حفظ قرآن در سیره معصومان(ع)
منبع:
فرهنگ کوثر 1384 شماره 63
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام امام شناسی امامت چیست، امام کیست
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تاریخ اسلام و سیره تاریخ و سیره شناسی تاریخ و سیره اهل بیت(ع)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تربیت تربیت دینی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی حدیث و علوم حدیث حدیث معارف حدیثی موارد دیگر قرآن و تفسیر در روایات
آرشیو
چکیده
متن
یکی از راه های حفظ و صیانت قرآن از تصحیف و تحریف و هرگونه دستبرد در صدر اسلام، به خاطر سپردن آیات قرآن بوده و خود پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم، آورنده این معجزه الهی، و امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام، دریافت کننده آن، در این راه پیشگام بودند.
در سوره أعلی آمده است:
«سَنُقرِئُکَ فَلا تَنْسی »(1)؛ ما به زودی (قرآن را) بر تو می خوانیم و هرگز فراموش نخواهی کرد.
در تفسیر مجمع البیان آمده است:
وقتی جبرئیل وحی را بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل می کرد، آن حضرت به خاطر این که مبادا آن را فراموش کند، هنوز وحی تمام نشده، به قرائت آن می پرداخت. وقتی این آیه نازل شد، دیگر پیامبرصلی الله علیه وآله چیزی از قرآن را فراموش نکرد.
مرحوم طبرسی پس از آن می نویسد:
با وجود این که رسول گرامی صلی الله علیه وآله امّی بود، قرآن را به خوبی به خاطر می سپرد، حتّی جبرئیل سوره ای طولانی را بر پیغمبرصلی الله علیه وآله می خواند و آن حضرت با یک بار خواندن آیات، سوره را حفظ می کرد و هرگز آن را فراموش نمی نمود.(2)
نیز در قرآن آمده است:
«لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ * اِنَّ عَلَیْنا جَمْعَهُ وَ قُرآنَهُ، فَاِذا قَرَأناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ»(3)؛ زبانت را به خاطر عجله برای خواندن آن (قرآن) حرکت مده؛ چرا که جمع کردن و خواندن آن بر عهده ماست. پس هرگاه آن را خواندیم، از خواندن آن پیروی کن!
در تفسیر شریف المیزان چنین می خوانیم:
این آیات در معنای آن آیه است که در قرآن آمده: «وَ لا تَعْجَلْ بِالقُرآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضی اِلَیکَ وَحْیُهُ»(4)؛ پس نسبت به (تلاوت) قرآن عجله نکن پیش از آنکه وحیِ آن بر تو تمام شود. یعنی زبان خود را به وحی حرکت مده تا با عجله وحی را گرفته باشی و چیزی که هنوز ما نخوانده ایم، در خواندنش از ما پیشی گرفته باشی، به قرآن عجله نکن؛ چون جمع کردن آنچه به تو وحی می شود و پیوسته کردن اجزای آن به یک دیگر و قرائت آن بر تو، به عهده ماست، پس وقتی وحی ما تمام شد، تو شروع به خواندن کن!(5)
این آیات نموداری از شوق شدید و اهتمام زیاد پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم به حفظ و به خاطر سپردن قرآن است.
از امیرمؤمنان علی علیه السلام نقل شده است که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم به من فرمود:
آیا دعایی به تو بیاموزم که به سبب آن قرآن را فراموش نکنی؟
سپس پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم این دعا را به حضرت علی علیه السلام تعلیم فرمود:
«أللهمَّ ارْحَمنی بِتَرْکِ مَعاصیکَ أَبَداً ما أَبْقیْتَنی وَارْحَمْنی مِنْ تَکَلُّفِ مالا یَعْنینی وَارْزُقْنی حُسْنَ النَّظَرَ فِیما یُرْضِیکَ وَالْزِمْ قَلْبِی حِفْظَ کِتابِکَ کَما عَلَّمْتَنی ، وَارْزُقْنی أَنْ أَتْلُوهُ عَلیَ النَّحوِ الَّذی یُرْضیکَ عَنّی، اللهمَّ نَوِّرْ بِکِتابِکَ بَصَری ، وَاشْرَحْ بِهِ صَدْری، وَأطْلِقْ بِهِ لِسانی وَاسْتَعْمِلْ بِهِ بَدَنی وَ قَوِّنی بِهِ عَلی ذلِک وَ أَعِنّی عَلَیْهِ، اِنَّهُ لا یُعِینُ عَلَیْهِ اِلاَّ أَنْتَ لا اِلهَ الاَّ أَنْتَ»(6)؛
در روایت دیگری از امیرمؤمنان علیه السلام نقل شده که فرمود:
«هیچ آیه ای از قرآن بر پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم نازل نشد مگر آنکه بر من قرائت نمود... پس آن را با خطّ خود نوشتم. حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم به من تفسیر، تأویل، ناسخ، منسوخ، محکم، متشابه، خاص، عام و... آن را آموخت و دعا کرد که خداوند حفظ و فهمش را به من عطا کند، پس هیچ آیه ای را از کتاب خداوند فراموش نکردم...»(7)
ترغیب دیگران
روایات و شواهد تاریخی زیادی دلالت دارد بر این که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم و امامان معصوم علیهم السلام اصحاب را به حفظ کردن قرآن تشویق می نمودند و بر آن اصرار داشتند.
از پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است که:
«مَنْ أَعْطاهُ اللهُ حِفْظَ کِتابِهِ، فَظَنَّ أَنَّ اَحَداً اُعْطِیَ أفْضَلَ مِمَّا أُعْطِیَ فَقَدْ غَمَطَ(8) أَفْضَلَ النِّعْمَةِ(9)؛ کسی که خداوند (نعمت) حفظ کتابش را به او عطا فرمود، پس گمان کرد به دیگری برتر از نعمت او داده شده، پس برترین نعمت را تحقیر کرده و شکر آن را به جای نیاورده است.
در روایت دیگر آمده است:
«فَقَدْ صَغَّرَ عَظیماً وَ عَظَّمَ صَغیراً»(10)
و نیز فرمود:
- برای حافظ قرآن شایسته نیست گمان کند دیگری از او که چنین موهبتی دارد، چیزی برتر داده شده است؛ زیرا اگر کسی مالک تمام دنیا شود، قرآن از آنچه او مالک شده، برتر است.(11) - خداوند دلی که قرآن را در برداشته باشد، عذاب نمی کند.(12)
- بخوانید قرآن را و به خاطر بسپارید آن را؛ زیرا خدای تعالی، دلی را که قرآن را در برداشته باشد، عذاب نمی کند.(13)
- کسی که چیزی از قرآن را به خاطر نسپرده باشد، مانند خانه ای ویران است.(14)
فضیل بن یسار می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود:
کسی که در باره قرآن رنج بکشد و به سختی و کم حافظه گی اش آن را حفظ کند، دو اجر دارد.(15)
حفظ قرآن در کودکی
سیوطی و حضرمی به واسطه دیلمی از علی بن ابی طالب علیه السلام چنین نقل کرده اند که:
«قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: أَدِّبُوا أَوْلادَکُمْ عَلی ثَلاثِ خِصالٍ: حُبِّ نَبِیِّکُمْ وَ حُبِّ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ عَلی قَراءَةِ القُرآنِ؛ فَإِنَّ حَمَلَةَ القُرآنِ (16) فِی ظِلِّ اللهِ یَومَ لاظِلَّ إلاَّ ظِلَّهُ مَعَ أَنْبِیاءِهِ وَ أَصْفِیاءِهِ (17)؛ پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: فرزندانتان را بر سه خصلت تربیت کنید: دوست داشتن پیامبرتان، دوست داشتن اهل بیت پیامبر و قرائت قرآن؛ زیرا حافظان قرآن در روزی که هیچ سایه ای جز سایه پروردگار نیست، در سایه خداوند با انبیا و برگزیدگان هستند.»
ملاک فضیلت
بدون تردید تشویق های پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم برای به خاطر سپردن قرآن، فقط برای حفظ و صیانت قرآن از تحریف نبوده است؛ زیرا با وعده هایی که خداوند متعال فرموده بود، وی مطمئن بود این معجزه الهی از هرگونه تحریف و تغییر محفوظ می ماند. خداوند می فرماید:
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَفِظُونَ»(18)؛ ما ذکر (قرآن) را نازل کردیم و ما حتماً حافظ آن هستیم.
«لاَّ یَأْتِیهِ الْبَطِلُ مِن م بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِهِ ی»(19)؛ هیچ گونه باطلی، نه از پیش رو، و نه از پشت سر، به سراغ آن نمی آید.
البته می توان گفت: اشتیاق زیاد اصحاب برای به خاطر سپردن و نوشتن قرآن، خود یکی از عنایات ویژه الهی برای حفظ و صیانت قرآن بود.
علاّمه بلاغی در مقدمه تفسیر آلاءالرحمن می نویسد:
«هرگاه چیزی از قرآن بر پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم نازل می شد، دل های مسلمانان با شتاب آن را می گرفتند و با سینه ای گشاده از آن استقبال می کردند. آنان با رغبت و اشتیاق بسیار برای به خاطر سپردن قرآن، قیام می کردند.»
وی سپس می گوید:
«هزاران مصحف بر قاریان و حافظان مراقبت داشت و هزاران حافظ و قاری، مراقب مصحف ها بودند. هرگز برای امری تاریخی چنین تواتری که برای قرآن دست داده، حاصل نشده است که بقای آن به همان صورتی که نازل شده، در حدّ بداهت باشد.»(20)
برترین انگیزه و هدف از حفظ قرآن، نورانی شدن دل، به کارگیری دستورات و اعتقاد و پایبندی به معارف آن بوده، که ملاک فضیلت و سعادت انسان است.
امام صادق علیه السلام می فرماید:
«الحافِظُ لِلْقُرآنِ العامِلُ بِهِ مَعَ السَّفَرَةِ الْبَرَرَةِ(21)؛ حافظ قرآن که به دستورات آن عمل می کند، در ردیف فرشتگان نیکو قرار دارد.»
صاحب جواهر می نویسد:
«از ابن مسعود - که از برجستگان حافظان قرآن بود - نقل شده که گفت: ما از ده آیه نمی گذشتیم مگر اینکه امر، نهی، احکام و مراد آن آیات را بفهمیم.»(22)
آیةالله همدانی می نویسد:
«تمام فضیلت و برتری در زمان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم در سبقت در ایمان و حفظ قرآن بود و حافظان قرآن چیزی از قرآن را حفظ نمی کردند مگر از روی بصیرت و آگاهی.»(23)
تمام همّ و غمّ اصحاب در حفظ قرآن، عمل به دستورات آن و فهم آن بود. لذا در روایت آمده است:
ابوذر به محضر رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم مشرّف شد و عرض کرد: یا رسول الله! می ترسم قرآن را بیاموزم و به خاطر بسپارم و به آن عمل نکنم. پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
«خداوند قلبی را که در آن قرآن جای گرفته، عذاب نمی کند.»(24)
گویا پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم با این بیان می خواهد بفرماید: اگر نور قرآن در دل کسی قرار گرفت، راه هدایت را می یابد و به دستورات قرآن عمل می کند.
نیز آن حضرت فرمود:
کسی که قرآن را به خاطر بسپارد و حلال آن را حلال و حرام آن را حرام بشمارد، خداوند به وسیله آن او را داخل بهشت می کند و ده نفر از خانواده اش را که اهل آتش هستند، شفاعت می کند.
- قرآن را بیاموزید! زیرا مَثَل حافظ قرآن مَثَل کسی است که مشکی پُر از مُشک حمل می کند؛ اگر آن را باز کند، بوی خوشی از آن متصاعد و اگر درش بسته باشد، او حامل بوی خوش است.(25)
- «أَشْرافُ أُمَّتی حَمَلَةُ القُرآنِ وَ أَصْحابُ الِلَّیلِ (26)؛ شریف ترین امّت من حافظان قرآن و شب زنده دارانند.
- «حَمَلَةُ القرآنِ عُرَفاءُ أَهْلِ الجَنَّةِ(27)؛ حافظان قرآن در بهشت، دارای رتبه های عالی و پیشگامان اهل بهشت اند».
ابی سعید خُدری می گوید: پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
روز قیامت منبرهایی از نور می گذارند که در کنار هر منبر، اسبی نجیب قرار دارد. سپس منادی از جانب پروردگار عزیز ندا می دهد: حاملان و حافظان قرآن کجایند؟ (عدّه ای جلو می آیند) به آنها گفته می شود: بدون هیچ ترس و خوفی بر این منبرهای نور بنشینید، تا خداوند از حساب مردم فارغ شود، سپس بر این اسب های نجیب سوار شوید و به سوی بهشت بروید.(28)
رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم در جای دیگر می فرماید:
«أَغْنَی النَّاسِ حَمَلَةُ القُرآنِ، مَنْ جَعَلَهُ الله ُتَعالی فی جَوفِهِ (29)؛ غنی ترین مردم، حافظان قرآن هستند؛ آنهایی که خداوند قرآن را در دلشان قرار داده است.»
ملاک پیشوایی
در صحیح ابن خزیمه، بابی وجود دارد با عنوان «استحقاق امامت و پیشوایی به سبب حفظ قرآن، اگرچه غیر حافظ قرآن دارای سنّ بالا و شرافت بیشتری باشد.» در این باب روایتی از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم بدین عبارت نقل شده است:
عدّه ای از اصحاب برای مأموریتی از طرف پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم آماده شده بودند، حضرت به هریک از ایشان فرمود: ماذا مَعَکَ مِنَ القُرآنِ؛ از قرآن چه مقدار حفظ هستی؟ هرکس جوابی می داد تا اینکه حضرت به مردی رسید که از دیگران جوان تر بود. پرسید: تو چقدر از قرآن در خاطر داری؟ گفت: من این سوره و آن سوره و سوره بقره را حفظ هستم. حضرت فرمود: سوره بقره را حفظ هستی؟ گفت: آری. فرمود: برو که تو امیر آن هایی. شخصی که از اشراف بود، گفت: یا رسول الله! او بر ما امیر است؟! آنچه که باعث شد که ما زیاد قرآن را حفظ نکنیم، این بود که می ترسیدیم نتوانیم حقّ آن را ادا کنیم و به دستوراتش عمل کنیم.
پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم می فرماید:
قرآن را بیاموز و آن را قرائت کن و بخواب. حقیقتاً مَثَل قرآن برای کسی که آن را بیاموزد و بخواند و به آن عمل کند، مَثَل مَشکی سرشار از مُشک است که بوی خوش آن همه جا را فراگرفته و کسی که بیاموزد و حفظ کند و بخواند همانند مَشکی مملو از مُشک است.(30)
حضرت در غزوه «اُحُد» هنگام دفن شهدا، فرمود:
«... بنگرید هر کدام از اصحاب که بیشتر قرآن حفظ کرده اند، محلّ دفن او جلوتر از دیگری باشد.»(31)
و نقل شده: پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم گروهی از اصحاب را به طرف یمن گسیل نمود و شخصی را که از همه جوان تر بود، امیر آنها قرار داد. چند روز گذشت؛ ولی حرکت نکردند. پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله وسلم با یکی از ایشان برخورد نمود و به او فرمود: آیا حرکت نکردی؟ آن شخص جواب داد: یا رسول الله! شخصی که بر ما امیر قرار دادی، بیماری در پای او پیدا شده است. پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم وی را ملاقات نمود و برای وی چنین دعا کرد: بِسمِ اللهِ وَ بِاللهِ أَعُوذُ بِاللهِ وَ بِعِزَّةِ اللهِ وَ قَدْرَتِهِ مِنْ شَرِّ ما فیها؛ و سپس بر محلّ درد وی دمید و این عمل را هفت مرتبه تکرار کرد تا اینکه بیماری برطرف شد.
شخصی از پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم پرسید: چه شده است؟ او که از همه ما جوان تر است، بر ما امیر قرار داده ای؟ پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: به جهت قرائت (و حفظ) قرآن!(32)
گرامی داشت حافظان
امیرمؤمنان علی علیه السلام وقتی برای نماز استسقا خارج شد، دستور داد که حافظان قرآن، مؤذّنان، و کودکان پیشاپیش جمعیت حرکت کنند.
پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: زمانی که بلایی از آسمان نازل شود، حافظان قرآن و کسانی که مراقب اوقات نماز هستند و کسانی که باعث آبادانی مساجد می شوند، از آن بلا در امان می مانند.(33)
و نیز فرمود: کریم ترین بندگان نزد خداوند بعد از انبیا، عالمان و سپس حافظان قرآن هستند که مانند انبیا از دنیا خارج می شوند و مانند انبیا از قبورشان بر می خیزند و در روز قیامت با آنها محشور می شوند. آنان با انبیا از صراط می گذرند و ثواب انبیا به آنها داده می شود. پس خوشا به حال عالمان و حافظان قرآن از آنچه نزد خداوند دارای کرامّت و شرافت اند!(34)
پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: ای اباذر! اکرام مسلمان سالخورده و حافظان قرآن که به قرآن عمل می کنند و اکرام سلطان عادل، از باب اکرام و تجلیل خداوند است.(35)
و نیز حضرت فرمود: ای معاذ! با زبان، موجبات اذیت برادران دینی ات و حافظان قرآن را فراهم مساز.(36)
و نیز فرمود: حافظان قرآن را اکرام کنید، کسی که به آنها اکرام کند، مرا اکرام کرده است.(37)
و فرمود: برتری حافظ قرآن بر کسی که حافظ قرآن نیست، مانند برتری خالق بر خلق است.(38)
نیز از حضرت نقل شده است: حافظ قرآن، حمل کننده پرچم اسلام است. کسی که او را اکرام کند، خدا را اکرام کرده و کسی که او را اهانت کند، لعنت خدا بر او باد!(39)
و فرمود: رحمت الهی، تمام وجود حافظان قرآن را فراگرفته، لباس ایشان از نور خداوند است. اینها تعلیم دهنده کلام خدا هستند، دشمن ایشان، دشمن خدا و دوست ایشان دوست خداست.(40)
وظایف حافظان
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «ای حافظان قرآن! با من به وسیله احترام به قرآن و عظیم شمردن آن، دوستی بورزید، تا من به دوستی شما بیفزایم و شما را نزد مردم محبوب گردانم...»(41)
و فرمود: شایسته ترین مردم برای خشوع در نهان و آشکار، حافظان قرآنند و نیز شایسته ترین آنها به آنجام نماز و روزه در خفا و آشکار، حافظان قرآنند.(42)
نیز فرمود: ای گروه قاریان (و حافظان) قرآن! از خدای عزّوجل بپرهیزید در آنچه از کتاب خود به شما داده است؛ زیرا که من و شما مسئول هستیم؛ من در رساندن و تبلیغ رسالت و شما از آنچه از قرآن و سنّت در بردارید.
محمد صالح مازندرانی در شرح این حدیث آورده است: پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم امر فرمود قاریان و حافظان قرآن را به اجتناب از عقوبت و خشم الهی درباره شأن و منزلت قرآن به سبب پذیرش اوامر و دست کشیدن از نواهی و پذیرفتن نصایح و مواعظ قرآن و تسلیم شدن در برابر دستورات و حدود آن و قیام بر اجرای آن بر امّت، به وسیله امر به معروف و نهی از منکر است.(43)
فراموش نکردن قرآن
شهید ثانی و محی الدّین نووی می نویسند: علمای گذشته بر این باور بودند که «حفظ قرآن» بر تمام علوم مقدّم است. آنان علم فقه و حدیث را تنها به کسانی تعلیم می دادند که حافظ قرآن باشند و به اندازه ای به علم فقه و حدیث مشغول می شدند که منجر به نسیان و فراموشی قرآن نگردد.(44)
یعقوب احمر می گوید: به حضرت امام صادق علیه السلام عرض کردم: من بدهکاری زیادی دارم و به اندازه ای غمگینم که قرآن را فراموش کرده ام. امام صادق علیه السلام فرمود: قرآن، قرآن! همانا یک آیه از قرآن و یک سوره از آن روز قیامت بیاید تا هزار درجه - در بهشت - بالا رود، پس قرآن می گوید: اگر مرا نگهداشته بودی و حفظ می کردی، تو را به این مقام می رساندم.(45)
در وسائل الشّیعه، بابی است با این مضمون که «جایز نیست ترک قرآن به گونه ای که موجب فراموشی آن شود»، در این باب از طریق امامان معصوم علیهم السلام از پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است که آن حضرت فرمود:
آگاه باشید کسی که قرآن را حفظ کند سپس آن را فراموش کند، روز قیامت به گونه ای خدا را ملاقات می کند که به غلّ بسته شده و به شماره هر آیه از آیاتی که فراموش کرده، ماری بر او مسلّط می گرداند که همراه وی است تا داخل آتش گردد؛ مگر اینکه بخشیده شود.(46)
تردیدی نیست که مقصود از این فراموشی، اعراض از قرآن و احکام و دستورات آن است که سر از ضلالت و گمراهی بیرون آورده و موجب این عذاب ها می گردد.
نماز و دعا برای حفظ قرآن
ابن عباس می گوید: امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم به من فرمودند: آیا کلماتی را به تو بیاموزم که برایت نافع باشد؛ کلماتی که هرکس آن را بیاموزد، نفع ببرد و آنچه را به خاطر سپرده ای - از قرآن، حدیث و... - در ذهنت ثابت بماند؟ عرض کردم: آری یا رسول الله! فرمود: شب جمعه، در ثلث آخر شب بلند شو، و اگر نمی توانی قبل از آن به پاخیز و دو نماز دو رکعتی بخوان. در رکعت اوّل از آن دو نماز، سوره حمد و یس و در رکعت دوم، حمد و تنزیل السّجده و در رکعت سوم آن، حمد و حم الدّخان، و در رکعت چهارم، حمد و تبارک. وقتی این چهار رکعت نماز را به جا آوردی و سلام دادی، خداوند متعال را حمد و ثنا بگو و بهترین درودها را بر من بفرست. سپس برای مؤمنین استغفار کن و این دعا را بخوان:
«أللهمَّ ارْحَمْنی بِتَرْکِ المعاصی أَبَداً ما أَبْقَیْتَنی وَارْحَمْنی أَنْ أَتَکَلَّفَ طَلَبَ مالا یَعْنینی وَارْزُقْنی حُسْنَ النَّظَرِ فیما یُرْضیکَ عَنّی، اللهمَّ بَدِیعَ السَّمواتِ وَالارضِ ذَاالجَلالِ وَالاِکرامِ وَالْعِزَّةِ الَّتی لا تُرامُ أَسْئَلُکَ یا اللهُ یا رَحْمنُ بِجَلالِکَ وَ نُورِ وَجْهِکَ أَنْ تُلْزِمَ قَلْبی حِفْظَ کِتابِکَ کَما عَلَّمْتَنیهِ وَارْزُقْنی أَنْ أَتْلُوهُ عَلیَ النَّحوِ الذّی یُرضیکَ عَنّی ، أللهمَّ بَدیعَ السَّمواتِ وَالارضِ ذَاالجلالِ وَالاکرامِ وَالعِزِّ الذّی لایَرامُ أَسْئَلُکَ یا اللهُ یا رَحمنُ بِجلالِکَ وَ نُورِ وَجْهِکَ أَنْ تُنَوِّرَ بِکِتابِکَ بَصَری وَ أَنْ تَشْرَحْ بِهِ صَدْری وَ أَنْ تُطْلِقَ بِهِ لِسانی وَ أَنْ تُفَرِّجَ بِهِ عَنْ قَلْبی وَ أَنْ تَسْتَعْمِلَ بِهِ بَدَنی فَإِنَّهُ لا یُعینُنی عَلیَ الْخَیرِ غَیرُکَ وَ لا یُؤتیهِ إِلاَّ أَنْتَ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ الْعَلِیِّ العَظیمِ.»
این نماز و دعا را در سه شب یا پنج شب یا هفت شب جمعه انجام بده.(47)
سید بن طاوس در فصل دیگری از جمال الاسبوع نماز و دعایی برای حفظ قرآن ذکر نموده که شبیه همین نماز است، با کمی تفاوت در دعای بعد از نماز.(48)
تعداد حافظان
عنایت ویژه و توجّه خاصّ پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم به حفظ قرآن، باعث شد که گروه زیادی از اصحاب، حتّی بعضی از زنان (49) نیز در زمان حیات آن حضرت قرآن را حفظ کنند. علاّمه بلاغی می نویسد:
شعار اسلام و علامت مسلمان در صدر اسلام، مزیّن بودنش به حفظ قرآن بود. اعراب مسلمان با حافظه نیرومندی که داشتند، به حفظ و تلاوت قرآن پرداختند تا اینکه عدد حافظان به هزارها، بلکه ده ها هزار و صدها هزار رسید. وی می نویسد: چون وحی در زمان حیات پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم قطع نمی شد، ممکن نبود قرآن در یک کتاب، آماده و فراهم شود؛ بلکه آنچه وحی می شد، در حافظه مسلمانان و نوشته ها جا می گرفت.(50)
علاّمه طباطبایی می نویسد: قرآن مجید که سوره سوره و آیه آیه نازل می شد، به سبب بلاغت و فصاحت خارق عادتی که داشت، آوازه اش در میان اعراب که عنایت شگفت آوری به بلاغت و فصاحت کلام داشتند و شیفته آن بودند، روز به روز بلندتر می شد و برای شنیدن چند آیه از آن، از راه های دور پیش پیغمبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم آمده و آیاتی را فرا می گرفتند.
مسلمانان به این دلیل که قرآن مجید را کلام خدا و یگانه مدرک دینی خود می دانستند، و در فریضه نماز، سوره حمد و مقداری از سایر قرآن را می بایست بخوانند، و به دلیل اینکه پیغمبر مأموریت داشت قرآن مجید و احکام اسلام را به آنان یاد دهد، در یادگرفتن سوره و آیات قرآنی و حفظ و ضبط آنها نهایت جدّیّت را به خرج می دادند.
این روش پس از آنکه پیغمبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم به مدینه هجرت نمود و جامعه مستقل اسلامی تشکیل داد، منظّم تر و متشکّل تر گردید. به دستور پیغمبراکرم جمعیت قابل توجّهی از یاران وی به قرائت قرآن و تعلیم و تعلّم احکام اسلام، که روز به روز نازل و تکمیل می شد، موظّف شدند. آنان حتّی طبق دستور صریح قرآن (51) از شرکت در جنگ و جهاد معذور گشتند.
از این جماعت، به کسانی که به قرائت قرآن و حفظ و ضبط سوره ها و آیات آن مشغول بودند، «قرّاء» می گفتند.(52)
سیوطی در الاتقان نام بعضی از این قرّاء را که در کتاب القراءات منسوب به ابی عبید آمده، به این ترتیب ذکر کرده است:
از مهاجرین: خلفای اربعه، طلحه، سعد بن عبید، عبدالله بن مسعود، حذیفه، سالم بن معقل، ابوهریره، عبدالله بن سائب، عبدالله بن عباس، عبد الله بن عمرو بن عاص، عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر، عایشه، حفصه و امّ سلمه.
از انصار: عبّادة بن صامت، معاذ بن جبل (مکنّی به ابی حلیمه)، مجمع بن جاریه، فضالة بن عبیدة، مسلمة بن مخلد.
بنا به تصریح ابوعبید در کتاب القراءات اینها کسانی بودند که در زمان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم موفّق به حفظ قرآن شدند و محفوظات قرآنی خود را بر رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم عرضه نمودند. به اصطلاح امروزی، خود آن حضرت، استاد قرائت این عدّه بوده است، و الاّ تعداد اصحابی که قرآن را حفظ کردند؛ ولی موفّق نشدند بر پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم عرضه کنند، قابل شمارش نیست؛ بویژه با اضافه کردن آنهایی که قسمتی از قرآن را در زمان حیات پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم و بقیه را بعد از رحلت آن حضرت حفظ کردند.(53)
ابن عساکر از محمد بن کعب قرضی، پنج تن حافظان قرآن را که همگی از انصار بودند، نام می برد: معاذ بن جبل، عبّادة بن صامت، ابی بن کعب، ابوایّوب انصاری، ابودرداء. وی در روایتی نام علی بن ابی طالب علیه السلام، زید بن ثابت، سعد بن عبید، ابوزید، مجمع بن جاریه، عثمان بن عفّان و عبدالله بن مسعود را نیز اضافه می کند.(54)
او در تاریخ دمشق آورده است: انس خبر داد که در زمان پیامبر، تنها چهار نفر از انصار قرآن را حفظ کردند: معاذ بن جبل، ابی بن کعب، زید بن ثابت و ابوزید (و در بعضی روایات، زید).(55)
آیةالله خویی می نویسد: حافظان قرآن در زمان رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم بیشتر از آن بودند که بشود نام آنان را شمارش کرد و آنچه انس نقل کرده که پیامبر از دنیا رفت و غیر از آن چهار نفر کسی حافظ قرآن نبود، مردود و مطروح است.(56) بعضی از اهل سنّت حدیث انس را این گونه توجیه کرده اند که: معنی قول انس که جز چهار نفر قرآن را حفظ نکردند، این است که آنها به صورت مستقیم از پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم قرآن را دریافت نموده اند.(57)
در روایات دیگری که اهل سنّت آنها را تلقّی به قبول و صحّت نموده اند، آمده است: بعضی از حافظان قرآن به درجه ای رسیده بودند که در زمان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم مأمور تعلیم دیگران شدند و پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم با صراحت، دیگران را امر می نمود که قرآن را از این افراد فراگیرند. از مسروق نقل شده که وقتی نامی از عبدالله بن مسعود و... به میان آمد، گفت: من همیشه او را دوست دارم، چون از پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که می فرمود: قرآن را از چهار نفر فراگیرید: عبدالله بن مسعود، سالم، معاذ و ابی بن کعب.(58)
شهادت حافظان
بیشترین مجاهدان سرسخت و شهیدان عرصه های مختلف مجاهده و مبارزه در عهد رسالت، حافظان قرآن بودند. آن روز یک مسلمان، هم حافظ و قاری قرآن بود و هم مجاهد از جان گذشته و آشنای به فنون جنگ و زرنگ و چالاک.
واقدی می گوید: گروهی از نمایندگان قبائل اطراف برای کم کردن نیروی اسلام و گرفتن انتقام، از درِ حیله وارد شده، به حضور پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم شرفیاب شدند و چنین گفتند: ای پیامبر! قلوب ما به سوی اسلام متوجّه شده و محیط ما برای پذیرش اسلام آماده گردیده است؛ لازم است گروهی از یاران خود را همراه ما اعزام فرمایید که در میان قبیله ما تبلیغ کنند و قرآن را به ما بیاموزند و ما را از حلال و حرام خدا آگاه سازند.
پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم وظیفه داشت که به ندای این گروه که نمایندگان قبیله های بزرگی بودند، پاسخ مثبت دهد؛ وظیفه مسلمانان هم این بود که به هر قیمتی، از این فرصت استفاده نمایند؛ لذا پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم دسته ای را به فرماندهی «مرثد» همراه آنها به آن نقاط فرستاد. این دسته همراه نمایندگان قبایل از مدینه خارج و از قلمرو قدرت مسلمانان دور شدند و به نقطه «رُجیع» رسیدند. در آنجا نمایندگان قبایل، نیّات پلید خود را آشکار کردند و به کمک قبیله «هُذیل» تصمیم گرفتند افراد اعزامی را دستگیر و به مشرکان تحویل داده، یا آنها را نابود کنند... مسلمانان نیز با آنان به نبرد پرداختند و مردانه در راه دفاع از اسلام و تبلیغ آن، جان سپردند.(59)
حادثه بئر معونه
واقدی می نویسد: در صفر سال چهارم هجرت «ابوبراء» وارد مدینه شد. پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم او را به آیین اسلام دعوت نمود؛ ولی او نپذیرفت و البته دوری هم نجست. او به رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم عرض کرد: اگر سپاه تبلیغ نیرومندی را روانه سرزمین «نجد» کنید، امید است ایمان باورند؛ زیرا تمایل آنها نسبت به توحید زیاد است. پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: از مکر، و دشمنی مردم «نجد» خائف هستم؛ می ترسم جریان فاجعه «رُجیع» تکرار شود. «ابوبراء» گفت: گروه اعزامی شما در پناه من هستند و من ضمانت می کنم که آنها را از هر حادثه ای حفظ نمایم.
چهل نفر (در بعضی از نقل ها هفتاد نفر) از رجال علمی اسلام که حافظ قرآن و احکام بودند، به فرماندهی «منذر»، رهسپار منطقه «نجد» شدند و در کنار «بئر معونه» منزل کردند. پیامبر نامه ای که مضمون آن، دعوت به آیین اسلام بود، به یکی از سران «نجد»، به نام «عامر بن الطفیل» نوشت و یک نفر از مسلمانان مأمور شد که نامه رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم را به «عامر» برساند. او نه تنها نامه رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم را نخواند، بلکه حامل نامه را نیز به قتل رسانید. عامر از عشایر و قبائل اطراف کمک طلبید و منطقه ای که سپاه تبلیغ در آنجا فرود آمده بودند، با نیروهای «عامر» محاصره شد. سپاه تبلیغ پس از مبارزه ای خونین، همگی شربت شهادت نوشیدند، جز «کعب بن زید» که با بدن مجروح، خود را به مدینه رساند و جریان را اطلاع داد.
این فاجعه جانسوز و بزرگ، مسلمانان را سخت ناراحت ساخت و پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم مدّت ها به یاد شهدای «بئر معونه» بود.(60)
قرطبی می گوید: جمع کثیری از اصحاب در زمان حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم حافظ قرآن بودند که در «جنگ یمامه» هفتاد نفر از قرّاء و حافظان قرآن کشته شدند و در «بئر معونه» نیز به همین تعداد به قتل رسیدند.(61) در بعضی از روایات، تعداد کشته شدگان در روز یمامه را چهار صد نفر ذکر کرده اند.(62)
در تاریخ یعقوبی آمده: عمر بن خطّاب به ابوبکر گفت: ای خلیفه رسول الله! حاملان قرآن بیشترشان در جنگ یمامه کشته شدند، چطور است که قرآن را جمع آوری کنی؛ زیرا می ترسم با از بین رفتن حاملان (حافظان) آن، قرآن تدریجاً از بین برود؟ ابوبکر گفت: چرا این کار را بکنم و حال آنکه رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم چنین نکرده بود؟ از آن به بعد همواره عمر پشت این پیشنهاد را گرفت تا آنکه قرآن جمع آوری و در صُحفی نوشته شد... البته بعضی روایت کرده اند که علی بن ابی طالب علیه السلام آن را پس از رحلت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم جمع نمود و بر شتری بار کرد و به حضور صحابه آورد و فرمود: این قرآن است که من جمع آوری کرده ام.
در تاریخ ابی الفداء آمده است: به سبب جنگ در یمامه با «مسیلمه کذّاب»، گروهی از قاریان قرآن، از مهاجر و انصار، کشته شدند. ابوبکر چون دید عدّه حافظان قرآن که در آن واقعه در گذشته اند، بسیار است؛ در مقام جمع آوری قرآن برآمد و آن را از سینه های حافظان و از جریده ها و تخته پاره ها و پوست حیوانات جمع آوری نمود و نزد حفصه، دختر عمر، و همسر رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم گذاشت.
ریشه و مصداق اصلی این دو تاریخ، روایاتی است که در صحاح اهل سنّت مذکور است. یکی از آن روایات، این است: بخاری در صحیح خود(63) از زید بن ثابت نقل می کند: در روزهایی که جنگ یمامه اتّفاق افتاد، ابوبکر مرا احضار کرد. وقتی به نزد او رفتم، دیدم عمر بن خطّاب هم آنجاست، ابوبکر گفت: عمر نزد من آمده، می گوید که واقعه یمامه قرآن را درو کرد و می ترسم که جنگ های آینده نیز مابقی آنان را از بین ببرد؛ در نتیجه، قسمت های بسیاری از قرآن کریم با سینه حافظان آن در دل خاک دفن شود. و نیز می گوید: من به نظرم می رسد که دستور دهی قرآن جمع آوری شود.
... علاّمه طباطبایی در اینجا روایات زیادی در این رابطه نقل نموده، می فرماید: آنچه که تفکّر آزاد در پیرامون این روایات - که عمده ترین روایات و مهم ترین روایات این باب است - و همچنین در دلالت آنها به آدمی می فهماند، این است که: هرچند روایات، آحاد و غیر متواتر است و لیکن قرائن قطعیّه همراه دارد که آدمی را ناگزیر از پذیرش آنها می کند. چون به طوری که قرآن کریم تصریح فرموده رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم هرچه از قرآن برایش نازل می شده، بدون اینکه چیزی از آن را کتمان کند، به مردم ابلاغ می کرده، و حتّی به مردم یاد می داده و برایشان بیان می کرده و همواره عدّه ای از اصحاب ایشان مشغول یاددادن و یادگرفتن بودند که چطور قرائت کنند و بیان هرکدام چیست؟ آن عدّه که به دیگران یاد می دادند، همان «قرّاء» بودند که بیشترشان در جنگ یمامه کشته شدند. مردم آن زمان هم رغبت شدیدی در گرفتن قرآن و حفظ کردنش داشتند و این گرمی بازار تعلیم و تعلّم قرآن همچنان ادامه داشت تا آنکه قرآن جمع آوری شد.
وی سپس می فرماید: در الاتقان آمده است: رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم رسمش این بود که آیات نازله را بر اصحابش تلقین می کرد (و آن قدر تکرار می کرد تا حفظ شوند). حضرت، هرچه را نازل می شد، به ترتیبی که امروز در دست ماست، به اصحاب تعلیم می فرمود و این ترتیب توقیفی به دستور جبرئیل... است.(64)
تاریخ نشان می دهد که پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم نیز عدّه ای زیادی به حفظ و تعلیم و تعلّم قرآن مشغول بودند و آنها را «حمله قرآن» می گفتند. عدّه زیادی از آنها نیز در جنگ ها و مبارزات و حوادث شهید شدند، یکی از حوادث دل خراش روز واقعه «حَرّه» بود. انس بن مالک می گوید: در روز حرّه - که سپاه یزید به مدینه حمله کرد - هفت صد حافظ قرآن شهید شدند که سه تن از آنان از اصحاب پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم بودند و این حادثه در روز چهارشنبه 27 ذی الحجّه سال 63 ق. واقع شد.(65)
نتیجه
نتیجه آشکاری که از روایات و شواهد تاریخی ذکر شده به دست می آید، این است که پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم و ائمّه معصومان علیهم السلام عنایت ویژه ای به حفظ قرآن و به خاطر سپردن آن داشتند. نه تنها در زمان پیامبر و ائمّه علیهم السلام، حافظان زیادی تربیت شدند؛ بلکه این سنّت حسنه در زمان غیبت امام زمان علیه السلام نیز با الهام گیری از کلام و سنّت معصومان علیهم السلام نسل به نسل ادامه یافت، به گونه ای که در تمام ادوار گذشته تاکنون حافظان زیادی از فرق مختلف اسلام؛ بویژه شیعیان ظهور کردند. تا امروز که به برکت نظام مقدّس جمهوری اسلامی ایران علاوه بر علما و فقها و مردان و زنان، که حافظ قرآن هستند، کودکان خردسال زیادی چون سید محمدحسین طباطبایی و کودکانی که شاگرد و پرورش یافتگان اویند، تمام قرآن و مفاهیم و معارف آن را به خاطر سپرده و به نشر و گسترش آن مشغولند.
پی نوشت ها:
________________________________________
1. اعلی / 6.
2. ر.ک: مجمع البیان، ج 10، ص 475.
3. قیامت / 16 - 18.
4. طه / 114.
5. ر.ک: تفسیر المیزان، علاّمه طباطبایی، ترجمه موسوی همدانی، ج 20، ص 173 و 174.
6. بحارالانوار، علاّمه مجلسی، ج 92، ص 208 و 209 و ترجمه اصول کافی، محلاتی، ج 4، ص 368.
7. بحارالانوار، ج 40، ص 139، ح 33.
8. غَمَطَ النِّعمة: ای لم یشکرها؛ یعنی شکر نعمت را به جای نیاورد. (ر.ک: مجمع البحرین).
9. کنز العمّال، ح 2317.
10. ترجمه اصول کافی، ج 4، ص 408؛ بحارالانوار، ج 92، ص 13؛ معانی الاخبار، ص 279.
11. مستدرک الوسائل، میرزای نوری، ج 4، ص 237.
12. کنزالعمّال، ج 1، ص 535، ح 2400؛ وسائل الشیعه، ج 4، ص 825.
13. بحارالانوار، ج 92، ص 19.
14. کنزل العمال، ج 1، ص 553، ح 2478؛ سنن ترمذی، ج 5، ص 162، ح 2913.
15. اصول کافی، ج 4، ص 409.
16. حملة القرآن در اکثر روایات به معنی به خاطر سپردگان قرآن و حافظین است، مگر قرینه ای بر خلاف آن باشد.
17. امان الامة من الاختلاف، لطف الله صافی، ص 193؛ سؤالات حمزه، دارقطنی، ص 11.
18. حجر / 9.
19. فصّلت / 42.
20. تفسیر آلاءالرحمن، بلاغی، ص 17 و 18.
21. بحارالانوار، ج 92، ص 177.
22. جواهر الکلام، ج 13، ص 360.
23. مصباح الفقیه، حاج آقارضا همدانی، ج 2، ص 683.
24. بحارالانوار، ج 92، ص 184.
25. مستدرک الوسائل، ج 4، ص 245 و 246.
26. وسائل الشیعه، ج 4، ص 831؛ بحارالانوار، ج 92، ص 177.
27. همان.
28. تفسیر ابوالفتوح، ج 1، ص 8؛ مستدرک الوسائل، ج 4، ص 245.
29. الجامع الصّغیر، جلال الدین سیوطی، ج 1، ص 184؛ کنزالعمّال، ج 1، ص 51.
30. صحیح ابن خزیمه، ج 3، ص 5.
31. کنزالعمّال، ح 29890.
32. همان، ح 4020.
33. مستدرک الوسایل، ج 3، ص 149.
34. همان، ج 4، ص 244، به نقل از جامع الاخبار، ص 47.
35. همان.
36. همان، ج 11، ص 371؛ عدّةالداعی، ص 229.
37. کنزالعمّال، ج 1، ص 512.
38. همان، ج 2، ص 215.
39. همان، ح 2344.
40. وسائل الشیعه، ج 4، ص 831؛ تفسیر ابوالفتوح، ج 1، ص 8.
41. تفسیر ابوالفتوح، ج 1، ص 8؛ مستدرک الوسائل، ج 4، ص 254.
42. بحارالانوار، ج 92، ص 185؛ ترجمه اصول کافی، ج 4، ص 406.
43. ترجمه اصول کافی، مترجم: سیدهاشم رسولی، ج 4، ص 408؛ شرح اصول کافی، محمدصالح مازندرانی، ج 11، ص 29.
44. منیةالمرید، شهید ثانی، ص 293؛ المجموع، نووی، ج 1، ص 380.
45. ترجمه اصول کافی، سیدهاشم رسولی، ج 4، ص 411.
46. وسائل الشیعه، ج 4، ص 847.
47. جمال الاسبوع، سیدبن طاوس، ص 119 و 120؛ کنزالعمّال، ج 2، ص 58 و ج 8، ص 411.
48. جمال الاسبوع، ص 189.
49. به غیر از حضرت زهرا(س) و کنیز آن حضرت و بعضی از بانوان اهل بیت پیامبر(ص) چون: حفصه، امّ سلمه و عایشه که حافظ قرآن بودند، زنان دیگری نیز بودند که قرآن را حفظ نموده بودند. از آن جمله خانمی است به نام «امّ ورقه» که حافظ قرآن بود. ابن سعد در طبقات می نویسد: «فضل بن دکین» از «ولید بن عبدالله بن جمیع» حدیث کرد که: جدّه من از «امّ ورقه» دختر «عبدالله بن حارث» نقل کرد که او حافظ قرآن بود. او همان زنی است که پیغمبر به دیدنش می رفت و او را «شهیده» لقب داده بود. وقتی پیامبر(ص) به جنگ بدر می رفت، او گفت: اجازه دهید من نیز در این غزوه شرکت کنم و زخمی ها را درمان کنم و بیماران را پرستاری نمایم، شاید خداوند شهادت را نصیب من کند؟ پیغمبر(ص) فرمود: خداوند شهادت را برای تو مقرّر کرده است. پیغمبر به او فرمان داده بود برای اهل خانه خودش [در نماز ]امامت کند و مؤذّنی مخصوص داشت. وی غلام و کنیزی داشت که آنها در زمان خلافت عمر او را خفه کردند و به شهادت رساندند. عمر گفت: رسول خدا(ص) راست گفت که فرمود: برویم آن خانم شهیده را زیارت کنیم. (کنزالعمّال، ج 13، ص 628؛ شناخت قرآن، سید علی کمالی دزفولی، ص 108).
50. تفسیر آلاءالرحمن، ص 18.
51. توبه / 122.
52. ر.ک: قرآن در اسلام، علامه طباطبایی، ص 188 - 190.
53. تدوین القرآن، شیخ علی کورانی عاملی، ص 250 و 254؛ تفسیر آلاءالرحمن، ص 17.
54. تفسیر آلاءالرحمن، ص 17.
55. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج 7، ص 323 و ج 11، ص 74؛ صحیح بخاری، ج 6، ص 103.
56. البیان فی تفسیر القرآن، خویی، ص 251.
57. ر.ک: حواشی الشیروانی، ج 2، ص 295.
58. صحیح بخاری، ج 6، ص 102؛ صحیح مسلم، ج 7، ص 148؛ سنن ترمذی، ج 5، ص 338.
59. ر.ک: فروغ ابدیت، ج 2، ص 499 و 500؛ مغازی واقدی، ج 1، ص 354.
60. ر.ک: تاریخ سیاسی اسلام، سیره رسول اکرم، رسول جعفریان، ج 1، ص 488 و 489؛ فروغ ابدیت، ج 2، ص 502 و 503؛ مغازی واقدی، ج 1، ص 364 و 349.
61. البیان، ص 254.
62. همان؛ الدّرالمنثور، ج 1، ص 302.
63. صحیح بخاری، ج 5، ص 210؛ مسند احمد، ج 1، ص 13.
64. ر.ک: تفسیر المیزان، ج 12، ص 150 به بعد.
65. بحارالانوار، ج 18، ص 125؛ النص والاجتهاد، سید شرف الدین، ص 599؛ الغدیر، ج 10، ص 35.
در سوره أعلی آمده است:
«سَنُقرِئُکَ فَلا تَنْسی »(1)؛ ما به زودی (قرآن را) بر تو می خوانیم و هرگز فراموش نخواهی کرد.
در تفسیر مجمع البیان آمده است:
وقتی جبرئیل وحی را بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل می کرد، آن حضرت به خاطر این که مبادا آن را فراموش کند، هنوز وحی تمام نشده، به قرائت آن می پرداخت. وقتی این آیه نازل شد، دیگر پیامبرصلی الله علیه وآله چیزی از قرآن را فراموش نکرد.
مرحوم طبرسی پس از آن می نویسد:
با وجود این که رسول گرامی صلی الله علیه وآله امّی بود، قرآن را به خوبی به خاطر می سپرد، حتّی جبرئیل سوره ای طولانی را بر پیغمبرصلی الله علیه وآله می خواند و آن حضرت با یک بار خواندن آیات، سوره را حفظ می کرد و هرگز آن را فراموش نمی نمود.(2)
نیز در قرآن آمده است:
«لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ * اِنَّ عَلَیْنا جَمْعَهُ وَ قُرآنَهُ، فَاِذا قَرَأناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ»(3)؛ زبانت را به خاطر عجله برای خواندن آن (قرآن) حرکت مده؛ چرا که جمع کردن و خواندن آن بر عهده ماست. پس هرگاه آن را خواندیم، از خواندن آن پیروی کن!
در تفسیر شریف المیزان چنین می خوانیم:
این آیات در معنای آن آیه است که در قرآن آمده: «وَ لا تَعْجَلْ بِالقُرآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضی اِلَیکَ وَحْیُهُ»(4)؛ پس نسبت به (تلاوت) قرآن عجله نکن پیش از آنکه وحیِ آن بر تو تمام شود. یعنی زبان خود را به وحی حرکت مده تا با عجله وحی را گرفته باشی و چیزی که هنوز ما نخوانده ایم، در خواندنش از ما پیشی گرفته باشی، به قرآن عجله نکن؛ چون جمع کردن آنچه به تو وحی می شود و پیوسته کردن اجزای آن به یک دیگر و قرائت آن بر تو، به عهده ماست، پس وقتی وحی ما تمام شد، تو شروع به خواندن کن!(5)
این آیات نموداری از شوق شدید و اهتمام زیاد پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم به حفظ و به خاطر سپردن قرآن است.
از امیرمؤمنان علی علیه السلام نقل شده است که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم به من فرمود:
آیا دعایی به تو بیاموزم که به سبب آن قرآن را فراموش نکنی؟
سپس پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم این دعا را به حضرت علی علیه السلام تعلیم فرمود:
«أللهمَّ ارْحَمنی بِتَرْکِ مَعاصیکَ أَبَداً ما أَبْقیْتَنی وَارْحَمْنی مِنْ تَکَلُّفِ مالا یَعْنینی وَارْزُقْنی حُسْنَ النَّظَرَ فِیما یُرْضِیکَ وَالْزِمْ قَلْبِی حِفْظَ کِتابِکَ کَما عَلَّمْتَنی ، وَارْزُقْنی أَنْ أَتْلُوهُ عَلیَ النَّحوِ الَّذی یُرْضیکَ عَنّی، اللهمَّ نَوِّرْ بِکِتابِکَ بَصَری ، وَاشْرَحْ بِهِ صَدْری، وَأطْلِقْ بِهِ لِسانی وَاسْتَعْمِلْ بِهِ بَدَنی وَ قَوِّنی بِهِ عَلی ذلِک وَ أَعِنّی عَلَیْهِ، اِنَّهُ لا یُعِینُ عَلَیْهِ اِلاَّ أَنْتَ لا اِلهَ الاَّ أَنْتَ»(6)؛
در روایت دیگری از امیرمؤمنان علیه السلام نقل شده که فرمود:
«هیچ آیه ای از قرآن بر پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم نازل نشد مگر آنکه بر من قرائت نمود... پس آن را با خطّ خود نوشتم. حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم به من تفسیر، تأویل، ناسخ، منسوخ، محکم، متشابه، خاص، عام و... آن را آموخت و دعا کرد که خداوند حفظ و فهمش را به من عطا کند، پس هیچ آیه ای را از کتاب خداوند فراموش نکردم...»(7)
ترغیب دیگران
روایات و شواهد تاریخی زیادی دلالت دارد بر این که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم و امامان معصوم علیهم السلام اصحاب را به حفظ کردن قرآن تشویق می نمودند و بر آن اصرار داشتند.
از پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است که:
«مَنْ أَعْطاهُ اللهُ حِفْظَ کِتابِهِ، فَظَنَّ أَنَّ اَحَداً اُعْطِیَ أفْضَلَ مِمَّا أُعْطِیَ فَقَدْ غَمَطَ(8) أَفْضَلَ النِّعْمَةِ(9)؛ کسی که خداوند (نعمت) حفظ کتابش را به او عطا فرمود، پس گمان کرد به دیگری برتر از نعمت او داده شده، پس برترین نعمت را تحقیر کرده و شکر آن را به جای نیاورده است.
در روایت دیگر آمده است:
«فَقَدْ صَغَّرَ عَظیماً وَ عَظَّمَ صَغیراً»(10)
و نیز فرمود:
- برای حافظ قرآن شایسته نیست گمان کند دیگری از او که چنین موهبتی دارد، چیزی برتر داده شده است؛ زیرا اگر کسی مالک تمام دنیا شود، قرآن از آنچه او مالک شده، برتر است.(11) - خداوند دلی که قرآن را در برداشته باشد، عذاب نمی کند.(12)
- بخوانید قرآن را و به خاطر بسپارید آن را؛ زیرا خدای تعالی، دلی را که قرآن را در برداشته باشد، عذاب نمی کند.(13)
- کسی که چیزی از قرآن را به خاطر نسپرده باشد، مانند خانه ای ویران است.(14)
فضیل بن یسار می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود:
کسی که در باره قرآن رنج بکشد و به سختی و کم حافظه گی اش آن را حفظ کند، دو اجر دارد.(15)
حفظ قرآن در کودکی
سیوطی و حضرمی به واسطه دیلمی از علی بن ابی طالب علیه السلام چنین نقل کرده اند که:
«قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: أَدِّبُوا أَوْلادَکُمْ عَلی ثَلاثِ خِصالٍ: حُبِّ نَبِیِّکُمْ وَ حُبِّ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ عَلی قَراءَةِ القُرآنِ؛ فَإِنَّ حَمَلَةَ القُرآنِ (16) فِی ظِلِّ اللهِ یَومَ لاظِلَّ إلاَّ ظِلَّهُ مَعَ أَنْبِیاءِهِ وَ أَصْفِیاءِهِ (17)؛ پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: فرزندانتان را بر سه خصلت تربیت کنید: دوست داشتن پیامبرتان، دوست داشتن اهل بیت پیامبر و قرائت قرآن؛ زیرا حافظان قرآن در روزی که هیچ سایه ای جز سایه پروردگار نیست، در سایه خداوند با انبیا و برگزیدگان هستند.»
ملاک فضیلت
بدون تردید تشویق های پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم برای به خاطر سپردن قرآن، فقط برای حفظ و صیانت قرآن از تحریف نبوده است؛ زیرا با وعده هایی که خداوند متعال فرموده بود، وی مطمئن بود این معجزه الهی از هرگونه تحریف و تغییر محفوظ می ماند. خداوند می فرماید:
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَفِظُونَ»(18)؛ ما ذکر (قرآن) را نازل کردیم و ما حتماً حافظ آن هستیم.
«لاَّ یَأْتِیهِ الْبَطِلُ مِن م بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِهِ ی»(19)؛ هیچ گونه باطلی، نه از پیش رو، و نه از پشت سر، به سراغ آن نمی آید.
البته می توان گفت: اشتیاق زیاد اصحاب برای به خاطر سپردن و نوشتن قرآن، خود یکی از عنایات ویژه الهی برای حفظ و صیانت قرآن بود.
علاّمه بلاغی در مقدمه تفسیر آلاءالرحمن می نویسد:
«هرگاه چیزی از قرآن بر پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم نازل می شد، دل های مسلمانان با شتاب آن را می گرفتند و با سینه ای گشاده از آن استقبال می کردند. آنان با رغبت و اشتیاق بسیار برای به خاطر سپردن قرآن، قیام می کردند.»
وی سپس می گوید:
«هزاران مصحف بر قاریان و حافظان مراقبت داشت و هزاران حافظ و قاری، مراقب مصحف ها بودند. هرگز برای امری تاریخی چنین تواتری که برای قرآن دست داده، حاصل نشده است که بقای آن به همان صورتی که نازل شده، در حدّ بداهت باشد.»(20)
برترین انگیزه و هدف از حفظ قرآن، نورانی شدن دل، به کارگیری دستورات و اعتقاد و پایبندی به معارف آن بوده، که ملاک فضیلت و سعادت انسان است.
امام صادق علیه السلام می فرماید:
«الحافِظُ لِلْقُرآنِ العامِلُ بِهِ مَعَ السَّفَرَةِ الْبَرَرَةِ(21)؛ حافظ قرآن که به دستورات آن عمل می کند، در ردیف فرشتگان نیکو قرار دارد.»
صاحب جواهر می نویسد:
«از ابن مسعود - که از برجستگان حافظان قرآن بود - نقل شده که گفت: ما از ده آیه نمی گذشتیم مگر اینکه امر، نهی، احکام و مراد آن آیات را بفهمیم.»(22)
آیةالله همدانی می نویسد:
«تمام فضیلت و برتری در زمان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم در سبقت در ایمان و حفظ قرآن بود و حافظان قرآن چیزی از قرآن را حفظ نمی کردند مگر از روی بصیرت و آگاهی.»(23)
تمام همّ و غمّ اصحاب در حفظ قرآن، عمل به دستورات آن و فهم آن بود. لذا در روایت آمده است:
ابوذر به محضر رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم مشرّف شد و عرض کرد: یا رسول الله! می ترسم قرآن را بیاموزم و به خاطر بسپارم و به آن عمل نکنم. پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
«خداوند قلبی را که در آن قرآن جای گرفته، عذاب نمی کند.»(24)
گویا پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم با این بیان می خواهد بفرماید: اگر نور قرآن در دل کسی قرار گرفت، راه هدایت را می یابد و به دستورات قرآن عمل می کند.
نیز آن حضرت فرمود:
کسی که قرآن را به خاطر بسپارد و حلال آن را حلال و حرام آن را حرام بشمارد، خداوند به وسیله آن او را داخل بهشت می کند و ده نفر از خانواده اش را که اهل آتش هستند، شفاعت می کند.
- قرآن را بیاموزید! زیرا مَثَل حافظ قرآن مَثَل کسی است که مشکی پُر از مُشک حمل می کند؛ اگر آن را باز کند، بوی خوشی از آن متصاعد و اگر درش بسته باشد، او حامل بوی خوش است.(25)
- «أَشْرافُ أُمَّتی حَمَلَةُ القُرآنِ وَ أَصْحابُ الِلَّیلِ (26)؛ شریف ترین امّت من حافظان قرآن و شب زنده دارانند.
- «حَمَلَةُ القرآنِ عُرَفاءُ أَهْلِ الجَنَّةِ(27)؛ حافظان قرآن در بهشت، دارای رتبه های عالی و پیشگامان اهل بهشت اند».
ابی سعید خُدری می گوید: پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
روز قیامت منبرهایی از نور می گذارند که در کنار هر منبر، اسبی نجیب قرار دارد. سپس منادی از جانب پروردگار عزیز ندا می دهد: حاملان و حافظان قرآن کجایند؟ (عدّه ای جلو می آیند) به آنها گفته می شود: بدون هیچ ترس و خوفی بر این منبرهای نور بنشینید، تا خداوند از حساب مردم فارغ شود، سپس بر این اسب های نجیب سوار شوید و به سوی بهشت بروید.(28)
رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم در جای دیگر می فرماید:
«أَغْنَی النَّاسِ حَمَلَةُ القُرآنِ، مَنْ جَعَلَهُ الله ُتَعالی فی جَوفِهِ (29)؛ غنی ترین مردم، حافظان قرآن هستند؛ آنهایی که خداوند قرآن را در دلشان قرار داده است.»
ملاک پیشوایی
در صحیح ابن خزیمه، بابی وجود دارد با عنوان «استحقاق امامت و پیشوایی به سبب حفظ قرآن، اگرچه غیر حافظ قرآن دارای سنّ بالا و شرافت بیشتری باشد.» در این باب روایتی از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم بدین عبارت نقل شده است:
عدّه ای از اصحاب برای مأموریتی از طرف پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم آماده شده بودند، حضرت به هریک از ایشان فرمود: ماذا مَعَکَ مِنَ القُرآنِ؛ از قرآن چه مقدار حفظ هستی؟ هرکس جوابی می داد تا اینکه حضرت به مردی رسید که از دیگران جوان تر بود. پرسید: تو چقدر از قرآن در خاطر داری؟ گفت: من این سوره و آن سوره و سوره بقره را حفظ هستم. حضرت فرمود: سوره بقره را حفظ هستی؟ گفت: آری. فرمود: برو که تو امیر آن هایی. شخصی که از اشراف بود، گفت: یا رسول الله! او بر ما امیر است؟! آنچه که باعث شد که ما زیاد قرآن را حفظ نکنیم، این بود که می ترسیدیم نتوانیم حقّ آن را ادا کنیم و به دستوراتش عمل کنیم.
پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم می فرماید:
قرآن را بیاموز و آن را قرائت کن و بخواب. حقیقتاً مَثَل قرآن برای کسی که آن را بیاموزد و بخواند و به آن عمل کند، مَثَل مَشکی سرشار از مُشک است که بوی خوش آن همه جا را فراگرفته و کسی که بیاموزد و حفظ کند و بخواند همانند مَشکی مملو از مُشک است.(30)
حضرت در غزوه «اُحُد» هنگام دفن شهدا، فرمود:
«... بنگرید هر کدام از اصحاب که بیشتر قرآن حفظ کرده اند، محلّ دفن او جلوتر از دیگری باشد.»(31)
و نقل شده: پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم گروهی از اصحاب را به طرف یمن گسیل نمود و شخصی را که از همه جوان تر بود، امیر آنها قرار داد. چند روز گذشت؛ ولی حرکت نکردند. پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله وسلم با یکی از ایشان برخورد نمود و به او فرمود: آیا حرکت نکردی؟ آن شخص جواب داد: یا رسول الله! شخصی که بر ما امیر قرار دادی، بیماری در پای او پیدا شده است. پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم وی را ملاقات نمود و برای وی چنین دعا کرد: بِسمِ اللهِ وَ بِاللهِ أَعُوذُ بِاللهِ وَ بِعِزَّةِ اللهِ وَ قَدْرَتِهِ مِنْ شَرِّ ما فیها؛ و سپس بر محلّ درد وی دمید و این عمل را هفت مرتبه تکرار کرد تا اینکه بیماری برطرف شد.
شخصی از پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم پرسید: چه شده است؟ او که از همه ما جوان تر است، بر ما امیر قرار داده ای؟ پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: به جهت قرائت (و حفظ) قرآن!(32)
گرامی داشت حافظان
امیرمؤمنان علی علیه السلام وقتی برای نماز استسقا خارج شد، دستور داد که حافظان قرآن، مؤذّنان، و کودکان پیشاپیش جمعیت حرکت کنند.
پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: زمانی که بلایی از آسمان نازل شود، حافظان قرآن و کسانی که مراقب اوقات نماز هستند و کسانی که باعث آبادانی مساجد می شوند، از آن بلا در امان می مانند.(33)
و نیز فرمود: کریم ترین بندگان نزد خداوند بعد از انبیا، عالمان و سپس حافظان قرآن هستند که مانند انبیا از دنیا خارج می شوند و مانند انبیا از قبورشان بر می خیزند و در روز قیامت با آنها محشور می شوند. آنان با انبیا از صراط می گذرند و ثواب انبیا به آنها داده می شود. پس خوشا به حال عالمان و حافظان قرآن از آنچه نزد خداوند دارای کرامّت و شرافت اند!(34)
پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: ای اباذر! اکرام مسلمان سالخورده و حافظان قرآن که به قرآن عمل می کنند و اکرام سلطان عادل، از باب اکرام و تجلیل خداوند است.(35)
و نیز حضرت فرمود: ای معاذ! با زبان، موجبات اذیت برادران دینی ات و حافظان قرآن را فراهم مساز.(36)
و نیز فرمود: حافظان قرآن را اکرام کنید، کسی که به آنها اکرام کند، مرا اکرام کرده است.(37)
و فرمود: برتری حافظ قرآن بر کسی که حافظ قرآن نیست، مانند برتری خالق بر خلق است.(38)
نیز از حضرت نقل شده است: حافظ قرآن، حمل کننده پرچم اسلام است. کسی که او را اکرام کند، خدا را اکرام کرده و کسی که او را اهانت کند، لعنت خدا بر او باد!(39)
و فرمود: رحمت الهی، تمام وجود حافظان قرآن را فراگرفته، لباس ایشان از نور خداوند است. اینها تعلیم دهنده کلام خدا هستند، دشمن ایشان، دشمن خدا و دوست ایشان دوست خداست.(40)
وظایف حافظان
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «ای حافظان قرآن! با من به وسیله احترام به قرآن و عظیم شمردن آن، دوستی بورزید، تا من به دوستی شما بیفزایم و شما را نزد مردم محبوب گردانم...»(41)
و فرمود: شایسته ترین مردم برای خشوع در نهان و آشکار، حافظان قرآنند و نیز شایسته ترین آنها به آنجام نماز و روزه در خفا و آشکار، حافظان قرآنند.(42)
نیز فرمود: ای گروه قاریان (و حافظان) قرآن! از خدای عزّوجل بپرهیزید در آنچه از کتاب خود به شما داده است؛ زیرا که من و شما مسئول هستیم؛ من در رساندن و تبلیغ رسالت و شما از آنچه از قرآن و سنّت در بردارید.
محمد صالح مازندرانی در شرح این حدیث آورده است: پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم امر فرمود قاریان و حافظان قرآن را به اجتناب از عقوبت و خشم الهی درباره شأن و منزلت قرآن به سبب پذیرش اوامر و دست کشیدن از نواهی و پذیرفتن نصایح و مواعظ قرآن و تسلیم شدن در برابر دستورات و حدود آن و قیام بر اجرای آن بر امّت، به وسیله امر به معروف و نهی از منکر است.(43)
فراموش نکردن قرآن
شهید ثانی و محی الدّین نووی می نویسند: علمای گذشته بر این باور بودند که «حفظ قرآن» بر تمام علوم مقدّم است. آنان علم فقه و حدیث را تنها به کسانی تعلیم می دادند که حافظ قرآن باشند و به اندازه ای به علم فقه و حدیث مشغول می شدند که منجر به نسیان و فراموشی قرآن نگردد.(44)
یعقوب احمر می گوید: به حضرت امام صادق علیه السلام عرض کردم: من بدهکاری زیادی دارم و به اندازه ای غمگینم که قرآن را فراموش کرده ام. امام صادق علیه السلام فرمود: قرآن، قرآن! همانا یک آیه از قرآن و یک سوره از آن روز قیامت بیاید تا هزار درجه - در بهشت - بالا رود، پس قرآن می گوید: اگر مرا نگهداشته بودی و حفظ می کردی، تو را به این مقام می رساندم.(45)
در وسائل الشّیعه، بابی است با این مضمون که «جایز نیست ترک قرآن به گونه ای که موجب فراموشی آن شود»، در این باب از طریق امامان معصوم علیهم السلام از پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است که آن حضرت فرمود:
آگاه باشید کسی که قرآن را حفظ کند سپس آن را فراموش کند، روز قیامت به گونه ای خدا را ملاقات می کند که به غلّ بسته شده و به شماره هر آیه از آیاتی که فراموش کرده، ماری بر او مسلّط می گرداند که همراه وی است تا داخل آتش گردد؛ مگر اینکه بخشیده شود.(46)
تردیدی نیست که مقصود از این فراموشی، اعراض از قرآن و احکام و دستورات آن است که سر از ضلالت و گمراهی بیرون آورده و موجب این عذاب ها می گردد.
نماز و دعا برای حفظ قرآن
ابن عباس می گوید: امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم به من فرمودند: آیا کلماتی را به تو بیاموزم که برایت نافع باشد؛ کلماتی که هرکس آن را بیاموزد، نفع ببرد و آنچه را به خاطر سپرده ای - از قرآن، حدیث و... - در ذهنت ثابت بماند؟ عرض کردم: آری یا رسول الله! فرمود: شب جمعه، در ثلث آخر شب بلند شو، و اگر نمی توانی قبل از آن به پاخیز و دو نماز دو رکعتی بخوان. در رکعت اوّل از آن دو نماز، سوره حمد و یس و در رکعت دوم، حمد و تنزیل السّجده و در رکعت سوم آن، حمد و حم الدّخان، و در رکعت چهارم، حمد و تبارک. وقتی این چهار رکعت نماز را به جا آوردی و سلام دادی، خداوند متعال را حمد و ثنا بگو و بهترین درودها را بر من بفرست. سپس برای مؤمنین استغفار کن و این دعا را بخوان:
«أللهمَّ ارْحَمْنی بِتَرْکِ المعاصی أَبَداً ما أَبْقَیْتَنی وَارْحَمْنی أَنْ أَتَکَلَّفَ طَلَبَ مالا یَعْنینی وَارْزُقْنی حُسْنَ النَّظَرِ فیما یُرْضیکَ عَنّی، اللهمَّ بَدِیعَ السَّمواتِ وَالارضِ ذَاالجَلالِ وَالاِکرامِ وَالْعِزَّةِ الَّتی لا تُرامُ أَسْئَلُکَ یا اللهُ یا رَحْمنُ بِجَلالِکَ وَ نُورِ وَجْهِکَ أَنْ تُلْزِمَ قَلْبی حِفْظَ کِتابِکَ کَما عَلَّمْتَنیهِ وَارْزُقْنی أَنْ أَتْلُوهُ عَلیَ النَّحوِ الذّی یُرضیکَ عَنّی ، أللهمَّ بَدیعَ السَّمواتِ وَالارضِ ذَاالجلالِ وَالاکرامِ وَالعِزِّ الذّی لایَرامُ أَسْئَلُکَ یا اللهُ یا رَحمنُ بِجلالِکَ وَ نُورِ وَجْهِکَ أَنْ تُنَوِّرَ بِکِتابِکَ بَصَری وَ أَنْ تَشْرَحْ بِهِ صَدْری وَ أَنْ تُطْلِقَ بِهِ لِسانی وَ أَنْ تُفَرِّجَ بِهِ عَنْ قَلْبی وَ أَنْ تَسْتَعْمِلَ بِهِ بَدَنی فَإِنَّهُ لا یُعینُنی عَلیَ الْخَیرِ غَیرُکَ وَ لا یُؤتیهِ إِلاَّ أَنْتَ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ الْعَلِیِّ العَظیمِ.»
این نماز و دعا را در سه شب یا پنج شب یا هفت شب جمعه انجام بده.(47)
سید بن طاوس در فصل دیگری از جمال الاسبوع نماز و دعایی برای حفظ قرآن ذکر نموده که شبیه همین نماز است، با کمی تفاوت در دعای بعد از نماز.(48)
تعداد حافظان
عنایت ویژه و توجّه خاصّ پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم به حفظ قرآن، باعث شد که گروه زیادی از اصحاب، حتّی بعضی از زنان (49) نیز در زمان حیات آن حضرت قرآن را حفظ کنند. علاّمه بلاغی می نویسد:
شعار اسلام و علامت مسلمان در صدر اسلام، مزیّن بودنش به حفظ قرآن بود. اعراب مسلمان با حافظه نیرومندی که داشتند، به حفظ و تلاوت قرآن پرداختند تا اینکه عدد حافظان به هزارها، بلکه ده ها هزار و صدها هزار رسید. وی می نویسد: چون وحی در زمان حیات پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم قطع نمی شد، ممکن نبود قرآن در یک کتاب، آماده و فراهم شود؛ بلکه آنچه وحی می شد، در حافظه مسلمانان و نوشته ها جا می گرفت.(50)
علاّمه طباطبایی می نویسد: قرآن مجید که سوره سوره و آیه آیه نازل می شد، به سبب بلاغت و فصاحت خارق عادتی که داشت، آوازه اش در میان اعراب که عنایت شگفت آوری به بلاغت و فصاحت کلام داشتند و شیفته آن بودند، روز به روز بلندتر می شد و برای شنیدن چند آیه از آن، از راه های دور پیش پیغمبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم آمده و آیاتی را فرا می گرفتند.
مسلمانان به این دلیل که قرآن مجید را کلام خدا و یگانه مدرک دینی خود می دانستند، و در فریضه نماز، سوره حمد و مقداری از سایر قرآن را می بایست بخوانند، و به دلیل اینکه پیغمبر مأموریت داشت قرآن مجید و احکام اسلام را به آنان یاد دهد، در یادگرفتن سوره و آیات قرآنی و حفظ و ضبط آنها نهایت جدّیّت را به خرج می دادند.
این روش پس از آنکه پیغمبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم به مدینه هجرت نمود و جامعه مستقل اسلامی تشکیل داد، منظّم تر و متشکّل تر گردید. به دستور پیغمبراکرم جمعیت قابل توجّهی از یاران وی به قرائت قرآن و تعلیم و تعلّم احکام اسلام، که روز به روز نازل و تکمیل می شد، موظّف شدند. آنان حتّی طبق دستور صریح قرآن (51) از شرکت در جنگ و جهاد معذور گشتند.
از این جماعت، به کسانی که به قرائت قرآن و حفظ و ضبط سوره ها و آیات آن مشغول بودند، «قرّاء» می گفتند.(52)
سیوطی در الاتقان نام بعضی از این قرّاء را که در کتاب القراءات منسوب به ابی عبید آمده، به این ترتیب ذکر کرده است:
از مهاجرین: خلفای اربعه، طلحه، سعد بن عبید، عبدالله بن مسعود، حذیفه، سالم بن معقل، ابوهریره، عبدالله بن سائب، عبدالله بن عباس، عبد الله بن عمرو بن عاص، عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر، عایشه، حفصه و امّ سلمه.
از انصار: عبّادة بن صامت، معاذ بن جبل (مکنّی به ابی حلیمه)، مجمع بن جاریه، فضالة بن عبیدة، مسلمة بن مخلد.
بنا به تصریح ابوعبید در کتاب القراءات اینها کسانی بودند که در زمان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم موفّق به حفظ قرآن شدند و محفوظات قرآنی خود را بر رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم عرضه نمودند. به اصطلاح امروزی، خود آن حضرت، استاد قرائت این عدّه بوده است، و الاّ تعداد اصحابی که قرآن را حفظ کردند؛ ولی موفّق نشدند بر پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم عرضه کنند، قابل شمارش نیست؛ بویژه با اضافه کردن آنهایی که قسمتی از قرآن را در زمان حیات پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم و بقیه را بعد از رحلت آن حضرت حفظ کردند.(53)
ابن عساکر از محمد بن کعب قرضی، پنج تن حافظان قرآن را که همگی از انصار بودند، نام می برد: معاذ بن جبل، عبّادة بن صامت، ابی بن کعب، ابوایّوب انصاری، ابودرداء. وی در روایتی نام علی بن ابی طالب علیه السلام، زید بن ثابت، سعد بن عبید، ابوزید، مجمع بن جاریه، عثمان بن عفّان و عبدالله بن مسعود را نیز اضافه می کند.(54)
او در تاریخ دمشق آورده است: انس خبر داد که در زمان پیامبر، تنها چهار نفر از انصار قرآن را حفظ کردند: معاذ بن جبل، ابی بن کعب، زید بن ثابت و ابوزید (و در بعضی روایات، زید).(55)
آیةالله خویی می نویسد: حافظان قرآن در زمان رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم بیشتر از آن بودند که بشود نام آنان را شمارش کرد و آنچه انس نقل کرده که پیامبر از دنیا رفت و غیر از آن چهار نفر کسی حافظ قرآن نبود، مردود و مطروح است.(56) بعضی از اهل سنّت حدیث انس را این گونه توجیه کرده اند که: معنی قول انس که جز چهار نفر قرآن را حفظ نکردند، این است که آنها به صورت مستقیم از پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم قرآن را دریافت نموده اند.(57)
در روایات دیگری که اهل سنّت آنها را تلقّی به قبول و صحّت نموده اند، آمده است: بعضی از حافظان قرآن به درجه ای رسیده بودند که در زمان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم مأمور تعلیم دیگران شدند و پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم با صراحت، دیگران را امر می نمود که قرآن را از این افراد فراگیرند. از مسروق نقل شده که وقتی نامی از عبدالله بن مسعود و... به میان آمد، گفت: من همیشه او را دوست دارم، چون از پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که می فرمود: قرآن را از چهار نفر فراگیرید: عبدالله بن مسعود، سالم، معاذ و ابی بن کعب.(58)
شهادت حافظان
بیشترین مجاهدان سرسخت و شهیدان عرصه های مختلف مجاهده و مبارزه در عهد رسالت، حافظان قرآن بودند. آن روز یک مسلمان، هم حافظ و قاری قرآن بود و هم مجاهد از جان گذشته و آشنای به فنون جنگ و زرنگ و چالاک.
واقدی می گوید: گروهی از نمایندگان قبائل اطراف برای کم کردن نیروی اسلام و گرفتن انتقام، از درِ حیله وارد شده، به حضور پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم شرفیاب شدند و چنین گفتند: ای پیامبر! قلوب ما به سوی اسلام متوجّه شده و محیط ما برای پذیرش اسلام آماده گردیده است؛ لازم است گروهی از یاران خود را همراه ما اعزام فرمایید که در میان قبیله ما تبلیغ کنند و قرآن را به ما بیاموزند و ما را از حلال و حرام خدا آگاه سازند.
پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم وظیفه داشت که به ندای این گروه که نمایندگان قبیله های بزرگی بودند، پاسخ مثبت دهد؛ وظیفه مسلمانان هم این بود که به هر قیمتی، از این فرصت استفاده نمایند؛ لذا پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم دسته ای را به فرماندهی «مرثد» همراه آنها به آن نقاط فرستاد. این دسته همراه نمایندگان قبایل از مدینه خارج و از قلمرو قدرت مسلمانان دور شدند و به نقطه «رُجیع» رسیدند. در آنجا نمایندگان قبایل، نیّات پلید خود را آشکار کردند و به کمک قبیله «هُذیل» تصمیم گرفتند افراد اعزامی را دستگیر و به مشرکان تحویل داده، یا آنها را نابود کنند... مسلمانان نیز با آنان به نبرد پرداختند و مردانه در راه دفاع از اسلام و تبلیغ آن، جان سپردند.(59)
حادثه بئر معونه
واقدی می نویسد: در صفر سال چهارم هجرت «ابوبراء» وارد مدینه شد. پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم او را به آیین اسلام دعوت نمود؛ ولی او نپذیرفت و البته دوری هم نجست. او به رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم عرض کرد: اگر سپاه تبلیغ نیرومندی را روانه سرزمین «نجد» کنید، امید است ایمان باورند؛ زیرا تمایل آنها نسبت به توحید زیاد است. پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: از مکر، و دشمنی مردم «نجد» خائف هستم؛ می ترسم جریان فاجعه «رُجیع» تکرار شود. «ابوبراء» گفت: گروه اعزامی شما در پناه من هستند و من ضمانت می کنم که آنها را از هر حادثه ای حفظ نمایم.
چهل نفر (در بعضی از نقل ها هفتاد نفر) از رجال علمی اسلام که حافظ قرآن و احکام بودند، به فرماندهی «منذر»، رهسپار منطقه «نجد» شدند و در کنار «بئر معونه» منزل کردند. پیامبر نامه ای که مضمون آن، دعوت به آیین اسلام بود، به یکی از سران «نجد»، به نام «عامر بن الطفیل» نوشت و یک نفر از مسلمانان مأمور شد که نامه رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم را به «عامر» برساند. او نه تنها نامه رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم را نخواند، بلکه حامل نامه را نیز به قتل رسانید. عامر از عشایر و قبائل اطراف کمک طلبید و منطقه ای که سپاه تبلیغ در آنجا فرود آمده بودند، با نیروهای «عامر» محاصره شد. سپاه تبلیغ پس از مبارزه ای خونین، همگی شربت شهادت نوشیدند، جز «کعب بن زید» که با بدن مجروح، خود را به مدینه رساند و جریان را اطلاع داد.
این فاجعه جانسوز و بزرگ، مسلمانان را سخت ناراحت ساخت و پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم مدّت ها به یاد شهدای «بئر معونه» بود.(60)
قرطبی می گوید: جمع کثیری از اصحاب در زمان حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم حافظ قرآن بودند که در «جنگ یمامه» هفتاد نفر از قرّاء و حافظان قرآن کشته شدند و در «بئر معونه» نیز به همین تعداد به قتل رسیدند.(61) در بعضی از روایات، تعداد کشته شدگان در روز یمامه را چهار صد نفر ذکر کرده اند.(62)
در تاریخ یعقوبی آمده: عمر بن خطّاب به ابوبکر گفت: ای خلیفه رسول الله! حاملان قرآن بیشترشان در جنگ یمامه کشته شدند، چطور است که قرآن را جمع آوری کنی؛ زیرا می ترسم با از بین رفتن حاملان (حافظان) آن، قرآن تدریجاً از بین برود؟ ابوبکر گفت: چرا این کار را بکنم و حال آنکه رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم چنین نکرده بود؟ از آن به بعد همواره عمر پشت این پیشنهاد را گرفت تا آنکه قرآن جمع آوری و در صُحفی نوشته شد... البته بعضی روایت کرده اند که علی بن ابی طالب علیه السلام آن را پس از رحلت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم جمع نمود و بر شتری بار کرد و به حضور صحابه آورد و فرمود: این قرآن است که من جمع آوری کرده ام.
در تاریخ ابی الفداء آمده است: به سبب جنگ در یمامه با «مسیلمه کذّاب»، گروهی از قاریان قرآن، از مهاجر و انصار، کشته شدند. ابوبکر چون دید عدّه حافظان قرآن که در آن واقعه در گذشته اند، بسیار است؛ در مقام جمع آوری قرآن برآمد و آن را از سینه های حافظان و از جریده ها و تخته پاره ها و پوست حیوانات جمع آوری نمود و نزد حفصه، دختر عمر، و همسر رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم گذاشت.
ریشه و مصداق اصلی این دو تاریخ، روایاتی است که در صحاح اهل سنّت مذکور است. یکی از آن روایات، این است: بخاری در صحیح خود(63) از زید بن ثابت نقل می کند: در روزهایی که جنگ یمامه اتّفاق افتاد، ابوبکر مرا احضار کرد. وقتی به نزد او رفتم، دیدم عمر بن خطّاب هم آنجاست، ابوبکر گفت: عمر نزد من آمده، می گوید که واقعه یمامه قرآن را درو کرد و می ترسم که جنگ های آینده نیز مابقی آنان را از بین ببرد؛ در نتیجه، قسمت های بسیاری از قرآن کریم با سینه حافظان آن در دل خاک دفن شود. و نیز می گوید: من به نظرم می رسد که دستور دهی قرآن جمع آوری شود.
... علاّمه طباطبایی در اینجا روایات زیادی در این رابطه نقل نموده، می فرماید: آنچه که تفکّر آزاد در پیرامون این روایات - که عمده ترین روایات و مهم ترین روایات این باب است - و همچنین در دلالت آنها به آدمی می فهماند، این است که: هرچند روایات، آحاد و غیر متواتر است و لیکن قرائن قطعیّه همراه دارد که آدمی را ناگزیر از پذیرش آنها می کند. چون به طوری که قرآن کریم تصریح فرموده رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم هرچه از قرآن برایش نازل می شده، بدون اینکه چیزی از آن را کتمان کند، به مردم ابلاغ می کرده، و حتّی به مردم یاد می داده و برایشان بیان می کرده و همواره عدّه ای از اصحاب ایشان مشغول یاددادن و یادگرفتن بودند که چطور قرائت کنند و بیان هرکدام چیست؟ آن عدّه که به دیگران یاد می دادند، همان «قرّاء» بودند که بیشترشان در جنگ یمامه کشته شدند. مردم آن زمان هم رغبت شدیدی در گرفتن قرآن و حفظ کردنش داشتند و این گرمی بازار تعلیم و تعلّم قرآن همچنان ادامه داشت تا آنکه قرآن جمع آوری شد.
وی سپس می فرماید: در الاتقان آمده است: رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم رسمش این بود که آیات نازله را بر اصحابش تلقین می کرد (و آن قدر تکرار می کرد تا حفظ شوند). حضرت، هرچه را نازل می شد، به ترتیبی که امروز در دست ماست، به اصحاب تعلیم می فرمود و این ترتیب توقیفی به دستور جبرئیل... است.(64)
تاریخ نشان می دهد که پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم نیز عدّه ای زیادی به حفظ و تعلیم و تعلّم قرآن مشغول بودند و آنها را «حمله قرآن» می گفتند. عدّه زیادی از آنها نیز در جنگ ها و مبارزات و حوادث شهید شدند، یکی از حوادث دل خراش روز واقعه «حَرّه» بود. انس بن مالک می گوید: در روز حرّه - که سپاه یزید به مدینه حمله کرد - هفت صد حافظ قرآن شهید شدند که سه تن از آنان از اصحاب پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم بودند و این حادثه در روز چهارشنبه 27 ذی الحجّه سال 63 ق. واقع شد.(65)
نتیجه
نتیجه آشکاری که از روایات و شواهد تاریخی ذکر شده به دست می آید، این است که پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم و ائمّه معصومان علیهم السلام عنایت ویژه ای به حفظ قرآن و به خاطر سپردن آن داشتند. نه تنها در زمان پیامبر و ائمّه علیهم السلام، حافظان زیادی تربیت شدند؛ بلکه این سنّت حسنه در زمان غیبت امام زمان علیه السلام نیز با الهام گیری از کلام و سنّت معصومان علیهم السلام نسل به نسل ادامه یافت، به گونه ای که در تمام ادوار گذشته تاکنون حافظان زیادی از فرق مختلف اسلام؛ بویژه شیعیان ظهور کردند. تا امروز که به برکت نظام مقدّس جمهوری اسلامی ایران علاوه بر علما و فقها و مردان و زنان، که حافظ قرآن هستند، کودکان خردسال زیادی چون سید محمدحسین طباطبایی و کودکانی که شاگرد و پرورش یافتگان اویند، تمام قرآن و مفاهیم و معارف آن را به خاطر سپرده و به نشر و گسترش آن مشغولند.
پی نوشت ها:
________________________________________
1. اعلی / 6.
2. ر.ک: مجمع البیان، ج 10، ص 475.
3. قیامت / 16 - 18.
4. طه / 114.
5. ر.ک: تفسیر المیزان، علاّمه طباطبایی، ترجمه موسوی همدانی، ج 20، ص 173 و 174.
6. بحارالانوار، علاّمه مجلسی، ج 92، ص 208 و 209 و ترجمه اصول کافی، محلاتی، ج 4، ص 368.
7. بحارالانوار، ج 40، ص 139، ح 33.
8. غَمَطَ النِّعمة: ای لم یشکرها؛ یعنی شکر نعمت را به جای نیاورد. (ر.ک: مجمع البحرین).
9. کنز العمّال، ح 2317.
10. ترجمه اصول کافی، ج 4، ص 408؛ بحارالانوار، ج 92، ص 13؛ معانی الاخبار، ص 279.
11. مستدرک الوسائل، میرزای نوری، ج 4، ص 237.
12. کنزالعمّال، ج 1، ص 535، ح 2400؛ وسائل الشیعه، ج 4، ص 825.
13. بحارالانوار، ج 92، ص 19.
14. کنزل العمال، ج 1، ص 553، ح 2478؛ سنن ترمذی، ج 5، ص 162، ح 2913.
15. اصول کافی، ج 4، ص 409.
16. حملة القرآن در اکثر روایات به معنی به خاطر سپردگان قرآن و حافظین است، مگر قرینه ای بر خلاف آن باشد.
17. امان الامة من الاختلاف، لطف الله صافی، ص 193؛ سؤالات حمزه، دارقطنی، ص 11.
18. حجر / 9.
19. فصّلت / 42.
20. تفسیر آلاءالرحمن، بلاغی، ص 17 و 18.
21. بحارالانوار، ج 92، ص 177.
22. جواهر الکلام، ج 13، ص 360.
23. مصباح الفقیه، حاج آقارضا همدانی، ج 2، ص 683.
24. بحارالانوار، ج 92، ص 184.
25. مستدرک الوسائل، ج 4، ص 245 و 246.
26. وسائل الشیعه، ج 4، ص 831؛ بحارالانوار، ج 92، ص 177.
27. همان.
28. تفسیر ابوالفتوح، ج 1، ص 8؛ مستدرک الوسائل، ج 4، ص 245.
29. الجامع الصّغیر، جلال الدین سیوطی، ج 1، ص 184؛ کنزالعمّال، ج 1، ص 51.
30. صحیح ابن خزیمه، ج 3، ص 5.
31. کنزالعمّال، ح 29890.
32. همان، ح 4020.
33. مستدرک الوسایل، ج 3، ص 149.
34. همان، ج 4، ص 244، به نقل از جامع الاخبار، ص 47.
35. همان.
36. همان، ج 11، ص 371؛ عدّةالداعی، ص 229.
37. کنزالعمّال، ج 1، ص 512.
38. همان، ج 2، ص 215.
39. همان، ح 2344.
40. وسائل الشیعه، ج 4، ص 831؛ تفسیر ابوالفتوح، ج 1، ص 8.
41. تفسیر ابوالفتوح، ج 1، ص 8؛ مستدرک الوسائل، ج 4، ص 254.
42. بحارالانوار، ج 92، ص 185؛ ترجمه اصول کافی، ج 4، ص 406.
43. ترجمه اصول کافی، مترجم: سیدهاشم رسولی، ج 4، ص 408؛ شرح اصول کافی، محمدصالح مازندرانی، ج 11، ص 29.
44. منیةالمرید، شهید ثانی، ص 293؛ المجموع، نووی، ج 1، ص 380.
45. ترجمه اصول کافی، سیدهاشم رسولی، ج 4، ص 411.
46. وسائل الشیعه، ج 4، ص 847.
47. جمال الاسبوع، سیدبن طاوس، ص 119 و 120؛ کنزالعمّال، ج 2، ص 58 و ج 8، ص 411.
48. جمال الاسبوع، ص 189.
49. به غیر از حضرت زهرا(س) و کنیز آن حضرت و بعضی از بانوان اهل بیت پیامبر(ص) چون: حفصه، امّ سلمه و عایشه که حافظ قرآن بودند، زنان دیگری نیز بودند که قرآن را حفظ نموده بودند. از آن جمله خانمی است به نام «امّ ورقه» که حافظ قرآن بود. ابن سعد در طبقات می نویسد: «فضل بن دکین» از «ولید بن عبدالله بن جمیع» حدیث کرد که: جدّه من از «امّ ورقه» دختر «عبدالله بن حارث» نقل کرد که او حافظ قرآن بود. او همان زنی است که پیغمبر به دیدنش می رفت و او را «شهیده» لقب داده بود. وقتی پیامبر(ص) به جنگ بدر می رفت، او گفت: اجازه دهید من نیز در این غزوه شرکت کنم و زخمی ها را درمان کنم و بیماران را پرستاری نمایم، شاید خداوند شهادت را نصیب من کند؟ پیغمبر(ص) فرمود: خداوند شهادت را برای تو مقرّر کرده است. پیغمبر به او فرمان داده بود برای اهل خانه خودش [در نماز ]امامت کند و مؤذّنی مخصوص داشت. وی غلام و کنیزی داشت که آنها در زمان خلافت عمر او را خفه کردند و به شهادت رساندند. عمر گفت: رسول خدا(ص) راست گفت که فرمود: برویم آن خانم شهیده را زیارت کنیم. (کنزالعمّال، ج 13، ص 628؛ شناخت قرآن، سید علی کمالی دزفولی، ص 108).
50. تفسیر آلاءالرحمن، ص 18.
51. توبه / 122.
52. ر.ک: قرآن در اسلام، علامه طباطبایی، ص 188 - 190.
53. تدوین القرآن، شیخ علی کورانی عاملی، ص 250 و 254؛ تفسیر آلاءالرحمن، ص 17.
54. تفسیر آلاءالرحمن، ص 17.
55. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج 7، ص 323 و ج 11، ص 74؛ صحیح بخاری، ج 6، ص 103.
56. البیان فی تفسیر القرآن، خویی، ص 251.
57. ر.ک: حواشی الشیروانی، ج 2، ص 295.
58. صحیح بخاری، ج 6، ص 102؛ صحیح مسلم، ج 7، ص 148؛ سنن ترمذی، ج 5، ص 338.
59. ر.ک: فروغ ابدیت، ج 2، ص 499 و 500؛ مغازی واقدی، ج 1، ص 354.
60. ر.ک: تاریخ سیاسی اسلام، سیره رسول اکرم، رسول جعفریان، ج 1، ص 488 و 489؛ فروغ ابدیت، ج 2، ص 502 و 503؛ مغازی واقدی، ج 1، ص 364 و 349.
61. البیان، ص 254.
62. همان؛ الدّرالمنثور، ج 1، ص 302.
63. صحیح بخاری، ج 5، ص 210؛ مسند احمد، ج 1، ص 13.
64. ر.ک: تفسیر المیزان، ج 12، ص 150 به بعد.
65. بحارالانوار، ج 18، ص 125؛ النص والاجتهاد، سید شرف الدین، ص 599؛ الغدیر، ج 10، ص 35.