آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

از روزى که رسول گرامى اسلام آئین حیات بخش خویش را به جهانیان عرضه نمود، این دین آسمانى و جاویدان به سرعت در حال گسترش بود و در مدّت 23 سال رسالت حضرت پیامبراکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نداى توحیدى اسلام از اقصا نقاط عربستان به خارج از آن کشیده شد. استقبال بى‏نظیر تشنگان عدالت و معنویت در شام، یمن، ایران، روم، مصر و حبشه، آئین محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را به عنوان یک مکتب جهانى مطرح کرده و در اندک زمانى مرزهاى جغرافیایى را درنوردیده و به گوش جهانیان رسانید. سه سال قبل از رحلت آن حضرت سفیران اسلام، جهانى بودن آن را به عالمیان عرضه کردند و خداوند متعال به صراحت به پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم دستور دادند که به همه اعلان کند که: «یا اَیُّهَا النّاسُ اِنّى رَسُولُ اللّهِ اِلَیْکُمْ جَمیعاً»1؛ اى مردم! من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم.
بعد از رحلت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، جانشینان آن حضرت و پیشوایان معصوم علیهم‏السلام هریک در عصر خود در مناطق مهم و حیاتى دنیاى اسلام همچنان نفوذ داشتند و على‏رغم فشارهاى امویان و عبّاسیان، ارتباط محکم خود را با دوستداران و شیفتگان معارف قرآن و اهل‏بیت علیهم‏السلام حفظ مى‏کردند.
در عصر امام رضا علیه‏السلام کشورهاى زیادى در قلمرو جهان اسلام قرار داشت. ایران، افغانستان، سند، ترکستان، قفقاز، ترکیه، عراق، سوریه، فلسطین، عربستان، سودان، الجزائر، تونس، مراکش و اسپانیا(اندلس)، بخشى مهمّى از قلمرو جهان اسلام در آن عصر به شمار مى‏آید. زمانى که امام رضا علیه‏السلام با فشار حکومت وقت از مدینه به مرو ـ پایتخت آن روز جهان اسلام ـ وارد شد، ارتباط آن حضرت با بسیارى از سران ملّیت‏هاى مختلف اسلامى و حتى غیر اسلامى افزایش یافت.
خلفاى عباسى براى جلوگیرى از نفوذ امامان معصوم علیهم‏السلام در میان مسلمانان، از هرفرصت و وسیله‏اى سود جستند. اِعمال فشار و محدودیت کم‏سابقه، مهم‏ترین حربه آنان بود. این فشارها بعد از شهادت امام رضا علیه‏السلام در عصر امام جواد، امام هادى و امام عسکرى علیهم‏السلام به اوج خود رسید. از آنجایى که شنیده بودند «مهدى موعود علیه‏السلام » که طومار حکومت ستمگران را در هم خواهد پیچید و حکومت عدل جهانى تشکیل خواهد داد، از نسل حضرت عسکرى علیه‏السلام است، آن حضرت را بیشتر در تحت مراقبت و محدودیت قرار داده بودند؛ به طورى که امام یازدهم در میان سایر ائمّه اطهار علیهم‏السلام از کوتاه‏ترین زمان براى امامت و رهبرى شیعیان برخوردار بوده است. چرا که امام على علیه‏السلام در حدود 30 سال، امام حسن علیه‏السلام 10، امام حسین علیه‏السلام 11، امام سجّاد علیه‏السلام 35، امام باقر علیه‏السلام 19، امام صادق علیه‏السلام 34، امام کاظم علیه‏السلام 35، امام رضا علیه‏السلام 20، امام جواد علیه‏السلام ـ با اینکه کوتاه‏ترین عمر را داشت ـ 17، امام هادى علیه‏السلام 33 و امام عسکرى علیه‏السلام فقط 6 سال (254 تا 260 ق.) امامت امت را عهده‏دار گردیدند.
با این اوصاف، امام عسکرى علیه‏السلام در این مدت کوتاه براى نفوذ در افکار و اندیشه‏هاى مسلمانان و انسان‏هاى تشنه معارف و معنویت از هیچ کوششى فروگذارى نکرد و با مناطق مختلف جهان اسلام ارتباط برقرار کرده و مردم مشتاق را راهنمایى نمود.
در عصر حضرت عسکرى علیه‏السلام شهرها و مناطقى چون: بغداد، نیشابور، قم، رى، بلخ و سمرقند از رهبرى‏هاى داهیانه آن برگزیده الهى برخوردار بودند.
در این نوشتار، افق رهبرى و امامت آن حضرت را در شهرهاى جهان اسلام، به نظاره مى‏نشینیم.
غرب ایران
نگاهى به زندگانى حضرت عسکرى علیه‏السلام نشان مى‏دهد که آن حضرت در نقاط مختلفى از جهان اسلام نفوذ داشته و شیعیان و دوستداران حضرتش با تلاش‏هاى فراوان و اهتمام، به حضورش رسیده و یا به وسیله نامه و پیک با آن بزرگوار به گفت وگو مى‏پرداختند. گزارش زیر، یکى از این موارد را نشان مى‏دهد:
مردى از علویان در زمان امام عسکرى علیه‏السلام براى کار و امرار معاش به سوى غرب ایران و بخش‏هاى کوهستانى (جبل) سفر کرد. در آنجا شخصى از اهالى سرپل ذهاب (حلوان) از دوستداران امام عسکرى علیه‏السلام با وى ملاقات نموده و از مرد علوى پرسید:
ـ از کجا آمده‏اى؟!
ـ از سامرّا.
ـ آیا در سامرّا فلان محلّه و فلان کوچه را مى‏شناسى؟
ـ آرى.
ـ از حسن بن على علیه‏السلام خبردارى؟
ـ نه.
ـ براى چه به اینجا آمده‏اى؟
ـ براى کسب درآمد و امرار معاش.
ـ من پنجاه دینار به تو مى‏دهم، آن را بگیر و مرا در سامرّا به خانه حسن بن على علیه‏السلام برسان.
مرد علوى پیشنهادش را پذیرفته و او را در سامرّا به محضر امام حسن عسکرى علیه‏السلام آورد. امام در صحن منزل خود نشسته بود که آن مرد به همراه مرد علوى وارد شد. امام به وى نگاهى کرده، فرمود:
آیا تو فلانى هستى؟
ـ بله.
ـ پدرت براى تو در مورد ما وصیّتى کرده و تو آمده‏اى آن را اداکنى! چهارهزار دینار به همراه توست، آن را بیاور!
ـ آرى، چنین است.
و آنگاه اموال را به امام پرداخت و سپس امام رو به مرد علوى کرده، فرمود:
ـ تو به ناحیه جبل در ایران رفته بودى تا درآمدى کسب کنى و این مرد، پنجاه دینار برایت پرداخت تا او را نزد ما آورى و ما نیز به تو پنجاه دینار دیگر مى‏پردازیم.2
خراسان
امام عسکرى علیه‏السلام بیشترین نفوذ را در منطقه خراسان ـ به ویژه شهر نیشابورـ داشته است. فضل بن شاذان، از شخصیت‏هاى برجسته نیشابورى است که پیشواى یازدهم تألیفات وى را تأیید نموده و در مورد برخى از احادیث او نوشته است: «صحیح است و شایسته است که به مطالب آنها عمل شود.» امام عسکرى علیه‏السلام در مورد این شخصیت خراسانى فرمود: «اَغْبِطُ اَهْلَ خُراسانَ لِمَکانِ الْفَضلِ بن شاذان3؛ من بر مردم خراسان غبطه مى‏خورم که فضل بن شاذان در میان آنهاست.»
ابراهیم بن عبده یکى دیگر از سرشناسان شیعه در نیشابور است که امام یازدهم وى را به عنوان وکیل خویش برگزید.
در بخشى از نامه امام عسکرى علیه‏السلام به اهل‏نیشابور آمده است:
«من ابراهیم بن عبده، را به عنوان نماینده خویش در نیشابور نصب کردم؛ تمام آن مناطق موظّفند وجوهات شرعى و حقوق واجب خود را به او بپردازند. و او را امین و مورد اعتماد خویش در میان شیعیان آنجا قرار دادم.»4
داود بن ابى‏زید، حمدان بن سلیمان، ابراهیم بن محمد، العمرکى و محمد بن احمد5 از دیگر بزرگان و محدّثان نیشابور هستند که در ردیف اصحاب امام حسن‏عسکرى علیه‏السلام به شمار مى‏آیند.*
بلخ
شهر بلخ نیز در عصر امام حسن عسکرى علیه‏السلام مورد توجّه آن حضرت بود. در این باره، ابن بابویه قمى مى‏نویسد:
شخصى از اهالى بلخ مقدارى وجوهات نقد و نامه‏اى را که حاوى سؤالات شرعى بود، در سامرّا به محضر امام عسکرى علیه‏السلام ارسال داشت. وى در روى نامه با انگشت خود چیزهاى نامرئى نوشت که اساساً خطّى در آن دیده نمى‏شد. او به حامل نامه تأکید کرد که: این مال را به سامرّا ببر و هرکس از قصّه آن گزارش داد و وجوهات نامه را مشخّص کرد، به او تحویل بده.
پیک مرد بلخى به سامرّا آمد و نزد جعفر برادر امام عسکرى علیه‏السلام رفت و ماجرا را بیان کرد. جعفر از وى پرسید: آیا تو «بداء» را قبول دارى؟ حامل نامه گفت: بلى. جعفر گفت: براى فرستنده این اموال، بداء حاصل شده و به تو دستور داده که اموال را به من بدهى. این جواب، حامل نامه را قانع نکرد. لذا از پیش جعفر بیرون آمد و به دنبال اصحاب امام عسکرى علیه‏السلام مى‏گشت تا اینکه رقعه‏اى از سوى حضرت صاحب علیه‏السلام بیرون آمد و قصّه اموال و مطالب نامه را بیان کرد و او را راهنمایى نمود.6
عبدالعزیز بلخى نیز از شیعیان برجسته آن سامان است که در سامرّا به حضور امام عسکرى علیه‏السلام رسیده و با حضرت از نزدیک گفت و گو نموده است.7
جرجان (گرگان)
گرگان (استرآباد) از ایّام گذشته، منطقه تاریخى و مذهبى بوده است. و مُعَرّب آن جرجان مى‏باشد.
طبق روایتى که علاّمه مجلسى نقل مى‏کند، حضرت عسکرى علیه‏السلام در عصر خویش به گرگان تشریف آورده و با دوستان و یاران بى‏شمار خویش دیدار داشته است.
جعفر بن شریف جرجانى مى‏گوید:
در یکى از سال‏ها که به حجّ مى‏رفتم، در سامرّا به زیارت امام حسن عسکرى علیه‏السلام نائل شدم. در آن سفر، شیعیان گرگان اموال زیادى را در اختیار من گذاشته بودند تا به امام علیه‏السلام برسانم. بعد از تحویل اموال، عرض کردم: شیعیان شما در گرگان سلام رساندند. امام فرمود: آیا بعد از انجام حج به گرگان بازخواهى گشت؟ گفتم: بله. امام فرمود:
از امروز تا صد و هفتاد روز دیگر و در روز جمعه، سوم ماه ربیع الآخر و در ساعت‏هاى اوّل روز به شهر خود بازخواهى گشت. من نیز در آخرین ساعات آن روز براى دیدار با دوستان و شیعیان‏مان به گرگان خواهم آمد. به آنان این خبر را برسان.
در غیاب تو، نوه‏ات متولّد مى‏شود. او را صلت بن شریف بن جعفر بن شریف نام گذار. به زودى خداوند او را به حدّ کمال مى‏رساند و او از دوستان ما مى‏باشد. برو به سلامت! خداوند تو را سالم به خانواده‏ات باز خواهد گرداند.
امام عسکرى علیه‏السلام در گرگان
جعفر بن شریف مى‏گوید:
از محضر امام مرخّص شدم و بعد از انجام مراسم حج، در همان روز جمعه که امام فرموده بود، به وطن رسیدم. یاران و دوستانم به استقبال و تهنیت آمدند و من به همه آنان سلام و وعده امام را اعلام کردم و گفتم: که امام در پایان امروز به اینجا خواهد آمد، سؤالات و حاجات خود را آماده کرده و از امام علیه‏السلام بخواهید.
شیعیان بعد از اقامه نماز ظهر و عصر در منزل من اجتماع کرده بودند که ناگاه بدون اینکه ما ملتفت باشیم، امام را در میان خود یافتیم. حضرت فرمود:
من به جعفر بن شریف وعده داده بودم که در این ساعت نزد شما خواهم آمد. نماز ظهر و عصر را در سامرّا خواندم و به میان شما آمدم تا با شما تجدید عهد کرده و مشکلاتتان را رفع نمایم. اکنون هر نوع حاجت و سؤالى دارید، بگویید.
نضربن‏جابر، اوّلین کسى بود که گفت: اى فرزند رسول خدا! پسرم نابینا است، شفاى او را مى‏خواهم. امام فرمود: او را بیاور! حضرت با دستان مبارکش چشمان پسر را مسح کرد و او در همان لحظه شفا یافت. آنگاه شیعیان گرگان یکایک آمده، حاجات خود را از امام خواسته و همگى حاجت روا شدند. امام عسکرى علیه‏السلام در همان روز به سامرّا بازگشت.8
سمرقند
شیخ طوسى مى‏نویسد:
حسین بن اشکیب مروزى، که در سمرقند مقیم بوده است، یکى دیگر از یاران حضرت عسکرى علیه‏السلام است. وى دانشمندى متکلّم و پدیدآورنده کتاب‏هاى متعدّد مى‏باشد.9
این سخن شیخ طوسى، بیانگر وسعت دامنه رهبرى پیشواى یازدهم ـ در دورترین نقاط جهان اسلام در آن عصر ـ مى‏باشد که در اثر نفوذ معنوى آن حضرت، عالمان برجسته‏اى از جهان اسلام به وى عشق ورزیده و با آن حضرت در تماس بوده‏اند.
یمن
ابوهاشم جعفرى، یکى از یاران آن حضرت، نقل مى‏کند:
در محضر امام عسکرى علیه‏السلام بودم که جوانى زیباروى، بلند قامت و درشت اندام از اهالى یمن به حضورش آمد. از خودم پرسیدم: این مرد کیست؟ که امام فرمود: این، فرزند امّ‏غانم است، همان زن اعرابى که داراى «سنگریزه» بود و پدران من به آن مُهر زده‏اند. آنگاه امام عسکرى علیه‏السلام به آن مرد فرمود: آن سنگریزه‏ها را بیاور. او سنگریزه‏هایى در مقابل امام گذاشت و حضرت یکى از سنگ‏ها را که یک سویش صاف بود، با انگشتر خویش مُهر زد.10
شیخ طوسى ارتباط نزدیک شیعیان یمن با امام عسکرى علیه‏السلام را چنین گزارش کرده است:
روزى در شهر سامرّا به امام خبر دادند که گروهى مسافر گردآلود، اجازه ورود مى‏طلبند. امام فرمود: آنها از شیعیان یمنى ما هستند. آنگاه به خادم خویش امر فرمود: برو و عثمان بن سعید عمرى را اینجا بیاور. وقتى که عثمان بن سعید آمد، حضرت به وى فرمود: «اى عثمان! تو وکیل و مورد اعتماد ما هستى؛ از این برادران یمنى، اموال را تحویل بگیر که از کشور خود آورده‏اند.»11
اهواز
اهواز نیز از جمله شهرهایى است که حضرت عسکرى علیه‏السلام با مردم آنجا ارتباط نزدیک داشت و در این راستا امام علیه‏السلام ابراهیم بن مهزیار اهوازى را به عنوان نماینده خود در این شهر منصوب کرده بود. او وظیفه داشت با دریافت پاسخ‏هاى مسائل شرعى و رفع مشکلات اجتماعى و ارسال وجوهات مردم به امام عسکرى علیه‏السلام ،ارتباط اهالى آن شهر را با آن حضرت در سامرّا حفظ نماید. در این خصوص، شیخ مفید مى‏گوید:
ابراهیم بن مهزیار اهوازى، مؤلّف کتاب البشارات و برادر على بن مهزیار معروف، شاخص‏ترین وکیل امام در اهواز بود. ابراهیم اموال زیادى از بیت المال را در اختیار داشت و قرار بود آنها را به محضر امام علیه‏السلام برساند. هنگامى که پیشواى یازدهم به شهادت رسید، ابراهیم نیز بیمار شد و به فرزندش محمّد سفارش کرد که: این اموال، متعلّق به حجّت الهى است و باید به دست حضرت صاحب علیه‏السلام برسد. محمد نیز به عراق رفته و آن اموال را به نماینده حضرت صاحب الزّمان علیه‏السلام تحویل داد.12
آیة‏اللّه العظمى خوئى مى‏نویسد:
احمد بن محمّد حضینى نیز از دوستان سرشناس امام عسکرى علیه‏السلام در اهواز بود.13
آذربایجان
قاسم بن علاء، از یاران نزدیک امام عسکرى علیه‏السلام و وکیل آن حضرت در منطقه ران (در فاصله میان مراغه و زنجان) بود.
محمّد بن احمد صفوانى مى‏گوید:
من با قاسم بن علاء در سنّ صد و هفده سالگى دیدار کردم. او با امام هادى و امام عسکرى علیهماالسلام ملاقات‏هایى داشته و از ناحیه مقدّسه حضرت صاحب الزّمان علیه‏السلام توقیع دریافت کرده بود و نامه‏هاى حضرت مرتّب بر وى ارسال مى‏شد.14
از این روایت، معلوم مى‏شود که حضرت عسکرى علیه‏السلام در ناحیه آذربایجان نفوذ داشته و وکیل تامّ الاختیار معیّن کرده بود.
همچنین احمد بن ابراهیم، موسوم به «ابوحامد مراغى» از افرادى است که در رجال شیخ طوسى به عنوان صحابى حضرت عسکرى علیه‏السلام معرّفى شده است. روایات متعدّدى از این راوى آذرى در کتاب‏هاى حدیث به چشم مى‏خورد. از جمله در رجال کشّى روایتى آمده است که مقام ارجمند ابوحامد مراغى را نشان مى‏دهد.15
شهر مقدّس قم
در قم، امام یازدهم علیه‏السلام احمد بن اسحاق را به عنوان نماینده رسمى خویش برگزید. شیعیان، مرتّب در مسائل شرعى و وجوهات به او رجوع نموده و سؤال مى‏کردند. او براى اینکه در مورد امام بعدى اطلاعات بیشترى کسب کند و جانشین حضرت عسکرى علیه‏السلام را شناخته و به اهل قم اطلاع دهد؛ به شهر سامرّا سفر کرده و به محضر امام حسن عسکرى علیه‏السلام شرفیاب شد.
احمد بن اسحاق از امام پرسید: اى پسر رسول اللّه! حجّت خدا بعد از شما کیست؟ امام به درون خانه رفته و لحظه‏اى بعد، کودکى سه ساله را که رخسارش همچون ماه شب چهارده مى‏درخشید، در آغوش گرفته و بیرون آورد و فرمود:
«اى احمد بن اسحاق! اگر در نزد خداوند متعال و ائمّه اطهار علیهم‏السلام مقامى والا نداشتى، فرزندم را به تو نشان نمى‏دادم. این کودک، هم نام و هم کنیه رسول اللّه است. او زمین را بعد از آنکه از ظلم و ستم پر شد، مملو از عدالت خواهد کرد.»16
سعد بن عبداللّه اشعرى، احمد بن ادریس، على بن بابویه (پدر شیخ صدوق)، عروة الوکیل، عبداللّه بن جعفر حِمْیَرى و محمّد بن ابى‏صهبان، از دیگر شیعیان و محدّثانى هستند که از شهر قم با امام عسکرى علیه‏السلام در تماس بوده‏اند.17* *
بغداد
بغداد، از مناطقى بود که امام عسکرى علیه‏السلام در آنجا نفوذ داشت و افراد متعدّدى از آن با امام علیه‏السلام تماس گرفته و مشکلات مادّى و معنوى خود را حل مى‏کردند.
حسن بن ظریف ـ از ساکنان شهر بغداد ـ مى‏گوید:
در ذهن من دو سؤال بود که مى‏خواستم به صورت مکاتبه‏اى از امام عسکرى علیه‏السلام بپرسم. هنگام نگارش نامه، یکى از سؤال‏ها را فراموش کرده و تنها یک سؤال از آن حضرت پرسیدم.
وقتى جواب نامه‏ام آمد، با کمال تعجّب دیدم که حضرت عسکرى علیه‏السلام به هردو سؤال من پاسخ داده است!18
علىّ بن عبداللّه بغدادى نیز از یاران امام یازدهم در شهر بغداد است.19 از این شخصیت فرزانه در باب «زیارات ائمّه علیهم‏السلام » روایاتى نقل شده است.
از دیگر شخصیت‏هاى اهل بغداد، که امام عسکرى علیه‏السلام با آنان رابطه داشته، ابوسهل اسماعیل بن على نوبختى است. او از متکلّمان و دانشمندان سرشناس بغداد بود. نجاشى از او به بزرگى یاد کرده و کتاب‏هاى متعدّد وى را نام برده است.
ابن ندیم نیز در مورد این صحابى گرانقدر مى‏نویسد:
ابوسهل، کتاب‏هاى بسیارى تألیف کرده است. موضوعات آثار قلمى وى در علم کلام، فلسفه و اعتقادات است. و برخى از کتاب‏هاى او در ردّ مخالفان و گروه‏هاى باطل نوشته شده است.20
پى‏نوشت‏ها:
1. اعراف / 158.
2. کشف الغمّه، ج 3، ص 307.
3. وسائل الشّیعه، ج 27، ص 101.
4. رجال کشّى، ج 2، ص 797.
5. رجال شیخ طوسى، ص 402.
* ـ شایان توجّه اینکه: یکى از مقالات همین ویژه‏نامه، اختصاص به یاران نیشابورى امام(ع) دارد.
6. الامامة والتبصرة، ص 141.
7. سیره پیشوایان، ص 625.
8. بحارالانوار، ج50، ص 264.
9. رجال شیخ طوسى، ص 398.
10.کشف‏الغمّه، ج 3، ص 295؛ بحارالانوار، ج 50، ص 301.
11. الغیبة، شیخ طوسى، ص 356.
12. ر.ک: الارشاد، ج 2، ص 356؛ معجم رجال الحدیث، ذیل ابراهیم بن مهزیار.
13. معجم رجال الحدیث، ج 3، ص 124.
14. الغیبة، ص 310.
15. رجال کشّى، ج 2، ص 816.
16. بحارالانوار، ج 52، ص 23.
17. ر.ک: رجال شیخ طوسى، شرح حال یاران امام یازدهم(ع).
* *. ر.ک: همین ویژنامه، مقاله «قم در عصر امام حسن عسکرى(ع)»، غلامعلى عبّاسى.
18. معجم رجال الحدیث، ج 5، ص 359.
19. رجال شیخ طوسى، ص 400.
20. دائرة‏المعارف بزرگ اسلامى، ج5،ص583ـ579.

تبلیغات