آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

پس ازبیعت عقبه ى دوم, براى مهاجرت پیامبراکرم(ص) هیچ مانع جدى وجود نداشت. اما ضرورت مقدم داشتن مهاجرت مسلمین مکه و نظارت دقیق بر سفر بقیه ى مهاجران, از جمله ى عواملى بود که پیامبر را ناگزیر مى کرد که هجرت را به تعویق اندازد. با اطلاع رسول خدا از تصمیم شوم شوراى دارالندوه و صدور دستور الهى براى هجرت حضرت ـ در حالى که تقریبا تمام مسلمین به یثرب مهاجرت کرده بودند ـ آن حضرت در صدد تدارک سفر افتاد. در این حال همه ى راه هاى خروجى اصلى از مکه توسط قریش مراقبت مى شد و عملا مسدود شده بود.
تدبیر آسمانى
به همین جهت پیامبر اکرم(ص) به موجب یک دستور الهى, مإموریت یافت که على(ع) را در جاى خود قرار داده و خودش شبانه از مکه خارج شود. على(ع) نیز در شبى که قریش برنامه ى قتل پیامبر را در سر داشتند, در بستر پیامبر خوابید و با مشتبه کردن امر بر قریش, این امکان را فراهم کرد تا رسول خدا با استفاده از تاریکى شب, مکه را ترک گوید. سیره نویسان شبى را که على(ع) در بستر پیامبر خفت و با آگاهى از خطر قتل خود, مشتاقانه براى نجات جان مقتداى محبوب خویش به بستر قدم گذاشت,((لیله المبیت))(1) نام نهاده اند و طبق گفته ى اکثر محدثان و مفسران آیه ى (((و من الناس من یشرى نفسه ابتغإ مرضات الله والله رووف بالعباد);(2)بعضى از مردم (با ایمان و فداکار, همچون على(ع) در لیله المبیت به هنگام خفتن در جایگاه پیغمبر(ص)) جان خود را به خاطر خشنودى خدا مى فروشند; و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.)) درباره همین ایثار على(ع) نازل شده است.(3)
عشقبازى که هم آغوش خطر
خفت در جایگه پیغمبر
آن شب خطرناک
على(ع) ماجراى ((لیله المبیت)) را چنین حکایت مى کند: رسول خدا(ص) آن شب مرا خواسته و فرمود: على جان! قریش براى قتل من توطئه کرده اند و قرار است امشب آن را به مرحله اجرا بگذارند, تو در بستر من بخواب تا این که من از مکه خارج شوم و این فرمان الهى است که به من ابلاغ شده است. گفتم: چشم! اطاعت مى کنم. آن شب حادثه ساز من در بستر رسول خدا(ص) خوابیدم. هم چنان که پیامبر(ص) فرموده بود, مشرکان قریش پاسى از شب گذشته خانه ى آن حضرت را محاصره کردند. رسول خدا(ص) بنا به دستور خداوند متعال شبانه از منزل بیرون رفت. آن حضرت در حالى که این آیه را قرائت مى کرد: (و جعلنا من بین ایدیهم سدا و من خلفهم سدا فاغشیناهم فهم لا یبصرون);(4) از مقابل آنان گذشت و مشرکان پیامبراکرم(ص) را ندیدند.
نزدیک هاى صبح بود که آنان به داخل منزل ریختند و به خیال این که من, محمد(ص) هستم به سوى بستر هجوم آوردند. در این هنگام با کمال خونسردى روپوش را کنار زده و سر از بستر بلند کردم. با دیدن این صحنه, آنان با کمال شگفتى به همدیگر خیره شده و گفتند: على؟!
گفتم: بلى.
گفتند: پس محمد کجاست؟
گفتم: از شهر شما خارج شد.
پرسیدند: به کدام سمت رفت.
گفتم:خدا داناتر است.
آنان مرا رها کردند و از منزل[ پیامبر] خارج شدند...(5)
تحولى نوین
هجرت تاریخى پیامبر اکرم(ص) که نقطه عطفى در تاریخ اسلام محسوب مى شود, انقلابى نوین در جهت شکوفایى و گسترش رسالت پیامبر اکرم پدید آورد و در حقیقت وسیله ى مناسبى براى اوج گیرى نهضت الهى و تثبیت دولت اسلامى رسول الله مى باشد. هم چنان که على(ع) مى فرماید: ((علابها ذکره و امتد منها صوته ;(6)نام و یاد رسول خدا(ص) به واسطه هجرت به مدینه, اوج گرفت و آواى توحیدى اش بر نقاط عالم طنین انداز شد. ))
با توجه به این که هجرت رسول اکرم(ص) حساس ترین نقاط زندگى پیامبر خدا(ص) محسوب مى شود, در این مجال نگاهى به سیره و سخن آن حضرت در این فراز تاریخى مى افکنیم و به بخشى از آموزه هاى رفتار آن حضرت در هجرت اشاره خواهیم کرد.
هجرت در هجرت
یکى از مهم ترین آموزه هاى حادثه هجرت, جدایى از تعلقات نفسانى و ارتباطات عاطفى و خانوادگى است. رفتار و گفتار پیامبر اکرم(ص) در مدت 13 سال در مکه و در میان شدیدترین فشارها و ناامنى ها, اعراب سنت گرا و گرفتار عواطف قومى و نسبى را آن چنان متحول کرده بود که در هنگام هجرت, مهاجران مسلمان با عزمى راسخ از تمام تعلقات مادى و وابستگى هاى عاطفى چشم پوشیدند و با ترک تمام زندگى و لوازم آن به سوى مدینه رهسپار شدند. و در حقیقت آنان قبل از هجرت به مدینه, هجرتى دیگر نیز از درون آغاز کرده بودند.
شاگردان مکتب نبوى در اثر تعلیمات رسول خدا(ص) از تمام عادت هاى زشت و خلق و خوى غیر الهى و از تمام تعلقات نفسانى به سوى خدا هجرت کرده بودند و این گفتار زیباى مقتدایشان را در درون خود پیاده کرده بودند که: ((المهاجر من هجر السیئات)) ;(7)مهاجر حقیقى کسى است که از گناهان و عادات زشت فاصله بگیرد و به سوى خوبى ها هجرت کند.
مسلمانان تحول یافته نه تنها در قلمرو باورهاى ذهنى و نظرى بلکه از اعماق جانشان ریشه هاى عاطفى و نسبى منفى را از خود دور کرده و در راه الله قدم نهاده و همزمان با هجرت از مکه از بسیارى ا زتعلقات دنیوى هم دست کشیدند.
معیار ارزش ها در مکتب محمد(ص)
اهمیت ((امانتدارى)) از درس هاى مهمى است که مکتب اسلام به جهان بشریت عرضه نمود. این واژه ى به ظاهر ساده, دریایى از فضایل و ارزش هاى انسانى را به همراه دارد. خداوند متعال در مورد ویژگى هاى انسان هاى والا مقام و وارسته مى فرماید (و الذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون);(8)و آنان که به امانت ها و عهد و پیمان هاى خود کاملا وفا مى کنند.)) از منظر رسول اکرم(ص) امانتدارى آن چنان مهم است که در آخرین لحظات زندگى خویش, سه بار به على(ع) فرمود:(( یا اباالحسن! ادالامانه الى البر والفاجر فیما جل و قل حتى الخیط والمخیط ; (9) اى اباالحسن امانت را به نیکوکار و بدکار بازپس ده, در هر چیز کوچک و بزرگ حتى در نخ و سوزن)).
حضرت محمد(ص) در امانت دارى آن چنان شهره بود که حتى دشمنانش بعد از رسالت نیز, با این که نقشه قتلش را طراحى مى کردند ولى او را با لقب امین خطاب کرده و در امانتدارىاش لحظه اى تردید نکردند و در شب هجرت, امانت هایى نزد او داشتند.
پیامبر اکرم(ص) در لحظات حساس و بحرانى, که حتى جانش در خطر بود به امانت هاى مردم مى اندیشید. رسول الله در غار ثور به على(ع) که به ملاقاتش آمده بود, وصایایى نمود از جمله این که: یاعلى! فردا در اجتماعات مردم مکه, صبح و شام در ابطح با آواى بلند بگو: (( من کان له قبل محمد امانه او ودیعه فلیإت فلنود الیه امانته ;(10) هر کس در پیش محمد امانتى دارد, بیاید امانتش را باز ستاند. )) و امانت هاى مردم را در ملإ عام و آشکارا به صاحبانشان برگرداند. (11)
بعد از هجرت پیامبر اکرم(ص) از مکه به منزل ((قدید)), در حالى که گرسنگى و تشنگى بر او و همراهانش غالب شده بود, آنان به خیمه ى بادیه نشینى به نام ((ام معبد)) رسیدند. فقر و تهیدستى خانواده ى ام معبد, مانع از آن بود که وى بتواند به پذیرایى میهمانان گرسنه و تشنه بپردازد, پس با شرمندگى تمام عذر خواست. در این حال, نگاه پیامبر خدا(ص) بر گوسفندى لاغر افتاد که از فرط ضعف با گله نرفته بود. رسول خدا(ص) از ام معبد اجازه گرفت تا گوسفند را بدوشد. زن در شگفت بود که چگونه ایشان انتظار شیر از گوسفندى لاغر و ناتوان دارد, اما به هر حال او میهمان بود و ام معبد رضایت خویش را اعلام داشت. در مقابل دیدگان حاضران, گوسفند لاغر اندام و فاقد شیر, بیش از نیاز حاضران شیر داد و باعث تعجب ام معبد گردید.
عبرتآمیزترین بخش گزارش مربوط به حضور پیامبراکرم(ص) در قدید,سخنى است که همواره شالوده ى رفتار فردى, اجتماعى, و بنیاد اعمال حاکمیت او بوده است.
مى نویسند که: چون با عنایت الهى, گوسفند لاغر ام معبد به شیر دادن افتاد, پیامبر کاسه ى شیر را پر کرد و به حاضران داد. آنان پیامبر اکرم(ص) را بر خود مقدم مى داشتند, اما او خود را بر حاضران مقدم نداشت و آموزه ى رهبرى خویش را به زبانى ساده چنین بیان داشت:((ساقى القوم آخرهم)); بى گمان, مشاهده ى چنین روش هایى بود که مردمان خشمگین از تفاخرات و امتیازات را شتابان به سوى پیامبر مى کشانید. حضرت محمد(ص) در عمل نشان مى داد که از جنس مردم است و با مردم; حدیث مکررش این بود که: من بنده ى خدایم و براى رساندن پیام خدا آمده ام, همین و بس. مشاهده ى تطابق سیره ى عملى پیامبر با تعالیم او, سبب شد تا على رغم عناد اشراف, مردمى که فضیلت را در فطرت خویش داشتند به سرعت به آیین وى گرایش یابند.
چون ام معبد اعجاز پیامبر اکرم(ص) را دید, عرض کرد: فرزندى 7 ساله دارم که بیمار است و مانند پاره گوشتى افتاده و از سخن گفتن هم ناتوان است. چه مى شود در حق او دعاى خیر بفرمایى؟
پیامبراکرم(ص) فرمود: تا آن طفل را حاضر سازند, خرمایى جویده و در دهان او گذاشت; در همان حال کودک بیمار شفاى خود را باز یافت. آن گاه پیامبر(ص) هسته ى خرما را هم در زمین فرو برد و در همان لحظه نخلى بر آمد و رطب تروتازه آورد و اطراف خیمه ى ام معبد را سرسبز نمود.(12)
یک شیوه ى تبلیغى
پیامبراکرم(ص) براى هدایت دل هاى آماده, از روش هاى مختلفى بهره مى گرفت و براى هر دردى دواى ویژه آن را تجویز مى نمود.
بریده بن فصیب از اهالى مدینه بود. وى که در میان قوم خود از موقعیت والایى برخوردار بود و به شجاعت و شهامت شهرت داشت, در اولین برخورد خود با رسول الله(ص) داستانى شنیدنى دارد. و این حادثه یکى دیگر از روش هاى تبلیغى پیامبر اکرم(ص) را روشن مى سازد.
بریده هنگامى که خبردار شد مشرکان قریش جایزه ى مهمى (صدشتر) براى دستگیرى حضرت محمد(ص) تعیین کرده اند بعد از این که اطلاع یافت آن حضرت از مکه به مدینه در حال هجرت است ,به همراه 70 سوار از قبیله ى بنى سهم براى دستگیرى پیامبر(ص) و تحویل وى به قریشیان, به راه افتاد و در نزدیکى هاى مدینه با آن حضرت روبه رو گشت. آن بزرگوار عادت نداشت که فال بد بزند بلکه گاهى تفإل مى کرد و فال خوب و امید دهنده مى زد.
به همین جهت پرسید: کیستى ؟
گفت: بریده. پیامبر به ابابکر که همراهش بود, فرمود: ((ابرد امرنا و صلح)); کار ما آسان گردیده و حال ما بهتر شد. دوباره حضرت از او پرسید: از کدام قبیله اى؟
او پاسخ داد: از قبیله ى اسلم. فرمود: ((سلمنا)); سالم ماندیم.
براى بار سوم از او پرسید: از کدام قبیله ى اسلم هستى؟
بریده جواب داد: از بنى سهم.
رسول اکرم(ص) فرمود: ((خرج سهمک)); قرعه به نامت در آمد و موفق و پیروز هستى .
وقتى بریده این سخنان زیبا و بیان جذاب رسول خدا(ص) را مشاهده نمود از عمق دل و جان, شیفته ى رفتار و گفتار آن حضرت گردید. آن گاه پرسید: تو کیستى؟ پیامبر اکرم(ص) فرمود: من محمدبن عبدالله فرستاده خداوند هستم. بریده و همراهانش در همان لحظه شهادتین گفته و مسلمان شدند(13).
او آن شب همراه پیامبر اکرم(ص) بود و صبحگاهان عرض کرد: یا رسول الله! بدون پرچم وارد مدینه نشو! در همان ساعت عمامه خود را از سر باز کرده و به نیزه اش بسته و در پیش روى پیامبر حرکت مى کرد. در وسط راه از پیامبر خواهش کرد که: یا رسول الله! به من افتخار میزبانى بده و در منزل من اقامت کن. پیامبر اکرم(ص) فرمود: شتر من بدان جاکه مإمور است, خواهد رفت. اما براى این که بریده بن خصیب ناراحت نشود به او مژده ى مهمى داد; مژده شهادت. فرمود: روزى مى رسد که به همراه لشگر اسلام به مقام بلند شهادت نائل مى شوى.(14)
بریده بن خصیب اسلمى در اثر فداکارى و عشق و ایثار به مرتبه اى رسید که از خواص یاران پیامبر(ص) و على(ع) گردید. او جزو 12 نفرى بود که بر ضد خلافت ابى بکر شوریده و از مقام ولایت در سخت ترین لحظات تاریخى دفاع نمود.(15)
هوشیارى در انتخاب میزبان
اهمیت افتخار میزبانى پیامبر اکرم(ص) و زمینه کشمکش هاى ریشه دار میان دو قبیله اوس و خزرج که هر کدام اصرار داشتند تا آن افتخار تاریخى را به خود اختصاص دهند, نیازمند تدبیر و درایت ویژه اى بود. با عنایت به شدت تعصبات قومى در میان اوس و خزرج ـ که على رغم گرویدن به اسلام هیچ گاه تمام آنان نتوانستند, همواره تعصب قومى را در مرتبه اى نازل تر از تعصب دینى قرار دهند. ـ اگر پیامبر سیاستى خاص را براى عدم تحریک آن تعصبات پیش نمى گرفت, چه بسا سرور و شادى استقبال از پیامبر خدا, جاى خود را به جنگ و خونریزى مى داد. به سهولت مى توان تصور کرد که پس از رسیدن شتر پیامبر به آستانه شهر, چگونه انبوهى از مسلمانان اوس و خزرج با سبقت از همدیگر و با اشتیاق تمام, به افسار شتر چنگ زده بودند و هر کدام مى کوشیدند تا پاسخ دعوت میزبانى را از زبان پیامبر خدا(ص) بشنوند.
رسول خدا(ص) که همه ى این ها را پیش بینى کرده بود درمقابل فریادهاى دعوت, پاسخ داد:((خلوا سبیلها فانها مإموره)); زمام شتر را رها کنید. حیوان مإمور است. یعنى هر جا شتر زانو زد من همان جا فرود خواهم آمد. این تدبیر آن قدر چاره ساز بود که همه را ساکت کرد ولى تمام قلب ها به تپش افتاد. شتر پیامبر خدا از کوچه هاى مدینه گذشت و سرانجام در زمینى متعلق به دو یتیم زانو زد. وقتى شتر پیامبر, زمین یتیمان را براى غمخوار و حامى یتیمان برگزید, انصار نیز رضایت دادند تا حضرت رسول(ص) موقتا در خانه ى ابو ایوب انصارى که در کنار آن زمین قرار داشت, مستقر گردد.(16)
شور و اشتیاق جوانان
از مهم ترین نکاتى که در سیره ى رسول الله(ص) دیده مى شود, توجه جوانان و نوجوانان به آن حضرت بود و این در اثر اخلاق و رفتار پسندیده و شیوه هاى عالى تربیتى پیامبر بود. در داستان هجرت این مسإله به طور واضح دیده مى شود که جوانان مدنى با شور و شعف خاصى به استقبال حضرت رسول(ص) آمده بودند و در مقابل موکب مبارک نبوى سرودهاى شادى آفرین خوانده و احساسات وصف ناپذیر خود را به آن وجود گرامى ابراز مى کردند, یکى از این اشعار سروده ى زیر بود:
طلع البدر علینا
من ثنیات الوداع
وجب الشکر علینا
ما دعا للـه داع
ایها المبعوث فینا
جئت بالامر المطاع
یعنى ماه درخشان از ((ثنیه الوداع))(17)براى ما طلوع کرد. تا روزى که خداپرستان خدا را عبادت مى کنند, شکر این نعمت بر ما واجب است.
اى آن کسى که از طرف خداوند براى هدایت ما مبعوث شدى, فرمان تو بر همه ى ما لازم و مطاع است.(18)
در اندیشه یار
پیامبر اکرم(ص) همیشه در اندیشه امیرمومنان على(ع) بود و در هر فرصتى سعى مى کرد مقام و موقعیت آن حضرت را در میان مسلمانان تبیین کند و علاقه خویش را به على(ع) به مردم بفهماند. در سفر هجرت نیز على(ع) که یگانه پشتیبان و قوت قلب رسول الله(ص) بود, بارها مورد توجه ویژه ى پیامبر قرار گرفت.
ابن اثیر ـ از تاریخ نگاران برجسته ى اهل سنت ـ مى نویسد: زمانى که على(ع) از انجام کارهاى پیامبر(ص) در مکه فراغت یافت به سرعت به سوى مدینه حرکت کرد. او شب ها راه مى پیمود و روزها مخفى مى شد تا این که به مدینه رسید. پاهایش آن چنان ورم کرده بود که قادر به حرکت نبود. موقعى که پیامبر اکرم(ص) از ورود على به مدینه خبر یافت به اطرافیانش فرمود: على را صدا کنید تا به نزد من بیاید. گفته شد: یا رسول الله! در اثر پیاده روى, او توان راه رفتن ندارد. پیامبر(ص) شخصا به دیدار على(ع) آمد, با برادر همیشگى اش هم آغوش شد و با دیدن پاهاى مجروح و ورم کرده ى امیرمومنان(ع) قطرات اشک در چشمان پیامبر حلقه زد. آن گاه از آب دهانش به قدم هاى على(ع) مالید و در همان ساعت جراحت هاى آن حضرت شفا یافت و تا لحظه شهادت در محراب مسجد کوفه هیچ گاه از ناحیه ى پا احساس ناراحتى نکرد.(19)
پایه گذارى تاریخ اسلام
هجرت پیامبر(ص) آثار و برکات فراونى براى اسلام و مسلمین به همراه داشت که برخى از آن ها عبارتند از:
1. نجات جان پیامبر از چنگال خونخواران مشرک و کافر در حساس ترین لحظات تاریخ اسلام.
2. فراهم شدن محیط مناسب و آماده و آشنا به شرایع و کتب آسمانى براى تبلیغ معارف اسلام.
3. اجتماع پرشور جوانان پاکدل مدینه در اطراف رسول خدا(ص) و تشکیل هسته هاى اولیه ى اولین دولت اسلامى.
4. به وجود آمدن زمینه ى تربیت و اعزام مبلغان جوان و با ایمان از مدینه براى نشر تعالیم آسمانى اسلام به قبائل دوردست و در حقیقت تشکیل یک سازمان منسجم تبلیغاتى و اطلاعاتى براى دولت نوظهور نبوى(ص) .
5. به وجود آمدن یک نیروى مقتدر مذهبى و مدافع آیین وحى و یک جبهه ى قوى در مقابل شیاطین و مستکبران.
6. تبدیل شدن شهر مدینه به یک کانون مذهبى و سیاسى و استقبال قبایل و متفکران آزاد اندیش سایر ادیان و شرکت آنان در گفتگوها و جلسات پیامبر(ص).
با توجه به این آثار و سایر نکاتى که هجرت پیامبر(ص) به ارمغان آورد, شایسته بود که یاد این حادثه سرنوشت ساز -که منشإ تحول عظیم در اسلام گردید ـ براى همیشه زنده و جاوید بماند. براى همین پیامبر اکرم(ص) شخصا این کار مهم را انجام داده و هجرت را به عنوان تاریخ رسمى مسلمانان قرار داد.
چند نمونه از نامه هاى تاریخ دار پیامبر(ص)
بر خلاف آنچه بعضى مورخان نوشته اند, تاریخ هجرى با دستور مستقیم پیامبر معین گردید.
دقت در نامه هاى آن حضرت براى اثبات این مسإله کافى است.
1 ـ سلمان از پیامبر درخواست کرد که وصیت آموزنده اى براى او و برادرش ((ماه بنداز)) و خاندانش بنویسد, پیامبر(ص) على(ع) را طلبید و مطالبى را به على(ع) املإ کرد. در پایان نامه آمده است:((وکتب على بن, ابیطالب بامر رسول الله(ص) من رجب سنه تسع من الهجره)).(20)
2 ـ تاریخ صلحنامه اى که امام على(ع) به املإ پیامبر(ص) براى مسیحیان نجران نوشته است, مورخ به سال پنجم هجرى است و در نامه چنین آمده است:((و امر علیا ان یکتب فیه: انه کتب لخمس من الهجره ;(21) به على دستور داد که در آن بنویسد: این صلحنامه در سال پنجم هجرت نوشته شده است.))
3 ـ در مجمع الزوائد نورالدین هیثمى آمده است: عن ام سلمه قالت: قال رسول الله(ص) : یقتل حسین بن على(ع) على رإس ستین من مهاجرى.(22) حسین بن على (ع) در رإس سال شصتم هجرت من شهید خواهد شد.
پى نوشت ها:
1. تاریخ صدراسلام, ص 316.
2. بقره / 207.
3. التبیان, ج 2, ص 182 / تفسیر قرطبى ,ج 3,ص 21.
4. یس / 9 .
5. بحارالانوار, ج 19, ص 73.
6. نهج البلاغه, خطبه ى 160.
7. فتح البارى, ج 1, ص ;51 بحارالانوار, ج 74 و صفات الشیعه, شیخ صدوق, ص 31.
8. مومنون / 8.
9. تحف العقول, ص 175.
10. بحارالانوار, ج 19, ص 62 و سیره ى حلبى, ج 2, ص 37.
11. حیوه القلوب, ج 2, ص 461.
12. بحارالانوار, ج 19, ص 41 ; ناسخ التواریخ, ج 1, ص 24 و تاریخ صدر اسلام, ص 318.
13. سنن النبى, ص 142.
14. بحارالانوار, ج 19, ص 40 و ناسخ التواریخ, ج 1, ص 29.
15. معجم رجال الحدیث, ج 4, ص 202.
16. مناقب آل ابى طالب, ج 1, ص ;160 ناسخ التواریخ, ج 1 ,ص 36, و تاریخ صدر اسلام, ص 337.
17. منطقه اى در اطراف مدینه.
18. المبسوط, شیخ طوسى, ج 8, ص 226 و البدایه و النهایه, ابن کثیر, ج 3, ص 241.
19. الکامل فى التاریخ, ج 2, ص 106.
20. منشور جاوید,ج 6, ص 115 / اخبار اصفهان, ج 1, ص 53.
21. منشور جاوید, ج 6, ص 120.
22. مجمع الزوائد, ج 9, ص 190.

تبلیغات