سیره پیامبر اکرم (ص) در بیت المال
آرشیو
چکیده
متن
معناى بیت المال
کلمه بیت المال مرکب از دو واژه ((بیت)) و ((مال)), به معناى خانه دارایى و خزینه مال است. و در اصطلاح به دو معنا مىآید: گاهى به معناى اموال عمومى و حکومتى و هر آنچه که مردم به نحوى در آن حق دارند, استعمال مى شود و گاهى به معناى مکانى که اموال عمومى در آن نگهدارى مى شود. معناى اول قائم به اموال است و معناى دوم قائم به مکان است.
با نگاهى در منابع روایى و تاریخى به دست مىآید که لفظ بیت المال و استعمال آن در زمان پیامبر اکرم(ص) وجود نداشته است. بلکه این اصطلاح در چند دهه بعد از وفات آن حضرت, خصوصا در زمان حکومت على(ع) رواج یافته است. بنابراین اگر این اصطلاح در زمان حاضر در مورد اموال عمومى در زمان پیامبر اکرم(ص) به کار برده مى شود, از باب حکایت از معناى آن خصوصا معناى اول آن است, نه این که این لفظ در گفتار پیامبر(ص) و صحابه در زمان حکومت آن حضرت استعمال شده باشد(1)
O سیره پیامبر(ص) در اداره بیت المال
گرچه دوران حکومت پیامبر(ص) و به تبع آن, اداره امور بیت المال از ناحیه آن حضرت, محدود به ده سال بود و از طرفى منابع تإمین کننده بیت المال و مصارف آن محدود به مدینه و اطراف آن بوده است, ولى با این حال شیوه آن حضرت در گردآورى, حفظ و نگهدارى, تقسیم و مصرف آن در موارد خاص خود داراى جایگاه خاصى است. چه این که سیره علمى و عملى آن حضرت نشان از حضور قطعى قدرت سیاسى و مدیریتى وى در اداره امور مالى مسلمانان مى باشد. و این مى تواند سرمشق مناسبى براى تمام مدیران بیت المال باشد. همان طور که حضرت على(ع) خود را ملزم به تبعیت از آن حضرت در مدیریت بیت المال مى داند و سیره آن حضرت را سرمشق رفتارهاى خود قرار مى دهد; چنانچه مى فرماید:
(( و انى حاملکم على منهج نبیکم(ص) و منفذ فیکم ما امرت به ان استقمتم لى و بالله المستعان الا ان موضعى من رسول الله(ص) بعد وفاته کموضعى منه ایام حیاته فامضوا لما تومرون و قفوا عند ما تنهون عنه(2);من شما را به راه و روش پیامبر (ص) خواهم برد و به آنچه فرمان داده شده ام درباره ى شما عمل خواهم کرد. اگر به آنچه مى خواهم[ تن سپردید و] مستقیم شدید و[ البته] از خدا باید یارى جست. بدانید که موضع من نسبت به رسول الله(ص) پس از رحلت او همچون موضع من در دوران زندگى اوست. پس نسبت به آنچه امر مى شوید, ملتزم و نسبت به آنچه نهى مى شوید, متوقف شوید.))
و نیز مى فرماید: ((کان خلیلى رسول الله(ص) لا یحبس شیئا لغد و کان ابوبکر یفعل و قد رإى عمربن الخطاب فى ذلک ان دون الدواوین و اخر المال من سنه الى سنه و اما انا فإصنع کما صنع خلیلى رسول الله(ص) ;(3) دوستم رسول خدا(ص) چیزى را براى فردا نگه نمى داشت و ابوبکر این کار را مى کرد و[ اما] عمر بن خطاب در این کار نظر کرده و دفاتر حقوق و عطایا را تدوین کرد و مال را از این سال تا آن سال به تإخیر انداخته[ و انبار مى کرد] و اما من همان کارى را مى کنم که دوست من رسول خدا (ص) مى کردند.))
و باز مى فرماید: ((محوت دواوین العطایا و اعطیت کما کان رسول الله(ص) یعطى بالسویه و لم إجعلها دوله بین الاغنیإ(4); دفاتر حقوق و عطایا را[که به دستور عمر طبق ملاک هاى طبقاتى تعیین شده بود] از بین بردم. و مانند رسول خدا(ص) که به طور مساوى تقسیم مى کرد, آن را به مساوات تقسیم کردم و آن را در دست توانگران قرار ندادم.))
امام صادق(ع) نیز بر تإسى از سیره پیامبر(ص) تإکید مى کند, شیوه آن حضرت را به عنوان حکم خداوند مطرح مى کند. نمونه اش جواب از سوالى درباره نحوه تقسیم بیت المال است که مى فرماید: ((هذا هو فعل رسول الله(ص) فى بدو امره(5); این[ تساوى در حقوق] همان شیوه رسول خدا(ص) در[ همان] ابتداى حکومتش است)).
از جمله اوصاف مهدى(ع) نیز اداره امور بیت المال به شیوه پیامبر(ص) ذکر شده است. عبدالله بن مسعود از پیامبر(ص) در مورد اوصاف آن حضرت نقل مى کند که: ((یقسم المال بالسویه و یجعل الله الغنى فى قلوب هذه الامه;([ (6مهدى (عج]( مال را طبق مساوات تقسیم مى کند و خداوند قلب هاى این امت را لبریز از بى نیازى خواهد کرد.))
O منابع مالى بیت المال
1 ـ انفال
((انفال)) عبارت است از هر مالى که اختصاص به مقام نبوت و ولایت امر دارد.(7) (یسئلونک عن الانفال قل الانفال لله وللرسول);(8) ((اى پیامبر! از تو در مورد انفال سوال مى کنند, بگو: انفال مال خدا و رسول اوست.))
زمین هاى بایر, سواحل دریاها, جنگل ها, کوه ها, اموال پادشاهان, غنائم برجسته و مال بى وارث از مصادیق انفال هستند که پیامبر اکرم(ص) طبق مصلحت اسلام و مسلمین, از آن ها بهره بردارى و به مصرف مى رساند.(9)
2 ـ خمس
((خمس)) عبارت است از یک پنجم درآمد سالانه و بعضى اموال دیگر که به حاکم اسلامى تحویل داده مى شود.
(واعلموا إنما غنمتم من شیىء فإن لله خمسه و للرسول...);(10)((اى مومنان بدانید که هر چه به شما غنیمت رسد خمس آن, مال خدا و رسول اوست)).
منفعت کسب, معدن, گنج, مال حلال مخلوط به حرام, غواصى, غنیمت جنگى و زمینى که کافر ذمى از مسلمان بخرد, از مواردى است که خمس به آن تعلق مى گیرد.(11) بله در زمان پیامبر اکرم(ص) طبق تصریح مورخان و مفسران و فقهإ, خمس اختصاص به غنیمت هاى جنگى داشته است و در غیر آن, پیامبر اکرم(ص) از مردم خمس نگرفته است. گرچه بعضى از عالمان گفته اند که خمس در زمان پیامبر اکرم(ص) اختصاصى به غنایم جنگى نداشته بلکه از مطلق درآمد بوده است, و مستند خود را نامه هاى آن حضرت به قبایل و عاملان خود در نقاط مختلف محدوده حکومت اسلام قرار داده اند و گفته اند بدون آن که جنگى میان پیامبر اکرم(ص) و قبیله اى باشد و یا قبیله اى به اذن آن حضرت جهادى کرده باشد, پیامبر اکرم(ص) از آن ها مطالبه خمس کرده است, که یک نمونه اش عبارت است از:
نمایندگان اعزامى قبیله ((عبد قیس)) به پیامبر(ص) عرض کرند: میان ما و شما, مشرکان قبیله ((مضر)) قرار دارند و ما جز ماه هاى حرام وقت دیگرى نمى توانیم به خدمت تو برسیم; به ما دستورى بده که اگر به آن عمل کردیم, داخل بهشت شویم و دیگران را نیز به آن دعوت کنیم. پیامبر اکرم(ص) در پاسخ آن ها فرمود: شما را به چهار چیز امر و از چهار چیز نهى مى کنم ; شما را امر مى کنم به این که به خدا ایمان بیاورید. و سپس در مقام توضیح به آن ها فرمود: شهادت به وحدانیت خدا و این که محمد فرستاده اوست, اقامه نماز, دادن زکات و دیگر این که یک پنجم آنچه به دست شما مى رسد بپردازید.
پیامبر اکرم(ص) از فرزندان عبد قیس نمى خواست خمس غنایم جنگى را بپردازند; زیرا آن ها جهاد نکرده بودند تا غنیمت هاى جنگى به دست آورند, حتى از ترس مشرکان قبیله ((مضر)) قادر نبودند جز در ماه هاى حرام از منطقه ى خود خارج شوند. بنابراین منظور از غنیمت در این گونه از روایات نبوى(ص) همان مطلق درآمد است. (12)
به هر حال خمس در زمان آن حضرت, اختصاص به غنیمت ها داشته است و یا به مطلق در آمد تعلق مى گرفته, از منابع مهم مالى بیت المال محسوب مى شده است. چه این که در طول ده سال حکومت آن حضرت, ده ها جنگ با مشرکان و اهل کتاب اتفاق افتاد که در بیشتر آن ها غنیمت هاى فراوانى به دست آمد و پیامبر اکرم(ص) خمس آن غنیمت ها را به نفع حکومت اسلامى از جنگجویان اخذ مى کرد.
3 ـ زکات
((زکات)) نیز یکى از منابع مالى تإمین بیت المال در زمان پیامبر اکرم(ص) بوده است که بر گاو , گوسفند, شتر, خرما,گندم, جو, کشمش, طلا و نقره ى سکه دار تعلق مى گیرد.(13)
4 ـ جزیه
((جزیه)) یک نوع مالیاتى است که از اهل کتاب در برابر مسئولیتى که دولت اسلامى به منظور تإمین امنیت جانى, عرضى و مالى آن ها را به عهده مى گیرد, دریافت مى شود و طبق مصالحى که حاکم اسلامى معین مى کند, مصرف مى شود. (قاتلوا الذین لا یومنون بالله و لا بالیوم الاخر و لا یحرمون ما حرم الله و رسوله و لا یدینون دین الحق من الذین اوتوا الکتاب حتى یعطوا الجزیه عن ید و هم صاغرون)(14); ((اى اهل ایمان, با هر که از اهل کتاب که ایمان به خدا و روز قیامت نیاورده است و آنچه را خدا و رسولش حرام کرده, حرام نمى داند و به دین حق نمى گرود, کارزار کنید تا آن گاه که با ذلت و تواضع به اسلام جزیه دهند)).
5 ـ خراج
((خراج)) در اصطلاح فقهى عبارت است از مال الاجاره اى که حاکم اسلامى از طریق اجاره دادن اراضى مفتوح عنوه وصول مى کند.
اراضى مفتوح عنوه به زمین هایى گفته مى شود که مسلمانان به امر معصوم(ع) و به وسیله ى جنگ از کفار مى گیرند که شامل باغ ها, تإسیسات و ساختمان هاى موجود در آن اراضى نیز مى شود.(15)
سرزمین خیبر از این قبیل است که پیامبر اکرم(ص) بعد از فتح و گرفتن آن از دست یهودیان ساکن در سال هفتم هجرى بنابر پیشنهاد یهودیان, آن سرزمین را در اختیار یهودیان قرار داد و در عوض, آن ها مى باید نیمى از درآمد حاصل از زمین ها و باغ هاى آن سالانه به پیامبر اکرم(ص) بپردازند.(16)
((عبدالله رواحه)) که بعدها در جنگ موته به شهادت رسید, هر سال از طرف پیامبر(ص) براى ارزیابى محصول خیبر و تنصیف آن, به آن جا سفر مى کرد و او پس از تخمین محصول, سهمیه ى مسلمانان را جدا و به مدینه انتقال مى داد.(17)
در مقابل زمین مفتوح عنوه, زمین هاى طوع یا فیىء است زمین هایى است که بدون آن که جنگى در گرفته باشد ساکنان کافر آن زمین ها, آن را رها کرده و یا به میل خود, در اختیار مسلمانان قرار داده باشند. این زمین ها جزو ((انفال)) و در اختیار امام مسلمین است.(18)
زمین هاى قبیله ى یهودى بنى نضیر که بدون جنگ با مسلمین و از ترس آنان, به دست مسلمانان افتاد از این قبیل است که طبق آیه قرآن کریم متعلق به شخص پیامبر است و او هر گونه صلاح بداند, در مصالح اسلام صرف کند.
(و ما افإ الله على رسوله منهم فما اوجفتم علیه من خیل و لا رکاب ولکن الله یسلط رسله على من یشإ و الله على کل شىء قدیر. ما افإ الله على رسوله من اهل القرى فلله و للرسول...)(19)
((و آنچه را که خدا از مال آن ها (یهودیان بنى نضیر) بازگشت داد متعلق به رسول اوست که شما سپاهیان اسلام بر آن هیچ اسب و استرى نتاختید و لکن خدا, رسولانش را بر هر که بخواهد مسلط مى گرداند و خدا بر هر چیز تواناست.و آنچه خدا از اموال کافران دیار به رسول خود غنیمت داد, آن متعلق به خدا و رسول اوست...)).
سرزمین فدک نیز از همین قبیل است که ((یوشع بن نون)) رئیس آن سرزمین, آن را به عهده داشت, بدون جنگ و خون ریزى آن جا را تسلیم پیامبر نمود. و طبق فرمان الهى (و آت ذالقربى حقه....)(20) پیامبر(ص) آن را به حضرت فاطمه (س) واگذار نمود.(21)
O گردآورى اموال بیت المال
پیامبر اکرم(ص) با تدابیر خاص و مدیریت شایسته ى خود, از راه هاى مختلف به جمع آورى و استحصال اموال بیت المال از منابع آن اقدام مى کرد که از جمله ى این راه ها, تشویق مردم به رعایت حقوق بیت المال و اداى حقوق آن و نصب استاندارى و مسئولان لایق و کارآمد بوده است و علاوه بر آن, عاملان فراوانى از انصار و مهاجران براى جمعآورى زکات, خمس, خراج و جزیه ى بلاد مختلف گسیل مى داشت; مثل على(ع) که به سوى نجران, علإ بن حضرمى به بحرین, زیادبن لبید به حضرموت, ابن ابى امیه به صنعا, مالک بن نویره به بنى حنظله, بازان به یمن, عدى بن حاتم به طى و بنى اسد, خالد بن سعید به صنعا, مهاجربن امیه به کنده, ابوموسى اشعرى به زبید و عدن و ساحل و.... گسیل داشت. (22). که به آن ها ((مستوفى)) نیز مى گفتند. (23)
آن حضرت علاوه بر ارسال کارگزاران براى جمع آورى اموال, مردم را نیز تشویق مى کرد تا با آن ها همکارى داشته باشند و در بسیارى از موارد, خود مردم اموال را به پیامبر اکرم(ص) تحویل مى دادند.(24)
O شیوه هاى پیامبر(ص) در اداره بیت المال
1 ـ عدم ذخیره سازى
اموالى که به دست آن حضرت مى رسید اگر حق جنگ جویان و یا فقیران و امثال آن هابود, در اسرع وقت بین آن ها تقسیم مى کرد و سعى داشت چیزى از اموال عمومى نزد آن حضرت باقى نماند. غنیمت هاى جنگى را در همان میدان جنگ تقسیم مى کرد ; در جنگ خیبر بعد از انجام جنگ, دستور داد تا غنیمت ها را در همان جا گرد آورده و تقسیم کنند. (25) بله گاهى صلاح مسلمانان در آن بود که بعد از خروج از میدان جنگ و در محل دیگر, غنیمت ها را تقسیم کنند. نمونه اش جنگ بدر است که آن حضرت با نخستین اختلاف یاران خود در نحوه ى تقسیم غنیمت ها روبه رو گردید, چرا که هر کسى خود را سزاوارتر از دیگرى مى دانست; کسانى که از جان پیامبر(ص) حفاظت کرده بودند عمل خود را مهم تر از عمل دیگرى مى دانستند و کسانى که در میدان جنگ بودند خود را بر دیگران در استحقاق غنیمت ها مقدم مى پنداشتند. در این وقت پیامبر خدا(ص) براى رفع اختلاف و عدم دو دستگى, تمام غنیمت ها را به عبدالله بن کعب سپرد و عده اى را مإمور نگهدارى و حمل و نقل آن اموال نمود تا این که در نزدیکى مدینه آن ها را به طور مساوى بین رزمندگان تقسیم کرد. (26)
آخرین پولى که به دست آن حضرت رسید 000 / 800 درهم بود که از بحرین براى ایشان آوردند و آن حضرت از جاى برنخاست تا این که همه آن اموال را بین مسلمانان تقسیم کرد. (27)
2 ـ مساوات در تقسیم
آن حضرت در تقسیم غنیمت ها و سایر اموال بیت المال, قانون عدل و انصاف را رعایت مى کرد و به همه مردم به طور یکسان سهم مى داد ; امتیازات شخصى, قبیله اى, سنى, سبقت در قبول اسلام, شرکت در جنگ بدر, سفید و سیاه, آزاد و برده و امثال آن ها را در کسب سهم از اموال بیت المال, دخالت نمى داد.(28) بدین وسیله, دیدگاه طبقاتى و مناسبات ستمگرانه ى برخاسته از آن را, باطل اعلام کرد و انسان ها را کنار هم و در یک صف متحد قرار داد.
سعد بن ابى وقاص در تقسیم غنائم بدر به پیامبر(ص) اعتراض کرد و گفت: آیا مرا که از اشراف بنى زهره ام, با این آبکش ها و باغبان هاى یثرب, یکسان مى بینى؟ آن حضرت از شنیدن این سخن, سخت آزرده گردید و فرمود: هدف من از این جنگ, حمایت از بیچارگان در برابر زورمندان است. من براى این برانگیخته شدم که تمام تبعیضات و امتیازات موهوم را ریشه کن سازم و تساوى در برابر حقوق را, در میان مردم جاىگزین آن نمایم. (29)
3 ـ محافظت از بیت المال
پیامبر اکرم(ص) براى حفاظت از بیت المال خصوصا در جنبه ى احقاق حقوق و رعایت حریم آن توسط مردم, شیوه هاى تبلیغاتى و عملى مختلفى به کار مى برد, از جمله:
الف. ابلاغ
آن حضرت براى آن که مردم حقوق بیت المال را رعایت کنند, آنان را با وظایف خود در خصوص بیت المال آشنا مى کرد. گاه اصل حکم شرعى را ابلاغ مى کرد و گاه تفصیل و جزئیات حکم شرعى را بیان مى کرد. (30) و در بعضى اوقات با نامه نگارى به تعلیم احکام و وظائف مردم نسبت به بیت المال مى پرداخت, مثل ارسال نامه به سوى سعد هذیم ـ والى جذام ـ که در آن احکام زکات تشریح شده و به مردم دستور داده شده است که زکات و خمس را به فرستاده آن حضرت تحویل دهند. (31)
ب. تبشیر و انذار
یکى دیگر از شیوه هاى آن حضرت در حفاظت از حریم بیت المال و احقاق حقوق آن, بشارت به ثواب و ذکر آثار خوب اداى حقوق بیت المال مثل خمس, زکات و امثال آن است و گاه انذار مسلمانان از تمرد و سرپیچى از انجام وظائف خود نسبت به حقوق بیت المال و ذکر آثار سوء عدم اداى حقوق آن است.(32) پیامبر بعد از فتح خیبر و بعد از جمع آورى غنیمت ها در نقطه ى خاصى, به یکى از رزمندگان دستور داد که بگو: بر هر مسلمانى که غنیمت به دست آورده و اگر چه نخ و سوزنى باشد باید آن را تحویل دهد زیرا خیانت, مایه ننگ در دنیاست و در روز قیامت آتش بر جانش مى شود. (33)
روز حرکت از سرزمین خیبر, ناگهان بر غلامى که مإمور بستن کجاوه هاى پیامبر اکرم(ص) بود, تیرى اصابت کرد و همان دم جان سپرد. مإموران به جستجو پرداختند, تحقیقات آن ها به جایى نرسید, همگى گفتند: بهشت بر او گوارا باشد. ولى پیامبر(ص) فرمود: من با شما در این جریان, هم عقیده نیستم, زیرا عبایى که بر تن اوست از غنیمت ها بوده و او آن را به خیانت برده و روز قیامت به صورت آتش او را احاطه خواهد کرد. در این لحظه یک نفر از سربازان پیامبر خدا(ص) گفت: من دو بند کفش از غنیمت ها بدون اجازه برداشته ام. حضرت فرمود: آن را برگردان و گرنه روز قیامت به صورت آتش در پاى تو قرار مى گیرد.(34)
و نیز فرمود: ((لا تزال امتى بخیر مالم یتخاونوا و ادوا الامانه و اتوا الزکاه و اذا لم یفعلوا ذلک ابتلوا بالقحط و السنین;(35)امت من هیچ وقت از خیر و برکت جدا نمى شوند مادامى که به یکدیگر خیانت نکنند و امانت را ادا کنند و زکات [ اموالشان را] ادا نمایند و اگر چنین نکردند به قحطى و خشکسالى مبتلا خواهند شد)).
و باز فرمود:((خمسه لعنتهم ـ و کل نبى مجاب ـ الزائد فى کتاب الله و التارک لسنتى و المکذب بقدر الله و المستحل من عترتى ما حرم الله والمستإثر بالفىء المستحل له(36);پنج کس اند که من و هر پیامبر مستجاب الدعوه اى آن ها را لعنت کرده ایم: آن کس که در کتاب خدا آیه اى را زیاد گرداند; کسى که سنت و روش مرا رها کند; کسى که قضا و قدر خدا را تکذیب کند; کسى که حرمت اهل بیت ما را نگه ندارد و کسى که اموال عمومى را به خود منحصر سازد و[ تصرف] در آن را به نفع خود حلال شمارد)).
ج. توبیخ و مجازات
آن حضرت متجاوزان به بیت المال را به صورت هاى مختلف لفظى و عملى, توبیخ و مجازات مى کرد.
پیامبراکرم(ص) مردى از قبیله ازد ـ که او را ابن لیثیه نیز مى گفتند ـ براى گرفتن زکات طایفه اى از مسلمانان مإمور کرد, او مإموریت را انجام داده و اموال را به مدینه نزد پیامبر آورد و به دروغ عرض کرد: این زکات اموال است و این یکى هدیه اى است که به خود من داده اند. پیامبر(ص) به منبر رفت و پس از حمد خداوند, فرمود: همانا من کسى را براى کارى مى فرستم و او مىآید و مى گوید این, زکات و آن دیگر, هدیه اى است که به من داده اند! پس چرا در خانه ى پدر و مادر خود نمى نشینند تا ببینند آیا هدیه اى براى او مىآورند؟ به خدایى که جان من در دست قدرت اوست, کسى که چیزى از زکات را بردارد روز قیامت بر گردن او[ به صورت آتش] پیچیده مى شود.(37)
آن حضرت پنج نفر را از مسجد بیرون کرد و فرمود: ((اخرجوا من مسجدنا لا تصلوا فیه و انتم لا تزکون;(38)از مسجد ما خارج شوید و در آن نماز نخوانید چون شما زکات نمى دهید)).
د. طرد افراد نالایق از مسئولیت بیت المال
یکى از یاران آن حضرت عرض کرد: آیا یکى از پست ها را به من واگذار مى کنى؟ آن حضرت دست بر شانه او زد و فرمود: ((انک ضعیف و انها امانه (و الامانه ثقیله) و انها یوم القیامه خزى و ندامه الا من اخذها بحقها و إدى الذى علیه فیها(39);تو ضعیفى و ((مسئولیت)), امانت است [ و بار امانت سنگین است] و آن مسئولیت, روز قیامت بدبختى و پشیمانى است مگر آن که به حق گرفته شود و حق آن ادا شود)).
هـ . ثبت اموال
آن حضرت براى حفاظت از حریم بیت المال, به ثبت اموال مى پرداخت. زبیر و جهم بن صلت را مإمور ثبت ورود و خروج زکات کرد همان طور که معیقب بن ابى فاطمه را مإمور ثبت اموال غنیمت هاى جنگى نمود. (40) و نیز اگر قطعه زمین یا چشمه و دیگر اموال غیر منقول را به فرد یا گروهى واگذار مى کرد, علاوه بر ثبت آن ها, به آن ها سندى که مجوزى بر حق تصرف آن ها بود, نیز عطا مى کرد.(41) که این عمل نشانگر دقت و تدبیر آن حضرت در اداره امور بیت المال و نظم محورى ایشان و اهمیت به حقوق بیت المال مى باشد. و گاه ثبت اموال به وسیله علامت گذارى و نشانه گذاشتن بوده است. و آن حضرت شتر و ستوران دیگر را که جزو بیت المال بودند یا خود به وسیله آهن, داغ مى زدند و یا با نظارت خود دستور مى داد آن ها را داغ بزنند تا از سایر حیوانات که جزو بیت المال نبودند, قابل تشخیص باشند و آن ها را در چراگاه هاى مخصوص نزدیک بقیع در محلى به نام ((حمى)) (قرق گاه), نگاه مى داشت تا به مصرف جنگ و یا حقوق مإموران وصول زکات و فقرإ و مانند آن برساند. (42)
و. نصب مإموران حفاظتى
آن حضرت در موارد متعدد, افرادى را مإمور حفاظت از اموال بیت المال مى نمود. نمونه آن, عبدالله بن کعب و همکاران او هستند که در جنگ بدر و بعد از آن, مإمور حفاظت از اموال غنیمتى و خمس بودند.(43)
ز. مبارزه با زمین خوارى
پیامبر اکرم(ص) راه دیگرى را نیز براى حفاظت از حریم بیت المال پیمود و آن, وضع قوانین جامع و روشن در بهره بردارى عموم مردم و قطع دست سودجویان فرصت طلب و زورمداران از دامن بیت المال ـ خصوصا در بخش انفال ـ است. آن حضرت اعلام کرد که همه ى مردم در سه چیز شریکند: آب, مرتع و آتش.(44) و باز فرمود: ((من احیى ارضا مواتا فهى له ;(45)هر کسى زمین بایرى را آباد کند, مال خود اوست)). میزان بهره بردارى هر کس را بر ملاک استعداد و توانایى او در تولید و فایده رسانى و ارائه خدمات به جامعه قرار داد. و با قانون لغو ((حمى)) دست زمین خواران را از حریم انفال کوتاه کرد و فرمود: ((لا حمى الا لله و لرسوله (46); هیچ حمایى نیست مگر براى خداوند و رسولش.))
((حمى)) اصطلاحا به این معناست که یک بخشى از زمین یا مرتع را بدون آن که احیائش کنند و یا سایر شرایط ملکیت را دارا باشند, آن را در قرق خود قرار دهند که پیامبر اکرم(ص), با قانون مذکور, از اختصاص انفال به گروه خاصى همانند زورمداران جلوگیرى کرد و آن را در اختیار همه مردم قرار داد.(47)
ح. نظارت عمومى
پیامبر اکرم(ص) با ایجاد حس مسئولیت در وجود اقشار مختلف مردم,یک نوع نظارت غیر مستقیم و دائم و همه گیر را ایجاد نمود و فرمود: ((کلکم راع و کلکم مسئول... ))(48);همه شما دیده بان و نگهبان و همه شما مورد سوال هستید...))
((نظارت)) از ارکان مدیریت به شمار مىآید چرا که به وسیله آن, دستگاه ها ـ از جمله بیت المال ـ از انحراف و فساد به دور خواهند بود و پیامبر اکرم(ص) با نظارت مستقیم و غیر مستقیم, از حریم بیت المال حفاظت نموده, فساد و انحراف را از آن دور کردند.
O مصرف بیت المال
اموالى که بیت المال و اموال عمومى محسوب مى شود گاهى مورد مصرف آن مشخص است ; مانند غنیمت جنگى که مالک آن بعد از جدا کردن خمس آن, رزمندگان اسلام اند و بایستى بین آن ها تقسیم شود که پیامبر اکرم(ص) بعد از پایان یافتن جنگ ها, این کار را انجام مى داد.
و گاهى مورد مصرف آن عام است; مثل خمس که مالک آن مقام نبوت است و در مواردى که پیامبر اکرم(ص) مصلحت اسلام و مسلمین را در آن ببیند, هزینه مى شود; همانند هزینه براى امور زیربنایى, کمک به نیازمندان جامعه و امثال آن ها.
آن حضرت قسمتى از اموال به دست آمده از قبیله بنى نضیر را در جهت تجهیز رزمندگان به اسب و سلاح جنگى, مصرف مى کرد.(49) و قسمت دیگرى از آن را در جهت فقر زدایى بین مهاجرانى که در مضیقه بودند, تقسیم مى کرد.(50)
وگاه از خمس همچون زکات, براى تإلیف قلوب و محبت تازه مسلمانان استفاده مى کرد. همان طور که خمس غنیمت هاى به دست آمده از جنگ طائف را میان سران قریش که تازه مسلمان شده بودند, تقسیم کرد از قبیل ابوسفیان,معاویه, حکیم بن حزام, حارث بن حارث, حارث بن هشام, سهیل بن عمرو و عده ى دیگرى که پیامبر اکرم (ص) طبق شإن هر کدام تعدادى شتر به آن ها عطا کرد.(51)
به طور کلى احتیاجات عمومى در زمان پیامبر(ص) بر دو گونه بود: یکى مخارج برنامه هاى حکومت اسلامى و دیگرى بالا بردن سطح زندگى همه مردم که نتیجه آن, ایجاد تعادل و توازن اجتماعى بود. آن حضرت با هزینه صحیح و دقیق بیت المال, عقب ماندگى شدید اقتصادى را که مانع پیشرفت و تحقق اهداف مقدس اسلامى بود, مرتفع ساخت. از این رو نیمى از محصول اراضى خیبر را جهت فقرزدایى و نیمى دیگر را براى هزینه هاى حکومتى از قبیل تجهیز سپاه و هیإت هاى نمایندگى و دیگر مخارج حکومتى به کار برد.
آن حضرت بیت المال را جهت تإمین اجتماعى اقشار بى بضاعت به کار برد و اعلام کرد:
((من ترک ضیاعا فعلى ضیاعه و من ترک دینا فعلى دینه (52) ; هر کس کشتزارى بر جاى نهد, محافظت از آن به عهده من است و هر کس مدیون بمیرد, اداى دینش وظیفه من است.))
و باز مى فرماید:((هر بدهکارى که نزد والى یى از والیان مسلمین برود و براى والى یى روشن شود که او در اداى دینش ناتوان است, در این جا بر والى مسلمین است که دین او را از اموال مسلمین اداکند.))(53)
همین طور براى فراهم کردن مقدمات ازدواج جوانان, از بیت المال استفاده مى کرد مثلا پیامبر(ص) از اموال خمس ـ که در اختیار حضرت بود ـ هزینه ازدواج عبدالمطلب بن ربیعه و فضل بن عباس را پرداخت کرد.(54)
O مسئولین بیت المال
پیامبر اکرم(ص) مسئولین بیت المال را بر اساس دارا بودن تقوا انتخاب مى کرد; از این رو هنگام ابلاغ حکم مسئولیت به آن ها بر حفظ تقوا در تمام موارد,تإکید مى کرد. همان طور که در عهد نامه خود به عمرو بن حزم, هنگام گسیل داشتن وى به استاندارى یمن و مدیریت بیت المال, او را به رعایت تقوا در انجام وظایفش سفارش مى کند.(55)و زهد و پاکدامنى از طمع را که زمینه رعایت حقوق بیت المال و صاحبان حق است, شرط مسئولین بیت المال مى داند.
بر شایسته سالارى که از اصولى ترین شرایط براى انتخاب عاملان و کارگزاران است, تإکید فراوان مى کند. چنانچه در سیره آن حضرت آمده است که از میان تمام مسلمان ها جوان بیست ساله اى را به نام عتاب بن اسید براى فرماندارى مکه برگزید و فرمانى برایش صادر کرد و به او فرمود:((یا عتاب تدرى على من استعملتک؟ على اهل الله عزو جل و لو اعلم لهم خیرا منک استعملته علیهم(56);اى عتاب! آیا مى دانى تو را فرماندار کدام گروه قرا دهم؟بر اهل الله عزوجل (تو را بر اهل حرم خدا و ساکنان مکه والى نمودم. و اگر در میان مسلمانان کسى را براى این مقام شایسته تر از تو مى یافتم این کار را به او مى سپردم)).
همان طور که مى فرماید: ((من استعمل عاملا من المسلمین و هو یعلم إن فیهم من هو اولى بذلک منه و إعلم بکتاب الله و سنه نبیه, خان الله و رسوله و جمیع المسلمین ;(57) هر کس کارگزارى از مسلمین را به کار بگیرد و حال آن که مى داند در بین مسلمانان کسى هست که از او شایسته تر و داناتر به کتاب خدا و سنت رسولش است, به خداوند و رسول او و تمام مسلمانان خیانت کرده است.))
پى نوشت ها:
1 ـ المنجد و لغت نامه دهخدا, واژه بیت المال; دائره المعارف تشیع, ج 3, ص 553, احمد صدر حاج سید جوادى و..., موسسه ى دائره المعارف تشیع, 1369, 4 جلدى و دائره المعارف الاسلامیه, ج 4, ص 379, محمد ثابت الفندى, انتشارات جهان, تهران
2 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید,ج 7, ص36, دارالاحیإ الکتب العربیه, 1378هـ . ق.
3 ـ الغارات, ج 1, ص 47, ابواسحاق کوفى, انجمن آثار ملى, 1354 ش.
4 ـ فروع الکافى, ج 8, ص 51, محمد بن یعقوب کلینى, دارالاضوإ, بیروت.
5 ـ وسائل الشیعه, ج 11, ص 8, شیخ حر عاملى, مکتبه الاسلامیه, تهران, 1363 ش,20 جلدى.
6 ـ بحارالانوار, ج 51, ص 84, محمد باقر مجلسى, داراحیإ التراث العربیه, بیروت.
7 ـ جواهر الکلام, ج 16, ص 116, شیخ محمد حسن نجفى, داراحیإ التراث العربى و مستمسک العروه الوثقى, ج 9, ص 596.
8 ـ انفال / 1.
9 ـ جواهر الکلام, ج 16, ص 117 و تحریرالوسیله, ج 1, ص 368, امام خمینى(ره).
10 ـ انفال / 41.
11 ـ تحریر الوسیله, ج 1, ص 356 .
12 ـ مبانى حکومت اسلامى, ص 689, جعفر سبحانى, انتشارات توحید, قم.
13 ـ وسائل الشیعه, ج 6, ص 34.
14 ـ توبه / 29.
15 ـ زمین در فقه اسلامى, ص 99.
16 ـ فروغ ابدیت,جعفر سبحانى, دفتر تبلیغات اسلبامى, قم, ج 2, ص 263.
17 ـ همان, ص 264.
18 ـ جواهر الکلام, ج 16, ص 116.
19 ـ حشر / 6 و 7.
20 ـ اسرإ / 26.
21 ـ فروغ ابدیت, ج 2, ص 272.
22 ـ عبقریه الاسلام فى اصول الحکم, ص 43 و 44, منیر عجلایى, دارالنفائس ,بیروت.
23 ـ التراتیب الاداریه, ج 1, ص 410, عبدالحى کتابى, دارالکتب العربى, بیروت.
24 ـ عبقریه الاسلام..., ص 44, و فتوح البلدان, ص 81.
25 ـ فروغ ابدیت, ج 2, ص 261,
26 ـ الطبقات الکبرى, ج 2, ص 18, محمد بن سعد, دارالصادر, بیروت.
27 ـ المواعظ و الاعتبار, ج 1, ص 148, احمد مقریزى, دارالصادر, بیروت .
28 ـ فروغ ولایت, ص 348, جعفر سبحانى, انتشارات صحیفه, 1368 ش.
29 ـ فروغ ابدیت, ج 1, ص 514.
30 ـ وسایل الشیعه, ج 6, ص 3.
31 ـ الطبقات الکبرى, ج 1, ص 270.
32 ـ وسایل الشیعه, ج 6, ص 13.
33 ـ سیره ى ابن هشام, ج 3, ص 373.
34 ـ فروغ ابدیت, ج 2, ص 261.
35 ـ وسایل الشیعه, ج 6, ص 13.
36 ـ همان, ج 11, ص 341.
37 ـ ناسخ التواریخ, ج 3, ص 159, محمدتقى سپهر, مکتبه الاسلامیه, تهران, 1363 ش, 6 جلدى.
38 ـ وسایل الشیعه, ج 6, ص 12.
39 ـ صحیح مسلم, ج 8, ص 134, مسلم بن حجاج نیشابورى, دارالفکر, بیروت.
40 ـ مکاتیب الرسول, ج 1, ص 21 و 22.
41 ـ تاریخ سیاسى اسلام, ص 16, رسول جعفریان.
42 ـ تاریخ تمدن اسلام, ج 2, ص 219, جرجى زیدان,امیرکبیر,تهران, 1369 ش, 5 جلدى.
43 ـ التراتیب الاداریه, ج 1, ص 411.
44 ـ مستدرک الوسائل, ج 17, ص 114, آل البیت.
45 ـ تهذیب الاحکام, ج 7, ص 152, دارالکتب الاسلامیه.
46 ـ مسند احمد بن حنبل, ج 4, ص 38, دارالصادر, بیروت.
47 ـ الاحکام السلطانیه, ج 2,ص 222, محمد بن حسین فرإ, دفتر تبلیغات اسلامى, قم.
48 ـ صحیح بخارى, ج 3, باب النکاح.
49 ـ ر.ک: لغه الاداریه العامه فى صدرالاسلام, عبدالسمیع سالم الهراوى, مصر, 1986 م.
50 ـ فتوح البلدان, ص 32.
51 ـ البدایه و النهایه, ج 4, ص 362.
52 ـ وسایل الشیعه, ج 13, ص 92.
53 ـ الشئون الاقتصادیه فى نصوص الکتاب و السنه, ص 502, جعفر هادى, کتابخانه امام امیرالمومنین على(ع), اصفهان.
54 ـ تفسیر نمونه, ج 7, ص 185.
55 ـ فتوح البلدان, ص 81.
56 ـ اسد الغابه, ج 3, ص 358, ابن اثیر, دار احیإ التراث العربى, بیروت.
57 ـ الغدیر, ج 8, ص 291, عبد الحسین امینى, دارالکتب العربى, بیروت و سنن کبرى, احمد بیهقى, ج 10, ص 118, دارالفکر, بیروت.
کلمه بیت المال مرکب از دو واژه ((بیت)) و ((مال)), به معناى خانه دارایى و خزینه مال است. و در اصطلاح به دو معنا مىآید: گاهى به معناى اموال عمومى و حکومتى و هر آنچه که مردم به نحوى در آن حق دارند, استعمال مى شود و گاهى به معناى مکانى که اموال عمومى در آن نگهدارى مى شود. معناى اول قائم به اموال است و معناى دوم قائم به مکان است.
با نگاهى در منابع روایى و تاریخى به دست مىآید که لفظ بیت المال و استعمال آن در زمان پیامبر اکرم(ص) وجود نداشته است. بلکه این اصطلاح در چند دهه بعد از وفات آن حضرت, خصوصا در زمان حکومت على(ع) رواج یافته است. بنابراین اگر این اصطلاح در زمان حاضر در مورد اموال عمومى در زمان پیامبر اکرم(ص) به کار برده مى شود, از باب حکایت از معناى آن خصوصا معناى اول آن است, نه این که این لفظ در گفتار پیامبر(ص) و صحابه در زمان حکومت آن حضرت استعمال شده باشد(1)
O سیره پیامبر(ص) در اداره بیت المال
گرچه دوران حکومت پیامبر(ص) و به تبع آن, اداره امور بیت المال از ناحیه آن حضرت, محدود به ده سال بود و از طرفى منابع تإمین کننده بیت المال و مصارف آن محدود به مدینه و اطراف آن بوده است, ولى با این حال شیوه آن حضرت در گردآورى, حفظ و نگهدارى, تقسیم و مصرف آن در موارد خاص خود داراى جایگاه خاصى است. چه این که سیره علمى و عملى آن حضرت نشان از حضور قطعى قدرت سیاسى و مدیریتى وى در اداره امور مالى مسلمانان مى باشد. و این مى تواند سرمشق مناسبى براى تمام مدیران بیت المال باشد. همان طور که حضرت على(ع) خود را ملزم به تبعیت از آن حضرت در مدیریت بیت المال مى داند و سیره آن حضرت را سرمشق رفتارهاى خود قرار مى دهد; چنانچه مى فرماید:
(( و انى حاملکم على منهج نبیکم(ص) و منفذ فیکم ما امرت به ان استقمتم لى و بالله المستعان الا ان موضعى من رسول الله(ص) بعد وفاته کموضعى منه ایام حیاته فامضوا لما تومرون و قفوا عند ما تنهون عنه(2);من شما را به راه و روش پیامبر (ص) خواهم برد و به آنچه فرمان داده شده ام درباره ى شما عمل خواهم کرد. اگر به آنچه مى خواهم[ تن سپردید و] مستقیم شدید و[ البته] از خدا باید یارى جست. بدانید که موضع من نسبت به رسول الله(ص) پس از رحلت او همچون موضع من در دوران زندگى اوست. پس نسبت به آنچه امر مى شوید, ملتزم و نسبت به آنچه نهى مى شوید, متوقف شوید.))
و نیز مى فرماید: ((کان خلیلى رسول الله(ص) لا یحبس شیئا لغد و کان ابوبکر یفعل و قد رإى عمربن الخطاب فى ذلک ان دون الدواوین و اخر المال من سنه الى سنه و اما انا فإصنع کما صنع خلیلى رسول الله(ص) ;(3) دوستم رسول خدا(ص) چیزى را براى فردا نگه نمى داشت و ابوبکر این کار را مى کرد و[ اما] عمر بن خطاب در این کار نظر کرده و دفاتر حقوق و عطایا را تدوین کرد و مال را از این سال تا آن سال به تإخیر انداخته[ و انبار مى کرد] و اما من همان کارى را مى کنم که دوست من رسول خدا (ص) مى کردند.))
و باز مى فرماید: ((محوت دواوین العطایا و اعطیت کما کان رسول الله(ص) یعطى بالسویه و لم إجعلها دوله بین الاغنیإ(4); دفاتر حقوق و عطایا را[که به دستور عمر طبق ملاک هاى طبقاتى تعیین شده بود] از بین بردم. و مانند رسول خدا(ص) که به طور مساوى تقسیم مى کرد, آن را به مساوات تقسیم کردم و آن را در دست توانگران قرار ندادم.))
امام صادق(ع) نیز بر تإسى از سیره پیامبر(ص) تإکید مى کند, شیوه آن حضرت را به عنوان حکم خداوند مطرح مى کند. نمونه اش جواب از سوالى درباره نحوه تقسیم بیت المال است که مى فرماید: ((هذا هو فعل رسول الله(ص) فى بدو امره(5); این[ تساوى در حقوق] همان شیوه رسول خدا(ص) در[ همان] ابتداى حکومتش است)).
از جمله اوصاف مهدى(ع) نیز اداره امور بیت المال به شیوه پیامبر(ص) ذکر شده است. عبدالله بن مسعود از پیامبر(ص) در مورد اوصاف آن حضرت نقل مى کند که: ((یقسم المال بالسویه و یجعل الله الغنى فى قلوب هذه الامه;([ (6مهدى (عج]( مال را طبق مساوات تقسیم مى کند و خداوند قلب هاى این امت را لبریز از بى نیازى خواهد کرد.))
O منابع مالى بیت المال
1 ـ انفال
((انفال)) عبارت است از هر مالى که اختصاص به مقام نبوت و ولایت امر دارد.(7) (یسئلونک عن الانفال قل الانفال لله وللرسول);(8) ((اى پیامبر! از تو در مورد انفال سوال مى کنند, بگو: انفال مال خدا و رسول اوست.))
زمین هاى بایر, سواحل دریاها, جنگل ها, کوه ها, اموال پادشاهان, غنائم برجسته و مال بى وارث از مصادیق انفال هستند که پیامبر اکرم(ص) طبق مصلحت اسلام و مسلمین, از آن ها بهره بردارى و به مصرف مى رساند.(9)
2 ـ خمس
((خمس)) عبارت است از یک پنجم درآمد سالانه و بعضى اموال دیگر که به حاکم اسلامى تحویل داده مى شود.
(واعلموا إنما غنمتم من شیىء فإن لله خمسه و للرسول...);(10)((اى مومنان بدانید که هر چه به شما غنیمت رسد خمس آن, مال خدا و رسول اوست)).
منفعت کسب, معدن, گنج, مال حلال مخلوط به حرام, غواصى, غنیمت جنگى و زمینى که کافر ذمى از مسلمان بخرد, از مواردى است که خمس به آن تعلق مى گیرد.(11) بله در زمان پیامبر اکرم(ص) طبق تصریح مورخان و مفسران و فقهإ, خمس اختصاص به غنیمت هاى جنگى داشته است و در غیر آن, پیامبر اکرم(ص) از مردم خمس نگرفته است. گرچه بعضى از عالمان گفته اند که خمس در زمان پیامبر اکرم(ص) اختصاصى به غنایم جنگى نداشته بلکه از مطلق درآمد بوده است, و مستند خود را نامه هاى آن حضرت به قبایل و عاملان خود در نقاط مختلف محدوده حکومت اسلام قرار داده اند و گفته اند بدون آن که جنگى میان پیامبر اکرم(ص) و قبیله اى باشد و یا قبیله اى به اذن آن حضرت جهادى کرده باشد, پیامبر اکرم(ص) از آن ها مطالبه خمس کرده است, که یک نمونه اش عبارت است از:
نمایندگان اعزامى قبیله ((عبد قیس)) به پیامبر(ص) عرض کرند: میان ما و شما, مشرکان قبیله ((مضر)) قرار دارند و ما جز ماه هاى حرام وقت دیگرى نمى توانیم به خدمت تو برسیم; به ما دستورى بده که اگر به آن عمل کردیم, داخل بهشت شویم و دیگران را نیز به آن دعوت کنیم. پیامبر اکرم(ص) در پاسخ آن ها فرمود: شما را به چهار چیز امر و از چهار چیز نهى مى کنم ; شما را امر مى کنم به این که به خدا ایمان بیاورید. و سپس در مقام توضیح به آن ها فرمود: شهادت به وحدانیت خدا و این که محمد فرستاده اوست, اقامه نماز, دادن زکات و دیگر این که یک پنجم آنچه به دست شما مى رسد بپردازید.
پیامبر اکرم(ص) از فرزندان عبد قیس نمى خواست خمس غنایم جنگى را بپردازند; زیرا آن ها جهاد نکرده بودند تا غنیمت هاى جنگى به دست آورند, حتى از ترس مشرکان قبیله ((مضر)) قادر نبودند جز در ماه هاى حرام از منطقه ى خود خارج شوند. بنابراین منظور از غنیمت در این گونه از روایات نبوى(ص) همان مطلق درآمد است. (12)
به هر حال خمس در زمان آن حضرت, اختصاص به غنیمت ها داشته است و یا به مطلق در آمد تعلق مى گرفته, از منابع مهم مالى بیت المال محسوب مى شده است. چه این که در طول ده سال حکومت آن حضرت, ده ها جنگ با مشرکان و اهل کتاب اتفاق افتاد که در بیشتر آن ها غنیمت هاى فراوانى به دست آمد و پیامبر اکرم(ص) خمس آن غنیمت ها را به نفع حکومت اسلامى از جنگجویان اخذ مى کرد.
3 ـ زکات
((زکات)) نیز یکى از منابع مالى تإمین بیت المال در زمان پیامبر اکرم(ص) بوده است که بر گاو , گوسفند, شتر, خرما,گندم, جو, کشمش, طلا و نقره ى سکه دار تعلق مى گیرد.(13)
4 ـ جزیه
((جزیه)) یک نوع مالیاتى است که از اهل کتاب در برابر مسئولیتى که دولت اسلامى به منظور تإمین امنیت جانى, عرضى و مالى آن ها را به عهده مى گیرد, دریافت مى شود و طبق مصالحى که حاکم اسلامى معین مى کند, مصرف مى شود. (قاتلوا الذین لا یومنون بالله و لا بالیوم الاخر و لا یحرمون ما حرم الله و رسوله و لا یدینون دین الحق من الذین اوتوا الکتاب حتى یعطوا الجزیه عن ید و هم صاغرون)(14); ((اى اهل ایمان, با هر که از اهل کتاب که ایمان به خدا و روز قیامت نیاورده است و آنچه را خدا و رسولش حرام کرده, حرام نمى داند و به دین حق نمى گرود, کارزار کنید تا آن گاه که با ذلت و تواضع به اسلام جزیه دهند)).
5 ـ خراج
((خراج)) در اصطلاح فقهى عبارت است از مال الاجاره اى که حاکم اسلامى از طریق اجاره دادن اراضى مفتوح عنوه وصول مى کند.
اراضى مفتوح عنوه به زمین هایى گفته مى شود که مسلمانان به امر معصوم(ع) و به وسیله ى جنگ از کفار مى گیرند که شامل باغ ها, تإسیسات و ساختمان هاى موجود در آن اراضى نیز مى شود.(15)
سرزمین خیبر از این قبیل است که پیامبر اکرم(ص) بعد از فتح و گرفتن آن از دست یهودیان ساکن در سال هفتم هجرى بنابر پیشنهاد یهودیان, آن سرزمین را در اختیار یهودیان قرار داد و در عوض, آن ها مى باید نیمى از درآمد حاصل از زمین ها و باغ هاى آن سالانه به پیامبر اکرم(ص) بپردازند.(16)
((عبدالله رواحه)) که بعدها در جنگ موته به شهادت رسید, هر سال از طرف پیامبر(ص) براى ارزیابى محصول خیبر و تنصیف آن, به آن جا سفر مى کرد و او پس از تخمین محصول, سهمیه ى مسلمانان را جدا و به مدینه انتقال مى داد.(17)
در مقابل زمین مفتوح عنوه, زمین هاى طوع یا فیىء است زمین هایى است که بدون آن که جنگى در گرفته باشد ساکنان کافر آن زمین ها, آن را رها کرده و یا به میل خود, در اختیار مسلمانان قرار داده باشند. این زمین ها جزو ((انفال)) و در اختیار امام مسلمین است.(18)
زمین هاى قبیله ى یهودى بنى نضیر که بدون جنگ با مسلمین و از ترس آنان, به دست مسلمانان افتاد از این قبیل است که طبق آیه قرآن کریم متعلق به شخص پیامبر است و او هر گونه صلاح بداند, در مصالح اسلام صرف کند.
(و ما افإ الله على رسوله منهم فما اوجفتم علیه من خیل و لا رکاب ولکن الله یسلط رسله على من یشإ و الله على کل شىء قدیر. ما افإ الله على رسوله من اهل القرى فلله و للرسول...)(19)
((و آنچه را که خدا از مال آن ها (یهودیان بنى نضیر) بازگشت داد متعلق به رسول اوست که شما سپاهیان اسلام بر آن هیچ اسب و استرى نتاختید و لکن خدا, رسولانش را بر هر که بخواهد مسلط مى گرداند و خدا بر هر چیز تواناست.و آنچه خدا از اموال کافران دیار به رسول خود غنیمت داد, آن متعلق به خدا و رسول اوست...)).
سرزمین فدک نیز از همین قبیل است که ((یوشع بن نون)) رئیس آن سرزمین, آن را به عهده داشت, بدون جنگ و خون ریزى آن جا را تسلیم پیامبر نمود. و طبق فرمان الهى (و آت ذالقربى حقه....)(20) پیامبر(ص) آن را به حضرت فاطمه (س) واگذار نمود.(21)
O گردآورى اموال بیت المال
پیامبر اکرم(ص) با تدابیر خاص و مدیریت شایسته ى خود, از راه هاى مختلف به جمع آورى و استحصال اموال بیت المال از منابع آن اقدام مى کرد که از جمله ى این راه ها, تشویق مردم به رعایت حقوق بیت المال و اداى حقوق آن و نصب استاندارى و مسئولان لایق و کارآمد بوده است و علاوه بر آن, عاملان فراوانى از انصار و مهاجران براى جمعآورى زکات, خمس, خراج و جزیه ى بلاد مختلف گسیل مى داشت; مثل على(ع) که به سوى نجران, علإ بن حضرمى به بحرین, زیادبن لبید به حضرموت, ابن ابى امیه به صنعا, مالک بن نویره به بنى حنظله, بازان به یمن, عدى بن حاتم به طى و بنى اسد, خالد بن سعید به صنعا, مهاجربن امیه به کنده, ابوموسى اشعرى به زبید و عدن و ساحل و.... گسیل داشت. (22). که به آن ها ((مستوفى)) نیز مى گفتند. (23)
آن حضرت علاوه بر ارسال کارگزاران براى جمع آورى اموال, مردم را نیز تشویق مى کرد تا با آن ها همکارى داشته باشند و در بسیارى از موارد, خود مردم اموال را به پیامبر اکرم(ص) تحویل مى دادند.(24)
O شیوه هاى پیامبر(ص) در اداره بیت المال
1 ـ عدم ذخیره سازى
اموالى که به دست آن حضرت مى رسید اگر حق جنگ جویان و یا فقیران و امثال آن هابود, در اسرع وقت بین آن ها تقسیم مى کرد و سعى داشت چیزى از اموال عمومى نزد آن حضرت باقى نماند. غنیمت هاى جنگى را در همان میدان جنگ تقسیم مى کرد ; در جنگ خیبر بعد از انجام جنگ, دستور داد تا غنیمت ها را در همان جا گرد آورده و تقسیم کنند. (25) بله گاهى صلاح مسلمانان در آن بود که بعد از خروج از میدان جنگ و در محل دیگر, غنیمت ها را تقسیم کنند. نمونه اش جنگ بدر است که آن حضرت با نخستین اختلاف یاران خود در نحوه ى تقسیم غنیمت ها روبه رو گردید, چرا که هر کسى خود را سزاوارتر از دیگرى مى دانست; کسانى که از جان پیامبر(ص) حفاظت کرده بودند عمل خود را مهم تر از عمل دیگرى مى دانستند و کسانى که در میدان جنگ بودند خود را بر دیگران در استحقاق غنیمت ها مقدم مى پنداشتند. در این وقت پیامبر خدا(ص) براى رفع اختلاف و عدم دو دستگى, تمام غنیمت ها را به عبدالله بن کعب سپرد و عده اى را مإمور نگهدارى و حمل و نقل آن اموال نمود تا این که در نزدیکى مدینه آن ها را به طور مساوى بین رزمندگان تقسیم کرد. (26)
آخرین پولى که به دست آن حضرت رسید 000 / 800 درهم بود که از بحرین براى ایشان آوردند و آن حضرت از جاى برنخاست تا این که همه آن اموال را بین مسلمانان تقسیم کرد. (27)
2 ـ مساوات در تقسیم
آن حضرت در تقسیم غنیمت ها و سایر اموال بیت المال, قانون عدل و انصاف را رعایت مى کرد و به همه مردم به طور یکسان سهم مى داد ; امتیازات شخصى, قبیله اى, سنى, سبقت در قبول اسلام, شرکت در جنگ بدر, سفید و سیاه, آزاد و برده و امثال آن ها را در کسب سهم از اموال بیت المال, دخالت نمى داد.(28) بدین وسیله, دیدگاه طبقاتى و مناسبات ستمگرانه ى برخاسته از آن را, باطل اعلام کرد و انسان ها را کنار هم و در یک صف متحد قرار داد.
سعد بن ابى وقاص در تقسیم غنائم بدر به پیامبر(ص) اعتراض کرد و گفت: آیا مرا که از اشراف بنى زهره ام, با این آبکش ها و باغبان هاى یثرب, یکسان مى بینى؟ آن حضرت از شنیدن این سخن, سخت آزرده گردید و فرمود: هدف من از این جنگ, حمایت از بیچارگان در برابر زورمندان است. من براى این برانگیخته شدم که تمام تبعیضات و امتیازات موهوم را ریشه کن سازم و تساوى در برابر حقوق را, در میان مردم جاىگزین آن نمایم. (29)
3 ـ محافظت از بیت المال
پیامبر اکرم(ص) براى حفاظت از بیت المال خصوصا در جنبه ى احقاق حقوق و رعایت حریم آن توسط مردم, شیوه هاى تبلیغاتى و عملى مختلفى به کار مى برد, از جمله:
الف. ابلاغ
آن حضرت براى آن که مردم حقوق بیت المال را رعایت کنند, آنان را با وظایف خود در خصوص بیت المال آشنا مى کرد. گاه اصل حکم شرعى را ابلاغ مى کرد و گاه تفصیل و جزئیات حکم شرعى را بیان مى کرد. (30) و در بعضى اوقات با نامه نگارى به تعلیم احکام و وظائف مردم نسبت به بیت المال مى پرداخت, مثل ارسال نامه به سوى سعد هذیم ـ والى جذام ـ که در آن احکام زکات تشریح شده و به مردم دستور داده شده است که زکات و خمس را به فرستاده آن حضرت تحویل دهند. (31)
ب. تبشیر و انذار
یکى دیگر از شیوه هاى آن حضرت در حفاظت از حریم بیت المال و احقاق حقوق آن, بشارت به ثواب و ذکر آثار خوب اداى حقوق بیت المال مثل خمس, زکات و امثال آن است و گاه انذار مسلمانان از تمرد و سرپیچى از انجام وظائف خود نسبت به حقوق بیت المال و ذکر آثار سوء عدم اداى حقوق آن است.(32) پیامبر بعد از فتح خیبر و بعد از جمع آورى غنیمت ها در نقطه ى خاصى, به یکى از رزمندگان دستور داد که بگو: بر هر مسلمانى که غنیمت به دست آورده و اگر چه نخ و سوزنى باشد باید آن را تحویل دهد زیرا خیانت, مایه ننگ در دنیاست و در روز قیامت آتش بر جانش مى شود. (33)
روز حرکت از سرزمین خیبر, ناگهان بر غلامى که مإمور بستن کجاوه هاى پیامبر اکرم(ص) بود, تیرى اصابت کرد و همان دم جان سپرد. مإموران به جستجو پرداختند, تحقیقات آن ها به جایى نرسید, همگى گفتند: بهشت بر او گوارا باشد. ولى پیامبر(ص) فرمود: من با شما در این جریان, هم عقیده نیستم, زیرا عبایى که بر تن اوست از غنیمت ها بوده و او آن را به خیانت برده و روز قیامت به صورت آتش او را احاطه خواهد کرد. در این لحظه یک نفر از سربازان پیامبر خدا(ص) گفت: من دو بند کفش از غنیمت ها بدون اجازه برداشته ام. حضرت فرمود: آن را برگردان و گرنه روز قیامت به صورت آتش در پاى تو قرار مى گیرد.(34)
و نیز فرمود: ((لا تزال امتى بخیر مالم یتخاونوا و ادوا الامانه و اتوا الزکاه و اذا لم یفعلوا ذلک ابتلوا بالقحط و السنین;(35)امت من هیچ وقت از خیر و برکت جدا نمى شوند مادامى که به یکدیگر خیانت نکنند و امانت را ادا کنند و زکات [ اموالشان را] ادا نمایند و اگر چنین نکردند به قحطى و خشکسالى مبتلا خواهند شد)).
و باز فرمود:((خمسه لعنتهم ـ و کل نبى مجاب ـ الزائد فى کتاب الله و التارک لسنتى و المکذب بقدر الله و المستحل من عترتى ما حرم الله والمستإثر بالفىء المستحل له(36);پنج کس اند که من و هر پیامبر مستجاب الدعوه اى آن ها را لعنت کرده ایم: آن کس که در کتاب خدا آیه اى را زیاد گرداند; کسى که سنت و روش مرا رها کند; کسى که قضا و قدر خدا را تکذیب کند; کسى که حرمت اهل بیت ما را نگه ندارد و کسى که اموال عمومى را به خود منحصر سازد و[ تصرف] در آن را به نفع خود حلال شمارد)).
ج. توبیخ و مجازات
آن حضرت متجاوزان به بیت المال را به صورت هاى مختلف لفظى و عملى, توبیخ و مجازات مى کرد.
پیامبراکرم(ص) مردى از قبیله ازد ـ که او را ابن لیثیه نیز مى گفتند ـ براى گرفتن زکات طایفه اى از مسلمانان مإمور کرد, او مإموریت را انجام داده و اموال را به مدینه نزد پیامبر آورد و به دروغ عرض کرد: این زکات اموال است و این یکى هدیه اى است که به خود من داده اند. پیامبر(ص) به منبر رفت و پس از حمد خداوند, فرمود: همانا من کسى را براى کارى مى فرستم و او مىآید و مى گوید این, زکات و آن دیگر, هدیه اى است که به من داده اند! پس چرا در خانه ى پدر و مادر خود نمى نشینند تا ببینند آیا هدیه اى براى او مىآورند؟ به خدایى که جان من در دست قدرت اوست, کسى که چیزى از زکات را بردارد روز قیامت بر گردن او[ به صورت آتش] پیچیده مى شود.(37)
آن حضرت پنج نفر را از مسجد بیرون کرد و فرمود: ((اخرجوا من مسجدنا لا تصلوا فیه و انتم لا تزکون;(38)از مسجد ما خارج شوید و در آن نماز نخوانید چون شما زکات نمى دهید)).
د. طرد افراد نالایق از مسئولیت بیت المال
یکى از یاران آن حضرت عرض کرد: آیا یکى از پست ها را به من واگذار مى کنى؟ آن حضرت دست بر شانه او زد و فرمود: ((انک ضعیف و انها امانه (و الامانه ثقیله) و انها یوم القیامه خزى و ندامه الا من اخذها بحقها و إدى الذى علیه فیها(39);تو ضعیفى و ((مسئولیت)), امانت است [ و بار امانت سنگین است] و آن مسئولیت, روز قیامت بدبختى و پشیمانى است مگر آن که به حق گرفته شود و حق آن ادا شود)).
هـ . ثبت اموال
آن حضرت براى حفاظت از حریم بیت المال, به ثبت اموال مى پرداخت. زبیر و جهم بن صلت را مإمور ثبت ورود و خروج زکات کرد همان طور که معیقب بن ابى فاطمه را مإمور ثبت اموال غنیمت هاى جنگى نمود. (40) و نیز اگر قطعه زمین یا چشمه و دیگر اموال غیر منقول را به فرد یا گروهى واگذار مى کرد, علاوه بر ثبت آن ها, به آن ها سندى که مجوزى بر حق تصرف آن ها بود, نیز عطا مى کرد.(41) که این عمل نشانگر دقت و تدبیر آن حضرت در اداره امور بیت المال و نظم محورى ایشان و اهمیت به حقوق بیت المال مى باشد. و گاه ثبت اموال به وسیله علامت گذارى و نشانه گذاشتن بوده است. و آن حضرت شتر و ستوران دیگر را که جزو بیت المال بودند یا خود به وسیله آهن, داغ مى زدند و یا با نظارت خود دستور مى داد آن ها را داغ بزنند تا از سایر حیوانات که جزو بیت المال نبودند, قابل تشخیص باشند و آن ها را در چراگاه هاى مخصوص نزدیک بقیع در محلى به نام ((حمى)) (قرق گاه), نگاه مى داشت تا به مصرف جنگ و یا حقوق مإموران وصول زکات و فقرإ و مانند آن برساند. (42)
و. نصب مإموران حفاظتى
آن حضرت در موارد متعدد, افرادى را مإمور حفاظت از اموال بیت المال مى نمود. نمونه آن, عبدالله بن کعب و همکاران او هستند که در جنگ بدر و بعد از آن, مإمور حفاظت از اموال غنیمتى و خمس بودند.(43)
ز. مبارزه با زمین خوارى
پیامبر اکرم(ص) راه دیگرى را نیز براى حفاظت از حریم بیت المال پیمود و آن, وضع قوانین جامع و روشن در بهره بردارى عموم مردم و قطع دست سودجویان فرصت طلب و زورمداران از دامن بیت المال ـ خصوصا در بخش انفال ـ است. آن حضرت اعلام کرد که همه ى مردم در سه چیز شریکند: آب, مرتع و آتش.(44) و باز فرمود: ((من احیى ارضا مواتا فهى له ;(45)هر کسى زمین بایرى را آباد کند, مال خود اوست)). میزان بهره بردارى هر کس را بر ملاک استعداد و توانایى او در تولید و فایده رسانى و ارائه خدمات به جامعه قرار داد. و با قانون لغو ((حمى)) دست زمین خواران را از حریم انفال کوتاه کرد و فرمود: ((لا حمى الا لله و لرسوله (46); هیچ حمایى نیست مگر براى خداوند و رسولش.))
((حمى)) اصطلاحا به این معناست که یک بخشى از زمین یا مرتع را بدون آن که احیائش کنند و یا سایر شرایط ملکیت را دارا باشند, آن را در قرق خود قرار دهند که پیامبر اکرم(ص), با قانون مذکور, از اختصاص انفال به گروه خاصى همانند زورمداران جلوگیرى کرد و آن را در اختیار همه مردم قرار داد.(47)
ح. نظارت عمومى
پیامبر اکرم(ص) با ایجاد حس مسئولیت در وجود اقشار مختلف مردم,یک نوع نظارت غیر مستقیم و دائم و همه گیر را ایجاد نمود و فرمود: ((کلکم راع و کلکم مسئول... ))(48);همه شما دیده بان و نگهبان و همه شما مورد سوال هستید...))
((نظارت)) از ارکان مدیریت به شمار مىآید چرا که به وسیله آن, دستگاه ها ـ از جمله بیت المال ـ از انحراف و فساد به دور خواهند بود و پیامبر اکرم(ص) با نظارت مستقیم و غیر مستقیم, از حریم بیت المال حفاظت نموده, فساد و انحراف را از آن دور کردند.
O مصرف بیت المال
اموالى که بیت المال و اموال عمومى محسوب مى شود گاهى مورد مصرف آن مشخص است ; مانند غنیمت جنگى که مالک آن بعد از جدا کردن خمس آن, رزمندگان اسلام اند و بایستى بین آن ها تقسیم شود که پیامبر اکرم(ص) بعد از پایان یافتن جنگ ها, این کار را انجام مى داد.
و گاهى مورد مصرف آن عام است; مثل خمس که مالک آن مقام نبوت است و در مواردى که پیامبر اکرم(ص) مصلحت اسلام و مسلمین را در آن ببیند, هزینه مى شود; همانند هزینه براى امور زیربنایى, کمک به نیازمندان جامعه و امثال آن ها.
آن حضرت قسمتى از اموال به دست آمده از قبیله بنى نضیر را در جهت تجهیز رزمندگان به اسب و سلاح جنگى, مصرف مى کرد.(49) و قسمت دیگرى از آن را در جهت فقر زدایى بین مهاجرانى که در مضیقه بودند, تقسیم مى کرد.(50)
وگاه از خمس همچون زکات, براى تإلیف قلوب و محبت تازه مسلمانان استفاده مى کرد. همان طور که خمس غنیمت هاى به دست آمده از جنگ طائف را میان سران قریش که تازه مسلمان شده بودند, تقسیم کرد از قبیل ابوسفیان,معاویه, حکیم بن حزام, حارث بن حارث, حارث بن هشام, سهیل بن عمرو و عده ى دیگرى که پیامبر اکرم (ص) طبق شإن هر کدام تعدادى شتر به آن ها عطا کرد.(51)
به طور کلى احتیاجات عمومى در زمان پیامبر(ص) بر دو گونه بود: یکى مخارج برنامه هاى حکومت اسلامى و دیگرى بالا بردن سطح زندگى همه مردم که نتیجه آن, ایجاد تعادل و توازن اجتماعى بود. آن حضرت با هزینه صحیح و دقیق بیت المال, عقب ماندگى شدید اقتصادى را که مانع پیشرفت و تحقق اهداف مقدس اسلامى بود, مرتفع ساخت. از این رو نیمى از محصول اراضى خیبر را جهت فقرزدایى و نیمى دیگر را براى هزینه هاى حکومتى از قبیل تجهیز سپاه و هیإت هاى نمایندگى و دیگر مخارج حکومتى به کار برد.
آن حضرت بیت المال را جهت تإمین اجتماعى اقشار بى بضاعت به کار برد و اعلام کرد:
((من ترک ضیاعا فعلى ضیاعه و من ترک دینا فعلى دینه (52) ; هر کس کشتزارى بر جاى نهد, محافظت از آن به عهده من است و هر کس مدیون بمیرد, اداى دینش وظیفه من است.))
و باز مى فرماید:((هر بدهکارى که نزد والى یى از والیان مسلمین برود و براى والى یى روشن شود که او در اداى دینش ناتوان است, در این جا بر والى مسلمین است که دین او را از اموال مسلمین اداکند.))(53)
همین طور براى فراهم کردن مقدمات ازدواج جوانان, از بیت المال استفاده مى کرد مثلا پیامبر(ص) از اموال خمس ـ که در اختیار حضرت بود ـ هزینه ازدواج عبدالمطلب بن ربیعه و فضل بن عباس را پرداخت کرد.(54)
O مسئولین بیت المال
پیامبر اکرم(ص) مسئولین بیت المال را بر اساس دارا بودن تقوا انتخاب مى کرد; از این رو هنگام ابلاغ حکم مسئولیت به آن ها بر حفظ تقوا در تمام موارد,تإکید مى کرد. همان طور که در عهد نامه خود به عمرو بن حزم, هنگام گسیل داشتن وى به استاندارى یمن و مدیریت بیت المال, او را به رعایت تقوا در انجام وظایفش سفارش مى کند.(55)و زهد و پاکدامنى از طمع را که زمینه رعایت حقوق بیت المال و صاحبان حق است, شرط مسئولین بیت المال مى داند.
بر شایسته سالارى که از اصولى ترین شرایط براى انتخاب عاملان و کارگزاران است, تإکید فراوان مى کند. چنانچه در سیره آن حضرت آمده است که از میان تمام مسلمان ها جوان بیست ساله اى را به نام عتاب بن اسید براى فرماندارى مکه برگزید و فرمانى برایش صادر کرد و به او فرمود:((یا عتاب تدرى على من استعملتک؟ على اهل الله عزو جل و لو اعلم لهم خیرا منک استعملته علیهم(56);اى عتاب! آیا مى دانى تو را فرماندار کدام گروه قرا دهم؟بر اهل الله عزوجل (تو را بر اهل حرم خدا و ساکنان مکه والى نمودم. و اگر در میان مسلمانان کسى را براى این مقام شایسته تر از تو مى یافتم این کار را به او مى سپردم)).
همان طور که مى فرماید: ((من استعمل عاملا من المسلمین و هو یعلم إن فیهم من هو اولى بذلک منه و إعلم بکتاب الله و سنه نبیه, خان الله و رسوله و جمیع المسلمین ;(57) هر کس کارگزارى از مسلمین را به کار بگیرد و حال آن که مى داند در بین مسلمانان کسى هست که از او شایسته تر و داناتر به کتاب خدا و سنت رسولش است, به خداوند و رسول او و تمام مسلمانان خیانت کرده است.))
پى نوشت ها:
1 ـ المنجد و لغت نامه دهخدا, واژه بیت المال; دائره المعارف تشیع, ج 3, ص 553, احمد صدر حاج سید جوادى و..., موسسه ى دائره المعارف تشیع, 1369, 4 جلدى و دائره المعارف الاسلامیه, ج 4, ص 379, محمد ثابت الفندى, انتشارات جهان, تهران
2 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید,ج 7, ص36, دارالاحیإ الکتب العربیه, 1378هـ . ق.
3 ـ الغارات, ج 1, ص 47, ابواسحاق کوفى, انجمن آثار ملى, 1354 ش.
4 ـ فروع الکافى, ج 8, ص 51, محمد بن یعقوب کلینى, دارالاضوإ, بیروت.
5 ـ وسائل الشیعه, ج 11, ص 8, شیخ حر عاملى, مکتبه الاسلامیه, تهران, 1363 ش,20 جلدى.
6 ـ بحارالانوار, ج 51, ص 84, محمد باقر مجلسى, داراحیإ التراث العربیه, بیروت.
7 ـ جواهر الکلام, ج 16, ص 116, شیخ محمد حسن نجفى, داراحیإ التراث العربى و مستمسک العروه الوثقى, ج 9, ص 596.
8 ـ انفال / 1.
9 ـ جواهر الکلام, ج 16, ص 117 و تحریرالوسیله, ج 1, ص 368, امام خمینى(ره).
10 ـ انفال / 41.
11 ـ تحریر الوسیله, ج 1, ص 356 .
12 ـ مبانى حکومت اسلامى, ص 689, جعفر سبحانى, انتشارات توحید, قم.
13 ـ وسائل الشیعه, ج 6, ص 34.
14 ـ توبه / 29.
15 ـ زمین در فقه اسلامى, ص 99.
16 ـ فروغ ابدیت,جعفر سبحانى, دفتر تبلیغات اسلبامى, قم, ج 2, ص 263.
17 ـ همان, ص 264.
18 ـ جواهر الکلام, ج 16, ص 116.
19 ـ حشر / 6 و 7.
20 ـ اسرإ / 26.
21 ـ فروغ ابدیت, ج 2, ص 272.
22 ـ عبقریه الاسلام فى اصول الحکم, ص 43 و 44, منیر عجلایى, دارالنفائس ,بیروت.
23 ـ التراتیب الاداریه, ج 1, ص 410, عبدالحى کتابى, دارالکتب العربى, بیروت.
24 ـ عبقریه الاسلام..., ص 44, و فتوح البلدان, ص 81.
25 ـ فروغ ابدیت, ج 2, ص 261,
26 ـ الطبقات الکبرى, ج 2, ص 18, محمد بن سعد, دارالصادر, بیروت.
27 ـ المواعظ و الاعتبار, ج 1, ص 148, احمد مقریزى, دارالصادر, بیروت .
28 ـ فروغ ولایت, ص 348, جعفر سبحانى, انتشارات صحیفه, 1368 ش.
29 ـ فروغ ابدیت, ج 1, ص 514.
30 ـ وسایل الشیعه, ج 6, ص 3.
31 ـ الطبقات الکبرى, ج 1, ص 270.
32 ـ وسایل الشیعه, ج 6, ص 13.
33 ـ سیره ى ابن هشام, ج 3, ص 373.
34 ـ فروغ ابدیت, ج 2, ص 261.
35 ـ وسایل الشیعه, ج 6, ص 13.
36 ـ همان, ج 11, ص 341.
37 ـ ناسخ التواریخ, ج 3, ص 159, محمدتقى سپهر, مکتبه الاسلامیه, تهران, 1363 ش, 6 جلدى.
38 ـ وسایل الشیعه, ج 6, ص 12.
39 ـ صحیح مسلم, ج 8, ص 134, مسلم بن حجاج نیشابورى, دارالفکر, بیروت.
40 ـ مکاتیب الرسول, ج 1, ص 21 و 22.
41 ـ تاریخ سیاسى اسلام, ص 16, رسول جعفریان.
42 ـ تاریخ تمدن اسلام, ج 2, ص 219, جرجى زیدان,امیرکبیر,تهران, 1369 ش, 5 جلدى.
43 ـ التراتیب الاداریه, ج 1, ص 411.
44 ـ مستدرک الوسائل, ج 17, ص 114, آل البیت.
45 ـ تهذیب الاحکام, ج 7, ص 152, دارالکتب الاسلامیه.
46 ـ مسند احمد بن حنبل, ج 4, ص 38, دارالصادر, بیروت.
47 ـ الاحکام السلطانیه, ج 2,ص 222, محمد بن حسین فرإ, دفتر تبلیغات اسلامى, قم.
48 ـ صحیح بخارى, ج 3, باب النکاح.
49 ـ ر.ک: لغه الاداریه العامه فى صدرالاسلام, عبدالسمیع سالم الهراوى, مصر, 1986 م.
50 ـ فتوح البلدان, ص 32.
51 ـ البدایه و النهایه, ج 4, ص 362.
52 ـ وسایل الشیعه, ج 13, ص 92.
53 ـ الشئون الاقتصادیه فى نصوص الکتاب و السنه, ص 502, جعفر هادى, کتابخانه امام امیرالمومنین على(ع), اصفهان.
54 ـ تفسیر نمونه, ج 7, ص 185.
55 ـ فتوح البلدان, ص 81.
56 ـ اسد الغابه, ج 3, ص 358, ابن اثیر, دار احیإ التراث العربى, بیروت.
57 ـ الغدیر, ج 8, ص 291, عبد الحسین امینى, دارالکتب العربى, بیروت و سنن کبرى, احمد بیهقى, ج 10, ص 118, دارالفکر, بیروت.