آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

دامنه شخصیّت بى‏مانند سبط اکبر پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم امام حسن مجتبى علیه‏السلام آنقدر وسیع و گسترده است که آثار و نشانه‏هاى آن در تمام کتاب‏هاى حدیث، تراجم، سیره، تاریخ و مناقب فراوان به چشم مى‏خورد.
تواضع، فروتنى، خداترسى، روابط حسنه، احترام متقابل و کمک به بینوایان از ابعاد برجسته زندگى آن سرور جوانان بهشتى است. آن بزرگوار بازویى علمى، قضایى و نیرویى بسیار کارآمد براى حکومت علوى و شخص امیرمؤمنان علیه‏السلام بوده است.
امام از جمله کسانى بود که از آغاز تا پایان به دفاع از حریم رهبرى پرداخته و در جنگ‏هاى جمل، صفّین و نهروان فعالانه شرکت جسته، بلکه در بسیج نیروها از کوفه براى مقابله با فتنه طلحه و زبیر، گام‏هاى بسیار مثبت و مؤثرى برداشته است.
زندگى پر رنج و محنت امام، پر از این مسائل است که فقط به یک بُعد آن، که جایگاه علمى امام مجتبى علیه‏السلام باشد، اشاره مى‏کنیم.
الف) امام در نگاه پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم
امام حسن مجتبى علیه‏السلام کودک بود که پیامبر بزرگوار اسلام از او به عظمت و بزرگى یاد مى‏کرد. به یقین این برخوردهاى محبت‏آمیز که هیچ گاه در زمان خاص و یا در محدوده خاصّى ابراز نمى‏شد، نشان دهنده این بود که آن حضرت مى‏خواست نقاب از چهره امام حسن علیه‏السلام کنار زده و شخصیّت والاى او را بیش از پیش، به مسلمانان معرفى کند.
هادى امت
حذیفه گوید: روزى صحابه رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در نزدیکى کوه حرا ـ یا غیر آن ـ گرد پیامبر جمع شده بودند که حسن در خردسالى با وقار خاصّى به جمع آنان پیوست. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم با نگاه طولانى که بر او داشت، همه را مخاطب قرار داده و فرمود:
«آگاه باشید که همانا او ـ حسن ـ بعد از من راهنما و هدایتگر شما خواهد بود. او تحفه‏اى است از خداوند جهان براى من؛ از من خبر خواهد داد و مردم را با آثار باقى مانده از من آشنا خواهد کرد. سنت مرا زنده خواهد کرد. و افعال و کردارش نشانگر کارهاى من است. خداوند عنایت و رحمتش را بر او فرو فرستد. رحمت و رضوان خداوند بر کسى باد که حقّ او را بشناسد و به خاطر من به او احترام نموده و نیکى کند.»1
مصلح بزرگ
مورّخان نوشته‏اند که: روزى رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ضمن اظهار محبت به امام حسن مجتبى علیه‏السلام فرمود:
«انّ هذا ریحانتى و انّ ابنى هذا سید، سیصلح اللّه به بین فئتین من المسلمین؛2 همانا حسن ریحانه من است. و این فرزندم سیّد و بزرگ است و به زودى خداوند به دست او بین دو گروه مسلمان، صلح برقرار خواهد کرد.»
ناگفته نماند که این سخن، یک پیشگویى از رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بود که در آینده بین دو گروه از مسلمانان جنگ و خونریزى خواهد شد و امام حسن علیه‏السلام بین آن دو، صلح و دوستى برقرار خواهد کرد.
طبق نقل تاریخ، امام حسن مجتبى علیه‏السلام با مشاهده خیانت یاران و فراهم نبودن زمینه جنگ با معاویه، خیر و صلاح امت را در این دیدند که از درگیر شدن با معاویه خوددارى کرده و با صلح پیشنهادى معاویه، موافقت کنند. و در اثر این صلح، هم مسلمانان را از شرّ هجوم خارجیان نجات دادند و هم از جنگ و خونریزى جلوگیرى کردند.3
گواه رسالت نبوى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم
و در ادامه ماجرایى که حذیفه به نقل آن پرداخته بود، آمده است که: ناگاه مرد عربى چماق به دست وارد شد و فریاد برآورد: «کدام یک از شما محمد هستید؟» یاران رسول خدا، با ناراحتى جلو رفته و گفتند: «چه مى‏خواهى؟» رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمود: «آرام بگیرید.» مرد عرب خطاب به پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم گفت: «تو را دشمن داشتم، و اکنون دشمنى من نسبت به تو بیشتر شد. تو ادّعاى رسالت و پیامبرى کرده‏اى، دلیل و برهانت چیست؟» حضرت فرمود: «چنانچه مایل باشى، عضوى از اعضاى من به تو خبر دهد که برهان و دلیلم روشن‏تر خواهد بود.» مرد عرب گفت: «مگر عضو انسان هم سخن مى‏گوید؟!» پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمود: «آرى. حسن جان! برخیز.» مرد عرب که گمان مى‏کرد، پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم او را مسخره مى‏کند، گفت: «خود از عهده پاسخگویى برنمى‏آیى، خردسالى را از جاى بلند مى‏کنى تا با من صحبت کند؟!»
رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمود: «به زودى او را آگاه به خواسته‏هاى خویش خواهى یافت.» طبق پیش بینى رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم امام حسن علیه‏السلام از جاى برخاسته و از وضعیت آن مرد عرب و چگونگى گرفتارى وى در بین راه سخن گفت؛ به گونه‏اى که باعث تعجب و حیرت او شده و گفت: «اى پسر! تو این مطالب را از کجا مى‏دانى؟! تو اسرار دل مرا برملا ساختى؟ گویى همراه من بوده‏اى! مگر تو غیب مى‏دانى؟» آن گاه مسلمان شد.4
راستى که امام حسن علیه‏السلام با این بیانات، برهان و دلیل نبوّت پیامبر اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بوده است؛ چرا که این عضو کوچک پیامبر آنقدر از خود دانش نشان داد که دشمن را وادار به تسلیم و اسلام نمود.
ب) امام در نگاه امیرمؤمنان علیه‏السلام
امام حسن مجتبى علیه‏السلام در نگاه على علیه‏السلام شخصیتى بسیار بزرگ و ممتاز بود. و از همان دوران کودکى که آیات الهى را براى مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام مى‏خواند، به این گوهر گرانبها را شناخت و در طول سالیانى که در کنار یکدیگر بودند، هماره از فرزند خود تعریف، تمجید و تقدیر مى‏کرد. حتى در برخى از موارد، قضاوت و یا پاسخ به سؤالات علمى را به عهده‏اش مى‏گذاشت. نمونه‏هاى زیر، بیانگر شخصیت علمى و جایگاه والاى آن حضرت در نزد پدر بزرگوارش مى‏باشد.
سخنرانى در محضر پدر
روزى امام علیه‏السلام به فرزند خود فرمود: «برخیز و سخن گوى تا گفتارت را بشنوم». امام حسن علیه‏السلام عرض کرد: «پدرجان! چگونه سخنرانى کنم با اینکه رو به روى تو قرار گرفته‏ام؟!» امام خود را پنهان نمود؛ به طورى که صداى حسن را مى‏شنید. امام حسن علیه‏السلام برخاست و خطابه خود را شروع کرد و پس از حمد و ثناى الهى، فرمود:
«على، درى است که اگر کسى وارد آن در شود، مؤمن است و کسى که از آن خارج گردد، کافر است.»
در این هنگام امام على علیه‏السلام برخاست و بین دو چشم حسن را بوسید و سپس فرمود: «ذریة بعضها من بعض و الله سمیع علیم»؛ آنها فرزندان و دودمانى هستند که بعضى از بعضى دیگر گرفته شده‏اند و خداوند، شنوا و داناست.5
پاسخ به سؤالات مرد شامى
روز دیگرى یک فرد شامى، که خود را از پیروان امیرمؤمنان معرفى مى‏کرد، حضرت ضمن معرفى وى که: تو از پیروان ما نیستى بلکه براى پادشاه کشور روم سؤال هایى پیش آمده و پیکش را نزد معاویه فرستاده، او که در جواب عاجز مانده، تو را به نزد ما فرستاده است. براى پاسخ به سؤالاتش امام حسنو امام حسین علیهماالسلام را معرفى کرد. او امام حسن را براى پاسخ به سؤالات خود انتخاب کرد. مرد شامى پیش از آنکه سؤالات خود را مطرح کند، امام حسن علیه‏السلام لب به سخن گشوده، فرمود:
«آمده‏اى که چنین سؤال هایى را مطرح کنى: فاصله بین حق و باطل چه قدر است؟ بین آسمان و زمین چه قدر فاصله است؟ قوس و قزح چیست؟ کدام چشمه و چاه است که ارواح مشرکان در آن جمع هستند؟ ارواح مؤمنان در کجا جمع مى‏شوند؟ خنثى کیست؟ کدام ده چیز است که هریک سخت‏تر از دیگرى است؟»
عرض کرد: یابن رسول اللّه! درست است، پرسش‏هاى من همین هاست که فرمودید. سپس امام در حضور پدر به تمام آن پرسشها پاسخ گفت. وقتى آن مرد شامى این پاسخ‏ها را شنید، گفت:
گواهى مى‏دهم که تو فرزند رسول خدایى و همانا على بن ابى‏طالب سزاوارتر است براى خلافت و جانشینى رسول خدا از معاویه...6
در مسند قضاوت
از دیگر دلایل شخصیت علمى و جایگاه والایش این است که امیرمؤمنان علیه‏السلام از او مى‏خواهد تا در جریانى بسیار مشکل، داورى کند. او نیز درباره فردى که چاقو در دست داشت و در خرابه‏اى کنار کُشته‏اى دستگیرش کرده بودند و همچنین درباره فرد دیگرى که خود اقرار کرده بود که مقتول در خرابه را، او کشته است؛ چنین قضاوت کرد:
«قاتل واقعى با اقرار و صداقتش جان متّهم را نجات داد و با این کار، گویى بشریت را نجات داده است و خداوند فرموده: «و من أحیاها فکانّما احیا النّاس جمیعاً»؛ هرکس انسانى را از مرگ رهایى بخشد، چنان است که گویى همه مردم را زنده کرده است. بنابراین، آن دو را آزاد کنید و دیه مقتول را از بیت المال پرداخت نمایید.»7
ج) در نگاه امام حسین علیه‏السلام
با توجه به سال شهادت امام حسن مجتبى علیه‏السلام به یقین هیچ معصومى به اندازه امام حسین علیه‏السلام در کنار برادر خود نبوده است. این دو امام معصوم نزدیک به پنجاه سال در کنار یکدیگر زندگى مى‏کردند. بدین جهت امام حسین علیه‏السلام بیشتر از هر مسلمان دیگرى به شخصیت علمى برادرش پى‏برده بود. و به‏ویژه در آن ده سال آخر که امامت و رهبرى را عهده دار بود، با نگرش دیگرى به امام حسن علیه‏السلام مى‏نگریست.
امام حسین علیه‏السلام ضمن اینکه برادر خود را شخصیتى بى‏مانند مى‏دانست، او را عالم‏ترین فرد به تفسیر و تأویل و آشنا به تمام علوم و مسائل حکومت و جهان اسلام مى‏دانست. چنانچه این نظر را مى‏توان از برخورد امام حسین علیه‏السلام با عایشه در تشییع جنازه برادرش به دست آورد.
در تاریخ آمده است: هنگامى که امام حسین علیه‏السلام خواست برادر خود را، بنا به توصیه‏اش پیش از دفن براى تجدید عهد نزد قبر رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ببرد، عایشه به تحریک بنى‏امیه از ورود جنازه امام حسن علیه‏السلام به داخل حجره پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم جلوگیرى کرد. امام در برابر این اهانت به فرزند پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به عایشه فرمود:
«این تو و پدرت بودید که حُرمت و حجاب رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را دریدید و کسى را داخل حجره‏اش کردید که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم جوارش را دوست نمى‏داشت و اینکه خداوند در فرداى قیامت از تو بازخواست خواهد کرد. بدان اى عایشه! که برادرم داناترین فرد به خدا و رسول او است. و داناتر است به کتاب خدا از اینکه بخواهد نسبت به رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم پرده درى کند...»8
امام حسن و نقل حدیث از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم
از جمله افرادى که نامش جزو راویان و محدّثان از رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در تاریخ ثبت گردیده، امام حسن مجتبى علیه‏السلام است. امام که در حیات پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم هنوز ده سال نداشت، با دریافت گفته‏هاى پیامبر که گاهى آیات وحى بود و گاهى روایات، آنها را از سینه پیامبر به سینه خودش منتقل کرده و سپس به دیگران انتقال مى‏داد.
امام حسن علیه‏السلام با شنیدن آیات وحى که بر رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرود مى‏آمد، بى‏درنگ به منزل آمده و آنها را براى مادرش حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام قرائت مى‏کرد. که این مسأله باعث تعجب امیرمؤمنان علیه‏السلام شده بود.
آورده‏اند که: امام مجتبى علیه‏السلام هفت ساله بود که به همراه پیامبر در مسجد حضور مى‏یافت و آنگاه که آیات جدید بر او نازل مى‏شد، همان‏ها را از زبان جدّش مى‏شنید و آن گاه که به خانه باز مى‏گشت، براى مادرش فاطمه تلاوت مى‏کرد؛ به گونه‏اى که هرگاه امیرمؤمنان وارد خانه مى‏شد، ملاحظه مى‏کرد آیات جدیدى که بر پیامبر نازل گردیده نزد فاطمه است. از آن حضرت جویا مى‏شد؛ فاطمه مى‏فرمود: از فرزندت حسن.
بدین جهت، روزى على بن ابى‏طالب علیه‏السلام زودتر به خانه آمد و از دیدِ فرزندش پنهان گشت تا آیات جدید را که بر پیامبر نازل شده بار دیگر از فرزندش بشنود.
امام حسن علیه‏السلام وارد خانه شد؛ همین که خواست آیات قرآن را براى مادرش بخواند، زبانش به لکنت افتاد و از خواندن سریع باز ماند. مادرش شگفت زده شد. امام حسن علیه‏السلام گفت: مادرم! تعجب نکن؛ گویا شخصیت بزرگى در خانه است که با شنیدن سخنانم، مرا از سخن گفتن باز مى‏دارد!
در این هنگام، امیرمؤمنان علیه‏السلام از محلّ اختفا بیرون آمده و فرزندش حسن را به آغوش گرفته و بوسید.9
گلایه‏اى از احمد بن حنبل
احمد بن حنبل در مسند خود، ضمن اختصاص فصلى به روایات امام حسن مجتبى علیه‏السلام از طریق شش نفر به نام‏هاى ابوالحوراء سعدى، هبیره، عمر بن حبشى، محمد بن على، ربیعة بن شیبان و محمد، دوازده روایت از امام حسن علیه‏السلام از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نقل کرده است.10
در حالى که در همین مسند، از عبداللّه بن عباس صد و شصت صفحه11 روایت نقل کرده است که بدون شک، مجموع آن روایات کمتر از هزار روایت نخواهد بود.
حال سؤال ما این است: با اینکه ابن عباس در مکه یا مدینه به دنیا آمده12 و با امام حسن علیه‏السلام بیش از دو یا سه سال تفاوت سنّى ندارد، چه شده که از امام حسن علیه‏السلام دوازده روایت نقل مى‏کند ولى از ابن عباس صد و شصت صفحه روایت؟ در حالى که اگر بخواهیم حضور هریک را به محضر رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم حساب کنیم، به یقین با شرایطى که امام حسن علیه‏السلام داشت، از جمله نوه بودن، حضور وى به مراتب بیشتر از حضور ابن عباس بوده است!
افزون بر این، با در نظرگرفتن اظهار نظر برخى که ابن عباس از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم چهار یا نه و یا ده حدیث13 بیشتر نشنیده است؛ شگفت‏آور است که چرا احمد بن حنبل، این همه روایت را به او نسبت داده است؟!
تدریس معارف الهى
یکى از بهترین شواهد و دلایل شخصیت والاى امام حسن مجتبى علیه‏السلام این است که وى از همان آغاز جوانى، بلکه کودکى، آنچه را که از زبان پیامبر اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم گرفته بود، سخاوتمندانه در اختیار دیگران قرار مى‏داد. ابن الصباغ مالکى درباره این کلاس پرخیر و برکت مى‏نویسد:
«حکى عنه علیه السلام انه کان یجلس فى مسجد رسول اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و یجتمع الناس حوله فیتکلّم بما یشفى غلیل السائلین و یقطع حجج المجادلین...؛ درباره حسن بن على ـ که درود بر او باد ـ نقل شده است که در مسجد رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم مى‏نشست و تشنگان معارف اسلامى گرداگردش مى‏نشستند. او به گونه‏اى سخن مى‏گفت که تشنگان علم و معرفت را سیراب نموده و ادّله و براهین دشمنان را باطل مى‏کرد...»14
ابن الصباغ سپس به نقل جریان زیر پرداخته تا شخصیت علمى امام حسن مجتبى علیه‏السلام و جایگاه والاى او را در امت اسلامى بیان کرده باشد:
على بن احمد واحدى در تفسیر خود آورده است که مردى وارد مسجد رسول اللّه شده، ملاحظه کرد که شخصى مشغول نقل حدیث از پیامبر است. مردم اطراف او را گرفته، به سخنانش گوش مى‏دادند. پس آن شخص به نزد وى آمده، گفت: مراد از شاهد و مشهود ـ که در آیه شریفه آمده است ـ چیست؟ پاسخ داد: اما شاهد که روز جمعه است و اما مراد از مشهود، روز عرفه مى‏باشد. پس از او گذشته به دیگرى برخورد کرد که همانند اولى به نقل حدیث پرداخته بود، سؤال خود را تکرار کرده از او پرسید که: مراد از شاهد و مشهود چیست؟ وى پاسخ داد: اما شاهد که روز جمعه است و اما مشهود، روز عید قربان است. آنگاه از کنار آن دو نفر گذشته، گذرش به نوجوانى افتاد که چهره‏اش همانند طلا مى‏درخشید که او هم در مسجد، کلاس درس تشکیل داده بود. پس از او درباره شاهد و مشهود پرسید. وى در پاسخ گفت:
آرى. اما شاهد، حضرت محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم است و اما مشهود، روز قیامت مى‏باشد.
آنگاه براى گفته خود، این چنین استدلال کرد:
آیا سخن پروردگار را نشنیده‏اى که مى‏فرماید: «یا ایها النّبىّ انّا أرسلناک شاهداً و مبشّراً و نذیراً»15؛ اى پیامبر! ما تو را به عنوان شاهد و بشارت دهنده و بیم دهنده فرستادیم. «ذلک یوم مجموع له الناس و ذلک یوم مشهود»16؛ روز قیامت روزى است که همه مردم براى آن جمع مى‏شوند و آن روز، روزى است که مشهود همگان است.
گوید: سپس از نام شخص اوّل پرسید، گفتند: ابن عباس است و از دومى که پرسید، گفتند: ابن عمر است و از شخص سوم که پرسید، گفتند: وى، حسن بن على بن ابى‏طالب است.17
جالب اینجاست که بر طبق نقل علامه مجلسى در بحارالانوار: «این شخص تفسیر امام را از شاهد و مشهود، بر دیگر تفسیرها که از عبداللّه بن عباس و عبداللّه بن عمر شنیده بود، ترجیح داده و آن را پسندیده بود»18؛ شاید دلیل این پذیرش، استدلال قوى امام حسن به دو آیه شریفه بوده است.
امام حسن علیه‏السلام و تربیت شاگردان
امام حسن مجتبى علیه‏السلام از دوران کودکى سفره علمى خود را پهن کرده و با نقل آیات شریفه و سپس نقل حدیث از پیامبر بزرگوار اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم خدمت بزرگى به تشنگان علم و معرفت نمود؛ به ویژه در این ده سال آخر که حوادث دردناکى به مسلمانان، خاصّه پیروان اهل بیت روى آورده بود.
امام با حلم، بردبارى، صبر و حوصله‏اى که از خود نشان مى‏دادند، خویشتن را براى هر نوع پاسخ گویى آماده ساخته بودند.
از این روى، مى‏بینیم که افراد و گروه‏ها و شخصیت‏هاى زیادى در محضر درس امام علیه‏السلام مى‏نشستند که یقیناً تاریخ، نام بسیارى از آنها را ثبت نکرده است. از جمله بسیارى از صحابه رسول خدا و تابعین هستند که از محضر پرفیض امام حسن علیه‏السلام استفاده کرده‏اند.
در اینجا برخى از بزرگان شیعه همانند شیخ طوسى در رجال خود، نام برخى از این شخصیت‏ها را به عنوان اصحاب امام آورده است که تعداد آنها از چهل و یک نفر نمى‏گذرد.
اگرچه جاى این سؤال هست که: چگونه یاران امام حسن علیه‏السلام از چهل و یک نفر تجاوز نمى‏کنند در حالى که امام نزدیک پنجاه سال در بین امت اسلامى زندگى مى‏کردند؟ و چرا یک مرتبه از تعداد 450 یار که براى امیرمؤمنان علیه‏السلام ثبت شده به چهل و یک نفر مى‏رسد؟ و چرا این عدد نسبت به امام حسین علیه‏السلام هم به دو برابر، بلکه بیشتر مى‏رسد و چرا با مقایسه با یاران امام زین العابدین علیه‏السلام یاران او یک چهارم مى‏باشد؟! علت چیست و چرا چنین شده است؟
احتمال دارد شیخ طوسى فقط نام راویان از اصحاب امام حسن علیه‏السلام را آورده باشد؛ به دلیل اینکه در بخش آخر کتاب خود به نام عده‏اى اشاره کرده است که از معصومین علیهم‏السلام روایت نکرده‏اند.
و احتمال دارد امام در زمانى مى‏زیسته که بیشتر اصحاب پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بودند، و آنها به هر دلیلى از حضور در پاى درس امام حسن علیه‏السلام و یا نقل روایت از او، خوددارى مى‏کردند.
و نیز محتمل است که تبلیغات سوء معاویة بن ابى‏سفیان تأثیر خود را گذارده باشد.
یاران امام حسن مجتبى علیه‏السلام
حال، این ما هستیم و تعداد بسیار کم از یاران امام حسن مجتبى علیه‏السلام که بخش دیگرى از این نوشتار را به یادآورى نام آنها اختصاص مى‏دهیم:
1. احنف بن قیس؛ 2. اصبغ بن نباته؛ 3. اشعث بن سوار؛ 4. جابر بن عبداللّه انصارى؛ 5. جعید همدانى؛ 6. جارود بن منذر؛ 7. جارود بن أبى‏بشر؛ 8. حبیب بن مظاهر؛ 9. حذیفة بن اسید غفارى؛ 10. حارث اعور؛ 11؛ حجر بن عدى؛ 12. حبّة بن جویر عرنى؛ 13. حبابه والبیه؛ 14. رشید هجرى؛ 15. رفاعة بن شداد؛ 16. زید بن ارقم؛ 17. سلیم بن قیس؛ 18. سفیان بن ابى‏لیلى همدانى؛ 19. سلیمان بن صرد خزاعى؛ 20. سوید بن غفله؛ 21. ظالم بن عمرو؛ 22. عبایة بن عمرو ربعى؛ 23. عمرو بن حمق خزاعى؛ 24. عامر بن واثله؛ 25. عبداللّه بن جعفر بن أبى‏طالب؛ 26. عبیداللّه بن عباس؛ 27. عمرو بن قیس مشرقى؛ 28. قیس بن سعد بن عباده؛ 29. کمیل بن زیاد؛ 30. کیسان بن کلیب؛ 31. لوط بن یحیى؛ 32. مسلم البطین؛ 33. مسعود مولى أبى وائل؛ 34. میثم تمّار؛ 35. مسیب بن نجبه؛ 36. مسلم بن عقیل؛ 37. هلال بن نساف؛ 38. ابواسحاق همدانى؛ 39. ابواسحاق سبیعى؛ 40. ابن کلیب؛ 41. فاطمه والبیه.19
نکته جالب توجّه اینکه یاران امام از نظر عدد، بسیار کم هستند اما بسیارى از آنها از شخصیت‏هاى برجسته عالم اسلام مى‏باشند.
برخى از آنها پیامبر و پنج امام را درک کرده‏اند؛ همانند جابر بن عبداللّه انصارى و برخى دیگر علاوه بر اینکه از یاران امام حسن علیه‏السلام هستند، جزو یاران امیرمؤمنان بوده‏اند؛ همانند احنف، اصبغ، جابر بن عبداللّه، جعید، حبیب، حبّه، رشید، رفاعه، زید، سلیم، سلیمان، سوید، ظالم، عمرو بن حمق، عامر، کمیل، لوط، میثم، مسیب و ابواسحاق.
و برخى دیگر جزو یاران امام حسین علیه‏السلام نیز هستند؛ همانند جابر، جعید، حبیب، رشید، زید، سلیم، ظالم، عمرو، کیسان، لوط، میثم و فاطمه. دسته دیگر از آنها جزو یاران امام سجاد علیه‏السلام نیز هستند؛ همانند جابر، رشید، سلیم و ظالم.
و گروهى نیز جزو یاران امام باقر علیه‏السلام شمرده شده‏اند؛ همانند جابر بن عبداللّه انصارى که در سال 78 ق. به دیدار خدا شتافت.20
نکته دوم اینکه عده‏اى از یاران امام حسن علیه‏السلام همانند حبیب بن مظاهر اسدى، جزو شهداى کربلا هستند. و برخى همانند کمیل بن زیاد، عمرو بن حمق خزاعى، رشید هجرى و حجر بن عدى در راه ولایت و دفاع از اهل‏بیت علیهم‏السلام به شهادت رسیده‏اند.
پى‏نوشت‏ها:
1. بحارالانوار، ج 43، ص 333.
2. الاصابة فى تمییز الصحابه، ج 2، ص 12؛ ذخائر العقبى، ص 125.
3. ر.ک: صلح الحسن.
4. بحارالانوار، ج 43، ص 333.
5. همان، ص 351؛ اثبات الوصیه، ص 159.
6. احتجاج، طبرسى، ج 1، ص 339. (با تلخیص).
7. کافى، ج 7، ص 289.
8. همان، ج 1، ص 302.
9. بحارالانوار، ج 43، ص 338.
10. مسند احمد، ج 1، ص 199.
11. همان، ص 214 ـ 374.
12. در بین مورّخان اختلاف است که ابن عباس به هنگام رحلت پیامبر(ص) چند ساله بوده است؟ عده‏اى او را ده ساله، برخى سیزده ساله و گروهى پانزده ساله دانسته‏اند. (تهذیب التهذیب، ج 5، ص 244.)
13. همان.
14. الفصول المهمه، ص 137.
15. احزاب / 45.
16. هود / 103
17. الفصول المهمه، ص 137.
18. بحارالانوار، ج 43، ص 345.
19. رجال شیخ طوسى، ص 66.
20. بهجة الآمال، ج 2، ص 480.

تبلیغات