حریز بن عبدالله سجستانى
آرشیو
چکیده
متن
نیمه اوّل قرن دوم هجرى از دورههاى کم نظیر تاریخ شکوهمند شیعه است. در این دوره براى امامان شیعه مجالى فراهم شد تا بتوانند حقایق تابناک و سازنده اسلام ناب را به مردم مسلمان که دهها سال از سرچشمه زلال و موّاج معارف و آموزههاى دینى دور افتاده بودند، معرفى کنند.
از مشخّصههاى این مقطع تاریخى، ضعف و افول حکومت استبدادى و اشرافى بنى امیّه و ظهور حکومت بنى عباس بود. بنىعباس با شعارهاى فریبنده دفاع از حقوق ضایع شده اهلبیت علیهمالسلام به میدان مبارزه با خاندان بنىامیه آمده بودند. و در این بحبوبه که جنگ بر سر قدرت استمرار داشت، امامان بزرگوار شیعه فرصت را قدر دانستند و به نشر معارف شیعى پرداختند. امامان باقر و صادق علیهماالسلام در مدینه بر کرسى تدریس و تعلیم قرار گرفتند و جانهاى تشنه که براى فراگیرى معارف دینى پروانه وار دور شمع فروزان آنان گرد آمده بودند را از سرچشمه گواراى آن سیراب کردند.
چهار هزار نفر از دانش طلبان در زمینههاى گوناگون از محضر امام صادق علیهالسلام بهرههاى فراوانى بردند. محدّث فرزانه، حریز بن عبداللّه سجستانى یکى از این شاگردان است که در این نوشتار به معرفى او مىپردازیم.
نام، کنیه و لقب
نامش حریز، کنیهاش ابومحمد1 یا ابوعبداللّه2، لقبش ازدى و منسوب به سجستان و کوفه است.3 تاریخ ولادت او معلوم نیست. پدرش عبداللّه در جرگه عالمان دینى قرار داشت و در ناحیه سیستانِ آن عصر، سمت قضاوت داشته است.4
از یاران امام صادق علیهالسلام
او که در زمره نخبگان و محدّثان برجسته شیعه است، یکى از یاران حضرت صادق علیهالسلام به شمار مىرود؛ تمامى رجال شناسان شیعه و سنّى بر این سخن اتفاق دارند.
در کهنترین کتابى که در شرح حال اصحاب و راویان نگاشته شده و تألیف احمد بن محمد بن خالد برقى (متوفّاى 274 یا 280 ه .ق.) است؛ حریز بن عبداللّه از اصحاب امام صادق علیهالسلام شمرده شده است.5 شیخ طوسى نیز او را از اصحاب امام صادق علیهالسلام دانسته است.6 ابن حجر عسقلانى مىنویسد: «کان مِنَ الرواة عَن جعفرالصّادق».7
در مصنّف معجم البلدان آمده است: «حریز بن عبداللّه کان صاحب ابى عبداللّه جعفر بن محمد الباقر.»8
از منظر امام علیهالسلام
امام صادق علیهالسلام به او اعتماد داشت؛ یکى از روایات بسیار مشهور که در کتب حدیثى شیعه ذکر شده، روایتى است که بنابرآن، امام صادق علیهالسلام کیفیّت نماز خواندن کامل و صحیح را با تمام واجبات و مستحباتش به یکى از یاران معروف خود، به نام حمّادبن عیسى عملاً یاد داده است. حمّاد مىگوید: روزى امام جعفر صادق علیهالسلام به من فرمود: آیا مىتوانى یک نماز درست و کامل بخوانى؟ عرض کردم: مولایم! من کتاب حریز بن عبداللّه را که در باب نماز نوشته است، حفظ کردهام. حضرت در پاسخ فرمود: باکى بر تو نیست! بلند شو و نماز بخوان!9
از روایت فوق بر مىآید که کتاب حریز بن عبداللّه مورد استفاده اصحاب امامان علیهمالسلام قرار مىگرفت. امام معصوم علیهالسلام نیز عمل حمّاد به این کتاب را، به اصطلاح دانشمندان فقه، تقریر فرمود و رد نکرد.10
رفع توهّم
کشّى مىگوید: روزى یکى از اصحاب امام صادق علیهالسلام به نام فضل از آن حضرت اجازه خواست که حریز به خدمت امام مشرّف شود، ولى امام اجازه نداد. او دوباره درخواست کرد. این بار هم امام نپذیرفت. فضل مىگوید: به امام عرض کردم: چرا او را نپذیرفتید؟ امام فرمود: چون حریز آشکارا دست به سلاح برد و با خوارج درگیرى پیدا کرد.11
بزرگان شیعه در توجیه این روایت، سخنهاى متفاوتى گفتهاند.
علامه حلّى مىگوید: این حدیث ابداً باعث مذمّت حریز نمىشود، چون راز و رمز عمل امام بر ما مشخّص نیست.12
بعضى گفتهاند: برخورد امام با حریز، نه با وثاقت او منافات دارد و نه با عدالت او.13
آیةاللّه سیدموسى شبیرى زنجانى، مرجع تقلید، مدرّس حوزه و رجالى بزرگ مىگوید:* «حریز در مبارزهاش علیه خوارج دست به سلاح برد؛ این کار براى شیعیان خطر داشت. در آن زمان مصلحت نبود که چنین قدمى برداشته شود، چون شیعه آن چنان نیرومند نبود. حریز نیّت خوبى داشت اما اشتباه کرد. او نمىخواست قیام کند. بنابراین، رفتار امام با او نه تنها با وثاقت او در تعارض نیست، بلکه با عدالت او هم تضاد ندارد.»
نویسنده این نوشتار نیز بر همین باور است. حریز بن عبداللّه بارها براى تجارت به سجستان ـ سیستان فعلى ـ رفت و با توهین خوارج و نواصب به حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام رو به رو شد. حریز به عنوان یک شیعه غیرتمند و شجاع نمىتوانست این جفا و ستم آشکار را تحمّل کند. او این سخن امامان معصوم را شنیده بود:
«الناصب لنا اهل البیت شرّ من الیهود و النصارى... انّه تعالى لم یخلُق خلقاً اَنجَس من الکلب و انّ الناصب لنا اهل البیت لاَنْجَسُ منه؛14 ناسزاگویان به ما اهل بیت، از یهودیان و مسیحیان بدترند... خداوند متعال مخلوقى را نجستر از سگ نیافریده؛ دشمن ما اهلبیت، از سگ نجستر است.»
این روایات بود که خون او را به جوش آورد. او باید براى حفظ جان خود و دیگر شیعیان تقیّه مىکرد. براثر این اشتباه بود که او به اتفاق جمعى از یارانش در سیستان به دست همان دشمنان حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام به شهادت رسید.
شیخ مفید مىگوید: حریز بن عبداللّه اهل کوفه بود، او از عراق هجرت کرد و به سیستان رفت و در آنجا شهید شد. او در آنجا به عنوان رهبر گروهى از شیعیان مطرح بود. در همان روزگار ـ قرن دوم هجرى ـ خوارج در سیستان جمعیت زیادى را تشکیل مىدادند. پیروان حریز ناسزاهاى خوارج به ساحت مقدس امیرالمؤمنین علیهالسلام را به حریز خبر دادند و از او درخواست کردند دستور دهد تا هرکس را که مرتکب این کار زشت بشود، بکشند. حریز اجازه کشتن آنها را صادر کرد. آنها چند بار خوارجى را که به حضرت على علیهالسلام ناسزا مىگفتند، کشتند. خوارج فکر نمىکردند که شیعیان این کار را انجام دهند؛ چون شیعیان در آن روزگار از جمعیت زیادى برخوردار نبودند، لذا گروه «مُرْجِئه» را متّهم به این قتلها کردند و آنها را کشتند. این کار استمرار داشت تا این که فهمیدند که قاتلان چه گروهى هستند. آنها حریز و یارانش را که در مسجدى جمع شده بودند، محاصره کردند و مسجد را بر روى آنان خراب کردند و همه آنان را به شهادت رساندند. خداوند آنها رارحمت کند.15
از نگاه بزرگان
شخصیت برجسته و والاى حریز چنان در اوج قرار دارد که تمام پژوهشگران اسلامى او را عمیقاً ستودهاند. از مجموع سخنان آنان به دست مىآید که حریز از پیشقراولان علم حدیث شیعه است.
شیخ طوسى مىنویسد: حریز بن عبداللّه محدّثى است موثّق، اهل کوفه و ساکن اقلیم سیستان.16
کشّى مىنویسد: حریز اهل کوفه است، به سیستان هجرت کرد و در آنجا شهید شد. خداوند رحمتش کند.17
علاّمه حلّى مىنویسد: ابومحمد ازدى اهل کوفه بود و مسافرتهاى زیادى به سیستان کرد و بدین خاطر به سیستانى معروف شد. تجارت او در زمینه روغن و زیتون بود.18
ابن ندیم، (متوفّاى 385 ه .ق.) مىنویسد: یکى از بزرگان شیعه، حریز بن عبداللّه سجستانى است.19
شیخ صدوق (متوفّاى 381 ه .ق.) در مقدمه کتاب ارزشمندش مىنویسد: آنچه از روایات در این کتاب مىآورم، خودم به آنها فتوا مىدهم و حکم مىکنم به درست بودن آنها و بر این باورم که این روایات بین من و خدا حجّت هستند. این روایات را از کتابهاى معتبر استخراج کردهام، کتابهایى که مرجع عالمان شیعه است.
اولین کتابى که صدوق به عنوان مأخذ کتاب خویش نام مىبرد، کتاب حریز بن عبداللّه سجستانى است.20
ابن حجر عسقلانى (متوفّاى 825 ه .ق.) از کتاب مؤتلف و مختلف، نوشته دار قطنى (متوفّاى 385 ه .ق.) از دانشمندان معروف اهل سنت21 نقل مىکند که او درباره حریز بن عبداللّه گفته است: «کان من شیوخ الشیعه و کان من الرواة عن جعفر الصادق علیهالسلام »22
علامه مجلسى مىنویسد: حریز یکى از بزرگان اصحاب شیعه است. همه عالمان و فقیهان شیعه روایات او را صحیح مىدانند.23
محدّث بزرگ، میرزا حسین نورى مىنویسد: حریز از بزرگترین روایتگران شیعه است. او محدّثى است صد در صد مورد اطمینان و بدون هیچ گونه شائبه مذمّت و بدى نسبت به او.24
حریز و ابوحنیفه
على بن حسن بن رباط مىگوید: حریز به من گفت: روزى نزد ابوحنیفه ـ پیشواى مذهب حنفى ـ رفتم. او آن قدر پیش خود کتاب نهاده بود که نزدیک بود بین من و او فاصله افتد. رو به من کرد و گفت: این کتابها را که مىبینى، همه در باب طلاق است ولى شما! بعد دستهایش را به صورتش کشید؛ کنایه از این که شما، پیروان مذهب شیعه، کتاب زیادى ندارید. حریز مىگوید: به او گفتم: تمام این کتابها که تو مىگویى، در یک آیه جمع است. گفت: کدام آیه؟ گفتم: آیه «یا ایها النّبى اذا طلّقتم النّساء فطلّقوهُنّ لعدّتهنّ و احصُوا العدّة...»25
سپس از من پرسید: چه مىگویى در مورد حکم شترى که از دریا صید شود؟ من گفتم: روایت خاصّى در این زمینه نداریم ولى روایت عامّى داریم که «هرچه از دریا صید شود، اگر داراى فلس باشد، ما او را مىخوریم و الاّ نه.»26 حکم مسئلهاى را که پرسش کردى، از این روایت به دست مىآوریم.27
استادان
بیشتر روایاتى که از این محدّث توانا نقل شده و در منابع حدیثى شیعه آمده است، بدون واسطه از امام معصوم علیهالسلام است. بر این اساس، استادان چندانى براى او در حدیث نام برده نشده است. حریز فقط از دو تن از نامورترین و موجّهترین روایتگران مکتب اهلبیت علیهمالسلام ؛ زراره بن اعین و محمد بن مسلم حدیث نقل کرده است.28
شاگردان
حریز بن عبداللّه سالها از محضر امام صادق علیهالسلام و احیاناً امام باقر علیهالسلام بهرههاى فراوانى برد و ذخیره ارزشمندى از سخنان گهربار ائمه را در کتابهاى خویش گردآورى کرد و آنها را همانند میراث گرانبها براى شاگردان فراوان خود به ارث نهاد.
تعداد شاگردانش از 50 نفر تجاوز مىکند.29 در اینجا به ذکر نام گروهى از آنان که از بزرگان رجال شیعه هستند، بسنده مىشود:
1. حمّاد بن عیسى.
2. عبداللّه بن مشکان.
3. عبداللّه بن نصیره.
4. فضیل بن یسار.
5. قاسم بن محمد جوهرى.
6. یونس بن عبدالرحمن.
کشّى مىنویسد: یونس بن عبدالرحمن از حریز دانش فراوانى را روایت مىکند.30
7. صفوان بن یحیى.
8. ایوب بن نوح.
9. عبداللّه بن بحر.
10. عبداللّه بن یحیى.31
میراث فرهنگى
بهترین و زیباترین میراث انسان، کتابهاى مفید و ارزندهاى است که از او یادگار مىماند و در طى قرنها، انسانهاى دانش پژوه از آنها بهره مىبرند. حریز بن عبداللّه که در حوزه روایت، منزلت بلندى داشت و از دریاى معارف امامان معصوم علیهمالسلام استفاده شایانى برده بود، کتابهاى ارزندهاى تألیف کرد.
ابن ندیم مىگوید: کتابهاى این فقیه شیعه عبارت است از:
کتاب الزکاة، کتاب الصلوة، کتاب الصیام و کتاب النوادر.32
شیخ طوسى مىگوید: کتابهاى او عبارت است از: کتاب الصلوة، کتاب الزکاة، کتاب الصوم و کتاب النوادر که همه آنها از اصول معتبر شمرده مىشوند.33
نجاشى مىنویسد: او دو کتاب صلوة دارد؛ یکى بزرگ و دیگرى لطیفتر (کوچکتر) از او. وى کتابى به نام نوادر هم دارد.34
کتاب صلوة او از شهرت به سزایى برخوردار و در میان یاران امامان علیهمالسلام زبانزد بوده، به اندازهاى که شخصى همانند حمّاد بن عیسى تمام آن را حفظ کرده بود.35
مرحوم آیةاللّه خویى مىنویسد: در کتابهاى حدیثى شیعه، 1320 روایت از حریز بن عبداللّه نقل شده است.36
هدیه یاران
اکنون چند روایت را که حریز نقل کرده است تقدیم دوستان معارف اهل بیت علیهمالسلام مىنماییم:
رهبرى معصوم
امام باقر علیهالسلام فرمود: «قُلّه شکوهمند و کلید ایمان، و اصل همه چیز و خشنودى پروردگار عالم بعد از معرفت او، اطاعت کردن از امام است. اگر کسى تمام شبها نماز بخواند و روزها را روزه بدارد و آنچه دارد، را صدقه دهد و خانه خدا را بارها زیارت کند اما ولایت ولىّ خدا را نشناسد، تا او را پیروى کند و تمام اعمال خویش را به رهبرى او انجام دهد، خداوند به او هیچ ثوابى عطا نخواهد کرد و از مؤمنان واقعى هم نخواهد بود.»37
خنده زیاد
امام صادق علیهالسلام فرمود: «کَثرةُ الضحک تمیتُ القلب و کثرة الضحک تمیت الدین کما یمیت الماء المِلحْ38؛ زیاد خنده کردن، جان را مىمیراند و افراط در خنده، دین را ذوب و نابود مىکند چنانچه آب، نمک را ذوب مىکند.»
جبر و اختیار
امام صادق علیهالسلام فرمود: «مردم در مسئله جبر و اختیار بر سه گروه تقسیم مىشوند: گروهى مىپندارند که خداوند، مردم را بر انجام گناهان مجبور کرده است. این چنین اشخاصى بر خدا ستم روا داشتهاند و آنها از زمره کافرانند. جمعى دیگر تصور مىکنند که خداوند تمام کارها را به بندگانش واگذاشته است و خدا تأثیرى در رفتار آنها ندارد. آنها هم خداوند را در تدبیر جهان ضعیف شمردهاند. چنین افرادى کافرند. گروه سوم بر این باورند که خدا، مردم را به یک سلسله امورى که طاقت و توان آن را دارند، تکلیف کرده است و برآنچه توان ندارند، تکلیفى ننهاده است. آنها اگر کار پسندیدهاى را انجام دهند، خداى را ستایش مىکنند و اگر گناهى انجام دهند، به درگاه خدا استغفار مىکنند. چنین گروهى مسلمانانى هستند که از بلوغ فکرى برخوردارند.»39
شهادت
در نیمه قرن دوم هجرى که خوارج در سیستان حضور فعّال داشتند، حریز بن عبداللّه به عنوان یک شیعه انقلابى در آنجا قیام کرد و در راه دفاع از امیرالمؤمنین على علیهالسلام شربت شهادت نوشید.
نجاشى مىگوید: حریز بن عبداللّه در زمان امام صادق علیهالسلام در سیستان به شهادت رسید.40 تاریخ شهادت و محلّ دفن او روشن نیست.
عاش سعیداً و مات شهیداً
راهش پررهرو باد!
پىنوشتها:
1. رجال شیخ طوسى، ص 71؛ رجال نجاشى، ص 105 و خلاصةالرجال، علامه حلّى، ص63.
2. رجال کشى، ج 2، ص 681 و لسان المیزان، ابن حجر عسقلانى، ج 2، ص 186.
3. اعیان الشیعه، ج 4، ص 618؛ قاموس الرجال، ج 3، ص 160 و فهرست ابن ندیم، ص 308.
4. لسان المیزان، ج2، ص186 و لغتنامه دهخدا، ص698.
5. معجم رجال الحدیث، خویى، ج 4، ص 249؛ رجال شیخ طوسى، ص 71؛ لسان المیزان، ج 2، ص 186؛ معجم البلدان، ج 3، ص 190 و تنقیح المقال، ممقانى، ج 1، ص 261.
6. رجال شیخ طوسى، ص 181.
7. لسان المیزان، ج 2، ص 186.
8. معجم البلدان، ج 3، ص 190.
9. من لایحضره الفقه، ج 1، ص 196.
10. قاموس الرجال، ج 3، ص 161 و تنقیح المقال، ج 1، ص 262.
11. رجال کشى، ج 2، ص 681؛ معجم الرجال الحدیث، ج 4، ص 250 و رجال نجاشى، ص 105.
12. خلاصة الرجال، ص 73.
13. معجم الرجال الحدیث، ج 4، ص 250.
* در گفت و گو با مؤلف.
14. مصباح الفقاهه، ج 1، ص 324.
15. اختصاص، شیخ مفید، ص 207.
16. فهرست، شیخ طوسى، ص 62.
17. رجال کشّى، ج 2، ص 681.
18. خلاصة الرجال، ص 63.
19. فهرست، ابن ندیم، ص 277.
20. من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 3.
21. الکنى والالقاب، ج 2، ص 226 و ریحانةالادب، ج 2، ص 204.
22. لسان المیزان، ج2، ص186 و اعیان الشیعه، ج 4، ص 618.
23. تنقیح المقال، ج 2، ص 262.
24. اعیان الشیعه، ج 4، ص 618.
25. رجال کشّى، ج 2، ص 681.
26. طلاق/ 1.
27. رجال کشّى، ج 2، ص 681.
28. اعیان الشیعه، ج 4، ص 617.
29 و 30. جامع الروات، ج 1، ص 184؛ تنقیح المقال، ج 1، ص 263؛ معجم الرجال الحدیث، ج 4، ص252 و توحید صدوق، ص 144.
31. همان و امالى مفید، ص 68.
32. فهرست، ابن ندیم، ص 277.
33. فهرست، شیخ طوسى، ص 63.
34. رجال نجاشى، ص 105.
35. من لایحضره الفقیه، ج ؟، ص 3 و 196.
36. معجم الرجال الحدیث، ج 4، ص 254.
37. تفسیر عیاشى، ج 1، ص 259وامالىمفید،ص68.
38. اصول کافى، ج 2، ص 666.
39. توحید، ص 360.
40. رجال نجاشى،ص105ورجالکشّى،ج2،ص682.
از مشخّصههاى این مقطع تاریخى، ضعف و افول حکومت استبدادى و اشرافى بنى امیّه و ظهور حکومت بنى عباس بود. بنىعباس با شعارهاى فریبنده دفاع از حقوق ضایع شده اهلبیت علیهمالسلام به میدان مبارزه با خاندان بنىامیه آمده بودند. و در این بحبوبه که جنگ بر سر قدرت استمرار داشت، امامان بزرگوار شیعه فرصت را قدر دانستند و به نشر معارف شیعى پرداختند. امامان باقر و صادق علیهماالسلام در مدینه بر کرسى تدریس و تعلیم قرار گرفتند و جانهاى تشنه که براى فراگیرى معارف دینى پروانه وار دور شمع فروزان آنان گرد آمده بودند را از سرچشمه گواراى آن سیراب کردند.
چهار هزار نفر از دانش طلبان در زمینههاى گوناگون از محضر امام صادق علیهالسلام بهرههاى فراوانى بردند. محدّث فرزانه، حریز بن عبداللّه سجستانى یکى از این شاگردان است که در این نوشتار به معرفى او مىپردازیم.
نام، کنیه و لقب
نامش حریز، کنیهاش ابومحمد1 یا ابوعبداللّه2، لقبش ازدى و منسوب به سجستان و کوفه است.3 تاریخ ولادت او معلوم نیست. پدرش عبداللّه در جرگه عالمان دینى قرار داشت و در ناحیه سیستانِ آن عصر، سمت قضاوت داشته است.4
از یاران امام صادق علیهالسلام
او که در زمره نخبگان و محدّثان برجسته شیعه است، یکى از یاران حضرت صادق علیهالسلام به شمار مىرود؛ تمامى رجال شناسان شیعه و سنّى بر این سخن اتفاق دارند.
در کهنترین کتابى که در شرح حال اصحاب و راویان نگاشته شده و تألیف احمد بن محمد بن خالد برقى (متوفّاى 274 یا 280 ه .ق.) است؛ حریز بن عبداللّه از اصحاب امام صادق علیهالسلام شمرده شده است.5 شیخ طوسى نیز او را از اصحاب امام صادق علیهالسلام دانسته است.6 ابن حجر عسقلانى مىنویسد: «کان مِنَ الرواة عَن جعفرالصّادق».7
در مصنّف معجم البلدان آمده است: «حریز بن عبداللّه کان صاحب ابى عبداللّه جعفر بن محمد الباقر.»8
از منظر امام علیهالسلام
امام صادق علیهالسلام به او اعتماد داشت؛ یکى از روایات بسیار مشهور که در کتب حدیثى شیعه ذکر شده، روایتى است که بنابرآن، امام صادق علیهالسلام کیفیّت نماز خواندن کامل و صحیح را با تمام واجبات و مستحباتش به یکى از یاران معروف خود، به نام حمّادبن عیسى عملاً یاد داده است. حمّاد مىگوید: روزى امام جعفر صادق علیهالسلام به من فرمود: آیا مىتوانى یک نماز درست و کامل بخوانى؟ عرض کردم: مولایم! من کتاب حریز بن عبداللّه را که در باب نماز نوشته است، حفظ کردهام. حضرت در پاسخ فرمود: باکى بر تو نیست! بلند شو و نماز بخوان!9
از روایت فوق بر مىآید که کتاب حریز بن عبداللّه مورد استفاده اصحاب امامان علیهمالسلام قرار مىگرفت. امام معصوم علیهالسلام نیز عمل حمّاد به این کتاب را، به اصطلاح دانشمندان فقه، تقریر فرمود و رد نکرد.10
رفع توهّم
کشّى مىگوید: روزى یکى از اصحاب امام صادق علیهالسلام به نام فضل از آن حضرت اجازه خواست که حریز به خدمت امام مشرّف شود، ولى امام اجازه نداد. او دوباره درخواست کرد. این بار هم امام نپذیرفت. فضل مىگوید: به امام عرض کردم: چرا او را نپذیرفتید؟ امام فرمود: چون حریز آشکارا دست به سلاح برد و با خوارج درگیرى پیدا کرد.11
بزرگان شیعه در توجیه این روایت، سخنهاى متفاوتى گفتهاند.
علامه حلّى مىگوید: این حدیث ابداً باعث مذمّت حریز نمىشود، چون راز و رمز عمل امام بر ما مشخّص نیست.12
بعضى گفتهاند: برخورد امام با حریز، نه با وثاقت او منافات دارد و نه با عدالت او.13
آیةاللّه سیدموسى شبیرى زنجانى، مرجع تقلید، مدرّس حوزه و رجالى بزرگ مىگوید:* «حریز در مبارزهاش علیه خوارج دست به سلاح برد؛ این کار براى شیعیان خطر داشت. در آن زمان مصلحت نبود که چنین قدمى برداشته شود، چون شیعه آن چنان نیرومند نبود. حریز نیّت خوبى داشت اما اشتباه کرد. او نمىخواست قیام کند. بنابراین، رفتار امام با او نه تنها با وثاقت او در تعارض نیست، بلکه با عدالت او هم تضاد ندارد.»
نویسنده این نوشتار نیز بر همین باور است. حریز بن عبداللّه بارها براى تجارت به سجستان ـ سیستان فعلى ـ رفت و با توهین خوارج و نواصب به حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام رو به رو شد. حریز به عنوان یک شیعه غیرتمند و شجاع نمىتوانست این جفا و ستم آشکار را تحمّل کند. او این سخن امامان معصوم را شنیده بود:
«الناصب لنا اهل البیت شرّ من الیهود و النصارى... انّه تعالى لم یخلُق خلقاً اَنجَس من الکلب و انّ الناصب لنا اهل البیت لاَنْجَسُ منه؛14 ناسزاگویان به ما اهل بیت، از یهودیان و مسیحیان بدترند... خداوند متعال مخلوقى را نجستر از سگ نیافریده؛ دشمن ما اهلبیت، از سگ نجستر است.»
این روایات بود که خون او را به جوش آورد. او باید براى حفظ جان خود و دیگر شیعیان تقیّه مىکرد. براثر این اشتباه بود که او به اتفاق جمعى از یارانش در سیستان به دست همان دشمنان حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام به شهادت رسید.
شیخ مفید مىگوید: حریز بن عبداللّه اهل کوفه بود، او از عراق هجرت کرد و به سیستان رفت و در آنجا شهید شد. او در آنجا به عنوان رهبر گروهى از شیعیان مطرح بود. در همان روزگار ـ قرن دوم هجرى ـ خوارج در سیستان جمعیت زیادى را تشکیل مىدادند. پیروان حریز ناسزاهاى خوارج به ساحت مقدس امیرالمؤمنین علیهالسلام را به حریز خبر دادند و از او درخواست کردند دستور دهد تا هرکس را که مرتکب این کار زشت بشود، بکشند. حریز اجازه کشتن آنها را صادر کرد. آنها چند بار خوارجى را که به حضرت على علیهالسلام ناسزا مىگفتند، کشتند. خوارج فکر نمىکردند که شیعیان این کار را انجام دهند؛ چون شیعیان در آن روزگار از جمعیت زیادى برخوردار نبودند، لذا گروه «مُرْجِئه» را متّهم به این قتلها کردند و آنها را کشتند. این کار استمرار داشت تا این که فهمیدند که قاتلان چه گروهى هستند. آنها حریز و یارانش را که در مسجدى جمع شده بودند، محاصره کردند و مسجد را بر روى آنان خراب کردند و همه آنان را به شهادت رساندند. خداوند آنها رارحمت کند.15
از نگاه بزرگان
شخصیت برجسته و والاى حریز چنان در اوج قرار دارد که تمام پژوهشگران اسلامى او را عمیقاً ستودهاند. از مجموع سخنان آنان به دست مىآید که حریز از پیشقراولان علم حدیث شیعه است.
شیخ طوسى مىنویسد: حریز بن عبداللّه محدّثى است موثّق، اهل کوفه و ساکن اقلیم سیستان.16
کشّى مىنویسد: حریز اهل کوفه است، به سیستان هجرت کرد و در آنجا شهید شد. خداوند رحمتش کند.17
علاّمه حلّى مىنویسد: ابومحمد ازدى اهل کوفه بود و مسافرتهاى زیادى به سیستان کرد و بدین خاطر به سیستانى معروف شد. تجارت او در زمینه روغن و زیتون بود.18
ابن ندیم، (متوفّاى 385 ه .ق.) مىنویسد: یکى از بزرگان شیعه، حریز بن عبداللّه سجستانى است.19
شیخ صدوق (متوفّاى 381 ه .ق.) در مقدمه کتاب ارزشمندش مىنویسد: آنچه از روایات در این کتاب مىآورم، خودم به آنها فتوا مىدهم و حکم مىکنم به درست بودن آنها و بر این باورم که این روایات بین من و خدا حجّت هستند. این روایات را از کتابهاى معتبر استخراج کردهام، کتابهایى که مرجع عالمان شیعه است.
اولین کتابى که صدوق به عنوان مأخذ کتاب خویش نام مىبرد، کتاب حریز بن عبداللّه سجستانى است.20
ابن حجر عسقلانى (متوفّاى 825 ه .ق.) از کتاب مؤتلف و مختلف، نوشته دار قطنى (متوفّاى 385 ه .ق.) از دانشمندان معروف اهل سنت21 نقل مىکند که او درباره حریز بن عبداللّه گفته است: «کان من شیوخ الشیعه و کان من الرواة عن جعفر الصادق علیهالسلام »22
علامه مجلسى مىنویسد: حریز یکى از بزرگان اصحاب شیعه است. همه عالمان و فقیهان شیعه روایات او را صحیح مىدانند.23
محدّث بزرگ، میرزا حسین نورى مىنویسد: حریز از بزرگترین روایتگران شیعه است. او محدّثى است صد در صد مورد اطمینان و بدون هیچ گونه شائبه مذمّت و بدى نسبت به او.24
حریز و ابوحنیفه
على بن حسن بن رباط مىگوید: حریز به من گفت: روزى نزد ابوحنیفه ـ پیشواى مذهب حنفى ـ رفتم. او آن قدر پیش خود کتاب نهاده بود که نزدیک بود بین من و او فاصله افتد. رو به من کرد و گفت: این کتابها را که مىبینى، همه در باب طلاق است ولى شما! بعد دستهایش را به صورتش کشید؛ کنایه از این که شما، پیروان مذهب شیعه، کتاب زیادى ندارید. حریز مىگوید: به او گفتم: تمام این کتابها که تو مىگویى، در یک آیه جمع است. گفت: کدام آیه؟ گفتم: آیه «یا ایها النّبى اذا طلّقتم النّساء فطلّقوهُنّ لعدّتهنّ و احصُوا العدّة...»25
سپس از من پرسید: چه مىگویى در مورد حکم شترى که از دریا صید شود؟ من گفتم: روایت خاصّى در این زمینه نداریم ولى روایت عامّى داریم که «هرچه از دریا صید شود، اگر داراى فلس باشد، ما او را مىخوریم و الاّ نه.»26 حکم مسئلهاى را که پرسش کردى، از این روایت به دست مىآوریم.27
استادان
بیشتر روایاتى که از این محدّث توانا نقل شده و در منابع حدیثى شیعه آمده است، بدون واسطه از امام معصوم علیهالسلام است. بر این اساس، استادان چندانى براى او در حدیث نام برده نشده است. حریز فقط از دو تن از نامورترین و موجّهترین روایتگران مکتب اهلبیت علیهمالسلام ؛ زراره بن اعین و محمد بن مسلم حدیث نقل کرده است.28
شاگردان
حریز بن عبداللّه سالها از محضر امام صادق علیهالسلام و احیاناً امام باقر علیهالسلام بهرههاى فراوانى برد و ذخیره ارزشمندى از سخنان گهربار ائمه را در کتابهاى خویش گردآورى کرد و آنها را همانند میراث گرانبها براى شاگردان فراوان خود به ارث نهاد.
تعداد شاگردانش از 50 نفر تجاوز مىکند.29 در اینجا به ذکر نام گروهى از آنان که از بزرگان رجال شیعه هستند، بسنده مىشود:
1. حمّاد بن عیسى.
2. عبداللّه بن مشکان.
3. عبداللّه بن نصیره.
4. فضیل بن یسار.
5. قاسم بن محمد جوهرى.
6. یونس بن عبدالرحمن.
کشّى مىنویسد: یونس بن عبدالرحمن از حریز دانش فراوانى را روایت مىکند.30
7. صفوان بن یحیى.
8. ایوب بن نوح.
9. عبداللّه بن بحر.
10. عبداللّه بن یحیى.31
میراث فرهنگى
بهترین و زیباترین میراث انسان، کتابهاى مفید و ارزندهاى است که از او یادگار مىماند و در طى قرنها، انسانهاى دانش پژوه از آنها بهره مىبرند. حریز بن عبداللّه که در حوزه روایت، منزلت بلندى داشت و از دریاى معارف امامان معصوم علیهمالسلام استفاده شایانى برده بود، کتابهاى ارزندهاى تألیف کرد.
ابن ندیم مىگوید: کتابهاى این فقیه شیعه عبارت است از:
کتاب الزکاة، کتاب الصلوة، کتاب الصیام و کتاب النوادر.32
شیخ طوسى مىگوید: کتابهاى او عبارت است از: کتاب الصلوة، کتاب الزکاة، کتاب الصوم و کتاب النوادر که همه آنها از اصول معتبر شمرده مىشوند.33
نجاشى مىنویسد: او دو کتاب صلوة دارد؛ یکى بزرگ و دیگرى لطیفتر (کوچکتر) از او. وى کتابى به نام نوادر هم دارد.34
کتاب صلوة او از شهرت به سزایى برخوردار و در میان یاران امامان علیهمالسلام زبانزد بوده، به اندازهاى که شخصى همانند حمّاد بن عیسى تمام آن را حفظ کرده بود.35
مرحوم آیةاللّه خویى مىنویسد: در کتابهاى حدیثى شیعه، 1320 روایت از حریز بن عبداللّه نقل شده است.36
هدیه یاران
اکنون چند روایت را که حریز نقل کرده است تقدیم دوستان معارف اهل بیت علیهمالسلام مىنماییم:
رهبرى معصوم
امام باقر علیهالسلام فرمود: «قُلّه شکوهمند و کلید ایمان، و اصل همه چیز و خشنودى پروردگار عالم بعد از معرفت او، اطاعت کردن از امام است. اگر کسى تمام شبها نماز بخواند و روزها را روزه بدارد و آنچه دارد، را صدقه دهد و خانه خدا را بارها زیارت کند اما ولایت ولىّ خدا را نشناسد، تا او را پیروى کند و تمام اعمال خویش را به رهبرى او انجام دهد، خداوند به او هیچ ثوابى عطا نخواهد کرد و از مؤمنان واقعى هم نخواهد بود.»37
خنده زیاد
امام صادق علیهالسلام فرمود: «کَثرةُ الضحک تمیتُ القلب و کثرة الضحک تمیت الدین کما یمیت الماء المِلحْ38؛ زیاد خنده کردن، جان را مىمیراند و افراط در خنده، دین را ذوب و نابود مىکند چنانچه آب، نمک را ذوب مىکند.»
جبر و اختیار
امام صادق علیهالسلام فرمود: «مردم در مسئله جبر و اختیار بر سه گروه تقسیم مىشوند: گروهى مىپندارند که خداوند، مردم را بر انجام گناهان مجبور کرده است. این چنین اشخاصى بر خدا ستم روا داشتهاند و آنها از زمره کافرانند. جمعى دیگر تصور مىکنند که خداوند تمام کارها را به بندگانش واگذاشته است و خدا تأثیرى در رفتار آنها ندارد. آنها هم خداوند را در تدبیر جهان ضعیف شمردهاند. چنین افرادى کافرند. گروه سوم بر این باورند که خدا، مردم را به یک سلسله امورى که طاقت و توان آن را دارند، تکلیف کرده است و برآنچه توان ندارند، تکلیفى ننهاده است. آنها اگر کار پسندیدهاى را انجام دهند، خداى را ستایش مىکنند و اگر گناهى انجام دهند، به درگاه خدا استغفار مىکنند. چنین گروهى مسلمانانى هستند که از بلوغ فکرى برخوردارند.»39
شهادت
در نیمه قرن دوم هجرى که خوارج در سیستان حضور فعّال داشتند، حریز بن عبداللّه به عنوان یک شیعه انقلابى در آنجا قیام کرد و در راه دفاع از امیرالمؤمنین على علیهالسلام شربت شهادت نوشید.
نجاشى مىگوید: حریز بن عبداللّه در زمان امام صادق علیهالسلام در سیستان به شهادت رسید.40 تاریخ شهادت و محلّ دفن او روشن نیست.
عاش سعیداً و مات شهیداً
راهش پررهرو باد!
پىنوشتها:
1. رجال شیخ طوسى، ص 71؛ رجال نجاشى، ص 105 و خلاصةالرجال، علامه حلّى، ص63.
2. رجال کشى، ج 2، ص 681 و لسان المیزان، ابن حجر عسقلانى، ج 2، ص 186.
3. اعیان الشیعه، ج 4، ص 618؛ قاموس الرجال، ج 3، ص 160 و فهرست ابن ندیم، ص 308.
4. لسان المیزان، ج2، ص186 و لغتنامه دهخدا، ص698.
5. معجم رجال الحدیث، خویى، ج 4، ص 249؛ رجال شیخ طوسى، ص 71؛ لسان المیزان، ج 2، ص 186؛ معجم البلدان، ج 3، ص 190 و تنقیح المقال، ممقانى، ج 1، ص 261.
6. رجال شیخ طوسى، ص 181.
7. لسان المیزان، ج 2، ص 186.
8. معجم البلدان، ج 3، ص 190.
9. من لایحضره الفقه، ج 1، ص 196.
10. قاموس الرجال، ج 3، ص 161 و تنقیح المقال، ج 1، ص 262.
11. رجال کشى، ج 2، ص 681؛ معجم الرجال الحدیث، ج 4، ص 250 و رجال نجاشى، ص 105.
12. خلاصة الرجال، ص 73.
13. معجم الرجال الحدیث، ج 4، ص 250.
* در گفت و گو با مؤلف.
14. مصباح الفقاهه، ج 1، ص 324.
15. اختصاص، شیخ مفید، ص 207.
16. فهرست، شیخ طوسى، ص 62.
17. رجال کشّى، ج 2، ص 681.
18. خلاصة الرجال، ص 63.
19. فهرست، ابن ندیم، ص 277.
20. من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 3.
21. الکنى والالقاب، ج 2، ص 226 و ریحانةالادب، ج 2، ص 204.
22. لسان المیزان، ج2، ص186 و اعیان الشیعه، ج 4، ص 618.
23. تنقیح المقال، ج 2، ص 262.
24. اعیان الشیعه، ج 4، ص 618.
25. رجال کشّى، ج 2، ص 681.
26. طلاق/ 1.
27. رجال کشّى، ج 2، ص 681.
28. اعیان الشیعه، ج 4، ص 617.
29 و 30. جامع الروات، ج 1، ص 184؛ تنقیح المقال، ج 1، ص 263؛ معجم الرجال الحدیث، ج 4، ص252 و توحید صدوق، ص 144.
31. همان و امالى مفید، ص 68.
32. فهرست، ابن ندیم، ص 277.
33. فهرست، شیخ طوسى، ص 63.
34. رجال نجاشى، ص 105.
35. من لایحضره الفقیه، ج ؟، ص 3 و 196.
36. معجم الرجال الحدیث، ج 4، ص 254.
37. تفسیر عیاشى، ج 1، ص 259وامالىمفید،ص68.
38. اصول کافى، ج 2، ص 666.
39. توحید، ص 360.
40. رجال نجاشى،ص105ورجالکشّى،ج2،ص682.