اى ماه بنىهاشم
آرشیو
چکیده
متن
چهارمین روز از شعبان سال 26 ه .ق. عیدى دیگر بر اعیاد شیعه اضافه شد. شادى و سرور صحن دلهاى بسیارى را روشنایى عشق بخشید. مردم مدینه به خانه على علیهالسلام رهسپار بودند تا بهترین تبریکات خود را به پدر و مادر طفل نو رسیده بیان کنند.
امّالبنین، مادر مهربان کودک، قنداقه «ماه» را در آغوش «خورشید ولایت» على علیهالسلام گذارد و آن حضرت نخست الماس لبان را با بلور پیکر فرزند عزیزش آشنا نمود. سپس با چسبانیدن او به سینه خود، نخستین سخنان خویش را که نغمه توحید و نبوّت و سرود ولایت بود، در گوش راست و چپ او بیان کرد. پس از اذان و اقامه، نام وى را «عبّاس» نهاد.1 عبّاس؛ یعنى شیر بیشه شجاعت و قهرمان میدان نبرد، خشمگین در برابر دشمنان و شادمان در مقابل دوستان.2
ناگاه دستان عبّاس از قنداقه نمایان شد و امام آنها را بوسید و بر چشمان خود گذارد. گویى دو دست کوچک این طفل، انقلاب بزرگى در درون حضرت به پا کرد که اشک از دیدگان او جارى شد و با غمى جانکاه و آهى سوزان، در برابر چشمان لبریز از تعجّب اطرافیان فرمود:
«گویا مىبینم که این دستها یوم الطّف3 در کنار شریعه فرات در یارى برادرش حسین از بدن جدا خواهد شد.»4
نامگذارى به عبّاس، چرا؟
واژه عبّاس به اصطلاح ادبى، صیغه مبالغه است و علاوه بر معانى بیان شده آن در این مقاله، «با صلابت» هم، معنى مىدهد. از آنجا که حضرت على علیهالسلام با بصیرت ملکوتى خود، عبّاس را نسبت به دشمنان و معاندان، قاطع و خشن مىدانست و از مصداقهاى روشن «اشدّاءُ علىالکفّار»5 مىشمرد، نام او را به مناسبت ساختار وجودىاش، «عبّاس» نامید. این نام از همان عصر، نشانگر شهامت و شجاعت عبّاس بود.6
مرحوم علاّ مه حایرى مىگوید: «وسمّاه امیرالمؤمنین علیهالسلام بالعبّاس، لعلمه بشجاعته و سطوته و صولته و عُبوسته فىقتال الأعداء؛ امیر مؤمنان على علیهالسلام او را از این روى عبّاس نامید که به شجاعت، شکوه، صولت و خشم او در پیکار با دشمنان، آگاهى داشت.»7
سنّتى زیبا
روز هفتم میلاد عبّاس، حضرت على علیهالسلام فرزند دلبندش را طلبید. او را در آغوش پرمهر خود گرفت و پس از ترنّم یاد خدا، بنا به سنّت پسندیده اسلام، موهاى سر کودک را تراشید و هم وزن آنها، طلا یا نقره به مستمندان صدقه داد. سپس گوسفندى به عنوان «عقیقه» ذبح کرد تا آن صدقه و این قربانى، پیکر پاک عبّاس کوچک را از سلامتى بهرهمند ساخته و براى فرداى زندگانى او برکاتى بیافرینند.8
قامت بلند و جمال رعنا
سیرهنویسان در مورد چهره زیبا، قامت بلند و چالاک و بازوهاى ستبر عباس علیهالسلام چنین نوشتهاند: «کان عبّاس ابن امیرالمؤمنین رجلاً جمیلاً وسیماً یرکب الفرس المُطَهّم و رِجْلاهُ یَخُطّان فىالأرض؛ عبّاس پسر امیر مؤمنان على علیهالسلام مردى زیبا، خوش سیما و بلند قامت بود به طورى که وقتى بر اسب قوى و بلند سوار مىشد، پاهایش در زمین کشیده مىشد.»9
و در تعبیر دیگر آمده:
«وقتى سوار بر اسبهاى قوى و چالاک مىشد و پاهایش را بر رکاب مىنهاد، زانوهایش به کنار گوشهاى اسب مىرسید.»10 لذا امّالبنین علیهاالسلام از چشمزخم حسودان در مورد عباس علیهالسلام هراس داشت و براى حفظ وى از گزند، به خدا پناه مىبرد.11 او در این راستا، اشعار زیر را سرود:
اُعیذُهُ بالواحِدِ مِن عینِ کلِّ حاسِدِ
قائمهم و القاعِدِ مُسْلِمهِم و الجاحِدِ
صادِرِهم و الوارِدِ مَولِدِهم و الوالِدِ
فرزندم عبّاس را در پناه خداوند یکتا و بىهمتا قرار مىدهم؛ از گزند چشم حسودان از ایستاده و نشسته، مسلمان و غیر مسلمان، حاضر و مسافر، پدر و فرزند.12
شخصیت حضرت عباس علیهالسلام
به گفته روانشناسان، سه موضوع وراثت، تربیت و محیط در پیدایش شخصیت انسان نقش به سزایى دارند. حضرت عباس علیهالسلام به عنوان انسان کامل از این سه عامل برخوردار بود.
در مورد عامل اوّل (وراثت) عباس علیهالسلام عالىترین ارزشها را از پدر ارجمند و مادر بافضیلتش به ارث برد. در مورد عامل دوم (تربیت) آن حضرت در محضر پدرى مانند على علیهالسلام ، و مادرى همچون امّالبنین علیهاالسلام تربیت گردید و در خانه على علیهالسلام در کنار فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام ، (حسن، حسین، زینب و امّکلثوم علیهمالسلام ) از عالىترین درجههاى تربیتى برخوردار بود. به ویژه در شجاعت و دلاورى در میدانهاى نبرد، حضرت عباس علیهالسلام در مکتب تربیتى پدر آنچنان رشد کرد که فارغالتّحصیل کامل شد.
آرى، عبّاس در زیر سایه پدرى بزرگ شد که آن پدر مىفرمود:
«السَّیفُ و الخنجر ریحاننا ـ اُفٍّ علَى النّرجِسِ و الیاسُ
ـ شرابنُا من دمِ اَعدائِنا ـ و کأسُنا جمجمة الرَّأس؛ شمشیر و خنجر، شاخه گل ما است. اف بر گل نرجس و گل یاس، نوشیدنى ما خون دشمنان ما است و جام آن نوشیدنى، جمجمه سر است.»13
فرزندان على علیهالسلام به خصوص نور چشمش عباس علیهالسلام این درس را از پدر آموخته بود، از این رو با کمال دلاورى با صورت، گلو و سینهاش از تیر، شمشیر و نیزه دشمن استقبال مىکرد؛ گویى هر یک از تیرها، شاخه گلى است که از معشوق به عاشق مىرسد.
در عامل سوم (محیط) نیز مىتوان گفت:
او در محیطى که فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام به وجود آورده بودند و بنىهاشم و تربیتیافتگان پیامبر صلىاللهعلیهوآله و على علیهالسلام وجود داشتند، رشد و نمو نمود؛ محیطى که سراسر نور، صفا و اسلام ناب بود و در آن محیط جز اخلاق نیک اسلامى، شیوههاى ارجمند و ارزشهاى والاى انسانى، چیز دیگرى مطرح نبود.
به این ترتیب، شخصیت ابوالفضل العبّاس علیهالسلام از همان آغاز زندگى بر اساس این سه پایه مهم و صحیح، تکوین یافت و با زمینههاى بسیار عالى در حدّ نزدیک «عصمت» که در وجود مبارکش ریشه یافته بود، بزرگ شد و با چنین شکلگیرى بسیار عالى به بالندگى رسید.14
علم و معرفت در کودکى
عبّاس کوچک هر روز گوهرى گرانقدر از معارف بىکران پدر و برادران به دست مىآورد و همراه با سخنان تشویقآمیز مادر، سعى بیشترى در فراگیرى آموزههاى آسمانى مىنمود، به گونهاى که امیرمؤمنان على علیهالسلام جلوههاى پرورش فرزند خود را در علم و معرفت، اینگونه توصیف مىنمود:
«اِنَّ ولدى العبّاس زُقَّ العلم زُقّاً؛ همانا فرزندم عبّاس در کودکى علم آموخت و به سان کبوترى که بچّه خود را آب و غذا مىدهد، این گونه از من معارف را فرامىگرفت.»15
این بیان، حاکى است که حضرت عباس علیهالسلام در دوران خردسالى، از سینه مادر علم، معرفت و حکمت را نوشیده و در دامان علم و حکمت رشد کرده و داراى علم لدنّى بوده است.16
روزى على علیهالسلام در دوران کودکى عباس علیهالسلام به او فرمود:
فرزندم! بگو یک (واحد). و او گفت: یک (واحد). حضرت ادامه داد: بگو دو (اثنین). اما عبّاس خوددارى کرد و گفت: پدر جان! شرم مىکنم با زبانى که خدا را به یگانگى خواندهام، دو بگویم!
در این هنگام لبخند رضایت و شکوه عشق بر رخسار على علیهالسلام نمایان شد و او با علاقه بسیارى، پیشانى عبّاس عزیزش را بوسید.17
اسوه ادب
حضرت عباس علیهالسلام از همین مکتب درخشان، درس «ادب» را نیز آموخته بود و این ویژگى در تمام مراحل زندگىاش ادامه داشت. در اینجا به چند نمونه از سیره ملکوتى آن حضرت بسنده مىشود.
1. عبّاس بدون اجازه در کنار امام حسین علیهالسلام نمىنشست و پس از اجازه نیز مانند عبد خاضع دو زانو در برابر مولایش مىنشست.18
2. روایت شده در طول 34 سال عمر حضرت عباس علیهالسلام آن بزرگوار هرگز به برادرش امام حسین علیهالسلام «برادر» خطاب نکرد، بلکه با تعبیراتى مانند: سیّدى، مولاى، یابن رسولاللّه آن حضرت را صدا مىزد، جز در لحظه شهادت که صدا زد: «برادر! برادرت را دریاب.» این گفتار پایانى او نیز یک نوع ادب بود، زیرا بیانگر آن بود که برادرت رسم برادرى را با بهترین وجه ادا کرد و تو اى برادر، اکنون با مهر برادرى به من بنگر.19
3. روزى امام حسین علیهالسلام در مسجد آب خواست. عباس علیهالسلام که در آن هنگام کودک بود، بىآنکه به کسى بگوید، با شتاب از مسجد بیرون آمد. پس از چند لحظه دیدند ظرفى را پر از آب کرده و با احترام خاصّى آن را به برادرش امام حسین علیهالسلام تقدیم کرد. روز دیگرى، خوشه انگورى را به او دادند. او با اینکه کودک بود، با شتاب از خانه بیرون آمد، پرسیدند: کجا مىروى؟ فرمود: مىخواهم این انگور را براى مولایم حسین علیهالسلام ببرم.20
نوجوانى و جوانى
حضرت ابوالفضل العبّاس حدود 15 سال از زندگانى بابرکت خویش را در کنار پدر بزرگوارش حضرت على علیهالسلام گذرانید و بعد از آن هم در سایه لطف و مرحمت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام زندگى کرد و همچون عبدى فرمانبردار، در خدمت این دو بزرگوار بود. آرى، پدر و مادر گرانقدرش او را اینچنین تربیت کردهاند که باید در برابر امام خود، متواضع و مطیع باشد. و چه خوب عباس علیهالسلام این معنا را درک نمود! همدلى و همراهى عباس علیهالسلام با برادران و شیفتگى او نسبت به سخنان و دستورات پدر و مادرش، نشانهاى صریح از شعور و درک والاى او بود، که هر روز بیشتر از گذشته، شهد دانش و دانایى را در کام اندیشهاش شیرینتر مىکرد و با آداب و اخلاق اسلامى آشناتر مىگشت.
بىشک همراهى حضرت ابوالفضل علیهالسلام با پدر، فرصتى زرّین در بهرهگیرى از صفات و فضائل على علیهالسلام در سفر و وطن، حرب و محراب براى او پدید آورد تا در حوادث آینده یکایک این اندوختههاى ارزشمند را به کار گیرد و در لحظههاى خطر استفاده نماید.
مهمترین رشادت ابوالفضل علیهالسلام در این دوران، به خاک افکندن هفت پسر ابوشعثا و پدر خیرهسر آنان در نبرد صفّین بود، که نمونهاى از انبوه فضایل وى به حساب مىآید؛ لحظههایى که برق عشق و شوق از سیماى سپاه على علیهالسلام مىدرخشید و سنگینى و شرمندگى معاویه و همراهانش را در صفّین سر بزیر ساخت.21
ازدواج و فرزندان
پیوند مقدّس حضرت عباس علیهالسلام با لُبابه دختر عبیداللّه بن عبّاس بن عبدالمطلّب، نقش به سزایى در شخصیت او داشت؛ ایمان نهفته در اعماق قلب وى را استحکام بیشترى بخشید، برکاتى ارزشمند به جاى گذارد و فرزندانى کوشا و شکیبا که هر یک صحیفهاى از فضیلت ابوالفضل علیهالسلام بود، پدید آورد.22
«عبیداللّه» نخستین پسر او، قاضى مکه و مدینه شد و فرزندان او همگى از عالمان برجسته شیعى گردیدند. رهبرى مسلمانان را در مناطقى چون: قم، شیراز، مصر، یمن و حرّان عهدهدار شد. عظمت عبیداللّه چنان چشمگیر بود که امام سجّاد علیهالسلام او را تربیت نمود، سپس دخترش خدیجه را به ازدواج او درآورد.23
«فضل» دیگر فرزند قمر بنىهاشم علیهالسلام است که گستره دانش و ولایتش، وى را زبانزد ساخته بود، به گونهاى که برخى از خردورزانِ نکتهسنج، کنیه «ابوالفضل» را براى حضرت عباس، برخاسته از وجود این فرزند بافضیلت دانستهاند.
دیگر پسر عباس علیهالسلام ، «محمّد» بود که در کربلا و در پانزده سالگى جام شهادت را عاشقانه نوشید.24
پىنوشتها:
1. روزنامه رسالت (5 / 2 / 1378)، ص 1، مقاله «سپهسالار عشق» جرعهاى از فرات فضائل حضرت ابوالفضل7، دکتر احمد لقمانى.
2. ر. ک: منتهىالارب، کلمه عبّاس؛ تنقیحالمقال، ج 2، ص 28.
3. منظور، «روز عاشورا» است.
4. خصائصالعبّاسیه، آیتاللّه شیخ ابراهیم کلباسى نجفى، ص 119.
5. فتح / 48.
6. خصائصالعبّاسیه، ص 118
7. معالىالسّبطین، آیتاللّه حائرى مازندرانى، ج 1، ص 437.
8. ر. ک: العبّاسبنعلى علیهالسلام ، باقر شریف قرشى، ص 25؛ مقاله «سپهسالار عشق»، ص 1.
9. بحارالأنوار، ج 45، ص 39.
10. فرسانالهیجاء، ج 1، ص 190.
11. پرچمدار نینوا، محمّدى اشتهاردى، ص 32.
12. سردار کربلا، ترجمه کتاب العبّاس، سیّد عبدالرّزاق مقرّم، ص 164.
13. دیوان منسوب به حضرت على علیهالسلام .
14. ر. ک: پرچمدار نینوا، ص 35 و 36.
15. ثمراتالأعواد، ج 10، ص 105؛ مولد العبّاس بن على علیهالسلام ، محمّدعلى النّاصرى البحرینى، ص 62.
16. اقتباس از «فرسان الهیجاء»، ج 1، ص 192.
17. همان، ص 191.
18. معالىالسّبطین، ج 1، ص 443.
19. پرچمدار نینوا، ص 43.
20. شخصیت ابوالفضل علیهالسلام ، عطایى خراسانى، ص 116 و 117.
21. جهت مطالعه تفصیلى این واقعه، ر. ک: وسیلةالدّارین، موسوى، ص 269؛ مولدالبّاس بن على علیهالسلام ص 64؛ الکبریتالاحمر، علاّمه بیرجندى، ج 3، ص 2؛ پرچمدار نینوا، ص 96 ـ 90.
22. ر. ک: مقاله «سپهسالار عشق»، ص 1.
23. بطلالعلقمى، عبدالواحد المظفّر، ج 3، ص 429.
24. حضرت اباالفضل علیهالسلام ، سید حسن صدر، ص38.
امّالبنین، مادر مهربان کودک، قنداقه «ماه» را در آغوش «خورشید ولایت» على علیهالسلام گذارد و آن حضرت نخست الماس لبان را با بلور پیکر فرزند عزیزش آشنا نمود. سپس با چسبانیدن او به سینه خود، نخستین سخنان خویش را که نغمه توحید و نبوّت و سرود ولایت بود، در گوش راست و چپ او بیان کرد. پس از اذان و اقامه، نام وى را «عبّاس» نهاد.1 عبّاس؛ یعنى شیر بیشه شجاعت و قهرمان میدان نبرد، خشمگین در برابر دشمنان و شادمان در مقابل دوستان.2
ناگاه دستان عبّاس از قنداقه نمایان شد و امام آنها را بوسید و بر چشمان خود گذارد. گویى دو دست کوچک این طفل، انقلاب بزرگى در درون حضرت به پا کرد که اشک از دیدگان او جارى شد و با غمى جانکاه و آهى سوزان، در برابر چشمان لبریز از تعجّب اطرافیان فرمود:
«گویا مىبینم که این دستها یوم الطّف3 در کنار شریعه فرات در یارى برادرش حسین از بدن جدا خواهد شد.»4
نامگذارى به عبّاس، چرا؟
واژه عبّاس به اصطلاح ادبى، صیغه مبالغه است و علاوه بر معانى بیان شده آن در این مقاله، «با صلابت» هم، معنى مىدهد. از آنجا که حضرت على علیهالسلام با بصیرت ملکوتى خود، عبّاس را نسبت به دشمنان و معاندان، قاطع و خشن مىدانست و از مصداقهاى روشن «اشدّاءُ علىالکفّار»5 مىشمرد، نام او را به مناسبت ساختار وجودىاش، «عبّاس» نامید. این نام از همان عصر، نشانگر شهامت و شجاعت عبّاس بود.6
مرحوم علاّ مه حایرى مىگوید: «وسمّاه امیرالمؤمنین علیهالسلام بالعبّاس، لعلمه بشجاعته و سطوته و صولته و عُبوسته فىقتال الأعداء؛ امیر مؤمنان على علیهالسلام او را از این روى عبّاس نامید که به شجاعت، شکوه، صولت و خشم او در پیکار با دشمنان، آگاهى داشت.»7
سنّتى زیبا
روز هفتم میلاد عبّاس، حضرت على علیهالسلام فرزند دلبندش را طلبید. او را در آغوش پرمهر خود گرفت و پس از ترنّم یاد خدا، بنا به سنّت پسندیده اسلام، موهاى سر کودک را تراشید و هم وزن آنها، طلا یا نقره به مستمندان صدقه داد. سپس گوسفندى به عنوان «عقیقه» ذبح کرد تا آن صدقه و این قربانى، پیکر پاک عبّاس کوچک را از سلامتى بهرهمند ساخته و براى فرداى زندگانى او برکاتى بیافرینند.8
قامت بلند و جمال رعنا
سیرهنویسان در مورد چهره زیبا، قامت بلند و چالاک و بازوهاى ستبر عباس علیهالسلام چنین نوشتهاند: «کان عبّاس ابن امیرالمؤمنین رجلاً جمیلاً وسیماً یرکب الفرس المُطَهّم و رِجْلاهُ یَخُطّان فىالأرض؛ عبّاس پسر امیر مؤمنان على علیهالسلام مردى زیبا، خوش سیما و بلند قامت بود به طورى که وقتى بر اسب قوى و بلند سوار مىشد، پاهایش در زمین کشیده مىشد.»9
و در تعبیر دیگر آمده:
«وقتى سوار بر اسبهاى قوى و چالاک مىشد و پاهایش را بر رکاب مىنهاد، زانوهایش به کنار گوشهاى اسب مىرسید.»10 لذا امّالبنین علیهاالسلام از چشمزخم حسودان در مورد عباس علیهالسلام هراس داشت و براى حفظ وى از گزند، به خدا پناه مىبرد.11 او در این راستا، اشعار زیر را سرود:
اُعیذُهُ بالواحِدِ مِن عینِ کلِّ حاسِدِ
قائمهم و القاعِدِ مُسْلِمهِم و الجاحِدِ
صادِرِهم و الوارِدِ مَولِدِهم و الوالِدِ
فرزندم عبّاس را در پناه خداوند یکتا و بىهمتا قرار مىدهم؛ از گزند چشم حسودان از ایستاده و نشسته، مسلمان و غیر مسلمان، حاضر و مسافر، پدر و فرزند.12
شخصیت حضرت عباس علیهالسلام
به گفته روانشناسان، سه موضوع وراثت، تربیت و محیط در پیدایش شخصیت انسان نقش به سزایى دارند. حضرت عباس علیهالسلام به عنوان انسان کامل از این سه عامل برخوردار بود.
در مورد عامل اوّل (وراثت) عباس علیهالسلام عالىترین ارزشها را از پدر ارجمند و مادر بافضیلتش به ارث برد. در مورد عامل دوم (تربیت) آن حضرت در محضر پدرى مانند على علیهالسلام ، و مادرى همچون امّالبنین علیهاالسلام تربیت گردید و در خانه على علیهالسلام در کنار فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام ، (حسن، حسین، زینب و امّکلثوم علیهمالسلام ) از عالىترین درجههاى تربیتى برخوردار بود. به ویژه در شجاعت و دلاورى در میدانهاى نبرد، حضرت عباس علیهالسلام در مکتب تربیتى پدر آنچنان رشد کرد که فارغالتّحصیل کامل شد.
آرى، عبّاس در زیر سایه پدرى بزرگ شد که آن پدر مىفرمود:
«السَّیفُ و الخنجر ریحاننا ـ اُفٍّ علَى النّرجِسِ و الیاسُ
ـ شرابنُا من دمِ اَعدائِنا ـ و کأسُنا جمجمة الرَّأس؛ شمشیر و خنجر، شاخه گل ما است. اف بر گل نرجس و گل یاس، نوشیدنى ما خون دشمنان ما است و جام آن نوشیدنى، جمجمه سر است.»13
فرزندان على علیهالسلام به خصوص نور چشمش عباس علیهالسلام این درس را از پدر آموخته بود، از این رو با کمال دلاورى با صورت، گلو و سینهاش از تیر، شمشیر و نیزه دشمن استقبال مىکرد؛ گویى هر یک از تیرها، شاخه گلى است که از معشوق به عاشق مىرسد.
در عامل سوم (محیط) نیز مىتوان گفت:
او در محیطى که فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام به وجود آورده بودند و بنىهاشم و تربیتیافتگان پیامبر صلىاللهعلیهوآله و على علیهالسلام وجود داشتند، رشد و نمو نمود؛ محیطى که سراسر نور، صفا و اسلام ناب بود و در آن محیط جز اخلاق نیک اسلامى، شیوههاى ارجمند و ارزشهاى والاى انسانى، چیز دیگرى مطرح نبود.
به این ترتیب، شخصیت ابوالفضل العبّاس علیهالسلام از همان آغاز زندگى بر اساس این سه پایه مهم و صحیح، تکوین یافت و با زمینههاى بسیار عالى در حدّ نزدیک «عصمت» که در وجود مبارکش ریشه یافته بود، بزرگ شد و با چنین شکلگیرى بسیار عالى به بالندگى رسید.14
علم و معرفت در کودکى
عبّاس کوچک هر روز گوهرى گرانقدر از معارف بىکران پدر و برادران به دست مىآورد و همراه با سخنان تشویقآمیز مادر، سعى بیشترى در فراگیرى آموزههاى آسمانى مىنمود، به گونهاى که امیرمؤمنان على علیهالسلام جلوههاى پرورش فرزند خود را در علم و معرفت، اینگونه توصیف مىنمود:
«اِنَّ ولدى العبّاس زُقَّ العلم زُقّاً؛ همانا فرزندم عبّاس در کودکى علم آموخت و به سان کبوترى که بچّه خود را آب و غذا مىدهد، این گونه از من معارف را فرامىگرفت.»15
این بیان، حاکى است که حضرت عباس علیهالسلام در دوران خردسالى، از سینه مادر علم، معرفت و حکمت را نوشیده و در دامان علم و حکمت رشد کرده و داراى علم لدنّى بوده است.16
روزى على علیهالسلام در دوران کودکى عباس علیهالسلام به او فرمود:
فرزندم! بگو یک (واحد). و او گفت: یک (واحد). حضرت ادامه داد: بگو دو (اثنین). اما عبّاس خوددارى کرد و گفت: پدر جان! شرم مىکنم با زبانى که خدا را به یگانگى خواندهام، دو بگویم!
در این هنگام لبخند رضایت و شکوه عشق بر رخسار على علیهالسلام نمایان شد و او با علاقه بسیارى، پیشانى عبّاس عزیزش را بوسید.17
اسوه ادب
حضرت عباس علیهالسلام از همین مکتب درخشان، درس «ادب» را نیز آموخته بود و این ویژگى در تمام مراحل زندگىاش ادامه داشت. در اینجا به چند نمونه از سیره ملکوتى آن حضرت بسنده مىشود.
1. عبّاس بدون اجازه در کنار امام حسین علیهالسلام نمىنشست و پس از اجازه نیز مانند عبد خاضع دو زانو در برابر مولایش مىنشست.18
2. روایت شده در طول 34 سال عمر حضرت عباس علیهالسلام آن بزرگوار هرگز به برادرش امام حسین علیهالسلام «برادر» خطاب نکرد، بلکه با تعبیراتى مانند: سیّدى، مولاى، یابن رسولاللّه آن حضرت را صدا مىزد، جز در لحظه شهادت که صدا زد: «برادر! برادرت را دریاب.» این گفتار پایانى او نیز یک نوع ادب بود، زیرا بیانگر آن بود که برادرت رسم برادرى را با بهترین وجه ادا کرد و تو اى برادر، اکنون با مهر برادرى به من بنگر.19
3. روزى امام حسین علیهالسلام در مسجد آب خواست. عباس علیهالسلام که در آن هنگام کودک بود، بىآنکه به کسى بگوید، با شتاب از مسجد بیرون آمد. پس از چند لحظه دیدند ظرفى را پر از آب کرده و با احترام خاصّى آن را به برادرش امام حسین علیهالسلام تقدیم کرد. روز دیگرى، خوشه انگورى را به او دادند. او با اینکه کودک بود، با شتاب از خانه بیرون آمد، پرسیدند: کجا مىروى؟ فرمود: مىخواهم این انگور را براى مولایم حسین علیهالسلام ببرم.20
نوجوانى و جوانى
حضرت ابوالفضل العبّاس حدود 15 سال از زندگانى بابرکت خویش را در کنار پدر بزرگوارش حضرت على علیهالسلام گذرانید و بعد از آن هم در سایه لطف و مرحمت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام زندگى کرد و همچون عبدى فرمانبردار، در خدمت این دو بزرگوار بود. آرى، پدر و مادر گرانقدرش او را اینچنین تربیت کردهاند که باید در برابر امام خود، متواضع و مطیع باشد. و چه خوب عباس علیهالسلام این معنا را درک نمود! همدلى و همراهى عباس علیهالسلام با برادران و شیفتگى او نسبت به سخنان و دستورات پدر و مادرش، نشانهاى صریح از شعور و درک والاى او بود، که هر روز بیشتر از گذشته، شهد دانش و دانایى را در کام اندیشهاش شیرینتر مىکرد و با آداب و اخلاق اسلامى آشناتر مىگشت.
بىشک همراهى حضرت ابوالفضل علیهالسلام با پدر، فرصتى زرّین در بهرهگیرى از صفات و فضائل على علیهالسلام در سفر و وطن، حرب و محراب براى او پدید آورد تا در حوادث آینده یکایک این اندوختههاى ارزشمند را به کار گیرد و در لحظههاى خطر استفاده نماید.
مهمترین رشادت ابوالفضل علیهالسلام در این دوران، به خاک افکندن هفت پسر ابوشعثا و پدر خیرهسر آنان در نبرد صفّین بود، که نمونهاى از انبوه فضایل وى به حساب مىآید؛ لحظههایى که برق عشق و شوق از سیماى سپاه على علیهالسلام مىدرخشید و سنگینى و شرمندگى معاویه و همراهانش را در صفّین سر بزیر ساخت.21
ازدواج و فرزندان
پیوند مقدّس حضرت عباس علیهالسلام با لُبابه دختر عبیداللّه بن عبّاس بن عبدالمطلّب، نقش به سزایى در شخصیت او داشت؛ ایمان نهفته در اعماق قلب وى را استحکام بیشترى بخشید، برکاتى ارزشمند به جاى گذارد و فرزندانى کوشا و شکیبا که هر یک صحیفهاى از فضیلت ابوالفضل علیهالسلام بود، پدید آورد.22
«عبیداللّه» نخستین پسر او، قاضى مکه و مدینه شد و فرزندان او همگى از عالمان برجسته شیعى گردیدند. رهبرى مسلمانان را در مناطقى چون: قم، شیراز، مصر، یمن و حرّان عهدهدار شد. عظمت عبیداللّه چنان چشمگیر بود که امام سجّاد علیهالسلام او را تربیت نمود، سپس دخترش خدیجه را به ازدواج او درآورد.23
«فضل» دیگر فرزند قمر بنىهاشم علیهالسلام است که گستره دانش و ولایتش، وى را زبانزد ساخته بود، به گونهاى که برخى از خردورزانِ نکتهسنج، کنیه «ابوالفضل» را براى حضرت عباس، برخاسته از وجود این فرزند بافضیلت دانستهاند.
دیگر پسر عباس علیهالسلام ، «محمّد» بود که در کربلا و در پانزده سالگى جام شهادت را عاشقانه نوشید.24
پىنوشتها:
1. روزنامه رسالت (5 / 2 / 1378)، ص 1، مقاله «سپهسالار عشق» جرعهاى از فرات فضائل حضرت ابوالفضل7، دکتر احمد لقمانى.
2. ر. ک: منتهىالارب، کلمه عبّاس؛ تنقیحالمقال، ج 2، ص 28.
3. منظور، «روز عاشورا» است.
4. خصائصالعبّاسیه، آیتاللّه شیخ ابراهیم کلباسى نجفى، ص 119.
5. فتح / 48.
6. خصائصالعبّاسیه، ص 118
7. معالىالسّبطین، آیتاللّه حائرى مازندرانى، ج 1، ص 437.
8. ر. ک: العبّاسبنعلى علیهالسلام ، باقر شریف قرشى، ص 25؛ مقاله «سپهسالار عشق»، ص 1.
9. بحارالأنوار، ج 45، ص 39.
10. فرسانالهیجاء، ج 1، ص 190.
11. پرچمدار نینوا، محمّدى اشتهاردى، ص 32.
12. سردار کربلا، ترجمه کتاب العبّاس، سیّد عبدالرّزاق مقرّم، ص 164.
13. دیوان منسوب به حضرت على علیهالسلام .
14. ر. ک: پرچمدار نینوا، ص 35 و 36.
15. ثمراتالأعواد، ج 10، ص 105؛ مولد العبّاس بن على علیهالسلام ، محمّدعلى النّاصرى البحرینى، ص 62.
16. اقتباس از «فرسان الهیجاء»، ج 1، ص 192.
17. همان، ص 191.
18. معالىالسّبطین، ج 1، ص 443.
19. پرچمدار نینوا، ص 43.
20. شخصیت ابوالفضل علیهالسلام ، عطایى خراسانى، ص 116 و 117.
21. جهت مطالعه تفصیلى این واقعه، ر. ک: وسیلةالدّارین، موسوى، ص 269؛ مولدالبّاس بن على علیهالسلام ص 64؛ الکبریتالاحمر، علاّمه بیرجندى، ج 3، ص 2؛ پرچمدار نینوا، ص 96 ـ 90.
22. ر. ک: مقاله «سپهسالار عشق»، ص 1.
23. بطلالعلقمى، عبدالواحد المظفّر، ج 3، ص 429.
24. حضرت اباالفضل علیهالسلام ، سید حسن صدر، ص38.