آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۰

چکیده

متن

اشاره: در دومین قسمت از مقاله حاضر برخی از روایاتی که به طریق اهل سنت از نبی اکرم، صلی الله علیه و آله، نقل شده، مورد بررسی قرار گرفت. در این قسمت از مقاله نویسنده به بررسی این موضوع می پردازد که مصادیق این امامان دوازده گانه که در روایات پیامبر بدانها اشاره شده، چه کسانی هستند؟
پرسشی که در اینجا مطرح می شود این است که آن امامان دوازده گانه، که پس از رسول خدا خلفا و جانشینان اویند، چه کسانی هستند؟
برای پاسخ به این پرسش به سراغ روایتی می رویم که «ابو نعیم اصفهانی » در کتاب «حلیة الاولیاء» نقل کرده و از آن چنین به دست می آید که این امامان از عترت و خاندان رسول خدایند.
او به اسناد خود از ابن عباس روایت می کند که رسول خدا، صلی الله علیه وآله، فرمود:
من سره ان یحیی حیاتی، و یموت مماتی، و یسکن جنة عدن غرسها ربی، فلیوال علیا من بعدی و لیوال ولیه و لیقتد بالائمة من بعدی، فانهم عترتی خلقوا من طینتی، رزقوا فهما و علما، و ویل للمکذبین بفضلهم من امتی، القاطعین فیهم صلتی، لاانالهم الله شفاعتی. (1)
هر کس خشنود می شود که همچون من زندگی کند، همچون من بمیرد و در بهشت جاودانی که پروردگارم آن را بنا کرده، مسکن گزیند، پس از من از علی پیروی کند و با هر کس که از او پیروی می کند هم پیمان باشد. و از پیشوایانی که پس از من می آیند تبعیت کند; چراکه آنها از خاندان من هستند، از سرشت من آفریده شده اند، و دانش و بینش به آنها ارزانی شده است. بدا به حال کسانی که امت من برتری آنها را تکذیب کند، و پیوندی را که من با آنها دارم بگسلد. خداوند شفاعت مرا شامل حال این گروه [از امت من] نسازد.
ابونعیم به دنبال این روایت می گوید:
کسانی که به [مقام] پیروی از عترت و خاندان پاکنهاد [رسول خدا] نایل شدند، لبهایشان خشکیده و پیشانیهایشان [بر زمین] گسترده است، هر آنچه زودگذر و فنا پذیر است در نظر آنها خوار و بی ارزش است و از گردنکشانی که دنیا را برای خود برگزیده اند کناره می جویند; آنها کسانی هستند که رفاه و آسایش را به کناری گذاشته و از همه لذایذ و شهوات و خوراکیهای گوناگون و نوشیدنیهای رنگارنگ چشم پوشیده و در مسیر رسولان، اولیا و صدیقان راه می سپارند. آنها [دنیای] زودگذر و نابود شونده را رها کرده و به [سرای] دیرپا و باقی و همجواری با آن روزی دهنده بسیار بخشنده و آن صاحب نعمتها و بخششها دل سپرده اند. (2)
همچنین او به اسناد خود از «مجاهد» چنین نقل می کند:
شیعة علی الحلماء، العلماء، الذبل الشفاه، الاخیار الذین یعرفون بالرهبانیة من اثر العبادة. (3)
پیروان علی، دانشمندان، بردباران و کسانی اند که [از بسیاری روزه] لبهایشان خشکیده است; آنها نیکانی هستند که به خاطر عبادتهایشان به رهبانیت و ترک دنیا شناخته می شوند.
از علی بن الحسین، علیهم السلام، نیز روایت شده است که:
شیعتنا الذبل الشفاه، و الامام منا من دعا الی طاعة الله. (4)
پیروان ما [کسانی هستند که] لبهایشان خشکیده و امام از ما [اهل بیت] کسی است که [مردم را] به اطاعت خداوند فرا خواند.
بنابراین وقتی ثابت شد امامان پس از نبی اکرم، صلی الله علیه وآله، از خاندان او هستند، جای تردیدی باقی نمی ماند که آن امامان از نسل فاطمه، سلام الله علیها، و همان کسانی اند که امت به امامت و دانش و برتری آنها اعتراف کرده است.
نخستین این امامان، پس از امیر مؤمنان، علیه السلام، امام حسن، پس از او امام حسین، پس از او علی بن الحسین، پس از او محمد بن علی الباقر، پس از او جعفر بن محمدالصادق، پس از او موسی بن جعفرالکاظم، پس از او علی بن موسی الرضا، پس از او محمد بن علی الجواد، پس از او علی بن محمدالهادی، پس از او حسن بن علی العسکری، و آخرین آنها امام منتظر حضرت مهدی قائم، عجل الله تعالی فرجه، است.
اما اینکه در روایات تعبیر شده که امامان از عترت و خاندان رسول خدا، صلی الله علیه وآله، هستند از باب «تغلیب » است. زیرا یازده تن از این امامان از نسل آن حضرت و از فرزندان علی، علیه السلام، هستند. بنابراین سر سلسله امامان علی، علیه السلام، و آخرین آنها مهدی منتظر، علیه السلام، است.
برای شناسایی امامان دوازده گانه ای که رسول اعظم، صلی الله علیه وآله، از آنها سخن گفته است، هیچ راهی جز رجوع به ائمه ای که شیعه دوازده امامی به آنها منتسب است وجود ندارد.
با توجه به آنچه گذشت می توان گفت که عقیده به امامان دوازده گانه، عقیده ای استوار و مبتنی بر نص رسول گرامی اسلام، صلی الله علیه وآله، است.
اگر امام مهدی، امام دوازدهم نباشد، برای احادیثی که در این زمینه داده شده اند، نمی توان مفهومی معقول تصور کرد.
بنابراین دیدگاهی که از سوی شیعه دوازده امامی در زمینه وجود امام مهدی و بقای او در زمان غیبت، ارایه شده است دیدگاهی است که بر روایات صحیح وارد شده از رسول اکرم، صلی الله علیه وآله، منطبق است.
شیخ عارف «عبدالوهاب شعرانی » در کتاب «الیواقیت و الجواهر» درباره امام مهدی، علیه السلام ،می گوید:
مهدی از فرزندان امام حسن عسکری است، او در شب نیمه شعبان سال 255 به دنیا آمده و تا روزی که با عیسی بن مریم، علیه السلام، همراه گردد باقی است، بنابراین عمر او تا این زمان [یعنی سال 958 ق.]706 سال است. (5)
«محیی الدین ابن العربی » در کتاب «الفتوحات المکیة » بر نسب امام مهدی، علیه السلام، و اینکه او فرزند امام حسن عسکری، علیه السلام، است، تصریح کرده و پدران او را تا علی، علیه السلام، یکی پس از دیگری برشمرده است. او در این زمینه می نویسد:
بدانید که قیام مهدی امری قطعی و تردید ناپذیر است، اما او تنها زمانی قیام می کند که زمین از ظلم و جور پر شده باشد; تا بعد از آن زمین را از عدالت و برابری آکنده سازد. و اگر از [عمر] دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد خداوند متعال آن روز را چنان طولانی می سازد که آن خلیفه قیام کند. او از خاندان رسول خدا، صلی الله علیه وسلم، و از نسل فاطمه است، جد او حسن بن علی بن ابی طالب، و پدر او حسن عسکری، زاده امام علی نقی، زاده محمدتقی، زاده امام علی رضا، زاده امام موسی کاظم، زاده امام جعفر صادق، زاده امام محمد باقر، زاده اما زین العابدین، زاده حسین، زاده امام علی، زاده ابی طالب، علیهم السلام، است.
او همنام رسول خدا، صلی الله علیه وسلم، است و مسلمانان بین رکن و مقام با او بیعت می کند، از نظر آفرینش همانند رسول خدا و در خلق و خو شبیه ایشان است. (6)
محیی الدین عربی در ادامه کلام خود به بیان اوصاف امام مهدی، علیه السلام، و عدالتی که در میان مردم برقرار می سازد، پرداخته است، که در این مجال فرصت ذکر آنها نیست.
آنچه گذشت بیان کننده دیدگاه محیی الدین بن عربی درباره امام مهدی، علیه السلام، بود، اما دستان خیانت پیشه ای کلام او را در «الفتوحات » تحریف کرده و آن را به بدترین شکل ممکن تغییر داده و دگرگون ساخته است. (7)
با استفاده از احادیثی که گذشت می توان گفت: امامانی که امت اسلامی موظف به پیروی از امامت عادلانه آنها شده اند، خواه آشکار باشند و خواه نهان، دوازده امام اند که از نسل علی و فاطمه و از خاندان رسول خدا، صلی الله علیه وآله، هستند.
هنگامی که وجود یازده نفر از این امامان با همه مشخصات آنها بر ما معلوم گشت و دانستیم که آنها در میان بیشتر اهل اسلام به عنوان دانشمندانی بلند مرتبه شناخته شده و مسلمانان در زمان حیات پر ارزش آنها; یعنی در مدت دو قرن و نیم، از ایشان پیروی می کرده اند، تنها باقی می ماند که امام دوازدهم را که آخرین نفر از نسل امامان دوازده گانه است، بشناسیم.
بدون تردید این امام کسی نیست جز مهدی منتظر، همو که امامتش از زمان وفات امام یازدهم شروع شده، یعنی سال 260 ق. و تا زمان ما ادامه دارد; زیرا زمین هیچگاه از حجت حق خالی نمی ماند. وقتی که پیامبر گرامی اسلام تصریح فرموده که امامان دوازده نفر بیشتر نیستند و همچنین فرموده که: «بنا فتح الله دینه و بنا یختم » یعنی: خداوند دینش را با ما آغاز کرده و با ما به پایان می برد. بناچار باید امامت امام دوازدهم استمرار یابد.
ابو نعیم اصفهانی و دیگر حافظان روایت به اسناد خود از امیر مؤمنان، علی، علیه السلام، روایت کرده اند که آن حضرت خطاب به رسول خدا، صلی الله علیه وآله، فرمود:
امنا المهدی ام من غیرنا؟
آیا مهدی از ماست یا از غیر ما؟
رسول خدا در پاسخ فرمود:
بل منا، یختم الله به الدین، کما فتحه بنا
قطعا از ماست، خداوند دین خود را با او به پایان می برد، همچنانکه دینش را با ما آغاز کرد. (8)
از سه مقدمه ای که تا کنون بیان داشته ایم این مطالب به دست می آید:
1. امامانی که از عترت و خاندان پیامبر اسلام، صلی الله علیه وآله، برگزیده شده اند، دوازده نفرند.
2. چنانکه از ظاهر تعابیر روایات به دست می آید، امامت آنها پیوسته و مستدام است.
3. سلسله دین اسلام با پیامبر گرامی آغاز شده و با حضرت مهدی، عجل الله تعالی فرجه الشریف، خاتمه می یابد.
با توجه به این مقدمات می توان نتیجه گرفت که بناچار باید به هنگام وفات امام یازدهم، امام دوازدهم وجود داشته باشد، و قطعا باید زندگی او در طول زمان استمرار داشته باشد; تا زمین بدون حجت باقی نماند.
پس بنابراین وجود امام مهدی، علیه السلام، در این زمان و بقای او با وجود زمان درازی که از تولد ایشان گذشته است، از اموری است که روایات نبوی بر آن دلالت داشته و ضرورت دین اقتضا می کند.
ولادت امام مهدی و آغاز امامت ایشان
امام مهدی، حجة بن الحسن العسکری، علیهماالسلام، شب جمعه، پانزدهم ماه شعبان المعظم سال 255 ق. در شهر سامرای عراق به دنیا آمد و تا کنون نیز به حیات خود ادامه می دهد.
عمر شریف ایشان تا امروز (سال 1419 ق.) به یک هزار و صد و شصت و چهار سال بالغ می شود. امامت امام مهدی از زمان وفات پدر گرامیش، در سال 260 ق. ، یعنی زمانی که آن حضرت پنج سال بیشتر نداشتند، آغاز گردید.
محیی الدین عربی در مورد ولادت امام مهدی، علیه السلام، کلام شگفتی دارد که ذکر آن در اینجا خالی از وجه نیست; او می گوید:
برای ولایت محمدیه که تنها اختصاص به شریعت نازل شده بر [حضرت] محمد، صلی الله علیه وسلم، دارد، نشانه خاصی است... همانا او در زمان ما متولد شده و من نیز او را دیدم و با او همنشین شدم; و نشانه خاتمیت را در او دیدم، هیچ ولی ای بعد از او نیست مگر اینکه به او رجوع می کند، همچنانکه هیچ پیامبری بعد از محمد، صلی الله علیه وآله، نیست مگر اینکه به رجوع می کند. (9)
او در جای دیگری از کتاب «الفتوحات المکیة » می گوید:
اما، نشان ولایت محمدیه از آن مردی از عرب است که از شریفترین اصل و نسب برخوردار است. او در همین زمان ما موجود است و من در سال 595 ق. با او آشنا شدم و نشانه ای را که او داراست دیدم; همان نشانه ای که [حضرت] حق آن را از دید بندگانش پوشیده داشته و برای من در شهر «فاس » آشکار ساخت و دریافتم که او خاتم ولایت است. در واقع او خاتم نبوت مطلقه نیز هست. اما بیشتر مردم بر آن آگاه نیستند. (10)
پی نوشتها:
1. ابونعیم الاصفهانی، احمد بن عبدالله، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج 1، ص 86; همچنین ر. ک: الفیروزآبادی، السید مرتضی الحسینی، فضائل الخمسة من صحاح الستة، ج 2، ص 26.
2. همان.
3. همان.
4. همان.
5. الشعرانی، عبدالوهاب، الیواقیت والجواهر، ج 2، ص 143.
6. ر. ک: همان.
7. ر. ک: ابن عربی، محمد بن علی، الفتوحات المکیة، ج 3، ص 327.
8. ر. ک: المقدسی السلمی الشافعی، یوسف بن یحیی، عقد الدر فی اخبار المنتظر، ص 25.
9. ابن عربی، محمد بن علی، همان، باب 24، ج 1، ص 185.
10. همان،باب 73، ج 2، ص 49.

تبلیغات