آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۰

چکیده

متن

... در آخرین روزهایی که مطالب این شماره مهیای چاپ می شد، غوغای درج نمایشنامه ای موهن در نشریه ای دانشجویی به نام «موج » بالا گرفت. برخی از خوانندگان «موعود» با تماس تلفنی و حضور در دفتر مجله ضمن اعلام انزجار از این واقعه نظر ما را در این باره جویا شدند. حسب وظیفه و تعهدی که موعود درباره مباحث ویژه «مهدوی » دارد موضوع سرمقاله این شماره را بررسی این واقعه قرار دادیم.
نمایشنامه «کنکور، وقت ظهور» که در نشریه «موج » با امضای مستعار «مسافر کوچولو» به چاپ رسید در یک صفحه و نیم تصویرگر گفتگویی مملو از هتاکی و گستاخی به ساحت مقدس حضرت امام عصر، ارواحنافداه، بود، عباراتی که دل را می آزرد و اشک از دیدگان جاری می ساخت.
اگر چه خبر موثقی درباره نویسندگان، انگیزه آنان و ارتباطشان با جریانات سیاسی و اجتماعی (تا آخرین ساعات بسته شدن صفحات موعود) به دست ما نرسیده، لیکن موضوع را از چند وجه می توان بررسی نمود.
1- نویسندگان (ظاهرا دانشجو) پیش و بیش از آنکه متوجه اهانت و گستاخی خود باشند، برای طرح موضوع اجتماعی و سیاسی مورد نظر خود (که در جای خود قابل نقد و بررسی است) از دو شخصیت عباس و امام، ارواحناله الفداء، بهره جسته اند. غافل از آنکه استفاده نابخردانه و نمادین از مقدسترین و عزیزترین شخصیت دینی و اسلامی شیعیان به هر دلیل موجب هتک حرمت است.
2- بیان اقوالی سراسر کذب و سخیف از زبان حضرت امام، علیه السلام، اگر چه نویسنده را به عنوان کذاب و مفسده جو معرفی می نماید از دیگر سو موجب بروز بدعت، تجری بیگانگانی که کین اهل بیت، علیهم السلام، را در دل می پرورند و بسط میدان تردید و تشکیک در معتقدات جوانان می شود.
3- اسائه ادب به ساحت قدس حضرات معصومین، علیهم السلام، با الفاظی زشت و موهن و نسبت دادن اعمالی سخیف به برگزیدگانی که شان الهی و مقام قدسی آنها مبرا از هر گونه آلایشی است موجب آزرده شدن خاطر و دل معتقدان می شود و میدان بروز اختلاف، درگیری و تشتت در میان صفوف مسلمین را می گشاید. واقعه دردناکی که جامعه اسلامی و انقلابی ایران را در معرض مخاطرات جدی قرار می دهد.
و...
بی گمان اینهمه، هر نویسنده، تصویرگر و مسببی را مستحق مجازات و تنبیه می نماید. از همین رو «موعود» ضمن اعلام انزجار و تنفر شدید از این واقعه طالب پیگیری جدی مسؤولان امور فرهنگی است.
و اما از وجهی دیگر:
حرمت شکنی اخیر مجله «موج » تنها حلقه ای از زنجیره بلندی است که بیش از ده سال درازا دارد. مرزهایی که مرحله به مرحله شکسته شدند و اینک پس از هتک حریم احکام صریح الهی (قصاص و...) به تعرض حریم قدس ائمه معصومین، علیهم السلام، و بالاخره امام عصر، صلواة الله علیه رسیده است.
بی گمان آن روز که نویسنده ای در یکی از نشریات فرهنگی کشور نوشت: «به حکومت رسیدن علی، علیه السلام، به حکومت نرسیدن دیگر امامان شیعه و غیبت امام دوازدهم، دوازده نفر بودن آنها و... همه عرضی دین اند و به همین سبب به آنها به منزله واقعه های تاریخی ممکن باید نگریست و نه بیشتر، اینها همه به یک اندازه ضروری یا تصادفند و لذا اجزای اسلام تاریخی اند و نه اسلام عقیدتی و ایمان به اسلام عقیدتی تعلق می گیرد و نه تاریخی » (1) این نهال خبیث آبیاری شد تا میوه تلخی چنین به بار آورد.
اما، آنچه بیش از همه موجب بروز بسیاری از ناهنجاریهای فرهنگی در حوزه های مختلف شده; غفلت تمام نشدنی از مسایل و اموری است که بارها درباره آنها سخن به میان آمده و استمرار آن زمینه وقایع بزرگتر را در آینده فراهم می سازد، که از آن میان موارد زیر در زمره عواملی هستند که طی ده سال اخیر زمینه های اینگونه حرمت شکنیها را فراهم ساخته اند.
- غفلت بسیاری از مدیران و مسؤولان دستگاه فرهنگی کشور از مطالعات فرهنگی و سیاستگزاری کلان برای فعالیتهای فرهنگی (مبتنی بر نظامنامه فرهنگ ویژه شیعی و منابع دینی).
- غفلت از خصمی که با کنار گذاشتن سلاح و ترک جنگ رویارو، کمر به استحاله فرهنگی جامعه اسلامی و اغوای جوانان بسته است.
- غفلت از همه آنچه که جوانان ما برای ماندن در میدان نبرد با صورتهای مختلف الحاد، ارتداد و شرک بدان نیازمندند.
- میدان دادن به عوامل معاند و معارض با دین و انقلاب به اسم اعطای آزادی و دموکراسی.
- حمایت از مطبوعات و کسانی که عداوتشان با تفکر دینی و فرهنگی اسلامی طی سالهای گذشته به اثبات رسیده.
- حمایت نکردن از اشخاص حقیقی و حقوقی مبشر فرهنگ ولایی شیعی که می توانستند چونان سنگری مانع نفوذ عوامل بیگانه به جغرافیای فرهنگی این سرزمین اسلامی باشند.
و شاید از همین روست که امروزه با جمعیتی کلان اما جوان روبرو هستیم که قادر به نقد جدی و اصولی اقوال و نوشته های فراوانی که به مدد «سیاست توسعه فرهنگی » چون قارچ از میان صفحات مطبوعات و کتب سر برمی آورند نیستند.
این جمعیت جوان دوران تحصیل مدرسی خود را در میان کلاسها و با کتبی پشت سر نهاده اند که به دلایل مختلف از دگرگونی جدی در امان مانده و تنها با تغییراتی جزیی همه آراء و دریافتهای غربی و غیر دینی درباره عالم و آدم را فراروی دانش آموزان قرار می دهند.
این جمعیت جوان حریمها و مرزها را تشخیص نمی دهند و چنانکه بایسته است امر مقدس را از غیر مقدس باز نمی شناسند، و جاهلانه همه چیز را به بازی می گیرند و قهرمانان فیلمهای تلویزیون و سینمایی را امام خویش می پندارند.
«موعود» مصرانه دفاع از حریم ولایت را وظیفه خویش می داند; لیکن، باید پرسید چه ضمانتی وجود دارد که پس از شناسایی و تنبیه هتاکان حریم ولایت دیگر بار و دیگر بار در آشکارا و نهان این نوع هتاکی تکرار نشود؟ بی گمان حساب جریان سازان شناخته شده از نوجوانان و جوانان جداست.
در هنگامه ای که کودکان و نوجوانان ما از اولین سالهای دبستان تا پایان دوره دبیرستان کمتر از سه یا چهار صفحه درباره امام حی حاضر و حجت برحق خداوند می خوانند و جشن میلاد نیمه شعبان را با تماشای فیلمهای کمدی چارلی چاپلین و لورل و هاردی و کارتونهای موش و گربه والت دیسنی پشت سر می نهند و برپاکنندگان جشن و سرور تنها پخش نقل و نبات و شیرینی را وجهه همت خود می سازند چه انتظاری از این نونهالان می رود؟
در سرزمینی که مجموعه های دانشگاهی آن تنها چند صفحه درس معارف را در کنار صدها واحد درسی (برای خالی نبودن عریضه) به جوانان عرضه می نمایند و با هزاران ابزار تبلیغی آنها را برای ورود به مسابقه بزرگ دستیابی به اعتبارات دنیایی و مناسبات نفسانی تشویق می کنند به ثمر رسیدن کدام نهال را چشم داریم؟
با این همه می خواهیم جوانی را شاهد باشیم که بتمامی همه حرمتها را پاس می دارد؟! هیهات که چنین نخواهد شد. به استناد کدام حکم از میان احکام قرآنی و ائمه معصومین، علیهم السلام، به هر از راه رسیده ای اجازه انتشار نشریه داده می شود تا در مقام «داعی » جمعیتی از شیعیان و مسلمین را به طرف هواجس نفسانی خود بکشد و موجب تشکیل صدها و هزارها فرقه و دسته و گروه سیاسی و مذهبی شود؟
هیهات که پراکندگان تخم پلورالیسم (تکثرگرایی) و تساهل و تسامح فرهنگی خود در زمره هتاکان واقعی به حریم مقدس کتاب خدا و ائمه معصومین، علیهم السلام، هستند. هم آنان که همواره از مصونیت اجتماعی و سیاسی و حقوقی برخوردارند و یا با اتصال به مقام آنان که مصونیتی ویژه برای خود قائلند از تعرض در امان می مانند. و اینجاست که باید گفت: «این قافله تا به حشر لنگ است ». والسلام.
سردبیر
(1) - «ذاتی و عرضی در دین »، کیان، شماره 42، خرداد و تیر 77.

تبلیغات