فاطمه و نقل حدیث از پیامبر
آرشیو
چکیده
متن
موقعیت ممتاز و بسیار خوب حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام این فرصت را به او داد تا معارف اسلامى را بدون واسطه از پدر بزرگوارش در سینه خود جاى دهد. آن معارفى که جز او و فرزندانش کسى دیگر به عمق آن نرسیده است. اگر بخواهیم آنچه را که در سینه خود از فرمایشات پیامبر جاى داده بنویسیم، بدون شک هیچ نویسندهاى یاراى نوشتن آنها را نخواهد داشت. از فاطمه زهرا علیهاالسلام علىرغم مشکلاتى که در بین داشته، مطالب متنوع و گوناگونى به روایت از پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم رسیده است که از لابه لاى آن احادیث به یادگار مانده مطالبى اخلاقى، اجتماعى، اعتقادى و تفسیرى ( از قبیل احترام به همسر، رعایت همسایگان و مطالب دیگر پیرامون فضائل على علیهالسلام و شیعیان و پیروان آن حضرت و برخى پیشگویىها و دعاها و زمان استجابت دعا و غیر آن) رسیده است.
آرى واقعاً جاى تأسف است که از این گوهر ناشناخته بعد از پیامبراکرم هیچ استفاده نکردند! و چه مسائل مهم و چه مشکلاتى که فاطمه علیهاالسلام مىتوانست براى زنان جامعه اسلامى، براى تمام دورانها بیان و حل کند و چه درسهاى زیبا و شیرینى را نسبت به راه و روش زندگى براى زنان بگوید. اما صد حیف که همه آنها ناگفته ماند و تمام آن مطالب شیوا و دلنشین در سینه مجروح و پرغم و غصّه زهرا علیهاالسلام بماند و همراه آن بانوى عالمه محدّثه تا ابد دفن گردید!
فاطمه، مخزن اسرار پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم
حارثة بن قدامة از سلمان، از عمّار، از فاطمه علیهاالسلام مطلبى را نقل مىکند که نشان دهنده این است که سینه زهرا علیهاالسلام دربردارنده چه علوم و اسرارى از پدرش رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم بود که امیرمؤمنان علیهالسلام را به عجب و حیرت درآورده بود. روایت است که روزى عمار به سلمان فارسى گفت: آیا چیز عجیبى را از فاطمه علیهاالسلام برایت نقل کنم؟
سلمان گوید، گفتم: آرى، نقل کن اى عمار! وى گفت: روزى على علیهالسلام را دیدم که بر فاطمه علیهاالسلام وارد شد. تا چشم حضرت فاطمه به امام على افتاد، فریاد زد: على جان! نزدیک شو تا در باره آنچه که گذشته و آنچه که خواهد شد و آنچه که اتفاق مىافتد تا روز قیامت، برایت بگویم.
عمار گوید: دیدم که امیرمؤمنان علیهالسلام آرام آرام به عقب برگشت و من هم به برگشت على علیهالسلام به عقب برگشتم. آن حضرت آمده تا بر پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم وارد شد. پیامبراکرم فرمود: یا ابالحسن! پیش بیا. همین که در محضر پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم نشست، فرمود: تو مرا خبر مىدهى یا من تو را خبر دهم؟
عرض کرد: شنیدن از شما بهتر است، اى رسول خدا!
حضرت فرمود: گویا پیش فاطمه رفتى و به تو چنین و چنان گفت و همان دم برگشتى.
على علیهالسلام فرمود: آیا نور فاطمه از نور ما است؟
پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: آیا نمىدانى؟
پس على علیهالسلام به سجده افتاده، خدا را شکر نمود.
عمار گوید: پس امیرمؤمنان علیهالسلام از محضر پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم خارج و نزد فاطمه زهرا رفت و من همراهش وارد شدم.
فاطمه علیهاالسلام فرمود: گویا خدمت پدرم رفتى و آنچه را که به تو گفته بودم، به عرضش رساندى.
فرمود: آرى، فاطمه جان!
فاطمه علیهاالسلام فرمود: بدان اى اباالحسن! خداوند نور مرا خلق کرد، در حالى که او را تسبیح مىگفت و این نور را بر درختى از درختان بهشت سپرد و این درخت بر اثر نور من، نورافشانى مىکرد تا این که پدرم ـ «وقت معراج» ـ وارد بهشت شد؛ خداوند همان وقت بر دل پدرم انداخت که میوهاى از آن درخت بچیند و تناول کند. سپس این نور را به مادرم خدیجه سپرد که مرا به دنیا آورد و من از همان نور مىباشم...1
اهتمام فاطمه به احادیث نبوى
شقیق بن سلمه از ابن مسعود نقل کرده که: مردى به حضور فاطمه علیهاالسلام رسید و گفت: اى دختر رسول خدا! آیا از پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم چیزى نزد شما مانده است که به من عطا کنید؟
حضرت به خدمتکار خود فرمود: آن جریده ـ شاخه نخل ـ را بیاور.
خدمتکار به جست و جو پرداخت ولى آن را پیدا نکرد. فاطمه علیهاالسلام فرمود: واى بر تو، آن جریده نزد من مساوى است با حسن و حسین!
خدمتکار پس از برگشتن بسیار، آن را پیدا کرد و به خدمت فاطمه علیهاالسلام آورد و معلوم شد، موقع جاروب کردن، آن را هم در ظرف خاکروبه انداخته است. در این جریده چنین نوشته بود: حضرت محمد صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود:
«از مؤمنین نیست کسى که همسایه از آزارش در امان نباشد. هر کس ایمان به خدا و روز قیامت دارد، همسایهاش را آزار نمىدهد. هرکس ایمان به خدا و روز قیامت دارد، باید حرف خوب بگوید و گرنه ساکت باشد. خداى متعال اهل خیر و بردبار و عفیف را دوست مىدارد و شخص بد زبان و سست و لجوج را دشمن مىدارد. حیا از ایمان است و صاحب ایمان در بهشت است و فحش از زشت گفتارى و زشت گفتار هم در آتش است.»2
چرا از فاطمه علیهاالسلام احادیث اندکى برجاى مانده؟
ممکن است چند جهت داشته باشد:
1. یکى این که ایشان نمىتوانسته همانند سایر معصومین علیهمالسلام آزادانه به نقل حدیث بپردازد؛ از این رو احادیث نقل شده از ایشان کم مىباشد. ولى این احتمال به دو جهت صحیح نیست. زیرا اولاً: راویان مرد از او روایت کردهاند و ثانیاً: مگر راوى فقط به مرد منحصر بوده، مگر زنان حق روایت نداشتند؟
2. علت دیگر همان ظلم آشکارى است که پس از پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم به اهل بیت آن حضرت شد و این، بزرگترین مانع از نشر و گسترش احادیث اهل بیت علیهمالسلام ـ به خصوص فاطمه زهرا علیهاالسلام ـ بود؛ به گونهاى که کسانى هم که از او روایت شنیده بودند، به خاطر ترس و وحشتى که حاکم بود، دست از نقل آنها برداشته و در سینهها پنهان کردند. ابوهریره در این رابطه مىگوید:
تا زمانى که عمر زنده بود، ما جرأت نداشتیم یک حدیث از پیامبر اکرم نقل کنیم.3
3. ممکن است علت دیگرش، این بوده باشد که چون بسیارى از این احادیث در فضیلت اهلبیت علیهمالسلام به ویژه على بن ابىطالب علیهالسلام بوده، آنها را شنیدند اما از روى دشمنى و کینه با اهلبیت و على علیهمالسلام از ذکر آنها خوددارى کردند.
راویان حدیث از فاطمه علیهاالسلام
علاوه بر روایت امام على، امام حسن، امام حسین، حضرت زینب و امکلثوم علیهمالسلام از حضرت فاطمه علیهاالسلام ، عدّه قابل توجهى از یاران پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم از حضرتش روایت نقل کردهاند؛ از قبیل سلمان فارسى، ابوذر غفارى، جابر بن عبداللّه انصارى، ابن مسعود، یحیى بن جعده، حکم بن ابىنعیم، عمرو بن الشرید، حذیفة بن الیمان، ربعى بن حراش، انس بن مالک، ابوسعید خدرى، ابن ابىملیکه، ابوایوب انصارى، ابوهریره، بشیر بن زید، سهل بن سعد انصارى، شبیب بن ابىرافع، عباس بن عبدالمطلب، عبداللّه بن عباس، عوانة بن الحکم، قاسم بن ابى سعید الخدرى، هشام بن محمد، زینب بنت ابىرافع، عایشه، امّسلمه، اسماء بنت عمیس، سلمى امّ رافع و غیر اینها، که مىتوان به روایات آنها در کتابهاى دلائل الامامه و بشارة المصطفى، امالى شیخ طوسى، کفایةالاثر، مسند فاطمه و صدها کتاب دیگر دست یافت.
گلایهاى از مسند نویسان و احمد بن حنبل
با توجه به عدد قابل توجه راویان از حضرت زهرا علیهاالسلام ، این گلایه را از همه مسند نویسان، بالاخص احمد بن حنبل داریم، چرا که آنها اگرچه از طرفى خدمت کردهاند، اما از سوى دیگر نسبت به دختر پیامبر خدا بىتوجهى نشان دادهاند!
اما سخنى که با احمد داریم، این است که اگر ما به جلد ششم مسند نگاهى بیفکنیم، خواهیم دید که وى از عایشه در حدود دویست و پنجاه و سه صفحه حدیث نقل کرده ولى از حضرت فاطمه علیهاالسلام حدود یک صفحه و نیم و جمعاً ده حدیث نقل مىکند که حدیث اول و دوم و هشتم به یک مضمون بوده، با این تفاوت که یکى مجمل و دیگرى با تفصیل بیشترى آورده شده است.
حال سؤال ما این است که آیا عایشه تا موقع رحلت رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم بیشترنزد آن حضرت بوده یا فاطمه؟ مگر حضرت زهرا علیهاالسلام به قول مورّخان سنّى مذهب، پنج سال قبل از بعثت پیامبر به دنیا نیامده است؟4 و آیا مگر همسرى عایشه با رسول خدا در مدینه صورت نگرفته است؟
با این بیان، اگر ده سال حضور در مدینه را از زندگى فاطمه علیهاالسلام کم کنیم ـ که یقیناً بیشترین احادیث مربوط به همین دوران است ـ حدّاقل هجده5 سال فاطمه علیهاالسلام در کنار پدر بوده است.
آیا در این هجده سال، سالى یک حدیث هم فاطمه از پدرش، روایت نکرده که حداقل هجده روایت از دوران مکه براى فاطمه علیهاالسلام از پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم نقل کنید؟
و اگر حضور ده ساله پیامبر را در مدینه حساب کنیم، آیا سن حضور و درک محضر فاطمه علیهاالسلام بیشتر مىشود یا عایشه؟
آیا ملاقات پیامبر و سخن گفتن وى با دخترش فاطمه بیشتر بوده یا با زنهاى خود؟
آیا ملاقات پیامبر با فاطمه بیشتر بوده یا با عایشه که از هر نه شب، یک شب نزد او بوده است؟
اگر پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم تمام کارهاى خود را تعطیل مىکرد و همیشه در مدینه حضور مستمر داشت؛ بازهم عایشه نمىتوانست این همه حدیث از او نقل کند، در حالى که پیامبراکرم جنگها و غزوات داشته، همچنین سه سفر به خانه خدا داشته و اعتکاف و دهها مشغله دیگر به عهده پیامبر بوده است. پس از کجا چنین فرصتى پیدا شده بود که عایشه نسبت به دیگر زنان و برخى صحابه و حتّى حضرت فاطمه علیهاالسلام این همه حدیث از حضرت شنیده باشد؟!
از نویسنده مسند احمد باید پرسید: مگر فاطمه علیهاالسلام به خانه شوهر نرفته، مگر پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم با وى در این خصوص گفت و گو نداشته، مگر آن حضرت به خانه دخترش و بالعکس رفت و آمد نداشتهاند؟ آیا به هنگام ملاقات، کاملاً سکوت مىکردند و هیچ سخنى ردّ و بدل نمىشد؟ در این نُه سال، فاطمه فقط نُه یا ده روایت از پدرش نقل کرده؟ آیا چنین چیزى معقول است؟ آیا به هنگام میلاد امام حسن و امام حسین و حضرت زینب کبرى، پیامبراکرم جهت تبریک به خانه زهرا علیهاالسلام نرفته و چیزى نفرموده که وى آنها را ضبط کند؟ و آیا به هنگام رحلت و در روزهاى بیمارى پیامبراکرم، حضرت زهرا علیهاالسلام به عیادت او نرفته و از حضرتش مطلبى نقل نکرده است؟ آیا اینها باور کردنى است و از یک عالم حدیث شناس پذیرفتنى است؟!
مسند است یا کتاب فضایل؟
اما سیوطى (متوفّاى 911 ه .ق.) که مسندى براى حضرت فاطمه نوشته، خواننده در ابتدا فکر مىکند که وى دویست و هشتاد و چهار حدیث از احادیثى را که فاطمه علیهاالسلام نقل فرموده، در این کتاب آورده است. اما بعد معلوم مىشود که چنین نیست؛ زیرا اوّلاً از نامگذارى کتاب مشخص است که مؤلف بین روایاتى که فاطمه نقل کرده و بین روایاتى که در فضل و مقام فاطمه علیهاالسلام نقل شده، جمع کرده است و لذا نام کتاب خود را «مسند فاطمةالزهرا و ما ورد فى فضلها» نامیده است.
و ثانیاً از دویست و هشتاد و چهار حدیثى که محقق کتاب طبق شماره گذارى نقل کرده، فقط سى و چهار حدیث را فاطمه علیهاالسلام نقل کرده است که دو حدیث از آنها مشترک است؛ یکى با على علیهالسلام و دیگرى با على علیهالسلام و ابوهریره. و با این بیان، به نظر مىرسد اگر نام کتاب را «احادیث فى فضل فاطمه» مىگذاشت؛ بهتر بود. زیرا چیزى که در آن بسیار کم به چشم مىخورد، مسند فاطمه است.
و ثالثاً از سى و چهار حدیث یاد شده، دوتاى آن، سه بار و هفت تاى آن، دوبار تکرار گشته است که با حذف احادیث مکرر، فقط بیست و سه حدیث باقى مىماند. و بقیه احادیث منقوله جز یک حدیث که از جرّاحى محقق کتاب سالم مانده، به نظر آقاى فواز احمد زمرلى، محقق کتاب، یا ضعیف هستند و یا مجهول و یا مرفوع و یا مرسل، و بالاخره براى هر کدام یک عیبى تراشیده که در نتیجه به نظر ایشان از فاطمه زهرا هیچ حدیث صحیحى از پدرش نرسیده است. آیا بىانصافى بیش از این قابل تصوّر است؟
گسترش فرهنگ کوثر به وسیله معصومین علیهمالسلام
گرچه دشمنان اهلبیت دست به تلاش وسیع و گستردهاى زدند تا جلوى گسترش فرهنگ کوثر را بگیرند، به طورى که متأسفانه در برخى زمینهها موفق گردیده و در برخى کتابهاى حدیثى، اثر خود را گذارده است؛ اما امامان معصوم علیهمالسلام با جدّیت تمام، تا حدودى توانستند مانع این کار شوند. از این رو مشاهده مىکنیم که مطالب فراوانى از زبان حضرت فاطمه به وسیله هریک از آنها به دست ما رسیده است و آنچه را که دشمن در پى از بین بردن یا تضعیف آنها بود، اهلبیت علیهمالسلام احیاء کردهاند و مطالب گوناگونى از قبیل مناقب، فضایل، روش زندگى، سیره فاطمه علیهاالسلام و رابطهاش با رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم و دهها موضوع دیگر را به عنوان میراث اصیل فاطمه علیهاالسلام براى آیندگان به یادگار گذاشتهاند، که در کتابها و منابع دست اول شیعه، فراوان به چشم مىخورد و فاطمه علیهاالسلام را باید از نگاه امامان معصومدید و از اندیشههاى والایش بهره برد.
پىنوشتها:
1. بحارالانوار، ج 43، ص 8، به نقل از عیون المعجزات.
2. اخلاق حضرت فاطمه(س)، ص 58؛ مسند فاطمةالزهراء، ص 585؛ سفینةالبحار، ج 1، ص 229 و دلائل الامامه، ص 1.
3. الغدیر، ج 6، ص 295.
4. ذخائرالعقبى، ص 53.
5. بنا به قول کلبى که فاطمه در سنّ سى و پنج سالگى از دنیا رفته، حدود بیست و پنج سال در مکه در خدمت پدر بوده است. (همان، ص 52.)
آنچه مىخوانید؛ به مناسبت سالروز شهادت امّ ابیها، حبیبه رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم فاطمه زهراء علیهاالسلام تقدیم شده است. امید است که مورد عنایت بانوى دو عالم قرار بگیرد.
آرى واقعاً جاى تأسف است که از این گوهر ناشناخته بعد از پیامبراکرم هیچ استفاده نکردند! و چه مسائل مهم و چه مشکلاتى که فاطمه علیهاالسلام مىتوانست براى زنان جامعه اسلامى، براى تمام دورانها بیان و حل کند و چه درسهاى زیبا و شیرینى را نسبت به راه و روش زندگى براى زنان بگوید. اما صد حیف که همه آنها ناگفته ماند و تمام آن مطالب شیوا و دلنشین در سینه مجروح و پرغم و غصّه زهرا علیهاالسلام بماند و همراه آن بانوى عالمه محدّثه تا ابد دفن گردید!
فاطمه، مخزن اسرار پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم
حارثة بن قدامة از سلمان، از عمّار، از فاطمه علیهاالسلام مطلبى را نقل مىکند که نشان دهنده این است که سینه زهرا علیهاالسلام دربردارنده چه علوم و اسرارى از پدرش رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم بود که امیرمؤمنان علیهالسلام را به عجب و حیرت درآورده بود. روایت است که روزى عمار به سلمان فارسى گفت: آیا چیز عجیبى را از فاطمه علیهاالسلام برایت نقل کنم؟
سلمان گوید، گفتم: آرى، نقل کن اى عمار! وى گفت: روزى على علیهالسلام را دیدم که بر فاطمه علیهاالسلام وارد شد. تا چشم حضرت فاطمه به امام على افتاد، فریاد زد: على جان! نزدیک شو تا در باره آنچه که گذشته و آنچه که خواهد شد و آنچه که اتفاق مىافتد تا روز قیامت، برایت بگویم.
عمار گوید: دیدم که امیرمؤمنان علیهالسلام آرام آرام به عقب برگشت و من هم به برگشت على علیهالسلام به عقب برگشتم. آن حضرت آمده تا بر پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم وارد شد. پیامبراکرم فرمود: یا ابالحسن! پیش بیا. همین که در محضر پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم نشست، فرمود: تو مرا خبر مىدهى یا من تو را خبر دهم؟
عرض کرد: شنیدن از شما بهتر است، اى رسول خدا!
حضرت فرمود: گویا پیش فاطمه رفتى و به تو چنین و چنان گفت و همان دم برگشتى.
على علیهالسلام فرمود: آیا نور فاطمه از نور ما است؟
پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: آیا نمىدانى؟
پس على علیهالسلام به سجده افتاده، خدا را شکر نمود.
عمار گوید: پس امیرمؤمنان علیهالسلام از محضر پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم خارج و نزد فاطمه زهرا رفت و من همراهش وارد شدم.
فاطمه علیهاالسلام فرمود: گویا خدمت پدرم رفتى و آنچه را که به تو گفته بودم، به عرضش رساندى.
فرمود: آرى، فاطمه جان!
فاطمه علیهاالسلام فرمود: بدان اى اباالحسن! خداوند نور مرا خلق کرد، در حالى که او را تسبیح مىگفت و این نور را بر درختى از درختان بهشت سپرد و این درخت بر اثر نور من، نورافشانى مىکرد تا این که پدرم ـ «وقت معراج» ـ وارد بهشت شد؛ خداوند همان وقت بر دل پدرم انداخت که میوهاى از آن درخت بچیند و تناول کند. سپس این نور را به مادرم خدیجه سپرد که مرا به دنیا آورد و من از همان نور مىباشم...1
اهتمام فاطمه به احادیث نبوى
شقیق بن سلمه از ابن مسعود نقل کرده که: مردى به حضور فاطمه علیهاالسلام رسید و گفت: اى دختر رسول خدا! آیا از پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم چیزى نزد شما مانده است که به من عطا کنید؟
حضرت به خدمتکار خود فرمود: آن جریده ـ شاخه نخل ـ را بیاور.
خدمتکار به جست و جو پرداخت ولى آن را پیدا نکرد. فاطمه علیهاالسلام فرمود: واى بر تو، آن جریده نزد من مساوى است با حسن و حسین!
خدمتکار پس از برگشتن بسیار، آن را پیدا کرد و به خدمت فاطمه علیهاالسلام آورد و معلوم شد، موقع جاروب کردن، آن را هم در ظرف خاکروبه انداخته است. در این جریده چنین نوشته بود: حضرت محمد صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود:
«از مؤمنین نیست کسى که همسایه از آزارش در امان نباشد. هر کس ایمان به خدا و روز قیامت دارد، همسایهاش را آزار نمىدهد. هرکس ایمان به خدا و روز قیامت دارد، باید حرف خوب بگوید و گرنه ساکت باشد. خداى متعال اهل خیر و بردبار و عفیف را دوست مىدارد و شخص بد زبان و سست و لجوج را دشمن مىدارد. حیا از ایمان است و صاحب ایمان در بهشت است و فحش از زشت گفتارى و زشت گفتار هم در آتش است.»2
چرا از فاطمه علیهاالسلام احادیث اندکى برجاى مانده؟
ممکن است چند جهت داشته باشد:
1. یکى این که ایشان نمىتوانسته همانند سایر معصومین علیهمالسلام آزادانه به نقل حدیث بپردازد؛ از این رو احادیث نقل شده از ایشان کم مىباشد. ولى این احتمال به دو جهت صحیح نیست. زیرا اولاً: راویان مرد از او روایت کردهاند و ثانیاً: مگر راوى فقط به مرد منحصر بوده، مگر زنان حق روایت نداشتند؟
2. علت دیگر همان ظلم آشکارى است که پس از پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم به اهل بیت آن حضرت شد و این، بزرگترین مانع از نشر و گسترش احادیث اهل بیت علیهمالسلام ـ به خصوص فاطمه زهرا علیهاالسلام ـ بود؛ به گونهاى که کسانى هم که از او روایت شنیده بودند، به خاطر ترس و وحشتى که حاکم بود، دست از نقل آنها برداشته و در سینهها پنهان کردند. ابوهریره در این رابطه مىگوید:
تا زمانى که عمر زنده بود، ما جرأت نداشتیم یک حدیث از پیامبر اکرم نقل کنیم.3
3. ممکن است علت دیگرش، این بوده باشد که چون بسیارى از این احادیث در فضیلت اهلبیت علیهمالسلام به ویژه على بن ابىطالب علیهالسلام بوده، آنها را شنیدند اما از روى دشمنى و کینه با اهلبیت و على علیهمالسلام از ذکر آنها خوددارى کردند.
راویان حدیث از فاطمه علیهاالسلام
علاوه بر روایت امام على، امام حسن، امام حسین، حضرت زینب و امکلثوم علیهمالسلام از حضرت فاطمه علیهاالسلام ، عدّه قابل توجهى از یاران پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم از حضرتش روایت نقل کردهاند؛ از قبیل سلمان فارسى، ابوذر غفارى، جابر بن عبداللّه انصارى، ابن مسعود، یحیى بن جعده، حکم بن ابىنعیم، عمرو بن الشرید، حذیفة بن الیمان، ربعى بن حراش، انس بن مالک، ابوسعید خدرى، ابن ابىملیکه، ابوایوب انصارى، ابوهریره، بشیر بن زید، سهل بن سعد انصارى، شبیب بن ابىرافع، عباس بن عبدالمطلب، عبداللّه بن عباس، عوانة بن الحکم، قاسم بن ابى سعید الخدرى، هشام بن محمد، زینب بنت ابىرافع، عایشه، امّسلمه، اسماء بنت عمیس، سلمى امّ رافع و غیر اینها، که مىتوان به روایات آنها در کتابهاى دلائل الامامه و بشارة المصطفى، امالى شیخ طوسى، کفایةالاثر، مسند فاطمه و صدها کتاب دیگر دست یافت.
گلایهاى از مسند نویسان و احمد بن حنبل
با توجه به عدد قابل توجه راویان از حضرت زهرا علیهاالسلام ، این گلایه را از همه مسند نویسان، بالاخص احمد بن حنبل داریم، چرا که آنها اگرچه از طرفى خدمت کردهاند، اما از سوى دیگر نسبت به دختر پیامبر خدا بىتوجهى نشان دادهاند!
اما سخنى که با احمد داریم، این است که اگر ما به جلد ششم مسند نگاهى بیفکنیم، خواهیم دید که وى از عایشه در حدود دویست و پنجاه و سه صفحه حدیث نقل کرده ولى از حضرت فاطمه علیهاالسلام حدود یک صفحه و نیم و جمعاً ده حدیث نقل مىکند که حدیث اول و دوم و هشتم به یک مضمون بوده، با این تفاوت که یکى مجمل و دیگرى با تفصیل بیشترى آورده شده است.
حال سؤال ما این است که آیا عایشه تا موقع رحلت رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم بیشترنزد آن حضرت بوده یا فاطمه؟ مگر حضرت زهرا علیهاالسلام به قول مورّخان سنّى مذهب، پنج سال قبل از بعثت پیامبر به دنیا نیامده است؟4 و آیا مگر همسرى عایشه با رسول خدا در مدینه صورت نگرفته است؟
با این بیان، اگر ده سال حضور در مدینه را از زندگى فاطمه علیهاالسلام کم کنیم ـ که یقیناً بیشترین احادیث مربوط به همین دوران است ـ حدّاقل هجده5 سال فاطمه علیهاالسلام در کنار پدر بوده است.
آیا در این هجده سال، سالى یک حدیث هم فاطمه از پدرش، روایت نکرده که حداقل هجده روایت از دوران مکه براى فاطمه علیهاالسلام از پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم نقل کنید؟
و اگر حضور ده ساله پیامبر را در مدینه حساب کنیم، آیا سن حضور و درک محضر فاطمه علیهاالسلام بیشتر مىشود یا عایشه؟
آیا ملاقات پیامبر و سخن گفتن وى با دخترش فاطمه بیشتر بوده یا با زنهاى خود؟
آیا ملاقات پیامبر با فاطمه بیشتر بوده یا با عایشه که از هر نه شب، یک شب نزد او بوده است؟
اگر پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم تمام کارهاى خود را تعطیل مىکرد و همیشه در مدینه حضور مستمر داشت؛ بازهم عایشه نمىتوانست این همه حدیث از او نقل کند، در حالى که پیامبراکرم جنگها و غزوات داشته، همچنین سه سفر به خانه خدا داشته و اعتکاف و دهها مشغله دیگر به عهده پیامبر بوده است. پس از کجا چنین فرصتى پیدا شده بود که عایشه نسبت به دیگر زنان و برخى صحابه و حتّى حضرت فاطمه علیهاالسلام این همه حدیث از حضرت شنیده باشد؟!
از نویسنده مسند احمد باید پرسید: مگر فاطمه علیهاالسلام به خانه شوهر نرفته، مگر پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم با وى در این خصوص گفت و گو نداشته، مگر آن حضرت به خانه دخترش و بالعکس رفت و آمد نداشتهاند؟ آیا به هنگام ملاقات، کاملاً سکوت مىکردند و هیچ سخنى ردّ و بدل نمىشد؟ در این نُه سال، فاطمه فقط نُه یا ده روایت از پدرش نقل کرده؟ آیا چنین چیزى معقول است؟ آیا به هنگام میلاد امام حسن و امام حسین و حضرت زینب کبرى، پیامبراکرم جهت تبریک به خانه زهرا علیهاالسلام نرفته و چیزى نفرموده که وى آنها را ضبط کند؟ و آیا به هنگام رحلت و در روزهاى بیمارى پیامبراکرم، حضرت زهرا علیهاالسلام به عیادت او نرفته و از حضرتش مطلبى نقل نکرده است؟ آیا اینها باور کردنى است و از یک عالم حدیث شناس پذیرفتنى است؟!
مسند است یا کتاب فضایل؟
اما سیوطى (متوفّاى 911 ه .ق.) که مسندى براى حضرت فاطمه نوشته، خواننده در ابتدا فکر مىکند که وى دویست و هشتاد و چهار حدیث از احادیثى را که فاطمه علیهاالسلام نقل فرموده، در این کتاب آورده است. اما بعد معلوم مىشود که چنین نیست؛ زیرا اوّلاً از نامگذارى کتاب مشخص است که مؤلف بین روایاتى که فاطمه نقل کرده و بین روایاتى که در فضل و مقام فاطمه علیهاالسلام نقل شده، جمع کرده است و لذا نام کتاب خود را «مسند فاطمةالزهرا و ما ورد فى فضلها» نامیده است.
و ثانیاً از دویست و هشتاد و چهار حدیثى که محقق کتاب طبق شماره گذارى نقل کرده، فقط سى و چهار حدیث را فاطمه علیهاالسلام نقل کرده است که دو حدیث از آنها مشترک است؛ یکى با على علیهالسلام و دیگرى با على علیهالسلام و ابوهریره. و با این بیان، به نظر مىرسد اگر نام کتاب را «احادیث فى فضل فاطمه» مىگذاشت؛ بهتر بود. زیرا چیزى که در آن بسیار کم به چشم مىخورد، مسند فاطمه است.
و ثالثاً از سى و چهار حدیث یاد شده، دوتاى آن، سه بار و هفت تاى آن، دوبار تکرار گشته است که با حذف احادیث مکرر، فقط بیست و سه حدیث باقى مىماند. و بقیه احادیث منقوله جز یک حدیث که از جرّاحى محقق کتاب سالم مانده، به نظر آقاى فواز احمد زمرلى، محقق کتاب، یا ضعیف هستند و یا مجهول و یا مرفوع و یا مرسل، و بالاخره براى هر کدام یک عیبى تراشیده که در نتیجه به نظر ایشان از فاطمه زهرا هیچ حدیث صحیحى از پدرش نرسیده است. آیا بىانصافى بیش از این قابل تصوّر است؟
گسترش فرهنگ کوثر به وسیله معصومین علیهمالسلام
گرچه دشمنان اهلبیت دست به تلاش وسیع و گستردهاى زدند تا جلوى گسترش فرهنگ کوثر را بگیرند، به طورى که متأسفانه در برخى زمینهها موفق گردیده و در برخى کتابهاى حدیثى، اثر خود را گذارده است؛ اما امامان معصوم علیهمالسلام با جدّیت تمام، تا حدودى توانستند مانع این کار شوند. از این رو مشاهده مىکنیم که مطالب فراوانى از زبان حضرت فاطمه به وسیله هریک از آنها به دست ما رسیده است و آنچه را که دشمن در پى از بین بردن یا تضعیف آنها بود، اهلبیت علیهمالسلام احیاء کردهاند و مطالب گوناگونى از قبیل مناقب، فضایل، روش زندگى، سیره فاطمه علیهاالسلام و رابطهاش با رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم و دهها موضوع دیگر را به عنوان میراث اصیل فاطمه علیهاالسلام براى آیندگان به یادگار گذاشتهاند، که در کتابها و منابع دست اول شیعه، فراوان به چشم مىخورد و فاطمه علیهاالسلام را باید از نگاه امامان معصومدید و از اندیشههاى والایش بهره برد.
پىنوشتها:
1. بحارالانوار، ج 43، ص 8، به نقل از عیون المعجزات.
2. اخلاق حضرت فاطمه(س)، ص 58؛ مسند فاطمةالزهراء، ص 585؛ سفینةالبحار، ج 1، ص 229 و دلائل الامامه، ص 1.
3. الغدیر، ج 6، ص 295.
4. ذخائرالعقبى، ص 53.
5. بنا به قول کلبى که فاطمه در سنّ سى و پنج سالگى از دنیا رفته، حدود بیست و پنج سال در مکه در خدمت پدر بوده است. (همان، ص 52.)
آنچه مىخوانید؛ به مناسبت سالروز شهادت امّ ابیها، حبیبه رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم فاطمه زهراء علیهاالسلام تقدیم شده است. امید است که مورد عنایت بانوى دو عالم قرار بگیرد.