آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

اگر سده چهارم هجرى را عصر شکوفا شدن استعدادهاى بزرگ بنامیم، سخنى به گزاف نگفته‏ایم. کلینى، ابن قولویه، على بن ابراهیم قمى، شیخ صدوق و ده‏ها عالم برجسته دیگر در این قرن مى‏زیستند.
یکى از چهره‏هاى فرهیخته و ارزشمند شیعى این سده که کمک شایانى به ترویج و نشر مذهب اهل‏بیت عصمت و طهارت علیهم‏السلام نمود، ابوعبداللّه صفوانى است که در این نوشتار به معرفى او مى‏پردازیم.
تولد
نامش محمد، کنیه‏اش ابوعبداللّه و ملقّب به جمّال، صفوانى و اسدى است. به خاطر انتساب او به خاندان بنى‏اسد، اسدى هم نامیده مى‏شود. در سخنان تراجم نویسان برجسته اسلامى اشاره‏اى به تاریخ ولادت او نشده است.
از آن جا که او از معاصران کلینى و شاگردان على‏بن ابراهیم قمى بود، مى‏توان حدس زد که او در اواخر سده سوم هجرى متولد شده است.1
خاندان
لقب صفوانى بدین خاطر است که نسب وى با سه واسطه به صفوان بن مهران، صحابى معروف و برجسته امام صادق علیه‏السلام و امام کاظم علیه‏السلام مى‏رسد. شجره او چنین است:ن‏محمدبن احمدبن عبداللّه بن قضاعة بن صفوان بن مهران. جدّ اعلاى او یکى از ممتازترین یاران امامان شیعه است.
صفوان از شاگردان مورد اطمینان امام صادق علیه‏السلام و امام کاظم علیه‏السلام بود، که در کوفه مى‏زیست و شغلش کرایه دادن شتر بود. به همین سبب به او جمّال مى‏گفتند.2
صفوان مى‏گوید: خدمت حضرت موسى بن جعفر علیه‏السلام مشرّف شدم. امام به من فرمود:
تمام کارهایت نیکوست، مگر یک کارتو!
عرض کردم: جانم به قربانت! کدامین کارمن؟
آن حضرت فرمود: این که شترهایت را به این مرد ـ هارون الرشید ـ کرایه داده‏اى.
عرض کردم: به خدا سوگند! من آنها را براى سفر گناه و معصیت یا براى لهو و لعب و شکار کردن کرایه نداده‏ام، بلکه براى این راه ـ براى سفر مکه ـ کرایه دادم. خود من هم همراه هارون نبودم، بلکه غلامان خویش را با او فرستادم.
امام فرمود: صفوان! آیا تو خود را طلبکار کرایه مى‏دانى؟
گفتم: بله! جانم به فدایت!
فرمود: آیا دوست دارى که آنها زنده باشند، تا بعد از بازگشت، کرایه‏ات را از آنها وصول کنى؟
گفتم: بله.
فرمود: هرکس دوام وجود آنان و استمرار حیات آنها را بخواهد، از جرگه آنان خواهد بود و داخل جهنّم خواهد شد.
صفوان که گویا از خواب عمیقى بیدار شده بود، تمام شتران خود را فروخت. صفوان مى‏گوید: خبر به هارون رسید، مرا خواست و گفت: صفوان! شنیدم شترانت را فروخته‏اى؟ گفتم: بله! گفت: چرا؟ گفتم: پیر شده‏ام، سنّى از من گذشته است و غلامان هم کارها را خوب انجام نمى‏دهند.
هارون گفت: هیهات! هیهات! من مى‏دانم چه کسى به تو اشاره کرد که این کار را انجام دهى! او موسى بن جعفراست. صفوان گفت: من با موسى بن جعفر ارتباط ندارم؟ هارون گفت: به خدا سوگند! اگر تو انسان خوش برخوردى نبودى، دستور مى‏دادم که سر از تنت جدا کنند.3
صفوان چندبار امام صادق علیه‏السلام را ا زمدینه به عراق آورد. این ارتباط صمیمى و ولایى با امام معصوم علیه‏السلام او را شایسته دریافت دانش امام نمود. به دنبال این رابطه با امام بود که حضرت صادق علیه‏السلام مکان قبر حضرت امیرالمؤمنین علیه‏السلام را که تا آن زمان بر شیعیان پنهان بود، به صفوان نشان داد. صفوان بارها به زیارت قبر حضرت على علیه‏السلام رفت و 20 سال در کنار قبر آن حضرت نماز خواند، نمازى که دو رکعت آن به اندازه 200 هزار رکعت نماز ثواب دارد. صفوان زیارت‏هاى بسیار ارزشمندى را از حضرت صادق علیه‏السلام آموخت و آنها را روایت کرد، همانند زیارت اربعین و دعاى علقمه.4
احمد بن عبداللّه بن قضاعه، پدر بزرگوار صفوانى، یکى از محدّثان شیعه است. او از پدرش روایت نقل مى‏کند.5
صفوانى در حدیث دیگران
صفوانى یکى از فرهیختگان برجسته شیعه درعصر خود بود. تمام شرح حال نگاران به زیباترین سخنان، او را ستوده‏اند و اندکى از زوایاى شخصیت او را به نسل‏هاى آینده شناسانده‏اند.
نخستین کسى که به معرفى صفوانى پرداخته، فهرست نویس معروف جهان اسلام ابن ندیم (متوفّا: 385 ه .ق) است. او در کتاب گرانسنگ و معتبر خویش درباره صفوانى چنین مى‏نگارد: صفوانى ابوعبداللّه محمدبن احمدبن عبداللّه از خواندن و نوشتن بهره نداشت. من او را در سال 344 ملاقات کردم. مردى بود بلند قد، لاغراندام و خوش لباس. او مى‏گفت که: نمى‏تواند بخواند و یا بنویسد. اما یکى از مردان مورد اطمینان به من گفت: صفوانى در این ادعاى خود حقیقت را آشکار نمى‏کند.6
چگونه ممکن است شخصیتى همانند صفوانى که از فرزانگان و فقیهان شیعه به حساب مى‏آید، بى‏سواد باشد؟
در پاسخ مى‏توان گفت که بى‏سوادى هرگز منافاتى با دانش ندارد. دانشمند و محدّث و فقیه بودن، هدیه‏اى الهى است که بر اثر مجالست صفوانى با دانشمندان بزرگ به آن دست یافت. در طول تاریخ افرادى بودند که مورد عنایت خداوند متعال (یا یکى از امامان علیهم‏السلام ) قرار گرفتند و با این که از نعمت خواندن و نوشتن محروم بودند، جان و دل آنان لبریز از آیات قرآن و سخنان حکیمانه و یا اشعار عارفانه و مرثیه‏هاى امام حسین علیه‏السلام بود. در روزگار اخیر، کاظم ساروقى با این که اصلاً سواد نداشت، ولى تمام قرآن را حفظ بود، که داستان او زبانزد خاص و عام است.7
نجاشى درباره صفوانى مى‏گوید: شیخ طائفه شیعه، چهره‏اى موجّه و موثّق، فقیه، فاضل و در نزد پادشاهان زمان از مرتبه بلندى برخوردار بود. همه به او احترام مى‏کردند.8
شیخ طوسى درباره‏اش مى‏گوید: ابوعبداللّه صفوانى از فرزندان صفوان بن مهران است. او اطلاعات فراوانى داشت و بسیار دانشمند و نیکو گفتار بود. گفته شده است که او سواد خواندن و نوشتن نداشت و همه کتاب‏هاى خویش را از حفظ، براى شاگردانش املاء مى‏کرد. صفوانى آثارى دارد. او دانشمندى شیعه و ساکن بغداد بود.9
سخنان نجاشى و شیخ طوسى درباره صفوانى پایه تمام سخنان شرح حال نویسان پس از آنهاست.10
محدّث قمى درباره صفوانى مى‏نویسد:
دانشمندِ ربّانى و بلندمرتبه، شیخ طائفه، فقیه امامیّه.11
اوج شخصیت صفوانى
یکى از حوادث شگفت‏انگیز زندگى صفوانى که حکایتگر درون پاک و باور عمیق او به حقّانیت و اصالت مذهب شیعه است، داستان مباهله او با یکى از دانشمندان اهل سنت است.
نجاشى مى‏گوید: صفوانى نزد پادشاهان روزگار خود از منزلت والایى برخوردار بود. رمز شکوه و عظمت او، این بود که در نزد پادشاه موصل ـ امیر ناصرالدین ابن حمدان ـ با قاضى موصل در مورد امامت مباحثه کرد و بعد از بحث و جدال فراوان، نتوانستند یک دیگر را در مقابل دلیل و برهان خویش قانع سازند، تا این که کار به «مباهله» کشید. ابوعبداللّه صفوانى به قاضى موصل گفت: آیا با من مباهله مى‏کنى؟ قاضى موصل پذیرفت. صفوانى روز بعد، با او به این کیفیّت مباهله کرد که انگشتان خویش را داخل انگشتان او قرار داد. بعد از انجام مراسم مباهله، هردو از مجلس خارج شدند و به سراغ کار خود رفتند. قاضى موصل هر روز نزد امیرموصل مى‏شتافت و با او دیدار مى‏کرد. دو روز گذشت و از قاضى خبرى نشد. امیر گفت: پیگیرى کنید و ببینید که چرا قاضى به این جا نیامده است؟ فرستاده امیر موصل به دنبال قاضى رفت و بعد از مدتى پیش امیر آمد و چنین گزارش داد: از همان زمان که قاضى از نزد شما رفت، دچار تب شد و کف دست او که براى مباهله به سوى صفوانى دراز کرده بود، متورّم و سیاه شد و روز بعد، مرد.
این داستان باعث شد که محبوبیت صفوانى در نزد پادشاهان زمان بیش‏تر شود.12
استادان
صفوانى در زمره نخبگان عالمان شیعه قرار دارد. او به دنبال تلاش فراوان و حاضر شدن در محضر بزرگان دین و دانشمندان معروف زمان خود و کسب فیض از آنان، دانش عظیمى را اندوخت.
در این جا به نام گروهى از استادان معروف او اشاره مى‏کنیم:
1 ـ محمدبن یعقوب کلینى (متوفّا: 329ه .ق) نویسنده کتاب معروف کافى.
صفوانى از بزرگ‏ترین شاگردان کلینى بود.13
2 ـ على بن ابراهیم قمى، نویسنده تفسیر قمى، که تا سال (307 ه .ق.) در قید حیات بوده. صفوانى از خرمن دانش این مفسر و محدث موجه و موثق شیعه، بهره فراوان برده است.14
3 ـ قاسم بن العلاء. وى از وکلاى حضرت ولى‏عصر(عج) ـ که عمرش طولانى بود و از ناحیه مقدس حضرت مهدى علیه‏السلام به ایشان توثیقات رسید ـ به گفته صفوانى، قاسم بن العلاء 117 سال عمر کرد.15
4 ـ حسین بن روح، نایب خاصّ حضرت امام زمان علیه‏السلام که ازمنزلت و شأن والایى برخوردار بود و نام او آشناى خاصّ و عام است.16
5 ـ ابوهاشم عمربن عبداللّه مقرى.17
6 ـ مروان بن محمد سجّادى.18
7 ـ محمدبن جعفربن بطّه قمى.19
شاگردان
جمع زیادى از معارف‏طلبان و دانش پژوهان به گرداگرد شمع وجود صفوانى اجتماع کردند و از سرچشمه دانش و کمال او بهره بردند. اکنون به نام بعضى از آنان بسنده مى‏کنیم:
1 ـ ابوالعباس احمد بن على بن نوح سیرافى، استاد بزرگوار نجاشى.
سیرافى مى‏گوید: در سال 352 ه .ق. صفوانى در شهر بصره براى من حدیث نقل کرد.20
2 ـ شیخ مفید.21
3 ـ تلعکبرى22 که نامش هارون بود. کنیه‏اش ابومحمد، یکى از بزرگ‏ترین دانشوران سده چهارم هجرى بود که در سال 385 ه .ق. رحلت کرد.23
4 ـ حسین بن محمد بن سعید خزاعى.24
5 ـ احمد بن محمد بن عیّاش جوهرى.25
6 ـ حسن بن القاسم محمدى علوى، استاد شیخ طوسى.26
7 ـ ابوغالب زرارى (285 ـ 368 ه .ق.).
نامش محمد بود و او از نوادگان زرارة بن اعین، صحابى برجسته ومشهور امام باقر و صادق علیهماالسلام است. ابوغالب یکى از بزرگ‏ترین محدثان موجه و برجسته شیعه است.27
آثار
از آن جا که صفوانى محدّثى توانمند و عاشق اهل‏بیت عصمت بود، در راستاى ترویج و نشر آثار اهل‏بیت علیهم‏السلام کتاب‏هاى ارزنده‏اى را از حفظ املا و انشاء کرد28 و پدید آورد؛ از جمله: بلغة‏المقیم، زاد المسافر، ثواب القرآن، الرّدّ على ابن رباح الممطور، الرّدّ على الواقفه، الغیبه و کشف الحیره. الامامه، الرّدّ على اهل الاهواء، الطلاق الثلاث، الجامع فى الفقه، انس العالم و ادب المتعلّم، معرفة‏الفروض، لیلة و یوم، غررالاخبار و نوادرالآثار، التصرّف، تحفة الطالب و بغیه الراغب، المنازل و النهى عن کلّ بدعه.29
گزینشى از روایات صفوانى
چگونگى شهادت معصومین علیهم‏السلام
صفوانى مى‏گوید: حسین بن روح، سفیر خاصّ حضرت ولى‏عصر علیه‏السلام به من گفت: یحیى بن خالد برمکى به وسیله خرماى زهرآلود، حضرت موسى بن جعفر علیه‏السلام را مسموم کرد و به شهادت رسانید. پیامبراکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و امامان علیهم‏السلام از دنیا نرفتند مگر با شمشیر دشمنان اسلام یا به وسیله زهر. حضرت رضا علیه‏السلام را زهر دادند. فرزندان آن بزرگوار امام محمدتقى، امام هادى و امام عسکرى علیهم‏السلام را با زهر به شهادت رساندند.30
منزلت امام حسین علیه‏السلام
ابوسعید خدرى، صحابى معروف پیامبراکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله گفت: از رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بارها شنیدم که به امام حسین علیه‏السلام فرمود: تو امام، فرزند امام و برادر امام هستى! نُه امام معصوم علیهم‏السلام از نسل تو به وجود خواهند آمد که نهمین آنان قائم آل محمد(عج) است.31
محبت اهل‏بیت عصمت علیهم‏السلام
انس بن مالک گفت: رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به یاران خویش فرمود: یاران من! هرکس اهل‏بیت مرا دوست داشته باشد، با ما محشور خواهد شد و هرکس دست به دامن اوصیاى من بزند، به محکم‏ترین دستگیره‏ها چنگ زده است. امامان دوازده نفرند، به شماره نقیبان بنى‏اسرائیل.32
فرقه‏هاى مسلمانان
على علیه‏السلام فرمود: پیامبراکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: امت من به 73 گروه متفرق و پراکنده مى‏شوند. یک گروه از آنها برحقّند و بقیه هلاک شدگانند. سپس پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به على علیه‏السلام فرمود: هرکس ولایت و امامت شما را قبول کند و از دانش شما اقتباس کند، [برحق است]. عرض کردم: امامان چند نفرند؟ پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: دوازده نفر، به تعداد نقیبان بنى‏اسرائیل.33
رحلت
صفوانى بعد از عمرى تلاش و کوشش در راه تقویت بنیادهاى دین و اثبات حقّانیّت مکتب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‏السلام ، سرانجام در نیمه دوم سده چهارم هجرى به دیار پاکان و جان‏هاى مقدس شتافت. تاریخ دقیق غروب این ستاره تابناک آسمان علم و دانش معلوم نیست.
پى‏نوشت‏ها:
1. رجال نجاشى، ص 393؛ فهرست شیخ طوسى، ص 133؛ رجال شیخ طوسى، ص 530؛ خلاصه علامه، ص 144؛ جامع الروات، ج 2، ص 61؛ مجالس المؤمنین، ج 1، ص 440؛ روضات الجنّات، ج 6، ص 121؛ الکنى و الالقاب، ج 2، ص 380؛ فوائد الرضویه، ص 389؛ ریحانة‏الادب، ج 3، ص 452؛ الذریعه، ج 2، ص 333 و اعلام الشیعه فى القرن الرابع، ص 252.
2. رجال نجاشى، ص 140.
3. رجال کشى، ج 2، ص 740؛ تنقیح المقال، ج 2، ص 99 و ریحانة‏الادب، ج 3، ص 453.
4. الکنى و الالقاب، ج 2، ص 381، احمدبن نوح سیرافى، استاد نجاشى.
5. رجال نجاشى، ص 140.
6. فهرست ابن ندیم، ص 247.
7. به نقل از حضرت آیة‏اللّه موسى زنجانى، نیز ر.ک: کربلایى کاظم ساروقى، مؤسسه در راه حق، قم.
8. نجاشى، ص 279.
9. رجال شیخ طوسى، ص 530.
10. خلاصه، ص 144؛ روضات الجنات، ج 6، ص 121 و هدیة‏الاحباب، ص 188.
11. فوائدالرضویه، ص 389.
12. رجال نجاشى، ص 280؛ ریحانه الادب، ج 3، ص 453؛ مجالس المؤمنین، ج 1، ص 440؛ فوائدالرضویه، ص 389؛ تحفة‏الاحباب، ص 218 و قاموس الرجال، ج 9، ص 67.
13. اعلام الشیعة فى‏القرن الرابع، ص 238.
14. همان و رجال نجاشى، ص 174 و روضات الجنات، ج 6، ص 121.
15. اعلام الشیعة فى القرن ارابع، ص 238 و کتاب الغیبه، شیخ طوسى، ص 310.
16. کتاب الغیبه، شیخ طوسى، ص 388.
17. کفایة‏الاثر، خزاز قمى، ص 28.
18. همان، ص 155.
19. رجال نجاشى، ص 59.
20. همان.
21. ریحانة‏الادب، ج 3، ص 452.
22. الذریعه، ج 2، ص 333.
23. ریحانة‏الادب، ج 1، ص 345.
24. کفایة‏الاثر، ص 28.
25. همان، ص 73.

26. فهرست شیخ طوسى، ص 53.

27. اعلام الشیعة، فى‏القرن الرابع، ص 252.
28. همان و الکنى والالقاب، ج 1، ص 129.
29. فهرست شیخ طوسى، ص 271.
30. رجال نجاشى، ص 393؛ فهرست شیخ طوسى، ص 271؛ الذریعه، ج 2، ص 333؛ معجم المؤلفین، ج 8، ص 288؛ قاموس الرجال، ج 9، ص 67 و معجم رجال الحدیث، ج 11، ص 8.
31. کتاب الغیبه، ص 381.
32. کفایة‏الاثر، ص 28.
33. همان، ص 74.
34. همان، ص 155.

 

تبلیغات