چکیده

محمد عبده از مؤلفان تفسیر المنار از مهم ترین تفاسیر معاصر در جهان عرب معتقد به ضرورت تأویل ماهیت ملائکه است. احمد خلیلی در جواهر التفسیر که پس از المنار و در فضای فکریِ اِباضیّه تألیف شده است، نه تنها در ارائه تأویلات از المنار تأثیر نپذیرفته، بل که ضمن نقل نقادانه آراء وی کوشیده است نادرستی تأویلاتش را نشان دهد. در این مطالعه بنا ست روی کردِ انتقادی احمد خلیلی به آراء عبده درباره ماهیت ملائکه را بازکاویم. خلیلی با تکیه بر آراء مفسران اِباضی و اهل سنت و شاخصه های تفسیر صحیح از دید خود، آراء یادشده در المنار درباره ملائکه را نقل و نقد کرده است. برخی آراء این دو مفسر در باب غیبی و نورانی بودن ملائکه مشترک است؛ اما در مواردی خلیلی اشکالات عبده را بصورت منطقی و مستدل پاسخ داده و بسیاری از تفسیرها و تأویل های عبده را معلول فضای فکری و عقیدتی حیات او دانسته است. عبده ملائکه را ارواح لطیفی می داند که می توانند به صورت نیروهای نهفته در طبیعت، باعث رشد و حرکت جسم مادی شوند. خلیلی تأویل ملائکه به «نیروهای نهفته در طبیعت» از سوی عبده را صرفاً تفسیری مادی می داند که با ظاهر آیات مطابقت ندارد. او معتقد است قوای طبیعی، برخلاف ملائکه، فاقد قوه تعقل اند و تأویل عبده از ماهیت ملائکه و شیطان، در مقایسه با تأویل سایر آیات، بسیار دور از مدلولات قرآن است. از دید او هم چنین فتح باب تأویل درباره ملائکه و شیطان زمینه برخورد سلیقه ای با قرآن را برای مغرضان  فراهم می کند.

Angelology in Discourse: Comparative Analysis of Al-Manār and Jawāhir al-Tafsīr

This study delves into the critical analysis of angelic nature presented in Jawāhir al-Tafsir by Aḥmad Khalīlī, juxtaposed against Muhammad ʿAbduh's interpretations in Tafsir al-Manār. Khalīlī, writing in the wake of ʿAbduh and within the intellectual milieu of Ibāḍīyya, not only eschews the influence of al-Manār but also endeavors to expose its interpretative inaccuracies through a critical lens. The discourse centers on Al-Khalīlī's critique of ʿAbduh's angelological perspectives, drawing upon both Ibāḍī and Sunni exegeses as benchmarks for authentic interpretation. While there is a consensus between the two scholars on the ethereal and radiant essence of angels, Al-Khalīlī systematically addresses and refutes ʿAbduh's assertions, attributing them to the latter's contemporary intellectual and ideological influences. ʿAbduh's portrayal of angels as benign spirits, akin to covert natural forces fostering growth and motion, is challenged by Al-Khalīlī. He dismisses such notions as reductionist, materialistic, and incongruent with scriptural depictions. Al-Khalīlī posits that, unlike angels, natural forces are devoid of sentience, rendering ʿAbduh's correlation with angels and Satan as exegetically tenuous. Ultimately, Al-Khalīlī advocates for a hermeneutic that honors the Quranic portrayal of angels and Satan, offering an interpretative framework free from predispositions.

تبلیغات