آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

شکافنده علوم و دانش ها
امام محمدباقرعلیه السلام پنجمین اختر فروزان آسمان امامت، هفتمین گوهر عرش عصمت و شکافنده و تبیین کننده علوم اسلامی است. امامی که سراسر زندگی اش نور بود و لحظات عمر با برکتش، در راه ارشاد و هدایت انسانها صرف شد. امامی که از زمینه سازی های پدرش امام سجّادعلیه السلام در راستای معرّفی مکتب تشیّع، و مبارزه با طاغوت ها، بهره برداری بسیاری کرد و با تربیت شاگردان برجسته، و تبیین فقه ناب اسلامی و اهل بیت علیهم السلام، بزرگترین قدم را برای شناسایی تشیّع و مکتب اهل بیت علیهم السلام برداشت. او در چهار سالگی در جریان عاشورای حسینی حضور داشت و در سفر کوفه و شام، همراه پدر، همه حوادث را از نزدیک دید و بر اساس فرهنگ عاشورا تربیت شد. او تجسّمی از ارزش های والای انسانی و کمالات اخلاقی است و همه لحظه های زندگی درخشانش، درسهای بزرگ انسانی را الهام می بخشد.
ولادت
نام مبارک امام پنجم، محمّد بود. مشهورترین لقب آن حضرت، باقر یا باقرالعلوم است. بدین علّت که: دریای دانش را شکافت و اسرار علوم را آشکار ساخت.(1) باقر، لقبی است که رسول گرامی اسلام او را به آن ملقّب فرموده بود. رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم به جابر بن عبدالله انصاری فرمود: جابر! تو زنده می مانی و فرزندم محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب علیهم السلام را که نامش در تورات «باقر» است می بینی. آنگاه که او را دیدی سلام مرا به او برسان. نیز پیامبر خدا فرمود: از صلب او (علی بن الحسین) فرزندی به دنیا می آید که نامش نام من است و در خلقت و شمایل شبیه من است. او علم را می شکافد چنان که زارع زمین را.(2) القاب دیگر، مانند: شاکر، صابر و هادی نیز برای آن حضرت ذکر شده که هریک بازگو کننده صفتی از صفات آن امام بزرگوار است. کنیه آن حضرت «ابوجعفر» است. مادرش (فاطمه، امّ عبدالله) دختر امام حسن مجتبی علیه السلام است که امام صادق علیه السلام از او به نیکی یاد نموده و فرموده است: او بسیار راستگو بود و در خاندان امام حسن علیه السلام بانویی مانند او دیده نشد.(3) بنابراین، نسبت آن حضرت از طرف مادر به سبط اکبر؛ حضرت امام حسن علیه السلام و از سوی پدر، به امام حسین علیه السلام می رسد. پدرش حضرت سیدالساجدین، امام زین العابدین علی بن الحسین علیه السلام است. تولد حضرت باقرعلیه السلام به نقلی در روز جمعه، سوم صفر، و به نقلی دیگر در روز اوّل ماه رجب سال 57 هجری در مدینه است. آن حضرت در واقعه جانگداز کربلا، همراه پدر و در کنار جدّش حضرت سیّدالشّهدا، کودکی بود که به چهارمین بهار زندگی اش نزدیک می شد. دوران امامت امام محمدباقرعلیه السلام از سال 95 هجری که سال درگذشت امام زین العابدین علیه السلام است، آغاز شده و تا سال 114 هجری یعنی 19 سال و چند ماه ادامه داشته است. البتّه او 35 سال با پدر بزرگوارش امام زین العابدین علیه السلام گذراند.
امام و خلفای عصر
مدّت امامت امام باقرعلیه السلام پس از شهادت پدر بزرگوارش به سال 94 - 95، به مدّت 19 سال و چند ماه طول کشید. آن حضرت در این مدّت، در «مدینه» می زیست و خلفای عصر و مدّت امامت حضرت در زمان خلافت آنان به ترتیب عبارت است از:
1. ولید بن عبدالملک، حدود 5 ماه.
2. سلیمان بن عبدالملک، از سال 96 - 99؛ یعنی 4 سال و 2 ماه.
3. عمر بن عبدالعزیز، از سال 99 - 101؛ یعنی 2 سال و 5 ماه.
4. یزید بن عبدالملک، از سال 101 - 105؛ یعنی 4 سال و 2 ماه.
5. هشام بن عبدالملک، از سال 105 - 114، تقریباً 9 سالِ بخش آخر امامت امام باقرعلیه السلام.
سرانجام حضرت باقرعلیه السلام به دستور هشام بن عبدالملک و توسّط حاکم مدینه مسموم شد و به شهادت رسید.(4) خلفای مذکور، جز عمر بن عبدالعزیز، همان روش طاغوتیِ نیاکان خود را پیمودند و مانند جدّشان مروان و پدرشان عبدالملک، در ظلم و ستم و کینه توزی نسبت به خاندان نبوّت هیچ باکی نداشتند.
نهضت فرهنگی تشیّع
امام باقرعلیه السلام به علّت سلطه حکومت طاغوت، از نظر سیاسی منزوی بود و اعتراض های او به یک نهضت سیاسی همه جانبه برای سرنگونی رژیم بنی امیّه ختم نشد. و این در حالی است که آن حضرت در این راه تا سر حدّ شهادت حرکت کرد. امام باقرعلیه السلام دریافته بود که فرهنگ تشیّع در انزوا قرار دارد و زیر چکمه جلاّدان اموی، بی رمق شده است. از این رو لازم بود تا حضرت به یک انقلاب وسیع فرهنگی دست زند و با تشکیل حوزه علمیّه و تربیت شاگردان برجسته، فقه آل محمّدصلی الله علیه وآله وسلم و خطّ فکری تشیّع را آشکار سازد؛ زیرا در این صورت بود که زمینه عمیق و بنیان کن، برای مبارزه با طاغوتیان وجود پیدا می کرد و در دراز مدّت، شیعیان را به صحنه می آورد. این حرکت، مکتب اهل بیت علیهم السلام را زنده می نمود و با توجّه به اینکه سنگ زیرین و اساس انقلاب و قیام، نهضت فکری و فرهنگی بود، بر همین اساس امام باقرعلیه السلام زمینه سازی بسیار عمیق و خوبی در این راستا نمود. پس از او فرزند برومندش امام صادق علیه السلام با تشکیل حوزه عملیّه چهار هزار نفری این نهضت را به ثمر رسانید و به عنوان یک دانشگاه عظیم اسلامی، در تاریخ اسلام آشکار و ماندگار ساخت.(5) بنابراین می توان گفت: «امام باقرعلیه السلام مؤسّس و بنیانگذار حوزه علمیّه شیعه، و نهضت فکری انقلاب فرهنگی تشیّع بود.»(6) امام باقرعلیه السلام شاگردانی مانند: محمد بن مسلم، زرارة بن اعین، ابوبصیر و برید بن معاویه را تربیت کرد که امام صادق علیه السلام فرمود: این چهار نفر مکتب احادیث پدرم را زنده کردند.(7) در این حوزه، شاگردان برجسته دیگری برخاستند. مانند: جابر بن یزید جُعفی، ابان بن تغلب، کیان سجستانی، حمران بن اعین، سدیر صیرفی، ابوصباح کنانی، عبدالله بن ابی یعفور و... که هر کدام محدّثی بزرگ و مجتهدی عالی مقام بودند و در نقل احادیث امام باقر علیه السلام و تشکیل فقه تشیّع و زمینه سازی برای یک نهضت وسیع فکری و علمی، نقش بسزایی داشتند.
مبارزه با یهود و افکار انحرافی
از جمله گروههای خطرناکی که آن روزها در جامعه اسلامی رسوخ کرده بودند و تأثیر عمیقی بر فرهنگ جامعه اسلامی گذاشتند، یهودیان بودند. أحبار یهود که عدّه ای از آنها به ظاهر، اسلام آورده و عدّه ای هنوز به دین خود باقی بودند، در بین مردم پراکنده بوده، مرجعیّت علمی قشری از ساده لوحان را به عهده داشتند. احادیث جعلی زیادی توسّط این دسته از یهودیان منتشر گردید که در منابع روایی ما به «اسرائیلیات» معروف است. این احادیث عمدتاً در رابطه با تفسیر قرآن و مراتب زندگی پیامبرانِ سلف جعل شده است. از این رو مبارزه با یهود و القائات سوء آنها در فرهنگ اسلام، بخش مهمّی از برنامه امامان معصوم علیهم السلام به ویژه امام باقر و امام صادق علیهما السلام را به خود اختصاص داده است. مسئله دیگری که در زمان امام باقر و امام صادق علیهما السلام رواج داشت، افکار غلط و انحرافی غالیان (غُلوکنندگان در حقّ ائمّه) بود. برخی از آنان در اخبار اهل بیت، دست کاری می کردند و چیزهایی را به امام نسبت می دادند که او نفرموده بود.
مغیرة بن سعید از جمله این افراد است که مورد سرزنش امام قرار گرفت. اینان درباره حضرت علی علیه السلام و امامان دیگر غُلو می کردند و آن بزرگواران را تا حدّ الوهیّت بالا می بردند. امام باقرعلیه السلام در این زمینه به شیعیانش چنین توصیه فرمود: «شیعیان، میانه رو باشید تا غالی (تند رو و افراط کننده) به شما برگردد و تالی (عقب مانده) به شما برسد.»
مردی از انصار پرسید: غالیان چه کسانی هستند؟
حضرت فرمود: مردمی که درباره ما چیزهایی می گویند و اوصافی را به ما نسبت می دهند که خود درباره خویش نمی گوییم و نسبت نمی دهیم. آنان از ما نیستند و ما هم از ایشان نیستیم. سپس فرمود: به خدا سوگند! ما از طرف خدا برائت از دوزخ نداریم و ما به خدا نزدیک نمی شویم جز با اطاعت او. هر که مطیع خدا باشد، ولایت ما برای او سودمند است. هر که از فرمان خدا سرپیچد، ولایت ما برای او سودی ندارد. وای بر شما! فریب غالیان را نخورید! وای بر شما! فریب نخورید!(8)
تبیین مسایل کلامی و معارف اصول دین نیز از دیگر تلاش های ارزنده این دو امام بزرگوار است. در زمان آن حضرت بحث های کلامی و القائات خوارج رواج یافته بود. حضرت باقرعلیه السلام در این زمینه نیز به مبارزه با افکار انحرافی پرداخت و بسیاری از خطبه های حضرت امیر را در زمینه توحید و صفات الهی نقل و شرح نمود. امام صادق علیه السلام یک دوره توحید برای مفضّل بیان فرمود. حضرت باقرعلیه السلام در مناظرات مختلف با علماء و دانشمندان، شبهات را پاسخ می گفت. بحثهایی نظیر: توحید در ذات الهی، عدم امکان مشاهده حسّی خداوند، علم ازلی خداوند و... از مسائلی است که آن حضرت به تبیین آنها می پرداخت و اعتقاد صحیح را بیان می فرمود.(9)
موقعیت سیاسی امام باقرعلیه السلام
عدّه ای تصوّر می کنند امام باقرعلیه السلام تنها به فعالیت های علمی پرداخته و از اجتماع و هدایت جامعه و مبارزه با طاغوتیان کناره گرفته است، در حالی که چنین نیست. نگاهی کوتاه به زندگی امام باقر و امام صادق علیهما السلام نشان می دهد که گرچه این دو امام بزرگوار در آن برهه، بیان معارف واقعی اسلام را وجهه همّت خویش قرار داده بودند و کار اصلی و اساسی خود را - که امروز نتیجه آن به خوبی مشهود است - تدوین غنی و اصیل اسلام قرار داده بودند، در عین حال در هر فرصتی، چهره زشت حاکمان ستمگر بنی امیه را افشا و شیعیان را به مبارزه با ستمگران تشویق می نمودند. در روایتی از امام علیه السلام چنین نقل شده است: علیه ظالمان و مفسدان با دل و جان بستیزید.(10) و نیز فرمود:
کسی که نزد سلطان ستمگری رود و او را به تقوای الهی دعوت نماید، موعظه کند و از قیامت بترساند، برای او پاداشی همچون پاداش جنّ و انس خواهد بود.(11)
امام باقر و امام صادق علیهما السلام شیعیان خود را از پذیرفتن کوچکترین مناصب در دولت های ظالم و غاصب نهی کردند. و امام باقرعلیه السلام به محمد بن مسلم فرمود:
ای محمد! سردمداران جور و ستم و پیروانشان از دین خدا منحرف شده اند و خود به گمراهی افتاده و دیگران را نیز به راه ضلالت می کشانند. کارهایی که انجام می دهند مانند خاکستری است که در روز طوفانی، باد شدیدی بر آن وزیده باشد و از آنچه انجام داده اند چیزی دستگیرشان نمی شود و این جز گمراهی دور کننده چیز دیگری نیست.(12)
روایت شده روزی امام باقرعلیه السلام بر هشام بن عبدالملک وارد شد و به او با عنوان خلیفه مسلمانان سلام نکرد. هشام ناراحت شد و به کسانی که در اطرافش بودند، دستور داد امام علیه السلام را سرزنش کنند و سپس به امام علیه السلام گفت: همواره از شما اهل بیت فردی بین مسلمانان اختلاف افکنده و مردم را به امامت خود فراخوانده است. سپس شروع به جسارت به امام کرد. امام باقرعلیه السلام به مردمِ حاضر در آنجا رو کرد و فرمود:
«مردم! کجا می روید و به کجا رانده می شوید؟ شما در آغاز به وسیله ما اهل بیت هدایت شدید و سرانجامِ کار شما نیز با ما پایان می پذیرد. اگر شما زودتر زمام امور را در دست گرفتید، در پایان کار، اداره امّت اسلامی و امور آن به دست ما خواهد بود.»(13)
جلوه هایی از رفتار امام علیه السلام
1. هدیه
عمرو بن دینار و عبیدالله بن عبید می گویند: امام باقرعلیه السلام را نیافتیم مگر اینکه برای ما پول و هدیه و لباس آورده بود و می گفت: «اینها را قبل از اینکه با شما ملاقات کنم، برای شما تهیه کرده بودم.»
2. سی هزار حدیث از یک طریق
محمد بن مسلم گوید: هیچ مطلبی به ذهنم خطور نکرد جز آنکه از ابوجعفر امام باقرعلیه السلام پرسیدم تا اینکه پرسش های من به 30 هزار سؤال رسید. پس من 30 هزار حدیث از امام باقرعلیه السلام و 16 هزار حدیث از امام صادق علیه السلام فرا گرفتم.(14)
3. ذکر خدا
امام صادق علیه السلام فرمودند: پدرم بسیار ذکر خدا می گفت. من با او راه می رفتم و او ذکر خدا می گفت. با او غذا می خوردم و او ذکر خدا می گفت. حتی هنگامی که با مردم مشغول صحبت کردن بود، از ذکر خدا غافل نمی شد و متوجّه می شدم که همواره زبانش، آرام در داخل دهانش حرکت می کند و لا اله الاّ الله می گوید. او همواره ما را جمع می کرد و دستور می داد ذکر خدا بگوییم تا وقتی که آفتاب طلوع کند. هریک از ما که می توانست قرآن بخواند، امر می کرد قرآن بخوانیم، و دیگران که نمی توانستند، می فرمود: ذکر خدا بگویید.(15)
4. اخلاق نیک
امام باقرعلیه السلام در رعایت اخلاق نیک و صفات عالی انسانی، نمونه ای از انسان های بسیار برجسته بود و علم را با حلم آمیخته بود. روزی، شخصی نصرانی، به امام باقرعلیه السلام جسارت کرد و گفت: «انت بقرٌ»؛ تو گاو هستی!
آن حضرت در جواب فرمود: «انا باقر»؛ من باقر هستم!
نصرانی گفت: تو پسر آشپز هستی!
امام باقرعلیه السلام فرمود: «آشپزی شغل مادرم است.»
نصرانی گفت: تو پسر کنیز سیاه، زنگی و بد زبان هستی.
امام باقرعلیه السلام فرمود: اگر این نسبتهایی که به مادرم دادی، راست است، خدا او را بیامرزد و اگر دروغ باشد، خدا تو را بیامرزد.»
نصرانی وقتی آن حضرت را در چنین جایگاه ارجمندی از اخلاق دید، تحت تأثیر قرار گرفت و مسلمان شد.(16)
5. عبادت
امام صادق علیه السلام می فرماید: من شبها رختخواب پدرم را می انداختم و منتظرش می شدم که تشریف بیاورد. هنگامی که او می خوابید، من به رختخوابم می رفتم. یکی از شبها حضرت دیر کرد و من به مسجد رفتم تا ببینم چه خبر شده است. دیدم هیچ کس در مسجد نیست؛ ولی پدرم در سجده است و با تضرّع و گریه می گوید: «سبحانک اللهمّ انت ربّی حقّاً حقّاً سجدتُ لک یا ربّ تعبّداً...»؛ ای پروردگارم! تو را تسبیح می گویم. تو به حق، پروردگار و خالق من هستی! من اکنون از روی پرستش و بندگی سر بر آستانت گذاشته و در برابرت سجده می کنم. بارخدا یا! علم من اندک است، پس تو آن را بیفزای! خداوندا! مرا از عذابت برهان که تو بسیار آمرزنده و بخشنده ای.(17)
پی نوشت ها:
________________________________________
1. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 46، ص 227.
2. همان، ص 213.
3. اصول کافی، کلینی، ج 1، ص 469.
4. تتمةالمنتهی، ص 73.
5. رجال کشی، ص 125.
6. همان.
7. سیره چهارده معصوم، محمدی اشتهاردی، ص 461.
8. بحارالانوار، ج 70، ص 101.
9. سیره معصومان، استعلامی، ص 230.
10. فروع کافی، کلینی، ج 5، ص 56.
11. اختصاص، شیخ مفید، ص 261.
12. اصول کافی، ج 1، ص 183.
13. مناقب، ج 2، ص 280.
14. بهجةالآمال، ج 4، ص 169.
15. بحارالانوار، ج 46، ص 297.
16. ارشاد، مفید، ج 2، ص 165.
17. فروع کافی، ج 3، ص 323.

تبلیغات