حسن مثنى یادگار امام
آرشیو
چکیده
متن
گاهى براى انسان این سؤال پیش مىآید که: این همه اخبار تاریخى و نکات ریزى که 1400 سال پیش از منطقه جنگى کربلا به ما رسیده، چگونه به سینه تاریخ سپرده شده و به نسلهاى بعدى انتقال یافته است. آن چنان که ما امروزه با خواندن و شنیدن این روایات مىتوانیم منظره غمبار و افتخار آفرین «عاشورا» را در ذهن خود به تصویر کشیده و مجسم کنیم. در حالى که بزرگترین و پرشورترین حوادث جهان و جنگهاى گسترده در طول تاریخ، از این ویژگى برخوردار نیستند و چنین تاریخ روشن و زندهاى ندارند.
بدون تردید وجود خانواده و بستگان امام حسین علیهالسلام در صحنه کارزار کربلا، عامل عمدهاى در انتقال اخبار و وقایع جانسوز آن به شمار مىآید؛ همچنین انتقال گزارشهایى توسط سربازان دشمن و احیاناً رهگذران و مسافران، جاى انکار نیست. اما از لابه لاى تاریخ در مىیابیم که علاوه بر این عوامل، ایثارگران فداکارى نیز در نشر و گسترش اخبار عاشورا دخیل بودهاند و به نقش حسن مُثَنّى در رساندن اخبار و گزارشهاى حماسه عاشورا به نسلهاى بعدى پى مىبریم. او کسى است که در مبارزه با دشمنان ارزشهاى دینى، همانند سایر یاران امام حسین علیهالسلام حماسهها آفریده و از حریم عموى بزرگوارش حضرت اباعبداللّه علیهالسلام با تمام وجود دفاع کرده است؛ اما دست تقدیر و شدت جراحات وارده موجب شده است که او بعد از آن همه جانبازى، از آن پیکار سهمناک جان سالم به در برده و بعد از بازیابى سلامت خویش، به عنوان شاهد صادقى، دیدهها و شنیدههاى خود را به دیگران بازگو کند.
با مرورى اجمالى به مقاتل و منابع تاریخى چنین به دست مىآید که شش تن از پسران امام حسن مجتبى علیهالسلام به نامهاى حسن بن الحسن، قاسم بن الحسن، عبداللّه بن الحسن، عمرو بن حسن، عبدالرحمن بن حسن و ابوبکر بن حسن، به همراه امام حسین علیهالسلام به سوى کربلا حرکت کردند. عبدالرحمن در منطقه ابواء از دنیا رفت، قاسم و عبداللّه و ابوبکر در روز عاشورا به شهادت رسیدند. عمرو بن حسن نیز چون کودکى بیش نبود، به همراه زنان و دختران به اسارت رفت. اما حسن بن حسن که به «حسن مُثنّى» معروف است، در جنگ نابرابر با دشمن به شدّت مجروح شد و به یارى خداوند متعال از دست سربازان عمر بن سعد نجات یافته و به عنوان روایتگر وقایع و حوادث عاشورا بر مسئولیت حساس خود عمل نمود.
باتوجه به شخصیت ارزنده این رادمرد عاشورایى، در این نوشتار کوتاه به بررسى و شرح حال حسن مثنّى مىپردازیم.
حسن مثنّى یکى از تربیت یافتگان دامان فضل و کرامت مىباشد. مادر وى، خوله، دختر منظور فزاریه است. او در اثر تربیت پدر بزرگوارش حضرت مجتبى علیهالسلام به کسب کمالات آسمانى و فضایل معنوى نائل شد و همانند برادرش متولّى صدقات و موقوفات جدّ بزرگوارش على علیهالسلام گردید. حسن مثنّى جوانى پاک سیرت و نیکو صورت بود که شخصیت والاى خود را به فضائل و کمالات انسانى آراسته و مورد تکریم و اعتماد عموم مردم قرار گرفته بود. ازدواج وى با دختر امام حسین علیهالسلام ، که با صلاحدید آن حضرت انجام شد، به افتخارات وى افزود و همراهىاش با کاروان کربلا و شرکت در آن حماسه تاریخى نام وى را در ردیف ایثارگران و فداکاران راستین تاریخ اسلام قرار داد و به عنوان یکى از یاران با وفاى سرور و سالار شهیدان قلمداد شد.
او بعد از مبارزات سختى که با تمام وجود در مقابل لشکر یزید انجام داد، به شدّت زخمى شده و به اسارت دشمن در آمد. یکى از سربازان عمر بن سعد به نام ابىحسان اسماء بن خارجه فزارى، که از بستگان مادرش نیز بود، او را از اسارت دشمن نجات داده و در منزل خویش در کوفه به مداواى وى همت گماشت و پس از بهبودى، او را به مدینه روانه کرد. بعد از بازگشت اسراى کربلا به مدینه، حسن مثنّى همچنان با همسر فداکارش فاطمه بنت الحسین زندگى مىکرد تا اینکه به دستور عبدالملک بن مروان (از خلفاى اموى) مسموم گردیده و در 35 سالگى به شهادت رسید و در قبرستان بقیع مدفون شد.1
برخى از ویژگىها و امتیازات این جوان برومند هاشمى را مىتوان در موارد زیر خلاصه نمود:
داشتن پدرى شایسته
حسن مثنّى به داشتن پدرى نمونه و مربّى عالىقدرى مفتخر بود که رسول گرامى اسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم او را جانشین راستین خود دانسته و مخالفتش را، مخالفت با خود تلقّى کرده و در مورد او فرمود:
«و امّا الحسن فانّه ابنى و ولدى و منّى و قُرَّةُ عینى و ضیاءُ قلبى و ثمرةُ فؤادى و هو سیّدُ شبابِ اهل الجنّة، و حجّةاللّه على الامّة، امرهُ امرى و قولُهُ قولى، مَنْ تَبِعَهُ فانّه منّى و مَن عصاهُ فلیس منّى2؛ حسن پسر و فرزند من است، او از من است، او نور چشم و روشنایى قلب من است، او میوه جان من است. او سیّد و سرور جوانان اهل بهشت است. او حجّت خدا بر امت من مىباشد. دستور او دستور من، و سخن او سخن من است. کسى که از او پیروى کند، او از من است و کسى که با او مخالفت کند، از من نیست.»
حضرت مجتبى علیهالسلام از شدت علاقهاى که به این فرزند داشت، نام او را همنام خودش قرار داد.
در عرصه دانش حدیث
حسن مثنّى علاوه بر امتیازات ویژهاى که داشته است، به عنوان یک محدّث در سلسله اسناد برخى روایات قرار دارد. احادیث وى در موضوعات اجتماعى، اخلاقى و آداب معاشرت مىباشد. در اینجا چند مورد از روایات وى را مىخوانیم:
1. حسن مثنّى از جدّش رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم نقل مىکند که:
مَن عال اهل بیتٍ من المسلمین یومهم و لیلتهم غفراللّه ذنوبه3؛ هرکس یک شبانه روز یک خانواده مسلمان (نیازمند) را سرپرستى کند، خداوند گناهان او را مىآمرزد.
2. پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود:
من اجرىَ اللّه على یده فرجاً لمسلمٍ، فرّج اللّه عنه کرب الدّنیا و الآخرة4؛ خداوند متعال به دست هرکسى گشایشى را در گرفتارى یک مسلمانى جارى سازد، غصههاى دنیا و آخرت آن فرد خدمتگزار را بر طرف خواهد نمود.
3. رسول گرامى اسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود:
حیثُما کنتم فصلُّوا علىّ فَاِنّ صلاتکم تبلُغنى5؛ هرکجا باشید، بر من صلوات بفرستید؛ چرا که درودها و سلامهاى شما به من مىرسد.
حسن مثنّى روایات خود را از پدرش امام حسن مجتبى علیهالسلام و همسرش فاطمه بنت الحسین علیهالسلام و عبداللّه بن جعفر بن ابىطالب نقل کرده است. و روایات وى را نیز فرزندش عبداللّه محض و عموزادهاش حسن بن محمد بن الحنفیه نقل نمودهاند.
پیوند مبارک
حسن مثنّى هنگامى که به سنّ ازدواج رسید، براى خواستگارى به نزد عمویش امام حسین علیهالسلام آمد و خواستهاش را به حضرت اظهار داشت. امام حسین علیهالسلام به او فرمود: پسرم! من از تو چنین انتظارى را داشتم، برخیز و با من بیا. و آنگاه یادگار برادر را به منزل آورد و او را در انتخاب یکى از دخترانش (فاطمه یا سکینه) آزاد گذاشت. اما شرم و حیاء مانع شد که او حرف دلش را بزند. به این جهت، امام حسین علیهالسلام به وى فرمود: دخترم، فاطمه را انتخاب کن که از جهاتى شبیه مادرم فاطمه زهرا علیهاالسلام مىباشد. سپس او را به همسرى حسن بن حسن درآورد. ثمره این ازدواج پنج فرزند بود:
1. عبداللّه محض؛
2. ابراهیم غمر؛
3. حسن مثلّث؛
4. زینب؛
5. امّکلثوم.
فاطمه بنت الحسین از بانوان فداکار عاشورایى است که مسئولیتهاى مهمّى را در این قیام با شکوه به سامان رسانده است. نقل وقایع حساس حادثه عاشورا، همراهى با اسراى سرافراز کربلا، شایستگى تحمل برخى از وصیتها و سفارشهاى پدرگرامىاش در روز عاشورا، از جمله مسئولیتهاى این بانوى قهرمان مىباشد. همچنان که امام باقر علیهالسلام فرمود:
چون هنگام شهادت امام حسین علیهالسلام فرارسید، دختر بزرگ خود فاطمه را طلبیده و نامهاى پیچیده به او داد و وصیتهاى ظاهرى و باطنى خود را به او کرد (این در حالى بود که على بن الحسین علیهماالسلام سخت بیمار بود.) فاطمه بعد از بهبودى برادرش امام سجاد علیهالسلام ، آن نامه را به وى تقدیم کرد. فاطمه بنت الحسین، همسر فداکار حسن مثنّى، افزون بر تلاشهاى مهمّى که در سفر کربلا به انجام رسانید، در شهر کوفه در حالى که میان اسراء بود، خطابه غرّا و افشاگرانهاى نیز ایراد کرده و ستمگران را بیش از پیش رسوا نموده و همه را تحت تأثیر قرار داد. خطابه وى حکایت از نهایت فصاحت و بلاغت این بانوى عصمت و طهارت دارد.6
فاطمه بنت الحسین علیهماالسلام بسیارى از وقایع ریز و درشت از کربلا را براى آیندگان بازگو کرد. چرا که او از زمان خروج کاروان حسینى از مدینه تا برگشت به مدینه، همه جا حضور داشت و نظارهگر بسیارى از وقایع بوده است. او شریک غم و همدم عمّهاش زینب کبرى علیهاالسلام بود. فاطمه آن چنان شکیبایى و توانایى روحى و روانى داشت که سختترین لحظات عرصههاى مبارزه را مشاهده و تحمل نمود. این شیر زن تاریخ را مىتوان در پایدارى و مقاومت، به عمّهاش زینب کبرى علیهاالسلام تشبیه نمود. او بانویى شریف، محدّث و اهل ذکر، شبزنده دارى و عبادت بود و روزها روزه مىگرفت. در یک کلام فاطمه بنت الحسین علیهماالسلام از جمال ظاهرى و کمال باطنى برخوردار بود. از سختترین لحظات زندگى فاطمه، زمانى بود که در دربار یزید، یکى از وابستگان حکومتى، از یزید خواست که فاطمه را به عنوان کنیز به وى ببخشد و این عمل با اعتراض شدید حضرت زینب علیهاالسلام رو به رو شد و آن را به کفر یزید نسبت داد. فاطمه بعد از بازگشت به مدینه مدتى با همسرش زندگى کرد و بعد از فوت حسن مثنّى، یک سال تمام بر سر قبر او خیمهاى برافراشت و براى شوهرش مجلس ماتم بپا داشت. او زمان امام صادق علیهالسلام را درک نموده و در سال 117 ق. و در 70 سالگى در مدینه از دنیا رفته و در بقیع مدفون شد.
پرورش فرزندان مبارز
با مرورى اجمالى به کتابهاى تاریخى، مشخص مىشود که نسل امام حسن مجتبى علیهالسلام توسط دو فرزندش زید و حسن مثنّى تداوم یافته است و همه «سادات حسنى» به این دو بزرگوار نسب مىرسانند. اما اکثر رهبران طاغوت ستیز در دوران خلفاى عباسى از فرزندان و نوادگان حسن مثنّى مىباشند. پسران او عبارتند از:
1. حسن مثلّث
او از مبارزان سرسخت دوران منصور عباسى است که بعد از مقابله جدّى با دستگاه طاغوتى منصور دوانقى، در زندان او درگذشت. حسین بن على، معروف به «شهید فخّ» نوه اوست که به همراه جمعى از علویان قیام کرده و در منطقه فخّ به شهادت رسید.7
2. داود
داود، برادر رضاعى امام صادق علیهالسلام است. وى به خاطر مخالفت با دستگاه استبدادى منصور به زندان افتاد. مادرش حبیبه رومى، به جهت رفع گرفتارى فرزندش، به محضر امام صادق علیهالسلام شرفیاب شده و چاره خواست. حضرت صادق علیهالسلام نیز اعمالى را به وى تعلیم داد که بعدها به «عمل امّ داود» معروف شد. این عمل را در نیمه رجب به جاى مىآورند.8 آن بانوى مکرّمه با انجام عمل امّداود، زمینه آزادى فرزندش را از سیاه چالهاى منصور دوانقى فراهم آورد. داود با امّکلثوم دختر امام سجاد علیهالسلام ازدواج کرد و در 60 سالگى در مدینه از دنیا رفت. وى جدّ سادات «بنىطاووس» نیز محسوب مىشود و نسب سید على بن طاووس، عارف و فقیه پُرآوازه قرن هفتم و صاحب کتاب معروف «اقبال» و دهها اثر ارزشمند دیگر، با 13 واسطه به داود بن حسن مثنّى مىرسد.9
3. ابراهیم الغمر
او پدر بزرگ ابراهیم طباطبا، جدّ «سادات طباطبایى» است. سلسله نسب وى چنین است: ابراهیم طباطبا بن اسماعیل دیباج بن ابراهیم الغمر بن حسن مثنّى.
4. عبداللّه محض
او را «عبداللّه کامل» نیز گفتهاند. مادر وى فاطمه بنت الحسین علیهماالسلام است. عبداللّه که در صفات عالى انسانى همچون: جمال، سخاوت و کرامت شباهت تامّى به حضرت رسول صلىاللهعلیهوآلهوسلم داشت و از طرف پدر و مادر فاطمى و علوى بود، به عبداللّه محض، عبداللّه کامل و شیخ بنىهاشم موسوم گردید. از مشهورترین فرزندان عبداللّه محض، محمد نفس زکیه است که در مدینه بر ضدّ منصور دوانقى خروج کرده و در منطقه «احجار الزیت» به شهادت رسید. عبداللّه بن حسن مثنّى یکى از راویان خطبه فدکیه حضرت فاطمه علیهاالسلام نیز به شمار مىآید.10 این شخصیت پاک سیرت، برخى از حوادث عاشورا را از پدر و مادرش نقل کرده است که روایت ذیل، یکى از آنهاست:
شیخ صدوق در امالى مىنویسد: عبداللّه بن حسن مثنّى از مادرش فاطمه بنت الحسین علیهماالسلام چنین نقل مىکند: روز عاشورا بعد از شهادت پدرم امام حسین علیهالسلام دشمن براى غارت به خیمهها حمله کرد، عدهاى از آنها به خیمه ما هجوم آوردند و من که دختر نوجوانى بودم، با حالتى بهت زده به آنان مىنگریستم؛ یکى از آنان در حالى که گریه مىکرد، دو خلخال زینتى را از پاى من درآورد. گفتم: اى دشمن خدا، تو با این غارتگرى و قساوت چرا گریه مىکنى؟ او پاسخ داد: چگونه گریه نکنم و حال آنکه من زیور آلات دختر پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم را غارت مىکنم!
گفتم: اگر کار زشتى است، انجام نده. او گفت: اگر من این کار را نکنم، دیگرى این کار را خواهد کرد.11
از دیگر پسران حسن مثنّى؛ جعفر، عباس، محمد و ابراهیم هستند و نام دختران او زینب، امّکلثوم، رقیه و فاطمه است.
حسن مثنّى در کلام دانشمندان
1. سید بن طاووس، که خود از نوادگان حسن مثنّى است، در مورد عظمت جدّش مىنویسد:
«در میان اصحاب و یاران پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم هیچ کس به اندازه على علیهالسلام فرزندان شریف و بزرگوارى نداشت و اولاد هیچ کدام در فضائل و مناقب به درجه او نمىرسد. بعد از اینکه از مقام حسنین ـ که سرور جوانان اهل بهشت اند ـ بگذریم، در میان اولاد حسن علیهالسلام افراد با شرافتى همچون: حسن مثنّى، حسن مثلّث، عبداللّه بن مثنّى و محمد نفس زکیه وجود دارد و در میان اولاد امام حسین علیهالسلام ، بزرگوارانى همچون: امام سجاد، امام باقر، امام صادق، امام کاظم و امام رضا علیهمالسلام و... دیده مىشوند که هر انسان با انصافى به فضائل و مناقب والاى آنان معترف است تا آنجایى که عارفان برجستهاى همچون: ابویزید بسطامى به سقایى منزل امام صادق علیهالسلام افتخار مىکرده و معروف کرخى به دربانى حضرت رضا علیهالسلام بر خود مىبالید و این چنین فرزندانى کجا براى سایر اصحاب یافت مىشوند.»12
2. ابن عنبه، شخصیت شناس معروف قرن نهم:
«کنیه حسن مثنّى ابومحمد و مادرش خوله دختر منظور بن زبان است. او که در عصر خود متولّى موقوفات على علیهالسلام بود، در ایفاى نقش و مسئولیت خطیر خویش کمال همّت و تلاش را به کار برد. هنگامى که عمر بن على از او درخواست کرد که وى را نیز در تولیت موقوفات امیرالمؤمنین علیهالسلام شریک گرداند؛ حسن مثنّى نپذیرفت و به او گفت: به خدا سوگند! من سفارشها و شرائطى را که جدّم على علیهالسلام قرار داده است هیچگاه تغییر نخواهم داد. چرا که او شرط کرده است متولّى موقوفات خیریّه وى فقط فرزندان فاطمىاش باشند نه غیر آنان.»13
3. شیخ مفید نیز در این مورد چنین مىنویسد:
«حسن مثنّى شخصیّتى جلیل القدر، سرآمد خوبان روزگار، اهل فضل و تقوا و پارسایى و متولّى صدقات و امور خیریّه جدّش امیرمؤمنان على علیهالسلام در عصر خود بود.»
آنگاه به نقل ماجراى وى با حجّاج بن یوسف اشاره کرده است و حضور وى را در حماسه کربلا مىستاید و در ادامه مىگوید:
«او با دختر امام حسین علیهالسلام ازدواج کرد و در 35 سالگى از دنیا رفت.»14
پىنوشتها:
1. بحارالانوار، ج 44، ص 167؛ معجم رجال الحدیث، ج 5، ص 289.
2. بحارالانوار، ج 28، ص 39.
3. امالى، شیخ طوسى، ص 585؛ اعیان الشیعه، ج 5، ص 46.
4. امالى، ص 585.
5. اعیان الشیعه، ج 5، ص 46.
6.زندگانىامامحسین(ع)،رسولىمحلاتى،ص554.
7. تاریخ ابن خلدون، ج 3، ص 280وج4،ص12.
8. ر.ک: مفاتیح الجنان.
9. امالى، صدوق، ص 228، مجلس 30.
10.رسالهاسدیه،ص45وبحارالانوار،ج14،ص37.
11. رساله اسدیه، ص 30 و 31؛ تاریخ ابن خلدون، ج 4، ص 98؛ بلاغات النساء، ص 12.
12. الطرائف، ص 520.
13. عمدة الطالب فى انساب آل ابىطالب، ص98.
14.ارشاد، ج 2، ص 26.
بدون تردید وجود خانواده و بستگان امام حسین علیهالسلام در صحنه کارزار کربلا، عامل عمدهاى در انتقال اخبار و وقایع جانسوز آن به شمار مىآید؛ همچنین انتقال گزارشهایى توسط سربازان دشمن و احیاناً رهگذران و مسافران، جاى انکار نیست. اما از لابه لاى تاریخ در مىیابیم که علاوه بر این عوامل، ایثارگران فداکارى نیز در نشر و گسترش اخبار عاشورا دخیل بودهاند و به نقش حسن مُثَنّى در رساندن اخبار و گزارشهاى حماسه عاشورا به نسلهاى بعدى پى مىبریم. او کسى است که در مبارزه با دشمنان ارزشهاى دینى، همانند سایر یاران امام حسین علیهالسلام حماسهها آفریده و از حریم عموى بزرگوارش حضرت اباعبداللّه علیهالسلام با تمام وجود دفاع کرده است؛ اما دست تقدیر و شدت جراحات وارده موجب شده است که او بعد از آن همه جانبازى، از آن پیکار سهمناک جان سالم به در برده و بعد از بازیابى سلامت خویش، به عنوان شاهد صادقى، دیدهها و شنیدههاى خود را به دیگران بازگو کند.
با مرورى اجمالى به مقاتل و منابع تاریخى چنین به دست مىآید که شش تن از پسران امام حسن مجتبى علیهالسلام به نامهاى حسن بن الحسن، قاسم بن الحسن، عبداللّه بن الحسن، عمرو بن حسن، عبدالرحمن بن حسن و ابوبکر بن حسن، به همراه امام حسین علیهالسلام به سوى کربلا حرکت کردند. عبدالرحمن در منطقه ابواء از دنیا رفت، قاسم و عبداللّه و ابوبکر در روز عاشورا به شهادت رسیدند. عمرو بن حسن نیز چون کودکى بیش نبود، به همراه زنان و دختران به اسارت رفت. اما حسن بن حسن که به «حسن مُثنّى» معروف است، در جنگ نابرابر با دشمن به شدّت مجروح شد و به یارى خداوند متعال از دست سربازان عمر بن سعد نجات یافته و به عنوان روایتگر وقایع و حوادث عاشورا بر مسئولیت حساس خود عمل نمود.
باتوجه به شخصیت ارزنده این رادمرد عاشورایى، در این نوشتار کوتاه به بررسى و شرح حال حسن مثنّى مىپردازیم.
حسن مثنّى یکى از تربیت یافتگان دامان فضل و کرامت مىباشد. مادر وى، خوله، دختر منظور فزاریه است. او در اثر تربیت پدر بزرگوارش حضرت مجتبى علیهالسلام به کسب کمالات آسمانى و فضایل معنوى نائل شد و همانند برادرش متولّى صدقات و موقوفات جدّ بزرگوارش على علیهالسلام گردید. حسن مثنّى جوانى پاک سیرت و نیکو صورت بود که شخصیت والاى خود را به فضائل و کمالات انسانى آراسته و مورد تکریم و اعتماد عموم مردم قرار گرفته بود. ازدواج وى با دختر امام حسین علیهالسلام ، که با صلاحدید آن حضرت انجام شد، به افتخارات وى افزود و همراهىاش با کاروان کربلا و شرکت در آن حماسه تاریخى نام وى را در ردیف ایثارگران و فداکاران راستین تاریخ اسلام قرار داد و به عنوان یکى از یاران با وفاى سرور و سالار شهیدان قلمداد شد.
او بعد از مبارزات سختى که با تمام وجود در مقابل لشکر یزید انجام داد، به شدّت زخمى شده و به اسارت دشمن در آمد. یکى از سربازان عمر بن سعد به نام ابىحسان اسماء بن خارجه فزارى، که از بستگان مادرش نیز بود، او را از اسارت دشمن نجات داده و در منزل خویش در کوفه به مداواى وى همت گماشت و پس از بهبودى، او را به مدینه روانه کرد. بعد از بازگشت اسراى کربلا به مدینه، حسن مثنّى همچنان با همسر فداکارش فاطمه بنت الحسین زندگى مىکرد تا اینکه به دستور عبدالملک بن مروان (از خلفاى اموى) مسموم گردیده و در 35 سالگى به شهادت رسید و در قبرستان بقیع مدفون شد.1
برخى از ویژگىها و امتیازات این جوان برومند هاشمى را مىتوان در موارد زیر خلاصه نمود:
داشتن پدرى شایسته
حسن مثنّى به داشتن پدرى نمونه و مربّى عالىقدرى مفتخر بود که رسول گرامى اسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم او را جانشین راستین خود دانسته و مخالفتش را، مخالفت با خود تلقّى کرده و در مورد او فرمود:
«و امّا الحسن فانّه ابنى و ولدى و منّى و قُرَّةُ عینى و ضیاءُ قلبى و ثمرةُ فؤادى و هو سیّدُ شبابِ اهل الجنّة، و حجّةاللّه على الامّة، امرهُ امرى و قولُهُ قولى، مَنْ تَبِعَهُ فانّه منّى و مَن عصاهُ فلیس منّى2؛ حسن پسر و فرزند من است، او از من است، او نور چشم و روشنایى قلب من است، او میوه جان من است. او سیّد و سرور جوانان اهل بهشت است. او حجّت خدا بر امت من مىباشد. دستور او دستور من، و سخن او سخن من است. کسى که از او پیروى کند، او از من است و کسى که با او مخالفت کند، از من نیست.»
حضرت مجتبى علیهالسلام از شدت علاقهاى که به این فرزند داشت، نام او را همنام خودش قرار داد.
در عرصه دانش حدیث
حسن مثنّى علاوه بر امتیازات ویژهاى که داشته است، به عنوان یک محدّث در سلسله اسناد برخى روایات قرار دارد. احادیث وى در موضوعات اجتماعى، اخلاقى و آداب معاشرت مىباشد. در اینجا چند مورد از روایات وى را مىخوانیم:
1. حسن مثنّى از جدّش رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم نقل مىکند که:
مَن عال اهل بیتٍ من المسلمین یومهم و لیلتهم غفراللّه ذنوبه3؛ هرکس یک شبانه روز یک خانواده مسلمان (نیازمند) را سرپرستى کند، خداوند گناهان او را مىآمرزد.
2. پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود:
من اجرىَ اللّه على یده فرجاً لمسلمٍ، فرّج اللّه عنه کرب الدّنیا و الآخرة4؛ خداوند متعال به دست هرکسى گشایشى را در گرفتارى یک مسلمانى جارى سازد، غصههاى دنیا و آخرت آن فرد خدمتگزار را بر طرف خواهد نمود.
3. رسول گرامى اسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود:
حیثُما کنتم فصلُّوا علىّ فَاِنّ صلاتکم تبلُغنى5؛ هرکجا باشید، بر من صلوات بفرستید؛ چرا که درودها و سلامهاى شما به من مىرسد.
حسن مثنّى روایات خود را از پدرش امام حسن مجتبى علیهالسلام و همسرش فاطمه بنت الحسین علیهالسلام و عبداللّه بن جعفر بن ابىطالب نقل کرده است. و روایات وى را نیز فرزندش عبداللّه محض و عموزادهاش حسن بن محمد بن الحنفیه نقل نمودهاند.
پیوند مبارک
حسن مثنّى هنگامى که به سنّ ازدواج رسید، براى خواستگارى به نزد عمویش امام حسین علیهالسلام آمد و خواستهاش را به حضرت اظهار داشت. امام حسین علیهالسلام به او فرمود: پسرم! من از تو چنین انتظارى را داشتم، برخیز و با من بیا. و آنگاه یادگار برادر را به منزل آورد و او را در انتخاب یکى از دخترانش (فاطمه یا سکینه) آزاد گذاشت. اما شرم و حیاء مانع شد که او حرف دلش را بزند. به این جهت، امام حسین علیهالسلام به وى فرمود: دخترم، فاطمه را انتخاب کن که از جهاتى شبیه مادرم فاطمه زهرا علیهاالسلام مىباشد. سپس او را به همسرى حسن بن حسن درآورد. ثمره این ازدواج پنج فرزند بود:
1. عبداللّه محض؛
2. ابراهیم غمر؛
3. حسن مثلّث؛
4. زینب؛
5. امّکلثوم.
فاطمه بنت الحسین از بانوان فداکار عاشورایى است که مسئولیتهاى مهمّى را در این قیام با شکوه به سامان رسانده است. نقل وقایع حساس حادثه عاشورا، همراهى با اسراى سرافراز کربلا، شایستگى تحمل برخى از وصیتها و سفارشهاى پدرگرامىاش در روز عاشورا، از جمله مسئولیتهاى این بانوى قهرمان مىباشد. همچنان که امام باقر علیهالسلام فرمود:
چون هنگام شهادت امام حسین علیهالسلام فرارسید، دختر بزرگ خود فاطمه را طلبیده و نامهاى پیچیده به او داد و وصیتهاى ظاهرى و باطنى خود را به او کرد (این در حالى بود که على بن الحسین علیهماالسلام سخت بیمار بود.) فاطمه بعد از بهبودى برادرش امام سجاد علیهالسلام ، آن نامه را به وى تقدیم کرد. فاطمه بنت الحسین، همسر فداکار حسن مثنّى، افزون بر تلاشهاى مهمّى که در سفر کربلا به انجام رسانید، در شهر کوفه در حالى که میان اسراء بود، خطابه غرّا و افشاگرانهاى نیز ایراد کرده و ستمگران را بیش از پیش رسوا نموده و همه را تحت تأثیر قرار داد. خطابه وى حکایت از نهایت فصاحت و بلاغت این بانوى عصمت و طهارت دارد.6
فاطمه بنت الحسین علیهماالسلام بسیارى از وقایع ریز و درشت از کربلا را براى آیندگان بازگو کرد. چرا که او از زمان خروج کاروان حسینى از مدینه تا برگشت به مدینه، همه جا حضور داشت و نظارهگر بسیارى از وقایع بوده است. او شریک غم و همدم عمّهاش زینب کبرى علیهاالسلام بود. فاطمه آن چنان شکیبایى و توانایى روحى و روانى داشت که سختترین لحظات عرصههاى مبارزه را مشاهده و تحمل نمود. این شیر زن تاریخ را مىتوان در پایدارى و مقاومت، به عمّهاش زینب کبرى علیهاالسلام تشبیه نمود. او بانویى شریف، محدّث و اهل ذکر، شبزنده دارى و عبادت بود و روزها روزه مىگرفت. در یک کلام فاطمه بنت الحسین علیهماالسلام از جمال ظاهرى و کمال باطنى برخوردار بود. از سختترین لحظات زندگى فاطمه، زمانى بود که در دربار یزید، یکى از وابستگان حکومتى، از یزید خواست که فاطمه را به عنوان کنیز به وى ببخشد و این عمل با اعتراض شدید حضرت زینب علیهاالسلام رو به رو شد و آن را به کفر یزید نسبت داد. فاطمه بعد از بازگشت به مدینه مدتى با همسرش زندگى کرد و بعد از فوت حسن مثنّى، یک سال تمام بر سر قبر او خیمهاى برافراشت و براى شوهرش مجلس ماتم بپا داشت. او زمان امام صادق علیهالسلام را درک نموده و در سال 117 ق. و در 70 سالگى در مدینه از دنیا رفته و در بقیع مدفون شد.
پرورش فرزندان مبارز
با مرورى اجمالى به کتابهاى تاریخى، مشخص مىشود که نسل امام حسن مجتبى علیهالسلام توسط دو فرزندش زید و حسن مثنّى تداوم یافته است و همه «سادات حسنى» به این دو بزرگوار نسب مىرسانند. اما اکثر رهبران طاغوت ستیز در دوران خلفاى عباسى از فرزندان و نوادگان حسن مثنّى مىباشند. پسران او عبارتند از:
1. حسن مثلّث
او از مبارزان سرسخت دوران منصور عباسى است که بعد از مقابله جدّى با دستگاه طاغوتى منصور دوانقى، در زندان او درگذشت. حسین بن على، معروف به «شهید فخّ» نوه اوست که به همراه جمعى از علویان قیام کرده و در منطقه فخّ به شهادت رسید.7
2. داود
داود، برادر رضاعى امام صادق علیهالسلام است. وى به خاطر مخالفت با دستگاه استبدادى منصور به زندان افتاد. مادرش حبیبه رومى، به جهت رفع گرفتارى فرزندش، به محضر امام صادق علیهالسلام شرفیاب شده و چاره خواست. حضرت صادق علیهالسلام نیز اعمالى را به وى تعلیم داد که بعدها به «عمل امّ داود» معروف شد. این عمل را در نیمه رجب به جاى مىآورند.8 آن بانوى مکرّمه با انجام عمل امّداود، زمینه آزادى فرزندش را از سیاه چالهاى منصور دوانقى فراهم آورد. داود با امّکلثوم دختر امام سجاد علیهالسلام ازدواج کرد و در 60 سالگى در مدینه از دنیا رفت. وى جدّ سادات «بنىطاووس» نیز محسوب مىشود و نسب سید على بن طاووس، عارف و فقیه پُرآوازه قرن هفتم و صاحب کتاب معروف «اقبال» و دهها اثر ارزشمند دیگر، با 13 واسطه به داود بن حسن مثنّى مىرسد.9
3. ابراهیم الغمر
او پدر بزرگ ابراهیم طباطبا، جدّ «سادات طباطبایى» است. سلسله نسب وى چنین است: ابراهیم طباطبا بن اسماعیل دیباج بن ابراهیم الغمر بن حسن مثنّى.
4. عبداللّه محض
او را «عبداللّه کامل» نیز گفتهاند. مادر وى فاطمه بنت الحسین علیهماالسلام است. عبداللّه که در صفات عالى انسانى همچون: جمال، سخاوت و کرامت شباهت تامّى به حضرت رسول صلىاللهعلیهوآلهوسلم داشت و از طرف پدر و مادر فاطمى و علوى بود، به عبداللّه محض، عبداللّه کامل و شیخ بنىهاشم موسوم گردید. از مشهورترین فرزندان عبداللّه محض، محمد نفس زکیه است که در مدینه بر ضدّ منصور دوانقى خروج کرده و در منطقه «احجار الزیت» به شهادت رسید. عبداللّه بن حسن مثنّى یکى از راویان خطبه فدکیه حضرت فاطمه علیهاالسلام نیز به شمار مىآید.10 این شخصیت پاک سیرت، برخى از حوادث عاشورا را از پدر و مادرش نقل کرده است که روایت ذیل، یکى از آنهاست:
شیخ صدوق در امالى مىنویسد: عبداللّه بن حسن مثنّى از مادرش فاطمه بنت الحسین علیهماالسلام چنین نقل مىکند: روز عاشورا بعد از شهادت پدرم امام حسین علیهالسلام دشمن براى غارت به خیمهها حمله کرد، عدهاى از آنها به خیمه ما هجوم آوردند و من که دختر نوجوانى بودم، با حالتى بهت زده به آنان مىنگریستم؛ یکى از آنان در حالى که گریه مىکرد، دو خلخال زینتى را از پاى من درآورد. گفتم: اى دشمن خدا، تو با این غارتگرى و قساوت چرا گریه مىکنى؟ او پاسخ داد: چگونه گریه نکنم و حال آنکه من زیور آلات دختر پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم را غارت مىکنم!
گفتم: اگر کار زشتى است، انجام نده. او گفت: اگر من این کار را نکنم، دیگرى این کار را خواهد کرد.11
از دیگر پسران حسن مثنّى؛ جعفر، عباس، محمد و ابراهیم هستند و نام دختران او زینب، امّکلثوم، رقیه و فاطمه است.
حسن مثنّى در کلام دانشمندان
1. سید بن طاووس، که خود از نوادگان حسن مثنّى است، در مورد عظمت جدّش مىنویسد:
«در میان اصحاب و یاران پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم هیچ کس به اندازه على علیهالسلام فرزندان شریف و بزرگوارى نداشت و اولاد هیچ کدام در فضائل و مناقب به درجه او نمىرسد. بعد از اینکه از مقام حسنین ـ که سرور جوانان اهل بهشت اند ـ بگذریم، در میان اولاد حسن علیهالسلام افراد با شرافتى همچون: حسن مثنّى، حسن مثلّث، عبداللّه بن مثنّى و محمد نفس زکیه وجود دارد و در میان اولاد امام حسین علیهالسلام ، بزرگوارانى همچون: امام سجاد، امام باقر، امام صادق، امام کاظم و امام رضا علیهمالسلام و... دیده مىشوند که هر انسان با انصافى به فضائل و مناقب والاى آنان معترف است تا آنجایى که عارفان برجستهاى همچون: ابویزید بسطامى به سقایى منزل امام صادق علیهالسلام افتخار مىکرده و معروف کرخى به دربانى حضرت رضا علیهالسلام بر خود مىبالید و این چنین فرزندانى کجا براى سایر اصحاب یافت مىشوند.»12
2. ابن عنبه، شخصیت شناس معروف قرن نهم:
«کنیه حسن مثنّى ابومحمد و مادرش خوله دختر منظور بن زبان است. او که در عصر خود متولّى موقوفات على علیهالسلام بود، در ایفاى نقش و مسئولیت خطیر خویش کمال همّت و تلاش را به کار برد. هنگامى که عمر بن على از او درخواست کرد که وى را نیز در تولیت موقوفات امیرالمؤمنین علیهالسلام شریک گرداند؛ حسن مثنّى نپذیرفت و به او گفت: به خدا سوگند! من سفارشها و شرائطى را که جدّم على علیهالسلام قرار داده است هیچگاه تغییر نخواهم داد. چرا که او شرط کرده است متولّى موقوفات خیریّه وى فقط فرزندان فاطمىاش باشند نه غیر آنان.»13
3. شیخ مفید نیز در این مورد چنین مىنویسد:
«حسن مثنّى شخصیّتى جلیل القدر، سرآمد خوبان روزگار، اهل فضل و تقوا و پارسایى و متولّى صدقات و امور خیریّه جدّش امیرمؤمنان على علیهالسلام در عصر خود بود.»
آنگاه به نقل ماجراى وى با حجّاج بن یوسف اشاره کرده است و حضور وى را در حماسه کربلا مىستاید و در ادامه مىگوید:
«او با دختر امام حسین علیهالسلام ازدواج کرد و در 35 سالگى از دنیا رفت.»14
پىنوشتها:
1. بحارالانوار، ج 44، ص 167؛ معجم رجال الحدیث، ج 5، ص 289.
2. بحارالانوار، ج 28، ص 39.
3. امالى، شیخ طوسى، ص 585؛ اعیان الشیعه، ج 5، ص 46.
4. امالى، ص 585.
5. اعیان الشیعه، ج 5، ص 46.
6.زندگانىامامحسین(ع)،رسولىمحلاتى،ص554.
7. تاریخ ابن خلدون، ج 3، ص 280وج4،ص12.
8. ر.ک: مفاتیح الجنان.
9. امالى، صدوق، ص 228، مجلس 30.
10.رسالهاسدیه،ص45وبحارالانوار،ج14،ص37.
11. رساله اسدیه، ص 30 و 31؛ تاریخ ابن خلدون، ج 4، ص 98؛ بلاغات النساء، ص 12.
12. الطرائف، ص 520.
13. عمدة الطالب فى انساب آل ابىطالب، ص98.
14.ارشاد، ج 2، ص 26.