهای فراوانی در صنایع انجام میشوند تا به ما در دستیابی به مهارتهای بهتر ارتباطی کمک کنند؛ بسیاری از مدیران مشاورانی را برای خود در این زمینه استخدام میکنند. کتابخانهها مملو از کتابهایی هستند که نشان میدهند چگونه میتوان بهترین روابط را ایجاد و مدیریت کرد.
علیرغم تمامی اهمیتی که برای پویاییهای فردی در محیط کار قایل هستیم، اما شواهد اندکی وجود دارند که به ما نشان دهند چرا روابط کاری ایجاد و یا متلاشی میشوند. مثلاً ما میدانیم که ارتباط فردی میان مربی و شاگردانش یک رابطه موفق است اما تلاش نمیکنیم به روشی مشخص به بررسی علت موفق بودن چنین رابطهای بپردازیم. عدم وجود اطلاعات مناسب و تجزیه و تحلیلهای دقیق باعث میشود که ما بهای سنگینی بپردازیم: وقتی روابط تیره میشوند که به راحتی نیز این اتفاق میافتد، کمترین کاری که میتوانید انجام دهید آن است که شرایط را رو به بهبود تغییر دهید. حتی بهترین مدیران منابع انسانی نمیدانند چگونه یا چه زمانی مداخله نمایید. اگر شرکتها بتوانند به مدیرانشان در زمینه بهبود روابطشان در شرایط سخت کاری کمک کنند، شاهد رشد بهرهوری خواهند بود و درمییابند که حفظ ارتباط با افراد مستعد سادهتر خواهد شد.
اگرچه تحقیق کمی درباره روابط کاری انجام شده باشد، اما میتوان کار را حتی با روابط خانوادگی آغاز کرد. این خبر خوبی است زیرا روش افراد برای مدیریت روابط کاریشان ارتباط تنگاتنگی با روش مدیریت روابط شخصی و خانوادگیشان دارد. مثلاً افرادی که در خانه بددهن و فحاش هستند، احتمالاً در محیط کار نیز چنین هستند. اگر چنین باوری دارید – که اکثر روانشناسان چنین هستند – آنگاه بررسی رابطه آنها در خانه به خوبی نمایانگر نوع روابط آنها در محیط کار است.
کمتر کسی میتواند همانند جان گاتمن مدیر انستیتو پژوهشی ارتباطات میتوانند نحوه حفظ روابط فردی را برای ما تشریح نماید. در لابراتوار روابط خانوادگی این انستیتو– که به آن لابراتوار عشق گفته میشود – بیش از 35 سال است که گاتمن به بررسی ازدواجها و طلاقها پرداخته است. او هزاران زوج را بررسی کرده، با آنها مصاحبه کرده و تعاملات آنها را در طول زمان ثبت نموده است. او و همکارانش از دوربینهای ویدیویی، دستگاههای کنترل قلب و دیگر تجهیزات علمی برای سنجش آنچه استفاده مینمایند که زوجها در زمان تنش یا محبت تجربه میکنند. با تجزیه و تحلیل ریاضی دادهها، گاتمن شواهد علمی مستحکمی را درباره آنچه که باعث شکلگیری روابط خوب میشود، گردآوری نموده است.
در این راستا، مصاحبهای با وی انجام شده که توسط شما را به آن جلب میکنیم:
گفته میشود شما میتوانید در مدت زمان کوتاهی و با میزان دقت بالایی، پیشبینی کنید آیا یک زوج برای مدتی طولانی در کنار هم زندگی خواهند کرد یا خیر. چگونه این وضعیت را مدیریت و کنترل مینمایید؟
اجازه دهید موضوع را به این شکل بیان کنم. اگر سه ساعت را با یک زوج بگذرانم و اگر با آنها مصاحبه و متن آن را بر روی نوار ضبط کنم – به شکلی مثبت حتی در زمان تنشها و اختلافها – آنگاه میتوانم بگویم که قادر هستم نرخ موفقیت آنها برای این که آنها طی سه تا پنج سال آینده در کنار هم خواهند بود یا نه را با دقت 90 درصد پیشبینی کنم. طی 35 سال، بر روی بیش از 3000 زوج کار کردهام و اطلاعات موجود این امر را تأیید میکنند.
آیا میتوانید مرا راهنمایی کنید که چگونه باید درباره استخدام یک کارمند تصمیم بگیرم؟
میدانم که این موضوع در رسانهها مطرح شده است. ببینید پایایی تحقیقات من برگرفته از تحقیقاتی است که مشخصاً درباره روابط زوجها انجام دادهام. شما نمیتوانید از این کار برای پیشبینی این موضوع استفاده کنید که آیا کسی برای استخدام مناسب است یا خیر. حداقل من نمیتوانم چنین کاری انجام دهم.
کار شما عمدتاً به روش مصاحبه بستگی دارد. چگونه به این روش رسیدید؟
ما روشهای قبلی را بررسی کردیم. تمام مصاحبهها را بر روی نوار ضبط کردیم. آنها را بارها و بارها تماشا و تجزیه و تحلیل کردیم. از این طریق بود که ما به روشهای مناسبی برای مصاحبه استفاده کردیم.
بزرگترین کشف شما چه بوده است؟
این امر بسیار ساده به نظر میرسد اما شاید برای این که به آن پی ببرید باید تمام یافتههای مرا بخوانید. به یک نمکدان توجه کنید. حالا فرض کنید که باید به جای نمک، آن نمکدان را پر از افکار مثبت کنید. در این صورت است که یک رابطه خوب شکل میگیرد.
باید یاد بگیرید که بگویید: «بله». میخواهم بگویم بزرگترین کشف من قدرت بله گفتن بوده است مانند این که بگوییم «بله، این نکته مهمی است که قبلاً به آن فکر نکرده بودم» یا «بله، اگر فکر میکنید این قدر مهم است، حتماً آن را عملی سازید» یا «بله، این یک ایده خوب است».
آیا این امر بدان معنا است که هیچ فضایی برای تنش و اختلاف در یک رابطه خوب وجود ندارد؟
مسلماً خیر. داشتن یک رابطه عاری تنش و اختلاف بدان معنا نیست که رابطه خوبی وجود دارد. منظور من از بله گفتن به معنا اطاعت صرف نیست.
توافق همان تسلیم یا سازش نیست. بنابراین اگر افراد فکر میکنند که باید همیشه تسلیم باشند، دیگر روابط هیچ کارآیی نخواهند داشت. تضادهایی وجود دارند که مسلماً شما با آنها مواجه خواهید بود زیرا این امر ناشی از تفاوت در شخصیت افراد است.
اجازه دهید با ذکر مثالی از تجارب شخصی خودم این موضوع را برای شما روشن کنم.
همسر من عادت بدی داشت که سرجایش مینشست و دست به هیچ کاری نمیزد چند سال پیش، کتاب هنر هیچ کار نکردن را به او دادم. او قبلاً این کتاب را نخوانده بود. پس از آن همه چیز عوض شد. حالا این من هستم که نمیتوانم پای به پای او از عهده انجام چند کار مختلف برآیم. وقتی یک روز تعطیل هستم واقعاً میخواهم تعطیل باشم. میخواهم موسیقی گوش کنم و از اوقات فراغتم لذت ببرم. همیشه بر سر این موضوع با هم اختلاف داریم. مثلاً او از من میخواهد که آشغالها و لوازم اضافی را به بیرون از ساختمان ببرم و من در عوض میخواهم استراحت کنم. این تضادی ارزشمند است زیرا نمایانگر یک تفاوت مهم شخصیتی میان ما میباشد. من نمیخواهم خودم را با سبک او وفق دهم و او نیز نمیخواهد خودش را با سبک من وفق بدهد.
یک موضوع رایج دیگر در بسیاری از روابط، وقتشناسی است. افراد تفاوتهای زیادی در خصوص این موضوع دارند و بارها به همین دلیل با یکدیگر درگیر میشوند. باید چنین باشد زیرا اگر چنین نباشد آنگاه شما اصلاً نمیتوانید تفاوتها را درک کنید.
آیا ممکن است به ما بگویید که مردم در روابط خود بر سر چه موضوعات دیگری تضاد و دعوا دارند؟
تابستان گذشته حدود 900 نمونه را تحلیل کردم. به کمک پرسنل آزمایشگاه، من با مردم درباره تضادهایشان مصاحبه کردم – ما حتی شاهد دعواهای آنها در داخل و بیرون از آزمایشگاه بودیم و به همین دلیل با آنها از نزدیک صحبت کردیم. آنچه که ما از بررسی همه این تعاملات دریافتیم این بود که اکثر افراد بر سر هیچ با هم دعوا میکنند. دعوای آنها نه بر سر پول بوده، نه بر سر ارتباطات جنسی و نه بر سر مادر/پدر زن یا مادر/ پدر شوهر. اکثر قریب به اتفاق تضادها به دلیل روش افراد در ابراز اختلافاتشان است. مثلاً یکی از مواردی که بررسی کردیم، درباره دستگاه کنترل از راه دور تلویزیون بود. یک زوج در حال تماشای تلویزیون بودند که مرد گفت: «اجازه دهید کانالهای دیگر را هم ببینیم» و شروع کرد به تعویض کانالها. ناگهان همرش گفت: «توقف کن، اجازه بده این برنامه را ببینیم. این برنامهای جالب است.» اما مرد در پاسخ گفت: «بگذار کانالهای دیگر را هم ببینیم.» همسر او اعتراض کرد اما شوهر به کارش ادامه داد و سرانجام یک کانال را اتنخاب کرد و کنترل را زمین گذاشت. همسرش گفت همیشه این طور برخورد میکنی و احساسات مرا جریحهدار میکنی.
این یک موضوع پیش پا افتاده به نظر میرسد اما واقعیت آن است که دعوای بسیاری از زوجها بر سر همین موضوعات به ظاهر پیش پا افتاده است. متأسفانه، اکثر این موضوعات هرگز حل و فصل نمیشوند. اکثر زوجها هرگز مقابل هم نمینشینند تا یک بار برای همیشه، موضوع استفاده از کنترل تلویزیون را حل کنند. آنها سعی نمیکنند روابط خود را ترمیم نمایند. آنها سعی نمیکنند رو در رو بنشینند و برای حل مشکلاتشان با یکدیگر صحبت کنند.
ما نمیتوانیم در کار تظاهر کنیم. آیا روشهایی وجود دارند که ما بخواهیم به پیوندهایی مستحکم دست یابیم؟
شما میتوانید شباهتهای بسیاری را در محیطهای کاری بیابید. ممکن است یک گفتگوی ساده در کار باعث پدید آمدن یک رابطه عمیق شود. این امر حتی در مورد رؤسای سازمانها و شرکتها نیز مصداق دارد. فردی که سازمان را اداره میکند ممکن است احساس تنها زیادی داشته باشد و اگر کسی به اطاق او برود و به جای کار، درباره تعطیلات پایان هفته با او صحبت کند، آنگاه این پیام متبادر میشود که «من شما را دوست دارم و متوجه سمت سازمانی شما نیز هستم اما میخواهم رابطهای نزدیک با شما داشته باشم.» در سازمانها، افراد باید یکدیگر را به مثابه انسان بنگرند زیرا در غیر این صورت هیچ گونه ارتباط و تعامل اجتماعی میان آنها ایجاد نخواهد شد.
نظر شما درباره روابط جنسی در سازمانها چیست؟
این امر میتواند حقیقتاً مشکلساز باشد. شیرلی گلس محقق امور ازدواج و زناشویی، کار جالبی را در مورد روابط دوستانه در محیط کار انجام داد. او داستان مردی به نام جرج را ذکر کرد که تازه صاحب فرزندی شد اما مرتبط با همسرش اختلاف و دعوا داشت. یک روز، او و همکارانش به جشنی در شرکت دعوت شدند که علت آن پشت سر گذاردن یک فصل موفق کاری بود. به همه در این جشن خوش گذشت. پس از مدتی همه به خانههایش رفتند و تنها این مرد و یکی از همکاران زن او باقی ماندند. آنها دقایقی را درباره پیشرفتهای کاری صحبت کردند تا این که زن گفت: «این برای نخستین بار است که طی چند ماه گذشته اینقدر شما را شاد میبینم.» بدون این که هیچ اتفاق خاصی بیافتد، جرج بسیار از این گفتگوی ساده و چند دقیقهای لذت برد به ویژه این که مدتها بود با همسرش این گونه صحبت نکرده بود. اینها موضوعاتی هستند که مسلماً میتوانند مشکلاتی حادتر را در محیطهای کاری ایجاد کنند.
فکر میکنید چه عواملی در موفقیت یک رابطه بلند مدت نقش داشته باشند؟
باید به دنبال نکات مثبت یکدیگر باشید. رابرت لونسون از دانشگاه کالیفرنیا در برکلی و من، 18 سال از یک تحقیق خطی 20 ساله را در شهر سانفرانسیسکو سپری کردهایم. ما دو گروه زوج داریم که وقتی تحقیق را آغاز کردیم حدوداًً چهل ساله بودند و اکنون شصت ساله هستند. گروه دوم نیز افرادی حدوداً شصت ساله بودند که اینک حدوداً هشتاد سال سن دارند. نکته جالب آن است که هر چه افراد مدت زمان بیشتری را در کنار هم هستند، حس مهربانی بیشتری دارند. تحقیق ما در این زمینه آغاز شد که آیا روابط در اواخر زندگی همانند شروع روابط در جوانی – به ویژه دوران نامزدی – هستند یا خیر. در دوران نامزدی شما شریکی جدید و مثبت را مییابید. همه چیز رنگ و بویی تازه داد. شما ویژگیهای منفی را نادیده میگیرید و جذب خصایص مثبت میشوید. در بلند مدت، همین موضوع رخ میدهد. مثلاً من و همسرم از خانهای که 14 سال در آن زندگی کرده بودیم، نقل مکان کردیم. من میدیدم که او در خانه جدید همه چیز را با همان ظرافت دوران جوانی میچیند. تصمیم گرفتم بنشینم و هیچ دخالتی در کارش نکنم. در روابط خوب، افراد لحظههایی را به یاد میآورند که در کنار هم به خوبی و خوشی گذراندهاند.
آیا این امر مستلزم یک رابطه خوب است؟
حقیقتاً پاسخ این پرسش را نمیدانم. یکی از کسانی که واقعاً او را قبول داشتم، هارولد راش از دانشگاه ماساچوست بود که اکنون بازنشسته شده و زمانی در خصوص روابط تحقیق میکرد. او زوجهای زیادی را بررسی کرده بود که به سطحی مناسب از هماهنگی در زندگی خود دست یافته بودند. اما یک نکته مهم و تعجبآور در تحقیقات او این بود که اکثر زوجها اعلام کرده بودند که اندکی دوری عاطفی، باعث استحکام پیوندهای آنان شده است. ما نیز بر روی چنین گروههایی تحقیق کردیم و تقریباً به نتایج مشابهی رسیدیم.
آیا عوامل کوتاه مدت برای موفقیت در روابط، با عوامل موفقیت بلند مدت تفاوت دارند؟
وقتی نوجوانان و ارتباطات آنها را بررسی میکنیم، با موضوع عوامل کوتاه و بلند مدت مواجه میشویم. ما الزاماً از یک نوجوان 14 ساله انتظار نداریم که با کسی یک رابطه ماندگار ایجاد کند اما تمایل او داریم او یک تجربه مثبت در این زمینه کسب کند و به همین دلیل سعی میکنیم را برای رشد مناسب عاطفی آنها هموار کنیم نه این که آنها را وارد یک مسیر منفی کنیم. احترام و محبت دو موضوع بسیار مهم در شکلگیری روابط هستند.
به عنوان پرسش آخر، چه توصیهای دارید که از تحقیق خود در مورد روابط خوب به دست آوردهاید؟
فکر میکنم مردان باید یاد بگیرند که چگونه خشم همسران خود را کنترل کنند. این پیامی روشن برای عصر امروز است زیرا زنان عصر حاضر تحصیل کردهاند و نقش بیشتری در اقتصاد خانواده ایفا میکنند. آنها در عرصههای سیاسی و اجتماعی نیز حضوری فعال دارند. زنان وقتی عصبانی میشوند که احساس میکنند اهدافشان به بن بست خوردهاند بنابراین مردان باید نحوه برخورد با آنها را فرا بگیرند. اگر مردان میخواهند روابط خوبی با زنان داشته باشند باید یاد بگیرند تا نسبت به این گونه مسایل حساس باشند. آنها باید بپذیرند که گاهی اوقات روابط آن گونه پیش نمیروند که آنها تمایل دارند. درک این موضوع بیشترین نقش را در توسعه و حفظ روابط دارد.