جستاری معناشناختی در عَلَم بودن اسم الرَّحْمٰن
آرشیو
چکیده
پس از اسم جلاله الله و ربّ، الرحمٰن پربسامدترین نام خدا در قرآن است. افزون بر بسمله و آیه سوم فاتحه الکتاب، الرحمن با بسامدی فراوان بویژه در سوره های میانه مکّی به کار رفته است. با پذیرش دیدگاه دانشمندان مسلمان که الرحمن اسم مبالغه از ماده رحمت و وصف خدا ست، مسئله ای که رخ می نماید این است که تفاوت معنایی الرحمن با وصف رحیم، که آن هم مشتق از رحمت و در مورد خدا به معنای مبالغه است چیست، بویژه در بسمله و در آیاتی هم چون «تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ» (فصّلت/ 2) که هر دو در کنار هم آمده اند. پاسخ این مسئله را می توان در این دانست که الرحمن نه اسم مبالغه در وصف خدا یعنی صفت خدا به معنای مبالغه در رحمت وی، بل که اسم عَلَم است و هم چون اسم جلاله الله بر ذات خدا دلالت می کند. در بخش نخست این پژوهش با روی کرد تاریخی و کاربست سامی شناسی تطبیقی و در بخش دوم با روی کرد ساخت گرا و تکیه بر کاربرد قرآنی، شواهد متعددی بر علم بودن اسم الرحمن ارائه می شود؛ از آن جمله است کاربرد همواره معرفه در زبان های سامی، و کاربرد نیافتن در قرآن در اشاره به غیر خدا. دارابودن توأمان دو ویژگی معرفه بودن و مصداق خاص داشتن به معنای علم بودن اسم الرحمن است.Al-Raḥmān as a Proper Noun for God: A Semantic Study
Following Allāh and Rabb, Al-Raḥmān emerges as the most frequent name of God in the Qurʾān. In addition to the Basmalah and Q1:3, Al-Raḥmān is extensively used, particularly within the middle Meccan Surahs. With the acceptance of the perspective of Muslim scholars, where Al-Raḥmān is an exaggerated form of raḥmah (mercy) and a descriptor of God, the issue at hand revolves around the semantic difference between Al-Raḥmān and the descriptor Raḥīm, which is also derived from raḥmah and is an exaggeration regarding God. This is especially evident in the Basmalah and some verses such as Q 41:2, where both are mentioned together. The answer to this issue lies in understanding that Al-Raḥmān is not an exaggerated descriptor of God, meaning an exaggeration of His mercy, but rather it is a proper noun, and like the name Allāh, indicates the essence of God. The first part of this research employs a historical approach and applies comparative Semitics, while the second part adopts a structural approach grounded in Qurʾānic usage. Multiple pieces of evidence are presented to establish Al-Raḥmān as a proper noun. Notabely, its consistent usage as a definite noun in Semitic languages, and its exclusive application in the Qurʾān referring to God are highlighted. The coexistence of definiteness and specificity in reference underscores Al-Raḥmān as a proper noun for God.