فُضَیل بن یَسار
آرشیو
چکیده
متن
بعد از شهادت امیرمؤمنان على علیهالسلام و امام حسین علیهالسلام دوره سلطه جنایت پیشگانِ بنىامیّه در قلمرو جهان اسلام، آغاز شد.
یکى از آثار خطرناک و خسارتبارِ حاکمیّت این سلسله منحوس، مبارزه بىوقفه آنان با تشیّع و چهرههاى شیعى و آرمانهاى انسانساز این مکتب بود. آنها نگذاشتند حقایق و معارف دین، به وسیله مفسّران حقیقى، یعنى اهلبیت علیهمالسلام در میان امت اسلامى بازتاب یابد.
این رویه ادامه داشت تا اینکه در آخر سده اوّل هجرى، امام محمّدباقر علیهالسلام توانست با بهرهگیرى از درایت و حکمت عمیق، اوّلین حوزه دینى شیعه را در سرزمین حجاز و مدینه، بنیان نهد. محدّثان و فقیهان بزرگى در محضر این امام همام پرورش یافتند که هریک از آنان به عنوان استوانههاى مذهب شیعه، همواره مطرحاند.
یکى از چهرههاى برجسته حدیث و فقه، که در مکتب امام محمدباقر علیهالسلام و سپس در محضر فرزند بزرگوارش امام صادق علیهالسلام تربیت یافت، فُضَیل بن یسار بصرى است.
نگاهى کوتاه
فضیل بن یسار آن گونه که زندگینامه نویسان بزرگ اسلامى، نگاشتهاند، در اواخر نیمه دوم سده اوّل هجرى، در شهر کوفه دیده به جهان گشود. او دوران خردسالى و نوجوانىاش را در این شهر سپرى کرد. وى سپس به شهر بصره رفت و تا آخر عمر در این شهر زندگى کرد. و به همین دلیل به «بصرى» معروف شد.1
چون فرزند ارشد او قاسم نام داشت، کنیه معروف فضیل، ابوالقاسم است. البته در برخى از نوشتهها، کنیه ابومسور نیز برایش گفته شده است.
لقب مشهور فضیل «نَهْدى» است. مدرّس خیابانى در اثر ارزشمند خویش، لقب جمعى از محدّثان را آورده که فضیل بن یسار نیز از جمله آنان است. خیابانى مىگوید: نسبت آنان منتهى مىشود به قبیله بنى نهد، که در سرزمین یمن زندگى مىکردند و همه، فرزندان نهد بن لیث یمنى هستند.2
نام پدر فضیل، یسار است؛ که از تاریخ زندگى او اطلاع چندانى در دست نیست.
در محضر حجّت خدا
این محدّث بزرگوار از سرچشمه زُلال دانش امام باقر علیهالسلام سیراب شد و یکى از اصحاب پرآوازه آن بزرگوار گردید. وى پس از شهادت امام باقر علیهالسلام در سال 114 ق. به محضر امام صادق علیهالسلام شتافت و از دریاى علم این پیشواى صادق بهرهها برد و در گروه شاگردان آن حضرت قرار گرفت و تا آخرین لحظه، پیوند عمیق خویش را با حجّت خدا حفظ کرد.
حضرت صادق علیهالسلام به سبب ولایتپذیرى فضیل، در منزلت او سخنانى فرموده است.3
استادان
فضیل بن یسار بیشترین بهره را از محضر امام باقر و امام صادق علیهماالسلام برده است. در زندگینامه وى به دو استاد دیگر به نامهاى: زکریّا بن عبداللّه نقّاض و عبدالواحد مختار انصارى نیز اشاره شده است.4
زکریّا بن عبداللّه اهل کوفه و از راویان امام پنجم و امام ششم است.5
از روایاتى که از زکریّا یادگار مانده، آشکار مىشود که او از رهروان با اخلاص امامان علیهمالسلام بوده است. روایاتى از او نقل شده که بیانگر ولایتمدارى اوست، مانند:
حضرت باقر علیهالسلام فرمود: بعد از رحلت پیشواى اسلام، حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآلهوسلم ، رفتار و عملکرد گروه زیادى از مردم بسان رفتار بنىاسرائیل با موسى و هارون و پیروان آنان و گوساله سامرى و پیروان اوست.6 آن گونه که مردم بعد از رفتن موسى به کوه طور از جانشین او، هارون رو برتافتند و به دنبال گوساله سامرى راه افتادند، اینان نیز از جانشین رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم که امیرمؤمنان على علیهالسلام باشد، رخ برتافتند و از نا اهلان پیروى نمودند.7
اما عبدالواحد مختار انصارى؛ نام او در گروه مشایخ حدیث در «مشیخه صدوق» ذکر شده است.8
شیخ طوسى او را در شمار یاران حضرت باقر و امام صادق علیهماالسلام آورده است.9 او اهل کوفه و استاد زراره و فضیل است و از پارهاى روایات آشکار مىشود که وى محدّثى پرواپیشه بوده و حلال و حرام الهى را با تمام توان رعایت مىکرده است. بدین سبب است که عالمان شیعه با دید مثبت و شایسته به او نگریستهاند.10
شاگردان
فضیل بن یسار این راوى بزرگوار، از منظر دانشطلبى و کسب فیض، در اثر بهرهمندى از محضر امامان علیهمالسلام به چنان جایگاه رفیعى دست یازید که در حوزه علمى بصره به عنوان استاد نمونه، شناخته شد. دانش طلبان و حدیثجویان از جاى جاى قلمرو اسلام، نزدش مىشتافتند و از خرمن دانش او خوشهها مىچیدند. شاگردان او بسیارند. بیشتر آنان از چهرههاى شاخص و برتر حدیثى شیعه هستند، که نام گروهى از آنان عبارتند از:
ـ ابان بن عثمان؛
ـ جمیل بن درّاج؛
ـ حسن بن محبوب؛
ـ حمّاد بن عثمان؛
ـ یونس بن عبدالرّحمن؛
ـ على بن رئاب؛
ـ حریز بن عبداللّه سجستانى؛
ـ علاء بن رزین؛
ـ عبداللّه بن سنان؛
ـ جمیل بن صالح.11
پرواضح است که اینان ـ که جمعى از شاگردان مکتب روایتى این محدّث بزرگوارند ـ بیشترشان از «اصحاب اجماع» هستند که از دیرباز تا عصر ما، تمام دانشوران شیعى، به بزرگى، فضل، کمال و دانش آنان اتّفاق دارند.
گرایش حدیثى
اگر بخواهیم گرایش روایتى فضیل را بهدست آوریم، فقط از رهگذر ژرف اندیشى و ملاحظه روایات اوست که به عنوان میراث گرانقدرى از ذخائر ناب دینى به ما رسیده است. بعد از پژوهش در بابهاى گوناگون کتابهاى حدیثى، مىتوان گفت: گرایش روایتى فضیل بیشتر، فقیهانه است؛ گرچه در میان اخبار او، در مسائل مربوط به حوزه توحید، ولایت اهل بیت عصمت علیهمالسلام و اخلاق نیز روایاتى وجود دارد. اما بیشتر نگرش او، متمرکز در انتقال احکام الهى و گسترش آنهاست. از همین روست که یکى از القاب فضیل بن یسار، «فقیه شیعه» است.12
فضائل
برشمردن فضیلتهاى یک محدّث، بُعد الگوسازى دارد و دانسته مىشود که کمال یک انسان دینباور، در پرتو پویش صراط مستقیم ـ که خطّ و مشى فکرى، عملى و اخلاقى امامان معصوم شیعه است ـ به تحقّق مىرسد. فضیل بن یسار از رهگذر ذوب شدن در ولایت، آراستگى اخلاقى و رفتارهاى منطبق بر دیانت، به چنان موقعیتى رسید که از زبان حجّت خدا، بالاترین ستایشها در حقّ او انجام یافت.
محدّث بهشتى
کشّى از ابراهیم بن عبداللّه روایت مىکند: هر زمان که امام صادق علیهالسلام فضیل بن یسار را مىدید، مىفرمود: «به انسانهاى فروتن و خاشع مژده بده! هرکس دوست دارد مردى از اهل بهشت را ببیند، به این مرد نگاه کند.»13ـ14 اُنس زمین با فضیل
کشّى در جاى دیگر از فضیل بن عثمان نقل مىکند: حضرت امام صادق علیهالسلام فرمود:
«زمین به فضیل بن یسار، آرامش و اُنس مىگیرد.» یا مىفرمود: «به به! مژده بده انسانهاى فروتن را! درود بر کسى که زمین به او اُنس مىگیرد!»15ـ16
محبوب امام صادق علیهالسلام
ابن ابىعمیر، از گروهى از محدّثان شیعى روایت مىکند که: هرگاه حضرت صادق علیهالسلام به فضیل مىنگریست، مىفرمود: «مژده بده انسانهاى خاشع را.» و بارها مىفرمود: «فضیل از اصحاب پدرم امام باقر علیهالسلام است و من دوست دارم انسان، یاران پدرش را دوست بدارد.»17ـ18
از اهلبیت است
بعد از اینکه فضیل از دنیا رفت، ربعى بن عبداللّه، داستانى را از کسى که بدن فضیل را پس از مرگ غسل مىداد، نقل مىکند که این داستان گویاى طهارت روح اوست.
ربعى مىگوید: من آن داستان را به حضرت امام صادق علیهالسلام بازگو کردم، آنگاه این حجّت پروردگار فرمود: «خداوند رحمت کند فضیل را! او مردى از ما اهلبیت است.»19ـ20
این سخن بلند امام، جایگاه معنوى فضیل را در ردیف سلمان قرار مىدهد که در شأن او فرمودند: «سلمان منّا اهل البیت.»21
مرجعیّت حدیث
شیخ طوسى از على بن سعید بصرى نقل مىکند که به حضرت امام صادق علیهالسلام عرض کردم: من در میان تیره «بنى عدىّ» زندگى مىکنم. مؤذّن، امام جماعت و تمام مردمى که در آن مسجد نماز مىخوانند، با شما اهل بیت دشمن و از مخالفان سرسخت شما و پیروان شما هستند. چه مىفرمایید در نماز خواندن با چنین امام جماعتى با این ویژگى؟ حضرت در پاسخ فرمود: صَلِّ خَلْفَه؛ با او نماز بخوان و به همان نماز بسنده کن. سپس فرمود: اگر به بصره رفتى و فضیل بن یسار در این باره، از تو پرسش کرد و او را خبردادى به آنچه من براى تو گفتم، آنگاه فتواى فضیل را بگیر و فتواى مرا رها کن.
على بن سعید مىگوید: به بصره رفتم و آنچه را از امام شنیده بودم، براى فضیل گفتم. او گفت: مولاى من به آنچه فرموده، آگاهتر است؛ ولى من از حضرت صادق علیهالسلام و از پدرش حضرت باقر علیهالسلام شنیدم که بارها مىفرمودند: به آن نمازى که پشت سر ناصبى و دشمن اهلبیت علیهمالسلام خواندى، اعتنا نکن. سعى کن به گونهاى آهسته، قرائت را بخوانى.22
باور ژرف به سخن معصوم
ابوغیلان مىگوید: نزد فضیل بن یسار رفتم و به او گفتم که: محمد و ابراهیم، فرزندان عبداللّه بن حسن بر ضدّ حکومت ستمگر منصور، قیام کردهاند. فضیل به من گفت: قیام آنان به جایى نمىرسد و به هدفشان نمىرسند. ابوغیلان گفت: دوسه بار،این سخن را به فضیل گفتم و او هم، همان جواب اوّل را مىداد. ابوغیلان که گویا از این پرسش و پاسخ خسته و ناراحت شده بود، گفت: خدا تو را رحمت کند! من بارها نزد تو آمدم و جریان قیام آنان را به تو گفتم. تو مىگویى: قیام آنان نتیجهبخش نخواهد بود. آیا این پیش بینى از خود تو است؟ فضیل گفت: نه، به خدا قسم! من این را از پیشوایم حضرت امام صادق علیهالسلام شنیدم که مىفرمود: اگر آن دو، قیام کنند به شهادت خواهند رسید.23
دیدگاه فضیل شناسان
براى پىبردن به منزلت والاى این دانشور فرزانه، ابعاد شخصیّت او را در آیینه زندگینامه نویسان بزرگ شیعه به نظاره مىنشینیم.
رجال شناس سده چهارم هجرى، شیخ کشّى مىگوید:
تمام عالمان و فقیهان شیعه بر عدالت و وثاقت فضیل اتّفاق دارند و روایات او را صحیح مىدانند و او را از فقیهترین اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام به شمار آوردهاند.24
فقیه و محدّث مشهور، شیخ مفید، فضیل را در گروه فقیهان شیعه قرار داده؛ کسانى که شیعیان براى فراگرفتن احکام دین به آنان رجوع مىکردند.25
در همین راستا، دقیقترین زندگینامهنویس شیعه، نجّاشى، در فضل و بزرگى این محدّث چنین مىنگارد:
فضیل بن یسار یک عرب خالص، اهل بصره و چهره موجّه است و از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام روایت مىکند.26
علامه حلّى چنین نگاشته است:
محدّثى موجّه، برجسته و بسیار بزرگ است.
دیگر ترجمه شناسان هم به سخنان این بزرگان بسنده کردهاند. مؤلّف طبقات الفقهاء مىنویسد:
«فضیل»، فقیه، محدّث و چهره نامور است که بىشک از ارکان و نخبگان و مردان بزرگ شیعه است.27
خاندان
فضیل بن یسار داراى دو فرزند به نامهاى قاسم و علاء بوده که آنان نیز مانند پدرشان از محدّثان برجسته هستند.
نجّاشى در معرّفى قاسم مىگوید: او نهدى و اهل بصره و کنیهاش ابومحمد است. وى از راویان موجّه بود و از محضر امام ششم علیهالسلام کسب فیض نموده است. او صاحب کتابى در حدیث است و ابن ابىعمیر از او روایت مىکند.28
قاسم بن فضیل نیز فرزندى به نام محمد داشت که بنا به گفته نجّاشى و دیگران: خود، پدر، عمو و جدّش، همگى از دانشوران موجّه شیعه هستند. محمدبن قاسم هم یکى از یاران حضرت امام رضا علیهالسلام است.29
علاء فرزند دیگر فضیل نیز بسان برادرش، از گروه راویان با وجاهت و مؤلّف کتابى در حدیث اهلبیت علیهمالسلام است.30
علاء بن فضیل نیز فرزندى به نام قاسم دارد که شیخ طوسى و علامه مامقانى به نامش اشاره کردهاند. او مانند پدرش، از راویان شیعه و خوشنام است.31
اثر فرهنگى
از فضیل بن یسار فقط یک کتاب به یادگار مانده است و جمع فراوانى از راویان بزرگ شیعه این کتاب را روایت نمودهاند.32
روایاتى که از این دانشور بزرگ، به جاى مانده بسیار است؛ به گونهاى که نوشتهاند شماره آنها (حدّ اقل) به 254 روایت مىرسد. این روایات به عنوان میراثى گرانقدر، مورد بهرهمندى عالمان و مجتهدان شیعه در رهگذر زمان است.33
وفات
فضیل پس از عمرى تلاش در راه نشر آموزههاى دینى، قبل از فرا رسیدن نیمه دوم سده دوم هجرى، جانش از این جهان خاکى به سوى بهشت جاودانه و جوار رحمت حقّ که پیشواى صادقش، برایش وعده داده بود پرکشید. او در زمان حیات امام صادق علیهالسلام از دنیا رفت و آن بزرگوار براى این شاگرد با اخلاص خود، از خداوند طلب آمرزش نمود.34
مکان وفات این محدّث بزرگ شیعه مشخص نیست اما احتمال دارد که در شهر بصره از دنیا رفته باشد.
گزیدهاى از روایات
دشمن اهلبیت علیهمالسلام
فضیل مىگوید: حضرت صادق علیهالسلام به من فرمود: شیر زن یهودیه، یا نصرانیه، بهتر است از شیر زن ناصبى؛ دشمن اهلبیت علیهمالسلام .35ـ36 جایگاه صبر از منظر دین
امام صادق علیهالسلام فرمود: صبر و شکیبایى نسبت به ایمان، به منزله سر براى بدن انسان است؛ اگر سر از بدن جدا شود، جسم و بدن هم از بین خواهد رفت. همین گونه اگر صبر و شکیبایى در انسان مؤمن، از میان برود، ایمان او نابود خواهد شد.37ـ 38
برادرى میان مؤمنان
امام محمدباقر علیهالسلام فرمود: گروهى از مسلمانان در سفر راه را گم کردند. آنها بسیار تشنه شدند به طورى که به سر حدّ مرگ رسیدند. آن عدّه کفن پوشیدند و آماده مرگ شدند، و از شدّت عطش ریشههاى درختان را مىجویدند. در این هنگام، مرد سالخوردهاى که لباس سفید بر تن داشت، نزد آنان آمد و گفت: بلند شوید! اندوهگین نباشید که این آب است. آنان بلند شدند و از آن آب نوشیدند و سیراب شدند. آنان که در شگفتى فرورفته بودند، به او گفتند:تو کیستى؟ خدا تو را رحمت کند! مرد سالخورده پاسخ داد: من از گروه جنّیانى هستم که با حضرت رسول اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم بیعت کردهاند. من از رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم شنیدم که مىفرمود: «المؤمن أخُ المؤمن، عَینُهُ و دلیله؛ مؤمن برادر مؤمن است، چشم و راهنماى اوست». شما نمىبایست در قلمرو زندگى ما، به هلاکت مىرسیدید.39
حقوق متقابل مسلمانان
فضیل از امام ششم علیهالسلام روایت مىکند که فرمود: مسلمان برادر مسلمان است. به او ستم روا نمىدارد، او را فریب نمىدهد، او را خوار و بىآبرو نمىگرداند، غیبت او را نمىکند، خیانت به او نمىورزد و او را از احسان و کمک خود محروم نمىنماید.40ـ41
سلامتى دین و بدن
امام محمدباقر علیهالسلام فرمود: سلامتى در دین و تندرستى بدن، از ثروت بهتر است. ثروت، زینت و زیبایى زندگى دنیاست و یکى از حسنات است.42ـ43
مبتلاترین
حضرت باقر علیهالسلام فرمود: «اشدّ النّاس بلاءً الانبیاء ثمّ الاوصیاء ثمّ الاماثل فالاماثل؛44 پربلاترین مردم جهان، اوّل پیامبران خدا، سپس جانشینان آنان و آنگاه خوبانى هستند که از منظر ایمان و رفتار، به آنان نزدیکترند.»
هرکه در این بزم مقرّبتر است جام بلا بیشترش مىدهند.
شناخت امام
فضیل مىگوید: از حضرت امام صادق علیهالسلام از آیه «یوم ندعوا کلّ اُناسٍ بامامهم»45 پرسیدم. حضرت فرمود: اى فضیل! امام و پیشواى خویش را بشناس. اگر او را شناختى، این امر که ـ ظهور حجّت خدا ـ جلو افتد یا به تأخیر انجامد، به تو ضررى نخواهد رساند. کسى که امامش را بشناسد، سپس قبل از اینکه صاحب الامر علیهالسلام قیام کند، از دنیا برود، بسان مجاهدى است که در لشکرگاه امام علیهالسلام نشسته؛ بلکه مانند کسى است که زیر پرچم حجّت خداست.46
پىنوشتها:
1. رجال شیخ طوسى، ص 132، ش 1، ص 271؛ رجال نجاشى، ص 309، جامعه مدرّسین؛ رجال ابن داود، ص 152؛ نقدالرجال، تفرشى، ص 269.
2. ریحانةالادب، ج 6، ص 27.
3. رجال طوسى، ص 132 و 271؛ مجمع الرجال، ج 5، ص 58؛ رجال نجاشى، ص 309.
4.بهجةالآمال،ج6،ص57؛طبقاتالفقهاء،ج2،ص450.
5. رجال طوسى، ص 123 و 199.
6. سمعتُ اباجعفر(ع) یقول: انّ الناس کانوا بعد رسول اللّه بمنزلة هارون و موسى و من اتبعه و العجل و من اتبعه.
7. تنقیح المقال، مامقانى، ج 1، ص 405، به نقل از روضه کافى.
8. من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 29، بخش مشیخه.
9. رجال طوسى، ص 128 و 238.
10. تنقیح المقال، ج 2، ص 223.
11 و 12. جامع الروات، ج 2، ص 11؛ معجم رجال الحدیث، ج 13، ص 335.
13. بشّرالمخبتین، مَن احبَّ اَن ینظُر رجلاً مِن اهل الجنّة فلینظُر الى هذا.
14. رجال کشى، ج 2، ص 473.
15. بخّ بخّ مرحباً بمَن تَأنِسُ به الارض.
16. همان، ص 473.
17. کان یقولُ انّ فضیلاً مِن اصحاب ابى و انّى لاُحِبُّ الرّجل اَن یُحبّ اصحاب ابیه.
18. همان، ص 470.
19. رحماللّه فضیلاً و هو منّا اهلالبیت.
20. همان، ص 473 و ج 1، ص 54.
21. تهذیب الاحکام، ج 3، ص 31.
22. وسائل الشیعه، ج 5، ص 389، چاپ اسلامیه.
23. رجال کشّى، ج 2، ص 474.
24. همان، ص 517.
25. معجم الرجال، ج 13، ص 335.
26. رجال نجّاشى، ص 309.
27. طبقات الفقهاء، ج 2، ص 450.
28. رجال نجّاشى، ص 222.
29. همان، ص 256؛من لایحضره الفقیه، ج 4، بخش مشیخه، ص 91.
30. رجال نجاشى، ص 211؛ رجال شیخ، ص 245.
31. تنقیح المقال، ج 2، ص 25.
32. رجال نجّاشى، ص 219.
33. معجم الرجال، ج 13، ص 336؛ طبقات الفقهاء، ج 2، ص 451.
34. رجال نجاشى، ص 309.
35. لبنُ الیهودیّة او النصرانیّة خیرٌ منِ رضاع الناصبیّة.
36. همان.
37. الصبر من الایمان بمنزلة الرأس من الجسد، فاذا ذهب الرأسُ ذهب البدن کذالک اذا ذهب الصبرُ ذهب الایمان.
38. اصول کافى، ج 2، ص 89.
39. همان، ص 167.
40. المسلم اخ المسلم لایظلمه و لایغشّه و لا یخذله و لایغتابه و لایخونه و لایحرمه.
41. همان.
42. سلامة الدین و البدن خیرٌ مِنَ المال والمال زینة الحیوة الدنیا.
43. همان، ص 216.
44. همان، ص 253.
45. اسرا / 71.
46. اصول کافى، ج 1، ص 371.
یکى از آثار خطرناک و خسارتبارِ حاکمیّت این سلسله منحوس، مبارزه بىوقفه آنان با تشیّع و چهرههاى شیعى و آرمانهاى انسانساز این مکتب بود. آنها نگذاشتند حقایق و معارف دین، به وسیله مفسّران حقیقى، یعنى اهلبیت علیهمالسلام در میان امت اسلامى بازتاب یابد.
این رویه ادامه داشت تا اینکه در آخر سده اوّل هجرى، امام محمّدباقر علیهالسلام توانست با بهرهگیرى از درایت و حکمت عمیق، اوّلین حوزه دینى شیعه را در سرزمین حجاز و مدینه، بنیان نهد. محدّثان و فقیهان بزرگى در محضر این امام همام پرورش یافتند که هریک از آنان به عنوان استوانههاى مذهب شیعه، همواره مطرحاند.
یکى از چهرههاى برجسته حدیث و فقه، که در مکتب امام محمدباقر علیهالسلام و سپس در محضر فرزند بزرگوارش امام صادق علیهالسلام تربیت یافت، فُضَیل بن یسار بصرى است.
نگاهى کوتاه
فضیل بن یسار آن گونه که زندگینامه نویسان بزرگ اسلامى، نگاشتهاند، در اواخر نیمه دوم سده اوّل هجرى، در شهر کوفه دیده به جهان گشود. او دوران خردسالى و نوجوانىاش را در این شهر سپرى کرد. وى سپس به شهر بصره رفت و تا آخر عمر در این شهر زندگى کرد. و به همین دلیل به «بصرى» معروف شد.1
چون فرزند ارشد او قاسم نام داشت، کنیه معروف فضیل، ابوالقاسم است. البته در برخى از نوشتهها، کنیه ابومسور نیز برایش گفته شده است.
لقب مشهور فضیل «نَهْدى» است. مدرّس خیابانى در اثر ارزشمند خویش، لقب جمعى از محدّثان را آورده که فضیل بن یسار نیز از جمله آنان است. خیابانى مىگوید: نسبت آنان منتهى مىشود به قبیله بنى نهد، که در سرزمین یمن زندگى مىکردند و همه، فرزندان نهد بن لیث یمنى هستند.2
نام پدر فضیل، یسار است؛ که از تاریخ زندگى او اطلاع چندانى در دست نیست.
در محضر حجّت خدا
این محدّث بزرگوار از سرچشمه زُلال دانش امام باقر علیهالسلام سیراب شد و یکى از اصحاب پرآوازه آن بزرگوار گردید. وى پس از شهادت امام باقر علیهالسلام در سال 114 ق. به محضر امام صادق علیهالسلام شتافت و از دریاى علم این پیشواى صادق بهرهها برد و در گروه شاگردان آن حضرت قرار گرفت و تا آخرین لحظه، پیوند عمیق خویش را با حجّت خدا حفظ کرد.
حضرت صادق علیهالسلام به سبب ولایتپذیرى فضیل، در منزلت او سخنانى فرموده است.3
استادان
فضیل بن یسار بیشترین بهره را از محضر امام باقر و امام صادق علیهماالسلام برده است. در زندگینامه وى به دو استاد دیگر به نامهاى: زکریّا بن عبداللّه نقّاض و عبدالواحد مختار انصارى نیز اشاره شده است.4
زکریّا بن عبداللّه اهل کوفه و از راویان امام پنجم و امام ششم است.5
از روایاتى که از زکریّا یادگار مانده، آشکار مىشود که او از رهروان با اخلاص امامان علیهمالسلام بوده است. روایاتى از او نقل شده که بیانگر ولایتمدارى اوست، مانند:
حضرت باقر علیهالسلام فرمود: بعد از رحلت پیشواى اسلام، حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآلهوسلم ، رفتار و عملکرد گروه زیادى از مردم بسان رفتار بنىاسرائیل با موسى و هارون و پیروان آنان و گوساله سامرى و پیروان اوست.6 آن گونه که مردم بعد از رفتن موسى به کوه طور از جانشین او، هارون رو برتافتند و به دنبال گوساله سامرى راه افتادند، اینان نیز از جانشین رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم که امیرمؤمنان على علیهالسلام باشد، رخ برتافتند و از نا اهلان پیروى نمودند.7
اما عبدالواحد مختار انصارى؛ نام او در گروه مشایخ حدیث در «مشیخه صدوق» ذکر شده است.8
شیخ طوسى او را در شمار یاران حضرت باقر و امام صادق علیهماالسلام آورده است.9 او اهل کوفه و استاد زراره و فضیل است و از پارهاى روایات آشکار مىشود که وى محدّثى پرواپیشه بوده و حلال و حرام الهى را با تمام توان رعایت مىکرده است. بدین سبب است که عالمان شیعه با دید مثبت و شایسته به او نگریستهاند.10
شاگردان
فضیل بن یسار این راوى بزرگوار، از منظر دانشطلبى و کسب فیض، در اثر بهرهمندى از محضر امامان علیهمالسلام به چنان جایگاه رفیعى دست یازید که در حوزه علمى بصره به عنوان استاد نمونه، شناخته شد. دانش طلبان و حدیثجویان از جاى جاى قلمرو اسلام، نزدش مىشتافتند و از خرمن دانش او خوشهها مىچیدند. شاگردان او بسیارند. بیشتر آنان از چهرههاى شاخص و برتر حدیثى شیعه هستند، که نام گروهى از آنان عبارتند از:
ـ ابان بن عثمان؛
ـ جمیل بن درّاج؛
ـ حسن بن محبوب؛
ـ حمّاد بن عثمان؛
ـ یونس بن عبدالرّحمن؛
ـ على بن رئاب؛
ـ حریز بن عبداللّه سجستانى؛
ـ علاء بن رزین؛
ـ عبداللّه بن سنان؛
ـ جمیل بن صالح.11
پرواضح است که اینان ـ که جمعى از شاگردان مکتب روایتى این محدّث بزرگوارند ـ بیشترشان از «اصحاب اجماع» هستند که از دیرباز تا عصر ما، تمام دانشوران شیعى، به بزرگى، فضل، کمال و دانش آنان اتّفاق دارند.
گرایش حدیثى
اگر بخواهیم گرایش روایتى فضیل را بهدست آوریم، فقط از رهگذر ژرف اندیشى و ملاحظه روایات اوست که به عنوان میراث گرانقدرى از ذخائر ناب دینى به ما رسیده است. بعد از پژوهش در بابهاى گوناگون کتابهاى حدیثى، مىتوان گفت: گرایش روایتى فضیل بیشتر، فقیهانه است؛ گرچه در میان اخبار او، در مسائل مربوط به حوزه توحید، ولایت اهل بیت عصمت علیهمالسلام و اخلاق نیز روایاتى وجود دارد. اما بیشتر نگرش او، متمرکز در انتقال احکام الهى و گسترش آنهاست. از همین روست که یکى از القاب فضیل بن یسار، «فقیه شیعه» است.12
فضائل
برشمردن فضیلتهاى یک محدّث، بُعد الگوسازى دارد و دانسته مىشود که کمال یک انسان دینباور، در پرتو پویش صراط مستقیم ـ که خطّ و مشى فکرى، عملى و اخلاقى امامان معصوم شیعه است ـ به تحقّق مىرسد. فضیل بن یسار از رهگذر ذوب شدن در ولایت، آراستگى اخلاقى و رفتارهاى منطبق بر دیانت، به چنان موقعیتى رسید که از زبان حجّت خدا، بالاترین ستایشها در حقّ او انجام یافت.
محدّث بهشتى
کشّى از ابراهیم بن عبداللّه روایت مىکند: هر زمان که امام صادق علیهالسلام فضیل بن یسار را مىدید، مىفرمود: «به انسانهاى فروتن و خاشع مژده بده! هرکس دوست دارد مردى از اهل بهشت را ببیند، به این مرد نگاه کند.»13ـ14 اُنس زمین با فضیل
کشّى در جاى دیگر از فضیل بن عثمان نقل مىکند: حضرت امام صادق علیهالسلام فرمود:
«زمین به فضیل بن یسار، آرامش و اُنس مىگیرد.» یا مىفرمود: «به به! مژده بده انسانهاى فروتن را! درود بر کسى که زمین به او اُنس مىگیرد!»15ـ16
محبوب امام صادق علیهالسلام
ابن ابىعمیر، از گروهى از محدّثان شیعى روایت مىکند که: هرگاه حضرت صادق علیهالسلام به فضیل مىنگریست، مىفرمود: «مژده بده انسانهاى خاشع را.» و بارها مىفرمود: «فضیل از اصحاب پدرم امام باقر علیهالسلام است و من دوست دارم انسان، یاران پدرش را دوست بدارد.»17ـ18
از اهلبیت است
بعد از اینکه فضیل از دنیا رفت، ربعى بن عبداللّه، داستانى را از کسى که بدن فضیل را پس از مرگ غسل مىداد، نقل مىکند که این داستان گویاى طهارت روح اوست.
ربعى مىگوید: من آن داستان را به حضرت امام صادق علیهالسلام بازگو کردم، آنگاه این حجّت پروردگار فرمود: «خداوند رحمت کند فضیل را! او مردى از ما اهلبیت است.»19ـ20
این سخن بلند امام، جایگاه معنوى فضیل را در ردیف سلمان قرار مىدهد که در شأن او فرمودند: «سلمان منّا اهل البیت.»21
مرجعیّت حدیث
شیخ طوسى از على بن سعید بصرى نقل مىکند که به حضرت امام صادق علیهالسلام عرض کردم: من در میان تیره «بنى عدىّ» زندگى مىکنم. مؤذّن، امام جماعت و تمام مردمى که در آن مسجد نماز مىخوانند، با شما اهل بیت دشمن و از مخالفان سرسخت شما و پیروان شما هستند. چه مىفرمایید در نماز خواندن با چنین امام جماعتى با این ویژگى؟ حضرت در پاسخ فرمود: صَلِّ خَلْفَه؛ با او نماز بخوان و به همان نماز بسنده کن. سپس فرمود: اگر به بصره رفتى و فضیل بن یسار در این باره، از تو پرسش کرد و او را خبردادى به آنچه من براى تو گفتم، آنگاه فتواى فضیل را بگیر و فتواى مرا رها کن.
على بن سعید مىگوید: به بصره رفتم و آنچه را از امام شنیده بودم، براى فضیل گفتم. او گفت: مولاى من به آنچه فرموده، آگاهتر است؛ ولى من از حضرت صادق علیهالسلام و از پدرش حضرت باقر علیهالسلام شنیدم که بارها مىفرمودند: به آن نمازى که پشت سر ناصبى و دشمن اهلبیت علیهمالسلام خواندى، اعتنا نکن. سعى کن به گونهاى آهسته، قرائت را بخوانى.22
باور ژرف به سخن معصوم
ابوغیلان مىگوید: نزد فضیل بن یسار رفتم و به او گفتم که: محمد و ابراهیم، فرزندان عبداللّه بن حسن بر ضدّ حکومت ستمگر منصور، قیام کردهاند. فضیل به من گفت: قیام آنان به جایى نمىرسد و به هدفشان نمىرسند. ابوغیلان گفت: دوسه بار،این سخن را به فضیل گفتم و او هم، همان جواب اوّل را مىداد. ابوغیلان که گویا از این پرسش و پاسخ خسته و ناراحت شده بود، گفت: خدا تو را رحمت کند! من بارها نزد تو آمدم و جریان قیام آنان را به تو گفتم. تو مىگویى: قیام آنان نتیجهبخش نخواهد بود. آیا این پیش بینى از خود تو است؟ فضیل گفت: نه، به خدا قسم! من این را از پیشوایم حضرت امام صادق علیهالسلام شنیدم که مىفرمود: اگر آن دو، قیام کنند به شهادت خواهند رسید.23
دیدگاه فضیل شناسان
براى پىبردن به منزلت والاى این دانشور فرزانه، ابعاد شخصیّت او را در آیینه زندگینامه نویسان بزرگ شیعه به نظاره مىنشینیم.
رجال شناس سده چهارم هجرى، شیخ کشّى مىگوید:
تمام عالمان و فقیهان شیعه بر عدالت و وثاقت فضیل اتّفاق دارند و روایات او را صحیح مىدانند و او را از فقیهترین اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام به شمار آوردهاند.24
فقیه و محدّث مشهور، شیخ مفید، فضیل را در گروه فقیهان شیعه قرار داده؛ کسانى که شیعیان براى فراگرفتن احکام دین به آنان رجوع مىکردند.25
در همین راستا، دقیقترین زندگینامهنویس شیعه، نجّاشى، در فضل و بزرگى این محدّث چنین مىنگارد:
فضیل بن یسار یک عرب خالص، اهل بصره و چهره موجّه است و از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام روایت مىکند.26
علامه حلّى چنین نگاشته است:
محدّثى موجّه، برجسته و بسیار بزرگ است.
دیگر ترجمه شناسان هم به سخنان این بزرگان بسنده کردهاند. مؤلّف طبقات الفقهاء مىنویسد:
«فضیل»، فقیه، محدّث و چهره نامور است که بىشک از ارکان و نخبگان و مردان بزرگ شیعه است.27
خاندان
فضیل بن یسار داراى دو فرزند به نامهاى قاسم و علاء بوده که آنان نیز مانند پدرشان از محدّثان برجسته هستند.
نجّاشى در معرّفى قاسم مىگوید: او نهدى و اهل بصره و کنیهاش ابومحمد است. وى از راویان موجّه بود و از محضر امام ششم علیهالسلام کسب فیض نموده است. او صاحب کتابى در حدیث است و ابن ابىعمیر از او روایت مىکند.28
قاسم بن فضیل نیز فرزندى به نام محمد داشت که بنا به گفته نجّاشى و دیگران: خود، پدر، عمو و جدّش، همگى از دانشوران موجّه شیعه هستند. محمدبن قاسم هم یکى از یاران حضرت امام رضا علیهالسلام است.29
علاء فرزند دیگر فضیل نیز بسان برادرش، از گروه راویان با وجاهت و مؤلّف کتابى در حدیث اهلبیت علیهمالسلام است.30
علاء بن فضیل نیز فرزندى به نام قاسم دارد که شیخ طوسى و علامه مامقانى به نامش اشاره کردهاند. او مانند پدرش، از راویان شیعه و خوشنام است.31
اثر فرهنگى
از فضیل بن یسار فقط یک کتاب به یادگار مانده است و جمع فراوانى از راویان بزرگ شیعه این کتاب را روایت نمودهاند.32
روایاتى که از این دانشور بزرگ، به جاى مانده بسیار است؛ به گونهاى که نوشتهاند شماره آنها (حدّ اقل) به 254 روایت مىرسد. این روایات به عنوان میراثى گرانقدر، مورد بهرهمندى عالمان و مجتهدان شیعه در رهگذر زمان است.33
وفات
فضیل پس از عمرى تلاش در راه نشر آموزههاى دینى، قبل از فرا رسیدن نیمه دوم سده دوم هجرى، جانش از این جهان خاکى به سوى بهشت جاودانه و جوار رحمت حقّ که پیشواى صادقش، برایش وعده داده بود پرکشید. او در زمان حیات امام صادق علیهالسلام از دنیا رفت و آن بزرگوار براى این شاگرد با اخلاص خود، از خداوند طلب آمرزش نمود.34
مکان وفات این محدّث بزرگ شیعه مشخص نیست اما احتمال دارد که در شهر بصره از دنیا رفته باشد.
گزیدهاى از روایات
دشمن اهلبیت علیهمالسلام
فضیل مىگوید: حضرت صادق علیهالسلام به من فرمود: شیر زن یهودیه، یا نصرانیه، بهتر است از شیر زن ناصبى؛ دشمن اهلبیت علیهمالسلام .35ـ36 جایگاه صبر از منظر دین
امام صادق علیهالسلام فرمود: صبر و شکیبایى نسبت به ایمان، به منزله سر براى بدن انسان است؛ اگر سر از بدن جدا شود، جسم و بدن هم از بین خواهد رفت. همین گونه اگر صبر و شکیبایى در انسان مؤمن، از میان برود، ایمان او نابود خواهد شد.37ـ 38
برادرى میان مؤمنان
امام محمدباقر علیهالسلام فرمود: گروهى از مسلمانان در سفر راه را گم کردند. آنها بسیار تشنه شدند به طورى که به سر حدّ مرگ رسیدند. آن عدّه کفن پوشیدند و آماده مرگ شدند، و از شدّت عطش ریشههاى درختان را مىجویدند. در این هنگام، مرد سالخوردهاى که لباس سفید بر تن داشت، نزد آنان آمد و گفت: بلند شوید! اندوهگین نباشید که این آب است. آنان بلند شدند و از آن آب نوشیدند و سیراب شدند. آنان که در شگفتى فرورفته بودند، به او گفتند:تو کیستى؟ خدا تو را رحمت کند! مرد سالخورده پاسخ داد: من از گروه جنّیانى هستم که با حضرت رسول اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم بیعت کردهاند. من از رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم شنیدم که مىفرمود: «المؤمن أخُ المؤمن، عَینُهُ و دلیله؛ مؤمن برادر مؤمن است، چشم و راهنماى اوست». شما نمىبایست در قلمرو زندگى ما، به هلاکت مىرسیدید.39
حقوق متقابل مسلمانان
فضیل از امام ششم علیهالسلام روایت مىکند که فرمود: مسلمان برادر مسلمان است. به او ستم روا نمىدارد، او را فریب نمىدهد، او را خوار و بىآبرو نمىگرداند، غیبت او را نمىکند، خیانت به او نمىورزد و او را از احسان و کمک خود محروم نمىنماید.40ـ41
سلامتى دین و بدن
امام محمدباقر علیهالسلام فرمود: سلامتى در دین و تندرستى بدن، از ثروت بهتر است. ثروت، زینت و زیبایى زندگى دنیاست و یکى از حسنات است.42ـ43
مبتلاترین
حضرت باقر علیهالسلام فرمود: «اشدّ النّاس بلاءً الانبیاء ثمّ الاوصیاء ثمّ الاماثل فالاماثل؛44 پربلاترین مردم جهان، اوّل پیامبران خدا، سپس جانشینان آنان و آنگاه خوبانى هستند که از منظر ایمان و رفتار، به آنان نزدیکترند.»
هرکه در این بزم مقرّبتر است جام بلا بیشترش مىدهند.
شناخت امام
فضیل مىگوید: از حضرت امام صادق علیهالسلام از آیه «یوم ندعوا کلّ اُناسٍ بامامهم»45 پرسیدم. حضرت فرمود: اى فضیل! امام و پیشواى خویش را بشناس. اگر او را شناختى، این امر که ـ ظهور حجّت خدا ـ جلو افتد یا به تأخیر انجامد، به تو ضررى نخواهد رساند. کسى که امامش را بشناسد، سپس قبل از اینکه صاحب الامر علیهالسلام قیام کند، از دنیا برود، بسان مجاهدى است که در لشکرگاه امام علیهالسلام نشسته؛ بلکه مانند کسى است که زیر پرچم حجّت خداست.46
پىنوشتها:
1. رجال شیخ طوسى، ص 132، ش 1، ص 271؛ رجال نجاشى، ص 309، جامعه مدرّسین؛ رجال ابن داود، ص 152؛ نقدالرجال، تفرشى، ص 269.
2. ریحانةالادب، ج 6، ص 27.
3. رجال طوسى، ص 132 و 271؛ مجمع الرجال، ج 5، ص 58؛ رجال نجاشى، ص 309.
4.بهجةالآمال،ج6،ص57؛طبقاتالفقهاء،ج2،ص450.
5. رجال طوسى، ص 123 و 199.
6. سمعتُ اباجعفر(ع) یقول: انّ الناس کانوا بعد رسول اللّه بمنزلة هارون و موسى و من اتبعه و العجل و من اتبعه.
7. تنقیح المقال، مامقانى، ج 1، ص 405، به نقل از روضه کافى.
8. من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 29، بخش مشیخه.
9. رجال طوسى، ص 128 و 238.
10. تنقیح المقال، ج 2، ص 223.
11 و 12. جامع الروات، ج 2، ص 11؛ معجم رجال الحدیث، ج 13، ص 335.
13. بشّرالمخبتین، مَن احبَّ اَن ینظُر رجلاً مِن اهل الجنّة فلینظُر الى هذا.
14. رجال کشى، ج 2، ص 473.
15. بخّ بخّ مرحباً بمَن تَأنِسُ به الارض.
16. همان، ص 473.
17. کان یقولُ انّ فضیلاً مِن اصحاب ابى و انّى لاُحِبُّ الرّجل اَن یُحبّ اصحاب ابیه.
18. همان، ص 470.
19. رحماللّه فضیلاً و هو منّا اهلالبیت.
20. همان، ص 473 و ج 1، ص 54.
21. تهذیب الاحکام، ج 3، ص 31.
22. وسائل الشیعه، ج 5، ص 389، چاپ اسلامیه.
23. رجال کشّى، ج 2، ص 474.
24. همان، ص 517.
25. معجم الرجال، ج 13، ص 335.
26. رجال نجّاشى، ص 309.
27. طبقات الفقهاء، ج 2، ص 450.
28. رجال نجّاشى، ص 222.
29. همان، ص 256؛من لایحضره الفقیه، ج 4، بخش مشیخه، ص 91.
30. رجال نجاشى، ص 211؛ رجال شیخ، ص 245.
31. تنقیح المقال، ج 2، ص 25.
32. رجال نجّاشى، ص 219.
33. معجم الرجال، ج 13، ص 336؛ طبقات الفقهاء، ج 2، ص 451.
34. رجال نجاشى، ص 309.
35. لبنُ الیهودیّة او النصرانیّة خیرٌ منِ رضاع الناصبیّة.
36. همان.
37. الصبر من الایمان بمنزلة الرأس من الجسد، فاذا ذهب الرأسُ ذهب البدن کذالک اذا ذهب الصبرُ ذهب الایمان.
38. اصول کافى، ج 2، ص 89.
39. همان، ص 167.
40. المسلم اخ المسلم لایظلمه و لایغشّه و لا یخذله و لایغتابه و لایخونه و لایحرمه.
41. همان.
42. سلامة الدین و البدن خیرٌ مِنَ المال والمال زینة الحیوة الدنیا.
43. همان، ص 216.
44. همان، ص 253.
45. اسرا / 71.
46. اصول کافى، ج 1، ص 371.