غدیر از زبان حضرت زهرا(س)
آرشیو
چکیده
متن
هفتاد روز از حادثه بسیار مهم و تاریخى غدیر خم گذشته بود که رسول مکرّم اسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم دیده از جهان خاکى فرو بست و روح مطهرش به عالم ملکوت عروج کرد. ارتحال پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم موجى از غم و اندوه در فضاى جامعه نوپاى اسلامى ایجاد کرد. بار مصیبت چنان سنگین شد که بسیارى در حیرت فرو رفته و از خود بیخود گشتند و از تصمیمگیرى مناسب و شایسته باز ماندند. جمعى نیز که از قبل خود را آماده چنین روزى کرده بودند، حال و هواى جامعه را براى ایجاد گرد و غبار، مناسب یافتند و با گِل آلودن نمودن آب، به دنبال گرفتن ماهى مراد خود رفتند. ستاره امیدى که در غدیر خم طلوع کرده و آرامبخش دلهاى مؤمنان گشته بود، در لابلاى گرد و غبار فتنه، از دیدگان کم فروغ، محو شد. در میان ظلمت ارتحال آفتاب، شبپرهها به تکاپو افتادند و با هجوم به خانه وحى، تلاش مذبوحانهاى را براى فرونشاندن نور خدا آغاز کردند؛ غافل از آنکه نور خدا با آن دسیسهها خاموش شدنى نیست.
گرچه در این حمله و هجوم، آتش به کاشانه تنها یادگار رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم افتاد، و گل محمّدى صلىاللهعلیهوآلهوسلم مظلومانه در پشت در، پرپرگشت، سینه دریایىاش شکافت و پهلویش بشکست؛ اما در عین حال، او، قدِ خمیده از ظلم و ستم را برافراشت و با دست الهى خود به دامن ولایت آویخت و با تمسک به حبل اللّه المتین و با صلابت و شهامتى بىنظیر از حقانیت امیرمؤمنان علیهالسلام سخنها گفت، و از غربت او نشانها داد.
زهراى اطهر علیهاالسلام دفاع جانانهاى از ولایت امیرمؤمنان علیهالسلام نمود و در این راه، مشتاقانه جام پرافتخار شهادت را سر کشید و افتخار اولین شهید راه ولایت را تا ابد به نام خود ثبت کرد؛ ولى این دفاع نیز همانند خود آن بانوى بزرگوار، در هالهاى از غربت و مظلومیت قرار گرفت و آن گونه که سزاوار بود به شیعیان وى نیز منتقل نشد.
* * *
به رغم عمر بسیار کوتاه حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام ، پس از ارتحال پدر بزرگوارشان، آثار به یادگار مانده از ایشان در آن دوران بحرانى و پرتنش، بیانگر عزم راسخ و صلابت و شجاعت فوق العاده حضرت در دفاع از ولایت امیرمؤمنان علیهالسلام است. جدیت ایشان در این راه، که منجر به شهادت مظلومانهاش شد، نشان از توجه ویژه و اهتمام خاص حضرت به مسأله امامت امت و زمامدارى جامعه مسلمانان دارد.
از جمله محورهایى که در احتجاجات و سخنان حضرت زهرا علیهاالسلام جلبت توجه مىکند، نقل «حدیث غدیر» است که موضوع نوشتار حاضر نیز همین مطلب است. در این نوشتار تلاش شده است استنادات حضرت به حدیث غدیر، در حدّ امکان از منابع کهن و معتبر حدیثى و تاریخى جمع آورى و تقدیم علاقمندان به غدیر گردد؛ اما قبل از پرداختن به این موضوع، پاسخ به دو سؤال ضرورى به نظر مىرسد:
1. چرا حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام محور بحث قرار گرفته است؟
2. چرا در میان سخنان ایشان، فقط به حدیث غدیر پرداخته شده است؟
چرا حضرت زهرا علیهاالسلام ؟
چه ویژگىهایى در شخصیت حضرت زهرا علیهاالسلام هست که موجب شده ایشان به عنوان محور اصلى بحث، انتخاب و استناد آن حضرت به حدیث غدیر، از اهمیت خاصّى برخوردار گردد و حتى بر اعتبار آن حدیث بیافزاید؟
دلایل فراوانى براى انتخاب حضرت زهرا علیهاالسلام وجود دارد از جمله:
1. حضرت زهرا علیهاالسلام نزدیکترین نسبت را با رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم داشت. او یگانه دختر رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم بود که نسل پاک نبوى از طریق او ادامه مىیافت و امامان از فرزندان ایشان بودند. احترام فوق العاده پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم نسبت به این دختر، حاکى از شخصیت ممتاز او بود و سفارشهاى مکرّر رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم به مؤمنان درباره حفظ حرمت او، منزلت بس عالى او را براى همگان روشن ساخته بود. حضرت زهرا علیهاالسلام بیش از همه، متوجه این موقعیت عالى بود و سنگینى بار مسؤولیت را نسبت به این جایگاه، بر دوش خود احساس مىکرد و به همین علت بیشترین تلاش خود را جهت استفاده کامل و مفید از این موقعیت، براى یارى دین خدا و امام حق به عمل آورد.
2. قرآن منزلتى رفیع و عظمتى خاصى براى حضرت فاطمه علیهاالسلام تعریف کرده است. در آیه مباهله با تعبیر «نسائنا» از ایشان یاد شده و در آیه تطهیر، خداوند بر پاک و مطهر بودنشان شهادت داده است. در سوره «الانسان» با یادآورى داستان اطعام یتیم و مسکین و اسیر و اخلاص وصف ناشدنى ایشان، از برترین پاداشهاى الهى در حقّ آنان یاد شده است. و در کوچکترین سوره قرآن یکى از بزرگترین عطایاى الهى به حضرت رسول صلىاللهعلیهوآلهوسلم ، وجود نازنین زهراى اطهر، که حقیقت کوثر است، معرفى شده و در آیه مودّت، محبت ایشان اجر رسالت نبوى صلىاللهعلیهوآلهوسلم به شمار آمده است.
همه اینها و آیات دیگر، بیانگر مقام رفیع معنوى و کمال عبودیت و عصمت ایشان بوده و جایگاه خاصّ هدایتى ایشان را در جامعه اسلامى تبیین مىنماید.
3. فاطمه زهرا علیهاالسلام در دوران غربت اسلام به دنیا آمد و از همان اوان کودکى، در کانون اصلى مبارزه، با طعم سختىها و مشکلات آشنا شد. هیچ کس مانند او شاهد زحمات طاقت فرسا و شبانه روزى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم نبود. گرد و غبار خستگى، با دستان کوچک او از رخسار مبارک رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم پاک مىشد و در خلوتهاى پیامبر، او بود که درد دلهاى پدر را به گوش جان مىشنید و با نثار محبتهاى خود او را غرق در سرور مىکرد و همانند مادرى دلسوز، سر حضرت را بر دامن مىگرفت و آرام بخش دلش مىگشت؛ تا آنجا که از پدر لقب «امّابیها» را دریافت نمود. حضرت زهرا علیهاالسلام نمىتوانست بعد از ارتحال رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم شاهد پژمرده شدن نهال نورس اسلام باشد، که با آن همه زحمات رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم از زمین سر برآورده و با خون دلهاى فراوان سیراب شده بود. آیا شخصیتى مانند زهرا علیهاالسلام مىتوانست در مقابل این مسأله، خاموش بنشیند و نگران نباشد؟
4. حضرت زهرا علیهاالسلام همسرى امیرمؤمنان علیهالسلام را بر عهدهداشت که دومین شخصیت ممتاز جهان اسلام؛ بلکه جهان بشریت بود. پیوند این دو نور الهى از نوع پیوندهاى عادى زمینى نبود؛ بلکه بنا به تصریح رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم این ازدواج یک «پیوند آسمانى» بود و اگر على علیهالسلام نبود، براى زهراى اطهر علیهاالسلام همسرى شایسته پیدا نمىشد. شناخت حضرت از شخصیت امیرمؤمنان علیهالسلام عمیقترین شناختها بود. آنچه راکه دیگران فقط شعاعى از على علیهالسلام دیده بودند، ایشان با تمام وجود خود لمس کرده بود و از اخلاص و صفاى علوى و از سوز دل و خیر خواهى وى آگاه بود. او از جان گذشتگىهاى فراوان على علیهالسلام و شهادتطلبىهاى او را هماره تجربه کرده بود. فاطمه علیهاالسلام پیکر پرجراحت على علیهالسلام را بارها و بارها مداوا نموده بود و شاهد بود چگونه زخمهاى گذشته التیام نیافته، زخمهاى جدیدى بر همان جا مىنشیند؛ اما على علیهالسلام خم به ابرو نمىآورد و همیشه در پیشاپیش صف مجاهدان در راه خدا قرار داشت.
5. حضرتزهرا علیهاالسلام در بیت نبوّت بزرگ شده بود و در دوران ده ساله حکومت اسلامى در کانون اصلى حوادث مهمّ سیاسى و اجتماعى قرار داشت و با تیزبینى و هوشیارى فوق العاده خود، تمامى جریانات آشکار و پنهان را مىشناخت و از ویژگىهاى افراد مؤثر نیز آگاهى کامل داشت. او از یک سو، رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را دیده بود که براى تداوم صحیح حکومت اسلامى و بالندگى و رشد آن، تدابیر مختلفى مىاندیشید و زمینه سازىهاى لازم را براى امامت امیرمؤمنان علیهالسلام فراهم مىآورد و از سوى دیگر، شاهد نگرانىهاى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم و یاران نزدیک وى از وجود جریانات مخفى و مرموز در بطن جامعه بود که در صدد بودند با دستیابى به قدرت، مسیر حکومت اسلامى را تغییر دهند.
با وفات رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم نگرانىها جدّىتر شد و جریانات پنهان سر برون آوردند و از بحران به وجود آمده بیشترین استفاده را کرده و بر اوضاع مسلط شدند. زهراى اطهر علیهاالسلام با آگاهى کامل از تدابیر رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم جهت امامت امیرمؤمنان علیهالسلام و با شناختى که از شخصیت على علیهالسلام داشت، که یگانه فرد شایسته براى زمامدارى مسلمانان بود و با اطلاع از اوضاع سیاسى جامعه نوپاى اسلامى که با صدها خطر مواجه بود، وظیفه خود مىدانست که از حقّ الهى امیرمؤمنان علیهالسلام دفاع نماید و در این راه، هیچ کوتاه نیاید. به همین دلیل بیشترین حمله نیز به ایشان شد و خشنترین برخوردها با او صورت گرفت و آن حضرت نیز با کمال شجاعت و شهامت تا پاى جان ایستاد.
6. همان گونه که با آغاز رسالت پیامبراسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم شخصیت ممتازى چون خدیجه در کنار ایشان قرار گرفت و در دوران غربت اسلام، با تمام توان و استعداد به یارى حضرتش پرداخت، با آغاز امامت امیرمؤمنان علیهالسلام نیز، شخصیت بىنظیرى همانند فاطمه زهرا علیهاالسلام به حمایت از ایشان شتافت و همه سرمایههاى خود را در دفاع از مولاى متّقیان نثار کرد. او با سعى و تلاش شبانه روزى خود غبار غربت را از رخسار امیرمؤمنان علیهالسلام زدود و تحمل بارسنگین مظلومیت را براى ایشان آسان نمود و به حق، لقب «اوّلین شهید راه ولایت» را به خود اختصاص داد. اولین شهید راه ولایت یعنى کسى که در آن فضاى پر شبهه،و آکنده از فتنههاى گوناگون که در لابلاى غبار برخاسته از آشوب و بلوا همه را گرفتار کرده بود، بتواند با حفظ بصیرتِ خود، لحظهاى در تشخیص حق خطا نکند و در دفاع از حق کمترین تردیدى به خود راه ندهد. چنین انتظارى در آن شرایط، فقط از حضرت زهرا علیهاالسلام انتظار مىرفت و بس. الحق که ایشان این رسالت را به نحو احسن و اکمل به انجام رساند. به راستى آن حضرت با کلام و عمل خود نشان داد که «ولایت»، قلب تپنده مکتب و روح دین است و بر کسانى که دغدغه حفظ مکتب دارند، جان فشانى در راه ولایت و گذشتن از همه تعلّقات براى پاسدارى از امامت، مهمترین وظیفه است. به همین دلیل است که تک تک کلمات ایشان سندى زنده و گویا و در کمال اعتبار براى همه دلسوزان دین و امت است. سندى که با خون پاک حضرت زهرا علیهاالسلام به امضا رسیده است و همچون امانتى گرانبها در دستان شیعیانش قرارگرفته، تا با اقتدا به آن بزرگوار، راه پر فراز و نشیب دفاع از دین و ولایت را با قدمهاى استوار و پر صلابت بپیمایند.
چرا غدیر؟
با اینکه سخنان زیادى در موضوعات مختلف از حضرت زهرا علیهاالسلام نقل شده است، چرا در مقاله حاضر فقط حدیث غدیر، مورد توجه قرار گرفته است؟ چه خصوصیاتى در حدیث غدیر هست که محور اصلى بحث گشته است؟
در جواب باید گفت: گرچه شیعه براى اثبات ادعاى خود ـ مبنى بر امامت امیرمؤمنان علیهالسلام و جانشینى ایشان نسبت به پیامبر ـ دلایل فراوانى دارد؛ اما در این میان، حدیث غدیر از ویژگىها و امتیازاتى برخوردار است که آن را نسبت به دلایل دیگر، برتر و شاخصتر کرده است؛ از جمله:
1. علاوه بر محدّثان شیعه که همگى حدیث غدیر را نقل کردهاند، اغلب محدّثان بزرگ اهل سنّت و مورّخان جهان اسلام حدیث غدیر را نقل و صحّت آن را تأیید نمودهاند؛ تا آنجا که اگر کسى در صحّت این حدیث تردید داشته باشد، باید به همه احادیث دیگر و حتّى مسائل بدیهى اسلام نیز با دیده تردید بنگرد.
2. گرچه رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در فرصتهاى مختلف و موقعیتهاى متفاوت، بر امامت و جانشینى حضرت على علیهالسلام تصریح کرده بودند؛ اما اعلام رسمى این مطلب مهم در «غدیر خم» بوده است. با توجه به اینکه این اعلام بعد از «حجّةالوداع» بود و همه مسلمانان متوجه نزدیک شدن حادثه رحلت پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم بودند و به طور طبیعى در انتظار معرفى جانشین ایشان به سر مىبردند؛ رسمیّت بیشترى به روز غدیر داده بود.
3. اجتماع عظیم مردم نیز در غدیرخم، کم نظیر بود. بیشتر مسلمانان از مناطق مختلف و قبائل گوناگون، در آن جمع حضور داشتند و در حقیقت نقش پیک رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را بر عهده داشتند، تا «پیام غدیر» را به عنوان مهمترین خبر حجّ آن سال به منطقه خود برده و دیگر مسلمانان را از این رویداد سرنوشتساز آگاه سازند. با توجه به این نکته که حجّ آن سال نیز آخرین حجّى بود که مسلمانان به همراهى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم برگزار کرده بودند و حالت وداع با آن حضرت را داشت، حسّاسیت حدیث غدیر بیشتر آشکار مىشود.
4. آماده کردن فضا براى اعلام این خبر مهم و سرنوشت ساز، تأثیر به سزایى در ماندگار شدن حادثه غدیرخم داشت. رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم این اجتماع را در محلّى تشکیل داد که در آنجا راههاى مختلف از هم جدا مىشد. بنابراین به جمعى که از آن محل گذشته بودند، خبر دادند که جهت استماع سخنان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم باز گردند و به جمع حاضر گفتند: مقدارى صبر کنند تا بقیه نیز به این محل برسند. سپس منبرى فراهم کردند و رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در اجتماع عظیم مردم به سخنرانى پرداخت.
مقدمه چینىهاى حضرت در سخنانش و سؤالاتى که از مردم کردند و سپس صراحت کلام حضرت در معرّفى امیرمؤمنان علیهالسلام و بلندکردن دست وى و نشان دادن به مردم و اعلام رسمى خلافت وى، راه را براى هر نوع توجیه و تأویلى بست و «غدیرخم» را در تاریخ اسلام به طور قطعى و روشن به ثبت رساند.
5. آیهاى که قبل از اعلام رسمى ولایت امیرمؤمنان علیهالسلام نازل شد، بیانگر اهمیّت فوق العاده غدیر بود و از سویى، بیانگر نگرانىهاى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در این زمینه هست:
«یا ایّها الرّسول بلّغ ما انزل الیک من ربّک و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته واللّه یعصمک من الناس انّ اللّه لایهدى القوم الکافرین»1
اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملاً (به مردم) برسان، و اگر (این کار را) نکنى، رسالت او را انجام ندادهاى. خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم نگه مىدارد و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمىکند.
در قرآن چنین آیه تهدیدآمیزى خطاب به رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم وجود ندارد و به صراحت اعلام نشدن ولایت على علیهالسلام را، مساوى با عدم تبلیغ رسالت الهى معرّفى مىنماید و در مقابل نگرانىهایى که رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم داشت، وعده حفظ و حراست به ایشان داده مىشود.
اما آیهاى که بعد از اعلام ولایت على علیهالسلام در غدیر نازل شد، موجى از سرور و شادى را در دلهاى مؤمنان پدید آورد و آرامش و اطمینان خاطرى به آنان بخشید:
«الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشونى الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکمالاسلام دیناً»2
امروز کافران از (زوال) دین شما مأیوس شدند. بنابراین از آنها نترسید و از من بترسید! امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم.
6. فرمان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم به همه مسلمانان حاضر در غدیرخم، مبنى بر بیعت با امیرمؤمنان علیهالسلام نیز حادثه مهمّى بود که در همان روز اتفاق افتاد. حضرت به همه مسلمانان دستور دادند تا با امیرمؤمنان علیهالسلام دست بیعت دهند و اعلام وفادارى کنند. به همین منظور، خیمهاى فراهم شد و على علیهالسلام در آن خیمه نشست و مسلمانان یکایک با ایشان بیعت کردند و حتى روش خاصّى براى بیعت زنان با حضرت تدارک دیده شد؛ تا آنان نیز با خلیفه رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم بیعت نمایند.
به رغم صراحت سخنان رسول اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم در غدیر و شفاف بودن مقصود ایشان، پس از ارتحال آن حضرت، مشکلات عدیدهاى بروز کرد و مسیر ترسیم شده از طرف آن بزرگوار تغییر نمود. در چنین شرایطى بود که حضرت زهرا علیهاالسلام با موقعیت خاصّى که در میان امت مسلمان داشت، به حمایت از امیرمؤمنان علیهالسلام برخاست و با استدلالهاى قوى و منطق متین، از حقّ الهى على علیهالسلام دفاع نمود و با تأکید بر جریان غدیرخم و کلمات صریح رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در آن روز تاریخى، پرده از رخسار حقیقتِ غبار گرفته بر گرفت و مسلمانان را به بیعتى که در غدیرخم با امیرمؤمنان علیهالسلام داشتند، متوجه ساخت؛ تا براى چندمین بار، حجّت بر آنان تمام شود و راه دفاع از حق تا ابد بر روى شیفتگان حق هموار گردد.
لازم به ذکر است که شیعیان اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام نیز در طول تاریخ بیشترین تلاش را براى حفظ و صیانت از حدیث غدیر به عمل آوردهاند و در مباحثات علمى خود، پیوسته به آن احتجاج نمودهاند. خداوند را سپاسگزاریم که بر اثر تلاش عالمان بزرگ اسلامى، امروز نیز حدیث غدیر بر تارک احادیث به یادگار مانده از رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم مىدرخشد و جایگاه ویژه خود را حفظ نموده است و حقیقتاً مىتواند مهمترین عامل «وحدت» بین تمام گروههاى مسلمان باشد.
امید است کلماتى که از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام پیرامون غدیر تقدیم مىگردد، در روشنتر شدن راه حقیقت جویان، مفید و کارگشا باشد. انشاءاللّه!
1. هرکس را که من مولاى اوباشم، على نیز مولاى اوست.
ابوالخیر محمد جزرى شافعى (متوفّاى 833 ق.) در کتاب أسنى المطالب فى مناقب سیّدنا علىّ بن ابىطالب با سند بسیار زیبایى، حدیث غدیر را از حضرت فاطمه علیهاالسلام چنین نقل مىکند:
فاطمه، دختر امام علىّ بن موسى الرّضا علیهالسلام از عمّههایش فاطمه، زینب و امّکلثوم، دختران امام موسى بن جعفر علیهالسلام نقل مىکند که آنان فرمودند: فاطمه دختر امام صادق علیهالسلام از عمّهاش فاطمه، دختر امام محمدباقر علیهالسلام و او از عمّهاش فاطمه دختر امام زین العابدین علیهالسلام نقل مىکند که فاطمه و سکینه دختران امام حسین علیهالسلام از عمّهشان امّکلثوم دختر امیرمؤمنان علیهالسلام نقل مىکند که مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام دختر مکرّم رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم خطاب به مردم فرمود:
«أنسیتم قول رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم یوم غدیرخم: من کنت مولاه فعلىّ مولاه و قوله صلىاللهعلیهوآلهوسلم : أنت منى بمنزلة هارون من موسى3؛ آیا کلام رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را فراموش کردید که در روز غدیر خم فرمود: «هرکس را که من مولاى او باشم، پس على نیز مولاى اوست.»؟ و کلام دیگر رسول رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم که فرمود: «یا على! جایگاه تو نسبت به من همانند موقعیت هارون نسبت به موسى علیهالسلام مىباشد.»؟!
نکته قابل توجه در این حدیث، اهتمام خاندان اهل بیت علیهمالسلام به حدیث غدیر و حفظ آن است، به گونهاى که پاسدارى از حریم ولایت با نقل مستمرّ حدیث غدیر در میان آنان و فرزندانشان، یک سیره دائمى شده بود و سعى و کوشش آن بزرگواران براى روشن ماندن چراغى که رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در غدیرخم مشتعلش ساخته بود، بسیار جدّى و قابل تأمّل است.
در حقیقت، این اهتمام و جدّیت، میراثى بود که از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام به آنان رسیده بود. و درسى بود که از مکتب آن بزرگوار تعلیم دیده بودند؛ زیرا ایشان یگانه مربّى دفاع از ولایت بود که با منطق بسیار مستحکم خود و با صلابت و استوارى غیر قابل وصف خود، راه پر افتخار حمایت از ولایت را گشود، و اهلبیت علیهمالسلام و خاندان پربرکتشان نیز بهترین رهروان این راه شدند و با مجاهدتهاى طاقت فرساى خود این امانت را به نسلهاى بعد و در نهایت به ما و آیندگان سپردند.
نکته مهمّ دیگر حدیث، این است که امامان معصوم علیهمالسلام در تعلیم و تربیت فرزندان خود، فرقى بین دختران و پسران نمىگذاشتند و همه آنان را از سرچشمه معارف ناب اسلامى سیراب مىساختند و بار مسؤولیت حفظ امانتهاى الهى و یادگارهاى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم و فاطمه زهرا علیهاالسلام را بر عهده آنان مىگذاشتند و آنان نیز با شایستگى، این امانتها را به نسلهاى بعدى انتقال مىدادند. این حدیث، نمونهاى از احادیث «فاطمیّات» است و نمونههاى فراوان دیگرى نیز در ابواب مختلف وجود دارد.
به راستى خاندان اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام خاندان علم و دانش و حکمت بودند و زن و مردشان ستارگان درخشان آسمان علم و عمل هستند.
2. به خدا سوگند! ولایت و رهبرى براى على علیهالسلام است.
پس از رحلت رسول مکرّم اسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم جمعى از مهاجران و انصار در سقیفه بنىساعده، گردهم آمدند تا فردى را از میان خود به زمامدارى مسلمانان انتخاب نمایند. مذاکرات و مشاجرات طولانى که بین آنان به وقوع پیوست، در کتابهاى تاریخى به طور مبسوط نقل شده است. آنان در نهایت با ابوبکر بیعت کردند و سپس او را به مسجدالنّبى صلىاللهعلیهوآلهوسلم آورده و از عموم مردم درخواست بیعت نمودند.
جمعى از اصحاب رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم از بیعت با ابوبکر امتناع ورزیدند و در عهدى که با رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در روز «غدیرخم» بسته بودند، پایدار ماندند، اما نگرانى عمده اصحاب سقیفه از شخص امیرمؤمنان علیهالسلام بود و یقین داشتند با گرفتن بیعت از او، بقیه معترضان تسلیم خواهند شد.
على علیهالسلام پس از دریافت اخبار سقیفه و اطلاع از بیعت مردم با ابوبکر، در پى وصیت دیگر رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم ، با شتاب فراوان به جمعآورى قرآن پرداخت، و در جواب فرستادگانى که او را به مسجد و بیعت با ابوبکر فرا مىخواندند، مىفرمود: «مشغول اجراى فرمان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم و جمعآورى قرآن هستم.» اما نگرانىهاى هیئت حاکمه جدید، مانع از صبر و تحمّل آنان شد و جمعى مأموریت یافتند به هر قیمتى شده که على علیهالسلام را از منزل خارج و براى گرفتن بیعت به مسجد آورند. آنان در مقابل منزل حضرت گردهم آمده و از ایشان خواستند به همراه آنان به مسجد برود؛ اما على علیهالسلام امتناع ورزید.
بنابر تصریح ابن قتیبه در کتاب الامامة و السّیاسة و دیگر مورّخان، عمر دستور داد هیزم و آتشى فراهم کنند و قسم یاد کرد که اگر على علیهالسلام از منزل خارج نشود، خانه را به آتش خواهد کشید. عدهاى به او اعتراض کردند که در این خانه، فاطمه دختر رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم ، حسن و حسین، فرزندان رسول پیامبرخدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم و یادگارهاى ایشان وجود دارند، چگونه این خانه را به آتش مىکشى؟ عمر که اعتراض عمومى را مشاهده کرد، گفت: به راستى گمان کردید که من چنین کارى را انجام مىدهم؟ مقصود من تهدید بود. در این هنگام حضرت فاطمه علیهاالسلام به پشت درب منزل آمد و خطاب به آن جماعت که در بیرون منزل اجتماع کرده بودند، فرمود:
«لا عهد لی بقوم أسوء محضرٍ منکم ترکتم رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم جنازة بین أیدینا و قطعتم أمرکم فیما بینکم و لم تستأمرونا و لم تردّوا لنا حقّاً کأنّکم لم تعلموا ما قال یوم غدیرخم. واللّه لقد عقد له یومئذ الولاء لیقطع منکم بذلک منها الرجاء و لکنّکم قطعتم الاسباب بینکم و بین نبیّکم، واللّه حسیب بیننا و بینکم فىالدّنیا و الآخرة4؛ من قومى همانند شما سراغ ندارم که این چنین عهد شکن و بد برخورد باشند! پیکر رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را بر روى دستان ما گذاشته و رها کردید و عهد و پیمانى که در میان خود داشتید، قطع کردید و برخلاف عمل نمودید، ولایت و رهبرى ما اهلبیت را انکار کردید، و زمام امر را از دست ما خارج ساختید، و هیچ حقّى براى ما قائل نشدید؛ گویا از سخنان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در روز غدیرخم آگاهى نداشتید! به خدا سوگند! رسول خدا در آن روز (غدیرخم) ولایت و رهبرى را براى على علیهالسلام تعیین کرد، تا امید و طمع شما را از خلافت قطع نماید؛ ولى شما رشتههاى پیوند میان خود و پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم را پاره کردید. بدانید که خداوند در دنیا و آخرت بین ما و شما داورى خواهد کرد.»
3. غدیرخم را فراموش کردهاید!؟
در دوران غربت بعد از پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم ، که توأم با اختناق نیز بود، از جمله جاهایى که مردم مىتوانستند با حضرت زهرا علیهاالسلام دیدارى داشته باشند و سؤالاتشان را مطرح نمایند، در خارج از شهر مدینه، بر سر مزار شهداى احد و حمزه سیّدالشّهدا بود. از جمله کسانى که در کنار مزار شهدا با حضرت زهرا علیهاالسلام ملاقات کرده، محمود بن لبید (و یا اسید) است. او مىگوید:
پس از وفات رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم فاطمه زهرا علیهاالسلام را در کنار قبر حمزه در احد مشاهده کردم، در حالى که به شدّت منقلب بود و اشک مىریخت. صبر کردم تا آرام گرفت، آنگاه به حضور ایشان رسیدم و عرضه داشتم: اى بانوى من! سؤالى برایم پیش آمده است که مىخواهم با شما در میان بگذارم.
فرمود: بپرس!
عرض کردم: آیا رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم قبل از وفات خود، تصریحى بر امامت على علیهالسلام داشته است؟ و آیا از طرف ایشان نصّى بر این مطلب وجود دارد؟ فرمود:
«واعجباه! أنسیتم یوم غدیرخم؛ شگفتا و عجبا! آیا روز غدیرخم را فراموش کردهاید؟»
عرضه داشتم: روز غدیر را مىدانم (و آن غیر قابل انکار است)، از آن اسرارى که رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم با شما در میان گذاشته، مرا آگاه کنید، فرمود:
«اشهداللّه تعالى لقد سمعته یقول: علىٌّ خیر من أخلّفه فیکم، و هو الامام والخلیفة بعدى، و سبطاى و تسعة من صلب الحسین أئمّة أبرار، لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادین مهدیّین، و لئن خالفتموهم لیکون الاختلاف فیکم الى یوم القیامة؛ خدا را شاهد مىگیرم که شنیدم رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: على بهترین کسى است که او را جانشین خود در میان شما قرار مىدهم. على امام و خلیفه بعد از من است، و دو فرزندم (حسن و حسین) و نه تن از فرزندان حسین پیشوایان و امامانى پاک و نیکند. اگر از آنها اطاعت کنید، شما را هدایت خواهند نمود، و اگر مخالفت ورزید، تا روز قیامت بلاى تفرقه و اختلاف در میان شما حاکم خواهد شد.»
پرسیدم: بانوى من! پس چرا على علیهالسلام سکوت کرد، و براى گرفتن حقّ خویش قیام نکرد؟
حضرت زهرا علیهاالسلام در پاسخ فرمود:
«یا اباعمر لقد قال رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم : مثل الامام مثل الکعبة اذ تؤتى و لا تأتى ـ أو قالت: مثل علىّ ـ ثمّ قالت: أما واللّه لو ترکوا الحقّ على أهله و اتبعوا عترة نبیّه لما اختلف فىاللّه اثنان، و لورثها سلف عن سلف و خلف بعد خلف حتى یقوم قائمنا التاسع من ولد الحسین، و لکن قدّموا من أخّره اللّه و أخّروا من قدّمه اللّه، حتى اذا ألحدوا المبعوث و أودعوه الجدث المجدوث، اختاروا بشهوتهم و عملوا بآرائهم، تبّاً لهم أو لم یسمعوا اللّه یقول: «و رَبُّکَ یَخْلُقُ مایَشاءُ وَ یَخْتارُ ماکانَ لَهُمُ الخِیَرَةُ»5؟ بل سمعوا و لکنّهم کما قال اللّه سبحانه: «فَاِنَّها لا تَعْمَى الاَبْصارُ وَلکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الّتى فی الصُّدُورِ»6 هیهات بسطوا فى الدّنیا آمالهم و نسوا آجالهم، فتعساً لهم و أضلّ أعمالهم، أعوذبک یا ربّ من الحُور بعد الکَوْر؛ اى اباعمر، رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: مَثَلِ امام (مثل على)، همانند کعبه است، که مردم به سراغ آن مىروند، نه آنکه کعبه به سراغ مردم بیاید.
(سپس حضرت زهرا علیهاالسلام ادامه داد:)
آگاه باش! به خدا سوگند! اگر حق را به اهلش واگذار مىکردند و از عترت رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم اطاعت مىنمودند، دو نفر هم (در حکم خداوند) با یکدیگر اختلاف نمىکردند، و امامت همان گونه که پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم معرّفى فرمود، از على علیهالسلام تا قائم ما، فرزند نهم حسین، از جانشینى به جانشینى دیگر به ارث مىرسید. اما کسى (ابوبکر) را مقدّم داشتند که خدا او را کنار زده بود، و کسى (على) را کنار زدند که خدا او را مقدّم داشته بود. نتیجه آن شد که محصول بعثت را انکار کردند و به بدعتها روى آوردند، آنها هوا پرستى را برگزیدند و براساس رأى و نظر شخصى عمل کردند، هلاکت و نابودى بر آنان باد! آیا نشنیدند کلام خدا را که فرمود:
«پروردگار تو هرچه بخواهد، مىآفریند و هرچه بخواهد، برمىگزیند، آنان (در برابر او) اختیارى ندارند.»؟
آرى شنیدند، اما همان گونه که قرآن فرمود:
«چشمهاى ظاهر نابینا نمىشود، بلکه دلهایى که در سینههاست، کور مىشود.»
افسوس که آنان آرزوها و هوسهاى خود را تحقّق بخشیدند و از مرگ و قیامت غافل ماندند! خدا نابودشان گرداند و آنان را در کارهایشان گمراه کند.
پروردگارا! به تو پناه مىبرم از کمى یاران پس از فراوانى آنان.»7
4. آیا جاى عذرآوردن باقى مانده؟
«غصب فدک» انتقامى بود که از حضرت زهرا علیهاالسلام در مقابل حمایتهایش از حقّ امیرمؤمنان علیهالسلام گرفته مىشد. پافشارى حضرت بر دفاع از ولایت امیرمؤمنان علیهالسلام و نگرانى هیئت حاکمه از تأثیر کلام حضرت زهرا علیهاالسلام در میان مردم، آنان را واداشت تا با گرفتن فدک از ایشان، به دو هدف عمده برسند: از یک سو، به دیگر معترضان نشان دهند که ایستادگى در برابر قدرت حاکمه هزینههاى سنگینى دارد و از سوى دیگر، وانمود کنند که مشکل اصلى هیئت حاکمه با حضرت زهرا علیهاالسلام مسائل مالى و دنیوى است، نه مبحث دین و امامت و ولایت!
آنها مىدانستند که خاندان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم و اهل بیت مطهّر، هیچ گونه دلبستگى به مال دنیا ندارند، و تمام همّ و غمّ آنان حفظ مکتب اسلام و پایدارى از اصالت آن است و اگر این واقعیت براى عامّه مردم به اثبات برسد پایههاى لرزان حکومت جدید، سستتر خواهد شد. بنابراین، نیازمند سوژهاى بودند که اذهان مردم را به سوى دیگرى هدایت کنند و مشکل اصلى حکومت با خاندان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را دعواى ارث و میراث و درد مال و منال جلوه دهند؛ لذا بهترین سوژه را گرفتن فدک یافتند، و با تحریف سخنان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم مشروعیتى براى کار ناپسندیده خود تدارک دیدند.
حضرت زهرا علیهاالسلام که به خوبى از اهداف آنان اطلاع داشت، فرصت را مغتنم شمرد و خطبه مشهور خود را در مسجد مدینه ایراد فرمود؛ خطبهاى که طنین سخنان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را در اذهان مردم به یاد مىآورد، گویى که پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم بر بالاى منبر خطبه مىخواند!
حضرت در این خطبه، حقایق فراوانى را با مردم در میان گذاشت، و پردههاى تزویر و تحریف را کنار زد و چهره غبارگرفته حقیقت را به مردم نشان داد. او چنان مستدل و مستحکم سخن گفت که خلیفه اوّل در برابر منطق قوى ایشان تسلیم شد و دستور بازگرداندن فدک را صادر نمود (گرچه با فاصله کمى مجدّداً به دستور نخست خود بازگشت). نتیجه خطبه حضرت، بسیار جالب و قابل توجّه است؛ بعد از آن خطبه تاریخى جمعى به حضرت زهرا علیهاالسلام گفتند:
«یا بنت محمّد! لو سمعنا هذا الکلام منک قبل بیعتنا لأبى بکر ما عدلنا بعلىّ أحدا؛ اى دختر رسول خدا! اگر قبل از بیعت با ابوبکر این سخنان را از تو مىشنیدیم، به هیچ وجه کسى را بر على علیهالسلام ترجیح نمىدادیم!»
اینجا بود که حضرت در جواب آنان به جریان غدیرخم اشاره کرده، فرمود:
«هل ترک أبى یوم غدیرخم لأحد عذرا؟؛ آیا پدرم رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم پس از حادثه غدیرخم، جایى براى عذرآوردن باقى گذاشته بود؟»
در کتاب دلائل الامامه نقل شده است: بعد از اینکه حضرت زهرا علیهاالسلام آن خطبه غرّا را ایراد فرمود، در هنگام بازگشت از مسجد، رافع بن رفاعه به دنبال حضرت آمد و خطاب به ایشان عرضه داشت:
«یا سیّدةالنّساء لو کان أبوالحسن تکلّم فى هذا الأمر و ذکر للنّاس قبل أن یجرى هذا العقد ما عدلنا به احداً؛ اى سرور زنان! اگر على علیهالسلام قبل از اینکه مردم با ابوبکر بیعت کنند، با آنان سخن مىگفت و روشنگرى مىنمود، ما از او رویگردان نمىشدیم، و با فرد دیگرى بیعت نمىکردیم!»
حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود:
«الیک عنّى فما جعل اللّه لأحد بعد غدیرخم من حجّة و لاعذر؛ مرا به حال خود بگذار، که خداوند بعد از جریان غدیرخم براى هیچ کس عذر و بهانهاى قرار نداده است.»8
سخن آخر
در پایان، ذکر این نکته لازم است که بعد از ارتحال رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم و موفقیت حزب سقیفه در دستیابى به خلافت، مخاطبان حضرت زهرا علیهاالسلام اغلب کسانى بودند که در روز غدیر حضور داشتند و با چشمهاى خود رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را مشاهده کرده بودند که دست على علیهالسلام را بلند کرده و به مردم نشان داد. آنها با گوشهاى خود شنیده بودند که پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «من کنت مولاه فهذا علىٌّ مولاه» و حتى اغلب آنان در آن روز با حضرت على علیهالسلام دست بیعت داده و جانشینى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را به وى تبریک گفته بودند. اگر به ندرت کسانى هم بودند که در غدیر حضور نداشتند، آنان نیز اخبار قطعى آن را از مسلمانان حاضر در غدیر دریافت کرده بودند. دیگر شبههاى در صحّت جریان غدیر وجود نداشت و از لحاظ فاصله زمانى هم کمتر از صد روز از جریان غدیر سپرى نشده بود، و احتمال فراموشى مردم به هیچ وجه قابل اعتنا نبود.
در چنین شرایطى که مخاطبان، علم کافى داشته و بلکه خود در جریان غدیر حاضر و شاهد بودند، اما به هر دلیلى خود را به فراموشى زدند و گاهى نیز با عناد و لجاجت برخورد کردند، زمینه چندانى براى طرح واقعیتهاى روشن و غیر قابل انکار نبود، و جز براى اتمام حجّت و یا ثبت در حافظه تاریخ، براى بهرهمندى آیندگان، ثمره دیگرى نداشت. به همین دلیل است که در آن مقطع خاص، فقط دو مورد از امیرمؤمنان علیهالسلام استناد به حدیث غدیر نقل شده است و عمده استشهادات حضرت على علیهالسلام به جریان غدیر، در دوره پنج سال خلافت بود که بسیارى از مخاطبان حضرت، غدیرخم را درک نکرده بودند و به دلیل فاصله زمانى زیاد، بعضى از اصحاب نیز ادّعاى فراموشى مىکردند!
با این توضیح، سرّ اینکه حضرت زهرا علیهاالسلام فقط اشارهاى به غدیر مىنمایند، و اغلب به حالت سؤال که آیا غدیر را فراموش کردهاید، و یا اینکه آیا جاى عذر و توجیهى بعد از غدیر باقى مانده است، روشن مىگردد.
البته توجه به این نکته که حضرت زهرا علیهاالسلام با فاصله بسیار کمى بعد از رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم به شهادت رسید، و تقریباً نصف این ایّام را نیز در بستر بیمارى به سر برد، اهتمام خاصّ ایشان به یادآورى جریان «غدیر» در همین مدت کوتاه، روشن مىگردد!
پىنوشتها:
1. مائده / 67.
2. همان / 3.
3. اسنى المطالب، ص 50؛ الغدیر، ج 1، ص 97.
4. الاحتجاج، طبرسى، ج 1، ص 202؛ الامامة و السیاسة، ج 1، ص 30؛ الامالى، شیخ مفید، مجلس 6، ح 9؛ بحارالانوار، ج 28، ص 204 و 356؛ نهج الحیاة، محمد دشتى، ص 127 و 128.
5. قصص / 68.
6. حجّ / 46.
7. کفایةالاثر، ص 198؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 123؛ بحارالانوار، ج 36، ص 353، نهج الحیاة، ص 38 ـ 40.
8. دلائل الامامة، ص 37 و 38؛ الخصال، ج 1، ص 173؛ بحارالانوار، ج 30، ص 124.
منابع:
1. الاحتجاج، علامه طبرسى، انتشارات اسوه، چاپ اول، 1413 ق.
2. أسنى المطالب فى مناقب سیّدنا علىّ بن ابىطالب، ابوالخیر محمد الجزرى الشافعى، مکتبة الامام امیرمؤمنان(ع)، اصفهان.
3. الامالى، شیخ مفید، چاپ کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، قم، چاپ دوم، 1413 ق.
4. الامامة والسیاسة، ابن قتیبة الدینورى، انتشارات الشریف الرضى، قم، چاپ اوّل، 1413 ق.
5. بحارالانوار، علامه مجلسى، مؤسّسة الوفاء، بیروت، 1404 ق.
6. الخصال، شیخ صدوق، انتشارات جامعه مدرّسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1403 ق.
7. دلائل الامامة، محمد بن جریر طبرى، کتابخانه حیدریه، نجف اشرف، 1383 ق.
8. الصراط المستقیم، علامه زینالدین على بن یونس نباطى بیاضى، کتابخانه حیدریه، نجف اشرف، چاپ اوّل 1384 ق.
9. الغدیر، علامه امینى، دارالکتاب العربى، بیروت، چاپ سوم، 1387 ق.
10. کفایةالاثر، ابوالقاسم على بن محمد بن على خزّاز قمى رازى، انتشارات بیدار، قم، 1401 ق.
مجلات >کوثر>شماره 58
غدیر از زبان حضرت زهرا(س)
محمد محمدیان تبریزى
مقدّمه
هفتاد روز از حادثه بسیار مهم و تاریخى غدیر خم گذشته بود که رسول مکرّم اسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم دیده از جهان خاکى فرو بست و روح مطهرش به عالم ملکوت عروج کرد. ارتحال پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم موجى از غم و اندوه در فضاى جامعه نوپاى اسلامى ایجاد کرد. بار مصیبت چنان سنگین شد که بسیارى در حیرت فرو رفته و از خود بیخود گشتند و از تصمیمگیرى مناسب و شایسته باز ماندند. جمعى نیز که از قبل خود را آماده چنین روزى کرده بودند، حال و هواى جامعه را براى ایجاد گرد و غبار، مناسب یافتند و با گِل آلودن نمودن آب، به دنبال گرفتن ماهى مراد خود رفتند. ستاره امیدى که در غدیر خم طلوع کرده و آرامبخش دلهاى مؤمنان گشته بود، در لابلاى گرد و غبار فتنه، از دیدگان کم فروغ، محو شد. در میان ظلمت ارتحال آفتاب، شبپرهها به تکاپو افتادند و با هجوم به خانه وحى، تلاش مذبوحانهاى را براى فرونشاندن نور خدا آغاز کردند؛ غافل از آنکه نور خدا با آن دسیسهها خاموش شدنى نیست.
گرچه در این حمله و هجوم، آتش به کاشانه تنها یادگار رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم افتاد، و گل محمّدى صلىاللهعلیهوآلهوسلم مظلومانه در پشت در، پرپرگشت، سینه دریایىاش شکافت و پهلویش بشکست؛ اما در عین حال، او، قدِ خمیده از ظلم و ستم را برافراشت و با دست الهى خود به دامن ولایت آویخت و با تمسک به حبل اللّه المتین و با صلابت و شهامتى بىنظیر از حقانیت امیرمؤمنان علیهالسلام سخنها گفت، و از غربت او نشانها داد.
زهراى اطهر علیهاالسلام دفاع جانانهاى از ولایت امیرمؤمنان علیهالسلام نمود و در این راه، مشتاقانه جام پرافتخار شهادت را سر کشید و افتخار اولین شهید راه ولایت را تا ابد به نام خود ثبت کرد؛ ولى این دفاع نیز همانند خود آن بانوى بزرگوار، در هالهاى از غربت و مظلومیت قرار گرفت و آن گونه که سزاوار بود به شیعیان وى نیز منتقل نشد.
* * *
به رغم عمر بسیار کوتاه حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام ، پس از ارتحال پدر بزرگوارشان، آثار به یادگار مانده از ایشان در آن دوران بحرانى و پرتنش، بیانگر عزم راسخ و صلابت و شجاعت فوق العاده حضرت در دفاع از ولایت امیرمؤمنان علیهالسلام است. جدیت ایشان در این راه، که منجر به شهادت مظلومانهاش شد، نشان از توجه ویژه و اهتمام خاص حضرت به مسأله امامت امت و زمامدارى جامعه مسلمانان دارد.
از جمله محورهایى که در احتجاجات و سخنان حضرت زهرا علیهاالسلام جلبت توجه مىکند، نقل «حدیث غدیر» است که موضوع نوشتار حاضر نیز همین مطلب است. در این نوشتار تلاش شده است استنادات حضرت به حدیث غدیر، در حدّ امکان از منابع کهن و معتبر حدیثى و تاریخى جمع آورى و تقدیم علاقمندان به غدیر گردد؛ اما قبل از پرداختن به این موضوع، پاسخ به دو سؤال ضرورى به نظر مىرسد:
1. چرا حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام محور بحث قرار گرفته است؟
2. چرا در میان سخنان ایشان، فقط به حدیث غدیر پرداخته شده است؟
چرا حضرت زهرا علیهاالسلام ؟
چه ویژگىهایى در شخصیت حضرت زهرا علیهاالسلام هست که موجب شده ایشان به عنوان محور اصلى بحث، انتخاب و استناد آن حضرت به حدیث غدیر، از اهمیت خاصّى برخوردار گردد و حتى بر اعتبار آن حدیث بیافزاید؟
دلایل فراوانى براى انتخاب حضرت زهرا علیهاالسلام وجود دارد از جمله:
1. حضرت زهرا علیهاالسلام نزدیکترین نسبت را با رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم داشت. او یگانه دختر رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم بود که نسل پاک نبوى از طریق او ادامه مىیافت و امامان از فرزندان ایشان بودند. احترام فوق العاده پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم نسبت به این دختر، حاکى از شخصیت ممتاز او بود و سفارشهاى مکرّر رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم به مؤمنان درباره حفظ حرمت او، منزلت بس عالى او را براى همگان روشن ساخته بود. حضرت زهرا علیهاالسلام بیش از همه، متوجه این موقعیت عالى بود و سنگینى بار مسؤولیت را نسبت به این جایگاه، بر دوش خود احساس مىکرد و به همین علت بیشترین تلاش خود را جهت استفاده کامل و مفید از این موقعیت، براى یارى دین خدا و امام حق به عمل آورد.
2. قرآن منزلتى رفیع و عظمتى خاصى براى حضرت فاطمه علیهاالسلام تعریف کرده است. در آیه مباهله با تعبیر «نسائنا» از ایشان یاد شده و در آیه تطهیر، خداوند بر پاک و مطهر بودنشان شهادت داده است. در سوره «الانسان» با یادآورى داستان اطعام یتیم و مسکین و اسیر و اخلاص وصف ناشدنى ایشان، از برترین پاداشهاى الهى در حقّ آنان یاد شده است. و در کوچکترین سوره قرآن یکى از بزرگترین عطایاى الهى به حضرت رسول صلىاللهعلیهوآلهوسلم ، وجود نازنین زهراى اطهر، که حقیقت کوثر است، معرفى شده و در آیه مودّت، محبت ایشان اجر رسالت نبوى صلىاللهعلیهوآلهوسلم به شمار آمده است.
همه اینها و آیات دیگر، بیانگر مقام رفیع معنوى و کمال عبودیت و عصمت ایشان بوده و جایگاه خاصّ هدایتى ایشان را در جامعه اسلامى تبیین مىنماید.
3. فاطمه زهرا علیهاالسلام در دوران غربت اسلام به دنیا آمد و از همان اوان کودکى، در کانون اصلى مبارزه، با طعم سختىها و مشکلات آشنا شد. هیچ کس مانند او شاهد زحمات طاقت فرسا و شبانه روزى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم نبود. گرد و غبار خستگى، با دستان کوچک او از رخسار مبارک رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم پاک مىشد و در خلوتهاى پیامبر، او بود که درد دلهاى پدر را به گوش جان مىشنید و با نثار محبتهاى خود او را غرق در سرور مىکرد و همانند مادرى دلسوز، سر حضرت را بر دامن مىگرفت و آرام بخش دلش مىگشت؛ تا آنجا که از پدر لقب «امّابیها» را دریافت نمود. حضرت زهرا علیهاالسلام نمىتوانست بعد از ارتحال رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم شاهد پژمرده شدن نهال نورس اسلام باشد، که با آن همه زحمات رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم از زمین سر برآورده و با خون دلهاى فراوان سیراب شده بود. آیا شخصیتى مانند زهرا علیهاالسلام مىتوانست در مقابل این مسأله، خاموش بنشیند و نگران نباشد؟
4. حضرت زهرا علیهاالسلام همسرى امیرمؤمنان علیهالسلام را بر عهدهداشت که دومین شخصیت ممتاز جهان اسلام؛ بلکه جهان بشریت بود. پیوند این دو نور الهى از نوع پیوندهاى عادى زمینى نبود؛ بلکه بنا به تصریح رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم این ازدواج یک «پیوند آسمانى» بود و اگر على علیهالسلام نبود، براى زهراى اطهر علیهاالسلام همسرى شایسته پیدا نمىشد. شناخت حضرت از شخصیت امیرمؤمنان علیهالسلام عمیقترین شناختها بود. آنچه راکه دیگران فقط شعاعى از على علیهالسلام دیده بودند، ایشان با تمام وجود خود لمس کرده بود و از اخلاص و صفاى علوى و از سوز دل و خیر خواهى وى آگاه بود. او از جان گذشتگىهاى فراوان على علیهالسلام و شهادتطلبىهاى او را هماره تجربه کرده بود. فاطمه علیهاالسلام پیکر پرجراحت على علیهالسلام را بارها و بارها مداوا نموده بود و شاهد بود چگونه زخمهاى گذشته التیام نیافته، زخمهاى جدیدى بر همان جا مىنشیند؛ اما على علیهالسلام خم به ابرو نمىآورد و همیشه در پیشاپیش صف مجاهدان در راه خدا قرار داشت.
5. حضرتزهرا علیهاالسلام در بیت نبوّت بزرگ شده بود و در دوران ده ساله حکومت اسلامى در کانون اصلى حوادث مهمّ سیاسى و اجتماعى قرار داشت و با تیزبینى و هوشیارى فوق العاده خود، تمامى جریانات آشکار و پنهان را مىشناخت و از ویژگىهاى افراد مؤثر نیز آگاهى کامل داشت. او از یک سو، رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را دیده بود که براى تداوم صحیح حکومت اسلامى و بالندگى و رشد آن، تدابیر مختلفى مىاندیشید و زمینه سازىهاى لازم را براى امامت امیرمؤمنان علیهالسلام فراهم مىآورد و از سوى دیگر، شاهد نگرانىهاى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم و یاران نزدیک وى از وجود جریانات مخفى و مرموز در بطن جامعه بود که در صدد بودند با دستیابى به قدرت، مسیر حکومت اسلامى را تغییر دهند.
با وفات رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم نگرانىها جدّىتر شد و جریانات پنهان سر برون آوردند و از بحران به وجود آمده بیشترین استفاده را کرده و بر اوضاع مسلط شدند. زهراى اطهر علیهاالسلام با آگاهى کامل از تدابیر رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم جهت امامت امیرمؤمنان علیهالسلام و با شناختى که از شخصیت على علیهالسلام داشت، که یگانه فرد شایسته براى زمامدارى مسلمانان بود و با اطلاع از اوضاع سیاسى جامعه نوپاى اسلامى که با صدها خطر مواجه بود، وظیفه خود مىدانست که از حقّ الهى امیرمؤمنان علیهالسلام دفاع نماید و در این راه، هیچ کوتاه نیاید. به همین دلیل بیشترین حمله نیز به ایشان شد و خشنترین برخوردها با او صورت گرفت و آن حضرت نیز با کمال شجاعت و شهامت تا پاى جان ایستاد.
6. همان گونه که با آغاز رسالت پیامبراسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم شخصیت ممتازى چون خدیجه در کنار ایشان قرار گرفت و در دوران غربت اسلام، با تمام توان و استعداد به یارى حضرتش پرداخت، با آغاز امامت امیرمؤمنان علیهالسلام نیز، شخصیت بىنظیرى همانند فاطمه زهرا علیهاالسلام به حمایت از ایشان شتافت و همه سرمایههاى خود را در دفاع از مولاى متّقیان نثار کرد. او با سعى و تلاش شبانه روزى خود غبار غربت را از رخسار امیرمؤمنان علیهالسلام زدود و تحمل بارسنگین مظلومیت را براى ایشان آسان نمود و به حق، لقب «اوّلین شهید راه ولایت» را به خود اختصاص داد. اولین شهید راه ولایت یعنى کسى که در آن فضاى پر شبهه،و آکنده از فتنههاى گوناگون که در لابلاى غبار برخاسته از آشوب و بلوا همه را گرفتار کرده بود، بتواند با حفظ بصیرتِ خود، لحظهاى در تشخیص حق خطا نکند و در دفاع از حق کمترین تردیدى به خود راه ندهد. چنین انتظارى در آن شرایط، فقط از حضرت زهرا علیهاالسلام انتظار مىرفت و بس. الحق که ایشان این رسالت را به نحو احسن و اکمل به انجام رساند. به راستى آن حضرت با کلام و عمل خود نشان داد که «ولایت»، قلب تپنده مکتب و روح دین است و بر کسانى که دغدغه حفظ مکتب دارند، جان فشانى در راه ولایت و گذشتن از همه تعلّقات براى پاسدارى از امامت، مهمترین وظیفه است. به همین دلیل است که تک تک کلمات ایشان سندى زنده و گویا و در کمال اعتبار براى همه دلسوزان دین و امت است. سندى که با خون پاک حضرت زهرا علیهاالسلام به امضا رسیده است و همچون امانتى گرانبها در دستان شیعیانش قرارگرفته، تا با اقتدا به آن بزرگوار، راه پر فراز و نشیب دفاع از دین و ولایت را با قدمهاى استوار و پر صلابت بپیمایند.
چرا غدیر؟
با اینکه سخنان زیادى در موضوعات مختلف از حضرت زهرا علیهاالسلام نقل شده است، چرا در مقاله حاضر فقط حدیث غدیر، مورد توجه قرار گرفته است؟ چه خصوصیاتى در حدیث غدیر هست که محور اصلى بحث گشته است؟
در جواب باید گفت: گرچه شیعه براى اثبات ادعاى خود ـ مبنى بر امامت امیرمؤمنان علیهالسلام و جانشینى ایشان نسبت به پیامبر ـ دلایل فراوانى دارد؛ اما در این میان، حدیث غدیر از ویژگىها و امتیازاتى برخوردار است که آن را نسبت به دلایل دیگر، برتر و شاخصتر کرده است؛ از جمله:
1. علاوه بر محدّثان شیعه که همگى حدیث غدیر را نقل کردهاند، اغلب محدّثان بزرگ اهل سنّت و مورّخان جهان اسلام حدیث غدیر را نقل و صحّت آن را تأیید نمودهاند؛ تا آنجا که اگر کسى در صحّت این حدیث تردید داشته باشد، باید به همه احادیث دیگر و حتّى مسائل بدیهى اسلام نیز با دیده تردید بنگرد.
2. گرچه رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در فرصتهاى مختلف و موقعیتهاى متفاوت، بر امامت و جانشینى حضرت على علیهالسلام تصریح کرده بودند؛ اما اعلام رسمى این مطلب مهم در «غدیر خم» بوده است. با توجه به اینکه این اعلام بعد از «حجّةالوداع» بود و همه مسلمانان متوجه نزدیک شدن حادثه رحلت پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم بودند و به طور طبیعى در انتظار معرفى جانشین ایشان به سر مىبردند؛ رسمیّت بیشترى به روز غدیر داده بود.
3. اجتماع عظیم مردم نیز در غدیرخم، کم نظیر بود. بیشتر مسلمانان از مناطق مختلف و قبائل گوناگون، در آن جمع حضور داشتند و در حقیقت نقش پیک رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را بر عهده داشتند، تا «پیام غدیر» را به عنوان مهمترین خبر حجّ آن سال به منطقه خود برده و دیگر مسلمانان را از این رویداد سرنوشتساز آگاه سازند. با توجه به این نکته که حجّ آن سال نیز آخرین حجّى بود که مسلمانان به همراهى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم برگزار کرده بودند و حالت وداع با آن حضرت را داشت، حسّاسیت حدیث غدیر بیشتر آشکار مىشود.
4. آماده کردن فضا براى اعلام این خبر مهم و سرنوشت ساز، تأثیر به سزایى در ماندگار شدن حادثه غدیرخم داشت. رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم این اجتماع را در محلّى تشکیل داد که در آنجا راههاى مختلف از هم جدا مىشد. بنابراین به جمعى که از آن محل گذشته بودند، خبر دادند که جهت استماع سخنان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم باز گردند و به جمع حاضر گفتند: مقدارى صبر کنند تا بقیه نیز به این محل برسند. سپس منبرى فراهم کردند و رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در اجتماع عظیم مردم به سخنرانى پرداخت.
مقدمه چینىهاى حضرت در سخنانش و سؤالاتى که از مردم کردند و سپس صراحت کلام حضرت در معرّفى امیرمؤمنان علیهالسلام و بلندکردن دست وى و نشان دادن به مردم و اعلام رسمى خلافت وى، راه را براى هر نوع توجیه و تأویلى بست و «غدیرخم» را در تاریخ اسلام به طور قطعى و روشن به ثبت رساند.
5. آیهاى که قبل از اعلام رسمى ولایت امیرمؤمنان علیهالسلام نازل شد، بیانگر اهمیّت فوق العاده غدیر بود و از سویى، بیانگر نگرانىهاى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در این زمینه هست:
«یا ایّها الرّسول بلّغ ما انزل الیک من ربّک و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته واللّه یعصمک من الناس انّ اللّه لایهدى القوم الکافرین»1
اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملاً (به مردم) برسان، و اگر (این کار را) نکنى، رسالت او را انجام ندادهاى. خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم نگه مىدارد و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمىکند.
در قرآن چنین آیه تهدیدآمیزى خطاب به رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم وجود ندارد و به صراحت اعلام نشدن ولایت على علیهالسلام را، مساوى با عدم تبلیغ رسالت الهى معرّفى مىنماید و در مقابل نگرانىهایى که رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم داشت، وعده حفظ و حراست به ایشان داده مىشود.
اما آیهاى که بعد از اعلام ولایت على علیهالسلام در غدیر نازل شد، موجى از سرور و شادى را در دلهاى مؤمنان پدید آورد و آرامش و اطمینان خاطرى به آنان بخشید:
«الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشونى الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکمالاسلام دیناً»2
امروز کافران از (زوال) دین شما مأیوس شدند. بنابراین از آنها نترسید و از من بترسید! امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم.
6. فرمان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم به همه مسلمانان حاضر در غدیرخم، مبنى بر بیعت با امیرمؤمنان علیهالسلام نیز حادثه مهمّى بود که در همان روز اتفاق افتاد. حضرت به همه مسلمانان دستور دادند تا با امیرمؤمنان علیهالسلام دست بیعت دهند و اعلام وفادارى کنند. به همین منظور، خیمهاى فراهم شد و على علیهالسلام در آن خیمه نشست و مسلمانان یکایک با ایشان بیعت کردند و حتى روش خاصّى براى بیعت زنان با حضرت تدارک دیده شد؛ تا آنان نیز با خلیفه رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم بیعت نمایند.
به رغم صراحت سخنان رسول اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم در غدیر و شفاف بودن مقصود ایشان، پس از ارتحال آن حضرت، مشکلات عدیدهاى بروز کرد و مسیر ترسیم شده از طرف آن بزرگوار تغییر نمود. در چنین شرایطى بود که حضرت زهرا علیهاالسلام با موقعیت خاصّى که در میان امت مسلمان داشت، به حمایت از امیرمؤمنان علیهالسلام برخاست و با استدلالهاى قوى و منطق متین، از حقّ الهى على علیهالسلام دفاع نمود و با تأکید بر جریان غدیرخم و کلمات صریح رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در آن روز تاریخى، پرده از رخسار حقیقتِ غبار گرفته بر گرفت و مسلمانان را به بیعتى که در غدیرخم با امیرمؤمنان علیهالسلام داشتند، متوجه ساخت؛ تا براى چندمین بار، حجّت بر آنان تمام شود و راه دفاع از حق تا ابد بر روى شیفتگان حق هموار گردد.
لازم به ذکر است که شیعیان اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام نیز در طول تاریخ بیشترین تلاش را براى حفظ و صیانت از حدیث غدیر به عمل آوردهاند و در مباحثات علمى خود، پیوسته به آن احتجاج نمودهاند. خداوند را سپاسگزاریم که بر اثر تلاش عالمان بزرگ اسلامى، امروز نیز حدیث غدیر بر تارک احادیث به یادگار مانده از رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم مىدرخشد و جایگاه ویژه خود را حفظ نموده است و حقیقتاً مىتواند مهمترین عامل «وحدت» بین تمام گروههاى مسلمان باشد.
امید است کلماتى که از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام پیرامون غدیر تقدیم مىگردد، در روشنتر شدن راه حقیقت جویان، مفید و کارگشا باشد. انشاءاللّه!
1. هرکس را که من مولاى اوباشم، على نیز مولاى اوست.
ابوالخیر محمد جزرى شافعى (متوفّاى 833 ق.) در کتاب أسنى المطالب فى مناقب سیّدنا علىّ بن ابىطالب با سند بسیار زیبایى، حدیث غدیر را از حضرت فاطمه علیهاالسلام چنین نقل مىکند:
فاطمه، دختر امام علىّ بن موسى الرّضا علیهالسلام از عمّههایش فاطمه، زینب و امّکلثوم، دختران امام موسى بن جعفر علیهالسلام نقل مىکند که آنان فرمودند: فاطمه دختر امام صادق علیهالسلام از عمّهاش فاطمه، دختر امام محمدباقر علیهالسلام و او از عمّهاش فاطمه دختر امام زین العابدین علیهالسلام نقل مىکند که فاطمه و سکینه دختران امام حسین علیهالسلام از عمّهشان امّکلثوم دختر امیرمؤمنان علیهالسلام نقل مىکند که مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام دختر مکرّم رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم خطاب به مردم فرمود:
«أنسیتم قول رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم یوم غدیرخم: من کنت مولاه فعلىّ مولاه و قوله صلىاللهعلیهوآلهوسلم : أنت منى بمنزلة هارون من موسى3؛ آیا کلام رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را فراموش کردید که در روز غدیر خم فرمود: «هرکس را که من مولاى او باشم، پس على نیز مولاى اوست.»؟ و کلام دیگر رسول رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم که فرمود: «یا على! جایگاه تو نسبت به من همانند موقعیت هارون نسبت به موسى علیهالسلام مىباشد.»؟!
نکته قابل توجه در این حدیث، اهتمام خاندان اهل بیت علیهمالسلام به حدیث غدیر و حفظ آن است، به گونهاى که پاسدارى از حریم ولایت با نقل مستمرّ حدیث غدیر در میان آنان و فرزندانشان، یک سیره دائمى شده بود و سعى و کوشش آن بزرگواران براى روشن ماندن چراغى که رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در غدیرخم مشتعلش ساخته بود، بسیار جدّى و قابل تأمّل است.
در حقیقت، این اهتمام و جدّیت، میراثى بود که از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام به آنان رسیده بود. و درسى بود که از مکتب آن بزرگوار تعلیم دیده بودند؛ زیرا ایشان یگانه مربّى دفاع از ولایت بود که با منطق بسیار مستحکم خود و با صلابت و استوارى غیر قابل وصف خود، راه پر افتخار حمایت از ولایت را گشود، و اهلبیت علیهمالسلام و خاندان پربرکتشان نیز بهترین رهروان این راه شدند و با مجاهدتهاى طاقت فرساى خود این امانت را به نسلهاى بعد و در نهایت به ما و آیندگان سپردند.
نکته مهمّ دیگر حدیث، این است که امامان معصوم علیهمالسلام در تعلیم و تربیت فرزندان خود، فرقى بین دختران و پسران نمىگذاشتند و همه آنان را از سرچشمه معارف ناب اسلامى سیراب مىساختند و بار مسؤولیت حفظ امانتهاى الهى و یادگارهاى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم و فاطمه زهرا علیهاالسلام را بر عهده آنان مىگذاشتند و آنان نیز با شایستگى، این امانتها را به نسلهاى بعدى انتقال مىدادند. این حدیث، نمونهاى از احادیث «فاطمیّات» است و نمونههاى فراوان دیگرى نیز در ابواب مختلف وجود دارد.
به راستى خاندان اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام خاندان علم و دانش و حکمت بودند و زن و مردشان ستارگان درخشان آسمان علم و عمل هستند.
2. به خدا سوگند! ولایت و رهبرى براى على علیهالسلام است.
پس از رحلت رسول مکرّم اسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم جمعى از مهاجران و انصار در سقیفه بنىساعده، گردهم آمدند تا فردى را از میان خود به زمامدارى مسلمانان انتخاب نمایند. مذاکرات و مشاجرات طولانى که بین آنان به وقوع پیوست، در کتابهاى تاریخى به طور مبسوط نقل شده است. آنان در نهایت با ابوبکر بیعت کردند و سپس او را به مسجدالنّبى صلىاللهعلیهوآلهوسلم آورده و از عموم مردم درخواست بیعت نمودند.
جمعى از اصحاب رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم از بیعت با ابوبکر امتناع ورزیدند و در عهدى که با رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در روز «غدیرخم» بسته بودند، پایدار ماندند، اما نگرانى عمده اصحاب سقیفه از شخص امیرمؤمنان علیهالسلام بود و یقین داشتند با گرفتن بیعت از او، بقیه معترضان تسلیم خواهند شد.
على علیهالسلام پس از دریافت اخبار سقیفه و اطلاع از بیعت مردم با ابوبکر، در پى وصیت دیگر رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم ، با شتاب فراوان به جمعآورى قرآن پرداخت، و در جواب فرستادگانى که او را به مسجد و بیعت با ابوبکر فرا مىخواندند، مىفرمود: «مشغول اجراى فرمان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم و جمعآورى قرآن هستم.» اما نگرانىهاى هیئت حاکمه جدید، مانع از صبر و تحمّل آنان شد و جمعى مأموریت یافتند به هر قیمتى شده که على علیهالسلام را از منزل خارج و براى گرفتن بیعت به مسجد آورند. آنان در مقابل منزل حضرت گردهم آمده و از ایشان خواستند به همراه آنان به مسجد برود؛ اما على علیهالسلام امتناع ورزید.
بنابر تصریح ابن قتیبه در کتاب الامامة و السّیاسة و دیگر مورّخان، عمر دستور داد هیزم و آتشى فراهم کنند و قسم یاد کرد که اگر على علیهالسلام از منزل خارج نشود، خانه را به آتش خواهد کشید. عدهاى به او اعتراض کردند که در این خانه، فاطمه دختر رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم ، حسن و حسین، فرزندان رسول پیامبرخدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم و یادگارهاى ایشان وجود دارند، چگونه این خانه را به آتش مىکشى؟ عمر که اعتراض عمومى را مشاهده کرد، گفت: به راستى گمان کردید که من چنین کارى را انجام مىدهم؟ مقصود من تهدید بود. در این هنگام حضرت فاطمه علیهاالسلام به پشت درب منزل آمد و خطاب به آن جماعت که در بیرون منزل اجتماع کرده بودند، فرمود:
«لا عهد لی بقوم أسوء محضرٍ منکم ترکتم رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم جنازة بین أیدینا و قطعتم أمرکم فیما بینکم و لم تستأمرونا و لم تردّوا لنا حقّاً کأنّکم لم تعلموا ما قال یوم غدیرخم. واللّه لقد عقد له یومئذ الولاء لیقطع منکم بذلک منها الرجاء و لکنّکم قطعتم الاسباب بینکم و بین نبیّکم، واللّه حسیب بیننا و بینکم فىالدّنیا و الآخرة4؛ من قومى همانند شما سراغ ندارم که این چنین عهد شکن و بد برخورد باشند! پیکر رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را بر روى دستان ما گذاشته و رها کردید و عهد و پیمانى که در میان خود داشتید، قطع کردید و برخلاف عمل نمودید، ولایت و رهبرى ما اهلبیت را انکار کردید، و زمام امر را از دست ما خارج ساختید، و هیچ حقّى براى ما قائل نشدید؛ گویا از سخنان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در روز غدیرخم آگاهى نداشتید! به خدا سوگند! رسول خدا در آن روز (غدیرخم) ولایت و رهبرى را براى على علیهالسلام تعیین کرد، تا امید و طمع شما را از خلافت قطع نماید؛ ولى شما رشتههاى پیوند میان خود و پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم را پاره کردید. بدانید که خداوند در دنیا و آخرت بین ما و شما داورى خواهد کرد.»
3. غدیرخم را فراموش کردهاید!؟
در دوران غربت بعد از پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم ، که توأم با اختناق نیز بود، از جمله جاهایى که مردم مىتوانستند با حضرت زهرا علیهاالسلام دیدارى داشته باشند و سؤالاتشان را مطرح نمایند، در خارج از شهر مدینه، بر سر مزار شهداى احد و حمزه سیّدالشّهدا بود. از جمله کسانى که در کنار مزار شهدا با حضرت زهرا علیهاالسلام ملاقات کرده، محمود بن لبید (و یا اسید) است. او مىگوید:
پس از وفات رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم فاطمه زهرا علیهاالسلام را در کنار قبر حمزه در احد مشاهده کردم، در حالى که به شدّت منقلب بود و اشک مىریخت. صبر کردم تا آرام گرفت، آنگاه به حضور ایشان رسیدم و عرضه داشتم: اى بانوى من! سؤالى برایم پیش آمده است که مىخواهم با شما در میان بگذارم.
فرمود: بپرس!
عرض کردم: آیا رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم قبل از وفات خود، تصریحى بر امامت على علیهالسلام داشته است؟ و آیا از طرف ایشان نصّى بر این مطلب وجود دارد؟ فرمود:
«واعجباه! أنسیتم یوم غدیرخم؛ شگفتا و عجبا! آیا روز غدیرخم را فراموش کردهاید؟»
عرضه داشتم: روز غدیر را مىدانم (و آن غیر قابل انکار است)، از آن اسرارى که رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم با شما در میان گذاشته، مرا آگاه کنید، فرمود:
«اشهداللّه تعالى لقد سمعته یقول: علىٌّ خیر من أخلّفه فیکم، و هو الامام والخلیفة بعدى، و سبطاى و تسعة من صلب الحسین أئمّة أبرار، لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادین مهدیّین، و لئن خالفتموهم لیکون الاختلاف فیکم الى یوم القیامة؛ خدا را شاهد مىگیرم که شنیدم رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: على بهترین کسى است که او را جانشین خود در میان شما قرار مىدهم. على امام و خلیفه بعد از من است، و دو فرزندم (حسن و حسین) و نه تن از فرزندان حسین پیشوایان و امامانى پاک و نیکند. اگر از آنها اطاعت کنید، شما را هدایت خواهند نمود، و اگر مخالفت ورزید، تا روز قیامت بلاى تفرقه و اختلاف در میان شما حاکم خواهد شد.»
پرسیدم: بانوى من! پس چرا على علیهالسلام سکوت کرد، و براى گرفتن حقّ خویش قیام نکرد؟
حضرت زهرا علیهاالسلام در پاسخ فرمود:
«یا اباعمر لقد قال رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم : مثل الامام مثل الکعبة اذ تؤتى و لا تأتى ـ أو قالت: مثل علىّ ـ ثمّ قالت: أما واللّه لو ترکوا الحقّ على أهله و اتبعوا عترة نبیّه لما اختلف فىاللّه اثنان، و لورثها سلف عن سلف و خلف بعد خلف حتى یقوم قائمنا التاسع من ولد الحسین، و لکن قدّموا من أخّره اللّه و أخّروا من قدّمه اللّه، حتى اذا ألحدوا المبعوث و أودعوه الجدث المجدوث، اختاروا بشهوتهم و عملوا بآرائهم، تبّاً لهم أو لم یسمعوا اللّه یقول: «و رَبُّکَ یَخْلُقُ مایَشاءُ وَ یَخْتارُ ماکانَ لَهُمُ الخِیَرَةُ»5؟ بل سمعوا و لکنّهم کما قال اللّه سبحانه: «فَاِنَّها لا تَعْمَى الاَبْصارُ وَلکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الّتى فی الصُّدُورِ»6 هیهات بسطوا فى الدّنیا آمالهم و نسوا آجالهم، فتعساً لهم و أضلّ أعمالهم، أعوذبک یا ربّ من الحُور بعد الکَوْر؛ اى اباعمر، رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: مَثَلِ امام (مثل على)، همانند کعبه است، که مردم به سراغ آن مىروند، نه آنکه کعبه به سراغ مردم بیاید.
(سپس حضرت زهرا علیهاالسلام ادامه داد:)
آگاه باش! به خدا سوگند! اگر حق را به اهلش واگذار مىکردند و از عترت رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم اطاعت مىنمودند، دو نفر هم (در حکم خداوند) با یکدیگر اختلاف نمىکردند، و امامت همان گونه که پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم معرّفى فرمود، از على علیهالسلام تا قائم ما، فرزند نهم حسین، از جانشینى به جانشینى دیگر به ارث مىرسید. اما کسى (ابوبکر) را مقدّم داشتند که خدا او را کنار زده بود، و کسى (على) را کنار زدند که خدا او را مقدّم داشته بود. نتیجه آن شد که محصول بعثت را انکار کردند و به بدعتها روى آوردند، آنها هوا پرستى را برگزیدند و براساس رأى و نظر شخصى عمل کردند، هلاکت و نابودى بر آنان باد! آیا نشنیدند کلام خدا را که فرمود:
«پروردگار تو هرچه بخواهد، مىآفریند و هرچه بخواهد، برمىگزیند، آنان (در برابر او) اختیارى ندارند.»؟
آرى شنیدند، اما همان گونه که قرآن فرمود:
«چشمهاى ظاهر نابینا نمىشود، بلکه دلهایى که در سینههاست، کور مىشود.»
افسوس که آنان آرزوها و هوسهاى خود را تحقّق بخشیدند و از مرگ و قیامت غافل ماندند! خدا نابودشان گرداند و آنان را در کارهایشان گمراه کند.
پروردگارا! به تو پناه مىبرم از کمى یاران پس از فراوانى آنان.»7
4. آیا جاى عذرآوردن باقى مانده؟
«غصب فدک» انتقامى بود که از حضرت زهرا علیهاالسلام در مقابل حمایتهایش از حقّ امیرمؤمنان علیهالسلام گرفته مىشد. پافشارى حضرت بر دفاع از ولایت امیرمؤمنان علیهالسلام و نگرانى هیئت حاکمه از تأثیر کلام حضرت زهرا علیهاالسلام در میان مردم، آنان را واداشت تا با گرفتن فدک از ایشان، به دو هدف عمده برسند: از یک سو، به دیگر معترضان نشان دهند که ایستادگى در برابر قدرت حاکمه هزینههاى سنگینى دارد و از سوى دیگر، وانمود کنند که مشکل اصلى هیئت حاکمه با حضرت زهرا علیهاالسلام مسائل مالى و دنیوى است، نه مبحث دین و امامت و ولایت!
آنها مىدانستند که خاندان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم و اهل بیت مطهّر، هیچ گونه دلبستگى به مال دنیا ندارند، و تمام همّ و غمّ آنان حفظ مکتب اسلام و پایدارى از اصالت آن است و اگر این واقعیت براى عامّه مردم به اثبات برسد پایههاى لرزان حکومت جدید، سستتر خواهد شد. بنابراین، نیازمند سوژهاى بودند که اذهان مردم را به سوى دیگرى هدایت کنند و مشکل اصلى حکومت با خاندان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را دعواى ارث و میراث و درد مال و منال جلوه دهند؛ لذا بهترین سوژه را گرفتن فدک یافتند، و با تحریف سخنان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم مشروعیتى براى کار ناپسندیده خود تدارک دیدند.
حضرت زهرا علیهاالسلام که به خوبى از اهداف آنان اطلاع داشت، فرصت را مغتنم شمرد و خطبه مشهور خود را در مسجد مدینه ایراد فرمود؛ خطبهاى که طنین سخنان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را در اذهان مردم به یاد مىآورد، گویى که پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم بر بالاى منبر خطبه مىخواند!
حضرت در این خطبه، حقایق فراوانى را با مردم در میان گذاشت، و پردههاى تزویر و تحریف را کنار زد و چهره غبارگرفته حقیقت را به مردم نشان داد. او چنان مستدل و مستحکم سخن گفت که خلیفه اوّل در برابر منطق قوى ایشان تسلیم شد و دستور بازگرداندن فدک را صادر نمود (گرچه با فاصله کمى مجدّداً به دستور نخست خود بازگشت). نتیجه خطبه حضرت، بسیار جالب و قابل توجّه است؛ بعد از آن خطبه تاریخى جمعى به حضرت زهرا علیهاالسلام گفتند:
«یا بنت محمّد! لو سمعنا هذا الکلام منک قبل بیعتنا لأبى بکر ما عدلنا بعلىّ أحدا؛ اى دختر رسول خدا! اگر قبل از بیعت با ابوبکر این سخنان را از تو مىشنیدیم، به هیچ وجه کسى را بر على علیهالسلام ترجیح نمىدادیم!»
اینجا بود که حضرت در جواب آنان به جریان غدیرخم اشاره کرده، فرمود:
«هل ترک أبى یوم غدیرخم لأحد عذرا؟؛ آیا پدرم رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم پس از حادثه غدیرخم، جایى براى عذرآوردن باقى گذاشته بود؟»
در کتاب دلائل الامامه نقل شده است: بعد از اینکه حضرت زهرا علیهاالسلام آن خطبه غرّا را ایراد فرمود، در هنگام بازگشت از مسجد، رافع بن رفاعه به دنبال حضرت آمد و خطاب به ایشان عرضه داشت:
«یا سیّدةالنّساء لو کان أبوالحسن تکلّم فى هذا الأمر و ذکر للنّاس قبل أن یجرى هذا العقد ما عدلنا به احداً؛ اى سرور زنان! اگر على علیهالسلام قبل از اینکه مردم با ابوبکر بیعت کنند، با آنان سخن مىگفت و روشنگرى مىنمود، ما از او رویگردان نمىشدیم، و با فرد دیگرى بیعت نمىکردیم!»
حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود:
«الیک عنّى فما جعل اللّه لأحد بعد غدیرخم من حجّة و لاعذر؛ مرا به حال خود بگذار، که خداوند بعد از جریان غدیرخم براى هیچ کس عذر و بهانهاى قرار نداده است.»8
سخن آخر
در پایان، ذکر این نکته لازم است که بعد از ارتحال رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم و موفقیت حزب سقیفه در دستیابى به خلافت، مخاطبان حضرت زهرا علیهاالسلام اغلب کسانى بودند که در روز غدیر حضور داشتند و با چشمهاى خود رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را مشاهده کرده بودند که دست على علیهالسلام را بلند کرده و به مردم نشان داد. آنها با گوشهاى خود شنیده بودند که پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «من کنت مولاه فهذا علىٌّ مولاه» و حتى اغلب آنان در آن روز با حضرت على علیهالسلام دست بیعت داده و جانشینى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را به وى تبریک گفته بودند. اگر به ندرت کسانى هم بودند که در غدیر حضور نداشتند، آنان نیز اخبار قطعى آن را از مسلمانان حاضر در غدیر دریافت کرده بودند. دیگر شبههاى در صحّت جریان غدیر وجود نداشت و از لحاظ فاصله زمانى هم کمتر از صد روز از جریان غدیر سپرى نشده بود، و احتمال فراموشى مردم به هیچ وجه قابل اعتنا نبود.
در چنین شرایطى که مخاطبان، علم کافى داشته و بلکه خود در جریان غدیر حاضر و شاهد بودند، اما به هر دلیلى خود را به فراموشى زدند و گاهى نیز با عناد و لجاجت برخورد کردند، زمینه چندانى براى طرح واقعیتهاى روشن و غیر قابل انکار نبود، و جز براى اتمام حجّت و یا ثبت در حافظه تاریخ، براى بهرهمندى آیندگان، ثمره دیگرى نداشت. به همین دلیل است که در آن مقطع خاص، فقط دو مورد از امیرمؤمنان علیهالسلام استناد به حدیث غدیر نقل شده است و عمده استشهادات حضرت على علیهالسلام به جریان غدیر، در دوره پنج سال خلافت بود که بسیارى از مخاطبان حضرت، غدیرخم را درک نکرده بودند و به دلیل فاصله زمانى زیاد، بعضى از اصحاب نیز ادّعاى فراموشى مىکردند!
با این توضیح، سرّ اینکه حضرت زهرا علیهاالسلام فقط اشارهاى به غدیر مىنمایند، و اغلب به حالت سؤال که آیا غدیر را فراموش کردهاید، و یا اینکه آیا جاى عذر و توجیهى بعد از غدیر باقى مانده است، روشن مىگردد.
البته توجه به این نکته که حضرت زهرا علیهاالسلام با فاصله بسیار کمى بعد از رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم به شهادت رسید، و تقریباً نصف این ایّام را نیز در بستر بیمارى به سر برد، اهتمام خاصّ ایشان به یادآورى جریان «غدیر» در همین مدت کوتاه، روشن مىگردد!
پىنوشتها:
1. مائده / 67.
2. همان / 3.
3. اسنى المطالب، ص 50؛ الغدیر، ج 1، ص 97.
4. الاحتجاج، طبرسى، ج 1، ص 202؛ الامامة و السیاسة، ج 1، ص 30؛ الامالى، شیخ مفید، مجلس 6، ح 9؛ بحارالانوار، ج 28، ص 204 و 356؛ نهج الحیاة، محمد دشتى، ص 127 و 128.
5. قصص / 68.
6. حجّ / 46.
7. کفایةالاثر، ص 198؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 123؛ بحارالانوار، ج 36، ص 353، نهج الحیاة، ص 38 ـ 40.
8. دلائل الامامة، ص 37 و 38؛ الخصال، ج 1، ص 173؛ بحارالانوار، ج 30، ص 124.
منابع:
1. الاحتجاج، علامه طبرسى، انتشارات اسوه، چاپ اول، 1413 ق.
2. أسنى المطالب فى مناقب سیّدنا علىّ بن ابىطالب، ابوالخیر محمد الجزرى الشافعى، مکتبة الامام امیرمؤمنان(ع)، اصفهان.
3. الامالى، شیخ مفید، چاپ کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، قم، چاپ دوم، 1413 ق.
4. الامامة والسیاسة، ابن قتیبة الدینورى، انتشارات الشریف الرضى، قم، چاپ اوّل، 1413 ق.
5. بحارالانوار، علامه مجلسى، مؤسّسة الوفاء، بیروت، 1404 ق.
6. الخصال، شیخ صدوق، انتشارات جامعه مدرّسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1403 ق.
7. دلائل الامامة، محمد بن جریر طبرى، کتابخانه حیدریه، نجف اشرف، 1383 ق.
8. الصراط المستقیم، علامه زینالدین على بن یونس نباطى بیاضى، کتابخانه حیدریه، نجف اشرف، چاپ اوّل 1384 ق.
9. الغدیر، علامه امینى، دارالکتاب العربى، بیروت، چاپ سوم، 1387 ق.
10. کفایةالاثر، ابوالقاسم على بن محمد بن على خزّاز قمى رازى، انتشارات بیدار، قم، 1401 ق.
گرچه در این حمله و هجوم، آتش به کاشانه تنها یادگار رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم افتاد، و گل محمّدى صلىاللهعلیهوآلهوسلم مظلومانه در پشت در، پرپرگشت، سینه دریایىاش شکافت و پهلویش بشکست؛ اما در عین حال، او، قدِ خمیده از ظلم و ستم را برافراشت و با دست الهى خود به دامن ولایت آویخت و با تمسک به حبل اللّه المتین و با صلابت و شهامتى بىنظیر از حقانیت امیرمؤمنان علیهالسلام سخنها گفت، و از غربت او نشانها داد.
زهراى اطهر علیهاالسلام دفاع جانانهاى از ولایت امیرمؤمنان علیهالسلام نمود و در این راه، مشتاقانه جام پرافتخار شهادت را سر کشید و افتخار اولین شهید راه ولایت را تا ابد به نام خود ثبت کرد؛ ولى این دفاع نیز همانند خود آن بانوى بزرگوار، در هالهاى از غربت و مظلومیت قرار گرفت و آن گونه که سزاوار بود به شیعیان وى نیز منتقل نشد.
* * *
به رغم عمر بسیار کوتاه حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام ، پس از ارتحال پدر بزرگوارشان، آثار به یادگار مانده از ایشان در آن دوران بحرانى و پرتنش، بیانگر عزم راسخ و صلابت و شجاعت فوق العاده حضرت در دفاع از ولایت امیرمؤمنان علیهالسلام است. جدیت ایشان در این راه، که منجر به شهادت مظلومانهاش شد، نشان از توجه ویژه و اهتمام خاص حضرت به مسأله امامت امت و زمامدارى جامعه مسلمانان دارد.
از جمله محورهایى که در احتجاجات و سخنان حضرت زهرا علیهاالسلام جلبت توجه مىکند، نقل «حدیث غدیر» است که موضوع نوشتار حاضر نیز همین مطلب است. در این نوشتار تلاش شده است استنادات حضرت به حدیث غدیر، در حدّ امکان از منابع کهن و معتبر حدیثى و تاریخى جمع آورى و تقدیم علاقمندان به غدیر گردد؛ اما قبل از پرداختن به این موضوع، پاسخ به دو سؤال ضرورى به نظر مىرسد:
1. چرا حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام محور بحث قرار گرفته است؟
2. چرا در میان سخنان ایشان، فقط به حدیث غدیر پرداخته شده است؟
چرا حضرت زهرا علیهاالسلام ؟
چه ویژگىهایى در شخصیت حضرت زهرا علیهاالسلام هست که موجب شده ایشان به عنوان محور اصلى بحث، انتخاب و استناد آن حضرت به حدیث غدیر، از اهمیت خاصّى برخوردار گردد و حتى بر اعتبار آن حدیث بیافزاید؟
دلایل فراوانى براى انتخاب حضرت زهرا علیهاالسلام وجود دارد از جمله:
1. حضرت زهرا علیهاالسلام نزدیکترین نسبت را با رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم داشت. او یگانه دختر رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم بود که نسل پاک نبوى از طریق او ادامه مىیافت و امامان از فرزندان ایشان بودند. احترام فوق العاده پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم نسبت به این دختر، حاکى از شخصیت ممتاز او بود و سفارشهاى مکرّر رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم به مؤمنان درباره حفظ حرمت او، منزلت بس عالى او را براى همگان روشن ساخته بود. حضرت زهرا علیهاالسلام بیش از همه، متوجه این موقعیت عالى بود و سنگینى بار مسؤولیت را نسبت به این جایگاه، بر دوش خود احساس مىکرد و به همین علت بیشترین تلاش خود را جهت استفاده کامل و مفید از این موقعیت، براى یارى دین خدا و امام حق به عمل آورد.
2. قرآن منزلتى رفیع و عظمتى خاصى براى حضرت فاطمه علیهاالسلام تعریف کرده است. در آیه مباهله با تعبیر «نسائنا» از ایشان یاد شده و در آیه تطهیر، خداوند بر پاک و مطهر بودنشان شهادت داده است. در سوره «الانسان» با یادآورى داستان اطعام یتیم و مسکین و اسیر و اخلاص وصف ناشدنى ایشان، از برترین پاداشهاى الهى در حقّ آنان یاد شده است. و در کوچکترین سوره قرآن یکى از بزرگترین عطایاى الهى به حضرت رسول صلىاللهعلیهوآلهوسلم ، وجود نازنین زهراى اطهر، که حقیقت کوثر است، معرفى شده و در آیه مودّت، محبت ایشان اجر رسالت نبوى صلىاللهعلیهوآلهوسلم به شمار آمده است.
همه اینها و آیات دیگر، بیانگر مقام رفیع معنوى و کمال عبودیت و عصمت ایشان بوده و جایگاه خاصّ هدایتى ایشان را در جامعه اسلامى تبیین مىنماید.
3. فاطمه زهرا علیهاالسلام در دوران غربت اسلام به دنیا آمد و از همان اوان کودکى، در کانون اصلى مبارزه، با طعم سختىها و مشکلات آشنا شد. هیچ کس مانند او شاهد زحمات طاقت فرسا و شبانه روزى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم نبود. گرد و غبار خستگى، با دستان کوچک او از رخسار مبارک رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم پاک مىشد و در خلوتهاى پیامبر، او بود که درد دلهاى پدر را به گوش جان مىشنید و با نثار محبتهاى خود او را غرق در سرور مىکرد و همانند مادرى دلسوز، سر حضرت را بر دامن مىگرفت و آرام بخش دلش مىگشت؛ تا آنجا که از پدر لقب «امّابیها» را دریافت نمود. حضرت زهرا علیهاالسلام نمىتوانست بعد از ارتحال رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم شاهد پژمرده شدن نهال نورس اسلام باشد، که با آن همه زحمات رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم از زمین سر برآورده و با خون دلهاى فراوان سیراب شده بود. آیا شخصیتى مانند زهرا علیهاالسلام مىتوانست در مقابل این مسأله، خاموش بنشیند و نگران نباشد؟
4. حضرت زهرا علیهاالسلام همسرى امیرمؤمنان علیهالسلام را بر عهدهداشت که دومین شخصیت ممتاز جهان اسلام؛ بلکه جهان بشریت بود. پیوند این دو نور الهى از نوع پیوندهاى عادى زمینى نبود؛ بلکه بنا به تصریح رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم این ازدواج یک «پیوند آسمانى» بود و اگر على علیهالسلام نبود، براى زهراى اطهر علیهاالسلام همسرى شایسته پیدا نمىشد. شناخت حضرت از شخصیت امیرمؤمنان علیهالسلام عمیقترین شناختها بود. آنچه راکه دیگران فقط شعاعى از على علیهالسلام دیده بودند، ایشان با تمام وجود خود لمس کرده بود و از اخلاص و صفاى علوى و از سوز دل و خیر خواهى وى آگاه بود. او از جان گذشتگىهاى فراوان على علیهالسلام و شهادتطلبىهاى او را هماره تجربه کرده بود. فاطمه علیهاالسلام پیکر پرجراحت على علیهالسلام را بارها و بارها مداوا نموده بود و شاهد بود چگونه زخمهاى گذشته التیام نیافته، زخمهاى جدیدى بر همان جا مىنشیند؛ اما على علیهالسلام خم به ابرو نمىآورد و همیشه در پیشاپیش صف مجاهدان در راه خدا قرار داشت.
5. حضرتزهرا علیهاالسلام در بیت نبوّت بزرگ شده بود و در دوران ده ساله حکومت اسلامى در کانون اصلى حوادث مهمّ سیاسى و اجتماعى قرار داشت و با تیزبینى و هوشیارى فوق العاده خود، تمامى جریانات آشکار و پنهان را مىشناخت و از ویژگىهاى افراد مؤثر نیز آگاهى کامل داشت. او از یک سو، رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را دیده بود که براى تداوم صحیح حکومت اسلامى و بالندگى و رشد آن، تدابیر مختلفى مىاندیشید و زمینه سازىهاى لازم را براى امامت امیرمؤمنان علیهالسلام فراهم مىآورد و از سوى دیگر، شاهد نگرانىهاى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم و یاران نزدیک وى از وجود جریانات مخفى و مرموز در بطن جامعه بود که در صدد بودند با دستیابى به قدرت، مسیر حکومت اسلامى را تغییر دهند.
با وفات رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم نگرانىها جدّىتر شد و جریانات پنهان سر برون آوردند و از بحران به وجود آمده بیشترین استفاده را کرده و بر اوضاع مسلط شدند. زهراى اطهر علیهاالسلام با آگاهى کامل از تدابیر رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم جهت امامت امیرمؤمنان علیهالسلام و با شناختى که از شخصیت على علیهالسلام داشت، که یگانه فرد شایسته براى زمامدارى مسلمانان بود و با اطلاع از اوضاع سیاسى جامعه نوپاى اسلامى که با صدها خطر مواجه بود، وظیفه خود مىدانست که از حقّ الهى امیرمؤمنان علیهالسلام دفاع نماید و در این راه، هیچ کوتاه نیاید. به همین دلیل بیشترین حمله نیز به ایشان شد و خشنترین برخوردها با او صورت گرفت و آن حضرت نیز با کمال شجاعت و شهامت تا پاى جان ایستاد.
6. همان گونه که با آغاز رسالت پیامبراسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم شخصیت ممتازى چون خدیجه در کنار ایشان قرار گرفت و در دوران غربت اسلام، با تمام توان و استعداد به یارى حضرتش پرداخت، با آغاز امامت امیرمؤمنان علیهالسلام نیز، شخصیت بىنظیرى همانند فاطمه زهرا علیهاالسلام به حمایت از ایشان شتافت و همه سرمایههاى خود را در دفاع از مولاى متّقیان نثار کرد. او با سعى و تلاش شبانه روزى خود غبار غربت را از رخسار امیرمؤمنان علیهالسلام زدود و تحمل بارسنگین مظلومیت را براى ایشان آسان نمود و به حق، لقب «اوّلین شهید راه ولایت» را به خود اختصاص داد. اولین شهید راه ولایت یعنى کسى که در آن فضاى پر شبهه،و آکنده از فتنههاى گوناگون که در لابلاى غبار برخاسته از آشوب و بلوا همه را گرفتار کرده بود، بتواند با حفظ بصیرتِ خود، لحظهاى در تشخیص حق خطا نکند و در دفاع از حق کمترین تردیدى به خود راه ندهد. چنین انتظارى در آن شرایط، فقط از حضرت زهرا علیهاالسلام انتظار مىرفت و بس. الحق که ایشان این رسالت را به نحو احسن و اکمل به انجام رساند. به راستى آن حضرت با کلام و عمل خود نشان داد که «ولایت»، قلب تپنده مکتب و روح دین است و بر کسانى که دغدغه حفظ مکتب دارند، جان فشانى در راه ولایت و گذشتن از همه تعلّقات براى پاسدارى از امامت، مهمترین وظیفه است. به همین دلیل است که تک تک کلمات ایشان سندى زنده و گویا و در کمال اعتبار براى همه دلسوزان دین و امت است. سندى که با خون پاک حضرت زهرا علیهاالسلام به امضا رسیده است و همچون امانتى گرانبها در دستان شیعیانش قرارگرفته، تا با اقتدا به آن بزرگوار، راه پر فراز و نشیب دفاع از دین و ولایت را با قدمهاى استوار و پر صلابت بپیمایند.
چرا غدیر؟
با اینکه سخنان زیادى در موضوعات مختلف از حضرت زهرا علیهاالسلام نقل شده است، چرا در مقاله حاضر فقط حدیث غدیر، مورد توجه قرار گرفته است؟ چه خصوصیاتى در حدیث غدیر هست که محور اصلى بحث گشته است؟
در جواب باید گفت: گرچه شیعه براى اثبات ادعاى خود ـ مبنى بر امامت امیرمؤمنان علیهالسلام و جانشینى ایشان نسبت به پیامبر ـ دلایل فراوانى دارد؛ اما در این میان، حدیث غدیر از ویژگىها و امتیازاتى برخوردار است که آن را نسبت به دلایل دیگر، برتر و شاخصتر کرده است؛ از جمله:
1. علاوه بر محدّثان شیعه که همگى حدیث غدیر را نقل کردهاند، اغلب محدّثان بزرگ اهل سنّت و مورّخان جهان اسلام حدیث غدیر را نقل و صحّت آن را تأیید نمودهاند؛ تا آنجا که اگر کسى در صحّت این حدیث تردید داشته باشد، باید به همه احادیث دیگر و حتّى مسائل بدیهى اسلام نیز با دیده تردید بنگرد.
2. گرچه رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در فرصتهاى مختلف و موقعیتهاى متفاوت، بر امامت و جانشینى حضرت على علیهالسلام تصریح کرده بودند؛ اما اعلام رسمى این مطلب مهم در «غدیر خم» بوده است. با توجه به اینکه این اعلام بعد از «حجّةالوداع» بود و همه مسلمانان متوجه نزدیک شدن حادثه رحلت پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم بودند و به طور طبیعى در انتظار معرفى جانشین ایشان به سر مىبردند؛ رسمیّت بیشترى به روز غدیر داده بود.
3. اجتماع عظیم مردم نیز در غدیرخم، کم نظیر بود. بیشتر مسلمانان از مناطق مختلف و قبائل گوناگون، در آن جمع حضور داشتند و در حقیقت نقش پیک رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را بر عهده داشتند، تا «پیام غدیر» را به عنوان مهمترین خبر حجّ آن سال به منطقه خود برده و دیگر مسلمانان را از این رویداد سرنوشتساز آگاه سازند. با توجه به این نکته که حجّ آن سال نیز آخرین حجّى بود که مسلمانان به همراهى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم برگزار کرده بودند و حالت وداع با آن حضرت را داشت، حسّاسیت حدیث غدیر بیشتر آشکار مىشود.
4. آماده کردن فضا براى اعلام این خبر مهم و سرنوشت ساز، تأثیر به سزایى در ماندگار شدن حادثه غدیرخم داشت. رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم این اجتماع را در محلّى تشکیل داد که در آنجا راههاى مختلف از هم جدا مىشد. بنابراین به جمعى که از آن محل گذشته بودند، خبر دادند که جهت استماع سخنان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم باز گردند و به جمع حاضر گفتند: مقدارى صبر کنند تا بقیه نیز به این محل برسند. سپس منبرى فراهم کردند و رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در اجتماع عظیم مردم به سخنرانى پرداخت.
مقدمه چینىهاى حضرت در سخنانش و سؤالاتى که از مردم کردند و سپس صراحت کلام حضرت در معرّفى امیرمؤمنان علیهالسلام و بلندکردن دست وى و نشان دادن به مردم و اعلام رسمى خلافت وى، راه را براى هر نوع توجیه و تأویلى بست و «غدیرخم» را در تاریخ اسلام به طور قطعى و روشن به ثبت رساند.
5. آیهاى که قبل از اعلام رسمى ولایت امیرمؤمنان علیهالسلام نازل شد، بیانگر اهمیّت فوق العاده غدیر بود و از سویى، بیانگر نگرانىهاى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در این زمینه هست:
«یا ایّها الرّسول بلّغ ما انزل الیک من ربّک و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته واللّه یعصمک من الناس انّ اللّه لایهدى القوم الکافرین»1
اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملاً (به مردم) برسان، و اگر (این کار را) نکنى، رسالت او را انجام ندادهاى. خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم نگه مىدارد و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمىکند.
در قرآن چنین آیه تهدیدآمیزى خطاب به رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم وجود ندارد و به صراحت اعلام نشدن ولایت على علیهالسلام را، مساوى با عدم تبلیغ رسالت الهى معرّفى مىنماید و در مقابل نگرانىهایى که رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم داشت، وعده حفظ و حراست به ایشان داده مىشود.
اما آیهاى که بعد از اعلام ولایت على علیهالسلام در غدیر نازل شد، موجى از سرور و شادى را در دلهاى مؤمنان پدید آورد و آرامش و اطمینان خاطرى به آنان بخشید:
«الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشونى الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکمالاسلام دیناً»2
امروز کافران از (زوال) دین شما مأیوس شدند. بنابراین از آنها نترسید و از من بترسید! امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم.
6. فرمان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم به همه مسلمانان حاضر در غدیرخم، مبنى بر بیعت با امیرمؤمنان علیهالسلام نیز حادثه مهمّى بود که در همان روز اتفاق افتاد. حضرت به همه مسلمانان دستور دادند تا با امیرمؤمنان علیهالسلام دست بیعت دهند و اعلام وفادارى کنند. به همین منظور، خیمهاى فراهم شد و على علیهالسلام در آن خیمه نشست و مسلمانان یکایک با ایشان بیعت کردند و حتى روش خاصّى براى بیعت زنان با حضرت تدارک دیده شد؛ تا آنان نیز با خلیفه رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم بیعت نمایند.
به رغم صراحت سخنان رسول اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم در غدیر و شفاف بودن مقصود ایشان، پس از ارتحال آن حضرت، مشکلات عدیدهاى بروز کرد و مسیر ترسیم شده از طرف آن بزرگوار تغییر نمود. در چنین شرایطى بود که حضرت زهرا علیهاالسلام با موقعیت خاصّى که در میان امت مسلمان داشت، به حمایت از امیرمؤمنان علیهالسلام برخاست و با استدلالهاى قوى و منطق متین، از حقّ الهى على علیهالسلام دفاع نمود و با تأکید بر جریان غدیرخم و کلمات صریح رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در آن روز تاریخى، پرده از رخسار حقیقتِ غبار گرفته بر گرفت و مسلمانان را به بیعتى که در غدیرخم با امیرمؤمنان علیهالسلام داشتند، متوجه ساخت؛ تا براى چندمین بار، حجّت بر آنان تمام شود و راه دفاع از حق تا ابد بر روى شیفتگان حق هموار گردد.
لازم به ذکر است که شیعیان اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام نیز در طول تاریخ بیشترین تلاش را براى حفظ و صیانت از حدیث غدیر به عمل آوردهاند و در مباحثات علمى خود، پیوسته به آن احتجاج نمودهاند. خداوند را سپاسگزاریم که بر اثر تلاش عالمان بزرگ اسلامى، امروز نیز حدیث غدیر بر تارک احادیث به یادگار مانده از رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم مىدرخشد و جایگاه ویژه خود را حفظ نموده است و حقیقتاً مىتواند مهمترین عامل «وحدت» بین تمام گروههاى مسلمان باشد.
امید است کلماتى که از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام پیرامون غدیر تقدیم مىگردد، در روشنتر شدن راه حقیقت جویان، مفید و کارگشا باشد. انشاءاللّه!
1. هرکس را که من مولاى اوباشم، على نیز مولاى اوست.
ابوالخیر محمد جزرى شافعى (متوفّاى 833 ق.) در کتاب أسنى المطالب فى مناقب سیّدنا علىّ بن ابىطالب با سند بسیار زیبایى، حدیث غدیر را از حضرت فاطمه علیهاالسلام چنین نقل مىکند:
فاطمه، دختر امام علىّ بن موسى الرّضا علیهالسلام از عمّههایش فاطمه، زینب و امّکلثوم، دختران امام موسى بن جعفر علیهالسلام نقل مىکند که آنان فرمودند: فاطمه دختر امام صادق علیهالسلام از عمّهاش فاطمه، دختر امام محمدباقر علیهالسلام و او از عمّهاش فاطمه دختر امام زین العابدین علیهالسلام نقل مىکند که فاطمه و سکینه دختران امام حسین علیهالسلام از عمّهشان امّکلثوم دختر امیرمؤمنان علیهالسلام نقل مىکند که مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام دختر مکرّم رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم خطاب به مردم فرمود:
«أنسیتم قول رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم یوم غدیرخم: من کنت مولاه فعلىّ مولاه و قوله صلىاللهعلیهوآلهوسلم : أنت منى بمنزلة هارون من موسى3؛ آیا کلام رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را فراموش کردید که در روز غدیر خم فرمود: «هرکس را که من مولاى او باشم، پس على نیز مولاى اوست.»؟ و کلام دیگر رسول رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم که فرمود: «یا على! جایگاه تو نسبت به من همانند موقعیت هارون نسبت به موسى علیهالسلام مىباشد.»؟!
نکته قابل توجه در این حدیث، اهتمام خاندان اهل بیت علیهمالسلام به حدیث غدیر و حفظ آن است، به گونهاى که پاسدارى از حریم ولایت با نقل مستمرّ حدیث غدیر در میان آنان و فرزندانشان، یک سیره دائمى شده بود و سعى و کوشش آن بزرگواران براى روشن ماندن چراغى که رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در غدیرخم مشتعلش ساخته بود، بسیار جدّى و قابل تأمّل است.
در حقیقت، این اهتمام و جدّیت، میراثى بود که از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام به آنان رسیده بود. و درسى بود که از مکتب آن بزرگوار تعلیم دیده بودند؛ زیرا ایشان یگانه مربّى دفاع از ولایت بود که با منطق بسیار مستحکم خود و با صلابت و استوارى غیر قابل وصف خود، راه پر افتخار حمایت از ولایت را گشود، و اهلبیت علیهمالسلام و خاندان پربرکتشان نیز بهترین رهروان این راه شدند و با مجاهدتهاى طاقت فرساى خود این امانت را به نسلهاى بعد و در نهایت به ما و آیندگان سپردند.
نکته مهمّ دیگر حدیث، این است که امامان معصوم علیهمالسلام در تعلیم و تربیت فرزندان خود، فرقى بین دختران و پسران نمىگذاشتند و همه آنان را از سرچشمه معارف ناب اسلامى سیراب مىساختند و بار مسؤولیت حفظ امانتهاى الهى و یادگارهاى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم و فاطمه زهرا علیهاالسلام را بر عهده آنان مىگذاشتند و آنان نیز با شایستگى، این امانتها را به نسلهاى بعدى انتقال مىدادند. این حدیث، نمونهاى از احادیث «فاطمیّات» است و نمونههاى فراوان دیگرى نیز در ابواب مختلف وجود دارد.
به راستى خاندان اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام خاندان علم و دانش و حکمت بودند و زن و مردشان ستارگان درخشان آسمان علم و عمل هستند.
2. به خدا سوگند! ولایت و رهبرى براى على علیهالسلام است.
پس از رحلت رسول مکرّم اسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم جمعى از مهاجران و انصار در سقیفه بنىساعده، گردهم آمدند تا فردى را از میان خود به زمامدارى مسلمانان انتخاب نمایند. مذاکرات و مشاجرات طولانى که بین آنان به وقوع پیوست، در کتابهاى تاریخى به طور مبسوط نقل شده است. آنان در نهایت با ابوبکر بیعت کردند و سپس او را به مسجدالنّبى صلىاللهعلیهوآلهوسلم آورده و از عموم مردم درخواست بیعت نمودند.
جمعى از اصحاب رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم از بیعت با ابوبکر امتناع ورزیدند و در عهدى که با رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در روز «غدیرخم» بسته بودند، پایدار ماندند، اما نگرانى عمده اصحاب سقیفه از شخص امیرمؤمنان علیهالسلام بود و یقین داشتند با گرفتن بیعت از او، بقیه معترضان تسلیم خواهند شد.
على علیهالسلام پس از دریافت اخبار سقیفه و اطلاع از بیعت مردم با ابوبکر، در پى وصیت دیگر رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم ، با شتاب فراوان به جمعآورى قرآن پرداخت، و در جواب فرستادگانى که او را به مسجد و بیعت با ابوبکر فرا مىخواندند، مىفرمود: «مشغول اجراى فرمان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم و جمعآورى قرآن هستم.» اما نگرانىهاى هیئت حاکمه جدید، مانع از صبر و تحمّل آنان شد و جمعى مأموریت یافتند به هر قیمتى شده که على علیهالسلام را از منزل خارج و براى گرفتن بیعت به مسجد آورند. آنان در مقابل منزل حضرت گردهم آمده و از ایشان خواستند به همراه آنان به مسجد برود؛ اما على علیهالسلام امتناع ورزید.
بنابر تصریح ابن قتیبه در کتاب الامامة و السّیاسة و دیگر مورّخان، عمر دستور داد هیزم و آتشى فراهم کنند و قسم یاد کرد که اگر على علیهالسلام از منزل خارج نشود، خانه را به آتش خواهد کشید. عدهاى به او اعتراض کردند که در این خانه، فاطمه دختر رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم ، حسن و حسین، فرزندان رسول پیامبرخدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم و یادگارهاى ایشان وجود دارند، چگونه این خانه را به آتش مىکشى؟ عمر که اعتراض عمومى را مشاهده کرد، گفت: به راستى گمان کردید که من چنین کارى را انجام مىدهم؟ مقصود من تهدید بود. در این هنگام حضرت فاطمه علیهاالسلام به پشت درب منزل آمد و خطاب به آن جماعت که در بیرون منزل اجتماع کرده بودند، فرمود:
«لا عهد لی بقوم أسوء محضرٍ منکم ترکتم رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم جنازة بین أیدینا و قطعتم أمرکم فیما بینکم و لم تستأمرونا و لم تردّوا لنا حقّاً کأنّکم لم تعلموا ما قال یوم غدیرخم. واللّه لقد عقد له یومئذ الولاء لیقطع منکم بذلک منها الرجاء و لکنّکم قطعتم الاسباب بینکم و بین نبیّکم، واللّه حسیب بیننا و بینکم فىالدّنیا و الآخرة4؛ من قومى همانند شما سراغ ندارم که این چنین عهد شکن و بد برخورد باشند! پیکر رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را بر روى دستان ما گذاشته و رها کردید و عهد و پیمانى که در میان خود داشتید، قطع کردید و برخلاف عمل نمودید، ولایت و رهبرى ما اهلبیت را انکار کردید، و زمام امر را از دست ما خارج ساختید، و هیچ حقّى براى ما قائل نشدید؛ گویا از سخنان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در روز غدیرخم آگاهى نداشتید! به خدا سوگند! رسول خدا در آن روز (غدیرخم) ولایت و رهبرى را براى على علیهالسلام تعیین کرد، تا امید و طمع شما را از خلافت قطع نماید؛ ولى شما رشتههاى پیوند میان خود و پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم را پاره کردید. بدانید که خداوند در دنیا و آخرت بین ما و شما داورى خواهد کرد.»
3. غدیرخم را فراموش کردهاید!؟
در دوران غربت بعد از پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم ، که توأم با اختناق نیز بود، از جمله جاهایى که مردم مىتوانستند با حضرت زهرا علیهاالسلام دیدارى داشته باشند و سؤالاتشان را مطرح نمایند، در خارج از شهر مدینه، بر سر مزار شهداى احد و حمزه سیّدالشّهدا بود. از جمله کسانى که در کنار مزار شهدا با حضرت زهرا علیهاالسلام ملاقات کرده، محمود بن لبید (و یا اسید) است. او مىگوید:
پس از وفات رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم فاطمه زهرا علیهاالسلام را در کنار قبر حمزه در احد مشاهده کردم، در حالى که به شدّت منقلب بود و اشک مىریخت. صبر کردم تا آرام گرفت، آنگاه به حضور ایشان رسیدم و عرضه داشتم: اى بانوى من! سؤالى برایم پیش آمده است که مىخواهم با شما در میان بگذارم.
فرمود: بپرس!
عرض کردم: آیا رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم قبل از وفات خود، تصریحى بر امامت على علیهالسلام داشته است؟ و آیا از طرف ایشان نصّى بر این مطلب وجود دارد؟ فرمود:
«واعجباه! أنسیتم یوم غدیرخم؛ شگفتا و عجبا! آیا روز غدیرخم را فراموش کردهاید؟»
عرضه داشتم: روز غدیر را مىدانم (و آن غیر قابل انکار است)، از آن اسرارى که رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم با شما در میان گذاشته، مرا آگاه کنید، فرمود:
«اشهداللّه تعالى لقد سمعته یقول: علىٌّ خیر من أخلّفه فیکم، و هو الامام والخلیفة بعدى، و سبطاى و تسعة من صلب الحسین أئمّة أبرار، لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادین مهدیّین، و لئن خالفتموهم لیکون الاختلاف فیکم الى یوم القیامة؛ خدا را شاهد مىگیرم که شنیدم رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: على بهترین کسى است که او را جانشین خود در میان شما قرار مىدهم. على امام و خلیفه بعد از من است، و دو فرزندم (حسن و حسین) و نه تن از فرزندان حسین پیشوایان و امامانى پاک و نیکند. اگر از آنها اطاعت کنید، شما را هدایت خواهند نمود، و اگر مخالفت ورزید، تا روز قیامت بلاى تفرقه و اختلاف در میان شما حاکم خواهد شد.»
پرسیدم: بانوى من! پس چرا على علیهالسلام سکوت کرد، و براى گرفتن حقّ خویش قیام نکرد؟
حضرت زهرا علیهاالسلام در پاسخ فرمود:
«یا اباعمر لقد قال رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم : مثل الامام مثل الکعبة اذ تؤتى و لا تأتى ـ أو قالت: مثل علىّ ـ ثمّ قالت: أما واللّه لو ترکوا الحقّ على أهله و اتبعوا عترة نبیّه لما اختلف فىاللّه اثنان، و لورثها سلف عن سلف و خلف بعد خلف حتى یقوم قائمنا التاسع من ولد الحسین، و لکن قدّموا من أخّره اللّه و أخّروا من قدّمه اللّه، حتى اذا ألحدوا المبعوث و أودعوه الجدث المجدوث، اختاروا بشهوتهم و عملوا بآرائهم، تبّاً لهم أو لم یسمعوا اللّه یقول: «و رَبُّکَ یَخْلُقُ مایَشاءُ وَ یَخْتارُ ماکانَ لَهُمُ الخِیَرَةُ»5؟ بل سمعوا و لکنّهم کما قال اللّه سبحانه: «فَاِنَّها لا تَعْمَى الاَبْصارُ وَلکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الّتى فی الصُّدُورِ»6 هیهات بسطوا فى الدّنیا آمالهم و نسوا آجالهم، فتعساً لهم و أضلّ أعمالهم، أعوذبک یا ربّ من الحُور بعد الکَوْر؛ اى اباعمر، رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: مَثَلِ امام (مثل على)، همانند کعبه است، که مردم به سراغ آن مىروند، نه آنکه کعبه به سراغ مردم بیاید.
(سپس حضرت زهرا علیهاالسلام ادامه داد:)
آگاه باش! به خدا سوگند! اگر حق را به اهلش واگذار مىکردند و از عترت رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم اطاعت مىنمودند، دو نفر هم (در حکم خداوند) با یکدیگر اختلاف نمىکردند، و امامت همان گونه که پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم معرّفى فرمود، از على علیهالسلام تا قائم ما، فرزند نهم حسین، از جانشینى به جانشینى دیگر به ارث مىرسید. اما کسى (ابوبکر) را مقدّم داشتند که خدا او را کنار زده بود، و کسى (على) را کنار زدند که خدا او را مقدّم داشته بود. نتیجه آن شد که محصول بعثت را انکار کردند و به بدعتها روى آوردند، آنها هوا پرستى را برگزیدند و براساس رأى و نظر شخصى عمل کردند، هلاکت و نابودى بر آنان باد! آیا نشنیدند کلام خدا را که فرمود:
«پروردگار تو هرچه بخواهد، مىآفریند و هرچه بخواهد، برمىگزیند، آنان (در برابر او) اختیارى ندارند.»؟
آرى شنیدند، اما همان گونه که قرآن فرمود:
«چشمهاى ظاهر نابینا نمىشود، بلکه دلهایى که در سینههاست، کور مىشود.»
افسوس که آنان آرزوها و هوسهاى خود را تحقّق بخشیدند و از مرگ و قیامت غافل ماندند! خدا نابودشان گرداند و آنان را در کارهایشان گمراه کند.
پروردگارا! به تو پناه مىبرم از کمى یاران پس از فراوانى آنان.»7
4. آیا جاى عذرآوردن باقى مانده؟
«غصب فدک» انتقامى بود که از حضرت زهرا علیهاالسلام در مقابل حمایتهایش از حقّ امیرمؤمنان علیهالسلام گرفته مىشد. پافشارى حضرت بر دفاع از ولایت امیرمؤمنان علیهالسلام و نگرانى هیئت حاکمه از تأثیر کلام حضرت زهرا علیهاالسلام در میان مردم، آنان را واداشت تا با گرفتن فدک از ایشان، به دو هدف عمده برسند: از یک سو، به دیگر معترضان نشان دهند که ایستادگى در برابر قدرت حاکمه هزینههاى سنگینى دارد و از سوى دیگر، وانمود کنند که مشکل اصلى هیئت حاکمه با حضرت زهرا علیهاالسلام مسائل مالى و دنیوى است، نه مبحث دین و امامت و ولایت!
آنها مىدانستند که خاندان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم و اهل بیت مطهّر، هیچ گونه دلبستگى به مال دنیا ندارند، و تمام همّ و غمّ آنان حفظ مکتب اسلام و پایدارى از اصالت آن است و اگر این واقعیت براى عامّه مردم به اثبات برسد پایههاى لرزان حکومت جدید، سستتر خواهد شد. بنابراین، نیازمند سوژهاى بودند که اذهان مردم را به سوى دیگرى هدایت کنند و مشکل اصلى حکومت با خاندان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را دعواى ارث و میراث و درد مال و منال جلوه دهند؛ لذا بهترین سوژه را گرفتن فدک یافتند، و با تحریف سخنان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم مشروعیتى براى کار ناپسندیده خود تدارک دیدند.
حضرت زهرا علیهاالسلام که به خوبى از اهداف آنان اطلاع داشت، فرصت را مغتنم شمرد و خطبه مشهور خود را در مسجد مدینه ایراد فرمود؛ خطبهاى که طنین سخنان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را در اذهان مردم به یاد مىآورد، گویى که پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم بر بالاى منبر خطبه مىخواند!
حضرت در این خطبه، حقایق فراوانى را با مردم در میان گذاشت، و پردههاى تزویر و تحریف را کنار زد و چهره غبارگرفته حقیقت را به مردم نشان داد. او چنان مستدل و مستحکم سخن گفت که خلیفه اوّل در برابر منطق قوى ایشان تسلیم شد و دستور بازگرداندن فدک را صادر نمود (گرچه با فاصله کمى مجدّداً به دستور نخست خود بازگشت). نتیجه خطبه حضرت، بسیار جالب و قابل توجّه است؛ بعد از آن خطبه تاریخى جمعى به حضرت زهرا علیهاالسلام گفتند:
«یا بنت محمّد! لو سمعنا هذا الکلام منک قبل بیعتنا لأبى بکر ما عدلنا بعلىّ أحدا؛ اى دختر رسول خدا! اگر قبل از بیعت با ابوبکر این سخنان را از تو مىشنیدیم، به هیچ وجه کسى را بر على علیهالسلام ترجیح نمىدادیم!»
اینجا بود که حضرت در جواب آنان به جریان غدیرخم اشاره کرده، فرمود:
«هل ترک أبى یوم غدیرخم لأحد عذرا؟؛ آیا پدرم رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم پس از حادثه غدیرخم، جایى براى عذرآوردن باقى گذاشته بود؟»
در کتاب دلائل الامامه نقل شده است: بعد از اینکه حضرت زهرا علیهاالسلام آن خطبه غرّا را ایراد فرمود، در هنگام بازگشت از مسجد، رافع بن رفاعه به دنبال حضرت آمد و خطاب به ایشان عرضه داشت:
«یا سیّدةالنّساء لو کان أبوالحسن تکلّم فى هذا الأمر و ذکر للنّاس قبل أن یجرى هذا العقد ما عدلنا به احداً؛ اى سرور زنان! اگر على علیهالسلام قبل از اینکه مردم با ابوبکر بیعت کنند، با آنان سخن مىگفت و روشنگرى مىنمود، ما از او رویگردان نمىشدیم، و با فرد دیگرى بیعت نمىکردیم!»
حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود:
«الیک عنّى فما جعل اللّه لأحد بعد غدیرخم من حجّة و لاعذر؛ مرا به حال خود بگذار، که خداوند بعد از جریان غدیرخم براى هیچ کس عذر و بهانهاى قرار نداده است.»8
سخن آخر
در پایان، ذکر این نکته لازم است که بعد از ارتحال رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم و موفقیت حزب سقیفه در دستیابى به خلافت، مخاطبان حضرت زهرا علیهاالسلام اغلب کسانى بودند که در روز غدیر حضور داشتند و با چشمهاى خود رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را مشاهده کرده بودند که دست على علیهالسلام را بلند کرده و به مردم نشان داد. آنها با گوشهاى خود شنیده بودند که پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «من کنت مولاه فهذا علىٌّ مولاه» و حتى اغلب آنان در آن روز با حضرت على علیهالسلام دست بیعت داده و جانشینى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را به وى تبریک گفته بودند. اگر به ندرت کسانى هم بودند که در غدیر حضور نداشتند، آنان نیز اخبار قطعى آن را از مسلمانان حاضر در غدیر دریافت کرده بودند. دیگر شبههاى در صحّت جریان غدیر وجود نداشت و از لحاظ فاصله زمانى هم کمتر از صد روز از جریان غدیر سپرى نشده بود، و احتمال فراموشى مردم به هیچ وجه قابل اعتنا نبود.
در چنین شرایطى که مخاطبان، علم کافى داشته و بلکه خود در جریان غدیر حاضر و شاهد بودند، اما به هر دلیلى خود را به فراموشى زدند و گاهى نیز با عناد و لجاجت برخورد کردند، زمینه چندانى براى طرح واقعیتهاى روشن و غیر قابل انکار نبود، و جز براى اتمام حجّت و یا ثبت در حافظه تاریخ، براى بهرهمندى آیندگان، ثمره دیگرى نداشت. به همین دلیل است که در آن مقطع خاص، فقط دو مورد از امیرمؤمنان علیهالسلام استناد به حدیث غدیر نقل شده است و عمده استشهادات حضرت على علیهالسلام به جریان غدیر، در دوره پنج سال خلافت بود که بسیارى از مخاطبان حضرت، غدیرخم را درک نکرده بودند و به دلیل فاصله زمانى زیاد، بعضى از اصحاب نیز ادّعاى فراموشى مىکردند!
با این توضیح، سرّ اینکه حضرت زهرا علیهاالسلام فقط اشارهاى به غدیر مىنمایند، و اغلب به حالت سؤال که آیا غدیر را فراموش کردهاید، و یا اینکه آیا جاى عذر و توجیهى بعد از غدیر باقى مانده است، روشن مىگردد.
البته توجه به این نکته که حضرت زهرا علیهاالسلام با فاصله بسیار کمى بعد از رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم به شهادت رسید، و تقریباً نصف این ایّام را نیز در بستر بیمارى به سر برد، اهتمام خاصّ ایشان به یادآورى جریان «غدیر» در همین مدت کوتاه، روشن مىگردد!
پىنوشتها:
1. مائده / 67.
2. همان / 3.
3. اسنى المطالب، ص 50؛ الغدیر، ج 1، ص 97.
4. الاحتجاج، طبرسى، ج 1، ص 202؛ الامامة و السیاسة، ج 1، ص 30؛ الامالى، شیخ مفید، مجلس 6، ح 9؛ بحارالانوار، ج 28، ص 204 و 356؛ نهج الحیاة، محمد دشتى، ص 127 و 128.
5. قصص / 68.
6. حجّ / 46.
7. کفایةالاثر، ص 198؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 123؛ بحارالانوار، ج 36، ص 353، نهج الحیاة، ص 38 ـ 40.
8. دلائل الامامة، ص 37 و 38؛ الخصال، ج 1، ص 173؛ بحارالانوار، ج 30، ص 124.
منابع:
1. الاحتجاج، علامه طبرسى، انتشارات اسوه، چاپ اول، 1413 ق.
2. أسنى المطالب فى مناقب سیّدنا علىّ بن ابىطالب، ابوالخیر محمد الجزرى الشافعى، مکتبة الامام امیرمؤمنان(ع)، اصفهان.
3. الامالى، شیخ مفید، چاپ کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، قم، چاپ دوم، 1413 ق.
4. الامامة والسیاسة، ابن قتیبة الدینورى، انتشارات الشریف الرضى، قم، چاپ اوّل، 1413 ق.
5. بحارالانوار، علامه مجلسى، مؤسّسة الوفاء، بیروت، 1404 ق.
6. الخصال، شیخ صدوق، انتشارات جامعه مدرّسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1403 ق.
7. دلائل الامامة، محمد بن جریر طبرى، کتابخانه حیدریه، نجف اشرف، 1383 ق.
8. الصراط المستقیم، علامه زینالدین على بن یونس نباطى بیاضى، کتابخانه حیدریه، نجف اشرف، چاپ اوّل 1384 ق.
9. الغدیر، علامه امینى، دارالکتاب العربى، بیروت، چاپ سوم، 1387 ق.
10. کفایةالاثر، ابوالقاسم على بن محمد بن على خزّاز قمى رازى، انتشارات بیدار، قم، 1401 ق.
مجلات >کوثر>شماره 58
غدیر از زبان حضرت زهرا(س)
محمد محمدیان تبریزى
مقدّمه
هفتاد روز از حادثه بسیار مهم و تاریخى غدیر خم گذشته بود که رسول مکرّم اسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم دیده از جهان خاکى فرو بست و روح مطهرش به عالم ملکوت عروج کرد. ارتحال پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم موجى از غم و اندوه در فضاى جامعه نوپاى اسلامى ایجاد کرد. بار مصیبت چنان سنگین شد که بسیارى در حیرت فرو رفته و از خود بیخود گشتند و از تصمیمگیرى مناسب و شایسته باز ماندند. جمعى نیز که از قبل خود را آماده چنین روزى کرده بودند، حال و هواى جامعه را براى ایجاد گرد و غبار، مناسب یافتند و با گِل آلودن نمودن آب، به دنبال گرفتن ماهى مراد خود رفتند. ستاره امیدى که در غدیر خم طلوع کرده و آرامبخش دلهاى مؤمنان گشته بود، در لابلاى گرد و غبار فتنه، از دیدگان کم فروغ، محو شد. در میان ظلمت ارتحال آفتاب، شبپرهها به تکاپو افتادند و با هجوم به خانه وحى، تلاش مذبوحانهاى را براى فرونشاندن نور خدا آغاز کردند؛ غافل از آنکه نور خدا با آن دسیسهها خاموش شدنى نیست.
گرچه در این حمله و هجوم، آتش به کاشانه تنها یادگار رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم افتاد، و گل محمّدى صلىاللهعلیهوآلهوسلم مظلومانه در پشت در، پرپرگشت، سینه دریایىاش شکافت و پهلویش بشکست؛ اما در عین حال، او، قدِ خمیده از ظلم و ستم را برافراشت و با دست الهى خود به دامن ولایت آویخت و با تمسک به حبل اللّه المتین و با صلابت و شهامتى بىنظیر از حقانیت امیرمؤمنان علیهالسلام سخنها گفت، و از غربت او نشانها داد.
زهراى اطهر علیهاالسلام دفاع جانانهاى از ولایت امیرمؤمنان علیهالسلام نمود و در این راه، مشتاقانه جام پرافتخار شهادت را سر کشید و افتخار اولین شهید راه ولایت را تا ابد به نام خود ثبت کرد؛ ولى این دفاع نیز همانند خود آن بانوى بزرگوار، در هالهاى از غربت و مظلومیت قرار گرفت و آن گونه که سزاوار بود به شیعیان وى نیز منتقل نشد.
* * *
به رغم عمر بسیار کوتاه حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام ، پس از ارتحال پدر بزرگوارشان، آثار به یادگار مانده از ایشان در آن دوران بحرانى و پرتنش، بیانگر عزم راسخ و صلابت و شجاعت فوق العاده حضرت در دفاع از ولایت امیرمؤمنان علیهالسلام است. جدیت ایشان در این راه، که منجر به شهادت مظلومانهاش شد، نشان از توجه ویژه و اهتمام خاص حضرت به مسأله امامت امت و زمامدارى جامعه مسلمانان دارد.
از جمله محورهایى که در احتجاجات و سخنان حضرت زهرا علیهاالسلام جلبت توجه مىکند، نقل «حدیث غدیر» است که موضوع نوشتار حاضر نیز همین مطلب است. در این نوشتار تلاش شده است استنادات حضرت به حدیث غدیر، در حدّ امکان از منابع کهن و معتبر حدیثى و تاریخى جمع آورى و تقدیم علاقمندان به غدیر گردد؛ اما قبل از پرداختن به این موضوع، پاسخ به دو سؤال ضرورى به نظر مىرسد:
1. چرا حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام محور بحث قرار گرفته است؟
2. چرا در میان سخنان ایشان، فقط به حدیث غدیر پرداخته شده است؟
چرا حضرت زهرا علیهاالسلام ؟
چه ویژگىهایى در شخصیت حضرت زهرا علیهاالسلام هست که موجب شده ایشان به عنوان محور اصلى بحث، انتخاب و استناد آن حضرت به حدیث غدیر، از اهمیت خاصّى برخوردار گردد و حتى بر اعتبار آن حدیث بیافزاید؟
دلایل فراوانى براى انتخاب حضرت زهرا علیهاالسلام وجود دارد از جمله:
1. حضرت زهرا علیهاالسلام نزدیکترین نسبت را با رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم داشت. او یگانه دختر رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم بود که نسل پاک نبوى از طریق او ادامه مىیافت و امامان از فرزندان ایشان بودند. احترام فوق العاده پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم نسبت به این دختر، حاکى از شخصیت ممتاز او بود و سفارشهاى مکرّر رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم به مؤمنان درباره حفظ حرمت او، منزلت بس عالى او را براى همگان روشن ساخته بود. حضرت زهرا علیهاالسلام بیش از همه، متوجه این موقعیت عالى بود و سنگینى بار مسؤولیت را نسبت به این جایگاه، بر دوش خود احساس مىکرد و به همین علت بیشترین تلاش خود را جهت استفاده کامل و مفید از این موقعیت، براى یارى دین خدا و امام حق به عمل آورد.
2. قرآن منزلتى رفیع و عظمتى خاصى براى حضرت فاطمه علیهاالسلام تعریف کرده است. در آیه مباهله با تعبیر «نسائنا» از ایشان یاد شده و در آیه تطهیر، خداوند بر پاک و مطهر بودنشان شهادت داده است. در سوره «الانسان» با یادآورى داستان اطعام یتیم و مسکین و اسیر و اخلاص وصف ناشدنى ایشان، از برترین پاداشهاى الهى در حقّ آنان یاد شده است. و در کوچکترین سوره قرآن یکى از بزرگترین عطایاى الهى به حضرت رسول صلىاللهعلیهوآلهوسلم ، وجود نازنین زهراى اطهر، که حقیقت کوثر است، معرفى شده و در آیه مودّت، محبت ایشان اجر رسالت نبوى صلىاللهعلیهوآلهوسلم به شمار آمده است.
همه اینها و آیات دیگر، بیانگر مقام رفیع معنوى و کمال عبودیت و عصمت ایشان بوده و جایگاه خاصّ هدایتى ایشان را در جامعه اسلامى تبیین مىنماید.
3. فاطمه زهرا علیهاالسلام در دوران غربت اسلام به دنیا آمد و از همان اوان کودکى، در کانون اصلى مبارزه، با طعم سختىها و مشکلات آشنا شد. هیچ کس مانند او شاهد زحمات طاقت فرسا و شبانه روزى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم نبود. گرد و غبار خستگى، با دستان کوچک او از رخسار مبارک رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم پاک مىشد و در خلوتهاى پیامبر، او بود که درد دلهاى پدر را به گوش جان مىشنید و با نثار محبتهاى خود او را غرق در سرور مىکرد و همانند مادرى دلسوز، سر حضرت را بر دامن مىگرفت و آرام بخش دلش مىگشت؛ تا آنجا که از پدر لقب «امّابیها» را دریافت نمود. حضرت زهرا علیهاالسلام نمىتوانست بعد از ارتحال رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم شاهد پژمرده شدن نهال نورس اسلام باشد، که با آن همه زحمات رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم از زمین سر برآورده و با خون دلهاى فراوان سیراب شده بود. آیا شخصیتى مانند زهرا علیهاالسلام مىتوانست در مقابل این مسأله، خاموش بنشیند و نگران نباشد؟
4. حضرت زهرا علیهاالسلام همسرى امیرمؤمنان علیهالسلام را بر عهدهداشت که دومین شخصیت ممتاز جهان اسلام؛ بلکه جهان بشریت بود. پیوند این دو نور الهى از نوع پیوندهاى عادى زمینى نبود؛ بلکه بنا به تصریح رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم این ازدواج یک «پیوند آسمانى» بود و اگر على علیهالسلام نبود، براى زهراى اطهر علیهاالسلام همسرى شایسته پیدا نمىشد. شناخت حضرت از شخصیت امیرمؤمنان علیهالسلام عمیقترین شناختها بود. آنچه راکه دیگران فقط شعاعى از على علیهالسلام دیده بودند، ایشان با تمام وجود خود لمس کرده بود و از اخلاص و صفاى علوى و از سوز دل و خیر خواهى وى آگاه بود. او از جان گذشتگىهاى فراوان على علیهالسلام و شهادتطلبىهاى او را هماره تجربه کرده بود. فاطمه علیهاالسلام پیکر پرجراحت على علیهالسلام را بارها و بارها مداوا نموده بود و شاهد بود چگونه زخمهاى گذشته التیام نیافته، زخمهاى جدیدى بر همان جا مىنشیند؛ اما على علیهالسلام خم به ابرو نمىآورد و همیشه در پیشاپیش صف مجاهدان در راه خدا قرار داشت.
5. حضرتزهرا علیهاالسلام در بیت نبوّت بزرگ شده بود و در دوران ده ساله حکومت اسلامى در کانون اصلى حوادث مهمّ سیاسى و اجتماعى قرار داشت و با تیزبینى و هوشیارى فوق العاده خود، تمامى جریانات آشکار و پنهان را مىشناخت و از ویژگىهاى افراد مؤثر نیز آگاهى کامل داشت. او از یک سو، رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را دیده بود که براى تداوم صحیح حکومت اسلامى و بالندگى و رشد آن، تدابیر مختلفى مىاندیشید و زمینه سازىهاى لازم را براى امامت امیرمؤمنان علیهالسلام فراهم مىآورد و از سوى دیگر، شاهد نگرانىهاى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم و یاران نزدیک وى از وجود جریانات مخفى و مرموز در بطن جامعه بود که در صدد بودند با دستیابى به قدرت، مسیر حکومت اسلامى را تغییر دهند.
با وفات رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم نگرانىها جدّىتر شد و جریانات پنهان سر برون آوردند و از بحران به وجود آمده بیشترین استفاده را کرده و بر اوضاع مسلط شدند. زهراى اطهر علیهاالسلام با آگاهى کامل از تدابیر رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم جهت امامت امیرمؤمنان علیهالسلام و با شناختى که از شخصیت على علیهالسلام داشت، که یگانه فرد شایسته براى زمامدارى مسلمانان بود و با اطلاع از اوضاع سیاسى جامعه نوپاى اسلامى که با صدها خطر مواجه بود، وظیفه خود مىدانست که از حقّ الهى امیرمؤمنان علیهالسلام دفاع نماید و در این راه، هیچ کوتاه نیاید. به همین دلیل بیشترین حمله نیز به ایشان شد و خشنترین برخوردها با او صورت گرفت و آن حضرت نیز با کمال شجاعت و شهامت تا پاى جان ایستاد.
6. همان گونه که با آغاز رسالت پیامبراسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم شخصیت ممتازى چون خدیجه در کنار ایشان قرار گرفت و در دوران غربت اسلام، با تمام توان و استعداد به یارى حضرتش پرداخت، با آغاز امامت امیرمؤمنان علیهالسلام نیز، شخصیت بىنظیرى همانند فاطمه زهرا علیهاالسلام به حمایت از ایشان شتافت و همه سرمایههاى خود را در دفاع از مولاى متّقیان نثار کرد. او با سعى و تلاش شبانه روزى خود غبار غربت را از رخسار امیرمؤمنان علیهالسلام زدود و تحمل بارسنگین مظلومیت را براى ایشان آسان نمود و به حق، لقب «اوّلین شهید راه ولایت» را به خود اختصاص داد. اولین شهید راه ولایت یعنى کسى که در آن فضاى پر شبهه،و آکنده از فتنههاى گوناگون که در لابلاى غبار برخاسته از آشوب و بلوا همه را گرفتار کرده بود، بتواند با حفظ بصیرتِ خود، لحظهاى در تشخیص حق خطا نکند و در دفاع از حق کمترین تردیدى به خود راه ندهد. چنین انتظارى در آن شرایط، فقط از حضرت زهرا علیهاالسلام انتظار مىرفت و بس. الحق که ایشان این رسالت را به نحو احسن و اکمل به انجام رساند. به راستى آن حضرت با کلام و عمل خود نشان داد که «ولایت»، قلب تپنده مکتب و روح دین است و بر کسانى که دغدغه حفظ مکتب دارند، جان فشانى در راه ولایت و گذشتن از همه تعلّقات براى پاسدارى از امامت، مهمترین وظیفه است. به همین دلیل است که تک تک کلمات ایشان سندى زنده و گویا و در کمال اعتبار براى همه دلسوزان دین و امت است. سندى که با خون پاک حضرت زهرا علیهاالسلام به امضا رسیده است و همچون امانتى گرانبها در دستان شیعیانش قرارگرفته، تا با اقتدا به آن بزرگوار، راه پر فراز و نشیب دفاع از دین و ولایت را با قدمهاى استوار و پر صلابت بپیمایند.
چرا غدیر؟
با اینکه سخنان زیادى در موضوعات مختلف از حضرت زهرا علیهاالسلام نقل شده است، چرا در مقاله حاضر فقط حدیث غدیر، مورد توجه قرار گرفته است؟ چه خصوصیاتى در حدیث غدیر هست که محور اصلى بحث گشته است؟
در جواب باید گفت: گرچه شیعه براى اثبات ادعاى خود ـ مبنى بر امامت امیرمؤمنان علیهالسلام و جانشینى ایشان نسبت به پیامبر ـ دلایل فراوانى دارد؛ اما در این میان، حدیث غدیر از ویژگىها و امتیازاتى برخوردار است که آن را نسبت به دلایل دیگر، برتر و شاخصتر کرده است؛ از جمله:
1. علاوه بر محدّثان شیعه که همگى حدیث غدیر را نقل کردهاند، اغلب محدّثان بزرگ اهل سنّت و مورّخان جهان اسلام حدیث غدیر را نقل و صحّت آن را تأیید نمودهاند؛ تا آنجا که اگر کسى در صحّت این حدیث تردید داشته باشد، باید به همه احادیث دیگر و حتّى مسائل بدیهى اسلام نیز با دیده تردید بنگرد.
2. گرچه رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در فرصتهاى مختلف و موقعیتهاى متفاوت، بر امامت و جانشینى حضرت على علیهالسلام تصریح کرده بودند؛ اما اعلام رسمى این مطلب مهم در «غدیر خم» بوده است. با توجه به اینکه این اعلام بعد از «حجّةالوداع» بود و همه مسلمانان متوجه نزدیک شدن حادثه رحلت پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم بودند و به طور طبیعى در انتظار معرفى جانشین ایشان به سر مىبردند؛ رسمیّت بیشترى به روز غدیر داده بود.
3. اجتماع عظیم مردم نیز در غدیرخم، کم نظیر بود. بیشتر مسلمانان از مناطق مختلف و قبائل گوناگون، در آن جمع حضور داشتند و در حقیقت نقش پیک رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را بر عهده داشتند، تا «پیام غدیر» را به عنوان مهمترین خبر حجّ آن سال به منطقه خود برده و دیگر مسلمانان را از این رویداد سرنوشتساز آگاه سازند. با توجه به این نکته که حجّ آن سال نیز آخرین حجّى بود که مسلمانان به همراهى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم برگزار کرده بودند و حالت وداع با آن حضرت را داشت، حسّاسیت حدیث غدیر بیشتر آشکار مىشود.
4. آماده کردن فضا براى اعلام این خبر مهم و سرنوشت ساز، تأثیر به سزایى در ماندگار شدن حادثه غدیرخم داشت. رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم این اجتماع را در محلّى تشکیل داد که در آنجا راههاى مختلف از هم جدا مىشد. بنابراین به جمعى که از آن محل گذشته بودند، خبر دادند که جهت استماع سخنان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم باز گردند و به جمع حاضر گفتند: مقدارى صبر کنند تا بقیه نیز به این محل برسند. سپس منبرى فراهم کردند و رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در اجتماع عظیم مردم به سخنرانى پرداخت.
مقدمه چینىهاى حضرت در سخنانش و سؤالاتى که از مردم کردند و سپس صراحت کلام حضرت در معرّفى امیرمؤمنان علیهالسلام و بلندکردن دست وى و نشان دادن به مردم و اعلام رسمى خلافت وى، راه را براى هر نوع توجیه و تأویلى بست و «غدیرخم» را در تاریخ اسلام به طور قطعى و روشن به ثبت رساند.
5. آیهاى که قبل از اعلام رسمى ولایت امیرمؤمنان علیهالسلام نازل شد، بیانگر اهمیّت فوق العاده غدیر بود و از سویى، بیانگر نگرانىهاى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در این زمینه هست:
«یا ایّها الرّسول بلّغ ما انزل الیک من ربّک و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته واللّه یعصمک من الناس انّ اللّه لایهدى القوم الکافرین»1
اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملاً (به مردم) برسان، و اگر (این کار را) نکنى، رسالت او را انجام ندادهاى. خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم نگه مىدارد و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمىکند.
در قرآن چنین آیه تهدیدآمیزى خطاب به رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم وجود ندارد و به صراحت اعلام نشدن ولایت على علیهالسلام را، مساوى با عدم تبلیغ رسالت الهى معرّفى مىنماید و در مقابل نگرانىهایى که رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم داشت، وعده حفظ و حراست به ایشان داده مىشود.
اما آیهاى که بعد از اعلام ولایت على علیهالسلام در غدیر نازل شد، موجى از سرور و شادى را در دلهاى مؤمنان پدید آورد و آرامش و اطمینان خاطرى به آنان بخشید:
«الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشونى الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکمالاسلام دیناً»2
امروز کافران از (زوال) دین شما مأیوس شدند. بنابراین از آنها نترسید و از من بترسید! امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم.
6. فرمان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم به همه مسلمانان حاضر در غدیرخم، مبنى بر بیعت با امیرمؤمنان علیهالسلام نیز حادثه مهمّى بود که در همان روز اتفاق افتاد. حضرت به همه مسلمانان دستور دادند تا با امیرمؤمنان علیهالسلام دست بیعت دهند و اعلام وفادارى کنند. به همین منظور، خیمهاى فراهم شد و على علیهالسلام در آن خیمه نشست و مسلمانان یکایک با ایشان بیعت کردند و حتى روش خاصّى براى بیعت زنان با حضرت تدارک دیده شد؛ تا آنان نیز با خلیفه رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم بیعت نمایند.
به رغم صراحت سخنان رسول اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم در غدیر و شفاف بودن مقصود ایشان، پس از ارتحال آن حضرت، مشکلات عدیدهاى بروز کرد و مسیر ترسیم شده از طرف آن بزرگوار تغییر نمود. در چنین شرایطى بود که حضرت زهرا علیهاالسلام با موقعیت خاصّى که در میان امت مسلمان داشت، به حمایت از امیرمؤمنان علیهالسلام برخاست و با استدلالهاى قوى و منطق متین، از حقّ الهى على علیهالسلام دفاع نمود و با تأکید بر جریان غدیرخم و کلمات صریح رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در آن روز تاریخى، پرده از رخسار حقیقتِ غبار گرفته بر گرفت و مسلمانان را به بیعتى که در غدیرخم با امیرمؤمنان علیهالسلام داشتند، متوجه ساخت؛ تا براى چندمین بار، حجّت بر آنان تمام شود و راه دفاع از حق تا ابد بر روى شیفتگان حق هموار گردد.
لازم به ذکر است که شیعیان اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام نیز در طول تاریخ بیشترین تلاش را براى حفظ و صیانت از حدیث غدیر به عمل آوردهاند و در مباحثات علمى خود، پیوسته به آن احتجاج نمودهاند. خداوند را سپاسگزاریم که بر اثر تلاش عالمان بزرگ اسلامى، امروز نیز حدیث غدیر بر تارک احادیث به یادگار مانده از رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم مىدرخشد و جایگاه ویژه خود را حفظ نموده است و حقیقتاً مىتواند مهمترین عامل «وحدت» بین تمام گروههاى مسلمان باشد.
امید است کلماتى که از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام پیرامون غدیر تقدیم مىگردد، در روشنتر شدن راه حقیقت جویان، مفید و کارگشا باشد. انشاءاللّه!
1. هرکس را که من مولاى اوباشم، على نیز مولاى اوست.
ابوالخیر محمد جزرى شافعى (متوفّاى 833 ق.) در کتاب أسنى المطالب فى مناقب سیّدنا علىّ بن ابىطالب با سند بسیار زیبایى، حدیث غدیر را از حضرت فاطمه علیهاالسلام چنین نقل مىکند:
فاطمه، دختر امام علىّ بن موسى الرّضا علیهالسلام از عمّههایش فاطمه، زینب و امّکلثوم، دختران امام موسى بن جعفر علیهالسلام نقل مىکند که آنان فرمودند: فاطمه دختر امام صادق علیهالسلام از عمّهاش فاطمه، دختر امام محمدباقر علیهالسلام و او از عمّهاش فاطمه دختر امام زین العابدین علیهالسلام نقل مىکند که فاطمه و سکینه دختران امام حسین علیهالسلام از عمّهشان امّکلثوم دختر امیرمؤمنان علیهالسلام نقل مىکند که مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام دختر مکرّم رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم خطاب به مردم فرمود:
«أنسیتم قول رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم یوم غدیرخم: من کنت مولاه فعلىّ مولاه و قوله صلىاللهعلیهوآلهوسلم : أنت منى بمنزلة هارون من موسى3؛ آیا کلام رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را فراموش کردید که در روز غدیر خم فرمود: «هرکس را که من مولاى او باشم، پس على نیز مولاى اوست.»؟ و کلام دیگر رسول رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم که فرمود: «یا على! جایگاه تو نسبت به من همانند موقعیت هارون نسبت به موسى علیهالسلام مىباشد.»؟!
نکته قابل توجه در این حدیث، اهتمام خاندان اهل بیت علیهمالسلام به حدیث غدیر و حفظ آن است، به گونهاى که پاسدارى از حریم ولایت با نقل مستمرّ حدیث غدیر در میان آنان و فرزندانشان، یک سیره دائمى شده بود و سعى و کوشش آن بزرگواران براى روشن ماندن چراغى که رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در غدیرخم مشتعلش ساخته بود، بسیار جدّى و قابل تأمّل است.
در حقیقت، این اهتمام و جدّیت، میراثى بود که از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام به آنان رسیده بود. و درسى بود که از مکتب آن بزرگوار تعلیم دیده بودند؛ زیرا ایشان یگانه مربّى دفاع از ولایت بود که با منطق بسیار مستحکم خود و با صلابت و استوارى غیر قابل وصف خود، راه پر افتخار حمایت از ولایت را گشود، و اهلبیت علیهمالسلام و خاندان پربرکتشان نیز بهترین رهروان این راه شدند و با مجاهدتهاى طاقت فرساى خود این امانت را به نسلهاى بعد و در نهایت به ما و آیندگان سپردند.
نکته مهمّ دیگر حدیث، این است که امامان معصوم علیهمالسلام در تعلیم و تربیت فرزندان خود، فرقى بین دختران و پسران نمىگذاشتند و همه آنان را از سرچشمه معارف ناب اسلامى سیراب مىساختند و بار مسؤولیت حفظ امانتهاى الهى و یادگارهاى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم و فاطمه زهرا علیهاالسلام را بر عهده آنان مىگذاشتند و آنان نیز با شایستگى، این امانتها را به نسلهاى بعدى انتقال مىدادند. این حدیث، نمونهاى از احادیث «فاطمیّات» است و نمونههاى فراوان دیگرى نیز در ابواب مختلف وجود دارد.
به راستى خاندان اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام خاندان علم و دانش و حکمت بودند و زن و مردشان ستارگان درخشان آسمان علم و عمل هستند.
2. به خدا سوگند! ولایت و رهبرى براى على علیهالسلام است.
پس از رحلت رسول مکرّم اسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم جمعى از مهاجران و انصار در سقیفه بنىساعده، گردهم آمدند تا فردى را از میان خود به زمامدارى مسلمانان انتخاب نمایند. مذاکرات و مشاجرات طولانى که بین آنان به وقوع پیوست، در کتابهاى تاریخى به طور مبسوط نقل شده است. آنان در نهایت با ابوبکر بیعت کردند و سپس او را به مسجدالنّبى صلىاللهعلیهوآلهوسلم آورده و از عموم مردم درخواست بیعت نمودند.
جمعى از اصحاب رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم از بیعت با ابوبکر امتناع ورزیدند و در عهدى که با رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در روز «غدیرخم» بسته بودند، پایدار ماندند، اما نگرانى عمده اصحاب سقیفه از شخص امیرمؤمنان علیهالسلام بود و یقین داشتند با گرفتن بیعت از او، بقیه معترضان تسلیم خواهند شد.
على علیهالسلام پس از دریافت اخبار سقیفه و اطلاع از بیعت مردم با ابوبکر، در پى وصیت دیگر رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم ، با شتاب فراوان به جمعآورى قرآن پرداخت، و در جواب فرستادگانى که او را به مسجد و بیعت با ابوبکر فرا مىخواندند، مىفرمود: «مشغول اجراى فرمان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم و جمعآورى قرآن هستم.» اما نگرانىهاى هیئت حاکمه جدید، مانع از صبر و تحمّل آنان شد و جمعى مأموریت یافتند به هر قیمتى شده که على علیهالسلام را از منزل خارج و براى گرفتن بیعت به مسجد آورند. آنان در مقابل منزل حضرت گردهم آمده و از ایشان خواستند به همراه آنان به مسجد برود؛ اما على علیهالسلام امتناع ورزید.
بنابر تصریح ابن قتیبه در کتاب الامامة و السّیاسة و دیگر مورّخان، عمر دستور داد هیزم و آتشى فراهم کنند و قسم یاد کرد که اگر على علیهالسلام از منزل خارج نشود، خانه را به آتش خواهد کشید. عدهاى به او اعتراض کردند که در این خانه، فاطمه دختر رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم ، حسن و حسین، فرزندان رسول پیامبرخدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم و یادگارهاى ایشان وجود دارند، چگونه این خانه را به آتش مىکشى؟ عمر که اعتراض عمومى را مشاهده کرد، گفت: به راستى گمان کردید که من چنین کارى را انجام مىدهم؟ مقصود من تهدید بود. در این هنگام حضرت فاطمه علیهاالسلام به پشت درب منزل آمد و خطاب به آن جماعت که در بیرون منزل اجتماع کرده بودند، فرمود:
«لا عهد لی بقوم أسوء محضرٍ منکم ترکتم رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم جنازة بین أیدینا و قطعتم أمرکم فیما بینکم و لم تستأمرونا و لم تردّوا لنا حقّاً کأنّکم لم تعلموا ما قال یوم غدیرخم. واللّه لقد عقد له یومئذ الولاء لیقطع منکم بذلک منها الرجاء و لکنّکم قطعتم الاسباب بینکم و بین نبیّکم، واللّه حسیب بیننا و بینکم فىالدّنیا و الآخرة4؛ من قومى همانند شما سراغ ندارم که این چنین عهد شکن و بد برخورد باشند! پیکر رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را بر روى دستان ما گذاشته و رها کردید و عهد و پیمانى که در میان خود داشتید، قطع کردید و برخلاف عمل نمودید، ولایت و رهبرى ما اهلبیت را انکار کردید، و زمام امر را از دست ما خارج ساختید، و هیچ حقّى براى ما قائل نشدید؛ گویا از سخنان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در روز غدیرخم آگاهى نداشتید! به خدا سوگند! رسول خدا در آن روز (غدیرخم) ولایت و رهبرى را براى على علیهالسلام تعیین کرد، تا امید و طمع شما را از خلافت قطع نماید؛ ولى شما رشتههاى پیوند میان خود و پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم را پاره کردید. بدانید که خداوند در دنیا و آخرت بین ما و شما داورى خواهد کرد.»
3. غدیرخم را فراموش کردهاید!؟
در دوران غربت بعد از پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم ، که توأم با اختناق نیز بود، از جمله جاهایى که مردم مىتوانستند با حضرت زهرا علیهاالسلام دیدارى داشته باشند و سؤالاتشان را مطرح نمایند، در خارج از شهر مدینه، بر سر مزار شهداى احد و حمزه سیّدالشّهدا بود. از جمله کسانى که در کنار مزار شهدا با حضرت زهرا علیهاالسلام ملاقات کرده، محمود بن لبید (و یا اسید) است. او مىگوید:
پس از وفات رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم فاطمه زهرا علیهاالسلام را در کنار قبر حمزه در احد مشاهده کردم، در حالى که به شدّت منقلب بود و اشک مىریخت. صبر کردم تا آرام گرفت، آنگاه به حضور ایشان رسیدم و عرضه داشتم: اى بانوى من! سؤالى برایم پیش آمده است که مىخواهم با شما در میان بگذارم.
فرمود: بپرس!
عرض کردم: آیا رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم قبل از وفات خود، تصریحى بر امامت على علیهالسلام داشته است؟ و آیا از طرف ایشان نصّى بر این مطلب وجود دارد؟ فرمود:
«واعجباه! أنسیتم یوم غدیرخم؛ شگفتا و عجبا! آیا روز غدیرخم را فراموش کردهاید؟»
عرضه داشتم: روز غدیر را مىدانم (و آن غیر قابل انکار است)، از آن اسرارى که رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم با شما در میان گذاشته، مرا آگاه کنید، فرمود:
«اشهداللّه تعالى لقد سمعته یقول: علىٌّ خیر من أخلّفه فیکم، و هو الامام والخلیفة بعدى، و سبطاى و تسعة من صلب الحسین أئمّة أبرار، لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادین مهدیّین، و لئن خالفتموهم لیکون الاختلاف فیکم الى یوم القیامة؛ خدا را شاهد مىگیرم که شنیدم رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: على بهترین کسى است که او را جانشین خود در میان شما قرار مىدهم. على امام و خلیفه بعد از من است، و دو فرزندم (حسن و حسین) و نه تن از فرزندان حسین پیشوایان و امامانى پاک و نیکند. اگر از آنها اطاعت کنید، شما را هدایت خواهند نمود، و اگر مخالفت ورزید، تا روز قیامت بلاى تفرقه و اختلاف در میان شما حاکم خواهد شد.»
پرسیدم: بانوى من! پس چرا على علیهالسلام سکوت کرد، و براى گرفتن حقّ خویش قیام نکرد؟
حضرت زهرا علیهاالسلام در پاسخ فرمود:
«یا اباعمر لقد قال رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم : مثل الامام مثل الکعبة اذ تؤتى و لا تأتى ـ أو قالت: مثل علىّ ـ ثمّ قالت: أما واللّه لو ترکوا الحقّ على أهله و اتبعوا عترة نبیّه لما اختلف فىاللّه اثنان، و لورثها سلف عن سلف و خلف بعد خلف حتى یقوم قائمنا التاسع من ولد الحسین، و لکن قدّموا من أخّره اللّه و أخّروا من قدّمه اللّه، حتى اذا ألحدوا المبعوث و أودعوه الجدث المجدوث، اختاروا بشهوتهم و عملوا بآرائهم، تبّاً لهم أو لم یسمعوا اللّه یقول: «و رَبُّکَ یَخْلُقُ مایَشاءُ وَ یَخْتارُ ماکانَ لَهُمُ الخِیَرَةُ»5؟ بل سمعوا و لکنّهم کما قال اللّه سبحانه: «فَاِنَّها لا تَعْمَى الاَبْصارُ وَلکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الّتى فی الصُّدُورِ»6 هیهات بسطوا فى الدّنیا آمالهم و نسوا آجالهم، فتعساً لهم و أضلّ أعمالهم، أعوذبک یا ربّ من الحُور بعد الکَوْر؛ اى اباعمر، رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: مَثَلِ امام (مثل على)، همانند کعبه است، که مردم به سراغ آن مىروند، نه آنکه کعبه به سراغ مردم بیاید.
(سپس حضرت زهرا علیهاالسلام ادامه داد:)
آگاه باش! به خدا سوگند! اگر حق را به اهلش واگذار مىکردند و از عترت رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم اطاعت مىنمودند، دو نفر هم (در حکم خداوند) با یکدیگر اختلاف نمىکردند، و امامت همان گونه که پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم معرّفى فرمود، از على علیهالسلام تا قائم ما، فرزند نهم حسین، از جانشینى به جانشینى دیگر به ارث مىرسید. اما کسى (ابوبکر) را مقدّم داشتند که خدا او را کنار زده بود، و کسى (على) را کنار زدند که خدا او را مقدّم داشته بود. نتیجه آن شد که محصول بعثت را انکار کردند و به بدعتها روى آوردند، آنها هوا پرستى را برگزیدند و براساس رأى و نظر شخصى عمل کردند، هلاکت و نابودى بر آنان باد! آیا نشنیدند کلام خدا را که فرمود:
«پروردگار تو هرچه بخواهد، مىآفریند و هرچه بخواهد، برمىگزیند، آنان (در برابر او) اختیارى ندارند.»؟
آرى شنیدند، اما همان گونه که قرآن فرمود:
«چشمهاى ظاهر نابینا نمىشود، بلکه دلهایى که در سینههاست، کور مىشود.»
افسوس که آنان آرزوها و هوسهاى خود را تحقّق بخشیدند و از مرگ و قیامت غافل ماندند! خدا نابودشان گرداند و آنان را در کارهایشان گمراه کند.
پروردگارا! به تو پناه مىبرم از کمى یاران پس از فراوانى آنان.»7
4. آیا جاى عذرآوردن باقى مانده؟
«غصب فدک» انتقامى بود که از حضرت زهرا علیهاالسلام در مقابل حمایتهایش از حقّ امیرمؤمنان علیهالسلام گرفته مىشد. پافشارى حضرت بر دفاع از ولایت امیرمؤمنان علیهالسلام و نگرانى هیئت حاکمه از تأثیر کلام حضرت زهرا علیهاالسلام در میان مردم، آنان را واداشت تا با گرفتن فدک از ایشان، به دو هدف عمده برسند: از یک سو، به دیگر معترضان نشان دهند که ایستادگى در برابر قدرت حاکمه هزینههاى سنگینى دارد و از سوى دیگر، وانمود کنند که مشکل اصلى هیئت حاکمه با حضرت زهرا علیهاالسلام مسائل مالى و دنیوى است، نه مبحث دین و امامت و ولایت!
آنها مىدانستند که خاندان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم و اهل بیت مطهّر، هیچ گونه دلبستگى به مال دنیا ندارند، و تمام همّ و غمّ آنان حفظ مکتب اسلام و پایدارى از اصالت آن است و اگر این واقعیت براى عامّه مردم به اثبات برسد پایههاى لرزان حکومت جدید، سستتر خواهد شد. بنابراین، نیازمند سوژهاى بودند که اذهان مردم را به سوى دیگرى هدایت کنند و مشکل اصلى حکومت با خاندان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را دعواى ارث و میراث و درد مال و منال جلوه دهند؛ لذا بهترین سوژه را گرفتن فدک یافتند، و با تحریف سخنان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم مشروعیتى براى کار ناپسندیده خود تدارک دیدند.
حضرت زهرا علیهاالسلام که به خوبى از اهداف آنان اطلاع داشت، فرصت را مغتنم شمرد و خطبه مشهور خود را در مسجد مدینه ایراد فرمود؛ خطبهاى که طنین سخنان رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را در اذهان مردم به یاد مىآورد، گویى که پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم بر بالاى منبر خطبه مىخواند!
حضرت در این خطبه، حقایق فراوانى را با مردم در میان گذاشت، و پردههاى تزویر و تحریف را کنار زد و چهره غبارگرفته حقیقت را به مردم نشان داد. او چنان مستدل و مستحکم سخن گفت که خلیفه اوّل در برابر منطق قوى ایشان تسلیم شد و دستور بازگرداندن فدک را صادر نمود (گرچه با فاصله کمى مجدّداً به دستور نخست خود بازگشت). نتیجه خطبه حضرت، بسیار جالب و قابل توجّه است؛ بعد از آن خطبه تاریخى جمعى به حضرت زهرا علیهاالسلام گفتند:
«یا بنت محمّد! لو سمعنا هذا الکلام منک قبل بیعتنا لأبى بکر ما عدلنا بعلىّ أحدا؛ اى دختر رسول خدا! اگر قبل از بیعت با ابوبکر این سخنان را از تو مىشنیدیم، به هیچ وجه کسى را بر على علیهالسلام ترجیح نمىدادیم!»
اینجا بود که حضرت در جواب آنان به جریان غدیرخم اشاره کرده، فرمود:
«هل ترک أبى یوم غدیرخم لأحد عذرا؟؛ آیا پدرم رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم پس از حادثه غدیرخم، جایى براى عذرآوردن باقى گذاشته بود؟»
در کتاب دلائل الامامه نقل شده است: بعد از اینکه حضرت زهرا علیهاالسلام آن خطبه غرّا را ایراد فرمود، در هنگام بازگشت از مسجد، رافع بن رفاعه به دنبال حضرت آمد و خطاب به ایشان عرضه داشت:
«یا سیّدةالنّساء لو کان أبوالحسن تکلّم فى هذا الأمر و ذکر للنّاس قبل أن یجرى هذا العقد ما عدلنا به احداً؛ اى سرور زنان! اگر على علیهالسلام قبل از اینکه مردم با ابوبکر بیعت کنند، با آنان سخن مىگفت و روشنگرى مىنمود، ما از او رویگردان نمىشدیم، و با فرد دیگرى بیعت نمىکردیم!»
حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود:
«الیک عنّى فما جعل اللّه لأحد بعد غدیرخم من حجّة و لاعذر؛ مرا به حال خود بگذار، که خداوند بعد از جریان غدیرخم براى هیچ کس عذر و بهانهاى قرار نداده است.»8
سخن آخر
در پایان، ذکر این نکته لازم است که بعد از ارتحال رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم و موفقیت حزب سقیفه در دستیابى به خلافت، مخاطبان حضرت زهرا علیهاالسلام اغلب کسانى بودند که در روز غدیر حضور داشتند و با چشمهاى خود رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را مشاهده کرده بودند که دست على علیهالسلام را بلند کرده و به مردم نشان داد. آنها با گوشهاى خود شنیده بودند که پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «من کنت مولاه فهذا علىٌّ مولاه» و حتى اغلب آنان در آن روز با حضرت على علیهالسلام دست بیعت داده و جانشینى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را به وى تبریک گفته بودند. اگر به ندرت کسانى هم بودند که در غدیر حضور نداشتند، آنان نیز اخبار قطعى آن را از مسلمانان حاضر در غدیر دریافت کرده بودند. دیگر شبههاى در صحّت جریان غدیر وجود نداشت و از لحاظ فاصله زمانى هم کمتر از صد روز از جریان غدیر سپرى نشده بود، و احتمال فراموشى مردم به هیچ وجه قابل اعتنا نبود.
در چنین شرایطى که مخاطبان، علم کافى داشته و بلکه خود در جریان غدیر حاضر و شاهد بودند، اما به هر دلیلى خود را به فراموشى زدند و گاهى نیز با عناد و لجاجت برخورد کردند، زمینه چندانى براى طرح واقعیتهاى روشن و غیر قابل انکار نبود، و جز براى اتمام حجّت و یا ثبت در حافظه تاریخ، براى بهرهمندى آیندگان، ثمره دیگرى نداشت. به همین دلیل است که در آن مقطع خاص، فقط دو مورد از امیرمؤمنان علیهالسلام استناد به حدیث غدیر نقل شده است و عمده استشهادات حضرت على علیهالسلام به جریان غدیر، در دوره پنج سال خلافت بود که بسیارى از مخاطبان حضرت، غدیرخم را درک نکرده بودند و به دلیل فاصله زمانى زیاد، بعضى از اصحاب نیز ادّعاى فراموشى مىکردند!
با این توضیح، سرّ اینکه حضرت زهرا علیهاالسلام فقط اشارهاى به غدیر مىنمایند، و اغلب به حالت سؤال که آیا غدیر را فراموش کردهاید، و یا اینکه آیا جاى عذر و توجیهى بعد از غدیر باقى مانده است، روشن مىگردد.
البته توجه به این نکته که حضرت زهرا علیهاالسلام با فاصله بسیار کمى بعد از رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم به شهادت رسید، و تقریباً نصف این ایّام را نیز در بستر بیمارى به سر برد، اهتمام خاصّ ایشان به یادآورى جریان «غدیر» در همین مدت کوتاه، روشن مىگردد!
پىنوشتها:
1. مائده / 67.
2. همان / 3.
3. اسنى المطالب، ص 50؛ الغدیر، ج 1، ص 97.
4. الاحتجاج، طبرسى، ج 1، ص 202؛ الامامة و السیاسة، ج 1، ص 30؛ الامالى، شیخ مفید، مجلس 6، ح 9؛ بحارالانوار، ج 28، ص 204 و 356؛ نهج الحیاة، محمد دشتى، ص 127 و 128.
5. قصص / 68.
6. حجّ / 46.
7. کفایةالاثر، ص 198؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 123؛ بحارالانوار، ج 36، ص 353، نهج الحیاة، ص 38 ـ 40.
8. دلائل الامامة، ص 37 و 38؛ الخصال، ج 1، ص 173؛ بحارالانوار، ج 30، ص 124.
منابع:
1. الاحتجاج، علامه طبرسى، انتشارات اسوه، چاپ اول، 1413 ق.
2. أسنى المطالب فى مناقب سیّدنا علىّ بن ابىطالب، ابوالخیر محمد الجزرى الشافعى، مکتبة الامام امیرمؤمنان(ع)، اصفهان.
3. الامالى، شیخ مفید، چاپ کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، قم، چاپ دوم، 1413 ق.
4. الامامة والسیاسة، ابن قتیبة الدینورى، انتشارات الشریف الرضى، قم، چاپ اوّل، 1413 ق.
5. بحارالانوار، علامه مجلسى، مؤسّسة الوفاء، بیروت، 1404 ق.
6. الخصال، شیخ صدوق، انتشارات جامعه مدرّسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1403 ق.
7. دلائل الامامة، محمد بن جریر طبرى، کتابخانه حیدریه، نجف اشرف، 1383 ق.
8. الصراط المستقیم، علامه زینالدین على بن یونس نباطى بیاضى، کتابخانه حیدریه، نجف اشرف، چاپ اوّل 1384 ق.
9. الغدیر، علامه امینى، دارالکتاب العربى، بیروت، چاپ سوم، 1387 ق.
10. کفایةالاثر، ابوالقاسم على بن محمد بن على خزّاز قمى رازى، انتشارات بیدار، قم، 1401 ق.