فرهنگ و هجوم فرهنگى
آرشیو
چکیده
متن
فرهنگ در لغت به معناى علم, دانش, ادب, معرفت, تعلیم و تربیت و آثار علمى و ادبى یک قوم یا ملت است(1) و در اصطلاح به مجموعه افکار و آرزوها و آرمان هایى(2) که آداب, رسوم, اعمال و رفتار یک جامعه از آن نشإت مى گیرد, گفته مى شود. فرهنگ را مى توان به دو قسم تقسیم کرد:
الف ـ فرهنگ آرمانى.
ب ـ فرهنگ عملى.
فرهنگ آرمانى سازنده فرهنگ عملى است و گاهى عمل قومى فرهنگ آرمانى مى سازد.
هر ملت و مکتبى اعم از آسمانى یا زمینى, الهى یا شیطانى داراى فرهنگ آرمانى است. البته ممکن است آئینى فرهنگ مترقى و دیگرى فرهنگ جاهلیت باشد.
اسلام مترقى ترین و سازگارترین فرهنگ با فطرت بشر را داراست.
اگر جامعه اى دستورهاى حکومت اسلامى را در فرد و اجتماع اجرا نماید به بالاترین رإس هرم سعادت خواهد رسید.
فرهنگ درتلاقى با مکاتب مختلف دو حالت به خود مى گیرد: یا فرهنگ مرتب و منظم و مطابق با آرمان فرهنگى ثابت است و یا توإم با فرهنگ هاى دیگر است; یعنى از هر مکتبى چند نظریه را پذیرفته است.
مردم با اختیار فطرى خود هر فرهنگى را مى توانند پذیرا باشند و با پذیرش اصول اولیه آن فرهنگ, خودشان را موظف به فروعات زاییده شده از آن اصول مى دانند.
مردمى بر اریکه ى سعادت تکیه مى زنند که بهترین و والاترین فرهنگ را در همه ابعاد زندگى پذیرا باشند و به عرصه عمل و ظهور بکشانند. در جامعه دینداران بهترین و بالاترین دین ها و در جامعه بى دین ها بالاترین مکتب ها و اندیشه ها مى تواند این جامعه را به سعادت دنیایى یا آخرتى و یا توإمان یک دیگر برساند.
دو رکن اساسى در فرهنگ
دو رکن اساسى در هرفرهنگ عبارت است از:
1 ـ آرمان و ایده.
2 ـ جامعه اى که آن ایده را در بستر خود جارى مى کند.
در جامعه مسلمانان, خصوصا شیعیان, این دو رکن اساسى به وضوح جلوه نمایى مى کند. قرآن و بیانات ائمه اطهار(علیهم السلام) ـ که در واقع تفسیر آیات قرآن است و بزرگ ترین پشتوانه هاى تفکر دینى است.ـ برتارک عرش سعادت مى درخشد. رکن دوم مردمى هستند که اسلام و دستورات آن را با جان و دل پذیرفته اند و در بستر زندگى به میزان شعور دینى خود اجرا مى کنند.
از آن جا که انسان موجودى اجتماعى است و جهان با امکانات و تکنولوژى پیشرفته اطلاع رسانى به یک خانواده بزرگ تبدیل شده است و اعضاى این خانواده جهانى از افکار و ایده هاى هم استفاده مى برند, فرهنگ هاى آرمانى و عملى به سرعت در نوسانات حقیقى قرار مى گیرند تا عطش درونى فرزندان حریص این خانه بزرگ زندگى را فرو نشانند.
براى تغییر و یا تبدیل یک فرهنگ به فرهنگ دیگر دو کار اساسى لازم است: ابتدا فرهنگ باید براى فرد یا جامعه مورد تإیید باشد. در مرحله دوم نارسائى هاى فرهنگ موجود در برآوردن نیازهاى درونى و بیرونى خود را دریابد و نحوى رفع نیازهایش را در فرهنگ عرضه شده ببیند با این دو شرط است که قطعا دست از فرهنگ فعلى برداشته و به سوى فرهنگ جدید سوق داده مى شود.
اگر متولیان فرهنگ دینى نتوانند نیازهاى مشروع انسان هاى آرمیده بردامن دین را به کمک دستورات دینى رفع نمایند سه دلیل مى تواند داشته باشد:
الف ـ ضعف و ناتوانى دین است که نمى تواند نیازهاى متعارف آدمى را برآورده کند.
ب ـ ضعف و ناتوانى متولیان فرهنگى است که نمى توانند این معارف حقه را به عنوان دارویى شفا بخش به نیازمندان برسانند.
ج ـ ضعف و نادانى مردم است که به دستورات رسیده توسط مبلغان و مروجان دینى, آن گونه که باید و شاید عمل نمى کنند.
در قسم اول هیچ ضعفى احساس نمى شود; زیرا اسلام به عنوان آخرین و کامل ترین دین آسمانى است و به تمامى نیازهاى متعارف هر انسانى در هر شرایطى پاسخ مثبت و متعارف داده و پى گیر سعادت او در هردو جهان است.
ضعف واقعى در دو گروه اخیر است: یا آنچه دین است, بیان نمى شود و یا آنچه بیان مى شود, خوب دریافت و عمل نمى شود. در واقع, دو گروه باید یک تحول اساسى در خودشان انجام دهند; یعنى به باورهاى دینى رجوع کنند و پس از دریافت آنچه امر الهى است ـ چه باب طبع باشد یا نباشد.ـ انجام دهند. براى چنین کسانى باران رحمت از آسمان و زمین به باریدن خواهد گرفت.
فرهنگ اسلام مقدمه سعادت و بالندگى فرد و اجتماع است. افراد خداشناس در برابر تمامى هجوم هاى نظامى, فرهنگى, سیاسى و اقتصادى بیمه خواهند شد. شناخت دقیق فرهنگ اسلامى بالاترین روش مبارزه با تهاجم فرهنگى است.
اگر دین اسلام خوب شناخته نشود و به مردم و جامعه آن گونه که هست, رسانده نشود, وارونه و التقاطى دریافت مى شود و مردم به سوى فرهنگ هاى دیگر کشیده خواهند شد تا نیازهاى خود را زیر سایه آن فرهنگ ها و آرمان ها جویا شوند. اگر فرهنگ اسلامى در همه جاى ایران به خوبى ترویج شود و با تمام ظرایف و دقایق عمل شود, مردم در برابر هر فرهنگى مقاوم و استوار خواهند بود; زیرا در مقابل آن مکتب هاى سست, خودشان را بر اوج معرفت و تمدن مى بینند.
تبادل واقعى فرهنگى بین اسلام و سایر مکتب ها نیست.
از آن جا که دین اسلام دینى کامل است و هر نیکى قابل تصور را در خود جاى داده و هر بدى قابل تصور را از خود دور کرده است; فرهنگ اصیل اسلامى براى فرد و اجتماع در تمامى حالات و زمان ها حکم و دستورى دارد.
راهى براى تبادل فرهنگى واقعى بین اسلام و سایر مکتب ها از نظر دریافت علقه هاى فرهنگى نیست. اگر در مکتبى یا جامعه اى حالتى نیکو عادت شده است حتما اسلام آن را براى مسلمان ها تإکید نموده است.
تبادل فرهنگى بین مسلمان ها باپیروان سایر مکتب ها
بین جامعه هاى مسلمان ها و سایر اجتماع هاى کوچک و بزرگ تبادل فرهنگى وجود دارد; زیرا مسلمان ها هنوز نتوانسته اند آن دین واقعى را در همه ابعاد انسانى به عرصه ظهور عملى برسانند. لذا گاهى عمل نیکى را از دیگران دریافت مى کنند و بدان عمل مى کنند و پیشرفت هم مى کنند ولى در واقع هر مسلمان و جامعه اش باید به دین اصلى خودش برگردد که بالاترین انگیزه وهدف جهت پیشرفت و توسعه دنیایى و آخرتى را در بردارد. در نتیجه, تبادل فرهنگى بین اسلام و سایر مکاتب ممنوع است زیرا اسلام در رإس هرم فضیلت هاست و هر خوبى و حسنى را در خود جاى داده است.
تبادل فرهنگى و خصوصیات آن
تبادل فرهنگى عبارت است از: داد و ستدهاى آرمانى و عملى فرهنگى بین دو یا چند ملت و مکتب.
در تبادل فرهنگى دادوستدهاى ارزشى و مورد علاقه ملت ها جهت تکامل و رشد صورت مى گیرد.
ضرورت تبادل فرهنگى
تبادل فرهنگى تا رجوع کامل مسلمانان به اسلام ناب محمدى لازم و ضرورى است. بعد از این وصال نورانى فقط تبدیل فرهنگ ها و مکتب ها به فرهنگ و مکتب مترقى اسلامى لازم و ضرورى است زیرا اسلام قوىترین, رساترین و کامل ترین مکتب و سایر مکتب ها ناقص است.
هجوم فرهنگى و ویژگى هاى آن
هجوم فرهنگى براى ریشه کن کردن و از بین بردن باورهاى بنیادین و فضیلت ها و ارزش هاى یک ملت و جایگزین کردن ضد ارزش ها و بى بند و بارىها در همه ابعاد زندگى, و استعمار به صورت منظم و سازمان یافته و نامحسوس و خزنده است.
هجوم فرهنگى غالبا هنگام قدرت مهاجم و ضعف مکتب مقابل صورت مى گیرد و به صورت ریشه اى و درازمدت, با چهره هاى موجه و تقریبا در لفافه هاى قانونى آرام و بى سروصدا و غیر مستقیم و خزنده, براى نابودى عقبه فرهنگى و اعتقادى, و رسیدن به تمامى اهداف خود حرکت مى کند.(3)
پى نوشتها:
1 ـ فرهنجFarhang . فرهنگ عمید, ج 2.
2 ـ کمال مطلوب, آرزو. همان, ج 1.
3 ـ با استفاده از نظرات مقام معظم رهبرى که در کتاب ((شبیخون فرهنگى)) آمده است.
الف ـ فرهنگ آرمانى.
ب ـ فرهنگ عملى.
فرهنگ آرمانى سازنده فرهنگ عملى است و گاهى عمل قومى فرهنگ آرمانى مى سازد.
هر ملت و مکتبى اعم از آسمانى یا زمینى, الهى یا شیطانى داراى فرهنگ آرمانى است. البته ممکن است آئینى فرهنگ مترقى و دیگرى فرهنگ جاهلیت باشد.
اسلام مترقى ترین و سازگارترین فرهنگ با فطرت بشر را داراست.
اگر جامعه اى دستورهاى حکومت اسلامى را در فرد و اجتماع اجرا نماید به بالاترین رإس هرم سعادت خواهد رسید.
فرهنگ درتلاقى با مکاتب مختلف دو حالت به خود مى گیرد: یا فرهنگ مرتب و منظم و مطابق با آرمان فرهنگى ثابت است و یا توإم با فرهنگ هاى دیگر است; یعنى از هر مکتبى چند نظریه را پذیرفته است.
مردم با اختیار فطرى خود هر فرهنگى را مى توانند پذیرا باشند و با پذیرش اصول اولیه آن فرهنگ, خودشان را موظف به فروعات زاییده شده از آن اصول مى دانند.
مردمى بر اریکه ى سعادت تکیه مى زنند که بهترین و والاترین فرهنگ را در همه ابعاد زندگى پذیرا باشند و به عرصه عمل و ظهور بکشانند. در جامعه دینداران بهترین و بالاترین دین ها و در جامعه بى دین ها بالاترین مکتب ها و اندیشه ها مى تواند این جامعه را به سعادت دنیایى یا آخرتى و یا توإمان یک دیگر برساند.
دو رکن اساسى در فرهنگ
دو رکن اساسى در هرفرهنگ عبارت است از:
1 ـ آرمان و ایده.
2 ـ جامعه اى که آن ایده را در بستر خود جارى مى کند.
در جامعه مسلمانان, خصوصا شیعیان, این دو رکن اساسى به وضوح جلوه نمایى مى کند. قرآن و بیانات ائمه اطهار(علیهم السلام) ـ که در واقع تفسیر آیات قرآن است و بزرگ ترین پشتوانه هاى تفکر دینى است.ـ برتارک عرش سعادت مى درخشد. رکن دوم مردمى هستند که اسلام و دستورات آن را با جان و دل پذیرفته اند و در بستر زندگى به میزان شعور دینى خود اجرا مى کنند.
از آن جا که انسان موجودى اجتماعى است و جهان با امکانات و تکنولوژى پیشرفته اطلاع رسانى به یک خانواده بزرگ تبدیل شده است و اعضاى این خانواده جهانى از افکار و ایده هاى هم استفاده مى برند, فرهنگ هاى آرمانى و عملى به سرعت در نوسانات حقیقى قرار مى گیرند تا عطش درونى فرزندان حریص این خانه بزرگ زندگى را فرو نشانند.
براى تغییر و یا تبدیل یک فرهنگ به فرهنگ دیگر دو کار اساسى لازم است: ابتدا فرهنگ باید براى فرد یا جامعه مورد تإیید باشد. در مرحله دوم نارسائى هاى فرهنگ موجود در برآوردن نیازهاى درونى و بیرونى خود را دریابد و نحوى رفع نیازهایش را در فرهنگ عرضه شده ببیند با این دو شرط است که قطعا دست از فرهنگ فعلى برداشته و به سوى فرهنگ جدید سوق داده مى شود.
اگر متولیان فرهنگ دینى نتوانند نیازهاى مشروع انسان هاى آرمیده بردامن دین را به کمک دستورات دینى رفع نمایند سه دلیل مى تواند داشته باشد:
الف ـ ضعف و ناتوانى دین است که نمى تواند نیازهاى متعارف آدمى را برآورده کند.
ب ـ ضعف و ناتوانى متولیان فرهنگى است که نمى توانند این معارف حقه را به عنوان دارویى شفا بخش به نیازمندان برسانند.
ج ـ ضعف و نادانى مردم است که به دستورات رسیده توسط مبلغان و مروجان دینى, آن گونه که باید و شاید عمل نمى کنند.
در قسم اول هیچ ضعفى احساس نمى شود; زیرا اسلام به عنوان آخرین و کامل ترین دین آسمانى است و به تمامى نیازهاى متعارف هر انسانى در هر شرایطى پاسخ مثبت و متعارف داده و پى گیر سعادت او در هردو جهان است.
ضعف واقعى در دو گروه اخیر است: یا آنچه دین است, بیان نمى شود و یا آنچه بیان مى شود, خوب دریافت و عمل نمى شود. در واقع, دو گروه باید یک تحول اساسى در خودشان انجام دهند; یعنى به باورهاى دینى رجوع کنند و پس از دریافت آنچه امر الهى است ـ چه باب طبع باشد یا نباشد.ـ انجام دهند. براى چنین کسانى باران رحمت از آسمان و زمین به باریدن خواهد گرفت.
فرهنگ اسلام مقدمه سعادت و بالندگى فرد و اجتماع است. افراد خداشناس در برابر تمامى هجوم هاى نظامى, فرهنگى, سیاسى و اقتصادى بیمه خواهند شد. شناخت دقیق فرهنگ اسلامى بالاترین روش مبارزه با تهاجم فرهنگى است.
اگر دین اسلام خوب شناخته نشود و به مردم و جامعه آن گونه که هست, رسانده نشود, وارونه و التقاطى دریافت مى شود و مردم به سوى فرهنگ هاى دیگر کشیده خواهند شد تا نیازهاى خود را زیر سایه آن فرهنگ ها و آرمان ها جویا شوند. اگر فرهنگ اسلامى در همه جاى ایران به خوبى ترویج شود و با تمام ظرایف و دقایق عمل شود, مردم در برابر هر فرهنگى مقاوم و استوار خواهند بود; زیرا در مقابل آن مکتب هاى سست, خودشان را بر اوج معرفت و تمدن مى بینند.
تبادل واقعى فرهنگى بین اسلام و سایر مکتب ها نیست.
از آن جا که دین اسلام دینى کامل است و هر نیکى قابل تصور را در خود جاى داده و هر بدى قابل تصور را از خود دور کرده است; فرهنگ اصیل اسلامى براى فرد و اجتماع در تمامى حالات و زمان ها حکم و دستورى دارد.
راهى براى تبادل فرهنگى واقعى بین اسلام و سایر مکتب ها از نظر دریافت علقه هاى فرهنگى نیست. اگر در مکتبى یا جامعه اى حالتى نیکو عادت شده است حتما اسلام آن را براى مسلمان ها تإکید نموده است.
تبادل فرهنگى بین مسلمان ها باپیروان سایر مکتب ها
بین جامعه هاى مسلمان ها و سایر اجتماع هاى کوچک و بزرگ تبادل فرهنگى وجود دارد; زیرا مسلمان ها هنوز نتوانسته اند آن دین واقعى را در همه ابعاد انسانى به عرصه ظهور عملى برسانند. لذا گاهى عمل نیکى را از دیگران دریافت مى کنند و بدان عمل مى کنند و پیشرفت هم مى کنند ولى در واقع هر مسلمان و جامعه اش باید به دین اصلى خودش برگردد که بالاترین انگیزه وهدف جهت پیشرفت و توسعه دنیایى و آخرتى را در بردارد. در نتیجه, تبادل فرهنگى بین اسلام و سایر مکاتب ممنوع است زیرا اسلام در رإس هرم فضیلت هاست و هر خوبى و حسنى را در خود جاى داده است.
تبادل فرهنگى و خصوصیات آن
تبادل فرهنگى عبارت است از: داد و ستدهاى آرمانى و عملى فرهنگى بین دو یا چند ملت و مکتب.
در تبادل فرهنگى دادوستدهاى ارزشى و مورد علاقه ملت ها جهت تکامل و رشد صورت مى گیرد.
ضرورت تبادل فرهنگى
تبادل فرهنگى تا رجوع کامل مسلمانان به اسلام ناب محمدى لازم و ضرورى است. بعد از این وصال نورانى فقط تبدیل فرهنگ ها و مکتب ها به فرهنگ و مکتب مترقى اسلامى لازم و ضرورى است زیرا اسلام قوىترین, رساترین و کامل ترین مکتب و سایر مکتب ها ناقص است.
هجوم فرهنگى و ویژگى هاى آن
هجوم فرهنگى براى ریشه کن کردن و از بین بردن باورهاى بنیادین و فضیلت ها و ارزش هاى یک ملت و جایگزین کردن ضد ارزش ها و بى بند و بارىها در همه ابعاد زندگى, و استعمار به صورت منظم و سازمان یافته و نامحسوس و خزنده است.
هجوم فرهنگى غالبا هنگام قدرت مهاجم و ضعف مکتب مقابل صورت مى گیرد و به صورت ریشه اى و درازمدت, با چهره هاى موجه و تقریبا در لفافه هاى قانونى آرام و بى سروصدا و غیر مستقیم و خزنده, براى نابودى عقبه فرهنگى و اعتقادى, و رسیدن به تمامى اهداف خود حرکت مى کند.(3)
پى نوشتها:
1 ـ فرهنجFarhang . فرهنگ عمید, ج 2.
2 ـ کمال مطلوب, آرزو. همان, ج 1.
3 ـ با استفاده از نظرات مقام معظم رهبرى که در کتاب ((شبیخون فرهنگى)) آمده است.