آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

اشخاص زیادى ادعاى پیروى, همراهى و محبت به اهل بیت(علیهم السلام) را دارند اما مشقات و سختى هاى فراوان راه ولایت عده اى را از ادامه دادن سیر در این راه منصرف مى سازد. عده ى کمى هم هستند که تحت هر شرایطى از پیروى اهل بیت(علیهم السلام) دست برنمى دارند. میثم تمار, کمیل بن زیاد, عمروبن حمق خزاعى و سلیم بن قیس هلالى از این دسته اند.(1)
اصل و نسب سلیم
نامش سلیم و پدرش قیس است. کنیه اش اباصادق(2) و قبیله اش بنى هلال بن عامر است. قبیله بنى هلال در جنوب شرقى مکه سکونت داشت. نسب این قبیله از طریق عدنان... و اسماعیل(ع) به حضرت ابراهیم خلیل الله(ع) مى رسد. نسب پیامبر اکرم(ص) نیز از طریق عدنان... و اسماعیل(ع) به ابراهیم خلیل الله(ع) مى رسد.(3)
تولد
سلیم دوسال قبل از هجرت, در اطراف کوفه چشم به جهان گشود. او خردسالى خود را در کوفه سپرى کرد. و از سواد خواندن و نوشتن برخوردار شد. او 12 ساله بود که حضرت محمد(ص) رحلت کرد.(4)
صحابى ائمه
سلیم از اصحاب امام على, امام حسن, امام حسین و امام سجاد(علیهم السلام) بود. وى فرزند خردسال امام سجاد(ع), را نیز ملاقات کرد. عده اى او را از اصحاب امام باقر(ع) شمرده اند.(5)
سلیم در عصر حکومت عمر و عثمان
در 17 سالگى وارد مدینه شد. او که از احادیث نبوى در شإن ومنزلت اهل بیت(علیهم السلام) بى اطلاع نبود, وقتى با ورود به مدینه جدایى فاحش قرآن و عترت را مشاهده کرد, به سختى آزرده گشت و به دامان پاک امام على(ع) پناه برد و همراه و شیفته آن حضرت شد.(6)
غاصبان خلافت نشر احادیث پیامبر(ص) را که متمم و مکمل قرآن بود, به ضرر خود مى دیدند. لذا نشر احادیث بعداز رحلت حضرت محمد(ص) با عکس العمل شدید خلفا مواجه شد. اولین قدم را ابوبکر برداشت و 500 حدیثى که جمع آورى کرده بود, آتش زد. خلیفه دوم شعارش این بود: قرآن ما را بس است. بدین ترتیب او نیز به شدت مانع از فعالیت محدثان شد. در زمان عثمان این فرهنگ زشت تثبیت شد و به اوج خود رسید. لذا محدثان و اصحاب پیامبر اکرم(ص) به زندان افتادند, شکنجه شدند و تبعید گشتند. عبدالله بن مسعود, در جواب جوانى که سوال کرد: ائمه چند نفرند؟ گفت: مدت هاست که کسى سوالى از من نپرسیده است!
اولین کتاب شیعه
سلیم با ورود به مدینه و مشاهده جو حاکم, تإلیف کتابش را آغاز کرد.بعضى کتاب سلیم را اولین کتاب اسلام دانسته اند. اما مسلم است که اولین کتاب مکتب شیعه, کتاب سلیم است. او احادیثش رامخفیانه جمع آورى مى کرد.
شبهه
کتاب سلیم اولین کتاب شیعه نیست. زیرا مصحف حضرت فاطمه(س) و تفسیر قرآن امیرمومنان على(ع) قبل از کتاب سلیم نوشته شده است.
جواب: منظور از اولین کتاب شیعه کتابى است که یکى از مردم عادى نوشته است, نه یکى از معصومین.(7)
اساتید
سلیم 23 سال از محضر بزرگ ترین معلم بشریت بعد از نبى اکرم(ص), یعنى على(ع) استفاده کرد. او همچنین از محضر بزرگانى چون سلمان فارسى, ابوذر, جابربن عبدالله انصارى, عبدالله بن جعفرطیار, ابن عباس, عمار, برإبن عازب, ابوسعیدالخدرى و... استفاده کرد.(8)
شاگردان
شاگردان سلیم عبارتند از: ابان بن تغلب, ابان بن خلف, ابراهیم بن عثمان, ابراهیم بن عمر الیمانى, ابان بن ابى عیاش و...(9)
احادیث سلیم
سلیم احادیث بسیارى را درفقه نقل کرده است. مسائل مهم زمان پیامبر اکرم(ص) نیز در کتاب سلیم آمده است. او حادثه بزرگ غدیر خم, احتضار پیامبراکرم(ص), مانع شدن عده اى از وصیت آن حضرت, سقیفه و غصب خلافت را از زبان شاهدان نقل کرده است.
سلمان فارسى درسال 16 ه' .ق به مدائن رفت. سلیم براى نوشتن احادیث پیامبر(ص) و حوادث عصر آن حضرت که سلمان به خاطر سپرده بود, بارها به مدائن سفر کرد.
سلیم در موسم حج با ابوذر به مکه رفت و خطبه آتشین ابوذر در کنار کعبه را نوشت. وى در سال 34 ه' .ق که ابوذر به ربذه تبعید شد, به آن جا سفر کرد تا احادیث بیش ترى از صحابى رسول خدا بشنود.(10)
از او نزدیک به 850 روایت به دست ما رسیده است که بخشى از آن ها در کتابش آمده است و بخش دیگرى از احادیثش را دیگران نقل کرداند.(11)
سلیم درزمان حکومت امام على(ع)
سلیم که جهاد علمى خودش را تا آن موقع به خوبى انجام داده بود, لباس رزم پوشید. در جنگ جمل, در خط مقدم سپاه امیرالمومنین(ع) قرار گرفت و گوشه هایى از این جنگ را در کتابش نوشت.
سلیم در سال هاى 36 ـ 38 ه' .ق مکاتباتى که بین معاویه و امام على(ع) رد و بدل شد, را نوشت. او در جنگ نیز شرکت کرد و حوادث آن را نوشت.
او در ذکر وقایع سال 38 ه' .ق شهادت محمدبن ابى بکر را ذکر مى کند و مى گوید: در همین سال, طفلى را نزد امیرالمومنین(ع) دیدم که سجاد(ع) بود.
سلیم در سال 40 ه' .ق در جنگ نهروان شرکت جست. در رمضان همان سال بود که بزرگ ترین مصیبت عمر خویش را دید که شهادت حضرت على(ع) بود. او تا آخرین ساعات در کنار حضرت على(ع) ماند و وصیت امیرمومنان به فرزندش امام حسن(ع) را نوشت. (12)
سلیم در عصر سه امام دیگر
بعد از صلح امام حسن(ع) معاویه تمام تلاش خود را در راستاى ترویج روش خلفاى سه گانه به کاربست و مانع نقل احادیث شد. معاویه علاوه برآن, به جعل احادیث کذب پرداخت و مانع روشن شدن حقایق گشت. سلیم بعد از شهادت حضرت على(ع) به جمع اصحاب امام حسن(ع) پیوست و صلح امام حسن(ع) با معاویه را نگاشت. امام حسن(ع) بعد از صلح به مدینه رفت و او در کوفه ماند. او در سال 50 ه' .ق که معاویه از مردم مدینه, بخصوص از قیس بن سعدبن عباده بیعت مى گرفت, به مدینه سفر کرد که سفرش با شهادت غریبانه و مظلومانه امام حسن(ع) مصادف شد. اوبه خاطر جو مسموم جامعه تصمیم گرفت کتابش را از بین ببرد, اما بعد پشیمان شد.(13)
بعد از شهادت امام حسن(ع) او از اصحاب و یاران امام حسین(ع) گشت. در سال 58 ه' .ق دو سال قبل از مرگ معاویه, با امام حسین(ع) به حج رفته و خطبه آن حضرت را در ((منى)) نقل کرد. این سخنرانى اولین جرقه انقلاب امام حسین(ع) بود.(14)
از سرنوشت سلیم در جریان قیام امام حسین(ع) و قیام مختار چیزى در دست نیست, اما مورخان احتمال زیاد مى دهند که در آن سال ها در زندان هاى عبیدالله بن زیاد اسیر بوده باشد.
سلیم بعداز خلاصى از زندان, به امام زین العابدین(ع) پیوست و امام باقر(ع) را که هفت سال یا بیش تر داشت, ملاقات کرد.(15) او همچنان بین کوفه و مدینه در رفت و آمد بود, تا این که حجاج در سال 75 ه' .ق از طرف عبدالملک به کوفه آمد و حاکم آن جا شد. حجاج فورا سراغ سلیم را گرفت. سلیم که جان خود را در خطر دید, از کوفه گریخت و به طرف ایران آمد و در شهر نوبندجان فارس (نوبندگان ممسنى) به ابان بن ابى عیاش, که احتمالا نسبتى با او داشت, پناه برد. ابان در آن زمان جوان 14 ساله اى بود که مى توانست قرآن بخواند. او از سلیم سوالاتى راجع به حوادث صدر اسلام و جنگ هاى پیامبرگرامى اسلام(ص) مى پرسید و سلیم جوابش را مى داد. بعد از مدتى که باهم کاملا آشنا شدند, سلیم به ابان گفت: آنچه را دوست داشتم, در تو دیدم. لذا کتابم (با ارزشمندترین چیزى که دارم) را به تو مى دهم, به شرط این که:
1 ـ تا زنده ام به کسى, چیزى نگویى.
2 ـ بعد از مرگم, از این کتاب فقط براى شیعیان و محبان على(ع) حدیث بخوانى.
3 ـ هرگاه احساس کردى حادثه اى مى خواهد برایت اتفاق بیفتد, کتاب را به یکى از شیعیان راستین على(ع) بدهى.
ابان شرایط را پذیرفت و سلیم یک بار از اول کتاب تا آخرش را خواند تا ابهامى باقى نماند. سپس کتاب را به ابان داد.(16)
سرنوشت کتاب سلیم
ابان کتاب را از سلیم گرفت و به وصیت هاى او عمل کرد و در حفظ آن کوشید. روایاتى را هم خودش بر صفحات کتاب افزود و یک ماه قبل از مرگش, در عالم رویا سلیم را درخواب دید که مى گفت: اى ابان! تو چند روز دیگر خواهى مرد. درباره امانتى من از خدا بترس! مبادا آن کتاب ضایع شود و به آنچه به من قول داده اى, عمل نکنى؟! این کتاب را به دست یکى از شیعیان امیرالمومنین على(ع) بده و به قولت وفاکن.
ابان از خواب برخاست و طبق هر روز, بیرون رفت و عمربن اذینه را ملاقات کرد و کتاب را به او داد و یک ماه بعد در گذشت.
عمربن اذینه کتاب را در دسترس هفت نفر از صحابى معصومین(علیهم السلام) از جمله: محمدبن بن ابى عمیر, حمادبن عیسى و... قرار داد, تا از روى آن بنویسند. این کتاب سلسله وار نقل شده, تا اکنون به دست ما رسیده است. از این کتاب 10 نسخه در کتابخانه هاى ایران, عراق و هند موجود است. این کتاب سه بار مورد تحقیق علما قرار گرفت و مکررا چاپ شد و همچنین سه بار به زبان فارسى مورد تحقیق قرار گرفت و بارها چاپ شد. یک بار نیز به زبان اردو ترجمه شد. از این کتاب بیش از 135 نفر حدیث نقل کرده اند که نشانگر اعتبار فراوان آن است.(17)
این کتاب به اسم هاى مختلفى نام گذارى شده است. مشهورترین نامش ((کتاب سلیم)) است. ((اسرار آل محمد(علیهم السلام))) و ((کتاب السقیفه)) نامه هاى دیگر آن است.(18)
سلیم و کتابش از دیدگاه معصومین(علیهم السلام)
سلیم خطاب به امیرالمومنین(ع) عرض کرد: از خدا بخواهید مرا در دنیا و آخرت از اولیاى شما قرار دهد. آن حضرت فرمود: بارالها! سلیم را از اولیاى ما قرار بده.
حضرت على(ع) به سلیم فرمود: ولایت ما که خداوند معرفت آن را به شما داده و بدین وسیله به شما منت گذارده است, خبره شدن در آن از شناخت طلا و نقره مشکل تر است. عده کمى از امت به آن معرفت دارند. پس خدا را شکرکن و آنچه به تو عطا کرده است, را با سپاسگزارى حفظ کن. خداوند ولایت ما را که تو دارى, فقط به انتخاب شدگان از خلقش مى دهد.(19)
سلیم احادیثى را از کتابش براى امام حسن و امام حسین8 خواند که آن ها در جواب فرمودند: این جا درست است و ما از پدرمان شنیده ایم.
ابان بن ابى عیاش مى گوید: بعد از مرگ سلیم, به بصره رفتم وحسن بصرى را دیدم. کتاب را مخفیانه به او نشان دادم. مقدارى از کتاب را خواند و گفت: سلیم درست نوشته است, من هم این احادیث را از امیرالمومنین(ع) شنیده ام. بعد از آن, به مکه و مدینه رفتم و به خدمت امام زین العابدین(ع) رسیدم. ابوالطفیل و عمر بن ام سلمه, دو نفر از صحابه رسول خدا(ص) هم درحضورش بودند, سه روزمتوالى کتاب را به ابوالطفیل و عمربن ام سلمه دادم و آن ها کتاب را نزد امام سجاد(ع) خواندند. در پایان روز سوم, آن حضرت فرمود: سلیم راست گفته است و این ها احادیث ماست و به آن ها علم داریم. ابوالطفیل و عمربن ام سلمه نیز گفتند: همه این احادیث را از زبان پیامبر(ص), على(ع) و سلمان و... شنیده ایم.
ابان حدیثى از احادیث کتاب سلیم را براى امام باقر(ع) و امام صادق(ع), جداگانه خواند و هر دو امام فرمودند: سلیم راست گفته است.(20)
امام صادق(ع) در مورد کتاب سلیم مى فرماید: اگر شیعیان ما کتاب سلیم را نداشته باشند, مثل این است که چیزى از احکام ما را نمى دانند. کتاب سلیم الفباى شیعه و سرى از اسرار آل محمد است.(21)
سلیم و کتابش از دیدگاه بزرگان
ابان بن ابى عیاش: هیچ کس را مثل او بزرگوار, متواضع و ناراحت از شهرت اسمى ندیدم. او پیرمردى متعبد و نورانى بود.(22)
نجاشى: او از اصحاب حضرت على(ع) و صاحب کتاب مشهورى است.(23)
شیخ طوسى: او هماره همراه حضرت على(ع) بود.(24)
على بن احمدالحقبقى: او از اصحاب خاص حضرت امیرالمومنین(ع) بود.(25)
علامه مامقانى: او از اصحاب حضرت على(ع) و از علماى مشهور عامه و خاصه است.
علامه حلى: او در فن خود مجتهد بود.(26)
میرزا محمدباقر خوانسارى: اواز یاران اهل بیت(علیهم السلام), از کسانى بود که به ائمه عشق مى ورزیدند, از اصحاب خاص امیرمومنان(ع) بود; نزد ائمه بى نهایت محبوب بود و مکانى رفیع داشت و به منزله ارکان اربعه بود. او در دین خود محکم و استوار بود.(27)
کشى: به صحت کتابش شهادت مى دهم.(28)
علامه امینى: او یکى از تابعین کبیر و کسى است که شیعه و غیر شیعه به او و کتابش استناد مى کنند. او مورد اعتماد بزرگانى چون حکانى است.(29)
نعمانى: کتاب سلیم اصلى از اصول است.(30)
قاضى بدرالدین سبکى و ابن ندیم, از علماى بزرگ اهل سنت: کتاب سلیم اولین کتابى است که در شیعه پیدا شده است.(31)
شیخ صدوق, کلینى, ابن بابویه, علامه مجلسى, شیخ بهائى, محدث نورى, شیخ مفید, شیخ حرعاملى, ابن شهرآشوب, طبرسى و... ضمن نقل حدیث, او را مورد اعتماد و ثقه مى دانند.
چند گل از گلستان روایاتش
1 ـ سلیم مى گوید: به مقدادگفتم: بهترین فضیلتى که از پیامبر(ص) راجع به على(ع) شنیده اى, بگو. مقداد گفت: از پیامبر(ص) شنیدم که فرمود: ((على حاکم و قاضى این امت است. راه مستقیمى است که براى نجات از گمراهى مى توان به آن پناه برد و از کوردلى بیدار گشت. به وسیله او مى توان از ترس درامان بود و از مرگ (دل) به او پناه برد. و به وسیله او گناهان محو و ظلم و ستم دفع مى شود. و رحمت مىآید. او چشم بیناى خدا و گوش شنوا و زبان گویاى خدا در میان خلق خداست. او طناب قوى و محکم خداوندى است و ریسمان مورد اعتماد خداست که پاره شدن ندارد. او دژ خداوند است که هرکس وارد آن دژ شد, درامان است. على وسیله هدایت خداوند و پل صراط در قیامت است. (همه اعمال با او سنجیده مى شود.) هرکه او را بشناسد, به سوى بهشت و نجات راه پیدا مى کند و هرکه او را انکار کند, با صورت به آتش مى افتد.))(32)
2 ـ سلیم از ابن عباس نقل مى کند: روزى پیامبر(ص) درحضور جمعى, سرنوشت اهل بیت خود را مى گفت; تا این که على(ع) درحالى که مى گریست, از جا برخاست و فرمود: پدر و مادرم فداى تو! یا رسول الله! آیا شما نیز کشته مى شوید؟
فرمود: ((آرى. من با زهر شهید مى شوم و تو با شمشیر. محاسنت از خون سرت خضاب خواهد شد. پسرم, حسن با زهر و حسینم با شمشیر کشته خواهند شد. او را طغیانگر, فرزند طغیانگر و زناکار, فرزند زناکار خواهد کشت.(33)
3 ـ سلیم از امام على(ع) نقل مى کند که فرمود: نفاق برچهار چیز استوار است:
1 ـ هوس رانى
2 ـ تسامح
3 ـ کینه توزى
4 ـ طمع(34)
وفات
سلیم بعد از عمرى تلاش و پیکار در میدان هاى جنگ و فعالیت در عرصه هاى فرهنگى, در سال 76 ه' .ق در 78 سالگى, در شهر نوبندجان فارس به دیار باقى شتافت و ظاهرا در همان جا به خاک سپرده شد.(35)
عده اى از مورخان فوت او را در سال 90 ه' .ق مى دانند.(36)
پى نوشتها:
1 ـ قهرمانان اسلام, ج 1, ص 152.
2 ـ رجال نجاشى, ص 8.
3 ـ موسوعه قبائل العرب, ج 2, ص 3.
4 ـ کتاب سلیم, ج 1, ص 44.
5 ـ تنقیح المقال فى احوال الرجال, ج 2, ص 52.
6 ـ کتاب سلیم, ج 1, ص 46.
7 ـ اسرار آل محمد(ص) ترجمه انصارى, ص 28.
8 ـ همان, ص 4.
9 ـ معجم رجال الحدیث, ج 8, ص 221.
10 ـ کتاب سلیم, ج 1, ص 47.
11 ـ معجم رجال الحدیث, ج 8, ص 221.
12 ـ کتاب سلیم, ج 1, ص 47.
13 ـ تنقیح المقال, ج 2, ص 52.
14 و 15 ـ الغدیر, ج 1, ص 198.
16 ـ تنقیح المقال, ج 2, ص 53.
17 ـ اسرار آل محمد(ص), ص 38.
18 ـ الغدیر, ج 1, ص 81.
19 ـ اسرار آل محمد, ص 10.
20 ـ رجال الکشى, ص 104 و بحارالانوار, ج 36, ص 273.
21 ـ تنقیح المقال, ج 2, ص 53.
22 ـ رجال علامه حلى, ص 83 و اسرار آل محمد(ص), ص 9.
23 ـ رجال نجاشى, ص 8.
24 ـ رجال طوسى, ص 91.
25 ـ رجال علامه حلى, ص 83.
26 ـ تنقیح المقال, ج 2, ص 53.
27 ـ روضات الجنات, ج 4, ص 66.
28 ـ رجال علامه حلى, ص 83 و رجال الکشى, ص 104.
29 ـ الغدیر, ج 1, ص 66.
30 ـ تنقیح المقال, ج 2, ص 53.
31 ـ اسرار آل محمد, ص 9.
32 ـ بحارالانوار, ج 16, ص 84 و اسرار آل محمد(ص), ص 240.
33 و 34 ـ اسرار آل محمد(ص), ص 222.
35 ـ همان, ص 29.
36 ـ همان و الغدیر, ج 1, ص 81.

تبلیغات