آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

زندگى افتخارآمیز امام حسن مجتبى علیه‏السلام را مى‏توان به دو بخش کلّى زیر تقسیم کرد:
1. از کودکى تا امامت؛
این بخش، خود مى‏تواند داراى سه مرحله باشد:
الف) امام در عهد رسول اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ؛
ب) امام در زمان خلفاء ثلاث؛
ج) امام در عصر خلافت پدر.
2. از شهادت پدر تا شهادت خودش؛
این بخش نیز به دو مرحله قابل تفکیک است:
الف) از بیعت مردم تا زمان صلح؛
ب) از هنگام صلح تا شهادت.
بررسى همه دوره‏هاى حیات آن امام همام، در این نوشتار نمى‏گنجد؛ آنچه مى‏خوانید، نگرشى کوتاه به فضایل ملکوتى، ویژگى‏هاى ظاهرى و مقامات معنوى آن سبط اکبر رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم است.
طلوع مهر
در تاریخ میلاد خجسته امام مجتبى علیه‏السلام اندکى اختلاف وجود دارد. طبق قول مشهور، در 15 ماه مبارک رمضان سال سوم هجرى، در شهر مدینه منوّره چشم به جهان گشود.1 هفت سال از عمر شریفش مصادف با حیات پربار خاتم الانبیاء صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بود. پدر گرامى‏اش امام على بن ابیطالب علیه‏السلام و مادر ارجمندش حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام ، دختر پیامبر خداست.
هنگامى که مژده ولادت امام حسن علیه‏السلام به گوش پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم رسید، به خانه دخترش فاطمه آمد و فرمود:
«یا اسماء هاتى ابنى؛ اى اسماء! فرزندم را بیاور».2
پیامبر خاتم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و والدین حضرت نه تنها در نامگذارى آن کودک از خداى متعال سبقت نگرفتند که در انتظار نشستند تا اسم آن مولود مبارک را خداوند بى‏همتا برگزیند. سرانجام وحى الهى نازل شد و به رسولش خبر داد که: «این نوزاد را حسن بنامید.» آنگاه رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم گوسفندى را قربانى کرد و موى سر آن نورسیده را تراشید و به اندازه وزن آن، نقره صدقه داد و با دستان مبارکش نوعى عطر مخلوط، به نام «خَلوق» به سر آن کودک شایسته مالید و آنگاه نافش را برید و...3
تنها کنیه امام مجتبى علیه‏السلام «ابومحمّد» است. ولى در القاب حضرت تعابیر مختلفى ذکر شده است. مشهورترین القاب حضرتش عبارتند از: تقىّ، زکىّ، سیّد، سبط، ولىّ.4
در نقش نگین انگشترى اش نیز اختلاف است. سیره نگاران، عبارات زیر را نقش نگین حضرت دانسته‏اند:
«العزّة للّه وحده»؛ «العزّة للّه»؛ «اللّه اکبر»؛ «به نستعین» و «حسبى‏اللّه».5
امام صادق علیه‏السلام در این مورد مى‏فرماید: «ثمّ کان فى خاتم الحسن و الحسین علیهماالسلام ، حسبى‏اللّه».6
از امام رضا علیه‏السلام نیز نقل شده است که فرمود: «کان نقش خاتم الحسن علیه‏السلام ، العزّة للّه»7
و نیز بعضى‏ها عبارت «لا اله الاّ اللّه الحقّ المبین» را نقش انگشتر امام مجتبى علیه‏السلام دانسته‏اند.8
شکوفه‏هاى سبز
از امام مجتبى علیه‏السلام 15 فرزند بر جاى مانده است که اسامى آنها، با تفکیک مادرانشان، عبارتند از:
ـ زید، امّ‏الحسن و امّ‏الحسین؛ از مادرى به نام «بشیر» بنت ابى‏مسعود.
ـ حسن، (معروف به حسن مثّنى)؛ از مادرى به نام «خولة» بنت منصور.
ـ قاسم، عبداللّه و عمر؛ از مادر کنیز.
ـ عبدالرحمن؛ از مادر کنیز.
ـ حسین، فاطمه و طلحه؛ از مادرى به نام «امّ‏اسحاق» بنت طلحة بن عبداللّه.
ـ فاطمه، رقیّه و امّ‏سلمه؛ که مادرانشان متفاوت بوده است.9
بر اساس بیان تاریخ نگاران، فقط حسن و زید، صاحب نسل بوده‏اند و از سایر فرزندان امام مجتبى علیه‏السلام نسلى باقى نمانده است.
سیماى شکوهمند
امام مجتبى علیه‏السلام شباهت بسیارى به رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم داشت. شاید در همان روزهاى آغازین حیات مبارکش بود که پیامبر خاتم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم با نظاره جمال و کمال او فرمود: «أشبهتَ خَلقى و خُلقى10؛ تو از لحاظ آفرینش و خوى (صورت و سیرت) مانند من هستى.»
این سخن مى‏تواند بیانگر لیاقت، شایستگى و تربیت صحیح امام مجتبى علیه‏السلام باشد. شخصیت ممتازى که بعدها مى‏بایست براى احراز منصب الهى «امامت» ـ که همان وراثت و خلافت پیامبر اکرم و جانشینى وصى او است ـ برگزیده شود.
ابن صبّاغ مالکى در کتاب «الفصول المهمّة» چهره شکوهمند امام مجتبى علیه‏السلام را این گونه به تصویر کشیده است:
«امام ابومحمد الحسن بن على، رنگى سپید آمیخته با سرخى داشت. دیدگانش درشت و سیاه، گونه هایش هموار، موى وسط سینه‏اش نازک، موى ریشش انبوه، پشت گوشش پرمُو، بینى‏اش کشیده و برّاق همچون شمشیرى از نقره، مفاصلش درشت و شانه‏هایش از یکدیگر دور، بود.
انسانى متوسّط القامه و ملیح بود. نیکوترین صورت را داشت. با رنگ سیاه خضاب مى‏کرد. مویش پر چین و کوتاه و قامتش رسا بود.»11
سیرت نیکو
روش، منش، رفتار و کردار امام مجتبى علیه‏السلام نمونه روزگار بود. در یک جمع‏بندى کلّى، مى‏توان چنین نتیجه گرفت که تاریخ نویسان مهم‏ترین برجستگى‏هاى اخلاقى آن حضرت را «بخشنده‏ترین، بزرگمنش‏ترین، با سخاوت‏ترین، حلیم‏ترین، زاهدترین، راستگوترین، پارساترین، عابدترین، گرامى‏ترین، پرگذشت‏ترین و داراى گشاده‏ترین سینه در میان مردم» ثبت و ضبط کرده‏اند.
شیخ صدوق در کتاب امالى از امام صادق علیه‏السلام و آن حضرت از پدرانش چنین نقل مى‏کند:
«امام حسن بن على بن ابیطالب علیه‏السلام ، در میان مردم زمان خود، عابدترین، پارساترین و گرامى‏ترین افراد بود. چون قصد حجّ مى‏کرد، پیاده مى‏رفت و گاهى پاى خود را برهنه مى‏نمود. هیچگاه دست به کارى نمى‏زد مگر اینکه خدا را یاد مى‏نمود. راستگوترین مردم بود و رساترین بیان را داشت. هرگاه به در ورودى مسجدى مى‏رسید، سر خود را بلند کرده، عرض مى‏نمود: «بارالها! مهمان تو به حضورت رسیده، اى احسانگر! بنده تباهکارت به درگاهت شتافته؛ پس از زشتیهایى که مرتکب شده، به خاطر زیباییهایى که نزد تو است، در گذر؛ اى کریم!»12
زینب بنت ابى‏رافع روایت مى‏کند: فاطمه علیهاالسلام در زمانى که پدر ارجمندش بر بستر بیمارى مرگ افتاده بود، دست دو فرزندش را گرفت و خدمت پدر بزرگوارش آورد و فرمود: «اى پیامبر خدا! این دو، فرزندانت هستند؛ آیا براى آنان ارثى از خود قرار نمى‏دهى؟»
رسول مکرّم اسلام در پاسخ دخترش فرمود: «امّا الحسن فانّ له هیبتى و سؤددى، و امّا الحسین فله جودى و شجاعتى؛13 هیبت و آقایى خود را براى حسن و بخشش و شجاعتم را براى حسین ارث قرار مى‏دهم».
محمد بن اسحاق مى‏گوید: «پس از رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم هیچ کس در شرف و عزّت به رتبه حسن بن على نرسید.»14
و همو روایت مى‏کند: «حسن بن على را در راه حجّ ملاقات کردم که از مرکب خویش پیاده شد و قدم زنان حرکت کرد. در این موقع تمام کسانى که با او بودند، به او اقتدا نموده و پیاده حرکت کردند؛ حتى سعد بن ابى‏وقّاص را دیدم که فرود آمد و پیاده، گام زد.»15
واصل بن عطاء مى‏گوید: «سیماى حسن بن على، چون سیماى پیامبران و هیبت او چون هیبت پادشاهان بود.»16
فضایل خجسته
امام مجتبى علیه‏السلام داراى فضایل فراوانى است که خلاصه آن را تحت سه عنوان زیر بیان مى‏کنیم:
1. تبار پاک
از مهم‏ترین فضایل آن امام وارسته این است که پدرش على مرتضى، دومین شخصیّت برجسته جهان اسلام و مادرش فاطمه زهرا، نخستین بانوى نمونه اسلام و نیاى ارجمندش، آخرین پیام آور خداى یکتا است. جدّه فداکارش اوّلین بانوى مسلمان، حضرت خدیجه بنت خویلد است؛ بانویى که تا پایان عمر، یار و غمگسار روزهاى غریبى پیامبر بود و با بذل و بخشش اموال خویش، روند و حرکت دین نوپاى محمدى را شتاب بیشترى داد.
جعفربن ابیطالب، عموى شایسته و والامقام امام مجتبى و حضرت حمزه سیّدالشّهداء، عمّ پدرش حیدر کرّار است.
امام مجتبى علیه‏السلام میوه شاخسار آن درختى است که ریشه‏اش استوار، ساقه‏ها، شاخه‏ها و برگهایش بهترین ساقه‏ها، شاخه‏ها و برگها.
2. آیات آسمانى
از برجسته‏ترین فضایل امام مجتبى علیه‏السلام این است که او جزو اصحاب کساء و آل عبا و از اهل‏بیت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم است؛ اهل بیتى که آیات فراوانى در شأن ایشان نازل شده است. آیه تطهیر از جمله آن آیات است:
عمر بن ابى‏سلمه (پسر همسر رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ) مى‏گوید: پیامبر در خانه امّ‏سلمه حضور داشت که این آیه نازل شد: «انّما یُریدُ اللّه لیُذهب عنکم الرّجس اهل‏البیت و یطهّرکم تطهیراً»17؛ خداوند اراده کرده است که از شما اهل‏بیت، پلیدى را بزداید و پاکیزگیتان بخشد.
در این هنگام حضرت، دخترش فاطمه و پسرانش حسن و حسین را فراخواند و عبائى را بر سرآنها افکند و در حالى که على پشت سر او ایستاده بود، فرمود: «اللّهمّ هؤُلاء اهلُ بیتى فَاَذْهَبْ عَنهُمُ الرّجسَ و طَهِّرْهُم تَطهیراً؛ پروردگارا! اینان اهل بیت من هستند، پس پلیدى را از آنان دور فرما و آنان را پاکیزه گردان».
امّ‏سلمه از آن حضرت پرسید: آیا من نیز جزو آنان هستم؟ رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم پاسخ داد: «تو در جایگاه خودت هستى، جایگاه تو بسیار نیکو است».18
حضور امام مجتبى علیه‏السلام در جریان «مباهله» نیز نشانه اعتبار و اهمیّتى است که رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم براى امام مجتبى علیه‏السلام قائل شده است. و نیز حضور آن حضرت در «بیعت رضوان» و بیعت نمودن پیامبر با او، جایگاه رفیع آن امام همام را نشان مى‏دهد.19
3. روایات نبوى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم
با توجه به اصالت خانوادگى و تربیت علوى و فاطمى است که رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم امام مجتبى علیه‏السلام و برادر بزرگوارش را با چنین جملاتى مى‏ستاید:
«و هما خیر أهل الأرض20؛ و آن دو (حسنین) بهترین فرد روى زمین هستند».
«و هما سیّدا شباب اهل الجنّة21؛ و آن دو سرور جوانان اهل بهشتند».
«و هما من العترة (أهل البیت) التى لا تفترق عن القرآن الى یوم القیامة، و لن تضلّ اُمّةٌ تمسّکت بهما22؛ آن دو متعلق به خانواده عترت هستند و تا روز قیامت از قرآن جدا نمى‏شوند؛ در صورتى که امت به آن دو تمسّک جویند، هرگز گمراه نخواهند شد».
و در مورد امام حسن مجتبى علیه‏السلام فرمود:
«لوکان العقل رجلاً لکان الحسن23؛ اگر عقل به شکل مردى مجسّم مى‏شد؛ همانا حسن بود».
لرزان از خوف خدا
امام مجتبى علیه‏السلام بنده خاکسار خدا بود. در هنگام عبادت از قفس تنگ دنیا مى‏رهید و تا شاخساران ملکوت پر مى‏کشید. طعم عبادت، شهد دیگرى در کامش مى‏نشاند و جوهر جانش را قبضه مى‏کرد. همواره در انتظار فرارسیدن ساعات نماز و لحظات عبادت مى‏ماند و چون وقت فرایض نزدیک مى‏شد، روح و روانش متغیّر مى‏گشت و رنگ از رخسارش مى‏پرید:
«انّ الحسن بن علىّ علیهماالسلام کان اذا توضّأ اِرتعدت مفاصله، و اصفرّ لونه، فقیل له فی ذلک فقال: حقّ على کلّ من وقف بین یدی ربّ العرش أن یصفرّ لونه و تر تعد مفاصله24؛ همانا حسن بن على علیهماالسلام وقتى وضو مى‏ساخت و آماده نماز مى‏شد؛ رنگش دگرگون مى‏گردید و بند بند وجودش مى‏لرزید. از آن حضرت از علت این حال، سؤال شد؛ فرمود: سزاوار است کسى که در پیشگاه خداوند عرش مى‏ایستد، رنگش پریده و بند بند اعضایش بلرزد.»
نشستن در محراب عبادت از خوشایندترین لحظات عمرش به حساب مى‏آمد. به همین جهت بهترین و زیباترین لباسهایش را بر تن مى‏کرد. در روایتى بیان شده که حضرت براى نماز بهترین جامه‏هایش را پوشید؛ پرسیدند: چرا بهترین لباس خودت را پوشیدى؟ فرمود:
«انّ اللّه جمیلٌ یُحِبُّ الجمال؛ فَاَتَجَمَّلَ لِرَبّى وَ هُوَ یَقُولُ «خذوا زینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسجِدٍ»25؛ خداوند زیبا است و زیبایى را دوست دارد. از این رو در هنگام راز و نیاز با خداى خویش، لباس زیبایم را مى‏پوشم؟ در حالى که خداوند فرموده است: هنگام مسجد رفتن، زینت خود را برگیرید».26
در حدیثى دیگر آمده است:
«کانَ الحسن بن علىّ علیهماالسلام اذا قامَ الىَ الصلوةِ، لَبِسَ اَجْوَدَ ثِیابَهُ27؛ حسن بن على علیهماالسلام هنگام نماز بهترین جامه‏هایش را مى‏پوشید.»
بر این اساس، مستحب است که در حال نماز نیکوترین لباس‏هاى خود را بپوشیم و ضمن معطّر ساختن خویش، با رعایت نظافت و طهارت کامل، به نماز بایستیم و با خداى خویش به راز و نیاز بپردازیم.
به نماز ایستادن امام مجتبى علیه‏السلام شگفت مى‏نماید و مطالعه روایت «لرزیدن مفصلهاى حضرتش در حین عبادت» انسان را متحیّر مى‏سازد:
امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید:
«انّ الحسن بن علىٍّ علیهماالسلام کانَ اذا قامَ فى صلاته تَرتَعِدُ فرائصُهُ بینَ یَدَى رَبِّهِ ـ عزّوجلّ ـ و کانَ اذا ذَکَرَ الجَنَّة و النّار اضْطَرَبَ اِضْطِرابَ السَّلیم؛28 حسن بن على علیهماالسلام وقتى به نماز مى‏ایستاد، تن مبارکش در مقابل پروردگارش مى‏لرزید و هرگاه که یاد بهشت و جهنّم مى‏نمود، چون مارگزیده مضطرب و پریشان مى‏شد و به خود مى‏پیچید».
با آنکه مرکبهایى در اختیار داشت، مسافت 450 کیلومترى مدینه تا مکّه معظّمه را زیر اشعه سوزان آفتاب حجاز و روى سنگریزه‏هاى داغ بیابان، پیاده مى‏پیمود و به این شکل 25 مرتبه پیاده به زیارت کعبه شتافت تا رضایت خداى خویش را بیشتر فراهم آورد.29
خشوع امام مجتبى علیه‏السلام در مقابل خداى مهربانش نیز حکایت شیرین دارد. حضرت چنان در محراب عبادت مدهوشِ جمال و کمال حق مى‏شد که رنگش دگرگون شده و تنش به لرزه مى‏افتاد:
راوى مى‏گوید: «مهمان امام مجتبى علیه‏السلام بودم... هنگام اداى فریضه نماز شد. امام از اتاق بیرون رفت تا وضو بگیرد؛ من نیز آماده مى‏شدم تا نماز بگزارم. در آستانه در اتاق، حضرت را دیدم که رنگش تغییر کرده و حالتى خاص پیدا کرده است. پرسیدم: چرا اینطور شده‏اید؟ فرمود: کسى که مى‏خواهد به پیشگاه الهى وارد شود، مى‏بایست چنین دگرگون شود. و هنگامى که حضرت را در حال نماز دیدم، از شدّت خضوع و خشوعش، موى بر اندامم راست شد. وقتى خوب نگاه کردم، دریافتم که حضرت در نماز و در پیشگاه خداوند متعال، مى‏لرزد و ذکر مى‏گوید.»30
حُسن ختام این بخش، روایتى است که مفضل از امام جعفر صادق علیه‏السلام ، از پدر بزرگوار و او از جدّش نقل نموده است که فرمود:
«أنّ الحسن بن علی بن أبى‏طالب کان أعبدالنّاس فی زمانه، و أزهدهم و أفضلهم، و کان إذا حجّ حجّ ماشیاً، و ربّما مشى حافیاً، و کان أذا ذکرالموت بکى، و اذا ذکرالقبر بکى، و اذا ذکر البعث و النشور بکى، و اذا ذکر الممرّ على الصراط بکى، و اذا ذکر العرض على اللّه ـ تعالى ذکره ـ شهق شهقةً یعشى علیه منها... 31؛امام حسن بن‏على بن ابى‏طالب علیهم‏السلام در زمان خود عابدترین، زاهدترین و بهترینِ مردم بود؛ و با پاى پیاده و برهنه حجّ انجام مى‏داد؛ و هرگاه از مرگ سخن گفته مى‏شد، گریه مى‏کرد و هرگاه ذکرى از قبر به میان مى‏آمد، مى‏گریست. و زمانى که از قیامت نام برده مى‏شد، اشک مى‏ریخت. و زمانى که از گذشتن پل صراط سخن به میان مى‏آمد؛ گریه مى‏کرد؛ و هنگامى که عرضه شدن (اعمال) بر خدا به میان مى‏آمد، از هوش مى‏رفت به نحوى که همه چیز از ذهن و نظرش پوشیده مى‏شد.»
کریمانه با مردم
امام مجتبى علیه‏السلام از خیل ستارگان پرفروغ است. او به «کریم اهل‏بیت» شهرت دارد. رفتار کریمانه او در سینه تاریخ موج مى‏زند و جهانیان سرگشته درهم و دینار را به تحیّر وامى‏دارد. در بین مردمى که در چاه دنیا خواهى سقوط کرده‏اند و براى دستیابى به دنیا، تن به هرنوع خوارى و ذلّت مى‏دهند؛ مطالعه بخششهاى کریمانه امام مجتبى علیه‏السلام خواندنى و شنیدنى است.
ابن شهرآشوب در کتاب مناقب روایت مى‏کند که: مردى از امام مجتبى علیه‏السلام تقاضاى کمک مالى نمود. حضرت پنجاه هزار درهم و پانصد دینار به او داد. آنگاه فرمود: «برو باربرى بیاور تا این پولها را برایت حمل کند.» مرد، باربرى آورد، حضرت عباى سبز رنگش را به مرد سائل داد و فرمود: «این کرایه باربر است.»32
گاهى امام با دیدن انسان‏هاى بى‏پناه، خود به نیّات آنها پى مى‏برد و قبل از اینکه چیزى بطلبند، هدایایى تقدیم مى‏کرد و منتظر اظهار نیاز آنها نمى نشست. روایت زیر گویاى همین مطلب است:
فردى از چادر نشینان خدمت امام مجتبى علیه‏السلام شرفیاب شد. قبل از آنکه اظهار نیاز کند، حضرت امر فرمود که هرچه در خزانه هست، به او بدهند. وقتى به سراغ خزانه رفتند، مبلغ بیست هزار درهم یافتند و همه را به سائل نیازمند دادند. مرد سائل که از رفتار سخاوتمندانه امام به شگفت آمده بود، عرض کرد: آقاى من! چرا به من فرصت ندادید تا نیاز خود را بیان کنم و در مدح شما سخن بگویم؟ امام در پاسخش فرمود:
«ما گروهى هستیم که بخششهایمان تازه و بى‏درنگ صورت مى‏گیرد.»33
امام مجتبى علیه‏السلام در جود و کرم از همگان سبقت گرفته بود؛ آن چنان که با بذل و بخششهاى خداپسندانه، دست از دارایى‏هاى خویش مى‏کشید و همه را در راه خشنودى خدا تقدیم مى‏کرد. این، در واقع بیانگر بى‏اعتنایى آن حضرت به مظاهر فریبنده دنیا بود. در همین مورد نوشته‏اند:
«امام مجتبى علیه‏السلام در طول عمر خود، دوبار تمامِ اموال و دارایى خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار ثروت خود را به دو نیم تقسیم کرد و نصف آن را براى خود نگهداشت و نصف دیگر را در راه خدا بخشید.»34
ابن سعد در کتاب الطبقات الکبرىعلاوه بر روایت فوق مى‏افزاید:
«... حتى اگر دوجفت کفش یا دو جفت پاپوش داشت، یک جفت آن را براى خود بر مى‏داشت و جفت دیگر را به نیازمندان مى‏رساند...»35
امام مجتبى علیه‏السلام نسبت به فقیرانِ فرهنگى و فریب خوردگان جاهل نیز قلب رئوف و دل مهربان داشت. گرچه آنها بر اثر فریب دشمنان با هتّاکى و بى‏حرمتى با امام برخورد مى‏کردند؛ اما امام هیچگاه از سخنان بیهوده آنان غضبناک نمى‏شد و با لطف و مهربانى آنها را نوازش مى‏کرد و به رفع نیازهایشان همت مى‏گماشت. آنان نیز با دیدن برخوردهاى خاضعانه امام به حیرت مى‏افتادند و در اندک مدّت از گفته‏هاى خویش ندامت مى‏جستند و اظهار پیشمانى مى‏کردند. نمونه بارز فروتنى امام با فقرزدگان فرهنگى و دین باختگان بى‏هویّت، ملاقات با آن مرد شامى است که جریانش در متون تاریخى بیان شده است.36
چشمه سار محبّت
اظهار محبتّهاى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به حسنین و علاقه وافر او به آن دو، قابل بیان و بررسى نیست. پیامبر اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در روایتى فرمود:
«حسن منّى و انا منهُ، احبَّ اللّهُ مَن احبّهُ...37؛ حسن از من است و من از حسن؛ کسى را که من دوست دارم خدا نیز دوست دارد.»
و نیز فرمود:
«احبُّ اهل بیتى الىّ الحسن و الحسین...38؛ محبوب‏ترین فرد از خاندانم، حسن و حسین است.»
زید بن ارقم روایت مى‏کند:
«در مسجد، نزد رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نشسته بودم. در این هنگام فاطمه همراه حسن و حسین از خانه‏اش خارج شد و به سوى جایگاه پدر گرامى‏اش شتافت و به دنبال آنان على علیه‏السلام نیز سر رسید. آنگاه پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم رو به جانب من کرده، فرمود: هرکس این چند نفر را دوست بدارد، با من دوستى نموده است و هرکس با آنان دشمنى کند، با من دشمنى ورزیده است».39
از مجموع این روایات، که تعدادشان هم کم نیست، استفاده مى‏شود که محبت امام مجتبى علیه‏السلام و برادر گرامى‏اش در قلب شفّاف و نورانى پیامبر خاتم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم موج مى‏زد. معمولاً رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم علاقه شدید و محبّت وافر خود نسبت به آنان را در میان مردم اظهار مى‏نمود. گرچه نحوه ابراز فرق داشت؛ گاهى سخن شیوایى در این مورد بیان مى‏نمود و گاهى از منبر پایین مى‏آمد و آنها را مى‏بوسید و بعد از نوازش آن دو، بار دیگر بالاى منبر قرار مى‏گرفت. افزون بر این، از رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نقل شده است که در هنگام اظهار محبت به حسنین علیهماالسلام مى‏فرمود: «شاهدان، این ابراز علاقه را به غائبان برسانند.»40
راستى! هدف رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم از علنى ساختن این اظهار محبت‏ها چه بود؟
آیا هدف پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم جز آماده سازى اذهان عموم، به پذیرش امامت حسنین بعد از ولایت پدر بزرگوارشان بود؟
لازم به ذکر است که محبّت شدید رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نسبت به حسنین باعث شده بود که آن حضرت براى حفظ آن دو از کید مکّاران و حسد حسودان تعویذ41 زیر را تلاوت نماید:
«اُعیذُ کُما بِکَلِمات اللّهِ التّامّةِ مِنْ کُلِّ شیطانٍ هامّةٍ وَ مِنْ کُلّ عینٍ لامّْةٍ؛42 شما را از شرّ هر شیطان آزار دهنده و هر چشم شومى به پناه کلمات تامّ خدایى مى‏برم».
از منظر نخبگان اهل سنّت
برجستگان عرصه‏هاى علم و تاریخ، توصیفاتى زیبا در رثاى شخصیّت ملکوتى امام مجتبى علیه‏السلام دارند که ذکر آنها در این نوشتار مختصر نمى‏گنجد ولى شایسته است که جهت نمونه به دیدگاه‏هاى کوتاه تنى چند از اصحاب سیره و تاریخ اشاره شود:
1. جلال الدین سیوطى:
«کان الحسن رضى اللّه عنه له مناقب کثیرة: سیّداً، حلیماً، ذا سکینة و وقار و حشمة، جواداً ممدوحاً...43؛ حسن بن على علیهماالسلام داراى امتیازات و فضایل انسانى فراوان بود؛ او شخصیتى بزرگوار، بردبار، با وقار، متین، سخى، بخشنده، و مورد ستایش مردم بود.»
و نیز مى‏نویسد:
«سبط رسول اللّه و ریحانته و آخر الخلفاء بنصّه... و هو خامس أهل الکساء...»44
2. ابن عساکر شافعى:
«هو سبط رسول اللّه و ریحانته و أحد سیّدَى شباب أهل الجنّة... .»45
3. سبط ابن جوزى:
«کان من کبار الأجواد، و له الخاطر الوقّاد، و کان رسول اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم یحبّه حبّاً شدیداً»46
4. ابن اثیر:
«و هو سیّد شباب أهل الجنّة، و ریحانة النّبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و شبیهه، سمّاه النّبىّ الحسن ... و هو خامس أهل الکساء.»47
5. ابونعیم اصفهانى:
«عن الامام حسن المجتبى علیه‏السلام : سیّد الشباب، و المصلح بین الأرقاب و الأحباب، شبه رسول صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و حبیبه، سلیل الهدى، و حلیف أهل التقى، خامس أهل الکساء، و ابن سیّدة‏النّساء، الحسن بن على بن ابى‏طالب رضى‏اللّه عنهما.»48
پى‏نوشت‏ها:
1. حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه، رسول جعفریان، ص 119.
2. تحلیلى از زندگانى سیاسى امام حسن(ع)، علامه جعفر مرتضى عاملى، ترجمه محمد سپهرى، ص 30.
3. همان، ص 31؛ امام حسن و امام حسین(ع)، سید محسن امین عاملى، ص 29.
4. اعلام الهدایة، مجمع جهانى اهل‏بیت، ج 4، ص 45.
5. امام حسن و امام حسین(ع)، ص 30.
6. اعلام الهدایة، ج 4، ص 45، به نقل از کافى، ج 6، ص 473 و بحارالانوار، ج 43، ص 258.
7. همان.
8. موسوعة کلمات الامام الحسن(ع)، نشر معروف، مؤسسه باقرالعلوم، ص 269 و 270.
9. امام حسن و امام حسین(ع)، ص 30.
10. تحلیلى از زندگانى سیاسى امام حسن(ع)، ص 25؛ امام حسن و امام حسین(ع)، ص 26.
11. امام حسن و امام حسین(ع)، ص 31 و 32.
12. همان، ص 32.
13. تحلیلى از زندگانى سیاسى امام حسن(ع)، ص 26.
14. همان.
15. امام حسن و امام حسین (ع)، ص 33.
16. همان.
17. احزاب / 33.
18. امام حسن و امام حسین(ع)، ص 34 و 35.
19. حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه، ص 120.
20. اعلام الهدایة، ج 4، ص 26، به نقل از عیون اخبارالرضا(ع)، ج 1، ص 67.
21. همان، به نقل از سنن ابن ماجه، ج 1، ص 56.
22. همان، به نقل از جامع ترمذى، ص 541 و مستدرک الحاکم، ج 3، ص 109.
23. حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه، ص 121، به نقل از فرائد السمطین، ج 2، ص 68.
24. موسوعة کلمات الامام الحسن (ع)، ص 268.
25. اعراف / 31.
26. موسوعة کلمات الامام الحسن(ع)، ص 296.
27. داستانها و حکایت‏هاى نماز چهارده معصوم(ع)، عباس عزیزى، ص 87، به نقل از وسایل الشیعه، ج 3، ص 331.
28. همان، به نقل از بحارالانوار، ج 84، ص 158.
29. همان، ص 18، به نقل از خاندان وحى، ص 323.
30. همان، ص 90، به نقل از عدة‏الداعى، ص 180.
31. اعلام الهدایة، ج 4، ص 33، به نقل از امالى صدوق، ص 150 و بحارالانوار، ج 43، ص 331.
32. موسوعة کلمات الامام الحسن(ع)، ص 236.
33. امام حسن و امام حسین(ع)، ص 39.
34. سیره پیشوایان، مهدى پیشوایى، ص 90 و 91.
35. امام حسن و امام حسین(ع)، ص 38.
36. منتخب میزان الحکمة، ص 43، به نقل از تاریخ مختصر بغداد، ج 7.
37. همان، ص 43.
38. تحلیلى از زندگانى سیاسى امام حسن(ع)، ص 38، به نقل از الغدیر، ج 7، ص 124.
39. امام حسن و امام حسین(ع)، ص 36.
40. حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه، ص 120.
41. دعایى که براى دفع بلا و آفت چشم زخم، در کاغذ مى‏نویسند و به گردن و یا بازو مى‏بندند.
42. امام حسن و امام حسین(ع)، ص 38.
43. سیره پیشوایان، مهدى پیشوایى، ص 88، به نقل از تاریخ الخلفاء، چ 3، بغداد، 1383 ه .ق، ص 189.
44 ـ 48. اعلام الهدایه، ج 4، ص 31 و 32.

تبلیغات