بازتاب عمل
آرشیو
چکیده
متن
از بعضى از آیات قرآن کریم و نیز از روایات فراوان برمىآید که یکى از آثار اعمال انسان ها, بازگشت عمل به خود و یانزدیکان انسان است; بدین معنا که اگر انسان کارى را در حق دیگرى انجام دهد, خواه بحق باشد و خواه ناحق ـ ((مثل)) همان عمل در حق او و یا نزدیکان او از ناحیه دیگران انجام خواهد شد. از این رو چه بسیار خوبى هایى که به انسان و یا نزدیکان انسان مى شود که ((مثل)) همان عمل را انسان در حق دیگرى انجام داده است و چه بسیار بدىها و بلاهایى که انسان و یا نزدیکان او دچار آن ها مى شوند که ((مثل)) همان بدىها و بلاها را انسان در حق دیگرى روا داشته است.
معصومین(علیهم السلام) در مورد این واقعیت اجتماعى یک قانون کلى, البته با عبارت هاى گوناگون بیان داشته اند, مثل ((کما تدین تدان))(1) هر طور جزا دهى, همان طور جزا داده مى شوى. ((کما تزرع تحصد))(2); هرطور کشت کنى, همان طور دروخواهى کرد. بنابراین کار خیر در حق دیگرى, نتیجه اش کار خیر دیگرى در حق انسان و یا در حق نزدیکان انسان خواهد بود. همان طور که کار شر در حق دیگرى نتیجه اش کار شر درحق انسان و یا در حق نزدیکان انسان از ناحیه دیگرى است. مى توان این قانون کلى را برگشت عمل یا مکافات عمل و یا پژواک عمل نامید.
دلیل بازتاب عمل:
سر و ریشه بازگشت عمل به خود انسان و یا به نزدیکان او مى تواند یکى از دلایل ذیل باشد:
الف: زمینه سازى
هر عملى علاوه برآثار فراوان مادى و معنوى و نیز دنیوى و اخروى, داراى یک سرى لوازم و آثار جانبى خاصى است, که زمینه را براى تحقق ((مثل)) همان عمل در حق خود انسان و یا در حق نزدیکان او فراهم مى کند. از این رو انجام هرگونه عمل در حق دیگرى به خاطر ایجاد زمینه تحقق مثل همان عمل, به نحوى به خود و یا نزدیکان انسان بازگشت مى کند. مثلا قرض دادن به دیگرى که داراى اثر جانبى ایجاد محبت در دل قرض گیرنده مى باشد و این محبت زمینه را براى قرض دادن از ناحیه دیگرى به انسان فراهم مى کند, همان طور که دشنام دادن به دیگرى کینه و دشمنى را در دل دیگرى ایجاد مى کند که زمینه اى مى شود براى دشنام دادن به دشنام دهنده.
ب: سنت گذارى
کارهایى که افراد دراجتماع انجام مى دهند, تدریجا شکل یک سنت ماندگار و موثر به خود مى گیرند. هم کارخیر شکل سنت به خود مى گیرد و هم کار بد. این سنت ها هم درزمان ایجاد آن جریان پیدا مى کنند و تإثیرات خوب و یا بد خود را خواهند گذاشت و هم در زمان هاى بعد. از این رو اگرانسان کارى انجام داد و مثل همان کار در حق او انجام داده شود, تعجب نخواهد داشت. از این جا شبهه برگشت عمل به نزدیکان و بازماندگان انسان نیز حل مى شود, چون کارهایى که افراد دراجتماع مرتکب مى شوند, تدریجا شکل سنت به خود مى گیرد و این ((سنت از امروز به فردا و از فردا به آینده دور دست سرایت مى کند, آنها که سنت ظالمانه اى در اجتماع مى گذارند و مثلا رسم ((آزار به یتیمان)) را در جامعه رواج مى دهند, در حقیقت خود عاملى هستند که در آینده با فرزندانشان نیز چنین بشود. بنابراین نه تنها به فرزندان دیگران ستم مى کنند, بلکه راه ستمگرى را به فرزندان خود نیز هموار مى سازند.(3)
((این موضوع یکى از آثار وضعى و تکوینى اعمال آنها است و اگر به خداوند نسبت داده مى شود به خاطر آن است که تمام آثار تکوینى و خواص علت و معلول به او منسوب است و به هیچ وجه ظلم و ستمى ازناحیه خداوند بر کسى نخواهد شد. خلاصه, هنگامى که ظلم و ستم در اجتماع رواج یافت, شامل ((ظالم)) و فرزندان او هم خواهد شد.))(4)
نمونه هایى از برگشت عمل احسان:
حضرت على(ع) فرمود: ((احسن, یحسن الیک))(5); احسان کن که به سوى تو احسان مى شود.
ترحم
امام على(ع) فرمود: همان طور که رحم کنى, به تو رحم مى شود.(6) نیز فرمود: کسى که رحم نکرده است, مورد رحم واقع نمى شود.(7) نیز فرمود: رحم کردن بر ضعیفان, رحمت (خدا) را فرود مىآورد.(8)
حسن بن على بن وشإ مى گوید: امام رضا(ع) فرمود: در میان بنى اسرائیل شخصى بود که داراى فرزند نمى شد, تا سرانجام داراى یک پسر شد. شخصى (از اولیاى خداوند) به آن مرد گفت: این پسر تو شب عروسیش مى میرد. سال ها گذشت تا شب عروسى آن پسر فرا رسید.
پسر آن شب به پیرمردى ناتوان محبت و ترحم کرد و پیرمرد براى آن پسر دعا کرد و گفت: تو مرا با این محبت و ترحم زنده ساختى, خدا تو را زنده بدارد. آن شب به صبح رسید و هیچ اتفاق بدى براى آن پسر رخ نداد. پدر او درعالم خواب دید که شخصى نزد او آمد و گفت: از پسرت بپرس آن شب عروسى چه کار نیکى انجام داده است؟ پدروقتى که از خواب بیدار شد, از پسرش پرسید: چه کار نیکى امشب انجام دادى؟
او گفت: پیرمرد ضعیفى را کمک کردم و او برایم دعا کرد. شب بعد همان شخص به خواب پدر آمد و به او گفت: خداوند مرگ پسرت را به خاطر آن محبت و ترحمى که به پیرمرد کرد, تإخیر انداخت.(9)
حلم و بردبارى
امام على(ع) فرمود: هرکس (در مقابل خطاهاى دیگران) بردبارى کند, مورد بردبارى قرار مى گیرد.(10) نیز فرمود: کسى که بردبارى نکرده است, مورد بردبارى قرار نمى گیرد.(11)
عفت و پاکدامنى
امام صادق(ع) مى فرماید: ((عفو عن نسإالناس, تعف نسائکم))(12); نسبت به زنان مردم عفت پیشه کنید, تا نسبت به زنان شما عفت پیشه شود.
قرض دادن
پیامبر(ص) مى فرماید: ((من قرض الناس, قرضوه))(13); کسى که به مردم قرض مى دهد, مردم به او قرض مى دهند.
مدارا و خوش اخلاقى
على(ع) مى فرماید: هرکس با مردم مدارا کند, با مدارا به او جواب و جزا مى دهند. (14)
یارى رساندن
على(ع) مى فرماید: ((کما تعین, تعان))(15); هرطور یارى رسانى, یارى خواهد شد.
نیکى کردن به پدر
امام صادق(ع) مى فرماید: ((بروا آبإ کم یبرکم ابنإکم))(16); به پدرانتان نیکى کنید, تا پسرانتان به شما نیکى کنند.
یتیم نوازى
امام على(ع) مى فرماید: ((احسنوا فى عقب غیر کم, یحسن الناس فى عقبکم))(17); در مورد یتیمان دیگران احسان کنید, تا مردم در مورد یتیمان شما احسان کنند.
گناهان و زشتى ها
همان طور که خوبى ها به خود انسان و یا نزدیکان و بازماندگان انسان بازگشت مى کند, بدىها نیز چنین هستند. على(ع) مى فرماید: ((من عامل الناس بالاسائه, کافووه بها))(18); هرکس با مردم بدى کند, مردم به وسیله بدى کردن جوابش را مى دهند. اینک به نمونه هایى از برگشت اعمال بد اشاره مى شود:
بى عفتى, چشم چرانى
امام صادق(ع) مى فرماید: ((من کشف حجاب غیره, تکشف عورات بیته))(19); هرکس حجاب وعفت دیگران را بردارد, (حجاب عفت) ناموس خانه اش برداشته مى شود. على(ع) مى فرماید: هرکس (پرده) غیر خود را پاره کند, (پرده حجاب عفت) ناموس او پاره مى شود.(20)
هرکه افتد نظرش در پى ناموس کسان
پى ناموس وى افتد نظر بوالهوسان
((بانویى که پاکدامن و باعفت بود, روزى به شوهرش گفت: تو قدر پاکدامنى مرا نمى دانى, که این گونه پاکدامن هستم. بیشتر به من احترام و توجه کن. شوهر به او گفت: عفت و پاکدامنى تو بستگى به عفت و پاکدامنى من دارد. بنابراین, این من هستم که تو را پاکدامن نگه داشته ام. آن روز, زن این سخن را از شوهرش نپذیرفت و مدتى از این ماجرا گذشت. روزى آن زن از بازار, عبور مى کرد, مرد هوس رانى به طرف او دست دراز کرد و لباس او را گرفت, ولى بى درنگ او را رهاکرد. زن به خانه بازگشت و به شوهرش گفت: امروز در بازار مردى به من نظر بد داشت و حتى چادر مرا گرفت, ولى زود رها کرد. شوهر گفت: الله اکبر اتفاقا من در دوران جوانى روزى به زنى نگاه کردم و دست را به سوى او دراز نمودم و لباسش را گرفتم; ولى بى درنگ توبه کردم و دستم را کشیدم و این, مجازات همان عمل است که امروز با زن من انجام شد. زن گفت: اکنون دریافتم که سخن توحق است, که عفت و پاکدامنى زن, بستگى به عفت و پاکدامنى شوهرش دارد, اگر شوهر به ناموس دیگران خیانت کرد, به همان مقدار, دیگران به ناموس او خیانت مى کنند.))(21)
امام صادق(ع) مى فرماید: کسانى که بانگاه خود, زنان مردم را از پشت ورانداز مى کنند ایمن نیستند از این که بدین وسیله درمورد زن هایشان نظر شود.(22)
ابى بصیر مى گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: زنى از کنار مردى مى گذرد, در این هنگام آن مرد به هیکل آن زن نظر مى افکند. امام فرمود: آیا یکى از شما دوست دارد که به سوى اهل و نزدیکان او نظر کنند؟
عرض کردم: خیر. امام فرمود: پس هرآنچه براى خود مى خواهى, براى مردم (هم) بخواه.(23)
تحقیر کردن
امام صادق(ع) مى فرماید: مومن فقیر را تحقیر نکنید; زیرا هرکس مومنى را تحقیر کند یا او را خفیف بشمارد, خداوند او را تحقیر خواهد کرد.(24)
توجیه ظلم ظالم
امام صادق(ع) مى فرماید: هرکس ظلم ظالمى را توجیه کند, خداوند کسى را بر او مسلط مى کند که بر او ظلم کند. دراین صورت اگر دعا کند, استجابتى براى او نیست و خداوند بر مظلومیت او اجرى قرار نمى دهد.(25)
حق ستیزى
على(ع) مى فرماید: ((من صارع الحق, صرع))(26); هرکس (بخواهد) حق را به خاک اندازد, حق او را به خاک مى اندازد.
زناکردن
خداوند به حضرت موسى(ع) وحى کرد: ((من فرزندان را به وسیله سعى و کوشش پدران جزا مى دهم. اگر (سعى آنان) خیر باشد, پس با خیر (جزا) مى دهم و اگر شر باشد, باشر. زنانکنید, چون با زن هایتان زنا مى شود و هرکس بستر مرد مسلمان را لگدکند, (یعنى با همسر او زنا کند.) بستر او لگد مى شود. (یعنى با همسر او زنا مى شود.) همان طور که جزا دهى, جزا داده مى شوى.(27)
شماتت کردن
على(ع) مى فرماید: ((من شمت بزله غیره شمت غیره بزلته))(); هرکس دیگ28رى را به خاطر لغزشش شماتت کند, دیگران به خاطر لغزش او, او را شماتت خواهند کرد.
ظلم و ستم
على(ع) فرمود: ((من ظلم, ظلم))(29); هرکس ستم کند, ستم مى شود. امام صادق(ع) فرمود: هرکس شمشیر ستم بکشد, به وسیله همان شمشیر کشته مى شود.(30) نیز آن حضرت فرمود: هرکس در مورد کسى مرتکب ظلم شود, خداوند کسى را برمى انگیزاند که مثل آن بر او یا بر فرزند او یا آیندگان او ظلم کند.(31)
ظلم بریتیم
على(ع) مى فرماید: ((من ظلم یتیما, حق اولاده))(32); هرکس بریتیمى ظلم کند, اولاد خود را آزار کرده است. یعنى اگر کسى به یتیم دیگرى ستم کند, حتما به یتیم او ستم مى شود.
عبدالاعلى مولى آل سام مى گوید: امام صادق(ع) فرمود: هرکس یتیمى را ستم کند, خداوند کسى را بر او مسلط مى کند که بر او یا فرزندان یا بر فرزندان فرزندان او ظلم کند. راوى مى گوید: عرض کردم: او ظلم مى کند, پس چرا خداوند بر فرزندان یا فرزندان فرزندان او (کسى را) مسلط مى کند (تا برآن ها ظلم کند.)؟
آن حضرت فرمود: خداوند عزوجل مى فرماید: (ولیخش الذین لوترکوا من خلفهم ذریه ضعافا خافوا علیهم)(33); و باید بندگان از مکافات عمل خود بترسند (و با یتیمان مردم نیک رفتار باشند.) کسانى که مى ترسند کودکان ناتوان از آن ها باقى مانده زیر دست مردم شوند.(); امام م34وسى بن جعفر(ع) فرمود: خداوند دوعقوبت وعده داده است براى کسى که در مال یتیم تصرف بد (و ناحق) مى کند: اول در دنیاست و آن, بدى تصرف در مال یتیمان او و دوم در آخرت است و آن, آتش سوزان است.(35)
عدم یارى بندگان خداوند
امام صادق(ع) مى فرماید: هرکس در (راه برآوردن) حاجت ولى خدا قدم برندارد, مبتلى مى شود به این که در (راه برآوردن) حاجت دشمن خداوند عزوجل قدم بردارد. (36)
عیب جویى
على(ع) مى فرماید: ((من عاب عیب))(37); هرکس عیب جویى کند, عیب جویى مى شود. پیامبر خدا(ص) مى فرماید: ازعیوب آنان (مسلمانان) جستجو نکنید, زیرا هرکس عیوب آن ها را جستجو کند, خداوند عیوب او را دنبال مى کند و هرکس خداوند عیبش را دنبال کند, رسوایش مى کند; گرچه در(کنج) خانه اش باشد.(38)
غیبت کردن
امام صادق(ع) مى فرماید: ((لاتغتب فتغتب ولاتحفر لاخیک حفره فتقع فیها فانک کماتدین تدان))(39); غیبت (کسى را) نکن که غیبت تو را خواهند کرد و براى برادرت چاهى را حفر مکن که خود در آن مى افتى; چون هرطور جزا دهى, جزایت مى دهند.
دشنام دادن
حضرت على(ع) فرمود: ((من شتم اجیب))(40) هرکس دشنام دهد, بادشنام جواب داده مى شود. نیز فرمود: ((من سافه شتم))(41); هر که دشنام دهد, دشنام داده مى شود. امام سجاد(ع) فرمود: کسى که به مردم (حتى) چیزى را که در آن ها هست, نسبت دهد, (مردم) چیزى را که در او نیست, به او نسبت مى دهند.(42)
کسب مال از راه حرام
حضرت على(ع) فرمود: هرکس مالى را از غیر حلالش کسب کند, آن را در راه غیر حقش مصرف مى کند.(43) نیز فرمود: هرکس مالى را از غیر حقش کسب کند, آن را بدون اجر مصرف مى کند.(44)
کنجکاوى در اسرار مردم
على(ع) مى فرماید: ((من بحث عن اسرار غیره, اظهرالله اسراره))(45); هرکس در اسرار دیگران کنجکاوى کند, خداوند اسرار او را بر ملا مى کند.
اعمال شنیع جنسى
پیامبر(ص) فرمود: کسى که در لواط با مردان اصرار دارد, نمى میرد مگر آن که مردان را به سوى خود دعوت مى کند.(46)
مکر و حیله
حضرت على(ع) فرمود: هرکس مکر کند, مکرش او را در بر مى گیرد.(47) نیز فرمود: هرکس با مردم مکر کند, خداوند سبحان مکرش را در گردن او رد مى کند.(48) نیز فرمود: چه بسیار حیله گرانى را که حیله آنان, آن ها را به خاک مى اندازد.(49)
مردى با همسرش برسر موضوعى دعوا مى کرد; دراین میان باعصا به همسرش زد. همان ضربه موجب کشته شدن همسرش گردید. با این که تعمد نداشت که او را بکشد, بسیار نگران و ترسان شد که اگر خویشان او با خبر شوند, قصاصش مى کنند. او در فکر چاره جویى بود تا این که نزد یکى از دوستانش رفت و با او مشورت کرد. دوستش گفت: به نظر من یکى از جوانان زیبا چهره را به خانه خود ببر و او را غافلگیر کن و بکش و جنازه او را کنار جنازه همسرت بگذار. وقتى که بستگان همسرت آمدند, به آن ها بگو این جوان را با همسرم دیدم که رابطه نامشروع داشتند. غیرت من به جوش آمد وهردو را کشتم. او این پیشنهاد را اجرا نمود و وقتى که بستگان همسرش از کشته شدن او آگاه شدند, جریان را از داماد سوال کردند و او گفت: این جوان با همسرم رابطه نامشروع داشت, از این رو هردو را کشتم. آنها گفتند: اگرچنین بوده است, خوب کارى کرده اى.
و اما دوست آن مرد که چنین پیشنهادى را به او کرده بود, پسرى زیباروى داشت, شب به خانه نیامد. هرچه منتظر شد و ساعت ها از شب گذشت, از پسرش خبرى نشد واو نزد شخص (زن مرده) رفت و به او گفت: آیا آنچه گفته بودم, انجام دادى؟ قاتل گفت: آرى. دوست او گفت: مى خواهم آن جوان کشته شده را ببینم, کنار جنازه آمد, ناگاه دید پسرخودش است که کشته شده, خاک برسر ریخت و آه و فغان نمود و این سخن امام آشکار گردید که فرمود: ((هرکس چاهى براى برادر مومن خود حفر کند, خدا او را در آن چاه مى افکند. ))(50)
منع مال از خوبان
پیامبراکرم(ص) مى فرماید: هرکس مالش را ازخوبان به طور اختیارى منع کند, خداوند مالش را به سوى اشرار منصرف مى کند.()
امام صا51دق(ع) مى فرماید: هیچ کس نیست که درهمى را در راه مصرف حقش منع کند, مگر آن که دو برابر آن را در راه غیر حقش صرف کند.(52)
نبخشیدن
پیامبر(ص) مى فرماید: کسى که (از گناه دیگرى) نمى گذرد, (از گناه او) نمى گذرند. (53)
سخن آخر
ریشه بسیارى از مشکلات اخلاقى و اجتماعى و نیز ریشه بسیارى از بى تفاوتى ها نسبت به ارتکاب گناهان, عدم اطلاع از برگشت عمل و عکس العمل کردار انسان ها ست. اگر مردم بدانند که عمل بد بالاخره دامن خود آن ها یا نزدیکان و یا بازماندگان آن ها را خواهد گرفت, دیگر گرد گناه نمى گردند. از این رو هرکس مى خواهد به ناموس اوبدى نرسد و یا اسرار او فاش نگردد, بایستى خود نیز به ناموس دیگران چشم بد نداشته باشد و در پى کشف اسرار دیگران نباشد.
پى نوشتها:
1 ـ شرح غرر, ج 4, ص 622 و بحارالانوار, ج 74, ص ;412 ج 2, ص 318 و 321 و ج 13, ص 357.
2 ـ شرح غرر, ج 4, ص 623.
3 ـ تفسیرنمونه, ج 3, ص 278.
4 ـ همان, ص 280.
5 ـ بحارالانوار, ج 77, ص 388.
6 ـ شرح غرر, ج 4, ص 623.
7 ـ همان, ج 5, ص 245.
8 ـ همان, ج 4, ص 93.
9 ـ وسایل الشیعه, ج 6, ص 269.
10 ـ شرح غرر, ج 5, ص 137.
11 ـ بحارالانوار, ج 77, ص 283.
12 ـ همان, ج 78, ص 242.
13 ـ فروع کافى, ج 8, ص 86.
14 ـ شرح غرر, ج 5, ص 354.
15 ـ همان, ج 4, ص 623.
16 ـ تحف العقول, ص 264.
17 ـ تفسیرالکاشف, ج 2, ص 259.
18 ـ شرح غرر, ج 5, ص 340.
19 ـ بحارالانوار, ج 78, ص 204.
20 ـ همان, ص 234.
21 ـ منتخب التواریخ, 780.
22 و 23 ـ وسائل الشیعه, ج 14, ص 145.
24 ـ همان, ج 8, ص 589.
25 ـ همان, ج 11, ص 345.
26 ـ بحارالانوار, ج 77, ص 420.
27 ـ همان, ج 79, ص 27.
28 ـ شرح غرر, ج 5, ص 446.
29 ـ همان, ص 144.
30 ـ بحارالانوار, ج 78, ص 204.
31 ـ وسایل الشیعه, ج 11, ص 340.
32 ـ شرح غرر, ج 5, ص 168.
33 ـ سوره نسإ, آیه 9.
34 ـ تفسیرنورالثقلین, ج 1, ص 447.
35 ـ تفسیرالکاشف, ج 2, ص 259.
36 ـ بحارالانوار, ج 96, ص 130.
37 ـ همان, ج 78, ص 90.
38 ـ اصول کافى, ج 4, ص 58.
39 ـ بحارالانوار, ج 75, ص 249.
40 ـ همان, ج 78, ص 90.
41 ـ شرح غرر, ج 5, ص 143.
42 ـ بحارالانوار, ج 78, ص 161.
43 ـ شرح غرر, ج 5, ص 389.
44 ـ بحارالانوار, ج 77, ص 283.
45 ـ شرح غرر, ج 5, ص 371.
46 ـ بحارالانوار, ج 79, ص 67.
47 ـ شرح غرر, ج 5, ص 173.
48 ـ همان, ج 5, ص 377.
49 ـ همان, ج 4, ص 73.
50 ـ منتخب التواریخ, ص 779.
51 ـ بحارالانوار, ج 96, ص 131.
52 ـ وسائل الشیعه, ج 6, ص 20.
53 ـ بحارالانوار, ج 12, ص 76.
معصومین(علیهم السلام) در مورد این واقعیت اجتماعى یک قانون کلى, البته با عبارت هاى گوناگون بیان داشته اند, مثل ((کما تدین تدان))(1) هر طور جزا دهى, همان طور جزا داده مى شوى. ((کما تزرع تحصد))(2); هرطور کشت کنى, همان طور دروخواهى کرد. بنابراین کار خیر در حق دیگرى, نتیجه اش کار خیر دیگرى در حق انسان و یا در حق نزدیکان انسان خواهد بود. همان طور که کار شر در حق دیگرى نتیجه اش کار شر درحق انسان و یا در حق نزدیکان انسان از ناحیه دیگرى است. مى توان این قانون کلى را برگشت عمل یا مکافات عمل و یا پژواک عمل نامید.
دلیل بازتاب عمل:
سر و ریشه بازگشت عمل به خود انسان و یا به نزدیکان او مى تواند یکى از دلایل ذیل باشد:
الف: زمینه سازى
هر عملى علاوه برآثار فراوان مادى و معنوى و نیز دنیوى و اخروى, داراى یک سرى لوازم و آثار جانبى خاصى است, که زمینه را براى تحقق ((مثل)) همان عمل در حق خود انسان و یا در حق نزدیکان او فراهم مى کند. از این رو انجام هرگونه عمل در حق دیگرى به خاطر ایجاد زمینه تحقق مثل همان عمل, به نحوى به خود و یا نزدیکان انسان بازگشت مى کند. مثلا قرض دادن به دیگرى که داراى اثر جانبى ایجاد محبت در دل قرض گیرنده مى باشد و این محبت زمینه را براى قرض دادن از ناحیه دیگرى به انسان فراهم مى کند, همان طور که دشنام دادن به دیگرى کینه و دشمنى را در دل دیگرى ایجاد مى کند که زمینه اى مى شود براى دشنام دادن به دشنام دهنده.
ب: سنت گذارى
کارهایى که افراد دراجتماع انجام مى دهند, تدریجا شکل یک سنت ماندگار و موثر به خود مى گیرند. هم کارخیر شکل سنت به خود مى گیرد و هم کار بد. این سنت ها هم درزمان ایجاد آن جریان پیدا مى کنند و تإثیرات خوب و یا بد خود را خواهند گذاشت و هم در زمان هاى بعد. از این رو اگرانسان کارى انجام داد و مثل همان کار در حق او انجام داده شود, تعجب نخواهد داشت. از این جا شبهه برگشت عمل به نزدیکان و بازماندگان انسان نیز حل مى شود, چون کارهایى که افراد دراجتماع مرتکب مى شوند, تدریجا شکل سنت به خود مى گیرد و این ((سنت از امروز به فردا و از فردا به آینده دور دست سرایت مى کند, آنها که سنت ظالمانه اى در اجتماع مى گذارند و مثلا رسم ((آزار به یتیمان)) را در جامعه رواج مى دهند, در حقیقت خود عاملى هستند که در آینده با فرزندانشان نیز چنین بشود. بنابراین نه تنها به فرزندان دیگران ستم مى کنند, بلکه راه ستمگرى را به فرزندان خود نیز هموار مى سازند.(3)
((این موضوع یکى از آثار وضعى و تکوینى اعمال آنها است و اگر به خداوند نسبت داده مى شود به خاطر آن است که تمام آثار تکوینى و خواص علت و معلول به او منسوب است و به هیچ وجه ظلم و ستمى ازناحیه خداوند بر کسى نخواهد شد. خلاصه, هنگامى که ظلم و ستم در اجتماع رواج یافت, شامل ((ظالم)) و فرزندان او هم خواهد شد.))(4)
نمونه هایى از برگشت عمل احسان:
حضرت على(ع) فرمود: ((احسن, یحسن الیک))(5); احسان کن که به سوى تو احسان مى شود.
ترحم
امام على(ع) فرمود: همان طور که رحم کنى, به تو رحم مى شود.(6) نیز فرمود: کسى که رحم نکرده است, مورد رحم واقع نمى شود.(7) نیز فرمود: رحم کردن بر ضعیفان, رحمت (خدا) را فرود مىآورد.(8)
حسن بن على بن وشإ مى گوید: امام رضا(ع) فرمود: در میان بنى اسرائیل شخصى بود که داراى فرزند نمى شد, تا سرانجام داراى یک پسر شد. شخصى (از اولیاى خداوند) به آن مرد گفت: این پسر تو شب عروسیش مى میرد. سال ها گذشت تا شب عروسى آن پسر فرا رسید.
پسر آن شب به پیرمردى ناتوان محبت و ترحم کرد و پیرمرد براى آن پسر دعا کرد و گفت: تو مرا با این محبت و ترحم زنده ساختى, خدا تو را زنده بدارد. آن شب به صبح رسید و هیچ اتفاق بدى براى آن پسر رخ نداد. پدر او درعالم خواب دید که شخصى نزد او آمد و گفت: از پسرت بپرس آن شب عروسى چه کار نیکى انجام داده است؟ پدروقتى که از خواب بیدار شد, از پسرش پرسید: چه کار نیکى امشب انجام دادى؟
او گفت: پیرمرد ضعیفى را کمک کردم و او برایم دعا کرد. شب بعد همان شخص به خواب پدر آمد و به او گفت: خداوند مرگ پسرت را به خاطر آن محبت و ترحمى که به پیرمرد کرد, تإخیر انداخت.(9)
حلم و بردبارى
امام على(ع) فرمود: هرکس (در مقابل خطاهاى دیگران) بردبارى کند, مورد بردبارى قرار مى گیرد.(10) نیز فرمود: کسى که بردبارى نکرده است, مورد بردبارى قرار نمى گیرد.(11)
عفت و پاکدامنى
امام صادق(ع) مى فرماید: ((عفو عن نسإالناس, تعف نسائکم))(12); نسبت به زنان مردم عفت پیشه کنید, تا نسبت به زنان شما عفت پیشه شود.
قرض دادن
پیامبر(ص) مى فرماید: ((من قرض الناس, قرضوه))(13); کسى که به مردم قرض مى دهد, مردم به او قرض مى دهند.
مدارا و خوش اخلاقى
على(ع) مى فرماید: هرکس با مردم مدارا کند, با مدارا به او جواب و جزا مى دهند. (14)
یارى رساندن
على(ع) مى فرماید: ((کما تعین, تعان))(15); هرطور یارى رسانى, یارى خواهد شد.
نیکى کردن به پدر
امام صادق(ع) مى فرماید: ((بروا آبإ کم یبرکم ابنإکم))(16); به پدرانتان نیکى کنید, تا پسرانتان به شما نیکى کنند.
یتیم نوازى
امام على(ع) مى فرماید: ((احسنوا فى عقب غیر کم, یحسن الناس فى عقبکم))(17); در مورد یتیمان دیگران احسان کنید, تا مردم در مورد یتیمان شما احسان کنند.
گناهان و زشتى ها
همان طور که خوبى ها به خود انسان و یا نزدیکان و بازماندگان انسان بازگشت مى کند, بدىها نیز چنین هستند. على(ع) مى فرماید: ((من عامل الناس بالاسائه, کافووه بها))(18); هرکس با مردم بدى کند, مردم به وسیله بدى کردن جوابش را مى دهند. اینک به نمونه هایى از برگشت اعمال بد اشاره مى شود:
بى عفتى, چشم چرانى
امام صادق(ع) مى فرماید: ((من کشف حجاب غیره, تکشف عورات بیته))(19); هرکس حجاب وعفت دیگران را بردارد, (حجاب عفت) ناموس خانه اش برداشته مى شود. على(ع) مى فرماید: هرکس (پرده) غیر خود را پاره کند, (پرده حجاب عفت) ناموس او پاره مى شود.(20)
هرکه افتد نظرش در پى ناموس کسان
پى ناموس وى افتد نظر بوالهوسان
((بانویى که پاکدامن و باعفت بود, روزى به شوهرش گفت: تو قدر پاکدامنى مرا نمى دانى, که این گونه پاکدامن هستم. بیشتر به من احترام و توجه کن. شوهر به او گفت: عفت و پاکدامنى تو بستگى به عفت و پاکدامنى من دارد. بنابراین, این من هستم که تو را پاکدامن نگه داشته ام. آن روز, زن این سخن را از شوهرش نپذیرفت و مدتى از این ماجرا گذشت. روزى آن زن از بازار, عبور مى کرد, مرد هوس رانى به طرف او دست دراز کرد و لباس او را گرفت, ولى بى درنگ او را رهاکرد. زن به خانه بازگشت و به شوهرش گفت: امروز در بازار مردى به من نظر بد داشت و حتى چادر مرا گرفت, ولى زود رها کرد. شوهر گفت: الله اکبر اتفاقا من در دوران جوانى روزى به زنى نگاه کردم و دست را به سوى او دراز نمودم و لباسش را گرفتم; ولى بى درنگ توبه کردم و دستم را کشیدم و این, مجازات همان عمل است که امروز با زن من انجام شد. زن گفت: اکنون دریافتم که سخن توحق است, که عفت و پاکدامنى زن, بستگى به عفت و پاکدامنى شوهرش دارد, اگر شوهر به ناموس دیگران خیانت کرد, به همان مقدار, دیگران به ناموس او خیانت مى کنند.))(21)
امام صادق(ع) مى فرماید: کسانى که بانگاه خود, زنان مردم را از پشت ورانداز مى کنند ایمن نیستند از این که بدین وسیله درمورد زن هایشان نظر شود.(22)
ابى بصیر مى گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: زنى از کنار مردى مى گذرد, در این هنگام آن مرد به هیکل آن زن نظر مى افکند. امام فرمود: آیا یکى از شما دوست دارد که به سوى اهل و نزدیکان او نظر کنند؟
عرض کردم: خیر. امام فرمود: پس هرآنچه براى خود مى خواهى, براى مردم (هم) بخواه.(23)
تحقیر کردن
امام صادق(ع) مى فرماید: مومن فقیر را تحقیر نکنید; زیرا هرکس مومنى را تحقیر کند یا او را خفیف بشمارد, خداوند او را تحقیر خواهد کرد.(24)
توجیه ظلم ظالم
امام صادق(ع) مى فرماید: هرکس ظلم ظالمى را توجیه کند, خداوند کسى را بر او مسلط مى کند که بر او ظلم کند. دراین صورت اگر دعا کند, استجابتى براى او نیست و خداوند بر مظلومیت او اجرى قرار نمى دهد.(25)
حق ستیزى
على(ع) مى فرماید: ((من صارع الحق, صرع))(26); هرکس (بخواهد) حق را به خاک اندازد, حق او را به خاک مى اندازد.
زناکردن
خداوند به حضرت موسى(ع) وحى کرد: ((من فرزندان را به وسیله سعى و کوشش پدران جزا مى دهم. اگر (سعى آنان) خیر باشد, پس با خیر (جزا) مى دهم و اگر شر باشد, باشر. زنانکنید, چون با زن هایتان زنا مى شود و هرکس بستر مرد مسلمان را لگدکند, (یعنى با همسر او زنا کند.) بستر او لگد مى شود. (یعنى با همسر او زنا مى شود.) همان طور که جزا دهى, جزا داده مى شوى.(27)
شماتت کردن
على(ع) مى فرماید: ((من شمت بزله غیره شمت غیره بزلته))(); هرکس دیگ28رى را به خاطر لغزشش شماتت کند, دیگران به خاطر لغزش او, او را شماتت خواهند کرد.
ظلم و ستم
على(ع) فرمود: ((من ظلم, ظلم))(29); هرکس ستم کند, ستم مى شود. امام صادق(ع) فرمود: هرکس شمشیر ستم بکشد, به وسیله همان شمشیر کشته مى شود.(30) نیز آن حضرت فرمود: هرکس در مورد کسى مرتکب ظلم شود, خداوند کسى را برمى انگیزاند که مثل آن بر او یا بر فرزند او یا آیندگان او ظلم کند.(31)
ظلم بریتیم
على(ع) مى فرماید: ((من ظلم یتیما, حق اولاده))(32); هرکس بریتیمى ظلم کند, اولاد خود را آزار کرده است. یعنى اگر کسى به یتیم دیگرى ستم کند, حتما به یتیم او ستم مى شود.
عبدالاعلى مولى آل سام مى گوید: امام صادق(ع) فرمود: هرکس یتیمى را ستم کند, خداوند کسى را بر او مسلط مى کند که بر او یا فرزندان یا بر فرزندان فرزندان او ظلم کند. راوى مى گوید: عرض کردم: او ظلم مى کند, پس چرا خداوند بر فرزندان یا فرزندان فرزندان او (کسى را) مسلط مى کند (تا برآن ها ظلم کند.)؟
آن حضرت فرمود: خداوند عزوجل مى فرماید: (ولیخش الذین لوترکوا من خلفهم ذریه ضعافا خافوا علیهم)(33); و باید بندگان از مکافات عمل خود بترسند (و با یتیمان مردم نیک رفتار باشند.) کسانى که مى ترسند کودکان ناتوان از آن ها باقى مانده زیر دست مردم شوند.(); امام م34وسى بن جعفر(ع) فرمود: خداوند دوعقوبت وعده داده است براى کسى که در مال یتیم تصرف بد (و ناحق) مى کند: اول در دنیاست و آن, بدى تصرف در مال یتیمان او و دوم در آخرت است و آن, آتش سوزان است.(35)
عدم یارى بندگان خداوند
امام صادق(ع) مى فرماید: هرکس در (راه برآوردن) حاجت ولى خدا قدم برندارد, مبتلى مى شود به این که در (راه برآوردن) حاجت دشمن خداوند عزوجل قدم بردارد. (36)
عیب جویى
على(ع) مى فرماید: ((من عاب عیب))(37); هرکس عیب جویى کند, عیب جویى مى شود. پیامبر خدا(ص) مى فرماید: ازعیوب آنان (مسلمانان) جستجو نکنید, زیرا هرکس عیوب آن ها را جستجو کند, خداوند عیوب او را دنبال مى کند و هرکس خداوند عیبش را دنبال کند, رسوایش مى کند; گرچه در(کنج) خانه اش باشد.(38)
غیبت کردن
امام صادق(ع) مى فرماید: ((لاتغتب فتغتب ولاتحفر لاخیک حفره فتقع فیها فانک کماتدین تدان))(39); غیبت (کسى را) نکن که غیبت تو را خواهند کرد و براى برادرت چاهى را حفر مکن که خود در آن مى افتى; چون هرطور جزا دهى, جزایت مى دهند.
دشنام دادن
حضرت على(ع) فرمود: ((من شتم اجیب))(40) هرکس دشنام دهد, بادشنام جواب داده مى شود. نیز فرمود: ((من سافه شتم))(41); هر که دشنام دهد, دشنام داده مى شود. امام سجاد(ع) فرمود: کسى که به مردم (حتى) چیزى را که در آن ها هست, نسبت دهد, (مردم) چیزى را که در او نیست, به او نسبت مى دهند.(42)
کسب مال از راه حرام
حضرت على(ع) فرمود: هرکس مالى را از غیر حلالش کسب کند, آن را در راه غیر حقش مصرف مى کند.(43) نیز فرمود: هرکس مالى را از غیر حقش کسب کند, آن را بدون اجر مصرف مى کند.(44)
کنجکاوى در اسرار مردم
على(ع) مى فرماید: ((من بحث عن اسرار غیره, اظهرالله اسراره))(45); هرکس در اسرار دیگران کنجکاوى کند, خداوند اسرار او را بر ملا مى کند.
اعمال شنیع جنسى
پیامبر(ص) فرمود: کسى که در لواط با مردان اصرار دارد, نمى میرد مگر آن که مردان را به سوى خود دعوت مى کند.(46)
مکر و حیله
حضرت على(ع) فرمود: هرکس مکر کند, مکرش او را در بر مى گیرد.(47) نیز فرمود: هرکس با مردم مکر کند, خداوند سبحان مکرش را در گردن او رد مى کند.(48) نیز فرمود: چه بسیار حیله گرانى را که حیله آنان, آن ها را به خاک مى اندازد.(49)
مردى با همسرش برسر موضوعى دعوا مى کرد; دراین میان باعصا به همسرش زد. همان ضربه موجب کشته شدن همسرش گردید. با این که تعمد نداشت که او را بکشد, بسیار نگران و ترسان شد که اگر خویشان او با خبر شوند, قصاصش مى کنند. او در فکر چاره جویى بود تا این که نزد یکى از دوستانش رفت و با او مشورت کرد. دوستش گفت: به نظر من یکى از جوانان زیبا چهره را به خانه خود ببر و او را غافلگیر کن و بکش و جنازه او را کنار جنازه همسرت بگذار. وقتى که بستگان همسرت آمدند, به آن ها بگو این جوان را با همسرم دیدم که رابطه نامشروع داشتند. غیرت من به جوش آمد وهردو را کشتم. او این پیشنهاد را اجرا نمود و وقتى که بستگان همسرش از کشته شدن او آگاه شدند, جریان را از داماد سوال کردند و او گفت: این جوان با همسرم رابطه نامشروع داشت, از این رو هردو را کشتم. آنها گفتند: اگرچنین بوده است, خوب کارى کرده اى.
و اما دوست آن مرد که چنین پیشنهادى را به او کرده بود, پسرى زیباروى داشت, شب به خانه نیامد. هرچه منتظر شد و ساعت ها از شب گذشت, از پسرش خبرى نشد واو نزد شخص (زن مرده) رفت و به او گفت: آیا آنچه گفته بودم, انجام دادى؟ قاتل گفت: آرى. دوست او گفت: مى خواهم آن جوان کشته شده را ببینم, کنار جنازه آمد, ناگاه دید پسرخودش است که کشته شده, خاک برسر ریخت و آه و فغان نمود و این سخن امام آشکار گردید که فرمود: ((هرکس چاهى براى برادر مومن خود حفر کند, خدا او را در آن چاه مى افکند. ))(50)
منع مال از خوبان
پیامبراکرم(ص) مى فرماید: هرکس مالش را ازخوبان به طور اختیارى منع کند, خداوند مالش را به سوى اشرار منصرف مى کند.()
امام صا51دق(ع) مى فرماید: هیچ کس نیست که درهمى را در راه مصرف حقش منع کند, مگر آن که دو برابر آن را در راه غیر حقش صرف کند.(52)
نبخشیدن
پیامبر(ص) مى فرماید: کسى که (از گناه دیگرى) نمى گذرد, (از گناه او) نمى گذرند. (53)
سخن آخر
ریشه بسیارى از مشکلات اخلاقى و اجتماعى و نیز ریشه بسیارى از بى تفاوتى ها نسبت به ارتکاب گناهان, عدم اطلاع از برگشت عمل و عکس العمل کردار انسان ها ست. اگر مردم بدانند که عمل بد بالاخره دامن خود آن ها یا نزدیکان و یا بازماندگان آن ها را خواهد گرفت, دیگر گرد گناه نمى گردند. از این رو هرکس مى خواهد به ناموس اوبدى نرسد و یا اسرار او فاش نگردد, بایستى خود نیز به ناموس دیگران چشم بد نداشته باشد و در پى کشف اسرار دیگران نباشد.
پى نوشتها:
1 ـ شرح غرر, ج 4, ص 622 و بحارالانوار, ج 74, ص ;412 ج 2, ص 318 و 321 و ج 13, ص 357.
2 ـ شرح غرر, ج 4, ص 623.
3 ـ تفسیرنمونه, ج 3, ص 278.
4 ـ همان, ص 280.
5 ـ بحارالانوار, ج 77, ص 388.
6 ـ شرح غرر, ج 4, ص 623.
7 ـ همان, ج 5, ص 245.
8 ـ همان, ج 4, ص 93.
9 ـ وسایل الشیعه, ج 6, ص 269.
10 ـ شرح غرر, ج 5, ص 137.
11 ـ بحارالانوار, ج 77, ص 283.
12 ـ همان, ج 78, ص 242.
13 ـ فروع کافى, ج 8, ص 86.
14 ـ شرح غرر, ج 5, ص 354.
15 ـ همان, ج 4, ص 623.
16 ـ تحف العقول, ص 264.
17 ـ تفسیرالکاشف, ج 2, ص 259.
18 ـ شرح غرر, ج 5, ص 340.
19 ـ بحارالانوار, ج 78, ص 204.
20 ـ همان, ص 234.
21 ـ منتخب التواریخ, 780.
22 و 23 ـ وسائل الشیعه, ج 14, ص 145.
24 ـ همان, ج 8, ص 589.
25 ـ همان, ج 11, ص 345.
26 ـ بحارالانوار, ج 77, ص 420.
27 ـ همان, ج 79, ص 27.
28 ـ شرح غرر, ج 5, ص 446.
29 ـ همان, ص 144.
30 ـ بحارالانوار, ج 78, ص 204.
31 ـ وسایل الشیعه, ج 11, ص 340.
32 ـ شرح غرر, ج 5, ص 168.
33 ـ سوره نسإ, آیه 9.
34 ـ تفسیرنورالثقلین, ج 1, ص 447.
35 ـ تفسیرالکاشف, ج 2, ص 259.
36 ـ بحارالانوار, ج 96, ص 130.
37 ـ همان, ج 78, ص 90.
38 ـ اصول کافى, ج 4, ص 58.
39 ـ بحارالانوار, ج 75, ص 249.
40 ـ همان, ج 78, ص 90.
41 ـ شرح غرر, ج 5, ص 143.
42 ـ بحارالانوار, ج 78, ص 161.
43 ـ شرح غرر, ج 5, ص 389.
44 ـ بحارالانوار, ج 77, ص 283.
45 ـ شرح غرر, ج 5, ص 371.
46 ـ بحارالانوار, ج 79, ص 67.
47 ـ شرح غرر, ج 5, ص 173.
48 ـ همان, ج 5, ص 377.
49 ـ همان, ج 4, ص 73.
50 ـ منتخب التواریخ, ص 779.
51 ـ بحارالانوار, ج 96, ص 131.
52 ـ وسائل الشیعه, ج 6, ص 20.
53 ـ بحارالانوار, ج 12, ص 76.