از زبان پیامبر صلى الله علیه و آله حضرت امیر علیه السلام
آرشیو
چکیده
متن
سخن گفتن درباره على بن ابىطالب علیه السلام که در تمام فضیلتها و مقامها، جز نبوت همتاى پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله مىباشد، کار آسانى نیست.
على علیه السلام مىگوید:
«وقتى که وحى بر پیامبر صلى الله علیه و آله نازل مىشد، صداى ناله شیطان را مىشنیدم. از رسول خدا صلى الله علیه و آله پرسیدم: این چه صدایى است؟ فرمود: این شیطان است که از پرستش نمودنش نا امیدگردیده است. تو مىشنوى آنچه را من مىشنوم و مىبینى آنچه را من مىبینم، جز آن که تو پیغمبر نیستى، ولى تو وزیر وکمک کار من هستى...» (1)
پیامبر صلى الله علیه و آله درباره حضرت على علیه السلام فرمود:
«اگر درختان، قلم و دریاها، مرکب و جنیان، حسابگر و انسانها، نویسنده شوند، نمىتوانند فضائل او را بشمارند.» (2)
نویسنده سنى «ینابیع المودة» - که از فرقه حنفى هاست. - درباره حضرت على علیه السلام مىنویسد: «من درباره مردى که اهل ذمه (یهود و نصارى) - در عین این که پیغمبرى حضرت محمد صلى الله علیه و آله را قبول ندارند، على علیه السلام را احترام مىکنند! - چه بگویم؟ درباره شخصى که پادشاهان فرنگ و روم صورتش را در عبادتگاه خود نقاشى کردند و او را طورى مجسم کردند که آماده جنگ است، و پادشاهان ترک و دیلم عکس آن حضرت را روى شمشیرهاى خودشان نقاشى کردند! چه بگویم؟» (3)
کسى مىتواند در معرفى امیرالمؤمنین علیه السلام سخن بگوید که همتاى وى یا برتر از او باشد. چون که معرف باید اجلى از معرف باشد.
بدین جهتبرآن شدیم که سخنانى هرچند کوتاه از زبان برترین مخلوق عالم، پیامبر خاتم صلى الله علیه و آلهدر معرفى امیرمؤمنان، علىبن ابىطالب علیه السلام یادآور شویم.
تبارى پاک
ابوطالب، پدر بزرگوار امیرالمؤمنین علیه السلام و عموى رسول خدا صلى الله علیه و آله در زمان خود بزرگ خاندان بنى هاشم بود و افتخار کفالت و سرپرستى رسول خدا صلى الله علیه و آله نصیب وى گردید. (4)
دلائل و شواهد زیادى وجود دارد که او به رسالت پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله و دین او ایمان داشت. اما بنابر مصالحى ایمان خود را مخفى نگهداشت.
رسول خدا صلى الله علیه و آله بالاى جنازه او فرمود: «اى عمو! مرا در یتیمى کفالت کردى، در کودکى پرورش دادى و در بزرگى یارى نمودى! خداوند متعال از جانب من به تو جزاى خیر عطا کند!»
سپس به على علیه السلام فرمود: «او را غسل بده.» (5)
پیامبراسلام صلى الله علیه و آله با این بیان، وى را در تمام مراحل زندگى یاور خود معرفى نمود. و از خداوند متعال براى وى طلب خیر نمود. این سخن پیامبر صلى الله علیه و آله یکى از بهترین شواهد ایمان ابوطالب مىباشد.
فاطمه بنت اسد
فاطمه، مادر گرامى امیرالمؤمنین علیه السلام یازدهمین نفرى است که مسلمان شد. او نخستین زنى است که با رسول خدا صلى الله علیه و آله بیعت کرد. پیامبراکرم صلى الله علیه و آله او را بسیار احترام مىنمود و او را بزرگ مىشمرد و او را «مادر» خود مىخواند.
فاطمه بنت اسد هنگام مرگ وصیتهاى خود را با پیامبر صلى الله علیه و آله در میان گذاشت و آن حضرت وصیتهاى او را پذیرفت.
پیامبر در قبر او خوابید و با پیراهن خود او را کفن کرد و بر او نماز خواند. از پیامبر صلى الله علیه و آله پرسیدند: شما درباره هیچ کس این گونه رفتار نکردید که با فاطمه رفتار نمودید؟ ! پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:
«انه لم یکن بعد ابىطالب ابر بى منها...;
همانا هیچ کس بعد از ابوطالب، مانند فاطمه به من نیکى نکرد.» (6)
ابن عباس مىگوید: «یک روز على بن ابىطالب علیه السلام در حالى که اشک مىریخت، به محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد و گفت: یا رسول الله! «انا لله و انا الیه راجعون» . پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: یاعلى! چه شده است؟ !
حضرت على علیه السلام گفت: اى رسول خدا! مادرم، فاطمه از دنیا رفت. پیامبر گریان شد و فرمود: اى على! خدا رحمت کند مادرت را! او نه تنها مادر تو، که مادر من نیز بود.... عمامه و پیراهن من را بگیر و او را در آنها کفن نما، به زنها بگو که او را نیکو غسل دهند، او را بیرون نیاورند تا من بیایم، و کارهاى او را به من واگذار.
بعد از ساعتى، پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و فاطمه را بیرون آوردند، و آن حضرت براو به گونهاى نماز خواند که مثل آن براى کسى نماز نخوانده بود.... پیامبر صلى الله علیه و آله داخل قبر شد و مدت طولانى در قبر خوابید.... (سپس فاطمه بنت اسد را در قبر نهاد.) پیامبر صلى الله علیه و آله بالاى سر آن بانوى گرامى فرمود: اى فاطمه! من محمد، سرور فرزندان آدم هستم و این افتخارى نیست، اگر نکیر و منکر (دو فرشتهاى که در قبر از هر میتى سؤال مىکنند.) از تو سؤال کردند و گفتند: پروردگار تو کیست؟ بگو: الله، پروردگار من است. محمد پیامبر من، اسلام دین من، قرآن کتاب من و فرزندم، امام و ولى من است. سپس فرمود:
«اللهم ثبت فاطمة بالقول الثابت»
خدایا! فاطمه را با اعتقاد صحیح ثابت قدم بدار. پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله از قبر بیرون آمد و با دست مبارک خاک روى قبر فاطمه ریخت...» (7)
تولد نور
رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:
«خداوند متعال من و على علیه السلام را از نور واحد آفرید.» (8)
احمد ابن حنبل در کتاب مسند خودش از زاذان چنین نقل کرده است: سلمان فارسى گفت: از حبیب خودم، رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که فرمود: «من و على علیه السلام نورى بودیم در محضر خداوند که چهارده هزار سال قبل از خلقتحضرت آدم آفریده شدیم. چون خداوند آدم را آفرید، آن نور را دو قسمت کرد; یک قسمت آن من و قسمت دیگر آن على علیه السلام گردید.» (9)
جابرابن عبدالله همین روایت را نقل نمود و اضافه نمود که پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «خداوند این نور را دو قسمت کرد; قسمتى را در صلب عبدالله و قسمتى را در صلب ابوطالب قرار داد. از صلب عبدالله، من به دنیا آمدم و پیامبر شدم، و از صلب ابوطالب، على علیه السلام متولد گردید و وصى و جانشین من گردید.» (10)
نیز جابرابن عبدالله انصارى مىگوید: از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که به على بن ابى طالب علیه السلام فرمود: «آیا تو را خوشنود و شادمان نکنم؟ آیا عطایت نکنم؟ آیا مژدهات ندهم؟»
حضرت على علیه السلام عرض کرد: «چرا اى رسول خدا! مژده بده!» پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «همانا من و تو از یک طینت آفریده شدیم. پس مقدارى از آن طینت زیاد آمد. خداى متعال شیعیان ما را از آن آفرید. چون روز رستاخیز شود، انسانها را به نام مادرشان بخوانند. جز شیعیان ما که آنها را به نام پدرانشان بخوانند و این به خاطر حلال زادگى و پاکیزگى زاد و بوم آنها است.» (11)
صفات ویژه
امیرالمؤمنین علیه السلام داراى صفات ویژهاى است که هیچ یک از پیشینیان و آیندگان آن را نداشتند و نخواهند داشت. پیامبر صلى الله علیه و آله هشت ویژگى براى آن حضرت ذکر نموده است. قیس بن ابىهارون مىگوید: نزد ابوسعید خدرى رفتم و به او گفتم: آیا در جنگ بدر بودى؟ گفت: آرى. سپس گفت: از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم: در یکى از روزها که فاطمه علیها السلام گریان به نزد آن حضرت آمد، گفت: اى رسول خدا! زنان قریش درباره تهیدستى على علیه السلام مرا سرزنش مىکنند!
پیغمبر صلى الله علیه و آله به فاطمه علیها السلام فرمود: «اى فاطمه! از این که تو را به همسرى کسى در آوردم که اسلامش پیشتر از دیگران و دانشش بیشتر از همگان است، خشنود نیستى؟ به راستى خداى تعالى به اهل زمین توجهى فرمود و از میان آنها، پدرت را برگزید و او را پیغمبر نمود. دوباره به آنها توجهى فرمود و از میان آنها، شوهرت را برگزید و او را وصى قرار داد. خداى تعالى به من وحى فرمود که تو را به نکاح و همسرى او در آورم. اى فاطمه! آیا نمىدانى که به خاطر ارجمند داشتن تو بود که خدا تو را به ازدواج بزرگترین بردباران، دانشمندترین مردان و کسى که پیش از دیگران اسلام اختیار نمود، در آورد؟»
فاطمه علیها السلام از این سخنان خندان و شکفته شد. پس رسول خدا صلى الله علیه و آله به او فرمود: اى فاطمه! به راستى براى على علیه السلام هشت فضیلت است که به هیچ یک از پیشینیان و آیندگان مانند آنها داده نشده است:
1- او برادر من در دنیا و آخرت است.
2- تو که سرور زنان بهشت هستى، همسر او مى باشى.
3- دو نتیجه و زاده رحمت (یعنى حسن و حسین) که فرزندزادگان منند، فرزندان او مىباشند.
4- برادرش (جعفربنابىطالب) کسى است که با دو بال در بهشت، با فرشتگان به هرکجا بخواهد، پرواز مىکند.
5- علم و دانش اولین و آخرین نزداوست.
6- او نخستین کسى است که به من ایمان آورد.
7- او آخرین کسى است که (هنگام مرگ) مرا دیدار مىکند.
8- او وصى من، وارث همه اوصیاء است.
محبوبترین خلق نزد خدا
در بیش از 30 حدیث از اهل سنت و 8 حدیث از محدثان شیعه جریانى نقل شده که خلاصه آن چنین است: «انس بن مالک، خدمتکار رسول خدا صلى الله علیه و آله مىگوید: روزى مرغ بریانى به عنوان هدیه نزد پیغمبر صلى الله علیه و آله آوردند. آن حضرت دستبه سوى آسمان بلند کرد و عرض کرد:
«خدایا! محبوبترین آفریدگانت در نزد خودت را برسان، تا با من از این مرغ بریان شده تناول کند.»
در این هنگام امیرالمؤمنین على بن ابىطالب علیه السلام نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و از آن مرغ بریان تناول نمود.»
شیخ مفیدقدس سره مىفرماید: اگر در برترى امیرالمؤمنین علیه السلام جز همین حدیث که مشهور و زبانزد همگان است، حدیث دیگرى نبود، براى ما کافى بود; زیرا از این حدیث روشن مىشود که على علیه السلام از محبوبترین آفریدگان نزد خداوند، و بزرگترین آنان از نظر پاداش مىباشد. مقام قرب او به خدا از دیگران بیشتر و اعمالش براى خدا از همگان برتر است. (12)
جابربن عبدالله انصارى از رسول خدا صلى الله علیه و آله درباره امیرالمؤمنین علیه السلام سؤال نمود: پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:
«او بهترین انسان است و کسى جز کافر در این مورد شک و شبهه نمىکند.» (13)
حضرت على علیه السلام فرمود: نکتهاى مىگویم که تاکنون باکسى نگفتهام. روزى از رسول خدا صلى الله علیه و آله تقاضا کردم براى من از خداوند طلب مغفرت نماید. حضرت رسول پذیرفت و برخاست و نماز خواند و دستبه دعا برداشت. من گوش دادم و شنیدم که گفت:
«خدایا! به حق و مقامى که على نزد تو دارد، او را مورد مغفرت قرار بده!»
گفتم: «اى رسول خدا! این چگونه دعایى است؟»
فرمود: «آیا کسى گرامىتر از تو در نزد خدا هست که او را واسطه و شفیع قرار دهم؟ !» (14)
محبوبترین خلق نزدپیامبر خدا صلى الله علیه و آله
حضرت محمد صلى الله علیه و آله، على علیه السلام را از کودکى بسیار دوست مىداشت. همواره او را هنگام خواب و بیدارى مراقبت و نوازش مىکرد. گاهى او را در آغوش مىگرفت، گاهى بر دوشش مىنهاد، با انواع هدیهها او را خوشنود مىنمود و مىفرمود:
«این کودک، برادر و برگزیده و یاور و وصى من است.»
همسر پیامبر صلى الله علیه و آله، حضرت خدیجه علیها السلام چون دید حضرت محمد صلى الله علیه و آله به على، علیه السلام بسیار علاقمند است، او نیز به على علیه السلام محبت مىکرد. او را پاکیزه مىنمود، لباسش را عوض مىکرد، پیراهن آراسته و زیبا برتن او مىپوشانید... .
کار محبت پیامبر صلى الله علیه و آله و خدیجه علیها السلام نسبتبه على علیه السلام، به جایى رسید که مردم با اشاره به على علیه السلام مىگفتند:
«هذا اخو محمد و احب الخلق الیه و قرة عین خدیجة»
این، برادر محمد صلى الله علیه و آله و محبوبترین انسانها نزد محمد صلى الله علیه و آله و نور چشم خدیجه علیها السلام است. (15)
امیرالمؤمنین علیه السلام مىگوید: شنیدم که از رسول خدا صلى الله علیه و آله سؤال شد: خداوند متعال در شب معراج با چه زبانى با تو سخن گفت؟
حضرت فرمود: به زبان على علیه السلام. خداوند به من الهام فرمود که بگویم: اى پروردگار من! آیا تو با من سخن مىگویى یا على؟
خداى متعال فرمود: اى احمد! من مثل اشیاى دیگر نیستم و با مردم قیاس نمىشوم... تو را از نور خودم آفردم و على را از نور تو خلق نمودم و در باطن قلبت نگاه کردم، پس در قلبت محبوبتر از علىبنابىطالب نیافتم. پس به زبان على با تو سخن گفتم تا قلب تو مطمئن گردد. (16)
على علیه السلام جان رسول خدا صلى الله علیه و آله
خداوند متعال در آیه مباهله حکم فرمود که على علیه السلام جان پیغمبر صلى الله علیه و آله است. از این حکم روشن مىشود که على علیه السلام به آخرین درجه فضیلت رسیده و در کمال و مقام عصمتبا پیغمبر مساوى و همدوش است. (17)
هیئت نمایندگى مسیحیان نجران (18) وارد مدینه شدند و با پیامبراکرم صلى الله علیه و آله درباره مسائل اعتقادى، به ویژه حضرت عیسى بن مریم علیه السلام بحث نمودند. آنها بعد از شنیدن دلائل محکم و استوار پیامبر صلى الله علیه و آله، اظهار داشتند: گفت و گوهاى شما ما را قانع نمىکند. پیک وحى آیه مباهله را نازل کرده و پیامبر صلى الله علیه و آله را مامور ساخت تا با کسانى که با او به مجادله بر مىخیزند و زیر بار حق نمىروند، به مباهله بپردازد.
«فمن حاجک من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله على الکاذبین» (19)
هرگاه بعد از علم و دانشى که (درباره مسیح) به تورسیده است، (باز) کسانى با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو:
«بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را; ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را; ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود; آنگاه مباهله کنیم; و لعنتخدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»
طرفین براى مباهله آماده شدند و قرار شد که فردا در نقطهاى معلوم براى مباهله حاضر شوند. پیامبر صلى الله علیه و آله فاصله منزل را تا جایى که قرار بود مراسم مباهله را انجام دهند، با وضع خاصى پیمود. او در حالى که حضرت حسین علیه السلام را در آغوش و دستحضرت حسن علیه السلام را در دست داشت و فاطمه علیها السلام به دبنال آن حضرت و علىبن ابىطالب علیه السلام پشتسر وى حرکت مىکردند، به میدان مباهله گام نهاد. (20)
اسقف نجران وقتى قیافههاى نورانى پیامبر و چهارتن از همراهان وى را دید، گفت: «من چهرههایى را مىبینم که هرگاه دستبه دعا بلند کنند و از درگاه خداوند بخواهند که بزرگترین کوهها را از جاى بکند، فورا کنده مىشود. بنابراین هرگز صحیح نیست ما با اینها مباهله کنیم...» و با پرداخت جزیه (مالیات سالیانه) با پیامبر صلى الله علیه و آله مصالحه نمودند. (21)
بنا بر روایات متعددى، مصداق «ابنائنا» حسن وحسین علیهما السلام و «نسائنا» فاطمه علیها السلام و «انفسنا» امیرالمؤمنین على علیه السلام مىباشد. (22)
پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله در روز مباهله جز این چهار نفر، کسى را به همراه خود نیاورد.
در بعضى روایات آمده است: «رسول خدا صلى الله علیه و آله وقتى براى مباهله از خانه خارج شد، عباى مشکى بر دوش داشت. پس حسن و حسین علیهما السلام آمدند و زیر عبا قرار گرفتند. سپس فاطمه و على علیهما السلام آمدند. پیامبر صلى الله علیه و آله این آیه را تلاوت مىنمود:
«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهلالبیت و یطهرکم تطهیرا» (23)
خداوند اراده فرمود تا پلیدى و گناه را از شما، اهلبیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد. (24)
على علیه السلام مىگوید:
«وقتى که وحى بر پیامبر صلى الله علیه و آله نازل مىشد، صداى ناله شیطان را مىشنیدم. از رسول خدا صلى الله علیه و آله پرسیدم: این چه صدایى است؟ فرمود: این شیطان است که از پرستش نمودنش نا امیدگردیده است. تو مىشنوى آنچه را من مىشنوم و مىبینى آنچه را من مىبینم، جز آن که تو پیغمبر نیستى، ولى تو وزیر وکمک کار من هستى...» (1)
پیامبر صلى الله علیه و آله درباره حضرت على علیه السلام فرمود:
«اگر درختان، قلم و دریاها، مرکب و جنیان، حسابگر و انسانها، نویسنده شوند، نمىتوانند فضائل او را بشمارند.» (2)
نویسنده سنى «ینابیع المودة» - که از فرقه حنفى هاست. - درباره حضرت على علیه السلام مىنویسد: «من درباره مردى که اهل ذمه (یهود و نصارى) - در عین این که پیغمبرى حضرت محمد صلى الله علیه و آله را قبول ندارند، على علیه السلام را احترام مىکنند! - چه بگویم؟ درباره شخصى که پادشاهان فرنگ و روم صورتش را در عبادتگاه خود نقاشى کردند و او را طورى مجسم کردند که آماده جنگ است، و پادشاهان ترک و دیلم عکس آن حضرت را روى شمشیرهاى خودشان نقاشى کردند! چه بگویم؟» (3)
کسى مىتواند در معرفى امیرالمؤمنین علیه السلام سخن بگوید که همتاى وى یا برتر از او باشد. چون که معرف باید اجلى از معرف باشد.
بدین جهتبرآن شدیم که سخنانى هرچند کوتاه از زبان برترین مخلوق عالم، پیامبر خاتم صلى الله علیه و آلهدر معرفى امیرمؤمنان، علىبن ابىطالب علیه السلام یادآور شویم.
تبارى پاک
ابوطالب، پدر بزرگوار امیرالمؤمنین علیه السلام و عموى رسول خدا صلى الله علیه و آله در زمان خود بزرگ خاندان بنى هاشم بود و افتخار کفالت و سرپرستى رسول خدا صلى الله علیه و آله نصیب وى گردید. (4)
دلائل و شواهد زیادى وجود دارد که او به رسالت پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله و دین او ایمان داشت. اما بنابر مصالحى ایمان خود را مخفى نگهداشت.
رسول خدا صلى الله علیه و آله بالاى جنازه او فرمود: «اى عمو! مرا در یتیمى کفالت کردى، در کودکى پرورش دادى و در بزرگى یارى نمودى! خداوند متعال از جانب من به تو جزاى خیر عطا کند!»
سپس به على علیه السلام فرمود: «او را غسل بده.» (5)
پیامبراسلام صلى الله علیه و آله با این بیان، وى را در تمام مراحل زندگى یاور خود معرفى نمود. و از خداوند متعال براى وى طلب خیر نمود. این سخن پیامبر صلى الله علیه و آله یکى از بهترین شواهد ایمان ابوطالب مىباشد.
فاطمه بنت اسد
فاطمه، مادر گرامى امیرالمؤمنین علیه السلام یازدهمین نفرى است که مسلمان شد. او نخستین زنى است که با رسول خدا صلى الله علیه و آله بیعت کرد. پیامبراکرم صلى الله علیه و آله او را بسیار احترام مىنمود و او را بزرگ مىشمرد و او را «مادر» خود مىخواند.
فاطمه بنت اسد هنگام مرگ وصیتهاى خود را با پیامبر صلى الله علیه و آله در میان گذاشت و آن حضرت وصیتهاى او را پذیرفت.
پیامبر در قبر او خوابید و با پیراهن خود او را کفن کرد و بر او نماز خواند. از پیامبر صلى الله علیه و آله پرسیدند: شما درباره هیچ کس این گونه رفتار نکردید که با فاطمه رفتار نمودید؟ ! پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:
«انه لم یکن بعد ابىطالب ابر بى منها...;
همانا هیچ کس بعد از ابوطالب، مانند فاطمه به من نیکى نکرد.» (6)
ابن عباس مىگوید: «یک روز على بن ابىطالب علیه السلام در حالى که اشک مىریخت، به محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد و گفت: یا رسول الله! «انا لله و انا الیه راجعون» . پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: یاعلى! چه شده است؟ !
حضرت على علیه السلام گفت: اى رسول خدا! مادرم، فاطمه از دنیا رفت. پیامبر گریان شد و فرمود: اى على! خدا رحمت کند مادرت را! او نه تنها مادر تو، که مادر من نیز بود.... عمامه و پیراهن من را بگیر و او را در آنها کفن نما، به زنها بگو که او را نیکو غسل دهند، او را بیرون نیاورند تا من بیایم، و کارهاى او را به من واگذار.
بعد از ساعتى، پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و فاطمه را بیرون آوردند، و آن حضرت براو به گونهاى نماز خواند که مثل آن براى کسى نماز نخوانده بود.... پیامبر صلى الله علیه و آله داخل قبر شد و مدت طولانى در قبر خوابید.... (سپس فاطمه بنت اسد را در قبر نهاد.) پیامبر صلى الله علیه و آله بالاى سر آن بانوى گرامى فرمود: اى فاطمه! من محمد، سرور فرزندان آدم هستم و این افتخارى نیست، اگر نکیر و منکر (دو فرشتهاى که در قبر از هر میتى سؤال مىکنند.) از تو سؤال کردند و گفتند: پروردگار تو کیست؟ بگو: الله، پروردگار من است. محمد پیامبر من، اسلام دین من، قرآن کتاب من و فرزندم، امام و ولى من است. سپس فرمود:
«اللهم ثبت فاطمة بالقول الثابت»
خدایا! فاطمه را با اعتقاد صحیح ثابت قدم بدار. پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله از قبر بیرون آمد و با دست مبارک خاک روى قبر فاطمه ریخت...» (7)
تولد نور
رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:
«خداوند متعال من و على علیه السلام را از نور واحد آفرید.» (8)
احمد ابن حنبل در کتاب مسند خودش از زاذان چنین نقل کرده است: سلمان فارسى گفت: از حبیب خودم، رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که فرمود: «من و على علیه السلام نورى بودیم در محضر خداوند که چهارده هزار سال قبل از خلقتحضرت آدم آفریده شدیم. چون خداوند آدم را آفرید، آن نور را دو قسمت کرد; یک قسمت آن من و قسمت دیگر آن على علیه السلام گردید.» (9)
جابرابن عبدالله همین روایت را نقل نمود و اضافه نمود که پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «خداوند این نور را دو قسمت کرد; قسمتى را در صلب عبدالله و قسمتى را در صلب ابوطالب قرار داد. از صلب عبدالله، من به دنیا آمدم و پیامبر شدم، و از صلب ابوطالب، على علیه السلام متولد گردید و وصى و جانشین من گردید.» (10)
نیز جابرابن عبدالله انصارى مىگوید: از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که به على بن ابى طالب علیه السلام فرمود: «آیا تو را خوشنود و شادمان نکنم؟ آیا عطایت نکنم؟ آیا مژدهات ندهم؟»
حضرت على علیه السلام عرض کرد: «چرا اى رسول خدا! مژده بده!» پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «همانا من و تو از یک طینت آفریده شدیم. پس مقدارى از آن طینت زیاد آمد. خداى متعال شیعیان ما را از آن آفرید. چون روز رستاخیز شود، انسانها را به نام مادرشان بخوانند. جز شیعیان ما که آنها را به نام پدرانشان بخوانند و این به خاطر حلال زادگى و پاکیزگى زاد و بوم آنها است.» (11)
صفات ویژه
امیرالمؤمنین علیه السلام داراى صفات ویژهاى است که هیچ یک از پیشینیان و آیندگان آن را نداشتند و نخواهند داشت. پیامبر صلى الله علیه و آله هشت ویژگى براى آن حضرت ذکر نموده است. قیس بن ابىهارون مىگوید: نزد ابوسعید خدرى رفتم و به او گفتم: آیا در جنگ بدر بودى؟ گفت: آرى. سپس گفت: از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم: در یکى از روزها که فاطمه علیها السلام گریان به نزد آن حضرت آمد، گفت: اى رسول خدا! زنان قریش درباره تهیدستى على علیه السلام مرا سرزنش مىکنند!
پیغمبر صلى الله علیه و آله به فاطمه علیها السلام فرمود: «اى فاطمه! از این که تو را به همسرى کسى در آوردم که اسلامش پیشتر از دیگران و دانشش بیشتر از همگان است، خشنود نیستى؟ به راستى خداى تعالى به اهل زمین توجهى فرمود و از میان آنها، پدرت را برگزید و او را پیغمبر نمود. دوباره به آنها توجهى فرمود و از میان آنها، شوهرت را برگزید و او را وصى قرار داد. خداى تعالى به من وحى فرمود که تو را به نکاح و همسرى او در آورم. اى فاطمه! آیا نمىدانى که به خاطر ارجمند داشتن تو بود که خدا تو را به ازدواج بزرگترین بردباران، دانشمندترین مردان و کسى که پیش از دیگران اسلام اختیار نمود، در آورد؟»
فاطمه علیها السلام از این سخنان خندان و شکفته شد. پس رسول خدا صلى الله علیه و آله به او فرمود: اى فاطمه! به راستى براى على علیه السلام هشت فضیلت است که به هیچ یک از پیشینیان و آیندگان مانند آنها داده نشده است:
1- او برادر من در دنیا و آخرت است.
2- تو که سرور زنان بهشت هستى، همسر او مى باشى.
3- دو نتیجه و زاده رحمت (یعنى حسن و حسین) که فرزندزادگان منند، فرزندان او مىباشند.
4- برادرش (جعفربنابىطالب) کسى است که با دو بال در بهشت، با فرشتگان به هرکجا بخواهد، پرواز مىکند.
5- علم و دانش اولین و آخرین نزداوست.
6- او نخستین کسى است که به من ایمان آورد.
7- او آخرین کسى است که (هنگام مرگ) مرا دیدار مىکند.
8- او وصى من، وارث همه اوصیاء است.
محبوبترین خلق نزد خدا
در بیش از 30 حدیث از اهل سنت و 8 حدیث از محدثان شیعه جریانى نقل شده که خلاصه آن چنین است: «انس بن مالک، خدمتکار رسول خدا صلى الله علیه و آله مىگوید: روزى مرغ بریانى به عنوان هدیه نزد پیغمبر صلى الله علیه و آله آوردند. آن حضرت دستبه سوى آسمان بلند کرد و عرض کرد:
«خدایا! محبوبترین آفریدگانت در نزد خودت را برسان، تا با من از این مرغ بریان شده تناول کند.»
در این هنگام امیرالمؤمنین على بن ابىطالب علیه السلام نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و از آن مرغ بریان تناول نمود.»
شیخ مفیدقدس سره مىفرماید: اگر در برترى امیرالمؤمنین علیه السلام جز همین حدیث که مشهور و زبانزد همگان است، حدیث دیگرى نبود، براى ما کافى بود; زیرا از این حدیث روشن مىشود که على علیه السلام از محبوبترین آفریدگان نزد خداوند، و بزرگترین آنان از نظر پاداش مىباشد. مقام قرب او به خدا از دیگران بیشتر و اعمالش براى خدا از همگان برتر است. (12)
جابربن عبدالله انصارى از رسول خدا صلى الله علیه و آله درباره امیرالمؤمنین علیه السلام سؤال نمود: پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:
«او بهترین انسان است و کسى جز کافر در این مورد شک و شبهه نمىکند.» (13)
حضرت على علیه السلام فرمود: نکتهاى مىگویم که تاکنون باکسى نگفتهام. روزى از رسول خدا صلى الله علیه و آله تقاضا کردم براى من از خداوند طلب مغفرت نماید. حضرت رسول پذیرفت و برخاست و نماز خواند و دستبه دعا برداشت. من گوش دادم و شنیدم که گفت:
«خدایا! به حق و مقامى که على نزد تو دارد، او را مورد مغفرت قرار بده!»
گفتم: «اى رسول خدا! این چگونه دعایى است؟»
فرمود: «آیا کسى گرامىتر از تو در نزد خدا هست که او را واسطه و شفیع قرار دهم؟ !» (14)
محبوبترین خلق نزدپیامبر خدا صلى الله علیه و آله
حضرت محمد صلى الله علیه و آله، على علیه السلام را از کودکى بسیار دوست مىداشت. همواره او را هنگام خواب و بیدارى مراقبت و نوازش مىکرد. گاهى او را در آغوش مىگرفت، گاهى بر دوشش مىنهاد، با انواع هدیهها او را خوشنود مىنمود و مىفرمود:
«این کودک، برادر و برگزیده و یاور و وصى من است.»
همسر پیامبر صلى الله علیه و آله، حضرت خدیجه علیها السلام چون دید حضرت محمد صلى الله علیه و آله به على، علیه السلام بسیار علاقمند است، او نیز به على علیه السلام محبت مىکرد. او را پاکیزه مىنمود، لباسش را عوض مىکرد، پیراهن آراسته و زیبا برتن او مىپوشانید... .
کار محبت پیامبر صلى الله علیه و آله و خدیجه علیها السلام نسبتبه على علیه السلام، به جایى رسید که مردم با اشاره به على علیه السلام مىگفتند:
«هذا اخو محمد و احب الخلق الیه و قرة عین خدیجة»
این، برادر محمد صلى الله علیه و آله و محبوبترین انسانها نزد محمد صلى الله علیه و آله و نور چشم خدیجه علیها السلام است. (15)
امیرالمؤمنین علیه السلام مىگوید: شنیدم که از رسول خدا صلى الله علیه و آله سؤال شد: خداوند متعال در شب معراج با چه زبانى با تو سخن گفت؟
حضرت فرمود: به زبان على علیه السلام. خداوند به من الهام فرمود که بگویم: اى پروردگار من! آیا تو با من سخن مىگویى یا على؟
خداى متعال فرمود: اى احمد! من مثل اشیاى دیگر نیستم و با مردم قیاس نمىشوم... تو را از نور خودم آفردم و على را از نور تو خلق نمودم و در باطن قلبت نگاه کردم، پس در قلبت محبوبتر از علىبنابىطالب نیافتم. پس به زبان على با تو سخن گفتم تا قلب تو مطمئن گردد. (16)
على علیه السلام جان رسول خدا صلى الله علیه و آله
خداوند متعال در آیه مباهله حکم فرمود که على علیه السلام جان پیغمبر صلى الله علیه و آله است. از این حکم روشن مىشود که على علیه السلام به آخرین درجه فضیلت رسیده و در کمال و مقام عصمتبا پیغمبر مساوى و همدوش است. (17)
هیئت نمایندگى مسیحیان نجران (18) وارد مدینه شدند و با پیامبراکرم صلى الله علیه و آله درباره مسائل اعتقادى، به ویژه حضرت عیسى بن مریم علیه السلام بحث نمودند. آنها بعد از شنیدن دلائل محکم و استوار پیامبر صلى الله علیه و آله، اظهار داشتند: گفت و گوهاى شما ما را قانع نمىکند. پیک وحى آیه مباهله را نازل کرده و پیامبر صلى الله علیه و آله را مامور ساخت تا با کسانى که با او به مجادله بر مىخیزند و زیر بار حق نمىروند، به مباهله بپردازد.
«فمن حاجک من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله على الکاذبین» (19)
هرگاه بعد از علم و دانشى که (درباره مسیح) به تورسیده است، (باز) کسانى با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو:
«بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را; ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را; ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود; آنگاه مباهله کنیم; و لعنتخدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»
طرفین براى مباهله آماده شدند و قرار شد که فردا در نقطهاى معلوم براى مباهله حاضر شوند. پیامبر صلى الله علیه و آله فاصله منزل را تا جایى که قرار بود مراسم مباهله را انجام دهند، با وضع خاصى پیمود. او در حالى که حضرت حسین علیه السلام را در آغوش و دستحضرت حسن علیه السلام را در دست داشت و فاطمه علیها السلام به دبنال آن حضرت و علىبن ابىطالب علیه السلام پشتسر وى حرکت مىکردند، به میدان مباهله گام نهاد. (20)
اسقف نجران وقتى قیافههاى نورانى پیامبر و چهارتن از همراهان وى را دید، گفت: «من چهرههایى را مىبینم که هرگاه دستبه دعا بلند کنند و از درگاه خداوند بخواهند که بزرگترین کوهها را از جاى بکند، فورا کنده مىشود. بنابراین هرگز صحیح نیست ما با اینها مباهله کنیم...» و با پرداخت جزیه (مالیات سالیانه) با پیامبر صلى الله علیه و آله مصالحه نمودند. (21)
بنا بر روایات متعددى، مصداق «ابنائنا» حسن وحسین علیهما السلام و «نسائنا» فاطمه علیها السلام و «انفسنا» امیرالمؤمنین على علیه السلام مىباشد. (22)
پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله در روز مباهله جز این چهار نفر، کسى را به همراه خود نیاورد.
در بعضى روایات آمده است: «رسول خدا صلى الله علیه و آله وقتى براى مباهله از خانه خارج شد، عباى مشکى بر دوش داشت. پس حسن و حسین علیهما السلام آمدند و زیر عبا قرار گرفتند. سپس فاطمه و على علیهما السلام آمدند. پیامبر صلى الله علیه و آله این آیه را تلاوت مىنمود:
«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهلالبیت و یطهرکم تطهیرا» (23)
خداوند اراده فرمود تا پلیدى و گناه را از شما، اهلبیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد. (24)