حراستِ بیتالمال از دیدگاه علوى
آرشیو
چکیده
متن
روش زمامدارى در اسلام و روابط حکومت با جامعه، بر اساس مساوات و عدالت و احترام و رعایت حقوق همگان و توجّه به آحاد ملّت و حذف تشریفاتِ بیهوده است.
«حاکم» در اسلام، فردى است که مسئولیّتش از افراد دیگر بیشتر و وظائفش از همگان خطیرتر است. حاکم مانند برادرى مهربان و خادمى دلسوز و امین، انجام وظیفه مىنماید و حکومت را وسیله اشباع غرایز حیوانى، خودخواهى و نخوت قرار نمىدهد.
حاکم نمىتواند خود و کسانش را بر دیگران برگزیند و براى خود و وابستگانش دستگاه و تجمّلات فراهم کند و به روش کسرى و قیصر عمل نماید، از مردم فاصله بگیرد و بیش از حقّ خود از «بیتالمال» بردارد.
حکومت در اجتماع اسلامى، باید درخشانترین مظهر «عدالت اسلامى» باشد و از استبداد و استثمار، به هر نحوه، منزّه باشد و در تقسیم بیتالمال بین افراد ملت هیچگونه تبعیض روا ندارد....
حکومت امام على علیهالسلام نشان دهنده تمام این اصول و روشنترین تجلّى حکومت انسانى و معرّفِ حقیقى روح عدالت و مساوات اسلام است.
در این نوشتار مختصر، تنها به حفظ و حراست از بیتالمال و بهرهگیرى از آن در حکومت امام على علیهالسلام مىپردازیم.
ستیز با ناهنجارى
در فرهنگ امام على علیهالسلام بهرهگیرى از بیتالمال و حفظ و حراست از آن بر اساس قانون، از اهمیّت ویژهاى برخوردار است. یکى از امورى که حضرت بر آن اصرار و پافشارى مىورزید، جلوگیرى از بخششهاى نارواى بیتالمال و تقسیم مساوى آن بین مسلمانان، اعم از عرب، عجم، مولى و عبد بود؛ چیزى که بسیارى از اصحاب از آن رویگردان بوده، تاب و تحمل پذیرش آن را نداشتند. این عده به همین جهت، یکى بعد از دیگرى به آن حضرت اعتراض نموده و پس از مدّتى کنارهگیرى، عَلَم مخالفت و دشمنى برافراشتند.
از زمان خلیفه دوم، بیتالمال بر اساس سوابق و درجات اصحاب تقسیم مىشد. در زمان عثمان نیز همین سیاست، با تساهل افزونترى ادامه یافت؛ یعنى نه تنها طبق دیوان عمر، اموال بیت المال به طور نامساوى تقسیم مىشد؛ بلکه حاتمبخشىهاى بىحساب و کتابى از سوى خلیفه سوم صورت مىگرفت. از این رو ذائقه بسیارى از اصحاب به اخّاذىِ ناروا از بیتالمال عادت کرده، مسئله تساهل در استفاده غیر عادلانه از بیتالمال رواج یافت. امام على علیهالسلام پس از رسیدن به خلافت، در همان روزهاى نخست، فرمود:
«اَلا و اِنَّ کلّ قطعة اقطعها عثمان من مالِ اللّه مردودٌ على بَیتِ المال المسلمین...1 و اللّه لو وجدتُهُ قد تزوّج به النّساء و ملک به الاماءُ، لرددتُه فانّ فى العدل سعة و من ضاق علیه العدل فالجور علیه أضیق؛2 آگاه باشید هر قطعه زمینى را که عثمان از مال خدا به کسى هدیه داده، به بیتالمال مسلمانان عودت داده خواهد شد... قسم به خدا! اگر با آن اموال، زنانى کابین بسته و یا کنیزانى خریده باشند، آن را بازپس خواهم گرفت؛ زیرا «عدالت» مایه گشایش و رفاه است و آن کس که عدالت بر او گران آید، تحمّل ظلم و ستم برایش گرانتر خواهد بود.»
على علیهالسلام سپس براى تمام کارگزارانش این بخشنامه را صادر فرمود:
«لایسخروا المسلمین، من سألکُم غیر الفریضة فقد اعتدى فلاتعطوه3؛ هر کس بیش از سهم تعیین شدهاش را طلبید، زیادهطلبى کرده است. از پرداخت زیاده، خوددارى کنید.»
تقسیم مساوى بیتالمال، موجب نارضایتى و اعتراض بسیارى از بیعت کنندگان و دوستان دور و نزدیک آن حضرت شد؛ به طورى که افرادى چون: طلحه، زبیر و حتى نزدیکان آن حضرت چون: برادرش عقیل4 و خواهرش امّ هانى5 بدان اعتراض کردند.
یحیى بن عروة بن زبیر مىگوید: وقتى نزد پدرم سخن از على علیهالسلام به میان مىآمد، او از حضرت بد مىگفت، ولى یک بار به من گفت: «پسرم! قسم به خدا! مردم از على جدا نشدند مگر به خاطر دنیا».
اسامة بن زید، پیکى نزد حضرت فرستاد و گفت:
«عطاى مرا بفرست، شما مىدانى که اگر در دهان شیر بروى، با شما مىآیم».
امیرمؤمنان علیهالسلام در پاسخ نوشت:
«انّ هذا المال لمن جاهد علیه، و لکن لى مالاً بالمدینة فأصب منه ما شئت؛6
این مال براى کسى است که در جهاد شرکت کرده باشد؛ اما من در مدینه مالى دارم، هرچه مىخواهى از آن بگیر.»
امام صادق علیهالسلام مىفرماید: یکى از دوستان امیرمؤمنان علیهالسلام از ایشان مالى درخواست نمود، حضرت فرمود:
«یخرج عطائى فأُقاسِمُک هُو؛ (آنگاه که حقوق من رسید، از آن به تو مىدهم»؛ ولى آن شخص به آن مقدار قانع نشد و گفت: برایم کافى نیست. به معاویه پیوست.7
قانونمدارى
در فرهنگ آن امام، بهرهگیرى از بیتالمال مسلمانان بر پایه قانون، از اهمیّت ویژهاى برخوردار است. یکى از توصیههاى مهم و کاربردى على علیهالسلام به کارگزارانش، بهرهگیرى معقول و قانونى از بیتالمال است. حضرت بارها کارگزارانش را از خطرها و آفتهاى قانون شکنى در مورد بیتالمال، برحذر داشته است. سیاست اقتصادى على علیهالسلام در مورد بهرهگیرى از بیتالمال، یکى از اصولىترین سیاستهاى اقتصادى است که براى کارگزاران همه دورهها کاربرد دارد.
متأسّفانه یکى از امورى که جوامع امروزه را رنج مىدهد، استفاده و بهرهگیرى غیر قانونى برخى از کارگزاران و نزدیکان آنها از بیتالمال است. سرگذشت برخى از این دست کارگزاران، نشان مىدهد که یکى از عوامل مهمّ ناهنجارى آنان مربوط به بهرهگیرى ناروا از اموال عمومى بوده است. برخى از نزدیکان کارگزاران و اطرافیان آنها از قدرت، سوء استفاده کرده، آنگونه از بیتالمال بهره مىگیرند که گویا تمام بیتالمال، اموال شخصى آنان است. على علیهالسلام در مورد استفاده غیر قانونى عثمان بن عفّان و نزدیکان او از بیتالمال، مىفرماید:
«و قام معه بنو أبیه یَخْضَمُونَ مالَ اللّه خِضْمَةَ الاِبلِ نِبتَةَ الرَّبیع8؛ هنگامى که عثمان به خلافت قیام کرد، خویشاوندانش با او ایستادند و بیتالمال را مانند شترِ مهار بریدهاى که گیاهان بهارى را بچرد، خوردند و بر باد دادند.»
بر اساس ضرورتِ رعایت قانون در بهرهگیرى از بیتالمال است که على علیهالسلام به مالک اشتر توصیه مىکند که خود و نزدیکان او در استفاده از اموال عمومى، حریم قانون را حفظ کنند:
«و ایّاکَ و الاِستئْثارَ بما النّاسُ فیه أسوةٌ9؛ بپرهیز از اینکه چیزى را به خود مخصوص دارى که بهره همه مردم در آن (بیتالمال) یکسان است.»
همچنین مىفرماید:
«والى، نزدیکان و خویشاوندانى دارد که خوى برترى جویى دارند و گردن فرازى... ریشه ستم اینان را با بریدن اسباب آن درآور و به هیچیک از اطرافیان و خویشاوندانت زمینى را به بخشش وامگذار...»10
ثروتهاى بادآورده
حضرت در اموال کارگزاران به شدّت دقّت مىکرد؛ اگر کسى به طور غیر منتظره صاحب ثروت یا خانه و زمینى مىشد، به سرعت منبع درآمد او را جست و جو مىکرد. اگر کارگزارى به ناحق از بیتالمال سهم افزونترى براى خود مىگرفت، با برخورد تند على علیهالسلام مواجه مىشد. از این رو، زیادهخواهان از آن حضرت جدا شده، به معاویه مىپیوستند. کما اینکه یزید بن حجیه ـ فرماندار «رى» و دشتپى11، مصقلة بن هبیرة12 و نعمان بن عجلان13 پس از خیانت در بیتالمال، به سوى معاویه گریختند.
«شریح قاضى» در کوفه خانهاى به هشتاد دینار خرید14، حضرت سریع «قنبر» را دنبال او فرستاد و به شدّت وى را مورد بازخواست قرار داد. شریح، خود ماجرا را چنین نقل مىکند:
وقتى نزد على علیهالسلام رفتم، گفت: به من خبر رسیده خانهاى به هشتاد دینار خریدهاى...؟ گفتم: بله اى امیرمؤمنان!
ایشان فرمود:
«اى شریح! از خدا بترس، همانا به زودى کسى به سراغت مىآید که به سند خانهات نمىنگرد و به دلائل و توجیهات تو بر مالکیت این خانه، نگاه نمىکند، تو را از خانهات بیرون آورده، به قبر تسلیم مىکند، در حالى که نه مالى همراه دارى و نه خانهاى! قدرى درنگ کن! ببین این خانه را از غیر مالت نخریده باشى و یا از مال غیرِ حلال نپرداخته باشى، که اگر چنین باشد، در دنیا و آخرت خسارت کرده و زیان نمودهاى.»15
امام على علیهالسلام در نامهاى به یکى از نمایندگانش مىفرماید:
«... به من اطلاع دادهاند که تو زمین را برهنه کردهاى ـ و محصول درختان و زراعت را براى خویشتن جمع کردهاى و چیزى به مردم ندادهاى ـ و همه اموال بیتالمال را هم براى خویش اندوختهاى! بنابراین، گزارش کار خود ـ و حسابِ دخل و خرجت ـ را برایم بفرست. و به یاد داشته باش که حسابرسى خداوند در رستاخیز، از حسابرسى و بررسى مردم، دقیقتر است؛ زیرا ممکن است در اینجا، کسى گزارشْ برخلاف واقع بنویسد، یا دروغى بگوید، اما در روز قیامت همه چیز روشن است و پروندهها حقایق را نشان مىدهند.»16
برخورد امام على علیهالسلام با برادرش عقیل ـ که سهم بیشترى از بیتالمال مىخواست ـ حاکى از دقّت بسیار و اهتمام آن امام همام در بهرهگیرى از بیتالمال و رعایت قانون است. عقیل به خاطر سختى معیشت، خدمت آن حضرت رسید و گفت:
برادر! فرزندانم گرسنه هستند، زندگىام به سختى مىگذرد، مقدارى سهم ما را از بیتالمال زیاد کن.
حضرت که در بالاخانهاى مُشْرِف به سراى تجّار بود، فرمود:
برادر! برخیز، مقدارى از پولهایى که در این تجارتخانه است، بیاور.
عقیل پاسخ داد:
آیا مرا به سرقت امر مىکنى؟
حضرت فرمود:
برادر! تو مرا به دزدى دعوت مىکنى؟ این بیتالمال مسلمانان است. من حق ندارم بیش از آنچه به دیگران مىدهم، به تو بدهم.
این است سیره حکومتى على علیهالسلام و آن هم مسئله خاموش کردن چراغش در نیمه شب و عدم استفاده از روغن چراغ بیتالمال براى کار شخصى خود!17
على علیهالسلام نهایت توجّه خود را در زمینه حفظ و حراست از بیتالمال و بهرهگیرى صحیح از آن به کار گرفته؛ تا آنجا که به کارگزارانش دستور مىدهد که حتّى در نوشتن نامهها از اسراف بپرهیزند. مىفرماید:
«أدقّوا اقلامکم و قاربوا بین سُطورکم و احذِفوا عن فُضولِکم و اقصدوا قَصْدَ الْمَعانى و ایّاکم و الْاِکْثار فانّ اموال المسلمین لاتحتمل الاضرار؛18 قلمها را نازک کنید، فاصله سطرها را کم، مطالب اضافى را حذف کنید و به معانى توجّه داشته باشید. از پرنویسى، دورى شود، زیرا اموال مسلمانان تحمّل ضرر ندارد.»
نتیجهگیرى
از مطالبى که گذشت، درمىیابیم که «سیره حکومت علوى علیهالسلام » روشنترین تجلّى حکومت انسانى و مُعَرِّف حقیقى روح عدالت و مساوات اسلامى است.
بخششهاى نارواى بیتالمال و تقسیم غیر عادلانه آن در «حکومت علوى» مردود و مطرود است. سیاست على علیهالسلام در مورد بهرهگیرى از بیتالمال و حفظ و حراست از اموال عمومى، فقط تئورى نیست که آن را بنویسیم و در کنارى بگذاریم؛ بلکه دستورالعملى است براى کشوردارى که باید همه کارگزاران آن را ملاکِ عمل خود قرار دهند؛ چرا که با رعایت این قبیل دستورالعملها، افراد بىخانمان و نیازمند، سامان مىگیرند و عدالت اجتماعى، تحقّق مىیابد.
در نحوه رفتار على علیهالسلام با کارگزارانش در مورد بیتالمال، دو نکته مهم قابل توجّه است:
1. نظارت دقیق زمامدار جامعه اسلامى ـ که البته قبل از هر کس، خود زمامدار باید تعدّى و تخطّى نکند ـ بر اجراى صحیح قانون در اموال عمومى توسّط کارگزارانش.
2. برخورد قاطع زمامدار با کارگزارانى که قانونشکنى مىکنند.
شایان ذکر است که: کارگزاران و هر کسى که به نحوى با بیتالمال سر و کار دارد و متصدّى آن است، باید توجّه و دقّت کامل داشته باشد که استفاده غیر قانونى از بیتالمال، ظلم بزرگى است؛ به دلیل اینکه اموال عمومى، مال همه یتیمان، پابرهنگان، فقیران، ضعیفان و قشر آسیبپذیر جامعه است که در صورت «سوء استفاده»، حقّ همه آنها ضایع مىشود و این، ستمى نابخشودنى است و از لحاظ وجدانى، عقلى و نقلى، محکوم و مذموم است.
پىنوشتها:
1. نهج السّعادة فى مستدرک نهج البلاغه، محمّدباقر محمودى، دارالتعاریف، بیروت، 1396ق، ج 1، ص 198.
2. نهج البلاغه، خطبه 15.
3. نهج السّعادة فى مستدرک نهج البلاغه، ج 4، ص 31.
4. همان، ج 1، ص 224.
5. همان، ص 224 و 225.
6. شرح نهج البلاغه، ابن ابىالحدید، ج 4، ص 102.
7. نهج السّعادة فى مستدرک نهج البلاغه، ج 4، ص 146 و 147.
8. نهج البلاغه، خطبه شقشقیه. در مورد سوء استفاده عثمان از بیتالمال، ر. ک: مروج الذّهب، ج 2، ص 350؛ الغدیر، ج 8، ص 287 ـ 275 و شرح نهجالبلاغه، ابن میثم، ج 1، ص 167.
9. نهجالبلاغه، ترجمه جعفر شهیدى، ص 34.
10. همان، ص 338؛ فرهنگ آفتاب، ج 8، ص 4444.
11. شرح نهجالبلاغه، ابن ابىالحدید، ج 4، ص 83 و 85؛ قاموس الرّجال، محمّدتقى تسترى، جامعه مدرّسین، قم، ج 9، ص 438.
12. قاموس الرّجال، تسترى، نشر الکتاب، تهران، ج 9، ص 7.
13. همان، ص 220.
14. هر «دینار» معادل ده درهم بوده و این مبلغ در آن روزگار براى خرید خانههاى گلى کوفه مبلغ گزافى به شمار مىآمد.
15. نهج السّعادة فى مستدرک نهج البلاغه، ج 1، ص 602؛ عبقریة الامام، ص 169 ـ 160.
16. نهج البلاغه، ترجمه فیضالاسلام، نامه 40، ص 955.
17. نهج السّعادة فى مستدرک نهج البلاغه، ج 1، ص 224.
18. بحارالانوار، ج 41، ص 105 و ج 104، ص 275.
«حاکم» در اسلام، فردى است که مسئولیّتش از افراد دیگر بیشتر و وظائفش از همگان خطیرتر است. حاکم مانند برادرى مهربان و خادمى دلسوز و امین، انجام وظیفه مىنماید و حکومت را وسیله اشباع غرایز حیوانى، خودخواهى و نخوت قرار نمىدهد.
حاکم نمىتواند خود و کسانش را بر دیگران برگزیند و براى خود و وابستگانش دستگاه و تجمّلات فراهم کند و به روش کسرى و قیصر عمل نماید، از مردم فاصله بگیرد و بیش از حقّ خود از «بیتالمال» بردارد.
حکومت در اجتماع اسلامى، باید درخشانترین مظهر «عدالت اسلامى» باشد و از استبداد و استثمار، به هر نحوه، منزّه باشد و در تقسیم بیتالمال بین افراد ملت هیچگونه تبعیض روا ندارد....
حکومت امام على علیهالسلام نشان دهنده تمام این اصول و روشنترین تجلّى حکومت انسانى و معرّفِ حقیقى روح عدالت و مساوات اسلام است.
در این نوشتار مختصر، تنها به حفظ و حراست از بیتالمال و بهرهگیرى از آن در حکومت امام على علیهالسلام مىپردازیم.
ستیز با ناهنجارى
در فرهنگ امام على علیهالسلام بهرهگیرى از بیتالمال و حفظ و حراست از آن بر اساس قانون، از اهمیّت ویژهاى برخوردار است. یکى از امورى که حضرت بر آن اصرار و پافشارى مىورزید، جلوگیرى از بخششهاى نارواى بیتالمال و تقسیم مساوى آن بین مسلمانان، اعم از عرب، عجم، مولى و عبد بود؛ چیزى که بسیارى از اصحاب از آن رویگردان بوده، تاب و تحمل پذیرش آن را نداشتند. این عده به همین جهت، یکى بعد از دیگرى به آن حضرت اعتراض نموده و پس از مدّتى کنارهگیرى، عَلَم مخالفت و دشمنى برافراشتند.
از زمان خلیفه دوم، بیتالمال بر اساس سوابق و درجات اصحاب تقسیم مىشد. در زمان عثمان نیز همین سیاست، با تساهل افزونترى ادامه یافت؛ یعنى نه تنها طبق دیوان عمر، اموال بیت المال به طور نامساوى تقسیم مىشد؛ بلکه حاتمبخشىهاى بىحساب و کتابى از سوى خلیفه سوم صورت مىگرفت. از این رو ذائقه بسیارى از اصحاب به اخّاذىِ ناروا از بیتالمال عادت کرده، مسئله تساهل در استفاده غیر عادلانه از بیتالمال رواج یافت. امام على علیهالسلام پس از رسیدن به خلافت، در همان روزهاى نخست، فرمود:
«اَلا و اِنَّ کلّ قطعة اقطعها عثمان من مالِ اللّه مردودٌ على بَیتِ المال المسلمین...1 و اللّه لو وجدتُهُ قد تزوّج به النّساء و ملک به الاماءُ، لرددتُه فانّ فى العدل سعة و من ضاق علیه العدل فالجور علیه أضیق؛2 آگاه باشید هر قطعه زمینى را که عثمان از مال خدا به کسى هدیه داده، به بیتالمال مسلمانان عودت داده خواهد شد... قسم به خدا! اگر با آن اموال، زنانى کابین بسته و یا کنیزانى خریده باشند، آن را بازپس خواهم گرفت؛ زیرا «عدالت» مایه گشایش و رفاه است و آن کس که عدالت بر او گران آید، تحمّل ظلم و ستم برایش گرانتر خواهد بود.»
على علیهالسلام سپس براى تمام کارگزارانش این بخشنامه را صادر فرمود:
«لایسخروا المسلمین، من سألکُم غیر الفریضة فقد اعتدى فلاتعطوه3؛ هر کس بیش از سهم تعیین شدهاش را طلبید، زیادهطلبى کرده است. از پرداخت زیاده، خوددارى کنید.»
تقسیم مساوى بیتالمال، موجب نارضایتى و اعتراض بسیارى از بیعت کنندگان و دوستان دور و نزدیک آن حضرت شد؛ به طورى که افرادى چون: طلحه، زبیر و حتى نزدیکان آن حضرت چون: برادرش عقیل4 و خواهرش امّ هانى5 بدان اعتراض کردند.
یحیى بن عروة بن زبیر مىگوید: وقتى نزد پدرم سخن از على علیهالسلام به میان مىآمد، او از حضرت بد مىگفت، ولى یک بار به من گفت: «پسرم! قسم به خدا! مردم از على جدا نشدند مگر به خاطر دنیا».
اسامة بن زید، پیکى نزد حضرت فرستاد و گفت:
«عطاى مرا بفرست، شما مىدانى که اگر در دهان شیر بروى، با شما مىآیم».
امیرمؤمنان علیهالسلام در پاسخ نوشت:
«انّ هذا المال لمن جاهد علیه، و لکن لى مالاً بالمدینة فأصب منه ما شئت؛6
این مال براى کسى است که در جهاد شرکت کرده باشد؛ اما من در مدینه مالى دارم، هرچه مىخواهى از آن بگیر.»
امام صادق علیهالسلام مىفرماید: یکى از دوستان امیرمؤمنان علیهالسلام از ایشان مالى درخواست نمود، حضرت فرمود:
«یخرج عطائى فأُقاسِمُک هُو؛ (آنگاه که حقوق من رسید، از آن به تو مىدهم»؛ ولى آن شخص به آن مقدار قانع نشد و گفت: برایم کافى نیست. به معاویه پیوست.7
قانونمدارى
در فرهنگ آن امام، بهرهگیرى از بیتالمال مسلمانان بر پایه قانون، از اهمیّت ویژهاى برخوردار است. یکى از توصیههاى مهم و کاربردى على علیهالسلام به کارگزارانش، بهرهگیرى معقول و قانونى از بیتالمال است. حضرت بارها کارگزارانش را از خطرها و آفتهاى قانون شکنى در مورد بیتالمال، برحذر داشته است. سیاست اقتصادى على علیهالسلام در مورد بهرهگیرى از بیتالمال، یکى از اصولىترین سیاستهاى اقتصادى است که براى کارگزاران همه دورهها کاربرد دارد.
متأسّفانه یکى از امورى که جوامع امروزه را رنج مىدهد، استفاده و بهرهگیرى غیر قانونى برخى از کارگزاران و نزدیکان آنها از بیتالمال است. سرگذشت برخى از این دست کارگزاران، نشان مىدهد که یکى از عوامل مهمّ ناهنجارى آنان مربوط به بهرهگیرى ناروا از اموال عمومى بوده است. برخى از نزدیکان کارگزاران و اطرافیان آنها از قدرت، سوء استفاده کرده، آنگونه از بیتالمال بهره مىگیرند که گویا تمام بیتالمال، اموال شخصى آنان است. على علیهالسلام در مورد استفاده غیر قانونى عثمان بن عفّان و نزدیکان او از بیتالمال، مىفرماید:
«و قام معه بنو أبیه یَخْضَمُونَ مالَ اللّه خِضْمَةَ الاِبلِ نِبتَةَ الرَّبیع8؛ هنگامى که عثمان به خلافت قیام کرد، خویشاوندانش با او ایستادند و بیتالمال را مانند شترِ مهار بریدهاى که گیاهان بهارى را بچرد، خوردند و بر باد دادند.»
بر اساس ضرورتِ رعایت قانون در بهرهگیرى از بیتالمال است که على علیهالسلام به مالک اشتر توصیه مىکند که خود و نزدیکان او در استفاده از اموال عمومى، حریم قانون را حفظ کنند:
«و ایّاکَ و الاِستئْثارَ بما النّاسُ فیه أسوةٌ9؛ بپرهیز از اینکه چیزى را به خود مخصوص دارى که بهره همه مردم در آن (بیتالمال) یکسان است.»
همچنین مىفرماید:
«والى، نزدیکان و خویشاوندانى دارد که خوى برترى جویى دارند و گردن فرازى... ریشه ستم اینان را با بریدن اسباب آن درآور و به هیچیک از اطرافیان و خویشاوندانت زمینى را به بخشش وامگذار...»10
ثروتهاى بادآورده
حضرت در اموال کارگزاران به شدّت دقّت مىکرد؛ اگر کسى به طور غیر منتظره صاحب ثروت یا خانه و زمینى مىشد، به سرعت منبع درآمد او را جست و جو مىکرد. اگر کارگزارى به ناحق از بیتالمال سهم افزونترى براى خود مىگرفت، با برخورد تند على علیهالسلام مواجه مىشد. از این رو، زیادهخواهان از آن حضرت جدا شده، به معاویه مىپیوستند. کما اینکه یزید بن حجیه ـ فرماندار «رى» و دشتپى11، مصقلة بن هبیرة12 و نعمان بن عجلان13 پس از خیانت در بیتالمال، به سوى معاویه گریختند.
«شریح قاضى» در کوفه خانهاى به هشتاد دینار خرید14، حضرت سریع «قنبر» را دنبال او فرستاد و به شدّت وى را مورد بازخواست قرار داد. شریح، خود ماجرا را چنین نقل مىکند:
وقتى نزد على علیهالسلام رفتم، گفت: به من خبر رسیده خانهاى به هشتاد دینار خریدهاى...؟ گفتم: بله اى امیرمؤمنان!
ایشان فرمود:
«اى شریح! از خدا بترس، همانا به زودى کسى به سراغت مىآید که به سند خانهات نمىنگرد و به دلائل و توجیهات تو بر مالکیت این خانه، نگاه نمىکند، تو را از خانهات بیرون آورده، به قبر تسلیم مىکند، در حالى که نه مالى همراه دارى و نه خانهاى! قدرى درنگ کن! ببین این خانه را از غیر مالت نخریده باشى و یا از مال غیرِ حلال نپرداخته باشى، که اگر چنین باشد، در دنیا و آخرت خسارت کرده و زیان نمودهاى.»15
امام على علیهالسلام در نامهاى به یکى از نمایندگانش مىفرماید:
«... به من اطلاع دادهاند که تو زمین را برهنه کردهاى ـ و محصول درختان و زراعت را براى خویشتن جمع کردهاى و چیزى به مردم ندادهاى ـ و همه اموال بیتالمال را هم براى خویش اندوختهاى! بنابراین، گزارش کار خود ـ و حسابِ دخل و خرجت ـ را برایم بفرست. و به یاد داشته باش که حسابرسى خداوند در رستاخیز، از حسابرسى و بررسى مردم، دقیقتر است؛ زیرا ممکن است در اینجا، کسى گزارشْ برخلاف واقع بنویسد، یا دروغى بگوید، اما در روز قیامت همه چیز روشن است و پروندهها حقایق را نشان مىدهند.»16
برخورد امام على علیهالسلام با برادرش عقیل ـ که سهم بیشترى از بیتالمال مىخواست ـ حاکى از دقّت بسیار و اهتمام آن امام همام در بهرهگیرى از بیتالمال و رعایت قانون است. عقیل به خاطر سختى معیشت، خدمت آن حضرت رسید و گفت:
برادر! فرزندانم گرسنه هستند، زندگىام به سختى مىگذرد، مقدارى سهم ما را از بیتالمال زیاد کن.
حضرت که در بالاخانهاى مُشْرِف به سراى تجّار بود، فرمود:
برادر! برخیز، مقدارى از پولهایى که در این تجارتخانه است، بیاور.
عقیل پاسخ داد:
آیا مرا به سرقت امر مىکنى؟
حضرت فرمود:
برادر! تو مرا به دزدى دعوت مىکنى؟ این بیتالمال مسلمانان است. من حق ندارم بیش از آنچه به دیگران مىدهم، به تو بدهم.
این است سیره حکومتى على علیهالسلام و آن هم مسئله خاموش کردن چراغش در نیمه شب و عدم استفاده از روغن چراغ بیتالمال براى کار شخصى خود!17
على علیهالسلام نهایت توجّه خود را در زمینه حفظ و حراست از بیتالمال و بهرهگیرى صحیح از آن به کار گرفته؛ تا آنجا که به کارگزارانش دستور مىدهد که حتّى در نوشتن نامهها از اسراف بپرهیزند. مىفرماید:
«أدقّوا اقلامکم و قاربوا بین سُطورکم و احذِفوا عن فُضولِکم و اقصدوا قَصْدَ الْمَعانى و ایّاکم و الْاِکْثار فانّ اموال المسلمین لاتحتمل الاضرار؛18 قلمها را نازک کنید، فاصله سطرها را کم، مطالب اضافى را حذف کنید و به معانى توجّه داشته باشید. از پرنویسى، دورى شود، زیرا اموال مسلمانان تحمّل ضرر ندارد.»
نتیجهگیرى
از مطالبى که گذشت، درمىیابیم که «سیره حکومت علوى علیهالسلام » روشنترین تجلّى حکومت انسانى و مُعَرِّف حقیقى روح عدالت و مساوات اسلامى است.
بخششهاى نارواى بیتالمال و تقسیم غیر عادلانه آن در «حکومت علوى» مردود و مطرود است. سیاست على علیهالسلام در مورد بهرهگیرى از بیتالمال و حفظ و حراست از اموال عمومى، فقط تئورى نیست که آن را بنویسیم و در کنارى بگذاریم؛ بلکه دستورالعملى است براى کشوردارى که باید همه کارگزاران آن را ملاکِ عمل خود قرار دهند؛ چرا که با رعایت این قبیل دستورالعملها، افراد بىخانمان و نیازمند، سامان مىگیرند و عدالت اجتماعى، تحقّق مىیابد.
در نحوه رفتار على علیهالسلام با کارگزارانش در مورد بیتالمال، دو نکته مهم قابل توجّه است:
1. نظارت دقیق زمامدار جامعه اسلامى ـ که البته قبل از هر کس، خود زمامدار باید تعدّى و تخطّى نکند ـ بر اجراى صحیح قانون در اموال عمومى توسّط کارگزارانش.
2. برخورد قاطع زمامدار با کارگزارانى که قانونشکنى مىکنند.
شایان ذکر است که: کارگزاران و هر کسى که به نحوى با بیتالمال سر و کار دارد و متصدّى آن است، باید توجّه و دقّت کامل داشته باشد که استفاده غیر قانونى از بیتالمال، ظلم بزرگى است؛ به دلیل اینکه اموال عمومى، مال همه یتیمان، پابرهنگان، فقیران، ضعیفان و قشر آسیبپذیر جامعه است که در صورت «سوء استفاده»، حقّ همه آنها ضایع مىشود و این، ستمى نابخشودنى است و از لحاظ وجدانى، عقلى و نقلى، محکوم و مذموم است.
پىنوشتها:
1. نهج السّعادة فى مستدرک نهج البلاغه، محمّدباقر محمودى، دارالتعاریف، بیروت، 1396ق، ج 1، ص 198.
2. نهج البلاغه، خطبه 15.
3. نهج السّعادة فى مستدرک نهج البلاغه، ج 4، ص 31.
4. همان، ج 1، ص 224.
5. همان، ص 224 و 225.
6. شرح نهج البلاغه، ابن ابىالحدید، ج 4، ص 102.
7. نهج السّعادة فى مستدرک نهج البلاغه، ج 4، ص 146 و 147.
8. نهج البلاغه، خطبه شقشقیه. در مورد سوء استفاده عثمان از بیتالمال، ر. ک: مروج الذّهب، ج 2، ص 350؛ الغدیر، ج 8، ص 287 ـ 275 و شرح نهجالبلاغه، ابن میثم، ج 1، ص 167.
9. نهجالبلاغه، ترجمه جعفر شهیدى، ص 34.
10. همان، ص 338؛ فرهنگ آفتاب، ج 8، ص 4444.
11. شرح نهجالبلاغه، ابن ابىالحدید، ج 4، ص 83 و 85؛ قاموس الرّجال، محمّدتقى تسترى، جامعه مدرّسین، قم، ج 9، ص 438.
12. قاموس الرّجال، تسترى، نشر الکتاب، تهران، ج 9، ص 7.
13. همان، ص 220.
14. هر «دینار» معادل ده درهم بوده و این مبلغ در آن روزگار براى خرید خانههاى گلى کوفه مبلغ گزافى به شمار مىآمد.
15. نهج السّعادة فى مستدرک نهج البلاغه، ج 1، ص 602؛ عبقریة الامام، ص 169 ـ 160.
16. نهج البلاغه، ترجمه فیضالاسلام، نامه 40، ص 955.
17. نهج السّعادة فى مستدرک نهج البلاغه، ج 1، ص 224.
18. بحارالانوار، ج 41، ص 105 و ج 104، ص 275.