آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۰

چکیده

متن

اشاره: استاد علی اکبر غفاری را بحق می توان حلقه واسط نسل امروز با میراث کهن و پرارزش شیعی دانست. او عمر پر برکت خود را صرف احیا و تحقیق منابع اصلی شیعه نموده و تاکنون حدود پنجاه عنوان کتاب را در زمینه های مختلف فقهی، تفسیر، روایت، تاریخ و عقاید مورد تحقیق و تصحیح قرار داده است، که تعداد مجلدات آنها به 160 جلد بالغ می شود.
مهمترین آثاری که ایشان به تنهایی آنها را مورد تحقیق قرار داده اند عبارتند از:
الکافی (محمد بن یعقوب کلینی)، تهذیب الاحکام (شیخ طوسی)، من لا یحضره الفقیه (شیخ صدوق)، تحف العقول (ابن شعبه حرانی)، جامع المدارک (سید احمد خوانساری)، الخصال (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمة (شیخ صدوق)، الغیبة (محمد بن ابراهیم نعمانی)، اعلام الوری باعلام الهدی (فضل بن حسن طبرسی) و...
اما تعدادی از آثار که ایشان با همکاری دیگران آنها را مورد تحقیق قرار داده اند عبارتند از: شرح الکافی (ملا صالح مازندرانی)، تفسیر منهج الصادقین (فتح الله کاشانی)، توحید (شیخ صدوق) و...
او اکنون در آستانه 75 سالگی پرتلاش و مصمم به کار خود ادامه می دهد و تحقیق کتاب الاستبصار (شیخ طوسی) را در دست دارد. با توجه به اینکه استاد غفاری چند مورد از منابع اصلی موضوع «غیبت » را مورد تحقیق قرار داده و حاشیه و تعلیق زده اند، مناسب دیدیم که خدمتشان برسیم و در این زمینه با ایشان گفتگو داشته باشیم.
آنچه پیش روی شماست حاصل گفتگوی ما با ایشان است، امیدواریم که مورد استفاده شما عزیزان واقع شود.
موعود: یکی از کتابهایی که حقیقتا باید گفت جنابعالی آن را احیا کرده اید کتاب معروف «کمال الدین و تمام النعمة » شیخ صدوق است. با توجه به اینکه نسل امروز ما کمتر با کتابهای اصلی که در باب مهدویت نوشته شده آشنا هستند; لطفا بفرمایید چه انگیزه ای باعث شد که این کتاب را انتخاب کردید و ویژگیهای این کتاب چیست؟
استاد غفاری: من چهار پنج تا بچه کوچک داشتم که همسرم مریض شد اطباء گفتند سرطان است، اما به او نگفتند، به خواهرم گفته بودند، خوب می دانید که وقتی کسی در سن چهل سالگی باشد و چهار، پنج تا بچه داشته باشد و یک نفر هم که اینقدر به او کمک کرده باشد و حالا ابتلاء بیابد به اصطلاح خیلی برایش سنگین است، برادر همسرم طرف عبدالعظیم و ابن بابویه سکونت داشت. یک روز ایام عید بود و ما باید می رفتیم دیدن آنها، همگی سوار ماشین شدیم تاء برویم دیدن برادرش من توی راه که می رفتیم بشدت غمگین بودم و ذهنم متوجه ابن بابویه و حضرت صاحب، علیه السلام، بود و کتابهایی که در این موضوع نوشته شده است و نمی دانم چطور شد که یک مرتبه دعا کردم و گفتم: خدایا اگر مریضی زنم را شفا بدهی من همه هم خودم را می گذارم و یکی از کتابهایی که مربوط به حضرت است و مورد علاقه ایشان است و مرحوم مجلسی این کتاب را ارزشمندتر از کتابهای دیگر می داند، تصحیح کرده و چاپ می کنم و از حضرت صاحب هم تقاضای من این است که حاجت مرا از خدا بخواهد تا برآورده شود این را در دلم نیت کردم بدون اینکه بر زبان بیاورم.
یکی دو ماه گذشت. همسرم را مرتب پیش دکتر می بردند و برمی گرداندند. در یکی از این روزها که نتیجه یکی از آزمایشها را پیش دکتر برده بودند دکتر گفته بود «من این جواب آزمایش را قبول ندارم. حتما اشتباه شده ببرید به فلان آزمایشگاه ». این بار بردند آنجا اما باز هم جواب گرفتند که هیچ موردی ندارد و اثری از سرطان نیست. خلاصه حالش بهتر شد و راه افتاد. من هم شروع کردم به تصحیح «کمال الدین » آن مقدار که در امکانم بود. حدود 30 یا 35 سال پیش بود. وقتی کار تصحیح کتاب به پایان رسید من تقریبا هیچ پولی برای چاپ آن نداشتم.
یکی از دوستان که کار آزاد داشت به من پیشنهاد کرد با ماشین او برویم شاه عبدالعظیم. زمانی که به ابن بابویه رسیدیم ماشین را متوقف کرد و رفت برای زیارت. من هم در کنار در ایستادم در حالی که کتاب در دستم بود فاتحه ای برای شیخ صدوق فرستادم و خطاب به او گفتم: «از خدا بخواه که پولی برسد و من کتاب شما را چاپ کنم. من نذری کرده بودم که ادا کردم اما الان در چاپش درمانده ام.»
پس از زیارت وقتی آمدیم دوباره سوار ماشین شدیم که برویم زیارت حضرت عبدالعظیم. دوستم پرسید با مرحوم صدوق خیلی حرف زدی. آنجا که امامزاده نیست یک فاتحه کافی است. گفتم ایشان برای من بسیار والامقام اند. امامزاده ها سیداند اما ایشان از بزرگان و ارکان عالم تشیع است. مبلغ اخباری است که از ائمه، علیهم السلام، رسیده. درست است که سید نیست ولی مؤمن حقیقی است. او پرسید: مگر شیخ صدوق چه کرده؟ گفتم کتابهایی نوشته که من می خواهم چاپ کنم ولی کار آسانی نیست و هزینه دارد.
گفت: من همه هزینه اش را پرداخت می کنم و هنوز ما به حرم نرسیده بودیم که گفت الان چکش را می نویسم فقط بگو چقدر؟ من چون حساب کردم که یک حالت روحی بر او عارض شده و ممکن است فردا پشیمان شود گفتم به من قرض بده! گفت: هر کاری می خواهی بکن و خلاصه پول را داد. هزینه چاپ کتاب 28هزار تومان شد. ولی روزی که می خواستیم کتاب را منتشر کنیم و صحاف پیغام داده بود که کتابها آماده اند و بیایید ببرید. حسب اتفاق به منزل شخصی دعوت داشتم که از تجار بازار بود. کتاب را در دست من دید و چون مرد باسوادی بود گفت: «چه کتاب خوبی است. همه اینها را به من بفروشید تا من از ثلث اموال پدرم اینها را منتشر کنم ». بالاخره آن قدر اصرار کرد که همه را خرید و من طلب دوستی را که از او قرض کرده بودم پرداخت کردم.
همین قدر بگویم که این امور در نظام عالم در درجه اول است و خارج از نظام نیست. نیازی هم به دیدن این و آن نیست; رو به خدا که بکنی کار درست می شود.
موعود: با توجه به اینکه خودتان هم به عظمت و رتبه این کتاب اشاره کردید لطفا از ویژگیهای آن بگویید.
استاد غفاری: مرحوم مجلسی می گوید کتاب کمال الدین از همه کتابهایی که درباره حضرت نوشته شده عالیتر است. مؤلف در این کتاب آنچه را که مربوط به حضرت است از همه طریق، امامیه و غیر امامیه جمع کرده است و جامعیت دارد. در مقدمه نوشته است: «شبی خواب دیدم که در حال طواف هستم. شخص بزرگواری کنار حجرالاسود نشسته است. فهمیدم که این خود حضرت صاحب است، با من مخاطب شد و گفت قرار بود درباره غیبت من کتابی بنویسی، کو پس چرا ننوشتی؟ من گفتم کتابی در فلان جا، مقاله ای در فلان جا نوشته ام. گفتند: نه به آن ترتیبی که من می گویم بنویس. یعنی، آن کسانی که از طرف خدا هستند و غیبتی برایشان رخ داده همه را یک به یک بگو تا به من برسی. من دیگر از خواب پریدم، فهمیدم که باید دیگر این کار را بکنم، دیگر همه کارها را کنار گذاشتم ». اینها مطالبی است که مرحوم شیخ صدوق می گوید. بعد در اواخر کتاب هم می گوید من نمی خواهم بگویم تمام اخبار این کتاب از نظر سند صحیح است، اما اخباری که صحیح است همه اش را در این کتاب آورده ام و به آنها تمسک می جویم و نه به اخباری که ضعیف است.
پس از تصحیح کتاب به فکر ترجمه آن افتادیم و با کمک برخی دوستان این کار را شروع کردیم. جلد اول تمام شده است. مرحوم کمره ای آن نسخه قدیمی پر غلط را ترجمه کرده اند که خیلی به هم خوردگی دارد، اما نسخه ما نه، آن نسخه که ما مقابله کردیم غلط ندارد. و بهترین نسخه کتاب «کمال الدین »، نسخه ای موجود در کتابخانه مرحوم آیت الله مرعشی است که خود ایشان فرمودند من پنج شش تا نسخه دارم ولی این نسخه عالیترین نسخه است که به شما می دهم با شش تا نسخه آن مقابله کنید، ما هم با آنها مقابله کردیم.
موعود: یک اشاره ای هم به کتاب «غیبت » نعمانی که آن را احیا فرموده اید داشته باشید و در مورد ویژگیهای خود کتاب و مؤلف، لطفا توضیح بدهید، چون نعمانی به نسبت مؤلفین دیگر شیعه ناشناخته تر است. مردم با شیخ طوسی و شیخ صدوق بیشتر آشنا هستند اما نعمانی را کمتر می شناسند، لطفا از جایگاه کتاب غیبت نعمانی در مجموعه معارف مهدویت بفرمایید.
استاد غفاری: نعمانی از شخصیتهای بزرگ و شاگردان کلینی است، نعمانی، نسخه ای از کتاب «کافی » را برای مرحوم کلینی قرائت کرده و با نسخه خود کلینی مقابله کرده است. در همین «کافی »هایی که الان چاپ شده است در بخشهایی از آن احادیثی وجود دارد، که در ذیل آنها گفته شده است. در نسخه نعمانی این حدیث هست در نسخه های دیگر نیست. نعمانی و چند نفر دیگر از شاگردان کلینی هستند که در مقدمه کافی ذکر شده اند. نعمانی از آنهای دیگر جلوتر است از نظر فهم و فراست و فکر جلوتر است. نعمانی مسافرت کرده و رفته است شامات و در آنجا ظاهرا در مقدمه «غیبت » می نویسد: «که وقتی به لبنان رفتم، در اواخر عمرم از من تقاضا کردند راجع به حضرت ولی عصر، علیه السلام، مطالبی را نقل کنم و بنویسم من هم کتابخانه ای همراهم نبود اما آنچه که می دانستم راجع به حضرت صاحب، آنها را نقل کردم; از اصل بحث خود امامت تا وقتی که حضرت می آید و ظهور می کند چه اعمالی انجام می دهد و آنجا چه می شود، و دنیا چطور می شود». کتاب غیبت نعمانی کتاب بسیار خوبی است و من هم آن مقداری که امکان داشته است آن را تصحیح کرده ام و پسرم هم ترجمه اش کرده است.
علی ای حال این کتابها درجه اول کتابهایی است که مربوط به حضرت می شود یعنی اصلا اصول است اگر کتابهایی دیگر تا قرن پنجم، ششم، هفتم، هشتم نوشته شده است آنها اصل است. اینها اگر مغایر با آنهاست باید در اینها حرف زد، آنها اساس هستند.
موعود: اگر بخواهید مقایسه ای داشته باشید بین «غیبت » شیخ طوسی و غیبت نعمانی از جهت اتقان مطالب کدام یک را ترجیح می دهید؟ از نظر زمان تالیف که ظاهرا غیبت نعمانی زودتر تالیف شده است.
استاد غفاری: غیبت شیخ طوسی غیبت کلامی است، یعنی مانند دیگر کتابهای کلامی، موضوعات مرتبط با حضرت مهدی و غیبت را مطرح و برای اثبات آنها استدلال می کند. کتابهای دیگر تنها نقل روایات می کنند، شیخ طوسی عناوینی را که مطرح کرده آن وقت اخبارش را آورده است، در واقع دارد برهان می آورد به آن مطالبی که شیعه معتقد است. یعنی از معصومین و رسول خدا برهان می آورد، یعنی وقتی می گوید اینها معتقدند که وقتی می آید چنین می کند آن وقت برهانش را از اخبار نقل کرده است. آن عنوانهایی که در غیبت شیخ طوسی است عنوانهای خیلی علمی و درجه بالاست، یعنی دانشمندان روی این عناوین کار می کنند همه شان همینطور هستند، شیخ مفید هم همین طور است شیخ مفید آن اشکالهایی را که گرفته شده، رفع کرده است، او در کتاب «غیبت » خود مطالب را به صورت برهانی و استدلالی آورده است و اینها همه قابل استفاده است.
موعود: یکی دیگر از کتابهایی که شما احیا کرده اید کتاب «البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان » متقی هندی است; با توجه به اینکه این کتاب از کتب اهل سنت است بفرمایید چه انگیزه ای باعث شد که اقدام به تصحیح آن کنید؟
استاد غفاری: «البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان » با آن پانوشتهایی که من بر آن نوشته ام برای آنکه اثبات کنم که این را که علی متقی هندی در قرن دهم دارد می گوید در قرن ششم هم گفته اند در قرن چهارم هم گفته اند، در قرن پنجم هم گفته اند، من به آن کتابها تمسک کرده ام یعنی پانوشتها آورده ام. علی متقی هندی شخصیت علمی بسیار بزرگی است تا جایی که زمان او چندین نفر که کتابهایی داشته اند درباره احکام از علما سؤال می کنند همه آن علما می گویند آنچه که علی متقی هندی نگفته باشد به آنها اعتنا نکنید.
او راجع به حضرت مهدی، علیه السلام، نوشته است، درباره غیبتش چیزی ننوشته است در اینکه مهدی ظهور می کند و این کارها را می کند. غیبت و اینکه حضرت زنده است، و غایب است، را فقط شیعه اثنی عشری معتقدند. علی متقی هندی آن اخباری که راجع به حضرت است همه را آورده است و به صورت اخبار از پیغمبر نقل کرده، که مهدی ای هست، می آید و دنیا را اینطور می کند، اما غیبت او را روایت نمی کند. من آن مقدار که امکان داشته است این را تصحیح کرده ام. ما اگر مطلبی در متن بوده که با کتابهای دیگر کم و زیاد داشته است ما اینجا آورده ایم.
موعود: ما شما را خیلی خسته کردیم. من به عنوان آخرین سؤال می خواستم این نکته را بفرمایید که چه توصیه ای برای پژوهشگران حوزه و دانشگاه و کسانی که در زمینه مهدویت می خواهند کار بکنند دارید؟ آیا در زمینه موضوع مهدویت اولا ما آثار احیا نشده ای داریم که لازم است احیاء بشود یا نه و در ثانی کارهایی که الان باید در زمینه مهدویت صورت بگیرد (قدما کار خودشان را انجام دادند و رسالت خودشان را در باب مهدویت به کمال رساندند) الان پژوهشگرانی که می خواهند در باب مهدویت قلم بزنند و کار کنند چه عرصه هایی به نظرتان می رسد که باید کار شود و جای خالی اش احساس می شود؟
استاد غفاری: عقیده من شاید مورد قبول بعضی از روحانیون نباشد اما این را باید توجه داشته باشیم که ائمه ما دوازده نفر بعد از رسول خدا بوده اند که دین مقدس اسلام را معرفی و حفظ کرده اند. این دینی که آخرین درجه ادیان از نظر عظمت است و احکامش انسان ساز است. اما متاسفانه ائمه ما را نگذاشتند کار کنند آنها را یا خانه نشین کردند و یا کشتند، دوازدهمی هم اگر می آمد یا خانه نشین می کردند، چنان که بود یا می کشتند. خداوند او را غایب کرد تا این مردم روی زمین آماده برای او باشند یعنی آن نوع خودشان را درست کنند، یعنی بفهمند که این طرز حکومتی که درست می کنند، سلطنتی، جمهوری و از این قبیل که هزارها هست اینها نمی تواند انسان را به واقعیت انسانیت برساند، مگر آن حکومت الهی که انبیا دارند. یعنی حکومت باید در اختیار او باشد که نبوی است. چون آن افراد را یازده نفرشان را یا خانه نشین کردند یا کشتند که به عقیده بعضیها همه را کشتند، آن دوازدهمی را خدا غایب کرد، آنچه ما از روایات می فهمیم این است که وقتی آماده برای آن حکومت شدند خداوند آن حضرت را و می فرستد. ولو همه مردم نه، اما لااقل یک جمعیتی که پشتیبان او باشند که وقتی او دعوت می کند حاضر باشند از همه اطراف عالم به هر صورتی که هست خودشان را به او برسانند تا آن حکومت سر کار بیاید. آن افرادی که منتظر حکومت آن حضرت اند بایست این طور باشند که تنها آنچه را که خدا می خواهد بخواهند و انتظار آن را داشته باشند نه انتظار آن چیزی که خودشان می خواهند و دوست دارند. امام زمان بیا فلان کار را بکن، امام زمان بیا این طور کن، اینها نه. بیا ای دست واقعی خدا، ای یدالهی بیا این زمینه و این جهان را آن طور کن که تمام این افراد به مرحله انسانیت واقعی برسان. همه را خدا بر اساس فطرت الهی آفریده است «فطرة الله التی فطر الناس علیها» منتها فطرتها پوشیده می شود، منحرف می شود وقتی آن حضرت بیاید همه مردم را به سوی آن سرشت واقعی سوق می دهد، و همه به حق واقعی خودشان می رسند، انتظار آن حکومت، ولو خونمان در آن راه ریخته شود، برای ایجاد آن حکومت ما حاضریم، لذا شما می بینید در دعاهایی که ما داریم، وقتی از خدا چیزی می خواهیم می گوییم، از تو می خواهیم، «خاضعا خاشعا متزللا» و امثال اینها، اما در دعای افتتاح وقتی که آن حکومت را می خواهد چون انتظار آن حکومت را می کشد می گوید: «اسئلک مستانسا، لا خائفا و لا وجلا مدلا علیک » یعنی آماده ام ولو اینکه خونم ریخته شود آن حکومت بیاید، افراد تا به آن درجه نرسند، آن حکومت نمی آید.
اگر واقعا یک جماعتی بگویند ولو خون ما ریخته شود اما آن حکومت روی کار بیاید و آن فردوس اعلا روی زمین نقش بگیرد، ما حاضریم خون هم بدهیم آن وقت امام زمان هم شبانه روز آماده است، ما آماده آن حکومت بشویم او می آید، تا ما آماده آن حکومت نشویم آن حضرت نمی آید. من آنچه را که از روایات می فهمم این است که ما باید آن حکومت آماده باشیم، وقتی که از خدا می خواهیم که خدایا فقر را از بین ببر، یعنی اینکه خدایا کاری کن که آن نوع بشویم که نگذاریم فقر بیاید، خدایا نادرستی ها را از بین ببر، یعنی آن نوع بشویم که از نادرستی هم بدمان بیاید، آن جماعتی که این طور می شوند که به این حد می رسند و انتظار آن حکومت را دارند، آن وقت امام زمان می آید تا آن طور نشود نمی آید با دعای ما نمی آید با خواست ما، می آید. یعنی از خدا بخواهیم، آن دولت واقعی را که انسانها را به مرحله واقعیت انسانیت می رساند به نحوی که حقوق هیچ کس پایمال نمی شود. چقدر افراد هستند که استعداد دارند ولی این دانشکده ها دانشگاهها و مدارس و حوزه ها نمی تواند استعداد آنها را به مرحله فعلیت برساند عمرها تلف می شود، ما اگر واقعا او را می خواهیم آن وقت او را می رساند.
موعود: نقش اهل تحقیق و پژوهش در زمینه سازی ظهور چیست؟
استاد غفاری: باید این حرفها را بزنند باید مردم را آماده کنند برای آن حکومت. باید کاری کنند که واقعا از بد، بدشان بیاید، و ناراحت بشوند، یعنی مردم را توجه بدهند به اینکه چه جایگاهی دارند، اینکه آنها مسجود ملائکه هستند، همه ملائکه به انسان سجده کردند، نه اینکه حالا همه فرشتگان به انسان لعن کنند. همه این افراد که کتاب می نویسند باید انسان را بسازند خودشان و مردم ساخته بشوند. من یک کتاب می نویسم که به من بگویند آفرین نمره ات بیست است. این غیر از آن است. خدا این انسان را همینطور که دلش خواسته است خلق کند که نیست، حقیقت انسانیت در انسان است که می تواند وجود پیدا کند در حیوانات نیست. صد هزار سال پیشتر هم زنبور عسل این کار را می کرده است اما انسان این طور نیست، انسان سراسر استعداد است، استعدادش در صراط مستقیم به کار می افتد، نه در کارهای دیگر. یک دفعه بمب می سازد و میلیونها نفر از بین می روند. اگر همه انسانها را مثل خودش بداند، و همه انسانها را مثل خودش دوست بدارد، هیچ وقت ظلم و ستم و نادرستی رخ نمی دهد. از این روایاتی که در کتابهای اهل بیت هست ما اینها را فهمیده ایم که نبی اکرم، صلی الله علیه وآله، و امامان می خواستند انسان درست کنند. اما همه ائمه را کشتند و خداوند هم آخرین آنها را غایب کرد. گفت هر وقت آماده شدید برای شما امام می فرستم و حکومت می فرستم آقایان هم باید در نوشته هایشان همیشه مردم را برای آن حکومت آماده کنند .

تبلیغات