آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۰

چکیده

متن

حکومت مستضعفین
«و نرید وان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم وارثین ] و نمکن لهم فی الارض ...» (1)
اراده ما بر این است که بر مستضعفان روی زمین منت بگذاریم و آنها را پیشوایان و وارثین زمین قرار دهیم، و حکومت آنها را در زمین پابرجا بسازیم.
پیام این آیه، بشارت به یک سنت الهی در همه قرون و اعصار است که هر جا مستضعفان تحت سلطه زورمندان قرار گیرند، اراده خداوند بر این قرار گرفته است که زمانی فرا می رسد که اینها طعم شیرین پیروزی حق بر باطل را می چشند و سرانجام حکومت و رهبری زمین به آنها اعطا می شود.
1. موقعیت این آیه در قرآن
این کلام الهی در حالی بیان شده است که خداوند قبل از آن خبر از استکبارورزیدن و سلطه گری فرعون در روی زمین می دهد. او برای تثبیت پایه های حکومت خود، به تفرقه مردم مصر پرداخت و آنها را به دوگروه «سبطی » و «قبطی » تقسیم کرد. تمام امکانات رفاهی، ثروتها و پستهای حساس را در اختیار قبطیان قرار داد و سبطیان که مهاجران بنی اسرائیل بودند، در نهایت فقر و محرومیت به سر می بردند و تمام کارهای دشوار به عهده آنها بود. همچنین برای جلوگیری از تقویت بنی اسرائیل نسل ذکور آنها را از بین می برد، و به تعبیر قرآن در یک جمع بندی، او از مفسدان بود. (انه کان من المفسدین) خداوند بعد از ترسیم حکومت فرعون، این آیه محل بحث را بیان می کند سپس به داستان حضرت موسی، علیه السلام، و مقابله او با فرعون و بالاخره پیروزی حق بر باطل می پردازد.
2. فضای نزول این آیه
این آیه در سوره قصص - که از سوره های مکی است - مذکور است و بنا بر قول بعضی در سال یازدهم هجری نازل شده است، یعنی در زمانی که مسلمانان در حال گذراندن دوران سخت شکنجه ها و آزار قریش اند و محاصره اقتصادی را سپری کرده اند و دو تن از حامیان پیامبر اسلام ،صلی الله وعلیه وآله، - ابوطالب و خدیجه - از دنیا رفته اند و سفر تبلیغی پیامبر اسلام ، صلی الله وعلیه وآله،به طائف نیز با شکست روبرو شده است، و در نتیجه نهایت ضعف و ناامنی بر مردم مسلمان سایه افکنده است و ممکن است یاس و ناامیدی برآنها چیره شود. خداوند ماجرای ظلم فرعون و قیام حضرت موسی، علیه السلام، را بازگو می کند تا یاس آنها به امید مبدل شود و بدانند که بعد از هر شدتی فرجی است و اراده الهی بر تمام اراده ها غالب می گردد.
3.مستضعفان چه کسانی هستند؟
واژه «مستضعف » که از ماده «ضعف » است، به کسی گفته می شود که بر اثر ستم ستمگران به حالت ضعف کشیده شده باشد.
این ضعف می تواند ناشی از اختلاف طبقاتی جامعه یا تعداد کم نیرو، یاء نداشتن تجهیزات دفاعی، یا نداشتن رهبری آگاه و شجاع باشد و در بعضی مواقع این ضعف، ضعف فرهنگی و عقیدتی است.
در مقابل اینها، مستکبران و اشرافی هستند که برتری جویی و ظلم و ستم را پیشه خود ساخته اند و با هر وسیله ای که بتوانند، مستضعفان را تحت سلطه خود قرار می دهند.
بااستفاده ازآیات الهی،مستضعفان به دو گروه تقسیم می شوند:
گروه اول: مستضعفان بی گناه و ماجور
گروه دوم: مستضعفان گنهکار و غیرماجور
گروه اول کسانی هستند که به هر علتی، قدرت مقابله با دشمن را ندارند و راهی برای فرار از سلطه زورمندان نیز برایشان ممکن نیست، به همین جهت چنین گروهی نه تنها گنهکار نیستند، بلکه صبر در برابر فشارها و سختیهایی که از جانب دشمنان بر آنها تحمیل می شود، اجر و پاداش الهی را هم به همراه دارد.
نمونه این گروه، مسلمانان صدر اسلام هستند که خداوند خاطرات قبل از هجرت را به یاد آنها می آورد و می فرماید:
«و اذکروا اذانتم قلیل مستضعفون فی الارض تخافون ان یتخطفکم الناس فاویکم و ایدکم بنصره و رزقکم من الطیبات لعلکم تشکرون » (2)
به یاد آورید زمانی که شما گروه کمی بودید که در روی زمین شما را به ضعف کشانده بودند،می ترسیدید که مردم شما را بربایند ، ولی او شما ر را پناه داد و یاری کرد و از روزیهای پاکیزه بهره مندتان ساخت، تا شاید شما شاکر شوید.
این گروه ظلم پذیر نیستند، بلکه مشکل اینها نداشتن یاور و رهبری است که آنها را ازاین ظلم و ستم برهاند. به همین جهت قرآن برای ترغیب به یاری اینهامی فرماید:
«و مالکم لاتقاتلون فی سبیل الله والمستضعفین من الرجال والنساء والولدان الذین یقولون ربنااخرجنا من هذه القریة الظالم اهلها واجعل لنا من لدنک ولیا واجعل لنا من لدنک نصیرا» (3)
چرا شما در راه خدا و در راه زنان و مردان مستضعف نمی جنگید؟ آن کسانی که می گویند: خدایا! ما را از این شهری که اهل آن ستمگرند خارج کن، و برای ما از طرف خود، سرپرستی قرار ده، و از جانب خود، برای ما یاوری معین فرما.
از این آیه استفاده می شود که تنها چاره اینها برای رهایی از دشمن، دست به دعا بردن در پیشگاه الهی بود، خداوند نیز مسلمانان را برای یاری آنها ترغیب می کند، چون اینها در صورت داشتن یاور، از جهاد و مبارزه در راه خدا هراسی ندارند.
خصوصیت دیگر این گروه این است که اینها با وجودی که از نظر جمعیت و قدرت، ضعیف هستند اما دارای روحیه ای محکم و ایمانی قوی اند، به گونه ای که هیچگاه در برابر مستکبران و طعنه های آنها خود را نمی بازند. همچنان که خداوند در وصف مستکبران و مستضعفان زمان صالح پیامبر، صلی الله وعلیه وآله، می فرماید:
«قال الملاء الذین استکبروا من قومه للذین استضعفوا لمن امن منهم اتعلمون ان صالحا مرسل من ربه قالوا انا بما ارسل به مؤمنون] قال الذین استکبروا انا بالذی امنتم به کافرون » (4)
اشراف متکبر قوم او (صالح،علیه السلام) خطاب به مستضعفانی که ایمان آورده بودند گفتند: آیا یقین دارید که صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است؟ آنها گفتند: ما به آنچه که به وسیله او فرستاده شده ، ایمان داریم. مستکبرین گفتند: ما به آنچه که شما به آن ایمان آورده اید، کافریم.
همان طور که مشاهده می شود ملامت و طعنه مستکبران در ایمان راسخ آنها اثری نمی گذارد و به صورت صریح آنچه را که بدان ایمان آورده اند، بازگو می کنند ، به گونه ای که تنها سخن مستکبران در برابر اینها این است که ما به آنچه که شما به آن ایمان آورده اید، کافریم!
مسلم است چنین گروهی، اگر مورد ظلم ستمگران قرار گیرند، اجر آنها در پیشگاه الهی محفوظ است.
اما گروه دوم از مستضعفان، کسانی هستند که گر چه بظاهر اسلام آورده اند، اما بر اثر ضعف ایمان، خود را از حق و از آشنایی با احکام و معارف الهی دور نگهداشته و به خاطر علاقه شدید به خانه و زندگی و داراییهایشان، حاضر نیستند خود را از چنگال دشمنان برهانند و هجرت کنند. نمونه اینها گروهی از مسلمانان صدر اسلام بودند که با مسلمانان به مدینه هجرت نکردند و نتیجه این شد که در جنگ بدر مجبور شدند در صف بت پرستان قرار گیرند و با مسلمانان بجنگند و بعضی از آنها نیز در میدان جنگ کشته شدند.
قرآن سرنوشت شوم این گروه را چنین بیان می نماید:
«ان الذین توفیهم الملائکة ظالمی انفسهم قالوا فیم کنتم قالوا کنا مستضعفین فی الارض قالوا الم تکن ارض الله واسعة فتهاجروا فیها فاولئک ماوئهم جهنم و ساءت مصیرا» (5)
کسانی که به خودشان ظلم کرده بودند، فرشتگان ، روح آنها را گرفتند و به آنها گفتند: شما در چه حالی بودید؟ گفتند: ما در سرزمین خود در حال استضعاف بودیم. آنها (فرشتگان) گفتند: مگر سرزمین خدا، پهناور نبود تا به آنجا مهاجرت کنید؟ بنابراین ، آنها جایگاهشان دوزخ است و سرانجام بدی دارند.
تعبیر مرحوم «علامه طباطبایی » این است که این گروه می توانستند به وسیله مهاجرت خود را از سلطه دشمنان نجات دهند و از حومه استضعاف خارج شوند. بنابراین ملائکه استضعاف آنها را تکذیب کردند، چون اینها قدرت داشتند که خود را از قید و بند استضعاف به در آورند ولی با سوءاختیار خود، پذیرای استضعاف شدند. (6)
بنابراین ، اینها نه تنها در استضعاف خود ماجور نیستند، بلکه سرنوشت شومی در انتظار آنهاست.
البته خداوند در ادامه همین آیات، گروهی از مستضعفان را که چاره ای برای رهایی خود ندارند استثنا می کند و می فرماید:
«الاالمستضعفین من الرجال والنساء و الولدان لایستطیعون حیلة و لا یهتدون سبیلا] فاولئک عسی الله ان یعفو عنهم و کان الله عفوا غفورا» (7)
مگر آن دسته از مردان و زنان مستضعفی که ناتوان اند و چاره و راهی برای نجات خود نمی یابند، پس آنهاامید است مورد عفو خدا قرارگیرند و خداوند عفوکننده و آمرزنده است.
با توجه به این مطالب، ملاک تشخیص مستضعف ماجور و غیر ماجور معلوم شد. بنابراین ، آن گروه از مستضعفانی که خداوند اراده کرده است که به آنها نعمت پیشوایی زمین را بدهد، آنهایی هستند که در برابر ظلم ظالمان و کفر کافران تسلیم نمی شوند و ناتوانی آنها در برابر دشمن قهری بوده است نه با سوءاختیار خود! و اینها هستند که خداوند وعده پیروزی آنها را داده است.
4.مصادیق این آیه
تا به حال مشخص شد اراده الهی بر این است که مستضعفان وارث زمین شوند، و شکی نیست که اگر اراده خداوند به چیزی تعلق بگیرد، آن امر محقق خواهد شد. (انماامره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون) (8)
اما آیا تاکنون این وعده الهی تحقق یافته است یا نه ؟ و در صورت تحقق این وعده چه کسانی، از مصادیق آن هستند؟
همان طور که گفته شد، خداوند این آیه را هنگام بازگویی ماجرای دوران ستمگری فرعون نسبت به بنی اسرائیل بیان کرد و همین گروه مصداق بارز این آیه هستند که با یاری خداوند حکومت فرعون نابود شد و بنی اسرائیل وارث زمین شدند، خداوند در این باره می فرماید:
«و اورثناالقوم الذین کانوا یستضعفون مشارق الارض و مغاربها التی بارکنا فیها و تمت کلمة ربک الحسنی علی بنی اسرائیل بما صبروا و دمرنا ماکان یصنع فرعون و قومه و ما کانوا یعرشون » (9)
ما مشرقها و مغربهای پربرکت زمین را به آن قوم تضعیف شده واگذار کردیم، و وعده نیک پروردگارت بر بنی اسرائیل، به خاطر صبر و استقامتی که نشان دادند، تحقق یافت و آنچه که فرعون و قومش ساخته بودند و عمارت و کاخهای باعظمت آنهارا نابود کردیم.
مراد از مشارق و مغارب ، سرزمین مصر و شام است که تحت سلطه فرعونیان بود و بنی اسرائیل بر آن حاکم شدند.
نمونه دیگر آن، حکومت پیامبر اسلام ،صلی الله وعلیه وآله، است که پس از سالها تلاش و مبارزه و تحمل شکنجه های طاقت فرسا و محاصره اقتصادی و هجرت و جهاد، سرانجام اسلام و معارف الهی از جزیرة العرب به تمام نقاط جهان گسترش یافت، و این در حالی بود که در اوایل بعثت، مسلمانان از نظر نیرو، تعدادشان کم، و از نظر قدرت، ضعیف بودند و در ناامنی و ترس بسر می بردند. همچنان که خداوند این موضوع را در سوره انفال آیه 26 به یاد مسلمانان می آورد.
به هر حال این سنت الهی است که در هر زمان و مکانی که شرایط فراهم گردد، اراده الهی نیز بر این قرار می گیرد که به وعده خود عمل کند و حق بر باطل پیروز شود همچنان که امام زین العابدین (علی بن الحسین،علیه السلام) در روایتی می فرماید:
«والذی بعث محمدا بالحق بشیرا و نذیرا ان الابرار منا اهل البیت و شیعتنا بمنزلة موسی و شیعته و ان عدونا و اشیاعهم بمنزلة فرعون و اشیاعه » (10)
قسم به کسی که محمد ، صلی الله و علیه وآله، را بحق مبعوث کرد تا بشارت دهنده و انذارکننده باشد، نیکان از مااهل بیت و شیعیان آنها به منزله موسی،علیه السلام،و پیروانش و دشمنان ما و تابعان آنها به منزله فرعون و تابعان آن هستند.
پیام این روایت این است که خط موسی،علیه السلام، و فرعون در همه اعصار و قرون جریان دارد و اهل بیت پیامبراسلام، صلی الله وعلیه وآله، و شیعیان آنها یکی از مصادیق آن هستند که بر اثر برتری جوییهای ستمگران زمان خود در حالت استضعاف قرار دارند ولی سرانجام وارث زمین خواهند شد. از امام صادق،علیه السلام، در این باره روایتی نقل شده است که می فرماید:
«ان فرعون قتل بنی اسرائیل فظفرالله موسی بفرعون و اصحابه حتی اهلکهم الله و کذلک اهل بیت رسول الله اصابهم من اعدائهم القتل والغصب ثم یردهم الله و یرد اعدائهم الی الدنیا حتی یقتلوهم » (11)
فرعون بنی اسرائیل را کشت ، پس از آن خداوند موسی، علیه السلام، را بر فرعون و یارانش غلبه داد به گونه ای که خداوند آنهارا هلاک کرد. اهل بیت رسول الله،صلی الله وعلیه و آله، نیز اینچنین هستند که از جانب دشمنانشان کشته می شوند وحق آنها غصب می شود، پس از آن خداوند آنها و دشمنانشان را به دنیا برمی گرداند تا اهل بیت، دشمنان خود را بکشند.
در روایتی دیگر، مفضل بن عمر می گوید: از امام صادق،علیه السلام، شنیدم که می فرمود: پیامبر ، صلی الله وعلیه وآله، نگاهی به علی و حسن و حسین،علیهم السلام،افکندند و فرمودند: شمامستضعفان بعد از من هستید.
مفضل می گوید: از امام صادق، علیه السلام، سؤال کردم: ای پسر رسول خدا! معنای این سخن چیست؟
حضرت فرمودند: معنایش این است که شما امامان بعد از من هستید، خداوند می فرماید:
«و نریدان نمن علی الذین استضعفوافی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین] و نمکن لهم فی الارض ...»
سپس فرمودند: این آیه تا روز قیامت بین ما جریان دارد. (12)
امام علی،علیه السلام، نیز با تعبیری زیبا و جالب، اینگونه نوید چنین روزی را می دهد که:
«لتعطفن الدنیا علینا بعد شماسها عطف الضروس علی ولدها و تلی عقیب ذلک:«و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و...» (13)
دنیا پس از چموشی و سرکشی، به ما باز می گردد و مهربانی می نماید همانند شتری که از دادن شیر به دوشنده اش خودداری می کند و برای بچه اش نگاه می دارد. سپس این آیه را تلاوت کردند ...
در روایتی دیگر نیز پس از تلاوت این آیه فرمودند:
هم آل بیت محمد یبعث الله مهدیهم بعد جهدهم فیعزهم و یذل عدوهم » (14)
اینهااهل بیت محمد،صلی الله و علیه و آله، هستند; خداوند بعد از تلاش و کوشش آنها، مهدی،علیه السلام، آنها را برمی انگیزاند و اینها را عزیز و دشمنانشان را خوار و ذلیل می کند.
آری، این روایات بشارت به تحقق مصداقی دیگری از این آیه است که باید در انتظار چنین روزی بود و آن ظهور مهدی آل محمد ، صلی الله وعلیه وآله، است که حکومت او سراسر جهان را فرا خواهد گرفت. او همان کسی است که در هنگام تولد لب به سخن گشود و شهادت به وحدانیت الهی داد و بر پیامبر اسلام و امیرالمؤمنین و ائمه ، علیهم السلام، بعد از او تا پدرش امام حسن عسکری،علیه السلام، درود فرستاد، سپس این آیه را تلاوت کرد:
«بسم الله الرحمن الرحیم و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثین] و نمکن لهم فی الارض و نری فرعون و هامان و جنودهما منهم ماکانوا یحذرون ...» (15)
پی نوشتها:
1. سوره قصص (28)، آیات 6- 5.
2. سوره انفال (8)، آیه 26.
3. سوره نساء (4)، آیه 75.
4. سوره اعراف (7)، آیات 76 - 75.
5. سوره نساء (4)، آیه 97.
6. طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان ، ج 9 ، صص 82 - 80.
7. سوره نساء (4)، آیات 99-98.
8. سوره یس (36)، آیه 82.
9. سوره اعراف (7)، آیه 137.
10. نورالثقلین، ج 4، ص 109 ، عبد علی بن جمعة العروبی، مطبعة الحکمة، قم.
11. همان، ص 107.
12. همان، ص 110.
13. نهج البلاغه «صبحی صالح » کلمات قصار209; «فیض الاسلام »، کلمات قصار 200.
14. الطوسی، ابی جعفر، محمدبن الحسن، کتاب الغیبة، ص 113، مطبعة النعمان، النجف.
15. ر.ک: الصدوق، محمدبن علی بن الحسین، کمال الدین و تمام النعمة، ص 425 ، مکتبه الصدوق ، تهران، 1390.

تبلیغات