فاطمه(س) از ولادت تا هجرت
آرشیو
چکیده
متن
زندگى حضرت فاطمه علیهاالسلام داراى نکاتى لطیف و مسائلى ظریف مىباشد که براى هر پژوهشگرى از زوایاى مختلف قابل تحقیق و بررسى است. در این زمینه، سخنان فراوان و کتابها و مقالات بىشمارى به رشته تحریر در آمده است و هرکس نسبت به فراخور استعداد و ذوق و علاقه خود، در مورد پاره تن پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم مطالبى بیان نموده و تحلیل هایى را عرضه کرده است. اما شرح حال این لاله ملکوتى و تشریح فضائل و مناقب آن بانوى عصمت، همچون ساحل دریاهاى عمیق و بىکران، پایانناپذیر بوده و براى شناخت کامل این شخصیت فرزانه راهى بس دراز در پیش است و به قول مولوى:
یک دهان خواهم به پهناى فلک تا بگویم وصف آن رشک ملک
زهراى مرضیّه، نوباوه رسالت، عصاره انسانیت، همسر و همسنگ ولایت و سرچشمه مهر و عطوفت و معنویت است. فاطمه علیهاالسلام نه تنها مادر امامان معصوم علیهمالسلام بلکه تسلّى بخش رنجها و لحظات پرمشقّت خاتم پیامبران صلىاللهعلیهوآلهوسلم بود و به همین جهت به «امّابیها» ملقّب گردید.1
وجود فاطمه علیهاالسلام برترین گواه این ادعاست که زنان هم مىتوانند به اوج معنویتهایى که رادمردان الهى رسیدهاند، نائل آیند. این کوثر جوشان محمد صلىاللهعلیهوآلهوسلم در پرتو انوار آسمانى، مناجاتهاى شبانه، توکّل، معرفت و اخلاص توانسته بود به منبع نورانیت الهى و اقیانوس عرفان و معنویت اتصال یابد.
در این نوشتار برآنیم که ما نیز همچون دگران از این دریاى معرفت جرعهاى نوشیده و از بوستان فضیلتش خوشهاى بچینیم و نگاهى هرچند گذرا به زندگى آن سرور بانوان عالم، از بدو تولد تا هنگام هجرت و ورود به مدینه، داشته باشیم.
درخشش نور
در روز بیستم جمادى الثانى، در حالى که از بعثت پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم پنج سال مىگذشت، نوزاد دخترى چشم به جهان گشود که خانه نورانى پیامبر خاتم را بیش از پیش، معنویت بخشیده و به آن محفل باشکوه طراوت و شادابى ویژهاى بخشید.
رسول گرامى آن چنان از وجود این نوزاد به وجد و شعف آمده و لذت مىبرد که مىفرمود: «این دختر روح و جان من است، بوى بهشت را از وجودش استشمام مىکنم.»2
مفضّل بن عمرو روزى از امام صادق علیهالسلام پرسید: اى پسر پیامبر! تولد مادرت فاطمه چگونه بود؟
امام صادق علیهالسلام فرمود: بلى، چون خدیجه با رسول صلىاللهعلیهوآلهوسلم ازدواج نمود زنان مکه او را ترک کرده و تنهایش گذاشتند، پیش او نمىرفتند، به او سلام نمىکردند و هیچ زنى را نمىگذاشتند که نزد او برود و حالش را جویا شود؛ در این وضعیت بحرانى، خدیجه از تنهایى دلتنگ شد و سایه غربت و بىکسى، او را ناراحت کرده و به وحشت انداخت، تا اینکه به فاطمه علیهاالسلام آبستن شد. بعد از آن فاطمه علیهاالسلام با وى هم سخن شده و از شکم مادر، خدیجه را دلدارى مىداد. این راز را خدیجه پنهان نگه داشته بود و حتى به پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم ابراز نمىکرد تا اینکه روزى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم به منزل آمده و گفت و گوى میان این مادر را با دخترش شنید. پرسید: اى خدیجه! با که سخن مىگویى؟ خدیجه اظهار داشت: این جنین، با من سخن گفته و انیس لحظات تنهایىام شده است.
رسول اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: اى خدیجه! این جبرئیل است که به من مژده مىدهد که این جنین، دختر است و او نسلى پاکیزه و مبارک خواهد داشت و خداوند تبارک و تعالى نسل مرا به وسیله او تداوم خواهد بخشید و از تبار وى امامان معصوم علیهمالسلام به وجود خواهند آمد که بعد از پایان نبوت و انقطاع وحى، ادامه دهنده رسالت من خواهد بود.
امام صادق علیهالسلام در ادامه سخن خود افزود: آرى، خدیجه همچنان با جنین خود در رحم مأنوس و هم سخن بود تا اینکه هنگام ولادت فرزندش رسید. او به زنان قریش پیغام داد که: «مرا در این مورد یارى کنید.» آنان نپذیرفتند و گفتند: تو در ازدواج با محمد، با ما مخالفت کردى و ماهم امروز، حمایت و پرستارى خود را از تو دریغ خواهیم داشت.
خدیجه از این سخن ناراحت و دل شکسته شد. اما خداوند متعال براى قدردانى از تلاشها و زحمات حضرت خدیجه علیهاالسلام چهار زن بهشتى را به یارى آن بانوى با ایمان فرستاد. آنان آمدند، اما خدیجه از دیدن آن زنان ناشناس متحیّر و شگفتزده شد؛ یکى از آنان خود و همراهانش را چنین معرفى کرد: اى خدیجه! ما فرستادگان خداوند براى خدمت رسانى به تو هستیم و من، سارا و این، آسیه ـ که همنشین تو در بهشت است ـ و آن دیگرى، مریم دختر عمران، و بانوى آخر هم، مادر تمام آدمیان و مادر ما حواء است. خداوند ما را فرستاده که از تو پذیرایى کنیم.3
همانند زنان دیگر، یکى سمت راستش نشست و یکى سمت چپش و سومى برابرش و چهارمى پشت سرش. فاطمه علیهاالسلام پاک و پاکیزه متولد شد و چون به زمین آمد، نورى از او درخشید و این نور نه تنها تمام خانههاى مکه را روشن ساخت بلکه نقطهاى در شرق و غرب عالم نماند مگر این که از نور فاطمه علیهاالسلام به آنجا تابید.4
در این حال، ده نفر از حورالعین که هریک طشت و ابریق بهشتى پر از آب کوثر، به همراه خود داشتند، وارد خانه پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم شده و فاطمه علیهاالسلام را با آب کوثر شستشو دادند و بعد، دو پارچه سفید و خوشبو آورده و نوزاد را به آن پیچیدند. فاطمه علیهاالسلام در اولین لحظات لب به سخن گشوده و چنین گفت:
«اشهد ان لا اله الاّ اللّه و انّ ابىرسول اللّه سیّدالانبیاء و انّ بعلى سیّدالاوصیاء و ولدى سادة الاسباط؛ گواهى مىدهم بر این که جز خداوند یکتا، معبود دیگرى نیست و پدرم رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم سرور پیامبران و همسرم سالار اوصیا و پسرانم سرآمد پیامبرزادگانند.»5
نامگذارى
بعد از تولد، «فاطمه» زیباترین نامى بود که خداوند متعال بر دخت پیامبر برگزید. امام وجود فاطمه علیهاالسلام و حرکات و سکنات وى در کاهش آلام و رنجها و نگرانىهاى پیامبر نقش مهمى داشت.
باقر علیهالسلام فرمود: «چون مادرم فاطمه علیهاالسلام متولد شد خداى متعال به یکى از فرشتگان وحى کرد تا به زمین برود و نام «فاطمه» را بر زبان پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم جارى سازد.»6 و بدین ترتیب، رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم نام فاطمه را براى یگانه محبوبه خویش برگزید.
در آن روزهاى سخت و ناگوار که پیامبرخدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم شدیداً تحت فشار بود و دشمنان رسالت از هرسو آن گرامى را مورد آزار و اذیت خویش قرار داده بودند، وجود فاطمه و حرکات و سکنات وى در کاهش آلام و رنجها و نگرانىهاى پیامبر نقش مهمى داشت. چرا که این دختر در حقیقت جلوهاى از جمال الهى و خلاصهاى از وجود حضرت خاتم الانبیاء صلىاللهعلیهوآلهوسلم بود. به همین جهت آن حضرت همواره مىفرمود: «فاطمةُ بِضْعَةٌ مِنّى7؛ فاطمه پاره تن من است.»، «هِىَ قَلْبى الذّى بینَ جَنْبَىّ و هِىَ نُورُ عَینى وَ ثَمَرَةُ فُؤادى8؛ او جان و دل من است؛ او نور چشم و میوه قلب من است.»
در کوران حوادث
فاطمه علیهاالسلام از همان روزهاى نخستین شاهد سختىها، و مشکلات طاقت فرساى زندگى بود. عداوت و کینه ورزىهاى صاحبان زر و زور هر روز نسبت به پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم بیشتر مىشد، ثروت مادرش خدیجه در راه نشر و گسترش معارف اسلامى کم کم به پایان مىرسید، و فقر مالى سایه شوم خود را بر منزل خدیجه گسترش مىداد. خانواده رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در محاصره سخت روحى و جسمى قرار داشت. آزار مسلمانان، طرح نقشههاى شوم، تهمتهاى گوناگون از قبیل دروغگو، کاهن، ساحر و مجنون به پدر، از جمله رنجهایى بود که قلب فاطمه را مىآزرد.
فاطمه دو ساله بود که در نتیجه فشارهاى دشمنان اسلام و محاصره اقتصادى مسلمانان، به همراه پدر و مادر خویش راهى شِعب ابوطالب شد و دوشادوش سایر مسلمانان سه سال تمام، سختترین شرایط گرسنگى و تشنگى را متحمل شد.
آرى در سال هفتم بعثت، مخالفان حضرت محمد صلىاللهعلیهوآلهوسلم پیمانى را به تصویب رساندند که: احدى حق ندارد با بنىهاشم ارتباط داشته باشد، با آنان خرید و فروش کند، همسر بدهد و زنى بگیرد، در تمام حوادث آینده باید همه از مخالفان محمد صلىاللهعلیهوآلهوسلم طرفدارى کنند.
به دنبال این پیمان ننگین، حضرت ابوطالب مجبور شد که پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم و یارانش را در درّهاى در میان کوههاى مکه اسکان دهد که بعدها به «شِعْبِ ابوطالب» معروف شد.
فاطمه زهرا علیهاالسلام دوران کودکى خود را از دوسالگى تا 5 سالگى در همانجا گذراند. او در شعب ابوطالب شاهد بود که مسلمانان چگونه با فقر و تنگدستى دست و پنجه نرم مىکنند و پدر و مادرش براى رسیدن به اهداف بلند خویش با هر گونه سختى و گرفتارى مقابله مىکنند. فاطمه درس صبر، استقامت، اراده آهنین، ایثار و جانفشانى در راه خدا را در همان روزها آموخت. او در میان کودکانى بود که کفّار قریش از غذا دادن به آنها دریغ مىکردند و شاهد ضجّه و ناله آن بچههاى بىپناه بود.
پس از آن که مسلمانان از محاصره اقتصادى رهایى یافتند، یک روز پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم سر به سجده گذارده بود؛ اما در همین حال، افرادى از قریش به وى نزدیک شده و زهدان شتر بر سر و روى مبارک حضرتش انداختند. فاطمه که نظارهگر این صحنه دردناک بود، پیش آمده و سر و صورت پدر گرامىاش را پاک نمود؛ اما اندوهى فراوان قلب فاطمه را فراگرفت.9
در فراق مادر
در حدود دوماه پس از رفع محاصره اقتصادى و خروج بنىهاشم از شعب ابىطالب، فاطمه علیهاالسلام به داغ جانسوز رحلت مادر مبتلا شد. او شاهد بود که مادر فداکارش با حالتى پریشان در بستر مرگ مىغلطد و واپسین نفسهایش را مىکشد. آن زمان سال دهم بعثت بود و فاطمه پنج ساله به صورت پریشان مادرى نظاره مىکرد که با تحمل ده سال مبارزه و فشارهاى کفّار قریش، شایستگى خود را براى همسرى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم و مادرى فاطمه، اثبات کرده بود.
فاطمه علیهاالسلام آن چنان تربیت یافته بود که با وجود انواع مشکلات و با احساس جدایى از مادر، به اهداف بلند رسالت آسمانى پدر مىاندیشید. داغ فراق مادر، هر دخترى را به خود مشغول و از خود بىخود مىکند، اما فاطمه علیهاالسلام هنگامى که در غم تنهایى و غربت رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در فکر و اندوهى عمیق فرورفته است، به مادرش دلدارى داده و فرمود: «یا اُمّاه! لا تَحْزَنى وَ لا تَرْهَبى، فَاِنَّ اللّهَ مَعَ اَبى10؛ مادرجان! اندوهگین و مضطرب نباش، زیرا خداوند یار و یاور پدرم مىباشد.»
شایسته تشویق آسمانى
پنج ساله بود که مادرش را از دست داد، او با مادرش آن چنان ارتباط نزدیک داشت که وقتى خدیجه رحلت کرد و رسول گرامى اسلام با دستان مبارک خویش همسر با وفایش را در قبرستان «حَجون» دفن نموده، و به منزل برگشت، حضرت فاطمه علیهاالسلام به دور پدر بزرگوارش مىچرخید و مىگفت: «یا اَبَة! اَیْنَ اُمّى؛ پدرجان! مادرم کجاست؟» در این لحظه جبرئیل نازل شده، گفت: یا رسول اللّه! خداوند متعال مىفرماید: «سلام ما را به فاطمه برسان و به او بگو که مادرش خدیجه علیهاالسلام در خانههاى بهشتى با آسیه و مریم زندگى مىکند.» فاطمه علیهاالسلام نیز در پاسخ این پیام آسمانى فرمود: «اِنَّ اللّهَ هُوَ السَّلامُ وَ مِنهُ السَّلامُ و الیهِ السَّلام11؛ خداوند سلام است و از اوست سلام و به سوى اوست سلام.»
بعد از فوت حضرت خدیجه علیهاالسلام ـ که پس از سه روز از درگذشت ابوطالب رخ داد ـ فاطمه علیهاالسلام غربت و اندوه پدر را بیش از پیش احساس نمود. برخى از حوادث قبل از هجرت که براى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم اتفاق مىافتاد، روح بلند و عواطف حضرت زهرا علیهاالسلام را جریحه دار مىساخت و توجّهش را به رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم افزایش مىداد.
او حادثه طائف را هیچگاه فراموش نمىکرد که پدرش براى دعوت مردم به توحید، به آن منطقه سفر کرد، اما هیچ کس به دعوت آسمانى آن حضرت توجه نکرد. هنگامى که کفّار قریش خانه رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را محاصره کردند و قصد داشتند رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را به قتل برسانند، باز فاطمه علیهاالسلام در آن خانه بود و زمانى که رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم مخفیانه به سوى مدینه مىرفت، تلخى جدائى و فراق پدر را نظاره مىکرد. در هر صورت، حوادث ناگوار مکه تمام شد و رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم با موفقیت از مکه خارج شده، و از دست دشمنان نجات یافت.
پىنوشتها:
1. معجم الکبیر، طبرانى، ج 22، ص 397.
2. کشف الغمه، ج 2، ص 4 و 24؛ الکافى، ج 1، ص 381؛ بحارالانوار، ج 43، ص 13، ح 9.
3. الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندى، ج 2، ص 525.
4. فلمّا سقطت الى الارض اشرق منها النور حتى دخل بیوتات مکه و لم یبق فى شرق الارض و لا غربها موضع الاّ اشرق فیه ذلک النّور
5. امالى، شیخ صدوق، مجلس 87، ص 593.
6. بحارالانوار، ج 43، ص 13.
7. صحیح بخارى، ج 4، ص 210.
8. بشارةالمصطفى، ص 197؛ کشف الغمه، ج 2، ص 24.
9. هدایتگران راه نور، ص 257.
10. فرهنگ سخنان حضرت فاطمه(س)، ص 164.
11. امالى، طوسى، ص 175.
یک دهان خواهم به پهناى فلک تا بگویم وصف آن رشک ملک
زهراى مرضیّه، نوباوه رسالت، عصاره انسانیت، همسر و همسنگ ولایت و سرچشمه مهر و عطوفت و معنویت است. فاطمه علیهاالسلام نه تنها مادر امامان معصوم علیهمالسلام بلکه تسلّى بخش رنجها و لحظات پرمشقّت خاتم پیامبران صلىاللهعلیهوآلهوسلم بود و به همین جهت به «امّابیها» ملقّب گردید.1
وجود فاطمه علیهاالسلام برترین گواه این ادعاست که زنان هم مىتوانند به اوج معنویتهایى که رادمردان الهى رسیدهاند، نائل آیند. این کوثر جوشان محمد صلىاللهعلیهوآلهوسلم در پرتو انوار آسمانى، مناجاتهاى شبانه، توکّل، معرفت و اخلاص توانسته بود به منبع نورانیت الهى و اقیانوس عرفان و معنویت اتصال یابد.
در این نوشتار برآنیم که ما نیز همچون دگران از این دریاى معرفت جرعهاى نوشیده و از بوستان فضیلتش خوشهاى بچینیم و نگاهى هرچند گذرا به زندگى آن سرور بانوان عالم، از بدو تولد تا هنگام هجرت و ورود به مدینه، داشته باشیم.
درخشش نور
در روز بیستم جمادى الثانى، در حالى که از بعثت پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم پنج سال مىگذشت، نوزاد دخترى چشم به جهان گشود که خانه نورانى پیامبر خاتم را بیش از پیش، معنویت بخشیده و به آن محفل باشکوه طراوت و شادابى ویژهاى بخشید.
رسول گرامى آن چنان از وجود این نوزاد به وجد و شعف آمده و لذت مىبرد که مىفرمود: «این دختر روح و جان من است، بوى بهشت را از وجودش استشمام مىکنم.»2
مفضّل بن عمرو روزى از امام صادق علیهالسلام پرسید: اى پسر پیامبر! تولد مادرت فاطمه چگونه بود؟
امام صادق علیهالسلام فرمود: بلى، چون خدیجه با رسول صلىاللهعلیهوآلهوسلم ازدواج نمود زنان مکه او را ترک کرده و تنهایش گذاشتند، پیش او نمىرفتند، به او سلام نمىکردند و هیچ زنى را نمىگذاشتند که نزد او برود و حالش را جویا شود؛ در این وضعیت بحرانى، خدیجه از تنهایى دلتنگ شد و سایه غربت و بىکسى، او را ناراحت کرده و به وحشت انداخت، تا اینکه به فاطمه علیهاالسلام آبستن شد. بعد از آن فاطمه علیهاالسلام با وى هم سخن شده و از شکم مادر، خدیجه را دلدارى مىداد. این راز را خدیجه پنهان نگه داشته بود و حتى به پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم ابراز نمىکرد تا اینکه روزى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم به منزل آمده و گفت و گوى میان این مادر را با دخترش شنید. پرسید: اى خدیجه! با که سخن مىگویى؟ خدیجه اظهار داشت: این جنین، با من سخن گفته و انیس لحظات تنهایىام شده است.
رسول اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: اى خدیجه! این جبرئیل است که به من مژده مىدهد که این جنین، دختر است و او نسلى پاکیزه و مبارک خواهد داشت و خداوند تبارک و تعالى نسل مرا به وسیله او تداوم خواهد بخشید و از تبار وى امامان معصوم علیهمالسلام به وجود خواهند آمد که بعد از پایان نبوت و انقطاع وحى، ادامه دهنده رسالت من خواهد بود.
امام صادق علیهالسلام در ادامه سخن خود افزود: آرى، خدیجه همچنان با جنین خود در رحم مأنوس و هم سخن بود تا اینکه هنگام ولادت فرزندش رسید. او به زنان قریش پیغام داد که: «مرا در این مورد یارى کنید.» آنان نپذیرفتند و گفتند: تو در ازدواج با محمد، با ما مخالفت کردى و ماهم امروز، حمایت و پرستارى خود را از تو دریغ خواهیم داشت.
خدیجه از این سخن ناراحت و دل شکسته شد. اما خداوند متعال براى قدردانى از تلاشها و زحمات حضرت خدیجه علیهاالسلام چهار زن بهشتى را به یارى آن بانوى با ایمان فرستاد. آنان آمدند، اما خدیجه از دیدن آن زنان ناشناس متحیّر و شگفتزده شد؛ یکى از آنان خود و همراهانش را چنین معرفى کرد: اى خدیجه! ما فرستادگان خداوند براى خدمت رسانى به تو هستیم و من، سارا و این، آسیه ـ که همنشین تو در بهشت است ـ و آن دیگرى، مریم دختر عمران، و بانوى آخر هم، مادر تمام آدمیان و مادر ما حواء است. خداوند ما را فرستاده که از تو پذیرایى کنیم.3
همانند زنان دیگر، یکى سمت راستش نشست و یکى سمت چپش و سومى برابرش و چهارمى پشت سرش. فاطمه علیهاالسلام پاک و پاکیزه متولد شد و چون به زمین آمد، نورى از او درخشید و این نور نه تنها تمام خانههاى مکه را روشن ساخت بلکه نقطهاى در شرق و غرب عالم نماند مگر این که از نور فاطمه علیهاالسلام به آنجا تابید.4
در این حال، ده نفر از حورالعین که هریک طشت و ابریق بهشتى پر از آب کوثر، به همراه خود داشتند، وارد خانه پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم شده و فاطمه علیهاالسلام را با آب کوثر شستشو دادند و بعد، دو پارچه سفید و خوشبو آورده و نوزاد را به آن پیچیدند. فاطمه علیهاالسلام در اولین لحظات لب به سخن گشوده و چنین گفت:
«اشهد ان لا اله الاّ اللّه و انّ ابىرسول اللّه سیّدالانبیاء و انّ بعلى سیّدالاوصیاء و ولدى سادة الاسباط؛ گواهى مىدهم بر این که جز خداوند یکتا، معبود دیگرى نیست و پدرم رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم سرور پیامبران و همسرم سالار اوصیا و پسرانم سرآمد پیامبرزادگانند.»5
نامگذارى
بعد از تولد، «فاطمه» زیباترین نامى بود که خداوند متعال بر دخت پیامبر برگزید. امام وجود فاطمه علیهاالسلام و حرکات و سکنات وى در کاهش آلام و رنجها و نگرانىهاى پیامبر نقش مهمى داشت.
باقر علیهالسلام فرمود: «چون مادرم فاطمه علیهاالسلام متولد شد خداى متعال به یکى از فرشتگان وحى کرد تا به زمین برود و نام «فاطمه» را بر زبان پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم جارى سازد.»6 و بدین ترتیب، رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم نام فاطمه را براى یگانه محبوبه خویش برگزید.
در آن روزهاى سخت و ناگوار که پیامبرخدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم شدیداً تحت فشار بود و دشمنان رسالت از هرسو آن گرامى را مورد آزار و اذیت خویش قرار داده بودند، وجود فاطمه و حرکات و سکنات وى در کاهش آلام و رنجها و نگرانىهاى پیامبر نقش مهمى داشت. چرا که این دختر در حقیقت جلوهاى از جمال الهى و خلاصهاى از وجود حضرت خاتم الانبیاء صلىاللهعلیهوآلهوسلم بود. به همین جهت آن حضرت همواره مىفرمود: «فاطمةُ بِضْعَةٌ مِنّى7؛ فاطمه پاره تن من است.»، «هِىَ قَلْبى الذّى بینَ جَنْبَىّ و هِىَ نُورُ عَینى وَ ثَمَرَةُ فُؤادى8؛ او جان و دل من است؛ او نور چشم و میوه قلب من است.»
در کوران حوادث
فاطمه علیهاالسلام از همان روزهاى نخستین شاهد سختىها، و مشکلات طاقت فرساى زندگى بود. عداوت و کینه ورزىهاى صاحبان زر و زور هر روز نسبت به پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم بیشتر مىشد، ثروت مادرش خدیجه در راه نشر و گسترش معارف اسلامى کم کم به پایان مىرسید، و فقر مالى سایه شوم خود را بر منزل خدیجه گسترش مىداد. خانواده رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در محاصره سخت روحى و جسمى قرار داشت. آزار مسلمانان، طرح نقشههاى شوم، تهمتهاى گوناگون از قبیل دروغگو، کاهن، ساحر و مجنون به پدر، از جمله رنجهایى بود که قلب فاطمه را مىآزرد.
فاطمه دو ساله بود که در نتیجه فشارهاى دشمنان اسلام و محاصره اقتصادى مسلمانان، به همراه پدر و مادر خویش راهى شِعب ابوطالب شد و دوشادوش سایر مسلمانان سه سال تمام، سختترین شرایط گرسنگى و تشنگى را متحمل شد.
آرى در سال هفتم بعثت، مخالفان حضرت محمد صلىاللهعلیهوآلهوسلم پیمانى را به تصویب رساندند که: احدى حق ندارد با بنىهاشم ارتباط داشته باشد، با آنان خرید و فروش کند، همسر بدهد و زنى بگیرد، در تمام حوادث آینده باید همه از مخالفان محمد صلىاللهعلیهوآلهوسلم طرفدارى کنند.
به دنبال این پیمان ننگین، حضرت ابوطالب مجبور شد که پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم و یارانش را در درّهاى در میان کوههاى مکه اسکان دهد که بعدها به «شِعْبِ ابوطالب» معروف شد.
فاطمه زهرا علیهاالسلام دوران کودکى خود را از دوسالگى تا 5 سالگى در همانجا گذراند. او در شعب ابوطالب شاهد بود که مسلمانان چگونه با فقر و تنگدستى دست و پنجه نرم مىکنند و پدر و مادرش براى رسیدن به اهداف بلند خویش با هر گونه سختى و گرفتارى مقابله مىکنند. فاطمه درس صبر، استقامت، اراده آهنین، ایثار و جانفشانى در راه خدا را در همان روزها آموخت. او در میان کودکانى بود که کفّار قریش از غذا دادن به آنها دریغ مىکردند و شاهد ضجّه و ناله آن بچههاى بىپناه بود.
پس از آن که مسلمانان از محاصره اقتصادى رهایى یافتند، یک روز پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم سر به سجده گذارده بود؛ اما در همین حال، افرادى از قریش به وى نزدیک شده و زهدان شتر بر سر و روى مبارک حضرتش انداختند. فاطمه که نظارهگر این صحنه دردناک بود، پیش آمده و سر و صورت پدر گرامىاش را پاک نمود؛ اما اندوهى فراوان قلب فاطمه را فراگرفت.9
در فراق مادر
در حدود دوماه پس از رفع محاصره اقتصادى و خروج بنىهاشم از شعب ابىطالب، فاطمه علیهاالسلام به داغ جانسوز رحلت مادر مبتلا شد. او شاهد بود که مادر فداکارش با حالتى پریشان در بستر مرگ مىغلطد و واپسین نفسهایش را مىکشد. آن زمان سال دهم بعثت بود و فاطمه پنج ساله به صورت پریشان مادرى نظاره مىکرد که با تحمل ده سال مبارزه و فشارهاى کفّار قریش، شایستگى خود را براى همسرى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم و مادرى فاطمه، اثبات کرده بود.
فاطمه علیهاالسلام آن چنان تربیت یافته بود که با وجود انواع مشکلات و با احساس جدایى از مادر، به اهداف بلند رسالت آسمانى پدر مىاندیشید. داغ فراق مادر، هر دخترى را به خود مشغول و از خود بىخود مىکند، اما فاطمه علیهاالسلام هنگامى که در غم تنهایى و غربت رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم در فکر و اندوهى عمیق فرورفته است، به مادرش دلدارى داده و فرمود: «یا اُمّاه! لا تَحْزَنى وَ لا تَرْهَبى، فَاِنَّ اللّهَ مَعَ اَبى10؛ مادرجان! اندوهگین و مضطرب نباش، زیرا خداوند یار و یاور پدرم مىباشد.»
شایسته تشویق آسمانى
پنج ساله بود که مادرش را از دست داد، او با مادرش آن چنان ارتباط نزدیک داشت که وقتى خدیجه رحلت کرد و رسول گرامى اسلام با دستان مبارک خویش همسر با وفایش را در قبرستان «حَجون» دفن نموده، و به منزل برگشت، حضرت فاطمه علیهاالسلام به دور پدر بزرگوارش مىچرخید و مىگفت: «یا اَبَة! اَیْنَ اُمّى؛ پدرجان! مادرم کجاست؟» در این لحظه جبرئیل نازل شده، گفت: یا رسول اللّه! خداوند متعال مىفرماید: «سلام ما را به فاطمه برسان و به او بگو که مادرش خدیجه علیهاالسلام در خانههاى بهشتى با آسیه و مریم زندگى مىکند.» فاطمه علیهاالسلام نیز در پاسخ این پیام آسمانى فرمود: «اِنَّ اللّهَ هُوَ السَّلامُ وَ مِنهُ السَّلامُ و الیهِ السَّلام11؛ خداوند سلام است و از اوست سلام و به سوى اوست سلام.»
بعد از فوت حضرت خدیجه علیهاالسلام ـ که پس از سه روز از درگذشت ابوطالب رخ داد ـ فاطمه علیهاالسلام غربت و اندوه پدر را بیش از پیش احساس نمود. برخى از حوادث قبل از هجرت که براى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم اتفاق مىافتاد، روح بلند و عواطف حضرت زهرا علیهاالسلام را جریحه دار مىساخت و توجّهش را به رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم افزایش مىداد.
او حادثه طائف را هیچگاه فراموش نمىکرد که پدرش براى دعوت مردم به توحید، به آن منطقه سفر کرد، اما هیچ کس به دعوت آسمانى آن حضرت توجه نکرد. هنگامى که کفّار قریش خانه رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را محاصره کردند و قصد داشتند رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را به قتل برسانند، باز فاطمه علیهاالسلام در آن خانه بود و زمانى که رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم مخفیانه به سوى مدینه مىرفت، تلخى جدائى و فراق پدر را نظاره مىکرد. در هر صورت، حوادث ناگوار مکه تمام شد و رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم با موفقیت از مکه خارج شده، و از دست دشمنان نجات یافت.
پىنوشتها:
1. معجم الکبیر، طبرانى، ج 22، ص 397.
2. کشف الغمه، ج 2، ص 4 و 24؛ الکافى، ج 1، ص 381؛ بحارالانوار، ج 43، ص 13، ح 9.
3. الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندى، ج 2، ص 525.
4. فلمّا سقطت الى الارض اشرق منها النور حتى دخل بیوتات مکه و لم یبق فى شرق الارض و لا غربها موضع الاّ اشرق فیه ذلک النّور
5. امالى، شیخ صدوق، مجلس 87، ص 593.
6. بحارالانوار، ج 43، ص 13.
7. صحیح بخارى، ج 4، ص 210.
8. بشارةالمصطفى، ص 197؛ کشف الغمه، ج 2، ص 24.
9. هدایتگران راه نور، ص 257.
10. فرهنگ سخنان حضرت فاطمه(س)، ص 164.
11. امالى، طوسى، ص 175.