آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

تجربه تاریخی ادیان آسمانی به روشنی نشان داده است که متون مقدّس و پیام ها و رهنمودهای وحی، که می بایست جاودان بمانند و یا دست کم در دوره های متمادی و نسل های متوالی به عنوان مبانی، مورد استناد و اعتماد قرار گیرند، از چند سو به شدّت تهدید شده و آسیب دیده اند:
1. انکار و لجاجت و حق ناپذیری بسیاری از مخاطبان.
2. تغییر و تحریف لفظی با افزودن یا کاستن مطالب حسّاس و تعیین کننده.
3. تحریف معنوی با تفسیر و تأویل ناروای عبارات و دستبرد در مفاهیم و معارف آن.
قرآن کریم که خود نیز از جمله متون مقدّس الهی و معنوی است، در طول تاریخ اسلام از سه موضع فوق، در امان نبوده است، و در جای جای آیات و سوره هایش از این مشکلات اساسی، در خطّ سیر حرکت انبیا و تداوم رسالت آنان یاد کرده است. دهها آیه قرآنی در زمینه معرّفی امّت ها و اشخاص حق ناپذیری است که تا آخرین لحظه در برابر همه دلایل و معجزات پیامبران خویش لجاجت کرده و ایمان نیاورده اند و بر اثر این حق ناپذیری، گرفتار عذاب الهی و هلاکت شده اند.(1)
دومین مشکل، موضوع تحریف لفظی متون مقدّس، از جمله خود قرآن کریم است: «فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَبَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللهِ لِیَشْتَرُواْ بِهِ ی ثَمَنًا قَلِیلاً»(2)؛ وای بر آنان که نوشته هایی را با دست خود می نویسد و به دروغ می گویند از نزد خداست، تا از این راه، بهای اندکی به چنگ آورند.
سومین مشکل، نفوذ باورهای نادرست و تفسیرها و تأویلهای ناروا در فکر و فرهنگ پیروان آنها بوده که از آثار تحریف معنوی قرآن به شمار می آید: «مِنَ الّذینَ هَادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ»(3).
تدابیر و تلاش های معصومان علیهم السلام
باتوجّه به این که دین مبین اسلام و معارف قرآن، به عنوان دین خاتم و کتاب جاویدان معرّفی شده است، می بایست تدابیر خاصّی برای مقابله با این تهدیدها و تحریف ها اندیشیده باشند.
پیامبرگرامی صلی الله علیه وآله وسلم برای جلوگیری از تحریف الفاظ قرآن، منتظر فتوحات بزرگ و شکل گیری جامعه بزرگ اسلامی نشده، بلکه از نخستین مراحل تبلیغ رسالت، موضوع تعلیم و تعلّم را مطرح ساخت و تدابیر و راه های گوناگونی را تدارک دید، از آن جمله:
- تشویق مسلمانان به ثبت و قرآئت قرآن و تعیین ثواب های بسیار برای آن.
- نظارت بر فراگیری و حفظ قرآن و نیز تربیت افراد مستعد برای تعلیم.
- آزاد ساختن اسیران جنگی در قبال سوادآموزی به مؤمنان.(4)
این اقدامات سبب شد تا خلأ عظیم فرهنگی در جامعه مسلمانان صدر اسلام، به سرعت جبران یابد، تا آنجا که پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم توانست در حیات خویش، بیش از چهل نفر از مسلمانان را برای کتابت وحی تعیین کند که الفاظ قرآنی را بدون کم و کاست ثبت نمایند.(5)
ثبت دقیق آیات وحی به وسیله نویسندگان مورد اعتماد و قابل اطمینان، حفظ قرآن به وسیله حافظان بسیار دقیق و حضور فردی چون علی بن ابی طالب علیه السلام که در همه جا، همراه پیامبر و امین بی چون و چرا و پاسدار حقیقی کتاب و سنّت او بود؛ این اعتماد کامل را پدید آورد که قرآن از دستبرد مغرضان، ایمن خواهد ماند و تحریف لفظی در آن راه نخواهد یافت.(6) زیرا خداوند متعال خود، سلامت قرآن را از هرگونه دخل و تصرّف و تحریف، تضمین کرده بود.(7)
اهتمام به حفظ و محتوای قرآن
نقش هدایتگر و نظارت پیامبر و اهل بیت علیهم السلام در حفظ و نگهداری قرآن از تحریف، قابل توجّه و بررسی است؛ چه این که به گواهی نشانه های تاریخی، امام علی علیه السلام پس از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم اقدامات و تدابیر پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را تداوم بخشید و روزهای متمادی را وقف گردآوری آیات و تنظیم آنها بر اساس نزول کرد و پس از آن در رفع هرگونه اختلاف نظر درباره قرآن (چه در لفظ و چه در معنا) مرجع نهایی برای حلّ و فصل بود و اگر سیاست حاکم اقتضا نمی کرد که علی علیه السلام را در جایگاه بایسته قرآنی و تفسیری و مرجعیت دینی قرار دهد و مصلحت آن بود که دیگران مطرح باشند، ولی اهتمام شخصی حضرت علی علیه السلام و تمامی اهل بیت نسبت به قرآن بعد از پیامبر، سبب شد مراقب باشند که دست کم قرآن، به عنوان یگانه «عروةالوثقای» مورد اتّفاق مسلمانان، از کاستی و فزونی دور بماند و دست کم این منبع مهم، همچنان معتبر بماند.
با تدابیری که پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم تدارک دیده بود و توصیه هایی که به حفظ و تدوین قرآن داشت و با وجود نظاره گران و هدایت گرانی چون علی علیه السلام و حساسیّت شدید مسلمانان نسبت به حفظ قرآن، موضوع مصون ماندن قرآن از تحریف لفظی، کار چندان دشواری نبوده و در فاصله چند دهه، این موضوع تثبیت شد و به مرحله ای رسید که از آن پس، «تحریف لفظی قرآن»، ممکن نمی نمود. اما دشوارتر از آن، حفظ قرآن از «تحریف معنوی»، حمل قرآن بر معنی ها و تأویل های نادرست، آمیختن حقّ و باطل در مقام تفسیر و رویارویی با برداشت های جمود اندیشانه و تحریف گرایانه بود. بزرگ ترین رسالت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم و عترتش را باید در این ناحیه جستجو کرد. زیرا اوّلاً از نظر گستردگی و ظرافت، در خور مقایسه با پاسداری لفظی نبود و ثانیاً جبهه تحریف معنوی و تأویل و برداشت، در چند صد سطر و یا چند هزار کلمه خلاصه نمی شود، بلکه بسیار گوناگون است و تدابیر مقطعی نمی تواند کارساز باشد.(8)
اهمیّت و دشواری این موضوع، زمانی بیشتر آشکار می شود که به قابلیت تفسیری فراوان آیات و «ذو وجوه بودن» قرآن توجّه شود، چنانکه حضرت علی علیه السلام به ابن عباس هشدار داد که مبادا در بحث با خوارج، به آیات قرآن استناد جوید؛ زیرا قرآن، پذیرای وجوه مختلف است: «لاتخاصمهم بالقرآن فإنَّ القرآن حمّال ذو وجوه»(9)؛ نظیر همین تعبیر در کلمات پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم نیز دیده می شود: «القرآن ذلول ذو وجوه محتملة، فاجعلوه علی أحسن وجوهه»(10).
شایان درنگ است که در احادیث نبوی نسبت به تحریف لفظی قرآن، ابراز نگرانی نشده است، ولی در زمینه تحریف معنوی و تفسیری و تأویلی، به صراحت این نگرانی دیده می شود که در این زمینه، روایات مذکور فراوان است و ما به عنوان نمونه به یک مورد اشاره می نماییم. پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: «اکثرما أخاف علی امّتی من بعدی رجل یناول القرآن، یضعه علی غیر مواضعه (11)؛ بیش ترین چیزی که از آن بر امّت خود نگران هستم، این است که پس از درگذشت من، کسی قرآن را در دست گیرد (به تفسیر آن پردازد)، ولی آن را در جایگاه واقعی و معانی درستش قرار ندهد.»
روایات دیگری نیز از آن حضرت در مورد نگرانی ایشان از تفسیر قرآن بدون علم و آگاهی، نقل شده است.(12)
تدابیر نبوی در برابر تحریف معنوی
قرآن، به دلیل نزول تدریجی و برخورداری از اجمال و تفصیل، محکم و متشابه، عامّ و خاص و... نیازمند تفسیر و تبیین بوده و هست: «وانزلنا الیک الذّکر لتُبیّن للنّاس ما نزّل الیهم»(13)؛ و ما قرآن را به سوی تو نازل کردیم تا برای مردم آنچه برایشان نازل شده را تبیین نمایی.
در این جهت تردیدی نیست که بیان رسول خدا، بهترین و متقن ترین تفسیر قرآن بوده است، ولی نمی توان مجموعه بیان های رسیده از آن حضرت را برای فهم همه ابعاد قرآنی کافی شمرد و بدان ها بسنده کرد؛ زیرا از یک سو پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم به دلیل شرایط نا آرام و پر تحوّل دوران رسالت و تثبیت موقعیت مسلمانان و دفع تهاجم مشرکان و کفّار، هرگز مجال کافی برای تفسیر همه جانبه آیات پیدا نکرد و چه بسا در اصل، تفسیر کلام جاودان الهی، چیزی نبود که پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم بتواند آنها را در سینه های محدود و ادراکات زمانی یک نسل و گنجایش یک فرهنگ اجتماعی جای دهد، بلکه نوشاندن معرفت به قلب ها و فرهنگ ها می بایست بر اساس عطش و قابلیت و نیاز و توان پذیرش صورت بگیرد.(14)
نوپایی جامعه اسلامی و بحران های نظامی تحمیل شده از سوی کافران، از یک سو و فاصله نه چندان زیاد مسلمانان صدر اسلام با جاهلیت، از سوی دیگر و اهتمام برای حفظ متن آیات قرآنی از سوم سو، سبب شد که پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم قرآن همچنان در کنار خویش نیازمند معلّم و مفسّر باشد. از مهم ترین دلایل گواه بر این مدّعا، بعد از رحلت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم می توان به بسنده نبودن سنّت پیامبر برای پاسخ گویی به ابهام ها و پرسش های تفسیری، روی آوری امّت اسلامی در صدر اسلام و ادوار پس از آن به انواع تفسیرها نیز اشاره نمود.
گسترش و وجود عوامل مذکور، نه تنها نابسامانی تفسیر و تأویل قرآن را به سوی تحریف معنوی شدّت بخشید، بلکه موجب ازدیاد خلأ فرهنگی و سپس پیدایش فرقه های مختلف کلامی گردید؛ زیرا عدّه ای در صدد برآمدند که معانی باطنی گوناگونی را برای آیات قرآن ارائه نمایند و ظواهر قرآن را حجّت ندانستند و قرآن را مطابق باورها و خواسته های خود تفسیر کردند.(15)
پیامبرخداصلی الله علیه وآله وسلم در کنار همه هشدارها و تدبیرهایی که به منظور نگهداری ساحت قرآن از تحریف معنوی اندیشیده بود، تنها یک پیام و رهنمود محوری و اساسی و اثباتی برای امّت ارائه نمود که اگر مورد بی مهری امّت قرار نمی گرفت، هرگز از این همه تشتّت های فکری و تفرقه مذهبی و عقیدتی و کج فهمی در تفسیر معارف قرآنی خبری نبود و آن، «پیوند قرآن و عترت» در همه زمینه ها بود. در اصل، این پیام و اندیشه آن جناب را باید مهم ترین و ارزشمندترین تدبیر برای حفظ قرآن از تحریف معنوی به شمار آورد.
پیامبرخاتم صلی الله علیه وآله وسلم می بایست پیش از هرچیز، عزیمت زودهنگام خویش و تنهایی زودرس امّت را با تعیین معلّمی توانمند و شایسته و راهنمایی فهیم و دلسوز جبران کند و برای این متن جاودان، ترجمانی مطمئن و بایسته معرّفی کند و چنین نیز کرد. «رأیتُ رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فی حجّة الوداع یوم عرفة و هو علی ناقته القصواء یخطب فسمعتُه یقول: انّی ترکتُ فیکم ما إنْ اخذتم به لن تضلّوا، کتاب الله و عترتی اهل بیتی»(16).
در آخرین حجّ پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم روز عرفه، در حالی که آن گرامی بر شتر خویش سوار بود، خطبه خواند و فرمود: «دو چیز در میان شما پس از خود برجای نهاده ام که اگر به آنها چنگ زنید و تمسّک جویید، هرگز گمراه نشوید و آن دو، عبارتند از: کتاب خدا و عترت و اهل بیتم.»
این بیان کوتاه و با این حال بس ثقیل و سرنوشت ساز پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم با عبارات و مضامین دیگری، اما نزدیک به هم، نقل شده است؛ به طوری که اگر سند این احادیث، از کتاب های اهل سنّت مورد مطالعه قرار گیرد، به حدّ تواتر قطعی می کرد تا آنجا که برخی، شمار اصحاب رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم را که این حدیث را به طور مستقیم از پیامبر نقل کرده اند، تا سی و پنج نفر شمرده اند.(17)
شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی قدس سره پس از نقل این حدیث در تفسیر گرانسنگ خویش، اظهار داشته است:
«این حدیث می فهماند که اهل بیت و قرآن، لازم و ملزوم یکدیگرند و هرکدام متمّمِ دیگری است و اگر پیامبر آن دو را جانشین و مرجع پس از خود قرار داد، بدان معناست که عترت به حقیقت و ژرفای مفاهیم و معارف قرآن آشناست و تا زمانی که امّت به عترت تمسّک جوید، گمراه نشود.»(18)
تأثیر و تدابیر عترت علیهم السلام
با این که مقتضیات سیاسی موجب شد که بعد از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم «عترت» منزوی شود و در متن سرپرستی و جایگاه رسمی معلّمی خود قرار نگیرد، اما نیاز جدّی جامعه از یک سو، و هدف نگری اهل بیت از سوی دیگر، سبب شد که با همه تنگناها و دشواری ها، تأثیری بایسته در میان امّت و در زمینه فهم و تفسیر قرآن و حفظ آن از تحریف معنوی، از خود برجای نهند، تا آنجا که علی علیه السلام فرمود:
«هذا القرآن انّما هو خطّ مستور بین الدّفتین لاینطق بلسان و لابدّ له من ترجمان (19)؛ این قرآن، خطّی نبشته است که میان دو جلد قرار دارد، به زبان سخن نمی گوید، ناچار آن را ترجمانی باید.»
گویی در تفسیر این کلام علی علیه السلام و ادامه آن، امام صادق علیه السلام فرموده است:
«نحن تراجمة وحی الله (20)؛ ما خاندان نبوّت، ترجمان وحی الهی هستیم.»
همچنین پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم وصیّت فرمود که: قرآن و تفسیر و احکام دین را از اهل بیت بیاموزید و سعی نکنید چیزی به آنان تعلیم دهید؛ زیرا آنان از شما آگاه ترند.(21)
در روایات آمده که حضرت علی علیه السلام نخستین اقدام ها را جهت نقطه گذاری خطوط و آسانی قرائت آیات و عبارات قرآن و تفسیر صحیح آنها، به عمل آورد و شاگردش ابوالأسود دوئلی با اشارت و راهنمایی حضرت، این کار را به انجام رساند.(22)
حضرت علی علیه السلام در دوران خلافت، با این که به شدّت در کار اصلاح مفاسدی بود که در جامعه اسلامی پدید آمده بود، مانند اختلافات داخلی مسلمانان و جنگ های پیاپی! بازهم از برخی اقدام های اساسی در قلمرو فهم قرآن و کلام وحی جهت جلوگیری از آن بپرهیز که قرآن را به رأی خود تفسیر کنی.
از تحریف معنوی و لفظی آن کوتاه نیامد و با وضع «علم نحو» و دستور ثبت کلمات آن توسّط ابوالأسود دوئلی، بنیان شایسته ای را پی ریخت.(23)
به طور کلّی تدابیر و تأثیرات عترت را در نگهداری معنوی قرآن از تحریف، چنین می توان برشمرد:
1. استشهاد به آیات قرآنی در بیان احکام.
2. دعوت مردم به قرائت همگون آیات.
3. دعوت مردم به بازگشت و توجّه به قرآن در بحران های فکری و عملی.
درباره مورد اوّل باید گفت که علی علیه السلام در احتجاج با مخالفان و خلفا به بسیاری از آیات قرآنی استشهاد نموده و این آیات، همین آیات موجود در قرآن عموم مسلمین است.(24)
به عنوان نمونه، علی علیه السلام در مناظره با ابوبکر فرموده است: «نشدتُّکم باالله هل فیکم أحد نزلت فیه هذه الآیة: «انّما ولیّکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصّلوة و یؤتون الزّکاة و هم راکعون»(25) غیری؟ قالوا: لا(26)؛ شما را به خدا سوگند! آیا جز من کسی هست که این آیه درباره او نازل شده باشد: «همانا ولیّ شما»، خدا و رسول خدا و آنانند که ایمان آورده اند، آنان که نماز را برپا می دارند و در حال رکوع زکات می پردازند»؟ گفتند: نه.
اگر اهل بیت علیهم السلام در تمامیت و ارجمندی تمامی پیام ها و آیات قرآنِ موجود میان جامعه، کم ترین تردید و کوتاهی می نمودند، مصونیت قرآن از تحریف، امکان نداشت و دیگر در این صورت، جا نداشت که مردم را به فهم صحیح قرآن و عمل برابر محتوا و حدود الهی آن وادارند.
پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم و عترت پاکش همیشه مردم را به تمسّک حقیقی به قرآن دعوت نموده اند و این، خود حاکی از عدم تحریف قرآن کریم است؛ به علاوه آنان همیشه مردم را از تفسیر به رأی و گفتارهایی که مخالف حقیقت قرآن است، منع می نمودند. به عنوان نمونه، امام علی علیه السلام فرمود: «ایّاک أنْ تفسّر القرآن برأیک؛ از آن بپرهیز که قرآن را به رأی خود تفسیر کنی.»
افزون بر این، صدها روایت معتبر، مستدل و مستحکم از ایشان نقل شده که نشان دهنده عزم راسخ و تدابیر جدّی ایشان در حفظ قرآن و نگهداری لفظی و معنوی این کلام الهی از تحریف دارد؛ و مسلمانان در گردآوری قرآن و حفظ شکل موجود آن در عصر امامت، کم ترین خدشه ای نداشته اند. از آن جمله، حدیثی در وصف قرآن، به عنوان ختام نیک و گویای این تحقیق، ذکر می نماییم. امام رضاعلیه السلام فرمودند:
«هو حبل الله المتین و عروته الوثقی، و طریقته المثلی، المؤدّی الی الجنّة، والمنجی من النّار، لایخلق من الأزمنة، و لا یغثّ علی الألسنة، لانّه لم یجعل لزمان دون زمان، بل جعل دلیل البرهان، و حجّة علی کلّ انسان، «لایأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیلٌ من حکیم حمید»(27)؛ قرآن، ریسمان استوار و متین و دستگیر محکم و در خور اعتماد و راهی نمونه و بی بدیل است که به بهشت منتهی می شود و از دروغ رهایی می بخشد. در طول زمان کهنه نمی شود و ارجمندی و وزانت خود را از دست نمی دهد؛ زیرا قرآن برای یک عصر قرار داده نشده است، بلکه راهنما و برهان و حجّت بر هر انسان است. باطل و نادرستی و کژی در آن راه نمی یابد، نه از پیش رو و نه از گذشته ها و پشت سر، فرو فرستاده خدای حکیم حمید است.»(28)
پی نوشت ها:
________________________________________
1. توبه / 30.
2. بقره / 79.
3. نساء / 46.
4. مناهل العرفان، محمد عبدالعظیم زرقانی، ج 1، ص 234؛ تفسیر قرطبی، ج 1، ص 39.
5. تاریخ قرآن، محمود رامیار، ص 262.
6. مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، ج 1، ص 14 و 15.
7. فصّلت / 41؛ حجر / 9؛ قیامت / 17.
8. فصلنامه پژوهش های قرآنی،ش 6- 5، ص 121 و 122.
9. نهج البلاغه، نامه 77.
10. البرهان فی علوم القرآن، محمدبدرالدین زرکشی، ج 2، ص 161.
11. بحارالانوار، محمدباقر مجلسی،ج 92، ص 112.
12. ر.ک: کنز العمال، متقی هندی، ح 2958؛ سنن ترمذی،ج 2،ص 152؛بحارالانوار،ج 92،ص 111 و 112.
13. نحل / 44.
14. فصلنامه پژوهش های قرآنی، ش 6- 5،ص 8 و 9.
15. همان، ص 11؛ امام علی(ع) این آشفتگی و سردرگمی را در میان عوام و خواص به نحوی مطلوب، ترسیم و تبیین نموده اند. (ر.ک: نهج البلاغه، خ 18).
16. جامع الاصول، ابن اثیر، ج 1، ص 187.
17.المیزان،سید محمدحسین طباطبایی،ج 3،ص 86.
18. تفسیر التبیان، محمد بن حسن شیخ طوسی، ج 1، ص 3.
19. نهج البلاغه، خ 125.
20. اصول کافی، ج 1، ص 192.
21. المیزان، ج 5، ص 274.
22. صبح الاعشی، قلقشندی، ج 3، ص 151.
23. المیزان، ج 5، ص 277.
24. الاحتجاج، طبرسی، ج 1، ص 132.
25. مائده / 55.
26. الاحتجاج، ج 1، ص 140.
27. فصّلت / 42.
28 بحارالانوار، ج 17، ص 210، ح 16.

تبلیغات