فروغ ایمان در قلب ابو طالب
آرشیو
چکیده
متن
در برخى از کتب اهل تسنن جملاتى درمورد ابوطالب دیده مىشود که حکایت از کملطفى یا بىلطفى یا کینه نویسندگان آنکتابها نسبتبه شخصیتحضرت علىبنابىطالبعلیه السلام دارد. جاى شک نیست که اگریک دهم گواههایى که بر ایمان و اسلامابوطالب آمده است، درباره یک فرد دیگرآمده بود، همگى از سنى و شیعه، بالاتفاقاسلام و ایمان او را تصدیق مىکردند; ولىچگونه است که با وجود دهها شاهد محکم برایمان او، باز گروهى وى را تکفیر کردهاند وحکم به کفر و عذاب او نمودهاند و گفتهاند کهبرخى از آیات که مشعر بر عذاب است، درحق ابوطالب نازل گردیده است؟!
به راحتى مىتوان فهمید که هدف از طرحاین مساله، جز طعن فرزندان ابوطالب، بهویژه امیرمؤمنانعلیه السلام چیز دیگرى نیست.برخى از نویسندگان اهل تسنن براى این کهبهتر بتوانند ابوطالب را تکفیر کنند، دامنهبحث را به پدران پیامبرصلى الله علیه وآله کشانیدهاند وپدر و مادر آن حضرت را نیز غیر مؤمنقلمداد نمودهاند. (1)
مسلم است که در موضوع نسب و نژاد، بعداز شخص خاتم الانبیاءصلى الله علیه وآله کسى به شرافتعلىعلیه السلام نمىرسد. به قدرى نسبت و نژاد آنحضرت پاک و درخشان است که برخى ازمتعصبین، مانند: علاءالدین قوشچى، جاحظو سعدالدین تفتازانى گفتهاند: ما از کلماتعلىعلیه السلام که فرموده است: «نحن اهلالبیتلایقاس بنا احد»; ما اهلبیت رسول اللههستیم که احدى را نتوان به ما قیاس کرد،حیرانیم.
احمدبن محمدکرزى بغدادى مىگوید: ازعبدالله بناحمد بنحنبل شنیدم کهگفت:«وقتى در مورد فضیلت صحابه از پدرم،احمدبن حنبل سؤال کردم، گفت: ابوبکر، عمرو عثمان. گفتم: پس جایگاه علىابنابىطالبعلیه السلامکجاست؟
پدرم گفت: «هو من اهلالبیت لایقاسبه هؤلاء»; علىعلیه السلام از اهلبیت پیامبر استو صحابه را نباید با او قیاس کرد.
امام احمدبن حنبل در کتاب مسند خود،میرسیدعلىهمدانى شافعى در کتابمودةالقربى ابن مغازلى شافعى در مناقب ومحمدبن طلحه شافعى در کتاب مطالبالسؤل نقل کردهاند که پیامبراکرمصلى الله علیه وآلهفرمود: «من و على نورى بودیم در اختیارقدرت خداى تعالى، چهارده هزار سال قبل ازخلقت آدم. پس چون خداوند آدم را خلقنمود، ما را که نور بودیم، در صلب آدم قرارداد و ما در صلب آدم پیوسته باهم بودیم، تادر صلب عبدالمطلب از هم جدا شدیم. پسدر من، نبوت و در على، خلافت را ظاهرساخت.» (2)
این حدیث را بسیارى از علماى اهلتسنننقل کردهاند که مىتوان به افراد ذیل اشارهکرد:
1 - خوارزمى در فصل چهارم مناقب.
2 - ابنجوزى در تذکره.
3 - ابن صباغ مالکى در فصول المهمة.
4 - گنجى شافعى در کفایةالطالب.
5 - ابن ابىالحدید در جلد دوم شرح نهجالبلاغه.
6 - شیخ سلیمان بلخى حنفى در ینابیعالمودة.
7 - حموینى درکتاب فرائدالسمطین.
از طرف دیگر، طبق آنچه که از کتبتاریخى و انساب استخراج مىشود، نیاکانحضرت علىعلیه السلام برخلاف دیگران، همگى تاآدم ابوالبشرعلیه السلام موحد و خدا پرستبودند ودر صلب و رحم ناپاکى قرار نگرفتند.
دلیلهایى بر ایمان ابوطالب
طرز تفکر و عقیده هرشخصى راازچند راهمىتوان به دست آورد:
1 - بررسى آثار علمى و ادبى که از او ماندهاست.
2 - طرز رفتار و کردار او در میان جامعه.
3 - عقیده دوستان و نزدیکان او. (3)
عقیده و ایمان ابوطالب را از سه راه یادشده مىتوان اثبات کرد.
راه اول; بررسى آثار علمى
اشعار و سرودههاى ابوطالب کاملا بر ایمانو اخلاص او گواهى مىدهد. اشعار ابوطالبگنجینهاى علمى و ادبى است که داراىمضامین عالى توحیدى مىباشد. براى نمونهبه چند بیت آن اشاره مىشود:
لیعلم خیارالناس ان محمدا نبى کموسى والمسیح بن مریم اتانابهدى مثل ما اتیابه فکل بامرالله یهدى و یعصم. (4)
اشخاص شریف و فهمیده بدانند کهمحمدصلى الله علیه وآله بسان موسى و مسیح، پیامبراست. او هدایت را براى ما به ارمغان آورد،همان گونه که مسیح و موسى و تمام پیامبرانبه فرمان خدا مردم را راهنمایى و از گناه بازمىدارند.
تمنیتم ان تقتلوه و انما امانیکم هذى کاحلام نائم نبى اتاه الوحى من عند ربهو من قال لایقرع بها من نادم
اى سران قریش! تصور کردهاید که مىتوانیدبر او دستیابید، در صورتى که آرزویى را کهدر سر مىپرورانید، کمتر از خوابهاى آشفتهنیست. او پیامبر است و از ناحیه خداوند بر اووحى نازل مىشود و کسى که جواب منفىبدهد، انگشت پشیمانى به دندان خواهدگرفت.
ا لم تعلموا انا وجدنا محمدا رسولا کموسى خط فى اول الکتب و ان علیه فىالعباد محبة و لاحیف فیمن خصه الله بالحب
اى قریش! آیا نمىدانید که ما او را مانندموسى، پیامبر مىدانیم و نام و نشان او درکتابهاى آسمانى قید گردیده است. وبندگان خدا محبت مخصوص به وى دارند ونباید درباره کسى که خدا محبت او را دردلها به ودیعت گذارده است، تاسف خورد.
والله لن یضلوا الیک بجمعهم حتى اوسد فى التراب دفینا فاصدع بامرک ماعلیک غضاضة وابشربذاک وقر منک عیونا ودعوتنى و علمت انک ناصحى ولقد دعوت و کنت ثم امینا و لقد علمت ان دین محمد (ص) من خیر ادیان البریة دینا
اى برادر زادهام (پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله)! هرگزقریش به تو دست نخواهند یافت و تا آنروزى که لحد را بستر کنم و در میان خاکبخوابم، دست از یارى تو برنخواهم داشت.آنچه را مامورى، آشکار کن و از هیچ چیزمترس و بشارت ده و چشمانى را روشن ساز.مرا به آئین خود خواندى و مىدانم تو پنددهنده من هستى و در دعوت خود امین ودرستکارى. حقا که کیش محمدصلى الله علیه وآله ازبهترین آیین هاست! (5)
از اشعار معروف ابوطالب که دلالتبرایمان او دارد، قصیدههاى «لامیه» و «میمنه»او مىباشد:
لعمرى لقد کلفت وجدا باحمد واحببته حب الحبیب المواصل وجدت بنفسى دونه فحمیته ودافعت عنه بالذرى والکواهل وایده رب العباد بنصره واظهر دینا حقا غیر باطل (6)
به جان خودم! به قدرى به واسطه وجوداحمدصلى الله علیه وآله در وجد و سرور غوطه ورم که وجدرا به زحمت آوردهام; زیرا او را به قدرىدوست مىدارم مانند کسى که دوستخود رابه سینه گرفته باشد. جان خود را نثار او کنم وحمایت از او نمایم به اعضاى رئیسه و غیررئیسه خود. خداوند او را پاینده بدارد کهجمال اهل دنیا است و نقمت دشمنان وزینت هر کوى و محفل است. پروردگاربندگان او را با توفیقات خود تایید و یارىنمود و ظاهر و محقق کرد دین حقى را کهباطل در او راه نداشت.
از دیگر اشعار او که صراحتبر ایمانابوطالب دارد، شعرى است که ابن ابىالحدیددر جلد سوم شرح نهج البلاغه آورده است:
یا شاهد الله على فاشهد انى على دین النبى احمد من ضل فىالدین فانى مهتد
«اى گواهان! شاهد باشید که من بر دینپیغمبر خدا احمدصلى الله علیه وآله استوارم. هرکس از آنخارج است، باشد. من به او هدایتشدم.»
هریک از این قطعات، قسمت کوچکى ازعقائد مفصل و نغز ابوطالب است که هریک بهتنهایى در اثبات ایمان و اخلاص گوینده آنکافى است.
راه دوم; طرز رفتار و کردار او در میانجامعه
راه دوم، نوع رفتار ابوطالب با پیامبرصلى الله علیه وآله ونحوه فداکارى ودفاع او از ساحت اقدسرسول خداست. هر کدام از آن خدماتمىتواند آیینه فکر و روشنگر روحیات اوباشد، زیرا ابوطالب شخصیتى است که راضىنشد برادر زاده او دل شکسته شود و علىرغمتمام موانع و نبود امکانات، زحمتبردن او رابه شام پذیرفت.
پایه اعتقاد او به فرزند برادر، تا آن حداست که او را همراه خود به مصلى برد و خدارا به مقام او قسم داد و باران رحمت طلبید.وى در راه حفظ رسول خداصلى الله علیه وآله از پاىننشست و سه سال زندگى در شکاف کوه واعماق دره را بر ریاست و سیادت مکه ترجیحداد، تا آن جا که این وضعیت او را فرسودهساخت و باعث رحلت او گردید.
ایمان او به رسول خداصلى الله علیه وآله به قدرىمحکم بود که راضى شد تمام فرزندانشکشته شوند، ولى پیامبرصلى الله علیه وآله زنده بماند.ابوطالب شبها على را در رختخوابپیامبرصلى الله علیه وآله مىخوابانید تا اگر سوء قصیدىدرکار باشد، به پیامبرصلى الله علیه وآله اصابت نکند. اوحاضر شد تمام سران قریش به عنوان انتقامکشته شوند و طبعا تمام قبیله بنىهاشم نیزکشته مىشد.
وصیت ابوطالب هنگام مرگ
ابوطالب هنگام مرگ به فرزندانش چنینگفت:
من محمد را به شما توصیه مىکنم; زیرا اوامین قریش و راستگوى عرب و حائز تمامکمالات است. آیینى آورده است که دلهابدان ایمان دارند، اما زبانها از ترس شماتتبه انکار آن برخاسته است. من مىبینم کهافتادگان و ضعیفان عرب به حمایت اوبرخاسته، به او ایمان آوردهاند و محمد بهکمک آنها برشکستن صفوف قریش قیامنموده است.
اى خویشاوندان من! از دوستان و حامیانحزب او (اسلام) باشید. هرکس او را پیروىکند، سعادتمند مىگردد و اگر اجل مرا مهلتمىداد، من حوادث و مکاره روزگار را از او دفعمىنمودم. (7)
موضع ابوطالب در آغاز بعثت
روزى که پیامبرصلى الله علیه وآله تمام خویشاوندانخود را جمع کرد و آیین اسلام را بر آنانعرضه نمود، ابوطالب به او گفت: «برادر زادهام!قیام کن! تو والامقامى! حزب تو گرامىترینحزب هاست! تو فرزند مرد بزرگى هستى!هرگاه زبانى تو را آزار دهد، زبانهاى تیزى بهدفاع تو برمىخیزد. به خدا سوگند! اعرابمانند خضوع بچه حیوان نسبتبه مادرش درپیشگاه تو خاضع خواهند شد.» (8)
راه سوم; عقیده دوستان و نزدیکان
از آن جا که اهل خانه بهتر مىدانند کهدرخانه چیست و چه مىگذرد، ایمانابوطالب را باید از زبان اهلبیتعلیهم السلام شنید:
1 - وقتى علىعلیه السلام خبرمرگ ابوطالب را بهپیامبرصلى الله علیه وآله داد، وىسخت گریست و بهعلىعلیه السلام دستور غسل وکفن و دفن داد و ازخداوند براى او طلبمغفرت نمود.
2 - در محضر امامسجادعلیه السلام از ایمانابوطالب سخن به میانآمد. آن حضرت فرمود:«در شگفتم که چرا مردمدر اخلاص او تردیددارند، در صورتى که هیچزن مسلمانى نبایستبعداز اسلام آوردن در حباله شوهر کافر خودبماند و فاطمه بنت اسد که از سابقین دراسلام است، تا هنگام مرگ ابوطالب در نکاحاو بود.»
3 - امام باقرعلیه السلام فرمود: «ایمان ابوطالب برایمان بسیارى از مردم ترجیح دارد وامیرمؤمنان دستور مىداد از طرف وى حجبهجا آورند.» (9)
4 - امام صادقعلیه السلام فرمود: «حضرتابوطالب بسان اصحاب کهف است که در دلایمان داشتند و تظاهر به شرک مىنمودند. ازاین جهت دوبار ماجور خواهند بود.»
5 - حضرت عبدالعظیم حسنى در نامهاىاز محضر امام رضاعلیه السلام در مورد ایمانابوطالب سؤال نمود. امام رضاعلیه السلام در جوابفرمود:
«بسم الله الرحمن الرحیم. اگر در ایمانابوطالب شک کنى، سرنوشت تو آتش جهنماست.» (10)
6 - عن ابىعبداللهالصادقعلیه السلام قال:«نزل جبرئیلعلیه السلام علىالنبىصلى الله علیه وآله فقال:یا محمد! ان ربک یقرئک السلام ویقول: انى قد حرمت النار على صلبانزلک و بطن حملک و حجرکفلکفالصلب صلب ابیک ابیه عبدالله بنعبدالمطلب و البطن الذى حملک آمنةبنت وهب و اما حجر کفلک فحجرابىطالب.»; امام صادقعلیه السلام فرمود:جبرئیل بر پیامبر نازل شد و گفت: اى محمد!خداوند به تو سلام مىرساند و مىفرماید:«من حرام کردم آتش را بر صلبى که تو راحمل کرد و شکمى که تورا پروراند و دامنىکه تو را متکفل شد; پس صلب یعنى پدرتعبدالله و شکم یعنى مادرت آمنه و دامنیعنى عمویت ابوطالب.» (11)
پىنوشتها:
1 - الغدیر، ج 7، ص 330.
2 - مودةالقربى، (المودةالثانیه.)
3 - الغدیر، ج 7، ص 331.
4 و 5 - فروغ ابدیت، ج 1، ص 300.
6 - شرح نهج البلاغه، ابن ابىالحدید، ص 316.
7 - سیره حلبى، ج 1، ص 389.
8 - فروغ ابدیت، ج 1، ص 303.
9 - الغدیر، ج 7، ص 390.
10 - همان، ص 395.
11 - همان، ص 392.
به راحتى مىتوان فهمید که هدف از طرحاین مساله، جز طعن فرزندان ابوطالب، بهویژه امیرمؤمنانعلیه السلام چیز دیگرى نیست.برخى از نویسندگان اهل تسنن براى این کهبهتر بتوانند ابوطالب را تکفیر کنند، دامنهبحث را به پدران پیامبرصلى الله علیه وآله کشانیدهاند وپدر و مادر آن حضرت را نیز غیر مؤمنقلمداد نمودهاند. (1)
مسلم است که در موضوع نسب و نژاد، بعداز شخص خاتم الانبیاءصلى الله علیه وآله کسى به شرافتعلىعلیه السلام نمىرسد. به قدرى نسبت و نژاد آنحضرت پاک و درخشان است که برخى ازمتعصبین، مانند: علاءالدین قوشچى، جاحظو سعدالدین تفتازانى گفتهاند: ما از کلماتعلىعلیه السلام که فرموده است: «نحن اهلالبیتلایقاس بنا احد»; ما اهلبیت رسول اللههستیم که احدى را نتوان به ما قیاس کرد،حیرانیم.
احمدبن محمدکرزى بغدادى مىگوید: ازعبدالله بناحمد بنحنبل شنیدم کهگفت:«وقتى در مورد فضیلت صحابه از پدرم،احمدبن حنبل سؤال کردم، گفت: ابوبکر، عمرو عثمان. گفتم: پس جایگاه علىابنابىطالبعلیه السلامکجاست؟
پدرم گفت: «هو من اهلالبیت لایقاسبه هؤلاء»; علىعلیه السلام از اهلبیت پیامبر استو صحابه را نباید با او قیاس کرد.
امام احمدبن حنبل در کتاب مسند خود،میرسیدعلىهمدانى شافعى در کتابمودةالقربى ابن مغازلى شافعى در مناقب ومحمدبن طلحه شافعى در کتاب مطالبالسؤل نقل کردهاند که پیامبراکرمصلى الله علیه وآلهفرمود: «من و على نورى بودیم در اختیارقدرت خداى تعالى، چهارده هزار سال قبل ازخلقت آدم. پس چون خداوند آدم را خلقنمود، ما را که نور بودیم، در صلب آدم قرارداد و ما در صلب آدم پیوسته باهم بودیم، تادر صلب عبدالمطلب از هم جدا شدیم. پسدر من، نبوت و در على، خلافت را ظاهرساخت.» (2)
این حدیث را بسیارى از علماى اهلتسنننقل کردهاند که مىتوان به افراد ذیل اشارهکرد:
1 - خوارزمى در فصل چهارم مناقب.
2 - ابنجوزى در تذکره.
3 - ابن صباغ مالکى در فصول المهمة.
4 - گنجى شافعى در کفایةالطالب.
5 - ابن ابىالحدید در جلد دوم شرح نهجالبلاغه.
6 - شیخ سلیمان بلخى حنفى در ینابیعالمودة.
7 - حموینى درکتاب فرائدالسمطین.
از طرف دیگر، طبق آنچه که از کتبتاریخى و انساب استخراج مىشود، نیاکانحضرت علىعلیه السلام برخلاف دیگران، همگى تاآدم ابوالبشرعلیه السلام موحد و خدا پرستبودند ودر صلب و رحم ناپاکى قرار نگرفتند.
دلیلهایى بر ایمان ابوطالب
طرز تفکر و عقیده هرشخصى راازچند راهمىتوان به دست آورد:
1 - بررسى آثار علمى و ادبى که از او ماندهاست.
2 - طرز رفتار و کردار او در میان جامعه.
3 - عقیده دوستان و نزدیکان او. (3)
عقیده و ایمان ابوطالب را از سه راه یادشده مىتوان اثبات کرد.
راه اول; بررسى آثار علمى
اشعار و سرودههاى ابوطالب کاملا بر ایمانو اخلاص او گواهى مىدهد. اشعار ابوطالبگنجینهاى علمى و ادبى است که داراىمضامین عالى توحیدى مىباشد. براى نمونهبه چند بیت آن اشاره مىشود:
لیعلم خیارالناس ان محمدا نبى کموسى والمسیح بن مریم اتانابهدى مثل ما اتیابه فکل بامرالله یهدى و یعصم. (4)
اشخاص شریف و فهمیده بدانند کهمحمدصلى الله علیه وآله بسان موسى و مسیح، پیامبراست. او هدایت را براى ما به ارمغان آورد،همان گونه که مسیح و موسى و تمام پیامبرانبه فرمان خدا مردم را راهنمایى و از گناه بازمىدارند.
تمنیتم ان تقتلوه و انما امانیکم هذى کاحلام نائم نبى اتاه الوحى من عند ربهو من قال لایقرع بها من نادم
اى سران قریش! تصور کردهاید که مىتوانیدبر او دستیابید، در صورتى که آرزویى را کهدر سر مىپرورانید، کمتر از خوابهاى آشفتهنیست. او پیامبر است و از ناحیه خداوند بر اووحى نازل مىشود و کسى که جواب منفىبدهد، انگشت پشیمانى به دندان خواهدگرفت.
ا لم تعلموا انا وجدنا محمدا رسولا کموسى خط فى اول الکتب و ان علیه فىالعباد محبة و لاحیف فیمن خصه الله بالحب
اى قریش! آیا نمىدانید که ما او را مانندموسى، پیامبر مىدانیم و نام و نشان او درکتابهاى آسمانى قید گردیده است. وبندگان خدا محبت مخصوص به وى دارند ونباید درباره کسى که خدا محبت او را دردلها به ودیعت گذارده است، تاسف خورد.
والله لن یضلوا الیک بجمعهم حتى اوسد فى التراب دفینا فاصدع بامرک ماعلیک غضاضة وابشربذاک وقر منک عیونا ودعوتنى و علمت انک ناصحى ولقد دعوت و کنت ثم امینا و لقد علمت ان دین محمد (ص) من خیر ادیان البریة دینا
اى برادر زادهام (پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله)! هرگزقریش به تو دست نخواهند یافت و تا آنروزى که لحد را بستر کنم و در میان خاکبخوابم، دست از یارى تو برنخواهم داشت.آنچه را مامورى، آشکار کن و از هیچ چیزمترس و بشارت ده و چشمانى را روشن ساز.مرا به آئین خود خواندى و مىدانم تو پنددهنده من هستى و در دعوت خود امین ودرستکارى. حقا که کیش محمدصلى الله علیه وآله ازبهترین آیین هاست! (5)
از اشعار معروف ابوطالب که دلالتبرایمان او دارد، قصیدههاى «لامیه» و «میمنه»او مىباشد:
لعمرى لقد کلفت وجدا باحمد واحببته حب الحبیب المواصل وجدت بنفسى دونه فحمیته ودافعت عنه بالذرى والکواهل وایده رب العباد بنصره واظهر دینا حقا غیر باطل (6)
به جان خودم! به قدرى به واسطه وجوداحمدصلى الله علیه وآله در وجد و سرور غوطه ورم که وجدرا به زحمت آوردهام; زیرا او را به قدرىدوست مىدارم مانند کسى که دوستخود رابه سینه گرفته باشد. جان خود را نثار او کنم وحمایت از او نمایم به اعضاى رئیسه و غیررئیسه خود. خداوند او را پاینده بدارد کهجمال اهل دنیا است و نقمت دشمنان وزینت هر کوى و محفل است. پروردگاربندگان او را با توفیقات خود تایید و یارىنمود و ظاهر و محقق کرد دین حقى را کهباطل در او راه نداشت.
از دیگر اشعار او که صراحتبر ایمانابوطالب دارد، شعرى است که ابن ابىالحدیددر جلد سوم شرح نهج البلاغه آورده است:
یا شاهد الله على فاشهد انى على دین النبى احمد من ضل فىالدین فانى مهتد
«اى گواهان! شاهد باشید که من بر دینپیغمبر خدا احمدصلى الله علیه وآله استوارم. هرکس از آنخارج است، باشد. من به او هدایتشدم.»
هریک از این قطعات، قسمت کوچکى ازعقائد مفصل و نغز ابوطالب است که هریک بهتنهایى در اثبات ایمان و اخلاص گوینده آنکافى است.
راه دوم; طرز رفتار و کردار او در میانجامعه
راه دوم، نوع رفتار ابوطالب با پیامبرصلى الله علیه وآله ونحوه فداکارى ودفاع او از ساحت اقدسرسول خداست. هر کدام از آن خدماتمىتواند آیینه فکر و روشنگر روحیات اوباشد، زیرا ابوطالب شخصیتى است که راضىنشد برادر زاده او دل شکسته شود و علىرغمتمام موانع و نبود امکانات، زحمتبردن او رابه شام پذیرفت.
پایه اعتقاد او به فرزند برادر، تا آن حداست که او را همراه خود به مصلى برد و خدارا به مقام او قسم داد و باران رحمت طلبید.وى در راه حفظ رسول خداصلى الله علیه وآله از پاىننشست و سه سال زندگى در شکاف کوه واعماق دره را بر ریاست و سیادت مکه ترجیحداد، تا آن جا که این وضعیت او را فرسودهساخت و باعث رحلت او گردید.
ایمان او به رسول خداصلى الله علیه وآله به قدرىمحکم بود که راضى شد تمام فرزندانشکشته شوند، ولى پیامبرصلى الله علیه وآله زنده بماند.ابوطالب شبها على را در رختخوابپیامبرصلى الله علیه وآله مىخوابانید تا اگر سوء قصیدىدرکار باشد، به پیامبرصلى الله علیه وآله اصابت نکند. اوحاضر شد تمام سران قریش به عنوان انتقامکشته شوند و طبعا تمام قبیله بنىهاشم نیزکشته مىشد.
وصیت ابوطالب هنگام مرگ
ابوطالب هنگام مرگ به فرزندانش چنینگفت:
من محمد را به شما توصیه مىکنم; زیرا اوامین قریش و راستگوى عرب و حائز تمامکمالات است. آیینى آورده است که دلهابدان ایمان دارند، اما زبانها از ترس شماتتبه انکار آن برخاسته است. من مىبینم کهافتادگان و ضعیفان عرب به حمایت اوبرخاسته، به او ایمان آوردهاند و محمد بهکمک آنها برشکستن صفوف قریش قیامنموده است.
اى خویشاوندان من! از دوستان و حامیانحزب او (اسلام) باشید. هرکس او را پیروىکند، سعادتمند مىگردد و اگر اجل مرا مهلتمىداد، من حوادث و مکاره روزگار را از او دفعمىنمودم. (7)
موضع ابوطالب در آغاز بعثت
روزى که پیامبرصلى الله علیه وآله تمام خویشاوندانخود را جمع کرد و آیین اسلام را بر آنانعرضه نمود، ابوطالب به او گفت: «برادر زادهام!قیام کن! تو والامقامى! حزب تو گرامىترینحزب هاست! تو فرزند مرد بزرگى هستى!هرگاه زبانى تو را آزار دهد، زبانهاى تیزى بهدفاع تو برمىخیزد. به خدا سوگند! اعرابمانند خضوع بچه حیوان نسبتبه مادرش درپیشگاه تو خاضع خواهند شد.» (8)
راه سوم; عقیده دوستان و نزدیکان
از آن جا که اهل خانه بهتر مىدانند کهدرخانه چیست و چه مىگذرد، ایمانابوطالب را باید از زبان اهلبیتعلیهم السلام شنید:
1 - وقتى علىعلیه السلام خبرمرگ ابوطالب را بهپیامبرصلى الله علیه وآله داد، وىسخت گریست و بهعلىعلیه السلام دستور غسل وکفن و دفن داد و ازخداوند براى او طلبمغفرت نمود.
2 - در محضر امامسجادعلیه السلام از ایمانابوطالب سخن به میانآمد. آن حضرت فرمود:«در شگفتم که چرا مردمدر اخلاص او تردیددارند، در صورتى که هیچزن مسلمانى نبایستبعداز اسلام آوردن در حباله شوهر کافر خودبماند و فاطمه بنت اسد که از سابقین دراسلام است، تا هنگام مرگ ابوطالب در نکاحاو بود.»
3 - امام باقرعلیه السلام فرمود: «ایمان ابوطالب برایمان بسیارى از مردم ترجیح دارد وامیرمؤمنان دستور مىداد از طرف وى حجبهجا آورند.» (9)
4 - امام صادقعلیه السلام فرمود: «حضرتابوطالب بسان اصحاب کهف است که در دلایمان داشتند و تظاهر به شرک مىنمودند. ازاین جهت دوبار ماجور خواهند بود.»
5 - حضرت عبدالعظیم حسنى در نامهاىاز محضر امام رضاعلیه السلام در مورد ایمانابوطالب سؤال نمود. امام رضاعلیه السلام در جوابفرمود:
«بسم الله الرحمن الرحیم. اگر در ایمانابوطالب شک کنى، سرنوشت تو آتش جهنماست.» (10)
6 - عن ابىعبداللهالصادقعلیه السلام قال:«نزل جبرئیلعلیه السلام علىالنبىصلى الله علیه وآله فقال:یا محمد! ان ربک یقرئک السلام ویقول: انى قد حرمت النار على صلبانزلک و بطن حملک و حجرکفلکفالصلب صلب ابیک ابیه عبدالله بنعبدالمطلب و البطن الذى حملک آمنةبنت وهب و اما حجر کفلک فحجرابىطالب.»; امام صادقعلیه السلام فرمود:جبرئیل بر پیامبر نازل شد و گفت: اى محمد!خداوند به تو سلام مىرساند و مىفرماید:«من حرام کردم آتش را بر صلبى که تو راحمل کرد و شکمى که تورا پروراند و دامنىکه تو را متکفل شد; پس صلب یعنى پدرتعبدالله و شکم یعنى مادرت آمنه و دامنیعنى عمویت ابوطالب.» (11)
پىنوشتها:
1 - الغدیر، ج 7، ص 330.
2 - مودةالقربى، (المودةالثانیه.)
3 - الغدیر، ج 7، ص 331.
4 و 5 - فروغ ابدیت، ج 1، ص 300.
6 - شرح نهج البلاغه، ابن ابىالحدید، ص 316.
7 - سیره حلبى، ج 1، ص 389.
8 - فروغ ابدیت، ج 1، ص 303.
9 - الغدیر، ج 7، ص 390.
10 - همان، ص 395.
11 - همان، ص 392.