تربیت اجتماعى از دیدگاه علوى
آرشیو
چکیده
متن
تربیت اجتماعى در جایى تصوّر مىشود که براى انسانهاى دیگر در اجتماع، حقوق و تکالیفى در نظر گرفته شود. زیرا «تربیت» فرایندى است که در بُعد اجتماعى هدفش تسهیل عمل به وظائف اجتماعى در مقابل سایر انسانها و موقعیتهاى اجتماعى است. بنابراین لازمه یک نظام تربیت اجتماعى منسجم، در نظر گرفتن حقوق متقابل افراد انسانى، در جامعه مىباشد و این نظام باید بتواند با سادهترین روشها متربّیان خود را به حقوق اجتماعى یکدیگر آشنا ساخته و رفتار مطابق آنها را درخواست نماید.
تمامى مکاتب الهى و بشرى این اصل را پذیرفتهاند که در صورتى مىتوان به جامعه نظم و ثبات بخشید که حقوق و تکالیفى که براى انسانها در نظر گرفته شده به خوبى مورد عمل قرار گیرد.
از دیدگاه امام على علیهالسلام مسلمانان در جامعه اسلامى با یکدیگر برادر بوده و میان آنها حقوق و تکالیفى وجود دارد: «ولأخیک علیک مثل الذى لک علیه1؛ هر حقّى تو به گردن برادرت دارى، او هم به گردن تو دارد». از سوى دیگر، حضرت معیار جامعى براى انتخاب رفتار مناسب و شایسته در برابر سایر برادران دینى به دست مىدهد که انسان با به کار بستن آن مىتواند جامعه اسلامى را به گلستان ابدى تبدیل نماید، و با داشتن این قاعده کلّى، دیگر نیاز چندانى به تعیین مصادیق در برخوردهاى اجتماعى باقى نمىماند. حضرت مىفرماید: «اىّ کلمة حکم جامعة ان تحبّ للناس ما تحبّ لنفسک و تکره لهم ما تکره لها.2 چه سخن حکیمانه جامعى است که هر چه براى خود مىخواهى، براى مردم نیز همان را بخواه و آنچه براى خود نمىپسندى، براى آنان نیز نپسند.»
اهداف تربیت اجتماعى
هدف از تربیت اجتماعى چیست؟ مربیان از تربیت اجتماعى کودکان و نوجوانان در پى چه مقصودى هستند؟
برخى هدف از تربیت اجتماعى کودک را در وهله اوّل، ایجاد آمادگى براى انطباق با محیط اجتماعى مىدانند.3 عدّهاى به طور مفصّل براى «تربیت اجتماعى» اهدافى را به شرح ذیل بیان کردهاند:
1. رعایت حقوق همه انسانها و مراعات انصاف در برخورد با آنان.
2. ایجاد روابط مهرآمیز و همراه با گذشت و فداکارى و ایثار با دیگر مؤمنان و مسلمانان. 3. تکریم مؤمنان و بالأخص دانشمندان و فقهاى اسلام.
4. تقویت روحیه خدمت و اهتمام به امور مسلمانان.
5. تقویت روحیه تعاون در کارهاى خیر و تقوا و تکافل اجتماعى.
6. ایجاد روحیه تفاهم و برادرى میان مؤمنان و مسلمانان و تحکیم روحیه مساواتخواهى.
7. تقویت سعه صدر در معاشرت و ایجاد روحیه همفکرى و شور و تبادل نظر.
8. پرورش روحیه عدالتخواهى و داورى به حق و پذیرش آن، هر چند به زیان شخص و بستگانش باشد.
9. تقویت احساس تعهّد نسبت به هدایت و رشد و آگاهى دیگران.
10. ایجاد روحیه ستیز در برخورد با ستمکاران در حدّ عدل اسلامى.
11. تلاش براى اصلاح ذاتالبین و رفع اختلاف بین مسلمانان.
12. ایجاد روحیه دعوت به خیر و توصیه به حق و توصیه به صبر.
13. شناخت معروف و منکر و پذیرش مسئولیت امر به معروف و نهى از منکر.
14. تعظیم شعائر اسلامى و تحکیم موقعیت مساجد و جماعات و مراکز عبادى و دینى.
15. ایجاد عادت به نظم و انضباط در همه مناسبات فردى و اجتماعى.4
به نظر مىرسد که تربیت انسانى نمىتواند در تمامى ابعادش (از جمله تربیت اجتماعى) در نهایت، اهدافى متفاوت با خلقت انسان داشته باشد. خداوند در مورد هدف آفرینش مىفرماید: «و ما خلقتُ الجنّ و الانس الاّ لیعبدون»5؛ و ما جنّ و انس را نیافریدیم جز آنکه خدا را عبادت نمایند.
برخى عبادت را به معناى «شناخت» تفسیر کردهاند.
به هر حال، نظام واحد نیازمند به هدف واحد براى اجزا و عناصر خویش مىباشد و هدف واحد تمامى انواع تربیتها مىبایست به «عبادت و شناخت» خدا منجر شود. بر همین مبنا و اساس، هدف از تربیت اجتماعى در نهایت، «قرب الهى» است هر چند اهدافى که یاد شد، اهداف متوسّطى مىباشند که همه به یک نقطه نشانه رفتهاند.
حضرت على علیهالسلام هدف از تعاون و همکارى را با یکدیگر، طاعت فرمان الهى معرّفى کرده و مىفرماید:
«فهلمّ ایّها النّاس الى التّعاون على طاعة اللّه عزّوجلّ و القیام بعدله و الوفاء بعهده و الانصاف له فى جمیع حقّه6؛ اى انسانها! به سوى تعاون بر اطاعت خداوند عزّوجلّ و قیام به عدل او و وفاء به پیمانش و انجام تمامى تکالیفى که خداوند بر بندهاش واجب نموده، بشتابید.»
در نتیجه، منطبق شدن با ارزشهاى اصیل و هنجارهاى صحیح جامعه و انصاف و اهتمام به امور دیگران و.... مىبایست در مسیر «اطاعت فرمان الهى» صورت گیرد.
تربیت اجتماعى نوجوانان
پس از بیان کلیات و مقدماتى که در تبیین و تشریح مطالب اصلى، نقش به سزایى دارند، در این قسمت به بیان دیدگاهها و راهکارهاى امام على علیهالسلام در خصوص «تربیت اجتماعى نوجوانان» پرداخته مىشود و مباحث زیر مورد بررسى قرار مىگیرد:
1. روشهاى تربیت اجتماعى نوجوانان.
2. بایستههاى تربیت اجتماعى نوجوانان.
3. آسیبشناسى تربیت اجتماعى نوجوانان.
روشهاى تربیت اجتماعى نوجوانان
از مطالعه و تعمّق در گفتارها و سفارشهاى حضرت على علیهالسلام به فرزندانش مىتوان منشور جامعى از شیوههاى تربیت اجتماعى نوجوان را استخراج کرد؛ از جمله:
الف) شناخت و استدلال
از کلمات و سیره امام على علیهالسلام در توصیههایى که به فرزندانش در باب تربیت اجتماعى فرموده، استفاده مىشود که ایشان اصرار دارند که فرزندان با موضوع دقیقاً آشنا شده و جوانب مختلف آن را مورد موشکافى قرار دهند. و حضرت خود بارها در توصیههاى تربیت اجتماعى به استدلال و برهانهاى مناسب مبادرت ورزیده است و این مطلب به انسانشناسى حضرت بازمىگردد؛ حضرت انسان را داراى عقلِ خلاّق و مبتکر در نظر گرفته که براى رفتارهایش توجیه عقلانى جستجو مىکند، برخلاف روش بکر که بر اساس محرّک و پاسخ و تشویق و تنبیه، روش تربیتى خود را استوار کرده و قوه خرد آدمى را از نظر دور نگه داشته است.
حضرت به فرزندش امام حسن علیهالسلام مىفرماید: «و استدلل على ما لمیکن بما کان فانّما الاُمور اشباه7؛ بر امورى که هنوز محقّق نشده، به واسطه امورى که تحقّق یافته، استدلال کن زیرا امور، شبیه یکدیگرند.»
حضرت براى مباحث تربیتى، فرزندش را سفارش به استدلال کرده و روش آن را به او آموخته است.
ب) شیوه موعظه
امام على علیهالسلام براى تربیت فرزند در عرصههاى اجتماعى، گاه به موعظه و نصیحت پرداخته و با لحنى آکنده از مهر و محبت و دلسوزى، به راهنمایى فرزند خود همّت گماشته است. در بیشتر نصایح و مواعظ حضرت عبارت «یا بُنىّ؛ اى فرزندم!» مشاهده مىشود؛ از جمله: «اى بنىّ انّى لما رَأَیتُنى قد بلغت سنّاً و رأیتنى ازداد وهناً بادرتُ بوصیّتى الیک و اوردتُ خصالاً منها قبل أنیعجل بى اجلى،8 پسر جان! چون نگریستم که پا به سال نهادهام و روز به روز سستى و ضعفم مىافزاید، چنان دیدم که اندرزها و سفارشهاى لازم را به تو بگویم، پیش از آنکه دست اجل گریبانم را بگیرد.»
ج) الگوپذیرى
یکى از بهترین راههاى تربیت اجتماعى نوجوان، ارائه الگوى مناسب و شایسته است؛ قرآن کریم وجود مقدّس پیامبر را بهترین الگوى انسانها بیان کرده و مىفرماید: «لقد کان لکم فى رسول اللّه اسوةٌ حسنةٌ»9؛ براى شما در شخصیت رسول خدا صلىاللهعلیهوآله الگوى نیکویى است.
به طور کلّى، الگوها نقش تعیین کنندهاى در رشد یا انحطاط انسانها دارند، و معمولاً انسان تمایل دارد در تمامى گفتار و کردار و حرکات و سکنات، از مقتدا و الگوى خود تبعیت نماید.
براى اینکه فرایند تربیت اجتماعى تسهیل گردد، مىبایست الگوهاىِ اجتماعى مناسبى براى نوجوان ترسیم کرد تا او بتواند با آنها ارتباط عاطفى ایجاد کرده و مجذوب او گردد. کودکان مىبایست ارزشهاى موجود را در رفتار والدین و مربّیان خود تجسّم ببینند.10
حضرت على علیهالسلام با توجّه به این اصل بنیادین، مىفرماید: «ولیتأس صغیرکم بکبیرکم و لیرؤف کبیرکم بصغیرکم و لاتکونوا کجفاة الجاهلیة لا فى الدّین تتفقّهون و لا عن اللّه تعقلون11؛ مىبایست کوچکترها به بزرگترها تأسّى و اقتدا نمایند و بزرگترها باید به کوچکترها مهربانى کنند و مانند جفاکارانِ جاهلیت نباشید که نه در دین تفقّه کنید و نه درباره خدا بیندیشید.»
د) رعایت اعتدال
انسان داراى ابعاد و حوزههاى متعدّدى در رفتار اجتماعى است که دلباختگى به برخى عرصهها و غفلت از دیگر موارد، موجب رشد نامتعادل و در نتیجه نقصان شخصیت اجتماعى خواهد شد. کار، عبادت، درس خواندن، دوستى، تفریح، مسافرت و... مقولاتى است که انسان در زندگى با آنها برخورد دارد؛ طبقهبندى و قرار دادن هر یک در جایگاه خود، مىتواند زندگى شیرین و آرام و در عین حال با نشاطى را براى انسان به همراه داشته باشد. امیرمؤمنان علیهالسلام در این زمینه مىفرماید: «علیک بالقصد فى الاُمور فمن عدل عن القصد جار و من اخذ به عدل12؛ بر تو باد در تمامى کارها میانه روى را پیشه سازى، پس هر کس از اعتدال و میانهروى تجاوز نماید، ستم کرده و کسى که راه اعتدال در پیش گیرد، عدل را رعایت نموده است.»
حضرت در هنگام شهادت به فرزندش خطاب مىکند: «واقتصد فى معیشتک و اقتصد فى عبادتک»13؛ در امور زندگى و انجام عبادت، معتدل و میانهرو باش.»
ه.) مشورت
مشورت در کارها، موجب شکوفایى استعدادهاى درونى افراد شده و زمینه الفت و مهربانى آنها را آماده مىسازد. قرآن کریم به پیامبر اکرم دستور مىدهد که در امور مربوط به مردم، با آنها مشورت نماید. «و شاورهم فى الأمر»14
باید به نوجوان آموخت که در امور پیچیده اجتماعى از سر خامى برخورد نکند و پیوسته از نظرات و افکار دیگران استفاده نماید. حضرت على علیهالسلام در مورد اهمیت مشورت مىفرماید: «الاستشارة عین الهدایة و قد خاطر من استغنى برأیه15؛ مشورت و نظرخواهى از دیگران، عین هدایت است و کسى که تنها به فکر خود اعتماد نماید، خویشتن را به خطر انداخته است.» حضرت در سفارش به فرزندش امام حسین علیهالسلام مىفرماید: «من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطاء16؛ هر کس در مسائل زندگى در چهره نظرات گوناگون نیک بنگرد، مراکز اشتباه را دریابد.»
وقتى انسان نظرات مختلف پیرامون یک موضوع را مطالعه کند و آنها را با یکدیگر مقایسه نماید، مىتواند راه صحیح را تشخیص داده و خطاها را شناسایى و از آنها پرهیز کند.
و) تجربه تاریخى
مطالعه تاریخ و درک تجارب ارزندهاى که از زندگى گذشتگان به دست مىآید، مىتواند چراغ فروزانى براى مسیر آینده انسان ترسیم کند. یافتن علل و عوامل رشد و انحطاط گذشتگان و تفکّر در عاقبت زندگى آنان، در تربیت اجتماعى بسیار اهمیت دارد. بر همین اساس، امام على علیهالسلام به فرزندش امام حسن علیهالسلام مطالعه تاریخ و درس گرفتن از سرنوشت آنان را توصیه کرده است: «و اعرض علیه اخبار الماضین و ذکره بما اصاب من کان قبله و سر فى بلادهم و آثارهم و انظر ما فعلوا و این حلوا و عمّن انتقلوا....17؛ سرگذشت پیشینیان را بر آن (قلبت) عرضه کن، مصائب گذشتگان را به یادش آور، در شهر و دیار و آثار آنان سیاحت کن و بنگر که چه کردند؟ کجا بار افکندند، از چه عزیزانى دل شستند و رفتند؟!»
در جاى دیگر، مىفرماید: «من به اندازه گذشتگان عمر نکردهام، ولى چندان در رفتار آنان نگریستهام و در اخبارشان اندیشیدهام و در باقى مانده آثارشان سیر کردهام، که همانند یکى از آنان گشتهام. بلکه چون از همگى اخبارشان آگاهى یافتهام، گویى از اوّل تا به آخر همراهشان بودهام، و روشنىها را از تیرگىها و سودها را از زیانها بازشناختهام و از هر چیز، گزیدهاش را ویژه تو ساختم.»18
آرى، حضرت با این روش مىخواهد تجارب ارزشمند گذشتگان را در کوتاهترین زمان ممکن در اختیار فرزندش قرار دهد تا او با انتخاب راه صحیح، آینده خویش را درخشان سازد.
ز) زمان شناسى
هر کارى را نمىشود در هر زمانى انجام داد؛ هر زمانى را براى عملى ساختهاند و از این روى مىبایست تناسب فعل و زمان و مقتضیات آن را در نظر گرفت.
تربیت ـ به ویژه در عرصه اجتماعى آن ـ به زمان و وقت مناسب خود احتیاج دارد تا شکوفایى لازم را پیدا کرده و موجب رشد شخصیت آدمى گردد.
حضرت على علیهالسلام با درک عمیق «زمانشناسى» به فرزند خود یادآور مىشود که این فرصت نوجوانى براى رشد و تربیت تو بسیار مناسب است و باید از آن بهره کافى ببرى. آن حضرت مىفرماید:
«و رأیت حیث عنانى من امرک ما یعنى الوالد الشّفیق و اجمعت علیه من ادبک انیکون ذلک و انت مقبل العمر و مقتبل الدّهر ذونیةٍ سلیمة و نفس صافیة؛19 پس آنگونه که پدرى مهربان نیکىها را براى فرزندش مىپسندد، من نیز بر آن شدم تو را با خوبىها تربیت کنم؛ زیرا در آغاز زندگى قراردارى، تازه به روزگار روى آوردهاى، نیّتى سالم و روحى باصفا دارى.»
و در جاى دیگر، مىفرماید:
«و انّما قلب الحدث کالأرض الخالیة ما القى فیها من شىء قبلته فبادرتُک بالأدب قبل انیقسوا قلبک و یشتغل لبّک20؛ همانا قلب نوجوان همچون زمین سادهاى است که هر بذرى را مىپذیرد. من پیش از آنکه قلب تو سخت و عقلت (به مطالب گوناگون) گرفتار و مشغول گردد، به تربیت تو مبادرت کردم.»
پىنوشتها:
1. تحف العقول، ص 92.
2. همان، ص 83.
3. ماهنامه تربیت، مقاله «اصول تربیت اجتماعى کودکان دبستانى»، سال دهم، فروردین 1374، ص 24.
4. جامعه و تعلیم و تربیت، ص 186 و 187.
5. ذاریات / 56.
6. نهجالسّعادة فى مستدرک نهج البلاغه، ج 2، ص 181.
7. تحف العقول، ص 85.
8. نهجالبلاغه، دشتى، ص 522 ـ 520.
9. احزاب / 21.
10. پرورش مذهبى و اخلاقى کودکان، ص 264.
11. بحارالانوار، ج 74، ص 169.
12. غررالحکم، ص 480.
13. بحارالانوار، ج 42، ص 203.
14. آلعمران / 159.
15. بحارالانوار، ج 75، ص 100.
16. تحفالعقول، ص 92.
17. نهج البلاغه، صبحى صالح، ص 392.
18. همان، ص 393 و 394.
19. نهجالبلاغه، ص 522 و 523.
20. همان .
تمامى مکاتب الهى و بشرى این اصل را پذیرفتهاند که در صورتى مىتوان به جامعه نظم و ثبات بخشید که حقوق و تکالیفى که براى انسانها در نظر گرفته شده به خوبى مورد عمل قرار گیرد.
از دیدگاه امام على علیهالسلام مسلمانان در جامعه اسلامى با یکدیگر برادر بوده و میان آنها حقوق و تکالیفى وجود دارد: «ولأخیک علیک مثل الذى لک علیه1؛ هر حقّى تو به گردن برادرت دارى، او هم به گردن تو دارد». از سوى دیگر، حضرت معیار جامعى براى انتخاب رفتار مناسب و شایسته در برابر سایر برادران دینى به دست مىدهد که انسان با به کار بستن آن مىتواند جامعه اسلامى را به گلستان ابدى تبدیل نماید، و با داشتن این قاعده کلّى، دیگر نیاز چندانى به تعیین مصادیق در برخوردهاى اجتماعى باقى نمىماند. حضرت مىفرماید: «اىّ کلمة حکم جامعة ان تحبّ للناس ما تحبّ لنفسک و تکره لهم ما تکره لها.2 چه سخن حکیمانه جامعى است که هر چه براى خود مىخواهى، براى مردم نیز همان را بخواه و آنچه براى خود نمىپسندى، براى آنان نیز نپسند.»
اهداف تربیت اجتماعى
هدف از تربیت اجتماعى چیست؟ مربیان از تربیت اجتماعى کودکان و نوجوانان در پى چه مقصودى هستند؟
برخى هدف از تربیت اجتماعى کودک را در وهله اوّل، ایجاد آمادگى براى انطباق با محیط اجتماعى مىدانند.3 عدّهاى به طور مفصّل براى «تربیت اجتماعى» اهدافى را به شرح ذیل بیان کردهاند:
1. رعایت حقوق همه انسانها و مراعات انصاف در برخورد با آنان.
2. ایجاد روابط مهرآمیز و همراه با گذشت و فداکارى و ایثار با دیگر مؤمنان و مسلمانان. 3. تکریم مؤمنان و بالأخص دانشمندان و فقهاى اسلام.
4. تقویت روحیه خدمت و اهتمام به امور مسلمانان.
5. تقویت روحیه تعاون در کارهاى خیر و تقوا و تکافل اجتماعى.
6. ایجاد روحیه تفاهم و برادرى میان مؤمنان و مسلمانان و تحکیم روحیه مساواتخواهى.
7. تقویت سعه صدر در معاشرت و ایجاد روحیه همفکرى و شور و تبادل نظر.
8. پرورش روحیه عدالتخواهى و داورى به حق و پذیرش آن، هر چند به زیان شخص و بستگانش باشد.
9. تقویت احساس تعهّد نسبت به هدایت و رشد و آگاهى دیگران.
10. ایجاد روحیه ستیز در برخورد با ستمکاران در حدّ عدل اسلامى.
11. تلاش براى اصلاح ذاتالبین و رفع اختلاف بین مسلمانان.
12. ایجاد روحیه دعوت به خیر و توصیه به حق و توصیه به صبر.
13. شناخت معروف و منکر و پذیرش مسئولیت امر به معروف و نهى از منکر.
14. تعظیم شعائر اسلامى و تحکیم موقعیت مساجد و جماعات و مراکز عبادى و دینى.
15. ایجاد عادت به نظم و انضباط در همه مناسبات فردى و اجتماعى.4
به نظر مىرسد که تربیت انسانى نمىتواند در تمامى ابعادش (از جمله تربیت اجتماعى) در نهایت، اهدافى متفاوت با خلقت انسان داشته باشد. خداوند در مورد هدف آفرینش مىفرماید: «و ما خلقتُ الجنّ و الانس الاّ لیعبدون»5؛ و ما جنّ و انس را نیافریدیم جز آنکه خدا را عبادت نمایند.
برخى عبادت را به معناى «شناخت» تفسیر کردهاند.
به هر حال، نظام واحد نیازمند به هدف واحد براى اجزا و عناصر خویش مىباشد و هدف واحد تمامى انواع تربیتها مىبایست به «عبادت و شناخت» خدا منجر شود. بر همین مبنا و اساس، هدف از تربیت اجتماعى در نهایت، «قرب الهى» است هر چند اهدافى که یاد شد، اهداف متوسّطى مىباشند که همه به یک نقطه نشانه رفتهاند.
حضرت على علیهالسلام هدف از تعاون و همکارى را با یکدیگر، طاعت فرمان الهى معرّفى کرده و مىفرماید:
«فهلمّ ایّها النّاس الى التّعاون على طاعة اللّه عزّوجلّ و القیام بعدله و الوفاء بعهده و الانصاف له فى جمیع حقّه6؛ اى انسانها! به سوى تعاون بر اطاعت خداوند عزّوجلّ و قیام به عدل او و وفاء به پیمانش و انجام تمامى تکالیفى که خداوند بر بندهاش واجب نموده، بشتابید.»
در نتیجه، منطبق شدن با ارزشهاى اصیل و هنجارهاى صحیح جامعه و انصاف و اهتمام به امور دیگران و.... مىبایست در مسیر «اطاعت فرمان الهى» صورت گیرد.
تربیت اجتماعى نوجوانان
پس از بیان کلیات و مقدماتى که در تبیین و تشریح مطالب اصلى، نقش به سزایى دارند، در این قسمت به بیان دیدگاهها و راهکارهاى امام على علیهالسلام در خصوص «تربیت اجتماعى نوجوانان» پرداخته مىشود و مباحث زیر مورد بررسى قرار مىگیرد:
1. روشهاى تربیت اجتماعى نوجوانان.
2. بایستههاى تربیت اجتماعى نوجوانان.
3. آسیبشناسى تربیت اجتماعى نوجوانان.
روشهاى تربیت اجتماعى نوجوانان
از مطالعه و تعمّق در گفتارها و سفارشهاى حضرت على علیهالسلام به فرزندانش مىتوان منشور جامعى از شیوههاى تربیت اجتماعى نوجوان را استخراج کرد؛ از جمله:
الف) شناخت و استدلال
از کلمات و سیره امام على علیهالسلام در توصیههایى که به فرزندانش در باب تربیت اجتماعى فرموده، استفاده مىشود که ایشان اصرار دارند که فرزندان با موضوع دقیقاً آشنا شده و جوانب مختلف آن را مورد موشکافى قرار دهند. و حضرت خود بارها در توصیههاى تربیت اجتماعى به استدلال و برهانهاى مناسب مبادرت ورزیده است و این مطلب به انسانشناسى حضرت بازمىگردد؛ حضرت انسان را داراى عقلِ خلاّق و مبتکر در نظر گرفته که براى رفتارهایش توجیه عقلانى جستجو مىکند، برخلاف روش بکر که بر اساس محرّک و پاسخ و تشویق و تنبیه، روش تربیتى خود را استوار کرده و قوه خرد آدمى را از نظر دور نگه داشته است.
حضرت به فرزندش امام حسن علیهالسلام مىفرماید: «و استدلل على ما لمیکن بما کان فانّما الاُمور اشباه7؛ بر امورى که هنوز محقّق نشده، به واسطه امورى که تحقّق یافته، استدلال کن زیرا امور، شبیه یکدیگرند.»
حضرت براى مباحث تربیتى، فرزندش را سفارش به استدلال کرده و روش آن را به او آموخته است.
ب) شیوه موعظه
امام على علیهالسلام براى تربیت فرزند در عرصههاى اجتماعى، گاه به موعظه و نصیحت پرداخته و با لحنى آکنده از مهر و محبت و دلسوزى، به راهنمایى فرزند خود همّت گماشته است. در بیشتر نصایح و مواعظ حضرت عبارت «یا بُنىّ؛ اى فرزندم!» مشاهده مىشود؛ از جمله: «اى بنىّ انّى لما رَأَیتُنى قد بلغت سنّاً و رأیتنى ازداد وهناً بادرتُ بوصیّتى الیک و اوردتُ خصالاً منها قبل أنیعجل بى اجلى،8 پسر جان! چون نگریستم که پا به سال نهادهام و روز به روز سستى و ضعفم مىافزاید، چنان دیدم که اندرزها و سفارشهاى لازم را به تو بگویم، پیش از آنکه دست اجل گریبانم را بگیرد.»
ج) الگوپذیرى
یکى از بهترین راههاى تربیت اجتماعى نوجوان، ارائه الگوى مناسب و شایسته است؛ قرآن کریم وجود مقدّس پیامبر را بهترین الگوى انسانها بیان کرده و مىفرماید: «لقد کان لکم فى رسول اللّه اسوةٌ حسنةٌ»9؛ براى شما در شخصیت رسول خدا صلىاللهعلیهوآله الگوى نیکویى است.
به طور کلّى، الگوها نقش تعیین کنندهاى در رشد یا انحطاط انسانها دارند، و معمولاً انسان تمایل دارد در تمامى گفتار و کردار و حرکات و سکنات، از مقتدا و الگوى خود تبعیت نماید.
براى اینکه فرایند تربیت اجتماعى تسهیل گردد، مىبایست الگوهاىِ اجتماعى مناسبى براى نوجوان ترسیم کرد تا او بتواند با آنها ارتباط عاطفى ایجاد کرده و مجذوب او گردد. کودکان مىبایست ارزشهاى موجود را در رفتار والدین و مربّیان خود تجسّم ببینند.10
حضرت على علیهالسلام با توجّه به این اصل بنیادین، مىفرماید: «ولیتأس صغیرکم بکبیرکم و لیرؤف کبیرکم بصغیرکم و لاتکونوا کجفاة الجاهلیة لا فى الدّین تتفقّهون و لا عن اللّه تعقلون11؛ مىبایست کوچکترها به بزرگترها تأسّى و اقتدا نمایند و بزرگترها باید به کوچکترها مهربانى کنند و مانند جفاکارانِ جاهلیت نباشید که نه در دین تفقّه کنید و نه درباره خدا بیندیشید.»
د) رعایت اعتدال
انسان داراى ابعاد و حوزههاى متعدّدى در رفتار اجتماعى است که دلباختگى به برخى عرصهها و غفلت از دیگر موارد، موجب رشد نامتعادل و در نتیجه نقصان شخصیت اجتماعى خواهد شد. کار، عبادت، درس خواندن، دوستى، تفریح، مسافرت و... مقولاتى است که انسان در زندگى با آنها برخورد دارد؛ طبقهبندى و قرار دادن هر یک در جایگاه خود، مىتواند زندگى شیرین و آرام و در عین حال با نشاطى را براى انسان به همراه داشته باشد. امیرمؤمنان علیهالسلام در این زمینه مىفرماید: «علیک بالقصد فى الاُمور فمن عدل عن القصد جار و من اخذ به عدل12؛ بر تو باد در تمامى کارها میانه روى را پیشه سازى، پس هر کس از اعتدال و میانهروى تجاوز نماید، ستم کرده و کسى که راه اعتدال در پیش گیرد، عدل را رعایت نموده است.»
حضرت در هنگام شهادت به فرزندش خطاب مىکند: «واقتصد فى معیشتک و اقتصد فى عبادتک»13؛ در امور زندگى و انجام عبادت، معتدل و میانهرو باش.»
ه.) مشورت
مشورت در کارها، موجب شکوفایى استعدادهاى درونى افراد شده و زمینه الفت و مهربانى آنها را آماده مىسازد. قرآن کریم به پیامبر اکرم دستور مىدهد که در امور مربوط به مردم، با آنها مشورت نماید. «و شاورهم فى الأمر»14
باید به نوجوان آموخت که در امور پیچیده اجتماعى از سر خامى برخورد نکند و پیوسته از نظرات و افکار دیگران استفاده نماید. حضرت على علیهالسلام در مورد اهمیت مشورت مىفرماید: «الاستشارة عین الهدایة و قد خاطر من استغنى برأیه15؛ مشورت و نظرخواهى از دیگران، عین هدایت است و کسى که تنها به فکر خود اعتماد نماید، خویشتن را به خطر انداخته است.» حضرت در سفارش به فرزندش امام حسین علیهالسلام مىفرماید: «من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطاء16؛ هر کس در مسائل زندگى در چهره نظرات گوناگون نیک بنگرد، مراکز اشتباه را دریابد.»
وقتى انسان نظرات مختلف پیرامون یک موضوع را مطالعه کند و آنها را با یکدیگر مقایسه نماید، مىتواند راه صحیح را تشخیص داده و خطاها را شناسایى و از آنها پرهیز کند.
و) تجربه تاریخى
مطالعه تاریخ و درک تجارب ارزندهاى که از زندگى گذشتگان به دست مىآید، مىتواند چراغ فروزانى براى مسیر آینده انسان ترسیم کند. یافتن علل و عوامل رشد و انحطاط گذشتگان و تفکّر در عاقبت زندگى آنان، در تربیت اجتماعى بسیار اهمیت دارد. بر همین اساس، امام على علیهالسلام به فرزندش امام حسن علیهالسلام مطالعه تاریخ و درس گرفتن از سرنوشت آنان را توصیه کرده است: «و اعرض علیه اخبار الماضین و ذکره بما اصاب من کان قبله و سر فى بلادهم و آثارهم و انظر ما فعلوا و این حلوا و عمّن انتقلوا....17؛ سرگذشت پیشینیان را بر آن (قلبت) عرضه کن، مصائب گذشتگان را به یادش آور، در شهر و دیار و آثار آنان سیاحت کن و بنگر که چه کردند؟ کجا بار افکندند، از چه عزیزانى دل شستند و رفتند؟!»
در جاى دیگر، مىفرماید: «من به اندازه گذشتگان عمر نکردهام، ولى چندان در رفتار آنان نگریستهام و در اخبارشان اندیشیدهام و در باقى مانده آثارشان سیر کردهام، که همانند یکى از آنان گشتهام. بلکه چون از همگى اخبارشان آگاهى یافتهام، گویى از اوّل تا به آخر همراهشان بودهام، و روشنىها را از تیرگىها و سودها را از زیانها بازشناختهام و از هر چیز، گزیدهاش را ویژه تو ساختم.»18
آرى، حضرت با این روش مىخواهد تجارب ارزشمند گذشتگان را در کوتاهترین زمان ممکن در اختیار فرزندش قرار دهد تا او با انتخاب راه صحیح، آینده خویش را درخشان سازد.
ز) زمان شناسى
هر کارى را نمىشود در هر زمانى انجام داد؛ هر زمانى را براى عملى ساختهاند و از این روى مىبایست تناسب فعل و زمان و مقتضیات آن را در نظر گرفت.
تربیت ـ به ویژه در عرصه اجتماعى آن ـ به زمان و وقت مناسب خود احتیاج دارد تا شکوفایى لازم را پیدا کرده و موجب رشد شخصیت آدمى گردد.
حضرت على علیهالسلام با درک عمیق «زمانشناسى» به فرزند خود یادآور مىشود که این فرصت نوجوانى براى رشد و تربیت تو بسیار مناسب است و باید از آن بهره کافى ببرى. آن حضرت مىفرماید:
«و رأیت حیث عنانى من امرک ما یعنى الوالد الشّفیق و اجمعت علیه من ادبک انیکون ذلک و انت مقبل العمر و مقتبل الدّهر ذونیةٍ سلیمة و نفس صافیة؛19 پس آنگونه که پدرى مهربان نیکىها را براى فرزندش مىپسندد، من نیز بر آن شدم تو را با خوبىها تربیت کنم؛ زیرا در آغاز زندگى قراردارى، تازه به روزگار روى آوردهاى، نیّتى سالم و روحى باصفا دارى.»
و در جاى دیگر، مىفرماید:
«و انّما قلب الحدث کالأرض الخالیة ما القى فیها من شىء قبلته فبادرتُک بالأدب قبل انیقسوا قلبک و یشتغل لبّک20؛ همانا قلب نوجوان همچون زمین سادهاى است که هر بذرى را مىپذیرد. من پیش از آنکه قلب تو سخت و عقلت (به مطالب گوناگون) گرفتار و مشغول گردد، به تربیت تو مبادرت کردم.»
پىنوشتها:
1. تحف العقول، ص 92.
2. همان، ص 83.
3. ماهنامه تربیت، مقاله «اصول تربیت اجتماعى کودکان دبستانى»، سال دهم، فروردین 1374، ص 24.
4. جامعه و تعلیم و تربیت، ص 186 و 187.
5. ذاریات / 56.
6. نهجالسّعادة فى مستدرک نهج البلاغه، ج 2، ص 181.
7. تحف العقول، ص 85.
8. نهجالبلاغه، دشتى، ص 522 ـ 520.
9. احزاب / 21.
10. پرورش مذهبى و اخلاقى کودکان، ص 264.
11. بحارالانوار، ج 74، ص 169.
12. غررالحکم، ص 480.
13. بحارالانوار، ج 42، ص 203.
14. آلعمران / 159.
15. بحارالانوار، ج 75، ص 100.
16. تحفالعقول، ص 92.
17. نهج البلاغه، صبحى صالح، ص 392.
18. همان، ص 393 و 394.
19. نهجالبلاغه، ص 522 و 523.
20. همان .