ابوعبدالله صفوانى، نماد اصالت شیعه
آرشیو
چکیده
متن
اگر سده چهارم هجرى را عصر شکوفا شدن استعدادهاى بزرگ بنامیم، سخنى به گزاف نگفتهایم. کلینى، ابن قولویه، على بن ابراهیم قمى، شیخ صدوق و دهها عالم برجسته دیگر در این قرن مىزیستند.
یکى از چهرههاى فرهیخته و ارزشمند شیعى این سده که کمک شایانى به ترویج و نشر مذهب اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام نمود، ابوعبداللّه صفوانى است که در این نوشتار به معرفى او مىپردازیم.
تولد
نامش محمد، کنیهاش ابوعبداللّه و ملقّب به جمّال، صفوانى و اسدى است. به خاطر انتساب او به خاندان بنىاسد، اسدى هم نامیده مىشود. در سخنان تراجم نویسان برجسته اسلامى اشارهاى به تاریخ ولادت او نشده است.
از آن جا که او از معاصران کلینى و شاگردان علىبن ابراهیم قمى بود، مىتوان حدس زد که او در اواخر سده سوم هجرى متولد شده است.1
خاندان
لقب صفوانى بدین خاطر است که نسب وى با سه واسطه به صفوان بن مهران، صحابى معروف و برجسته امام صادق علیهالسلام و امام کاظم علیهالسلام مىرسد. شجره او چنین است:نمحمدبن احمدبن عبداللّه بن قضاعة بن صفوان بن مهران. جدّ اعلاى او یکى از ممتازترین یاران امامان شیعه است.
صفوان از شاگردان مورد اطمینان امام صادق علیهالسلام و امام کاظم علیهالسلام بود، که در کوفه مىزیست و شغلش کرایه دادن شتر بود. به همین سبب به او جمّال مىگفتند.2
صفوان مىگوید: خدمت حضرت موسى بن جعفر علیهالسلام مشرّف شدم. امام به من فرمود:
تمام کارهایت نیکوست، مگر یک کارتو!
عرض کردم: جانم به قربانت! کدامین کارمن؟
آن حضرت فرمود: این که شترهایت را به این مرد ـ هارون الرشید ـ کرایه دادهاى.
عرض کردم: به خدا سوگند! من آنها را براى سفر گناه و معصیت یا براى لهو و لعب و شکار کردن کرایه ندادهام، بلکه براى این راه ـ براى سفر مکه ـ کرایه دادم. خود من هم همراه هارون نبودم، بلکه غلامان خویش را با او فرستادم.
امام فرمود: صفوان! آیا تو خود را طلبکار کرایه مىدانى؟
گفتم: بله! جانم به فدایت!
فرمود: آیا دوست دارى که آنها زنده باشند، تا بعد از بازگشت، کرایهات را از آنها وصول کنى؟
گفتم: بله.
فرمود: هرکس دوام وجود آنان و استمرار حیات آنها را بخواهد، از جرگه آنان خواهد بود و داخل جهنّم خواهد شد.
صفوان که گویا از خواب عمیقى بیدار شده بود، تمام شتران خود را فروخت. صفوان مىگوید: خبر به هارون رسید، مرا خواست و گفت: صفوان! شنیدم شترانت را فروختهاى؟ گفتم: بله! گفت: چرا؟ گفتم: پیر شدهام، سنّى از من گذشته است و غلامان هم کارها را خوب انجام نمىدهند.
هارون گفت: هیهات! هیهات! من مىدانم چه کسى به تو اشاره کرد که این کار را انجام دهى! او موسى بن جعفراست. صفوان گفت: من با موسى بن جعفر ارتباط ندارم؟ هارون گفت: به خدا سوگند! اگر تو انسان خوش برخوردى نبودى، دستور مىدادم که سر از تنت جدا کنند.3
صفوان چندبار امام صادق علیهالسلام را ا زمدینه به عراق آورد. این ارتباط صمیمى و ولایى با امام معصوم علیهالسلام او را شایسته دریافت دانش امام نمود. به دنبال این رابطه با امام بود که حضرت صادق علیهالسلام مکان قبر حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام را که تا آن زمان بر شیعیان پنهان بود، به صفوان نشان داد. صفوان بارها به زیارت قبر حضرت على علیهالسلام رفت و 20 سال در کنار قبر آن حضرت نماز خواند، نمازى که دو رکعت آن به اندازه 200 هزار رکعت نماز ثواب دارد. صفوان زیارتهاى بسیار ارزشمندى را از حضرت صادق علیهالسلام آموخت و آنها را روایت کرد، همانند زیارت اربعین و دعاى علقمه.4
احمد بن عبداللّه بن قضاعه، پدر بزرگوار صفوانى، یکى از محدّثان شیعه است. او از پدرش روایت نقل مىکند.5
صفوانى در حدیث دیگران
صفوانى یکى از فرهیختگان برجسته شیعه درعصر خود بود. تمام شرح حال نگاران به زیباترین سخنان، او را ستودهاند و اندکى از زوایاى شخصیت او را به نسلهاى آینده شناساندهاند.
نخستین کسى که به معرفى صفوانى پرداخته، فهرست نویس معروف جهان اسلام ابن ندیم (متوفّا: 385 ه .ق) است. او در کتاب گرانسنگ و معتبر خویش درباره صفوانى چنین مىنگارد: صفوانى ابوعبداللّه محمدبن احمدبن عبداللّه از خواندن و نوشتن بهره نداشت. من او را در سال 344 ملاقات کردم. مردى بود بلند قد، لاغراندام و خوش لباس. او مىگفت که: نمىتواند بخواند و یا بنویسد. اما یکى از مردان مورد اطمینان به من گفت: صفوانى در این ادعاى خود حقیقت را آشکار نمىکند.6
چگونه ممکن است شخصیتى همانند صفوانى که از فرزانگان و فقیهان شیعه به حساب مىآید، بىسواد باشد؟
در پاسخ مىتوان گفت که بىسوادى هرگز منافاتى با دانش ندارد. دانشمند و محدّث و فقیه بودن، هدیهاى الهى است که بر اثر مجالست صفوانى با دانشمندان بزرگ به آن دست یافت. در طول تاریخ افرادى بودند که مورد عنایت خداوند متعال (یا یکى از امامان علیهمالسلام ) قرار گرفتند و با این که از نعمت خواندن و نوشتن محروم بودند، جان و دل آنان لبریز از آیات قرآن و سخنان حکیمانه و یا اشعار عارفانه و مرثیههاى امام حسین علیهالسلام بود. در روزگار اخیر، کاظم ساروقى با این که اصلاً سواد نداشت، ولى تمام قرآن را حفظ بود، که داستان او زبانزد خاص و عام است.7
نجاشى درباره صفوانى مىگوید: شیخ طائفه شیعه، چهرهاى موجّه و موثّق، فقیه، فاضل و در نزد پادشاهان زمان از مرتبه بلندى برخوردار بود. همه به او احترام مىکردند.8
شیخ طوسى دربارهاش مىگوید: ابوعبداللّه صفوانى از فرزندان صفوان بن مهران است. او اطلاعات فراوانى داشت و بسیار دانشمند و نیکو گفتار بود. گفته شده است که او سواد خواندن و نوشتن نداشت و همه کتابهاى خویش را از حفظ، براى شاگردانش املاء مىکرد. صفوانى آثارى دارد. او دانشمندى شیعه و ساکن بغداد بود.9
سخنان نجاشى و شیخ طوسى درباره صفوانى پایه تمام سخنان شرح حال نویسان پس از آنهاست.10
محدّث قمى درباره صفوانى مىنویسد:
دانشمندِ ربّانى و بلندمرتبه، شیخ طائفه، فقیه امامیّه.11
اوج شخصیت صفوانى
یکى از حوادث شگفتانگیز زندگى صفوانى که حکایتگر درون پاک و باور عمیق او به حقّانیت و اصالت مذهب شیعه است، داستان مباهله او با یکى از دانشمندان اهل سنت است.
نجاشى مىگوید: صفوانى نزد پادشاهان روزگار خود از منزلت والایى برخوردار بود. رمز شکوه و عظمت او، این بود که در نزد پادشاه موصل ـ امیر ناصرالدین ابن حمدان ـ با قاضى موصل در مورد امامت مباحثه کرد و بعد از بحث و جدال فراوان، نتوانستند یک دیگر را در مقابل دلیل و برهان خویش قانع سازند، تا این که کار به «مباهله» کشید. ابوعبداللّه صفوانى به قاضى موصل گفت: آیا با من مباهله مىکنى؟ قاضى موصل پذیرفت. صفوانى روز بعد، با او به این کیفیّت مباهله کرد که انگشتان خویش را داخل انگشتان او قرار داد. بعد از انجام مراسم مباهله، هردو از مجلس خارج شدند و به سراغ کار خود رفتند. قاضى موصل هر روز نزد امیرموصل مىشتافت و با او دیدار مىکرد. دو روز گذشت و از قاضى خبرى نشد. امیر گفت: پیگیرى کنید و ببینید که چرا قاضى به این جا نیامده است؟ فرستاده امیر موصل به دنبال قاضى رفت و بعد از مدتى پیش امیر آمد و چنین گزارش داد: از همان زمان که قاضى از نزد شما رفت، دچار تب شد و کف دست او که براى مباهله به سوى صفوانى دراز کرده بود، متورّم و سیاه شد و روز بعد، مرد.
این داستان باعث شد که محبوبیت صفوانى در نزد پادشاهان زمان بیشتر شود.12
استادان
صفوانى در زمره نخبگان عالمان شیعه قرار دارد. او به دنبال تلاش فراوان و حاضر شدن در محضر بزرگان دین و دانشمندان معروف زمان خود و کسب فیض از آنان، دانش عظیمى را اندوخت.
در این جا به نام گروهى از استادان معروف او اشاره مىکنیم:
1 ـ محمدبن یعقوب کلینى (متوفّا: 329ه .ق) نویسنده کتاب معروف کافى.
صفوانى از بزرگترین شاگردان کلینى بود.13
2 ـ على بن ابراهیم قمى، نویسنده تفسیر قمى، که تا سال (307 ه .ق.) در قید حیات بوده. صفوانى از خرمن دانش این مفسر و محدث موجه و موثق شیعه، بهره فراوان برده است.14
3 ـ قاسم بن العلاء. وى از وکلاى حضرت ولىعصر(عج) ـ که عمرش طولانى بود و از ناحیه مقدس حضرت مهدى علیهالسلام به ایشان توثیقات رسید ـ به گفته صفوانى، قاسم بن العلاء 117 سال عمر کرد.15
4 ـ حسین بن روح، نایب خاصّ حضرت امام زمان علیهالسلام که ازمنزلت و شأن والایى برخوردار بود و نام او آشناى خاصّ و عام است.16
5 ـ ابوهاشم عمربن عبداللّه مقرى.17
6 ـ مروان بن محمد سجّادى.18
7 ـ محمدبن جعفربن بطّه قمى.19
شاگردان
جمع زیادى از معارفطلبان و دانش پژوهان به گرداگرد شمع وجود صفوانى اجتماع کردند و از سرچشمه دانش و کمال او بهره بردند. اکنون به نام بعضى از آنان بسنده مىکنیم:
1 ـ ابوالعباس احمد بن على بن نوح سیرافى، استاد بزرگوار نجاشى.
سیرافى مىگوید: در سال 352 ه .ق. صفوانى در شهر بصره براى من حدیث نقل کرد.20
2 ـ شیخ مفید.21
3 ـ تلعکبرى22 که نامش هارون بود. کنیهاش ابومحمد، یکى از بزرگترین دانشوران سده چهارم هجرى بود که در سال 385 ه .ق. رحلت کرد.23
4 ـ حسین بن محمد بن سعید خزاعى.24
5 ـ احمد بن محمد بن عیّاش جوهرى.25
6 ـ حسن بن القاسم محمدى علوى، استاد شیخ طوسى.26
7 ـ ابوغالب زرارى (285 ـ 368 ه .ق.).
نامش محمد بود و او از نوادگان زرارة بن اعین، صحابى برجسته ومشهور امام باقر و صادق علیهماالسلام است. ابوغالب یکى از بزرگترین محدثان موجه و برجسته شیعه است.27
آثار
از آن جا که صفوانى محدّثى توانمند و عاشق اهلبیت عصمت بود، در راستاى ترویج و نشر آثار اهلبیت علیهمالسلام کتابهاى ارزندهاى را از حفظ املا و انشاء کرد28 و پدید آورد؛ از جمله: بلغةالمقیم، زاد المسافر، ثواب القرآن، الرّدّ على ابن رباح الممطور، الرّدّ على الواقفه، الغیبه و کشف الحیره. الامامه، الرّدّ على اهل الاهواء، الطلاق الثلاث، الجامع فى الفقه، انس العالم و ادب المتعلّم، معرفةالفروض، لیلة و یوم، غررالاخبار و نوادرالآثار، التصرّف، تحفة الطالب و بغیه الراغب، المنازل و النهى عن کلّ بدعه.29
گزینشى از روایات صفوانى
چگونگى شهادت معصومین علیهمالسلام
صفوانى مىگوید: حسین بن روح، سفیر خاصّ حضرت ولىعصر علیهالسلام به من گفت: یحیى بن خالد برمکى به وسیله خرماى زهرآلود، حضرت موسى بن جعفر علیهالسلام را مسموم کرد و به شهادت رسانید. پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآله و امامان علیهمالسلام از دنیا نرفتند مگر با شمشیر دشمنان اسلام یا به وسیله زهر. حضرت رضا علیهالسلام را زهر دادند. فرزندان آن بزرگوار امام محمدتقى، امام هادى و امام عسکرى علیهمالسلام را با زهر به شهادت رساندند.30
منزلت امام حسین علیهالسلام
ابوسعید خدرى، صحابى معروف پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآله گفت: از رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله بارها شنیدم که به امام حسین علیهالسلام فرمود: تو امام، فرزند امام و برادر امام هستى! نُه امام معصوم علیهمالسلام از نسل تو به وجود خواهند آمد که نهمین آنان قائم آل محمد(عج) است.31
محبت اهلبیت عصمت علیهمالسلام
انس بن مالک گفت: رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله به یاران خویش فرمود: یاران من! هرکس اهلبیت مرا دوست داشته باشد، با ما محشور خواهد شد و هرکس دست به دامن اوصیاى من بزند، به محکمترین دستگیرهها چنگ زده است. امامان دوازده نفرند، به شماره نقیبان بنىاسرائیل.32
فرقههاى مسلمانان
على علیهالسلام فرمود: پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآله فرمود: امت من به 73 گروه متفرق و پراکنده مىشوند. یک گروه از آنها برحقّند و بقیه هلاک شدگانند. سپس پیامبر صلىاللهعلیهوآله به على علیهالسلام فرمود: هرکس ولایت و امامت شما را قبول کند و از دانش شما اقتباس کند، [برحق است]. عرض کردم: امامان چند نفرند؟ پیامبر صلىاللهعلیهوآله فرمود: دوازده نفر، به تعداد نقیبان بنىاسرائیل.33
رحلت
صفوانى بعد از عمرى تلاش و کوشش در راه تقویت بنیادهاى دین و اثبات حقّانیّت مکتب اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام ، سرانجام در نیمه دوم سده چهارم هجرى به دیار پاکان و جانهاى مقدس شتافت. تاریخ دقیق غروب این ستاره تابناک آسمان علم و دانش معلوم نیست.
پىنوشتها:
1. رجال نجاشى، ص 393؛ فهرست شیخ طوسى، ص 133؛ رجال شیخ طوسى، ص 530؛ خلاصه علامه، ص 144؛ جامع الروات، ج 2، ص 61؛ مجالس المؤمنین، ج 1، ص 440؛ روضات الجنّات، ج 6، ص 121؛ الکنى و الالقاب، ج 2، ص 380؛ فوائد الرضویه، ص 389؛ ریحانةالادب، ج 3، ص 452؛ الذریعه، ج 2، ص 333 و اعلام الشیعه فى القرن الرابع، ص 252.
2. رجال نجاشى، ص 140.
3. رجال کشى، ج 2، ص 740؛ تنقیح المقال، ج 2، ص 99 و ریحانةالادب، ج 3، ص 453.
4. الکنى و الالقاب، ج 2، ص 381، احمدبن نوح سیرافى، استاد نجاشى.
5. رجال نجاشى، ص 140.
6. فهرست ابن ندیم، ص 247.
7. به نقل از حضرت آیةاللّه موسى زنجانى، نیز ر.ک: کربلایى کاظم ساروقى، مؤسسه در راه حق، قم.
8. نجاشى، ص 279.
9. رجال شیخ طوسى، ص 530.
10. خلاصه، ص 144؛ روضات الجنات، ج 6، ص 121 و هدیةالاحباب، ص 188.
11. فوائدالرضویه، ص 389.
12. رجال نجاشى، ص 280؛ ریحانه الادب، ج 3، ص 453؛ مجالس المؤمنین، ج 1، ص 440؛ فوائدالرضویه، ص 389؛ تحفةالاحباب، ص 218 و قاموس الرجال، ج 9، ص 67.
13. اعلام الشیعة فىالقرن الرابع، ص 238.
14. همان و رجال نجاشى، ص 174 و روضات الجنات، ج 6، ص 121.
15. اعلام الشیعة فى القرن ارابع، ص 238 و کتاب الغیبه، شیخ طوسى، ص 310.
16. کتاب الغیبه، شیخ طوسى، ص 388.
17. کفایةالاثر، خزاز قمى، ص 28.
18. همان، ص 155.
19. رجال نجاشى، ص 59.
20. همان.
21. ریحانةالادب، ج 3، ص 452.
22. الذریعه، ج 2، ص 333.
23. ریحانةالادب، ج 1، ص 345.
24. کفایةالاثر، ص 28.
25. همان، ص 73.
یکى از چهرههاى فرهیخته و ارزشمند شیعى این سده که کمک شایانى به ترویج و نشر مذهب اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام نمود، ابوعبداللّه صفوانى است که در این نوشتار به معرفى او مىپردازیم.
تولد
نامش محمد، کنیهاش ابوعبداللّه و ملقّب به جمّال، صفوانى و اسدى است. به خاطر انتساب او به خاندان بنىاسد، اسدى هم نامیده مىشود. در سخنان تراجم نویسان برجسته اسلامى اشارهاى به تاریخ ولادت او نشده است.
از آن جا که او از معاصران کلینى و شاگردان علىبن ابراهیم قمى بود، مىتوان حدس زد که او در اواخر سده سوم هجرى متولد شده است.1
خاندان
لقب صفوانى بدین خاطر است که نسب وى با سه واسطه به صفوان بن مهران، صحابى معروف و برجسته امام صادق علیهالسلام و امام کاظم علیهالسلام مىرسد. شجره او چنین است:نمحمدبن احمدبن عبداللّه بن قضاعة بن صفوان بن مهران. جدّ اعلاى او یکى از ممتازترین یاران امامان شیعه است.
صفوان از شاگردان مورد اطمینان امام صادق علیهالسلام و امام کاظم علیهالسلام بود، که در کوفه مىزیست و شغلش کرایه دادن شتر بود. به همین سبب به او جمّال مىگفتند.2
صفوان مىگوید: خدمت حضرت موسى بن جعفر علیهالسلام مشرّف شدم. امام به من فرمود:
تمام کارهایت نیکوست، مگر یک کارتو!
عرض کردم: جانم به قربانت! کدامین کارمن؟
آن حضرت فرمود: این که شترهایت را به این مرد ـ هارون الرشید ـ کرایه دادهاى.
عرض کردم: به خدا سوگند! من آنها را براى سفر گناه و معصیت یا براى لهو و لعب و شکار کردن کرایه ندادهام، بلکه براى این راه ـ براى سفر مکه ـ کرایه دادم. خود من هم همراه هارون نبودم، بلکه غلامان خویش را با او فرستادم.
امام فرمود: صفوان! آیا تو خود را طلبکار کرایه مىدانى؟
گفتم: بله! جانم به فدایت!
فرمود: آیا دوست دارى که آنها زنده باشند، تا بعد از بازگشت، کرایهات را از آنها وصول کنى؟
گفتم: بله.
فرمود: هرکس دوام وجود آنان و استمرار حیات آنها را بخواهد، از جرگه آنان خواهد بود و داخل جهنّم خواهد شد.
صفوان که گویا از خواب عمیقى بیدار شده بود، تمام شتران خود را فروخت. صفوان مىگوید: خبر به هارون رسید، مرا خواست و گفت: صفوان! شنیدم شترانت را فروختهاى؟ گفتم: بله! گفت: چرا؟ گفتم: پیر شدهام، سنّى از من گذشته است و غلامان هم کارها را خوب انجام نمىدهند.
هارون گفت: هیهات! هیهات! من مىدانم چه کسى به تو اشاره کرد که این کار را انجام دهى! او موسى بن جعفراست. صفوان گفت: من با موسى بن جعفر ارتباط ندارم؟ هارون گفت: به خدا سوگند! اگر تو انسان خوش برخوردى نبودى، دستور مىدادم که سر از تنت جدا کنند.3
صفوان چندبار امام صادق علیهالسلام را ا زمدینه به عراق آورد. این ارتباط صمیمى و ولایى با امام معصوم علیهالسلام او را شایسته دریافت دانش امام نمود. به دنبال این رابطه با امام بود که حضرت صادق علیهالسلام مکان قبر حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام را که تا آن زمان بر شیعیان پنهان بود، به صفوان نشان داد. صفوان بارها به زیارت قبر حضرت على علیهالسلام رفت و 20 سال در کنار قبر آن حضرت نماز خواند، نمازى که دو رکعت آن به اندازه 200 هزار رکعت نماز ثواب دارد. صفوان زیارتهاى بسیار ارزشمندى را از حضرت صادق علیهالسلام آموخت و آنها را روایت کرد، همانند زیارت اربعین و دعاى علقمه.4
احمد بن عبداللّه بن قضاعه، پدر بزرگوار صفوانى، یکى از محدّثان شیعه است. او از پدرش روایت نقل مىکند.5
صفوانى در حدیث دیگران
صفوانى یکى از فرهیختگان برجسته شیعه درعصر خود بود. تمام شرح حال نگاران به زیباترین سخنان، او را ستودهاند و اندکى از زوایاى شخصیت او را به نسلهاى آینده شناساندهاند.
نخستین کسى که به معرفى صفوانى پرداخته، فهرست نویس معروف جهان اسلام ابن ندیم (متوفّا: 385 ه .ق) است. او در کتاب گرانسنگ و معتبر خویش درباره صفوانى چنین مىنگارد: صفوانى ابوعبداللّه محمدبن احمدبن عبداللّه از خواندن و نوشتن بهره نداشت. من او را در سال 344 ملاقات کردم. مردى بود بلند قد، لاغراندام و خوش لباس. او مىگفت که: نمىتواند بخواند و یا بنویسد. اما یکى از مردان مورد اطمینان به من گفت: صفوانى در این ادعاى خود حقیقت را آشکار نمىکند.6
چگونه ممکن است شخصیتى همانند صفوانى که از فرزانگان و فقیهان شیعه به حساب مىآید، بىسواد باشد؟
در پاسخ مىتوان گفت که بىسوادى هرگز منافاتى با دانش ندارد. دانشمند و محدّث و فقیه بودن، هدیهاى الهى است که بر اثر مجالست صفوانى با دانشمندان بزرگ به آن دست یافت. در طول تاریخ افرادى بودند که مورد عنایت خداوند متعال (یا یکى از امامان علیهمالسلام ) قرار گرفتند و با این که از نعمت خواندن و نوشتن محروم بودند، جان و دل آنان لبریز از آیات قرآن و سخنان حکیمانه و یا اشعار عارفانه و مرثیههاى امام حسین علیهالسلام بود. در روزگار اخیر، کاظم ساروقى با این که اصلاً سواد نداشت، ولى تمام قرآن را حفظ بود، که داستان او زبانزد خاص و عام است.7
نجاشى درباره صفوانى مىگوید: شیخ طائفه شیعه، چهرهاى موجّه و موثّق، فقیه، فاضل و در نزد پادشاهان زمان از مرتبه بلندى برخوردار بود. همه به او احترام مىکردند.8
شیخ طوسى دربارهاش مىگوید: ابوعبداللّه صفوانى از فرزندان صفوان بن مهران است. او اطلاعات فراوانى داشت و بسیار دانشمند و نیکو گفتار بود. گفته شده است که او سواد خواندن و نوشتن نداشت و همه کتابهاى خویش را از حفظ، براى شاگردانش املاء مىکرد. صفوانى آثارى دارد. او دانشمندى شیعه و ساکن بغداد بود.9
سخنان نجاشى و شیخ طوسى درباره صفوانى پایه تمام سخنان شرح حال نویسان پس از آنهاست.10
محدّث قمى درباره صفوانى مىنویسد:
دانشمندِ ربّانى و بلندمرتبه، شیخ طائفه، فقیه امامیّه.11
اوج شخصیت صفوانى
یکى از حوادث شگفتانگیز زندگى صفوانى که حکایتگر درون پاک و باور عمیق او به حقّانیت و اصالت مذهب شیعه است، داستان مباهله او با یکى از دانشمندان اهل سنت است.
نجاشى مىگوید: صفوانى نزد پادشاهان روزگار خود از منزلت والایى برخوردار بود. رمز شکوه و عظمت او، این بود که در نزد پادشاه موصل ـ امیر ناصرالدین ابن حمدان ـ با قاضى موصل در مورد امامت مباحثه کرد و بعد از بحث و جدال فراوان، نتوانستند یک دیگر را در مقابل دلیل و برهان خویش قانع سازند، تا این که کار به «مباهله» کشید. ابوعبداللّه صفوانى به قاضى موصل گفت: آیا با من مباهله مىکنى؟ قاضى موصل پذیرفت. صفوانى روز بعد، با او به این کیفیّت مباهله کرد که انگشتان خویش را داخل انگشتان او قرار داد. بعد از انجام مراسم مباهله، هردو از مجلس خارج شدند و به سراغ کار خود رفتند. قاضى موصل هر روز نزد امیرموصل مىشتافت و با او دیدار مىکرد. دو روز گذشت و از قاضى خبرى نشد. امیر گفت: پیگیرى کنید و ببینید که چرا قاضى به این جا نیامده است؟ فرستاده امیر موصل به دنبال قاضى رفت و بعد از مدتى پیش امیر آمد و چنین گزارش داد: از همان زمان که قاضى از نزد شما رفت، دچار تب شد و کف دست او که براى مباهله به سوى صفوانى دراز کرده بود، متورّم و سیاه شد و روز بعد، مرد.
این داستان باعث شد که محبوبیت صفوانى در نزد پادشاهان زمان بیشتر شود.12
استادان
صفوانى در زمره نخبگان عالمان شیعه قرار دارد. او به دنبال تلاش فراوان و حاضر شدن در محضر بزرگان دین و دانشمندان معروف زمان خود و کسب فیض از آنان، دانش عظیمى را اندوخت.
در این جا به نام گروهى از استادان معروف او اشاره مىکنیم:
1 ـ محمدبن یعقوب کلینى (متوفّا: 329ه .ق) نویسنده کتاب معروف کافى.
صفوانى از بزرگترین شاگردان کلینى بود.13
2 ـ على بن ابراهیم قمى، نویسنده تفسیر قمى، که تا سال (307 ه .ق.) در قید حیات بوده. صفوانى از خرمن دانش این مفسر و محدث موجه و موثق شیعه، بهره فراوان برده است.14
3 ـ قاسم بن العلاء. وى از وکلاى حضرت ولىعصر(عج) ـ که عمرش طولانى بود و از ناحیه مقدس حضرت مهدى علیهالسلام به ایشان توثیقات رسید ـ به گفته صفوانى، قاسم بن العلاء 117 سال عمر کرد.15
4 ـ حسین بن روح، نایب خاصّ حضرت امام زمان علیهالسلام که ازمنزلت و شأن والایى برخوردار بود و نام او آشناى خاصّ و عام است.16
5 ـ ابوهاشم عمربن عبداللّه مقرى.17
6 ـ مروان بن محمد سجّادى.18
7 ـ محمدبن جعفربن بطّه قمى.19
شاگردان
جمع زیادى از معارفطلبان و دانش پژوهان به گرداگرد شمع وجود صفوانى اجتماع کردند و از سرچشمه دانش و کمال او بهره بردند. اکنون به نام بعضى از آنان بسنده مىکنیم:
1 ـ ابوالعباس احمد بن على بن نوح سیرافى، استاد بزرگوار نجاشى.
سیرافى مىگوید: در سال 352 ه .ق. صفوانى در شهر بصره براى من حدیث نقل کرد.20
2 ـ شیخ مفید.21
3 ـ تلعکبرى22 که نامش هارون بود. کنیهاش ابومحمد، یکى از بزرگترین دانشوران سده چهارم هجرى بود که در سال 385 ه .ق. رحلت کرد.23
4 ـ حسین بن محمد بن سعید خزاعى.24
5 ـ احمد بن محمد بن عیّاش جوهرى.25
6 ـ حسن بن القاسم محمدى علوى، استاد شیخ طوسى.26
7 ـ ابوغالب زرارى (285 ـ 368 ه .ق.).
نامش محمد بود و او از نوادگان زرارة بن اعین، صحابى برجسته ومشهور امام باقر و صادق علیهماالسلام است. ابوغالب یکى از بزرگترین محدثان موجه و برجسته شیعه است.27
آثار
از آن جا که صفوانى محدّثى توانمند و عاشق اهلبیت عصمت بود، در راستاى ترویج و نشر آثار اهلبیت علیهمالسلام کتابهاى ارزندهاى را از حفظ املا و انشاء کرد28 و پدید آورد؛ از جمله: بلغةالمقیم، زاد المسافر، ثواب القرآن، الرّدّ على ابن رباح الممطور، الرّدّ على الواقفه، الغیبه و کشف الحیره. الامامه، الرّدّ على اهل الاهواء، الطلاق الثلاث، الجامع فى الفقه، انس العالم و ادب المتعلّم، معرفةالفروض، لیلة و یوم، غررالاخبار و نوادرالآثار، التصرّف، تحفة الطالب و بغیه الراغب، المنازل و النهى عن کلّ بدعه.29
گزینشى از روایات صفوانى
چگونگى شهادت معصومین علیهمالسلام
صفوانى مىگوید: حسین بن روح، سفیر خاصّ حضرت ولىعصر علیهالسلام به من گفت: یحیى بن خالد برمکى به وسیله خرماى زهرآلود، حضرت موسى بن جعفر علیهالسلام را مسموم کرد و به شهادت رسانید. پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآله و امامان علیهمالسلام از دنیا نرفتند مگر با شمشیر دشمنان اسلام یا به وسیله زهر. حضرت رضا علیهالسلام را زهر دادند. فرزندان آن بزرگوار امام محمدتقى، امام هادى و امام عسکرى علیهمالسلام را با زهر به شهادت رساندند.30
منزلت امام حسین علیهالسلام
ابوسعید خدرى، صحابى معروف پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآله گفت: از رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله بارها شنیدم که به امام حسین علیهالسلام فرمود: تو امام، فرزند امام و برادر امام هستى! نُه امام معصوم علیهمالسلام از نسل تو به وجود خواهند آمد که نهمین آنان قائم آل محمد(عج) است.31
محبت اهلبیت عصمت علیهمالسلام
انس بن مالک گفت: رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله به یاران خویش فرمود: یاران من! هرکس اهلبیت مرا دوست داشته باشد، با ما محشور خواهد شد و هرکس دست به دامن اوصیاى من بزند، به محکمترین دستگیرهها چنگ زده است. امامان دوازده نفرند، به شماره نقیبان بنىاسرائیل.32
فرقههاى مسلمانان
على علیهالسلام فرمود: پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآله فرمود: امت من به 73 گروه متفرق و پراکنده مىشوند. یک گروه از آنها برحقّند و بقیه هلاک شدگانند. سپس پیامبر صلىاللهعلیهوآله به على علیهالسلام فرمود: هرکس ولایت و امامت شما را قبول کند و از دانش شما اقتباس کند، [برحق است]. عرض کردم: امامان چند نفرند؟ پیامبر صلىاللهعلیهوآله فرمود: دوازده نفر، به تعداد نقیبان بنىاسرائیل.33
رحلت
صفوانى بعد از عمرى تلاش و کوشش در راه تقویت بنیادهاى دین و اثبات حقّانیّت مکتب اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام ، سرانجام در نیمه دوم سده چهارم هجرى به دیار پاکان و جانهاى مقدس شتافت. تاریخ دقیق غروب این ستاره تابناک آسمان علم و دانش معلوم نیست.
پىنوشتها:
1. رجال نجاشى، ص 393؛ فهرست شیخ طوسى، ص 133؛ رجال شیخ طوسى، ص 530؛ خلاصه علامه، ص 144؛ جامع الروات، ج 2، ص 61؛ مجالس المؤمنین، ج 1، ص 440؛ روضات الجنّات، ج 6، ص 121؛ الکنى و الالقاب، ج 2، ص 380؛ فوائد الرضویه، ص 389؛ ریحانةالادب، ج 3، ص 452؛ الذریعه، ج 2، ص 333 و اعلام الشیعه فى القرن الرابع، ص 252.
2. رجال نجاشى، ص 140.
3. رجال کشى، ج 2، ص 740؛ تنقیح المقال، ج 2، ص 99 و ریحانةالادب، ج 3، ص 453.
4. الکنى و الالقاب، ج 2، ص 381، احمدبن نوح سیرافى، استاد نجاشى.
5. رجال نجاشى، ص 140.
6. فهرست ابن ندیم، ص 247.
7. به نقل از حضرت آیةاللّه موسى زنجانى، نیز ر.ک: کربلایى کاظم ساروقى، مؤسسه در راه حق، قم.
8. نجاشى، ص 279.
9. رجال شیخ طوسى، ص 530.
10. خلاصه، ص 144؛ روضات الجنات، ج 6، ص 121 و هدیةالاحباب، ص 188.
11. فوائدالرضویه، ص 389.
12. رجال نجاشى، ص 280؛ ریحانه الادب، ج 3، ص 453؛ مجالس المؤمنین، ج 1، ص 440؛ فوائدالرضویه، ص 389؛ تحفةالاحباب، ص 218 و قاموس الرجال، ج 9، ص 67.
13. اعلام الشیعة فىالقرن الرابع، ص 238.
14. همان و رجال نجاشى، ص 174 و روضات الجنات، ج 6، ص 121.
15. اعلام الشیعة فى القرن ارابع، ص 238 و کتاب الغیبه، شیخ طوسى، ص 310.
16. کتاب الغیبه، شیخ طوسى، ص 388.
17. کفایةالاثر، خزاز قمى، ص 28.
18. همان، ص 155.
19. رجال نجاشى، ص 59.
20. همان.
21. ریحانةالادب، ج 3، ص 452.
22. الذریعه، ج 2، ص 333.
23. ریحانةالادب، ج 1، ص 345.
24. کفایةالاثر، ص 28.
25. همان، ص 73.
26. فهرست شیخ طوسى، ص 53.
27. اعلام الشیعة، فىالقرن الرابع، ص 252.
28. همان و الکنى والالقاب، ج 1، ص 129.
29. فهرست شیخ طوسى، ص 271.
30. رجال نجاشى، ص 393؛ فهرست شیخ طوسى، ص 271؛ الذریعه، ج 2، ص 333؛ معجم المؤلفین، ج 8، ص 288؛ قاموس الرجال، ج 9، ص 67 و معجم رجال الحدیث، ج 11، ص 8.
31. کتاب الغیبه، ص 381.
32. کفایةالاثر، ص 28.
33. همان، ص 74.
34. همان، ص 155.
28. همان و الکنى والالقاب، ج 1، ص 129.
29. فهرست شیخ طوسى، ص 271.
30. رجال نجاشى، ص 393؛ فهرست شیخ طوسى، ص 271؛ الذریعه، ج 2، ص 333؛ معجم المؤلفین، ج 8، ص 288؛ قاموس الرجال، ج 9، ص 67 و معجم رجال الحدیث، ج 11، ص 8.
31. کتاب الغیبه، ص 381.
32. کفایةالاثر، ص 28.
33. همان، ص 74.
34. همان، ص 155.