آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۰

چکیده

متن

السلام علیک یا حجة الله و دلیل ارادته
سلام بر تو، ای حجت خدا و ای دلیل و رهنمون اراده پروردگاراین سلام نیز بیانگر دو کمال دیگر از کمالات حضرت صاحب الامر، عجل الله تعالی فرجه، است; یکی کمال حجت اللهی و دیگری مقام دلیل اراده حق متعال بودن.
آن وجود مقدس حجت الله است. خدا به وسیله او بر بندگانش احتجاج می کند و بندگان هم به واسطه او اقامه حجت می نمایند. در عین اینکه همه حجج الهیه حجت الله اند، این لقب شریف آن قدر با آن حضرت مرتبط است که تا حجة الله گفته می شود آن حجت بالغه الهیه در نظرها جلوه می کند.
برای آشنایی بیشتر نسبت به مقام و لقب حجت الله به آنچه در کتاب «سوگند به نور شب تاب » (1) آورده ایم مراجعه شود. در اینجا - مضاف بر آنچه آورده ایم - به ذکر این حدیث اکتفا می کنیم.
حکیمه خاتون، دختر حضرت جواد، علیه السلام، گوید:
آنگاه که حضرت نرجس وضع حمل نمود، فرزندش به سجده افتاد: بر بازوانش به نور رقم خورده بود: «جاء الحق و زهق الباطل ». او را نزد پدر بزرگوارش حضرت عسکری، علیه السلام، آوردم. پدر دست شریفش را بر چهره مبارک فرزند کشید و فرمود:
تکلم یا حجة الله و بقیة الانبیاء و خاتم الاوصیاء و صاحب الکرة البیضاء و المصباح من البحر العمیق الشدید الضیاء. تکلم یا خلیفة الاتقیاء و نور الاوصیاء. (2)
سخن بگو ای حجت خدا و بازمانده پیامبران و آخرین اوصیا و صاحب بازگشت سپید و درخشان و چراغ دریای ژرف بس فروزان. سخن بگو ای خلیفه و جانشین پارسایان و روشنای اوصیا...
آری، این حجت الله، حجت اللهی است که حجت خدا حضرت عسکری، علیه السلام، از لحظه ولادت، او را حجت الله می خواند.
و در آخرین لحظه زندگی - در حالی که پسر پدر را سقایت می کند و وضو می دهد - باز همین نوید را به نور دیده دارد:
فقال له ابو محمد، علیه السلام: «ابشر یا بنی فانت صاحب الزمان و انت المهدی و انت حجة الله علی ارضه و انت ولدی و وصیی...» (3)
حضرت عسکری، علیه السلام (پس از آن که فرزند گرامی اش او را وضو داد) فرمود: «پسرم تو را بشارت می دهم که تو صاحب الزمانی. تو مهدی هستی تو حجت خدایی بر زمین او. تو فرزند، وصی و جانشین من هستی...»
کمال دیگر که در این سلام آمده «دلیل ارادته » است.
آن وجود مقدس و فیض اقدس دلیل اراده خداست. دلیل اراده خدا یعنی چه؟ اینجا جایی نیست که دیگر من و امثال من بتوانیم حرفی رقم زنیم و یا سخنی بیاوریم. در بیان این کمال و توضیح این جلال، کمیت کملین هم می لنگد و راه به جایی نمی برند. ارادة الله چیست؟ دلیل اراده او کیست؟ این چه مقام و منزلتی است؟ آیا می شود کسی به مقامی برسد که بر اریکه جلالت دلیل ارادة اللهی تکیه بزند؟
آری، می شود و شده است. دلیل ادل بر امکان شی ء وقوع آن است همان آقا که به امر او این زیارت شریفه را می خوانیم صاحب این کمال و منزلت است; دلیل ارادة الله است.
در اینجا، برای ارباب بصیرت و صاحبان درایت، به یک نکته اشاره می کنیم و آن اینکه: از مجموع مدارک رسیده در مورد اراده حق متعال و ارتباط اراده بندگان و اولیا با اراده ذات قدوس ذوالجلال سه مرحله استفاده می شود:
مرحله نخست آن است که بنده اراده اش را تابع اراده خدا قرار دهد; هر چه خدا می خواهد او همان را بخواهد. این حقیقت از گفتگوی جابربن عبدالله انصاری با حضرت باقر، علیه السلام، استفاده می شود.
در آخر عمر - که به ضعف پیری و ناتوانی مبتلا شده بود، حضرت باقر، علیه السلام، حالش را پرسید. عرضه داشت: در حالی هستم که پیری و مرض و مرگ نزد من از جوانی و سلامتی و حیات محبوبتر است. امام، علیه السلام، فرمود:
اما من اگر خدا جوانی یا پیری، مرض یا عافیت، مرگ یا حیات را برایم قرار دهد و بخواهد، من هم همان را می خواهم و می پسندم. (4)
مرحله دوم اتحاد اراده عبد است با اراده رب. این مقام، گویی بنده خود را مسلوب الاراده ساخته است. اگر از او بپرسند: چه اراده داری؟ چه می خواهی؟ می گوید: من اراده ندارم چیزی نمی خواهم. این از اسرار عجیبه و نکات دقیقه ای است که توجه به آن بیشتر لازم است.
انسانی که کمال او به اراده و اختیار اوست، کمال اراده و انسانیت او به این است که خود را مسلوب الاراده نماید و در برابر اراده خدا هیچ اراده ای از خود نداشته باشد. در مرحله سابق اراده بود ولی تابع بود. در این مرحله اصلا اراده ای نیست. اتحاد است از حیثی و وحدت از جهتی. گویای این مقام سخن حضرت سجاد، علیه السلام، است که گوید:
وقتی سخت بیمار شدم. پدر بزرگوارم به من فرمود: چه می خواهی؟ گفتم: می خواهم که در آنچه پروردگارم برای من تدبیر می کند (و رقم می زند) پیشنهادی نداشته باشم. فرمود: آفرین که با خلیل خدا ابراهیم مشابهت داری؟ وقتی جبرئیل به او گفت: چه می خواهی، همین پاسخ را داد. (5)
اگر کسی موفق شود در این وادی قدم بردارد به لذائذی می رسد که قابل توصیف نیست و در بحبوحه بلایا و کوران حوادث آنچنان آرامش و آسایشی دارد که به تصور ما هم نمی آید. ما عسل نخورده ای هستیم که تنها می دانیم شیرین است.
در این مقام، اراده بنده در اراده حق - تعالی - فانی است. فقط یک اراده نمود دارد و آن اراده خداست. دیگر چیزی نیست.
مرحله سوم بالاتر از این دو مرحله است و آن این است که عبد به مقامی برسد که اراده او دلیل اراده رب باشد و از طریق اراده او بتوان به اراده پروردگار پی برد. این جمله زیارت ناظر به این مرحله است.
در مرحله اول اراده بنده تابع اراده خدا بود و از اراده خدا به اراده بنده خدا پی می بردیم. در مرحله دوم دو اراده ای از بین رفته بود. یک نمود اراده بود. ولی مرحله سوم عکس مرحله اول است; اگر می خواهیم بفهمیم خدا چه اراده ای دارد، باید ببینیم این عبد صالح خدا چه اراده دارد. برای دانستن این که مراد خدا چیست، باید دید تعلق حجت خدا چیست؟ خواست و مشیت باری تعالی به چه چیز تعلق گرفته است؟ به آن چه مشیت و خواست مهدی آل محمد بستگی پیدا کرده است.
اینجا دیگر قلم می شکند و از تک و تاز در این میدان باز می ماند دیگر این مقام فوق درک و تصور ماست. سلام بر دلیل اراده خدا! درود بر آن که رهنمون خواست حق است و از طریق اراده و مشیت او می توان به مشیت و اراده ربوبی واقف شد!
خدایا! تو چه می خواهی؟ تو چه اراده کرده ای؟ مشیت قاهره و اراده نافذه ات به چه چیز تعلق گرفته است؟ از کجا به این امور پی ببریم و از پس این سراپرده اسرار و خلوت سرای راز باخبر شویم؟ جواب همه این سؤالات را از این جمله زیارت می توان گرفت: «السلام علیک یا حجة الله و دلیل ارادته.»
برای راه یافتن و مطلع شدن از هر امری از دلیل و رهنمون آن امر جویا می شویم. باید برویم از دلیل ارادة الله بپرسیم از رهنمون مشیت حق سؤال کنیم که: خدا چه خواسته و چه اراده نموده است؟
با تذکر این نکته قلم را در شرح این جمله از رقم برداریم:
از احادیث رسیده در زمینه پیوند اراده حق متعال با قلوب شریفه حضرات معصومین، علیهم السلام، سه عنوان استفاده می شود: یکی عنوان «هبوط » که در زیارت سیدالشهدا، علیه السلام - که حضرت صادق، علیه السلام، به جمعی از بزرگان شیعه تعلیم داده اند - رسیده است:
ارادة الرب فی مقادیر اموره تهبط الیکم و تصدر من بیوتکم. (6)
اراده پروردگار در امور مقدرش به سوی شما خاندان فرود می آید و از خانه های شما صادر می شود.
دیگری عنوان «ورود» است.
عن ابی الحسن الثالث، علیه السلام: ان الله جعل قلوب الائمة موردا لارادة فاذا شاء الله شاؤوه و هو قول الله: «و ما تشاؤون الا ان یشاءالله ». (7)
حضرت هادی، علیه السلام، فرمود: براستی که خدای دلهای ائمه، علیهم السلام، را محل ورود اراده خود قرار داده است; هر گاه خدا چیزی بخواهد آنان می خواهند که در قرآن گوید: «و نخواهید شما مگر آن که خدا بخواهد.»
سوم عنوان «وکور» است.
قال الصادق، علیه السلام: ان الامام وکر لارادة الله عز و جل. (8)
حضرت صادق، علیه السلام، فرمود: «بدرستی که امام، علیه السلام، آشیان اراده خدای عز و جل است.
پی نوشتها:
1. صص 24 -26.
2. مشارق انوار الیقین، ص 101.
3. غیبت، شیخ طوسی، ص 165; الانوارالبهیة، ص 166.
4. مسکن الفؤاد، ص 87.
5. رباعیات باباطاهر عریان.
6. بحارالانوار، ص 81، ص 208; منتهی الامال، ص 584.
7. فروع کافی، کتاب الحج، باب زیارت قبر ابی عبدالله الحسین، علیه السلام، ح 2; مفاتیح الجنان، اولین زیارت مطلقه امام حسین، علیه السلام.
8. بحارالانوار، ج 25، ص 272.

تبلیغات