نقش اهلبیت (ع) در تفسیر قرآن (2)
آرشیو
چکیده
متن
برخورد با آراء انحرافى
یکى از شیوههاى مهمّ اهلبیت علیهمالسلام در ارائه فرهنگ صحیح اسلام و گسترش معارف حقیقى قرآن، برخورد با آراء انحرافى است که برخى از آنها به صورت یک مکتب در جامعه نفوذ و گسترش یافته بود.
آنان در ضمن ارائه مبانى و اصول صحیح تفسیر قرآن و تفکّر دینى، با آراء و دیدگاههاى گمراه کننده نیز برخورد نموده و به اص، مذمّت قیاس و استحسانات و حاب و مردم هشدار مىدادند. از جمله آنها برخورد با پدیده جعل، پیشگیرى از ورود اسرائیلیاتممنوعیت تفسیر به رأى مىباشد.
1. برخورد با پدیده جعل
سنّت پیامبر صلىاللهعلیهوآله و اهلبیت علیهمالسلام برخورد با انحرافهاى دینى بود. پیامبر صلىاللهعلیهوآله از آغاز، خطر پدیده جعل را احساس نموده و براى جلوگیرى از آن هشدار داد و فرمود:
«کثرت علىّ الکذّابة و ستکثر فمن کذب علىّ متعمّداً فلیتبوّء مقعده من النّار؛1 دروغگویان بر من زیاد شدهاند و بیشتر هم خواهند شد! هر کسى به طور عمد بر من دروغ بندد، جایگاه او پر از آتش خواهد بود.»
پیشواى وضّاعین و جعّالین «ابوهریره دوسى» است. او در حالى که تنها یک سال و نه ماه پس از جنگ خیبر (سال هفتم هجرى) در مدینه بوده است، بیش از تمام صحابه از پیامبر روایت نقل کرده است. ابن حزم گوید: حدود 5374 حدیث از او در برخى کتابها نقل شده است که تنها بخارى 466 حدیث آن را روایت مىکند.2
بدین جهت، على علیهالسلام به او خوشبین نبود و فرمود: «لا اَحداً أکذب من هذا الدّوسى على رسولاللّه صلىاللهعلیهوآله ؛ هیچکس دروغگوتر از این ابوهریره دوسى که بر رسولخدا صلىاللهعلیهوآله دروغ مىبندد، نیست.»3
این پدیده خطرناک به ویژه در میان اهل سنّت با انگیزههاى مختلف سیاسى، کلامى، اقتصادى و... رشد نمود.
ائمه اطهار علیهمالسلام به شدّت با این پدیده شوم برخورد نموده و به یاران خود آموزش مىدادند که در پذیرش روایات، دقیق و حسّاس باشند و هر روایتى را نپذیرند.
محمّد بن عیسى بن عبید گفته است: یکى از اصحاب ما از یونس بن عبدالرّحمن سؤال کرد ـ در حالى که من آنجا حضور داشتم ـ به او گفت: اى ابامحمد! چرا اینقدر در (پذیرش) حدیث، سرسختى و چرا تا این حد، روایات ما را انکار مىکنى؟
گفت: هشام بن حکم حدیثى که از امام صادق علیهالسلام شنیده، به من گفته است که فرمود:
«به نام ما حدیثى را نپذیرید مگر آنکه با قرآن و سنّت سازگار باشد، یا از احادیث پیشین ما براى آن شاهدى بیابید؛ زیرا مغیر بن سعید ـ که از رحمت خدا دورباد ـ در کتابهاى اصحاب پدرم احادیثى را وارد کرده که پدرم هرگز سخنى از آنها نگفته است. از خدا بترسید و بر ما سخنانى را که مخالف گفتار پروردگارمان و سنّت پیامبرمان محمّد صلىاللهعلیهوآله باشد، نبندید. ما هرگاه سخن بگوییم، مىگوییم: «قال اللّه عزّوجلّ و قال رسولاللّه صلىاللهعلیهوآله .»4
2. پیشگیرى از ورود اسرائیلیات
از آسیبهاى روایات تفسیرى، وجود روایات اسرائیلى است. بیشترین روایات و اخبار یهود را «کعب الأحبار» یهودى وارد حوزه دین اسلام کرد. وى اهل یمن بود و در واقع سمت استادى ابوهریره را دارد. ابوریّه مىنویسد: «و قد استطاع هذا الیهودى ان یدسّ من الخرافات و الاوهام و الاکاذیب فى الدین ما امتلات به کتب التفسیر و الحدیث و التاریخ...؛5 این یهودى (کعب الأحبار) توانست خرافات، اوهام و اکاذیب زیادى را وارد دین کند تا جایى که کتابهاى تفسیر، حدیث، تاریخ و... پر از روایات او شد.»
امامان معصوم علیهمالسلام با این پدیده نیز به شدّت برخورد مىکردند. شخصى در محضر امام باقر علیهالسلام گفت: کعب الأحبار مىگوید: «انّ الکعبة تسجد لبیت المقدّس فى کلّ غداةٍ؛ کعبه در هر صبح بر بیتالمقدّس سجده مىکند.»، امام علیهالسلام فرمود: «کذبتَ و کذب الأحبار معک؛ تو و کعب الأحبار هر دو دروغ مىگویید.» و آنگاه با حالت خشمگین فرمود: «ما خلق اللّه عزّوجلّ بقعة فى الأرض احبّ الیه منها؛6 خداوند جایى از زمین را محبوبتر از کعبه نیافریده است.»
همچنین است روایاتى که درباره برخورد با برخى از افکار اسرائیلى وارد شده است همچون: آفرینش حوّا از دنده چپ آدم.7
3. مذمّت قیاس و استحسانات
یکى از شیوههاى انحرافى در دین استفاده از «قیاس»، «آراء شخصى» و «استحسانات» براى اثبات حکمى یا حقیقتى در دین است. اگرچه جایگاه این بحث در فقه و اصول است، اما در روایتى «قیاس» را عامل و عنصر تغییر کتاب خدا و سنّت پیامبر صلىاللهعلیهوآله دانسته است.8 این شیوههاى انحرافى به شدّت از جانب پیامبر صلىاللهعلیهوآله و ائمّه معصومین علیهمالسلام مورد نهى و سرزنش قرار گرفتهاند.9 چراکه اساس دین و شریعت از جانب خداوند است: «ان الحکم الاّ للّه؛10 حکم تنها از جانب خداست.» اگر چه خداوند متعال در برخى موارد، تشریع و حکم را به پیامبر و امامان علیهمالسلام واگذار نموده است، ولى هر انسانى نمىتواند از جانب خود حکمى و فتوایى صادر کند.
اساسىترین مشکل این مکتب انحرافى این است که اگر فرهنگ قیاس و آراء شخصى بر جامعهاى حاکم باشد، دیگر دین خدا و رسول او در فرهنگ آن جامعه حکمفرما نیست و نیازى به ارسال رُسُل و نزول کُتُب آسمانى نیست.11
امام على علیهالسلام این نکته را در عصر خود هشدار داد و فرمود:
«لاتقیسوا الدّین فانّ من الدّین ما لایقاس و سیأتى اقوام یقیسون فهم اعداء الدّین و اوّل من قاس ابلیس؛12 در دین قیاس نکنید؛ چراکه در دین امورى است که قیاسبردار نیست. اما گروهى خواهند آمد که قیاس مىکنند و آنها دشمنان دین هستند و نخستین کسى که قیاس کرد، ابلیس بود.»
در روایتى امام صادق علیهالسلام این مکتب را سرزنش نموده، مىفرماید:
«اصحاب قیاس با قیاس در جستجوى علم هستند ولى قیاس براى آنها جز دورى از حق، چیز دیگرى ندارد؛ چراکه دین خدا با قیاس به حق نمىرسد.»13
4. ممنوعیت تفسیر به رأى
یکى از راههاى گمراه کردن مردم از حقایق قرآن کریم، تحریف معنوى آیات و انحراف افکار از معارف حقیقى دین است که افراد دنیاطلب، سودجو و استثمارگر جهت بهرهمندى از دنیا به تأویل باطل و تفسیر به رأى در آیات قرآن پرداختند.
اهلبیت علیهمالسلام براى جلوگیرى از این شیوه خطرناک، ضمن هشدارهاى فراوان، تفسیر قرآن را بر اساس رأى، مذمّت و ممنوع کردند. ابنعباس از پیامبر نقل مىکند که فرمود: «من قال فى القرآن برأیه فلیتبوّء مقعده من النّار؛14 کسى که با رأى شخصى درباره قرآن سخن بگوید، جایگاه او در آتش است.»
امام صادق علیهالسلام فرمود: «من فسّر القرآن برأیه فاَصاب لمیوجر و ان اخطأ کان اثمه علیه؛15 کسى که قرآن را تفسیر به رأى کند اگرچه صحیح هم باشد، پاداشى به او داده نمىشود و اگر خطا باشد، گناهش بر گردن او است.»
همچنین فرمود: «من فسّر برأیه آیةً من کتاب اللّه فقد کفر؛16 کسى که یک آیه از قرآن را تفسیر به رأى کند، حتماً کافر است.»
در روایتى دیگر، امیر مؤمنان علیهالسلام از رسول خدا صلىاللهعلیهوآله و او از خداوند متعال نقل مىکند که خداوند فرمود:
«ما آمَنَ بى من فَسَّر برأیه کلامى؛17 کسى که کلام (قرآن) مرا به رأى خود تفسیر کند، ایمان به من نیاورده است.»
مفهوم تفسیر به رأى
برخى از دیدگاههاى مفسّران در مفهوم «تفسیر به رأى» عبارت است از:
الف) فیض کاشانى تفسیر به رأى را بر دو معنا قابل حمل مىداند:
یک: اینکه مفسّر، رأى و عقیده خاصّى مطابق هواى نفس داشته باشد، آنگاه آیهاى را بر آن تطبیق مىدهد تا براى عقیده خود دلیل بیاورد و بر صحّت آن استدلال کند اگرچه آیه قرآن عقیده و رأى مذهب او را نمىرساند.
دو: مفسر در آیاتى که داراى الفاظ مبهم، مجمل، عام، اضمار، حذف و... هستند تنها به ظاهر الفاظ بسنده کرده بدون اینکه جهات ادبى، وجوه آیات و شناختى نسبت به روایات داشته باشد و تنها به مجرّد ظاهر کلام به تفسیر قرآن مبادرت ورزد.18
ب) علاّ مه طباطبایى به دو نکته اساسى در معناى تفسیر به رأى که از روایات برگرفته است، اشاره مىنماید:
یک: اضافه رأى به ضمیر «ه» (برأیه) در روایات، استقلال، استبداد و خودسرى در رأى را مىفهماند که مفسّر بدون استمداد از آیات دیگر قرآن تنها بر فهم کلام عربى تکیه کند و مستقلاّ ً رأى دهد.
دو: مفسّر مانند کلام سایر مردم به تفسیر و فهم آیات قرآن بپردازد و کلام خدا را با سخن مردم مقایسه کند. این در حالى است که کلام خدا با کلام بشر متفاوت است؛ زیرا الفاظش در عین اینکه از هم جدا هستند، به یکدیگر متصل نیز مىباشند (برخى آیات، برخى دیگر را تفسیر مىکند).
به عبارت دیگر: نهى، از شیوه برداشت است؛ یعنى نباید از قرآن مانند کلام معمولى مردم برداشت کنیم. هر چند اینگونه برداشت از قرآن گاهى ما را به مقصد برساند و گفتار حق را به ما نشان دهد اما چون شیوه صحیح نیست، این تفسیر مورد مذمّت و نکوهش قرار گرفته است. گواه بر این معنا، روایتى است که پیامبر صلىاللهعلیهوآله فرمود:
«من تکلّم فى القرآن برأیه فاَصاب الحقّ فقد اَخطأ؛ کسى که با رأى خودش درباره قرآن و تفسیر آیات آن سخن بگوید، خطا کرده است هر چند که آن رأى حق باشد.»19
ج) یکى دیگر از معانى تفسیر به رأى این است که، مفهوم جملهاى را چنان که قواعد ادبى و لغت اقتضاء مىکند، بپذیریم ولى در تطبیق آن بر مصادیق، مرتکب تحریف شویم و چیزى را که مصداق آن نیست، بر طبق سلیقه شخصى خود نمونهاى از آن معرّفى کنیم.20
د) دیدگاههاى دیگرى نیز در این زمینه وجود دارد که جهت اطلاع بیشتر به منابع تخصّصى رجوع کنید.21
پىنوشتها:
1. بحارالانوار، ج 2، ص 225.
2. اضواء على السّنّة المحمّدیة، ابوریّه، ص 201.
3. شرح نهجالبلاغه، ابن ابىالحدید، ج 1، ص 360.
4. بحارالانوار، ج 2، ص 249، به نقل از علوم القرآن، سید محمدباقر حکیم، ص 330.
5. اضواء على السّنة المحمّدیة، ص 164.
6. الکافى، کلینى، ج 4، ص 239؛ بحارالانوار، ج 46، ص 354.
7. ر. ک: تفسیر عیاشى، ج 1، ص 215؛ عللالشرایع، شیخ صدوق، ، ص 17 و 18؛ تفسیر صافى، فیض کاشانى، ج 1، ص 383؛ کنزالدّقایق، محمد بن محمدرضا قمى مشهدى، ، ج 3، ص 308 به بعد.
8. ر. ک: وسائل الشّیعه، حرّ عاملى، ج 18، ص 39: (عن ابىعبداللّه (ع) قال: «لعن اللّه اصحاب القیاس فانّهم غیّروا کتاب اللّه و سنّة رسولاللّه (ص) و....»).
9. ر. ک: علوم القرآن، سید محمدباقر حکیم، ص 315.
10. انعام / 57.
11. چنانچه مضمون روایات است، ر. ک:
وسائلالشّیعه، ج 18، ص 33، روایتى به نقل از تفسیر نعمانى.
12. همان، ج 18، ص 27.
13. ر. ک: الکافى، ج 1، ص 57، ح 14، ص 24، ح 5 و 6 و ص 228 ح 1.
14. جامع البیان، طبرى، ج 1، ص 27.
15. تفسیر عیاشى، ج 1، ص 27.
16. همان، ص 18، در روایت دیگر آمده است: «ان اخطأ فهو ابعد من السّماء».
17. التفسیر و المفسّرون، معرفت، ج 1، ص 60، به نقل از امالى، شیخ صدوق.
18. تفسیر صافى، فیض کاشانى، ج 1/23 و 22، مقدمة الخامسة.
19. المیزان، ج 3، ص 76 و 77.
20. جزوه تفسیر به رأى، آیةاللّه مکارم شیرازى، ص 26.
21. ر. ک: الاتقان فى علوم القرآن، سیوطى، ج 4، 482، عمید زنجانى، مبانى و روشهاى تفسیرى، ص 228؛ روشها و گرایشهاى تفسیرى علوى مهر، حسین، ص 175.
یکى از شیوههاى مهمّ اهلبیت علیهمالسلام در ارائه فرهنگ صحیح اسلام و گسترش معارف حقیقى قرآن، برخورد با آراء انحرافى است که برخى از آنها به صورت یک مکتب در جامعه نفوذ و گسترش یافته بود.
آنان در ضمن ارائه مبانى و اصول صحیح تفسیر قرآن و تفکّر دینى، با آراء و دیدگاههاى گمراه کننده نیز برخورد نموده و به اص، مذمّت قیاس و استحسانات و حاب و مردم هشدار مىدادند. از جمله آنها برخورد با پدیده جعل، پیشگیرى از ورود اسرائیلیاتممنوعیت تفسیر به رأى مىباشد.
1. برخورد با پدیده جعل
سنّت پیامبر صلىاللهعلیهوآله و اهلبیت علیهمالسلام برخورد با انحرافهاى دینى بود. پیامبر صلىاللهعلیهوآله از آغاز، خطر پدیده جعل را احساس نموده و براى جلوگیرى از آن هشدار داد و فرمود:
«کثرت علىّ الکذّابة و ستکثر فمن کذب علىّ متعمّداً فلیتبوّء مقعده من النّار؛1 دروغگویان بر من زیاد شدهاند و بیشتر هم خواهند شد! هر کسى به طور عمد بر من دروغ بندد، جایگاه او پر از آتش خواهد بود.»
پیشواى وضّاعین و جعّالین «ابوهریره دوسى» است. او در حالى که تنها یک سال و نه ماه پس از جنگ خیبر (سال هفتم هجرى) در مدینه بوده است، بیش از تمام صحابه از پیامبر روایت نقل کرده است. ابن حزم گوید: حدود 5374 حدیث از او در برخى کتابها نقل شده است که تنها بخارى 466 حدیث آن را روایت مىکند.2
بدین جهت، على علیهالسلام به او خوشبین نبود و فرمود: «لا اَحداً أکذب من هذا الدّوسى على رسولاللّه صلىاللهعلیهوآله ؛ هیچکس دروغگوتر از این ابوهریره دوسى که بر رسولخدا صلىاللهعلیهوآله دروغ مىبندد، نیست.»3
این پدیده خطرناک به ویژه در میان اهل سنّت با انگیزههاى مختلف سیاسى، کلامى، اقتصادى و... رشد نمود.
ائمه اطهار علیهمالسلام به شدّت با این پدیده شوم برخورد نموده و به یاران خود آموزش مىدادند که در پذیرش روایات، دقیق و حسّاس باشند و هر روایتى را نپذیرند.
محمّد بن عیسى بن عبید گفته است: یکى از اصحاب ما از یونس بن عبدالرّحمن سؤال کرد ـ در حالى که من آنجا حضور داشتم ـ به او گفت: اى ابامحمد! چرا اینقدر در (پذیرش) حدیث، سرسختى و چرا تا این حد، روایات ما را انکار مىکنى؟
گفت: هشام بن حکم حدیثى که از امام صادق علیهالسلام شنیده، به من گفته است که فرمود:
«به نام ما حدیثى را نپذیرید مگر آنکه با قرآن و سنّت سازگار باشد، یا از احادیث پیشین ما براى آن شاهدى بیابید؛ زیرا مغیر بن سعید ـ که از رحمت خدا دورباد ـ در کتابهاى اصحاب پدرم احادیثى را وارد کرده که پدرم هرگز سخنى از آنها نگفته است. از خدا بترسید و بر ما سخنانى را که مخالف گفتار پروردگارمان و سنّت پیامبرمان محمّد صلىاللهعلیهوآله باشد، نبندید. ما هرگاه سخن بگوییم، مىگوییم: «قال اللّه عزّوجلّ و قال رسولاللّه صلىاللهعلیهوآله .»4
2. پیشگیرى از ورود اسرائیلیات
از آسیبهاى روایات تفسیرى، وجود روایات اسرائیلى است. بیشترین روایات و اخبار یهود را «کعب الأحبار» یهودى وارد حوزه دین اسلام کرد. وى اهل یمن بود و در واقع سمت استادى ابوهریره را دارد. ابوریّه مىنویسد: «و قد استطاع هذا الیهودى ان یدسّ من الخرافات و الاوهام و الاکاذیب فى الدین ما امتلات به کتب التفسیر و الحدیث و التاریخ...؛5 این یهودى (کعب الأحبار) توانست خرافات، اوهام و اکاذیب زیادى را وارد دین کند تا جایى که کتابهاى تفسیر، حدیث، تاریخ و... پر از روایات او شد.»
امامان معصوم علیهمالسلام با این پدیده نیز به شدّت برخورد مىکردند. شخصى در محضر امام باقر علیهالسلام گفت: کعب الأحبار مىگوید: «انّ الکعبة تسجد لبیت المقدّس فى کلّ غداةٍ؛ کعبه در هر صبح بر بیتالمقدّس سجده مىکند.»، امام علیهالسلام فرمود: «کذبتَ و کذب الأحبار معک؛ تو و کعب الأحبار هر دو دروغ مىگویید.» و آنگاه با حالت خشمگین فرمود: «ما خلق اللّه عزّوجلّ بقعة فى الأرض احبّ الیه منها؛6 خداوند جایى از زمین را محبوبتر از کعبه نیافریده است.»
همچنین است روایاتى که درباره برخورد با برخى از افکار اسرائیلى وارد شده است همچون: آفرینش حوّا از دنده چپ آدم.7
3. مذمّت قیاس و استحسانات
یکى از شیوههاى انحرافى در دین استفاده از «قیاس»، «آراء شخصى» و «استحسانات» براى اثبات حکمى یا حقیقتى در دین است. اگرچه جایگاه این بحث در فقه و اصول است، اما در روایتى «قیاس» را عامل و عنصر تغییر کتاب خدا و سنّت پیامبر صلىاللهعلیهوآله دانسته است.8 این شیوههاى انحرافى به شدّت از جانب پیامبر صلىاللهعلیهوآله و ائمّه معصومین علیهمالسلام مورد نهى و سرزنش قرار گرفتهاند.9 چراکه اساس دین و شریعت از جانب خداوند است: «ان الحکم الاّ للّه؛10 حکم تنها از جانب خداست.» اگر چه خداوند متعال در برخى موارد، تشریع و حکم را به پیامبر و امامان علیهمالسلام واگذار نموده است، ولى هر انسانى نمىتواند از جانب خود حکمى و فتوایى صادر کند.
اساسىترین مشکل این مکتب انحرافى این است که اگر فرهنگ قیاس و آراء شخصى بر جامعهاى حاکم باشد، دیگر دین خدا و رسول او در فرهنگ آن جامعه حکمفرما نیست و نیازى به ارسال رُسُل و نزول کُتُب آسمانى نیست.11
امام على علیهالسلام این نکته را در عصر خود هشدار داد و فرمود:
«لاتقیسوا الدّین فانّ من الدّین ما لایقاس و سیأتى اقوام یقیسون فهم اعداء الدّین و اوّل من قاس ابلیس؛12 در دین قیاس نکنید؛ چراکه در دین امورى است که قیاسبردار نیست. اما گروهى خواهند آمد که قیاس مىکنند و آنها دشمنان دین هستند و نخستین کسى که قیاس کرد، ابلیس بود.»
در روایتى امام صادق علیهالسلام این مکتب را سرزنش نموده، مىفرماید:
«اصحاب قیاس با قیاس در جستجوى علم هستند ولى قیاس براى آنها جز دورى از حق، چیز دیگرى ندارد؛ چراکه دین خدا با قیاس به حق نمىرسد.»13
4. ممنوعیت تفسیر به رأى
یکى از راههاى گمراه کردن مردم از حقایق قرآن کریم، تحریف معنوى آیات و انحراف افکار از معارف حقیقى دین است که افراد دنیاطلب، سودجو و استثمارگر جهت بهرهمندى از دنیا به تأویل باطل و تفسیر به رأى در آیات قرآن پرداختند.
اهلبیت علیهمالسلام براى جلوگیرى از این شیوه خطرناک، ضمن هشدارهاى فراوان، تفسیر قرآن را بر اساس رأى، مذمّت و ممنوع کردند. ابنعباس از پیامبر نقل مىکند که فرمود: «من قال فى القرآن برأیه فلیتبوّء مقعده من النّار؛14 کسى که با رأى شخصى درباره قرآن سخن بگوید، جایگاه او در آتش است.»
امام صادق علیهالسلام فرمود: «من فسّر القرآن برأیه فاَصاب لمیوجر و ان اخطأ کان اثمه علیه؛15 کسى که قرآن را تفسیر به رأى کند اگرچه صحیح هم باشد، پاداشى به او داده نمىشود و اگر خطا باشد، گناهش بر گردن او است.»
همچنین فرمود: «من فسّر برأیه آیةً من کتاب اللّه فقد کفر؛16 کسى که یک آیه از قرآن را تفسیر به رأى کند، حتماً کافر است.»
در روایتى دیگر، امیر مؤمنان علیهالسلام از رسول خدا صلىاللهعلیهوآله و او از خداوند متعال نقل مىکند که خداوند فرمود:
«ما آمَنَ بى من فَسَّر برأیه کلامى؛17 کسى که کلام (قرآن) مرا به رأى خود تفسیر کند، ایمان به من نیاورده است.»
مفهوم تفسیر به رأى
برخى از دیدگاههاى مفسّران در مفهوم «تفسیر به رأى» عبارت است از:
الف) فیض کاشانى تفسیر به رأى را بر دو معنا قابل حمل مىداند:
یک: اینکه مفسّر، رأى و عقیده خاصّى مطابق هواى نفس داشته باشد، آنگاه آیهاى را بر آن تطبیق مىدهد تا براى عقیده خود دلیل بیاورد و بر صحّت آن استدلال کند اگرچه آیه قرآن عقیده و رأى مذهب او را نمىرساند.
دو: مفسر در آیاتى که داراى الفاظ مبهم، مجمل، عام، اضمار، حذف و... هستند تنها به ظاهر الفاظ بسنده کرده بدون اینکه جهات ادبى، وجوه آیات و شناختى نسبت به روایات داشته باشد و تنها به مجرّد ظاهر کلام به تفسیر قرآن مبادرت ورزد.18
ب) علاّ مه طباطبایى به دو نکته اساسى در معناى تفسیر به رأى که از روایات برگرفته است، اشاره مىنماید:
یک: اضافه رأى به ضمیر «ه» (برأیه) در روایات، استقلال، استبداد و خودسرى در رأى را مىفهماند که مفسّر بدون استمداد از آیات دیگر قرآن تنها بر فهم کلام عربى تکیه کند و مستقلاّ ً رأى دهد.
دو: مفسّر مانند کلام سایر مردم به تفسیر و فهم آیات قرآن بپردازد و کلام خدا را با سخن مردم مقایسه کند. این در حالى است که کلام خدا با کلام بشر متفاوت است؛ زیرا الفاظش در عین اینکه از هم جدا هستند، به یکدیگر متصل نیز مىباشند (برخى آیات، برخى دیگر را تفسیر مىکند).
به عبارت دیگر: نهى، از شیوه برداشت است؛ یعنى نباید از قرآن مانند کلام معمولى مردم برداشت کنیم. هر چند اینگونه برداشت از قرآن گاهى ما را به مقصد برساند و گفتار حق را به ما نشان دهد اما چون شیوه صحیح نیست، این تفسیر مورد مذمّت و نکوهش قرار گرفته است. گواه بر این معنا، روایتى است که پیامبر صلىاللهعلیهوآله فرمود:
«من تکلّم فى القرآن برأیه فاَصاب الحقّ فقد اَخطأ؛ کسى که با رأى خودش درباره قرآن و تفسیر آیات آن سخن بگوید، خطا کرده است هر چند که آن رأى حق باشد.»19
ج) یکى دیگر از معانى تفسیر به رأى این است که، مفهوم جملهاى را چنان که قواعد ادبى و لغت اقتضاء مىکند، بپذیریم ولى در تطبیق آن بر مصادیق، مرتکب تحریف شویم و چیزى را که مصداق آن نیست، بر طبق سلیقه شخصى خود نمونهاى از آن معرّفى کنیم.20
د) دیدگاههاى دیگرى نیز در این زمینه وجود دارد که جهت اطلاع بیشتر به منابع تخصّصى رجوع کنید.21
پىنوشتها:
1. بحارالانوار، ج 2، ص 225.
2. اضواء على السّنّة المحمّدیة، ابوریّه، ص 201.
3. شرح نهجالبلاغه، ابن ابىالحدید، ج 1، ص 360.
4. بحارالانوار، ج 2، ص 249، به نقل از علوم القرآن، سید محمدباقر حکیم، ص 330.
5. اضواء على السّنة المحمّدیة، ص 164.
6. الکافى، کلینى، ج 4، ص 239؛ بحارالانوار، ج 46، ص 354.
7. ر. ک: تفسیر عیاشى، ج 1، ص 215؛ عللالشرایع، شیخ صدوق، ، ص 17 و 18؛ تفسیر صافى، فیض کاشانى، ج 1، ص 383؛ کنزالدّقایق، محمد بن محمدرضا قمى مشهدى، ، ج 3، ص 308 به بعد.
8. ر. ک: وسائل الشّیعه، حرّ عاملى، ج 18، ص 39: (عن ابىعبداللّه (ع) قال: «لعن اللّه اصحاب القیاس فانّهم غیّروا کتاب اللّه و سنّة رسولاللّه (ص) و....»).
9. ر. ک: علوم القرآن، سید محمدباقر حکیم، ص 315.
10. انعام / 57.
11. چنانچه مضمون روایات است، ر. ک:
وسائلالشّیعه، ج 18، ص 33، روایتى به نقل از تفسیر نعمانى.
12. همان، ج 18، ص 27.
13. ر. ک: الکافى، ج 1، ص 57، ح 14، ص 24، ح 5 و 6 و ص 228 ح 1.
14. جامع البیان، طبرى، ج 1، ص 27.
15. تفسیر عیاشى، ج 1، ص 27.
16. همان، ص 18، در روایت دیگر آمده است: «ان اخطأ فهو ابعد من السّماء».
17. التفسیر و المفسّرون، معرفت، ج 1، ص 60، به نقل از امالى، شیخ صدوق.
18. تفسیر صافى، فیض کاشانى، ج 1/23 و 22، مقدمة الخامسة.
19. المیزان، ج 3، ص 76 و 77.
20. جزوه تفسیر به رأى، آیةاللّه مکارم شیرازى، ص 26.
21. ر. ک: الاتقان فى علوم القرآن، سیوطى، ج 4، 482، عمید زنجانى، مبانى و روشهاى تفسیرى، ص 228؛ روشها و گرایشهاى تفسیرى علوى مهر، حسین، ص 175.