امام سجاد (ع) فاتح قلبها
آرشیو
چکیده
متن
بىتردید یکى از مهمترین رازهاى توفیق پیشوایان معصوم علیهم السلام در طول حیات و بعد از شهادت آن بزرگواران، جایگاه معنوى و شخصیت والایشان در قلوب انسانهاى مشتاق فضائل و کمالات بوده است . از آنجا که حضرات معصومین علیهم السلام هرکدام در عصر خویش به عنوان اسوه کامل انسانیت و بارزترین نمونه کمالات و صفات انسانى بودهاند و عموم مردم فطرتا چنین صفاتى را دوست دارند; به این جهت، به امامان معصوم علیهم السلام به دیده محبت و عشق مىنگریستهاند . حتى دشمنان آن بزرگواران با اعتراف به این حقیقت انکارناپذیر، بارها زبان به ستایش پیشوایان معصوم گشوده و مناقب و افتخارات آنان را به دیگران یادآور شدهاند .
در این فرصت، مرورى کوتاه بر جایگاه معنوى حضرت زینالعابدین علیه السلام در جامعه و برخى علل محبوبیت آن پیشواى راستین خلق در دلهاى مشتاق، خواهیم داشتباشد که ما نیز با پرورش محبت روزافزون آن امام همام، دلهایمان را از زنگار جهل و خرافهها زدوده و در پرتو دوستى اهل بیت علیهم السلام گامهاى سعادت آفرین به سوى کمال برداریم . ان شاء الله
ناگفته نماند که مقصود ائمه اطهار علیهم السلام جلب رضایت مخلوق در مقابل سخط و خشم خالق نبوده است; زیرا:
الف) ساختار شخصیت آن بزرگواران و رفتار و کردارهاى پسندیدهشان طبیعتا با فطرت مردم سازگار بوده و انسانهاى پاک فطرت و عموم مردم عادى به دیده محبت و احترام به آنان مىنگریستند .
ب) چون امامان معصوم علیهم السلام براى هدایت مردم و پیشبرد مقاصد الهى خود به مقبولیت اجتماعى نیاز داشتند تا آنجا که اهداف الهى و اصول مسلم اسلام اجازه مىداد، سعى مىکردند افکار عمومى و رضایت مردم را در راستاى ارزشهاى معنوى جلب کرده و آنان را در مقابل اهل باطل بسیج نمایند . چنانکه بارها از این نیروى عظیم بر ضد ستمگران و زورگویان بهره مىبردند .
البته هرگاه هم که مردم آن بزرگواران را همراهى نمىکردند، ائمه اطهار علیهم السلام به دنبال اهداف الهى خود مىرفتند و از مردم زمانه خود که جانب باطل را انتخاب کرده بودند، فاصله مىگرفتند .
به همین علت امام سجاد علیه السلام به مردى که مىگفت: «اللهم اغننى عن خلقک; خدایا! مرا از این مردم بىنیاز کن .» اعتراض کرده و فرمود:
«بىنیازى از مردم، ممکن نیست و انسان در هر صورت در زندگى دنیوى به ارتباط مردم نیاز دارد بلکه چنین دعا کن: اللهم اغننى عن شرار خلقک; (1) خدایا! مرا از مردم شرور و بدسرشتبىنیاز کن .»
جوانمردى و ایثار
از عوامل مهمى که شخصیت والاى حضرت سجاد علیه السلام را در منظر دیگران محبوب ساخته بود و اطرافیان، دوستان، غلامان و کنیزان آن حضرت با تمام وجود به امام عشق مىورزیدند، خصلت پسندیده «عفو، گذشت و جوانمردى» بود . در این راستا امام سجاد علیه السلام از یک شیوه کارآمد و پسندیده تربیتى بهره مىگرفت . امام صادق علیه السلام فرمود: در طول ماه مبارک رمضان، حضرت على بن الحسین علیه السلام در مورد غلامان و کنیزان و سایر زیردستان خود روش عفو و گذشت را به کار مىگرفتبه این ترتیب که هرگاه غلامان و کنیزان آن حضرت خطائى را مرتکب مىشدند، آنان را تنبیه نمىکرد .
آن حضرت فقط خطاها و گناهان آنان را در دفترى ثبت کرده و تخلفات هرکس را با نام و موضوع تخلف مشخص مىنمود . در آخر ماه همه آنان را جمع کرده و در میان آنان مىایستاد . آنگاه از روى نوشته، تمام خطاها و اشتباهاتشان را که در طول ماه رمضان مرتکب شده بودند، برایشان یادآور مىشد و به تک تک آنان مىفرمود: فلانى! تو در فلان روز و فلان ساعت تخلفى کردى و من تو را تنبیه نکردم، آیا به یاد مىآورى؟! فرد خطاکار هم مىگفت: بلى، اى پسر رسولخدا! و تا آخرین نفر این مطالب را متذکر مىشد و آنان به اشتباهات و خطاهاى خود اعتراف مىکردند .
آنگاه به آنان مىفرمود: با صداى بلند به من بگویید: اى على بن الحسین! پروردگارت تمام اعمال و رفتار تو را نوشته است چنانکه تو اعمال ما را نوشتهاى; نزد خداوند نامه اعمالى هست که با تو به حق سخن مىگوید و هیچ عمل ریز و درشتى را فروگذارى نمىکند، و هرچه انجام دادهاى، به حساب آورده و تمام اعمالت را نزد او حاضر و آماده خواهى یافت، همچنانکه ما اعمال خود را در نزد تو آماده و ثبتشده دیدیم . پس ما را ببخش همان طور که دوست دارى خدا تو را ببخشد .
اى على بن الحسین! بهیاد آر، آن حقارت و ذلتى را که فرداى قیامت در پیشگاه خداى حکیم و عادل خواهى داشت; آن پروردگار عادل و حکیمى که ذرهاى و کمتر از ذرهاى به کسى ستم روا نمىدارد و اعمال بندگان را همچنانکه انجام دادهاند، به آنان عرضه خواهد کرد و حسابگرى و گواهى خدا کافى است . پس ببخش و عفوکن تا پادشاه روز قیامت از تو عفو کرده و درگذرد . چنان که خودش در قرآن مىفرماید:
«ولیعفوا و لیصفحوا الا تحبون ان یغفرالله لکم والله غفور رحیم» ; (2) باید ببخشند و عفو کنند . آیا دوست ندارید خداوند شما را بیامرزد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است .
امام سجاد علیه السلام این کلمات را براى خویش و غلامان و کنیزانش تلقین مىکرد و آنان باهم تکرار مىکردند و خود امام علیه السلام که درمیان آنان ایستاده بود، مىگریست و با لحنى ملتمسانه مىگفت:
«رب! انک امرتنا ان نعفوا عمن ظلمنا فنحن قد عفونا عمن ظلمنا کما امرت، فاعف عنا فانک اولى بذلک منا و من المامورین; (3) پروردگارا! تو به ما فرمودى از ستمکاران خویش درگذریم، همان طور که فرمودى، ما از کسانى که به ما ستم کردهاند، درگذشتیم، توهم از ما درگذر! که در عفوکردن از ما و از تمام ماموران برترى .»
پس از این برنامه عرفانى و تربیتى، امام سجاد علیه السلام خطاب به خدمتگزاران خویش مىفرمود:
من شما را عفو کردم، آیا شما هم من و بدرفتارىهاى مرا که فرمانرواى بدى براى شما و بنده فرومایهاى براى فرمانرواى بخشاینده عادل و نیکوکار بودهام، بخشیدید؟!
همگى یکصدا مىگفتند: با اینکه ما از تو، جز خوبى ندیدهایم، تو را بخشیدیم . آنگاه به آنان مىفرمود: بگویید: خداوندا! از على بن الحسین درگذر! ، همان طور که او از ما درگذشت . او را از آتش جهنم آزاد کن، همان طور که او ما را از بردگى آزاد کرد . آنان دعا مىکردند و امام چهارم علیه السلام آمین مىگفت و در پایان مىفرمود: بروید! من از همه شما عفو کردم و آزادتان مىکنم به امید اینکه خدا نیز عفو کرده و آزادم کند .
حضرت زین العابدین علیه السلام در روز عید فطر آنقدر به خدمتگزاران خود جایزه و هدیه مىبخشید که از دیگران بىنیاز مىشدند . سیره امام سجاد علیه السلام چنان بود که هرگاه بندهاى را در اول سال یا وسط سال مالک مىشد، بعد از یک دوره آموزش و اعمال شیوههاى تربیتى صحیح، در شب عید فطر آزادش مىکرد . آن بزرگوار بندگان سیاه را که هیچگونه نیازى به آنان نداشت، مىخرید و در عرفات بعد از مراسم عرفه همراه هدایاى قابل توجهى آزادشان مىساخت . (4) و به این ترتیب امام، بردگان را نه تنها در بعد جسمانى بلکه از افکار و اندیشههاى خرافى، جهل و غفلت رها مىساخت . لذا تربیتیافتگان مکتب حضرت على بن الحسین علیه السلام از ذلت غفلت و خرافه پرستى به اوج عزت معنوى و عرفانى نائل مىشدند . و بیچارهترین بردگان عصر آن حضرت در اثر ارتباط با درگاه امامت، به رهبران جامعه و عارفان خداجوى و عالمان ربانى مبدل مىگشتند .
سعید بن جبیر، سعید بن مسیب، ابواسحاق بن عبدالله سبیعى، سالم بن ابى حفصه، شرحبیل بن سعد، عبدالله بن دینار، ابوخالد کابلى، محمد بن شهاب زهرى، معروف بن خربوذ مکى، یحیى بن ام طویل، حبابه والبیه و ... (5) از جمله تربیتیافتگان مکتب حضرت سجاد علیه السلام مىباشند .
این شیوه خداپسندانه امام چهارم علیه السلام موجب شد که دوست و دشمن، کوچک و بزرگ و مرد و زن از اعماق وجود خویش آن حضرت را دوستبدارند . آرى محبوبیت اجتماعى آن حضرت، رهین کردارهاى انسانى و کمالات الهىاش بود تا آنجایى که خلفاى بنى امیه نیز به آن اعتراف مىکردند .
ابن شهر آشوب مىگوید: امام سجاد علیه السلام در نزد عمر بن عبدالعزیز (هفتمین خلیفه اموى) حضور داشت; هنگامى که آن حضرت از نزد او بلند شده و بیرون رفت، عمر بن عبدالعزیز رو به اطرافیانش کرده و گفت: بهترین و شریفترین مردم به نظر شما امروزه کیست؟ همه گفتند: شما اى خلیفه! او گفت: نه، هرگز! بهترین و شریفترین مردم همین فردى است که الآن از حضور ما بیرون رفت! او چنان قلبها را به خود متمایل ساخته است که همه دوست دارند مثل او باشند اما او هیچگاه آرزو نمىکند که به جاى یکى از ماها باشد . (6)
خدمتگزارى به نیازمندان
حضرت على بن الحسین علیه السلام در عرصه خدمتبه محرومان آنچنان درخشیده، که موجب اعجاب و شگفتى همگان گردید و آنان خواهى، نخواهى دوستدار حقیقى امام سجاد علیه السلام گردیدند .
زمانى که تاریکى شب همه جا گسترده مىشد و چشمهاى مردم به خواب مىرفت، آن حضرت اموال موجود خود را از درهم و دینار جمع مىکرد و نان و آذوقه را که فراهم کرده بود، برمىداشت و شبانه به منزل محرومان و بینوایان مىشتافت . آن حضرت در حالى که صورت خود را پوشانده بود آذوقهها و هدایا را به دوش مىکشید و در سطح گستردهاى به بیچارگان مساعدت مىنمود .
امام باقر علیه السلام فرمود: «کان على ابن الحسین علیه السلام یحمل جراب الخبز على ظهره باللیل فیتصدق; (7) پیشواى چهارم علیه السلام کیسههاى نان را در شبهاى تاریک به دوش مىکشید و به فقرا و نیازمندان تصدق مىنمود .» و بر این اندیشه پافشارى مىکرد که: «ان صدقة السر تطفىء غضب الرب; (8) صدقه پنهانى، خشم خداوند را فرو مىنشاند .»
محمد بن اسحاق مىگوید: عدهاى از نیازمندان مدینه عادت کرده بودند که در ساعات معینى از شب، مرد ناشناسى به کمک آنان بیاید و او را به عنوان صاحب انبان به همدیگر معرفى مىکردند . و آنان تا روز شهادت امام زینالعابدین علیه السلام وى را نمىشناختند . (9)
امام باقر علیه السلام فرمود: پدرم حضرت على بن الحسین علیه السلام دوبار براى خدا اموال خود را احسان نمود . (10)
امام سجاد علیه السلام همواره مىفرمود: «سادة الناس فى الدنیا الاسخیاء و سادة الناس فى الاخرة الاتقیاء; (11) سرور و آقاى مردم در دنیا سخاوتمندان و بخشندگان هستند و در جهان آخرت، پرهیزگاران سرآمد دیگران خواهند بود .»
زیباترین شیوه معاشرت
در اینجا به برخى از رفتارهاى پسندیده امام سجاد علیه السلام که در جذب قلوب و صید دلهاى مردم تاثیر فراوان داشته است، اشاره مىکنیم:
1 . زمخشرى نقل کرده است: هنگامى که یزید بن معاویه عامل جنایتکار خود مسرف بن عقبه را به مدینه فرستاد و لشکر وى به قتل و غارت اهل مدینه پرداختند . حضرت زینالعابدین علیه السلام چهارصد نفر از بانوان بىپناه را پناه داد و آن حضرت در کمال سخاوت و جوانمردى از آنان پذیرایى نمود . هنگامى که لشکر مسلم بن عقبه از مدینه بیرون رفت، آن بانوان گفتند: به خدا قسم! در کنار پدر و مادرمان این چنین زندگانى خوش و آرامش روحى و روانى نداشتهایم که در سایه عطوفت و محبت این مرد شریف (حضرت سجاد علیه السلام) در این مدت بحرانى این چنین در آرامش و در کمال احترام به سر بردیم . (12)
2 . امام صادق علیه السلام فرمود: حضرت سجاد علیه السلام هرگاه مسافرت مىرفت، سعى مىکرد با کاروانى سفر کند که او را نشناسند و شرط مىکرد که در طول سفر یکى از خدمتگزاران به همسفرانش باشد . یک بار که با افرادى ناشناس به مسافرت رفته بود، مردى آن حضرت را دیده و شناخت، بعد به دیگر دوستانش گفت: آیا مىدانید این آقا که به شما خدمت مىکند، کیست؟ گفتند: نه، نمىشناسیم . آن مرد گفت: این شخص حضرت على بن الحسین علیه السلام است! اهل کاروان که این جمله را شنیده و امام را شناختند، یکدفعه از جاى خود برخاسته و دست و پاى حضرتش را بوسیدند و عرضه داشتند:
اى فرزند رسول خدا! آیا مىخواهى ما را آتش جهنم فراگیرد؟! اگر خداى نکرده از دست و زبان ما خطائى سر مىزد و به شما جسارتى مىکردیم، آیا ما تا ابد هلاک نمىشدیم؟! چه انگیزهاى باعثشد که شما به صورت ناشناس به ما خدمت کنید؟
امام سجاد علیه السلام فرمود: «هنگامى که من با عدهاى آشنا به مسافرت رفتم، آنان به خاطر رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم بیش از استحقاق من، برایم خدمت کرده، عطوفت و مهربانى نثارم کردند . به همین جهت، به صورت ناشناس آمدم که مبادا شما نیز بیش از حد بر من احترام کنید . و ناشناس بودن را بهتر مىپسندم .» (13)
بى تردید این سیره پسندیده حضرت سجاد علیه السلام برگرفته از کلام حضرت خاتم الانبیاء، صلى الله علیه و آله وسلم مىباشد که فرمود:
«من اعان مؤمنا مسافرا فرج الله عنه ثلاثا و سبعین کربة; (14) هرکس به یک مؤمن مسافر یارى و خدمت نماید، خداوند متعال هفتاد و سه بلا و اندوه را از او زایل خواهد کرد .»
3 . على بن عیسى اربلى مىنویسد: روزى امام سجاد علیه السلام از مسجد بیرون آمد و با مردى که با آن حضرت عداوت دیرینه داشت، مواجه شد . مرد همینکه چشمش به امام افتاد، به حضرت زینالعابدین علیه السلام جسارت کرده و دشنام و ناسزا گفت . یاران و غلامان امام علیه السلام خواستند که آن شخص را تادیبش کنند . اما حضرت على بن الحسین علیه السلام فرمود: با او کارى نداشته باشید . آنگاه به او نزدیک شده و گفت: آنچه از صفات و کارهاى ما برتو پوشیده است، بیشتر از آن است که تو مطلع هستى! سپس با مهربانى و عطوفت تمام فرمود: الک حاجة نعینک علیها; آیا مشکلى دارى که ما در حل آن تو را یارى نماییم؟!
مرد با مشاهده این رفتار انسانى، از کرده خود شرمسار گردید . اما امام چهارم علیه السلام او را نوازش کرده و عباى ارزشمند خود را به همراه هزار درهم به وى بخشید . بعد از آن واقعه، آن مرد شدیدا به امام علاقهمند گردید و در هرکجا که مىرسید، به بیان فضائل و مناقب آن حضرت مىپرداخت و خطاب به حضرتش مىگفت: به راستى که تو از فرزندان رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم هستى . (15)
این رفتارهاى آموزنده و انسانى موجب شده بود که مخالف و موافق، آن حضرت را از اعماق وجودشان دوستبدارند و به شخصیت والاى امام سجاد علیه السلام به دیده احترام و عظمتبنگرند .
راز محبوبیت اجتماعى
محمد بن مسلم بن شهاب زهرى (16) روزى با حالتى افسرده و اندوهگین به حضور امام سجاد علیه السلام آمد . وقتى امام علت ناراحتى وى را پرسید، گفت: اندوه من از سوى برخى مردم به ویژه افرادى است که به آنان خدمت کردهام ولى آنها برخلاف انتظارم به من حسد ورزیده و چشم طمع در اموالم دوختهاند .
امام چهارم علیه السلام رهنمودهاى راهگشایى به وى ارائه فرموده و سپس افزود:
«احفظ علیک لسانک تملک به اخوانک; اگر از زبانت مواظبت کنى، همه دوستان و آشنایانت در اختیار تو خواهند بود [و تو را دوستخواهند داشت] .»
سپس فرمود: «زهرى! کسى که عقلش کاملترین اعضاء وجودش نباشد، با کوچکترین اعضایش (زبان) هلاک مىشود .»
حضرت سجاد علیه السلام مهمترین رمز توفیق در زندگى را، تواضع و احترام به دیگران دانسته و مىفرماید: «اگر دیدى که مسلمانان تو را احترام مىکنند و مقامت را بزرگ مىشمارند، بگو آنها بزرگوارند که با من چنین رفتار مىکنند و اگر از مردم نسبتبه خود بى توجهى مشاهده کردى، بگو از من خطایى سرزده که مستوجب چنین بىاحترامى شدهام . هرگاه چنین اندیشیده باشى و طبق این تفکر عمل کنى، خداوند متعال زندگى را برتو آسان کرده، دوستانت زیاد و دشمنانتبه حداقل خواهند رسید . در این صورت نیکىهاى دیگران تو را خوشحال مىکند و از بدى و اذیتهاى آنان آزرده نخواهى شد .» (17)
در اوج محبوبیت
داستان معروف امام سجاد علیه السلام هنگام زیارت بیت الله الحرام دلیل واضحى بر جایگاه والاى معنوى و اجتماعى آن حضرت در عصر خود مىباشد . خلاصه آن ماجرا چنین است:
در زمان خلافت عبدالملک بن مروان سالى پسرش هشام بن عبدالملک (18) به زیارت خانه خدا رفت . اما در اثر ازدحام جمعیت نتوانست «حجرالاسود» را زیارت کند و کوشش اطرافیانش نیز در این زمینه نتیجهاى نداشت . ناگزیر براى او در کنار کعبه تختى نصب کردند و وى در آنجا نشسته و به تماشاى حجاج و طواف کنندگان پرداخت . اطرافیان شامى او نیز در کنارش گرد آمده و به اجتماع پرشکوه حج نظاره مىکردند . در همین حال، ناگهان حضرت سجاد علیه السلام پدیدار شد; آن حضرت که در میان جمعیتبا سیمایى زیبا و وجودى نورانى همچون ستارهاى مىدرخشید، گرد خانه خدا طواف کرد و هنگامى که به حجرالاسود نزدیک شد، مردم با کمال احترام و تواضع راه را بر امام بازکردند و حضرت به راحتى حجرالاسود را زیارت نمود .
این منظره که هشام و اطرافیانش را به حیرت واداشته بود، موجب شد تا یکى از شامیان از هشام بپرسد که: این شخص با عظمت کیست که مردم این چنین احترامش مىکنند؟ اما هشام به جهت اینکه شامیان آن حضرت را نشناسند، پاسخ داد: من هم نمىشناسم! «فرزدق» شاعر که در آنجا حاضر بود، بلند شده و با جرئت تمام گفت: اما من او را مىشناسم!
گفت: من مىشناسمش نیکو
زو چه پرسى، به سوى من کن رو
اگر هشام او را نمىشناسد، من آن جوان زیبا روى و نورانى چهره را خوب مىشناسم . مرد شامى گفت: او کیست اى ابو فراس؟! فرزدق در پاسخ آن مرد شامى قصیده معروف خود را در چهل بیتسرود; از جمله اینکه:
هذا الذى تعرف البطحاء و طاته
و البیتیعرفه و الحل و الحرم
این کسى است که سرزمین پاک مکه قدر و منزلت او را مىشناسد و خانه کعبه، حل و حرم او را مىشناسند .
هذا ابن خیر عبادالله کلهم
هذا التقى النقى الطاهر العلم
این فرزند بهترین بندگان خداست . این جوان پاک و پاکیزه و پیراسته و شناخته شده است .
هذا ابن فاطمة ان کنت جاهله
بجده انبیاء الله قد ختموا
این فرزند فاطمه است . اگر او را نمىشناسى، او کسى است که جدش خاتم الانبیاء مىباشد .
... او از خاندانى است که محبت ایشان، دین و دشمنى با آنان، کفر و نزدیک شدن به آنان، پناهگاه و نجات بخش است .
هرکسى خداى را بشناسد، نیاکان او را نیز نیک مىشناسد که دین اسلام از خانه او به سایر مردم رسیده است ...
هشام بن عبدالملک بعد از شنیدن این قصیده، خشمگین شد و حقوق فرزدق را از بیت المال قطع نموده و او را در عسفان (بین مکه و مدینه) زندانى کرد . حتى در اعتراض به فرزدق گفت: تو تا به حال براى ما چنین مدحى نگفتهاى! فرزدق گفت: تو نیز جدى مثل جد او و پدرى مثل پدر او و مادرى مثل مادر او بیاور تا من شبیه این ابیات را در مورد شما نیز بسرایم .
بعد از این ماجرا، امام سجاد علیه السلام دوازده هزار درهم براى فرزدق فرستاد و فرمود: اى ابوفراس ما را معذور دار; اگر بیش از این مقدورمان بود، برایت مىفرستادیم .
اما او نپذیرفت و گفت: اى پسر رسول خدا! آنچه من گفتم، به خاطر جایزه نبوده بلکه براى رضاى خدا و رسولش بوده است . من پاداشى از شما نمىخواهم .
امام دوباره آن اموال را براى فرزدق فرستاد و فرمود: «خداوند مکان و منزلت و نیت تو را مىداند، به حق من آن را قبول کن .» و فرزدق آن را پذیرفت . (19)
پىنوشتها:
1 . تحفالعقول، ص 287 .
2 . سوره نور، آیه 22 .
3 . بحارالانوار، ج 46، ص 104 .
4 . اقبال الاعمال، ج 1، ص 446 .
5 . رجال الشیخ، اصحاب على بن الحسین (ع) .
6 . مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 167 .
7 . بحارالانوار، ج 46، ص 88 .
8 . مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 153 .
9 . همان
10 . همان، ص 154 .
11 . روضه الواعظین، ج 2، ص 385 .
12 . منتهى الآمال، ج 2، ص 8 .
13 . وسائل الشیعه، ج 11، ص 430 .
14 . همان، ص 429 .
15 . کشف الغمه، ج 2، ص 101 .
16 . وى در ابتدا از علماى اهل سنتبود اما در اثر معاشرت با امام چهارم (ع) و نیل به بهرههاى شایان علمى و انسانى از محضر امام سجاد (ع)، به آن حضرت علاقه شدیدى پیدا کرد و از امام همیشه با لقب «زینالعابدین» یاد مىنمود .
17 . الاحتجاج، ج 2، ص 319 .
18 . وى از سال 105 تا 125 ه . زمام حکومت را به دست گرفت . از آنجایى که امام چهارم (ع) در سال 95 ه . توسط ولیدبن عبدالملک به شهادت رسید، هشام بن عبدالملک جانشین خلیفه به شمار مىآمده است .
19 . مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 169 .
در این فرصت، مرورى کوتاه بر جایگاه معنوى حضرت زینالعابدین علیه السلام در جامعه و برخى علل محبوبیت آن پیشواى راستین خلق در دلهاى مشتاق، خواهیم داشتباشد که ما نیز با پرورش محبت روزافزون آن امام همام، دلهایمان را از زنگار جهل و خرافهها زدوده و در پرتو دوستى اهل بیت علیهم السلام گامهاى سعادت آفرین به سوى کمال برداریم . ان شاء الله
ناگفته نماند که مقصود ائمه اطهار علیهم السلام جلب رضایت مخلوق در مقابل سخط و خشم خالق نبوده است; زیرا:
الف) ساختار شخصیت آن بزرگواران و رفتار و کردارهاى پسندیدهشان طبیعتا با فطرت مردم سازگار بوده و انسانهاى پاک فطرت و عموم مردم عادى به دیده محبت و احترام به آنان مىنگریستند .
ب) چون امامان معصوم علیهم السلام براى هدایت مردم و پیشبرد مقاصد الهى خود به مقبولیت اجتماعى نیاز داشتند تا آنجا که اهداف الهى و اصول مسلم اسلام اجازه مىداد، سعى مىکردند افکار عمومى و رضایت مردم را در راستاى ارزشهاى معنوى جلب کرده و آنان را در مقابل اهل باطل بسیج نمایند . چنانکه بارها از این نیروى عظیم بر ضد ستمگران و زورگویان بهره مىبردند .
البته هرگاه هم که مردم آن بزرگواران را همراهى نمىکردند، ائمه اطهار علیهم السلام به دنبال اهداف الهى خود مىرفتند و از مردم زمانه خود که جانب باطل را انتخاب کرده بودند، فاصله مىگرفتند .
به همین علت امام سجاد علیه السلام به مردى که مىگفت: «اللهم اغننى عن خلقک; خدایا! مرا از این مردم بىنیاز کن .» اعتراض کرده و فرمود:
«بىنیازى از مردم، ممکن نیست و انسان در هر صورت در زندگى دنیوى به ارتباط مردم نیاز دارد بلکه چنین دعا کن: اللهم اغننى عن شرار خلقک; (1) خدایا! مرا از مردم شرور و بدسرشتبىنیاز کن .»
جوانمردى و ایثار
از عوامل مهمى که شخصیت والاى حضرت سجاد علیه السلام را در منظر دیگران محبوب ساخته بود و اطرافیان، دوستان، غلامان و کنیزان آن حضرت با تمام وجود به امام عشق مىورزیدند، خصلت پسندیده «عفو، گذشت و جوانمردى» بود . در این راستا امام سجاد علیه السلام از یک شیوه کارآمد و پسندیده تربیتى بهره مىگرفت . امام صادق علیه السلام فرمود: در طول ماه مبارک رمضان، حضرت على بن الحسین علیه السلام در مورد غلامان و کنیزان و سایر زیردستان خود روش عفو و گذشت را به کار مىگرفتبه این ترتیب که هرگاه غلامان و کنیزان آن حضرت خطائى را مرتکب مىشدند، آنان را تنبیه نمىکرد .
آن حضرت فقط خطاها و گناهان آنان را در دفترى ثبت کرده و تخلفات هرکس را با نام و موضوع تخلف مشخص مىنمود . در آخر ماه همه آنان را جمع کرده و در میان آنان مىایستاد . آنگاه از روى نوشته، تمام خطاها و اشتباهاتشان را که در طول ماه رمضان مرتکب شده بودند، برایشان یادآور مىشد و به تک تک آنان مىفرمود: فلانى! تو در فلان روز و فلان ساعت تخلفى کردى و من تو را تنبیه نکردم، آیا به یاد مىآورى؟! فرد خطاکار هم مىگفت: بلى، اى پسر رسولخدا! و تا آخرین نفر این مطالب را متذکر مىشد و آنان به اشتباهات و خطاهاى خود اعتراف مىکردند .
آنگاه به آنان مىفرمود: با صداى بلند به من بگویید: اى على بن الحسین! پروردگارت تمام اعمال و رفتار تو را نوشته است چنانکه تو اعمال ما را نوشتهاى; نزد خداوند نامه اعمالى هست که با تو به حق سخن مىگوید و هیچ عمل ریز و درشتى را فروگذارى نمىکند، و هرچه انجام دادهاى، به حساب آورده و تمام اعمالت را نزد او حاضر و آماده خواهى یافت، همچنانکه ما اعمال خود را در نزد تو آماده و ثبتشده دیدیم . پس ما را ببخش همان طور که دوست دارى خدا تو را ببخشد .
اى على بن الحسین! بهیاد آر، آن حقارت و ذلتى را که فرداى قیامت در پیشگاه خداى حکیم و عادل خواهى داشت; آن پروردگار عادل و حکیمى که ذرهاى و کمتر از ذرهاى به کسى ستم روا نمىدارد و اعمال بندگان را همچنانکه انجام دادهاند، به آنان عرضه خواهد کرد و حسابگرى و گواهى خدا کافى است . پس ببخش و عفوکن تا پادشاه روز قیامت از تو عفو کرده و درگذرد . چنان که خودش در قرآن مىفرماید:
«ولیعفوا و لیصفحوا الا تحبون ان یغفرالله لکم والله غفور رحیم» ; (2) باید ببخشند و عفو کنند . آیا دوست ندارید خداوند شما را بیامرزد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است .
امام سجاد علیه السلام این کلمات را براى خویش و غلامان و کنیزانش تلقین مىکرد و آنان باهم تکرار مىکردند و خود امام علیه السلام که درمیان آنان ایستاده بود، مىگریست و با لحنى ملتمسانه مىگفت:
«رب! انک امرتنا ان نعفوا عمن ظلمنا فنحن قد عفونا عمن ظلمنا کما امرت، فاعف عنا فانک اولى بذلک منا و من المامورین; (3) پروردگارا! تو به ما فرمودى از ستمکاران خویش درگذریم، همان طور که فرمودى، ما از کسانى که به ما ستم کردهاند، درگذشتیم، توهم از ما درگذر! که در عفوکردن از ما و از تمام ماموران برترى .»
پس از این برنامه عرفانى و تربیتى، امام سجاد علیه السلام خطاب به خدمتگزاران خویش مىفرمود:
من شما را عفو کردم، آیا شما هم من و بدرفتارىهاى مرا که فرمانرواى بدى براى شما و بنده فرومایهاى براى فرمانرواى بخشاینده عادل و نیکوکار بودهام، بخشیدید؟!
همگى یکصدا مىگفتند: با اینکه ما از تو، جز خوبى ندیدهایم، تو را بخشیدیم . آنگاه به آنان مىفرمود: بگویید: خداوندا! از على بن الحسین درگذر! ، همان طور که او از ما درگذشت . او را از آتش جهنم آزاد کن، همان طور که او ما را از بردگى آزاد کرد . آنان دعا مىکردند و امام چهارم علیه السلام آمین مىگفت و در پایان مىفرمود: بروید! من از همه شما عفو کردم و آزادتان مىکنم به امید اینکه خدا نیز عفو کرده و آزادم کند .
حضرت زین العابدین علیه السلام در روز عید فطر آنقدر به خدمتگزاران خود جایزه و هدیه مىبخشید که از دیگران بىنیاز مىشدند . سیره امام سجاد علیه السلام چنان بود که هرگاه بندهاى را در اول سال یا وسط سال مالک مىشد، بعد از یک دوره آموزش و اعمال شیوههاى تربیتى صحیح، در شب عید فطر آزادش مىکرد . آن بزرگوار بندگان سیاه را که هیچگونه نیازى به آنان نداشت، مىخرید و در عرفات بعد از مراسم عرفه همراه هدایاى قابل توجهى آزادشان مىساخت . (4) و به این ترتیب امام، بردگان را نه تنها در بعد جسمانى بلکه از افکار و اندیشههاى خرافى، جهل و غفلت رها مىساخت . لذا تربیتیافتگان مکتب حضرت على بن الحسین علیه السلام از ذلت غفلت و خرافه پرستى به اوج عزت معنوى و عرفانى نائل مىشدند . و بیچارهترین بردگان عصر آن حضرت در اثر ارتباط با درگاه امامت، به رهبران جامعه و عارفان خداجوى و عالمان ربانى مبدل مىگشتند .
سعید بن جبیر، سعید بن مسیب، ابواسحاق بن عبدالله سبیعى، سالم بن ابى حفصه، شرحبیل بن سعد، عبدالله بن دینار، ابوخالد کابلى، محمد بن شهاب زهرى، معروف بن خربوذ مکى، یحیى بن ام طویل، حبابه والبیه و ... (5) از جمله تربیتیافتگان مکتب حضرت سجاد علیه السلام مىباشند .
این شیوه خداپسندانه امام چهارم علیه السلام موجب شد که دوست و دشمن، کوچک و بزرگ و مرد و زن از اعماق وجود خویش آن حضرت را دوستبدارند . آرى محبوبیت اجتماعى آن حضرت، رهین کردارهاى انسانى و کمالات الهىاش بود تا آنجایى که خلفاى بنى امیه نیز به آن اعتراف مىکردند .
ابن شهر آشوب مىگوید: امام سجاد علیه السلام در نزد عمر بن عبدالعزیز (هفتمین خلیفه اموى) حضور داشت; هنگامى که آن حضرت از نزد او بلند شده و بیرون رفت، عمر بن عبدالعزیز رو به اطرافیانش کرده و گفت: بهترین و شریفترین مردم به نظر شما امروزه کیست؟ همه گفتند: شما اى خلیفه! او گفت: نه، هرگز! بهترین و شریفترین مردم همین فردى است که الآن از حضور ما بیرون رفت! او چنان قلبها را به خود متمایل ساخته است که همه دوست دارند مثل او باشند اما او هیچگاه آرزو نمىکند که به جاى یکى از ماها باشد . (6)
خدمتگزارى به نیازمندان
حضرت على بن الحسین علیه السلام در عرصه خدمتبه محرومان آنچنان درخشیده، که موجب اعجاب و شگفتى همگان گردید و آنان خواهى، نخواهى دوستدار حقیقى امام سجاد علیه السلام گردیدند .
زمانى که تاریکى شب همه جا گسترده مىشد و چشمهاى مردم به خواب مىرفت، آن حضرت اموال موجود خود را از درهم و دینار جمع مىکرد و نان و آذوقه را که فراهم کرده بود، برمىداشت و شبانه به منزل محرومان و بینوایان مىشتافت . آن حضرت در حالى که صورت خود را پوشانده بود آذوقهها و هدایا را به دوش مىکشید و در سطح گستردهاى به بیچارگان مساعدت مىنمود .
امام باقر علیه السلام فرمود: «کان على ابن الحسین علیه السلام یحمل جراب الخبز على ظهره باللیل فیتصدق; (7) پیشواى چهارم علیه السلام کیسههاى نان را در شبهاى تاریک به دوش مىکشید و به فقرا و نیازمندان تصدق مىنمود .» و بر این اندیشه پافشارى مىکرد که: «ان صدقة السر تطفىء غضب الرب; (8) صدقه پنهانى، خشم خداوند را فرو مىنشاند .»
محمد بن اسحاق مىگوید: عدهاى از نیازمندان مدینه عادت کرده بودند که در ساعات معینى از شب، مرد ناشناسى به کمک آنان بیاید و او را به عنوان صاحب انبان به همدیگر معرفى مىکردند . و آنان تا روز شهادت امام زینالعابدین علیه السلام وى را نمىشناختند . (9)
امام باقر علیه السلام فرمود: پدرم حضرت على بن الحسین علیه السلام دوبار براى خدا اموال خود را احسان نمود . (10)
امام سجاد علیه السلام همواره مىفرمود: «سادة الناس فى الدنیا الاسخیاء و سادة الناس فى الاخرة الاتقیاء; (11) سرور و آقاى مردم در دنیا سخاوتمندان و بخشندگان هستند و در جهان آخرت، پرهیزگاران سرآمد دیگران خواهند بود .»
زیباترین شیوه معاشرت
در اینجا به برخى از رفتارهاى پسندیده امام سجاد علیه السلام که در جذب قلوب و صید دلهاى مردم تاثیر فراوان داشته است، اشاره مىکنیم:
1 . زمخشرى نقل کرده است: هنگامى که یزید بن معاویه عامل جنایتکار خود مسرف بن عقبه را به مدینه فرستاد و لشکر وى به قتل و غارت اهل مدینه پرداختند . حضرت زینالعابدین علیه السلام چهارصد نفر از بانوان بىپناه را پناه داد و آن حضرت در کمال سخاوت و جوانمردى از آنان پذیرایى نمود . هنگامى که لشکر مسلم بن عقبه از مدینه بیرون رفت، آن بانوان گفتند: به خدا قسم! در کنار پدر و مادرمان این چنین زندگانى خوش و آرامش روحى و روانى نداشتهایم که در سایه عطوفت و محبت این مرد شریف (حضرت سجاد علیه السلام) در این مدت بحرانى این چنین در آرامش و در کمال احترام به سر بردیم . (12)
2 . امام صادق علیه السلام فرمود: حضرت سجاد علیه السلام هرگاه مسافرت مىرفت، سعى مىکرد با کاروانى سفر کند که او را نشناسند و شرط مىکرد که در طول سفر یکى از خدمتگزاران به همسفرانش باشد . یک بار که با افرادى ناشناس به مسافرت رفته بود، مردى آن حضرت را دیده و شناخت، بعد به دیگر دوستانش گفت: آیا مىدانید این آقا که به شما خدمت مىکند، کیست؟ گفتند: نه، نمىشناسیم . آن مرد گفت: این شخص حضرت على بن الحسین علیه السلام است! اهل کاروان که این جمله را شنیده و امام را شناختند، یکدفعه از جاى خود برخاسته و دست و پاى حضرتش را بوسیدند و عرضه داشتند:
اى فرزند رسول خدا! آیا مىخواهى ما را آتش جهنم فراگیرد؟! اگر خداى نکرده از دست و زبان ما خطائى سر مىزد و به شما جسارتى مىکردیم، آیا ما تا ابد هلاک نمىشدیم؟! چه انگیزهاى باعثشد که شما به صورت ناشناس به ما خدمت کنید؟
امام سجاد علیه السلام فرمود: «هنگامى که من با عدهاى آشنا به مسافرت رفتم، آنان به خاطر رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم بیش از استحقاق من، برایم خدمت کرده، عطوفت و مهربانى نثارم کردند . به همین جهت، به صورت ناشناس آمدم که مبادا شما نیز بیش از حد بر من احترام کنید . و ناشناس بودن را بهتر مىپسندم .» (13)
بى تردید این سیره پسندیده حضرت سجاد علیه السلام برگرفته از کلام حضرت خاتم الانبیاء، صلى الله علیه و آله وسلم مىباشد که فرمود:
«من اعان مؤمنا مسافرا فرج الله عنه ثلاثا و سبعین کربة; (14) هرکس به یک مؤمن مسافر یارى و خدمت نماید، خداوند متعال هفتاد و سه بلا و اندوه را از او زایل خواهد کرد .»
3 . على بن عیسى اربلى مىنویسد: روزى امام سجاد علیه السلام از مسجد بیرون آمد و با مردى که با آن حضرت عداوت دیرینه داشت، مواجه شد . مرد همینکه چشمش به امام افتاد، به حضرت زینالعابدین علیه السلام جسارت کرده و دشنام و ناسزا گفت . یاران و غلامان امام علیه السلام خواستند که آن شخص را تادیبش کنند . اما حضرت على بن الحسین علیه السلام فرمود: با او کارى نداشته باشید . آنگاه به او نزدیک شده و گفت: آنچه از صفات و کارهاى ما برتو پوشیده است، بیشتر از آن است که تو مطلع هستى! سپس با مهربانى و عطوفت تمام فرمود: الک حاجة نعینک علیها; آیا مشکلى دارى که ما در حل آن تو را یارى نماییم؟!
مرد با مشاهده این رفتار انسانى، از کرده خود شرمسار گردید . اما امام چهارم علیه السلام او را نوازش کرده و عباى ارزشمند خود را به همراه هزار درهم به وى بخشید . بعد از آن واقعه، آن مرد شدیدا به امام علاقهمند گردید و در هرکجا که مىرسید، به بیان فضائل و مناقب آن حضرت مىپرداخت و خطاب به حضرتش مىگفت: به راستى که تو از فرزندان رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم هستى . (15)
این رفتارهاى آموزنده و انسانى موجب شده بود که مخالف و موافق، آن حضرت را از اعماق وجودشان دوستبدارند و به شخصیت والاى امام سجاد علیه السلام به دیده احترام و عظمتبنگرند .
راز محبوبیت اجتماعى
محمد بن مسلم بن شهاب زهرى (16) روزى با حالتى افسرده و اندوهگین به حضور امام سجاد علیه السلام آمد . وقتى امام علت ناراحتى وى را پرسید، گفت: اندوه من از سوى برخى مردم به ویژه افرادى است که به آنان خدمت کردهام ولى آنها برخلاف انتظارم به من حسد ورزیده و چشم طمع در اموالم دوختهاند .
امام چهارم علیه السلام رهنمودهاى راهگشایى به وى ارائه فرموده و سپس افزود:
«احفظ علیک لسانک تملک به اخوانک; اگر از زبانت مواظبت کنى، همه دوستان و آشنایانت در اختیار تو خواهند بود [و تو را دوستخواهند داشت] .»
سپس فرمود: «زهرى! کسى که عقلش کاملترین اعضاء وجودش نباشد، با کوچکترین اعضایش (زبان) هلاک مىشود .»
حضرت سجاد علیه السلام مهمترین رمز توفیق در زندگى را، تواضع و احترام به دیگران دانسته و مىفرماید: «اگر دیدى که مسلمانان تو را احترام مىکنند و مقامت را بزرگ مىشمارند، بگو آنها بزرگوارند که با من چنین رفتار مىکنند و اگر از مردم نسبتبه خود بى توجهى مشاهده کردى، بگو از من خطایى سرزده که مستوجب چنین بىاحترامى شدهام . هرگاه چنین اندیشیده باشى و طبق این تفکر عمل کنى، خداوند متعال زندگى را برتو آسان کرده، دوستانت زیاد و دشمنانتبه حداقل خواهند رسید . در این صورت نیکىهاى دیگران تو را خوشحال مىکند و از بدى و اذیتهاى آنان آزرده نخواهى شد .» (17)
در اوج محبوبیت
داستان معروف امام سجاد علیه السلام هنگام زیارت بیت الله الحرام دلیل واضحى بر جایگاه والاى معنوى و اجتماعى آن حضرت در عصر خود مىباشد . خلاصه آن ماجرا چنین است:
در زمان خلافت عبدالملک بن مروان سالى پسرش هشام بن عبدالملک (18) به زیارت خانه خدا رفت . اما در اثر ازدحام جمعیت نتوانست «حجرالاسود» را زیارت کند و کوشش اطرافیانش نیز در این زمینه نتیجهاى نداشت . ناگزیر براى او در کنار کعبه تختى نصب کردند و وى در آنجا نشسته و به تماشاى حجاج و طواف کنندگان پرداخت . اطرافیان شامى او نیز در کنارش گرد آمده و به اجتماع پرشکوه حج نظاره مىکردند . در همین حال، ناگهان حضرت سجاد علیه السلام پدیدار شد; آن حضرت که در میان جمعیتبا سیمایى زیبا و وجودى نورانى همچون ستارهاى مىدرخشید، گرد خانه خدا طواف کرد و هنگامى که به حجرالاسود نزدیک شد، مردم با کمال احترام و تواضع راه را بر امام بازکردند و حضرت به راحتى حجرالاسود را زیارت نمود .
این منظره که هشام و اطرافیانش را به حیرت واداشته بود، موجب شد تا یکى از شامیان از هشام بپرسد که: این شخص با عظمت کیست که مردم این چنین احترامش مىکنند؟ اما هشام به جهت اینکه شامیان آن حضرت را نشناسند، پاسخ داد: من هم نمىشناسم! «فرزدق» شاعر که در آنجا حاضر بود، بلند شده و با جرئت تمام گفت: اما من او را مىشناسم!
گفت: من مىشناسمش نیکو
زو چه پرسى، به سوى من کن رو
اگر هشام او را نمىشناسد، من آن جوان زیبا روى و نورانى چهره را خوب مىشناسم . مرد شامى گفت: او کیست اى ابو فراس؟! فرزدق در پاسخ آن مرد شامى قصیده معروف خود را در چهل بیتسرود; از جمله اینکه:
هذا الذى تعرف البطحاء و طاته
و البیتیعرفه و الحل و الحرم
این کسى است که سرزمین پاک مکه قدر و منزلت او را مىشناسد و خانه کعبه، حل و حرم او را مىشناسند .
هذا ابن خیر عبادالله کلهم
هذا التقى النقى الطاهر العلم
این فرزند بهترین بندگان خداست . این جوان پاک و پاکیزه و پیراسته و شناخته شده است .
هذا ابن فاطمة ان کنت جاهله
بجده انبیاء الله قد ختموا
این فرزند فاطمه است . اگر او را نمىشناسى، او کسى است که جدش خاتم الانبیاء مىباشد .
... او از خاندانى است که محبت ایشان، دین و دشمنى با آنان، کفر و نزدیک شدن به آنان، پناهگاه و نجات بخش است .
هرکسى خداى را بشناسد، نیاکان او را نیز نیک مىشناسد که دین اسلام از خانه او به سایر مردم رسیده است ...
هشام بن عبدالملک بعد از شنیدن این قصیده، خشمگین شد و حقوق فرزدق را از بیت المال قطع نموده و او را در عسفان (بین مکه و مدینه) زندانى کرد . حتى در اعتراض به فرزدق گفت: تو تا به حال براى ما چنین مدحى نگفتهاى! فرزدق گفت: تو نیز جدى مثل جد او و پدرى مثل پدر او و مادرى مثل مادر او بیاور تا من شبیه این ابیات را در مورد شما نیز بسرایم .
بعد از این ماجرا، امام سجاد علیه السلام دوازده هزار درهم براى فرزدق فرستاد و فرمود: اى ابوفراس ما را معذور دار; اگر بیش از این مقدورمان بود، برایت مىفرستادیم .
اما او نپذیرفت و گفت: اى پسر رسول خدا! آنچه من گفتم، به خاطر جایزه نبوده بلکه براى رضاى خدا و رسولش بوده است . من پاداشى از شما نمىخواهم .
امام دوباره آن اموال را براى فرزدق فرستاد و فرمود: «خداوند مکان و منزلت و نیت تو را مىداند، به حق من آن را قبول کن .» و فرزدق آن را پذیرفت . (19)
پىنوشتها:
1 . تحفالعقول، ص 287 .
2 . سوره نور، آیه 22 .
3 . بحارالانوار، ج 46، ص 104 .
4 . اقبال الاعمال، ج 1، ص 446 .
5 . رجال الشیخ، اصحاب على بن الحسین (ع) .
6 . مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 167 .
7 . بحارالانوار، ج 46، ص 88 .
8 . مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 153 .
9 . همان
10 . همان، ص 154 .
11 . روضه الواعظین، ج 2، ص 385 .
12 . منتهى الآمال، ج 2، ص 8 .
13 . وسائل الشیعه، ج 11، ص 430 .
14 . همان، ص 429 .
15 . کشف الغمه، ج 2، ص 101 .
16 . وى در ابتدا از علماى اهل سنتبود اما در اثر معاشرت با امام چهارم (ع) و نیل به بهرههاى شایان علمى و انسانى از محضر امام سجاد (ع)، به آن حضرت علاقه شدیدى پیدا کرد و از امام همیشه با لقب «زینالعابدین» یاد مىنمود .
17 . الاحتجاج، ج 2، ص 319 .
18 . وى از سال 105 تا 125 ه . زمام حکومت را به دست گرفت . از آنجایى که امام چهارم (ع) در سال 95 ه . توسط ولیدبن عبدالملک به شهادت رسید، هشام بن عبدالملک جانشین خلیفه به شمار مىآمده است .
19 . مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 169 .