با امامان معصوم(علیهم السلام) قسمت ششم
آرشیو
چکیده
متن
پیشتازان فضایل
((امام)), از آن جا که الگوى امت و پیشواى مردم و حجت خدا و نمونه عینى و تجسم یافته ارزش هاى متعالى مکتب است, و مردم در ((چگونه بودن)) و ((چگونه زیستن)) به آن الگوى معصوم مى نگرند, باید در همه زمینه ها برتر از همگان باشد و تمام فضایل را در بالاترین حد ونقطه اوج, داشته باشد.
فقدان هر فضیلت و ارزشى, ضد آن را در جامعه, باب مى کند و حجتى از سوى خداوند بر مردم نخواهد بود. اگر امامى از شجاعت و شهامت بى بهره باشد, امتش هم ترسو و بزدل خواهند شد و روحیه گریز و تسلیم و سازش خواهند داشت.
امامى که نسبت به بعضى مسائل, جاهل باشد, پیروانش نیز در جهل و بى خبرى خواهند بود, یا به قطب هاى علمى منحرف و جریانات ناسالم فکرى و فرهنگى گرایش خواهند یافت.
امت, روحیه سلحشورى و مبارزه را از امام و پیشوایش فرا مى گیرد و موضع ((رهبر)) در ((پیرو)) هم تإثیر دارد و جامعه به سمت و سویى مى رود که حاکم و پیشوا به آن سو مى رود.
از این رو, امامان شیعه هم نمونه بارز شجاعت, مقاومت, سلحشورى, دلیرى و جرإت برگفتن حق, صلابت در موضع حق, قاطعیت دردفاع از دین و ایستادگى در برابر ستم و بدعت و تحریف بودند و زیباترین حماسه هاى قهرمانانه جرإت بشرى و استوارى و نستوهى و جهاد و حرکت را در تاریخ بشرى ثبت کردند.
کلام نورانى پیامبراکرم(ص) که فرمود:
((نحن اهل بیت لا یقاس بنا احد))(1)
ماخاندانى هستیم که هیچ کس با ما مقایسه نمى شود, شاید اشاره به این برترى همه جانبه در فضایل و کمالات پیشوایان حق باشد که گوى سبقت را در این میدان ها از همگان ربوده اند.
در حدیثى امام باقر(ع) فرموده است:
((ما حجت خدا, باب خدا, زبان خدا و چهره خداییم. ما چشم پروردگار در میان آفریده هاى اوییم, ما والیان امرخدا درمیان بندگان اوییم.))(2)
و از امام صادق(ع) نقل است:
((ما درخت نبوت و خانه رحمت و کلیدهاى حکمت و معدن دانش و جایگاه رسالت ومحل رفت و آمد فرشتگانیم. ما رازگاه پروردگاریم, ما ودیعه خدا در میان بندگانیم, ما حرم اکبر پروردگاریم, ما عهد خداوند و پیمان او با بندگانیم. هرکس به پیمانش با ما وفا کند, به عهد الهى وفا کرده است و هرکه با ما پیمان شکنى کند, پیمان خدا را شکسته است.))(3)
نمونه هاى صلابت
از جلوه هاى روشن فضیلت در هر انسان, شجاعت و شهامت است. این فضیلت اگر در پیشوا باشد, به پیروان هم سرایت مى کند و در کالبد جامعه, روح دلاورى و صلابت دمیده مى شود.
امامان شیعه دراین قلمرو, چهره اى بسیار درخشان دارند. امام سجاد(ع) در مجلس یزید, در خطبه اى که خواند, از جمله هفت فضیلتى را که برشمرد و اهل بیت را از آن ها برخوردار دانست, یکى هم ((شجاعت)) بود.
امامان شیعه, نمونه روحیه والابودند. مگر امیرالمومنین(ع) نبود که در نبرد خندق, که مدینه در محاصره دشمن بود, با قهرمانان نام آور عرب و حجاز مبارزه کرد و ((عمروبن عبدود)) را به خاک هلاکت نشاند و مدال ((لافتى الا على...)) از عرش دریافت کرد.؟
مگر سالار شهیدان حسین بن على(ع) و فرزندان و یارانش نبودند که با رشادت جنگیدند و برخاک حماسه ساز کربلا که سرزمین فداکارى و جانبازى بود, افتادند و در آخرین لحظات, آن حضرت پس از قتل عام یاران و فرزندانش در حلقه محاصره دشمنان نیزه به دست و شمشیر برکف, با روحى استوار و عزمى آهنین شعارهاى قهرمانى و مقاومت سر مى داد و روحیه اش براى دشمنان اعجاب آور بود؟!
مگر امامان دیگر شیعه, پیشگام مبارزه با سلطه هاى ستمگر و سمبل خط تشیع درگیر و معارض با وضع موجود و نظام حاکم نبودند, که حکام هم از موضع آنان هراسان بودند و آن همه تضییقات برایشان فراهم مى کردند؟
شرایط مختلف زمانى, شیوه هاى گوناگونى را درعمل و تاکتیک, براى ائمه الزام مى کرد و آنان مبارزه اى پنهانى مى کردند و به کادرسازى در جهت انقلاب و مبارزه و احیاى حق اوصیإ و حق امت مى پرداختند.
امامان, به گونه اى جهاد مخفى خود را ادامه مى دادند که نه نقش آنان در جنبشها آشکار باشد و نه سلطه هاى ستم, حرکات آنان را ردیابى کنند. از این رو, عصر ائمه, زمان انقلاب ها و شورش هاى شیعى بر ضد خلفا و والیان جورپیشه بود و رهبران جنبشها نیز عموما از فرزندان یا شاگردان یا هواداران ائمه بودند.
((نهضت توابین)) و ((خروج مختار)), در زمان امام سجاد(ع) شکل گرفت. انقلاب ((زیدبن على)) در زمان امام باقر(ع) رخ داد. پس از او هم پسرش ((یحیى بن زید)) قیام کرد و به شهادت رسید.
نهضت ((عبدالله بن معاویه)) در زمان امام صادق(ع) بود و جنبش ((محمدنفس زکیه)) که از فرزندان امام مجتبى(ع) بود, در دوره بعد اتفاق افتاد. انقلاب ((شهیدفخ)) و یحیى و ادریس, در زمان حضرت کاظم(ع) تحقق یافت.
نهضت هاى ((ابوالسرایا)) و ((محمددیباج)) و ((ابراهیم بن کاظم)) همه در عصر امام رضا(ع) شکل گرفت و همچنین عصر همه امامان, سرشار از حرکت هاى ضد اموى و ضد عباسى و علیه ستم و فساد حکام بود.
گرچه ارتباط آشکار امامان با انقلاب هاى یاد شده و سران نهضت, در تاریخ چندان مطرح نشده است, ولى ستایش ائمه از اکثر رهبران نهضت ها و دفاع از مواضعشان و اندوه از شهادتشان, در خلال کتب تاریخى مشاهده مى شود.
گاهى امامان, کمک هاى اقتصادى به انقلابیون مى کردند و فرزندان آنان را به پیوستن به صف نهضت تشویق مى نمودند.
بزرگ ترین دلیل مشارکت یا همدلى امامان با نهضت ها و حرکت هاى ضد ستم, سرنوشت شهادت و زندان و حصر و تبعید ائمه است. آنچه وجودامامان را براى رژیم هاى جائر غیر قابل تحمل مى کرد, همین جنبه هاى صلابت موضعى و مواضع ضد ستم آنان بود و گرنه, امامى که به انزواى عبادت بخزد و زهد و گوشه گیرى اختیار کند و نسبت به وضع حکومت ها و عملکرد هایشان بى تفاوت باشد و از ((حق مسلم ولایت)) دم نزد, براى رژیم ها خطرى نداشت.
پس امامان درعرصه مبارزه و مواضع حق مدارانه و باطل ستیزانه هم پیشتاز و الگو بودند و حرف و عملشان راهگشاى مبارزان بود.
اخلاقیات والا
عمل و رفتار امامان معصوم(علیهم السلام) در زمینه برخوردهاى اجتماعى و ارتباط با مردم, جایگاه مهمى دارد.
آنچه بزرگ ترین نقش را در محبوبیت یک رهبر و نفوذ در دلها و پایگاه مردمى ایفا مى کند, ((اخلاق)) است.
وقتى شیوه اخلاقى یک رهبر بر ((جذب)) باشد و با ((زبان عمل)) سخن بگوید و با رفتار کریمانه تبلیغ کند, دشمنان او خلع سلاح مى شوند. این است رمز محبوبیت شگفت امامان در دلهاى مردم!
اخلاقیات امامان, از نظر زیبایى و والایى, از نظر کرامت و بزرگوارى و منش انسانى, چنان در اوج جذابیت و اعجاب انگیزى بود که نمونه هاى آن را در تاریخ, کمتر مى توان یافت.
آن گونه که حضرت رسول(ع) مشرکان را در فتح مکه بخشود و عفو عمومى اعلام کرد, امیرمومنان هم با قاتل خویش حتى برخوردى کریمانه داشت. به قول شهریار:
به جز از على که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیرتوست اکنون, به اسیرکن مدارا
رفتار امام حسن(ع) با آن مرد شامى که هتاکى وبد زبانى مى کرد, مگر او را از دشمن به دوست و از مخالف به همراه, بدل نکرد؟
ائمه, رفتارى سراسر مهر و عطوفت و ذره پرورى و حمایت از ضعیفان و دفاع از محرومان و دستگیرى از بینوایان و ادب اجتماعى و تکریم مقام انسان و خطا پوشى و عفو و حلم و ایثار و فداکارى داشتند.
چه کسى بیش از امامان, به جایگاه رفیع ((انسان)) آشناتر بود؟
و چه کسى جز ائمه(علیهم السلام) این گونه در جهت رشد و بالندگى انسان تلاش مى کرد؟
ائمه, تجسم همان ((مکارم اخلاق)) بودند که فلسفه بعثت و پایه دعوت رسول خاتم(ص) بود. مواضع اخلاقى آنان, هریک از دیگرى شکوهمندتر و سازنده تر بود و هر کدام الگوى ((چگونه بودن)) و انسان ایده آل مکتب بودند.
در زیارت جامعه کبیره مى خوانیم:
((کلامکم نور, و امرکم رشد و وصیتکم التقوى و فعلکم الخیر, و عادتکم الاحسان و سجیتکم الکرم...))
امام سجاد(ع) نیز فرموده است: ((خداوند به ما حلم و علم و شجاعت و سخاوت و محبت در دلها را عطا کرده است.))(4)
این اخلاق خدایى و خدا پسندانه که در زندگى امامان متجلى بود, رمز محبوبیت و جاذبه آنان به شمار مى رفت و دلها را اسیر خود مى ساخت.
حضرت امیر(ع) در اشاره به این که چنین اخلاق والایى رهنمود الهى به ائمه(علیهم السلام) است, مى فرماید: ((ان الله کریم حلیم عظیم رحیم, دلنا على اخلاقه و امرنا بالاخذ بها و حمل الناس علیها, فقد ادیناها غیر متخلفین... و قبلناها غیر مرتابین.))(5)
خداوند, بزرگوار و بردبار و باعظمت و مهربان است. ما را نیز به خلق و خوى خویش راهنمایى کرده و فرمان داده که به این اخلاق, پایبند باشیم و مردم را هم برهمان واداشته است. ماهم بىآن که تخلف کنیم, آن را ادا کردیم و بىآنکه به تردید و شک افتیم, آن ها را پذیرفتیم.
این شیوه و مرام و سجایاى اخلاقى امامان معصوم(علیهم السلام) است. قلمرو زندگى و سیره امامان, دنیاى پرکششى است که باید در آن با حوصله و صبر و با عشق و اشتیاق قدم گذاشت و از آن اسوه و الگو گرفت.
وقتى سیدالشهدا, کنیزى را که در یکى از روزهاى عید, به آن حضرت دسته گلى هدیه کرد, آزاد کرد; برخى از اصحاب, این کار را عجیب و غریب دیدند و گویا برایشان تحمل ناپذیر بود که برده اى در قبال یک شاخه گل ((آزاد)) شود.
حضرت فرمود: ((هکذا ادبنا ربنا...))
خداوند ما را این گونه تربیت کرده است, آنجا که فرموده: ((هرگاه کسى تحفه و هدیه اى به شما داد, شما بهتر از آن یا مثل همان را برگردانید.)) و من دیدم که هدیه اى بهتر که مى تواند پاسخ شاخه گل این کنیز باشد, چیزى جز آزادى او نیست, از این رو آزادش کردم!(6)
پى نوشتها:
1 ـ ینابیع الموده, ج 2, ص 114.
2 ـ کافى, ج 2, ص 145.
3 ـ همان, ص 221.
4 ـ اهل البیت فى الکتاب و السنه, ص 316.
5 ـ تحف العقول, ص 175.
6 ـ حیاه الامام الحسین, ج 1, ص 129.
((امام)), از آن جا که الگوى امت و پیشواى مردم و حجت خدا و نمونه عینى و تجسم یافته ارزش هاى متعالى مکتب است, و مردم در ((چگونه بودن)) و ((چگونه زیستن)) به آن الگوى معصوم مى نگرند, باید در همه زمینه ها برتر از همگان باشد و تمام فضایل را در بالاترین حد ونقطه اوج, داشته باشد.
فقدان هر فضیلت و ارزشى, ضد آن را در جامعه, باب مى کند و حجتى از سوى خداوند بر مردم نخواهد بود. اگر امامى از شجاعت و شهامت بى بهره باشد, امتش هم ترسو و بزدل خواهند شد و روحیه گریز و تسلیم و سازش خواهند داشت.
امامى که نسبت به بعضى مسائل, جاهل باشد, پیروانش نیز در جهل و بى خبرى خواهند بود, یا به قطب هاى علمى منحرف و جریانات ناسالم فکرى و فرهنگى گرایش خواهند یافت.
امت, روحیه سلحشورى و مبارزه را از امام و پیشوایش فرا مى گیرد و موضع ((رهبر)) در ((پیرو)) هم تإثیر دارد و جامعه به سمت و سویى مى رود که حاکم و پیشوا به آن سو مى رود.
از این رو, امامان شیعه هم نمونه بارز شجاعت, مقاومت, سلحشورى, دلیرى و جرإت برگفتن حق, صلابت در موضع حق, قاطعیت دردفاع از دین و ایستادگى در برابر ستم و بدعت و تحریف بودند و زیباترین حماسه هاى قهرمانانه جرإت بشرى و استوارى و نستوهى و جهاد و حرکت را در تاریخ بشرى ثبت کردند.
کلام نورانى پیامبراکرم(ص) که فرمود:
((نحن اهل بیت لا یقاس بنا احد))(1)
ماخاندانى هستیم که هیچ کس با ما مقایسه نمى شود, شاید اشاره به این برترى همه جانبه در فضایل و کمالات پیشوایان حق باشد که گوى سبقت را در این میدان ها از همگان ربوده اند.
در حدیثى امام باقر(ع) فرموده است:
((ما حجت خدا, باب خدا, زبان خدا و چهره خداییم. ما چشم پروردگار در میان آفریده هاى اوییم, ما والیان امرخدا درمیان بندگان اوییم.))(2)
و از امام صادق(ع) نقل است:
((ما درخت نبوت و خانه رحمت و کلیدهاى حکمت و معدن دانش و جایگاه رسالت ومحل رفت و آمد فرشتگانیم. ما رازگاه پروردگاریم, ما ودیعه خدا در میان بندگانیم, ما حرم اکبر پروردگاریم, ما عهد خداوند و پیمان او با بندگانیم. هرکس به پیمانش با ما وفا کند, به عهد الهى وفا کرده است و هرکه با ما پیمان شکنى کند, پیمان خدا را شکسته است.))(3)
نمونه هاى صلابت
از جلوه هاى روشن فضیلت در هر انسان, شجاعت و شهامت است. این فضیلت اگر در پیشوا باشد, به پیروان هم سرایت مى کند و در کالبد جامعه, روح دلاورى و صلابت دمیده مى شود.
امامان شیعه دراین قلمرو, چهره اى بسیار درخشان دارند. امام سجاد(ع) در مجلس یزید, در خطبه اى که خواند, از جمله هفت فضیلتى را که برشمرد و اهل بیت را از آن ها برخوردار دانست, یکى هم ((شجاعت)) بود.
امامان شیعه, نمونه روحیه والابودند. مگر امیرالمومنین(ع) نبود که در نبرد خندق, که مدینه در محاصره دشمن بود, با قهرمانان نام آور عرب و حجاز مبارزه کرد و ((عمروبن عبدود)) را به خاک هلاکت نشاند و مدال ((لافتى الا على...)) از عرش دریافت کرد.؟
مگر سالار شهیدان حسین بن على(ع) و فرزندان و یارانش نبودند که با رشادت جنگیدند و برخاک حماسه ساز کربلا که سرزمین فداکارى و جانبازى بود, افتادند و در آخرین لحظات, آن حضرت پس از قتل عام یاران و فرزندانش در حلقه محاصره دشمنان نیزه به دست و شمشیر برکف, با روحى استوار و عزمى آهنین شعارهاى قهرمانى و مقاومت سر مى داد و روحیه اش براى دشمنان اعجاب آور بود؟!
مگر امامان دیگر شیعه, پیشگام مبارزه با سلطه هاى ستمگر و سمبل خط تشیع درگیر و معارض با وضع موجود و نظام حاکم نبودند, که حکام هم از موضع آنان هراسان بودند و آن همه تضییقات برایشان فراهم مى کردند؟
شرایط مختلف زمانى, شیوه هاى گوناگونى را درعمل و تاکتیک, براى ائمه الزام مى کرد و آنان مبارزه اى پنهانى مى کردند و به کادرسازى در جهت انقلاب و مبارزه و احیاى حق اوصیإ و حق امت مى پرداختند.
امامان, به گونه اى جهاد مخفى خود را ادامه مى دادند که نه نقش آنان در جنبشها آشکار باشد و نه سلطه هاى ستم, حرکات آنان را ردیابى کنند. از این رو, عصر ائمه, زمان انقلاب ها و شورش هاى شیعى بر ضد خلفا و والیان جورپیشه بود و رهبران جنبشها نیز عموما از فرزندان یا شاگردان یا هواداران ائمه بودند.
((نهضت توابین)) و ((خروج مختار)), در زمان امام سجاد(ع) شکل گرفت. انقلاب ((زیدبن على)) در زمان امام باقر(ع) رخ داد. پس از او هم پسرش ((یحیى بن زید)) قیام کرد و به شهادت رسید.
نهضت ((عبدالله بن معاویه)) در زمان امام صادق(ع) بود و جنبش ((محمدنفس زکیه)) که از فرزندان امام مجتبى(ع) بود, در دوره بعد اتفاق افتاد. انقلاب ((شهیدفخ)) و یحیى و ادریس, در زمان حضرت کاظم(ع) تحقق یافت.
نهضت هاى ((ابوالسرایا)) و ((محمددیباج)) و ((ابراهیم بن کاظم)) همه در عصر امام رضا(ع) شکل گرفت و همچنین عصر همه امامان, سرشار از حرکت هاى ضد اموى و ضد عباسى و علیه ستم و فساد حکام بود.
گرچه ارتباط آشکار امامان با انقلاب هاى یاد شده و سران نهضت, در تاریخ چندان مطرح نشده است, ولى ستایش ائمه از اکثر رهبران نهضت ها و دفاع از مواضعشان و اندوه از شهادتشان, در خلال کتب تاریخى مشاهده مى شود.
گاهى امامان, کمک هاى اقتصادى به انقلابیون مى کردند و فرزندان آنان را به پیوستن به صف نهضت تشویق مى نمودند.
بزرگ ترین دلیل مشارکت یا همدلى امامان با نهضت ها و حرکت هاى ضد ستم, سرنوشت شهادت و زندان و حصر و تبعید ائمه است. آنچه وجودامامان را براى رژیم هاى جائر غیر قابل تحمل مى کرد, همین جنبه هاى صلابت موضعى و مواضع ضد ستم آنان بود و گرنه, امامى که به انزواى عبادت بخزد و زهد و گوشه گیرى اختیار کند و نسبت به وضع حکومت ها و عملکرد هایشان بى تفاوت باشد و از ((حق مسلم ولایت)) دم نزد, براى رژیم ها خطرى نداشت.
پس امامان درعرصه مبارزه و مواضع حق مدارانه و باطل ستیزانه هم پیشتاز و الگو بودند و حرف و عملشان راهگشاى مبارزان بود.
اخلاقیات والا
عمل و رفتار امامان معصوم(علیهم السلام) در زمینه برخوردهاى اجتماعى و ارتباط با مردم, جایگاه مهمى دارد.
آنچه بزرگ ترین نقش را در محبوبیت یک رهبر و نفوذ در دلها و پایگاه مردمى ایفا مى کند, ((اخلاق)) است.
وقتى شیوه اخلاقى یک رهبر بر ((جذب)) باشد و با ((زبان عمل)) سخن بگوید و با رفتار کریمانه تبلیغ کند, دشمنان او خلع سلاح مى شوند. این است رمز محبوبیت شگفت امامان در دلهاى مردم!
اخلاقیات امامان, از نظر زیبایى و والایى, از نظر کرامت و بزرگوارى و منش انسانى, چنان در اوج جذابیت و اعجاب انگیزى بود که نمونه هاى آن را در تاریخ, کمتر مى توان یافت.
آن گونه که حضرت رسول(ع) مشرکان را در فتح مکه بخشود و عفو عمومى اعلام کرد, امیرمومنان هم با قاتل خویش حتى برخوردى کریمانه داشت. به قول شهریار:
به جز از على که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیرتوست اکنون, به اسیرکن مدارا
رفتار امام حسن(ع) با آن مرد شامى که هتاکى وبد زبانى مى کرد, مگر او را از دشمن به دوست و از مخالف به همراه, بدل نکرد؟
ائمه, رفتارى سراسر مهر و عطوفت و ذره پرورى و حمایت از ضعیفان و دفاع از محرومان و دستگیرى از بینوایان و ادب اجتماعى و تکریم مقام انسان و خطا پوشى و عفو و حلم و ایثار و فداکارى داشتند.
چه کسى بیش از امامان, به جایگاه رفیع ((انسان)) آشناتر بود؟
و چه کسى جز ائمه(علیهم السلام) این گونه در جهت رشد و بالندگى انسان تلاش مى کرد؟
ائمه, تجسم همان ((مکارم اخلاق)) بودند که فلسفه بعثت و پایه دعوت رسول خاتم(ص) بود. مواضع اخلاقى آنان, هریک از دیگرى شکوهمندتر و سازنده تر بود و هر کدام الگوى ((چگونه بودن)) و انسان ایده آل مکتب بودند.
در زیارت جامعه کبیره مى خوانیم:
((کلامکم نور, و امرکم رشد و وصیتکم التقوى و فعلکم الخیر, و عادتکم الاحسان و سجیتکم الکرم...))
امام سجاد(ع) نیز فرموده است: ((خداوند به ما حلم و علم و شجاعت و سخاوت و محبت در دلها را عطا کرده است.))(4)
این اخلاق خدایى و خدا پسندانه که در زندگى امامان متجلى بود, رمز محبوبیت و جاذبه آنان به شمار مى رفت و دلها را اسیر خود مى ساخت.
حضرت امیر(ع) در اشاره به این که چنین اخلاق والایى رهنمود الهى به ائمه(علیهم السلام) است, مى فرماید: ((ان الله کریم حلیم عظیم رحیم, دلنا على اخلاقه و امرنا بالاخذ بها و حمل الناس علیها, فقد ادیناها غیر متخلفین... و قبلناها غیر مرتابین.))(5)
خداوند, بزرگوار و بردبار و باعظمت و مهربان است. ما را نیز به خلق و خوى خویش راهنمایى کرده و فرمان داده که به این اخلاق, پایبند باشیم و مردم را هم برهمان واداشته است. ماهم بىآن که تخلف کنیم, آن را ادا کردیم و بىآنکه به تردید و شک افتیم, آن ها را پذیرفتیم.
این شیوه و مرام و سجایاى اخلاقى امامان معصوم(علیهم السلام) است. قلمرو زندگى و سیره امامان, دنیاى پرکششى است که باید در آن با حوصله و صبر و با عشق و اشتیاق قدم گذاشت و از آن اسوه و الگو گرفت.
وقتى سیدالشهدا, کنیزى را که در یکى از روزهاى عید, به آن حضرت دسته گلى هدیه کرد, آزاد کرد; برخى از اصحاب, این کار را عجیب و غریب دیدند و گویا برایشان تحمل ناپذیر بود که برده اى در قبال یک شاخه گل ((آزاد)) شود.
حضرت فرمود: ((هکذا ادبنا ربنا...))
خداوند ما را این گونه تربیت کرده است, آنجا که فرموده: ((هرگاه کسى تحفه و هدیه اى به شما داد, شما بهتر از آن یا مثل همان را برگردانید.)) و من دیدم که هدیه اى بهتر که مى تواند پاسخ شاخه گل این کنیز باشد, چیزى جز آزادى او نیست, از این رو آزادش کردم!(6)
پى نوشتها:
1 ـ ینابیع الموده, ج 2, ص 114.
2 ـ کافى, ج 2, ص 145.
3 ـ همان, ص 221.
4 ـ اهل البیت فى الکتاب و السنه, ص 316.
5 ـ تحف العقول, ص 175.
6 ـ حیاه الامام الحسین, ج 1, ص 129.