شخصیّت علمى امام حسن مجتبى(ع)
آرشیو
چکیده
متن
دامنه شخصیّت بىمانند سبط اکبر پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم امام حسن مجتبى علیهالسلام آنقدر وسیع و گسترده است که آثار و نشانههاى آن در تمام کتابهاى حدیث، تراجم، سیره، تاریخ و مناقب فراوان به چشم مىخورد.
تواضع، فروتنى، خداترسى، روابط حسنه، احترام متقابل و کمک به بینوایان از ابعاد برجسته زندگى آن سرور جوانان بهشتى است. آن بزرگوار بازویى علمى، قضایى و نیرویى بسیار کارآمد براى حکومت علوى و شخص امیرمؤمنان علیهالسلام بوده است.
امام از جمله کسانى بود که از آغاز تا پایان به دفاع از حریم رهبرى پرداخته و در جنگهاى جمل، صفّین و نهروان فعالانه شرکت جسته، بلکه در بسیج نیروها از کوفه براى مقابله با فتنه طلحه و زبیر، گامهاى بسیار مثبت و مؤثرى برداشته است.
زندگى پر رنج و محنت امام، پر از این مسائل است که فقط به یک بُعد آن، که جایگاه علمى امام مجتبى علیهالسلام باشد، اشاره مىکنیم.
الف) امام در نگاه پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم
امام حسن مجتبى علیهالسلام کودک بود که پیامبر بزرگوار اسلام از او به عظمت و بزرگى یاد مىکرد. به یقین این برخوردهاى محبتآمیز که هیچ گاه در زمان خاص و یا در محدوده خاصّى ابراز نمىشد، نشان دهنده این بود که آن حضرت مىخواست نقاب از چهره امام حسن علیهالسلام کنار زده و شخصیّت والاى او را بیش از پیش، به مسلمانان معرفى کند.
هادى امت
حذیفه گوید: روزى صحابه رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در نزدیکى کوه حرا ـ یا غیر آن ـ گرد پیامبر جمع شده بودند که حسن در خردسالى با وقار خاصّى به جمع آنان پیوست. پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم با نگاه طولانى که بر او داشت، همه را مخاطب قرار داده و فرمود:
«آگاه باشید که همانا او ـ حسن ـ بعد از من راهنما و هدایتگر شما خواهد بود. او تحفهاى است از خداوند جهان براى من؛ از من خبر خواهد داد و مردم را با آثار باقى مانده از من آشنا خواهد کرد. سنت مرا زنده خواهد کرد. و افعال و کردارش نشانگر کارهاى من است. خداوند عنایت و رحمتش را بر او فرو فرستد. رحمت و رضوان خداوند بر کسى باد که حقّ او را بشناسد و به خاطر من به او احترام نموده و نیکى کند.»1
مصلح بزرگ
مورّخان نوشتهاند که: روزى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم ضمن اظهار محبت به امام حسن مجتبى علیهالسلام فرمود:
«انّ هذا ریحانتى و انّ ابنى هذا سید، سیصلح اللّه به بین فئتین من المسلمین؛2 همانا حسن ریحانه من است. و این فرزندم سیّد و بزرگ است و به زودى خداوند به دست او بین دو گروه مسلمان، صلح برقرار خواهد کرد.»
ناگفته نماند که این سخن، یک پیشگویى از رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم بود که در آینده بین دو گروه از مسلمانان جنگ و خونریزى خواهد شد و امام حسن علیهالسلام بین آن دو، صلح و دوستى برقرار خواهد کرد.
طبق نقل تاریخ، امام حسن مجتبى علیهالسلام با مشاهده خیانت یاران و فراهم نبودن زمینه جنگ با معاویه، خیر و صلاح امت را در این دیدند که از درگیر شدن با معاویه خوددارى کرده و با صلح پیشنهادى معاویه، موافقت کنند. و در اثر این صلح، هم مسلمانان را از شرّ هجوم خارجیان نجات دادند و هم از جنگ و خونریزى جلوگیرى کردند.3
گواه رسالت نبوى صلىاللهعلیهوآلهوسلم
و در ادامه ماجرایى که حذیفه به نقل آن پرداخته بود، آمده است که: ناگاه مرد عربى چماق به دست وارد شد و فریاد برآورد: «کدام یک از شما محمد هستید؟» یاران رسول خدا، با ناراحتى جلو رفته و گفتند: «چه مىخواهى؟» رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «آرام بگیرید.» مرد عرب خطاب به پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم گفت: «تو را دشمن داشتم، و اکنون دشمنى من نسبت به تو بیشتر شد. تو ادّعاى رسالت و پیامبرى کردهاى، دلیل و برهانت چیست؟» حضرت فرمود: «چنانچه مایل باشى، عضوى از اعضاى من به تو خبر دهد که برهان و دلیلم روشنتر خواهد بود.» مرد عرب گفت: «مگر عضو انسان هم سخن مىگوید؟!» پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «آرى. حسن جان! برخیز.» مرد عرب که گمان مىکرد، پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم او را مسخره مىکند، گفت: «خود از عهده پاسخگویى برنمىآیى، خردسالى را از جاى بلند مىکنى تا با من صحبت کند؟!»
رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «به زودى او را آگاه به خواستههاى خویش خواهى یافت.» طبق پیش بینى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم امام حسن علیهالسلام از جاى برخاسته و از وضعیت آن مرد عرب و چگونگى گرفتارى وى در بین راه سخن گفت؛ به گونهاى که باعث تعجب و حیرت او شده و گفت: «اى پسر! تو این مطالب را از کجا مىدانى؟! تو اسرار دل مرا برملا ساختى؟ گویى همراه من بودهاى! مگر تو غیب مىدانى؟» آن گاه مسلمان شد.4
راستى که امام حسن علیهالسلام با این بیانات، برهان و دلیل نبوّت پیامبر اسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم بوده است؛ چرا که این عضو کوچک پیامبر آنقدر از خود دانش نشان داد که دشمن را وادار به تسلیم و اسلام نمود.
ب) امام در نگاه امیرمؤمنان علیهالسلام
امام حسن مجتبى علیهالسلام در نگاه على علیهالسلام شخصیتى بسیار بزرگ و ممتاز بود. و از همان دوران کودکى که آیات الهى را براى مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام مىخواند، به این گوهر گرانبها را شناخت و در طول سالیانى که در کنار یکدیگر بودند، هماره از فرزند خود تعریف، تمجید و تقدیر مىکرد. حتى در برخى از موارد، قضاوت و یا پاسخ به سؤالات علمى را به عهدهاش مىگذاشت. نمونههاى زیر، بیانگر شخصیت علمى و جایگاه والاى آن حضرت در نزد پدر بزرگوارش مىباشد.
سخنرانى در محضر پدر
روزى امام علیهالسلام به فرزند خود فرمود: «برخیز و سخن گوى تا گفتارت را بشنوم». امام حسن علیهالسلام عرض کرد: «پدرجان! چگونه سخنرانى کنم با اینکه رو به روى تو قرار گرفتهام؟!» امام خود را پنهان نمود؛ به طورى که صداى حسن را مىشنید. امام حسن علیهالسلام برخاست و خطابه خود را شروع کرد و پس از حمد و ثناى الهى، فرمود:
«على، درى است که اگر کسى وارد آن در شود، مؤمن است و کسى که از آن خارج گردد، کافر است.»
در این هنگام امام على علیهالسلام برخاست و بین دو چشم حسن را بوسید و سپس فرمود: «ذریة بعضها من بعض و الله سمیع علیم»؛ آنها فرزندان و دودمانى هستند که بعضى از بعضى دیگر گرفته شدهاند و خداوند، شنوا و داناست.5
پاسخ به سؤالات مرد شامى
روز دیگرى یک فرد شامى، که خود را از پیروان امیرمؤمنان معرفى مىکرد، حضرت ضمن معرفى وى که: تو از پیروان ما نیستى بلکه براى پادشاه کشور روم سؤال هایى پیش آمده و پیکش را نزد معاویه فرستاده، او که در جواب عاجز مانده، تو را به نزد ما فرستاده است. براى پاسخ به سؤالاتش امام حسنو امام حسین علیهماالسلام را معرفى کرد. او امام حسن را براى پاسخ به سؤالات خود انتخاب کرد. مرد شامى پیش از آنکه سؤالات خود را مطرح کند، امام حسن علیهالسلام لب به سخن گشوده، فرمود:
«آمدهاى که چنین سؤال هایى را مطرح کنى: فاصله بین حق و باطل چه قدر است؟ بین آسمان و زمین چه قدر فاصله است؟ قوس و قزح چیست؟ کدام چشمه و چاه است که ارواح مشرکان در آن جمع هستند؟ ارواح مؤمنان در کجا جمع مىشوند؟ خنثى کیست؟ کدام ده چیز است که هریک سختتر از دیگرى است؟»
عرض کرد: یابن رسول اللّه! درست است، پرسشهاى من همین هاست که فرمودید. سپس امام در حضور پدر به تمام آن پرسشها پاسخ گفت. وقتى آن مرد شامى این پاسخها را شنید، گفت:
گواهى مىدهم که تو فرزند رسول خدایى و همانا على بن ابىطالب سزاوارتر است براى خلافت و جانشینى رسول خدا از معاویه...6
در مسند قضاوت
از دیگر دلایل شخصیت علمى و جایگاه والایش این است که امیرمؤمنان علیهالسلام از او مىخواهد تا در جریانى بسیار مشکل، داورى کند. او نیز درباره فردى که چاقو در دست داشت و در خرابهاى کنار کُشتهاى دستگیرش کرده بودند و همچنین درباره فرد دیگرى که خود اقرار کرده بود که مقتول در خرابه را، او کشته است؛ چنین قضاوت کرد:
«قاتل واقعى با اقرار و صداقتش جان متّهم را نجات داد و با این کار، گویى بشریت را نجات داده است و خداوند فرموده: «و من أحیاها فکانّما احیا النّاس جمیعاً»؛ هرکس انسانى را از مرگ رهایى بخشد، چنان است که گویى همه مردم را زنده کرده است. بنابراین، آن دو را آزاد کنید و دیه مقتول را از بیت المال پرداخت نمایید.»7
ج) در نگاه امام حسین علیهالسلام
با توجه به سال شهادت امام حسن مجتبى علیهالسلام به یقین هیچ معصومى به اندازه امام حسین علیهالسلام در کنار برادر خود نبوده است. این دو امام معصوم نزدیک به پنجاه سال در کنار یکدیگر زندگى مىکردند. بدین جهت امام حسین علیهالسلام بیشتر از هر مسلمان دیگرى به شخصیت علمى برادرش پىبرده بود. و بهویژه در آن ده سال آخر که امامت و رهبرى را عهده دار بود، با نگرش دیگرى به امام حسن علیهالسلام مىنگریست.
امام حسین علیهالسلام ضمن اینکه برادر خود را شخصیتى بىمانند مىدانست، او را عالمترین فرد به تفسیر و تأویل و آشنا به تمام علوم و مسائل حکومت و جهان اسلام مىدانست. چنانچه این نظر را مىتوان از برخورد امام حسین علیهالسلام با عایشه در تشییع جنازه برادرش به دست آورد.
در تاریخ آمده است: هنگامى که امام حسین علیهالسلام خواست برادر خود را، بنا به توصیهاش پیش از دفن براى تجدید عهد نزد قبر رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم ببرد، عایشه به تحریک بنىامیه از ورود جنازه امام حسن علیهالسلام به داخل حجره پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم جلوگیرى کرد. امام در برابر این اهانت به فرزند پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم به عایشه فرمود:
«این تو و پدرت بودید که حُرمت و حجاب رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را دریدید و کسى را داخل حجرهاش کردید که پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم جوارش را دوست نمىداشت و اینکه خداوند در فرداى قیامت از تو بازخواست خواهد کرد. بدان اى عایشه! که برادرم داناترین فرد به خدا و رسول او است. و داناتر است به کتاب خدا از اینکه بخواهد نسبت به رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم پرده درى کند...»8
امام حسن و نقل حدیث از پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم
از جمله افرادى که نامش جزو راویان و محدّثان از رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در تاریخ ثبت گردیده، امام حسن مجتبى علیهالسلام است. امام که در حیات پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم هنوز ده سال نداشت، با دریافت گفتههاى پیامبر که گاهى آیات وحى بود و گاهى روایات، آنها را از سینه پیامبر به سینه خودش منتقل کرده و سپس به دیگران انتقال مىداد.
امام حسن علیهالسلام با شنیدن آیات وحى که بر رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرود مىآمد، بىدرنگ به منزل آمده و آنها را براى مادرش حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام قرائت مىکرد. که این مسأله باعث تعجب امیرمؤمنان علیهالسلام شده بود.
آوردهاند که: امام مجتبى علیهالسلام هفت ساله بود که به همراه پیامبر در مسجد حضور مىیافت و آنگاه که آیات جدید بر او نازل مىشد، همانها را از زبان جدّش مىشنید و آن گاه که به خانه باز مىگشت، براى مادرش فاطمه تلاوت مىکرد؛ به گونهاى که هرگاه امیرمؤمنان وارد خانه مىشد، ملاحظه مىکرد آیات جدیدى که بر پیامبر نازل گردیده نزد فاطمه است. از آن حضرت جویا مىشد؛ فاطمه مىفرمود: از فرزندت حسن.
بدین جهت، روزى على بن ابىطالب علیهالسلام زودتر به خانه آمد و از دیدِ فرزندش پنهان گشت تا آیات جدید را که بر پیامبر نازل شده بار دیگر از فرزندش بشنود.
امام حسن علیهالسلام وارد خانه شد؛ همین که خواست آیات قرآن را براى مادرش بخواند، زبانش به لکنت افتاد و از خواندن سریع باز ماند. مادرش شگفت زده شد. امام حسن علیهالسلام گفت: مادرم! تعجب نکن؛ گویا شخصیت بزرگى در خانه است که با شنیدن سخنانم، مرا از سخن گفتن باز مىدارد!
در این هنگام، امیرمؤمنان علیهالسلام از محلّ اختفا بیرون آمده و فرزندش حسن را به آغوش گرفته و بوسید.9
گلایهاى از احمد بن حنبل
احمد بن حنبل در مسند خود، ضمن اختصاص فصلى به روایات امام حسن مجتبى علیهالسلام از طریق شش نفر به نامهاى ابوالحوراء سعدى، هبیره، عمر بن حبشى، محمد بن على، ربیعة بن شیبان و محمد، دوازده روایت از امام حسن علیهالسلام از پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم نقل کرده است.10
در حالى که در همین مسند، از عبداللّه بن عباس صد و شصت صفحه11 روایت نقل کرده است که بدون شک، مجموع آن روایات کمتر از هزار روایت نخواهد بود.
حال سؤال ما این است: با اینکه ابن عباس در مکه یا مدینه به دنیا آمده12 و با امام حسن علیهالسلام بیش از دو یا سه سال تفاوت سنّى ندارد، چه شده که از امام حسن علیهالسلام دوازده روایت نقل مىکند ولى از ابن عباس صد و شصت صفحه روایت؟ در حالى که اگر بخواهیم حضور هریک را به محضر رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم حساب کنیم، به یقین با شرایطى که امام حسن علیهالسلام داشت، از جمله نوه بودن، حضور وى به مراتب بیشتر از حضور ابن عباس بوده است!
افزون بر این، با در نظرگرفتن اظهار نظر برخى که ابن عباس از پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم چهار یا نه و یا ده حدیث13 بیشتر نشنیده است؛ شگفتآور است که چرا احمد بن حنبل، این همه روایت را به او نسبت داده است؟!
تدریس معارف الهى
یکى از بهترین شواهد و دلایل شخصیت والاى امام حسن مجتبى علیهالسلام این است که وى از همان آغاز جوانى، بلکه کودکى، آنچه را که از زبان پیامبر اسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم گرفته بود، سخاوتمندانه در اختیار دیگران قرار مىداد. ابن الصباغ مالکى درباره این کلاس پرخیر و برکت مىنویسد:
«حکى عنه علیه السلام انه کان یجلس فى مسجد رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم و یجتمع الناس حوله فیتکلّم بما یشفى غلیل السائلین و یقطع حجج المجادلین...؛ درباره حسن بن على ـ که درود بر او باد ـ نقل شده است که در مسجد رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم مىنشست و تشنگان معارف اسلامى گرداگردش مىنشستند. او به گونهاى سخن مىگفت که تشنگان علم و معرفت را سیراب نموده و ادّله و براهین دشمنان را باطل مىکرد...»14
ابن الصباغ سپس به نقل جریان زیر پرداخته تا شخصیت علمى امام حسن مجتبى علیهالسلام و جایگاه والاى او را در امت اسلامى بیان کرده باشد:
على بن احمد واحدى در تفسیر خود آورده است که مردى وارد مسجد رسول اللّه شده، ملاحظه کرد که شخصى مشغول نقل حدیث از پیامبر است. مردم اطراف او را گرفته، به سخنانش گوش مىدادند. پس آن شخص به نزد وى آمده، گفت: مراد از شاهد و مشهود ـ که در آیه شریفه آمده است ـ چیست؟ پاسخ داد: اما شاهد که روز جمعه است و اما مراد از مشهود، روز عرفه مىباشد. پس از او گذشته به دیگرى برخورد کرد که همانند اولى به نقل حدیث پرداخته بود، سؤال خود را تکرار کرده از او پرسید که: مراد از شاهد و مشهود چیست؟ وى پاسخ داد: اما شاهد که روز جمعه است و اما مشهود، روز عید قربان است. آنگاه از کنار آن دو نفر گذشته، گذرش به نوجوانى افتاد که چهرهاش همانند طلا مىدرخشید که او هم در مسجد، کلاس درس تشکیل داده بود. پس از او درباره شاهد و مشهود پرسید. وى در پاسخ گفت:
آرى. اما شاهد، حضرت محمد صلىاللهعلیهوآلهوسلم است و اما مشهود، روز قیامت مىباشد.
آنگاه براى گفته خود، این چنین استدلال کرد:
آیا سخن پروردگار را نشنیدهاى که مىفرماید: «یا ایها النّبىّ انّا أرسلناک شاهداً و مبشّراً و نذیراً»15؛ اى پیامبر! ما تو را به عنوان شاهد و بشارت دهنده و بیم دهنده فرستادیم. «ذلک یوم مجموع له الناس و ذلک یوم مشهود»16؛ روز قیامت روزى است که همه مردم براى آن جمع مىشوند و آن روز، روزى است که مشهود همگان است.
گوید: سپس از نام شخص اوّل پرسید، گفتند: ابن عباس است و از دومى که پرسید، گفتند: ابن عمر است و از شخص سوم که پرسید، گفتند: وى، حسن بن على بن ابىطالب است.17
جالب اینجاست که بر طبق نقل علامه مجلسى در بحارالانوار: «این شخص تفسیر امام را از شاهد و مشهود، بر دیگر تفسیرها که از عبداللّه بن عباس و عبداللّه بن عمر شنیده بود، ترجیح داده و آن را پسندیده بود»18؛ شاید دلیل این پذیرش، استدلال قوى امام حسن به دو آیه شریفه بوده است.
امام حسن علیهالسلام و تربیت شاگردان
امام حسن مجتبى علیهالسلام از دوران کودکى سفره علمى خود را پهن کرده و با نقل آیات شریفه و سپس نقل حدیث از پیامبر بزرگوار اسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم خدمت بزرگى به تشنگان علم و معرفت نمود؛ به ویژه در این ده سال آخر که حوادث دردناکى به مسلمانان، خاصّه پیروان اهل بیت روى آورده بود.
امام با حلم، بردبارى، صبر و حوصلهاى که از خود نشان مىدادند، خویشتن را براى هر نوع پاسخ گویى آماده ساخته بودند.
از این روى، مىبینیم که افراد و گروهها و شخصیتهاى زیادى در محضر درس امام علیهالسلام مىنشستند که یقیناً تاریخ، نام بسیارى از آنها را ثبت نکرده است. از جمله بسیارى از صحابه رسول خدا و تابعین هستند که از محضر پرفیض امام حسن علیهالسلام استفاده کردهاند.
در اینجا برخى از بزرگان شیعه همانند شیخ طوسى در رجال خود، نام برخى از این شخصیتها را به عنوان اصحاب امام آورده است که تعداد آنها از چهل و یک نفر نمىگذرد.
اگرچه جاى این سؤال هست که: چگونه یاران امام حسن علیهالسلام از چهل و یک نفر تجاوز نمىکنند در حالى که امام نزدیک پنجاه سال در بین امت اسلامى زندگى مىکردند؟ و چرا یک مرتبه از تعداد 450 یار که براى امیرمؤمنان علیهالسلام ثبت شده به چهل و یک نفر مىرسد؟ و چرا این عدد نسبت به امام حسین علیهالسلام هم به دو برابر، بلکه بیشتر مىرسد و چرا با مقایسه با یاران امام زین العابدین علیهالسلام یاران او یک چهارم مىباشد؟! علت چیست و چرا چنین شده است؟
احتمال دارد شیخ طوسى فقط نام راویان از اصحاب امام حسن علیهالسلام را آورده باشد؛ به دلیل اینکه در بخش آخر کتاب خود به نام عدهاى اشاره کرده است که از معصومین علیهمالسلام روایت نکردهاند.
و احتمال دارد امام در زمانى مىزیسته که بیشتر اصحاب پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم بودند، و آنها به هر دلیلى از حضور در پاى درس امام حسن علیهالسلام و یا نقل روایت از او، خوددارى مىکردند.
و نیز محتمل است که تبلیغات سوء معاویة بن ابىسفیان تأثیر خود را گذارده باشد.
یاران امام حسن مجتبى علیهالسلام
حال، این ما هستیم و تعداد بسیار کم از یاران امام حسن مجتبى علیهالسلام که بخش دیگرى از این نوشتار را به یادآورى نام آنها اختصاص مىدهیم:
1. احنف بن قیس؛ 2. اصبغ بن نباته؛ 3. اشعث بن سوار؛ 4. جابر بن عبداللّه انصارى؛ 5. جعید همدانى؛ 6. جارود بن منذر؛ 7. جارود بن أبىبشر؛ 8. حبیب بن مظاهر؛ 9. حذیفة بن اسید غفارى؛ 10. حارث اعور؛ 11؛ حجر بن عدى؛ 12. حبّة بن جویر عرنى؛ 13. حبابه والبیه؛ 14. رشید هجرى؛ 15. رفاعة بن شداد؛ 16. زید بن ارقم؛ 17. سلیم بن قیس؛ 18. سفیان بن ابىلیلى همدانى؛ 19. سلیمان بن صرد خزاعى؛ 20. سوید بن غفله؛ 21. ظالم بن عمرو؛ 22. عبایة بن عمرو ربعى؛ 23. عمرو بن حمق خزاعى؛ 24. عامر بن واثله؛ 25. عبداللّه بن جعفر بن أبىطالب؛ 26. عبیداللّه بن عباس؛ 27. عمرو بن قیس مشرقى؛ 28. قیس بن سعد بن عباده؛ 29. کمیل بن زیاد؛ 30. کیسان بن کلیب؛ 31. لوط بن یحیى؛ 32. مسلم البطین؛ 33. مسعود مولى أبى وائل؛ 34. میثم تمّار؛ 35. مسیب بن نجبه؛ 36. مسلم بن عقیل؛ 37. هلال بن نساف؛ 38. ابواسحاق همدانى؛ 39. ابواسحاق سبیعى؛ 40. ابن کلیب؛ 41. فاطمه والبیه.19
نکته جالب توجّه اینکه یاران امام از نظر عدد، بسیار کم هستند اما بسیارى از آنها از شخصیتهاى برجسته عالم اسلام مىباشند.
برخى از آنها پیامبر و پنج امام را درک کردهاند؛ همانند جابر بن عبداللّه انصارى و برخى دیگر علاوه بر اینکه از یاران امام حسن علیهالسلام هستند، جزو یاران امیرمؤمنان بودهاند؛ همانند احنف، اصبغ، جابر بن عبداللّه، جعید، حبیب، حبّه، رشید، رفاعه، زید، سلیم، سلیمان، سوید، ظالم، عمرو بن حمق، عامر، کمیل، لوط، میثم، مسیب و ابواسحاق.
و برخى دیگر جزو یاران امام حسین علیهالسلام نیز هستند؛ همانند جابر، جعید، حبیب، رشید، زید، سلیم، ظالم، عمرو، کیسان، لوط، میثم و فاطمه. دسته دیگر از آنها جزو یاران امام سجاد علیهالسلام نیز هستند؛ همانند جابر، رشید، سلیم و ظالم.
و گروهى نیز جزو یاران امام باقر علیهالسلام شمرده شدهاند؛ همانند جابر بن عبداللّه انصارى که در سال 78 ق. به دیدار خدا شتافت.20
نکته دوم اینکه عدهاى از یاران امام حسن علیهالسلام همانند حبیب بن مظاهر اسدى، جزو شهداى کربلا هستند. و برخى همانند کمیل بن زیاد، عمرو بن حمق خزاعى، رشید هجرى و حجر بن عدى در راه ولایت و دفاع از اهلبیت علیهمالسلام به شهادت رسیدهاند.
پىنوشتها:
1. بحارالانوار، ج 43، ص 333.
2. الاصابة فى تمییز الصحابه، ج 2، ص 12؛ ذخائر العقبى، ص 125.
3. ر.ک: صلح الحسن.
4. بحارالانوار، ج 43، ص 333.
5. همان، ص 351؛ اثبات الوصیه، ص 159.
6. احتجاج، طبرسى، ج 1، ص 339. (با تلخیص).
7. کافى، ج 7، ص 289.
8. همان، ج 1، ص 302.
9. بحارالانوار، ج 43، ص 338.
10. مسند احمد، ج 1، ص 199.
11. همان، ص 214 ـ 374.
12. در بین مورّخان اختلاف است که ابن عباس به هنگام رحلت پیامبر(ص) چند ساله بوده است؟ عدهاى او را ده ساله، برخى سیزده ساله و گروهى پانزده ساله دانستهاند. (تهذیب التهذیب، ج 5، ص 244.)
13. همان.
14. الفصول المهمه، ص 137.
15. احزاب / 45.
16. هود / 103
17. الفصول المهمه، ص 137.
18. بحارالانوار، ج 43، ص 345.
19. رجال شیخ طوسى، ص 66.
20. بهجة الآمال، ج 2، ص 480.
تواضع، فروتنى، خداترسى، روابط حسنه، احترام متقابل و کمک به بینوایان از ابعاد برجسته زندگى آن سرور جوانان بهشتى است. آن بزرگوار بازویى علمى، قضایى و نیرویى بسیار کارآمد براى حکومت علوى و شخص امیرمؤمنان علیهالسلام بوده است.
امام از جمله کسانى بود که از آغاز تا پایان به دفاع از حریم رهبرى پرداخته و در جنگهاى جمل، صفّین و نهروان فعالانه شرکت جسته، بلکه در بسیج نیروها از کوفه براى مقابله با فتنه طلحه و زبیر، گامهاى بسیار مثبت و مؤثرى برداشته است.
زندگى پر رنج و محنت امام، پر از این مسائل است که فقط به یک بُعد آن، که جایگاه علمى امام مجتبى علیهالسلام باشد، اشاره مىکنیم.
الف) امام در نگاه پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم
امام حسن مجتبى علیهالسلام کودک بود که پیامبر بزرگوار اسلام از او به عظمت و بزرگى یاد مىکرد. به یقین این برخوردهاى محبتآمیز که هیچ گاه در زمان خاص و یا در محدوده خاصّى ابراز نمىشد، نشان دهنده این بود که آن حضرت مىخواست نقاب از چهره امام حسن علیهالسلام کنار زده و شخصیّت والاى او را بیش از پیش، به مسلمانان معرفى کند.
هادى امت
حذیفه گوید: روزى صحابه رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در نزدیکى کوه حرا ـ یا غیر آن ـ گرد پیامبر جمع شده بودند که حسن در خردسالى با وقار خاصّى به جمع آنان پیوست. پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم با نگاه طولانى که بر او داشت، همه را مخاطب قرار داده و فرمود:
«آگاه باشید که همانا او ـ حسن ـ بعد از من راهنما و هدایتگر شما خواهد بود. او تحفهاى است از خداوند جهان براى من؛ از من خبر خواهد داد و مردم را با آثار باقى مانده از من آشنا خواهد کرد. سنت مرا زنده خواهد کرد. و افعال و کردارش نشانگر کارهاى من است. خداوند عنایت و رحمتش را بر او فرو فرستد. رحمت و رضوان خداوند بر کسى باد که حقّ او را بشناسد و به خاطر من به او احترام نموده و نیکى کند.»1
مصلح بزرگ
مورّخان نوشتهاند که: روزى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم ضمن اظهار محبت به امام حسن مجتبى علیهالسلام فرمود:
«انّ هذا ریحانتى و انّ ابنى هذا سید، سیصلح اللّه به بین فئتین من المسلمین؛2 همانا حسن ریحانه من است. و این فرزندم سیّد و بزرگ است و به زودى خداوند به دست او بین دو گروه مسلمان، صلح برقرار خواهد کرد.»
ناگفته نماند که این سخن، یک پیشگویى از رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم بود که در آینده بین دو گروه از مسلمانان جنگ و خونریزى خواهد شد و امام حسن علیهالسلام بین آن دو، صلح و دوستى برقرار خواهد کرد.
طبق نقل تاریخ، امام حسن مجتبى علیهالسلام با مشاهده خیانت یاران و فراهم نبودن زمینه جنگ با معاویه، خیر و صلاح امت را در این دیدند که از درگیر شدن با معاویه خوددارى کرده و با صلح پیشنهادى معاویه، موافقت کنند. و در اثر این صلح، هم مسلمانان را از شرّ هجوم خارجیان نجات دادند و هم از جنگ و خونریزى جلوگیرى کردند.3
گواه رسالت نبوى صلىاللهعلیهوآلهوسلم
و در ادامه ماجرایى که حذیفه به نقل آن پرداخته بود، آمده است که: ناگاه مرد عربى چماق به دست وارد شد و فریاد برآورد: «کدام یک از شما محمد هستید؟» یاران رسول خدا، با ناراحتى جلو رفته و گفتند: «چه مىخواهى؟» رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «آرام بگیرید.» مرد عرب خطاب به پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم گفت: «تو را دشمن داشتم، و اکنون دشمنى من نسبت به تو بیشتر شد. تو ادّعاى رسالت و پیامبرى کردهاى، دلیل و برهانت چیست؟» حضرت فرمود: «چنانچه مایل باشى، عضوى از اعضاى من به تو خبر دهد که برهان و دلیلم روشنتر خواهد بود.» مرد عرب گفت: «مگر عضو انسان هم سخن مىگوید؟!» پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «آرى. حسن جان! برخیز.» مرد عرب که گمان مىکرد، پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم او را مسخره مىکند، گفت: «خود از عهده پاسخگویى برنمىآیى، خردسالى را از جاى بلند مىکنى تا با من صحبت کند؟!»
رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «به زودى او را آگاه به خواستههاى خویش خواهى یافت.» طبق پیش بینى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم امام حسن علیهالسلام از جاى برخاسته و از وضعیت آن مرد عرب و چگونگى گرفتارى وى در بین راه سخن گفت؛ به گونهاى که باعث تعجب و حیرت او شده و گفت: «اى پسر! تو این مطالب را از کجا مىدانى؟! تو اسرار دل مرا برملا ساختى؟ گویى همراه من بودهاى! مگر تو غیب مىدانى؟» آن گاه مسلمان شد.4
راستى که امام حسن علیهالسلام با این بیانات، برهان و دلیل نبوّت پیامبر اسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم بوده است؛ چرا که این عضو کوچک پیامبر آنقدر از خود دانش نشان داد که دشمن را وادار به تسلیم و اسلام نمود.
ب) امام در نگاه امیرمؤمنان علیهالسلام
امام حسن مجتبى علیهالسلام در نگاه على علیهالسلام شخصیتى بسیار بزرگ و ممتاز بود. و از همان دوران کودکى که آیات الهى را براى مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام مىخواند، به این گوهر گرانبها را شناخت و در طول سالیانى که در کنار یکدیگر بودند، هماره از فرزند خود تعریف، تمجید و تقدیر مىکرد. حتى در برخى از موارد، قضاوت و یا پاسخ به سؤالات علمى را به عهدهاش مىگذاشت. نمونههاى زیر، بیانگر شخصیت علمى و جایگاه والاى آن حضرت در نزد پدر بزرگوارش مىباشد.
سخنرانى در محضر پدر
روزى امام علیهالسلام به فرزند خود فرمود: «برخیز و سخن گوى تا گفتارت را بشنوم». امام حسن علیهالسلام عرض کرد: «پدرجان! چگونه سخنرانى کنم با اینکه رو به روى تو قرار گرفتهام؟!» امام خود را پنهان نمود؛ به طورى که صداى حسن را مىشنید. امام حسن علیهالسلام برخاست و خطابه خود را شروع کرد و پس از حمد و ثناى الهى، فرمود:
«على، درى است که اگر کسى وارد آن در شود، مؤمن است و کسى که از آن خارج گردد، کافر است.»
در این هنگام امام على علیهالسلام برخاست و بین دو چشم حسن را بوسید و سپس فرمود: «ذریة بعضها من بعض و الله سمیع علیم»؛ آنها فرزندان و دودمانى هستند که بعضى از بعضى دیگر گرفته شدهاند و خداوند، شنوا و داناست.5
پاسخ به سؤالات مرد شامى
روز دیگرى یک فرد شامى، که خود را از پیروان امیرمؤمنان معرفى مىکرد، حضرت ضمن معرفى وى که: تو از پیروان ما نیستى بلکه براى پادشاه کشور روم سؤال هایى پیش آمده و پیکش را نزد معاویه فرستاده، او که در جواب عاجز مانده، تو را به نزد ما فرستاده است. براى پاسخ به سؤالاتش امام حسنو امام حسین علیهماالسلام را معرفى کرد. او امام حسن را براى پاسخ به سؤالات خود انتخاب کرد. مرد شامى پیش از آنکه سؤالات خود را مطرح کند، امام حسن علیهالسلام لب به سخن گشوده، فرمود:
«آمدهاى که چنین سؤال هایى را مطرح کنى: فاصله بین حق و باطل چه قدر است؟ بین آسمان و زمین چه قدر فاصله است؟ قوس و قزح چیست؟ کدام چشمه و چاه است که ارواح مشرکان در آن جمع هستند؟ ارواح مؤمنان در کجا جمع مىشوند؟ خنثى کیست؟ کدام ده چیز است که هریک سختتر از دیگرى است؟»
عرض کرد: یابن رسول اللّه! درست است، پرسشهاى من همین هاست که فرمودید. سپس امام در حضور پدر به تمام آن پرسشها پاسخ گفت. وقتى آن مرد شامى این پاسخها را شنید، گفت:
گواهى مىدهم که تو فرزند رسول خدایى و همانا على بن ابىطالب سزاوارتر است براى خلافت و جانشینى رسول خدا از معاویه...6
در مسند قضاوت
از دیگر دلایل شخصیت علمى و جایگاه والایش این است که امیرمؤمنان علیهالسلام از او مىخواهد تا در جریانى بسیار مشکل، داورى کند. او نیز درباره فردى که چاقو در دست داشت و در خرابهاى کنار کُشتهاى دستگیرش کرده بودند و همچنین درباره فرد دیگرى که خود اقرار کرده بود که مقتول در خرابه را، او کشته است؛ چنین قضاوت کرد:
«قاتل واقعى با اقرار و صداقتش جان متّهم را نجات داد و با این کار، گویى بشریت را نجات داده است و خداوند فرموده: «و من أحیاها فکانّما احیا النّاس جمیعاً»؛ هرکس انسانى را از مرگ رهایى بخشد، چنان است که گویى همه مردم را زنده کرده است. بنابراین، آن دو را آزاد کنید و دیه مقتول را از بیت المال پرداخت نمایید.»7
ج) در نگاه امام حسین علیهالسلام
با توجه به سال شهادت امام حسن مجتبى علیهالسلام به یقین هیچ معصومى به اندازه امام حسین علیهالسلام در کنار برادر خود نبوده است. این دو امام معصوم نزدیک به پنجاه سال در کنار یکدیگر زندگى مىکردند. بدین جهت امام حسین علیهالسلام بیشتر از هر مسلمان دیگرى به شخصیت علمى برادرش پىبرده بود. و بهویژه در آن ده سال آخر که امامت و رهبرى را عهده دار بود، با نگرش دیگرى به امام حسن علیهالسلام مىنگریست.
امام حسین علیهالسلام ضمن اینکه برادر خود را شخصیتى بىمانند مىدانست، او را عالمترین فرد به تفسیر و تأویل و آشنا به تمام علوم و مسائل حکومت و جهان اسلام مىدانست. چنانچه این نظر را مىتوان از برخورد امام حسین علیهالسلام با عایشه در تشییع جنازه برادرش به دست آورد.
در تاریخ آمده است: هنگامى که امام حسین علیهالسلام خواست برادر خود را، بنا به توصیهاش پیش از دفن براى تجدید عهد نزد قبر رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم ببرد، عایشه به تحریک بنىامیه از ورود جنازه امام حسن علیهالسلام به داخل حجره پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم جلوگیرى کرد. امام در برابر این اهانت به فرزند پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم به عایشه فرمود:
«این تو و پدرت بودید که حُرمت و حجاب رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را دریدید و کسى را داخل حجرهاش کردید که پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم جوارش را دوست نمىداشت و اینکه خداوند در فرداى قیامت از تو بازخواست خواهد کرد. بدان اى عایشه! که برادرم داناترین فرد به خدا و رسول او است. و داناتر است به کتاب خدا از اینکه بخواهد نسبت به رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم پرده درى کند...»8
امام حسن و نقل حدیث از پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم
از جمله افرادى که نامش جزو راویان و محدّثان از رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در تاریخ ثبت گردیده، امام حسن مجتبى علیهالسلام است. امام که در حیات پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم هنوز ده سال نداشت، با دریافت گفتههاى پیامبر که گاهى آیات وحى بود و گاهى روایات، آنها را از سینه پیامبر به سینه خودش منتقل کرده و سپس به دیگران انتقال مىداد.
امام حسن علیهالسلام با شنیدن آیات وحى که بر رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرود مىآمد، بىدرنگ به منزل آمده و آنها را براى مادرش حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام قرائت مىکرد. که این مسأله باعث تعجب امیرمؤمنان علیهالسلام شده بود.
آوردهاند که: امام مجتبى علیهالسلام هفت ساله بود که به همراه پیامبر در مسجد حضور مىیافت و آنگاه که آیات جدید بر او نازل مىشد، همانها را از زبان جدّش مىشنید و آن گاه که به خانه باز مىگشت، براى مادرش فاطمه تلاوت مىکرد؛ به گونهاى که هرگاه امیرمؤمنان وارد خانه مىشد، ملاحظه مىکرد آیات جدیدى که بر پیامبر نازل گردیده نزد فاطمه است. از آن حضرت جویا مىشد؛ فاطمه مىفرمود: از فرزندت حسن.
بدین جهت، روزى على بن ابىطالب علیهالسلام زودتر به خانه آمد و از دیدِ فرزندش پنهان گشت تا آیات جدید را که بر پیامبر نازل شده بار دیگر از فرزندش بشنود.
امام حسن علیهالسلام وارد خانه شد؛ همین که خواست آیات قرآن را براى مادرش بخواند، زبانش به لکنت افتاد و از خواندن سریع باز ماند. مادرش شگفت زده شد. امام حسن علیهالسلام گفت: مادرم! تعجب نکن؛ گویا شخصیت بزرگى در خانه است که با شنیدن سخنانم، مرا از سخن گفتن باز مىدارد!
در این هنگام، امیرمؤمنان علیهالسلام از محلّ اختفا بیرون آمده و فرزندش حسن را به آغوش گرفته و بوسید.9
گلایهاى از احمد بن حنبل
احمد بن حنبل در مسند خود، ضمن اختصاص فصلى به روایات امام حسن مجتبى علیهالسلام از طریق شش نفر به نامهاى ابوالحوراء سعدى، هبیره، عمر بن حبشى، محمد بن على، ربیعة بن شیبان و محمد، دوازده روایت از امام حسن علیهالسلام از پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم نقل کرده است.10
در حالى که در همین مسند، از عبداللّه بن عباس صد و شصت صفحه11 روایت نقل کرده است که بدون شک، مجموع آن روایات کمتر از هزار روایت نخواهد بود.
حال سؤال ما این است: با اینکه ابن عباس در مکه یا مدینه به دنیا آمده12 و با امام حسن علیهالسلام بیش از دو یا سه سال تفاوت سنّى ندارد، چه شده که از امام حسن علیهالسلام دوازده روایت نقل مىکند ولى از ابن عباس صد و شصت صفحه روایت؟ در حالى که اگر بخواهیم حضور هریک را به محضر رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم حساب کنیم، به یقین با شرایطى که امام حسن علیهالسلام داشت، از جمله نوه بودن، حضور وى به مراتب بیشتر از حضور ابن عباس بوده است!
افزون بر این، با در نظرگرفتن اظهار نظر برخى که ابن عباس از پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم چهار یا نه و یا ده حدیث13 بیشتر نشنیده است؛ شگفتآور است که چرا احمد بن حنبل، این همه روایت را به او نسبت داده است؟!
تدریس معارف الهى
یکى از بهترین شواهد و دلایل شخصیت والاى امام حسن مجتبى علیهالسلام این است که وى از همان آغاز جوانى، بلکه کودکى، آنچه را که از زبان پیامبر اسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم گرفته بود، سخاوتمندانه در اختیار دیگران قرار مىداد. ابن الصباغ مالکى درباره این کلاس پرخیر و برکت مىنویسد:
«حکى عنه علیه السلام انه کان یجلس فى مسجد رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم و یجتمع الناس حوله فیتکلّم بما یشفى غلیل السائلین و یقطع حجج المجادلین...؛ درباره حسن بن على ـ که درود بر او باد ـ نقل شده است که در مسجد رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم مىنشست و تشنگان معارف اسلامى گرداگردش مىنشستند. او به گونهاى سخن مىگفت که تشنگان علم و معرفت را سیراب نموده و ادّله و براهین دشمنان را باطل مىکرد...»14
ابن الصباغ سپس به نقل جریان زیر پرداخته تا شخصیت علمى امام حسن مجتبى علیهالسلام و جایگاه والاى او را در امت اسلامى بیان کرده باشد:
على بن احمد واحدى در تفسیر خود آورده است که مردى وارد مسجد رسول اللّه شده، ملاحظه کرد که شخصى مشغول نقل حدیث از پیامبر است. مردم اطراف او را گرفته، به سخنانش گوش مىدادند. پس آن شخص به نزد وى آمده، گفت: مراد از شاهد و مشهود ـ که در آیه شریفه آمده است ـ چیست؟ پاسخ داد: اما شاهد که روز جمعه است و اما مراد از مشهود، روز عرفه مىباشد. پس از او گذشته به دیگرى برخورد کرد که همانند اولى به نقل حدیث پرداخته بود، سؤال خود را تکرار کرده از او پرسید که: مراد از شاهد و مشهود چیست؟ وى پاسخ داد: اما شاهد که روز جمعه است و اما مشهود، روز عید قربان است. آنگاه از کنار آن دو نفر گذشته، گذرش به نوجوانى افتاد که چهرهاش همانند طلا مىدرخشید که او هم در مسجد، کلاس درس تشکیل داده بود. پس از او درباره شاهد و مشهود پرسید. وى در پاسخ گفت:
آرى. اما شاهد، حضرت محمد صلىاللهعلیهوآلهوسلم است و اما مشهود، روز قیامت مىباشد.
آنگاه براى گفته خود، این چنین استدلال کرد:
آیا سخن پروردگار را نشنیدهاى که مىفرماید: «یا ایها النّبىّ انّا أرسلناک شاهداً و مبشّراً و نذیراً»15؛ اى پیامبر! ما تو را به عنوان شاهد و بشارت دهنده و بیم دهنده فرستادیم. «ذلک یوم مجموع له الناس و ذلک یوم مشهود»16؛ روز قیامت روزى است که همه مردم براى آن جمع مىشوند و آن روز، روزى است که مشهود همگان است.
گوید: سپس از نام شخص اوّل پرسید، گفتند: ابن عباس است و از دومى که پرسید، گفتند: ابن عمر است و از شخص سوم که پرسید، گفتند: وى، حسن بن على بن ابىطالب است.17
جالب اینجاست که بر طبق نقل علامه مجلسى در بحارالانوار: «این شخص تفسیر امام را از شاهد و مشهود، بر دیگر تفسیرها که از عبداللّه بن عباس و عبداللّه بن عمر شنیده بود، ترجیح داده و آن را پسندیده بود»18؛ شاید دلیل این پذیرش، استدلال قوى امام حسن به دو آیه شریفه بوده است.
امام حسن علیهالسلام و تربیت شاگردان
امام حسن مجتبى علیهالسلام از دوران کودکى سفره علمى خود را پهن کرده و با نقل آیات شریفه و سپس نقل حدیث از پیامبر بزرگوار اسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم خدمت بزرگى به تشنگان علم و معرفت نمود؛ به ویژه در این ده سال آخر که حوادث دردناکى به مسلمانان، خاصّه پیروان اهل بیت روى آورده بود.
امام با حلم، بردبارى، صبر و حوصلهاى که از خود نشان مىدادند، خویشتن را براى هر نوع پاسخ گویى آماده ساخته بودند.
از این روى، مىبینیم که افراد و گروهها و شخصیتهاى زیادى در محضر درس امام علیهالسلام مىنشستند که یقیناً تاریخ، نام بسیارى از آنها را ثبت نکرده است. از جمله بسیارى از صحابه رسول خدا و تابعین هستند که از محضر پرفیض امام حسن علیهالسلام استفاده کردهاند.
در اینجا برخى از بزرگان شیعه همانند شیخ طوسى در رجال خود، نام برخى از این شخصیتها را به عنوان اصحاب امام آورده است که تعداد آنها از چهل و یک نفر نمىگذرد.
اگرچه جاى این سؤال هست که: چگونه یاران امام حسن علیهالسلام از چهل و یک نفر تجاوز نمىکنند در حالى که امام نزدیک پنجاه سال در بین امت اسلامى زندگى مىکردند؟ و چرا یک مرتبه از تعداد 450 یار که براى امیرمؤمنان علیهالسلام ثبت شده به چهل و یک نفر مىرسد؟ و چرا این عدد نسبت به امام حسین علیهالسلام هم به دو برابر، بلکه بیشتر مىرسد و چرا با مقایسه با یاران امام زین العابدین علیهالسلام یاران او یک چهارم مىباشد؟! علت چیست و چرا چنین شده است؟
احتمال دارد شیخ طوسى فقط نام راویان از اصحاب امام حسن علیهالسلام را آورده باشد؛ به دلیل اینکه در بخش آخر کتاب خود به نام عدهاى اشاره کرده است که از معصومین علیهمالسلام روایت نکردهاند.
و احتمال دارد امام در زمانى مىزیسته که بیشتر اصحاب پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم بودند، و آنها به هر دلیلى از حضور در پاى درس امام حسن علیهالسلام و یا نقل روایت از او، خوددارى مىکردند.
و نیز محتمل است که تبلیغات سوء معاویة بن ابىسفیان تأثیر خود را گذارده باشد.
یاران امام حسن مجتبى علیهالسلام
حال، این ما هستیم و تعداد بسیار کم از یاران امام حسن مجتبى علیهالسلام که بخش دیگرى از این نوشتار را به یادآورى نام آنها اختصاص مىدهیم:
1. احنف بن قیس؛ 2. اصبغ بن نباته؛ 3. اشعث بن سوار؛ 4. جابر بن عبداللّه انصارى؛ 5. جعید همدانى؛ 6. جارود بن منذر؛ 7. جارود بن أبىبشر؛ 8. حبیب بن مظاهر؛ 9. حذیفة بن اسید غفارى؛ 10. حارث اعور؛ 11؛ حجر بن عدى؛ 12. حبّة بن جویر عرنى؛ 13. حبابه والبیه؛ 14. رشید هجرى؛ 15. رفاعة بن شداد؛ 16. زید بن ارقم؛ 17. سلیم بن قیس؛ 18. سفیان بن ابىلیلى همدانى؛ 19. سلیمان بن صرد خزاعى؛ 20. سوید بن غفله؛ 21. ظالم بن عمرو؛ 22. عبایة بن عمرو ربعى؛ 23. عمرو بن حمق خزاعى؛ 24. عامر بن واثله؛ 25. عبداللّه بن جعفر بن أبىطالب؛ 26. عبیداللّه بن عباس؛ 27. عمرو بن قیس مشرقى؛ 28. قیس بن سعد بن عباده؛ 29. کمیل بن زیاد؛ 30. کیسان بن کلیب؛ 31. لوط بن یحیى؛ 32. مسلم البطین؛ 33. مسعود مولى أبى وائل؛ 34. میثم تمّار؛ 35. مسیب بن نجبه؛ 36. مسلم بن عقیل؛ 37. هلال بن نساف؛ 38. ابواسحاق همدانى؛ 39. ابواسحاق سبیعى؛ 40. ابن کلیب؛ 41. فاطمه والبیه.19
نکته جالب توجّه اینکه یاران امام از نظر عدد، بسیار کم هستند اما بسیارى از آنها از شخصیتهاى برجسته عالم اسلام مىباشند.
برخى از آنها پیامبر و پنج امام را درک کردهاند؛ همانند جابر بن عبداللّه انصارى و برخى دیگر علاوه بر اینکه از یاران امام حسن علیهالسلام هستند، جزو یاران امیرمؤمنان بودهاند؛ همانند احنف، اصبغ، جابر بن عبداللّه، جعید، حبیب، حبّه، رشید، رفاعه، زید، سلیم، سلیمان، سوید، ظالم، عمرو بن حمق، عامر، کمیل، لوط، میثم، مسیب و ابواسحاق.
و برخى دیگر جزو یاران امام حسین علیهالسلام نیز هستند؛ همانند جابر، جعید، حبیب، رشید، زید، سلیم، ظالم، عمرو، کیسان، لوط، میثم و فاطمه. دسته دیگر از آنها جزو یاران امام سجاد علیهالسلام نیز هستند؛ همانند جابر، رشید، سلیم و ظالم.
و گروهى نیز جزو یاران امام باقر علیهالسلام شمرده شدهاند؛ همانند جابر بن عبداللّه انصارى که در سال 78 ق. به دیدار خدا شتافت.20
نکته دوم اینکه عدهاى از یاران امام حسن علیهالسلام همانند حبیب بن مظاهر اسدى، جزو شهداى کربلا هستند. و برخى همانند کمیل بن زیاد، عمرو بن حمق خزاعى، رشید هجرى و حجر بن عدى در راه ولایت و دفاع از اهلبیت علیهمالسلام به شهادت رسیدهاند.
پىنوشتها:
1. بحارالانوار، ج 43، ص 333.
2. الاصابة فى تمییز الصحابه، ج 2، ص 12؛ ذخائر العقبى، ص 125.
3. ر.ک: صلح الحسن.
4. بحارالانوار، ج 43، ص 333.
5. همان، ص 351؛ اثبات الوصیه، ص 159.
6. احتجاج، طبرسى، ج 1، ص 339. (با تلخیص).
7. کافى، ج 7، ص 289.
8. همان، ج 1، ص 302.
9. بحارالانوار، ج 43، ص 338.
10. مسند احمد، ج 1، ص 199.
11. همان، ص 214 ـ 374.
12. در بین مورّخان اختلاف است که ابن عباس به هنگام رحلت پیامبر(ص) چند ساله بوده است؟ عدهاى او را ده ساله، برخى سیزده ساله و گروهى پانزده ساله دانستهاند. (تهذیب التهذیب، ج 5، ص 244.)
13. همان.
14. الفصول المهمه، ص 137.
15. احزاب / 45.
16. هود / 103
17. الفصول المهمه، ص 137.
18. بحارالانوار، ج 43، ص 345.
19. رجال شیخ طوسى، ص 66.
20. بهجة الآمال، ج 2، ص 480.