آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

این کتاب مجموعه چند سخنرانى از حضرات آیات و حجج اسلام, آقایان: دکتر محمدابراهیم آیتى, شهید سید محمد حسینى بهشتى, شهید مرتضى مطهرى و سید محمود طالقانى است که در دهه محرم سال 1382 ق . ایراد شد و در همان سال (برابر با 1341 ش) توسط شرکت سهامى انتشار, منتشر گردید.
با نظر به دقت, عمق و اهمیت این سخنرانى ها; خلاصه آن ـ براساس نظم کتاب مذکور ـ تقدیم مى شود:
الف ـ موجباتى که امام حسین علیه السلام را وادار به قیام کرد.
(سخنرانى حجه الاسلام دکتر محمدابراهیم آیتى)
1. موجبات قیام امام حسین علیه السلام یکباره و دفعى فراهم نشد, بلکه دست کم از سى سال قبل ـ یعنى از حدود سال 29 و 30 هجرى ـ مقدمات آن فراهم گردید.
2. عثمان دوازده سال خلافت کرد و در شش ساله دوم حکومتش, وضع حکومت اسلامى به طور کلى تغییر کرد و تبدیل به حکومت پادشاهى شد و تإمین رضاى شخصى خلیفه, بر همه چیز حتى احکام الهى مقدم گردید. پاسداران حقیقت مثل عماربن یاسر و ابوذرغفارى به خاطر دفاع از حدود الهى, کتک خوردند و یا تبعید شدند.
3. در حکومت عثمان, بسیارى از مسلمانان دیروز, دنیا پرست شدند و فساد مالى در زندگى آنان رخنه کرد. کسانى مانند زبیر, طلحه, سعدبن ابى وقاص, زین بن ثابت, یعلى بن امیه (منیه) و... در این منجلاب گرفتار شدند. زمانى که عثمان کشته شد از او 150 هزار دینار طلا و یک میلیون درهم پول نقد و املاکى به ارزش صدهزار دینار طلا و اسب ها و شترانى بسیار باقى ماند! وقتى عبدالرحمن بن عوف مرد, چهار زن داشت و به هرکدام32 1 مالش به ارث رسید که براى هریک, عبارت از 84 هزار دینار طلا بود!
4. زمانى که امیرالمومنین على علیه السلام به خلافت برگزیده شد با این طمع ها و عادات پلید و ثروت اندوزىهاى حرام به مبارزه برخاست و فرمود: نه تنها اجازه نمى دهم چنین کارهاى غیرقانونى در این زمان ادامه یابد, بلکه آنچه را که قبلا به ناروا اندوخته اید, از شما بازپس مى گیرم و به بیت المال مسلمین باز مى گردانم.
5. امام حسن مجتبى علیه السلام براى حفظ اسلام و جلوگیرى از سوء استفاده دولت روم شرقى از اختلافات داخلى مسلمین, با معاویه صلح کرد اما هرگز تسلیم معاویه نشد و یکى از مواد قرار داد صلح را چنین قرارداد که هرگز او را امیرالمومنین نشمارد.
6. یکى از خوارج به نام فروه بن نوفل بعد از صلح امام حسن علیه السلام سر به شورش گذاشت و به همراه پانصد نفر براى جنگ با معاویه به نخیله کوفه رفت. معاویه از امام مجتبى علیه السلام درخواست کرد که با فروه بجنگد. امام حسن مجتبى علیه السلام در جواب نوشت:
((لو آثرت ان اقاتل احدا من اهل القبله لبدإت بقتالک فانى ترکتک لصلاح الامه و حقن دمائها.))
اى معاویه! اگر من مى خواستم با کسى از اهل قبله بجنگم, نخست با تو مى جنگیدم; چون من تو را براى صلاح امت اسلامى و حفظ خون مسلمانان واگذاشتم.
7. امام حسین علیه السلام در ده سالى که بعد از شهادت امام مجتبى علیه السلام, معاصر معاویه بود (سال هاى 50 تا 60 هجرى) با او جنگ مسلحانه نمى کرد اما هرگز او را تإیید نمى کرد; بلکه تخطئه نیز مى کرد. از جمله شواهد این مطلب, نامه اى است که امام حسین علیه السلام خطاب به معاویه نوشته و در آن, او و یارانش را اعوان شیطان رجیم شمرده است:
((... ما اردت حربا و لاخلافا, و انى لاخشى الله فى ترک ذلک, منک و من حزبک القاسطین المحلین حزب الظالم و اعوان الشیطان الرجیم. الست قاتل حجر و اصحابه العابدین المخبتین الذین کانوا یستفظعون البدع و یإمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر فقتلتهم ظلما و عدوانا من بعد ما اعطیتهم المواثیق الغلیظه و العهود الموکده جرإه على الله و استخفافا بعهده! اولست بقاتل عمروبن الحمق الذى اخلقت و ابلت وجهه العباده فقتلته من بعد ما اعطیته من العهود ما لوفهمته العصم نزلت من شعف الجبال. اولست المدعى زیادا فى الاسلام... سبحان الله یا معاویه لکإنک لست من هذه الامه و لیسوا منک. اولست قاتل الحضرمى الذى کتب الیک فیه زیاد انه على دین على کرم الله وجهه و دین على هودین ابن عمه(ص) الذى إجلسک مجلسک الذى انت فیه...
و قلت فیما قلت لاترد هذه الامه فى فتنه و انى لا اعلم لها فتنه اعظم من امارتک علیها. و قلت فیما قلت انظر لنفسک و لدینک و لامه محمد(ص) و انى و الله ما اعرف افضل من جهادک فان افعل فانه قربه الى ربى و ان لم افعله فاستغفرالله لدینى و اسإله التوفیق لما یحب و یرضى... واتق الله یا معاویه و اعلم ان لله کتابا لا یغادر صغیره و لا کبیره الا إحصاها و اعلم الله لیس بناس لک قتلک بالظنه و إخذک بالتهمه و امارتک صبیا یشرب الشراب بلعب بالکلاب ما اراک الا و قد اوبقت نفسک و اهلکت دینک و اضعت الرعیه والسلام.))
(الامامه و السیاسه, ابن قتیبه, ج 1, ص 204 ـ 202).
8. امام حسین علیه السلام با بررسى مقدمات و زمینه هایى که حداقل از سى سال پیش فراهم شده بود, چنین تشخیص داد که انحراف امت اسلامى در اثر انحراف دستگاه حکومت, به حدى شدید شده است که با سخنرانى و موعظه و کتاب و... قابل علاج نیست و جز با یک قیام عمیق و نهضت خونین, نمى توان درمان کرد.
9. امام حسین علیه السلام در نامه اى که به برادرش محمد حنفیه نوشته, علت قیامش را به روشنى بیان کرده است:
((بسم الله الرحمن الرحیم هذا ما اوصى به الحسین بن على بن ابى طالب الى إخیه محمد المعروف بابن الحنفیه ان الحسین یشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمدا عبده و رسوله جإ بالحق من عند الحق و ان الجنه حق والنار حق و ان الساعه آتیه لاریب فیها و ان الله یبعث من فى القبور و انى لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فى امه جدى(ص) ارید ان آمر بالمعروف و انهى عن المنکر فمن قبل بقبول الحق فالله اولى بالحق و من رد على هذا اصبر حتى یقضى الله بینى و بین القوم بالحق و هو خیر الحاکمین و هذه وصیتى یا اخى الیک و ما توفیقى الا بالله علیه توکلت و الیه انیب.))
این نامه آشکار مى سازد که فساد اجتماعى خطرناکى در آن زمان در بین مسلمین پدید آمده بود که جز با قیام شدید و تند و خونین, اصلاح نمى شد و آن هم از دست کسى جز حسین علیه السلام بر نمىآمد.
10. در حالى که مسلم بن عقیل (نماینده مخصوص حضرت سیدالشهدإ علیه السلام) از کوفه گزارش داده بود که ((اوضاع مساعد است و مردم جز امامت ترا نمى خواهند و هرچه زودتر بشتاب و بیا!)) در این اوضاع به ظاهر مناسب و رضایت بخش, امام حسین علیه السلام خطبه معروف ((خط الموت على ولد آدم مخط القلاده على جید الفتاه...)) را ایراد کرد (احتمالا در روز هفتم ذى الحجه سال 60 هجرى در مسجد الحرام و در میان مردم), در این خطبه از جمله چنین دارد که ((رضى الله رضانا اهل البیت نصبر على بلائه و یوفینا اجر الصابرین... من کان باذلا فینا مهجته و موطنا على لقإ الله نفسه فلیرحل معنا فاننى راحل مصبحا ان شإ الله...)) مى فرماید: هرکسى که حاضر است خونش را ببخشد و نفسش را آماده لقإ الله کرده است, پس باید با ما بیاید که من سپیده دم عازمم ان شإ الله.
گر مرد رهى میان خون باید رفت
از پاى فتاده سرنگون باید رفت
ب ـ مبارزه پیروز
(سخنرانى شهید آیه الله دکتر سید محمد حسینى بهشتى)
11. مبارزه پیروز, شرائط و سننى دارد که باید آن را شناخت و در صحنه عمل به کار بست. مبارزه باید هدفى روشن و عالى داشته باشد. هدفى که ارزش دارد همه انسان ها متوجه آن شوند رضاى خداست. در مبارزه, عمل, استقامت و صبر لازم است. (ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشرهم بالجنه التى کنتم توعدون نحن اولیإکم فى الحیوه الدنیا و فى الاخره و لکم فیها ما تشتهى انفسکم و لکم فیها ما تدعون)
روش و تاکتیک صحیح براى مبارزه را باید شناخت و مخصوصا سنخیت بین روش و هدف اهمیت بسیار دارد. برخى از مبارزات شکست مى خورد به دلیل آن که روش آن با هدفش هیچ تناسبى ندارد.
12. هدف امام حسین علیه السلام حکومت نیست بلکه اعلاى کلمه حق است و البته اگر قدرت به دست آمد, آن را در راهى که خدا مى پسندد, هدایت خواهد کرد.
13. کادر اصلى قیام امام حسین علیه السلام مانند مسلم بن عقیل و قیس بن مسهر مردانى کار آزموده, هدفدار, تشکیلاتى, داراى صبر و اراده قوى و مطیع رهبر بودند.
14. امام حسین علیه السلام هرگز جنگ را آغاز نکرد و به یارانش نیز اجازه شروع مبارزه نداد تا آن که دشمن جنگ افروزى کرد. این امر براى آن بود که همه بدانند او براى دفاع از اسلام قیام مى کند همان طور که جنگ هاى رسول اکرم(ص) دفاعى بود. امام حسین علیه السلام قبل از جنگ; اتمام حجت کرد یعنى به مردم آگاهى داد و وضعیت دو سپاه را معین کرد تا تکلیف شرعى روشن شود و عذر و بهانه ها قطع گردد. سیدالشهدإ علیه السلام پرسید: اى مردم! با کدام دلیل خدا پسند مى خواهید با من بجنگید؟!
15. نتیجه سخن و تحلیل ما چنین مى شود که: مبارزه در زندگى, امرى است اجتناب ناپذیر و شیرین ترین مبارزه, جنگ به نفع حق و بر ضد باطل است. مبارزه پیروز, سنتى دارد و آن, هدف روشن و قابل اعتماد و عالى و استقامت و فداکارى است. آرى! (یا ایها الذین آمنوا ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم و اخرى تحبونها نصر من الله و فتح قریب و بشرالمومنین).
ج ـ خطابه و منبر
(سخنرانى استاد شهید آیه الله مرتضى مطهرى)
16. اسلام خطباى بسیار زبردستى تربیت کرده است; از جمله سیدجمال الدین اسدآبادى که علاوه بر کمالات دیگر, خطیب ورزیده اى بود که به عنوان مثال خطابه هایش چنان مردم مصر را دگرگون مى کرد که مى گریستند و بدین گونه آنان را بیدار مى کرد و به قرآن فرا مى خواند.
17. اساسا اسلام فن شعر, خطابه و نویسندگى را ترقى و تعالى بخشید. قرآن کریم خود نمونه اعلاى بیان و اوج فصاحت و بلاغت است. رسول اکرم(ص) و امیرالمومنین على علیه السلام شایسته ترین و نکته سنج ترین خطیب بودند. این امر با مقایسه با خطابه هاى عصر جاهلى آشکار مى شود.
18. در نماز جمعه, خطابه و سخنرانى جزء متن دین و یکى از فرایض است.
19. در وسائل الشیعه از علل الشرایع و عیون اخبار الرضا علیه السلام, فضل بن شاذان نیشابورى نقل مى کند که امام رضا علیه السلام فرمود:
((انما جعلت الخطبه یوم الجمعه لان الجمعه مشهد عام فاراد ان یکون للامیر سبب الى موعظتهم و ترغیبهم فى الطاعه و ترهیبهم من المعصیه و توقیفهم على ما اراد من مصلحه دینهم ودنیاهم و یخبرهم بما یرد علیهم من الافاق من الاحوال التى فیها المضره و المنفعه و انما جعلت خطبتین لیکون واحده للثنإ على الله و التحمید و التقدیس لله عزوجل و الاخرى للحوائج و الاعذار و الانذار و الدعإ لما یرید ان یعلمهم من امره و نهیه و مافیه الصلاح و الفساد.))
20. در نهج البلاغه انواع خطابه هاى حماسى و دینى و سیاسى هست. شیخ محمد عبده ـ مفتى بزرگ مصر ـ شرح مختصرى دارد بر نهج البلاغه. در مقدمه آن شرح, ابراز شگفتى مى کند و مى گوید:
در برخى از خطبه هاى نهج البلاغه با واعظى چیره دست روبه رو هستیم که دل ها را نرم مى کند و لطافت و صفا مى بخشد, در برخى دیگر با خطیبى برجسته مواجه مى شویم که مسائل اجتماعى و سیاسى و مصالح عمومى را بیان مى کند و شور و شعور مىآفریند و در مواردى دیگر فرشته اى را مى بینیم که از اوج ملکوت دست دراز کرده و مى خواهد مردم را به سوى آسمان بالا بکشاند.
21. یکى از بلیغ ترین و فصیح ترین خطبإ, حضرت سیدالشهدإ علیه السلام است. خطابه هاى امام حسین علیه السلام نمونه اى است از خطابه هاى امیرالمومنین على علیه السلام; با همان روح و طراوت و حکمت و حلاوت. این خطابه ها به طور عمده در سفر مکه تا کربلا ایراد شده است. اولین خطابه که در مکه در هنگام عزیمت به کربلا ایراد شد, خطبه معروف ((خط الموت على ولدآدم...)) است.
22. یکى از مسلمات مذهب شیعه, آن است که عزادارى براى سیدالشهدا(س) ثواب و فضیلت بسیار دارد و امامان معصوم علیهم السلام توصیه اکید کرده اند که مجالس عزادارى و بکإ و ابکإ و تباکى براى شهادت اباعبدالله علیه السلام برقرار شود. چرا چنین سفارش و دستورى صادر شده است؟
زیرا آن بزرگواران خواستند مکتب حسین علیه السلام یعنى مکتب مبارزه با ظلم و فساد, براى همیشه در جهان زنده و سازنده باشد و این مشعل فروزان تا ابد نورافشانى کند.
23. در تحلیل علت قیام امام حسین علیه السلام باید سنجیده سخن گفت و گرنه, ممکن است باعث جرإت بر گناه شود; همان طور که مسإله فداى مسیحیان چنین پیامد سوئى دارد. مرجئه گروهى بودند که اعتقاد داشتند که ایمان و اعتقاد, کافى است و عمل, در سعادت انسان اثرى ندارد. جناب زید بن على بن الحسین(علیهماالسلام) در باره این گروه فرمود: ((هولإ إطمعوا الفساق فى عفوالله)); یعنى اینان کارى کردند که فاسقان, به طمع عفو الهى, در فسق و فجور جرى شدند!
بنابر عقیده شیعه, هم ایمان لازم است هم عمل. به تعبیر قرآن کریم: (والعصر ان الانسان لفى خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر).
24. تحلیل صحیح در مورد علت قیام سیدالشهدإ علیه السلام این است که او براى حفظ دین و دفاع از اسلام مبارزه کرد. جنگ, براى زنده کردن حق و میراندن باطل بود. امام حسین علیه السلام خود در یکى از خطبه هاى بین راه, به اصحابش فرمود:
((الاترون ان الحق لایعمل و ان الباطل لایتناهى عنه لیرغب المومن فى لقإ الله محقا; آیا نمى بینید که به حق رفتار نمى شود و از باطل جلوگیرى نمى گردد؟ پس مومن در چنین اوضاعى باید آماده شهادت شود و لقإ الله را ترجیح دهد.))
25. شاعرانى شجاع مثل کمیت اسدى, دعبل خزاعى و ابوفراس حمدانى, به سفارش امامان شیعه علیهم السلام عمل کردند و اشعارى حماسى درباره قیام امام حسین علیه السلام سرودند که مکتب سیدالشهدإ را زنده کردند و براى بنى امیه کوبنده تر و خطرناک تر از چند سپاه بود و تاریکى ها را درید و بیدارى آفرید و منافقان را رسوا کرد.
26. متوکل زیارت امام حسین علیه السلام را ممنوع کرد و به قبر مبارک امام, آب بست تا محو شود! این دستور صرفا به دلیل عقده روحى و شخصى نبود; بلکه نام و یاد و عزادارى حسین علیه السلام مردم را زنده کرده و روحیه آزادىخواهى و ظلم ستیزى در آنان شکوفا شده بود و طبیعى است که حاکمى ستمگر و فاسقى چون متوکل, از این امر بترسد و احساس خطر کند.
27. همان طور که محدث نورى در کتاب لولو و مرجان, به خوبى توضیح داده است; برپاکنندگان عزادارى امام حسین علیه السلام (روضه خوانان, مرثیه سرایان و...) باید هم اخلاص داشته باشند و هم صدق. علاوه بر این, نباید از جهالت و غرور بى جاى مردم براى رواج دین استفاده کرد. مثلا ((داستان آن نصرانى گنه کار که غبار زوار حسین علیه السلام بر روى لباسش نشست و به همین دلیل, برات آزادى از آتش گرفت!)) قطعا افسانه و دروغ است.
28. امروز خطر صهیونیزم از کمونیزم مهم تر است. زیرا کمونیزم, کفر صریح است و دشمنى خود را آشکار مى کند اما صهیونیزم, نفاق (کفرپنهان) است و بساط جاسوسى و تفرقه افکنى خود را در تمام کشورهاى اسلامى گسترده است. این, وظیفه خطبا و اهل منبر است که خطر صهیونیزم را براى مردم شرح دهند.
د ـ جهاد و شهادت
(سخنرانى آیه الله سید محمود طالقانى)
29. دفاع, امرى فطرى و طبیعى است و خداى تعالى در انسان, حیوان و حتى گیاهان قوه دفاعى آفریده است. این نیرو لازم است تا تجاوزگران نتوانند تعدى کنند. به قول نظامى گنجوى:
تا چند چو یخ فسرده بودن
چون موش در آب مرده بودن
خوارى, خلل درونى آرد
بیدادگرى, زبونى آرد
مى باش چو خار, حربه بر دوش
تا خرمن گل کشى در آغوش
30. قوه غضب که منشإ نیروى دفاعى در انسان است مانند قوه شهوت و قواى دیگر; از بین رفتنى نیست, بلکه باید آن را تعدیل و هدایت کرد تا در جهت حق استفاده شود و این, همان ((جهاد فى سبیل الله)) است که اسلام بیان مى کند.
31. جهاد فى سبیل الله, مبارزه در جهت خیر و صلاح عمومى جامعه بشرى است; یعنى براى عدالت و نفى ظلم و آزادى و نفى طاغوت, البته قصد قربت به خداى تعالى لازم است و اگر کسى با کفار بجنگد اما قصد قربت نداشته باشد; ثوابى ندارد و اگر کشته شود, شهید نیست و اجرى هم ندارد. به همین دلیل باب جهاد در کتب فقهى در بخش عبادات مطرح شده است نه معاملات.
آرى, (الذین آمنوا یقاتلون فى سبیل الله و الذین کفروا یقاتلون فى سبیل الطاغوت فقاتلوا اولیإ الشیطان ان کید الشیطان کان ضعیفا).
32. رهبانیتى که از نظر قرآن کریم, مذموم و بدعت است: (رهبانیه ابتدعوها ما کتبناها علیهم); فقط ((ازدواج نکردن)) نیست; بلکه ((دفاع نکردن از حق و عدالت)) نیز هست. به تعبیر قرآن کریم: (و قاتلوهم حتى لا تکون فتنه و یکون الدین لله فان انتهوا فلاعدوان الا على الظالمین).
33. در صدر اسلام, وقتى آن مسلمان پابرهنه با فرمانده قواى امپراتورى ایران, مواجه شد و شنید که سرلشکر ایرانى مى گوید: ((شما گرسنه و برهنه اید و براى غنیمت و کشورگشایى آمده اید.)) سربلند کرد و سخن پرمغزى گفت که در تاریخ مى درخشد:
((بعثنا[ رسول الله(ص]( لنخرج الامم من ذل الادیان الى عز الاسلام; پیامبر ما, رسول خدا(ص) ما را برانگیخت تا ملل دنیا را از ذلت قوانین بشرى و دین هاى ساختگى خارج کنیم و به عزت دین اسلام وارد سازیم)).
34. امام سجاد علیه السلام به حج رفت; در آنجا مردى به نام ((عباد بصرى)) گفت: ((ترکت الجهاد و صعوبته و اقبلت على الحج و لینه; کار سخت جهاد را واگذاشتى و به کار آسان حج روى آوردى؟!)) بعد براى تإیید کلامش, آیه 111 سوره توبه را خوند: (ان الله اشترى من المومنین انفسهم... فاستبشروا ببیعکم الذى بایعتم به ذلک هوالفوز العظیم).
امام زین العابدین علیه السلام پاسخ داد: ادامه آیه را هم بخوان: (... التائبون العابدون السائحون الراکعون الساجدون الامرون بالمعروف و الناهون عن المنکر و الحافظون لحدود الله و بشر المومنین); اگر مردمى با چنین اوصاف و ویژگى ها جمع شوند, البته در آن زمان جهاد به همراه آنان, برتر و بالاتر از حج است.
35. ((شهید)) کسى است که حق را شهود کرده, حق و حقیقت را شناخته و براى قصد قربت ـ نه روى اشتباه و تحریک احساسات و شهوت و...ـ با دشمنان حق جنگیده و کشته شده است. پس هرکشته اى را نمى توان ((شهید)) نامید.
از پاى تا سرت همه نور خدا شود
گر در ره خداى, تو بى پا و سر شوى!
36. امام حسین علیه السلام در بین راه کربلا; گوشه چشمى به زهیربن قین بجلى کرد و او را که فریب خورده تبلیغات معاویه و طرفداران خون عثمان بود, چنان آگاه و دگرگون ساخت که زن و فرزند و خانواده و اموالش, همه و همه را رها ساخت و به کاروان سیدالشهدا7 ملحق شد.
زهیر در روز عاشورا در حالى که از بدنش خون مى ریخت, آمد و دست به شانه امام علیه السلام زد و عرض کرد: ((یا اباعبدالله! فدتک نفسى هادیا مهدیا...; جانم به فدایت! تو, مرا آزاد کردى و نور هدایت را در قلبم تاباندى...
ه ـ انگیزه قیام امام حسین علیه السلام
(سخنرانى حجه الاسلام دکتر ابراهیم آیتى)
37. زمینه و مقدمه قیام سیدالشهدإ علیه السلام از نظر سیر تاریخى به واسطه قیام مردانى الهى مثل ابوذر غفارى آماده شد. او در برابر فساد حکومت عثمان, مردانه مبارزه کرد و به امر به معروف و نهى از منکر پرداخت و رنج ها کشید و به مکانى دور افتاده به نام ((ربذه)) تبعید شد....
38. یکى دیگر از زمینه هاى تاریخى قیام امام حسین علیه السلام; نهضت حجربن عدى و یارانش بود که در برابر انحراف و فساد معاویه ایستادند و زندان و تبعید را به جان خریدند و به سعادت شهادت رسیدند. یکى از یاران بزرگوار حجربن عدى, عبدالرحمن بن حسان عنزى بود که دلاورانه در حضور امام جائر ـ معاویه ـ کلام حق را آشکارا بیان کرد و به دستور آن ملعون, به بدترین صورت, کشته شد; یعنى ابن زیاد او را زنده به گور کرد!
39. این تحلیل, بسیار سست و نارواست که برخى گفته اند: ((امام حسین علیه السلام چون مى دانست که به هرحال کشته مى شود, تن به کشته شدن داد.)) این تحلیل, ذلیلانه است و ذلت با سیدالشهدإ؟! هرگز!: ((هیهات مناالذله)). تحلیل درست آن است که اگر ـ به فرض محال و نعوذ بالله ـ امام بیعت با یزید را مى پذیرفت, نه تنها او را نمى کشتند بلکه به او مقام و منصب و مال و مکنت نیز مى دادند. اما امام حسین علیه السلام مبارزه کرد و تا آخرین قطره خونش جنگید. چون حضور یزید در مسند حکومت اسلامى را, مایه فساد و انحراف از اهداف اسلام مى دانست و مى فرمود:
((و على الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید...)) و ((... فلعمرى ما الامام الا الحاکم بالکتاب القائم بالقسط الدائن بدین الحق الحابس نفسه على ذات الله...))

تبلیغات