آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۰

چکیده

متن

اجتماعات پرشکوه شیعیان شیفته و عاشقان دلسوخته در بامدادان جمعه در محافل دعای ندبه، دشمنان قسم خورده اهل بیت، علیهم السلام، را بشدت می آزارد و خواب راحت را از دیدگانشان می رباید. هر بانگ «یابن الحسن » که از این اجتماعات بلند می شود و در فضای شهر طنین می اندازد، چون تیری خون آلود در سینه دشمن فرو می رود و آسایش و آرامش را از آنها سلب می نماید.
از این رهگذر پرسشهای زیادی از دیرباز پیرامون دعای ندبه، به عنوان اعتراض و برای ایجاد شبهه و تردید از طرف دشمنان ابراز شده و احیانا توسط دشمنان ناآگاه انتشار یافته،غبار شک و تردید در میان نوجوانان برانگیخته، لامت سؤال در اذهان آنها پدید آورده است.
ما در این نوشتار در پی آنیم که این پرسشها را مطرح نموده، پاسخهای ساده و روشن و در عین حال مستدل و منطقی آنها را به خدمت خوانندگان گرامی مجله «موعود» تقدیم نماییم.
قسمتی از این پرسشها از این قرار است:
1- آیا دعای ندبه سند معتبری دارد؟
2- آیا معقول است که پیش از تولد فردی در فراقش گریه کنند؟
3- آیا دعای ندبه با معراج جسمانی پیامبر، صلی الله علیه وآله، ناسازگار است؟
4- آیا دعای ندبه از عقاید کیسانیه سرچشمه گرفته است؟
5- آیا دعای ندبه حالت تخدیری دارد؟
6- آیا دعای ندبه بدعت است؟
7- آیا دعای ندبه با عقل منافات دارد؟
8- آیا دعای ندبه با امامت دوازده امام هماهنگ نیست؟
9- آیا معقول است که دعای ندبه از معصوم صادر شود؟
10- آیا فرازهایی از دعای ندبه با قرآن ناسازگار است؟
در مورد پرسش نخستین در شماره پیشین بتفصیل سخن گفتیم و سلسله اسناد دعای ندبه را در طول قرون و اعصار بررسی کردیم و تاکید شخصیتهای برجسته ای چون علامه مجلسی را بر استحکام سند آن نقل کردیم و در اینجا اضافه می کنیم که:
سختگیریهای رایج در فقه شیعه، در مورد اخبار و احادیثی است که در مسیر استنباط یک حکم الزامی (واجب یا حرام) قرار بگیرد، اما در مورد مسایل مستحبی، بویژه دعاها و زیارتها، آن سختگیری و موشکافی سندی معمول نیست، بلکه همین مقدار که مضامین آن مقبول و شرع پسند باشد و در یک کتاب مشهور نقل شود; کافی است.
پس اگر سند دعایی معتبر نباشد و صدور آن از معصوم - بالخصوص - ثابت نشود، چون به نحو عموم به دعا و نیایش امر شده و دعا از اعمال راجحه و از عبادات مؤکده است، خواندن آن بر حسب عمومات قرآنی و حدیثی راجح و مستحب است و در مقام عمل نیازی به سخت گیری سندی نیست، بلکه قاعده «تسامح در ادله سنن » در اینجا جاری است و همین مقدار برای درک پاداش اخروی کافی است.
قاعده تسامح در ادله سنن متکی بر احادیث فراوانی است که به «احادیث من بلغ » شناخته می شوند.
بر اساس این احادیث، اگر در مورد یک عمل خیر، اجر و پاداشی از خدا و پیامبر نقل شده باشد و این نقل به فردی رسیده باشد و او برای رسیدن به آن پاداش، به آن عمل خیر اقدام نماید، خداوند منان آن پاداش را به او عنایت می فرماید، اگر چه چنین حدیثی در واقع از معصوم صادر نشده باشد.
در این رابطه احادیث فراوانی از معصومین، علیهم السلام، رسیده (1) و شیخ انصاری، قدس سره، رساله مستقلی در جواز تسامح در ادله سنن به رشته تحریر درآورده است.
قوت متن و استحکام الفاظ و مضامین دعا نیز بر اعتبار آن می افزاید. سخن شناسان و آشنایان با شیوه گفتار معصومین، علیهم السلام، از بررسی مضمون و محتوای یک متن می توانند بر صدور یا عدم صدور آن از معصوم، علیه السلام، اطمینان حاصل کنند.
هنگامی که از مرحوم آیة الله کاشف الغطاء در مورد سند «دعای صباح » سؤال کردند فرمود:
برای هر یک از صاحبان دانش و فرهنگ اسلوبی هست و برای هر گروهی از جوامع بشری، بلکه برای هر ملتی از اهالی یک کشور، شیوه و اسلوبی هست... برای ائمه، علیهم السلام، نیز در مقام نیایش، ستایش، حمد و ثنای پروردگار شیوه خاصی است که هر کس با سخنان آنها مانوس باشد، برایش ملکه ای حاصل می شود که سخنان آنها را می شناسد و چنین شخصی تردید نمی کند که «دعای صباح » از آنها صادر شده است. (2)
بسیاری از بزرگان در مورد «دعای ندبه » و «زیارت جامعه کبیره » نیز فرموده اند که بررسی متن و مضامین عالیه آنها، به تنهایی برای اثبات اعتبار آنها کافی است و نیازی به بررسی سند ندارند. (3)
ابن ابی الحدید معتزلی، نیز در برابر کسانی که در صدور برخی از فرازهای نهج البلاغه از مولای متقیان امیر مؤمنان، علیه السلام، ابراز تردید کرده اند، به همین طریق استدلال کرده و اثبات نموده که همه فقرات نهج البلاغه از آن حضرت می باشد.
وی در مورد خطبه «شقشقیه » از مصدق بن شبیب واسطی نقل می کند که او می گفت:
به سال 603 ق. این خطبه را در محضر شیخ ابومحمد، عبدالله بن احمد، معروف به «ابن خشاب » می خواندم... از او پرسیدم: «آیا شما معتقد هستید که این خطبه جعلی است؟». فرمود: «نه، به خدا سوگند، من یقین دارم که این خطبه از سخنان آن حضرت است، آنچنانکه یقین دارم که تو مصدق هستی ».
گفتم: «بسیاری از مردمان می گویند که این خطبه از کلمات سید رضی، قدس سره، می باشد».
گفت: «نه، رضی و نه غیر رضی، کجا این توان، این شیوه و این اسلوب را داشتند؟! ما نوشته های رضی را دیده ایم، با سبک و اسلوب او در سخن نثر آشنا هستیم...». (4)
روی این بیان، معارف والا، حقایق درخشان، معانی روشن و مطالب ژرفی که با اسلوبی بدیع، بیانی شیوا، منطقی گیرا و عباراتی بسیار بلند و فصیح در این دعای شریف آمده، ما را از ارایه هر گونه سند و منبع بی نیاز می سازد، که چنین حقایق تابناک و دقایق درخشان هرگز از هیچ منبعی جز چشمه سار زلال ولایت سرچشمه نمی گیرد.
استاد فرزانه ما مرحوم آیة الله حاج سید مرتضی شبستری، که در مسایل قرآنی و حدیثی، آیتی بی نظیر بود، در مقطعی که بحث ولایت ائمه اطهار، علیهم السلام، را بر اساس محکمات قرآن برای گروهی از فضلای برجسته حوزه علمیه قم تدریس می کرد، روزی به فراز کرسی تدریس فرمودند:
من ادعا می کنم که هر فرازی از فرازهای دعای ندبه متواتر است و همه حوزه های علمیه را در این رابطه به بحث و گفتگو فرا می خوانم.
کسانی که با قدرت علمی آن استاد فرزانه آشنا بودند می دانند که او براحتی از عهده اثبات این مطلب برمی آمد.
یکی از شارحان دعای ندبه، این راه را دنبال کرده، متن دعای ندبه را به 124 فراز تقسیم نموده، منابع قرآنی و حدیثی هر فرازی را در ذیل آن فراز، از کتب تفسیر و مجامع حدیثی آورده و سعی کرده که اکثر آنها را از منابع اهل سنت بیاورد. (5)
یکی دیگر از شارحان، در شرح فرازهای این دعای شریف، سعی بلیغ نموده که فرازهای آن را با آیات قرآنی تطبیق دهد و در تفسیر و تاویل آنها، از کتب تفسیر و منابع حدیثی استفاده نموده است. (6)
یکی دیگر از نویسندگان معاصر در تفسیر و تبیین این شیوه پسندیده، تعبیر ظریفی نموده و می فرماید:
اگر کسی خانه مسکونی دارد، از او مطالبه سند و قباله می کنند، اگر او به دلایلی نتواند سند خانه را ارایه دهد، ولی سند خرید زمین، پروانه ساخت، پایان کار، و فاکتور خرید تک تک قطعات و مواد به کار رفته در آن ساختمان، از گچ، سیمان، آجر، تیرآهن، درب و پنجره و غیره را ارایه دهد، مالکیت او محرز می شود، دیگر خانه را از او مطالبه نمی کنند.
روی این بیان، اگر هر فرازی از فرازهای دعای ندبه، جزء عقاید حقه و تعالیم مسلم جهان تشیع باشد و به تعبیر آن استاد گرانمایه هر فرازی از فرازهای آن متواتر باشد و سند هر فرازی از آن در قرآن و سنت موجود باشد، و سبک انشای آن از دیدگاه سبک شناسی دقیقا با دیگر دعاهای صادره از خاندان عصمت و طهارت منطبق باشد و در کتابهای مشهور و معتبر درج شده باشد، دیگر نیازی به ارایه سند نیست، در حالی که در شماره پیشین مجله، سند معتبر و قابل استناد آن را به خدمت خوانندگان گرامی تقدیم نمودیم و تاکید صریح شخصیت برجسته ای چون علامه مجلسی را بر اعتبار سند آن نقل کردیم که فرمود:
و اما دعای ندبه که مشتمل است بر عقاید حقه و تاسف بر غیبت حضرت قائم، علیه السلام، به «سند معتبر» از حضرت امام جعفر صادق، علیه السلام، منقول است، که مستحب است این دعای ندبه را در چهار عید بخوانند، یعنی جمعه، عید فطر، عید قربان و عید غدیر. (7)
علامه مجلسی، این غواص بحار علوم اهل بیت، علیهم السلام، در همین فراز کوتاه به نکات ارزشمندی اشاره فرموده:
1- دعای ندبه از نظر محتوا مستقیم و مشتمل بر عقاید حقه است.
2- دعای ندبه ماثور است و از معصوم رسیده است.
3- دعای ندبه از نظر سند معتبر است.
4- سند دعای ندبه به امام صادق، علیه السلام، می رسد.
5- خواندن دعای ندبه در چهار عید بزرگ اسلامی مستحب است.
اما در مورد پرسش دوم که گفته می شود:
«آیا معقول است که پیش از تولد یک فرد در فراقش گریه کنند و ناله ها سر دهند؟!».
توضیح اینکه: دعای ندبه از امام صادق، علیه السلام، نقل شده است. امام صادق، علیه السلام، به سال 148 ق. به شهادت رسیده و حضرت بقیة الله، ارواحنا فداه، به سال 255 ق. دیده به جهان گشوده است.
پس هنگامی که امام صادق، علیه السلام، دعای ندبه را انشا فرموده، بیش از یک قرن به تولد حضرت ولی عصر، علیه السلام، مانده بود، پس چگونه ممکن است انسان نسبت به انسانی که بعد از یک قرن دیده به جهان خواهد گشود، گریه و زاری کند و در فراقش اشک بریزد و ناله سر دهد؟!
در پاسخ باید عرض کنیم: اگر این معنی در مورد افراد معمولی تصویر شود، حق به جانب معترض است و هرگز معقول نیست که یک انسان عاقل در مورد ششمین نواده اش گریه و زاری کند و در فراقش اشک حسرت بریزد، ولی اگر فرد مورد نظر گل سرسبد جهان خلقت باشد و همه پیامبران الهی به فرمان پروردگار نوید او را به پیروان خود داده باشند، و به مت خود فرمان انتظار داده، از غیبت طولانی او گفتگو کرده باشند، بسیار طبیعی و منطقی خواهد بود که افراد دردآشنا در طول قرون و اعصار، در انتظار آمدنش ثانیه شماری کنند، در فراقش اشک حسرت بریزند و از طول غیبتش گریه ها سر دهند.
در قسمت اول از این مقال، بتفصیل در این رابطه سخن گفتیم و نمونه های ارزنده ای را از پیامبران گذشته، رسول گرامی اسلام و امامان معصوم، علیهم السلام، نقل کردیم (8) و از سدیر صیرفی روایت نمودیم که با گروهی از اصحاب به محضر امام صادق، علیه السلام، شرفیاب شده، حضرتش را دیده بودند که روی خاکها نشسته، همانند مادر داغ فرزند دیده، سیل اشک روان کرده، ناله های جانسوز سر می دهد، هنگامی که از علت آن جویا شده بودند با یک بیان جانکاه فرموده بودند که برای طولانی شدن غیبت حضرت قائم، علیه السلام، و پریشانی مؤمنان در دوران غیبت اشک می ریزند. (9)
و اینک چند نکته در این رابطه یادآور می شویم:
1- امام باقر، علیه السلام، به زراره فرمود: در روز جمعه پیش از آنکه برای خود دعا کنی در قنوت نمازت بگو:
اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا و غیبة ولینا و شدة الزمان علینا و وقوع الفتن و تظاهر الاعداء و کثرة عدونا و قلة عددنا، فافرج ذلک یا رب عنا بفتح منک تعجله و نصر منک تعزه و امام عدل تظهره، اله الحق آمین.
خدایا ما به تو شکایت می کنیم از فقدان پیامبرمان، از غیبت ولی امرمان، از سختگیری روزگار، از وقوع فتنه ها، از همدستی دشمنان، از فزونی دشمنان و کمی یاران، بار پروردگارا گشایشی فراهم ساز، با یک پیروزی نزدیک، نصرت شکوهمند و پیشوای عادلی که برای ما ظاهر فرمایی، ای خدای حق مستجاب فرما (10)
2- نظیر همین عبارت از پیشوای متقیان امیر مؤمنان حضرت علی، علیه السلام، روایت شده که در قنوت خود می فرمود:
اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا و غیبة امامنا ففرج ذلک اللهم بعدل تظهره و امام حق نعرفه...
خدایا ما به تو شکایت می کنیم از رحلت پیامبرمان و غیبت پیشوایمان... خدایا گشایشی فراهم کن با عدالتی که ظاهر سازی و پیشوای حقی که از او شناخت داریم... (11)
3- شهید اول را در کتاب «ذکری » نقل کرده و فرموده است:
ابن ابی عقیل این قنوت امیر مؤمنان، علیه السلام، را از میان دعاها برگزیده و فرموده است: به من رسیده است که امام صادق، علیه السلام، به شیعیان خود امر می کرد که بعد از کلمات فرج این دعا را در قنوت بخوانند. (12)
جالب توجه است که حضرت علی، علیه السلام، بیش از دو قرن پیش از میلاد مسعود آن امام موعود، در قنوت نمازش از غیبت آن قبله موعود به خدا شکایت می کند و گشایش همه مشکلات جهان اسلام را با ظهور آن مصلح جهانی از خدای منان درخواست می نماید. امام باقر، علیه السلام، همان متن را در قنوت نمازش می خواند و به زراره فرمان داد که آن را در قنوتهای خود در روز جمعه بخواند و امام صادق، علیه السلام، به شیعیان دستور می دهد که آن را بعد از کلمات فرج در قنوت بخوانند.
4- امام هشتم شیعیان حضرت رضا، علیه السلام، نیز به شیعیان خود دستور می دهد که در روزهای جمعه در قنوت نماز ظهر، دعایی را در همین رابطه بخوانند. (13)
5- امام جواد، علیه السلام، در قنوت نمازش برای تعجیل در امر فرج دعا کرده، در وصف پیروان آن کعبه مقصود می فرماید:
فاصبحوا ظاهرین و الی الحق داعین و للامام المنتظر القائم بالقسط تابعین...
آنها پیروز شده، به سوی حق فرا می خوانند و از امام منتظری که قائم به قسط است پیروی می کنند. (14)
6- امام هادی، علیه السلام، نیز در قنوت نمازش برای تعجیل در امر فرج دعا می کرد. (15)
7- امام حسن عسکری، علیه السلام، در قنوت نمازش دعای بسیار شکوهمندی برای تعجیل در امر فرج فرزند دلبندش می خواند و از خداوند درخواست می کند که پس از سپری شدن شب ظلمانی غیبت، روز روشن عدالت را آشکار نماید. (16)
8- هنگامی که اهل قم از جنایات «موسی بن بغی » عامل متوکل بر قم به محضر امام حسن عسکری، علیه السلام، شکایت کردند، امام، علیه السلام، به آنها فرمود که نماز مظلوم را بخوانند و دعای یاد شده را در قنوت آن بخوانند. (17)
9- امام باقر، علیه السلام، در قنوت نمازش از طول غیبت می نالد و به محضر پروردگار عرضه می دارد:
... اللهم فان القلوب قد بلغت الحناجر، و النفوس قد علت التراقی و الاعمار قد نفدت بالانتظار...
خدایا دلها به تنگنای گلوها رسید، نفسها در سینه حبس گردید و عمرها در اثر انتظار به پایان رسید.
آنگاه از خداوند می خواهد که آرزوی باورداران را تحقق بخشد، مؤمنان را به آرزوی خود نائل سازد، دین را نصرت دهد، حجتش را آشکار نماید و به دست نیرومندش از دشمنان انتقام بگیرد. (18)
10- یحیی بن فضل نوفلی گوید: در بغداد به محضر مقدس امام کاظم، علیه السلام، رسیدم، چون از نماز عصر بپرداخت، دستها را به سوی آسمان برافراشت و عرضه داشت...
دعای مفصلی نقل کرده، در پایان عرضه می دارد:
و ان تعجل فرج المنتقم لک من اعداءک و انجز له ما وعدته یا ذالجلال و الاکرام.
و اینکه تعجیل فرمایی در فرج منتقم، که انتقام تو را از دشمنانت می گیرد، پس آنچه را که به او وعده فرموده ای به انجام برسان ای صاحب جلالت و کرم.
نوفلی پرسید: این دعا در حق چه کسی است؟
فرمود: در حق مهدی آل محمد، علیه السلام.
آنگاه برخی از ویژگیهای آن حضرت را می شمارد و در پایان می فرماید:
بابی القائم بامرالله.
پدرم به فدای آن بزرگواری که به فرمان خدا قیام می کند. (19)
اینها نمی از یم، مشتی از خروار، و اندکی از موارد بی شماری بود که ائمه، علیهم السلام، در مواقع نیایش، در قنوت نمازها و یا در تعقیبات نمازها و یا در تعقیبات خود از یوسف گمگشته سخن گفته، از دوران غیبتش شکوه ها نموده، در فراقش ندبه ها سر داده، برای پریشانی مؤمنان در عصر غیبتش سیلاب اشک روان ساخته، برای تعجیل امر فرجش دست نیاز به درگاه ربوبی برافراشته، از نثار تعبیراتی بسیار بلند دریغ نکرده اند. و اگر بخواهیم این موارد را استقصا کنیم، مثنوی هفتاد من کاغذ شود.
در اینجا اضافه می کنیم که این حال انتظار و اشتیاق، به امامان، علیهم السلام، اختصاص ندارد، بلکه بسیاری از اصحاب، تحت تربیت رسول اکرم، صلی الله علیه وآله، و پیشوایان دین، با دولت کریمه حضرت بقیة الله، ارواحنا فداه، آشنا گشته، عشقی جانسوز پیدا کرده، شب و روز در فراق آن حضرت اشک می ریختند، که یک نمونه آن، جناب سلمان است. (20)
جالب تر اینکه این سوز و گداز به اصحاب پیامبر اکرم و ائمه هدی، علیهم السلام، نیز اختصاص نداشت، بلکه برخی از بزرگان اهل سنت نیز از این عشق و علاقه بهره مند بودند، که یک نمونه آن «عباد بن یعقوب رواجنی » است.
رواجنی از بزرگان اهل سنت بود، بخاری، ترمذی، ابن ماجه، ابوحاتم، بزاز و دیگر محدثان اهل سنت، از او روایت کرده اند و همه رجالیون بر وثاقت و صداقت او تاکید کرده اند. (21)
اشتیاق و انتظار و سوز و گداز او به گریه و زاری ختم نمی شد، بلکه شمشیری تهیه کرده بود که اگر عصر حضرت مهدی، علیه السلام، را درک کند با آن شمشیر در رکاب آن حضرت پیکار نماید.
نقل است که قاسم بن زکریا برای استماع حدیث به خدمت رواجنی رفت، بالای سرش شمشیری آویخته مشاهده کرد، پرسید: این شمشیر از آن کیست؟ رواجنی پاسخ داد:
من آن را مهیا کرده ام که در محضر حضرت مهدی، علیه السلام، با آن شمشیر بزنم. (22)
نکته جالب توجه این است که رواجنی به سال 250 ق. وفات کرده (23) و حضرت بقیة الله، ارواحنا فداه، به سال 255 ق. متولد شده است.
جالبتر اینکه از او کتابی به یادگار مانده به نام «اخبار المهدی المنتظر». (24) اهمیت کتاب رواجنی در این است که آن را پیش از تولد حضرت بقیة الله نوشته است.
در جایی که یک فرد سنی پیش از ولادت آن مهر تابان به او عشق بورزد، در فراقش اشک بریزد و برای دفاع از حریمش اسلحه آماده کند، و در جایی که شخصیتی چون سلمان قرنها پیش از ولادتش در فراق او اشک بریزد، و در جایی که امامان معصوم از امیر مؤمنان تا امام حسن عسکری، علیه السلام، در قنوت نمازشان برای تعجیل در امر فرج دعا کنند و از غیبت طولانی اش شکوه کنند، و بیش از یکصد دعا به شیعیان تعلیم کنند و دستور دهند که در عصر غیبت به خواندن آن مواظبت کنند (25) اگر کسی در صدور دعای ندبه از امام صادق، علیه السلام، تردید کند و بگوید: «آیا معقول است که امام صادق، علیه السلام، برای کسی که هنوز به دنیا نیامده اشک بریزد؟!» چنین شخصی یا نادان است و یا مغرض، زیرا دعای ندبه یکی از صدها دعایی است که از معصومین، علیهم السلام، برای عصر غیبت توصیه شده است.
در پایان یادآور می شوم که هرگز کسی ادعا نکرده که امام صادق، علیه السلام، دعای ندبه می خواند، بلکه به شیعیان امر فرموده که این دعا را در اعیاد چهارگانه بخوانند. روی این بیان دعای ندبه یک دستورالعمل است برای شیعیان در عصر غیبت.
ولی بر اساس آنچه گفته شد، اگر کسی ادعا کند که امامان، علیهم السلام، در زمان خودشان دعای ندبه می خواندند، هیچ مانعی ندارد، نه خلاف عقل است و نه خلاف ذوق.
مگر نه این است که امام سجاد، علیه السلام، در روز عرفه در صحرای عرفات، در دعای معروف عرفات، بخشی از این دعای پر سوز و گداز را به حضرت بقیة الله، ارواحنا فداه، اختصاص داده، عرضه می دارد:
و اصلح لنا امامنا... اللهم املا الارض به عدلا و قسطا... و اجعلنی من خیار موالیه و شیعته... و ارزقنی الشهادة بین یدیه...
خدایا امر امام ما را اصلاح کن... خدایا زمین را به دست او پر از عدل و داد کن... خدایا مرا از بهترین دوستان و شیعیان او قرار بده... و شهادت در رکاب او را به من ارزانی بدار... (26)
امام سجاد، علیه السلام، با یک سوز و گداز زایدالوصفی این دعا را در صحرای عرفات خواند و همه ساله صدها هزار حاجی این دعا را در روز عرفه با هزاران آه و سوز می خوانند.
این چه جرات و گستاخی است که برخی از بداندیشان چون سخن از دعای ندبه به میان می آید، آن را غیر معقول و غیر منطقی می شمارند و در مورد صدها دعای دیگری که در این رابطه از معصومین، علیهم السلام، رسیده شک و تردیدی ابراز نمی کنند.
بر عاشقان شیفته و شیعیان دلسوخته است که با حضور فعال در مجالس دشمن شکن دعای ندبه، پاسخ عملی کج اندیشان را بدهند.
ادامه دارد
پی نوشتها:
1. الکلینی، محمد بن یعقوب، اصول الکافی، چاپ بیروت، ج 2، ص 87; البرقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، چاپ قم، ج 1، ص 93; الشیخ الصدوق، محمد بن علی بن بابویه، ثواب الاعمال، چاپ قم، ص 132; الحلی، احمد بن فهد، عدة الداعی، چاپ بیروت، ص 13; ابن الطاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، چاپ سنگی، ص 627; همان، فلاح السائل، چاپ قم، ص 12; الشیخ البهایی، محمد بن الحسین العاملی، مفتاح الفلاح، چاپ قم، ص 406; المجلسی، محمدتقی، روضة المتقین، چاپ کوشانپور، ج 1، ص 455; العاملی، السید محمد بن علی الموسوی، مدارک الاحکام، چاپ قم، ج 1، ص 187; الحر العاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 1، ص 80; المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ 110 جلدی، ج 2، ص 256; همان، مرآت العقول، چاپ تهران ج 8، ص 112.
2 . کاشف الغطاء، شیخ محمدحسین، الفردوس الاعلی، چاپ تبریز، ص 50.
3 . السید شبر، السید عبدالله، الانوار اللامعة، چاپ مشهد، ص 31.
4 . ابن ابی الحدید، ابوحامد بن هبة الله المدائنی، شرح نهج البلاغه، چاپ قاهره، ج 1، ص 205.
5. محب الاسلام، سید علی اکبر موسوی، شرح دعای ندبه، چاپ تهران.
6 . زمردیان شیرازی، احمد، ندبه و نشاط، چاپ تهران.
7 . علامه مجلسی، مولی محمدباقر، زادالمعاد، چاپ سنگی، ص 486.
8 . مجله موعود، شماره 14، ص 30 - 35.
9 . الشیخ الصدوق، محمد بن علی بن بابویه، کمال الدین، چاپ تهران، ج 2، ص 353.
10 . الشیخ الطوسی، محمد بن الحسین، مصباح المتهجد، چاپ بیروت، ص 366.
11 . المحدث النوری، میرزا حسین الطبرسی، مستدرک الوسایل، ج 4، ص 404.
12 . الشهید الاول، محمد بن المکی، الذکری، چاپ سنگی، ص 184.
13 . ابن الطاووس، علی بن موسی، جمال الاسبوع، چاپ سنگی، ص 413.
14 . العلامة المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 85، ص 226.
15 . ابن الطاووس، علی بن موسی، مهج الدعوات، چاپ سنگی، ص 62.
16 . همان، ص 64.
17 . الاصفهانی، محمدتقی الموسوی، مکیال المکارم، چاپ قم، ج 2، ص 85.
18 . ابن الطاووس، مهج الدعوات، ص 52.
19 . همان، فلاح السائل، ص 200.
20 . الطبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، چاپ قم، ص 449.
21 . الذهبی، محمد بن احمد بن عثمان، سیر اعلام النبلاء، ج 11، ص 537.
22 . همان، میزان الاعتدال، ج 2، ص 379.
23 . البخاری، محمد بن اسماعیل، التاریخ الکبیر، ج 6، ص 44.
24 . الزرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج 3، ص 258.
25 . الاصفهانی، محمدتقی الموسوی، مکیال المکارم، ج 2، ص 2 - 103.
26 . الشیخ الطوسی، محمد بن الحسن، مصباح المتهجد، ص 698.

تبلیغات