آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۰

چکیده

متن

و بگو حق فرا رسید و باطل مضمحل و نابود شد و باطل نابود شدنی است.
یکی از آرزوهای دیرین بشر، برچیده شدن بساط ظلم و بیدادگری ازجامعه وحکمفرمایی صلح و آرامش واجرای عدالت درسراسرجهان است.
این اندیشه هماهنگ با سرشت انسان است. به همین جهت، هرگاه برای گروهی از ملتها زمینه قیام فراهم شده، به مبارزه با حکومت ظلم و جور پرداخته اند، و بسیاری از این مبارزه ها نتیجه اش پیروزی اهل حق بوده است. اما اولا این پیروزیها در گوشه ای از جهان اتفاق افتاده است نه در سراسر جهان; و ثانیا ممکن است همین گروه حاکم نیز بتدریج از اهداف خود دور شوند و دوباره طاغوتی دیگر بر مردم مسلط شود.
بنابراین در طول تاریخ مردم در تحت سیطره زورمدارانی بوده اند که بنای حکومت آنها بر پایه ظلم و فساد و ناامنی پایه ریزی شده است; و به بیان قرآن از قول ملکه سبا:
«ان الملوک اذا دخلوا قریة افسدوها و جعلوا اعزة اهلها اذلة و کذلک یفعلون » (2)
پادشاهان هنگامی که وارد منطقه آبادی شوند،آن را به فساد می کشند وعزیزان آن راذلیل می کنند; کار آنها همیشه همین گونه است.
در بسیاری از آیات، قرآن کریم با قاطعیت تمام نوید تحقق پیروزی نهایی و فرا رسیدن روزی را می دهد که حق در سرتاسر جهان حکمفرما می شود و بساط حکومت باطل برچیده می شود و صالحان وارث زمین می شوند. در روایات زیادی نیز که از فریقین نقل شده، این پیروزی نهایی مربوط به قیام مهدی، عجل الله تعالی فرجه الشریف، است.
در بحث های گذشته بعضی از این آیات و روایات بررسی شد. اینک به بررسی آیه ای که در صدر کلام ذکر شد، می پردازیم.
این آیه شریفه نوید قطعی آمدن حق واضمحلال و هلاکت باطل رامی دهد. (3) خداوندبرای روشن کردن چگونگی تحقق این وعده، باطل را به کفهایی تشبیه می کند که بر روی آب غوطه ورند و از بین می روند و حق را به آبی تشبیه می کند که سودمند است و در زمین باقی می ماند و یا فلزاتی که به وسیله آتش ذوب می شوند تا از آنها زینت آلات و یا وسایل زندگی بسازند; آنها نیز کفهایی همانند کفهای آب دارند. (4)
تشبیهی که خداوند ذکر کرده است، برای فهم اینکه چرا حق ماندنی و باطل از بین رفتنی است ما را کفایت می کند. حق همچون آب و فلزاتی است که واقعیت دارد و باقی می ماند و باطل همچون کفهای روی آب است که محکوم به هلاکت است. حق همچون آب و فلزات است که مفید، سودمند و باثبات است و باطل همچون کفهایی است که گرچه پر سر و صداست اما توخالی، بی ریشه، بی فایده و بالاخره نابودشدنی است. چون حق ریشه دار و باطل بی ریشه است. همان طوری که آب و فلزات موجب نابودی کفها می شوند، در جریان حق و باطل نیز حق است که به باطل چیره می شود و باطل را از بین می برد. همچنان که خداوند می فرماید:
«... بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق » (5)
... بلکه ما حق را بر سر باطل می کوبیم تا آن را هلاک سازد; پس در این هنگام باطل نابود می شود.
در آیه مورد بحث نیز خداوند خبر از آمدن حق و نابودی باطل می دهد، با توجه به مطالبی که بیان شد روشن می شود که چون حق توام با واقعیت، صدق، درستی، دارای عمق و ریشه، هماهنگ با قوانین خلقت، باثبات، سودمند و از جانب خدا و تاییدات اوست، باقی می ماند و چون باطل امری موهوم،ساختگی،بی ریشه، میان تهی، بی فایده، ناهماهنگ با آفرینش، بی ثبات و از جانب شیطان است، از بین رفتنی است.
نکته قابل توجه در این آیه و امثال آن این است که در اینجا سخن از سیطره حق بر باطل نیست; بلکه سخن از ظهور مطلق حق و نابودی کامل باطل است. باطل ممکن است مدت کوتاهی جلوه گری کند، اما بالاخره عمر او کوتاه است و خاموش می شود.
حق همانند درخت ریشه دار و پرباری است که طوفانها و تندبادهای سهمگین هم نمی تواند او را از جا برکند و باطل همانند درخت بی ریشه ای است که از زمین کنده شده و هیچ رشد و نمو و ثمره ای ندارد و از ثبات و قرار محروم است.
عوامل حاکمیت اهل باطل
تا به حال سخن از پیروزی حق بر باطل بود. اما در بعضی مواقع، درمقابله حق و باطل، اهل باطل هستند که پیروز می شوند و حاکمیت را به دست می گیرند. حتی گاهی مشاهده می شود که جامعه نیز پذیرای همین گروه باطل است. سخن در این است که عامل این غلبه و عامل پذیرش جامعه چیست؟ عوامل زیادی ممکن است نقش داشته باشد، ما در اینجا به بررسی دو عامل مهم می پردازیم.
عامل اول: ظهورباطل در چهره حق.
اگر اهل باطل چهره واقعی خود را بپوشانند و لباس حق را به تن خود کنند و با زبان اهل حق سخن بگویند و بعضی از اهل حق نیز با آنها معاشرت داشته باشند و رفتار و کردار ظاهری خود را همانند رفتار و کردار اهل حق کنند، جامعه پذیرای آنها خواهد بود. اما اگر روزی مکر آنها آشکار شود و نقاب از چهره آنها برداشته شود، جایی برای آنها باقی نمی ماند.
علی، علیه السلام، در این باره می فرماید:
«فلو ان الباطل خلص من مزاج الحق لم یخف علی المرتادین و لوان الحق خلص من لبس الباطل انقطعت عنه السن المعاندین.» (6)
اگر باطل از آمیزش با حق خالص شود، بر حق جویان مخفی نخواهد ماند و اگر حق از آمیزش با باطل رهایی یابد، زبان دشمنان قطع می شود.
عامل دوم:وحدت وانسجام اهل باطل
با مشاهده تاریخ می توان پی برد که هرگاه اهل باطل در کار خود سعی و تلاش کنند و بین نیروهای آنها وحدت و انسجام وجود داشته باشد و مطیع رهبر خود باشند، و بر عکس بر اهل حق، خمودی چیره شده باشد و در میان آنها تشتت آراء و ناهماهنگی وجود داشته باشد و از رهبر خود اطاعت نکنند; در این صورت پیروزی با اهل باطل است. علی ،علیه السلام، درباره آینده مردم عراق خطاب به آنها می فرماید:
«اما والذی نفسی بیده لیظهرن هؤلاء القوم علیکم لیس لانهم اولی بالحق منکم و لکن لاسراعهم الی باطل صاحبهم و ابطائکم عن حقی.» (7)
آگاه باشید، قسم به جان کسی که جان من در دست اوست، این گروه (اهل شام) بر شما پیروز می شوند، امانه به این علت که آنهاازشما به حق سزاوارترند، بلکه از این جهت که اینهابرای به دست آوردن باطل رهبر و فرمانده خود، سرعت می گیرند و شما نسبت به آنچه که حق من است به کندی حرکت می کنید.
بنابراین، عامل پیروزی را نباید تنها در اعتقاد به حق و نیت خیر دید، بلکه برای غلبه بر دشمن، اتحاد و هماهنگی و اطاعت از رهبر نیز لازم است وهرگروهی این صفت را بیشتر دارا باشند پیروزی با آنهاست.
مصادیق این آیه
تاکنون دانسته شد که پیام این آیه نوید پیروزی حق بر باطل و هلاکت و نابودی کامل باطل است. در این قسمت به ذکر مواردی می پردازیم که می تواند از مصادیق حق بر باطل باشد.
1. حق یعنی دین الهی وشریعت خاتم انبیاء محمد ،صلی الله علیه وآله، و باطل هردین ومسلکی است که ازمسیر خدا خارج شود. همچنان که در روایتی است از ابن مسعود که در سال فتح، پیامبر ،صلی الله علیه وآله، وارد مکه شد در حالی که در اطراف خانه خدا 360 بت وجود داشت و پیامبر با چوبی که در دستش بود به آن بتها می زد و این آیه را تلاوت می کرد و بتها را با صورت به زمین می افکند.
2. حق توحید است و پرستش خدا و باطل شرک است و پرستش بتها.
3. حق قرآن است و باطل شیطان.
4. حق قسط و عدل است و باطل ظلم و ستم و کینه.
5. حق فضائل اخلاقی و کسب کمالات است، باطل رذایل اخلاقی و دوری از کمالات انسانی.
ادعای ما این است که این آیه معنای وسیعی دارد، به گونه ای که می تواند همه این مصادیق را تحمل کند. بنابراین پیام این آیه این است که دین اسلام، پرستش خداوند یکتا، قرآن، عدالت و فضایل اخلاقی، بر کفر، پرستش خدایان دروغین، شیطان، ظلم و رذایل اخلاقی پیروز است، و سرانجام حاکمیت مطلق از آن حق است.
یکی دیگر از مصادیق این آیه، ظهور حضرت مهدی ،علیه السلام، است. همچنان که روایت شده که وقتی حضرت قائم ، علیه السلام، تولد یافت، بر روی بازوی راست ایشان، این آیه نوشته شده بود. (8)
در روایت دیگری است از امام باقر ، علیه السلام، که درباره این آیه فرمودند:
«اذا قام القائم ذهبت دولة الباطل » (9)
وقتی قائم قیام کرد، حکومت باطل از بین می رود.
در این زمان قسط و عدل در سرتاسر جهان حاکم می شود و جایی برای ظالمان باقی نمی ماند. این در حالی است که قبل از تحقق چنین روزی، ظلم و ستم سراسر دنیا را فراگرفته است. در روایتی از اهل سنت چنین آمده است:
«لتملات الارض ظلما و عدوانا ثم لیخرجن رجل من اهل بیتی حتی یملاها قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و عدوانا» (10)
زمین پر از ظلم و کینه می شود، سپس مردی ازاهل بیت من قیام می کند تا زمین را پر از قسط و عدل کند همان گونه که از ظلم و کینه پر شده بود.
پرشدن زمین از قسط و عدل نشانه این است که هیچ جایی برای ظلم باقی نمی ماند. در روایتی دیگر در تاکید تحقق چنین روزی، از رسول خدا ،صلی الله علیه وآله، نقل شده است که می فرماید:
«لو لم یبق من الدنیا الا یوم لبعث الله عز و جل منا یملئوها عدلا کما ملئت جورا» (11)
اگراز دنیا فقط یک روز باقی مانده باشد، خدای عزوجل مردی از ما را مبعوث می کند که دنیا را از عدل پر می کند همان گونه که از ظلم پر شده بود.
چنین روزی دین الهی بر سایر ادیان غالب می شود و هدف رسالت انبیای الهی محقق می شود; چرا که قرآن کریم در مقام هدف بعثت انبیاء می فرماید:
«هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله. و لو کره المشرکون » (12)
او کسی است که رسول خود را همراه با هدایت و آیین حق فرستاده تا او را بر همه ادیان پیروز کند، هر چند که مشرکان کراهت داشته باشند.»
استاد شهید، مرتضی مطهری پیروزی نهایی اهل حق را چنین توصیف می کند:
«ظهور مهدی موعود حلقه ای است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل که به پیروزی نهایی اهل حق منتهی می شود.» (13)
بیان ایشان درقسمتی دیگرچنین است:
«از مجموع آیات و روایات استنباط می شود که قیام مهدی موعود، عجل الله تعالی فرجه الشریف، آخرین حلقه از مجموع حلقات مبارزات حق و باطل است که از آغاز جهان برپا بوده است. مهدی موعود تحقق بخش ایده آل همه انبیاء و اولیاء ومردان مبارزه راه حق است.» (14)
برای رسیدن به این هدف، باید آمادگی لازم نیز در همه ما فراهم آید و این زمانی تحقق می یابد که در همه شؤون زندگی، اعم از کارهای فردی و اجتماعی، اعمال ما بر راستی و درستی استوار باشد; و شاید به همین جهت است که خداوند در همین آیه مورد بحث قبل از بشارت به آمدن حق و نابودی باطل، به ما اینگونه آموزش می دهد که چنین دعا کنیم:
«وقل رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق واجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا» (15)
و بگو پروردگارا! مرا(در هر کاری) صادقانه وارد کن و صادقانه خارج نما، و از سوی خود سلطان و یاوری برای من قرار ده.
پی نوشتها
1. سوره اسراء (17)، آیه 81.
2. سوره نمل (27)، آیه 34.
3. چون هرگاه بخواهند خبر قطعی از وقوع عملی بدهند با فعل ماضی می آورند.
4. با استفاده از سوره رعد (13)، آیه 17.
5. سوره انبیاء (21)، آیه 18.
6. نهج البلاغه: خطبه 50(فیض الاسلام، عبده)
7. نهج البلاغه(فیض الاسلام) خطبه 96;(عبده) خطبه 97.
8. تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 213.
9. همان، ص 212.
10. کنزالعمال، ج 14، ص 266، ح 3867.
11. المسند، ابن حنبل، ج 2، ص 774.
12. سوره توبه (9)، آیه 33; سوره صف (61)، آیه 9.
13. قیام و انقلاب مهدی، ص 20.
14. همان، ص 26.
15. سوره اسراء (97)، آیه 80.

تبلیغات