آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

نام امام حسن مجتبى(ع) نامى است مقدس و بزرگ, نامى است که همواره تداعى بخش غربت و مظلومیت و بى یاورى است.
سکوت براى حفظ اسلام, صبر براى مصونیت حدود و ثغور اسلام در مرزها و خون دل خوردن براى سپردن پرچم تشیع علوى به دست برادرش, حسین(ع)روایتى است ناگفته که هنوز حماسه حسن(ع) را در هاله اى از مظلومیت قرار داده است.
امام حسن(ع) در نیمه ماه مبارک رمضان سال 3 ه' .ق در مدینه متولد گردید.(1)
اسمإ مى گوید: ((هنگام تولد امام حسن(ع) من قابله حضرت فاطمه(س) بودم. وقتى حسن(ع) به دنیا آمد, پیامبرگرامى(ص) به منزل حضرت زهرا(س) آمد و به من فرمود: اى اسمإ! فرزندم را به من بده... طفل را در قنداق سفیدى پیچیدم و به دست مبارک پیامبر(ص) دادم. آن حضرت, نوزاد را در آغوش گرفت و در گوش راست او, اذان و در گوش چپ او, اقامه گفت...))(2)
بدین ترتیب اولین صدایى که پرده گوش امام حسن(ع) را به نوازش درآورد, آهنگ دلنشین توحید از زبان مبارک پیامبر(ص) بود.
از افتخارات آن حضرت این است که نام مبارکش از جانب حق تعالى برگزیده شد. تا آن روز در بین اعراب کسى چنین نام زیبایى را نمى شناخت.
امام سجاد(ع) مى فرماید: وقتى امام حسن(ع) متولد شد, حضرت فاطمه(س) به امیرالمومنین(ع) گفت: براى این نوزاد, نامى برگزین.
على(ع) فرمود: در انتخاب نام وى از پیامبر پیشى نمى گیرم.
سپس پیامبر(ص) تشریف آورد. نوزاد را در قنداقه اى زرد رنگ پیچیده, به دست مبارک آن حضرت دادند.
پیامبر(ص) فرمود: مگر نگفتم نوزاد را در پارچه زرد قنداق نکنید؟!
آن حضرت پارچه زرد را کنار زد و پارچه سفیدى آوردند و او را در آن قنداق نمود. رسول خدا(ص) به على(ع) فرمود: آیا نامى براى او انتخاب کرده اى؟
حضرت على(ع) جواب داد: از شما سبقت نگرفتم.
پیامبر(ص) فرمود: من نیز از خدا پیشى نمى گیرم.
در این هنگام جبرئیل نازل شد و عرض کرد:
اى محمد! خداوند سلام مى رساند و مى فرماید: نسبت على به تو همانند نسبت هارون به موسى است. (یعنى همان گونه که هارون خلیفه و جانشین حضرت موسى(ع) بود, على(ع) نیز خلیفه و جانشین تو مى باشد ولى پیامبرى بعد از تو نیست.) بنابراین, این نوزاد را همنام پسرهارون (برادر موسى) قرار بده.
پیامبر(ص): نام او چیست؟
جبرئیل: نام او ((شبر)) است.
پیامبر(ص): زبان من عربى است.
جبرئیل: نام او را حسن (که به معناى شبر است,) بگذار.(3)
فرزند پیامبر(ص)
خداوند متعال این گونه مقرر فرمود که نسل با برکت پیامبرگرامى اسلام از دخترش باقى بماند. پیامبر(ص) فرمود: ((خداى یکتا, نسل هر پیامبر را از پشت خود او قرار داد, اما نسل مرا از پشت على بن ابى طالب قرار داد.))(4)
روایات زیادى درکتب شیعه و سنى نقل شده است که پیامبر(ص) حسن و حسین(علیهماالسلام) را دو پسر خود مى خواند و آن ها رسول خدا(ص) را پدر خویش مى خواندند.
پیامبر(ص) فرمود: ((کل ابن آدم ینتسبون الى عصبه إبیهم, الا ولد فاطمه فانى إنا ابوهم, و إنا عصبتهم))(5); هرکس از فرزندان آدم به خانواده پدرش نسبت داده مى شود, جز فرزندان فاطمه, که من پدرشان هستم, و بزرگ خاندان آن هایم.
پیامبر(ص) هرگاه حسن و حسین(علیهماالسلام) را صدا مى زد, به عنوان فرزندان خویش فرا مى خواند. آن حضرت همواره به فاطمه(س) مى فرمود: ((دو پسر دلبندم را نزد من بیاور.)), وقتى حسن و حسین(علیهماالسلام) به خدمت جد بزرگوار خود مى شتافتند, پیامبر(ص) آنان را به سینه مى فشرد و مى بویید.(6)
امام حسن(ع) در ابتداى سخنرانیش براى اهل کوفه فرمود: ((الحمدلله و الصلاه على إبى محمد و آله الطیبین...))(7); حمد مخصوص خداوند است و درود بر پدرم, حضرت محمد و آل پاکیزه او باد.
وى بعد از شهادت پدر بزرگوارش, امیرالمومنین(ع) خطبه خواند و فرمود:
((ایهاالناس من عرفنى فقد عرفنى, و من لم یعرفنى, فإناالحسن بن على إنا ابن محمدالنبى...))(8); اى مردم! هرکس مرا مى شناسد که مى شناسد و هرکس که مرا نمى شناسد, پس من حسن بن على هستم. من فرزند پیامبر(ص) هستم... .
در حوادث و مواقع زیادى آن حضرت, پیامبر(ص) را به عنوان ((پدر)) خطاب کرده است.
شبیه پیغمبر(ص)
امام حسن مجتبى(ع) ازنظر قیافه و اخلاق شبیه پیامبر(ص) بود. در روایت آمده است که پیامبر(ص) به امام حسن(ع) فرمود: ((اشبهت خلقى و خلقى))(9); تو از نظر قیافه و اخلاق, مانند من هستى.
انس بن مالک مى گوید: از اهل بیت پیامبر(ص) هیچ کس مانند حسن بن على(ع) شبیه تر به رسول خدا(ص) نبود.(10)
روزى پیامبرگرامى اسلام همراه ابوبکر ازجایى عبور مى کردند. پیامبر(ص) در مسیر راه حسن را دید که با کودکان مشغول بازى است. پیامبر(ص) به سوى او رفت و او را در آغوش گرفت و برشانه اش نشاند و فرمود: ((بإبى شبیه النبى لاشبیهاا بعلى)); پدرم فداى این کودک که شبیه پیامبراست و شبیه به على نیست. حضرت على(ع) که در آن جا حضور داشت, با شنیدن این سخن خندید.(11)
ویژگى ها
در روایات متعددى از پیامبرگرامى اسلام(ص), اوصاف برجسته و گوناگونى براى امام حسن(ع) رقم خورده است که بعضى از آن ها را مرور مى کنیم.
یکى از اصحاب پیامبر(ص)مى گوید: آن حضرت را بر فراز منبر دیدم, درحالى که مردم را موعظه مى کرد و حسن(ع) در کنارش بود. پیامبر(ص) گاهى به حسن(ع) و گاهى به مردم مى نگریست. آن گاه به حسن(ع) اشاره کرد و فرمود: ((ابنى هذا سید))(12); همانا این پسرم, آقا و سرور است.
حذیفه بن یمان مى گوید: پیامبر(ص) فرمود: فضیلتى به حسن بن على عطا گردیده است که به احدى از فرزندان آدم, جز حضرت یوسف داده نشده است.(13)
نیز مى گوید: من با جمعى ازمهاجران و انصار... در یکى از کوه هاى مکه, (در ماجراى فتح مکه یا حجه الوداع) همراه پیامبر(ص) بودیم, ناگاه حسن(ع) را دیدیم که با شکوه و وقار مخصوصى به سوى ما مىآید. رسول خدا(ص) به او نگریست و در شإن او چنین فرمود: ((جبرئیل راهنماى حسن و میکائیل استوار کننده اوست. او فرزند من و پاک سرشت است و یکى از دنده هاى پیکرم مى باشد. این کودک نوه من و نور چشم من است.))
پیامبر(ص) برخاست و ما نیز برخاستیم و به استقبال حسن(ع) شتافتیم. در این حال پیامبر(ص) به حسن(ع) فرمود: تو سیب خوشبوى من هستى, تو محبوب من و برگزیده خالص قلبم مى باشى!
در این هنگام پیامبر(ص) دست حسن(ع) را گرفت و با هم به راه افتادیم, تا این که درمکانى نشستیم. پیامبر(ص) همچنان برچهره حسن مى نگریست. سپس فرمود: به زودى, حسن بعد از من, رهبر و راهنماى مردم خواهد شد. او هدیه خدا به من است, از من خبر مى دهد, آثار مرا به مردم مى شناساند, سنت مرا زنده مى کند و امور مرا در کارهایش برعهده مى گیرد. خداوند به او نظر رحمت مى نماید. خداوند آن کس را که مقام حسن(ع) را بشناسد و در مورد او به من نیکى کند و مرا گرامى بدارد, رحمت کند...(14)
پیامبر(ص) فرمود: حسن و حسین بعد از من و پدرشان, بهترین افراد روى زمین هستند و مادرشان برترین زنان روى زمین.(15)
محبوب پیامبر(ص)
روایات زیادى در کتب مورد اعتماد شیعه و سنى آمده است که پیامبرگرامى اسلام(ص) نسبت به امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) بسیار محبت مى کرد و در مواقع مختلف این عشق و علاقه اش را با عمل و گفتار اظهار مى نمود.
الف ـ اینک چند روایت را که درکتب اهل سنت نقل گردیده است, ذکر مى کنیم:
انس بن مالک مى گوید: از پیامبر(ص) پرسیدند: در میان افراد خاندان شما چه کسى نزد شما محبوب تر است؟ پیامبر(ص) پاسخ داد: حسن و حسین.(16)
برإ مى گوید: پیامبر(ص) را در حالى مشاهده کردم که حسن بن على(ع) را بر شانه خود نشانده بود و مى فرمود: ((خدایا! من او را دوست دارم, تو نیز او را دوست بدار)).(17)
ابوهریره مى گوید: پیامبرگرامى اسلام(ص) خطاب به حسن(ع) فرمود: ((خدایا! من او را دوست دارم, تو نیز او را و هرکس که او را دست دارد, دوست بدار)).(18)سپس پیامبر(ص) او را به سینه چسباند.(19)
ابوهریره در روایت دیگرى مى گوید: پیامبر(ص) فرمود: ((هرکس حسن و حسین را دوست بدارد, مرا دوست داشته است و هرکس آن دورا دشمن بدارد, با من دشمنى کرده است. ))(20)
على(ع) فرمود: پیامبر(ص) دست حسن و حسین(علیهماالسلام) را گرفت و فرمود: ((هرکس مرا و این دو و پدر و مادرشان را دوست بدارد, روز قیامت با من و در رتبه من خواهد بود.))(21)
زید بن ارقم مى گوید: پیامبر(ص) خطاب به على, فاطمه, حسن و حسین(علیهم السلام) فرمود: ((انا سلم لمن سالمتم و حرب لمن حاربتم))(22); هرکس با شما از در صلح و صفا در آید, من نیز با او چنین کنم و هرکس با شما بجنگد, من نیز با او در جنگ خواهم بود.
ابى بریده مى گوید: رسول خدا(ص) در حال خطابه بود که ناگاه حسن و حسین(علیهماالسلام) را دید که لباسى قرمز رنگ برتن دارند و به سوى او مى شتابند و پیوسته برزمین مى افتند. حضرت بى اختیار از منبر فرود آمد و آن دو را در آغوش گرفت و بر روى دو زانوى خود نشاند, سپس فرمود: خداى بزرگ راست گفته است که: ((دارایى هاى شما و فرزندانتان, سبب آزمایش شمایند.)) من به این دو کودک خردسال نگریستم که راه مى رفتند و بر زمین مى افتادند, دیگر نتوانستم درنگ کنم, سخن خود را بریدم و آن دو را در آغوش گرفتم.(23)
ب ـ در کتب شیعه نیز روایات بى شمارى در این زمینه موجود است که ما تعداد اندکى از آن ها را ذکر مى کنیم:
عبدالله بن مسعود مى گوید: از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: هرکس مرا دوست دارد, باید این دو فرزندم (حسن و حسین(علیهماالسلام)) را دوست بدارد; زیرا خداوند متعال مرا مإمور ساخته است به این که این دو را دوست بدارم.(24)
امام باقر(ع) مى فرماید: پیامبر(ص) فرمود: هرکس بخواهد به ریسمان محکم الهى چنگ بزند, پس باید ولایت و دوستى على بن ابى طالب و حسن و حسین را بپذیرد; زیرا خداوند تبارک و تعالى از بالاى عرش, حسن و حسین را دوست دارد.(25)
پیامبر(ص) فرمود: کسى که با حسن و حسین دشمنى کند, روز قیامت به شفاعت من نایل نمى شود.(26)
پیامبر(ص) براثر علاقه اى که به حسن و حسین(علیهماالسلام) داشت, روى دو زانو و دو دستش خم مى شد و حسن و حسین(علیهماالسلام) بر پشت آن حضرت سوار مى شدند و مى گفتند: ((حل حل)) (این سخن را هنگام راندن شتر به زبان مىآورند.)
پیامبر(ص) مى فرمود: ((شتر شما, شتر نیکویى است.))(27)
حسن و حسین(علیهماالسلام) در سن کودکى, درحضور پیامبر(ص) و فاطمه(س) کشتى گرفتند.
پیامبر(ص) حسن را تشویق مى کرد و مکرر مى فرمود: ((ایه یا حسن, شد على الحسین فاصرعه)); برخیز اى حسن! حسین را محکم بگیر و به زمین بیفکن.
فاطمه(س) گفت: اى پدر! شگفتا که حسن را که بزرگ تر است, برحسین که کوچک تر است, ترجیح مى دهى و تشویق مى کنى؟!
پیامبر(ص) فرمود: اینک این دوستم جبرئیل است که حسین را تشویق مى کند, من هم در برابر او حسن را تشویق مى نمایم.(28)
راز محبت
محبت هاى پیامبر(ص) نسبت به حسن و حسین(علیهماالسلام) تنها جنبه عاطفى نداشت, چون آن حضرت فرزندان دیگرى نیز داشت اما کسى درباره آن ها این همه محبت را از پیامبر(ص) ندیده و نقل نکرده است.
انگیزه پیامبر(ص) از این محبت ها, اطاعت محض از امر خداى متعال در معرفى آن دو به عنوان امام و پیشواى مسلمان ها بعد از على بن ابى طالب(ع) بود.
پیامبر(ص) حوادث ناگوار بعد از خود را در نافرمانى امتش از این دو امام مى دانست, لذا تمام تلاش آن حضرت این بود که هرچه بیش تر آن دو را به مردم بشناساند. از این جهت بارها فرمود: ((الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا))(29); حسن و حسین دو امام هستند, چه قیام کنند, چه قیام نکنند.(30)
نیز فرمود: ((الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه))(31); حسن و حسین(علیهماالسلام) سرور جوانان بهشت هستند.
خبر شهادت
خبر شهادت امام حسن(ع) مانند برادرش امام حسین(ع), از پیشگویى هاى پیامبر(ص) بود. به یک خبر در این رابطه اکتفا مى کنیم:
روزى پیامبر(ص) در محلى نشسته بود, ناگاه حسن(ع) را دید که به طرف آن حضرت مىآید. پیامبر(ص) تا او را دید, گریه کرد. سپس چند بار خطاب به حسن(ع) فرمود: ((پسرم به سوى من بیا!)) حسن(ع) نزدیک آمد. پیامبر(ص) او را بر روى زانوى راستش نشانید... . آن گاه پیامبر(ص) در شإن حسن(ع) چنین فرمود:
او پسر و فرزند من است. او از من است. او نور چشم من, روشنى قلبم, میوه دلم و آقاى جوانان اهل بهشت و حجت خدا بر امت است. امر او, امر من و سخن او, سخن من است. هرکس از او پیروى کند, از من است و کسى که از او نافرمانى نماید, از من نیست. من هرگاه به چهره حسن مى نگرم, به یاد حوادث تلخى که بعد از من به او مى رسد, مى افتم. او از روى ستم, با زهر دشمنان کشته مى شود. در آن هنگام, فرشتگان و همه موجودات, حتى پرندگان هوا و ماهیان دریا براى او مى گریند.
آن چشمى که براى مصایب او بگرید, در قیامت که چشم ها کور مى شوند, کور نمى شود. آن دلى که براى مصایب او غمگین گردد, در قیامت که قلب ها غمگین شوند, غمگین نگردد. کسى که مرقد او را زیارت کند, پاهایش بر صراط, در آن هنگام که پاها مى لغزند, نمى لغزد.(32)
پى نوشتها:
1 ـ الارشاد, شیخ مفید, ترجمه رسولى محلاتى, ج2, ص ;2 بعضى تولد آن حضرت را در سال دوم هجرى ذکر کرده اند. ر.ک: اصول کافى, کلینى, ترجمه سیدجواد مصطفوى, ج 2, ص ;36 جلإالعیون, علامه مجلسى, ص 221 و امام حسن و امام حسین(ع), سیدمحسن امین, ص 27 و 28.
2 ـ بحارالانوار, ج 43, ص 238 و 239.
3 ـ همان, ص 238 و اعلام الورى, بإعلام الهدى, امین الاسلام طبرسى, ص 210.
4 ـ امام حسن و امام حسین(ع), ص 34.
5 ـ ر.ک: الغدیر, علامه امینى, ج 7, ص 123 ـ 126.
6 ـ الحیاه السیاسیه للامام الحسن, جعفرمرتضى العاملى, ص 42.
7 ـ سنن الترمذى, ابن سوره, ج 5, ص 616.
8 ـ الحیاه السیاسیه, ص 41.
9 ـ بحارالانوار, ج 43, ص 361.
10 ـ الحیاه السیاسیه, ص 9.
11 ـ ترجمه ریحانه رسول الله, امام الحسن من تاریخ مدینه دمشق, ابن عساکر, ص 28 و صحیح البخارى, ج 2, ص 216.
12 ـ الفصول المهمه, ابن صباغ, ص 152.
13 ـ صحیح البخارى, ج 2, ص 216 و ترجمه ریحانه رسول الله الامام الحسن, ص 125 - 134.
14 ـ ترجمه ریحانه رسول الله الامام الحسن, من تاریخ مدینه دمشق, ص 121.
15 ـ بحارالانوار, ج 43, ص 333 و 334.
16 ـ همان, ص 264.
17 ـ سنن الترمذى, ج 5, ص 615 و 616.
18 ـ صحیح البخارى, ج 2, ص 217 و عمده عیون صحاح الاخبار, ابن بطریق, ص 397 و 399.
19 ـ صحیح مسلم, با شرح نووى, ج 8, ص 192.
20 و 21 ـ سنن ابن ماجه, ج 1, ص 51.
22 ـ ترجمه ریحانه رسول الله الامام الحسن, ص 52.
23 ـ سنن ابن ماجه, ج 1, ص 52.
24 ـ سنن الترمذى, ج 5, ص 616 و 617.
25 تا 27 ـ بحارالانوار, ج 43, ص 270.
28 ـ سیره چهارده معصوم(ع), محمدمحمدى اشتهاردى, ص 238.
29 ـ بحارالانوار, ج 43, ص 265.
30 ـ علل الشرایع, شیخ صدوق, ج 1, ص 211.
31 ـ الفصول المهمه, ص 152 و 153.
32 ـ امالى, شیخ صدوق, ص 99 و 100.

تبلیغات