آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

بعد از شهادت امیرمؤمنان على علیه‏السلام و امام حسین علیه‏السلام دوره سلطه جنایت پیشگانِ بنى‏امیّه در قلمرو جهان اسلام، آغاز شد.
یکى از آثار خطرناک و خسارت‏بارِ حاکمیّت این سلسله منحوس، مبارزه بى‏وقفه آنان با تشیّع و چهره‏هاى شیعى و آرمان‏هاى انسان‏ساز این مکتب بود. آنها نگذاشتند حقایق و معارف دین، به وسیله مفسّران حقیقى، یعنى اهل‏بیت علیهم‏السلام در میان امت اسلامى بازتاب یابد.
این رویه ادامه داشت تا اینکه در آخر سده اوّل هجرى، امام محمّدباقر علیه‏السلام توانست با بهره‏گیرى از درایت و حکمت عمیق، اوّلین حوزه دینى شیعه را در سرزمین حجاز و مدینه، بنیان نهد. محدّثان و فقیهان بزرگى در محضر این امام همام پرورش یافتند که هریک از آنان به عنوان استوانه‏هاى مذهب شیعه، همواره مطرح‏اند.
یکى از چهره‏هاى برجسته حدیث و فقه، که در مکتب امام محمدباقر علیه‏السلام و سپس در محضر فرزند بزرگوارش امام صادق علیه‏السلام تربیت یافت، فُضَیل بن یسار بصرى است.
نگاهى کوتاه
فضیل بن یسار آن گونه که زندگینامه نویسان بزرگ اسلامى، نگاشته‏اند، در اواخر نیمه دوم سده اوّل هجرى، در شهر کوفه دیده به جهان گشود. او دوران خردسالى و نوجوانى‏اش را در این شهر سپرى کرد. وى سپس به شهر بصره رفت و تا آخر عمر در این شهر زندگى کرد. و به همین دلیل به «بصرى» معروف شد.1
چون فرزند ارشد او قاسم نام داشت، کنیه معروف فضیل، ابوالقاسم است. البته در برخى از نوشته‏ها، کنیه ابومسور نیز برایش گفته شده است.
لقب مشهور فضیل «نَهْدى» است. مدرّس خیابانى در اثر ارزشمند خویش، لقب جمعى از محدّثان را آورده که فضیل بن یسار نیز از جمله آنان است. خیابانى مى‏گوید: نسبت آنان منتهى مى‏شود به قبیله بنى نهد، که در سرزمین یمن زندگى مى‏کردند و همه، فرزندان نهد بن لیث یمنى هستند.2
نام پدر فضیل، یسار است؛ که از تاریخ زندگى او اطلاع چندانى در دست نیست.
در محضر حجّت خدا
این محدّث بزرگوار از سرچشمه زُلال دانش امام باقر علیه‏السلام سیراب شد و یکى از اصحاب پرآوازه آن بزرگوار گردید. وى پس از شهادت امام باقر علیه‏السلام در سال 114 ق. به محضر امام صادق علیه‏السلام شتافت و از دریاى علم این پیشواى صادق بهره‏ها برد و در گروه شاگردان آن حضرت قرار گرفت و تا آخرین لحظه، پیوند عمیق خویش را با حجّت خدا حفظ کرد.
حضرت صادق علیه‏السلام به سبب ولایت‏پذیرى فضیل، در منزلت او سخنانى فرموده است.3
استادان
فضیل بن یسار بیشترین بهره را از محضر امام باقر و امام صادق علیهماالسلام برده است. در زندگینامه وى به دو استاد دیگر به نام‏هاى: زکریّا بن عبداللّه نقّاض و عبدالواحد مختار انصارى نیز اشاره شده است.4
زکریّا بن عبداللّه اهل کوفه و از راویان امام پنجم و امام ششم است.5
از روایاتى که از زکریّا یادگار مانده، آشکار مى‏شود که او از رهروان با اخلاص امامان علیهم‏السلام بوده است. روایاتى از او نقل شده که بیانگر ولایت‏مدارى اوست، مانند:
حضرت باقر علیه‏السلام فرمود: بعد از رحلت پیشواى اسلام، حضرت محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، رفتار و عملکرد گروه زیادى از مردم بسان رفتار بنى‏اسرائیل با موسى و هارون و پیروان آنان و گوساله سامرى و پیروان اوست.6 آن گونه که مردم بعد از رفتن موسى به کوه طور از جانشین او، هارون رو برتافتند و به دنبال گوساله سامرى راه افتادند، اینان نیز از جانشین رسول اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم که امیرمؤمنان على علیه‏السلام باشد، رخ برتافتند و از نا اهلان پیروى نمودند.7
اما عبدالواحد مختار انصارى؛ نام او در گروه مشایخ حدیث در «مشیخه صدوق» ذکر شده است.8
شیخ طوسى او را در شمار یاران حضرت باقر و امام صادق علیهماالسلام آورده است.9 او اهل کوفه و استاد زراره و فضیل است و از پاره‏اى روایات آشکار مى‏شود که وى محدّثى پرواپیشه بوده و حلال و حرام الهى را با تمام توان رعایت مى‏کرده است. بدین سبب است که عالمان شیعه با دید مثبت و شایسته به او نگریسته‏اند.10
شاگردان
فضیل بن یسار این راوى بزرگوار، از منظر دانش‏طلبى و کسب فیض، در اثر بهره‏مندى از محضر امامان علیهم‏السلام به چنان جایگاه رفیعى دست یازید که در حوزه علمى بصره به عنوان استاد نمونه، شناخته شد. دانش طلبان و حدیث‏جویان از جاى جاى قلمرو اسلام، نزدش مى‏شتافتند و از خرمن دانش او خوشه‏ها مى‏چیدند. شاگردان او بسیارند. بیشتر آنان از چهره‏هاى شاخص و برتر حدیثى شیعه هستند، که نام گروهى از آنان عبارتند از:
ـ ابان بن عثمان؛
ـ جمیل بن درّاج؛
ـ حسن بن محبوب؛
ـ حمّاد بن عثمان؛
ـ یونس بن عبدالرّحمن؛
ـ على بن رئاب؛
ـ حریز بن عبداللّه سجستانى؛
ـ علاء بن رزین؛
ـ عبداللّه بن سنان؛
ـ جمیل بن صالح.11
پرواضح است که اینان ـ که جمعى از شاگردان مکتب روایتى این محدّث بزرگوارند ـ بیشترشان از «اصحاب اجماع» هستند که از دیرباز تا عصر ما، تمام دانشوران شیعى، به بزرگى، فضل، کمال و دانش آنان اتّفاق دارند.
گرایش حدیثى
اگر بخواهیم گرایش روایتى فضیل را به‏دست آوریم، فقط از رهگذر ژرف اندیشى و ملاحظه روایات اوست که به عنوان میراث گرانقدرى از ذخائر ناب دینى به ما رسیده است. بعد از پژوهش در باب‏هاى گوناگون کتاب‏هاى حدیثى، مى‏توان گفت: گرایش روایتى فضیل بیشتر، فقیهانه است؛ گرچه در میان اخبار او، در مسائل مربوط به حوزه توحید، ولایت اهل بیت عصمت علیهم‏السلام و اخلاق نیز روایاتى وجود دارد. اما بیشتر نگرش او، متمرکز در انتقال احکام الهى و گسترش آنهاست. از همین روست که یکى از القاب فضیل بن یسار، «فقیه شیعه» است.12
فضائل
برشمردن فضیلت‏هاى یک محدّث، بُعد الگوسازى دارد و دانسته مى‏شود که کمال یک انسان دین‏باور، در پرتو پویش صراط مستقیم ـ که خطّ و مشى فکرى، عملى و اخلاقى امامان معصوم شیعه است ـ به تحقّق مى‏رسد. فضیل بن یسار از رهگذر ذوب شدن در ولایت، آراستگى اخلاقى و رفتارهاى منطبق بر دیانت، به چنان موقعیتى رسید که از زبان حجّت خدا، بالاترین ستایش‏ها در حقّ او انجام یافت.
محدّث بهشتى
کشّى از ابراهیم بن عبداللّه روایت مى‏کند: هر زمان که امام صادق علیه‏السلام فضیل بن یسار را مى‏دید، مى‏فرمود: «به انسان‏هاى فروتن و خاشع مژده بده! هرکس دوست دارد مردى از اهل بهشت را ببیند، به این مرد نگاه کند.»13ـ14 اُنس زمین با فضیل
کشّى در جاى دیگر از فضیل بن عثمان نقل مى‏کند: حضرت امام صادق علیه‏السلام فرمود:
«زمین به فضیل بن یسار، آرامش و اُنس مى‏گیرد.» یا مى‏فرمود: «به به! مژده بده انسان‏هاى فروتن را! درود بر کسى که زمین به او اُنس مى‏گیرد!»15ـ16
محبوب امام صادق علیه‏السلام
ابن ابى‏عمیر، از گروهى از محدّثان شیعى روایت مى‏کند که: هرگاه حضرت صادق علیه‏السلام به فضیل مى‏نگریست، مى‏فرمود: «مژده بده انسان‏هاى خاشع را.» و بارها مى‏فرمود: «فضیل از اصحاب پدرم امام باقر علیه‏السلام است و من دوست دارم انسان، یاران پدرش را دوست بدارد.»17ـ18
از اهل‏بیت است
بعد از اینکه فضیل از دنیا رفت، ربعى بن عبداللّه، داستانى را از کسى که بدن فضیل را پس از مرگ غسل مى‏داد، نقل مى‏کند که این داستان گویاى طهارت روح اوست.
ربعى مى‏گوید: من آن داستان را به حضرت امام صادق علیه‏السلام بازگو کردم، آنگاه این حجّت پروردگار فرمود: «خداوند رحمت کند فضیل را! او مردى از ما اهل‏بیت است.»19ـ20
این سخن بلند امام، جایگاه معنوى فضیل را در ردیف سلمان قرار مى‏دهد که در شأن او فرمودند: «سلمان منّا اهل البیت.»21
مرجعیّت حدیث
شیخ طوسى از على بن سعید بصرى نقل مى‏کند که به حضرت امام صادق علیه‏السلام عرض کردم: من در میان تیره «بنى عدىّ» زندگى مى‏کنم. مؤذّن، امام جماعت و تمام مردمى که در آن مسجد نماز مى‏خوانند، با شما اهل بیت دشمن و از مخالفان سرسخت شما و پیروان شما هستند. چه مى‏فرمایید در نماز خواندن با چنین امام جماعتى با این ویژگى؟ حضرت در پاسخ فرمود: صَلِّ خَلْفَه؛ با او نماز بخوان و به همان نماز بسنده کن. سپس فرمود: اگر به بصره رفتى و فضیل بن یسار در این باره، از تو پرسش کرد و او را خبردادى به آنچه من براى تو گفتم، آنگاه فتواى فضیل را بگیر و فتواى مرا رها کن.
على بن سعید مى‏گوید: به بصره رفتم و آنچه را از امام شنیده بودم، براى فضیل گفتم. او گفت: مولاى من به آنچه فرموده، آگاه‏تر است؛ ولى من از حضرت صادق علیه‏السلام و از پدرش حضرت باقر علیه‏السلام شنیدم که بارها مى‏فرمودند: به آن نمازى که پشت سر ناصبى و دشمن اهل‏بیت علیهم‏السلام خواندى، اعتنا نکن. سعى کن به گونه‏اى آهسته، قرائت را بخوانى.22
باور ژرف به سخن معصوم
ابوغیلان مى‏گوید: نزد فضیل بن یسار رفتم و به او گفتم که: محمد و ابراهیم، فرزندان عبداللّه بن حسن بر ضدّ حکومت ستمگر منصور، قیام کرده‏اند. فضیل به من گفت: قیام آنان به جایى نمى‏رسد و به هدفشان نمى‏رسند. ابوغیلان گفت: دوسه بار،این سخن را به فضیل گفتم و او هم، همان جواب اوّل را مى‏داد. ابوغیلان که گویا از این پرسش و پاسخ خسته و ناراحت شده بود، گفت: خدا تو را رحمت کند! من بارها نزد تو آمدم و جریان قیام آنان را به تو گفتم. تو مى‏گویى: قیام آنان نتیجه‏بخش نخواهد بود. آیا این پیش بینى از خود تو است؟ فضیل گفت: نه، به خدا قسم! من این را از پیشوایم حضرت امام صادق علیه‏السلام شنیدم که مى‏فرمود: اگر آن دو، قیام کنند به شهادت خواهند رسید.23
دیدگاه فضیل شناسان
براى پى‏بردن به منزلت والاى این دانشور فرزانه، ابعاد شخصیّت او را در آیینه زندگینامه نویسان بزرگ شیعه به نظاره مى‏نشینیم.
رجال شناس سده چهارم هجرى، شیخ کشّى مى‏گوید:
تمام عالمان و فقیهان شیعه بر عدالت و وثاقت فضیل اتّفاق دارند و روایات او را صحیح مى‏دانند و او را از فقیه‏ترین اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام به شمار آورده‏اند.24
فقیه و محدّث مشهور، شیخ مفید، فضیل را در گروه فقیهان شیعه قرار داده؛ کسانى که شیعیان براى فراگرفتن احکام دین به آنان رجوع مى‏کردند.25
در همین راستا، دقیق‏ترین زندگینامه‏نویس شیعه، نجّاشى، در فضل و بزرگى این محدّث چنین مى‏نگارد:
فضیل بن یسار یک عرب خالص، اهل بصره و چهره موجّه است و از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام روایت مى‏کند.26
علامه حلّى چنین نگاشته است:
محدّثى موجّه، برجسته و بسیار بزرگ است.
دیگر ترجمه شناسان هم به سخنان این بزرگان بسنده کرده‏اند. مؤلّف طبقات الفقهاء مى‏نویسد:
«فضیل»، فقیه، محدّث و چهره نامور است که بى‏شک از ارکان و نخبگان و مردان بزرگ شیعه است.27
خاندان
فضیل بن یسار داراى دو فرزند به نام‏هاى قاسم و علاء بوده که آنان نیز مانند پدرشان از محدّثان برجسته هستند.
نجّاشى در معرّفى قاسم مى‏گوید: او نهدى و اهل بصره و کنیه‏اش ابومحمد است. وى از راویان موجّه بود و از محضر امام ششم علیه‏السلام کسب فیض نموده است. او صاحب کتابى در حدیث است و ابن ابى‏عمیر از او روایت مى‏کند.28
قاسم بن فضیل نیز فرزندى به نام محمد داشت که بنا به گفته نجّاشى و دیگران: خود، پدر، عمو و جدّش، همگى از دانشوران موجّه شیعه هستند. محمدبن قاسم هم یکى از یاران حضرت امام رضا علیه‏السلام است.29
علاء فرزند دیگر فضیل نیز بسان برادرش، از گروه راویان با وجاهت و مؤلّف کتابى در حدیث اهل‏بیت علیهم‏السلام است.30
علاء بن فضیل نیز فرزندى به نام قاسم دارد که شیخ طوسى و علامه مامقانى به نامش اشاره کرده‏اند. او مانند پدرش، از راویان شیعه و خوشنام است.31
اثر فرهنگى
از فضیل بن یسار فقط یک کتاب به یادگار مانده است و جمع فراوانى از راویان بزرگ شیعه این کتاب را روایت نموده‏اند.32
روایاتى که از این دانشور بزرگ، به جاى مانده بسیار است؛ به گونه‏اى که نوشته‏اند شماره آنها (حدّ اقل) به 254 روایت مى‏رسد. این روایات به عنوان میراثى گرانقدر، مورد بهره‏مندى عالمان و مجتهدان شیعه در رهگذر زمان است.33
وفات
فضیل پس از عمرى تلاش در راه نشر آموزه‏هاى دینى، قبل از فرا رسیدن نیمه دوم سده دوم هجرى، جانش از این جهان خاکى به سوى بهشت جاودانه و جوار رحمت حقّ که پیشواى صادقش، برایش وعده داده بود پرکشید. او در زمان حیات امام صادق علیه‏السلام از دنیا رفت و آن بزرگوار براى این شاگرد با اخلاص خود، از خداوند طلب آمرزش نمود.34
مکان وفات این محدّث بزرگ شیعه مشخص نیست اما احتمال دارد که در شهر بصره از دنیا رفته باشد.
گزیده‏اى از روایات
دشمن اهل‏بیت علیهم‏السلام
فضیل مى‏گوید: حضرت صادق علیه‏السلام به من فرمود: شیر زن یهودیه، یا نصرانیه، بهتر است از شیر زن ناصبى؛ دشمن اهل‏بیت علیهم‏السلام .35ـ36 جایگاه صبر از منظر دین
امام صادق علیه‏السلام فرمود: صبر و شکیبایى نسبت به ایمان، به منزله سر براى بدن انسان است؛ اگر سر از بدن جدا شود، جسم و بدن هم از بین خواهد رفت. همین گونه اگر صبر و شکیبایى در انسان مؤمن، از میان برود، ایمان او نابود خواهد شد.37ـ 38
برادرى میان مؤمنان
امام محمدباقر علیه‏السلام فرمود: گروهى از مسلمانان در سفر راه را گم کردند. آنها بسیار تشنه شدند به طورى که به سر حدّ مرگ رسیدند. آن عدّه کفن پوشیدند و آماده مرگ شدند، و از شدّت عطش ریشه‏هاى درختان را مى‏جویدند. در این هنگام، مرد سالخورده‏اى که لباس سفید بر تن داشت، نزد آنان آمد و گفت: بلند شوید! اندوهگین نباشید که این آب است. آنان بلند شدند و از آن آب نوشیدند و سیراب شدند. آنان که در شگفتى فرورفته بودند، به او گفتند:تو کیستى؟ خدا تو را رحمت کند! مرد سالخورده پاسخ داد: من از گروه جنّیانى هستم که با حضرت رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بیعت کرده‏اند. من از رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم شنیدم که مى‏فرمود: «المؤمن أخُ المؤمن، عَینُهُ و دلیله؛ مؤمن برادر مؤمن است، چشم و راهنماى اوست». شما نمى‏بایست در قلمرو زندگى ما، به هلاکت مى‏رسیدید.39
حقوق متقابل مسلمانان
فضیل از امام ششم علیه‏السلام روایت مى‏کند که فرمود: مسلمان برادر مسلمان است. به او ستم روا نمى‏دارد، او را فریب نمى‏دهد، او را خوار و بى‏آبرو نمى‏گرداند، غیبت او را نمى‏کند، خیانت به او نمى‏ورزد و او را از احسان و کمک خود محروم نمى‏نماید.40ـ41
سلامتى دین و بدن
امام محمدباقر علیه‏السلام فرمود: سلامتى در دین و تندرستى بدن، از ثروت بهتر است. ثروت، زینت و زیبایى زندگى دنیاست و یکى از حسنات است.42ـ43
مبتلاترین
حضرت باقر علیه‏السلام فرمود: «اشدّ النّاس بلاءً الانبیاء ثمّ الاوصیاء ثمّ الاماثل فالاماثل؛44 پربلاترین مردم جهان، اوّل پیامبران خدا، سپس جانشینان آنان و آنگاه خوبانى هستند که از منظر ایمان و رفتار، به آنان نزدیک‏ترند.»
هرکه در این بزم مقرّب‏تر است     جام بلا بیشترش مى‏دهند.
شناخت امام
فضیل مى‏گوید: از حضرت امام صادق علیه‏السلام از آیه «یوم ندعوا کلّ اُناسٍ بامامهم»45 پرسیدم. حضرت فرمود: اى فضیل! امام و پیشواى خویش را بشناس. اگر او را شناختى، این امر که ـ ظهور حجّت خدا ـ جلو افتد یا به تأخیر انجامد، به تو ضررى نخواهد رساند. کسى که امامش را بشناسد، سپس قبل از اینکه صاحب الامر علیه‏السلام قیام کند، از دنیا برود، بسان مجاهدى است که در لشکرگاه امام علیه‏السلام نشسته؛ بلکه مانند کسى است که زیر پرچم حجّت خداست.46
پى‏نوشت‏ها:
1. رجال شیخ طوسى، ص 132، ش 1، ص 271؛ رجال نجاشى، ص 309، جامعه مدرّسین؛ رجال ابن داود، ص 152؛ نقدالرجال، تفرشى، ص 269.
2. ریحانة‏الادب، ج 6، ص 27.
3. رجال طوسى، ص 132 و 271؛ مجمع الرجال، ج 5، ص 58؛ رجال نجاشى، ص 309.
4.بهجة‏الآمال،ج6،ص57؛طبقات‏الفقهاء،ج2،ص450.
5. رجال طوسى، ص 123 و 199.
6. سمعتُ اباجعفر(ع) یقول: انّ الناس کانوا بعد رسول اللّه بمنزلة هارون و موسى و من اتبعه و العجل و من اتبعه.
7. تنقیح المقال، مامقانى، ج 1، ص 405، به نقل از روضه کافى.
8. من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 29، بخش مشیخه.
9. رجال طوسى، ص 128 و 238.
10. تنقیح المقال، ج 2، ص 223.
11 و 12. جامع الروات، ج 2، ص 11؛ معجم رجال الحدیث، ج 13، ص 335.
13. بشّرالمخبتین، مَن احبَّ اَن ینظُر رجلاً مِن اهل الجنّة فلینظُر الى هذا.
14. رجال کشى، ج 2، ص 473.
15. بخّ بخّ مرحباً بمَن تَأنِسُ به الارض.
16. همان، ص 473.
17. کان یقولُ انّ فضیلاً مِن اصحاب ابى و انّى لاُحِبُّ الرّجل اَن یُحبّ اصحاب ابیه.
18. همان، ص 470.
19. رحم‏اللّه فضیلاً و هو منّا اهل‏البیت.
20. همان، ص 473 و ج 1، ص 54.
21. تهذیب الاحکام، ج 3، ص 31.
22. وسائل الشیعه، ج 5، ص 389، چاپ اسلامیه.
23. رجال کشّى، ج 2، ص 474.
24. همان، ص 517.
25. معجم الرجال، ج 13، ص 335.
26. رجال نجّاشى، ص 309.
27. طبقات الفقهاء، ج 2، ص 450.
28. رجال نجّاشى، ص 222.
29. همان، ص 256؛من لایحضره الفقیه، ج 4، بخش مشیخه، ص 91.
30. رجال نجاشى، ص 211؛ رجال شیخ، ص 245.
31. تنقیح المقال، ج 2، ص 25.
32. رجال نجّاشى، ص 219.
33. معجم الرجال، ج 13، ص 336؛ طبقات الفقهاء، ج 2، ص 451.
34. رجال نجاشى، ص 309.
35. لبنُ الیهودیّة او النصرانیّة خیرٌ منِ رضاع الناصبیّة.
36. همان.
37. الصبر من الایمان بمنزلة الرأس من الجسد، فاذا ذهب الرأسُ ذهب البدن کذالک اذا ذهب الصبرُ ذهب الایمان.
38. اصول کافى، ج 2، ص 89.
39. همان، ص 167.
40. المسلم اخ المسلم لایظلمه و لایغشّه و لا یخذله و لایغتابه و لایخونه و لایحرمه.
41. همان.
42. سلامة الدین و البدن خیرٌ مِنَ المال والمال زینة الحیوة الدنیا.
43. همان، ص 216.
44. همان، ص 253.
45. اسرا / 71.
46. اصول کافى، ج 1، ص 371.

تبلیغات