آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

گاهى براى انسان این سؤال پیش مى‏آید که: این همه اخبار تاریخى و نکات ریزى که 1400 سال پیش از منطقه جنگى کربلا به ما رسیده، چگونه به سینه تاریخ سپرده شده و به نسلهاى بعدى انتقال یافته است. آن چنان که ما امروزه با خواندن و شنیدن این روایات مى‏توانیم منظره غمبار و افتخار آفرین «عاشورا» را در ذهن خود به تصویر کشیده و مجسم کنیم. در حالى که بزرگ‏ترین و پرشورترین حوادث جهان و جنگهاى گسترده در طول تاریخ، از این ویژگى برخوردار نیستند و چنین تاریخ روشن و زنده‏اى ندارند.
بدون تردید وجود خانواده و بستگان امام حسین علیه‏السلام در صحنه کارزار کربلا، عامل عمده‏اى در انتقال اخبار و وقایع جانسوز آن به شمار مى‏آید؛ همچنین انتقال گزارشهایى توسط سربازان دشمن و احیاناً رهگذران و مسافران، جاى انکار نیست. اما از لابه لاى تاریخ در مى‏یابیم که علاوه بر این عوامل، ایثارگران فداکارى نیز در نشر و گسترش اخبار عاشورا دخیل بوده‏اند و به نقش حسن مُثَنّى در رساندن اخبار و گزارشهاى حماسه عاشورا به نسل‏هاى بعدى پى مى‏بریم. او کسى است که در مبارزه با دشمنان ارزشهاى دینى، همانند سایر یاران امام حسین علیه‏السلام حماسه‏ها آفریده و از حریم عموى بزرگوارش حضرت اباعبداللّه علیه‏السلام با تمام وجود دفاع کرده است؛ اما دست تقدیر و شدت جراحات وارده موجب شده است که او بعد از آن همه جانبازى، از آن پیکار سهمناک جان سالم به در برده و بعد از بازیابى سلامت خویش، به عنوان شاهد صادقى، دیده‏ها و شنیده‏هاى خود را به دیگران بازگو کند.
با مرورى اجمالى به مقاتل و منابع تاریخى چنین به دست مى‏آید که شش تن از پسران امام حسن مجتبى علیه‏السلام به نام‏هاى حسن بن الحسن، قاسم بن الحسن، عبداللّه بن الحسن، عمرو بن حسن، عبدالرحمن بن حسن و ابوبکر بن حسن، به همراه امام حسین علیه‏السلام به سوى کربلا حرکت کردند. عبدالرحمن در منطقه ابواء از دنیا رفت، قاسم و عبداللّه و ابوبکر در روز عاشورا به شهادت رسیدند. عمرو بن حسن نیز چون کودکى بیش نبود، به همراه زنان و دختران به اسارت رفت. اما حسن بن حسن که به «حسن مُثنّى» معروف است، در جنگ نابرابر با دشمن به شدّت مجروح شد و به یارى خداوند متعال از دست سربازان عمر بن سعد نجات یافته و به عنوان روایتگر وقایع و حوادث عاشورا بر مسئولیت حساس خود عمل نمود.
باتوجه به شخصیت ارزنده این رادمرد عاشورایى، در این نوشتار کوتاه به بررسى و شرح حال حسن مثنّى مى‏پردازیم.
حسن مثنّى یکى از تربیت یافتگان دامان فضل و کرامت مى‏باشد. مادر وى، خوله، دختر منظور فزاریه است. او در اثر تربیت پدر بزرگوارش حضرت مجتبى علیه‏السلام به کسب کمالات آسمانى و فضایل معنوى نائل شد و همانند برادرش متولّى صدقات و موقوفات جدّ بزرگوارش على علیه‏السلام گردید. حسن مثنّى جوانى پاک سیرت و نیکو صورت بود که شخصیت والاى خود را به فضائل و کمالات انسانى آراسته و مورد تکریم و اعتماد عموم مردم قرار گرفته بود. ازدواج وى با دختر امام حسین علیه‏السلام ، که با صلاحدید آن حضرت انجام شد، به افتخارات وى افزود و همراهى‏اش با کاروان کربلا و شرکت در آن حماسه تاریخى نام وى را در ردیف ایثارگران و فداکاران راستین تاریخ اسلام قرار داد و به عنوان یکى از یاران با وفاى سرور و سالار شهیدان قلمداد شد.
او بعد از مبارزات سختى که با تمام وجود در مقابل لشکر یزید انجام داد، به شدّت زخمى شده و به اسارت دشمن در آمد. یکى از سربازان عمر بن سعد به نام ابى‏حسان اسماء بن خارجه فزارى، که از بستگان مادرش نیز بود، او را از اسارت دشمن نجات داده و در منزل خویش در کوفه به مداواى وى همت گماشت و پس از بهبودى، او را به مدینه روانه کرد. بعد از بازگشت اسراى کربلا به مدینه، حسن مثنّى همچنان با همسر فداکارش فاطمه بنت الحسین زندگى مى‏کرد تا اینکه به دستور عبدالملک بن مروان (از خلفاى اموى) مسموم گردیده و در 35 سالگى به شهادت رسید و در قبرستان بقیع مدفون شد.1
برخى از ویژگى‏ها و امتیازات این جوان برومند هاشمى را مى‏توان در موارد زیر خلاصه نمود:
داشتن پدرى شایسته
حسن مثنّى به داشتن پدرى نمونه و مربّى عالى‏قدرى مفتخر بود که رسول گرامى اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم او را جانشین راستین خود دانسته و مخالفتش را، مخالفت با خود تلقّى کرده و در مورد او فرمود:
«و امّا الحسن فانّه ابنى و ولدى و منّى و قُرَّةُ عینى و ضیاءُ قلبى و ثمرةُ فؤادى و هو سیّدُ شبابِ اهل الجنّة، و حجّة‏اللّه على الامّة، امرهُ امرى و قولُهُ قولى، مَنْ تَبِعَهُ فانّه منّى و مَن عصاهُ فلیس منّى2؛ حسن پسر و فرزند من است، او از من است، او نور چشم و روشنایى قلب من است، او میوه جان من است. او سیّد و سرور جوانان اهل بهشت است. او حجّت خدا بر امت من مى‏باشد. دستور او دستور من، و سخن او سخن من است. کسى که از او پیروى کند، او از من است و کسى که با او مخالفت کند، از من نیست.»
حضرت مجتبى علیه‏السلام از شدت علاقه‏اى که به این فرزند داشت، نام او را همنام خودش قرار داد.
در عرصه دانش حدیث
حسن مثنّى علاوه بر امتیازات ویژه‏اى که داشته است، به عنوان یک محدّث در سلسله اسناد برخى روایات قرار دارد. احادیث وى در موضوعات اجتماعى، اخلاقى و آداب معاشرت مى‏باشد. در اینجا چند مورد از روایات وى را مى‏خوانیم:
1. حسن مثنّى از جدّش رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نقل مى‏کند که:
مَن عال اهل بیتٍ من المسلمین یومهم و لیلتهم غفراللّه ذنوبه3؛ هرکس یک شبانه روز یک خانواده مسلمان (نیازمند) را سرپرستى کند، خداوند گناهان او را مى‏آمرزد.
2. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمود:
من اجرىَ اللّه على یده فرجاً لمسلمٍ، فرّج اللّه عنه کرب الدّنیا و الآخرة4؛ خداوند متعال به دست هرکسى گشایشى را در گرفتارى یک مسلمانى جارى سازد، غصه‏هاى دنیا و آخرت آن فرد خدمتگزار را بر طرف خواهد نمود.
3. رسول گرامى اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمود:
حیثُما کنتم فصلُّوا علىّ فَاِنّ صلاتکم تبلُغنى5؛ هرکجا باشید، بر من صلوات بفرستید؛ چرا که درودها و سلام‏هاى شما به من مى‏رسد.
حسن مثنّى روایات خود را از پدرش امام حسن مجتبى علیه‏السلام و همسرش فاطمه بنت الحسین علیه‏السلام و عبداللّه بن جعفر بن ابى‏طالب نقل کرده است. و روایات وى را نیز فرزندش عبداللّه محض و عموزاده‏اش حسن بن محمد بن الحنفیه نقل نموده‏اند.
پیوند مبارک
حسن مثنّى هنگامى که به سنّ ازدواج رسید، براى خواستگارى به نزد عمویش امام حسین علیه‏السلام آمد و خواسته‏اش را به حضرت اظهار داشت. امام حسین علیه‏السلام به او فرمود: پسرم! من از تو چنین انتظارى را داشتم، برخیز و با من بیا. و آنگاه یادگار برادر را به منزل آورد و او را در انتخاب یکى از دخترانش (فاطمه یا سکینه) آزاد گذاشت. اما شرم و حیاء مانع شد که او حرف دلش را بزند. به این جهت، امام حسین علیه‏السلام به وى فرمود: دخترم، فاطمه را انتخاب کن که از جهاتى شبیه مادرم فاطمه زهرا علیهاالسلام مى‏باشد. سپس او را به همسرى حسن بن حسن درآورد. ثمره این ازدواج پنج فرزند بود:
1. عبداللّه محض؛
2. ابراهیم غمر؛
3. حسن مثلّث؛
4. زینب؛
5. امّ‏کلثوم.
فاطمه بنت الحسین از بانوان فداکار عاشورایى است که مسئولیت‏هاى مهمّى را در این قیام با شکوه به سامان رسانده است. نقل وقایع حساس حادثه عاشورا، همراهى با اسراى سرافراز کربلا، شایستگى تحمل برخى از وصیت‏ها و سفارشهاى پدرگرامى‏اش در روز عاشورا، از جمله مسئولیت‏هاى این بانوى قهرمان مى‏باشد. همچنان که امام باقر علیه‏السلام فرمود:
چون هنگام شهادت امام حسین علیه‏السلام فرارسید، دختر بزرگ خود فاطمه را طلبیده و نامه‏اى پیچیده به او داد و وصیت‏هاى ظاهرى و باطنى خود را به او کرد (این در حالى بود که على بن الحسین علیهماالسلام سخت بیمار بود.) فاطمه بعد از بهبودى برادرش امام سجاد علیه‏السلام ، آن نامه را به وى تقدیم کرد. فاطمه بنت الحسین، همسر فداکار حسن مثنّى، افزون بر تلاش‏هاى مهمّى که در سفر کربلا به انجام رسانید، در شهر کوفه در حالى که میان اسراء بود، خطابه غرّا و افشاگرانه‏اى نیز ایراد کرده و ستمگران را بیش از پیش رسوا نموده و همه را تحت تأثیر قرار داد. خطابه وى حکایت از نهایت فصاحت و بلاغت این بانوى عصمت و طهارت دارد.6
فاطمه بنت الحسین علیهماالسلام بسیارى از وقایع ریز و درشت از کربلا را براى آیندگان بازگو کرد. چرا که او از زمان خروج کاروان حسینى از مدینه تا برگشت به مدینه، همه جا حضور داشت و نظاره‏گر بسیارى از وقایع بوده است. او شریک غم و همدم عمّه‏اش زینب کبرى علیهاالسلام بود. فاطمه آن چنان شکیبایى و توانایى روحى و روانى داشت که سخت‏ترین لحظات عرصه‏هاى مبارزه را مشاهده و تحمل نمود. این شیر زن تاریخ را مى‏توان در پایدارى و مقاومت، به عمّه‏اش زینب کبرى علیهاالسلام تشبیه نمود. او بانویى شریف، محدّث و اهل ذکر، شب‏زنده دارى و عبادت بود و روزها روزه مى‏گرفت. در یک کلام فاطمه بنت الحسین علیهماالسلام از جمال ظاهرى و کمال باطنى برخوردار بود. از سخت‏ترین لحظات زندگى فاطمه، زمانى بود که در دربار یزید، یکى از وابستگان حکومتى، از یزید خواست که فاطمه را به عنوان کنیز به وى ببخشد و این عمل با اعتراض شدید حضرت زینب علیهاالسلام رو به رو شد و آن را به کفر یزید نسبت داد. فاطمه بعد از بازگشت به مدینه مدتى با همسرش زندگى کرد و بعد از فوت حسن مثنّى، یک سال تمام بر سر قبر او خیمه‏اى برافراشت و براى شوهرش مجلس ماتم بپا داشت. او زمان امام صادق علیه‏السلام را درک نموده و در سال 117 ق. و در 70 سالگى در مدینه از دنیا رفته و در بقیع مدفون شد.
پرورش فرزندان مبارز
با مرورى اجمالى به کتاب‏هاى تاریخى، مشخص مى‏شود که نسل امام حسن مجتبى علیه‏السلام توسط دو فرزندش زید و حسن مثنّى تداوم یافته است و همه «سادات حسنى» به این دو بزرگوار نسب مى‏رسانند. اما اکثر رهبران طاغوت ستیز در دوران خلفاى عباسى از فرزندان و نوادگان حسن مثنّى مى‏باشند. پسران او عبارتند از:
1. حسن مثلّث
او از مبارزان سرسخت دوران منصور عباسى است که بعد از مقابله جدّى با دستگاه طاغوتى منصور دوانقى، در زندان او درگذشت. حسین بن على، معروف به «شهید فخّ» نوه اوست که به همراه جمعى از علویان قیام کرده و در منطقه فخّ به شهادت رسید.7
2. داود
داود، برادر رضاعى امام صادق علیه‏السلام است. وى به خاطر مخالفت با دستگاه استبدادى منصور به زندان افتاد. مادرش حبیبه رومى، به جهت رفع گرفتارى فرزندش، به محضر امام صادق علیه‏السلام شرفیاب شده و چاره خواست. حضرت صادق علیه‏السلام نیز اعمالى را به وى تعلیم داد که بعدها به «عمل امّ داود» معروف شد. این عمل را در نیمه رجب به جاى مى‏آورند.8 آن بانوى مکرّمه با انجام عمل امّ‏داود، زمینه آزادى فرزندش را از سیاه چال‏هاى منصور دوانقى فراهم آورد. داود با امّ‏کلثوم دختر امام سجاد علیه‏السلام ازدواج کرد و در 60 سالگى در مدینه از دنیا رفت. وى جدّ سادات «بنى‏طاووس» نیز محسوب مى‏شود و نسب سید على بن طاووس، عارف و فقیه پُرآوازه قرن هفتم و صاحب کتاب معروف «اقبال» و دهها اثر ارزشمند دیگر، با 13 واسطه به داود بن حسن مثنّى مى‏رسد.9
3. ابراهیم الغمر
او پدر بزرگ ابراهیم طباطبا، جدّ «سادات طباطبایى» است. سلسله نسب وى چنین است: ابراهیم طباطبا بن اسماعیل دیباج بن ابراهیم الغمر بن حسن مثنّى.
4. عبداللّه محض
او را «عبداللّه کامل» نیز گفته‏اند. مادر وى فاطمه بنت الحسین علیهماالسلام است. عبداللّه که در صفات عالى انسانى همچون: جمال، سخاوت و کرامت شباهت تامّى به حضرت رسول صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم داشت و از طرف پدر و مادر فاطمى و علوى بود، به عبداللّه محض، عبداللّه کامل و شیخ بنى‏هاشم موسوم گردید. از مشهورترین فرزندان عبداللّه محض، محمد نفس زکیه است که در مدینه بر ضدّ منصور دوانقى خروج کرده و در منطقه «احجار الزیت» به شهادت رسید. عبداللّه بن حسن مثنّى یکى از راویان خطبه فدکیه حضرت فاطمه علیهاالسلام نیز به شمار مى‏آید.10 این شخصیت پاک سیرت، برخى از حوادث عاشورا را از پدر و مادرش نقل کرده است که روایت ذیل، یکى از آنهاست:
شیخ صدوق در امالى مى‏نویسد: عبداللّه بن حسن مثنّى از مادرش فاطمه بنت الحسین علیهماالسلام چنین نقل مى‏کند: روز عاشورا بعد از شهادت پدرم امام حسین علیه‏السلام دشمن براى غارت به خیمه‏ها حمله کرد، عده‏اى از آنها به خیمه ما هجوم آوردند و من که دختر نوجوانى بودم، با حالتى بهت زده به آنان مى‏نگریستم؛ یکى از آنان در حالى که گریه مى‏کرد، دو خلخال زینتى را از پاى من درآورد. گفتم: اى دشمن خدا، تو با این غارتگرى و قساوت چرا گریه مى‏کنى؟ او پاسخ داد: چگونه گریه نکنم و حال آنکه من زیور آلات دختر پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را غارت مى‏کنم!
گفتم: اگر کار زشتى است، انجام نده. او گفت: اگر من این کار را نکنم، دیگرى این کار را خواهد کرد.11
از دیگر پسران حسن مثنّى؛ جعفر، عباس، محمد و ابراهیم هستند و نام دختران او زینب، امّ‏کلثوم، رقیه و فاطمه است.
حسن مثنّى در کلام دانشمندان
1. سید بن طاووس، که خود از نوادگان حسن مثنّى است، در مورد عظمت جدّش مى‏نویسد:
«در میان اصحاب و یاران پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم هیچ کس به اندازه على علیه‏السلام فرزندان شریف و بزرگوارى نداشت و اولاد هیچ کدام در فضائل و مناقب به درجه او نمى‏رسد. بعد از اینکه از مقام حسنین ـ که سرور جوانان اهل بهشت اند ـ بگذریم، در میان اولاد حسن علیه‏السلام افراد با شرافتى همچون: حسن مثنّى، حسن مثلّث، عبداللّه بن مثنّى و محمد نفس زکیه وجود دارد و در میان اولاد امام حسین علیه‏السلام ، بزرگوارانى همچون: امام سجاد، امام باقر، امام صادق، امام کاظم و امام رضا علیهم‏السلام و... دیده مى‏شوند که هر انسان با انصافى به فضائل و مناقب والاى آنان معترف است تا آنجایى که عارفان برجسته‏اى همچون: ابویزید بسطامى به سقایى منزل امام صادق علیه‏السلام افتخار مى‏کرده و معروف کرخى به دربانى حضرت رضا علیه‏السلام بر خود مى‏بالید و این چنین فرزندانى کجا براى سایر اصحاب یافت مى‏شوند.»12
2. ابن عنبه، شخصیت شناس معروف قرن نهم:
«کنیه حسن مثنّى ابومحمد و مادرش خوله دختر منظور بن زبان است. او که در عصر خود متولّى موقوفات على علیه‏السلام بود، در ایفاى نقش و مسئولیت خطیر خویش کمال همّت و تلاش را به کار برد. هنگامى که عمر بن على از او درخواست کرد که وى را نیز در تولیت موقوفات امیرالمؤمنین علیه‏السلام شریک گرداند؛ حسن مثنّى نپذیرفت و به او گفت: به خدا سوگند! من سفارش‏ها و شرائطى را که جدّم على علیه‏السلام قرار داده است هیچگاه تغییر نخواهم داد. چرا که او شرط کرده است متولّى موقوفات خیریّه وى فقط فرزندان فاطمى‏اش باشند نه غیر آنان.»13
3. شیخ مفید نیز در این مورد چنین مى‏نویسد:
«حسن مثنّى شخصیّتى جلیل القدر، سرآمد خوبان روزگار، اهل فضل و تقوا و پارسایى و متولّى صدقات و امور خیریّه جدّش امیرمؤمنان على علیه‏السلام در عصر خود بود.»
آنگاه به نقل ماجراى وى با حجّاج بن یوسف اشاره کرده است و حضور وى را در حماسه کربلا مى‏ستاید و در ادامه مى‏گوید:
«او با دختر امام حسین علیه‏السلام ازدواج کرد و در 35 سالگى از دنیا رفت.»14
پى‏نوشت‏ها:
1. بحارالانوار، ج 44، ص 167؛ معجم رجال الحدیث، ج 5، ص 289.
2. بحارالانوار، ج 28، ص 39.
3. امالى، شیخ طوسى، ص 585؛ اعیان الشیعه، ج 5، ص 46.
4. امالى، ص 585.
5. اعیان الشیعه، ج 5، ص 46.
6.زندگانى‏امام‏حسین(ع)،رسولى‏محلاتى،ص554.
7. تاریخ ابن خلدون، ج 3، ص 280وج4،ص12.
8. ر.ک: مفاتیح الجنان.
9. امالى، صدوق، ص 228، مجلس 30.
10.رساله‏اسدیه،ص45وبحارالانوار،ج14،ص37.
11. رساله اسدیه، ص 30 و 31؛ تاریخ ابن خلدون، ج 4، ص 98؛ بلاغات النساء، ص 12.
12. الطرائف، ص 520.
13. عمدة الطالب فى انساب آل ابى‏طالب، ص98.
14.ارشاد، ج 2، ص 26.

تبلیغات