قاسم بن محمد، حوارى امام زین العابدین (ع)
آرشیو
چکیده
متن
در اواخر سده اول هجرى قمرى، شهر مدینه، از نظر گسترش دانش دین و معارف توحیدى، جایگاه رفیعى یافت . بنیاد این منزلت والا، بیشتر در پرتو نورافشانى خورشید تابان سید ساجدان و زینت عابدان، حضرت على بن الحسین علیه السلام بود .
امام سجاد علیه السلام در روزگارى زندگى مىکرد که حکومتسیاه و تباهى آفرین بنىامیه، اهل معرفت و اندیشه را به عزلت و گمنامى کشانده بود .
امام سجاد علیه السلام در این مقطع تاریخى با تمام توان خویش به نشر حدیث و دعا پرداخت و در پرورش انسانهاى برجسته همت گماشت . یکى از دهها تربیتشده مکتب امام سجاد علیه السلام، قاسم بن محمد بن ابىبکر است .
در این نوشتار، گزیدهاى از زندگى و شخصیت این فقیه وارسته، که جد مادرى امام صادق علیه السلام نیز هست، به خوانندگان و اصحاب اندیشه تقدیم مىشود .
تولد
در سال 36 ق . در خانه محمد بن ابىبکر که یکى از یاران با اخلاص و از سرداران شجاع و پسر خوانده امیرمؤمنان علیه السلام بود، فرزندى متولد شد که نامش را قاسم نهادند . براى قاسم دو کنیه نام برده شده: ابومحمد و ابوعبدالرحمن . لقب وى نیز «دیباج» است و به علت زندگى در مدینه، «مدنى» هم به او گفته مىشود . (1)
خاندان
پدر قاسم، محمد بن ابى بکر، شخصیت فرزانهاى است . وى استاندار امیرمؤمنان علیه السلام در مصر و یکى از فرماندهان نظامى و از رهپویان راه و روش علوى بود; به گونهاى که از پدرش (ابوبکر) و از دومین خلیفه (عمر)، بیزارى مىجست .
مادرش، اسماء دختر عمیس بود که بعد از مرگ ابوبکر، به همسرى حضرت على علیه السلام درآمد و محمد در خانه حضرت بزرگ شد و تربیتیافت . او را «عابد قریش» نامیده بودند . حضرت امیر علیه السلام در منزلت او مىفرمود:
«محمد ابنى من صلب ابى بکر; محمد پسر من است اما از نسل ابوبکر .»
هنگامى که در سال 38 ق . محمد در مصر، به دست مزدوران معاویه با وضع دلخراش به شهادت رسید، امیرمؤمنان علیه السلام به شدت غمگین شد و گریست و فرمود:
«من فرزندى شایسته و دوست داشتنى و شمشیر بران اسلام را از دست دادم .» (2)
مادر قاسم، بنابر نظریه مشهور، دختر یزدجرد، آخرین پادشاه سلسله ساسانیان بود . بر این اساس گفته شده که دو دختر یزدگرد که اسیر مسلمانان شدند; یکى به همسرى امام حسین علیه السلام درآمد و دیگرى همسر محمد بن ابى بکر شد .
در نتیجه، امام زینالعابدین علیه السلام و قاسمبن محمد، پسرخاله یکدیگر به شمار مىروند . (3)
صحابى امام سجاد علیه السلام
قاسمبن محمد، تشیع را از پدرش به ارث برده است . او در مکتب انسان پرور امام زینالعابدین علیه السلام پرورش یافت و در گروه اصحاب و یاران آن بزرگوار قرار گرفت .
شیخ طوسى در کتاب رجال، او را از جمله یاران امام سجاد علیه السلام به شمار آورده است . (4) از سخن شیخ طوسى بر مىآید که بعد از شهادت امام چهارم علیه السلام قاسم به محضر امام باقر علیه السلام شتافت و در جرگه اصحاب آن بزرگوار قرار گرفت . (5)
تمام شرح حال نگاران و دانشوران شیعه، سخن شیخ الطائفه را مورد تایید قرار داده و قاسم را از اصحاب امامان علیهم السلام به شمار آوردهاند .
از منظر امام معصوم علیه السلام
قاسمبن محمد، از نظر دارا بودن خصلتهاى پسندیده و رفتار و منش دینى، در چنان قله شکوهمندى قرار داشت که طبق پارهاى از اخبار، مورد بزرگداشت امام معصوم قرار گرفته است .
امام صادق علیه السلام او را یکى از سه بزرگى شمرده که در نزد امام سجاد علیه السلام از منزلت والایى برخوردار بودهاند .
اسحاق بن جریر مىگوید:
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمود:
«سعید بن مسیب، قاسم بن محمد و ابوخالد کابلى، از جمله راویان و شیعیانى بودند که مورد اعتماد و عنایتحضرت سجاد علیه السلام بودند .» (6)
عبدالله بن جعفر حمیرى در اثر گرانسنگ خود به نام قرب الاسناد از احمد بن ابى نصر بزنطى روایت مىکند:
روزى در نزد حضرت امام رضا علیه السلام، نام قاسم بن محمد و سعید بن مسیب برده شد . حضرت فرمود: «کانا على هذا الامر، اى على التشیع; این دو، در راه روشن ولایت علوى و اسلام ناب، قرار داشتند .» (7)
حمیرى در جایى دیگر از امام صادق علیه السلام روایت مىکند که فرمود:
«دیدم جدم، قاسم بن محمد را که در یک شب بارانى، نماز مغرب و عشا را جمع خواند، بدون اینکه بین آن دو نماز، نماز دیگرى بخواند .» (8)
از دیدگاه عالمان شیعى
بیشتر ترجمه نویسان شیعه که در دانش ترجمه، میراث مکتوبى دارند; به پیروى از این دو امام بزرگوار، شخصیت قاسم را حرمت نهاده و از او به نیکى یاد کردهاند .
شیخ الطائفه محمد بن الحسن طوسى در کتاب خود، او را از اصحاب دو امام به شمار آورده و این، نشان مىدهد که او، قاسم را از راویان شیعه مىداند .
صاحب کتاب مجالس المؤمنین از ابن داود، که از رجالشناسان طراز اول شیعه است، نقل مىکند:
قاسم بن محمد از اصحاب امام زینالعابدین علیه السلام و مردى فقیه و دانشمند بوده است . (9)
علامه مجلسى:
کان القاسم جلیلا و کان ثقة . (10)
علامه ممقانى:
قاسم یکى از راویان و دانشوران شیعى است . (11)
محقق معاصر، صاحب قاموس الرجال:
او از شیعیان خالص است . (12)
استاد جعفر سبحانى:
وى یکى از فقیهان بزرگ و از یاران امام سجاد علیه السلام است . (13)
از منظر عالمان سنى
همه دانشمندان اهل سنت همانند دانشوران شیعى، در ستایش قاسم، اتفاق دارند و هر یک او را به زبانى ستودهاند .
صاحب طبقات الکبرى:
او مردى موجه، بزرگ، بلند مرتبه، پیشوا، و بسیار پرهیزکار و کنیهاش ابومحمد است . (14)
ابن حبان:
قاسم از بزرگان تابعین، از بهترین و بافضیلتترین دانشوران روزگار خود بود; از منظر دانش، عقل، ادب، فقه، ورع . (15)
مؤلف حلیة الاولیاء:
قاسمبن محمد، مردى بسیار پرهیزکار، مهربان بود . به قول ابوالزناد: من در میان فقیهان، همانندى برایش سراغ ندارم . (16)
ابن خلکان:
او از بزرگان تابعین، و یکى از فقیهان هفتگانه مدینه بود .
ذهبى:
پیشواى حافظ، دانشمند روزگار، در خلافت علىبن ابى طالب دیده به جهان گشود . (17)
خصلتها
شخصیت هر انسانى، در گرو برجستگىهاى روحى و رفتارها و سخنان حکیمانه اوست . قاسمبن محمد به برکتبهرهمندى از سرچشمه معارف و مصاحبتبا امام ساجدان علیه السلام و نیز بهره بردن از دانش سایر دانشمندان، به کمالاتى نائل شد که به اختصار به آن مىپردازیم .
سکوت فراوان
قاسم بهره فراوانى از عقل داشت; در پرتو همین عقل بود که بسیار آرام و ساکتبود و کمتر سخن مىگفت; کان صموتا لایتکلم . (18)
فقاهت
خصلتبرجسته دیگر قاسم، دانش و آگاهى او به احکام دین بود; به همین علت است که او را به عنوان یک فقیه عالىمقام ستودهاند .
استاد حدیث
این صحابى بزرگ در دانش حدیث و فقه استاد برجستهاى بود و شاگردان فراوانى داشت و مردم نیز از محضر او کسب فیض مىکردند .
درباره قاسم نوشتهاند:
او بعد از فارغ شدن از خواندن نماز عشا، در مسجد مىنشست و اصحابش، گرد او را مىگرفتند و قاسم به عنوان استاد، براى آنان حدیث نقل مىکرد .
یکى از دانشمندان چنین نقل مىکند:
قاسم بن محمد را مىدیدم که در آغاز روز، به مسجد مىرفت و دو رکعت نماز تحیت مسجد را مىخواند آنگاه درمسجد مىنشست و به پرسشهاى مردم پاسخ مىداد .
فروتنى
قاسم با اینکه از بزرگان دانش روزگار خود بود; بسیار فروتن بود . روزى از او پرسیدند: تو اعلم هستى یا سالم بن عبدالله!؟
قاسم در پاسخ گفت: سالم، مرد مبارکى است .
او کراهت داشت که بگوید: اعلم از من است; تا دروغ نگفته باشد، یا بگوید: من از او اعلم هستم; تا خودستایى و غرور نباشد .
دقت در نقل روایت
نوشتهاند که او هنگام روایت، سعى مىکرد که در الفاظ روایت هیچ تصرف نکند . وى روایت را واژه به واژه و بى کم و کاست نقل مىکرد . (19)
جد بزرگوار امام صادق علیه السلام
یکى از امتیازات قاسمبن محمد این است که او جد مادرى امام صادق علیه السلام است . دختر او، نامش فاطمه و کنیهاش امفروه، زنى بسیار با فضیلتبود . امام صادق علیه السلام در منزلت و جایگاه مادرش فرمود:
مادرم جامع سه خصلتبرجسته بود:
1 . ایمان; 2 . پرهیزکارى; 3 . نیکى به دیگران . (20)
سخنان حکیمانه
1 . او مىگفت: لایعد الرجل رجلا حتى یعرفالله (21) ; آنگاه صفت مردانگى بر انسان، برازنده است که خداشناس و دین مدار باشد .
2 . اگر انسان بعد از اینکه حق خدا را شناخت و به خدا ایمان داشت، در نادانى و جهالت زندگى کند، بهتر است از اینکه فتوا دهد بدون علم و آگاهى . (22)
3 . یکى از امیران مدینه درباره مفهوم «عالم» ، پرسید، قاسم در جواب گفت: عظمت و بزرگى عالم هنگامى است که بر زبان نراند مگر چیزى را که به طور کامل بر آن احاطه دارد و آن را به خوبى مىداند . (23)
انتقاد از عایشه
در تاریخ یعقوبى آمده است: پس از شهادت امام حسن مجتبى علیه السلام عایشه سوار بر استر، فریاد مىکرد که: نمىگذارم کسى را در خانه پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم دفن کنند .
قاسم که سن و سالى نداشت و هنوز نوجوان بود، نزد عایشه رفت و گفت:
«اى عمه! هنوز یاد جنگ جمل از خاطرهها زدوده نشده که سوار بر شتر شدى، باز مىخواهى کارى کنى که گفته شود: دگر بار سوار بر استر شده و آتش فتنه دیگر را روشن کرده است . !»
فرزندان
قاسم بن محمد داراى دو پسر بود:
1 . محمد; 2 . عبدالرحمن .
بدین لحاظ (24) است که کنیهاش ابومحمد و ابوعبدالرحمن است . دخترانش نیز عبارتند از: امفروه، مادر امام صادق علیه السلام و امحکیم . (25)
استادان حدیث
این محدث والامقام همان گونه که در فراگیرى دانش حدیث و فقه از محضر دو تن از امامان شیعه بهرهمند شد، استادان دیگرى هم داشته که در کتابهاى شرح حال به آنان اشاره شده است; از جمله:
ابن عباس (مفسر معروف)، اسلم (غلام عمر)، عبدالله بن عبدالله، صالح بن خوات انصارى، عبدالله بن مسعود و اسماء بنت عمیس .
در ضمن، او شاگردان زیادى هم داشته که اسامى آنان در منابع رجالشناسى موجود است .
روایات
مناسب است از میان احادیث فراوانى که قاسم، با واسطه از حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله وسلم نقل مىکند، دو روایت را یادآور شویم:
همسر بابرکت
قاسم از رسول اکرم صلى الله علیه و آله وسلم نقل مىکند که آن بزرگوار پیرامون آسانگیرى در امر ازدواج فرمود:
«اعظم النساء برکة ایسرهن مؤونة; با برکتترین بانوان و همسران، همسرى است که مهریه و مخارجش کمتر باشد .» (26)
خصلتهاى عالى
قاسم از رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم روایت مىکند که حضرت روزى به جمعى از یارانش فرمود:
«آیا مىدانید چه کسانى در روز قیامت زودتر از دیگران به سوى سایه رحمت الهى، پیشى مىگیرند؟»
عرض کردند: خداوند و رسولش عالمترند .
فرمود: «آنها کسانى هستند که هنگامى که سخن حقى در باره آنها گفته مىشود، آن را با تمام وجود پذیرایند و زمانى که نیازمندان از آنها چیزى طلب مىکنند، از کمک به آنان دریغ نمىکنند و آنچه را براى خود مىپسندند، براى دیگران هم مىپسندند و خلاصه، اهل انصاف و حقطلبى هستند .» (27)
رحلت
قاسم بن محمد به عنوان محدثى فقیه که نقش ممتازى در پیشبرد فرهنگى جامعه اسلامى داشت، هنگامى که به سفر حج (یا عمره) مشرف مىشد، بین راه مدینه و مکه، در سرزمین «قدید» ، در حالى که 76 سال از عمرش سپرى شده بود، به سال 106 ق . از دنیا رفت . پیکر او از قدید به مدینه آورده شد و به خاک سپرده شد . (28)
پىنوشتها:
1 . منتخب التواریخ، ص 343; مجالس المؤمنین، ج 1، ص 335; وسائل الشیعه، ج 2، ص 91، مقدمه سابعه; مرآة العقول، ج 6، ص 26، چاپ دارالکتب الاسلامیه، سال 1363 ش; اعیان الشیعه، ج 8، ص 446; معجم الرجال، ج 14، ص 45، ش 9535; مجمع الرجال، ج 5، ص 49; نقدالرجال، ص 271; رجال الشیخ، ص 100; بهجة الآمال، ج 6، ص 74; تنقیح المقال، ج 2، ص 23; جامع الروات، ج 1، ص 19; کتاب الثقات، ابن حبان، ج 5، ص 302; مؤسسة الکتب الثقافیه; حلیة الاولیاء، ج 2، ص 183، ش 173; وفیات الاعیان، ج 4، ص 59; شذرات الذهب، ج 1، ص 134; تهذیب الکمال فى اسماءالرجال، ج 23، ص 427; سیر اعلام النبلاء، ج 5، ص 53; چاپ موسسة الرسالة، بیروت; صفوة الصفوة، جزء 4، ص 63; قاموس الرجال، ج 8، ص 491; چاپ جامعه مدرسین; قرب الاسناد، ص 286، چاپ موسسه اسلامى کوشانپور، به تحقیق احمد صادقى اردستانى; طبقات الکبرى، ج 5، ص 185، دار بیروت للطباعة و النشر .
2 . نهج البلاغه، خطبه 68، نامه 35، حکمت 325; منتخب التواریخ، ص 152 .
3 . وفیات الاعیان، ج 4، ص 59; اعیان الشیعه، ج 8، ص 446 .
4 . رجال طوسى، ص 100 .
5 . همان، ص 133 .
6 . اصول کافى، ج 1، ص 472; مرآةالعقول، ج 6، ص 27 «... کانوا من ثقات على بن الحسین (ع)» .
7 . قرب الاسناد، ص 286 .
8 . قاموس الرجال، ج 8، ص 492 .
9 . مجالس المؤمنین، ج 1، ص 335 .
10 . مرآةالعقول، ج 6، ص 27 .
11 . تنقیح المقال، ج 2، ص 23، باب القاسم .
12 . قاموس الرجال، ج 8، ص 493 .
13 . موسوعة الفقهاء، ج 1، ص 489 .
14 . طبقات الکبرى، ابن سعد، ج 5، ص 185 .
15 . کتاب الثقات، ج 5، ص 302 .
16 . حلیة الاولیاء، ج 2، ص 183 .
17 . سیر اعلام النبلاء، ج 5، ص 53 .
18 . کتاب الثقات، ج 5، ص 303 .
19 . طبقات الکبرى، ج 5، ص 185; وفیات الاعیان، ج 4، ص 59 .
20 . اصول کافى، ج 1، ص 472 . «کانت امى ممن آمنت و اتقت و احسنت والله یحب المحسنین» .
21 . حلیة الاولیاء، ج 2، ص 183 .
22 . طبقات الکبرى، ج 5، ص 186 .
23 . تهذیب الکمال فى اسماء الرجال، ج 23، ص 428 .
24 . قاموس الرجال، ج 8، ص 494 .
25 . طبقات الکبرى، ج 5، ص 185 .
26 . حلیة الاولیاء، ج 2، ص 185 .
27 . همان .
28 . وفیات الاعیان، ج 4، ص 184 .
امام سجاد علیه السلام در روزگارى زندگى مىکرد که حکومتسیاه و تباهى آفرین بنىامیه، اهل معرفت و اندیشه را به عزلت و گمنامى کشانده بود .
امام سجاد علیه السلام در این مقطع تاریخى با تمام توان خویش به نشر حدیث و دعا پرداخت و در پرورش انسانهاى برجسته همت گماشت . یکى از دهها تربیتشده مکتب امام سجاد علیه السلام، قاسم بن محمد بن ابىبکر است .
در این نوشتار، گزیدهاى از زندگى و شخصیت این فقیه وارسته، که جد مادرى امام صادق علیه السلام نیز هست، به خوانندگان و اصحاب اندیشه تقدیم مىشود .
تولد
در سال 36 ق . در خانه محمد بن ابىبکر که یکى از یاران با اخلاص و از سرداران شجاع و پسر خوانده امیرمؤمنان علیه السلام بود، فرزندى متولد شد که نامش را قاسم نهادند . براى قاسم دو کنیه نام برده شده: ابومحمد و ابوعبدالرحمن . لقب وى نیز «دیباج» است و به علت زندگى در مدینه، «مدنى» هم به او گفته مىشود . (1)
خاندان
پدر قاسم، محمد بن ابى بکر، شخصیت فرزانهاى است . وى استاندار امیرمؤمنان علیه السلام در مصر و یکى از فرماندهان نظامى و از رهپویان راه و روش علوى بود; به گونهاى که از پدرش (ابوبکر) و از دومین خلیفه (عمر)، بیزارى مىجست .
مادرش، اسماء دختر عمیس بود که بعد از مرگ ابوبکر، به همسرى حضرت على علیه السلام درآمد و محمد در خانه حضرت بزرگ شد و تربیتیافت . او را «عابد قریش» نامیده بودند . حضرت امیر علیه السلام در منزلت او مىفرمود:
«محمد ابنى من صلب ابى بکر; محمد پسر من است اما از نسل ابوبکر .»
هنگامى که در سال 38 ق . محمد در مصر، به دست مزدوران معاویه با وضع دلخراش به شهادت رسید، امیرمؤمنان علیه السلام به شدت غمگین شد و گریست و فرمود:
«من فرزندى شایسته و دوست داشتنى و شمشیر بران اسلام را از دست دادم .» (2)
مادر قاسم، بنابر نظریه مشهور، دختر یزدجرد، آخرین پادشاه سلسله ساسانیان بود . بر این اساس گفته شده که دو دختر یزدگرد که اسیر مسلمانان شدند; یکى به همسرى امام حسین علیه السلام درآمد و دیگرى همسر محمد بن ابى بکر شد .
در نتیجه، امام زینالعابدین علیه السلام و قاسمبن محمد، پسرخاله یکدیگر به شمار مىروند . (3)
صحابى امام سجاد علیه السلام
قاسمبن محمد، تشیع را از پدرش به ارث برده است . او در مکتب انسان پرور امام زینالعابدین علیه السلام پرورش یافت و در گروه اصحاب و یاران آن بزرگوار قرار گرفت .
شیخ طوسى در کتاب رجال، او را از جمله یاران امام سجاد علیه السلام به شمار آورده است . (4) از سخن شیخ طوسى بر مىآید که بعد از شهادت امام چهارم علیه السلام قاسم به محضر امام باقر علیه السلام شتافت و در جرگه اصحاب آن بزرگوار قرار گرفت . (5)
تمام شرح حال نگاران و دانشوران شیعه، سخن شیخ الطائفه را مورد تایید قرار داده و قاسم را از اصحاب امامان علیهم السلام به شمار آوردهاند .
از منظر امام معصوم علیه السلام
قاسمبن محمد، از نظر دارا بودن خصلتهاى پسندیده و رفتار و منش دینى، در چنان قله شکوهمندى قرار داشت که طبق پارهاى از اخبار، مورد بزرگداشت امام معصوم قرار گرفته است .
امام صادق علیه السلام او را یکى از سه بزرگى شمرده که در نزد امام سجاد علیه السلام از منزلت والایى برخوردار بودهاند .
اسحاق بن جریر مىگوید:
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمود:
«سعید بن مسیب، قاسم بن محمد و ابوخالد کابلى، از جمله راویان و شیعیانى بودند که مورد اعتماد و عنایتحضرت سجاد علیه السلام بودند .» (6)
عبدالله بن جعفر حمیرى در اثر گرانسنگ خود به نام قرب الاسناد از احمد بن ابى نصر بزنطى روایت مىکند:
روزى در نزد حضرت امام رضا علیه السلام، نام قاسم بن محمد و سعید بن مسیب برده شد . حضرت فرمود: «کانا على هذا الامر، اى على التشیع; این دو، در راه روشن ولایت علوى و اسلام ناب، قرار داشتند .» (7)
حمیرى در جایى دیگر از امام صادق علیه السلام روایت مىکند که فرمود:
«دیدم جدم، قاسم بن محمد را که در یک شب بارانى، نماز مغرب و عشا را جمع خواند، بدون اینکه بین آن دو نماز، نماز دیگرى بخواند .» (8)
از دیدگاه عالمان شیعى
بیشتر ترجمه نویسان شیعه که در دانش ترجمه، میراث مکتوبى دارند; به پیروى از این دو امام بزرگوار، شخصیت قاسم را حرمت نهاده و از او به نیکى یاد کردهاند .
شیخ الطائفه محمد بن الحسن طوسى در کتاب خود، او را از اصحاب دو امام به شمار آورده و این، نشان مىدهد که او، قاسم را از راویان شیعه مىداند .
صاحب کتاب مجالس المؤمنین از ابن داود، که از رجالشناسان طراز اول شیعه است، نقل مىکند:
قاسم بن محمد از اصحاب امام زینالعابدین علیه السلام و مردى فقیه و دانشمند بوده است . (9)
علامه مجلسى:
کان القاسم جلیلا و کان ثقة . (10)
علامه ممقانى:
قاسم یکى از راویان و دانشوران شیعى است . (11)
محقق معاصر، صاحب قاموس الرجال:
او از شیعیان خالص است . (12)
استاد جعفر سبحانى:
وى یکى از فقیهان بزرگ و از یاران امام سجاد علیه السلام است . (13)
از منظر عالمان سنى
همه دانشمندان اهل سنت همانند دانشوران شیعى، در ستایش قاسم، اتفاق دارند و هر یک او را به زبانى ستودهاند .
صاحب طبقات الکبرى:
او مردى موجه، بزرگ، بلند مرتبه، پیشوا، و بسیار پرهیزکار و کنیهاش ابومحمد است . (14)
ابن حبان:
قاسم از بزرگان تابعین، از بهترین و بافضیلتترین دانشوران روزگار خود بود; از منظر دانش، عقل، ادب، فقه، ورع . (15)
مؤلف حلیة الاولیاء:
قاسمبن محمد، مردى بسیار پرهیزکار، مهربان بود . به قول ابوالزناد: من در میان فقیهان، همانندى برایش سراغ ندارم . (16)
ابن خلکان:
او از بزرگان تابعین، و یکى از فقیهان هفتگانه مدینه بود .
ذهبى:
پیشواى حافظ، دانشمند روزگار، در خلافت علىبن ابى طالب دیده به جهان گشود . (17)
خصلتها
شخصیت هر انسانى، در گرو برجستگىهاى روحى و رفتارها و سخنان حکیمانه اوست . قاسمبن محمد به برکتبهرهمندى از سرچشمه معارف و مصاحبتبا امام ساجدان علیه السلام و نیز بهره بردن از دانش سایر دانشمندان، به کمالاتى نائل شد که به اختصار به آن مىپردازیم .
سکوت فراوان
قاسم بهره فراوانى از عقل داشت; در پرتو همین عقل بود که بسیار آرام و ساکتبود و کمتر سخن مىگفت; کان صموتا لایتکلم . (18)
فقاهت
خصلتبرجسته دیگر قاسم، دانش و آگاهى او به احکام دین بود; به همین علت است که او را به عنوان یک فقیه عالىمقام ستودهاند .
استاد حدیث
این صحابى بزرگ در دانش حدیث و فقه استاد برجستهاى بود و شاگردان فراوانى داشت و مردم نیز از محضر او کسب فیض مىکردند .
درباره قاسم نوشتهاند:
او بعد از فارغ شدن از خواندن نماز عشا، در مسجد مىنشست و اصحابش، گرد او را مىگرفتند و قاسم به عنوان استاد، براى آنان حدیث نقل مىکرد .
یکى از دانشمندان چنین نقل مىکند:
قاسم بن محمد را مىدیدم که در آغاز روز، به مسجد مىرفت و دو رکعت نماز تحیت مسجد را مىخواند آنگاه درمسجد مىنشست و به پرسشهاى مردم پاسخ مىداد .
فروتنى
قاسم با اینکه از بزرگان دانش روزگار خود بود; بسیار فروتن بود . روزى از او پرسیدند: تو اعلم هستى یا سالم بن عبدالله!؟
قاسم در پاسخ گفت: سالم، مرد مبارکى است .
او کراهت داشت که بگوید: اعلم از من است; تا دروغ نگفته باشد، یا بگوید: من از او اعلم هستم; تا خودستایى و غرور نباشد .
دقت در نقل روایت
نوشتهاند که او هنگام روایت، سعى مىکرد که در الفاظ روایت هیچ تصرف نکند . وى روایت را واژه به واژه و بى کم و کاست نقل مىکرد . (19)
جد بزرگوار امام صادق علیه السلام
یکى از امتیازات قاسمبن محمد این است که او جد مادرى امام صادق علیه السلام است . دختر او، نامش فاطمه و کنیهاش امفروه، زنى بسیار با فضیلتبود . امام صادق علیه السلام در منزلت و جایگاه مادرش فرمود:
مادرم جامع سه خصلتبرجسته بود:
1 . ایمان; 2 . پرهیزکارى; 3 . نیکى به دیگران . (20)
سخنان حکیمانه
1 . او مىگفت: لایعد الرجل رجلا حتى یعرفالله (21) ; آنگاه صفت مردانگى بر انسان، برازنده است که خداشناس و دین مدار باشد .
2 . اگر انسان بعد از اینکه حق خدا را شناخت و به خدا ایمان داشت، در نادانى و جهالت زندگى کند، بهتر است از اینکه فتوا دهد بدون علم و آگاهى . (22)
3 . یکى از امیران مدینه درباره مفهوم «عالم» ، پرسید، قاسم در جواب گفت: عظمت و بزرگى عالم هنگامى است که بر زبان نراند مگر چیزى را که به طور کامل بر آن احاطه دارد و آن را به خوبى مىداند . (23)
انتقاد از عایشه
در تاریخ یعقوبى آمده است: پس از شهادت امام حسن مجتبى علیه السلام عایشه سوار بر استر، فریاد مىکرد که: نمىگذارم کسى را در خانه پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم دفن کنند .
قاسم که سن و سالى نداشت و هنوز نوجوان بود، نزد عایشه رفت و گفت:
«اى عمه! هنوز یاد جنگ جمل از خاطرهها زدوده نشده که سوار بر شتر شدى، باز مىخواهى کارى کنى که گفته شود: دگر بار سوار بر استر شده و آتش فتنه دیگر را روشن کرده است . !»
فرزندان
قاسم بن محمد داراى دو پسر بود:
1 . محمد; 2 . عبدالرحمن .
بدین لحاظ (24) است که کنیهاش ابومحمد و ابوعبدالرحمن است . دخترانش نیز عبارتند از: امفروه، مادر امام صادق علیه السلام و امحکیم . (25)
استادان حدیث
این محدث والامقام همان گونه که در فراگیرى دانش حدیث و فقه از محضر دو تن از امامان شیعه بهرهمند شد، استادان دیگرى هم داشته که در کتابهاى شرح حال به آنان اشاره شده است; از جمله:
ابن عباس (مفسر معروف)، اسلم (غلام عمر)، عبدالله بن عبدالله، صالح بن خوات انصارى، عبدالله بن مسعود و اسماء بنت عمیس .
در ضمن، او شاگردان زیادى هم داشته که اسامى آنان در منابع رجالشناسى موجود است .
روایات
مناسب است از میان احادیث فراوانى که قاسم، با واسطه از حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله وسلم نقل مىکند، دو روایت را یادآور شویم:
همسر بابرکت
قاسم از رسول اکرم صلى الله علیه و آله وسلم نقل مىکند که آن بزرگوار پیرامون آسانگیرى در امر ازدواج فرمود:
«اعظم النساء برکة ایسرهن مؤونة; با برکتترین بانوان و همسران، همسرى است که مهریه و مخارجش کمتر باشد .» (26)
خصلتهاى عالى
قاسم از رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم روایت مىکند که حضرت روزى به جمعى از یارانش فرمود:
«آیا مىدانید چه کسانى در روز قیامت زودتر از دیگران به سوى سایه رحمت الهى، پیشى مىگیرند؟»
عرض کردند: خداوند و رسولش عالمترند .
فرمود: «آنها کسانى هستند که هنگامى که سخن حقى در باره آنها گفته مىشود، آن را با تمام وجود پذیرایند و زمانى که نیازمندان از آنها چیزى طلب مىکنند، از کمک به آنان دریغ نمىکنند و آنچه را براى خود مىپسندند، براى دیگران هم مىپسندند و خلاصه، اهل انصاف و حقطلبى هستند .» (27)
رحلت
قاسم بن محمد به عنوان محدثى فقیه که نقش ممتازى در پیشبرد فرهنگى جامعه اسلامى داشت، هنگامى که به سفر حج (یا عمره) مشرف مىشد، بین راه مدینه و مکه، در سرزمین «قدید» ، در حالى که 76 سال از عمرش سپرى شده بود، به سال 106 ق . از دنیا رفت . پیکر او از قدید به مدینه آورده شد و به خاک سپرده شد . (28)
پىنوشتها:
1 . منتخب التواریخ، ص 343; مجالس المؤمنین، ج 1، ص 335; وسائل الشیعه، ج 2، ص 91، مقدمه سابعه; مرآة العقول، ج 6، ص 26، چاپ دارالکتب الاسلامیه، سال 1363 ش; اعیان الشیعه، ج 8، ص 446; معجم الرجال، ج 14، ص 45، ش 9535; مجمع الرجال، ج 5، ص 49; نقدالرجال، ص 271; رجال الشیخ، ص 100; بهجة الآمال، ج 6، ص 74; تنقیح المقال، ج 2، ص 23; جامع الروات، ج 1، ص 19; کتاب الثقات، ابن حبان، ج 5، ص 302; مؤسسة الکتب الثقافیه; حلیة الاولیاء، ج 2، ص 183، ش 173; وفیات الاعیان، ج 4، ص 59; شذرات الذهب، ج 1، ص 134; تهذیب الکمال فى اسماءالرجال، ج 23، ص 427; سیر اعلام النبلاء، ج 5، ص 53; چاپ موسسة الرسالة، بیروت; صفوة الصفوة، جزء 4، ص 63; قاموس الرجال، ج 8، ص 491; چاپ جامعه مدرسین; قرب الاسناد، ص 286، چاپ موسسه اسلامى کوشانپور، به تحقیق احمد صادقى اردستانى; طبقات الکبرى، ج 5، ص 185، دار بیروت للطباعة و النشر .
2 . نهج البلاغه، خطبه 68، نامه 35، حکمت 325; منتخب التواریخ، ص 152 .
3 . وفیات الاعیان، ج 4، ص 59; اعیان الشیعه، ج 8، ص 446 .
4 . رجال طوسى، ص 100 .
5 . همان، ص 133 .
6 . اصول کافى، ج 1، ص 472; مرآةالعقول، ج 6، ص 27 «... کانوا من ثقات على بن الحسین (ع)» .
7 . قرب الاسناد، ص 286 .
8 . قاموس الرجال، ج 8، ص 492 .
9 . مجالس المؤمنین، ج 1، ص 335 .
10 . مرآةالعقول، ج 6، ص 27 .
11 . تنقیح المقال، ج 2، ص 23، باب القاسم .
12 . قاموس الرجال، ج 8، ص 493 .
13 . موسوعة الفقهاء، ج 1، ص 489 .
14 . طبقات الکبرى، ابن سعد، ج 5، ص 185 .
15 . کتاب الثقات، ج 5، ص 302 .
16 . حلیة الاولیاء، ج 2، ص 183 .
17 . سیر اعلام النبلاء، ج 5، ص 53 .
18 . کتاب الثقات، ج 5، ص 303 .
19 . طبقات الکبرى، ج 5، ص 185; وفیات الاعیان، ج 4، ص 59 .
20 . اصول کافى، ج 1، ص 472 . «کانت امى ممن آمنت و اتقت و احسنت والله یحب المحسنین» .
21 . حلیة الاولیاء، ج 2، ص 183 .
22 . طبقات الکبرى، ج 5، ص 186 .
23 . تهذیب الکمال فى اسماء الرجال، ج 23، ص 428 .
24 . قاموس الرجال، ج 8، ص 494 .
25 . طبقات الکبرى، ج 5، ص 185 .
26 . حلیة الاولیاء، ج 2، ص 185 .
27 . همان .
28 . وفیات الاعیان، ج 4، ص 184 .