آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

من گمان مى کنم بزرگ ترین شعار ما در سالى که در پیش داریم, مى تواند ((وحدت ملى)) و ((امنیت ملى)) باشد. این براى ما دو شعار اساسى است. ((وحدت ملى)) همان چیزى است که مى تواند پشتوانى همه ى تلاش هاى دولتمردان و مسوولان و مبارزان و دلسوزان این کشور و این انقلاب باشد.
بدون وحدت ملى, این کشور بزرگ ترین نیروى خود و مایه ى عظمت خودش را نخواهد داشت...
و دیگر ((امنیت ملى)) است. اگر امنیت نباشد, اقتصاد هم نیست. تلاش براى سازندگى و براى افتخار آفرینى هم نیست. ناامنى بزرگ ترین خطرى است که یک ملت را تهدید مى کند.
اگر به بعضى از ملت هاى دیگر نگاه کنید و ببینید که در زیر آوار ناامنى, چه مشکلاتى برایشان به وجود آمده و امنیتى که ما در طول سال هاى گذشته داشتیم, چه فرصت هاى خوبى را در اختیار ملت ایران قرار داده است, آن وقت اهمیت امنیت ملى براى کشور و مردم ما آشکار خواهد شد.
از بیانات مقام معظم رهبرى در پیام نوروز سال 1379
مقام معظم رهبرى حضرت آیه الله خامنه اى در پیام نوروزى سال 1379 ه'.ش. به جهت این که هم در آغاز این سال عید غدیر خم قرار دارد و هم در پایان این سال. این سال را سال امام على(ع) نامگذارى نمودند. آن هم با دو شعار اساسى ((وحدت ملى)) و ((امنیت ملى)).
به همین مناسبت نوشتارى را که در پیش رو دارید, تحت عنوان.
((امام على(ع) و امنیت ملى)) تقدیم خوانندگان گرامى مى گردد.
ما در این نوشتار سخن را در پنج فراز پى مى گیریم.
فراز اول: مفهوم امنیت و امنیت ملى.
فراز دوم: جایگاه امنیت در فرهنگ اسلامى.
فراز سوم: ابعاد امنیت در کلام امام على(ع).
فراز چهارم: امام على(ع) و پایه هاى امنیت ملى.
فراز پنجم: موانع تحقق امنیت ملى از منظر امام على(ع).
فراز اول: مفهوم امنیت و امنیت ملى:
واژه ى ((امنیت)) مإخوذ از ریشه ى ((امن)) به معناى بى بیمى, ایمنى, در امان بودن و ایمن شدن است(1). این ویژگى در شرایطى حاصل مى شود که تهدید و خطرى وجود نداشته باشد.
برخى در معناى لغوى ((امنیت)) نوشته اند:
((امنیت در لغت, حالت فراغت از هرگونه تهدید یا حمله و یا آمادگى براى رویارویى با هر تهدید و حمله را گویند.))(2)
اما در اصطلاح حقوقى و سیاسى به معناى مصونیت از تعرض و تصرف اجبارى و بدون رضایت است. و نیز در این باره گفته شده است که ((امنیت)) در عرف سیاسى و حقوقى به این معنا است که افراد جامعه, هراسى و بیمى نسبت به حقوق و آزادىهاى مشروع خود نداشته باشند و به هیچ وجه حقوق آنان به مخاطره نیفتد و هیچ عاملى, حقوق مشروع آنان را تهدید ننماید.(3)
امنیت در اصطلاح سیاسى و حقوقى به صورت ((امنیت فردى)), ((امنیت اجتماعى)), ((امنیت ملى)) و ((امنیت بین المللى)) به کار برده مى شود.
((امنیت فردى)):
عبارت است از: حالتى که در آن فرد فارغ از ترس آسیب رسیدن به جان یا مال و یا آبروى خود یا از دست دادن آن ها زندگى کند.
((امنیت اجتماعى)):
عبارت است از: حالت فراغت همگانى از تهدیدى که کردار غیر قانونى دولت یا دستگاهى, یا فردى, یا گروهى در تمامى یا بخشى از جامعه پدید آورد.
((امنیت ملى)):
حالتى است که ملتى فارغ از تهدید از دست دادن تمام و یا بخشى از خاک, جمعیت و یا دارایى خود به سر برد.
((امنیت بین المللى)):
مراد از امنیت بین المللى حالتى است که در آن قدرت ها درحالت تعادل و توازن و بدون دست یازى به قلمرو یکدیگر به سر برند و وضع موجود در خطر نیفتد.
هرگاه یکى از قدرت ها از محدوده ى خود پا فراتر گذارد, از لحاظ قدرت یا قدرت هاى مخالف و رقیب, امنیت بین المللى در خطر افتاده است.
اعلان خطر نسبت به امنیت بین المللى همواره به معناى آن است که خطر درگیرى جنگ در میان است.(4)
لیکن ما در این نوشتار, از میان این اقسامى که درباره ى امنیت بیان شد, تنها در مورد ((امنیت ملى)) سخن را پى مى گیریم.
گفتارى توضیحى در مورد امنیت ملى:
درباره ى مفهوم ((امنیت ملى)) از سوى دانشیان علوم سیاسى و حقوق تعریف هاى گوناگونى بیان شده است. ما به جهت رعایت اختصار و پرهیز از اطاله ى کلام, از بیان یکایک تعریف ها و توضیح ها ى مفهومى در این مورد, خوددارى مى کنیم, لیکن یکى از بهترین تعریف ها را متذکر مى شویم.
شاید بهترین تعریفى که بتوان از ((امنیت ملى)) ارائه داد, این تعریف است:
که بگوییم: ((امنیت ملى عبارت است از:
((توانایى یک ملت براى حفاظتت از ارزش هاى داخلى در مقابل تهدیدات خارجى یا به عبارت دیگر: امنیت ملى عبارت است از این که کشورها چگونه سیاست ها و تصمیمات لازم را براى حمایت از ارزش هاى داخلى و در مقابل تهدیدات خارجى, اتخاذ مى کنند.))(5)
اگر خطر مجموعه ى افراد ملت را تهدید کند, در واقع ((امنیت ملى)) در معرض خطر قرار گرفته است.
اگر خطر, حکومتى را که برخاسته ى از آرا و پشتوانه ى مردمى است تهدید کند, و یا خطر اشغال نظامى و تجزیه ى خاک, همه یا بخشى از سرزمین آن مملکت را تهدید کند, در این صورت هم ((امنیت ملى)) به خطر افتاده است.
و نیز اگر فرهنگ و ارزش هاى مردم یک سرزمین به خطر بیافتد, باز هم ((امنیت ملى)) به خطر افتاده است.
چهار نکته در امنیت ملى:
در امنیت ملى توجه به چند نکته حائز اهمیت است.
نکته ى اول: سه ضلع در امنیت ملى:
ایمنى و مصونیت از تعرض به سه چیز: ((مردم)), ((کشور)) و ((حکومت مردمى)) در
((امنیت ملى)) مطرح است. تعرض به هر یک از این سه یعنى: مردم, کشور و حکومت برخاسته ى از آراى مردمى, تعرض به امنیت ملى است.
بنابراین, حفظ و برقرارى امنیت ملى به حفظ و برقرارى این سه رکن وابسته است. بدون امنیت در این سه رکن, تحقق امنیت ملى, همانند آب در هاون کوفتن, خیالى بیش نیست.
نکته ى دوم: توانایى هاى یک کشور:
امنیت ملى در هر کشورى وابسته به توانایى هاى آن کشور در سه بعد ((طبیعى)), ((بهره بردارى)), و ((استراتژیک)) است. به بیان دیگر: مجموع توانمندىهاى هر کشور در سه ظرفیت: ((ظرفیت طبیعى)), ((ظرفیت بهره بردارى)), و ((ظرفیت استراتژیک)), امنیت آن کشور را تشکیل مى دهند.
ظرفیت طبیعى:
مراد از ظرفیت طبیعى همان ((ژئوپلیتیک)) یک کشور است. ژئوپلیتیک هر کشور را باید عامل نسبتا طبیعى در مباحث امنیتى به شمار آورد که نقش مهمى در آسیب پذیرى یا توانمندىهاى یک کشور براى تحصیل امنیت ایفا مى کند.
این ظرفیت از دو بخش به اصطلاح ((سخت افزارى)) و ((نرم افزارى)) تشکیل شده است.
مراد از بخش ((سخت افزارى)) همان مقررات تاریخى, منابع طبیعى, نوع آب و هوا, موقعیت جغرافیایى به ویژه موقعیت جغرافیاى سیاسى و مانند این امور است.
مانند این که در کشور ما, ایران, وجود نفت و موقعیت ویژه ى تنگه ى هرمز دو فاکتور مهم در این زمنیه است.
اما بخش نرم افزارى: مراد از بخش نرم افزارى, دستیابى بشر به فن آورىهاى پیشرفته است که با آن مى توان بر ضعف ها و کاستى هاى طبیعى فائق آمد; مانند این که اگر کشور در بعد سخت افزارى, از بى آبى رنج مى برد, مى توان با دستیابى به فن آورى پیشرفته ابرها را بارور نمود و باران مصنوعى پدید آورد, و آن ضعف طبیعى را جبران کرد.
و یا این که سرزمینى که در بعد سخت افزارى از معادن نفت محروم است, به کمک دانش بشرى به انرژىهاى جایگزین دست یافت و به مدد فن آورى نوین, از حداقل امکانات, حداکثر استفاده را نمود.
ظرفیت بهره بردارى:
همیشه بین توانمندىهاى کشورها که به صورت استعداد و بالقوه موجود است و بین توانمندىهاى آن که به شکل بالفعل و در منصه ى ظهور قرار دارد, تفاوت است. ممکن است کشورى از معادن نفت سرشارى بهره مند باشد, ولى ظرفیت بهره بردارى آن ناچیز باشد. در بهره بردارى و بالابردن ظرفیت آن باید سرمایه گذارى لازم صورت گیرد و نیز دانش لازم را داشته باشد.
در امنیت ملى, ظرفیت بهره بردارى نقش دارد. نه ظرفیت بالقوه.
دولت ها مى کوشند تا فاصله ى بین ظرفیت بالقوه و ظرفیت بهره بردارى را بکاهند و بدین وسیله ضریب امنیت ملى را افزایش دهند.
ظرفیت استراتژیک:
مراد از ظرفیت استراتژیک, توانایى یک نظام حکومتى براى تهیه و اجراى سیاست هاى کلانى است که بتواند مسیر حرکت دولت را براى چندین سال تعیین نماید.
اگر کشورى نتواند برنامه ریزى دراز مدت داشته باشد و در ظرفیت استراتژیک با مشکل مواجه شود, طبیعى است که ضریب امنیت ملى آن کشور, کاهش پیدا مى کند و نمى تواند براى آسایش و امنیت مردم برنامه ریزى داشته باشد.(6)
نکته ى سوم: تهدیدات خارجى:
در امنیت ملى باید نوعى نگاه بدبینانه به بیگانکان وجود داشته باشد. چون که مصونیت در برابر تهدیدات خارجى و افزایش ضریب اطمینان نسبت به عدم تعرض مایه ى امنیت ملى است.
هر نظام سیاسى مهم ترین وظیفه ى خویش را ایجاد امنیت ملى مى داند و مى کوشد تا با هر نوع تهدیدى که امنیت احاد ملتش را به خطر اندازد, مقابله بنماید.
و این ممکن نیست جز این که نسبت به بیگانگان با احتیاط کنش و واکنش داشته باشد.
این تهدیدات خارجى مورد بحث, تنها تهدیدات نظامى نیست.
بلکه افزون بر آن تهدیدات اقتصادى و فرهنگى را نیز شامل مى شود.
نکته ى چهارم: ارزش هاى داخلى:
ارزش هاى داخلى, یعنى: مجموعه اى از آداب, رسوم, بایدها و نبایدهاى حاکم در هر جامعه ى بشرى. هرجامعه اى یک سرى ارزش هایى دارد که غایات زندگى افراد را معین مى کند, و کنش هاى افراد را به سوى آن هدایت مى کند, طبیعى است که اگر این ارزش ها مورد هجمه قرار بگیرد, امنیت ملى به خطر مى افتد.(7)
فراز دوم: جایگاه امنیت در فرهنگ اسلامى:
امنیت از نیازهاى آغازین, فطرى و ضرورى بشر است. بشر از آغاز تا پایان و در تمامى مراحل و حلقات تاریخ خویش نیازمند به امنیت است. نه تنها امنیت به مانند دیگر نیازهاى اساسى بشر, از جایگاه ویژه اى برخوردار است, بلکه دیگر نیازهاى اساسى بشر در سایه ى امنیت تحقق مى یابد.
امنیت سرآمد همه ى نیازهاى اساسى بشر است.
امنیت در قرآن:
قرآن یکى از اهداف استقرار حاکمیت خدا و استخلاف صالحان و طرح کلى امامت را تحقق امنیت معرفى کرده است:(وعدالله الذین امنوا منکم وعملوا الصالحات لیستخلفنهم فى الارض کمااستخلف الذین من قبلهم ولیمکنن لهم دینهم الذى ارتضى لهم ولیبدلنهم من بعد خوفهم امنا)(8)
به بیان قرآن و به مضمون روایتى که از دو امام باقر(ع) و امام صادق(ع) در تفسیر آیه ى هشتم سوره ى تکاثر رسیده است, امنیت یکى از نعمت هاى بزرگ خداوندى است و در برابر این موهبت بزرگ, انسان ها در روز قیامت پرسیده مى شوند و باید پاسخ دهند:(ثم لتسئلن عن النعیم, قیل هو الامان)(9)
قرآن بیان مى دارد که امنیت به صالحان و آنانى که به قانون احترام مى گذارند, تعلق دارد: (الذین امنوا ولم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن وهم مهتدون)(10)
و نیز به توطئه گران و قانونشکنان هشدار مى دهد که با این روش زندگى از موهبت امنیت محروم مى شوید:(افامن الذین مکروا السیئات)(11)
حال که موهبت امنیت از فاسقان, قانونشکنان و توطئه گران سلب شد, بنابراین باید احساس امنیت, نصیب صالحان و مومنان گردد. قرآن در آیه ى دیگر به این حقیقت تصریح مى کند و آن را یکى از برکات نازله ى خداوندى بر مومنان مى شمارد:(هوالذى انزل السکینه فى قلوب المومنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم)(12)
به جهت جایگاه والاى امنیت در جامعه ى بشرى قرآن دستور مى دهد که در راه خدا و رهایى مستضعفان قیام نمایند و یکى از اهداف و پیامدهاى این حرکت بزرگ را تإمین امنیت بشمار آورند:(وقاتلوهم حتى لاتکون فتنه)(13)
و باز اشاره به همین ارزشمندى و نقش امنیت در جامعه ى بشرى است که قرآن شهر و منطقه ى مسکونى بهره مند از نعمت امنیت را از مثل ها و الگوهاى نیکو قرار داده است: (ضرب الله مثلا قریه کانت امنه مطمئنه)(14)
امنیت در روایات:
پیشوایان معزز اسلام در اهتمام به امنیت بسیار سخن گفته اند.
رسول گرامى اسلام(ص) فرمود: ((نعمتان مکفورتان: الامن والعافیه));(15); ((دو نعمت است که ارزش آن دو بر مردم پوشیده است, یکى نعمت امنیت و دومى نعمت سلامتى. ))
امام صادق(ع) فرمود: ((خمس خصال من فقد منهن واحده لم یزل ناقص العیش, زایل العقل, مشغول القلب: فاولاها صحه البدن والثانیه الامن و...))(16): ((پنج چیز است که حتى اگر یکى از این پنج چیز برقرار نباشد, زندگى ناقص و ناگوار است; عقل نابود مى شود و مایه ى دل مشغولى مى گردد. اولین این پنج چیز سلامتى و دومین آن امنیت است.))
امام على(ع) فرمود: ((من استحکمت لى فیه خصله من خصال الخیر احتملته علیها واغتفرت فقد ماسواها ولااغتفر فقد عقل ولادین, لان مفارقه الدین مفارقه الامن فلایتهنا بحیاه مع مخافه و فقد العقل فقد الحیاه ولا یقاس الا بالاموات.))(17)
((کسى را که آگاه شوم بر یکى از صفات خوب استوار است, مى پذیرم و از نداشتن صفات دیگرش در مى گذرم و صرف نظر مى کنم, ولى از نداشتن عقل و دین چشم نمى پوشم, چون که جدایى از دین, جدایى از امنیت است و زندگى با هراس گوارا نیست و فقدان عقل فقدان زندگى است, زیرا بى خردان فقط با بردگان مقایسه مى شوند و بس.))
و نیز فرمود: یکى از اهداف نهضت حق طلبانه ى پیامبران و اولیاى الهى و فلسفه ى حکومت دینى, برقرارى امنیت است.
امیر مومنان على(ع) در یک سخنرانى شکوه آلود چنین بیان داشت:
((ایتها النفوس المختلفه والقلوب المتشته, الشاهده ابدانهم والغائبه عنهم عقولهم, اظارکم على الحق وانتم تنفرون عنه نفور المعزى من وعوعه الاسد, هیهات ان اطلع بکم سرار العدل او اقیم اعوجاج الحق.
اللهم انک تعلم انه لم یکن الذى کان منا منافسه فى سلطان ولا التماس شىء من فضول الحطام ولکن لنرد المعالم من دینک ونظهر الاصلاح فى بلادک فیامن المظلومون من عبادک و...))(18)
((اى روح هاى پر اختلاف و اى قلب هاى پراکنده, شما که بدن هایتان حاضر و عقل هایتان پنهان است, من شما را به سوى حق مى کشانم, ولى همچون گوسفندانى که از غرش شیر فرار کنند, مى گریزید. هیهات که من با کمک شما بتوانم تاریکى را از چهره ى عدالت بزدایم و یا کجى حق را راست نمایم.
پروردگارا, تو مى دانى که آنچه ما انجام داده ایم, نه براى این است که حکومتى به دست آوریم و نه براى این است که از متاع پست دنیا چیزى فراهم نماییم; بلکه به این خاطر است که نشانه هاى از بین رفته دین تو را باز گردانیم و صلح و مسالمت را در شهرهاى تو آشکار سازیم, تا بندگان ستم دیده ى تو در امنیت قرار گیرند.))
حضرت على(ع) در این سخنرانى, هدف از پذیرش حکومت را برقرارى امنیت براى مردم بیان نمود.
باز آن حضرت در بیان نقش و اهمیت امنیت فرمود:
((رفاهیه العیش فى الامن.))(19)
:' رفاهیت زندگانى در امنیت است.
((شر البلاد بلد لا امن فیه.))(20)
:' بدترین شهرها شهرى است که در آن امنیت نباشد.
((شر الاوطان مالم یامن فیه القطان.))(21)
:' بدترین وطن ها آن است که مردم در آن امنیت نداشته باشند.
((لانعمه اهنا من الامن.))(22)
:' نیست نعمتى گواراتر از امنیت.
امنیت همه جانبه:
امنیتى را که اسلام به آن بها داده است, امنیت همه جانبه است. اسلام هر نوع ایجاد ناامنى را ناروا مى داند.
هر نوع ایجاد رعب و وحشت در دل هاى مسلمانانى که خلافى مرتکب نشده اند را روا نمى داند.
امام على(ع) فرمود: ((لایحل لمسلم ان یروع مسلما;(23) روا نیست براى مسلمان که مسلمانى را بترساند.))
و نیز امنیت در بعد شرف و حیثیت افراد را روا نمى داند.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: ((من اذى مومنا فقد اذانى;(24) هر که مومنى را بیازارد, من را آزرده است.))
و نیز فرمود: ((سباب المومن فسوق... واکل لحمه من معصیه الله;(25)
ناسزا گفتن به مومن جایز نیست و نباید در غیابش از او به بدى یاد کرد.))
اسلام به قدرى به امنیت مردم توجه دارد که حتى نگاه به درون خانه ى دیگران را جایز نمى داند.
بدون اجازه به خانه ى دیگران وارد شدن و نیز نگاه کردن به درون خانه ى دیگران از محرمات به شمار مىآید; به گونه اى که اگر شخص متعرض به هنگام دفاع اهل خانه, کشته شود, خونش هدر است.(26)
امنیت در قانون اساسى:
در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران که حاصل تلاش حق طلبانه ى ملت مسلمان ایران است, به مسإله ى امنیت توجه ى خاصى مبذول شده است.
در اصل بیست و دوم آمده است: ((حیثیت, جان, حقوق, مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردى که قانون تجویز کند.
در اصل یکصد و هفتاد و ششم, تشکیل شوراى عالى امنیت ملى را به عنوان یکى از راهکارهاى استقرار امنیت ملى بر شمرده است.
در اصل سوم, شانزده هدف براى دولت جمهورى اسلامى ایران متذکر شده است که تحقق بندهاى 1, 5, 6, 7, 9, 12 و 14 به استقرار امنیت وابسته است.
همچنین در اصل بیست و یکم پنج وظیفه براى دولت جمهورى اسلامى ایران بیان شده است که بند اول آن منوط به برقرارى امنیت است.
و نیز در اصل چهل و سوم براى تحقق استقلال اقتصادى نه راهکار بر شمرده است که تمامى این راهکارها به استقرار امنیت متکى و وابسته است.
مقام معظم رهبرى حضرت آیت الله خامنه اى در این خصوص بیان داشت:
((در همه ى شئون زندگى امنیت یک ضرورت براى انسان است. در دوران عبادت, در دوران سازندگى, در دوران تجارت, هر فعالیتى که انسان بخواهد بکند, محتاج امنیت است.))(27)
فراز سوم: ابعاد امنیت در کلام امام على(ع):
همان گونه که در نخستین فراز بحث, بیان شد که امنیت ابعاد گوناگون دارد. ما در این فراز از بحث به برخى از ابعاد امنیت و با تکیه به کلام امام على(ع) در نهج البلاغه پى مى گیریم.
1 ـ امنیت مرزى:
امنیت مرزى به این معنا که مرزهاى جغرافیایى کشور اسلامى از تعرض دشمن مصون باشد.
تا بیگانگان نتوانند به جان و مال و حیثیت مسلمانان تعرض نمایند.
مسوولیت اصلى این نوع امنیت بر عهده ى نیروهاى نظامى است.
امام على(ع) در عهدنامه ى مالک اشتر درباره ى نقش نیروهاى نظامى در استقرار امنیت فرمود:((اما سپاهیان و نیروهاى مسلح با اذن پروردگار حافظان و پناهگاه رعیت, زینت زمامداران, عزت و شوکت دین و راه هاى امنیت مى باشند. قوام رعیت جز توسط این گروه ممکن نیست.))(28)
2 ـ امنیت قضایى:
امنیت قضایى به این معنا است که قاضى و دستگاه قوه ى قضائیه براى داورى برحق, باشرایط و امکانات لازم و شایسته, به حل و فصل امور مردم بپردازد.
تا با اقتدار دستگاه قضایى, مردم از تعرض به جان, مال و ناموس و آبروى دیگران بترسند و حرامیان کمتر جرإت جسارت به خود بدهند, چرا که در صورت تخلف به جزاى اعمالشان مى رسند.
در این باره امام على(ع) به مالک اشتر سفارش مى کند و یک سرى از امور درباره ى قاضى و قضاوت را بدین شرح متذکر مى شود:
((سپس از میان مردم, برترین فرد در نزد خود را براى قضاوت برگزین. از کسانى که مراجعه فراوان مردم آنان را در تنگنا قرار ندهد, و برخورد مخالفان با یکدیگر او را به خشم و کج خلقى وا ندارد, در اشتباهاتش پافشارى نکند. و در صورت روشن شدن حق, بازگشت به حق بر آن سخت نباشد, طمع را از دل بیرون کرده باشد, در فهم مطالب به تحقیق اندک, اکتفا نکند, کسانى که در شبهات از همه محتاطتر و دریافتن و تمسک به دلیل و حجت از همه مصرتر باشند.
با مراجعه ى مکرر شکایت کنندگان کمتر خسته شوند. و در کشف امور شکیباتر و به هنگام آشکار شدن حق, در فصل خصومت از همه قاطع تر باشند.
از کسانى که ستایش فراوان آنان را فریب ندهد; و تمجیدهاى بسیار آنان را متمایل به سوى مدح کننده نگرداند. ولى البته این افراد بسیار کم هستند.
آن گاه با جدیت هرچه بیشتر قضاوت هاى قاضى خویش را بررسى کن و در بذل و بخشش به او سفره سخاوتت را بگستران, آن چنان که نیازمندیش از بین برود و حاجت و نیازى به مردم پیدا نکند, و از نظر منزلت و مقام آن قدر مقامش را نزد خودت بالا ببر که هیچ کدام از یاران نزدیک تو, به نفوذ در او طمع نکنند و از توطئه این گونه افراد در نزد تو در امان باشد.))(29)
3 ـ امنیت اقتصادى:
امنیت اقتصادى به این معنا است که مردم در اموالشان امنیت داشته باشند و دولت با مدارا و رعایت عدل و انصاف و با توجه به دیگر اخلاق پسندیده ى اسلامى, از آنان مالیات و زکات اخذ نماید. و نیز احتکار کالا (به ویژه کالاهاى اساسى و مورد نیاز مردم) نباشد و نیز در خریدها و فروش ها قیمت ها متعادل باشد.
درباره ى امنیت اقتصادى, امیر مومنان على(ع) به یکى از مإموران جمعآورى زکات و مالیات این فرمان را صادر نمود:
((باتقوا و با احساس مسوولیت در برابر خداوند یکتا حرکت کن. و در این راه هیچ مسلمانى را مترسان. و بر سرزمین او ناخشنود مگذر. بیش از آنچه از حق خداوند در اموالش هست از او مگیر.
پس آن گاه که به آبادى قبایل رسیدى در کنار آب فرود آى و داخل خانه هاى مردم مشو.
پس با آرامش و وقار به سوى آنان برو, تا در میان آنان قرارگیرى; به آنان سلام کن و از اظهار تحیت بخل مورز.
پس از آن به آنان بگو: اى بندگان خدا, مرا ولى خدا و خلیفه اش به سوى شما فرستاده است تا حق خدا را که در اموالتان است, بستانم; آیا در اموال شما حقى از خدا هست که آن را به نماینده اش بپردازید, اگر کسى گفت: نه, دیگر به او مراجعت مکن. و اگر کسى پاسخ داد: آرى, همراهش برو; اما نه اینکه او را بترسانى یا تهدید کنى, یا او را به کار مشکلى مکلف سازى.
هرچه از طلا یا نقره به تو داد, بستان; و اگر داراى گوسفند یا شتر بود, بدون اذن او داخل آن مشو, چون که بیشتر آن ها از آن او است.
و آن گاه که داخل شدى همچون شخصى مسلط و سختگیر رفتار مکن...))(30)
و نیز در عهدنامه ى مالک اشتر چنین متذکر شده است:
((تجار و صاحبان صنایع را به نیکى سفارش نما و در این توصیه بین بازرگانانى که در شهر و یا ده هستند و داراى مرکز ثابت و تجارت خانه اند و آنانى که سیار و درگردشند و نیز صنعتگرانى که با نیروى جسمانى خویش به صنعت مى پردازند, تفاوت قائل مشو. چرا که آنان منابع اصلى منافع و اسباب آسایش جامعه به شمار مىآیند. آنان هستند که از سرزمین هاى دور دست, از پرتگاه ها و کوهستان ها و دریاها و سرزمین هاى هموار و ناهموار مواد مورد نیاز را فراهم مىآورند. و از مناطقى که عموم مردم با آن سر و کارى ندارند و جرإت رفتن به آن سامان را نمى کنند, این ها سر و کار دارند.
توجه داشته باش که بازرگانان و پیشه وران و صنعتگران مردمى سالم و خوب هستند و از نیرنگ و شورش آنان بیمى وجود ندارد.
آنان صلح دوست و آرامش طلبند. اما باید از وضع آنان چه آنانى که در مرکز فرماندارى تو زندگى مى کنند و چه آنانى که در گوشه و کنار هستند, جستجو و بازرسى نمایى; ولى آگاه باش, با وجود همه ى آنچه که درباره ى آنان گفتم, در میان آنان گروهى تنگ نظر و بخیل آن هم به صورت قبیح و زشت آن, وجود دارد. که همواره در پى احتکار مواد مورد نیاز مردم و تسلط یافتن بر تمام معاملات هستند. و این موجب زیان توده هاى مردم و عیب و ننگ بر زمامداران است.
از احتکار به شدت جلوگیرى کن که رسول خدا(ص) از آن منع کرده است. باید معاملات با شرایط آسان صورت گیرد. با موازین عدل و نرخ هایى که نه به فروشنده زیان رساند و نه به خریدار. و هرگاه کسى پس از نهى تو از احتکار به چنین کارى دست بزند, او را کیفر کن و در مجازات او بکوش ولى این مجازات نباید بیش از اندازه باشد.))(31)
4 ـ امنیت اجتماعى:
مراد از امنیت اجتماعى این است که جامعه ى بشرى با توجه به قوانین, نظم و حکومتى که دارد, مردم در بعد زیست جمعى امنیت و آسایش داشته باشند. مردم و احاد آن اجتماع که اعضاى پیکره ى جامعه ى بشرى هستند, از این عضویت خرسند و راضى باشند.
علت اینکه مردم به مدنیت پناه مىآورند این است که در پناه اجتماع یک سرى از نیازهاى اساسى آنان برآورده شود. و این با وجود تهدید و دلهره ى همگانى و فراگیر ممکن نیست.
بنابراین اولین شرط تحقق رضایتمندى احاد جامعه, استقرار امنیت است.
امنیت اجتماعى در نیل به هدف مدنیت زیستى, اولین نقش را ایفا مى کند.
امام على(ع) مى گوید: یکى از ضرورت هاى تشکیل حکومت برقرارى امنیت اجتماعى است. آن حضرت در پاسخ به شعار نابخردانه ى خوارج که مى گفتند: ((لاحکم الا لله)), (فرمانى نیست جز فرمان خدا) فرمود:
((سخن حقى است که از آن اراده ى باطل شده است. آرى درست است, فرمانى جز فرمان خدا نیست, ولى این افراد مى گویند: زمامدارى جز براى خدا نیست. در حالى که مردم به زمامدارى نیازمندند, خواه نیکوکار باشد, و خواه بدکار; تا مومنان در سایه ى زمامداریش به کار خویش مشغول و کافران هم بهره مند شوند, و مردم در دوران حکومت او, به زندگى بپردازند و به وسیله او اموال بیت المال جمعآورى شود, و به کمک او با دشمنان مبارزه شود. جاده ها امن و امان گردد, حق ضعیفان از نیرومندان گرفته شود, نیکوکاران در رفاه و از دست بدگاران, مردم در امان باشند.))(32)
بنابراین باید حکومتى باشد تا امور جمعى مردم را سامان دهد و از جمله براى آنان امنیت برقرار نماید; این امنیت باید شامل و فراگیر باشد. همه ى افراد اجتماع را در بر گیرد; حتى شامل اقلیت هاى مذهبى و قومى گردد.
امام على(ع) آن گاه که آگاه شد که عمال ستم پیشه ى معاویه به شهر ((انبار)) یورش بردند و فرماندار حضرت را کشتند و به جان و مال و مردم تجاوز نمودند, و حتى اقلیت هاى مذهبى نیز از تعرض مصون نماندند; خلخال را از پاى زن ذمى ربودند, حضرت بر آشفت و خطبه اى خواند و مردم را براى برقرارى امنیت اجتماعى به یارى طلبید.
حضرت فرمود:
اکنون بشنوید: (یکى از فرماندهان لشکر غارتگر معاویه) از ((بنى غامد)) به شهر ((انبار)) حمله کرده است و نماینده و فرماندار من, ((حسان بن حسان بکرى)) را کشته و سربازان و مرزبانان شما را از آن سرزمین بیرون رانده است.
به من خبر رسیده است که یکى از آنان به خانه ى زن مسلمان و زن غیر مسلمانى که در پناه اسلام جان و مالش محفوظ است, وارد شده و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره هاى آنان را از تنشان بیرون آورده و ربوده است. در حالى که هیچ وسیله اى براى دفاع جز گریه و التماس کردن نداشتند.
آنان با غنیمت فراوان برگشتند, بدون اینکه حتى یک تن از آنان زخمى گردد, و یا قطره اى خون از آنان ریخته شود.
اگر به خاطر این حادثه, مسلمانى از روى تإسف و غصه بمیرد, ملامت نخواهد شد و از نظر من سزاوار و بجا است.))(33)
امام على(ع) در مسیر برقرارى این امنیت به کارگزارانش فرمان صادر کرد که اگر سلاح و ابزار آلات جنگى در دست اقلیت هاى مذهبى (و در دست آنانى که بیم حمله به مسلمانان مى رود) وجود داشته باشد. و در نتیجه امنیت ملى متزلزل شود, آن ها را مصادره کنند; تا خطر تجاوز از سوى اقلیت هاى داخلى زدوده گردد.
حضرت در نامه اى به یکى از کارگزارانش چنین مى نویسد:
((... هم چنین براى جمع آورى بیت المال به مال هیچ فردى, چه مسلمان و چه غیر مسلمان که در پناه اسلام است, دست نزنید. مگر اینکه اسب یا اسلحه اى باشد که براى تجاوز به مسلمانان به کار گرفته مى شود; چون که براى مسلمان روا نیست که بگذارد چنین اسلحه اى در اختیار دشمنان اسلام باشد و در نتیجه آنان نیرومندتر از سپاه اسلام گردند (و امنیت جامعه ى مسلمانان به خطر افتد.).(34)
5 ـ امنیت فرهنگى:
هرگاه عده اى از دشمنان داخلى و یا خارجى بکوشند تا فضاى آرام جامعه را ناآرام نمایند, اعتقادات مردم را متزلزل کنند, اذهان مردم را آشفته نمایند.
و در پى استحاله ى فرهنگى, وارونه کردن ارزش ها و مسخ فرهنگى برآیند, در این صورت, زمامدار و کارگزاران نظام وظیفه دارند که در برابر این تهدید و ناامنى فرهنگى ایستادگى نمایند, تا امنیت فرهنگى برقرار گردد.
امام على(ع) آن گاه که باخبر شده بود که معاویه گروهى را به مکه گسیل داشته است, تا در موسم حج, اذهان مردم را متشتت کنند و امنیت فرهنگى مردم را سلب نمایند, نامه اى به فرماندارش در مکه, ((قثم بن عباس)) نوشت تا این حرکت معاویه را خنثى نماید.
حضرت در این نامه چنین نوشت:
((اما بعد, مإمور اطلاعاتى من در مغرب (شام) برایم نوشته و مرا با خبر کرده است که گروهى از مردم ((شام)) به سوى مکه و براى حج گسیل شده اند, گروهى کوردل, ناشنوا و کوردیده که حق را با باطل مشوب مى سازند, و در طریق نافرمانى خالق از مخلوق اطاعت مى کنند, با دادن دین خود, شیر از پستان دنیا مى دوشند و آخرت را که در انتظار نیکان و پاکان است, به متاع این دنیا مى فروشند, در حالى که هر کار نیک نتیجه اش عاید عامل آن مى شود; و جزاى شر جز به فاعلش نمى رسد.
بنابراین, در این مورد آن چه در اختیار دارى سخت قیام کن. قیام شخصى دور اندیش و نیرومند, قیام شخصى عاقل و نصیحت کننده, قیام کسى که از سلطان خویش اطاعت مى کند. و مطیع فرمان امام و پیشواى خویش مى باشد...))(35)
امام على(ع) در مورد استقرار و دوام امنیت فرهنگى, کوشید تا عوامل استحاله ى فرهنگى را به مسلمانان بشناساند و آنان را از ارتکاب آن باز دارد.
از جمله امورى که بیان داشت عبارت است از غیبت مسلمانان, بدگویى از یکدیگر, دروغ گفتن, زودباورى در برابر شایعات, آبروریزى مسلمانان, بحث هاى لجاجتآمیز, هماهنگى و پیروى از آداب و رسوم اجتماعى نامشروع و...
فرمود:
((اى مردم آن کس که از برادرش اطمینان و استقامت در دین و درستى راه و رسم را مشاهده کند, باید به سخنانى که این و آن درباره ى او مى گویند, گوش فرا ندهد.
آگاه باشید, گاهى تیرانداز تیرش به خطا مى رود, سخن باطل فراوان گفته مى شود, ولى سخن هاى باطل نابود خواهد شد. و خداوند شنوا و گواه است. بدانید بین حق و باطل بیش از چهار انگشت (فاصله ى بین گوش و چشم) فاصله نیست. باطل آن است که بگویى شنیدم و حق آن است که بگویى دیدم.))(36)
و نیز فرمود:
((... خدا احترام مسلمان را از تمام آن چه در پیشگاهش محترم است, بالاتر شمرده و حفظ حقوق مسلمانان را به وسیله ى اخلاص و توحید, تضمین کرده است.
مسلمان کسى است که مسلمانان از دست و زبانش در امان باشند, مگر آن جا که حق اقتضا کند. و آزار رساندن به هیچ مسلمانى جز در مواردى که موجبى (به حکم خدا) داشته باشد, روا نیست.))(37)
و نیز به مسلمانان سفارش کرد, که خودتان بکوشید تا آبروى خویش را نریزید.
و خودتان براى امنیت فرهنگى خویش چاره سازى کنید.
فرمود:
((هر که به آبروى خویش علاقه دارد, باید از بحث هاى لجاجتآمیز با مردم را ترک نماید.))(38)
((هماهنگى با اخلاق, آداب و رسوم مردم در موارد مشروع مایه ى امنیت است.))(39)
فراز چهارم: امام على(ع) و پایه هاى امنیت ملى:
با نگاهى به سخنان امیر مومنان على بن ابى طالب(ع) مى توان تحقق و استقرار امنیت ملى را به چند پایه مستقر یافت.
1 ـ وحدت و همدلى مردم در مسائل مهم سیاسى ـ اجتماعى:
یکى از پایه ها و پارامترهاى سازنده ى امنیت ملى, ((وحدت و همدلى)) حاکم بر مردم است.
اگر افراد یک جامعه و یا یک مملکت در مسائل مهم و اساسى مملکت با هم همدل و هم جهت باشند, و در اختلافات جزئى و سلیقه اى نسبت به سلیقه و نظر خود پافشارى نکنند, خود این وحدت و همدلى باعث استقرار و دوام امنیت ملى مى گردد.
امیر مومنان على(ع) آن گاه که با فتنه ى خوارج روبرو شد, فرمود:
((والزموا السواد الاعظم فان یدالله مع الجماعه وایاکم الفرقه, فان الشاذ من الناس للشیطان کما ان الشاذ من الغنم للذئب, و همواره همراه بزرگترین جمعیت ها باشید که دست خدا با این جمعیت است.)) از پراکندگى بپرهیزید که انسان تنها و پراکنده بهره ى شیطان است, هم چنان که گوسفند تک رو طعمه ى گرگ مى شود.))(40)
2 ـ ایمان محکم و فراگیر مردمى:
ایمان محکم و همراه با تقواى الهى در امنیت ملى نقش به سزایى دارد, چون که مسلمان موحد, اولین شعار دینى اش, کلمه اى ((لا اله الا الله)) است.
مسلمان با این اشعار بیان مى دارد که سر تسلیم به هیچ فردى فرود نمىآورد, جز براى خداوند واحد عزوجل, تسلیم هیچ قدرتى نمى شود جز قدرت خداوند و از هیچ چیزى نمى ترسد, جز از خداوند سبحان, امام على(ع) فرمود:((من خاف الله امنه الله من کل شىء, هرکه از خدا بترسد, خدا او را ایمن مى گرداند از همه چیز.))(41)
بنابراین مومن با این پشتوانه ى اعتقادى و ایدئولوژیک, نسبت به انسان ها و قدرت هاى ظاهرى ترس در دل ندارد; خود این مایه ى امنیت و آرامش است.
حال اگر این ایمان به خداوندى فراگیر شود و اکثریت قاطع مردم یک کشور از این ایمان بهره مند شوند, طبیعى است که یکى از بارقه هاى آن, امنیت ملى است.
3 ـ جهاد و آمادگى دفاعى همگانى:
جهاد و آمادگى دفاعى یکى از پایه هاى ایدئولوژى اسلام است. و این یکى از رمزهاى پیروزى چشمگیر مسلمانان به ویژه در صدر اسلام و سده هاى نخستین است.
این جهاد و آمادگى دفاعى همگانى بود که باعث شد, مسلمانان در زمان پیامبر گرامى اسلام(ص) از غربت رهایى یابند و سرانجام تمامى جزیره العرب را زیر چتر اسلام قرار دهند.
امام على(ع) در دوره ى پیامبر بزرگ(ص) از قهرمانان دفاعى مسلمانان بلکه سرآمد همه ى قهرمانان دفاعى و مبارز بود; او نبردهاى سرنوشت سازى همانند جنگ هاى ((بدر)), ((احد)), ((احزاب)), و ((خیبر)) را با موفقیت به پیش برد. و در دوره هاى زمامدارى خویش نیز با رشادت و شجاعت تمام نیروها را بسیج کرد و با ((ناکثان)), ((قاسطان)) و ((مارقان)) جنگید. آن حضرت در این دوره, بیش ترین سخنان آتشین درباره ى تشویق و ترغیب مسلمانان به جهاد و آمادگى دفاعى همگانى را بیان داشت.
حضرت در این ترغیب ها, جهاد را از ارکان استقرار امنیت ملى خواند و محرومیت از آن را مایه ى سیه روزى و ناامنى معرفى نمود.
به عنوان نمونه, آن گاه که به حضرت خبر دادند که عمال معاویه با ستمگرى کم نظیر به شهر ((انبار)) یورش بردند, و مسلمانان در این شهر به دفاع از خود به پانخاستند, حضرت در سخنانى به نقش آمادگى دفاعى و جهاد همگانى مسلمانان مى پردازد و مى گوید:
((مردمى که از جهاد روى برگردانند, خداوند لباس ذلت بر تن آنان مى پوشاند و بلا به آنان هجوم مىآورد, حقیر و ذلیل مى شوند, عقل و فهم شان تباه مى گردد و به خاطر تضییع جهاد حق آنان پایمال مى شود, و نشانه هاى ذلت در آنان آشکار مى گردد, و از عدالت محروم مى شوند.
آگاه باشید, من شب و روز, پنهان و آشکارا شما را به مبارزه ى با این جمعیت (معاویه و پیروانش) دعوت کرده ام و گفته ام پیش از آن که با شما بجنگند, با آنان نبرد کنید.
به خدا سوگند هر ملتى که در درون خانه اش مورد هجوم دشمن قرار گیرد حتما ذلیل خواهد شد ولى شما سستى به خرج دادید و دست از یارى برداشتید, تا آن جا که دشمن پى در پى به شما حمله کرد و سرزمین شما را تصاحب نمود.))(42)
4 ـ امر به معروف و نهى از منکر:
دو مسوولیت بزرگ همگانى, ((امر به معروف)) و ((نهى از منکر)) از پایه هاى امنیت ملى به شمار مىآیند. اگر مردم به این دو وظیفه پایبند باشند و عمل کنند, جامعه روح آرامش و امنیت را به خود مى بیند; از جمله سفارش هاى امام على(ع) به فرزندانش تذکر آنان به امر به معروف و نهى از منکر است.
حضرت خطاب به آنان فرمود:
((لاتترکوا الامر بالمعروف والنهى عن المنکر فیولى علیکم شرارکم, امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید چون که ترک این دو وظیفه موجب مى شود که اشرار بر شما مسلط شوند[ .و باعث ناامنى گردد].))(43)
5 ـ اقتدار ملى در قالب حکومت:
توانمندى حکومت و اقتدار آن بزرگ ترین مایه ى امنیت ملى است.
حضرت على(ع) در پاسخ به شعار انحرافى خوارج ضمن بیان نقش حاکم و زمامدار, فرمود که توسط حکومت امنیت در راه هاى کشور استقرار مى یابد.
((مردم به زمامدارى نیازمندند, نیکوکار باشد یا بدکار, تا مومنان در سایه ى حکومت او به کار خویش بپردازند و کافران هم بهره مند شوند و مردم در زیر چتر حمایتى حکومت زندگى کنند, به وسیله ى زمامدار اموال بیت المال جمعآورى گردد, و به کمک او با دشمنان مبارزه شود, جاده ها امن و امان و حق ضعیفان از توانمندان گرفته شود. نیکوکاران در رفاه و از دست بدکاران مردم در امن و امان باشند.))(44)
6 ـ مماشات و عدم پافشارى گروه هاى سیاسى:
در جامعه اى که همانند جامعه امروزه ى ایران در امور سیاسى دگراندیشى برقرار است و از گروه هاى سیاسى متعددى برخوردار است اگر هر یک از این گروه ها با دیگران مماشات داشته باشند و از دیدگاه هاى خویش پافشارىها را بزدایند, و تا حدودى با رقیب سیاسى خویش کنار بیایند, خود این کار یکى از پارامترهاى مهم در برقرارى امنیت ملى به شمار مىآید.
این حقیقت را امام على بن ابى طالب(ع) هم در سیره و عمل از خود بروز داده و هم در سخنان خویش, بعد از رحلت رسول گرامى اسلام(ص)
با وجودى که حکومت و زمامدارى مسلمانان حق مسلم آن حضرت بود, آن گاه که احساس کرد, با پافشارى در این حق مسلم امنیت ملى تهدید مى شود و دشمنان وسوسه مى شوند از اصرار و پافشارى حق خویش خوددارى نمود و در برابر پیشنهاد ابوسفیان و عباس مبنى بر بیعت با آن حضرت پاسخ منفى مى دهد و چینى مى فرماید:
((اى مردم, امواج کوه پیکر فتنه ها را با کشتى هاى نجات درهم بشکنید. از راه اختلاف و پراکندگى کنار آیید. تاج تفاخر و برترى جویى را از سر بنهید.
دو کس راه صحیح را پیمودند, آن کس که با داشتن یار و یاور نیروى کافى به پا خاست و پیروز شد; و آن کس که با نداشتن نیروى کافى کناره گیرى کرد و مردم را راحت ساخت.
زمامدارى بر مردم همانند آبى متعفن و یا همانند لقمه اى گلوگیر است. آنان که میوه را پیش از رسیدنش چینند, همانند کسى مانند که بذر را در کویر و شوره زار پاشد.))(45)
7 ـ قانونگرایى مسوولان:
اقتدار و موفقیت نظام و حکومت به این است که کارگزاران نظام مردم را راضى نگهدارند و از خود نرنجانند.
در صورت رنجش مردم بین مردم و کارگزاران حکومتى, جدایى برقرار مى شود و این خود امنیت مردم را متزلزل مى کند.
کارگزاران باید همانند مردم به قوانین و مقررات احترام بگذارند و به آن پاىبند باشند.
امام على(ع) براى فرماندار آذربایجان, ((اشعث بن قیس)) مى نویسد:
((فرماندارى براى تو وسیله ى آب و نان نیست. بلکه امانتى است, در گردنت.
تو نیز باید مطیع مقام بالاتر باشى. درباره ى مردم حق ندارى استبداد به خرج دهى و...))(46)
8 ـ تقویت بنیه ى دفاعى:
امام على(ع) در عهدنامه ى مالک اشتر درباره ى نیروهاى نظامى مى نویسد:
((اما سپاهیان و نیروهاى نظامى با اذن پروردگار حافظ و پناهگاه مردمند, آنان زینت زمامداران, عزت و شوکت دین و تإمین کنندگان امنیت هستند قوام و اصلاح امور مردم جز توسط این ها ممکن نیست.))(47)
امام على(ع) در دنباله ى این سخن مى نویسد: قوام و اصلاح امور رعیت که یکى از ابعاد آن برقرارى امنیت است به چهار چیز وابسته است.
1 ـ سپاهیان و نیروهاى مسلح.
2 ـ امکانات مالى و چرخیدن چرخ مالیاتى و منابع درآمد حکومت.
3 ـ برقرارى امور قضإ و کارایى دادگسترى
4 ـ فعالیت هاى اقتصادى اعم از تولید, توزیع و فروشندگان و رواج بازار اقتصادى.
فراز پنجم: موانع تحقق امنیت ملى از منظر امام على(ع):
در بحث مربوط به پایه هاى امنیت ملى از منظر امام على(ع), به صورت ضمنى به برخى از موانع تحقق امنیت ملى در منظر امام على(ع) اشاره شد.
چرا که تمامى پایه ها و عوامل استقرار امنیت ملى, در صورت فقدان هر یک از آن ها و یا تحقق عنصرى متضاد با آن ها, هر یک از آن امور, به موانع تبدیل مى شوند.
لیکن در این فراز افزون بر آن, در چند مانع عمده ى تحقق امنیت ملى از منظر امام على(ع) سخن را پى مى گیریم.
1 ـ سستى و تنبلى در دفاع ملى:
در حکومت چند ساله ى امیر مومنان على(ع) در مورد استقرار امنیت ملى, فراز و نشیب هایى وجود داشت که همه ى آن ها براى ما درس زندگى, درس دین دارى و درس حکومت دارى است.
در آن ایامى که مردم زیر پرچم, به نداى آن حضرت مبنى بر گرم نگهداشتن جبهه ى نبرد با ((ناکثین)), ((قاسطین)) و ((مارقین)) لبیک مى گفتند و فعالانه در این حرکت دفاعى ملى شرکت مى کردند, امنیت ملى برقرار مى بود; ولى در هنگامى که مردم به جاى لبیک گفتن, به سستى و تنبلى و بهانه تراشى رو مىآوردند, امنیت ملى آنان به خطر مى افتاد و متزلزل مى شد و دشمنان از این فرصت سوءاستفاده مى کردند.
حضرت على(ع) این حقیقت تلخ را چنین بیان مى دارد:((نفرین بر شما, از بس شما را سرزنش کردم خسته شدم. آیا به جاى زندگى آخرت به زندگى دنیا راضى شده اید؟!
به جاى عزت و سربلندى, بدبختى و ذلت را بر گزیده اید؟!
هرگاه شما را به جهاد با دشمن فراخواندم, چشمهایتان از ترس در جام دیده دور مى زند, گویا ترس از مرگ عقلتان را ربوده است و همانند افراد مستى که قادر به پاسخ نیستند, از خود بى خود و سرگردان شده اید و گویا عقل هاى خود را از دست داده اید و نمى فهمید.
من هرگز و هیچ گاه به شما اعتماد ندارم.
بر شما اعتماد نیست که در دفع دشمن به شما تکیه شود... به خدا سوگند شما وسیله ى بدى براى افروختن آتش جنگ بر ضد دشمنن هستید.
براى شما نقشه ها مى کشند, اما شما مرد کشیدن نقشه اى بر ضد آنان نیستید. دشمن به شما حمله مى کند و شهرهاى شما را از دستتان خارج مى کند و شما به خشم نمىآیید. چشم دشمن براى حمله به شما خواب ندارد, ولى شما در غفلت و بى خبرى به سر مى برید. شکست از آن آنانى است که دست از یارى یکدیگر بر مى دارند.))(48)
2 ـ حرمت شکنى و گستاخى مردم نسبت به رهبر, یا روحیه ى مقدم بر امام داشتن:
حرمت شکنى و گستاخى مردم نسبت به رهبر و فرمانده, یکى دیگر از موانع تحقق امنیت ملى است.
در پایان جنگ صفین و جریان حکمیت عده اى که بعدها به خوارج نام یافتند, نسبت به رهبر و امام المسلمین گستاخ شدند, حرمت شکنى کردند, خودشان را بر امام على(ع) مقدم داشتند, این امر زمینه ساز هجوم ناامنى براى کوفیان شد.
این گستاخى امنیت ملى مردم عراق را براى مدت زمان طولانى به خطر انداخت.
امام على(ع) در یکى از سخنرانى ها این حقیقت را بیان مى دارد که مخالفت با رهبر و حرمت شکنى سبب مى شود که سرانجام با هجوم دشمن, امنیت ملى به مخاطره افتد و دشمن تفوق یابد و مایه ى بدبختى و سیه روزى مردم شود. فرمود:
((به من خبر رسیده است که ((بسر)) از عمال معاویه, بر ((یمن)) مسلط شده است, به خدا سوگند, من از قبل مى دانستم و مى دانم که این ها به زودى بر شما مسلط خواهند شد, چون که آنان در یارى از باطلشان متحدند و شما در راه حق متفرقید.
شما پیشواى خویش را که در مسیر حق به پا خاسته است اطاعت نمى کنید ولى آنان پیشواى خویش را که در مسیر باطل است, اطاعت مى کنند.
آنان نسبت به رهبر خود اداى امانت مى کنند ولى شما راه خیانت را در پیش گرفتید.
و آنان در شهرهاى خود به اصلاح مشغولند ولى شما به فساد رو آوردید.))(49)
و نیز فرمود:
((هر گاه در ایام تابستان فرمان جهاد و مبارزه و حرکت به سوى دشمن را صادر کردم, شما عذر و بهانه آوردید و گفتید: اندکى به ما مهلت ده تا سوز گرما فرو نشیند و اگر در سرماى زمستان این دستور را به شما دادم, گفتید: اکنون هوا خیلى سرد است, بگذار سوز سرما آرام گیرد. همه ى این بهانه ها براى فرار از گرما و سرما بود.
شما که از سرماى و گرما وحشت دارید و فرار مى کنید, به خدا سوگند از شمشیر دشمن بیشتر فرار مى کنید...))(50)
3 ـ بى ایمانى و یا کم رنگ شدن ایمان و تعهد دینى مسلمانان و مبارزان:
شکى نیست که ایمان یکى از پارامترهاى بسیار قوى در توان و انسجام مبارزان به شمار مىآید حال اگر این ایمان کم رنگ شود و یا تعهد دینى مبارزان ضعیف شود, طبیعى است که ملت براى برقرارى امنیت خویش, توانش را از دست مى دهد.
اگر ایمان به خدا سست و یا نابود شود, در این صورت فرد به جاى اینکه از خدا پروا داشته باشد, از دیگران ترس و وحشت دارد و این حالت خودش نوعى ناامنى است. و یا اینکه این تهدید امنیت ملى را به دنبال خود مىآورد. امام على(ع) فرمود:
((من خاف الناس اخافه الله سبحانه من کل شىء, هرکه بترسد از مردم خداوند سبحان بترساند او را از هرچیز.))(51)
4 ـ جنگ افروزى:
اگر فردى, جمعیتى و کشورى در پى تهاجم نظامى و زدودن امنیت دیگران باشد, بازتاب این کار این است که امنیت خویش را از دست مى دهد.
امام على(ع) فرمود: یکى از عوامل ناامنى جنگ افروزى است.
فرمود: ((من حارب الناس حرب)), هر که جنگ کند با مردم, ربوده شود اموال او. ))(52)
5 ـ بى توجهى و غفلت از وجود دشمن:
هم جدال و دشمنى و جنگ با مردم باعث ناامنى مى شود. و هم بى توجهى و غفلت از دشمن زمینه ساز ناامنى است.
امام على(ع) فرمود: ((من امن السلب سلب)), هر که ایمن نشیند از ربوده شدن اموال, ربوده شود اموال او.))(53)
6 ـ اختلافات داخلى:
امام على(ع) در تفسیر و تحلیلى که از آینده ى جامعه ى عراق و کوفه نمود, یکى از عوامل ناامنى که در آینده گریبانگیر این شهر مى شود را اختلافات داخلى بیان نمود.
حضرت بعد از آگاه شدن به حمله ى وحشیانه ى ((بسربن ارطاه)) به مناطق تحت کنترل آن حضرت, فرمود:
به جهت اختلاف و تفرقه ى شما من شکست شما و تهدید امنیت ملى شما را مى بینم. (54)
و نیز حضرت فرمود: ((الخلف مثار الحروب; ناسازگارى مایه ى برانگیختن جنگ ها است. ))(55)
7 ـ فساد کارگزاران:
حضرت در این آینده نگرى و تحلیل از وضعیت حال و آینده ى جامعه ى عراق یکى از عوامل تحقق ناامنى را فساد کارگزاران اعلان مى کند. و مى فرماید:
چون که شما در شهرهایتان در پى فساد هستید ولى سپاهیان دشمن در پى صلاح. شما در آینده اى نزدیک شکست مى خورید و امنیت ملى خویش را از دست مى دهیم.(56)
8 ـ قانون شکنى:
رواج هر نوع قانون شکنى, پرده درى, بى حرمتى و هتک حرمت دیگران, خود عامل و زمینه ساز ناامنى است.
امام على(ع) به رعایت هر نوع حقوق مردم سفارش مى نمود. حتى حضرت اجازه نمى داد به غیر مسلمان ظلم و ستم روا داشته شود.
حتى امورى که در فرهنگ اسلامى مالیت ندارد (مانند شراب, خوک) ولى در فرهنگ اقلیت هاى مذهبى از مالیت و ارزشى برخوردار است, مسلمانان اجازه اى تجاوز و تعدى به آن امور را هم ندارند. چنانکه نوشته اند: در دوران حکومت امام على(ع) شخص مسلمانى خوک یک ذمى نصرانى را کشته بود, حضرت به نفع ذمى نصرانى و به ضرر مسلمان حکم کرد که باید به خاطر این کار بهاى آن را به نصرانى بپردازد.(57)
پى نوشتها
1 ـ فرهنگ معین, ج 1, ص 354
2 ـ دانشنامه سیاسى, داریوش آشورى, ص 38
3 ـ مقالاتى پیرامون امنیت ملى و نقش نیروى انتظامى, ص 81
4 ـ دانشنامه سیاسى, همان, ص 39
5 ـ فصلنامه علوم سیاسى, ش 9, ص 199
6 ـ ر.ک: مقالاتى پیرامون امنیت ملى, صص 56 ـ 45
7 ـ فصلنامه, همان, ص 199
8 ـ نور, آیه ى 55
9 ـ مجمع البیان, طبرسى, ج 10, ص 538 بحارالانوار, ج78, ص172, ح 8
10 ـ انعام, آیه ى 82
11 ـ نحل, آیه ى 45
12 ـ فتح, آیه ى 4
13 ـ بقره, آیه ى 199
14 ـ نحل, آیه ى 112
15 ـ بحارالانوار, مجلسى7 ج 78, ص 170, ح 1
16 ـ همان, ص 171, ح 4
17 ـ اصول کافى, کلینى, ج 1, ص 27
18 ـ نهج البلاغه, صبحى صالح, صص 188 ـ 189, خ 131
19 ـ غررالحکم, آمدى, ج 4, ص 100
20 ـ همان, ص 165
21 ـ همان, ص 171
22 ـ همان, ج 6, ص 435
23 ـ بحارالانوار, ج 72, ص 147
24 ـ همان, ص 150, ح 13
25 ـ همان, ص 148, ح 6
26 ـ فقه سیاسى, عمید زنجانى, ج 1, صص 573 ـ 571 تحریرالوسیله, ج 1, ص 491 .
27 ـ از بیانات مقام معظم رهبرى به مناسبت گرامیداشت هفته اى نیروى انتظامى در سال 1376
28 ـ نهج البلاغه, صبحى صالح, ص 432, نامه 53
29 ـ همان, ص 434
30 ـ نهج البلاغه, صبحى صالح, نامه 25, ص 380
31 ـ نهج البلاغه, همان, نامه 53, ص 438
32 ـ همان, خ 40
33 ـ همان, خ 27
34 ـ همان, نامه ى 51
35 ـ همان, نامه ى 33
36 ـ همان, خ 141
37 ـ همان, خ 167
38 ـ همان, کلمات قصار, ش 362
39 ـ همان, ش 401
40 ـ همان, خطبه ى 127
41 ـ غررالحکم, آمدى, ج 5, ص 421, چاپ دانشگاه تهران
42 ـ نهج البلاغه, همان, خ 27
43 ـ همان, نامه ى 47
44 ـ همان, خ 40
45 ـ همان, خ 5
46 ـ همان, نامه ى 5
47 ـ همان, نامه ى 53, ص 432
48 ـ همان, خ 34
49 ـ همان, خ 25
50 ـ همان, خ 27
51 ـ غررالحکم, همان, ج 5, ص 421
52 ـ همان
53 ـ همان
54 ـ ر.ک: نهج البلاغه, خطبه ى 25
55 ـ غررالحکم, همان, ج 1, ص 185
56 ـ ر.ک: نهج البلاغه, خ 25
57 ـ من لایحضره الفقیه

تبلیغات