تشرفات بین اثبات ونفی
آرشیو
چکیده
متن
در نخستین شماره از مجله «موعود» پیرامون امکان و یا عدم امکان تشرف به پیشگاه کعبه مقصودوقبله موعودحضرت بقیة الله، ارواحناله الفداء، در عصر غیبت سخن گفتیم و متن گفتار بیش از ده تن از فقهای نامدار شیعه را در طول قرون و اعصار، به ترتیب تسلسل زمانی برشمردیم، که همگی به امکان آن بصراحت فتوا داده بودند.
و در سومین شماره مجله موعود، پیرامون توقیع شریفی که در فرازی از آن آمده است:
«هر کس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای مشاهده کند، دروغگو و تهمت پیشه است » (1)
سخن گفتیم و تلاش ما برای تصحیح سند آن به جایی نرسید و این روایت از حد «خبر واحد ضعیف » فراتر نرفت و «حسن بن احمد مکتب »تنها راوی آن، از حد «مجهول » و «مهمل » بودن خارج نشد.
و اینک گفتار ما در این شماره از مجله موعود، پیرامون این پرسش است که: «آیا می توان با دیگر احادیث مربوطبه غیبت حضرت بقیة الله،ارواحنا له الفداء،مضمون توقیع شریف را تقویت کرد و ضعف سند آن را جبران نمود یا نه؟! »
ظاهرا پاسخ منفی است و این تلاش هم، ما را به نتیجه مورد نظر نمی رساند، زیرا به جز توقیع نامبرده، در هیچ یک از صدها حدیث موجود پیرامون غیبت آن حضرت، اشاره ای به تکذیب «مدعی مشاهده » نشده است. و می توان گامی فراتر نهاده و ادعا نمود که همه احادیث وارده از معصومین، علیهم السلام، صریح هستند در این که حضرت مهدی، علیه السلام، در زمان غیبت از دید عموم مخفی است و همگان او را مشاهده نمی کنند و در هیچ کدام از این احادیث نیامده که هرگز احدی آن حضرت را نخواهد دید [دقت شود].
و اینک برای روشن شدن این مطلب از میان صدها حدیثی که پیرامون غیبت آن حضرت آمده، چهارده حدیث که صراحت بیشتری در این رابطه دارند برگزیدیم و فرازهایی از آنها را تبرکا در اینجا تقدیم می داریم:
1. «جابربن عبدالله انصاری » می گوید: رسول اکرم ،صلی الله علیه و آله، پیرامون حضرت مهدی ، علیه السلام، سخن گفت و در فرازی از آن فرمود:
«ذلک الذی یفتح الله عزوجل علی یدیه مشارق الارض ومغاربها یغیب عن اولیائه غیبة لا یثبت فیها الا من امتحن الله قلبه للایمان »
او همان شخص است که خداوند، شرق و غرب جهان را به دست او فتح می کند، او از دوستانش آن چنان غیبت می کند که در دوران غیبتش، به جز کسانی که خداوند دل آنان را آزموده است - در اعتقاد خود - پا برجا نمی مانند. (2)
2. حضرت «عبدالعظیم حسنی » از امام جواد،علیه السلام، از پدران بزرگوارش، از امیرمؤمنان ، علیه السلام، روایت می کند که فرمود:
«للقائم منا غیبة امدها طویل کانی بالشیعة یجولون جولان النعم فی غیبته یطلبون المرعی فلایجدونه الا فمن ثبت منهم علی دینه و لم یقس قلبه لطول غیبة امامه فهو معی فی درجتی یوم القیامة »
برای قائم ما غیبتی هست که مدت آن به درازا خواهد کشید، گویی شیعیان را با چشم خود می بینم که همانند گله بی صاحبی که در دشت و صحرا پراکنده شده به دنبال چراگاه بگردند، در غیبت او به جستجوی او می پردازند و او را نمی یابند. آگاه باشید که هر کس بر آیین خود استوار بماند و در اثر طول غیبت امامش دلش را قساوت نگیرد، روز قیامت در کنار من خواهد بود. (3)
3. امیرمؤمنان ،علیه السلام، در روایتی دیگر می فرماید:
«ان القائم منا اذا قام لم یکن لاحد فی عنقه بیعة فلذلک تخفی ولادته و یغیب شخصه »
هنگامی که قائم ما،علیه السلام، قیام کند، بیعت کسی در گردن او نخواهد بود، از این رهگذر تولدش پنهانی انجام گیرد و خودش از دیده ها غایب شود. (4)
4. امام حسن مجتبی،علیه السلام، در فرازی از حدیث مفصلی که در آن از علل پذیرش صلح سخن گفته می فرماید:
«اما علمتم انه ما منا احد الا و تقع فی عنقه بیعة لطاغیة زمانه الاالقائم الذی یصلی روح الله عیسی بن مریم خلفه فان الله عزوجل یخفی ولادته و یغیب شخصه لئلا یکون لاحد فی عنقة بیعة اذا خرج »
مگر نمی دانید که هر یک از ما برگردنش بیعت طاغوت زمانش خواهد بود به جز قائم ما، که حضرت عیسی در پشت سر او نماز می خواند و لذا خدای تبارک و تعالی ولادتش را مخفی نگه می دارد و خودش را در پشت پرده غیبت نهان می سازد تا به هنگام ظهور، بیعت احدی در گردن او نباشد. (5)
5 - از پیشوای مذهب، امام صادق، علیه السلام،پرسیدند: مهدی فرزندان شما کیست؟ فرمود:
«الخامس من ولدالسابع یغیب عنکم شخصه و لایحل لکم تسمیته »
او پنجمین فرزند هفتمین امام است که شخص او از دیده ها غایب شود و بازگو کردن نامش بر شما روا نباشد. (6)
6.ازحضرت موسی بن جعفر ، علیه السلام، پرسیدند: آیا در میان امامان کسی هست که از دیده ها مخفی گردد؟ فرمود:
«نعم یغیب عن ابصار الناس شخصه و لا یغیب عن قلوب المؤمنین ذکره و هو الثانی عشرمنا»
آری، خودش از دیدگان ناپدید شود ولی یاد او هرگز از خاطر مؤمنین محو نشود، او دوازدهمین ما می باشد. (7)
7. از محضر امام رضا ، علیه السلام، پیرامون قائم،عجل الله تعالی فرجه الشریف، پرسیدند، فرمود:
«لایری جسمه و لایسمی باسمه »
جسم او دیده نشود و نام او بازگو نگردد. (8)
8 .به محضر امام هشتم گفته شد: امیدواریم که صاحب این امر، شماباشید حضرتش توضیحاتی پیرامون امامان بیان کردند، آنگاه فرمودند:
«حتی یبعث الله عز و جل لهذا الامر غلاما منا خفی المولد والمنشا غیر خفی فی نسبه »
تا خداوند برای این امر جوانی را از ما بر انگیزد که ولادت و محل نشو و نمایش پنهان باشد ولی نقطه ابهامی در نسبش نباشد. (9)
9. امام هشتم در حدیث دیگری بتفصیل از ویژگیهای حضرت مهدی، علیه السلام، سخن گفته و در پایان می افزاید:
«ذاک الرابع من ولدی یغیبه الله فی ستره ماشاء ثم یظهره فیملا به الارض قسطا وعدلا کما ملئت جورا و ظلما»
او چهارمین فرزند از تبار من است، خداوند به مقداری که بخواهد او را در پشت پرده غیبت نگه می دارد، سپس او را ظاهر می سازد و به دست او زمین را پراز عدل و داد می کند، آن چنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد. (10)
10. امام جواد، علیه السلام، نیز در این رابطه فرمود:
«هوالذی یخفی علی الناس ولادته و یغیب عنهم شخصه و یحرم علیهم تسمیته »
او همان شخصی است که ولادتش بر مردم پوشیده باشد و خودش از دیده ها پنهان باشد و بازگو کردن نامش بر آنها حرام باشد. (11)
11. امام هادی ،علیه السلام، روزی خطاب به یارانش فرمود: حجت خدا بعد از من فرزندم حسن عسکری می باشد ولی در مورد جانشین او چه وضعی خواهید داشت؟ راوی پرسید: چرا؟ فرمود:
«لانکم لاترون شخصه و لایحل لکم ذکره باسمه »
زیرا شما شخص او را نخواهید دید و بازگو کردن او با نام و نشان بر شما روا نخواهد بود. (12)
12. امام صادق، علیه السلام، در مورد حضور یافتن آن کعبه موعود در ایام حج و شرکت آن حضرت در مراسم حج فرمود:
«یفقد الناس امامهم یشهد الموسم یراهم ولایرونه »
مردم امام خود را گم می کنند، در موسم شرکت می کند، او مردم را می بیند ولی مردم او را نمی بینند. (13)
13. و در حدیث دیگری در همین زمینه فرمود:
«للقائم غیبتان یشهد فی احدهما المواسم یری الناس و لا یرونه »
برای قائم، علیه السلام، دو غیبت است که در یکی از آنها در موسمها حضور می یابد، او مردم را می بیند ولی مردمان او را نمی بینند. (14)
14. و نیز در حدیثی دیگر فرمود:
«ان للقائم غیبتین یرجع فی احداهما و فی الاخری لایدری این هو؟ یشهد المواسم یری الناس و لایرونه »
برای قائم، علیه السلام، دو غیبت هست، در یکی از آنها به او مراجعه می شود و در دیگری جایگاهش معلوم نباشد، در موسمها حضور یابد، او مردم را ببیند ولی مردمان او را نبینند. (15)
در میان صدها روایتی که پیرامون غیبت حضرت بقیة الله ارواحناله الفداء، از محضر معصومین، علیهم السلام، شرف صدور یافته، روایات فوق بیش از همه صراحت دارند که در عهد غیبت نمی توان به خدمت آن کعبه مقصود رسید ولی در هیچ کدام از آنها اشاره ای به تکذیب مدعی رؤیت نشده است.
از این رو ، این احادیث و دیگر احادیثی که به این مضامین از معصومین، علیهم السلام، رسیده است، ضعف سند توقیع شریف را جبران نمی کند و مضمون آن را تقویت نمی کند، و توقیع شریف از حد خبر ضعیف و خبر واحد فراتر نمی رود.
مطلب دیگری که لازم است در مورد مدلول احادیث فوق یادآور شویم این است که:ظاهر احادیث یاد شده این است که در عهد غیبت نمی توان خورشید فروزان امامت را مشاهده کرد و اطلاق آن همه امت اسلامی را دربرمی گیرد ولی در هیچ یک از احادیث فوق تعبیری نیامده که صریح در عموم باشد.
به عبارت دیگر، ما هیچ مدرک حدیثی نداریم که معصوم،علیه السلام، فرموده باشد که در عهد غیبت هیچ کس آن حضرت را نمی بیند، بلکه بر عکس روایاتی داریم که صراحت دارند در این که افرادی به محضر آن حضرت می رسند و اینک به چند دسته از این روایات اشاره می کنیم:
1. امام رضا،علیه السلام، در فرازی از یک حدیث طولانی از حضور یافتن حضرت خضر،علیه السلام، همه ساله در موسم حج سخن می گویند و در پایان می فرمایند:
«و سیؤنس الله به وحشة قائمنا فی غیبته و یصل به وحدته »
خداوندمنان به وسیله ایشان (حضرت خضر) وحشت و غربت قائم ما را تبدیل به انس و تنهایی او را مبدل به رابطه و پیوند می سازد. (16)
این روایت صریح است در این که حضرت خضر،علیه السلام، همواره در محضر آن خورشید فروزان است و به وسیله ایشان رفع غربت از آن حضرت می شود و در نتیجه این طور نیست که هرگز احدی به محضر آن حضرت نرسد.
2. امام صادق،علیه السلام، در ضمن حدیثی که پیرامون مخفی بودن اقامتگاه آن کعبه مقصود سخن می گویند، می فرمایند:
«لا یطلع علی موضعه احد من ولی و لاغیره الا المولی الذی یلی امره »
از دوست و غیر دوست کسی از جایگاه آن حضرت آگاه نمی شود، به جز خدمتکاری که متصدی خدمت آن حضرت می باشد. (17)
این حدیث نیز صریح است در اینکه علاوه بر حضرت خضر،علیه السلام، خدمتکار و یا خدمتکارانی در محضر آن حضرت هستند، که از اقامتگاه آن خورشید فروزان آگاه اند و طبعا دیدگانشان از نور جمالش منور می گردد.
3. امام صادق ،علیه السلام، در حدیث دیگری در همین رابطه می فرماید:
«للقائم غیبتان احداهما قصیرة و الاخری طویلة الغیبة الاولی لا یعلم بمکانه فیها الا خاصة شیعته و الاخری لایعلم بمکانه فیها الا خاصة موالیه »
برای قائم ما دو غیبت است: یکی کوتاه و دیگری طولانی، در غیبت نخستین جز خواص شیعیان از جایگاه آن حضرت آگاه نمی باشند و در غیبت دومی تنها خواص موالیانش از جایگاه آن حضرت آگاه اند. (18)
این حدیث نیز صریح است در این که گروهی از دوستان خاص آن حضرت از جایگاه آن خورشید تابان در عهده غیبت آگاه اند و طبعا افتخار ملازمت و سعادت دیدار آن کعبه مقصود را دارند.
4. امام باقر،علیه السلام، تعداد این موالیان را سی نفر بیان کرده می فرماید:
«لابد لصاحب هذاالامر من عزلة و لابد فی عزلته من قوة و ما بثلاثین من وحشة و نعم المنزل طیبة »
برای صاحب این امر به ناگزیر دوران عزلتی هست، در دوران عزلت نیرویی لازم است، دیگر با وجود سی نفر وحشتی نیست، و چه جایگاه خوبی است مدینه. (19)
از این حدیث استفاده می شود که همواره تعداد سی نفر از اولیاء الهی در محضر آن تنها بازمانده از حجتهای پروردگار شرف حضور دارند، که در این دوران عزلت به وسیله آنها رفع غربت از وجود اقدس آن هادی امت و عصاره خلقت می شود.
علامه مجلسی رحمة الله، در توضیح این حدیث شریف می فرماید:
«عزلت به معنای کناره گیری است، طیبه از اسامی مدینه طیبه است و این حدیث دلالت می کند که آن حضرت غالبا در مدینه منوره و حوالی آن می باشد و دلالت می کند براین که همواره سی تن از دوستان و نزدیکان آن امام در محضرش می باشند، که اگر عمر یکی از آنها سر آید دیگری به جای او جایگزین گردد.» (20)
5.محمدبن عثمان عمری، دومین وکیل خاص حضرت بقیة الله ارواحنا له الفداء، قسم یاد کرده، می فرماید:
«والله ان صاحب هذاالامر یحضر الموسم کل سنة فیری الناس و یعرفهم و یرونه و لایعرفونه »
به خدا سوگند صاحب این امر همه ساله در موسم حج حضور می یابد، او مردم را می بیند و می شناسد، مردم نیز او را می بینند ولکن نمی شناسند. (21)
این حدیث صریح است در این که دیدار حضرت منحصر به ملازمان رکاب و متصدیان خدمت نیست، بلکه علاوه بر حضرت خضر ، علیه السلام، خدمتگزاران، موالیان خاص و گروه سی نفری ملتزمان، که همواره در خدمت آن حضرت هستند; همه ساله میهمانان خدا و زائران خانه خدا، در موسم حج به دیدار آن کعبه مقصود نائل می آیند، جز این که او را نمی شناسند.
پس آنچه در احادیث [شماره 14-12] آمده است که «او مردم را می بیند ولی مردم او را نمی بینند» منظور این است که دیدار توام با شناخت انجام نمی گیرد، ولی دیدار به صورت ناشناس برای همه امکان پذیر است، و این منافات ندارد با اینکه بعدا از روی نشانه هایی متوجه شوند که آن آقا، وجود اقدس آقای دو جهان حضرت صاحب الزمان ،علیه السلام، بوده است و در هیچ روایتی از این منع نشده است.
6. پیشوای مذهب ما حضرت امام صادق ،علیه السلام، در ضمن حدیثی که از غیبت حضرت مهدی ، علیه السلام، و شباهت آن به غیبت حضرت یوسف ،علیه السلام، بتفصیل بحث کرده اند می فرمایند:
«فما تنکر هذه الامة ان یفعل الله جل و عز بحجته کما فعل بیوسف ان یمشی فی اسواقهم و یطابسطهم حتی یاذن الله فی ذلک له کمااذن لیوسف »
چرا این امت نمی پذیرند که خدای تبارک و تعالی در مورد حجت خود همان کاری را انجام دهد که در حق حضرت یوسف انجام داد، بدین گونه که در بازارهای آنها گام بسپارد و روی فرشهایشان قدم بگذارد، تا روزی که خداوند او را فرمان ظهور دهد، چنانکه به یوسف فرمان داد. (22)
این روایت صریح است در این که دیدار به صورت ناشناس به موسم حج اختصاص ندارد، بلکه هر روز و شب امکان دارد که کعبه مقصود و قبله موعود در هر کوی و برزن گام بسپارد، در محافل و مجالس دوستان حضور یابد و سعادت دیدارش را به منتظران ظهور و راهیان کویش ارزانی دارد.
7. امام زین العابدین،علیه السلام، در حدیثی به شمارش مشابهتهای حضرت مهدی، علیه السلام، با شش تن از پیامبران بزرگ می پردازد و در فرازی از آن می فرماید:
«و اما من ابراهیم فخفاءالولادة و اعتزال الناس و امامن موسی فالخوف و الغیبة »
نشانه او از حضرت ابراهیم، تولد پنهانی و کناره گیری اش از میان مردم است; و نشانه او از حضرت موسی، ترس، وحشت و غیبت اوست. (23)
تردیدی نیست که غیبت حضرت ابراهیم و حضرت موسی از همه مردمان نبود، بلکه غیبت ابراهیم ، علیه السلام، از نمرودیان و غیبت موسی،علیه السلام، از فرعونیان بود.
8. امام باقر،علیه السلام، نیز در حدیث دیگری به شمارش شباهتهای آن حضرت با پنج تن از پیامبران بزرگ پرداخته، در فرازی از آن فرموده است.
«و اما شبهه من یوسف بن یعقوب علیهماالسلام، فالغیبة من خاصته و عامته و اختفاؤه من اخوته »
و اما شباهت او به حضرت یوسف فرزند حضرت یعقوب،علیهماالسلام، عبارت از غیبت آن حضرت از همگان و مخفی بودنش از برادرانش می باشد. (24)
تردیدی نیست که غیبت حضرت یوسف، علیه السلام، نسبت به ایل و تبار و برادران معاندش غیبت بود و گرنه در تمام مدت افرادی با او مراوده داشتند، چه در خانه عزیز مصر، چه در زندان و چه در هنگامی که بر اریکه حکومت تکیه داده بود.
9. امام صادق،علیه السلام، نیز مشابهتهای آن حضرت را با چهار تن از پیامبران بیان می کند و در فرازی از آن می فرماید:
«و اما سنته من یوسف فالستر جعل الله بینه و بین الخلق حجابا یرونه و لا یعرفونه »
و اما نشانه آن حضرت از حضرت یوسف پرده نشینی اوست، خداوند بین او و بین مردمان حجابی قرار داده که او را مردمان می بینند ولی نمی شناسد. (25)
این حدیث نیز صریح است در اینکه غیبت آن حضرت از مردمان همانند غیبت پیامبران است که به هنگام بروز خطر مخفی می شدند و اختفای آنها به این صورت نبود که هرگز احدی آنها را نبیند، بلکه مردم با آنها دیدار و مراوده داشتند، جز این که آنها را نمی شناختند.
10. امام صادق ،علیه السلام، در این رابطه می فرماید:
«ان سنن الانبیا بما وقع بهم من الغیبات حادثة فی القائم منا اهل البیت حذوالنعل بالنعل والقذة بالقذة »
سیره پیامبران ،علیهم السلام، در زمینه غیبتهایی که برای آنها رخ داده است عینا در مورد قائم ما اهل بیت نیز واقع خواهد شد، درست همانند مطابقت دو لنگه کفش و دو چوبه تیر. (26)
در این حدیث با صراحت تمام بیان شده است که غیبت حضرت بقیة الله، علیه السلام، دقیقا همانند غیبت پیامبران عظیم الشانی چون: حضرت ادریس،حضرت نوح، حضرت صالح، حضرت ابراهیم، حضرت یوسف، حضرت موسی، علیهم السلام، و حضرت رسول اکرم،صلی الله علیه و آله، است که تفصیل آنها را شیخ صدوق در کتاب گرانسنگ «کمال الدین وتمام النعمه » از معصومین روایت کرده است. (27)
از بررسی احادیث فوق به این نتیجه رسیدیم که دیدار حضرت بقیة الله اروحناله الفداء، نه تنها امکان پذیر است، بلکه واقع شده و برای گروهی به طور مداوم، سعادت دیدار آن حضرت میسر است، که از آن گروه اند: حضرت خضر، خدمتگزاران، موالیان خاص و یک گروه سی نفری، که در متن احادیث از معصومین، علیهم السلام، تصریح شده که همواره در محضر آن کعبه دلها هستند و به وسیله آنها رفع غربت از آن عصاره خلقت می شود.
و دیدار آن حضرت به صورت ناشناس از هیچ کس نفی نشده، چنانکه در احادیث بصراحت آمده و از تشبیه غیبت آن حضرت به غیبت پیامبران نیز استفاده می شود.
از بررسی احادیث مربوط به غیبت، که 14 نمونه آن در این گفتار، به عنوان صریحترین احادیث غیبت آورده شد، نیز به این نتیجه رسیدیم که این احادیث اگر چه ظهور در عدم امکان رؤیت دارند، ولی هیچ کدام صریح در آن نیستند و در هیچ کدام اشاره ای به تکذیب مدعی رؤیت نشده است.
در نتیجه توقیع شریفی که در آن آمده است: «هر کس پیش از خروج سفیانی وصیحه آسمانی ادعای مشاهده کند، دروغگو و تهمت پیشه است » از حد خبر واحد ضعیف فراتر نمی رود و دیگر احادیث مربوط به غیبت، ضعف سند آن را جبران نمی کند.
در شماره اول مجله موعود، متن توقیع شریف را با منابع و مصادرش آوردیم، در شماره سوم سند آن را بررسی کردیم، در این شماره توضیح دادیم که روایات دیگر ضعف سند آن را جبران نمی کند، در شماره بعدی به فضل الهی دلالت آن را بر امکان یا عدم امکان تشرف در عصر غیبت، بررسی خواهیم نمود.
پی نوشتها:
1.صدوق، محمدبن علی بن بابویه، کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 516، چاپ جامعه مدرسین، قم.
2. شیخ بهائی، الاربعون ، ص 206، چاپ نویداسلام، قم.
3. صدوق،محمدبن علی بن بابویه، همان ،ج 1، ص 303.
4. علامه مجلسی، محمدباقربحارالانوار، ج 51، ص 109، چاپ مؤسسه وفا، بیروت.
5. امین الاسلام طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 2، ص 230 ، چاپ مؤسسه آل البیت، قم.
6. صدوق، محمدبن علی بن بابویه،همان، ج 2، ص 411.
7. علامه مجلسی، محمدباقر،همان، ص 150.
8. کلینی، محمدبن یعقوب،اصول کافی، ج 1، ص 333، چاپ دارالاضواء، بیروت.
9. نعمانی، محمدبن ابراهیم ،کتاب الغیبة، ص 168، چاپ مکتبه صندوق، تهران.
10. صدوق، محمدبن علی بن بابویه، همان ، ص 376.
11. ابن خزازقمی، کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر، ص 278، انتشارات بیدار، قم.
12. طوسی، محمدبن حسن،کتاب الغیبة ، ص 202، چاپ معارف اسلامیة، قم.
13. طبری امامی، دلائل الامامة، ص 482، چاپ بنیاد بعثت، قم.
14. کلینی، محمدبن یعقوب،همان، ص 339.
15. نعمانی، همان، ص 175.
16. صدوق، محمدبن علی بن بابویه، همان، ص 391.
17. نعمانی، محمدبن ابراهیم، همان، ص 172.
18. کلینی، محمدبن یعقوب، همان، ص 340.
19. طوسی، محمدبن حسن، همان، ص 162.
20. علامه مجلسی، محمدباقر، همان، ج 52، ص 158.
21. طوسی، محمدبن حسن، همان، ص 364.
22. کلینی، محمدبن یعقوب،همان، ص 337.
23. فیض کاشانی ، المحجة البیضاء، ج 4، ص 338، چاپ جامعه مدرسین، قم.
24.صدوق ، محمدبن علی بن بابویه، همان، ج 1، ص 327.
25. علامه مجلسی، محمدباقر، همان ، ص 224.
26. صدوق،محمدبن علی بن بابویه، همان، ج 2، ص 345.
27. کتاب «کمال الدین » به طوری که شیخ صدوق،قدس سره، در مقدمه آن بیان کرده، به فرمان حضرت بقیة الله ارواحنا فداءو به منظور تشریح غیبت پیامبران تالیف شده است; کمال الدین ، مقدمه ، ص 3.